227 نتیجه برای سی
حسین فخرزاده، مژده مژده میرعارفین، فرشاد شریفی، سارا قطبی، محسن رضایی همامی، مهسا محمد آملی، بانو عدالت، رسول پورابراهیم، معصومه نوری، جواد توکلی بزاز، علیرضا شفایی، باقر لاریجانی،
دوره 8، شماره 3 - ( 1-1388 )
چکیده
مقدمه: در بررسی های انجام گرفته بر روی گروههایی خاص از مبتلایان به اسکیزوفرنیا و دیابت، مشاهده شده است که بین MTHFR و سندرم متابولیک ارتباط وجود دارد . اما تاکنون این رابطه در مطالعات جمعیتی بررسی نشده است . هدف از این مطالعه بررسی رابطه پلی مورفیسم در ژن MTHFR با سندرم متابولیک ( MS ) ، دیابت نوع 2 و پرفشاری خون در جمعیت ایرانی بود .
روشها: این مطالعه به روش مقطعی و به منظور بررسی ارتباط سندرم متابولیک، پرفشاری خون و دیابت نوع 2 انجام گرفت. افراد شرکت کننده در "مطالعه هموسیستئین تهران" وارد این طرح شدند . مقادیر سرمی گلوکز ، تری گلیسرید ( TG ) ، کلسترول تام ( TC ) ، HDL کلسترول ( HDL-C ) و LDL کلسترول ( LDL-C ) ، هموسیستئین ، فولیک اسید و B12 در حالت ناشتا اندازه گیری شد . تعیین پلی مورفیسم ژن MTHFR به روش PCR-RFLP صورت گرفت .
یافتهها : در این طرح 150 فرد مبتلا به سندرم متابولیک ، 160 فرد مبتلا به پرفشاری خون و 191 فرد دیابتی مورد بررسی قرار گرفتند . شیوع ژنوتیپهای CC ، CT و TT در این سه گروه تفاوت قابل ملاحظه ای با گروه کنترل نداشت. در افراد گروه کنترل و مبتلایان به پرفشاری خون ، سطح هموسیستئین در ژنوتیپ TT نسبت به دو ژنوتیپ CC و CT به طور معنی داری بالاتر بود ( 05/0 > p ) . سطح فولیک اسید سرم در مبتلایان به پرفشاری خون در ژنوتیپ TT نسبت به CC به طور معنی داری پایین تر بود ( 001/0 > P ) . در مبتلایان به دیابت، سطح هموسیستئین سرم در ژنوتیپ CC نسبت به TT پایین تر بود ( 01/0 > P )؛ در حالیکه بالعکس سطح فولیک اسید سرم در ژنوتیپ CC به طور معنی داری بالاتر از TT بود ( 05/0>P ). در مبتلایان به دیابت و پرفشاری خون، سطح هموسیستئین و فولیک اسید سرم بین آلل های C و T تفاوت معنی داری با یکدیگر داشتند در حالی که در مبتلایان به MS فقط سطح هموسیستئین چنین تفاوتی را نشان داد ( 001/0 > P ) .
نتیجهگیری : در این مطالعه رابطه معنی داری بین پلی مورفیسم MTHFR و سندرم متابولیک ، پرفشاری خون و دیابت در جمعیت مورد بررسی مشاهده نشد . انجام مطالعات بیشتر و بر روی تعداد افراد بیشتر برای تأیید این رابطه ضروری به نظر می رسد .
سیدمسعود ارزاقی، سید وحید شریعت، آرش حسین نژاد، محمد قدیری، جمال شمس،
دوره 8، شماره 3 - ( 1-1388 )
چکیده
مقدمه: پلی مورفیسم C677T ژن متیلن تتراهیدروفولات رد
وکتاز (MTHFR)، به عنوان عامل خطری برای اختلالات روانپزشکی مطرح شده است اما ارتباط آن با اختلال دوقطبی هنوز مورد تردید است.
روشها: به منظور بررسی این ارتباط، تعداد 90 بیمار مبتلا به اختلال دوقطبی نوع 1 بر اساس معیارهای تشخیصی DSM-IV و 94 فرد سالم فاقد ارتباط خانوادگی با گروه بیمار و فاقد سابقه بیماری روانپزشکی وارد مطالعه شده، میزان شیوع ژنوتیپی و آللی پلی مورفیسم C677T ژن MTHFR مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافتهها: در این مطالعه اختلاف معنی داری میان توزیع شیوع ژنوتیپ و آلل پلیمورفیسم C677T ژن MTHFR میان دو گروه بیمار و شاهد بدست نیامد اما آلل T در مقایسه با آلل C با نسبت شانس (OR)مساوی 058/1(72/1- 65/0 = فاصله اطمینان 95% ) با اختلال دو قطبی نوع 1 مرتبط بود گرچه این ارتباط به حد معنیدار آماری نرسید(05/0P>)
نتیجهگیری: گرچه آنزیم MTHFR نقشی مهم در متابولیسم 1-Carbon و متیلاسیون DNA بازی میکند، به نظر نمیرسد عامل مستعد کنندهای برای اختلال دوقطبی نوع 1 باشد؛ گرچه گرایش مشاهده شده در ارتباط بین آلل T و اختلال دوقطبی نوع 1 نیازمند ارزیابیهای بیشتر است.
علی محمد شریفی، مرجان کلکته چی، فاطمه سمیعی، مرتضی کشاورز،
دوره 8، شماره 4 - ( 4-1388 )
چکیده
مقدمه: از سازوکارهای شناخته شده ضایعات قلبی عروقی ناشی از دیابت، افزایش آنزیم مبدل آنژیوتانسینACE)) و کاهش نیتریک اکساید(NO) در سرم می باشد. در این مطالعه اثر هارمین بر میزان فعالیت آنزیم ACE و همچنین میزان تولید نیتریک اکساید در دیابت مورد بررسی قرار گرفت.
روشها: در این مطالعه از ۱۸ موش در سه گروه کنترل ،دیابتی و دیابتی درمان شده با هارمین استفاده گردید. از استرپتوزوسین (STZ ) جهت دیابتی کردن موشها استفاده شد. پس از درمان موشهای دیابتی شده با هارمین به مدت سه هفته، میزان ACE سرم به روش HPLC اندازه گیری گردید. میزان فعالیت نیتریک اکساید نیز به روش گریس اندازه گیری گردید. از آزمون t-student، در مقایسه نتایج استفاده شد.
یافتهها: میزان فعالیت ACE سرم در گروه دیابتی نسبت به کنترل افزایش معنی داری را نشان داد که در گروه درمان شده توسط هارمین به میزان معنی داری کاهش یافت (۰۵/۰( P<. میزان NO در سرم موش های دیابتی گروه دیابتی نسبت به کنترل بطور معنیداری کاهش یافت. میزان این کاهش 50% بوده (۰۱/۰ P<) که در گروه درمان شده توسط هارمین موجب افزایش معنیدار میزان نیتریک اکسید (NO) گردید بطوریکه میزان آن به حد تقریبی کنترل برگشت (۰۵/۰ P<).
نتیجهگیری: از مطالعه اخیر میتوان چنین نتیجهگیری نمود که هارمین ازطرفی موجب کاهش فعالیت آنزیم ACE و از طرف دیگر موجب افزایش و نرمال شدن میزان NO در سرم گروه درمان شده با هارمین میگردد که شاید در بهبود عواقب قلبی و عروقی ناشی از دیابت موثر باشند.
مرتضی تقوی، صدیقه فاطمی، رباب ابوترابی،
دوره 8، شماره 4 - ( 4-1388 )
چکیده
مقدمه: سلامت جنسی مسأله مهمی است که اغلب در مراقبت بیماران دیابتی نادیده گرفته میشود. بر خلاف اختلال نعوظ در مردان دیابتی که مطالعات زیادی در مورد آن انجام شده است، در مورد اختلال عملکرد جنسی در زنان مطالعه چندانی نشده است. هدف از این مطالعه ارزیابی فراوانی اختلال عملکرد جنسی در زنان مبتلا به دیابت نوع 2 و مقایسه آن با یک گروه کنترل هم سن بوده است.
روشها: 50 بیمار زن مبتلا به دیابت نوع 2 که دارای همسر و زندگی زناشویی مشترک بودند و جهت کنترل از فروردین تا اسفند 1386به کلینیک غدد بیمارستان قائم مراجعه کرده بودند انتخاب شدند. هموگلوبین گلیکوزیله(HbA1C) و قند خون ناشتا(FBS) در تمام بیماران اندازهگیری و عملکرد جنسی (SF) آنها با استفاده از پرسشنامه ارزیابی شد. امتیاز عملکرد جنسی در مورد هر یک از اجزای آن محاسبه و با یک گروه شاهد 40 نفری متاهل و با سن مشابه مقایسه شد.
یافته ها: سن متوسط در گروه بیماران 68± 39 سال و گروه کنترل 53±42 سال بود. نمایه توده بدنی (BMI) در گروه بیماران Kg/m26± 5/29 ودر گروه کنترول Kg/m2 6± 8/21 بود. FBSدر گروه بیماران mg/dl 5/69 ± 3/123 و HbA1C در آنها 9/1 ± 95/8 درصدگزارش شد. امتیاز عملکرد جنسی در تمایل جنسی، تحریک پذیری، مرطوب شدن واژن، ارگاسم و رضایت جنسی کلی، در گروه بیماران کمتر از گروه کنترل بودند (05/0 P <). سن و مدت ابتلا به دیابت رابطه منفی با تمام مراحل عملکرد جنسی داشتند ولی رابطه آماری قابل ملاحظه بین امتیاز عملکرد جنسی و BMI، میزان کنترل قندخون (FBS و HbA1C)، تحصیلات و شغل بیمار وجود نداشت.
نتیجه گیری: دیابت نوع 2 بصورت قابل ملاحظه ای عملکرد جنسی زنان مبتلا را مختل می کند. سن و مدت ابتلا به بیماری عوامل تعیین کننده در امتیاز عملکرد جنسی هستند.
فاطمه بندریان، حسین فخرزاده، رامین حشمت، معصومه نوری، رسول پورابراهیم، بانو عدالت، باقر لاریجانی،
دوره 8، شماره 4 - ( 4-1388 )
چکیده
مقدمه: مطالعات متعدد نشان دادهاند که افزایش سطح هموسیستئین با افزایش خطر بیماری عروق کرونر (CHD) همراه است. این مطالعه با هدف بررسی رابطه هیپرهموسیستئینمی و بیماری عروق کرونر (CHD) در ساکنان مناطق شهری ایران انجام گرفت.
روشها: این مطالعه به روش مقطعی روی 358 نفر (129 مرد و 229 زن) در منطقه 17 تهران انجام گرفت. از افراد به ظاهر سالم که در محدوده سنی 46 - 25 سال قرار داشتند (میانگین سنی 3/11 ± 4/43 سال) الکتروکاردیوگرام (ECG) 12 اشتقاقی در حالت استراحت گرفته و براساس کد مینه سوتا مورد تحلیل قرار گرفت. همچنین از پرسشنامه Rose برای تعیین ابتلا به بیماری عروق کرونر (CHD) استفاده و عوامل خطرزای CHD (شامل سطح هموسیستئین سرم) در افراد ایسکمیک و غیر ایسکمیک بررسی و نتایج بین گروهها مورد مقایسه قرار گرفت.
یافتهها: شیوع هیپرهموسیستئینمی در جمعیت مورد بررسی 4/53% بود. میانگین سطح هموسیستئین پلاسما در مردان بهطور معنیداری بالاتر از زنان بود (001/0 (P =. اما تفاوت معنیداری بین سطوح سرمی ویتامین 12B، هموسیستئین و فولات بین افراد ایسکمیک و غیر ایسکمیک دیده نشد (05/0 > P).
نتیجهگیری: براساس نتایج این مطالعه در جمعیت به ظاهر سالم جامعه (بدون بیماری شناخته شده قلبی)، بالا بودن میزان هموسیستئین تام عامل خطرزای مستقل CHD نمیباشد.
آرش حسین نژاد، حدیث بهزادی، حوریه ثقفی، محمود شیرزاد، مظاهر رحمانی، باقر لاریجانی،
دوره 8، شماره 4 - ( 4-1388 )
چکیده
مقدمه: در این مطالعه فعالیت مسیر پیام رسانی wnt و تداخل آن با مسیر ضد استرس اکسیداتیو(FOXO) بررسی شد. در مسیر پیام رسانی wnt ، القا توسط گلیکوپروتئین wnt صورت گرفته و پس از تحریک گیرنده این پیام به بتا کتنین رسیده که تعامل آن با GSK-3beta روند انتقال پیام را تعیین می کند.
روشها: در یک مطالعه مقطعی، دو گروه شامل بیماران مبتلا به سندرم متابولیک و بیماری عروق کرونری(47 نفر) و افراد سالم (42 نفر) وارد مطالعه شدند. RNA از خون افراد مورد مطالعه استخراج شد. به روش RT-PCR از RNA استخراج شده cDNA ساخته شد. میزان کمی بیان ژنهایGSK-3beta, beta-Catenin, C-myc, MnSOD, GADD45 به روش Real-Time PCR اندازهگیری شد.
یافتهها: بیان ژن beta-catenin در بیماران به طور معنی داری از سایرین بالاتر بود (03/0 P =). بیان هر دو ژن هدف مسیر FOXO در بیماران نسبت به گروه سالم بیان بالاتری داشت. بیان ژن MnSOD به طور معنی دار در گروه بیماران بالاتر بود (04/0 P =). نسبت بیان ژنهای هدف دو مسیر ( MnSOD و C-myc)در حضور بیان بالای beta-cateninبررسی شد. نسبت بیان MnSOD به C-mycدر حضور بیان بالای beta-catenin به طور معنیداری بالاتر بود (04/0 P =).
نتیجهگیری: مطالعه ما نارسایی مسیر wnt را در حضور افزایش فعالیت مسیر FOXO در بیماران عروق کرونری و مبتلا به سندرم متابولیک نشان داد. این یافتهها پیشنهاد دهنده عوارض جانبی دفاع فیزیولوژیک بدن در مقابل استرس اکسیداتیو است که میتواند باعث استقرار سندرم متابولیک وعوارض آن شود. روشن است که تحقیقات دقیقتری برای اثبات این یافتهها ضروری است.
مریم قادرپناهی، حسین فخر زاده، فرشاد شریفی، زهره بادامچی زاده، مژده میر عارفین، باقر لاریجانی،
دوره 8، شماره 4 - ( 4-1388 )
چکیده
مقدمه: اثرات مفیدی از اسیدهای چرب بلند زنجیر غیر اشباعی با چندین باند مضاعفn-3 (n-3 LCPUFA)در بیماریهای خودایمنی، آلرژیک و التهابی نشان داده شده است. این مطالعه بمنظور تعیین اثرات دوز پایین n-3 LCPUFA از مکمل روغن ماهی بر پاره ای از شاخصهای هماتولوژیک غیر اختصاصی ایمنی و التهابی در گروهی از سالمندان ایرانی صورت پذیرفت.
روشها: 114 سالمند 65 ساله و بالاتر مقیم بنیاد خیریه کهریزک در این کارآزمایی بالینی تصادفی دارونما-کنترل دو سو کور مورد بررسی قرار گرفتند. در طول 6 ماه مطالعه، گروه دارونما، روزانه یک عدد کپسول حاوی یک گرم روغن تری گلیسرید با زنجیره متوسط دریافت نمودند و گروه مداخله، به مصرف روزانه یک گرم روغن ماهی حاوی mg300 n-3 LCPUFA پرداختند. به منظور تعیین شاخصهای هماتولوژیک شامل تعداد گلبولهای سفید، گرانولوسیت، لنفوسیت، پلاکت، گلبول قرمز و همچنین سطح هموگلوبین و هماتوکریت، نمونه های خونی قبل و پس از مداخله جمع آوری گردیدند.
یافتهها: در پایان مطالعه، هیچ تغییر معنی داری در متغیرهای مطالعه در گروه دارونما مشاهده نگردید. در گروه مداخله تنها افزایشی معنی دار در سطح هموگلوبین در انتهای مطالعه نسبت به سطح اولیه آن یافت شد )0004/0(P=. بااین حال پس از آنالیز Repeated-Measurement، هیچ اثر کلی معنی داری از روغن ماهی بر سطح هموگلوبین و هماتوکریت نیز علاوه برتعداد گلبول سفید، گرانولوسیت، لنفوسیت، پلاکت و گلبول قرمز نشان داده نشد.
نتیجهگیری: دریافت دوز پایین n-3 LCPUFAاز مکمل روغن ماهی به مدت 6 ماه هیچ اثری بر شاخصهای هماتولوژیکی در این گروه از سالمندان ایرانی نداشت.
لیلا خواجهعلی، منوچهر نخجوانی، فاطمه اصفهانیان، جواد بهجتی، علیرضا استقامتی، فیروزه عسگرانی،
دوره 9، شماره 0 - ( 2-1389 )
چکیده
مقدمه: شواهد موجود موید نقش استرس اکسیداتیو در بروز عوارض دیابت است. پراکسیداسیون LDL خواص آتروژنیسیتی این عامل را افزایش میدهد. در مقابل، پروتئینهای شوک حرارتی، چون پروتئین شوک حرارتی 70 کیلودالتونی (HSP
70)، از عملکرد و بقای سلول در مقابل استرس اکسیداتیو حمایت میکنند. بر طبق مطالعات vitro In٬ oxidized-LDL(ox-LDL) توانایی القای ترشح HSP
70 از سلولهای اندوتلیال، عضله صاف و ماکروفاژهای انسانی را دارد. در این مطالعه به بررسی رابطه سطح سرمی ox-LDL و HSP
70 در افراد دیابتی پرداختیم.
روشها: این مطالعه به صورت «Stratified cross-sectional» و بر روی 73 بیمار دیابتی نوع دو]37 بیمار با سابقه ابتلای 5 ساله و یا بیشتر به بیماری دیابت (گروه A) و 36 بیمار دیابتی تازه تشخیص داده شده ) گروه B)[ که در طی سال 1387 به درمانگاه دیابت بیمارستان امام خمینی(ره) تهران مراجعه کرده بودند، انجام گرفت. 36 فرد غیر دیابتی سالم که از نظر سن و جنس با بیماران دیابتی همسانسازی شده بودند، به عنوان گروه کنترل (گروه C) انتخاب گردیدند. افراد با نارسایی قلبی کلاس III و IV، بیماریهای عفونی و التهابی، مصرف کنندههای داروهای ضد التهابی، گلوکوکورتیکوییدها و سیگار، افراد مبتلا به نارسایی کلیه (mg/dl 5/1 ≥ کراتینین) و زنان حامله وارد مطالعه نشدند. در هر گروه، سطح سرمی قند ناشتا، HbA1C، پروفایل لیپید،ox- LDL و HSP70 اندازهگیری و ارتباط این عوامل از طریق آنالیز رگرسیون مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: سطح سرمی ox-LDL در بیماران با سابقه ابتلای 5 ساله و یا بیشتر به دیابت، بیشتر از بیماران تازه تشخیص داده شده و افراد سالم بود (به ترتیب u/l50/45±43/81، u/l 96/8±50/45 وu/l 90/8±41/42؛ 001/0P<). سطح سرمی HSP70 نیز در بیماران با سابقه ابتلای 5 ساله و یا بیشتر به دیابت، از بیماران تازه تشخیص داده شده و افراد سالم بیشتر بود ( به ترتیب ng/ml51/0±87/0، ng/ml 33/0±52/0 و ng/ml 12/0± 26/0؛ 001/0P<). پس از آنالیز کوواریانس (ANCOVA)، از بین متغیرهای مستقل، تنها سن (09/0=r، 001/0P=) و بیماری دیابت (88/0=r، 003/0P=) با سطح سرمی HSP70 رابطه معنیدار داشتند.
نتیجهگیری: HSP70 با سن و بیماری دیابت ارتباط مستقیم دارد. سطح سرمی ox-LDL وHSP70 در افراد دیابتی، بالاتر از افراد سالم و در بیماران دیابتی با ابتلای طولانی، بیشتر از افراد تازه تشخیص داده شده میباشد. "ازمان دیابت"، خود محرک کافی برای تولید ox-LDL و HSP70 است.
اصغر قاسمی، صالح زاهدی اصل، لیلا صیدمرادی، فریدون عزیزی،
دوره 9، شماره 0 - ( 2-1389 )
چکیده
مقدمه: هدف از مطالعه حاضر،
بررسی الگوی عوامل خطرزای سندرم متابولیک و ارتباط آن با متابولیتهای سرمی اکسید نیتریک (NO
x) در کودکان و نوجوانان است.
روشها: این مطالعه توصیفی- مقطعی در 851 کودک و نوجوان با دامنه سنی 4 تا 19 سال انجام شد. سندرم متابولیک بر اساس معیارهای تغییر یافته ATPIII تعریف شد. برای بررسی الگوی عوامل خطرزای سندرم متابولیک از تحلیل عاملی استفاده شد.
یافتهها: شیوع سندرم متابولیک در پسران و دختران به ترتیب 8/10 و 0/10 درصد بود. غلظت سرمی NOx در افراد مبتلا به سندرم متابولیک بعد از تعدیل سن و جنس بالاتر بود (2/25 در برابر 9/27 mmol/L، 04/0P=). تعداد افراد با سندرم متابولیک در پایینترین چارک NOx در مقایسه با چارک بالایی NOx از 1/6 به 2/13 درصد افزایش یافت (014/0P=)؛ پس از تعدیل سن و جنس، شانس ابتلا به سندرم متابولیک در افرادی که در چارک بالایی NOx قرار داشتند، بالاتر بود (نسبت شانس 2/2، 029/0P=). در کل جمعیت سه عامل فشار خون/چاقی، لیپید/چاقی و گلوکز/اکسید نیتریک شناسایی شد که توجیه کننده 9/59 درصد واریانس کل دادهها بود. تفکیک بر اساس جنس، مجدداً سه عامل را در هر جنس مشخص کرد، اما این بارNOx در مردان در دو عامل وارد شده بود.
نتیجهگیری: متابولیتهای سرمی اکسید نیتریک با سندرم متابولیک در کودکان و نوجوانان ارتباط دارد، علاوه بر آن در آنالیز بررسی همگروهی عوامل خطرساز متابولیکی، NOx با اجزای دیگر سندرم متابولیک به ویژه قند خون ناشتا همراه گردید.
حسین فخرزاده، فرشاد شریفی، مژده میرعارفین، یاسر تجلیزاده خوب، قاسم کیایی، رسول پورابراهیم، معصومه نوری، محمدحسین فروزانفر، سارا قطبی، مریم قادرپناهی، باقر لاریجانی،
دوره 9، شماره 0 - ( 2-1389 )
چکیده
مقدمه: غلظت زیاد هموسیستئین با افزایش خطر بروز پرفشاری خون همراه است. با این که دوزهای کم و زیاد فولات به صورت معنیدار موجب کاهش سطح هموسیستئین خون میشوند، ولی اثرات نسبی دوزهای متفاوت آن بر روی پرفشاری خون هنوز به خوبی شناخته شده نیست. در این مطالعه به بررسی ارتباط بین دوز اسید فولیک، کاهش هموسیستئین و نیز تغیرات فشار خون پرداختهایم.
روشها: بیست و چهار فرد مبتلا به بیماری پرفشاری خون همراه با هیپرهموسیستئینمی خفیف و متوسط (moderate/intermediate hyperhomocysteinemia)، پنج میلیگرم اسید فولیک و یا دارونما به صورت روزانه به مدت شش هفته دریافت کردند. در ابتدا و نیز بعد از شش هفته از شروع مطالعه، فشار خون، سطح خونی هموسیستئین، فولات و ویتامین B12 اندازهگیری شد.
یافتهها: با این که تفاوت معنیداری میان فشار خون دیاستولی در دو گروه مورد مطالعه یافت نشد (17/0=P ، ANOVA)، ولی کاهش معنیدار فشار خون سیستولی در گروه مداخله (اسید فولیک) نسبت به گروه دارونما مشاهده شد (001/0=P، ANOVA). کاهش معنیدار میزان هموسیستئین و نیز افزایش معنیدار میزان فولات در گروه اسید فولیک نسبت به گروه دارونما مشاهده گردید (به ترتیب 04/0 =P و 002/0 = P، ANOVA). همچنین تغییرات غلظت اسید فولیک به صورت معنیدار و معکوس با تغییرات فشار خون سیستولیک ارتباط داشت (51/0 -=r ، 02/0 =P، Pearson's correlation coefficient).
نتیجهگیری: مصرف کوتاه مدت مکمل اسید فولیک با دوز بالا در کاهش فشار خون سیستولیک در افراد مبتلا به پرفشاری خون همراه با هیپرهموسیستئینمی موثر است.
صالح زاهدی اصل، اصغر قاسمی، لیلا صیدمرادی، پروین سربخش، فریدون عزیزی،
دوره 9، شماره 0 - ( 2-1389 )
چکیده
مقدمه: شواهدی وجود دارد که نشان میدهد تولید بالای اکسید نیتریک با اختلالات متابولیک در ارتباط است. هدف از این مطالعه، تعیین سطح سرمی متابولیتهای اکسید نیتریک (NO
x) در افراد دارای سندرم متابولیک میباشد.
روشها: افراد شرکت کننده در این مطالعه توصیفی ـ مقطعی، 3505 مرد و زن با دامنه سنی 20 تا 94 سال بودند که بین سالهای 85 تا 86 در فاز 3 مطالعه قند و لیپید تهران (TLGS) شرکت کرده بودند. TLGS یک مطالعه آینده نگر به منظور تعیین عوامل خطرساز برای بیماریهای قلبی- عروقی در تهران است که 15005 نفر فرد بالای 3 سال از ساکنین منطقه 13 تهران در آن مشارکت دارند. سطح سرمی NOx با استفاده از روش گریس اندازهگیری شد و ارتباط آن با سندرم متابولیک مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: ارتباط مستقیمی بین تعداد عوامل خطرساز متابولیک و سطح سرمی NOx در هر دو جنس مشاهده شد (01/0P<). سطح سرمی NOx به طور معنی داری در مبتلایان به سندرم متابولیک ( 01/0±2/30 در برابر 02/0±1/26، 001/0P<) و دیابت نوع 2 (03/0±3/32 در برابر 01/0±7/26، 001/0P<) بالاتر بود.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه تایید کننده این فرضیه است که ممکن است تولید بیش از حد اکسید نیتریک در سازوکارهای زمینهساز حساسیت به انسولین نقش داشته باشد.
محبوبه همتآبادی، باقر لاریجانی،
دوره 9، شماره 1 - ( 9-1388 )
چکیده
دیابت نوع 2 یا غیر وابسته به انسولین، یکی از شایعترین بیماریهای متابولیک در سراسر جهان میباشد که با توجه به ماهیت چند عاملی بیماری، عوامل مختلفی در آن نقش دارند. با توجه به کاهش حساسیت به انسولین در دیابت نوع 2 اختلال در هموستاز گلوکز ایجاد میگردد که در نهایت منجر به هیپرگلیسمی میشود. استرس اکسیداتیو که حاصل عدم توازن میان تولید رادیکالهای آزاد و دفاع آنتی اکسیدانهای بدن میباشد، در بیماری دیابت افزایش یافته است. یکی از عواملی که منجر به افزایش استرس اکسیداتیو میگردد، هیپرگلیسمی است. همچنین دیابت از طریق کاهش گلوتاتیون و کاتالاز و سوپراکسید دیس موتاز، با کاهش دفاع آنتیاکسیدان همراه است.
با توجه به وجود استرس اکسیداتیو و اثر آن بر تسریع عوارض میکرو و ماکروواسکولر دیابت، مطالعات گستردهای جهت بررسی نحوه کاهش اکسیدانهای بدن و افزایش و استفاده بهینه از آنتی اکسیدانهای سنتتیک و غیر سنتتیک صورت گرفته است. ویتامینهای گوناگون و داروهایی همچون مهار کنندههای آنزیم تبدیل کننده آنژیوتانسین و سولفونیل اورهها، لیپوئیک اسید، متفورمین و ملاتونین مورد مطالعه قرار گرفتهاند. همچنین اثرات انتی اکسیداتیو در گیاهان مختلف در سالهای اخیر مشاهده شده است و همگی حاکی از نقش بسیار پر رنگ استرس اکسیداتیو در بیماری دیابت و ایجاد عوارض آن بودهاند.
آرش حسیننژاد، خدیجه میرزایی، آبتین مرادی زیرکوهی، فرهاد زارع، ژیلا مقبولی، باقر لاریجانی،
دوره 9، شماره 1 - ( 9-1388 )
چکیده
مقدمه: بارداری و تکامل جنین با تغییرات عمده متابولیکی و توزیع مجدد بافت چربی همراه است. از آنجا که آدیپونکتین و لپتین از جمله هورمون های عمده مترشحه بافت چربی هستند، به نظر می رسد ارزیابی تغییرات این آدیپوکین ها در متابولیسم جنین موثر باشد. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی سطوح آدیپونکتین و لپتین در بند ناف و سرم مادر و ارتباط آنها شاخص های رشد و واگردش استخوان در جنین است.
روشها: در یک مطالعه مقطعی که در بیمارستان های تابعه دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد، 77 نمونه خون بند ناف (39 نوزاد پسر و 38 نوزاد دختر) بلافاصله پس از زایمان جمع آوری گردید. ویژگی های بالینی و شاخص های رشد نوزادان ثبت و سطوح لپتین، آدیپونکتین، استئوکلسین و کراس لپس تعیین شد.
یافتهها: مطالعه حاضر نشان داد میانگین غلظت آدیپونکتین بندناف، 3 برابر میانگین آن در خون مادر است. سطح لپتین بند ناف با وزن هنگام تولد و نسبت قد به وزن هنگام تولد ارتباط معناداری داشت (به ترتیب 29/0=r، 01/0=P و 24/0=r، 04/0=P). نتایج این مطالعه اختلاف معناداری میان وزن و قد هنگام تولد نوزادان پسر و دختر نشان نداد. همچنین غلظت لپتین نوزاد و مادر، شاخص پندرال و نیز سطوح آدیپونکتین نوزاد در میان نوزادان پسر و دختر، معنادار نبود. همچنین سطوح لپتین و آدیپونکتین در آنالیز تک متغیره مستقل از جنس، وزن و قد هنگام تولد با واگردش استخوان نوزاد ارتباط داشتند.
نتیجهگیری: یافته های این مطالعه ارتباط لپتین با وزن هنگام تولد نوزاد را نشان داد و نتایج حاصل از مطالعه حاضر بیانگر تاثیر مهم لپتین و آدیپونکتین بر واگردش استخوان نوزاد می باشد.
شیوا فقیه، علیرضا ابدی، مهدی هدایتی، سید مسعود کیمیاگر،
دوره 9، شماره 1 - ( 9-1388 )
چکیده
مقدمه: مطالعات اخیر پیشنهاد میدهند که متابولیسم کلسیم و شاید دیگر ترکیبات موجود در شیر، ممکن است در تغییر تعادل انرژی و در نتیجه کاهش وزن نقش داشته باشند. این مطالعه با هدف مقایسه اثرمصرف شیر کم چربی، شیر سویای غنی شده با کلسیم و مکمل کلسیم بر کاهش وزن و چربی بدن در زنان دارای اضافه وزن و چاق غیر یائسه صورت گرفت.
روشها: در این کارآزمایی بالینی، 100 زن دارای اضافه وزن یا چاق غیر یائسه و سالم، به صورت تصادفی به یکی از گروههای زیر اختصاص یافته و به مدت 8 هفته تحت مطالعه بودند: 1)گروه کنترل ، 600-500 میلی گرم در روز کلسیم 2) گروه مکمل کلسیم، همانند گروه کنترل به علاوه 800 میلی گرم کلسیم در روز به شکل کربنات کلسیم 3) گروه شیر، دارای 3 سروینگ در روز شیر کم چربی 4)گروه شیر سویا، دارای 3 سروینگ در روز شیر سویا (انرژی همه گروهها 500 کیلو کالری کمتر از نیاز روزانه فرد بود). در ابتدای مطالعه و پایان هفته 8 ، شاخصها ی تن سنجی اندازهگیری و 3 روز پرسشنامه ثبت مواد غذایی و فعالیت بدنی تکمیل شد.
یافتهها: مقایسه میانگین تغییرات وزن، دور کمر، BMI و WHR نشان داد که کاهش دور کمر وWHR در بین 4 گروه تفاوت معنیدار داشت (به ترتیب 029/0P= و 015/0P= ). پس از تعدیل برای مقادیر پایه، اختلاف در تغییرات وزن و BMI نیز در بین 4 گروه معنیدار شد (به ترتیب 019/0P= و 017/0P= ). بیشترین کاهش در تمام شاخصهای تن سنجی، متعلق به گروه مصرف کننده شیر بود.
نتیجهگیری: افزایش مصرف شیر کم چربی میتواند باعث کاهش بیشتر چاقی عمومی و مرکزی نسبت به رژیم کم کالری به تنهایی گردد.
بیتالله علیپور، عباس دلاذر، علیرضا استادرحیمی، سرور علیپور-آژیری، مهران مسکری،
دوره 9، شماره 2 - ( 9-1388 )
چکیده
مقدمه: استرس اکسیداتیو، آشکارا با دیابت و عوارض آن در ارتباط است. احتمالا ترکیبات موجود در چای، بافتهای بدن را در مقابل آسیبهای اکسیدانی محافظت میکند. بر این اساس اثر عصاره تام چای سیاه و فراکسیونهای حاصل از آن بر استرس اکسیداتیو رتهای دیابتی مطالعه شد.
روشها: در این مطالعه، 56 رت نر سه ماهه در محدوده وزنی 250-200 گرم انتخاب و به طور تصادفی به 8 گروه 7تایی تقسیم و به مدت یک ماه مورد مطالعه قرار گرفتند. گروههای اول و دوم سالم غیر دیابتی و بقیه گروهها توسط استرپتوزوتوسین دیابتی شدند. به گروههای هشت گانه به ترتیب: 1- حامل (کنترل)، 2- عصاره تام+ حامل (کنترل)، 3- حامل (دیابتی، کنترل)، 4- عصاره تام+ حامل (دیابتی) و فراکسیونهای متانولی+ حامل 5-20% (دیابتی) 6- 40% (دیابتی)، 7- 60% (دیابتی)، 8- ترکیب 80 و 100% (دیابتی) به صورت داخل صفاقی روزانه ترزیق شد. در پایان مطالعه از رتها خونگیری و پارامترهای استرس اکسیداتیو اندازهگیری گردید و دادهها با استفاده از روش آنالیز واریانس یک طرفه و نرمافزار SPSS مورد تجریه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: در این مطالعه، عصاره تام باعث افزایش آنتی اکسیدانت تام (001/0 =(P، سوپر اکسید دیسموتاز(010/0 =P)، گلوتاتیون پراکسیداز (000/ =P) و گلوتاتیون (002/0 =P) در رتهای سالم و دیابتیک و کاهش مالون دی آلدیید (01/0=P) در رتهای دیابتیک شد. همچنین فراکسیون 20%، باعث بیشترین افزایش در میزانهای تام آنتی اکسیدانت (009/ 0=P)، سوپراکسید دیسموتاز ( 002/0=P)، گلوتاتیون پراکسیداز(001/0=P) و گلوتاتیون (001/0=p) و بیشترین کاهش در میزان مالون دی آلدیید (001/=P) در رتهای دیابتیک گردید.
نتیجهگیری: تجویز عصاره تام چای سیاه و فراکسیون 20% حاصل از آن، بر استرس اکسیداتیو رتهای دیابتیک تاثیر مثبت دارد.
محبوبه همتآبادی، سمیه بخشایشی، محمد عبداللهی، رامین حشمت، غزل خوشهچین، امید عظیم عراقی، باقر لاریجانی،
دوره 9، شماره 2 - ( 9-1388 )
چکیده
مقدمه: دیابت نوع 2، یکی از شایعترین بیماریهای مزمن در جهان و همراه با عوارض متعددی میباشد که نه تنها برای بیمار ناتوان کننده و مزاحم است، بلکه بار فراوانی را بر سیستم سلامت جامع وارد میکند. یکی از سازوکارهای مطرح در ایجاد عوارض دیابت، عدم تعادل بین عوامل اکسیدان و آنتی اکسیدان در بدن میباشد و مطالعات متعددی جهت تصحیح یا تأخیر در این فرآیند و در نهایت کاهش عوارض مزمن انجام گرفتهاند.
روشها: در این کارآزمایی بالینی دوسویهکور، 61 بیمار مبتلا به دیابت که تحت درمان با داروهای خوراکی کاهنده قندخون بودند به دو گروه تقسیم و اثرات آنتیاکسیداتیو درمان 3 ماهه با داروی Semelil (آنژی پارس) که یک ترکیب گیاهی جدید و مؤثردر درمان زخم پای دیابتی میباشد، در مقایسه با دارونما مورد مطالعه قرار گرفت. بررسیهای آزمایشگاهی پایه و3 ماه پس از درمان شامل شمارش کامل خون، قندخون ناشتا، پروفایل چربیها، انسولین ناشتا، بررسی کارکرد کبدی، کلیوی همراه با اندازهگیری سطوح TNF-a،CRP-HS و هموسیستئین انجام شد. وضعیت سیستم اکسیداتیو نیز با بررسیهای آزمایشگاهی ظرفیت آنتی اکسیداتیو تام، پراکسیداسیون چربی، اندزهگیری دئوکسی گوانوزین وگروههای کربونیل سرم مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافتهها: به جز تغییر در سطوح دئوکسیگوانوزین (05/0 = P) پس از مصرف آنژیپارس، تغییر معنیداری در سایر پارامترهای التهابی و اکسیداتیو مورد بررسی روی نداد.
نتیجهگیری: سازوکارهای دیگری بجز اثرات آنتیاکسیداتیو در بهبود زخمپای دیابتی ناشی از آنژیپارس دخالت دارند.
آرش حسیننژاد، خدیجه میرزایی، محمدجواد حسینزاده، مهرداد کریمی، نازیلا جعفری، اعظم نجمافشار، مظاهر رحمانی، باقر لاریجانی،
دوره 9، شماره 2 - ( 9-1388 )
چکیده
مقدمه: این مطالعه به منظور ارزیابی تاثیر عصاره چای سبز بر شاخصهای واگردش استخوان در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 طراحی شد.
روشها: در یک مطالعه کار آزمایی بالینی دو سوکور کنترل شده با دارونما، 72 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 بر اساس روش تصادفی Stratified به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. به گروههای مورد بررسی به مدت 8 هفته کپسولهای حاوی 500 میلیگرم عصاره چای سبز و کپسولهای دارونما تجویز شد. تستهای آزمایشگاهی و ارزیابیهای تنسنجی شامل قند ناشتا، قند خون 2 ساعته، HbA1C، پروفایل چربی، استئوکلسین، کراس لپس، انسولین ناشتا، نمایه توده بدن، نسبت دور کمر به باسن بودند که قبل و پس از مدت مداخله در تمام شرکت کنندگان اندازهگیری و ثبت شدند.
یافتهها: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که تغییرات سطح سرمی استئوکلسین و لگاریتم آن در گروه دریافت کننده عصاره چای سبز به ترتیب نزدیک معنادار و معنادار بود. نمایه توده بدن، نسبت دور کمر به باسن، قند ناشتا، قند خون 2 ساعته، HbA1C و نیز سطوح کراس لپس و انسولین ناشتا در گروه مداخله با چای سبز تغییر معناداری نداشتند. کاهش سطح کراس لپس در گروه مداخله با عصاره چای سبز 10 برابر گروه کنترل بود. همچنین یافتههای مطالعه حاضر در بیمارانی که سطوح قند ناشتا و HbA1C پایینتر و نیز سطح انسولین ناشتای بالاتر داشتند، بهبود وضعیت شاخصهای استخوانی را نشان دادند.
نتیجهگیری: شواهد حاصل از بررسی حاضر، کاهش شاخصهای باز جذب استخوان در بیماران دیابتی دریافت کننده چای سبز نسبت به گروه دارونما را پیشنهاد میکند که ممکن است باعث بهبود وضعیت واگردش استخوانی در این بیماران گردد.
پروین میرمیران، فیروزه حسینی اصفهانی، فریدون عزیزی،
دوره 9، شماره 2 - ( 9-1388 )
چکیده
مقدمه: این مطالعه به منظور ارزیابی روایی و پایایی نسبی پرسشنامه بسامد مصرف غذایی مورد استفاده در مطالعه قند و لیپید تهران انجام شد.
روشها: 132 نفر (61 مرد و 71 زن) در این مطالعه شرکت کردند. بررسی دریافتهای غذایی از طریق میـانگین 12 یادآمد خوراک 24 ساعته(DR=Dietary Recall) در 12 ماه متوالی جمـعآوری شد. شرکت کنندگان دو پرســشنامه 168 موردی نیمه کمی (FFQ=Food Frequency Questionnaire) را در فاصله زمانی یک سال پر کردند. اولین یادآمد خوراک، یک ماه بعد از تکمیل FFQ1 و یادآمد آخر یک ماه قبل از تکمیل FFQ2 پرسش شد. خون و نمونههای ادرار در هر فصل برای اندازهگیری مقادیر بیوشیمیایی سرم و ادرار گرفته شد.
یافتهها: ضریب همبستگی پس از تعدیل اثر سن و انرژی دریافتی بین DR و FFQ2 از 14/0 (ویتامین A) تا 71/0 (فسفر) در مردان با میانگین 53/0=r و از 11/0 (بتاکاروتن) تا 65/0 (فیبر) در زنان با میانگین 39/0=r بود. ضریب همبستگی تکرارپذیری پس از تعدیل انرژی با میانگین 59/0=r در مردان و60/0=r در زنان بود. میزان ضریب توافق FFQ2 و یادآمدهای غذایی 24 ساعته از 6/39% (ویتامین C) و 3/68% (فسفر) در مردان و از 6/39% (پتاسیم) تا 1/54% (فیبر) در زنان به دست آمد. ضرایب همبستگی بین میزان نیتروژن و پتاسیم ادرار با پروتئین و پتاسیم دریافتی حاصل از FFQ به ترتیب 36/0 و 35/0 بودند.
نتیجهگیری: FFQ طراحی شده در مطالعه قند و لیپید تهران، روایی و پایایی نسبی قابل قبول برای بزرگسالان تهرانی داشته، ابزار مناسبی برای ارزیابی دریافتهای مواد مغذی در این جمعیت میباشد.
یاسین اسدی، ناهید ابوطالب، علی محمد شریفی،
دوره 9، شماره 3 - ( 5-1389 )
چکیده
مقدمه: نوروپاتی، یکی از عمدهترین عوارض در افراد دیابتی بوده که علت احتمالی آن مواجهه طولانی مدت سلولها با میزان بالای گلوکز خون میباشد. این مواجهه موجب افزایش استرس اکسیداتیو و از جمله یکی از مهمترین عواقب آن یعنی پراکسیداسیون مواد به ویژه چربیها گردیده و با مرگ سلولی همراه است. سیلیمارین از خانواده فلاونوییدها بوده که به جهت خاصیت آنتی اکسیدانی، نقش مهمی در بهبود بسیاری از بیماریهای مزمن ایفا میکند. هدف این پژوهش، بررسی اثر محافظتی (آنتی اکسیدانی) سیلیمارین بر میزان مرگ سلولی و تولید پراکسیداسیون چربیها ناشی از گلوکز بالا در سلولهای عصبی PC12 به عنوان یک مدل نوروپاتی دیابتی است.
روشها: از سلولهای PC12 به عنوان مدلی شناخته شده از سلولهای عصبی استفاده شده و در 6 گروه مورد بررسی قرار گرفتند و پس از زمانهای 24 ، 48 و72 ساعت، میزان حیات سلولی از طریق روش MTT (Methyl-thiazol-tetrazolium) و تولید پراکسیداسیون لیپیدی به روش سنجش MDA (Malon di aldehyde) بررسی شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که میزان حیات سلولی در گروه دوز بالای گلوکز، نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری داشته و سیلیمارین با دوز M/mlµ 100 به طور معناداری منجر به کاهش میزان مرگ سلولی گردید. همچنین سیلیمارین با دوز M/mlµ 100 منجر به کاهش معنی دار رهایش میزان MDA در حضورگلوکز گردید.
نتیجهگیری: براساس یافتههای موجود، گلوکز با غلظت mg/ml 20 موجب مرگ سلولهای PC12 گردیده که سیلیمارین احتمالاً از طریق کاهش پراکسیداسیون لیپیدی موجب کاهش مرگ ناشی از گلوکز بالا در سلولهای عصبی میگردد.
علی محمد شریفی، رعنا ایمانی، حسین فخرزاده، شهریار حجتی امامی، پریسا رهنما مشتاق،
دوره 9، شماره 4 - ( 6-1389 )
چکیده
مقدمه: هدف نهایی مهندسی بافت، طراحی و ساخت بافتهای بدن و کمک به ترمیم و جایگزینی بافتهای آسیب دیده بدن است. تکنیکهای مهندسی بافت چه به صورت سنتی و چه نوین، تلاش دارند تا بافتهایی با ویژگیهای مشابه بافتهای طبیعی بسازند؛ از این رو زیست شبیهسازی به عنوان یکی از زمینههای مطرح در مهندسی بافت، مورد توجه است. درک آنچه درون بدن در هنگام شکلگیری و تکامل بافتها و اندامها به خصوص در مرحله جنینی اتفاق میافتد، میتواند در مطالعات مهندسی بافت مفید باشد. مطالعات نشان داده که فرآیند خود مجتمع شوندگی تودههای سلولی سه بعدی، میتواند خصوصیات عملکردی و ساختاری بافتهای طبیعی بدن را بیشتر شبیهسازی کند. از این رو استفاده از تودههای سلولی، به عنوان واحدهای ساختاری بافتها، به جای سلولهای مجزا، در تحقیقات مهندسی بافت پیشنهاد شده است. هدف از این مطالعه تهیه تودههای سلولی مطلوب جهت کاربرد در مهندسی بافت بود.
روشها: از دو روش کشت سه بعدیHanging Drop (HD) وConical Tube (CT) جهت تولید تودههای سلولی بهره گرفته شد. با تغییر چگالی اولیه سلولی و زمان پیش کشت، ابعاد تودهها، زیستپذیری و قابلیت تکثیر و قابلیت گسترش بافتی تودهها مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافتهها: بر طبق نتایج، هر دو روش به عنوان روشهای آزمایشگاهی در دسترس، جهت تهیه تودههای سلولی مناسب میباشند. ابعاد تودهها و میزان زنده بودن سلولها توسط چگالی اولیه سلولی و زمان پیش - کشت قابل کنترل است، هر چند تغییر ابعاد در روش HD، خطیتر از روش CT است. در روش HD، یکنواختی ابعاد تودههای به دست آمده و همچنین شکل کروی آنها در مقایسه با روش CT قابل توجه بوده است. در هر دو روش، تودههای با چگالی سلولی کمتر، خواص همچسبی کمتری را نشان داده و در برهمکنش با محیط تمایل بیشتری به چسبندگی، گسترش و در نتیجه تکثیر سلولی دارند.
نتیجهگیری: روش HD قادر به تولید تودههایی با ویژگیهای مطلوبتر جهت کاربرد به عنوان واحدهای ساختاری در مطالعات مهندسی بافت است.