227 نتیجه برای سی
زهرا بهادران، پروین میرمیران، فرهاد حسینپناه، فریدون عزیزی،
دوره 11، شماره 4 - ( 3-1391 )
چکیده
مقدمه: التهاب خفیف و مزمن یکی از عوامل بروز مقاومت به انسولین و دیابت نوع 2 محسوب میگردد. هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط غلظت سرمی پروتئین واکنشگر C (hs-CRP) با برخی مولفههای هموستاز گلوکز در مبتلایان به دیابت نوع 2 میباشد.
روشها: در این مطالعه که به صورت مقطعی بر روی 72 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 انجام گرفت، اندازهگیریهای تنسنجی و بیوشیمیایی شامل غلظت گلوکز ناشتا، انسولین سرم، فراسنجهای لیپیدی، سطوح سرمی hs-CRP، اینترلوکین-6 (IL-6)، فاکتور نکروزه کننده تومور-آلفا (TNF-α) اندازهگیری و مقاومت به انسولین به روش مدل هموستاز ارزیابی مقاومت به انسولین اندازهگیری گردید. میانگین غلظت قند خون ناشتا، انسولین سرم، نمایه مقاومت به انسولین و فراسنجها لیپیدی در میان سهکهای hs-CRP مقایسه و ارتباط بین hs-CRP، IL-6و TNF-α با نمایه مقاومت به انسولین با استفاده از آنالیز رگرسیون خطی با تعدیل اثر عوامل مداخلهگر تعیین گردید.
یافتهها: میانگین سنی افراد شرکت کننده در مطالعه 8/6±51 سال بود. میانگین تعدیل شده hs-CRP در سهک اول، دوم و سوم به ترتیب 02/0±1/1، 02/0±1/3 و 02/0±3/6 میلیگرم در لیتر بود. غلظت انسولین سرم مشخصاً در سهک سوم hs-CRP بالاتر بود (8/7 میلی واحد در لیتر در مقایسه با 4/4 میلی واحد در لیتر در سهک اول). نمایه مقاومت به انسولین در افراد در سهک سوم hs-CRP بیش از 2 برابر افراد در سهک اول بود. بر خلاف IL-6 و TNF-α، ارتباط معنیداری میان غلظت سرمی hs-CRP با سطوح سرمی انسولین و HOMA-IR مشاهده شد.
نتیجهگیری: یافتههای مطالعه حاضر بیانگر ارتباط میان غلظت سرمی hs-CRP با غلظت انسولین و نمایه مقاومت به انسولین، مستقل از عوامل مخدوش کننده در مبتلایان به دیابت نوع 2 بود.
پروین میرمیران، زهرا بهادران، مهدیه گل زرند، فریدون عزیزی،
دوره 11، شماره 4 - ( 3-1391 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
MicrosoftInternetExplorer4 مقدمه: سندرم متابولیک مجموعهای از اختلالات متابولیک است و به
نظر میرسد استرس اکسیداتیو نقش کلیدی در پاتوژنز اختلالات متابولیکی مرتبط با آن
دارد. آنتی اکسیدانهای طبیعی موجود در غذاها نقش محافظتی در برابر استرس
اکسیداتیو و عوارض مرتبط با آن دارند اما تاثیر آنتی اکسیدانها بر خطر بروز سندرم
متابولیک هنوز به درستی شناخته نشده است. هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط بین
ظرفیت تام آنتی اکسیدانی رژیم غذایی با عوامل خطر سندرم متابولیک در بزرگسالان
تهرانی بود.
روشها: مطالعه مقطعی حاضر با استفاده از اطلاعات 1938 نفر بزرگسال
70-19 ساله شرکت کننده در مرحله سوم مطالعه قند و لیپید انجام شد. 6/43 درصد (845 نفر)
از شرکت کنندگان مرد و 4/56% (1093 نفر) زن بودند. اطلاعات مربوط به رژیم غذایی
افراد با استفاده از یک پرسشنامه روا و پایا نیمه کمی بسامد خوراک ارزیابی و ظرفیت
تام آنتی اکسیدانی رژیم غذای بر اساس ظرفیت جذبی رادیکالهای اکسیژنی توسط غذاها
محاسبه و به صورت میکرومول معادل ترولکس به ازای 100 گرم (μmolTE/100 g) غذای خورده شده بیان
شد.
یافتهها: میانگین سن شرکت کنندگان در ابتدای مطالعه 13±40 سال بود. میانگین ظرفیت تام آنتی اکسیدانی رژیم غذایی
189±962 میکرومول معادل ترولکس/100 گرم غذا
(چارک اول < 842، چارک دوم 958-842، چارک سوم 1080-959 و چارک چهارم > 1080)
بود. افراد شرکت کننده در بالاترین چارک در مقایسه با پایینترین چارک ظرفیت تام
آنتی اکسیدانی، مسنتر بودند و فعالیت بدنی بیشتر بود. دانسیته انرژی رژیم غذایی و
دریافت ویتامین A، کاروتنوئیدها، ویتامینهای E و C، روی، غلات کامل،
میوهها، حبوبات، لبنیات و مغزها در چارک چهارم به طور معنیداری بالاتر بود. پس
از تعدیل اثر عوامل مداخلهگر، ظرفیت تام آنتی اکسیدانی به طور مستقل با دور کمر،
قند خون ناشتا، غلظت تری گلیسرید، فشارخون سیستولیک و دیاستولیک ارتباط معنیدار
معکوس و با سطوح HDL-C
ارتباط مستقل مثبت داشت.
نتیجهگیری: یافتههای مطالعه حاضر حاکی از ارتباط معکوس ظرفیت آنتی
اکسیدانی با عوامل خطر سندرم متابولیک است لذا، افزایش ظرفیت آنتی اکسیدانی رژیم
غذایی به منظور پیشگیری از بروز این سندرم و پیامدهای آن توصیه میشود.
احسانه طاهری، محمود جلالی، احمد ساعدی، مصطفی قربانی، محمدرضا مدنی،
دوره 11، شماره 5 - ( 7-1391 )
چکیده
Normal
0
false
false
false مقدمه: بیماری دیابت با افزایش تولید رادیکالهای
آزاد و ایجاد استرس اکسیداتیو همراه است. این مطالعه با هدف مقایسه میانگین
فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدانی سوپراکسید دیسموتاز، گلوتاتیون پراکسیداز،
گلوتاتیون ردوکتاز و ظرفیت تام آنتیاکسیدانی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 در
مقایسه با گروه کنترل انجام شد.
روشها: این مطالعه مورد- شاهدی بر روی 180 نفر
(95 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 و 85 فرد سالم) انجام شد. متغیرهای سن، جنس، نمایه
توده بدنی، فعالیت آنزیمهای گلوتاتیون ردوکتاز(GR)، گلوتاتیون پراکسیداز (GSH-Px)، سوپراکسید دیسموتاز
(SOD) و ظرفیت تام آنتیاکسیدانی
(TAC) اندازهگیری شد.
نتایج به دست آمده با استفاده از نرمافزار SPSS
ویرایش 16 و آزمون آماری T-test
مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: در بیماران دیابتی نوع 2، میانگین فعالیت
آنزیمهای SOD (U/gr Hb
99/354±93/1111) پایینتر از افراد سالم
(U/gr Hb 21/381±53/1158) بود. اما
اختلاف آماری معنیداری نداشت. فعالیت آنزیم GSH-Px
در بیماران دیابتی
(U/gr Hb 29/36±33/62) از میانگین
فعالیت آن در گروه کنترل (U/gr Hb
2/11±62/24) بالاتر بود. همچنین آنزیم GR در بیماران دیابتی (U/gr Hb
51/5±17/7) فعالیت بالاتری در مقایسه با گروه
کنترل (U/gr Hb 95/2±16/3) داشت.
اختلاف آماری در مورد فعالیت آنزیمهای GSH-Pxو GR
معنیدار بود (05/0P<).
نتیجهگیری: افزایش تولید رادیکالهای آزاد و تغییر
فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدانی نقش مهمی در بروز عوارض دیابت و تشدید مقاومت به
انسولین در این بیماران دارد. با شناخت بیشتر از تغییر فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدانی
و عوامل اکسیدانی در این بیماران در مراحل مختلف بیماری و عوامل مؤثر بر آنها میتوان
به اثربخش بودن مداخلات دارویی و تغذیهای در جهت کاهش استرس اکسیداتیو در بیماران
دیابتی نوع 2 امیدوارتر بود.
احسان حسینی بیدختی، وحید تأدیبی، ناصر بهپور، دارویش شیخالاسلامی وطنی، سارا غریب شی، سکینه نیک سرشت،
دوره 11، شماره 5 - ( 7-1391 )
چکیده
مقدمه: هیپوکسی میتواند سازگاریهای هماتولوژیکی سودمندی درپی داشته باشد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثر هیپوکسی تناوبی بر غلظت انسولین و شاخصهای هماتولوژیک در افراد چاق مبتلا به دیابت نوع 2 بوده است.
روشها: بدین منظور از بین افراد چاق مبتلا به دیابت نوع 2 در مرکز دیابت کرمانشاه، 40 نفر داوطلب به صورت تصادفی انتخاب و نهایتاً 10 نفر از واجدین شرایط (زنان یائسه و مردان چاق، با نمایه توده بدنی بیش از 30) به عنوان آزمودنی در پژوهش شرکت کردند. آزمودنیها دارای میانگین شاخص توده بدنی 32 و دامنه سنی 50 تا 70 سال بودند. هیپوکسی تناوبی به مدت 14 روز، هر روز یک ساعت (5 دقیقه هیپوکسی و 5 دقیقه هوای اتاق در حالت نشسته) اجرا شد. شدت هیپوکسی در 5 روز اول و دوم معادل 12 و 11 درصد و در 4 روز سوم معادل 10 درصد اکسیژن در هوای دمی بود. در ابتدا و انتهای دوره هیپوکسی نمونههای خونی جمعآوری و میزان لپتین و انسولین پلاسما اندازهگیری شد.
یافتهها: یافتهها بیانگر افزایش معنادار لپتین پلاسما در روز 7 و 15 نسبت به پیشآزمون بود (05/0>P). میزان انسولین پلاسما در هیچ یک از مقادیر اندازهگیری شده با وجود افزایش نسبت به پیشآزمون معنادار نبود.
نتیجهگیری: یافتههای پژوهش حاضر بیانگر اثر مثبت هیپوکسی تناوبی در افزایش سطوح لپتین پلاسما در افراد چاق مبتلا به دیابت نوع 2 میباشد.
ارغوان گلباز حق، زهرا میرزاییزاده، فهیمه خورسند، مائده درزیانی عزیزی، کبری امیدفر،
دوره 11، شماره 6 - ( 8-1391 )
چکیده
مقدمه: 3- هیدروکسی بوتیرات،
یکی از عمده اجسام کتونی بدن میباشد که شاخصی مهم درتشخیص کتواسیدوز دیابتی در
نظر گرفته شده است. بیوسنسورهای طراحی شده برای ردیابی 3- هیدروکسی بوتیرات بخاطر
دقت، سهولت و عملکرد سریع، توجه زیادی را به خود جلب کرده است.
روشها: این مطالعه سعی در
توسعه بیوسنسورهای مبتنی بر 3-
هیدروکسی بوتیرات دهیدروژناز است به طوری
که از نانولولههای کربنی تک دیواره (SWCNT) برای تثبیت کوفاکتور، NAD+، بر سطح الکترود
نواری استفاده شده است. تشکیل کونژوگه SWCNT-NAD+ با الکتروشیمی و
میکروسکوپ الکترونی سنجیده شده و از ولتامتری چرخهای برای آنالیز عملکرد
الکتروشیمی بیوسنسور استفاده گردیده است. با این روش، عمر مفید و قابلیت اطمینان
بیوسنسور پیشنهادی برای آنالیز نمونه واقعی تأیید شد.
یافتهها: کاهش قابل توجه
پتانسیل اکسیداسیون الکتروشیمی NADH به V15- را میتوان از ویژگیهای برجسته این
بیوسنسور مطرح کرد. این بیوسنسور قابلیت تشخیص 3- هیدروکسی بوتیرات را در یک دامنه خطی از
mM1/0-01/0 با حد
تشخیص پایین mM009/0 دارد. استفاده همزمان از الکترود نواری و SWCNT باعث تمایز این بیوسنسورشده به طوری که چشم اندازهای جدیدی را برای
تشخیص دیگر متابولیتهای مهم بالینی باز میکند.
نتیجهگیری: بیوسنسور پیشنهادی از مزیتهای الکتروشیمیایی نانولولههای
کربنی تک دیواره بهره برده است. پتانسیل پایین اکسیداسیون NADH
، پایداری ذخیرهسازی بیشتر و حد تشخیصی کمتر از طریق استفاده از چنین نانولولههایی
به دست آمده است. با در نظر گرفتن مزیت پیوند کووالانی NAD+ به CNT، اضافه کردن NAD+ به ازای هر واکنش، در هر اندازهگیری
نیاز نمیباشد. به همین خاطر از لحاظ اقتصادی با صرفهتر است.
Normal
0
false
false
false
منوچهر نخجوانی، سحر رجبزاده کنفی، علیرضا استقامتی، احسان مرادی فارسانی، لاله قدیریان،
دوره 11، شماره 6 - ( 8-1391 )
چکیده
Normal
0
false
false
false مقدمه: شیوع دیابت و عوارض ناشی از آن در حال افزایش بوده و استرس اکسیداتیو
به عنوان یکی از عوامل مهم پاتوژنیک در رابطه با ایجاد عوارض آن شناخته
شده است. هدف
از این مطالعه اندازهگیری نیتروتایروزین به عنوان نشانگری برای استرس اکسیداتیو
در بیماران دیابتی است.
روشها: این مطالعه مورد شاهدی برای مقایسه بیماران دیابتی نوع 2 مراجعه کننده به
بیمارستان امام شهر تهران با افراد سالم انجام شد. در هر گروه 70 نفر وارد شدند و معیارهای
خروج شامل سطح کراتینین خون بالای mg/dl 2 ابتلا به نارسایی احتقانی قلب، مصرف آنتی
اکسیدانها، مشکلات کبدی، عفونت فعال و ابتلا به سرطان بود. گروه کنترل از لحاظ سن
و جنس مشابه بیماران بودند(Paired match). اندازهگیری سطح نیتروتایروزین به روش
ELISA انجام گردید. دادههای به دست آمده، توسط نرمافزار
آماری(version
13)
SPSS و با کمک آزمونهای آماری کای دو، t test و ضریب همبستگی اسپیرمن و در سطح معناداری 05/0 آنالیز گردید. اطلاعات بیماران محفوظ و
ورود به مطالعه پس از اخذ رضایتنامه آگاهانه از افراد انجام شد.
یافتهها: شیوع جنسی و میانگین سنی در دو گروه مشابه بود (در گروه دیابت (34/11±)4/54 سال و در گروه شاهد
(76/10±)1/51
سال). سطح نیتروتایروزین در سرم بیماران مبتلا به دیابت با گروه شاهد تفاوت معنیدار
داشت (001/0P<) و در بیماران
دیابتی با افزایش سن مربوط بود (27/0r =، 025/0P<).
نتیجهگیری: بر اساس این
مطالعه سطح سرمی نیتروتایروزین در بیماران دیابتی بالاتر از افراد سالم است
بنابراین استرس اکسیداتیو میتواند به عنوان علتی برای عوارض بیماری دیابت مورد
بررسی قرار گرفته و برای طراحی مداخلات به منظور پیشگیری از عوارض مورد استفاده
قرار گیرد.
زهره فتحی بیاتیانی، ولیاله دبیدی روشن، فاطمه رودباری،
دوره 12، شماره 1 - ( 10-1391 )
چکیده
مقدمه: هدف از این مطالعه تعیین اثرات پروتکلهای حفاظت قلبی بر اینترلوکین 10(IL-10) و شاخصهای قلبی تنفسی در زنان چاق مبتلا به سرطان سینه بود.
روشها: در یک طرح نیمه تجربی، 40 زن چاق مبتلا به سرطان سینه با وزن 9±76 کیلوگرم و توده چربی 4±8/41 درصد شرکت داشتند.آزمودنیها به طور تصادفی به چهار گروه: کنترل، تمرین در آب، مکمل زنجبیل و گروه تمرین در آب+ زنجبیل دستهبندی شدند.آزمودنیهای گروه زنجبیل و گروه ترکیبی در طی 6 هفته روزانه 4 کپسول حاوی 750 میلیگرم پودر زنجبیل دریافت کردند. برنامه تمرین در آب به مدت 6 هفته با مدت و شدت پیش رونده از 50 تا 75 درصد ذخیره ضربان قلب اجرا شد. نمونههای خونی ناشتایی در دو مرحله قبل و پس از 6 هفته مداخلههای درمانی برای بررسی اینترلوکین 10 جمعآوری شد.
یافتهها: آنالیز واریانس یک طرفه نشان داد که تمرین در آب به همراه مصرف مکمل زنجبیل باعث کاهش IL-10، نمایه توده بدن (BMI) و درصد چربی بدن و افزایش حداکثر نبض اکسیژن، حداکثر ضربان قلب، اوج اکسیژن مصرفی و در صد اشباع هموگلوبین در مقایسه با گروه کنترل شد. به علاوه، تفاوت معناداری در مقادیر IL-10 و سطح شاخصهای قلبی عروقی بین گروههای تمرین و زنجبیل مشاهده نشد.
نتیجهگیری :به کارگیری روشهای غیر دارویی باعث بهبود عملکرد قلبی تنفسی در مبتلایان به سرطان پستان خواهد شد.
Normal 0 false false false
پروانه صانعی، امین صالحی ابرقویی، احمد اسماعیلزاده،
دوره 12، شماره 1 - ( 10-1391 )
چکیده
مقدمه: اگر چه بسیاری از مطالعات مقطعی ارتباط میان سطوح ویتامین D سرمی و نمایه توده بدنی را مورد بررسی قرار دادهاند، یافتههای آنها ضد و نقیض است. این مرور سیستماتیک و متاآنالیز به منظور جمعبندی رابطه میان سطوح ویتامین D سرمی و نمایه توده بدنی در بزرگسالان در مطالعات مقطعی به چاپ رسیده انجام شد.
روشها: تمامی مطالعات منتشر شده تا مارس 2012 میلادی با استفاده از پایگاههای اطلاعاتی Pub Med، ISI Web of Science، SCOPUS و Google scholar مورد جست و جو قرار گرفت. از میان 41 مطالعهای که همبستگی بین سطوح ویتامین D سرمی و نمایه توده بدنی را گزارش کرده بودند، 8 مطالعه که روش نمونهگیری تصادفی در بزرگسالان سالم را به کار برده بودند در این مرور سیستماتیک و متاآنالیز گنجانده شدند.
یافتهها: در مجموع 10 ضریب همبستگی از 8 مطالعه استخراج شد. به طور کلی این مطالعات 8046 نفر را شامل میشدند. ارتباط معکوس معنیداری بین 25- هیدروکسی ویتامین D و نمایه توده بدنی وجود داشت (10/0fisher's Z=- و 15/0- و 06/0-CI= 95% و 04/0= P)؛ البته عدم تجانس بین مطالعات معنیدار بود. آنالیز زیر گروهها بر اساس جنس آشکار ساخت که ضریب همبستگی کلی در گروه زنان 08/0- (0001/0- و 17/0-CI= 95% و 001/0> P) و در مردان 11/0- بود (08/0- و 14/0-CI= 95% و 001/0> P)؛ اگر چه عدم تجانس در گروه زنان همچنان به چشم میخورد. در گروه زنان، آنالیز زیر گروهها بر اساس محل مطالعه نشان داد که همبستگی معکوس معنیداری بین 25- هیدروکسی ویتامین D و نمایه توده بدنی در کشورهای پیشرفته وجود دارد (16/0 fisher's Z=-و 11/0- و 21/0-CI= 95% و 0001/0> P) اما این ارتباط در زنان کشورهای در حال پیشرفت معنیدار نبود (03/0 fisher's Z=و 10/0 و 04/0-CI= 95% و 45/0= P).
نتیجهگیری: ارتباط معکوس معنیداری بین 25- هیدروکسی ویتامین D و نمایه توده بدنی در این جمعیت نمایانگر بزرگسال - به جز در زنان کشورهای در حال پیشرفت- وجود داشت. مطالعات بیشتر به خصوص در کشورهای در حال پیشرفت و مردمانی که نزدیک به خط استوا زندگی میکنند، مورد نیاز است.
Normal 0 false false false
محبوبه پارسائیان، حمیده موسیپور، فرهاد حسینپناه،
دوره 12، شماره 1 - ( 10-1391 )
چکیده
به عنوان یک پزشک پرمشغله که هر روز بیماران زیادی را در مطب شلوغتان میبینید، سوالات زیادی نیز برایتان پیش میآید، اما گهگاه فرصت میکنید سری به ادبیات پزشکی تخصصی خود بزنید. شما به خوبی میدانید که توانایی استفاده از مطالب روا و به روز، میتواند نقش مهمی در طبابتتان در دنیای پیچیده فعلی بازی کند ولی به خوبی نیز میدانید که به کار بردن نتایج مقالات نیازمند درک مفاهیم آماری است.
امروزه آشنایی با تفکر آماری و درک اصول و مفاهیم پایهای آن نه تنها برای داشتن یک رویکرد علمی در حیطه تخصصی خود لازم است، بلکه تفکر آماری (که به ما اجازه میدهد از تجربه خود با کمترین خطا بیاموزیم)، جزئی تفکیک ناپذیر از طبابت علمی است و پزشکان بیش از پیش برای فهم و نقد ادبیات پزشکی پیش رویشان به درک مفاهیم پایه و کاربردی آمار پزشکی نیازمندند.
«پزشکی مبتنی برشواهد» نهضت رایج نوپایی که امروزه میرود تا چهره غالب و رایج گفتمان پزشکی دنیا باشد، رویکرد عینی آن بیش از پیش پزشکان را نیازمند درک تفکر آماری و مفاهیم و اصول پایه آن خواهد کرد تا آنجا که یکی از تعاریف Evidence Based Medicine (EBM) را مجموعه علوم بالینی، متدولوژی و آمار بیان کردهاند.
ممکن است به خوبی ندانید که چگونه باید اطلاعات آماری ذکر شده در مقالات را تفسیر کنید. ما نیز با شما موافقیم که آمار مقولهای بسیار فرار بوده و یادگیری آن برای افراد غیرمتخصص در این رشته مشکل است، بهویژه اگر قرار باشد بر فرمولها و مفاهیم محض آن تأکید شود تا کاربردهای بالینی مفاهیم آمارپزشکی. مقاله حاضر جهت آشنایی شما با تفکر آماری برای استفاده در استدلالهای بالینی و افزایش توانمندیتان در فهم و ارزیابی نقادانه مقالات پزشکی طراحی شده است. در این مقاله دو مفهوم آماری همبستگی و رگرسیون که کاربرد فراوان در ادبیات پزشکی دارند، انتخاب شده و در قالب مثالهای بالینی ملموس در حوزه دیابت و لیپید توضیح داده شده است.
امید که این باور سنتی را که «آمار اساساً چیزی نیست که پزشکان بفهمند یا در طبابت بالینی روزانه بدردشان بخورد»، از مجموعه باورهایمان کنار بگذاریم.
پریچهر یغمایی، آزاده ابراهیم حبیبی، معصومه نصرالهی، فرزانه آدینه،
دوره 12، شماره 2 - ( 10-1391 )
چکیده
مقدمه: بیماری دیابت یک معضل عمده و تهدید کننده سلامتی انسان میباشد که شیوع آن به طور هشدار دهندهای در حال افزایش است. در این بیماری قند خون و به دنبال آن چربی خون افزایش مییابد. آنزیم گلوتامات دهیدروژناز (Glutamate Dehydrogenase (GDH موجب افزایش ترشح انسولین میشود. لذا مهار کنندههای این آنزیم شامل بیتیونول (Bithionol)، سولوکتیدیل (Suloctidil)، و همچنین لوسین (L-Leucine) به عنوان فعال کننده آنزیم GDH میتوانند تاثیراتی بر ترشح انسولین داشته باشند. در مطالعه حاضر تاثیر این عوامل بر میزان ترشح انسولین و مقدار قند و لیپیدهای خون مورد بررسی قرار گرفته است.
روشها: رتها در دو گروه غیردیابتی و دیابتی (تزریق درون صفاقی آلوکسان با دوز mg/kg 150) تقسیم شدند. در هر گروه سه دسته برای دریافت ترکیب مورد نظر قرارگرفتند. بیتیونول با دوزmg/kg 10، سولوکتیدیل و لوسین هر کدام mg/kg 20 به صورت گاواژ به رتها داده شد. این تیمار 30 روز ادامه یافت و در طول تیمار پارامترهای گلوکز خون به صورت هفتگی و میزان مصرف آب و میزان ادرار به صورت روزانه اندازهگیری شد. میزان هورمون انسولین (توسط کیت انسولین رت ALPCO) و فاکتورهای کلسترول، تریگلیسرید،LDL وHDL (توسط کیت پارس آزمون) پس از دوره تیمار ثبت گردید. در پایان جهت بررسیهای هیستولوژیکی از پانکراس موشها مقاطع بافتی تهیه شد.
یافتهها: نتایج نشان دادند ترکیب بیتیونول موجب کاهش معناداری (001/0P<) در میزان گلوکز خون و آب و ادرار و میزان تریگلیسرید در گروه تجربی دیابتی 1 نسبت به گروه شم گردید. ترکیبات سولوکتیدیل و لوسین در گروه تجربی دیابتی نسبت به گروه شم موجب کاهش میزان آب و ادرار (001/0 P<) و همین طور کاهش میزان LDL (01/0 P<) شدند. همچنین لوسین باعث افزایش (05/0P<) تریگلیسرید در گروه تجربی دیابتی 3 گردید. نتایج هیستولوژیکی اندکی بهبود را در گروههای تجربی دیابتی نسبت به گروه شم دیابتی نشان دادند.
نتیجهگیری: ترکیبات به کار رفته در این پژوهش، نیازمند تحقیقات بیشتری جهت روشن شدن سازوکار عمل آنها میباشد.
Normal 0 false false false
هانیه شیرازی، آنیتا احمدی، نرگس پورباقر، کبری امیدفر،
دوره 12، شماره 2 - ( 10-1391 )
چکیده
مقدمه: طراحی روشهای سنجشی با دقت و حساسیت بالا در تشخیص زودهنگام بسیاری از بیماریها کمک زیادی میکند. در این راستا ایمونوسنسورها ارائه گردیدند که با استفاده از روشهای الکتروشیمیایی و براساس سیگنال حاصل از میانکنشهای آنتیژن-آنتیبادی قادر به تشخیص مقادیر بسیار کم یک آنتیژن خاص در نمونه فرد بیمار میباشند. در این مطالعه، یک روش الکتروشیمیایی سریع مبتنی بر ایمونوسنسورها با استفاده از نانوذرات مغناطیسی با ساختار هسته/ پوسته/ پوسته برای سنجش میزان آلبومین (HAS) ادرار طراحی شده است.
روشها: ابتدا نانوذرات اکسید آهن/ کیتوزان/ طلا (Fe3O4/Chitosan/Au) سنتز گردید. سپس آنتیبادی منوکلونال علیه آلبومین و نانوذرات مغناطیسی با تجمع نانوذرات طلا بر روی سطح آن جهت تهیه کونژوگه (Ab-MnGs) مورد استفاده قرار گرفت. سنسور مورد استفاده در این تحقیق الکترودهای کربنی صفحهای (Screen Printed Carbon Electrode) SPCEs بوده که براساس نوع سنجش رقابتی طراحی شده، آنتیژن به همراه پلیمر پلیوینیل الکل (PVA) در سطح آنها ثابت میگردد.
یافتهها: خصوصیات نانوذرات سنتز شده توسط تکنیکهای TEM، XRD، VSM و الکتروشیمیایی مورد بررسی قرار گرفت. برای تایید کونژوگه (Ab-MnGs) از روشهای الایزا و الکتروشیمیایی استفاده گردید. نهایتاً با برقراری اتصالات لازم در سطح الکترود کربنی صفحهای و تکمیل مراحل آمادهسازی ایمونوسنسور، سنجشهای الکتروشیمی شامل ولتامتری چرخهای (CV) نشان داد که فرایند تثبیت به خوبی انجام شده است و پالس ولتامتری تفاضلی (DPV) برای آشکارسازی کمی آنتیژن انجام گرفت که با افزایش غلظت HSA در نمونههای استاندارد و بیمار، پاسخهای DPV کاهش یافت.
نتیجهگیری: با طراحی این روش، آلبومین ادرار با حساسیت بسیار بیشتری نسبت به روشهای مرسوم (تا حد نانوگرم) قابل اندازهگیری است. امکان تعمیم نتایج این مطالعه برای طراحی دیگر ایمونوسنسورهای زیستی نیز وجود دارد.
Normal 0 false false false
فاطمه شیرانی، امین صالحی ابرقویی، لیلا آزادبخت،
دوره 12، شماره 3 - ( 12-1391 )
چکیده
مقدمه: دیابت نوع 2 به عنوان یک مشکل عمده بهداشت عمومی مطرح است. اجزاء رژیم غذایی DASH (Dietary Approaches to Stop Hypertension) ممکن است باعث کنترل عوامل خطرابتلا به دیابت نوع 2 از جمله مقاومت به انسولین و هیپرگلایسمی گردد، شواهد موجود در این زمینه همسو نمیباشد، هدف از مطالعه حاضر یک مرور سیستماتیک و متاآنالیز بر روی کارآزماییهای بالینی تصادفی میباشد که به بررسی تاثیر رژیم غذایی DASH بر روی شاخصهای کنترل قند خون (قند خون ناشتا، انسولین، HOMA-IR (Homeostatic Model Assessment insulin resistance)) پرداختهاند.
روشها: با استفاده از موتورهای جستجوی ISI Web of Science PubMed, EMBASE, Science direct, وgoogle scholar کلیه مطالعات چاپ شده از ژانویه 1960 تا جولای 2012، مورد بررسی قرار گرفتند. در نهایت 9، 7 و 4 مقاله که به ترتیب به بررسی اثر رژیم غذایی DASH بر قند خون ناشتا، انسولین ناشتا و HOMA-IR پرداخته بودند، برای متاآنالیز انتخاب شدند.
یافتهها: تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که رژیم غذایی DASH میتواند باعث کاهش معنیدار غلظت انسولین ناشتا شود. (Mean difference=-0.15, 95%, CI=-0.22,-0.08, P value<0.001). پیروی از رژیم غذایی DASH اثر معنیداری برکاهش قند خون ناشتا [Mean difference:-0.26 95%CI:-0.56, 0.05, P value =0.1] و HOMA-IR ندارد. (Mean difference:-0.26 95%CI:-0.56, 0.05, P value =0.1).
نتیجهگیری: الگوی غذایی DASH میتواند منجر به بهبود حساسیت به انسولین شود. مطالعات بیشتر در زمینه ارتباط بین رژیم غذایی DASH و خطرات ناشی از دیابت نوع 2 لازم است.
لادن مهران، گلشن امیرشکاری، عطیه آموزگار، میترا هاشمینیا، حسین دلشاد، فریدون عزیزی،
دوره 12، شماره 3 - ( 12-1391 )
چکیده
مقدمه: مصرف سیگار، با کاهش غلظت سرمی TSH، خطر پایینتر کمکاری تیرویید و احتمالاً، فراوانی پایینتر اتوایمنوتیرویید مرتبط میباشد. مطالعات متعدد جمعیتی در مناطق کمبود یُد ارتباط سیگار را با عملکرد تیرویید نشان دادهاند ولی مطالعات جمعیتی مشابه در مناطق با کفایت یُد بسیار اندک میباشد. هدف از این مطالعه بررسی این موضوع که آیا ارتباطی بین سطح سرمی TSH و آنتیبادی ضد پراکسیداز با کشیدن سیگار وجود دارد، میباشد.
روشها: در یک مطالعه مقطعی در قالب مطالعه قند و لیپید تهران به صورت تصادفی 1558 فرد با عملکرد تیرویید طبیعی و بدون سابقه بیماری تیرویید بررسی شدند. TSH و TPOAb از نمونه سرم ناشتا اندازهگیری شد. نمونهها به دو گروه سیگاری و غیرسیگاری طبقهبندی شدند.
یافتهها: میانگین Ln TSH در سیگاریها به طور معنیداری کمتر از غیر سیگاریها بود (82/0±36/0 در مقایسه با 82/0±6/0، 001/0>P). احتمال وقوع هایپوتیروئیدی در سیگاریها به وضوح کمتر از غیر سیگاریها بود (8/0-2/0=CI 95%، 4/0=OR). میزان مثبت بودن TPOAb در غیر سیگاریها به طور معنیداری بالاتر از سیگاریها بود. (5/13% در مقایسه با 7/6%، 001/0>P).
نتیجهگیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان میدهد کشیدن سیگار با سطح پایینتر TSHسرم، احتمال کمتر وقوع هایپوتیروییدی و اتوایمیونیتی تیرویید همراه است.
ساسان شرقی،
دوره 12، شماره 5 - ( 4-1392 )
چکیده
از ابتدای شرح سندرم متابولیک به شکل امروزین آن توسط Reavenدر سال 1988 اجزای این سندرم که چاقی شکمی، پرفشاری خون، هیپرتریگلیسیریدمی، کاهش HDL و مقاومت به انسولین هستند با ترکیبهای مختلف توسط مجامع جهانی مانند WHO، IDF، EGIR و AACE برای تشخیص آن برشمارده شدهاند. رویهم رفته کارآیی این نظامهای تشخیصی از بابت قدرت پیشآگهیدهنده دو پیآمد مهم سندرم متابولیک یعنی دیابت و بیماری قلبی_ عروقیتقریباً مانند هم بودهاند از بابت توان بیماریابی نیز کمابیش مثل هم هستند.
براساس هریک از این معیارها شیوع سندرم متابولیک در همه جای دنیا به خصوص در زنان و در گروههای سنی بالاتر به شدت رو به افزایش است و عوامل مختلفی که مهمترین آنها چاقی و افزایش سن جوامع هستند در این افزایش شیوع دخالت دارند. در پاتوژنز این سندرم عوامل و مسیرهای گوناگونی برشمارده شدهاند که مهمترین آنها مقاومت به انسولین و نقش واسطههای آماسی است.
مطالعات مختلف رابطهی هیپرانسولینمی و مقاومت به انسولین و نیز افزایش واسطههای آماسی همچون CRP را با بروز و پیشرفت سندرم متابولیک به خوبی نشان دادهاند.
سندرم متابولیک غیر از دو پیآمد اصلیش یعنی دیابت و بیماریهای قلبی _عروقی، با عوارض بسیار دیگری همچون کبد چرب، استئاتوز کبدی، سیروز کبدی، نارسایی مزمن کلیه، آلبومینوری، هیپریوریسمی و نقرس، سندرم تخمدان پلیکیستیک و سندرم آپنه هنگام خواب نیز مطرح است.
درمان سندرم متابولیک در واقع درمان اجزای آن یعنی پرفشاری خون، دیسلیپیدمی و چاقی است. در این راستا مطالعات بزرگ متعددی بر روی نقش گروههای مختلفی از داروها از جمله بیگوانیدها، تیازولیدیندیونها، آکاریوز، داروهای گروه ACE.1 و ARB و استاتینها در پیشگیری از بروز دیابت و بیماریهای قلبی انجام شده و در حال انجام است.
در هر حال هنوز خط مقدم درمان سندرم متابولیک اصلاح شیوه زندگی یعنی داشتن برنامه غذایی سالم و فعالیت بدنی منظم در جهت کاهش وزن است و در صورت بروز نیاز به مصرف دارو کارآمدترین دارو متفورمین بودهاست. در موارد چاقی شدید که به روشهای فوق پاسخ ندهد درمان جراحی کمککننده خواهد بود.
در سالهای اخیر شبهاتی در مورد اهمیت تشخیص سندرم متابولیک مطرحشده اما هنوز اهمیت مجموعه این عوامل خطر و لزوم رفع آنها مورد تایید همگانی است.
محمدرضا مهاجری تهرانی، شهرزاد محسنی،
دوره 12، شماره 5 - ( 4-1392 )
چکیده
چاقی به عنوان یک بیماری مزمن، خطر مورتالیتی و بسیاری از بیماریهای مزمن از قبیل دیابت نوع 2، هیپرتانسیون و دیس لیپیدمی و بیماریهای عروق کرونر را افزایش میدهد. برای تشخیص و بیماریابی بیماران چاق، امروزه از نمایه توده بدنی یا Body Mass Index و اندازهگیری دور شکم استفاده میشود.
در حال حاضر ارتباط بالابودن BMI و اندازه دور شکم با فشارخون بالا، هیپرلیپیدمی، دیابت نوع 2، بیماریهای قلبی عروقی، سکته مغزی، بیماریهای کیسه صفرا، استئوآرتریت، سندرم آپنه انسدادی خواب و سرطان کولون، پستان، آندومتر و پروستات به اثبات رسیده است شواهد قابل توجهی وجود دارد که کاهش وزن سبب کاهش فشار خون، قند خون، سطحLDL و تری گلیسرید و افزایش HDL در بیماران مبتلا به اضافه وزن و چاقی میشود.
در ارزیابی بیماران چاق ابتدا لازم است بیمارانی که Absolute Risk بسیار بالایی دارند شناسائی شوند. ضروری است که در این بیماران ریسک فاکتورهایی از قبیل Low density Lipoprotein به شدت تعدیل شوند. این بیماران شامل موارد زیر هستند:
بیمارانی که بیماری عروق کرونر اثبات شده دارند (سابقه سکته قلبی، سابقه آنژین صدری، آنژیوپلاستی)، بیمارانی که سابقه آترواسکلروز دارند(سابقه بیماری عروق محیطی، سابقه آنوریسم آئورت شکمی و تنگی شریان کاروتید)، دیابت نوع 2، سابقه آپنه انسدادی خواب.
البته در شرح حال بیماران باید موارد دیگری که مانند موارد قبلی تهدید کننده حیات نیستند مورد توجه قرار گیرد از قبیل اختلالات قاعدگی، استئو آرتریت و سنگ کیسه صفرا.
همچنین در شرح حال بیماران میبایست به سایر ریسک فاکتورهای قلبی عروقی توجه شود و اگر بیماری سه یا بیشتر از سه ریسک فاکتورهای زیر را داشته باشد، خطر عوارض قلبی و عروقی در وی بالا خواهد بود و لازم است سطح LDL و فشار خون وی را باید پایین نگه داریم. این ریسک فاکتورها شامل مصرف سیگار، LDL بالا، سابقه فشار خون بالا، اختلال تست تحمل گلوکز ناشتا،HDL پایین و سابقه فامیلی بیماریهای عروق کرونر در سن پایین و همچنین سن بالای 45 سال برای آقایان و 55 سال برای خانمها. همچنین کم تحرکی خطر بیماریهای قلبی و عروقی و دیابت نوع 2 را افزایش داده و به عنوان یک عامل مستقل برای مرگ و میر قلبی و عروقی کلی عمل خواهد کرد.تری گلیسرید بالانیز خطر بیماریهای قلبی و عروقی را افزایش خواهد داد. در نهایت پزشکی که بیماران چاق را ارزیابی و درمان میکند لازم است از انگیزه بیمار جهت کاهش وزن و آمادگی وی در جهت اقدام تغییر شیوه زندگی اطلاع داشته باشد. در این مقاله مروری به نحوه بیماریابی بیماران چاق و اقدامات تشخیصی در افراد دارای اضافه وزن و چاقی و عوارض وابسته به آن می پردازیم.
محمد اصغری جعفرآبادی، اکبر سلطانی، سیده مومنه محمدی،
دوره 12، شماره 6 - ( 6-1392 )
چکیده
در بسیاری از مطالعات علوم پزشکی و از جمله مطالعات مشاهدهای، بررسی رابطه میان متغیرها به عنوان اهداف پژوهشی تعریف میشوند. هدف از این مقاله، معرفی مفاهیم و روشهای ساده و کاربردی آماری بررسی رابطه شامل انواع همبستگی و رگرسیون در این مطالعات میباشد. مبانی و نحوه انجام محاسبات شاخصها و آزمون فرضهای بررسی رابطه، نحوه محاسبه فاصله اطمینان و نحوه گزارش کردن یافتهها برای همبستگی پیرسون، همبستگی رتبهای اسپیرمن، همبستگی درون کلاسی، رگرسیون خطی ساده و رگرسیون خطی چندگانه، ارائه گردید. برای بررسی رابطه بین دو متغیر کمی نرمال تحلیل همبستگی پیرسون، دو متغیر کمی غیر نرمال و یا رتبهای تحلیل همبستگی اسپیرمن، توافق اندازهگیریهای تکراری درون یک فرد یا بین مجموعهای از افراد همبستگی درون کلاسی، و همچنین برای توصیف رابطه میان متغیر(های) مستقل و وابسته، پیشبینی متغیر وابسته بر اساس متغیر(های) مستقل و کنترل متغیرهای مخدوشگر، در قالب یک معادله، تحلیل رگرسیونی خطی ساده و چندگانه به کار میروند. در هر یک از وضعیتهای فوق، علاوه بر P-Value برای تصمیمگیری، اندازه اثر مناسب رابطه و فاصله اطمینان آن باید گزارش شود. بر اساس مثالهای مطالعاتی، محاسبات آزمون فرضها و فاصله اطمینانهای مزبور انجام و نتایج آنها ارائه گردید. برای بررسی رابطه، یک یا مجموعهای از عوامل خطر با یک متغیر کمی، تحلیلهای ارائه شده با توجه به موقعیت و هدف مطالعه توصیه میشود.
محبوبه مشایخی، باقر لاریجانی، محمدرضا مهاجری تهرانی، کاملیا رامبد،
دوره 12، شماره 6 - ( 6-1392 )
چکیده
مقدمه: دیابت شایعترین بیماری غدد درونریز است که شیوع روز افزونی در جهان دارد. دیابت مهمترین علت نابینایی اخیر در بین افراد 25 تا 74 سال و مهمترین علت قطع غیر تروماتیک اندام میباشد. زخم پای دیابتی یکی از علل اصلی مورتالیتی و موربیدتی میباشد. این مطالعه با هدف بررسی روند زخم پای دیابتی و آمپوتاسیون آنها در بیمارستان شریعتی تهران در یک دهه گذشته طراحی و انجام گردید.
روشها: این مطالعه به صورت مقطعی-توصیفی و گذشته نگر بر روی تمامی بیمارانی که از ابتدای سال 1381 تا انتهای سال 1390 به علت زخم پای دیابتی در مرکز آموزشی، پژوشی و درمانی دکتر شریعتی تهران بستری شده بودند یا به صورت سرپایی به کلینیک دیابت مرکز شریعتی مراجعه نموده بودند با بررسی پروندههای بیماران انجام شد. از پرونده بیماران اطلاعاتی شامل متغییرهای دموگرافیک، نوع زخم، شدت زخم، مدت زمان دارا بودن زخم، نوع آمپوتاسیون و محل آمپوتاسیون بیماران استخراج و بررسی گردید.
یافتهها: تعداد699 بیمار وارد مطالعه شدند که میانگین سنی آنها 5/12± 8/59 سال و 1/68 درصد بیماران مورد مطالعه مرد بودند. شایعترین محل زخم پا، انگشتان بود. 63 درصد از بیماران دارای زخم ایسکمیک، 26 درصد از بیماران دارای زخم نوروپاتیک و 11 درصد دارای زخم نورو ایسکمیک بودند. از نظر موقعیت زخم 4/83 درصد از بیماران، زخمشان در اندام تحتانی راست و 8/38 درصد در سمت چپ بوده است. 8/7 درصد از بیماران نیز در هر دو اندام تحتانی زخم پا داشتند. فراوانی آمپوتاسیون 58% بود که از این میان 97 درصد از موارد آمپوتاسیون مینور و در 3 درصد موارد آمپوتاسیون ماژور انجام شده بود. میانگین شدت زخم بیماران بر اساس معیار واگنر 3 بود. همچنین بین جنسیت مرد، سابقه بستری قبلی و سابقه آمپوتاسیون، عدم اشتغال، زخم ایسکمیک و زخمهای با درجه واگنر بالای 3 با فراوانی آمپوتاسیون رابطه معنی دار آماری مشاهده گردید(p<0.005).
نتیجه گیری: میزان شیوع بستری بیماران مبتلا به زخم پای دیابتی و آمپوتاسیون در طی دهه گذشته علیرغم سیر نزولی از اواسط نیمه دوم، در سالهای اخیر افزایش یافته است. بر این اساس نیاز به استفاده از داروهای جدید همچون آنژی پارس، آگاه سازی و آموزش به بیماران دیابتی و افراد جامعه و فرآیندهای غربال گری و کنترل دیابت احساس میشود.
مریم رزکش، بیتا فام، مریم السادات دانشپور، فریدون عزیزی، مهدی هدایتی،
دوره 12، شماره 6 - ( 6-1392 )
چکیده
مقدمه: التهاب نقش مهمی در بروز و پیشرفت آترواسکلروزیس دارد و بسیاری از مطالعات بر روی بررسی رابطه بین فاکتورهای التهابی و شدت سندرم متابولیک متمرکز بودهاند. هدف از این مطالعه، بررسی ارتباط میان برخی فاکتورهای التهابی از جمله پروتئین واکنشگر سی (hsCRP)، هموسیستئینواینترلوکین-6 با عوامل خطرساز متابولیکی در افراد مبتلا به سندرم متابولیک و افراد سالم، در نمونهای از جمعیت تهرانی میباشد.
روشها: در مطالعه مقطعی حاضر، 365 نفر (134 مرد و 231 زن) بالای 19 سال جمعیت مورد مطالعه قند و لیپید تهران به صورت تصادفی انتخاب شدند. سپس هر یک از متغیرهای تن سنجی و بیوشیمیایی برای آنها اندازهگیری شد.
یافتهها: سندرم متابولیک در160 فرد (8/43%) تشخیص داده شد. سطح hsCRP، هموسیستئینواینترلوکین-6در افراد مبتلا به سندرم متابولیک بیشتر از گروه نرمال بود. با افزایش تعداد اجزای سندرم متابولیک بعد از تعدیل جنس و سن، افزایش تدریجی معنیداری در سطحhsCRP دیده شد، به طوری که مـتوسط سـطح hsCRP برابر 27/6، 59/6 و 51/7 نانوگرم در میلیلیتربود. بـهترین پـیشبینی کننده hsCRP، اینترلوکین-6و هموسیستئین برای هر سه سطح در افراد مبتلا به سندرم متابولیک نسبت اندازه دور کمر به قد بود، ولی در افراد نرمال به ترتیب، نسبت اندازه دور کمر به قد، اندازه دور کمر و نسبت اندازه دور کمر به دور باسن بودند.
نتیجهگیری: سطح hsCRP ارتباط گستردهای با عوامل خطر متابولیکی دارد. بهعلاوه، نسبت اندازه دور کمر به قد پیشبینی-کننده خوبی برای افزایش سطوحhsCRP ، هموسیستئین و اینترلوکین-6 مرتبط با سندرم متابولیک میباشد.
مهتاب علیزاده ، مارک متیوس، سيده زکیا حسین،
دوره 13، شماره 1 - ( 10-1392 )
چکیده
هدف: این مطالعه به بررسی ارتباط وضعیت سلامت روانی (اضطراب و افسردگی و احساس خوب بودن روانی) افراد سالمند با میزان استفاده از خدمات و مراقبتهای اساسی و حمایتی سالمندی و خدمات و مراقبتهای پزشکی در بین سالمندان ایرانی مقیم استرالیا میپردازد.
روشها: این مطالعه مقطعی، توصیفی-تحلیلی، بر روی 302 سالمند 65 سال و بالاتر ایرانی ساکن استرالیا به روش تصادفی ساده در طی سالهای7-2005 انجام شد. روش گردآوری دادهها به شکل مصاحبه چهره به چهره، مصاحبه تلفنی و ارسال پرسشنامه از طریق پست و بوده است. ابزار گردآوری دادهها بر اساس بررسیهای سالیانه وزارت بهداشت کشور استرالیا " بررسی وضعیت سلامت سالمندان در سال 2000" تدوین شده است. برای تعیین سلامت روانی از پرسشنامههای استاندارد اختلالات اضطراب و افسردگی (K6) و ابزار احساس خوب بودن روانی Yeild)) استفاده شده است. ابزارهای استاندارد تعیین میزان استفاده از خدمات و مراقبتهای سالمندی شامل خدمات و مراقبتهای اساسی و حمایتی سالمندی و نیز خدمات و مراقبتهای پزشکی بودهاند. در تجزیه و تحلیل دادهها از روشهای آماری T Test و ANOVA و مدل رگرسیون خطی و رگرسیون چند متغیره استفاده شد. آنالیز دادهها توسط نرم افزار SPSS ویرایش 15 انجام شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که اکثریت سالمندان مورد مطالعه در مدت 4 هفته قبل از پرسشگری احساس غمگینی و اظطراب داشتند. بیشتر سالمندان مهاجر ایرانی حد متوسطی از مشکلات روانی (اضطراب و افسردگی) را داشتند. در حدود 25% از سالمندان مورد بررسی حد پایینی از احساس خوب بودن روانی را در مدت 4 هفته قبل ا ز پرسشگری داشتند. میزان استفاده از خدمات و مراقبتهای پزشکی و نیز خدمات و مراقبتهای پایه و اساسی سالمندی عامل تعیین کننده وضعیت سلامت روانی در سالمندان بودند. درحالیکه متغیرهای سلامت روانی (اضطراب و افسردگی و احساس خوب بودن روانی) عامل تعیین کننده در استفاده از خدمات و مراقبتهای حمایتی سالمندی در بین سالمندان مورد مطالعه نبودند.
نتیجهگیری: در این مطالعه میزان استفاده از خدمات و مراقبتهای سالمندی پایه و اساسی که در برگیرنده برآورده کردن نیازهای روزانه زندگی میباشد، عـامل تعیین کننده وضـعیت سلامت روانی در سالمندان ایرانی بودند. لذا دست آوردهـای این مطالعه میتواند خلا آگاهی از وضعیت سلامت روانی سالمندان مهاجر را در مطالعات سالمندشناسی پر نموده و همچنین به سیاست گذاریهای بهداشتی، عدالت اجتماعی، افزایش برابری حقوق سالمندان ایرانی مهاجر و دسترسی بیشتر آنان به خدمات و مراقبتهای سالمندی کمک نماید
زینب شایقیان، پریسا امیری، ماریا آگیلار وفایی، محمود پروین، کبری روحی گیلانی،
دوره 13، شماره 2 - ( 10-1392 )
چکیده
مقدمه: نقص شناختی و هیجانی در الکسیتایمیا، منجر به مشکلات گوناگون در سلامت روانی و بیماریهای جسمانی میگردد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر الکسیتایمیا بر رابطه خودمراقبتی و کنترل قند خون بیماران مبتلا به دیابت نوع دو میباشد.
روشها: این مطالعه از نوع مقطعی است. نمونه پژوهش شامل 100 نفر (60 زن و 40 مرد؛ سنین 40 تا 70 سال) از بیماران مراجعهکننده به بیمارستان لبافینژاد در سال 1391 است. ابزار جمعآوری اطلاعات شامل: پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک، آنتروپومتریک و بالینی، پرسشنامه مقیاس کوتاه فعالیتهای خودمراقبتی دیابت و پرسشنامه بازبینی کیفیت زندگی وابسته به دیابت میباشد. جهت بررسی میزان هموگلوبین گلیکوزیله و دیگر شاخصهای آزمایشگاهی مرتبط از بیماران آزمایش خون گرفته شد. دادهها پس از جمعآوری و کدگذاری با استفاده از نرم افزار SPSS16 تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج همبستگی پیرسون نشانگر رابطه منفی و معنادار بین رفتارهای خودمراقبتی با الکسیتایمیا و هموگلوبین گلیکوزیله در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو میباشد. بر اساس نتایج حاصل از رگرسیون سلسله مراتبی، خودمراقبتی به تنهایی 40/0 درصد از واریانس هموگلوبین گلیکوزیله را تبیین کرد که با اضافه شدن الکسیتایمیا این مقدار به 42/0 افزایش یافت.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که الکسیتایمیا به همراه خودمراقبتی در دیابت نوع دو پیشبینیکننده سطح هموگلوبین گلیکوزیله است. لذا با در نظر گرفتن ابعاد هیجانی بیماران مبتلا به دیابت میتوان گام موثرتری در درمان بیماران مبتلا به دیابت نوع دو برداشت.