جستجو در مقالات منتشر شده


45 نتیجه برای پروین

فیروزه حسینی اصفهانی، مهدیه آخوندان، فریدون عزیزی، پروین میرمیران،
دوره 10، شماره 6 - ( 9-1390 )
چکیده

مقدمه: مطالعات مقطعی، اثر یائسگی را بر ترکیب بدن و عوامل خطر بیماری‌های قلبی و عروقی نشان داده‌اند، ولی مطالعات آینده‌نگر معدودی در این زمینه انجام شده است. این مطالعه آینده‌نگر با هدف بررسی اثر یائسگی بر تغییرات آنتروپومتریک و عوامل خطر بیماری‌های قلبی و عروقی در زنان انجام پذیرفت.
روش‌ها: در این مطالعه 787 زن 35 تا 55 ساله شرکت کننده در مطالعه قند و لیپید تهران (TLGS) بررسی شدند. شرکت کنندگان در ابتدای مطالعه در مرحله پیش از یائسگی قرار داشتند و به طور میانگین به مدت 7/6 سال (87- 1378) مورد پیگیری قرار گرفتند.
یافته‌ها: میانگین وزن و نمایه توده بدن (BMI) در زنانی که بیش از دو سال از یائسگی آنها می‌گذشت، به ترتیب 5/1کیلوگرم (001/0> P) و 4/0 (01/0= P)، کمتر از زنان در مرحله پیش از یائسگی بود. در زنان با گذشت کمتر از دو سال از یائسگی پس از کنترل عوامل مداخله‌گر، میانگین دور کمر 07/1 سانتی‌متر، کلسترول تام  mg/dl17/8 (001/0= P)، LDL کلسترول mg/dl9 (001/0> P)، نسبت کلسترول به HDL 25/0 (01/0> P) و LDL به HDL 25/0 (001/0> P) بیشتر از زنان در مرحله پیش از یائسگی بود.
نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که عوامل خطر بیماری‌های قلبی و عروقی در زنانی که کمتر از دو سال از یائسگی آنها می‌گذرد، افزایش یافت. لذا اقدامات پیشگیرانه در اواخر دوره قاعدگی و اوایل یائسگی می‌تواند در کاهش بیماری‌های قلبی و عروقی در زنان یائسه موثر باشد.


نصیر رستم بیگی، جاناتان ای.شاو، پروین میرمیران، آرش قنبریان، روبرت سی.اتکینز، مهدیه گل‌زرند، امیرعباس مؤمنان، فرزاد حدائق، آدریان جی.کامرون، اندرو فوربس، پاول زد.زیمت، اندرو ام.تونکین، فریدون عزیزی،
دوره 10، شماره 6 - ( 9-1390 )
چکیده

مقدمه: هدف از مطالعه حاضر مقایسه نقش دور کمر در تشخیص سندرم متابولیک و پیشگویی خطر دیابت در جوامع مختلف بود.
روش‌ها: دو جمعیت مورد مطالعه در سال 1379 به صورت نمونه‌گیری خوشه‌ای تصادفی در تهران (8259 =n) و استرالیا (9026 =n) انتخاب و حدود 4 سال پیگیری شدند. میانگین سن در استرالیا 51 سال و در تهران 47 سال بود. ارتباط دور کمر با اجزای سندرم متابولیک با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و نقش دور کمر در پیشگویی بروز دیابت با استفاده از منحنی ROC تعیین شد.
یافته‌ها: شیوع سندرم متابولیک (48 در برابر 28%)، دور کمر بالا (5/58 در برابر 5/54%)، HDL-C پایین (35 در برابر 2/11%) و تری‌گلیسرید بالا (2/52 در برابر 6/29%) به طور معنی‌داری در ایران و گلوکز ناشتا ≥ mg/dl100 در استرالیا بالاتر بود
(26 در برابر 23%). فشارخون بالا در هر دو گروه تقریبا 38% بود. همبستگی بین دور کمر و اجزای سندرم متابولیک در استرالیایی‌ها قوی‌تر بود: گلوکز پلاسمای ناشتا (32/0 در برابر 2/0)، HDL (47/0 در برابر 16/0)، تری‌گلیسرید (38/0 در برابر 30/0) و فشارخون سیستولی (38/0 در برابر 36/0). ناحیه زیر منحنی ROC برای دور کمر به عنوان پیشگویی کننده دیابت در زنان استرالیایی بالاتر بود (76/0 در برابر 68/0، 001/0>P) اما در مردان تفاوتی نداشت (69/0 در برابر 71/0، 4/0=P).
نتیجه‌گیری: دور کمر ارتباط محکمی با اجزای سندرم متابولیک در استرالیا دارد. ارتباط بین دور کمر و سندرم متابولیک یا بروز دیابت بین قومیت‌های مختلف متفاوت است.


زهرا طاهری، مهسا محمدآملی، جواد توکلی بزاز، پروین امیری، محمد تاجمیر ریاحی، مریم خجسته‌فرد، داریوش جاویدی،
دوره 11، شماره 1 - ( 10-1390 )
چکیده

مقدمه: مطالعات قبلی مشخص کرده‌اند که RANTES در شکل‌گیری پلاک‌های آترواسکروز نقش دارد. همچنین پلی‌مورفیسم‌های ناحیۀ پروموتر ژن RANTES، با افزایش خطر آترواسکروزیس قلبی (CAD) در ارتباط می‌باشند. هدف از این مطالعه مقایسه میزان بیان mRNA ژن RANTES در بیماران با و بدون تنگی عروق کرونر قلب و همچنین ارتباط آن با پلی‌مورفیسم G/A 403- در یک جمعیت ایرانی می‌باشد.
روش‌ها: این مطالعه بر روی 319 بیمار که آنژیوگرافی قلبی عروقی شده بودند انجام شد که شامل بیماران با بیش از 50 درصد تنگی عروق کرونر به عنوان گروه مورد (CAD+) به تعداد 191 نفر و بیماران بدون تنگی عروق کرونر به عنوان کنترل (CAD-) که به تعداد 128 نفر بودند. در هر گروه 20 بیمار برای بیان mRNA ژن RANTES با استفاده از روش Real time PCR به طور کمی مورد بررسی قرار گرفتند. تعیین ژنوتیپ پلی‌مورفیسم 403- با به کار بردن تکنیک RFLP-PCR انجام شد.
یافته‌ها: میزان بیان mRNA، ژن RANTES به نسبت 37/1 برابر در بیماران CAD+ در مقایسه با گروه کنترل افزایش یافته بود ولی این اختلاف از نظر آماری معنی‌دار نبود. همچنین مقایسۀ بیان mRNA، ژن RANTES در بیماران با پلی‌مورفیسم‌های RANTES در ناحیه G/A403- نشان داد در بیمارانی که ژنوتیپ AA داشتند، بیان mRNA ژن RANTES، به نسبت 74/1 برابر در مقایسه با بیمارانی که ژنوتیپ GG داشتند و به نسبت 51/1 برابر در مقایسه با بیمارانی که ژنوتیپ GA داشتند، افزایش یافته بود. هیچ تفاوت معنی‌داری در فراوانی ژنوتیپ‌ها و آلل‌های پلی‌مورفیسم 403- ژن RANTES بین بیماران CAD+ در مقایسه با CAD- مشاهده نشد.
نتیجه‌گیری: پلی‌مورفیسم ناحیه 403- ژن RANTES بر روی بیان این ژن در بیماران مبتلا به CAD موثر است. هر چند مطالعات بیشتری بر روی حجم نمونه بالاتر برای ارزیابی دقیق‌تر نقش RANTES در بیماری‌زایی CAD مورد نیاز می‌باشد.


زهرا بهادران، پروین میرمیران، فرهاد حسین‌پناه، محبوبه صادقی، فریدون عزیزی،
دوره 11، شماره 2 - ( 11-1390 )
چکیده

مقدمه: استفاده از آنتی اکسیدان‌ها رویکرد جدید در بهبود مقاومت انسولینی و التهاب در دیابت نوع 2 بشمار می‌رود. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر پودر جوانه بروکلی به عنوان منبع غنی ترکیب آنتی اکسیدانی سولفورفان بر مقاومت انسولینی و شاخص‌های التهابی در مبتلایان به دیابت نوع 2 بوده است.
روش‌ها: 81 فرد مبتلا به دیابت واجد شرایط پس از تکمیل فرم رضایت‌نامه، بصورت تصادفی در سه گروه مداخله قرار گرفتند؛ گروه 1 (10 گرم/ روز پودر جوانه بروکلی، 27n=)، گروه 2 (5 گرم/ روز پودر جوانه بروکلی، 29n=) و گروه 3
(5 گرم/ روز دارونما، 25n=). طول مدت مداخله 4 هفته (28 روز) بود. غلظت سرمی گلوکز، انسولین، پروتئین واکنشگر C، اینترلوکین-6 و فاکتور نکروزه کننده تومور آلفا و شاخص مقاومت انسولینی در ابتدا و انتهای مطالعه اندازه‌گیری شدند.
یافته‌ها: 72 نفر مطالعه را کامل کردند (23 نفر در گروه 1، 26 نفر در گروه 2، و 23 نفر در گروه 3). در پایان هفته چهارم، گلوکز ناشتای سرم، غلظت سرمی انسولین، شاخص مقاومت انسولینی و پروتئین واکنشگر C در گروه مصرف کننده 10 گرم در روز پودر جوانه بروکلی، کاهش معنی‌دار داشت (05/0>P برای همه). همچنین تاثیر مکمل یاری با پودر جوانه بروکلی در دوز 10 گرم در مقایسه با گروه دارونما در کاهش انسولین سرم، مقاومت انسولینی، پروتئین واکنشگر C و اینترلوکین-6 معنی‌دار بود (05/0>P برای تاثیر درمان).
نتیجه‌گیری: جوانه بروکلی به عنوان منبع غنی سولفورفان می‌تواند در بهبود مقاومت انسولینی و شاخص‌های التهابی در مبتلایان به دیابت سودمند باشد.


سعید پیرمرادی، فرزانه عباسی، پروین امیری، روشنک عباسی، اکرم عیدی، باقر لاریجانی، جواد توکلی بزاز، مهسا محمدآملی،
دوره 11، شماره 2 - ( 11-1390 )
چکیده

مقدمه: اثرات بیان IL23 در انواع مختلفی از بیماری‌های اتوایمنی به خصوص بیماری‌هایی که در آنها اندام خاصی درگیر می‌شود به اثبات رسیده که بیماری دیابت نوع یک از این جمله است. IL23 همچنین با تحریک تولید سایتوکاین‌هایی از Th17، به عنوان یک واسطه‌ پیش التهابی نقش دارد. هدف از این مطالعه بررسی و مقایسه‌ تفاوت در میزان بیان ژن IL23 در سلول‌های تک هسته‌ای خون محیطی تحریک نشده‌ (PBMCS) بیمارانی با انواع مختف دیابت در مقایسه با افراد گروه کنترل بود.
روش‌ها: بیماران مبتلا به T1DM‌ به یک گروه بیست نفره با سن کمتر از 18 سال در زمان تشخیص بیماری و یک گروه بیست نفره با سن بیشتر از 18 سال در زمان تشخیص بیماری تقسیم‌بندی شدند. هم چنین تعداد بیست بیمار مبتلا به T2DM و بیست فرد سالم به عنوان کنترل در همان منطقه‌ جغرافیایی برای این کار تحقیقاتی انتخاب شدند. بیان ژن IL23 در سلول‌های تک هسته‌ای خون محیطی (PBMCS) تازه و تحریک نشده در هر گروه با استفاده از تکنیک Real-Time PCR به روش کمی تعیین شد.
یافته‌ها: بیان ژن IL23 در بیماران T1DM (juvenile-onset) با سن کمتر از 18سال افزایش بیشتری پیدا کرده بود. افزایش محسوس و معنی‌دار بیان ژن IL23 در هر دو گروه بیماران T1DM(juvenile-onset) با سن بالای 18سال و بیماران T1DM (adult-onset) با سن پائین 18 سال در مقایسه با گروه افراد کنترل و افراد بیمارگروه T2DM مشاهده شد. تفاوت محسوس و معنی‌داری در بیان ژن IL23 در بیماران مبتلا به T2DM و افراد سالم کنترل وجود داشت. 
نتیجه‌گیری: مطالعه ما نشان دهنده up-regulation بیان IL23 دربیماران دیابتی نوع یک و down-regulated در بیماران دیابتی نوع دو T2DM می‌باشد که این نتایج اطلاعات قبلی موجود درباره‌ی تنظیم بیان ژن IL23 را تایید می‌نماید. در بیماران دیابتی نوع یک هیچ تفاوت معنی‌داری را بین افراد با سن زیر18سال و افراد با سن بالای 18 سال دیابتی مشاهده نکردیم که این نشان می‌دهد سازوکار یکسانی می‌تواند در بیماری‌زایی هر دو نوع دخیل باشد. مطالعات بیشتری در مورد انواع دیگری از سایتوکاین‌های رده Th17 برای تأیید بیشتر یافته‌های ما لازم است.


مهدیه آخوندان، پروین میرمیران، بهرام رشیدخانی، گلاله اصغری،
دوره 11، شماره 3 - ( 12-1390 )
چکیده

Normal 0 false false false مقدمه: ترکیب برنامه غذایی اثر مهمی بر فعالیت انسولین در طی بارداری دارد. با این حال بیشتر مطالعات به نقش هر یک از مواد مغذی در دیابت بارداری پرداخته اند. لذا این مطالعه با هدف بررسی ارتباط دیابت بارداری با الگوهای غذایی قبل از بارداری انجام شد.
روش‌ها: در این مطالعه 123 مادر باردار مبتلا به دیابت بارداری در گروه مورد و 269 مادر باردار سالم در گروه شاهد بررسی شدند. اطلاعات برنامه غذایی یک سال قبل بارداری این افراد از طریق تکمیل پرسشنامه بسامد خوراک جمع آوری شد.
یافته‌ها: توسط روش آنالیز عاملی، دو الگوی غذایی به دست آمد. الگوی غذایی سالم با مصرف بالاتر روغن های مایع، حبوبات، مغزها، میوه ها، مرغ و ماهی، غلات کامل و غلات تصفیه و الگوی غذایی غربی با مصرف بالای شیرینی ها، مربا و کمپوت، مایونز، نوشابه ها، میان وعده های شور، چربی های جامد، لبنیات پرچرب، سیب زمینی، اعماء و احشا، تخم مرغ، گوشت قرمز، غذاهای آماده، چای و قهوه شناسایی شد. امتیاز حاصله در هر الگو بر اساس میانه تقسیم بندی شد. امتیاز بالاتر در الگوی غذایی غربی (دسته بالاتر از میانه) با افزایش خطر ابتلا به دیابت بارداری ارتباط مثبت نشان داد (04/3-27/1 CI: 95% ، 97/1OR:). این نسبت پس از تعدیل اثر عوامل مخدوشگر همچنان معنادار بود (72/2-40/1CI: 95% ، 68/1OR:).
نتیجه‌گیری: در این مطالعه ارتباط مثبت الگوی غذایی غربی با افزایش خطر دیابت بارداری مشاهده شد. به نظر می رسد با تغییر در الگوهای غذایی بتوان خطر دیابت بارداری را به ویژه در زنانی که الگوی غذایی غربی مصرف می کنند، کاهش داد.


زهرا بهادران، پروین میرمیران، فرهاد حسین‌پناه، فریدون عزیزی،
دوره 11، شماره 4 - ( 3-1391 )
چکیده

مقدمه: التهاب خفیف و مزمن یکی از عوامل بروز مقاومت به انسولین و دیابت نوع 2 محسوب می‌گردد. هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط غلظت سرمی پروتئین واکنشگر C (hs-CRP) با برخی مولفه‌های هموستاز گلوکز در مبتلایان به دیابت نوع 2 می‌باشد.
روش‌ها: در این مطالعه که به صورت مقطعی بر روی 72 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 انجام گرفت، اندازه‌گیری‌های تن‌سنجی و بیوشیمیایی شامل غلظت گلوکز ناشتا، انسولین سرم، فراسنج‌های لیپیدی، سطوح سرمی hs-CRP، اینترلوکین-6 (IL-6)، فاکتور نکروزه کننده تومور-آلفا (TNF-α) اندازه‌گیری و مقاومت به انسولین به روش مدل هموستاز ارزیابی مقاومت به انسولین اندازه‌گیری گردید. میانگین غلظت قند خون ناشتا، انسولین سرم، نمایه مقاومت به انسولین و فراسنج‌ها لیپیدی در میان سهک‌های hs-CRP مقایسه و ارتباط بین hs-CRP،  IL-6و TNF-α با نمایه مقاومت به انسولین با استفاده از آنالیز رگرسیون خطی با تعدیل اثر عوامل مداخله­گر تعیین گردید.
یافته‌ها: میانگین سنی افراد شرکت کننده در مطالعه 8/6±51 سال بود. میانگین تعدیل شده hs-CRP در سهک اول، دوم و سوم به ترتیب 02/0±1/1، 02/0±1/3 و 02/0±3/6 میلی‌گرم در لیتر بود. غلظت انسولین سرم مشخصاً در سهک سوم hs-CRP بالاتر بود (8/7 میلی واحد در لیتر در مقایسه با 4/4 میلی واحد در لیتر در سهک اول). نمایه مقاومت به انسولین در افراد در سهک سوم hs-CRP بیش از 2 برابر افراد در سهک اول بود. بر خلاف IL-6 و TNF-α، ارتباط معنی‌داری میان غلظت سرمی hs-CRP با سطوح سرمی انسولین و HOMA-IR مشاهده شد.
نتیجه‌گیری: یافته‌های مطالعه حاضر بیانگر ارتباط میان غلظت سرمی hs-CRP با غلظت انسولین و نمایه مقاومت به انسولین، مستقل از عوامل مخدوش کننده در مبتلایان به دیابت نوع 2 بود.

 


پروین میرمیران، زهرا بهادران، مهدیه گل زرند، فریدون عزیزی،
دوره 11، شماره 4 - ( 3-1391 )
چکیده

Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 مقدمه: سندرم متابولیک مجموعه‌ای از اختلالات متابولیک است و به نظر می‌رسد استرس اکسیداتیو نقش کلیدی در پاتوژنز اختلالات متابولیکی مرتبط با آن دارد. آنتی اکسیدان‌های طبیعی موجود در غذاها نقش محافظتی در برابر استرس اکسیداتیو و عوارض مرتبط با آن دارند اما تاثیر آنتی اکسیدان‌ها بر خطر بروز سندرم متابولیک هنوز به درستی شناخته نشده است. هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط بین ظرفیت تام آنتی اکسیدانی رژیم غذایی با عوامل خطر سندرم متابولیک در بزرگسالان تهرانی بود.
روش‌ها: مطالعه مقطعی حاضر با استفاده از اطلاعات 1938 نفر بزرگسال 70-19 ساله شرکت کننده در مرحله سوم مطالعه قند و لیپید انجام شد. 6/43 درصد (845 نفر) از شرکت کنندگان مرد و 4/56% (1093 نفر) زن بودند. اطلاعات مربوط به رژیم غذایی افراد با استفاده از یک پرسشنامه روا و پایا نیمه کمی بسامد خوراک ارزیابی و ظرفیت تام آنتی اکسیدانی رژیم غذای بر اساس ظرفیت جذبی رادیکال‌های اکسیژنی توسط غذاها محاسبه و به صورت میکرومول معادل ترولکس به ازای 100 گرم (μmolTE/100 g) غذای خورده شده بیان شد.
یافته‌ها: میانگین سن شرکت کنندگان در ابتدای مطالعه 13±40 سال بود. میانگین ظرفیت تام آنتی اکسیدانی رژیم غذایی 189±962 میکرومول معادل ترولکس/100 گرم غذا (چارک اول < 842، چارک دوم 958-842، چارک سوم 1080-959 و چارک چهارم > 1080) بود. افراد شرکت کننده در بالاترین چارک در مقایسه با پایین‌ترین چارک ظرفیت تام آنتی اکسیدانی، مسن‌تر بودند و فعالیت بدنی بیشتر بود. دانسیته انرژی رژیم غذایی و دریافت ویتامین A، کاروتنوئیدها، ویتامین‌های E و C، روی، غلات کامل، میوه‌ها، حبوبات، لبنیات و مغزها در چارک چهارم به طور معنی‌داری بالاتر بود. پس از تعدیل اثر عوامل مداخله‌گر، ظرفیت تام آنتی اکسیدانی به طور مستقل با دور کمر، قند خون ناشتا، غلظت تری گلیسرید، فشارخون سیستولیک و دیاستولیک ارتباط معنی‌دار معکوس و با سطوح HDL-C  ارتباط مستقل مثبت داشت.
نتیجه‌گیری: یافته‌های مطالعه حاضر حاکی از ارتباط معکوس ظرفیت آنتی اکسیدانی با عوامل خطر سندرم متابولیک است لذا، افزایش ظرفیت آنتی اکسیدانی رژیم غذایی به منظور پیشگیری از بروز این سندرم و پیامدهای آن توصیه می‌شود.


امین البرزی، مهسا محمدآملی، پروین امیری، باقر لاریجانی، صدف صبا، جواد توکلی بزاز،
دوره 11، شماره 5 - ( 7-1391 )
چکیده

MicrosoftInternetExplorer4 مقدمه: این مقاله برای سنجش میزان بیان mRNA ژن VEGF (vascular endothelial growth factor) در سلول‌های تک هسته‌ای تحریک نشده در خون محیطی برای بیماران مبتلا به CAD (coronary artery disease) و بیماران بدون عارضه CAD است. همچنین ما پلی‌مورفیسم C/A را در ژن VEGF در ناحیه 2578- که می‌تواند در میزان بیان mRNA این ژن موثر باشد را بررسی کردیم.
روش‌ها: ما 50 بیمار که ابتلای آنها به CAD با آنژیوگرافی به تایید رسیده است را به عنوان مورد و 50 نفر را که عدم ابتلای آنها به CAD نیز با آنژیوگرافی مشخص شده را به عنوان شاهد در نظر گرفتیم. بیان mRNA ژن VEGF توسط Real-time-PCR بررسی شد و ژنوتیپ VEGF در ناحیه 2578- نیز توسط تکنیک ARMS-PCR مطالعه گردید.
یافته‌ها: بیان mRNA ژن VEGF به طور معنی‌داری در بیماران +CAD در مقایسه با افراد- CAD کاهش پیدا می‌کند(01/0=P). فراوانی آلل C و ژنوتیپ CC در ناحیه 2578- در بیماران +CAD افزایش پیدا می‌کند.
نتیجه‌گیری: هموزیگوت بودن برای ژنوتیپ CC به طور معمولی در افراد +CAD (30%) بیش از افراد -CAD (18%) مشاهده شد، اما این تفاوت معنی‌دار نیست (1/0=P)، و به هر حال یک تمایلی برای کاهش بیان mRNA ژنVEGF وقتی که بیماران حامل ژنوتیپ AA در ناحیه 2578- بودند، در مقایسه با افراد حامل AC یاCC مشاهده شد. بیان ژنVEGF در بیماران +CAD کاهش می‌یابد و پلی‌مورفیسم C/A در ناحیه 2578- بیانVEGF را تحت تاثیر قرار می‌دهد.


شیوا خلیل مقدم، آزاده ابراهیم حبیبی، پروین پاسالار، پریچهره یغمایی، باقر لاریجانی،
دوره 11، شماره 6 - ( 8-1391 )
چکیده

مقدمه: آنزیم‌های گلیکوزیداز در هضم نشاسته وگلیکوژن در نتیجه افزایش قند خون موثرند. مهارکننده‌های این آنزیم‌ها خصوصا مهارکننده‌های آلفا آمیلاز به علت نداشتن عوارض جانبی مهار کننده‌های آلفا گلوکوزید از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند و به عنوان ابزاری با ارزش در درمان دیابت مطرح هستند. جستجوی ابتدایی برای یافتن چنین ترکیباتی با کمک مدل‌های in vitro و in vivo صورت می‌پذیرد. در مورد مهار کننده‌های آلفا آمیلاز، از آنجا که موش صحرایی به صورت متداول به عنوان مدل فارماکولوژی مورد استفاده قرار می‌گیرد، در این مطالعه، مدل ساختار آنزیم این حیوان مورد بررسی قرار گرفته است. از آنجا که ساختار کریستالی این آنزیم‌ها موجود نمی‌باشد مطالعه مدلسازی مولکولی به منظور مقایسه آنزیم‌های آمیلاز پانکراسی موش صحرایی و انسان انجام گردید.
روش‌ها: بررسی ترادف آمینواسیدی و مدل‌سازی ساختار آنزیم موش با استفاده از برنامه Blast،Clustal W  و SWISS MODEL انجام شد. جهت یافتن جایگاه احتمالی برهم کنش مهارکننده‌های آنزیم، ترکیب شش زیر واحدی قندی که مهار کننده گزارش شده برای آنزیم انسانی است با استفاده از روش جایگیری (داکینگ) در مدل قرار داده شد و برای بررسی بیشتر برهم کنش ترکیب با آنزیم از شبیه سازی دینامیک مولکولی کوتاه مدت استفاده گردید.
یافته‌ها: نتایج نشان دهنده تفاوت جزئی آنزیم موش صحرایی با آنزیم انسان است. در عین حال اسید آمینه‌های مهم در برهم کنش مهار کننده‌های قندی و آنزیم تا حدودی شناسایی شده‌اند.
نتیجه‌گیری: علی‌رغم اینکه می‌توان از آنزیم آلفا آمیلاز پانکراس موش صحرایی به عنوان مدل جهت بررسی اولیه و کلی تاثیر ترکیبات مهار کننده استفاده کرد، باید به تفاوت موجود در ساختار آن توجه کرد و بنابراین نتایج به دست آمده از مدل را در موارد حساس تر با احتیاط تفسیر نمود. 
آذر طل، فرشته مجلسی، عباس رحیمی فروشانی، داود شجاعی‌زاده، پروین عباسی بروجنی،
دوره 11، شماره 6 - ( 8-1391 )
چکیده

Normal 0 false false false مقدمه: دیابت نوع 2 در زمره بیماری‌های مزمن با عوارض بسیار است که توجه به ابعاد روانی زندگی بیماران مبتلا با دیابت و تبعیت از رژیم درمانی از اهمیت خاصی بر خوردار است. این مطالعه با هدف بررسی سازگاری شناختی صفتی و حالتی در بیماران دیابتی نوع 2 و تعیین عوامل موثر بر این سازگاری طراحی و انجام شد.
روش‌ها: این مطالعه از نوع توصیفی- تحلیلی بود که به مدت 6 ماه در سال 1391 انجام شد. جامعه پژوهش در این مطالعه، بیماران دیابتی نوع 2 مراجعه کننده به بیمارستان‌های تابعه دانشگاه علوم پزشکی تهران بود، حجم نمونه 480 نفر و نمونه‌گیری به روش در دسترس انجام شد. سازگاری شناختی در دو بعد صفتی و حالتی بیماران دیابتی نوع 2 با استفاده از پرسشنامه دو قسمتی شامل اطلاعات دموگرافیک و مرتبط با بیماری و سازگاری شناختی بر اساس مقیاس پنج درجه‌ای لیکرت اندازه‌گیری گردید. داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از نرم‌افزار SPSS نسخه 5/11 با استفاده از آزمون‌های کای دو و مدل رگرسیون لجستیک مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. سطح معنی‌داری در این مطالعه 05/0 بود.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که وضعیت تاهل (01/0=P)، سال‌های ابتلا به بیماری دیابت (001/0>P)، وضعیت شغلی (001/0>P)، گروه‌های سنی (001/0=P)، سابقه مثبت خانوادگی دیابت (001/0>P)، وضعیت درآمد (001/0>P) و HbA1C (001/0>P) با هر دو نوع سازگاری شناختی ارتباط داشتند. جنسیت با سازگاری شناختی حالتی (008/0=P) و سطح تحصیلات (001/0>P) و بیماری‌های زمینه‌ای همراه (02/0=P) با سازگاری شناختی صفتی ارتباط آماری معنی‌داری داشتند. مدل رگرسیون لجستیک نشان داد که سال‌های ابتلا به دیابت، گروه‌های سنی، میزان درآمد، سابقه خانوادگی وHbA1C شانس سازگاری حالتی بالا و معنی‌داری داشتند و شانس بالا بودن سازگاری شناختی صفتی با سابقه خانوادگی دیابت، بیماری زمینه‌ای همراه، HbA1C ارتباط داشت.
نتیجه‌گیری: با عنایت به تاثیر عوامل جمعیت شناختی و بالینی در میزان سازگاری شناختی صفتی و حالتی، ضرورت انجام مداخلات مبتنی بر ارتقاء سلامت با کاربرد تئوری‌های سازگاری اجتناب ناپذیر است.


زهرا طاهری، مهسا محمد آملی، میلاد ابوالحلاج، جواد توکلی بزاز، باقر لاریجانی، مریم خجسته فرد، پروین امیری،
دوره 11، شماره 6 - ( 8-1391 )
چکیده

Normal 0 false false false مقدمه: هر دو سیستم ایمنی ذاتی و اکتسابی در ایجاد بیماری‌های قلبی و عروقی درگیرند. هدف از این مطالعه بررسی میزان بیان سایتوکاین‌های مختلف در لنفوسیت‌های خون محیطی Fresh un-stimulated PBMCs) ) در افراد دارای بیماری‌های قلبی و عروقی بود.
روش‌ها: این مطالعه یک بررسی موردی-شاهدی بود و بر روی بیمارانی که آنژیوگرافی قلبی عروقی شده بودند، انجام شد. بیماران با بیش از 50 درصد تنگی به عنوان گروه مورد (CAD+) و بیماران بدون تنگی عروق کرونر به عنوان گروه کنترل (CAD-)، دسته‌بندی شدند. در هر گروه 25 بیمار که از نظر سن و جنس و نمایه توده بدن (BMI)، match شده بودند، برای آنالیز میزان بیان ژن‌های  ,TNFα,INFγ,IL-23, IL-17, IL-10, IL-6, IL-4 TGFβ در بیماران CAD+ در قیاس با بیماران CAD- با استفاده از روش Real time PCR به طور کمی مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته‌ها: ما مشاهده کردیم که بیان ژن‌های IL-4 و IL-10 در بیماران CAD+ کاهش یافته بود در حالی که بیان ژن‌های IL-6 و همچنین INFγ به عنوان نمونه‌ای از پاسخ‌های ایمنی مربوط به سلول‌های Th1 در بیماران CAD+ در قیاس با بیماران CAD- افزایش یافته بود، هر چند این اختلافات از نظر آماری معنی‌دار نبود. در این مطالعه یک کاهش معنی‌دار در بیان ژنIL-23 در PBMCs بیماران با CAD در قیاس با بیماران بدون CAD مشاهده شد (8/0-29/0:CI 95%، 001/0P<).
نتیجه‌گیری: داده‌های آماری بر نقش قابل توجه IL-23 در بیماری‌زایی CAD دلالت می‌کند و همچنین بر این فرضیه تاکید می‌کند که می‌توان از IL-23 در جهت کاربردهای درمانی استفاده کرد. IL-23 یک سایتوکاین مهم در مسیر Th17 می‌باشد. بنابراین مطالعات بیشتر در آینده در جهت نقش پاسخ ایمنی Th17 در آترواسکلروزیس برای آشکارسازی سازوکارهای تنظیمی درگیر در پاتوژنزیس CAD موثر خواهد بود.


زینب شایقیان، پریسا امیری، ماریا آگیلار وفایی، محمود پروین، کبری روحی گیلانی،
دوره 13، شماره 2 - ( 10-1392 )
چکیده

مقدمه: نقص شناختی و هیجانی در الکسی‌تایمیا، منجر به مشکلات گوناگون در سلامت روانی و بیماری‌های جسمانی می‌گردد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر الکسی‌تایمیا بر رابطه خودمراقبتی و کنترل قند خون بیماران مبتلا به دیابت نوع دو می‌باشد. روش‌ها: این مطالعه از نوع مقطعی است. نمونه پژوهش شامل 100 نفر (60 زن و 40 مرد؛ سنین 40 تا 70 سال) از بیماران مراجعه‌کننده به بیمارستان لبافی‌نژاد در سال 1391 است. ابزار جمع‌آوری اطلاعات شامل: پرسشنامه‌ اطلاعات دموگرافیک، آنتروپومتریک و بالینی، پرسشنامه‌ مقیاس کوتاه فعالیت‌های خود‌مراقبتی دیابت و پرسشنامه‌ بازبینی کیفیت زندگی وابسته به دیابت می‌‌باشد. جهت بررسی میزان هموگلوبین گلیکوزیله و دیگر شاخص‌های آزمایشگاهی مرتبط از بیماران آزمایش خون گرفته شد. داده‌ها پس از جمع‌آوری و کدگذاری با استفاده از نرم افزار SPSS16 تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: نتایج همبستگی پیرسون نشانگر رابطه منفی و معنادار بین رفتارهای خودمراقبتی با الکسی‌تایمیا و هموگلوبین گلیکوزیله در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو می‌باشد. بر اساس نتایج حاصل از رگرسیون سلسله مراتبی، خودمراقبتی به تنهایی 40/0 درصد از واریانس هموگلوبین گلیکوزیله را تبیین کرد که با اضافه شدن الکسی‌تایمیا این مقدار به 42/0 افزایش یافت. نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که الکسی‌تایمیا به همراه خودمراقبتی در دیابت نوع دو پیش‌بینی‌کننده‌ سطح هموگلوبین گلیکوزیله است. لذا با در نظر گرفتن ابعاد هیجانی بیماران مبتلا به دیابت می‌توان گام موثرتری در درمان بیماران مبتلا به دیابت نوع دو برداشت.
پروین میرمیران، زهرا بهادران، فیروزه حسینی اصفهانی، فریدون عزیزی،
دوره 13، شماره 2 - ( 10-1392 )
چکیده

مقدمه: در حال حاضر نگرانی جهانی در مورد مصرف بی‌رویه غذاهای آماده، عوارض متابولکی و بیماری‌های قلبی و عروقی وجود دارد. در مطالعه حاضر تاثیر مصرف غذاهای آماده بر بروز سندروم متابولیک پس از 3 سال پیگیری در بزرگسالان تهرانی، ارزیابی گردید. روش‌ها: مطالعه طولی حاضر در قالب مطالعه قند و لیپید تهران، بین سال‌های 86-1384 و 90-1387، بر روی 1466 بزرگسال 70-19 ساله صورت پذیرفت. رژیم غذایی معمول افراد با استفاده از یک پرسشنامه بسامد خوراک نیمه کمی، پایا و روا در ابتدای مطالعه ارزیابی شد. شاخص‌های تن سنجی و بیوشیمیایی در ابتدا و انتهای مطالعه ارزیابی گردید. جهت تعیین بروز سندروم متابولیک در چارک‌های مصرف غذاهای آماده، آزمون رگرسیون لجستیک با تعدیل اثر عوامل مخدوش‌گر انجام شد. یافته‌ها: میانگین سن شرکت کنندگان در ابتدای مطالعه 3/12±8/37 سال، و میانگین نمایه توده بدنی آن‌ها 5/4±0/26 کیلوگرم بر متر مربع بود. سی و نه درصد شرکت کنندگان در مطالعه مرد بودند. درصد افزایش سطوح تری‌گلیسیرید سرم در افرادی‌ که در چارک بالای مصرف غذاهای آماده قرار داشتند، در مقایسه با چارک اول، در پایان دوره پیگیری به‌طور قابل ملاحظه‌ای بیشتر بود (3/2±6/10% در چارک چهارم در مقایسه با 3/2±4/4% در چارک اول). پس از تعدیل همه عوامل مخدوش کننده احتمالی، به‌موازات افزایش مصرف غذاهای آماده روند افزایشی معنی‌داری در شانس ابتلا به سندروم متابولیک مشاهده شد (P برای روند کمتر از 05/0) و شانس ابتلا به سندروم متابولیک نیز در بالاترین چارک دریافت غذاهای آماده تا 85% (نسبت شانس 85/1 و حدود اطمینان17/1– 95/2) بالاتر بود. نتیجه‌گیری: مصرف زیاد غذاهای آماده می‌تواند با افزایش خطر بروز سندروم متابولیک همراه باشد.
زینب امیرحمیدی، هانیه السادات اجتهد، زهرا بهادران، پروین میرمیران، فریدون عزیزی،
دوره 14، شماره 4 - ( 2-1394 )
چکیده

مقدمه: مطالعات موجود نشان می‌دهند دریافت رژیم‌های غذایی نادرست بر پیشرفت بیماری کبد چرب غیر الکلی مؤثر می‌باشد. هدف مطالعه حاضر جمع بندی نتایج مطالعات موجود در زمینه ارتباط دریافت‌های غذایی مختلف با این بیماری و دستیابی به نتایج کلی است. روش‌ها: پایگاه‌های اطلاعاتی Scopus، Pubmed، Cochrane، Magiran، Medlib و SID و لیست پایان نامه‌های موجود در کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران با هدف یافتن مطالعات مرتبط مورد جستجو قرار گرفتند. مطالعات مورد شاهدی، مقطعی و کوهورت برای ورود به مرور ساختار یافته انتخاب گردیدند. مقالات از نظر تکراری بودن، عنوان، نوع مطالعه، جمعیت مورد مطالعه، متغیرهای بررسی شده و کیفیت گزارش‌دهی اطلاعات ارزیابی شدند. یافته‌ها: از میان 2128 مقاله یافت شده با جستجوی اولیه پایگاه‌های اطلاعاتی، 33 مقاله مورد بازنگری کامل و 6 مقاله برای مرور ساختار یافته انتخاب گردید. مرور مطالعات نشان داد بیماران مبتلا به بیماری کبد چرب غیرالکلی گوشت قرمز، چربی‌ها و شیرینی‌ها را بیشتر، غلات کامل، میوه و سبزی را کمتر دریافت می‌کردند. داشتن الگوی غذایی غربی با احتمال ابتلا به این بیماری و پیروی بالاتر از رژیم مدیترانهای با استئاتوز کبدی کمتر ارتباط داشت. نتیجه‌گیری: یافته‌های حاصل از این مرور ساختار یافته، نشان می‌دهد دریافت‌های غذایی مختلف بر بیماری کبد چرب غیرالکلی و عوامل مرتبط با آن اثر می‌گذارد. با توجه به انجام مطالعات محدود در این زمینه، انجام مطالعات آیندهنگر بیشتر توصیه می‌شود.


زینب شایقیان، پریسا امیری، ماریا آگیلار وفایی، محمدعلی بشارت، محمود پروین، کبری روحی گیلانی،
دوره 14، شماره 4 - ( 2-1394 )
چکیده

مقدمه: یکی از اهداف مهم در کنترل دیابت حفظ هموگلوبین گلیکوزیله در سطح نرمال است اما عوامل اجتماعی و روانشناختی متعدد همچون حمایت اجتماعی و الکسیتایمیا بر روند این کنترل نقش دارند. هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش الکسیتایمیا در رابطه‌ حمایت اجتماعی ادراک شده و هموگلوبین گلیکوزیله بیماران مبتلا به دیابت نوع دو بود. روش‌ها: این مطالعه از نوع مقطعی بود. نمونه پژوهش شامل 100 نفر (60% زن؛ 40 تا 60 سال) از بیماران مراجعه‌کننده به بیمارستان لبافی‌نژاد در سال 1392 بود. نمونه‌گیری به روش در دسترس انجام شد. ابزار جمع‌آوری اطلاعات شامل پرسشنامه‌ اطلاعات دموگرافیک و آنتروپومتریک، مقیاس حمایت اجتماعی ادراک شده، مقیاس الکسیتایمیا تورنتو و آزمایش خون هموگلوبین گلیکوزیله بود. داده‌ها با استفاده از تحلیل رگرسیون تعدیل‌کننده سلسله مراتبی تحلیل شدند. یافته‌ها: نتایج همبستگی پیرسون رابطه معنی‌داری را بین حمایت اجتماعی بالا، الکسیتایمیا و هموگلوبین پایین‌تر نشان داد. نتایج حاصل از رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد که حمایت اجتماعی، 23% و الکسیتایمیا 31% از واریانس هموگلوبین گلیکوزیله را تبیین می‌کند. همچنین الکسیتایمیا در رابطه حمایت اجتماعی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو، نقش تعدیل‌کننده را ایفا می‌کند. نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های حاضر، الکسیتایمیا نقش تعدیل‌کننده را در رابطه حمایت اجتماعی و هموگلوبین گلیکوزیله بیماران مبتلا به دیابت نوع دو دارد. نتایج این پژوهش راهنمایی در جهت توجه به عوامل روانشناختی موثر در بهبود هموگلوبین گلیکوزیله بیماران می‌باشد که می‌تواند راهگشای مفهوم‌سازی، برنامه‌ریزی و طراحی سیاست‌گزاری‌های درمانی در درمان و کنترل دیابت نوع دو باشد.


پروین فرزانگی، فرزانه شکریان،
دوره 15، شماره 1 - ( 10-1394 )
چکیده

مقدمه: دیابت نوع دو بیماری مزمنی است که عوارض بسیار زیادی از جمله آترواسکلروز را به‌دنبال دارد. خانواده ماتریکس متالوپروتئینازها (MMPs)، نقش مهمی در آترواسکلروز و بازسازی دیواره عروقی بازی می­کنند. هدف از این مطالعه تعیین اثر هشت هفته تمرین هوازی به همراه مصرف دانه خرفه بر سطوح MMP-1، MMP-3 و MIP-1α می­باشد.

روش­ها: در یک مطالعه نیمه­تجربی تعداد 28 نفر از زنان مبتلا به دیابت نوع دو در دامنه سنی 44-65 سال انتخاب و به‌طور تصادفی به چهار گروه (تمرین، مکمل، تمرین- مکمل و کنترل) تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل هشت هفته (هر هفته سه جلسه یک ساعته) و با شدت 50-70 درصد حداکثر ضربان قلب انجام گرفت. گروه­های دریافت­کننده مکمل روزانه مقدار 5/7 گرم دانه خرفه دریافت کردند. خون‌گیری طی شرایط 12 ساعت ناشتایی قبل و بعد از هشت هفته انجام گرفت. داده­ها با استفاده از آنوای دوراهه با اندازه‌گیری مکرر آنالیز شدند. سطح معنی­داری (05/0 =P) در نظر گرفته شد.

یافته­ها: هشت هفته تمرین هوازی یا مصرف دانه خرفه منجر به کاهش معنی‌دار سطوح MMP-1، MMP-3 و MIP-1α در مقایسه با پیش آزمون شد. امّا، اثربخشی تعامل تمرین و مکمل بر شاخص­های فوق به مراتب بهتر بوده است. میزان MMP-1 بین گروه مکمل‌، تمرین و تمرین- مکمل با گروه کنترل (000/0 =P) و بین گروه مکمل و تمرین با تمرین- مکمل (به‌ترتیب 018/0 =P و 039/0 =P) از تفاوت معنی­دار برخوردار می­باشد. میزان MMP-3 بین گروه مکمل با گروه تمرین-مکمل (007/0 =P) و با گروه کنترل (011/0 =P)، گروه تمرین با گروه تمرین- مکمل (026/0 =P) و با گروه کنترل (04/0 =P) از تفاوت معنی­داری برخوردار می­باشد. میزان MIP-1α فقط بین گروه تمرین- مکمل با گروه کنترل (001/0 =P) از تفاوت معنی­داری برخوردار می­باشد.

نتیجه­گیری: نتایج نشان داد هر دو مداخله تمرین و مکمل خرفه ممکن است به واسطه اثرات آنتی اکسیدانتی و ضدالتهابی خود از استرس اکسایشی ناشی از دیابت حمایت نمایند و ترکیب این دو شیوه درمانی با اثرات هم افزایی همراه بود.


نازنین مصلحی، فیروزه حسینی-اصفهانی، فرهاد حسین پناه، پروین میرمیران، پروانه حجت، فریدون عزیزی،
دوره 15، شماره 2 - ( 10-1394 )
چکیده

مقدمه: مطالعه حاضر به‌منظور شناسایی الگوهای غذایی غالب در افراد بزرگسال ایرانی و ارتباط آن با خطر دیابت نوع دو انجام شد.

روش‌ها: این مطالعه‌ مورد-شاهدی آشیانه‌ای، در قالب مطالعه‌ قند و لیپید تهران در 698 زن و مرد بزرگسال با میانگین سنی 0/12±6/43 سال انجام شد. افراد گروه مورد شامل افرادی بودند که در ابتدای مطالعه سالم و در طی آزمون‌های پیگیری، مبتلا به دیابت نوع دو شدند و دارای داده‌های غذایی نیز بودند. برای هر مورد، 3 نفر به‌عنوان شاهد انتخاب و از نظر سن، جنس و ماه خونگیری همسان شدند. تعیین الگوهای غذایی به روش تحلیل عاملی و ارتباط میزان پیروی از هریک از الگوهای غذایی با ابتلا به دیابت با روش رگرسیون لجستیک شرطی انجام شد.

یافته‌ها: سه الگوی غذایی غالب شناسایی شد. پس از کنترل عوامل خطر ابتلا به دیابت، نسبت شانس ابتلا به دیابت نوع دو، به ازای هر یک انحراف معیار افزایش در امتیاز الگوی غذایی حاوی مقادیر بالای غلات کامل، حبوبات، تخم‌مرغ و گوشت قرمز (الگوی غذایی سنتی ) کاهش معنی‌داری داشت (نسبت شانس : 82/0 ، فاصله اطمینان 99/0-67/0).

نتیجه‌گیری: الگوی غذایی حاوی مقادیر بالای غلات کامل و حبوبات ممکن است بتواند خطر بروز دیابت نوع دو را کاهش دهد.


آذر طل، بهرام محبی، رویا صادقی، مهدی یاسری، ملیحه اکبری عبدل آبادی، فاطمه دادراست، پروین عباسی بروجانی،
دوره 16، شماره 1 - ( 10-1395 )
چکیده

مقدمه: خودکارآمدی با بهبود رفتارهای خودمراقبتی موجب ارتقاء کیفیت زندگی بیماران می‌گردد. مطالعه‌ی حاضر با هدف تعیین عوامل مرتبط با خودکارآمدی سازگاری درک شده در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو اجرا گردید.
روش‌ها: این مطالعه‌ی مقطعی، از نوع توصیفی تحلیلی بود که به‌مدت 9 ماه در سال 1394 انجام شد. 536 نفراز بیماران مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به مراکز بهداشتی- درمانی تابعه‌ی دانشگاه علوم پزشکی تهران به‌صورت تصادفی انتخاب و از طریق پرسش‌نامه روایی و پایای خودکارآمدی سازگاری درک شده، وضعیت خودکارآمدی سازگاری و عوامل مرتبط با آن، در آن‌ها مورد بررسی قرار گرفت. برای آنالیز داده‌ها از آزمون‌های آماری تی تست، من - ویتنی، آنالیز واریانس و نرم‌افزار آماری SPSS نسخه‌ی 23 استفاده شد.
یافته‌ها: میان سن (013/0P=)، تحصیلات (036/0P=)، درآمد (002/0P=) و میزان HbA1c (049/0P=) با خودکارآمدی سازگاری درک شده کل رابطه‌ی آماری معنادار وجود داشت. اما متغیرهای جنس، شغل، مدت زمان ابتلا، وضعیت تأهل و سابقه‌ی خانوادگی و سابقه‌ی بیماری مزمن با هیچ کدام از ابعاد خودکارآمدی سازگاری درک شده ارتباط آماری معنی‌داری نداشتند.
نتیجه‌گیری: مداخلات مبتنی بر نظریه‌های سازگاری جهت افزایش خودکارآمدی سازگاری درک شده بیماران دیابتی بیشتر بر روی بیمارانی که دارای شرایط اقتصادی- اجتماعی پایین، سن بالا و با کنترل نامطلوب دیابت پیشنهاد می‌گردد.
 


مجید جهانی، حسن متین همایی، پروین فرزانگی،
دوره 19، شماره 4 - ( 2-1399 )
چکیده

مقدمه: فعالیت بدنی نقش عمده‌ای در پیشگیری از بیماری‌های قلبی عروقی و دیابت دارد، ولی تأثیر فعالیت شدید بر پروتئین‌های شبکه‌ی اندوپلاسمیک و آپوپتوز و نکروپتوز در شرایط دیابتی مشخص نیست. هدف از پژوهش حاضر بررسی تغییرات پروتئین‌های PERK و CHOP شبکه‌ی اندوپلاسمیک میوسیت‌های قلبی موش‌های ویستار دیابتی متعاقب تمرین تداومی و تناوبی بود.
روش‌ها: 32 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به‌طور تصادفی به 4 گروه همگن 8 سری شامل: گروه کنترل سالم بدون تمرین (C)، گروه کنترل دیابتی بدون تمرین (D)، گروه دیابتی و تمرین تداومی با شدت متوسط (55 دقیقه با سرعت 26متر/ساعت) (D+MICT) و گروه دیابتی و تمرین تناوبی (D+HIIT) با شدت 85 تا 90 درصد سرعت بیشینه و 5 روز در هفته به‌مدت 8 هفته تقسیم شدند. برای بررسی تغییرات در بیان پروتئین‌های‎ مرتبط با مسیر آپوپتوتیک و نکروپتوتیک در میوکارد عضله‌ی قلبی دیابتی شده از روش مبتنی‌بر روش وسترن بلات استفاده شد. از تجزیه و تحلیل واریانس یک طرفه (One–Way ANOVA) برای بررسی تفاوت بین گروها استفاده گردید.
یافته‌ها: نتایج نشان داد القای دیابت نوع دو سبب افزایش مرگ سلولی آپوپتوتیک و نکروپتوتیک می‌گردد (05/0P). لذا، هر دو نوع تمرین هوازی تداومی و تناوبی شدید موجب تعدیل مرگ سلولی آپوپتوتیک می‌شود. و هردو تمرین تناوبی و تداومی بر مرگ نکروپتوزیس سلولی تأثیر کاهشی معناداری داشت.
نتیجه‌گیری: به‌نظر می‌رسد که انواع تمرینات تداومی و تناوبی با شدت‌های مختلف بر مرگ سلولی میوسیت‌های قلبی موش‌های صحرایی دیابتی تأثیر دارد. ولی برای تأیید مرگ نکروپتوتیک دیابتی نیاز به تحقیقات بیشتری است.

صفحه 2 از 3     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دیابت و متابولیسم ایران می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb