جستجو در مقالات منتشر شده


90 نتیجه برای چاق

فتاح مرادی،
دوره 14، شماره 4 - ( 2-1394 )
چکیده

مقدمه: سطوح رسیستین و مقاومت انسولینی در انسان‌های چاق افزایش می‌یابد. زندگی کم‌تحرک نیز با خطر بالای افزایش مقاومت انسولینی همراه است. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر دوازده هفته تمرین هوازی بر سطوح رسیستین سرم و شاخص‌های آدیپونکتین-رسیستین (AR)، مدل ارزیابی هومئوستاز-آدیپونکتین (HOMA-AD) و IRAR در مردان چاق کم‌تحرک است. روش‌ها: در یک کارآزمایی نیمه‌تجربی، 21 مرد چاق کم‌تحرک به‌طور تصادفی به دو گروه تمرین هوازی (10 نفر، 2/3±8/27 سال، 1/7±5/93 کیلوگرم، 4/3±7/31 درصد چربی، نمایه توده بدن 5/3±0/32 کیلوگرم بر متر مربع) و کنترل (11 نفر، 1/3±1/27 سال، 0/6±7/94 کیلوگرم، 1/3±2/31 درصد چربی، 3/3±2/32 کیلوگرم بر متر مربع) تقسیم شدند. ویژگی‌های عمومی آزمودنی‌ها، سطوح رسیستین سرم و شاخص‌های AR، HOMA-AD و IRAR قبل و پس از دوره تمرین اندازه‌گیری شد. تمرین هوازی شامل دوازده هفته تمرین رکاب زدن روی چرخ کارسنج (3 جلسه تمرین در هفته، شدت 60 تا 70 درصد ضربان قلب ذخیره، مدت 20 تا 40 دقیقه در هر جلسه) بود. تجزیه‌ و تحلیل داده‌ها با به‌کارگیری نرم‌افزار آماری SPSS-16 صورت گرفت. سطح معنی‌داری 05/0>p در نظر گرفته شد. یافته‌ها: پس از دوره تمرین، سطوح رسیستین سرم (016/0=P)، HOMA-AD (007/0=P)، AR (020/0=P) و IRAR (003/0=P) کاهش یافت، اما در مورد هیچکدام از شاخص‌های مذکور در گروه کنترل تغییر معنی‌داری مشاهده نشد (05/0


رضوانه گلدوی، مهدی مقرنسی،
دوره 15، شماره 2 - ( 10-1394 )
چکیده

مقدمه: امنتین-1 آدیپوکاین تازه شناخته شده‌ای است که اغلب از بافت چربی احشایی ترشح می‌شود. سطوح در گردش امنتین-1 به‌طور معکوس با چاقی ارتباط دارد. هدف پژوهش حاضر، بررسی دو شیوه تمرین استقامتی و مقاومتی بر سطوح امنتین-1 پلاسمایی و عوامل وابسته به چاقی در دختران چاق و دارای اضافه وزن بود.

روش‌ها: 34 دختر چاق و دارای اضافه وزن (25<BMI) به‌صورت هدفمند انتخاب شدند، سپس به‌طور تصادفی در 3 گروه استقامتی(12=n)، مقاومتی‌(12=n) و کنترل‌(10=n) قرار گرفتند. تمرینات 4 جلسه در هفته به مدت 8 هفته که شامل تمرین استقامتی با شدت 65 تا 80 درصد HRmax و تمرین مقاومتی با شدت 80-65 درصد 1RM بود. خون‌گیری در مراحل مختلف با شرایط مشابه انجام و مقادیر امنتین-1 پلاسمایی به روش الایزا (ELISA) اندازه‌گیری شد. داده‌ها با آزمون کلموگروف-اسمیرنوف، t وابسته برای بررسی تغییرات درون‌گروهی و آنالیز واریانس یک‌طرفه و آزمون تعقیبی LSD برای مقایسه بین گروه‌ها در سطح معنی‌‌داری 05/0>p تحلیل شدند.

یافته‌ها: نتایج حاکی از افزایش معنی‌‌دار امنتین-1 در هر دو گروه تجربی (001/0= استقامتیP و 004/0=مقاومتیP) و کاهش عوامل وابسته به چاقی مثل وزن (003/0= استقامتیP  و 005/0=مقاومتیP)، توده چربی بدن (001/0= استقامتیP و 001/0=مقاومتیP) ، BMI (002/0= استقامتیP و 004/0=مقاومتیP) و WHR (011/0= استقامتیP و 013/0=مقاومتیP) در هر دو گروه، پس از هشت هفته تمرین است (05/0>P).

نتیجه‌گیری: می‌توان بیان کرد که هر دو شیوه تمرین استقامتی و مقاومتی پس از هشت هفته تمرین، با بهبود عوامل وابسته به چاقی، حداکثر اکسیژن مصرفی و همچنین افزایش سطوح پلاسمایی امنتین-1 همراه بود.


مهین نصرآبادی، مهدی مقرنسی،
دوره 15، شماره 3 - ( 12-1394 )
چکیده

مقدمه: امنتین-1 آدیپوکین شناخته شده‌ای است که اغلب از بافت چربی احشایی ترشح می‌شود. سطوح امنتین-1 با چاقی رابطه معکوس دارد. هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر تمرین ایروبیک موزون بر سطوح سرمی امنتین-1 و برخی متغیرهای آنتروپومتریکی زنان چاق بود.

روش‌ها: 32 زن چاق با میانگین سنی 23/8 ± 94/37 سال و نمایه توده بدنی 54/3 ± 34/32 کیلوگرم بر متر مربع به‌طور داوطلبانه انتخاب شدند و به‌طور تصادفی در دو گروه تجربی (17n=) و گروه کنترل (15n=) قرار گرفتند. آزمودنی‌ها در گروه تجربی با شدت 80-70 درصد ضربان قلب بیشینه، هر جلسه به‌مدت 60-45 دقیقه، سه روز در هفته، به‌مدت 8 هفته به تمرین پرداختند. گروه کنترل در هیچ‌گونه برنامه ورزشی شرکت نکرد. قبل و بعد از تمرین مقادیر امنتین-1 سرم، وزن، نمایه توده بدن (BMI) و نسبت دور کمر به باسن (WHR) محاسبه شد. داده‌های حاصل با استفاده از آزمون‌های شاپیرو- ویلک، لون، t وابسته و تحلیل کوواریانس (ANCOVA) در سطح معناداری 05/0>α یا 01/0> α تجزیه و تحلیل شدند.

یافته‌ها: 8 هفته تمرین ایروبیک در گروه تجربی، با افزایش معنادار سطوح امنتین-1 (000/0P=) و کاهش معنا‌دار وزن و BMI (000/0P=) همراه بود (05/0P<)، در حالی‌که در WHR (577/0P=) تغییر معناداری مشاهده نشد (05/0P>). بررسی‌های بین گروهی نیز حاکی از افزایش معنا‌دار در مقادیر امنتین-1 (009/0P=) و کاهش معنا‌دار در مقادیر وزن (000/0P=) و BMI (001/0P=) در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل بود (01/0P<).

نتیجه‌گیری: به‌نظر می‌رسد که تمرین ایروبیک موزون با افزایش امنتین-1 و کاهش عوامل وابسته به چاقی نقش موثری در سلامت قلب و عروق و بهبود اختلالات مرتبط با چاقی در زنان چاق دارد.


پریسا حاجی هاشمی، لیلا آزادبخت، مهین هاشمی پور، رویا کلیشادی، احمد اسماعیل زاده،
دوره 15، شماره 6 - ( 4-1395 )
چکیده

مقدمه: اگرچه گزارش شده است که غذاهای غنی از غلات کامل سطوح سرمی مارکرهای التهابی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. هرچند، طبق دانش کنونی ما هیچ مطالعه‌ای به بررسی مصرف غلات کامل بر سطح سرمی مارکرهای التهابی در کودکان چاق نپرداخته است. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر مصرف غلات کامل بر سطوح بیومارکرهای التهابی و آدیپوسیتوکین‌های سرم در کودکان چاق صورت گرفت.

روش ها: در این کارآزمایی بالینی تصادفی متقاطع (cross-over) 44 دختر چاق یا دارای اضافه وزن (نمایه‌ی توده‌ی بدنی بالاتر از صدک 85 برای قد و وزن) 8-15 ساله شرکت کردند. پس از یک دوره‌ی دو هفته‌ای run-in، افراد به‌صورت تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. به افراد گروه مداخله لیستی از غلات کامل داده شد و از آنان خواسته شد که برای مدت 6 هفته روزانه 50% از تعداد سروینگ غلات به‌دست آمده را به غلات کامل اختصاص دهند. به افراد گروه کنترل نیز لیست کاملی از غلات کامل داده شد و از آنان خواسته شد که اقلام ذکر شده در این لیست را تا زمان پایان مرحله‌ی مداخله دریافت نکنند. پس از یک دوره 4 هفته‌ای wash-out فاز دوم مطالعه شروع شد و گروه‌های مداخله جابجا شدند. نمونه‌های خون ناشتا قبل و بعد از هر فاز مطالعه برای اندازه‌گیری فاکتورهای التهابی جمع آوری شدند.

یافته ها: میانگین سنی افراد مورد مطالعه 5/0±2/11 سال بود. میانگین وزن و نمایه‌ی توده‌ی بدنی (BMI) افراد به ترتیب 27/10±26/51 کیلوگرم و 5/2±57/23 کیلوگرم بر متر مربع بود. تفاوت معنی‌داری در تغییرات ایجاد شده از نظر شاخص‌‌های تن سنجی در دو گروه وجود نداشت. تأثیر معنی‌داری از مصرف غلات کامل بر وزن و نمایه‌ی توده‌ی بدنی (BMI) در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل دیده نشد. یافته های ما حاکی از تأثیر معنی‌دار مصرف غلات کامل بر کاهش سطح سرمی پروتئین واکنشگر با ماده C با حساسیت بالا (hs-CRP) (55/0- در مقایسه با 20/0 میلی‌گرم در لیتر P=0.03)، مولکول چسبنده بین سلولی نوع 1 (sICAM) (121- در مقایسه با 23 میکروگرم در لیترP=0.02 )، سرم آمیلوئید A (SAA) (59/0- در مقایسه با 32/0 میلی‌گرم در لیتر P=0.02) و لپتین (5/11- در مقایسه با 8/36 نانوگرم در لیترP=0.02) در مقایسه با گروه کنترل پس از 6 هفته بود. افراد گروه مداخله تمایل به کاهش بیشتر در سطح سرمی مولکول چسبنده سلول‌های عروقی نوع 1 (sVCAM) در مقایسه با گروه کنترل داشتند (166- در مقایسه با 32- میکروگرم در لیترP=0.07).

نتیجه‌گیری: نتایج حاصل از این مطالعه از تأثیر مثبت مصرف غلات کامل بر سطوح بیومارکرهای التهابی و آدیپوسیتوکین‌ها در کودکان چاق حمایت می‌کند.


الهام نارمکی، فریده شیراسب، مصطفی قربانی، گیتی ستوده،
دوره 16، شماره 2 - ( 10-1395 )
چکیده

مقدمه: ناامنی غذایی از مقوله‌هایی است که تأثیر جدی بر وضعیت تغذیه‌ی افراد جامعه به‌جای می‌گذارد. با توجه به اینکه تاکنون هیچ مطالعه‌ای ارتباط بین اجزای ترکیب بدن با امنیت غذایی را نسنجیده است، هدف از این مطالعه تعیین ارتباط امنیت غذایی با اندازه‌های تن سنجی، ترکیب بدن و فشار خون در زنان تهرانی می‌باشد.
روش‌ها: در این مطالعه‌ی مقطعی توصیفی - تحلیلی 397 خانم سالم بزرگسال تهرانی به‌طور تصادفی از باشگاه‌های شهرداری مناطق تهران انتخاب شدند. وضعیت امنیت غذایی توسط پرسش‌نامه‌ی 18 گویه‌ای امنیت غذایی USDA خانوار سنجیده شد. قد، وزن و فشارخون براساس روش‌های استاندارد و اجزای ترکیب بدن هر فرد توسط دستگاه BIA اندازه‌گیری شد.
یافته‌ها: شیوع ناامنی غذایی در افراد مورد بررسی 4/54 درصد بود. در مقایسه با خانوارهای امن غذایی، افراد با ناامنی غذایی به‌طور معنی‌داری چاقی عمومی و مرکزی بیشتری داشتند. همچنین بیشتر افراد با فشار خون بالا در گروه با ناامنی غذایی قرار داشتند و ارتباط بین فشارخون و امنیت غذایی از نظر آماری معنی‌دار است. متغیرهای ترکیب بدن و فشار خون سیستولی و دیاستولی زنان در گروه با ناامنی غذایی نسبت به زنان در گروه با امنیت غذایی به‌طور معنی‌داری بیشتر است.
نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که ناامنی غذایی به‌طور معنی‌داری با چاقی، توده‌ی چربی و توده‌ی چربی احشایی بیشتر و فشارخون بالاتر ارتباط مستقیم دارد. لذا برنامه‌ریزان باید به کاهش ناامنی غذایی در جامعه به‌ویژه زنان از طریق بهبود وضعیت اقتصادی و اصلاح الگوهای غذایی خانوار توجه داشته باشند.
خالید محمدزاده سلامت،
دوره 17، شماره 6 - ( 7-1397 )
چکیده

مقدمه: ارتباط بین آدیپوکاین‌ها، مقاومت به انسولین و دیابت نوع دو به خوبی مشخص شده است. اما اثر انواع تمرینات ورزشی بر برخی از آدیپوکاین‌های جدید و ارتباط آنها با مقاومت به انسولین به روشنی مشخص نیست. هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثر تمرین تداومی و مقاومتی فزاینده بر سطوح سرمی آدیپونکتین، واسپین و مقاومت به انسولین مردان دارای اضافه وزن بود.
روش‌ها: 33 مرد دارای اضافه وزن و چاق (میانگین نمایه‌ی توده‌ی بدنی 3/27 کیلوگرم بر متر مربع) به‌صورت تصادفی به 3 گروه 11 نفری شامل، 1-تمرین تداومی، 2-مقاومتی فزاینده و 3-کنترل تقسیم شدند. تمرین در گروه‌های تداومی و مقاومتی فزاینده به‌مدت هشت هفته و سه روز در هفته انجام گرفت. قبل از شروع تمرین و72 ساعت پس از آخرین جلسه‌ی تمرین، نمونه‌ی خون آزمودنی‌ها به‌منظور اندازه‌گیری مقادیر سرمی آدیپونکتین، واسپین، گلوکز و انسولین جمع‌آوری گردید.
یافته‌ها: پس از تمرین کاهش معناداری در مقادیر انسولین و افزایش معناداری در آدیپونکتین و واسپین سرم هر دو گروه تمرین تداومی و مقاومتی فزاینده مشاهده گردید (05/0P<). پس از تمرین تفاوت بین گروهی معناداری در غلظت آدیپونکتین (001/0P=) و واسپین (001/0P=) مشاهده شد. با این وجود، تفاوت معناداری بین گروه‌های تمرین تداومی و مقاومتی فزاینده در هیچ یک از متغیرها مشاهده نگردید.
نتیجه‌گیری: به‌نظر می‌رسد تمرینات مقاومتی فزآینده نیز همانند تمرین تداومی، می‌تواند موجب بهبود عوامل ضد التهابی و مقاومت به انسولین مردان دارای اضافه وزن می‌گردد.
کریم آزالی علمداری، موسی خلفی،
دوره 18، شماره 1 - ( 10-1397 )
چکیده

مقدمه: فاکتور رشد فیبروبلاستی21 (FGF21) نقش مهمی در تنظیم متابولیسم انرژی و مقاومت به انسولین ایفا می‌کند؛ با این حال آثار تمرین تناوبی شدید (HIIT) بر FGF21 و مقاومت ‌انسولینی به‌خوبی درک نشده است.
روش‌ها: پژوهش حاضر، یک مطالعه‌ی تجربی با طرح پیش آزمون-پس‌آزمون با گروه کنترل بود. در این مطالعه 24 مرد چاق به دو گروه تمرین تناوبی شدید (HIIT) (12 نفر، سن: 63/5±83/39 سال، وزن: 81/5±83/100 کیلوگرم و نمایه‌ی توده‌ی بدنی: 8/2±73/32 کیلوگرم بر مترمربع) و کنترل (12 نفر، سن: 23/5±41/39 سال، وزن: 71/4±08/100 کیلوگرم و نمایه‌ی توده‌ی بدنی: 43/1±34/32 کیلوگرم بر متر مربع) تقسیم شدند. گروه HIIT چهار وهله فعالیت شدید چهار دقیقه‌ای با شدت 85-90 درصد ضربان قلب بیشینه و دوره‌های استراحت فعال سه دقیقه‌ای با شدت 50-60 درصد ضربان قلب بیشینه را به‌مدت هشت هفته و سه جلسه در هفته اجرا کردند. در حالت پایه و 48 ساعت پس از آخرین جلسه‌ی تمرینی نمونه‌های خون جمع‌آوری شدند. داده‌ها با استفاده از آزمون تی همبسته و مستقل مقایسه شدند.
یافته‌ها: HIIT به‌طور هم‌زمان منجر به کاهش گلوکز پلاسما و انسولین و FGF21 سرم و همچنین بهبود مقاومت انسولینی شد (05/0P<).
نتیجه‌گیری: تمرین تناوبی با شدت بالا نقش مؤثری در بهبود مقاومت به انسولین و کاهش هم‌زمان FGF21 سرمی در افراد چاق دارد که ممکن است به‌واسطه بهبود مقاومت به FGF21 باشد.
صالح افراسیابی، سید محمد مرندی، مهدی کارگرفرد،
دوره 18، شماره 1 - ( 10-1397 )
چکیده

مقدمه: با توجه با اثر بخشی تمرین ورزشی در درمان دیابت نوع دو، و همچنین اثر بخشی تمرینات تناوبی در بهبود اختلال متابولیسم لیپیدها و کربوهیدرات در بدن انسان، هدف این پژوهش بررسی تأثیر 12 هفته تمرین تناوبی با شدت بالا برIL-6 ، GLP-1 و پروفایل لیپیدی در بیماران دیابتی نوع دو بود.
روش‌ها‌: 80 شرکت کننده‌ی مرد این پژوهش (میانگین سنی 50-40 سال، میانگین قد، 175 سانتیمتر، و نمایه‌ی توده‌ی بدنی برای افراد چاق بالای 30 و برای افراد لاغر پایین از 22 کیلوگرم بر مترمربع) به‌طور داوطلبانه در تحقیق حضور یافتند و به هشت گروه ( 4 گروه تمرین تناوبی شدید و 4 گروه کنترل بدون تمرین) تقسیم شدند. نمونه‌گیری‌های خونی جهت اندازه‌گیری شاخص‌هایIL-6 ، GLP-1، نیمرخ لیپیدی و گلایسیمیک قبل و در هفته‌های 4، 8 و پس از برنامه‌ی تمرینی تناوبی با شدت بالا (شامل 60 ثانیه دویدن در شدت بالا (85-95% ضربان قلب ذخیره) بود که با دویدن به‌مدت 60 ثانیه در شدت پایین (55-60 درصد ضربان قلب ذخیره) در دوره‌ی ریکاوری جمع‌آوری و آنالیز شد. از آزمون‌های تحلیل کواریانس و t همبسته و همچنین ضریب همبستگی پیرسون برای تعیین ارتباط متغیرها با استفاده از نرم‌افزار SPSS و در سطح معنی‌داری P<0.05 استفاده شد.
یافته‌ها: پس از 12 هفته تمرین اثر زمان و تعامل بین زمان× گروه بر متغیرهای GLP-1 و IL-6 از لحاظ آماری معنی‌دار بوده است (05/0˂P). همچنین تفاوت معنی‌داری میان گروه‌ها بر اثر 12 هفته تمرین در این شاخص‌ها مشاهده شد. نیمرخ لیپیدی در گروه چاق دیابتی نوع دو و کنترل گلایسمیک در گروه‌های چاق با و بدون دیابتی که 12 هفته تمرین تناوبی با شدت بالا را اجرا کرده بودند بهبود معنی‌داری را نشان دادند.
نتیجه‌گیری: در مجموع تمرین تناوبی با شدت بالا از طریق تغییر در سازوکارهای مختلف سبب بهبود در اختلال لیپیدیمی؛گلایسمی، التهابی و اشتهایی در افراد چاق مبتلا به دیابت نوع دو می‌شود. از این‌رو محققان براساس یافته‌های این پژوهش پیشنهاد می‌کنند جهت بهبود سریع‌تر اختلالات متابولیکی در بیماران دیابتی نوع دو چاق می‌توان از روش تمرین تناوبی با شدت بالا استفاده نمود.
سپیده سلطانی، فرزانه تقیان،
دوره 18، شماره 3 - ( 12-1397 )
چکیده

هدف: هدف از تحقیق تعیین تأثیر هشت هفته تمرین هوازی و مکمل جنسینگ بر هموسیستئین، مقاومت به انسولین و هورمون تیروئید در زنان چاق مبتلا به کم‌کاری تیروئید بود.
روش‌ها: این تحقیق از نوع نیمه تجربی بود. به این منظور 40 زن چاق مبتلا به کم کاری تیروئید با میانگین سنی 55/3 ±62/34 سال، وزن85/3±47/80کیلوگرم و BMI 77/2±2/32 کیلوگرم بر متر مربع‌، به‌صورت تصادفی در چهار گروه 10 نفری شامل تمرین هوازی، مصرف جینسینگ، تمرین هوازی و مصرف جینسینگ و دارونما تقسیم شدند. تمرین هوازی شامل 8 هفته تمرین ایروبیک، سه جلسه در هفته، 45 تا 70 دقیقه و با شدت 55 تا 75 درصد بیشینه‌ی ضربان قلب بود.آزمودنی‌ها در گروه مصرف جینسینگ وتمرین هوازی به‌همراه مصرف جینسینگ هرروز یک عددکپسول جین سین حاوی 250 میلی‌گرم گرانول پودر ریزوم جینیسنگ به‌مدت 8 هفته، به‌صورت خوراکی بعد از صبحانه مصرف کردند در حالی که آزمودنی‌های گروه دارونما کپسول‌های حاوی پودر آرد را دریافت نمودند. نمونه‌ی خونی از ورید قدامی بازویی آزمودنی‌ها جهت اندازه‌گیری هموسیستئین، TSH، T3، T4، گلوکز و انسولین قبل و پس از 8 هفته در 4 گروه گرفته شد. برای تحلیل داده‌ها از آزمون t وابسته و تحلیل واریانس استفاده شد (05/0(P<.
یافته‌ها: نتایج نشان دادند که سطح هموسیستئین پلاسما، TSH، گلوکز ناشتا، انسولین و مقاومت به انسولین به‌طور معنی‌داری در هر سه گروه تجربی کاهش یافته در حالی که T3 و T4 افزایش یافته بود (05/0(P<، در ضمن این شاخص‌ها در گروه کنترل تغییر نکرده بودند.
نتیجه‌گیری: تمرین هوازی به همراه مصرف مکمل جینسینگ می‌توانند در پیشگیری از برخی عوامل خطرزای قلبی عروقی و هورمون‌های تیرویید مؤثر باشد.
محمود اصل محمدی زاده، مهدی کارگر فرد، پروانه نظرعلی،
دوره 18، شماره 3 - ( 12-1397 )
چکیده

مقدمه: IL-6 و TNF-α  که از بافت آدیپوز ترشح می شود، تنظیم­کننده نیرومند التهاب و اختلالات متابولیکی در افراد چاق دیابتی نوع 2 هستند. از اینرو مطالعه حاضر اثر تمرین تناوبی با شدت بالا با رژیم­های غذایی متفاوت بر التهاب درجه پایین و برخی شاخص­های متابولیکی مردان چاق دیابتی نوع 2 را بررسی می­کند.
 روش ها: 45 مرد چاق دیابتی نوع 2 به صورت تصادفی در گروه­های رژیم­غذایی طبیعی بعلاوه تمرین تناوبی(ND+H)، رژیم کم­کربوهیدرات بعلاوه تمرین تناوبی(LC+H) یا گروه کم­چربی +تمرین تناوبی(LF+H) قرار گرفتند که 1200 تا 1500 کیلوکالری/ روز را دریافت کردند و  در برنامه ورزشی تناوبی با شدت بالا (3 روز در هفته به مدت 12 هفته) شرکت کردند.  نمونه­های خونی در هفته های 0 ، 4، 8 ،16، 20 و 24 جمع آوری شدند.
یافته ها: حداکثر اکسیژن مصرفی (VO2max) پس از 24 هفته مداخله، گروه LC+H (001/0=p، 135/2= F) و گروه LF+H (014/0=p، 548/3= F) افت معنی داری در مقایسه با پیش آزمون را نشان دادند، اما این کاهش در گروه ND+H مشاهده نشد. کاهش در شاخص IL-6 با سایر متغیرها (به استثنای حداکثر اکسیژن مصرف) رابطه معنی داری را نشان داد، اما شاخص VO2max  ارتباط معنی دار معکوسی [برای گروه LC+H(001/0=p، 54/0-=r)؛ برای گروه LF +H(019/0=p ،41/0-=r)] را  با IL-6 نشان دادند. در راستای تغییرات در IL6، اختلاف معنی دار در تمام مراحل مطالعه در شاخص TNF-α مشاهده شد. پس از 24 هفته مداخله،  گروه LC+H (001/0=p، 541/5= F) و گروه LF+H (001/0=p، 654/9= F) کاهش معنی داری در مقایسه با پیش آزمون را نشان دادند، اما این کاهش در گروه ND+H مشاهده نشد. افزایش معنی­داری در VO2peak همراه با کاهش معنی­دار در انسولین ، HOMA-IR و HbA1c در همه گروه­ها مشاهده شد. همینطور کاهش معنی­داری در IL-6 و TNF-α در گروه­های LC+H و LF+H مشاهده شد. تغییرات در IL-6 و TNF-α رابطه معکوسی با اکسیژن مصرفی اوج را نشان دادند. آنالیز پیرسون ارتباط­های معنی­داری بین تغییرات در نیمرخ لیپیدی با اکسیژن مصرفی اوج را نمایان کرد.
نتیجه گیری: نتایج از این مفهوم حمایت می­کند که ورزش و رژیم غذایی، التهاب درجه پایین و پروفایل های لیپیدی، گلایسمی و آمادگی جسمانی را تحت تاثیر قرار می­دهد که تغییرات در IL-6 و TNFα با برخی از این تغییرات در ارتباط است.
سعیده طبیبی راد، حسین عابدنطنزی، حجت الله نیک بخت، فرشاد غزالیان، ماندانا غلامی،
دوره 18، شماره 5 - ( 4-1398 )
چکیده

مقدمه: چاقی باتوجه به هورمون‌های درگیردر اضافه وزن، خطرابتلا به دیابت نوع دو را افزایش می‌دهد. هدف از انجام تحقیق نیمه تجربی حاضر، بررسی تأثیر تمرین هوازی بر  Dpp-4 و GLP-1 در زنان چاق مبتلا به دیابت نوع دو بود.
روش‌ها: از بین زنان چاق مبتلا به دیابت نوع دوِ 50-35 ساله‌ی مراجعه کننده به انجمن دیابت شهر ساوه به شرط رعایت شرایط ورود و خروج به تحقیق تعداد 20 نفر به‌طور داوطلب انتخاب و به‌طور تصادفی به دو گروه کنترل (10 نفر) و تمرین هوازی (10 نفر) تقسیم شدند. 24 ساعت قبل از شروع تمرینات، ویژگی‌های فردی آزمودنی‌ها شامل سن، قد، وزن و نمایه‌ی توده‌ی بدن و متغیرهای تحقیق (مقاومت انسولین، Dpp-4 و GLP-1) در پیش‌آزمون اندازه‌گیری شده و گروه تمرین هوازی به‌مدت 8 هفته، 3 جلسه در هفته و هر جلسه 45 تا 60 دقیقه برنامه‌ی تمرینی مربوط به خود را انجام دادند و گروه کنترل هیچ تمرینی نکرد. پس از گذشت 8 هفته و 24 ساعت پس از آخرین جلسه‌ی تمرین مجدداً ویژگی‌های فردی و متغیرهای تحقیق اندازه‌گیری شدند. داده‌ها با استفاده از آزمون تی مستقل و تی همبسته در سطح 05/0P≤  تحلیل شد.
یافته‌ها: افزایش معناداری در سطح GLP-1 (001/0 (P=و کاهش معناداری در سطحDPP-4 (001/0 (P=در گروه تمرین هوازی نسبت به گروه کنترل دیده شد.
نتیجه‌‌گیری: نتایج نشان داد که تمرین هوازی و متعاقب آن کاهش وزن در گروه تجربی با افزایش معناداری در سطح GLP-1 و کاهش معنادار سطح DPP-4 همراه است.
رضا امیدی قنبری، رحمان سوری، احمد همت فر،
دوره 18، شماره 5 - ( 4-1398 )
چکیده

مقدمه: آدروپین یک هورمون پپتیدی است که نقش مهمی در همئوستاز انرژی دارد و اخیراً در تنظیم متابولیسم بافت چربی به‌علت ارتباط منفی آن با چاقی و مقاومت به انسولین مورد توجه قرار گرفته است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر 10 هفته فعالیت هوازی با شدت کم بر سطوح آدروپین سرم و شاخص مقاومت به انسولین (HOMA-IR) در نوجوانان پسر چاق غیرفعال بود.
روش‌ها: این مطالعه در قالب طرح نیمه تجربی انجام گرفت. 26 نفر از نوجوانان پسر چاق (سن 81/0±٤٠/13 سال؛ وزن 51/8±44/85 کیلوگرم)، در این پژوهش انتخاب و به‌طور تصادفی در دو گروه فعالیت ورزشی هوازی و کنترل تقسیم شدند. گروه تمرین، فعالیت دویدن با شدت 50-65 درصد حداکثر ضربان قلب، سه جلسه در هفته به‌مدت 10 هفته انجام دادند. قبل و پس از مداخله، خونگیری به‌منظور اندازگیری آدروپین سرم، انسولین و گلوکز ناشتا انجام شد. داده‌ها به‌وسیله آزمون تی زوجی و تی مستقل در سطح 05/0≤ P مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد که وزن (001/0P=) و درصد چربی بدن (017/0P=) در گروه فعالیت هوازی در پس آزمون نسبت به پیش آزمون و نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری داشت. سطوح آدروپین سرم در گروه فعالیت ورزشی هوازی نسبت به پیش آزمون و نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری یافت (001/0P=). بین تغییرات آدروپین با تغییرات وزن، درصد چربی بدن و HOMA-IR همبستگی معناداری مشاهده گردید (٠٥/٠P≤).
نتیجه‌گیری: با توجه به رابطه‌ی آدروپین با ترکیب بدنی و مقاومت به انسولین و تأثیرپذیری آن از تمرین هوازی، آدروپین ممکن است نقش ویژه‌ای در کنترل وزن و چاقی ایفا نماید.
نیلوفر صلواتی، فرزانه تقیان، خسرو جلالی،
دوره 19، شماره 1 - ( 11-1398 )
چکیده

مقدمه: هدف از تحقیق حاضر، مقایسه‌ی اثر مداخلات شامل هشت هفته تمرین مقاومتی با و بدون مصرف عصاره‌ی زعفران، زرشک بر سطح سرمی پروتئین شماره‌ی 4 اتصالی رتینول، و مقاومت به انسولین در موش‌های چاق شده با رژیم پر چرب بود.
روش‌ها: در این تحقیق 80 موش سوری با میانگین وزنی 2±41 گرم به‌مدت 10 هفته تحت رژیم عذایی پر چرب قرار گرفتند سپس به‌صورت تصادفی در 8 گروه تمرین مقاومتی (10n=)، مقاومتی و زعفران (10n=)، زعفران (10n=)، مقاومتی و زرشک (10n=)، زرشک (10n=)، زعفران و زرشک (10n=)، تمرین مقاومتی به‌همراه مصرف عصاره‌ی زعفران و زرشک (10n=) و گروه کنترل (10n=) قرار گرفتند. برنامه‌ی تمرین مقاومتی شامل بالارفتن موش‌ها از نردبان به همراه وزنه (سه ست و هربار 5 تکرار) سه جلسه در هفته و به‌مدت 8 هفته انجام شد. مصرف عصاره‌ی زعفران و زرشک به میزان 08/0 به ازای کل وزن موش به‌مدت 8 هفته انجام شد. پس از 14 ساعت ناشتائی شبانه نمونه‌ی خون اولیه به‌ میزان 5 میلی‌لیتراز بطن چپ موش‌ها گرفته شد و سطوح RBP4، گلوکز، انسولین و مقاومت به انسولین اندازه‌گیری شد. به‌منظور مقایسه‌ی اطلاعات بین گروه‌ها از آزمون تحلیل واریانس یک‌طرفه استفاده شد. کلیه‌ی محاسبات در سطح 05/0P در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد، تفاوت معناداری در سطوح RBP4 (002/0=P)، گلوکز (03/0=P)،انسولین (02/0=P)، و مقاومت به انسولین (004/0=P) گروه‌های مختلف تحقیق وجود دارد. نتایج آزمون تعقیبی نشان داد، سطوح RBP4 در گروه تمرین مقاومتی نسبت به گروه زرشک وکنترل کاهش یافته است. در گروه تمرین مقاومتی با زعفران نسبت به گروه زرشک وکنترل کاهش یافته است. همچنین در گروه زعفران نسبت به گروه تمرین وزعفران و زرشک کاهش یافته است.
نتیجه گیری: لذا یافته‌های پژوهش حاضر بر تأثیر تمرین مقاومتی، مصرف عصاره‌ی زعفران و زرشک بر کاهش عوارض متابولیک ناشی از چاقی از طریق کاهش RBP4 و کاهش گلوکز، انسولین و مقاومت به انسولین تأکید دارد.
امیر اکبری، حمید محبی، الما تبری،
دوره 19، شماره 2 - ( 11-1398 )
چکیده

مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثر چاقی ناشی از رژیم غذایی پرچرب و تمرینات ورزشی تناوبی و تداومی بر SIRT1 بافت چربی احشایی و مقاومت به انسولین در رت‌های نر است.
روش‌ها: 40 سر رت نر نژاد ویستار در دو گروه به‌مدت 10 هفته تحت رژیم غذایی پرچرب (HFD، 32 سر) و رژیم غذایی استاندارد (C، 8 سر) قرار گرفتند. پس از القاء چاقی، 8 سر رت از گروه HFD و 8 سر رت گروه C قربانی شدند و سایر رت‌های چاق به‌طور تصادفی به 3 گروه کنترل چاق (OC)، تمرین تداومی با شدت متوسط (MICT) و تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) تقسیم شدند. پروتکل‌هایHIIT و MICT به‌مدت 12 هفته و 5 جلسه در هر هفته اجرا شدند. نمونه‌های چربی احشایی برای اندازه‌گیری مقادیر پروتئینی SIRT1 به روش وسترن بلات جمع‌آوری شدند.
یافته‌ها: القاء چاقی با کاهش معنی‌دار SIRT1 چربی احشایی و افزایش مقاومت به انسولین همراه بود (05/0). در مقابل، هر دو پروتکل HIIT و MICT مقادیر پروتئینی SIRT1 چربی احشایی را به‌طور معنی‌دار افزایش دادند (05/0)، در حالی که اثرات HIIT به‌طور معنی‌دار بیشتر بود (05/0). همچنین، هر دو پروتکل HIIT و MICT منجر به بهبود مقاومت به انسولین شدند (05/0).
نتیجه‌گیری: تمرین ورزشی احتمالاً می‌تواند نقش مهمی در تنظیم SIRT1 چربی احشایی داشته باشد و به‌واسطه‌ی آن می‌تواند در بهبود مقاومت به انسولین موثر باشد. همچنین به‌نظر می‌رسد افزایش در SIRT1 وابسته به شدت تمرین ورزشی باشد.
یزدان احمدی، پریسا شعبان زاده،
دوره 19، شماره 6 - ( 6-1399 )
چکیده

مقدمه: طی نیم قرن گذشته شیوع چاقی و اختلالات متابولیکی مرتبط با آن مانند اختلالات چربی، بیماری‌های قلبی-عروقی، سکته‌ی قلبی و مغزی به‌طور چشم‌گیری افزایش یافته است. انواع مختلفی از ارگانیسم‌ها از جمله باکتری‌ها، قارچ‌ها، آغازیان و ویروس‌ها برای زندگی در روده‌ی انسان تکامل یافته‌اند که به آن‌ها میکروبیوتا گفته می‌شود. دانشمندان دریافتند افراد لاغر، میکروبیوتای متعادل در روده‌ی خود دارند که باعث لاغری آن‌ها می‌شود، بنابراین از روشی به نام پیوند مدفوع و کپسول مدفوع برای درمان چاقی استفاده می‌کنند. هدف از این پژوهش معرفی پیوند مدفوع و کپسول آن در درمان چاقی مقاوم به دارو است.
روش‌ها: مطالعه‌ی حاضر از نوع مطالعه‌ی مرور سیستماتیک است که مقالات انگلیسی و فارسی حاصل از جست و جوی منظم منابع اینترنتی با استفاده از عملکرد منطقی AND, OR بین کلمات کلیدی در پایگاه‌های Pub Med, Google scholar با استفاده از کلید واژگان انگلیسی،FMT, obesity, poop capsule, weight loss  از سال 2010 تا 2020 میلادی انجام گردیده ‌است. جستجوی کلی برای منابع مرتبط پیوند مدفوع 474 مقاله بود. سپس با اعمال فیلتر زمان این تعداد به 237 مقاله تقلیل پیدا کرد. در مرحله‌ی پایانی نیز با حذف مقالات تکراری و بررسی ارتباط مقالات با موضوع مورد مطالعه، 22 مقاله به‌عنوان منابع مربوطه و نهایی انتخاب شدند.
یافته‌ها: در درمان چاقی با FMT مدفوع فرد اهدا کننده پس از غربالگری و تست‌های لازم با استفاده از روش‌های گوناگون نظیر انما یا کولونوسکوپی به فردگیرنده منتقل می‌شود و از آن پس، فرد گیرنده با دریافت میکروبیوتای متعادل فرد اهداکننده به مرور لاغر می‌شود. می‌توان به‌جای پیوند مدفوع که روشی نسبتاً تهاجمی است از کپسول‌های مدفوع که متشکل ازمدفوع خشک شده‌ی فرد اهداکننده است استفاده نمود.
نتیجه‌گیری: پیوند مدفوع و کپسول مدفوع با رعایت ملاحظات لازم روش مؤثری در کاهش وزن افراد چاق (BMI>30) است. با توجه به جدید بودن روش درمانی مطرح شده، مطالعات بیشتری در این حوزه خصوصاً بررسی‌های کلینیکال این روش در درمان افراد چاق کشور توصیه می‌شود.
محمود اصل محمدی زاده، صالح افراسیابی، زینب اصل محمدی،
دوره 20، شماره 2 - ( 11-1399 )
چکیده

مقدمه: اختلال متابولیکی ناشی التهاب در اثر چاقی و دیابت افزایش مییابد که از طریق ورزش و رژیم غذایی کنترل میشود. از اینرو هدف این پژوهش بررسی اثر 24 هفته مداخله‌ی تمرین تناوبی شدید و رژیمهای غذایی بر تغییرات شاخص اینترلوکین 6 در بیماران دیابتی نوع دو چاق است.
روشها: 70 مرد (بیمار دیابت نوع دو و چاق) به‌صورت تصادفی به 7 گروه (4 گروه در رژیم غذایی متفاوت به‌علاوه مداخله‌ی HIIT و 3 گروه تنها در رژیم غذایی متفاوت) که در برنامه‌ی غذایی 1200 تا 1900 کیلوکالری/روز برای هفته 24 شرکت کردند، در حالی که بیماران در برنامه‌ی HIIT تحت نظارت (12 هفته‌ای) قرار گرفتند که با 4 هفته رژیمهای غذایی اولیه دنبال شد. شاخص‌های آنتروپومتریکی، فیزیولوژیکی، ترکیب بدن و نمونه‌ی خون ناشتای در هفتههای 0 ، 4، 8، 14، 20 و 24 جمعآوری شدند.
یافته‌ها: پس از اتمام 24 هفته مداخله، بیشترین درصد افزایش و کاهش IL-6 به‌ترتیب به رژیم غذایی پرچربی(80/19 ± 09/28) و رژیم غذایی کم کربوهیدرات+تمرین تناوبی (13/25 ± 89/28-) اختصاص داشت. پس از 12 هفته تمرین تناوبی به همراه رژیم‌ غذایی بیشترین درصد افزایش IL-6 به گروه رژیم غذایی پرچربی(33/25 ± 74/26) مرتبط است، با این وجود بیشترین درصد کاهش IL-6 مختص به گروه کم چربی+تمرین تناوبی (17/29 ± 11/32-) بود.
نتیجه‌گیری: یافتهها نشان دادند که رژیم کم کربوهیدرات و کم چربی با HIIT و وعدههای کم کربوهیدرات همراه با HIIE ممکن است برای بیماران دیابت نوع دو چاق مفید باشد.
عمار راشت، احمد عبدی،
دوره 21، شماره 2 - ( 4-1400 )
چکیده

مقدمه: شواهد نشان می‌دهد که رژیم غذایی پُرچرب (HFD) باعث هیپرانسولینی و اختلال در عملکرد جزایر پانکراس همراه با مقاومت به انسولین در بافت چربی می‌شود. هدف از پژوهش حاضر ارزیابی اثر تمرین هوازی همراه با کپسایسین بر بیان Pdx1 و GLUT2 بافت پانکراس موش‌های HFD بود.
روش‌ها: در این مطالعه‌ی تجربی، 40 سر موش صحرایی نر ویستار به‌مدت 8 هفته با رژیم غذایی نرمال (8=n، ND) و رژیم غذایی پُرچرب (HFD) (32=n) تغذیه شدند. بعد از هشت هفته همه موش‌ها به 5 گروه: رژیم غذایی نرمال (NDرژیم غذایی پُرچرب (HFD)، رژیم غذایی پُرچرب-تمرین (HFDT)، رژیم غذایی پُرچرب-کپسایسین (HFDCap) و رژیم غذایی پُرچرب-تمرین-کپسایسین (HFDTCap) تقسیم شدند. گروه‌های تمرین به‌مدت هشت هفته برنامه‌ی دویدن هوازی با شدت متوسط (60-50% VO2max، 25-15 متر/دقیقه، 60-30 دقیقه/روز، پنج روز/هفته) را روی تردمیل انجام دادند. کپسایسین (mg/kg/day 4) یک بار در روز به‌صورت خوراکی با گاواژ خورانده شد. داده‌ها با استفاده از ANOVA در سطح معنا‌داری 05/0 P< آزمون شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد بیان Pdx1 و GLUT2 در گروه‌های HFDT (به‌ترتیب 002/0=P و 003/0=PHFDCap (به‌ترتیب 022/0=P و 026/0=P) و HFDTCap (به‌ترتیب 000/0=P و 000/0=P) افزایش معنی‌داری داشت. همچنین افزایش معنی‌داری در بیان Pdx1 و GLUT2 در گروه HFDTCap نسبت به HFDCap (به‌ترتیب 037/0=P و 044/0=P) مشاهده شد.
نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد که HFD باعث اختلال در عملکرد سلول‌های β پانکراس شده و تمرین هوازی به تنهایی و همراه با کپسایسین با افزایش بیان Pdx1 و GLUT2، احتمالا می‌تواند عملکرد سلول‌های جزایر را بهبود ببخشد.
زهرا حاج هاشمی، الهام مسلمی، پروانه صانعی،
دوره 21، شماره 2 - ( 4-1400 )
چکیده

مقدمه: اگرچه بسیاری از مطالعات مشاهده‌ای ارتباط میان سطوح سرمی ویتامین D و چاقی شکمی را بررسی کرده‌اند، یافته‌ها متناقض است. این مرورسیستماتیک و متاآنالیز دوز-پاسخ به‌منظور جمع‌بندی این ارتباط در بزرگسالان در مطالعات مشاهده‌ای انجام شد. روش‌ها: تمامی مطالعات چاپ شده تا مِی2020میلادی در 5 پایگاه اطلاعاتی مورد جست‌وجو قرارگرفتند. 41 مطالعه‌ی مشاهده‌ای که ارتباط بین سطوح سرمی ویتامین D و چاقی شکمی را به‌صورت نسبت شانس (OR)، نسبت خطر(RR) یا خطر نسبی (HR) به‌همراه فاصله‌ی اطمینان 95% (CI) گزارش کرده بودند، در این مطالعه گنجانده شدند. یافته‌ها: به‌طور کلی44 اندازه‌ی اثر، از 36 مطالعه‌ی مقطعی که بر روی 257699 فرد انجام شده، نشان داد که سطوح سرمی بالای ویتامین D در مقایسه با سطوح پایینی، با 23% کاهش شانس چاقی شکمی مرتبط است (83/0-71/0:CI%95;77/0:OR). پس از انجام آنالیز زیرگروهی، تقریباً درهمه‌ی زیرگروه‌ها ارتباط معناداری مشاهده شد. براساس آنالیز دوز-پاسخ خطی، هر nmol/l 25 افزایش در سطوح سرمی ویتامین D با8% کاهش خطر چاقی شکمی همراه بود (99/0-85/0:CI%95;92/0:OR). بعد از محدود کردن آنالیز به مطالعات با نمونه‌گیری تصادفی (17 مطالعه با 242135 نفر)، همان ارتباط معنادار و معکوس حاصل شد (87/0-71/0:CI%95;79/0:OR). همچنین در مطالعات با نمونه‌گیری تصادفی، هرnmol/l 25 افزایش در سطوح سرمی ویتامین D با10% کاهش خطر چاقی شکمی همراه بود (99/0-82/0:CI%95;90/0:OR). نتیجه‌گیری: در این مطالعه‌ی متاآنالیز که بر روی مطالعات اپیدمیولوژیک انجام شد، ارتباط معنادار و معکوس و خطی بین سطوح سرمی ویتامین D و چاقی شکمی مشاهده گردید. این ارتباط در مطالعات با نمونه‌گیری تصادفی نیز مشاهده شد. در پایان، برای تعیین ارتباط علت و معلولی نیاز به مطالعات آینده‌نگر است.
مهناز امیدی، پریا ویسمرادی،
دوره 21، شماره 6 - ( 12-1400 )
چکیده

مقدمه: آدیپولین یک نوع هورمون است که از سلول‌های چربی ترشح می‌شود و به‌عنوان یک تنظیم کننده‌ی متابولیک با خواص ضدالتهابی عمل می‌کند و میزان آن از طریق وضعیت چاقی، دیابت و التهاب کاهش می‌یابد.از این‌رو پژوهش حاضر با هدف مقایسه‌ی اثر تمرینات هوازی با شدت بالا و شدت متوسط بر سطوح سرمی آدیپولین و برخی شاخص‌های سندرم متابولیک در زنان چاق انجام شد.
روش‌ها: در این تحقیق نیمه تجربی، تعداد 36 نفر به‌صورت تصادفی در سه گروه 12 نفره (2 گروه تجربی و یک گروه کنترل) تقسیم‌ شدند. گروه تمرین هوازی با شدت 85-95 درصد ضربان قلب بیشینه، هر جلسه به‌مدت 33 دقیقه روی تردمیل به‌صورت متناوب راه رفتن و دویدن را اجرا کردند و گروه تمرین با شدت 50-70 درصد ضربان قلب بیشینه، 41 دقیقه به‌صورت مداوم راه رفتند (مدت تمرینات برای 2 گروه 8 هفته و 3 جلسه در هفته بود و گرو کنترل در این مدت فعالیتی نداشتند). از آزمون‌های آماری تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنی‌داری (05/0P>) استفاده شد.
یافته‌ها: تمرینات هوازی با شدت بالا سبب افزایش معنی‌دار سطوح آدیپولین سرمی (001/0P=)، کاهش مقادیر کلسترول تام (020/0P=)، تری‌گلیسیرید (021/0P=) و مقاومت به انسواین(001/0P=)گردید؛ همچنین یافته ها حاکی از عدم اختلاف معنی‌داری در مقادیر لیپوپروتئین پرچگال(615/0P=)، لیپو پروتئین کم چگال(604/0P=) و فشارخون(269/0P=) در 3 گروه مورد مطالعه بود و تمرین هوازی با شدت متوسط بر سطح سرمی آدیپولین نمونه مؤثر نبود (192/0P=)، فقط گلوکز (025/0P=) تریگلیسرید (010/0P=)، فشارخون سیستولیک (028/0P=) و انسولین (043/0P=) کاهش یافته است و میزان کلسترول، لیپوپروتئین کم چگال و لیپوپروتئین پرچگال تغییر معناداری نداشته‌اند.
نتیجهگیری: در پایان می‌توان گفت به‌نظر می‌رسد افراد برای افزایش میزان آدیپولین به‌عنوان شاخص بهبود دهنده حساسیت انسولینی و همچنین بهبود شاخص‌های سندرم متابولیک میتوانند از تمرینات هوازی با شدت بالا بهره ببرند.
 
بهمن حسنوند، احمد محمدی مقدم، روح اله گراوند،
دوره 22، شماره 1 - ( 2-1401 )
چکیده

مقدمه: فرآیند سالمندی به‌طور معمول با کاهش عملکرد سیستم‌های بدن و ظرفیت‌های فیزیولوژیکی و افزایش استعداد ابتلا به بیماری‌ها به‌ویژه سندرم متابولیک همراه است. این مطالعه به بررسی تأثیر هشت هفته تمرینات مقاومتی بر سطوح آیریزین، اینترلوکین-15، CRP و کلسترول مردان سالمند دارای سندرم متابولیک پرداخته است.
روش‌ها: جامعه‌ی آماری را مردان سالمند شهرستان خرم‌آباد تشکیل دادند، که از بین آنها 18 نفر انتخاب و بهصورت تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل (2/2±2/65، 1/2±4/65) تقسیم شدند. برنامه‌ی تمرین مقاومتی شامل پرس پا، پرس سینه، حرکت پارویی، خم کردن زانو، سرشانه، پشت بازو، باز کردن زانو و جلوبازو بود. برنامه‌ی فوق با30 درصد یک تکرار بیشینه شروع و به 50 درصد یک تکرار بیشینه در پایان هفته هشتم رسید. نمونه‌های خونی 48 ساعت پیش و پس از جلسات تمرینی گرفته شد. جهت بررسی داده‌های پژوهش از آزمون t همبسته وt  مستقل استفاده شد. سطح معنی‌داری نیز(05/0P<) در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: هشت هفته تمرین مقاومتی موجب افزایش معنی‌دار آیریزین (01/0P=) و اینترلوکین-15 (007/0P=)، همچنین موجب کاهش معنی‌دار سطوح CRP ( 007/0P=) و کلسترول تام (02/0P=) در مردان سالمند دارای سندرم متابولیک شد.
نتیجه‌گیری: یافتن راهکارهای غیردارویی جهت بهبود شاخص‌های متابولیک از اهمیت زیادی برخوردار است. براساس نتایج این پژوهش، انجام تمرینات مقاومتی به‌عنوان یک راهکار کم هزینه و غیردارویی برای درمان سندرم متابولیک در مردان سالمند توصیه می‌شود.

صفحه 4 از 5     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دیابت و متابولیسم ایران می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb