جستجو در مقالات منتشر شده


23 نتیجه برای التهاب

صدیقه عسگری، غلامعلی نادری، مژگان قاری پور، غلامرضا دشتی، علی سجادیان،
دوره 3، شماره 1 - ( 2-1383 )
چکیده

مقدمه: مطالعات جدید آترواسکلروز را بیماری التهابی معرفی نموده‌اند. از این رو استفاده از داروهای ضدالتهاب ممکن است در پیشگیری یا کنترل آترواسکلروز مفید باشد. یافتن داروهایی با منشأ طبیعی (گیاهی) و بدون عوارض جانبی مفید به ‌نظر می‌رسد. کرفس کوهی از خانواده چتریان می‌باشد که دارای آثار ضدالتهابی و ضددرد بوده است. لذا مطالعه حاضر جهت بررسی اثر گیاه مزبور بر پیدایش و پیشرفت آترواسکلروز طراحی شد.
روشها: بیست خرگوش‌ نر بالغ سفید خریداری شده از انستیتو پاستور ایران به مدت دو هفته تحت رژیم پایه قرار گرفتند و پس از آن به‌طور تصادفی به چهار گروه پنج‌تایی تقسیم شدند (گروه اول: دارای رژیم معمولی،گروه دوم: رژیم پرکلسترول، گروه سوم: رژیم معمولی به‌علاوه کرفس کوهی و گروه چهارم: رژیم پرکلسترول به‌علاوه کرفس کوهی) و به مدت سه ماه تحت رژیم‌های مربوطه قرار گرفتند. قبل و بعد از اتمام دوره از حیوانات آزمایشهای بیوشیمیایی به‌عمل آمد و مقادیر کلسترول تام، HDL-کلسترول، LDL-کلسترول، تری‌گلیسرید و قند خون ناشتا توسط روش آنزیمی با کیت مربوطه و CRP کمی توسط روش کدورت‌سنجی و مالون دی‌آلدیید و ظرفیت آنتی اکسیدانی با روش اسپکتروفتومتریک تعیین گردید. در پایان پس از اتوپسی، نمونه آئورت و کرونر‌های راست و چپ مورد بررسی آسیب‌شناختی قرار گرفت.
یافته‌ها: در حیواناتی که تحت رژیم معمولی یا رژیم معمولی به اضافه کرفس بودند، در هیچکدام از عروق آئورت، کرونر راست و چپ رگه‌های چربی ایجاد نشد. همچنین در رژیم حاوی کلسترول و کرفس کوهی نیز پیدایش رگه‌های چربی در آئورت، کرونر راست و چپ به‌طور معنی‌داری کمتر از گروه مصرف‌کننده کلسترول بود و در آنها کلسترول، LDL-کلسترول وCRP کمی در گروههای مصرف کننده کرفس کوهی به‌طور معنی‌داری کمتر بود.
نتیجه‌گیری: گیاه کرفس کوهی احتمالاً اثر مفیدی در جلوگیری از پیدایش و پیشرفت رگه‌های چربی دارد. جهت یافتن مکانیسم‌های دقیق چنین اثری، مطالعات دیگری باید انجام گیرد.


احمد اسماعیل زاده، لیلا آزادبخت،
دوره 6، شماره 3 - ( 2-1386 )
چکیده

اطلاعات محدودی در زمینه ارتباط مصرف میوه ها و سبزی‌ها با سطح پلاسمایی بیومارکرهای التهابی و شیوع سندرم متابولیک وجود دارد. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی ارتباط مصرف میوه ها و سبزیها با سطح پلاسمایی CRP و سندرم متابولیک در زنان تهرانی صورت گرفت.
روش‌ها: در این مطالعه مقطعی 486 زن 60-40 ساله از معلمان زن تهرانی که مبتلا به بیماری‌های مزمن نبوده و انرژی دریافتی خود را در حد معقول گزارش کرده بودند به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و بصورت تصادفی انتخاب شدند. دریافت‌های غذایی افراد با استفاده از یک پرسشنامه نیمه کمی بسامد خوراک برای یکسال ارزیابی گردید. وزن و قد طبق دستورالعمل‌های استاندارد اندازه‌گیری و نمایه توده بدن محاسبه شد. نمونه خون سیاهرگی پس از 14-12 ساعت ناشتا بودن، جهت اندازه‌گیری سطح گلوکز خون، انسولین و لیپیدهای سرم جمع‌آوری گردید و فشار خون طبق روش استاندارد اندازه‌گیری شد. سندرم متابولیک طبق معیارهای ATP III (Adult Treatment Panel-III) تعریف شد.
یافته‌ها: میانگین مصرف میوه ها و سبزی‌ها در افراد مورد مطالعه بترتیب 79±228 و 88±186 گرم در روز بود. هم مصرف میوه‌ها و هم مصرف سبزی‌ها، هر دو ارتباط معکوسی با سطح پلاسمایی CRP داشتند. بعد از کنترل اثر سن، نمایه توده بدن و دور کمر، میانگین پلاسمایی CRP در بین پنجک‌های مصرف میوه‌ها بترتیب 94/1، 79/1، 65/1، 61/1، و 56/1 میلی گرم در لیتر (مقدار P برای روند کمتر از 01/0) و در بین پنجک‌های مصرف سبزی‌ها بترتیب 03/2، 82/1، 58/1، 52/1 و 47/1 میلی گرم در لیتر بود (مقدار P برای روند کمتر از 01/0). این ارتباط‌های معکوس پس از کنترل اثر سایر عوامل مخدوش کننده و عوامل تغذیه ای همچنان معنی دار بود. پس از کنترل اثر عوامل مخدوش کننده، افرادی که در بالاترین پنجک مصرف میوه ها بودند دارای 34% (فاصله اطمینان 95%: 20% تا 46%) و افرادی که در بالاترین پنجک مصرف سبزی‌ها قرار داشتند، دارای 30% (فاصله اطمینان 95%: 16% تا 39%) شانس کمتر جهت ابتلا به سندرم متابولیک در مقایسه با افراد پایین ترین پنجک بودند.
نتیجه‌گیری: یافته های این مطالعه ارتباط معکوسی را بین مصرف بالای میوه ها و سبزی‌ها با خطر سندرم متابولیک نشان داد، شاید قسمتی از این ارتباط از طریق سطح پلاسمایی CRP میانجیگری شود. این یافته ها از توصیه های کنونی تغذیه ای مبنی بر افزایش مصرف میوه ها و سبزی‌ها برای پیشگیری از بیماری‌های قلبی عروقی حمایت می‌کند.


لیلا آزادبخت، مسعود کیمیاگر، یدا... محرابی، احمد اسماعیل زاده،
دوره 6، شماره 4 - ( 3-1386 )
چکیده

امروزه سندرم متابولیک را یک بیماری التهابی قلمداد می کنند لذا توجه به عوامل تاثیر گذار بر میزان عوامل التهابی در این بیماری حایز اهمیت است. هدف از این تعیین اثرات مصرف سویا بر شاخص های التهابی و عملکرد آندوتلیالی در زنان یائسه مبتلا به سندرم متابولیک می باشد.
روش‌ها: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی متقاطع و تصادفی بر روی 42 زن یائسه مبتلا به سندرم متابولیک انجام شد. شرکت کنندگان به طور تصادفی برای مدت 8 هفته از رژیم غذایی DASH (رژیم با هدف کنترل فشار خون ، یا رژیم غذایی حاوی پروتیین سویا و یا رژیم حاوی دانه کامل سویا استفاده کردند. مارکر های التهابی با استفاده از روش ELISA اندازه گیری شدند.
یافته‌ها: تفاوت میزان E-selectin (از جمله عوامل التهابی نشاندهنده عملکرد آندوتلیال) متعاقب دوره دانه کامل سویا در مقایسه با دوره کنترل 4/11%- (01/0 P<) و تفاوت آن در دوره پروتیین سویا در مقایسه با دوره کنترل 7/4%- (19/0P= ) بود. مصرف دانه کامل سویا سطح اینترلوکین 18 را در مقایسه با دوره کنترل کاهش داد( تفاوت از دوره کنترل : 2/9%- ، 01/0 P<). در مورد میزان C-Reactive Protein تفاوت دوره مصرف دانه کامل سویا از دوره کنترل 9/8%- (01/0 P<) و این تفاوت در مورد دوره پروتیین سویا از دوره کنترل 6/1%- (01/0 P<) بود.
نتیجه‌گیری: مصرف کوتاه مدت دانه کامل سویا باعث کاهش برخی از عوامل التهابی و افزایش سطح اکسید نیتریک پلاسما در زنان یائسه مبتلا به هر پنج جزء سندرم متابولیک گردید.


احمد اسماعیل زاده، لیلا آزادبخت،
دوره 7، شماره 2 - ( 6-1386 )
چکیده

مقدمه: هرچند که فنوتیپ دور کمر هیپرتری گلیسریدمیک در سال‌های اخیر توجه زیادی را به علت مرتبط بودن با بیماری‌ها به خود جلب کرده است، اما معلوم نیست که آیا این ارتباط از طریق ایجاد تغییر در سطح پلاسمایی بیومارکرهای التهابی صورت می‌گیرد یا نه؟ لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط فنوتیپ دور کمر هیپرتری گلیسریدمیک با سطح پلاسمایی بیومارکرهای التهابی در زنان معلم تهرانی صورت گرفت.

روش‌ها: در یک مطالعه مقطعی، شاخص‌های تن سنجی و بیوشیمیایی در 507 زن 40 تا 60 ساله معلم تهرانی که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده بودند، ارزیابی گردید. فنوتیپ دور کمر هیپرتری گلیسریدمیک بصورت داشتن همزمان دور کمر بالای 89 سانتی متر و تری گلیسرید سرمی مساوی یا بالاتر از mg/dl150 تعریف شد.

یافته‌ها: شیوع فنوتیپ دور کمر هیپرتری گلیسریدمیک در بین زنان 2/32% (فاصله اطمینان 95%: 4/27 تا 4/37%) بود. افراد دارای فنوتیپ دور کمر هیپر تری گلیسریدمیک، سن و شاخص‌های تن سنجی بالاتری داشته و از فعالیت فیزیکی کمتری برخوردار بودند. پس از کنترل اثر عوامل مخدوش کننده، زنان در سطوح مختلف دور کمر، دارای تفاوت معنی داری از نظر سطح پلاسمایی CRP (001/0=P)، TNF-α (01/0=P)، IL-6 (001/0=P)، E-selectin (007/0=P)، sICAM-1 (01/0=P) و sVCAM-1 (02/0=P) بودند. هنگامی‌که در این مدل‌ها اثر نمایه توده بدن تعدیل شد، تفاوت‌های معنی‌دار در sICAM-1 و sVCAM-1 از بین رفت. در بین رده های مختلف سطح‌ تری‌گلیسرید سرم پس از تعدیل اثر عوامل مخدوش کننده، تفاوت‌های معنی‌داری در CRP (01/0=P)، TNF-α (008/0=P)، SAA (03/0=P)، IL-6 (01/0=P)، E-selectin (02/0=P) و sICAM-1 (01/0=P) مشاهده شد. بیشتر این تفاوت‌های معنی دار، به استثنای E-selectin، حتی پس از کنترل اثر نمایه توده بدن معنی دار باقی ماندند. تداخل معنی داری بین دور کمر و سطح تری گلیسرید سرم در مورد CRP، IL-6، SAA و E-selectin وجود داشت.

نتیجه‌گیری: یافته های حاضر حاکی از ارتباط مثبت فنوتیپ دور کمر هیپرتری گلیسریدمیک با سطح پلاسمایی بیومارکرهای التهابی در زنان معلم تهرانی است.


محمدرضا مهاجری تهرانی، مهرنوش محسنی، فاطمه محمدزاده، پرویز حسینی، محمد حسین گذشتی، لاله رضوی نعمت الهی، محمد حسن فروزانفر، کبری امیدفر، مریم اعلا، عباس کتابچی، باقر لاریجانی،
دوره 8، شماره 2 - ( 10-1387 )
چکیده

مقدمه: دیابت به عنوان فرایندی التهابی و مزمن، یکی از علل مهم ابتلا به بیماری های قلبی- عروقی به شمار می رود و نقش هیپرگلیسمی از طریق برخی از سازوکارهای بیوشیمیایی در ایجاد عوارض میکرو و ماکروواسکولار مشخص شده است. هیپوگلیسمی نیز یکی از عوارض نا خواسته درمان‌های دارویی در بیماران دیابتی است و ارتباط آن با اختلالات قلبی عروقی نشان داده شده؛ حال آن که تاثیر آن بر نشانگرهای التهابی تاثیر گذار بر روی بیماری‌های قلبی عروقی، شناخته شده نیست. این مطالعه به منظور بررسی تاثیر هیپوگلیسمی به عنوان یک استرس بر نشانگرهای التهابی موثر بر بیماری‌های قلبی عروقی در افراد سالم انجام شده است. 

روش‌ها: مطالعه به صورت یک کارآزمایی بالینی با تزریق  u/kg 15/0-1/0 انسولین رگولار به صورت داخل وریدی جهت ایجاد هیپوگلیسمی (قند کمتر یا مساوی mg/dl39) در 15 داوطلب سالم انجام شد. کل زمان آزمایش 240 دقیقه برای هر فرد بود و سطوح سرمی گلوکز، کورتیزول،ACTH , اپی نفرین، نوراپی نفرین، هورمون رشد و سیتوکین های پیش التهابی  (CRP, TNF-a, IL-8, IL-6, IL-1b) در زمان‌های پایه و 240 ،120، 60، 45،30 دقیقه بعد از تزریق انسولین اندازه گیری شد.

یافته‌ها: سطح سرمی هورمون‌های کورتیزول، هورمون رشد ،اپی نفرین ، نوراپی نفرین و ACTH  در زمان هیپوگلیسمی افزایش یافته بود (05/0P<).افزایش سطوح سرمی عوامل پیش التهابی TNF-a, IL-6,IL-1b در زمان هیپوگلیسمی کاملا معنی دار بودند (05/0P<) اما در مورد دو مارکر CRPوIL-8 ، رابطه معنی داری بین زمان هیپوگلیسمی و میانگین تغییرات دیده نشد.

نتیجه گیری: هیپوگلیسمی به عنوان یک استرس غیر اختصاصی مانند هیپرگلیسمی می تواند با فعال کردن سیستم اتونوم و ترشح کاتکول آمین‌ها، سبب افزایش برخی از نشانگرهای قلبی عروقی و سیتوکین های التهابی موثر در بیماری‌های قلبی عروقی می گردد.


مریم تقدیر، سیدابوالقاسم جزایری، هاله صدرزاده یگانه، مجتبی سپندی، مهکامه عاشورپور، فریبا فاتحی، محمود جلالی،
دوره 9، شماره 2 - ( 9-1388 )
چکیده

مقدمه: متابولیسم روی که یکی از ریز مغذی‌های ضروری است، در دیابت تغییر می‌کند. مشخص شده که بین روی و هر دو نوع دیابت نوع1 و دیابت نوع2 ارتباط وجود دارد.  TNF-αو IL-6، فاکتورهای التهابی هستند که با مقاومت به انسولین ارتباط دارند. برخی مطالعات نشان داده‌اند که بین روی و فاکتورهای التهابی (TNF-αو IL-6) ارتباط وجود دارد. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط بین روی با فاکتورهای التهابی (TNF-αو IL-6) و کنترل قند خون (گلوکز و HbA1c)، بر روی زنان یائسه مبتلا به دیابت نوع 2 و سالم  انجام شد.

روش‌ها: مطالعه حاضر، یک مطالعه مقطعی تحلیلی می باشد که بر روی 45 زن دیابتی و 45 زن سالم با محدوده سنی 60-45 سال و نمایه توده بدن( BMI ) kg/m2  30-25 انجام شد. وضعیت قند خون (گلوکز و HbA1c ) ، روی سرم، TNF-α و IL-6 در هر دو گروه اندازه‌گیری گردید. از آزمون T مستقل برای مقایسه میانگین و از ضریب همبستگی پیرسون برای بررسی همبستگی متغیرها در دو گروه استفاده شد.

یافته‌ها: بین سطح روی با مقادیر IL-6 و TNF-α در زنان بزرگسال دیابتی ارتباط مستقیمی( به ترتیب 28/0=r و 03/0=r) دیده شد که از نظر آماری معنی‌دار نبود. همچنین بین سطح روی با سطح گلوکز و  HbA1cدرگروه زنان بزرگسال دیابتی رابطه معکوس ( به ترتیب 06/0- =r و 07/0- =r) وجود داشت ولی این رابطه‌ها از نظر آماری معنی‌دار نبودند.

نتیجه‌گیری: بین میزان روی سرم با فاکتورهای التهابی (TNF-αو IL-6) و قند خون (گلوکز و HbA1c) در زنان یائسه مبتلا به دیابت نوع 2 ارتباطی معنی‌دار مشاهده نشد.


فهیمه حقیقت دوست، فاطمه زریباف، احمد اسماعیل‌زاده، لیلا آزادبخت،
دوره 9، شماره 3 - ( 5-1389 )
چکیده

گذر تغذیه‌ای و اپیدمیولوژیکی در جهان با افزایش مرگ و میر ناشی از بیماری‌های غیر واگیر و همچنین بروز این بیماری‌ها همراه است، به طوری که پیش‌بینی می‌شود در پانزده سال آینده، بیماری‌های قلبی- عروقی اولین علت مرگ در جهان خواهند بود. در کشور ما نیز با افزایش میزان انرژی در دسترس افراد، گذر تغذیه‌ای به وقوع پیوست که درپی آن غلات تصفیه ‌شده، کربوهیدرات‌های تصفیه ‌شده، روغن‌ها و چربی‌ها، نقش حائز اهمیتی در افزایش انرژی در دسترس بر عهده داشته‌اند. به دنبال این تغییرات، شیوع چاقی در کشور افزایش یافته است و مطالعات حاکی از شیوع بالای چاقی شکمی بین زنان و مردان ایرانی است. علاوه بر این، در سال‌های اخیر با افزایش شیوع بیماری‌های مزمن همچون دیابت و بیماری‌های قلبی- عروقی در کشور مواجه بوده‌ایم که هزینه‌های درمانی کلانی را نیز به خود اختصاص داده‌اند. طبق بررسی‌های انجام گرفته، گروه غلات که بخش اعظم رژیم ایرانیان را تشکیل می‌دهند، در بین گروه‌های غذایی کمترین تنوع را دارا می‌باشند. از سوی دیگر مطالعات متعددی نشان داده‌اند که رژیم غذایی 73% از ایرانیان نیاز به اصلاح و تغییر دارد. گزارش‌های مربوط به ارتباط دریافت‌های غذایی و بیماری‌های مزمن حاکی از ارتباط معکوس بین مصرف غلات کامل و سندرم متابولیک، دور کمر هیپرتری‌گلیسریدمیک، دیابت، بیماری‌های قلبی- عروقی و نشانگرهای التهابی می‌باشند. لذا با توجه به پیامدهای سلامتی و اقتصادی الگوی غذایی سالم و بیماری‌های مزمن، بر آنیم تا در مقاله حاضر به ارتباط مصرف غلات کامل با بیماری‌های مزمنی همچون بیماری‌های قلبی- عروقی، پرفشاری خون، دیابت، سندرم متابولیک و سطح نشانگرهای التهابی بپردازیم.


زهرا بهادران، پروین میرمیران، فرهاد حسین‌پناه، محبوبه صادقی، فریدون عزیزی،
دوره 11، شماره 2 - ( 11-1390 )
چکیده

مقدمه: استفاده از آنتی اکسیدان‌ها رویکرد جدید در بهبود مقاومت انسولینی و التهاب در دیابت نوع 2 بشمار می‌رود. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر پودر جوانه بروکلی به عنوان منبع غنی ترکیب آنتی اکسیدانی سولفورفان بر مقاومت انسولینی و شاخص‌های التهابی در مبتلایان به دیابت نوع 2 بوده است.
روش‌ها: 81 فرد مبتلا به دیابت واجد شرایط پس از تکمیل فرم رضایت‌نامه، بصورت تصادفی در سه گروه مداخله قرار گرفتند؛ گروه 1 (10 گرم/ روز پودر جوانه بروکلی، 27n=)، گروه 2 (5 گرم/ روز پودر جوانه بروکلی، 29n=) و گروه 3
(5 گرم/ روز دارونما، 25n=). طول مدت مداخله 4 هفته (28 روز) بود. غلظت سرمی گلوکز، انسولین، پروتئین واکنشگر C، اینترلوکین-6 و فاکتور نکروزه کننده تومور آلفا و شاخص مقاومت انسولینی در ابتدا و انتهای مطالعه اندازه‌گیری شدند.
یافته‌ها: 72 نفر مطالعه را کامل کردند (23 نفر در گروه 1، 26 نفر در گروه 2، و 23 نفر در گروه 3). در پایان هفته چهارم، گلوکز ناشتای سرم، غلظت سرمی انسولین، شاخص مقاومت انسولینی و پروتئین واکنشگر C در گروه مصرف کننده 10 گرم در روز پودر جوانه بروکلی، کاهش معنی‌دار داشت (05/0>P برای همه). همچنین تاثیر مکمل یاری با پودر جوانه بروکلی در دوز 10 گرم در مقایسه با گروه دارونما در کاهش انسولین سرم، مقاومت انسولینی، پروتئین واکنشگر C و اینترلوکین-6 معنی‌دار بود (05/0>P برای تاثیر درمان).
نتیجه‌گیری: جوانه بروکلی به عنوان منبع غنی سولفورفان می‌تواند در بهبود مقاومت انسولینی و شاخص‌های التهابی در مبتلایان به دیابت سودمند باشد.


سودابه اعلی‌تاب، عبدالحمید باقری، فرشاد شریفی، مژده میرعارفین، زهره بادامچی زاده، مریم قادرپناهی، امیر پژمان هاشمی طاهری، حسین فخرزاده، باقر لاریجانی،
دوره 11، شماره 2 - ( 11-1390 )
چکیده

مقدمه: دیابت حاملگی، یک عارضه حاملگی می‌باشد که با عوارض متعددی می‌تواند همراه باشد. در پژوهش حاضر ما رابطه بین فاکتورهای التهابی و آترواسکروز زود رس را بوسیله اندازه‌گیری FMD (Flow Mediated Dilatation) و CIMT (Carotid Intima - Media Thickness) در زنان با و بدون سابقه قبلی دیابت حاملگی بررسی نمودیم.
روش‌ها: 40زن با و بدون سابقه قبلی دیابت حاملگی با متوسط زمانی 4 سال پس از گذشتن حاملگی دارای این عارضه بدون داشتن دیابت، فشار خون، علائم بیماری‌های قلبی و عروقی در این مطالعه وارد شدند. سطح سرمی اینترلوکین -6، CRP، آدیپونکتین، هموسیستئین و سایر پارامترهای خونی براساس روش‌های استاندارد موجود در هر دو گروه بررسی شد. احتمال وجود آترواسکروز زودرس بوسیله اندازه‌گیری FMD وCIMT بررسی شد.
یافته‌ها: HOMA-1R و میزان انسولین ناشتای پلاسما به صورت معنی‌داری در زنان با سابقه قبلی دیابت حاملگی بالاتر از گروه شاهد بود. در این گروه همچنین میزان CIMT اندکی بالاتر و درصد FMD به صورت معنی‌داری پایین‌تر از گروه کنترل بود. کنترل میزان FMD برای فاکتورهای سن و فشار خون همچنان میزان پایین‌تری را در گروه بیمار نشان داد. رابطه معنی‌داری بین FMD و فاکتورهای التهابی مشاهده نشد.
نتیجه‌گیری: سونوداپلر شریان براکیال جهت محاسبه FMD می‌تواند به عنوان یک روش پیگیری در این دسته از زنان که در خطر بالاتری جهت ابتلا به بیماری‌های قلبی و عروقی هستند، توصیه شود.


زهرا بهادران، پروین میرمیران، فرهاد حسین‌پناه، فریدون عزیزی،
دوره 11، شماره 4 - ( 3-1391 )
چکیده

مقدمه: التهاب خفیف و مزمن یکی از عوامل بروز مقاومت به انسولین و دیابت نوع 2 محسوب می‌گردد. هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط غلظت سرمی پروتئین واکنشگر C (hs-CRP) با برخی مولفه‌های هموستاز گلوکز در مبتلایان به دیابت نوع 2 می‌باشد.
روش‌ها: در این مطالعه که به صورت مقطعی بر روی 72 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 انجام گرفت، اندازه‌گیری‌های تن‌سنجی و بیوشیمیایی شامل غلظت گلوکز ناشتا، انسولین سرم، فراسنج‌های لیپیدی، سطوح سرمی hs-CRP، اینترلوکین-6 (IL-6)، فاکتور نکروزه کننده تومور-آلفا (TNF-α) اندازه‌گیری و مقاومت به انسولین به روش مدل هموستاز ارزیابی مقاومت به انسولین اندازه‌گیری گردید. میانگین غلظت قند خون ناشتا، انسولین سرم، نمایه مقاومت به انسولین و فراسنج‌ها لیپیدی در میان سهک‌های hs-CRP مقایسه و ارتباط بین hs-CRP،  IL-6و TNF-α با نمایه مقاومت به انسولین با استفاده از آنالیز رگرسیون خطی با تعدیل اثر عوامل مداخله­گر تعیین گردید.
یافته‌ها: میانگین سنی افراد شرکت کننده در مطالعه 8/6±51 سال بود. میانگین تعدیل شده hs-CRP در سهک اول، دوم و سوم به ترتیب 02/0±1/1، 02/0±1/3 و 02/0±3/6 میلی‌گرم در لیتر بود. غلظت انسولین سرم مشخصاً در سهک سوم hs-CRP بالاتر بود (8/7 میلی واحد در لیتر در مقایسه با 4/4 میلی واحد در لیتر در سهک اول). نمایه مقاومت به انسولین در افراد در سهک سوم hs-CRP بیش از 2 برابر افراد در سهک اول بود. بر خلاف IL-6 و TNF-α، ارتباط معنی‌داری میان غلظت سرمی hs-CRP با سطوح سرمی انسولین و HOMA-IR مشاهده شد.
نتیجه‌گیری: یافته‌های مطالعه حاضر بیانگر ارتباط میان غلظت سرمی hs-CRP با غلظت انسولین و نمایه مقاومت به انسولین، مستقل از عوامل مخدوش کننده در مبتلایان به دیابت نوع 2 بود.

 


زهره فتحی بیاتیانی، ولی‌اله دبیدی روشن، فاطمه رودباری،
دوره 12، شماره 1 - ( 10-1391 )
چکیده

مقدمه: هدف از این مطالعه تعیین اثرات پروتکل‌های حفاظت قلبی بر اینترلوکین 10(IL-10) و شاخص‌های قلبی تنفسی در زنان چاق مبتلا به سرطان سینه بود.
روش‌ها: در یک طرح نیمه تجربی، 40 زن چاق مبتلا به سرطان سینه با وزن 9±76 کیلوگرم و توده چربی 4±8/41 درصد شرکت داشتند.آزمودنی‌ها به طور تصادفی به چهار گروه: کنترل، تمرین در آب، مکمل زنجبیل و گروه تمرین در آب+ زنجبیل دسته‌بندی شدند.آزمودنی‌های گروه زنجبیل و گروه ترکیبی در طی 6 هفته روزانه 4 کپسول حاوی 750 میلی‌گرم پودر زنجبیل دریافت کردند. برنامه تمرین در آب به مدت 6 هفته با مدت و شدت پیش رونده از 50 تا 75 درصد ذخیره ضربان قلب اجرا شد. نمونه‌های خونی ناشتایی در دو مرحله قبل و پس از 6 هفته مداخله‌های درمانی برای بررسی اینترلوکین 10 جمع‌آوری شد.
یافته‌ها: آنالیز واریانس یک طرفه نشان داد که تمرین در آب به همراه مصرف مکمل زنجبیل باعث کاهش IL-10، نمایه توده بدن (BMI) و درصد چربی بدن و افزایش حداکثر نبض اکسیژن، حداکثر ضربان قلب، اوج اکسیژن مصرفی و در صد اشباع هموگلوبین در مقایسه با گروه کنترل شد. به علاوه، تفاوت معناداری در مقادیر IL-10 و سطح شاخص‌های قلبی عروقی بین گروه‌های تمرین و زنجبیل مشاهده نشد.
نتیجه‌گیری :به کارگیری روش‌های غیر دارویی باعث بهبود عملکرد قلبی تنفسی در مبتلایان به سرطان پستان خواهد شد.

Normal 0 false false false


غزاله ولیپور، ذات‌اله عاصمی، منصوره صمیمی، زهره طبسی، سیما سادات صبیحی، پروانه صانعی، احمد اسماعیل زاده،
دوره 13، شماره 4 - ( 2-1393 )
چکیده

مقدمه: بر طبق دانش ما هیچ گزارشی مبنی بر اثرات رژیم غذایی DASH (Dietary Approaches to Stop Hypertension) بر مقاومت انسولینی، التهاب، و استرس اکسیداتیو در زنان باردار مبتلا به دیابت بارداری (GDM) در دست نیست. این مطالعه با هدف بررسی اثرات رژیم غذایی D‏ASH بر مقاومـت انسولینی، hs-CRP (high-sensitivity C-reactive protein) و شـاخـص‌های استرس اکسیداتیو در بین زنان مبتلا به دیابت بارداری انجام شد. روش‌ها: این کارآزمایی بالینی تصادفی بر روی 32 زن باردار که در هفته 24 تا 28 بارداری تشخیص دیابت بارداری برای آنها داده شده بود، اجرا شد. شرکت کنندگان به‌صورت تصادفی به یکی از گروه‌های کنترل (16 نفر) یا رژیم غذایی D‏ASH (16 نفر) برای 4 هفته تخصیص داده شدند. رژیم غذایی D‏ASH غنی از میوه‌ها، سبزی‌ها، غلات کامل، و محصولات لبنی کم‌چرب بوده و مقادیر اندکی چربی اشباع، چربی کل، کلسترول، غلات تصفیه شده و شیرینی‌ها، به‌همراه 2400 میلی‌گرم سدیم در روز را شامل می‌شد. در رژیم غذایی گروه کنترل40% تا 55% انرژی از کربوهیدرات، 10% تا 20% از پروتئین و 25% تا 30% از چربی بود. نمونه‌های خون ناشتا در ابتدا و پس از 4 هفته مداخله جهت اندازه‌گیری گلوکز پلاسما ناشتا (FPG)، انسولین سرم، hs-CRP، مدل هموستاز ارزیابی مقاومت انسولینی (HOMA-IR)، ظرفیت تام آنتی اکسیدانی پلاسما (TAC) و سطح تام گلوتاتیون (GSH) جمع‌آوری شد. یافته‌ها: مصرف رژیم غذایی DASH در مقایسه با رژیم کنترل منجر به کاهش FPG (62/7- در برابر 68/3 میلی‌گـرم در دسی‌لیتر؛ 02/0=P)، سطوح انسولین سرم (62/2- در برابر 32/4 µIU/mL؛ 03/0=P) و امتیاز HOMA-IR (8/0- در برابر 1/1؛ 03/0=P) شد. همچنین غلظت TAC پلاسما (2/45 در برابر 2/159- mmol/L؛ 0001/0>P) و GSH (1/108 در برابر 9/150-µmol/L؛ 0001/0>P)در گروه DASH در مقایسه با گروه کنترل افزایش یافته بود. تفاوت معنی‌داری در میانگین تغییرات سطح سرمی hs-CRP بین دو رژیم غذایی یافت نشد. مقایسه‌های درون‌گروهی کاهش معنی‌داری در سطح TAC و GSH پلاسمایی در رژیم کنترل نشان داد، در‌حالی‌که این شاخص‌ها در گروه رژیم غذایی D‏ASH افزایش معنی‌داری داشتند. مصرف رژیم غذایی DASH در زنان باردار مبتلا به GDM اثرات سودمندی بر FPG، سطح سرمی انسولین، امتیازHOMA-IR، TAC پلاسما، و سطح تامGSH داشت. اثرات این الگوی غذایی بر پیامدهای بارداری نیاز به بررسی در مطالعات آینده دارد.
پریسا حاجی هاشمی، لیلا آزادبخت، مهین هاشمی پور، رویا کلیشادی، احمد اسماعیل زاده،
دوره 15، شماره 6 - ( 4-1395 )
چکیده

مقدمه: اگرچه گزارش شده است که غذاهای غنی از غلات کامل سطوح سرمی مارکرهای التهابی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. هرچند، طبق دانش کنونی ما هیچ مطالعه‌ای به بررسی مصرف غلات کامل بر سطح سرمی مارکرهای التهابی در کودکان چاق نپرداخته است. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر مصرف غلات کامل بر سطوح بیومارکرهای التهابی و آدیپوسیتوکین‌های سرم در کودکان چاق صورت گرفت.

روش ها: در این کارآزمایی بالینی تصادفی متقاطع (cross-over) 44 دختر چاق یا دارای اضافه وزن (نمایه‌ی توده‌ی بدنی بالاتر از صدک 85 برای قد و وزن) 8-15 ساله شرکت کردند. پس از یک دوره‌ی دو هفته‌ای run-in، افراد به‌صورت تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. به افراد گروه مداخله لیستی از غلات کامل داده شد و از آنان خواسته شد که برای مدت 6 هفته روزانه 50% از تعداد سروینگ غلات به‌دست آمده را به غلات کامل اختصاص دهند. به افراد گروه کنترل نیز لیست کاملی از غلات کامل داده شد و از آنان خواسته شد که اقلام ذکر شده در این لیست را تا زمان پایان مرحله‌ی مداخله دریافت نکنند. پس از یک دوره 4 هفته‌ای wash-out فاز دوم مطالعه شروع شد و گروه‌های مداخله جابجا شدند. نمونه‌های خون ناشتا قبل و بعد از هر فاز مطالعه برای اندازه‌گیری فاکتورهای التهابی جمع آوری شدند.

یافته ها: میانگین سنی افراد مورد مطالعه 5/0±2/11 سال بود. میانگین وزن و نمایه‌ی توده‌ی بدنی (BMI) افراد به ترتیب 27/10±26/51 کیلوگرم و 5/2±57/23 کیلوگرم بر متر مربع بود. تفاوت معنی‌داری در تغییرات ایجاد شده از نظر شاخص‌‌های تن سنجی در دو گروه وجود نداشت. تأثیر معنی‌داری از مصرف غلات کامل بر وزن و نمایه‌ی توده‌ی بدنی (BMI) در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل دیده نشد. یافته های ما حاکی از تأثیر معنی‌دار مصرف غلات کامل بر کاهش سطح سرمی پروتئین واکنشگر با ماده C با حساسیت بالا (hs-CRP) (55/0- در مقایسه با 20/0 میلی‌گرم در لیتر P=0.03)، مولکول چسبنده بین سلولی نوع 1 (sICAM) (121- در مقایسه با 23 میکروگرم در لیترP=0.02 )، سرم آمیلوئید A (SAA) (59/0- در مقایسه با 32/0 میلی‌گرم در لیتر P=0.02) و لپتین (5/11- در مقایسه با 8/36 نانوگرم در لیترP=0.02) در مقایسه با گروه کنترل پس از 6 هفته بود. افراد گروه مداخله تمایل به کاهش بیشتر در سطح سرمی مولکول چسبنده سلول‌های عروقی نوع 1 (sVCAM) در مقایسه با گروه کنترل داشتند (166- در مقایسه با 32- میکروگرم در لیترP=0.07).

نتیجه‌گیری: نتایج حاصل از این مطالعه از تأثیر مثبت مصرف غلات کامل بر سطوح بیومارکرهای التهابی و آدیپوسیتوکین‌ها در کودکان چاق حمایت می‌کند.


زهرا صادقیان فر، عبدالکریم شیخی، سید محمد غیبی حیات،
دوره 16، شماره 6 - ( 7-1396 )
چکیده

مقدمه: به‌طور معمول مازاد تغذیه، در بدن به‌صورت چربی ذخیره و به چاقی منجر می‌شود. یکی از عوامل ابتلا به دیابت نوع دو، چاقی است. سایتوکاین‌های پیش التهابی مانند Tumor necrosis factorγ (TNF- α) و Interferon gamma (IFNγ) به پیام‌رسانی انسولین در بافت‌های حساس انسولین آسیب می‌زنند. در این مطالعه تأثیر عصاره سیر بر بیان سایتوکاین‌های IFNγ و TNF- α مترشحه از سلول‌های منونوکلئار اندازه‌گیری شد.
روش‌ها: پس از گرفتن خون محیطی بیماران مبتلابه دیابت نوع دو، سلول‌های منونوکلئار آن با روش فایکول جداسازی گردید و با دو غلظت عصاره سیر (30% و 10%)، برای مدت 48 و 72 ساعت کشت داده شد. سپس برای اندازه‌گیری میزان ترشح سایتوکاین IFNγ و TNF- α از روش الایزا استفاده شد.
یافته‌ها: عصاره‌ی سیر سبب کاهش میزان ترشح TNF-α از سلول‌های منونوکلئار شد هرچند که زمان و غلظت عصاره بر نتایج بی‌تأثیر بود همچنین عصاره‌ی سیر در میزان ترشح IFNγ نقشی نداشت.
نتیجه‌گیری: با استفاده از عصاره‌ی سیر می‌توان استراتژی‌های درمانی را در پیش گرفت که هدف آن‌ها هم التهاب و هم مقاومت به انسولین بافت چربی است که برای پیشگیری و درمان دیابت نوع دو مفید است.
صالح افراسیابی، سید محمد مرندی، مهدی کارگرفرد،
دوره 18، شماره 1 - ( 10-1397 )
چکیده

مقدمه: با توجه با اثر بخشی تمرین ورزشی در درمان دیابت نوع دو، و همچنین اثر بخشی تمرینات تناوبی در بهبود اختلال متابولیسم لیپیدها و کربوهیدرات در بدن انسان، هدف این پژوهش بررسی تأثیر 12 هفته تمرین تناوبی با شدت بالا برIL-6 ، GLP-1 و پروفایل لیپیدی در بیماران دیابتی نوع دو بود.
روش‌ها‌: 80 شرکت کننده‌ی مرد این پژوهش (میانگین سنی 50-40 سال، میانگین قد، 175 سانتیمتر، و نمایه‌ی توده‌ی بدنی برای افراد چاق بالای 30 و برای افراد لاغر پایین از 22 کیلوگرم بر مترمربع) به‌طور داوطلبانه در تحقیق حضور یافتند و به هشت گروه ( 4 گروه تمرین تناوبی شدید و 4 گروه کنترل بدون تمرین) تقسیم شدند. نمونه‌گیری‌های خونی جهت اندازه‌گیری شاخص‌هایIL-6 ، GLP-1، نیمرخ لیپیدی و گلایسیمیک قبل و در هفته‌های 4، 8 و پس از برنامه‌ی تمرینی تناوبی با شدت بالا (شامل 60 ثانیه دویدن در شدت بالا (85-95% ضربان قلب ذخیره) بود که با دویدن به‌مدت 60 ثانیه در شدت پایین (55-60 درصد ضربان قلب ذخیره) در دوره‌ی ریکاوری جمع‌آوری و آنالیز شد. از آزمون‌های تحلیل کواریانس و t همبسته و همچنین ضریب همبستگی پیرسون برای تعیین ارتباط متغیرها با استفاده از نرم‌افزار SPSS و در سطح معنی‌داری P<0.05 استفاده شد.
یافته‌ها: پس از 12 هفته تمرین اثر زمان و تعامل بین زمان× گروه بر متغیرهای GLP-1 و IL-6 از لحاظ آماری معنی‌دار بوده است (05/0˂P). همچنین تفاوت معنی‌داری میان گروه‌ها بر اثر 12 هفته تمرین در این شاخص‌ها مشاهده شد. نیمرخ لیپیدی در گروه چاق دیابتی نوع دو و کنترل گلایسمیک در گروه‌های چاق با و بدون دیابتی که 12 هفته تمرین تناوبی با شدت بالا را اجرا کرده بودند بهبود معنی‌داری را نشان دادند.
نتیجه‌گیری: در مجموع تمرین تناوبی با شدت بالا از طریق تغییر در سازوکارهای مختلف سبب بهبود در اختلال لیپیدیمی؛گلایسمی، التهابی و اشتهایی در افراد چاق مبتلا به دیابت نوع دو می‌شود. از این‌رو محققان براساس یافته‌های این پژوهش پیشنهاد می‌کنند جهت بهبود سریع‌تر اختلالات متابولیکی در بیماران دیابتی نوع دو چاق می‌توان از روش تمرین تناوبی با شدت بالا استفاده نمود.
محمود اصل محمدی زاده، مهدی کارگر فرد، پروانه نظرعلی،
دوره 18، شماره 3 - ( 12-1397 )
چکیده

مقدمه: IL-6 و TNF-α  که از بافت آدیپوز ترشح می شود، تنظیم­کننده نیرومند التهاب و اختلالات متابولیکی در افراد چاق دیابتی نوع 2 هستند. از اینرو مطالعه حاضر اثر تمرین تناوبی با شدت بالا با رژیم­های غذایی متفاوت بر التهاب درجه پایین و برخی شاخص­های متابولیکی مردان چاق دیابتی نوع 2 را بررسی می­کند.
 روش ها: 45 مرد چاق دیابتی نوع 2 به صورت تصادفی در گروه­های رژیم­غذایی طبیعی بعلاوه تمرین تناوبی(ND+H)، رژیم کم­کربوهیدرات بعلاوه تمرین تناوبی(LC+H) یا گروه کم­چربی +تمرین تناوبی(LF+H) قرار گرفتند که 1200 تا 1500 کیلوکالری/ روز را دریافت کردند و  در برنامه ورزشی تناوبی با شدت بالا (3 روز در هفته به مدت 12 هفته) شرکت کردند.  نمونه­های خونی در هفته های 0 ، 4، 8 ،16، 20 و 24 جمع آوری شدند.
یافته ها: حداکثر اکسیژن مصرفی (VO2max) پس از 24 هفته مداخله، گروه LC+H (001/0=p، 135/2= F) و گروه LF+H (014/0=p، 548/3= F) افت معنی داری در مقایسه با پیش آزمون را نشان دادند، اما این کاهش در گروه ND+H مشاهده نشد. کاهش در شاخص IL-6 با سایر متغیرها (به استثنای حداکثر اکسیژن مصرف) رابطه معنی داری را نشان داد، اما شاخص VO2max  ارتباط معنی دار معکوسی [برای گروه LC+H(001/0=p، 54/0-=r)؛ برای گروه LF +H(019/0=p ،41/0-=r)] را  با IL-6 نشان دادند. در راستای تغییرات در IL6، اختلاف معنی دار در تمام مراحل مطالعه در شاخص TNF-α مشاهده شد. پس از 24 هفته مداخله،  گروه LC+H (001/0=p، 541/5= F) و گروه LF+H (001/0=p، 654/9= F) کاهش معنی داری در مقایسه با پیش آزمون را نشان دادند، اما این کاهش در گروه ND+H مشاهده نشد. افزایش معنی­داری در VO2peak همراه با کاهش معنی­دار در انسولین ، HOMA-IR و HbA1c در همه گروه­ها مشاهده شد. همینطور کاهش معنی­داری در IL-6 و TNF-α در گروه­های LC+H و LF+H مشاهده شد. تغییرات در IL-6 و TNF-α رابطه معکوسی با اکسیژن مصرفی اوج را نشان دادند. آنالیز پیرسون ارتباط­های معنی­داری بین تغییرات در نیمرخ لیپیدی با اکسیژن مصرفی اوج را نمایان کرد.
نتیجه گیری: نتایج از این مفهوم حمایت می­کند که ورزش و رژیم غذایی، التهاب درجه پایین و پروفایل های لیپیدی، گلایسمی و آمادگی جسمانی را تحت تاثیر قرار می­دهد که تغییرات در IL-6 و TNFα با برخی از این تغییرات در ارتباط است.
حامد کسرایی، مهدی کارگرفرد، پروانه نظرعلی، هادی نوبری، عاطفه زارع،
دوره 18، شماره 4 - ( 2-1398 )
چکیده

مقدمه: التهاب نقش مؤثری در بروز و گسترش اختلالات متابولیکی و ورزش به تنهایی همراه با محدودیت‌های رژیم‌ غذایی جهت کاهش وزن، اثرات مفیدی بر کاهش بیومارکرهای التهابی به‌ویژه در بیماری دیابت نوع دو ایفا می‌کند. هدف پژوهش حاضر ارزیابی اثرات تمرین ترکیبی (مقاومتی- هوازی) با و بدون محدودیت رژیم غذایی جهت کاهش وزن بر برخی مارکرهای التهابی (CRP، TNF-α و ICAM-1) در مردان سالمند مبتلا به دیابت نوع دو است.
روش‌ها: 42 مرد سالمند مبتلا به دیابت نوع دو (سن: 0/2±6/67، وزن: 4/7±2/85، BMI: 0/2±2/28) پس از همسان‌سازی براساس سطوح سرمی گلوکز و نمایه‌ی توده‌ی بدنی به‌طور تصادفی در یکی از 3 گروه: تمرین ترکیبی (15 نفر)، تمرین ترکیبی همراه با رژیم غذایی کاهش وزن (14 نفر) و رژیم غذایی کاهش وزن به تنهایی (13 نفر) قرار گرفتند. برنامه‌ی تمرین ترکیبی با تمرین هوازی شامل راه رفتن و دویدن با شدت 50-75 درصد ضربان قلب ذخیره بود و تمرین مقاومتی شامل حرکت پرس سینه، زیر بغل سیم کش، جلو ران و پشت ران با 3 جلسه در هفته و به‌مدت 12 هفته انجام شد.
یافته‌ها: پس 12 هفته مداخله، کاهش معناداری در سطوح سرمی ماکرهای التهابی (CRP، ICAM-1 و TNF-α) در پس آزمون نسبت به پیش آزمون در هر سه گروه مشاهده شد (001/0P< برای همه). با این حال، تحلیل آزمون تعقیبی بونفرونی نشان داد، تمرین ترکیبی همراه با رژیم غذایی نسبت به تمرین ترکیبی و محدودیت رژیم غذایی به تنهایی اثرات بیشتری بر کاهش CRP، ICAM-1 و TNF-α داشت شد (001/0P< برای همه). علاوه بر این، کاهش ICAM-1 (001/0P<) و TNF-α (001/0P<) پس از تمرین ترکیبی در مقایسه با محدودیت رژیم غذایی و کاهش CRP پس از محدودیت رژیم غذایی نسبت به تمرین ترکیبی به‌طور معناداری بیشتر بود (001/0P<).
نتیجه‌گیری: به‌نظر می‌رسد در افراد سالمند مبتلا به دیابت نوع دو، محدودیت کالری مبتنی بر کاهش وزن همراه با تمرین ترکیبی مناسب‌تر است که برای تعدیل و تنظیم بیومارکرهای التهابی و اختلال عملکرد اندوتلیال در مقایسه با تمرین مقاومتی یا تمرینات هوازی به تنهایی توصیه می‌شود.
امید دستگردی، احمد کاکی،
دوره 20، شماره 2 - ( 11-1399 )
چکیده

مقدمه: التهاب عصبی و استرس اکسیداتیو نقش محوری در درد نوروپاتی دیابت دارند. هدف پژوهش حاضر تأثیر تمرین هوازی به همراه مصرف ملاتونین بر بیان ژن RAGE و برخی شاخص‌‌های استرس اکسیداتیو در موشهای صحرایی دارای درد نوروپاتی دیابت است.
روشها:40 سر موش صحرایی نر ویستار 8 هفته‌ای (محدوده‌ی وزنی3/11±204 گرم) به‌طور تصادفی در پنج گروه (8 = n) شامل: نوروپاتی دیابت (mg/kg50 استرپتوزوسین تزریق درون صفاقی)، نوروپاتی دیابت ملاتونین (mg/kg 10 ملاتونین روزانه به‌مدت 6 هفته)، نوروپاتی دیابت تمرین (30 دقیقه تمرین هوازی با شدت 15متر در دقیقه، 5 روز در هفته به‌مدت 6 هفته)، نوروپاتی دیابت ملاتونین و تمرین و کنترل سالم قرار گرفتند. پس از تأیید ایجاد نوروپاتی دیابت توسط تست‌های رفتاری، پروتکل تمرین و مصرف مکمل اجرا گردید. میزان بیان ژنRAGE  با تکنیک ریل تایم و شاخصهای استرس اکسیداتیو در بافت نخاع با روش اسپکتروفتومتر اندازه‌گیری شد. آزمون آنالیز واریانس یک‌راهه و آزمون تعقیبی توکی برای تحلیل آماری استفاده گردید.
یافته‌ها: تمرین و ملاتونین موجب کاهش حساسیت سیستم عصبی به هایپرآلژزیا حرارتی و آلودینیای مکانیکی گردید. تمرین هوازی به‌همراه ملاتونین باعث کاهش معنی‌دار میزان بیان ژن RAGE و غلظت MDA و افزایش فعالیت آنزیم‌های SOD و CAT نسبت به گروه نوروپاتی دیابت شد (P<0.05).
نتیجه‌گیری: تمرین هوازی همراه با ملاتونین میزان بیان ژن RAGE و شاخص‌های استرس اکسیداتیو را تعدیل و حساسیت نوسیسپتورها به ‌عوامل دردزا را بهبود بخشید. پیشنهاد می‌شود از تمرین هوازی به همراه مصرف ملاتونین برای بیماران دیابتی به‌منظور کاهش درد نوروپاتیک استفاده شود.
مقصود نبیل پور، عباس صادقی،
دوره 21، شماره 3 - ( 6-1400 )
چکیده

هدف: یکی از پیامدهای بیماری دیابت افزایش التهاب است که تحت تأثیر انجام تمرین‌های ورزشی نیز قرار می‌گیرد. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرینات تداومی هوازی بر پاسخ اینترلوکین 1 بتا (IL-1β) و اینترلوکین 13 (IL-13) در رت‌های نر مدل دیابتی است.
روش‌ها: در یک مطالعه‌ی حیوانی بالینی- مداخله‌ای 36 سر موش ویستار در 3 گروه با تعداد مساوی کنترل (C)، دیابتی شده با استرپتوزوتوسین (D)، و دیابت با تمرین (D+T)) در یک برنامه‌ی تمرینی 8 هفته‌ای و هفته‌ای 5 جلسه تمرین تداومی با شدت متوسط (در ابتدا، هرجلسه 10 دقیقه با سرعت10 متر در دقیقه و در روز پایانی 55 دقیقه باسرعت 26 متر در دقیقه) در قالب یک طرح تک عاملی پس‌آزمون قرار گرفتند. سطوح IL-1β و IL-13 در بافت عضله‌ی نعلی به روش الایزا اندازه‌گیری شدند. از آزمون‌های آماری ANOVA One way- و تعقیبی شفه برای تحلیل داده‌ها استفاده شد.
یافته‌ها: القای دیابت سبب افزایش معنی‌دار IL-1β وIL-13 (001/0P) و اعمال مداخله تمرینات تداومی نیز سبب کاهش معنی‌داری سطوح IL-1β در رت‌های دیابتی گردید (02/0=P). ولی در میزان IL-13 در گروه D+T نسبت به گروه D تغییر معنی‌داری مشاهده نشد (985/0=P).
نتیجه‌گیری: بر طبق نتایج این تحقیق، تأثیر تمرینات هوازی احتمالاً به‌صورت تأثیر مثبت بر کاهش شاخص پیش التهابی IL-1β و عدم تأثیر بر شاخص ضدالتهابی IL-13 در موش‌های دیابتی است. با این حال تأیید قطعی این نتایج، تحقیقات بیشتری را در این زمینه می‌طلبد.
افتخار محمدی، محمد فتحی، فرزانه چهل چراغی، افشین نظری،
دوره 22، شماره 1 - ( 2-1401 )
چکیده

مقدمه: هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین استقامتی و مصرف امپاگلیفلوزین بر شاخص‌های التهابی و ارتباط آنها با ساختار و عملکرد قلب در رت‌های نر دیابتی است.
روش‌ها: 40 سر موش نر نژاد ویستار به‌صورت تصادفی به پنج گروه کنترل سالم، کنترل دیابتی، دیابتی+امپاگلیفلوزین، دیابتی+تمرین استقامتی و دیابتی+تمرین استقامتی+امپاگلیفلوزین تقسیم شدند. گروه‌ها پس از انجام پروتکل تمرینی و دریافت دارو، بیهوش و عملکرد قلبی و شاخص‌های TNF-α و TGF-β با آزمون‌های آماری آنوای یک‌طرفه و همبستگی پیرسون بررسی شد.
نتایج: تفاوت معنی‌دار در ضخامت پایان سیستولی بطن چپ (011/0 P=)، حجم پایان سیستولی بطن چپ (008/0 P=TNF-α (014/0 P=) و TGF-β (001/0 P=) بین گروه‌های پژوهش مشاهده شد. ارتباط منفی معنی‌داری بین TGF-β با وزن بدن، درصد کوتاه شدن الیاف قلب و کسر تزریقی و ارتباط مثبت معنی‌دار با سطوح گلوکز، ضخامت پایان سیستولی بطن چپ و حجم پایان سیستولی بطن چپ نشان داد. به‌علاوه، ارتباط منفی معنی‌داری بین TGF-β با کسر تزریقی مشاهده شد (05/0P≤).
نتیجه‏ گیری: به‌نظر می‌رسد تمرین هوازی خارج از تأثیر مضاعف امپاگلیفلوزین موجب بهبود وضعیت التهابی، ساختار و عملکرد بافت قلب دیابتی می‌شود.

صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دیابت و متابولیسم ایران می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb