90 نتیجه برای احمد
لیلا آزادبخت، مسعود کیمیاگر، یدا... محرابی، احمد اسماعیل زاده،
دوره 7، شماره 1 - ( 4-1386 )
چکیده
گرچه مطالعات مختلفی مزایای مصرف سویا را نشان دادهاند، اما هیچ مطالعهای این اثرات را در بیماران مبتلا به سندرم متابولیک مورد بررسی قرار نداده است. هدف از این بررسی تعیین اثر جایگزینی دانه کامل سویا و پروتئین فرآوری شده سویا در رژیم غذایی بر اجزای سندرم متابولیک، چربیهای خون، لیپوپروتئینها، مقاومت به انسولین و کنترل قند خون در زنان یائسه مبتلا به سندرم متابولیک بود.
روشها: این مطالعه تجربی، تصادفی و متقاطع روی 42 زن یائسه مبتلا به سندرم متابولیک انجام شد. سندرم متابولیک طبق راهنمای ATP III تعریف شد. تمامی بیماران در سه دوره غذایی شرکت کردند: رژیم غذایی کنترل، رژیم غذایی پروتئین سویا و رژیم غذایی حاوی دانه کامل سویا. رژیم غذایی مربوط به راهکارهای غذایی برای توقف پرفشاری خون
(DASH: Dietary Approaches to Stop Hypertension) در هر سه دوره استفاده شد . در دوره مصرف پروتئین سویا و دانه کامل سویا، پروتئین سویا و دانه کامل سویا جایگزین یک واحد گوشت قرمز شدند.
یافتههـا: سطح سرمی کلسترول تام پس از مصرف دانه کامل سویا به طور معنی داری در مقایسه با دوره کنترل (01/0P<) و دوره مصرف پروتئین فرآوری شده سویا کاهش یافت (01/0P<). چنین تفاوتهایی در مورد انسولین ناشتا (01/0P< در مقایسه با هر دو گروه کنترل و پروتئین فرآوری شده سویا)، HOMA-IR (01/0P< در مقایسه با هر دو گروه کنترل و پروتئین فرآوری شده سویا) ، قند خون ناشتا(01/0P< در مقایسه با هر دو گروه کنترل و پروتئین فرآوری شده سویا) و LDL-C (01/0P< در مقایسه با گروه کنترل و 05/0P< در مقایسه با پروتئین فرآوری شده سویا) نیز مشاهده گردید. مصرف دانه کامل سویا و پروتئین فراوری شده سویا منجر به کاهش میزان Apo B100 در مقایسه با گروه کنترل (01/0P<) گردید.
نتیجهگیری: مصرف کوتاه مدت دانه کامل سویا مقاومت به انسولین را کاهش داد و کنترل قند خون و پروفایل کلسترول را در زنان مبتلا به سندرم متابولیک بعد از دوران یائسگی بهبود بخشید .
احمد اسماعیل زاده، لیلا آزادبخت،
دوره 7، شماره 2 - ( 6-1386 )
چکیده
مقدمه: هرچند که فنوتیپ دور کمر هیپرتری گلیسریدمیک در سالهای اخیر توجه زیادی را به علت مرتبط بودن با بیماریها به خود جلب کرده است، اما معلوم نیست که آیا این ارتباط از طریق ایجاد تغییر در سطح پلاسمایی بیومارکرهای التهابی صورت میگیرد یا نه؟ لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط فنوتیپ دور کمر هیپرتری گلیسریدمیک با سطح پلاسمایی بیومارکرهای التهابی در زنان معلم تهرانی صورت گرفت.
روشها: در یک مطالعه مقطعی، شاخصهای تن سنجی و بیوشیمیایی در 507 زن 40 تا 60 ساله معلم تهرانی که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده بودند، ارزیابی گردید. فنوتیپ دور کمر هیپرتری گلیسریدمیک بصورت داشتن همزمان دور کمر بالای 89 سانتی متر و تری گلیسرید سرمی مساوی یا بالاتر از mg/dl150 تعریف شد.
یافتهها: شیوع فنوتیپ دور کمر هیپرتری گلیسریدمیک در بین زنان 2/32% (فاصله اطمینان 95%: 4/27 تا 4/37%) بود. افراد دارای فنوتیپ دور کمر هیپر تری گلیسریدمیک، سن و شاخصهای تن سنجی بالاتری داشته و از فعالیت فیزیکی کمتری برخوردار بودند. پس از کنترل اثر عوامل مخدوش کننده، زنان در سطوح مختلف دور کمر، دارای تفاوت معنی داری از نظر سطح پلاسمایی CRP (001/0=P)، TNF-α (01/0=P)، IL-6 (001/0=P)، E-selectin (007/0=P)، sICAM-1 (01/0=P) و sVCAM-1 (02/0=P) بودند. هنگامیکه در این مدلها اثر نمایه توده بدن تعدیل شد، تفاوتهای معنیدار در sICAM-1 و sVCAM-1 از بین رفت. در بین رده های مختلف سطح تریگلیسرید سرم پس از تعدیل اثر عوامل مخدوش کننده، تفاوتهای معنیداری در CRP (01/0=P)، TNF-α (008/0=P)، SAA (03/0=P)، IL-6 (01/0=P)، E-selectin (02/0=P) و sICAM-1 (01/0=P) مشاهده شد. بیشتر این تفاوتهای معنی دار، به استثنای E-selectin، حتی پس از کنترل اثر نمایه توده بدن معنی دار باقی ماندند. تداخل معنی داری بین دور کمر و سطح تری گلیسرید سرم در مورد CRP، IL-6، SAA و E-selectin وجود داشت.
نتیجهگیری: یافته های حاضر حاکی از ارتباط مثبت فنوتیپ دور کمر هیپرتری گلیسریدمیک با سطح پلاسمایی بیومارکرهای التهابی در زنان معلم تهرانی است.
محمد رضا شهرکی، حمیده میرشکاری، الهام شهرکی، احمد رضا شهرکی،
دوره 7، شماره 3 - ( 4-1387 )
چکیده
مقدمه : کم خونی، به ویژه در بیماران مبتلا به نفروپاتی،با دیابت همراهی دارد. از آنجا که بعضی گزارشها بر این دلالت میکنند که کم خونی ممکن است در غیاب نفروپاتی هم مشاهده شود، در این مطالعه اثر دیابت نوع 1 بر کمیتهای هماتولوژیک ، در موشهای صحرایی ماده دیابتیک شده با استرپتوزوسین مورد بررسی قرار گرفت.
روشها: در این مطالعه 15 سر موش صحرایی ماده ، بالغ (Virgin) از نژاد Wistar-albino انتخاب و کمیتهای هماتولوژیک آنها از جمله : گلبولهای سفید ، قرمز، پلاکتها ، هموگلوبین، هماتوکریت، MCV, MCH, MCHC و قند خون اندازه گیری شد. سپس تمام حیوانات با دوز mg / kg(IP) 65 استرپتوزوسین دیابتی شدند و کمیتهای فوق پس از 45 روز مجددا اندازه گیری شد . اطلاعات بدست آمده با نرم افزار رایانهایSPSS و تست آماری Paired- T testآنالیز گردید. نتایج حاصل به صورت Mean±SD در جداول آماری گزارش و اختلافات آماری با 05/0 P< معنی دار تلقی گردید.
یافته ها: نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که کمیتهای هماتولوژیک از جمله : تعداد گلبولهای سفید، قرمز، پلاکتها، همو گلوبین، هماتوکریت، MCV MCHC, و MCHنسبت به قبل از دیابتیک شدن کاهش و مقدار قند خون افزایش معنی داری را نشان می دهد.
نتیجه گیری: نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که در حیوانات مبتلا به دیابت نوع 1 القا شده با استرپتوزوسین، کمیتهای هماتولوژیک کاهش مییابد که سازوکار دقیق آن نیاز به مطالعات بیشتر دارد.
نجماهه محوری فر، مرضیه صادقی، لیلا آزادبخت، مریم زارع، احمد اسماعیل زاده، مسعود امینی،
دوره 7، شماره 3 - ( 4-1387 )
چکیده
مقدمه: در بین بیماریهای مزمن، سندرم متابولیک از جمله مواردی است که با بروز آن، خطر ابتلا به دیابت و بیماریهای قلبی ـ عروقی افزایش می یابد. لذا هدف مطالعه حاضر، بررسی شیوع سندرم متابولیک و سایر عوامل خطر متابولیکی نظیر چاقی، پرفشاری خون، هیپرلیپیدمی و تاثیر آنها در خویشاوندان سالم درجه 1 بیماران دیابتی نوع 2 در اصفهان میباشد.
روش ها: این مطالعه به روش مقطعی بر روی 1817 فرد 55-35 سال با سابقه خانوادگی درجه 1 بیماران دیابتی نوع 2 انجام گرفت. از افراد آزمایشهای بیوشیمیایی و شاخصهای تن سنجی طبق معیارهای استاندارد گرفته شد. افراد دیابتی، IFG و IGT از مطالعه خارج و 952 نفر که سالم بودند در مطالعه باقی ماندند. تشخیص سندرم متابولیک طبق معیارهای NCEP-ATPIII، که عبارت است از وجود 3 عامل یا بیشتر از موارد چاقی شکمی، پرفشاری خون، TG بالا، HDL پایین و FBS بالا انجام شد.
یافتهها: در این مطالعه، شیوع سندرم متابولیک در کل افراد 7/18 درصد (34/0-3/0 :95%CI) برآورد شد. این شیوع در زنان نسبت به مردان تفاوت چشمگیری نداشت. از اجزای سندرم متابولیک، فاکتور پرفشاری خون کمترین شیوع و HDL پایین و TG بالا بیشترین فراوانی را دارا بودند. شیوع TG بالا در مردان بیشتر از زنان بود (05/0P<). از عوامل خطر بیماریهای قلبی عروقی، 30-25 =BMI بیشترین فراوانی را داشت.
نتیجه گیری: شیوع سندرم متابولیک، اجزاء آن و تمامی عوامل خطر متابولیکی در افراد سالم با سابقه خانوادگی دیابت نوع 2 نسبتاًً بالا می باشد.
احمد اسماعیل زاده، مسعود کیمیاگر، یدا... محرابی، لیلا آزادبخت،
دوره 7، شماره 3 - ( 4-1387 )
چکیده
مقدمه: هر چند ارتباط غذاها و مواد مغذی با سندرم متابولیک تا حدودی شناخته شده است، این که آیا الگوهای غذایی حاصل از تحلیل عاملی نیز با سندرم متابولیک مرتبط میباشند یا نه هنوز ناشناخته است. بنابراین مطالعه حاضر با هدف شناسایی الگوهای غذایی غالب با روش تحلیل عاملی و تعیین ارتباط آن با سندرم متابولیک و مقاومت انسولینی در زنان معلم تهرانی انجام شد.
روشها: در این مطالعه مقطعی، 486 فرد 60-40 ساله از معلمان زن تهرانی به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و بصورت تصادفی انتخاب شدند. دریافتهای غذایی افراد ارزیابی، وزن و قد اندازهگیری و نمایه توده بدن محاسبه شد. نمونه خون سیاهرگی جهت اندازهگیری سطح متغیرهای متابولیکی جمعآوری و فشار خون اندازه گیری شد. سندرم متابولیک طبق معیارهای ATP III و مقاومت انسولینی به صورت بالاترین چارک HOMA-IR تعریف شد.
یافتهها: با استفاده از روش تحلیل عاملی، سه الگوی غذایی غالب شناسایی شد: الگوی غذایی سالم، الگوی غذایی غربی و الگوی غذایی سنتی. پس از تعدیل اثر عوامل مخدوش کننده، افرادی که در بالاترین پنجک الگوی غذایی سالم قرار داشتند، شانس کمتری جهت ابتلا به سندرم متابولیک (نسبت شانس 61/0 و فاصله اطمینان 95%: 30/0 تا79/0) و مقاومت انسولینی (51/0: 24/0 تا 88/0) در مقایسه با افراد پایین ترین پنجک داشتند، در حالیکه آنهایی که در بالاترین پنجک الگوی غذایی غربی قرار داشتند بترتیب 68% (68/1: 10/1 تا 95/1) و 26% (26/1: 00/1 تا 78/1) شانس بالاتری جهت ابتلا به سندرم متابولیک و مقاومت انسولینی در مقایسه با افراد پایین ترین پنجک داشتند. مصرف بالای الگوی غذایی سنتی فقط با اختلال در هموستاز گلوکز همراه بود (19/1: 04/1 تا 59/1).
نتیجهگیری: یافته های این مطالعه حاکی از ارتباط معنی دار بین الگوهای غذایی حاصل از تحلیل عاملی با سندم متابولیک و مقاومت انسولینی میباشند.
فرنوش فلاح، رضا مهدوی، احمد پورعباس،
دوره 8، شماره 1 - ( 9-1387 )
چکیده
مقدمه : با توجه به اهمیت هیپرلیپیدمی به عنوان یکی از مهمترین عوامل خطرساز بیماریهای قلبی و عملکرد اساسی کارنیتین در متابولیسم
لیپیدها ، در مطالعه حاضر سطوح سرمی کارنیتین آزاد و لیپیدها
و متوسط دریافت روزانه کارنیتین ، پروتیئن حیوانی و ریزمغذیهای مؤثر در بیوسنتز آن ، در 31 مرد هیپرکلسترولمیک در مقایسه با 31 مرد سالم (نورمولیپیدمیک) بررسی گردید.
روشها: اندازهگیری سطح کارنیتین آزاد سرم با استفاده از کیت آنزیماتیک شرکت Roche و اسپکتروفتومتر uv و بررسی دریافت مواد غذایی به روش یاد آمد 24 ساعت و یادداشت غذایی انجام پذیرفت .
یافته ها: میانگین کارنیتین آزاد سرم در گروه هیپرکلسترولمیک به طور معنی داری بالاتر از میانگین این متغیر در گروه نورمولیپیدمیک بود ، [ به ترتیب98/4 ± 94 / 83 در مقابل 67/3 ± 30/44 میکرو مول در لیتر ( 001/0P < )]. در خصوص میانگین دریافت روزانه کارنیتین و مواد مغذی موثر در بیوسنتز آن در دو گروه مورد مطالعه تفاوت معنیداری مشاهده نشد.
نتیجه گیری: بالاتر بودن سطح سرمی کارنیتین آزاد در گروه هیپرکلسترولمیک را نمی توان ناشی از تفاوت در دریافت روزانه کارنیتین و یا پیشسازهای آن دانست . افزایش سطح سرمی این متغیر را میتوان به واکنش تطابقی بدن به صورت افزایش احتمالی در بیوسنتز ، افزایش آزادسازی از ذخائر بافتی و یا کاهش احتمالی در دفع ادراری کارنیتین در پاسخ به افزایش لیپیدهای سرم نسبت داد . انجام مطالعات بعدی جهت تعیین سازوکار افزایش سطح سرمی کارنیتین آزاد در بیماران هیپرکلسترولمیک مفید به نظر می رسد.
احمد اسماعیلزاده، فهیمه حقیقت دوست، فاطمه زریباف، گلگیس کریمی، لیلا آزادبخت،
دوره 9، شماره 0 - ( ويژه نامه عوامل خطرسازديابت و بيماريهاي قلبي- عروقي 1389 )
چکیده
اضافه وزن و چاقی، عوامل خطر مستقلی برای بیماریهای قلبی عروقی (CVD) محسوب میشوند. به علاوه بسیاری از عوامل خطر بیماریهای قلبی عروقی مثل دیس لیپیدمی و التهاب در افراد چاق و دارای اضافه وزن نسبت به سایر افراد بیشتر دیده میشوند. در این افراد توصیههای تغذیهای رایج، بر روی کاهش دریافت چربی کل، اسیدهای چرب اشباع و کلسترول متمرکزند تا بتوانند سطح LDL-C و کلسترول تام (TC) را کاهش دهند. مطالعات اخیر نشان میدهند که سطح چربیهای خون در پاسخ به درشت مغذیها تغییر میکنند، لذا میتوان رژیمهایی را ارائه کرد که فراسنجهای خاص لیپیدی را تحت تأثیر قرار دهند. البته ممکن است این رژیمهای غذایی در افراد چاق و دارای اضافه وزن که التهاب یا مقاومت به انسولین دارند، کمتر مؤثر باشد. در نتیجه شناسایی و تنظیم یک رژیم غذایی کاهنده سطح کلسترول خون برای کاهش التهاب و افزایش حساسیت به انسولین در افراد چاق یا دارای اضافه وزن، توجه زیادی را به خود جلب کرده است.
محمدرضا شهرکی، حمیده میرشکاری، احمدرضا شهرکی، الهام شهرکی،
دوره 9، شماره 1 - ( 9-1388 )
چکیده
مقدمه: صبر زرد(Aloe Vera)، از گیاهان دارویی است که به عنوان کاهش دهنده قند خون استفاده میشود. چون مصرف غذای سرشار از فرکتوز موجب افزایش مقاومت به انسولین میشود، در این مطالعه، اثر عصاره آبی آلوورا بر قند، انسولین و لیپوپروتئینهای سرم در موشهای صحرایی نر تغذیه شده با فرکتوز مورد بررسی قرارگرفت.
روشها: این بررسی بر روی 45 سر موش صحرایی نر از نژاد Wistar - Albino انجام شد: گروه شاهد سالم (A) که در تمام مدت مطالعه از آب و غذای معمولی استفاده کرد و 4 گروه آزمودنی E، D، C و B (9=n ) که در این مدت از آب آشامیدنی سرشار از فرکتوز (به نسبت 10%وزنی- حجمی) و مقادیر صفر،100، 150و mg/kg 200 عصاره آبی آلوورا به مدت 4 هفته از طریق گاواژ دریافت کردند. در پایان دوره، طی بیهوشی کامل، خونگیری از وریدهای گردن انجام و قند خون، انسولین و لیپوپروتئینهای سرم اندازهگیری شد. اطلاعات بدست آمده با نرم افزار رایانهای SPSS ویرایش 11 و آزمونهای آماری آنالیز واریانس و توکی و تست کای زوج آنالیز گردید. نتایج به صورت Mean±SE گزارش و اختلافات آماری با05/0 P < معنیدار تلقی شد.
یافتهها: نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که میزان قند خون و انسولین سرم گروه E نسبت به مقدار این کمیتها درگروه B کاهش و میزان HDL گروههای D و E نسبت به مقدار این کمیت در گروه B افزایش معنیداری (05/0 = P، 04/0 = P، 01/0 =P) نشان داد. به علاوه میزان مصرف آب در دو گروه D و E نسبت به گروه B کاهش معنیداری (002/0 =P، 006/0=P) نشان داد ولی میزان مصرف غذا در گروه ِ E نسبت به گروه B افزایش معنیداری (03/0 =P) نشان داد. همچنین وزن نهایی گروه E نیز نسبت به وزن نهایی گروه B کاهش معنیداری (04/0 =P) نشان داد.
نتیجهگیری: نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که عصاره آبی آلوورا موجب بهبود قند خون، انسولین و لیپوپروتئینهای سرم در موشهای صحرایی دریافت کننده فروکتوز بالا همراه آب آشامیدنی میشود. ساز و کار دقیق آن نیاز به مطالعه بیشتر دارد.
فهیمه حقیقت دوست، فاطمه زریباف، احمد اسماعیلزاده، لیلا آزادبخت،
دوره 9، شماره 3 - ( 5-1389 )
چکیده
گذر تغذیهای و اپیدمیولوژیکی در جهان با افزایش مرگ و میر ناشی از بیماریهای غیر واگیر و همچنین بروز این بیماریها همراه است، به طوری که پیشبینی میشود در پانزده سال آینده، بیماریهای قلبی- عروقی اولین علت مرگ در جهان خواهند بود. در کشور ما نیز با افزایش میزان انرژی در دسترس افراد، گذر تغذیهای به وقوع پیوست که درپی آن غلات تصفیه شده، کربوهیدراتهای تصفیه شده، روغنها و چربیها، نقش حائز اهمیتی در افزایش انرژی در دسترس بر عهده داشتهاند. به دنبال این تغییرات، شیوع چاقی در کشور افزایش یافته است و مطالعات حاکی از شیوع بالای چاقی شکمی بین زنان و مردان ایرانی است. علاوه بر این، در سالهای اخیر با افزایش شیوع بیماریهای مزمن همچون دیابت و بیماریهای قلبی- عروقی در کشور مواجه بودهایم که هزینههای درمانی کلانی را نیز به خود اختصاص دادهاند. طبق بررسیهای انجام گرفته، گروه غلات که بخش اعظم رژیم ایرانیان را تشکیل میدهند، در بین گروههای غذایی کمترین تنوع را دارا میباشند. از سوی دیگر مطالعات متعددی نشان دادهاند که رژیم غذایی 73% از ایرانیان نیاز به اصلاح و تغییر دارد. گزارشهای مربوط به ارتباط دریافتهای غذایی و بیماریهای مزمن حاکی از ارتباط معکوس بین مصرف غلات کامل و سندرم متابولیک، دور کمر هیپرتریگلیسریدمیک، دیابت، بیماریهای قلبی- عروقی و نشانگرهای التهابی میباشند. لذا با توجه به پیامدهای سلامتی و اقتصادی الگوی غذایی سالم و بیماریهای مزمن، بر آنیم تا در مقاله حاضر به ارتباط مصرف غلات کامل با بیماریهای مزمنی همچون بیماریهای قلبی- عروقی، پرفشاری خون، دیابت، سندرم متابولیک و سطح نشانگرهای التهابی بپردازیم.
سمیه السادات رجایی، احمد اسماعیلزاده،
دوره 10، شماره 1 - ( 10-1389 )
چکیده
مقدمه: فشارخون بالا، شایعترین عامل خطرساز برای بیماریهای قلبی عروقی است. در بطن گذر تغذیهای رژیم غذایی ایرانیان طی چند دهه اخیر، مصرف نوشیدنیهای شیرین نیز افزایش چشمگیری یافته است؛ لذا هدف از بررسی حاضر، مروری بر پژوهشهای انجام شده در زمینه ارتباط بین دریافت نوشیدنیهای شیرین شده قندی با خطر پرفشاریخون میباشد.
روشها: به این منظور از جستجو در Pub Med بین سالهای 1970 تا 2009 با کلید واژههای Sugar Sweetened Beverages(SSB), Blood pressure, Hypertension, Uric acid, Cardiovascular disease و Soft drink استفاده شد. مطالعات حیوانی و انسانی با طراحی مقطعی، آیندهنگر و کارآزماییهای بالینی در این بررسی وارد شدند.
یافتهها: بنابر نتایج، در اغلب مطالعات افزایش مصرف نوشیدنیهای شیرین با افزایش فشارخون سیستولی، دیاستولی و نیز پیشرفت پرفشاریخون همراه بود. مصرف SSB ها میتواند از طریق افزایش برون ده قلبی، سطح تریگلیسرید پلاسما، مقاومت انسولینی، خطر چاقی، استرس اکسیداتیو و سطح اسیداوریک سرم، موجب افزایش فشارخون افراد گردد. به نظر میرسد SSB ها به واسطه دارا بودن فروکتوز، موجب افزایش سطح اسید اوریک سرم میگردند. البته میزان افزایش اسید اوریک سرم با مصرف SSB ها در مطالعات متعدد در مردان بیشتر از زنان بوده است. برخلاف نوشابههای رژیمی، تنها مصرف SSB ها با افزایش خطر "هایپراوریسمیا" که خود پیشگویی کننده پرفشاریخون است، همراه بود.
نتیجهگیری: یافتههای موجود حاکی از وجود ارتباط مثبت بین مصرف SSB ها با افزایش فشارخون سیستمیک میباشد. بهتر است مطالعات آینده به شناسایی سازوکارهای مربوطه بپردازند.
لیلا محمدزاده، اعظم کشاورزی، سیدحسین صمدانی فرد، ابوالفضل شجاعی فرد، کامران علی مقدم، محمدرضا امینی، سیده حمیده فخرایی، اردشیر قوامزاده، محمدرضا استادعلی، علی شهریاری احمدی، باقر لاریجانی، ارمغان فرد اصفهانی، اشرف ملک محمدی، مریم اعلاء، محمدرضا مهاجری تهرانی،
دوره 10، شماره 3 - ( 12-1389 )
چکیده
مقدمه: چندین مطالعه به صورت مداخلهای نشان داده که سلولهای بنیادین حاصل از آسپیراسیون مغز استخوان یا سلولهای منونوکلئر خون محیطی (CD34) میتوانند منجر به آنژیوژنز و بهبود فعالیت بافتی در بافت ایسکمیک شده و به بهبود زخم کمک کنند اما نتایج آنها ضد و نقیض بوده، لذا ما تصمیم گرفتیم تحقیق حاضر را با نمونه بیشتر انجام دهیم.
روشها: در این روش سلولهای بنیادین گرفته شده از خون محیطی تحریک شده با فاکتور کلونی محرک گرانولوسیت
(G-CSF) به 7 بیمار مبتلا به زخم پای دیابتی تزریق گردید و14 بیمار به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند که 3 ماه بعد هر دو گروه از نظر اندازه و بهبود زخم و کاهش درد و برقراری مجدد نبض و میزان
آمپوتاسیون و عوارض ناشی از سلولهای بنیادین مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: در گروه مورد، خونرسانی بافتی نسبت به گروه شاهد بهتر شده است که این مساله با بهبود ABI
(035/0=P) و برقراری مجدد نبض
(01/0=P) تفاوت معنیداری داشته و میزان
آمپوتاسیون ماژور (بالای مچ پا) در گروه شاهد 7 نفر از 14 نفر بوده اما
در گروه مورد در طی سه ماه آمپوتاسیون ماژور دیده نشد (04/0=P). همینطور درد ناشی از ایسکیمی اندام در گروه مورد در طی سه ماه کاهش بارزی نسبت به گروه شاهد داشت (01/0=P).
نتیجهگیری: تحقیق حاضر نشان داد که تزریق سلولهای بنیادین گرفته شده از خون محیطی در بهبود زخم پای دیابتی مؤثر بوده و در بهبود خونرسانی به اندام مبتلا کمک کننده است و از آمپوتاسیون اندام جلوگیری میکند.
احسانه طاهری، محمود جلالی، احمد ساعدی، ابوالقاسم جزایری، عباس رحیمی،
دوره 10، شماره 5 - ( 8-1390 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
MicrosoftInternetExplorer4
مقدمه: دیابت، یک اختلال متابولیکی است که با
افزایش تولید رادیکالهای آزاد و ایجاد استرس اکسیداتیو همراه است. مطالعه روی مدلهای
حیوانی مبتلا به دیابت و کشت سلولهای سرطانی نشان دادهاند که ویتامین D میتواند نقش آنتیاکسیدانی داشته باشد. تاکنون مطالعهای
به بررسی این ارتباط در بیماران دیابتی و افراد سالم نپرداخته است.
روشها: این مطالعه مورد- شاهدی بر روی 180 نفر (95
بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 و 85 فرد سالم) انجام گرفت. متغیرهای سن، جنس، نمایه
توده بدنی، سطح سرمی (OH) D25،
کلسیم، فسفر، پاراتورمون، فعالیت آنزیمهای گلوتاتیون ردوکتاز(GR)، گلوتاتیون
پراکسیداز (GSH-Px)،
سوپراکسید دیسموتاز (SOD)
و ظرفیت تام آنتیاکسیدانی (TAC) اندازهگیری و ارتباط
بین سطح سرمی (OH) D25
و فعالیت هر یک از فراسنجهای آنتیاکسیدانی تحلیل گردید.
یافتهها: در این مطالعه، 1/82 درصد افراد دیابتی
و 6/75 درصد افراد سالم دچار کمبود یا ناکفایتی وضعیت ویتامین D بودند. در بیماران دیابتی، فعالیت آنزیمهای GR و GSH-Px
بالاتر و فعالیت آنزیم SOD پایینتر از افراد سالم بود. در
بیماران دیابتی ارتباط مستقیمی و در افراد سالم ارتباط معکوسی بین میانگین سطح
سرمی (OH) D25 و فعالیت آنزیمهایSOD،
GR وGSH-PX مشاهده شد. سطح سرمی (OH) D25 و TAC در هر دو گروه ارتباط
مستقیمی داشت. در مقایسه دو گروه بیماران دیابتی و افراد سالم، ارتباط بین سطح
سرمی (OH)
D25
و فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی معنی دار نبود.
نتیجهگیری: ویتامینD
در بیماران دیابتی و افراد سالم سبب تعدیل فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدانی میشود
و تایید نقش آن به عنوان یک آنتیاکسیدان نیاز به مطالعات بیشتر دارد.
علی اکبر موسوی موحدی، مهران حبیبی رضایی، موسی بهلولی، نغمه ستار احمدی، احمد محمدی نژاد، مسعود امانلو، فرشته تقوی،
دوره 11، شماره 1 - ( 10-1390 )
چکیده
مجاورت زمان دار قندها با پروتئینها باعث گلایکه شدن غیر آنزیمی شده و موجب ایجاد تغییرات ساختاری و عملکردی در پروتئینها میشود. فرایند گلایکه شده پروتئینها به بروز اختلالات زیادی از جمله بیماریهای عصبی، کبدی، کلیوی و نیز پیری منجر میشود؛ به همین سبب تجمعات پروتئینی غیر محلول ناشی از فرایند گلایکه شدن، از نشانههای تشخیصی بیماریهای مربوط محسوب میگردد. در این مقاله، تغییرات ساختاری ایجاد شده در آلبومین سرم انسانی در اثر گلایکه شدن با استفاده از روشهای گوناگون مانند
گرماسنجی روبش دمایی (DSC)، طیف سنجیهای مرئی و نامرئی؛ دورنگ نمایی چرخشی (CD) و فلورسانس مورد مطالعه قرار گرفته است. اتصال گلوکز با آلبومین سرم انسانی باعث بروز تغییر در ساختارهای دوم و سوم و ایجاد دمینهای انرژتیک جدید به صورت وابسته به غلظت گلوکز میگردد. در صورت مجاورت آلبومین سرم انسانی با گلوکز و سایر قندها در مدتهای طولانی (20 هفته)، به مرور مقدار مارپیچهای آلفا کاهش یافته و صفحات بتا افزایش مییابد. این فرایند در نهایت منجر به شکلگیری ساختارهای شبه آمیلوئیدی و فیبریلی میشود که توسط
میکروسکوب الکترونی مورد عکسبرداری قرار گرفته است. در میان قندها، ریبوز بیشترین اثر و گلوکز کمترین اثر را در فیبریلزایی ایفا مینمایند.
محمود یوسفیفرد، هادی بهاریفر، سیدمصطفی حسینی، رضا چمن، شروین تسلیمی، سیداحمد سیدعلی نقی، سیدمرتضی کریمیان،
دوره 11، شماره 1 - ( 10-1390 )
چکیده
AHR (aryl hydrocarbon receptor) یک فاکتور رونویسی وابسته به لیگاند است که حجم زیادی از ژنها را در گونههای مختلف کنترل میکند. این گیرنده به مجموعهای از ترکیبات شیمیایی که از لحاظ ساختاری متفاوت میباشند متصل و فعال شده و
نقش مهمی را در سازوکارهای مختلف بازی میکند. AHR بیشتر به عنوان گیرندهای که در اثرات سمی زنوبیوتیکها نقش دارد شناخته میشود اما شواهد زیادی در دست میباشد که نشان میدهد این فاکتور رونویسی اثرات مهمی نیز در فرآیندهای بیولوژیک دارد. مسیر سیگنالینگ AHR برای تنظیم عملکرد سیستم ایمنی، رشد و تنظیم چرخه سلول، تنظیم سیستم تولید مثل و تنظیم سیستم حیاتی میباشد. علاوه بر این، نقش مهمی نیز در بروز انواع مختلف سرطان از جمله سرطانهای دستگاه گوارش و ریه ایفا مینماید. نقش AHR در ایجاد سرطان یک نقش دوگانه میباشد. هنگامی که این گیرنده توسط لیگاند خارجی فعال میشود، القاء کننده سرطان بوده در حالی که در صورت فعال شدن با لیگاند داخلی، رشد تومور را مهار مینماید. هدف از این مطالعه بیان ویژگیهای ساختاری، مسیر سیگنالینگ، معرفی لیگاندهای داخلی و خارجی این گیرنده بوده و در نهایت نیز به نقشهای این گیرنده، خواهد پرداخت.
سوزان زمزم، منیره انوشه، فضلاله احمدی،
دوره 11، شماره 1 - ( 10-1390 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
مقدمه: دیابت، از مهمترین
بیماریهای مزمن و شایع در جهان است. یکی از مسایل مهمی که بیماران به ویژه زنان
میانسال دیابتیک با آن
مواجه هستند، مشکلات روانی- اجتماعی ناشی از دیابت است که کنترل قند خون آنان را
تحت تاثیر قرار میدهد. مطالعات بسیاری در مورد تجربیات زنان مبتلا به دیابت در زمینه مشکلات روانی اجتماعی در دنیا انجام شده، اما نتایج حاصل از این تجربیات به دلیل
زمینههای فرهنگی مختلف، متفاوت بوده است. هدف از این تحقیق تبیین مشکلات روانی- اجتماعی زنان سوری
مبتلا به دیابت است.
روشها: در این مطالعه
کیفی، 16 شرکت کننده ساکن شهر لاذقیه در کشور سوریه با روش نمونهگیری مبتنی بر
هدف مورد مطالعه قرار گرفتند. جمعآوری اطلاعات با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار
و تجزیه و تحلیل دادهها به روش تحلیل محتوای کیفی (قراردادی) انجام
شد.
یافتهها: یافتهها از
مفاهیم چهار محور مربوط به مشکلات روانی- اجتماعی در زنان مبتلا به دیابت شامل:
"واکنشها و پاسخهای روحی روانی بیماران"، مشکلات مرتبط به
خانواده"، "مشکلات مرتبط به جامعه" و "مشکلات ناشی از ماهیت
دیابت" استخراج گردید.
نتیجهگیری: مشکلات روانی- اجتماعی ناشی از دیابت فشار قابل توجهی را بر زنان سوری وخانواده آنها تحمیل
کرده است، اجرای
مداخلات بهداشتی با تاکید بر مراقبتهای روحی- روانی جهت پیشگیری از بروز مشکلات روانی- اجتماعی یک امری ضروری به
نظر میرسد.
اکرم کبیری، محمدجواد حسینزاده عطار، فهیمه حقیقت دوست، احمد اسماعیلزاده،
دوره 11، شماره 1 - ( 10-1390 )
چکیده
مقدمه: هنوز هیچ مطالعهای در زمینه تاثیر مصرف روغن زیتون بر سطح سرمی امنتین و آدیپونکتین منتشر نشده است. هدف از انجام این مطالعه بررسی اثر مصرف رژیم غذایی غنی از روغن زیتون بر سطح سرمی hs-CRP، امنتین و آدیپونکتین در زنان دارای اضافه وزن میباشد.
روشها: این مطالعه به صورت یک کارآزمایی بالینی متقاطع طراحی شد که در آن 17 زن سالم دارای اضافه وزن در محدوده سنی 50-20 سال و محدوده kg/m2 9/29-25BMI= شرکت کردند. افراد مورد مطالعه با روش تخصیص تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول رژیم غذایی معمولی محدود از انرژی (51% کربوهیدرات، 15% پروتئین، 34% چربی کل،16% SFA، 8%MUFA و10%PUFA) و گروه دیگر رژیم محدود از انرژی که غنی از روغن زیتون بود (ترکیب درشت مغذیها شبیه رژیم معمولی بود ولی میزان SFA و MUFA آن به ترتیب 8 و 16% بود) مصرف کردند. پس از 6 هفته تبعیت از رژیمهای مذکور، 2 هفته wash-out برقرار شد و سپس گروهها رژیم غذایی خود را تغییر دادند و به مدت 6 هفته از رژیمی که در فاز اول مصرف نکرده بودند تبعیت کردند. سطوح سرمی hs-CRP، امنتین و آدیپونکتین در ابتدا و انتهای هر دو فاز اندازهگیری شد. تغییرات شاخصهای ذکر شده در طول هر فاز مطالعه محاسبه و با استفاده از آزمون t مزدوج مقایسه گردیدند.
یافتهها: ارزیابی دریافتهای واقعی افراد نشان داد که میزان دریافت SFA و MUFA در گروه مصرف کننده رژیم غذایی غنی از روغن زیتون به ترتیب 5/8 % و 13% و در رژیم غذایی معمولی 14% و 7% انرژی بود. مقایسه تغییرات ایجاد شده در سطح hs-CRP سرمی به دنبال مصرف دو نوع رژیم غذایی غنی از روغن زیتون و معمولی تفاوت آماری معنیداری را نشان نداد (7/0±6/0 در مقابل mg/dL 7/0±2/1، 6/0= P). در مورد سطح سرمی امنتین و آدیپونکتین هرچند مقایسه دو رژیم غذایی غنی از روغن زیتون و معمولی تفاوت معنیداری از نظر آماری نداشت اما این مقادیر به سطح معنی دار شدن نزدیک شده بود (برای امنتین 32±6/40 در مقابل ng/mL 32±1/56-، 056/0= P؛ برای آدیپونکتین 3 ±4/13 در مقابل g/mLµ 3± 8/4، 06/0= P).
نتیجهگیری: هر چند رژیم غذایی غنی از روغن زیتون در مقایسه با رژیم معمولی تاثیر معنیداری بر سطح سرمی hs-CRP، امنتین و آدیپونکتین نداشت، اما به علت نزدیک بودن مقادیرP به سطح معنیداری لزوم انجام مطالعات طولانی مدت با حجم نمونه بالا جهت مشخص کردن اثرات قطعی این رژیم غذایی لازم به نظر میرسد.
مریم میرفتاحی، گیتی ستوده، احمد ساعدی صومعه علیا، محمدرضا مهاجری تهرانی، سیدعلی کشاورز، مصطفی حسینی، سروش سیفیراد،
دوره 11، شماره 2 - ( 11-1390 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
مقدمه: مکمل یاری ال -
آرژنین در کنترل نمایههای گلیسمی در بیماران دیابتی می تواند مفید باشد، ولی در
افراد مبتلا به پیش دیابت هنوز مطالعه ای صورت نگرفته است. بنابراین هدف مطالعه حاظر تعیین اثر مکمل یاری ال- آرژنین
بر مقاومت و حساسیت به انسولین، عملکرد سلول های بتا و سطوح گلوکز افراد مبتلا به
پیش دیابت می باشد.
روشها: نوع مطالعه
کارآزمایی بالینی دو سو کور بود. افراد مورد بررسی در این مطالعه 42 فرد مبتلا به
پیش دیابت با نمایه توده بدن 25 تا 9/29 کیلوگرم بر متر مربع بودند. افراد با
استفاده از روش تصادفی سازی طبقه ای بر اساس بلوک های سن و جنس، به دو گروه تقسیم
شدند. گروه دریافت کننده مکمل آرژنین روزانه 3 گرم قرص ال- آرژنین و گروه دریافت
کننده دارونما معادل آن قرص دارونما به مدت 8 هفته دریافت نمودند. در ابتدا و
انتهای دوره از هر دو گروه به صورت ناشتا
و دو ساعت بعد از مصرف 75 گرم گلوکز، نمونه گیری خون انجام شد و قند خون ناشتا و
دوساعته، انسولین، پروانسولین و هموگلوبین گلیکوزیله ناشتا اندازه گیری شد. مقاومت به انسولین با استفاده از فرمول مدل هوموستاز (HOMA-IR) و حساسیت به انسولین نیز با استفاده از فرمول QUICKI محاسبه شد. عملکرد سلول های بتا از طریق محاسبه نسبت غلظت پروانسولین به انسولین به دست آمد. برای مقایسه میانگین های دو گروه
در مورد متغیرهای کمی و کیفی به ترتیب از t مستقل و آزمون کای مربع استفاده شد و جهت کنترل اثر فاکتورهای
مخدوش کننده از آنالیز کوواریانس استفاده شد.
یافتهها: در انتهای مطالعه
گروه دریافت کننده آرژنین در مقایسه با گروه دارونما میزان قند خون ناشتا (03/0P=) و مقاومت به
انسولین پایین تر (04/0P=)و در میزان
حساسیت به انسولین (03/0P=)، پرو انسولین
(03/0P=) و عملکرد سلولهای
بتا (009/0P=) بالاتری داشتند.
اما در میزان قند خون دو ساعته، انسولین و هموگلوبین گلیکوزیله قبل و بعد از
مداخله اختلاف آماری معنی داری مشاهده نشد (05/0 p>).
نتیجهگیری: مصرف روزانه مکمل
ال- آرژنین می تواند برخی از نمایه های گلیسمی را در افراد مبتلا به پیش دیابت به
طور معنی داری بهبود بخشد.
احسانه طاهری، احمد ساعدی، محمود جلالی، علی ملک شاهی مقدم، مصطفی قربانی، سیدمحمد هاشمی،
دوره 11، شماره 2 - ( 11-1390 )
چکیده
مقدمه: با توجه به شیوع بالای کمبود ویتامینD و اپیدمی چاقی، شواهدی وجود دارد که نشان میدهد
ارتباط معکوسی بین سطح سرمی 25 هیدروکسی ویتامینD
و نمایه توده بدنی (BMI) وجود دارد؛ هرچند اطلاعات متناقضی
در این زمینه نیز وجود دارد. مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین سطح ناشتای سرمی
ویتامینD، کلسیم و پاراتورمون با BMI در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 در مقایسه با افراد
سالم انجام شد.
روشها: این مطالعه مورد- شاهدی بر روی 180 نفر
شامل 95 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 و 85 فرد سالم انجام گرفت. دو گروه از نظر سن و
جنس با یکدیگر تطابق داشتند. سطح سرمی (OH)D25، کلسیم، فسفر و هورمون پاراتورمون اندازهگیری شد.
یافتهها: 1/82 درصد افراد دیابتی و 6/75 درصد
افراد سالم دچار کمبود یا ناکفایتی وضعیت ویتامین D
بودند. در بیماران دیابتی سطح سرمی ویتامین D
40/11±60/20ng/ml، PTH 11/26±57/49pmol/l،
کلسیم 58/0±94/8 mg/dl
و فسفر 38/0±67/3mg/dl
بود. در گروه کنترل سطح سرمی ویتامین D 03/16±22/22ng/ml، PTH
0/19±28/41pmol/l، کلسیم 53/0±13/9 mg/dl و فسفر 43/0±69/3 mg/dl بود. ارتباط معکوسی میان سطح سرمی ناشتای 25 هیدروکسی
ویتامین D و BMI
در هر دو گروه مورد (38/0- r=، 03/0P=) و گروه کنترل (67/0- r=،
57/0P=) مشاهده شد.
نتیجهگیری: کمبود و ناکفایتی ویتامین D در هر دو گروه بیماران دیابتی و گروه کنترل شیوع بالایی
داشت. سطح سرمی ناشتای 25 هیدروکسی ویتامین D
با BMI ارتباط معکوسی در هر دو گروه داشت،
این ارتباط در بیماران دیابتی معنیدار بود.
فریبرز هوانلو، طاهره عارفی راد، سجاد احمدی زاد، مهدی هدایتی،
دوره 11، شماره 2 - ( 11-1390 )
چکیده
مقدمه: در مطالعات مقطعی و طولی، اثر ضدالتهابی تمرین ورزشی تائید و به تاثیر آن بر سایتوکاینهای مختلف التهابی و نیز پیشالتهابی اشاره شده است. هدف از تحقیق حاضر مقایسه دو شیوه تمرین سرعتی - تناوبی با شدت بالا و حجم پایین و تمرین استقامتی - تداومی با شدت متوسط و حجم بالا بر سطوح مارکرهای التهابی میباشد.
روشها: شانزده دانشجو با میانگین و انحراف معیار سنی 2 ± 23 سال و وزن 3/9 ± 2/65 کیلوگرم و حداکثر اکسیژن مصرفی 26/5 ± 96/33 میلیلیتر بر کیلوگرم در دقیقه داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. تمرین سرعتی - تناوبی شامل وهلههای 4 تا6 تایی آزمون وینگیت با حداکثر توان با 4 دقیقه ریکاوری بین وهلهها و تمرین استقامتی - تداومی شامل 90 تا 120 دقیقه فعالیت با شدت 65% حداکثر اکسیژن مصرفی بروی دوچرخه کارسنج که هر دو تمرین (برای 3 روز/ هفته) به مدت 2 هفته بود. در هر دو گروه قبل و 2 روز پس از اتمام پروتکل نمونههای خون و سرم جهت بررسی سطح اینترلوکین 6 (Interleukin 6)، اینترلوکین10 و (Interleukin 10)پروتئین واکنش پذیر C (C Reactive Protein)، سلولهای سفید خون (White Blood Cell)، گلوکز و انسولین گرفته شد. شاخص مقاومت به انسولین (HOMA-IR) با استفاده از غلظت گلوکز و انسولین محاسبه گردید. دادهها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس مکرر و من ویتنی یو مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج نشان داد، بین تاثیر دو نوع برنامه تمرینی منتخب بر کلیه عوامل مذکور تفاوت معنیداری وجود ندارد (05/0P>).
نتیجهگیری: در مجموع، بر اساس یافتههای تحقیق حاضر نتیجهگیری میشود که تمرین سرعتی - تناوبی و تمرین استقامتی - تداومی بر مارکرهای التهابی تاثیر یکسانی دارند.
مرجان تابش، حسین خسروی بروجنی، نضال صرافزادگان، نوشین محمدیفرد، حسن علی خاصی، فیروزه سجادی، صدیقه عسگری، مریم تابش، جهانگیر کریمیان، احمد اسماعیل زاده،
دوره 11، شماره 2 - ( 11-1390 )
چکیده
مقدمه: در زمینه
ارتباط مصرف نوشیدنیهای شیرین شده قندی و سندرم متابولیک اطلاعات بسیار کمی در
دسترس است و نتایج موجود بسیار متناقض اند. اکثر مطالعات انجام شده در این زمینه مربوط
به جوامع غربی است و اطلاعات در این زمینه در ناحیه خاورمیانه وجود ندارد. این مطالعه
با هدف بررسی ارتباط بین مصرف نوشیدنی های شیرین شده قندی و سندرم
متابولیک در بزرگسالان ایرانی انجام گردید.
روشها: این مطالعه به
صورت مقطعی و بر روی 1752 فرد (782 مرد و 970 زن) مبتلا به سندرم متابولیک انجام
گردید. نمونهها به روش تصادفی خوشهای چند مرحلهای از سه شهر اصفهان، نجفآباد و
اراک انتخاب شدند. جهت بررسی دریافتهای معمول غذایی از پرسشنامه بسامد خوراک
معتبر استفاده شد. مصرف نوشیدنیهای شیرین شده قندی به صورت مجموع میزان مصرف
نوشیدنیهای غیر الکلی و آبمیوههای صنعتی بدست آمد. افراد از نظر میزان مصرف
نوشیدنیهای شیرین شده قندی به سه دسته تقسیم شدند؛ مصرف کمتر از 1 بار در هفته،
مصرف 1تا 3 بار در هفته و مصرف بیش از 3 بار در هفته. ارزیابیهای بیوشیمیایی بر
روی نمونه خون ناشتا انجام گردید. سندرم متابولیک بر طبق راهنمای Adult Treatment Panel III تعریف گردید.
یافتهها: افرادی که
مصرف بالای نوشیدنیهای شیرین شده قندی را داشتند (بیش از 3 بار در هفته) جوانتراز
افرادی بودند که مصرف پایین (کمتر از 1 بار در هفته) داشتند. میانگین شاخص نمایه توده
بدنی (BMI) تفاوت معنیداری در بین گروهها
نداشت. مصرف بالای نوشیدنیهای شیرین شده قندی با دریافت بالاتر انرژی و مصرف
بیشتر اکثر گروههای غذایی همراه بود. تفاوت معنیداری بین سطح سرمی تریگلیسرید
در مردانی که 1-3 بار در هفته نوشیدنی شیرین مصرف میکردند و آنهایی که کمتر از 1
بار در هفته استفاده میکردند مشاهده گردید. اما پس از تعدیل عوامل مخدوشگر این
ارتباط از بین رفت. در مدل خام ارتباط معنیداری بین میزان مصرف نوشیدنیهای شیرین
و شیوع سندرم متابولیک در هر دو جنس مشاهده نشد. پس از تعدیل BMI، احتمال ابتلا به سندرم متابولیک در مردان موجود
در بالاترین دسته مصرف نوشیدنیهای شیرین در مقایسه با مردان موجود در پایینترین
دسته مصرف 17% بیشتر بود (56/0-46/2CI: ؛95% ،17/1OR:) در حالی که این احتمال در زنان 20% کمتر بود (46/0-42/1CI: ؛95% ،80/0OR:).
این ارتباط در مردان و زنان معنیدار نبود.
نتیجهگیری: مطالعه
حاضر، از یافتههای قبلی مبنی بر وجود ارتباط بین مصرف نوشیدنیهای شیرین شده قندی
و سندرم متابولیک حمایت نمیکند. انجام مطالعات آیندهنگر جهت بررسی این ارتباط لازم
است.