جستجو در مقالات منتشر شده


26 نتیجه برای آزاده

مژده میرعارفین، آزاده امین پور، حسین فخرزاده، فریده طاهباز، علیرضا ابدی،
دوره 7، شماره 2 - ( 6-1386 )
چکیده

مقدمه: برنامه غنی سازی غلات با فولات، آثار سودمندی برهیپرهوموسیستیینمی و بیماری های قلبی دارد. غنی سازی با فولات  منجر به افزایش سطح فولات خون و کاهش هوموسیستیین سرم شده است.

روش‌ها: در یک کارآزمایی  بالینی نیمه تجربی، 17 زن و مرد 5 ±61  ساله هیپرهوموسیستیینمیک با میانگین هوموسیستیین µmol/L 13/6±32/15 وارد مطالعه شدند. افراد مورد بررسی به مدت 8 هفته نان غنی شده با فولات به میزان mg100 در روز دریافت کردند. داده های ثبت مواد غذایی 3 روزه ، بسامد خوراک و BMI (نمایه توده بدنی) در زمان شروع و هفته هشتم مطالعه تعین شد. میزان هوموسیستیین پلاسما و فولات سرم در زمان شروع و هفته هشتم اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل رژیم غذایی و داده ها توسط نرم افزار Nutritionist III و SPSS  ویرایش 15 و آزمون Paired t-test صورت گرفت.

یافته ها: میانگین هوموسیستیین پلاسما در افراد تحت مطالعه پس از 8 هفته مصرف نان غنی شده با فولات µmol/L 11/3±48/10 بود که بطور معنی داری کاهش یافته بود (001/0 P< ). غلظت فولات سرم افراد مورد بررسی پس از 8 هفته 26% افزایش نشان داد (06/0 P= ).میانگین نمایه توده بدن و انرژی، و سایر اجزای رژیم غذایی تفاوت آماری معناداری نشان ندادند. دریافت ویتامین C رژیم غذایی بطور معنادار کاهش یافت(001/0 P< ).

 نتیجه گیری: مصرف نان غنی شده با فولات به میزان mg100 در افراد هیپرهوموسیستیینمیک 70-60 ساله در مدت 8 هفته منجر به کاهش معنی دار هوموسیستیین پلاسما و افزایش فولات سرم شد.


فرزاد حدائق، آزاده ضابطیان، فریدون عزیزی،
دوره 9، شماره 1 - ( 9-1388 )
چکیده

مقدمه: با وجودی که ارتباط افزایش وزن و گسترش سندرم متابولیک در جمعیت‌های باختری و آسیایی ثابت شده است، تاثیرات تغییرات وزن (شامل کاهش و افزایش وزن) بر میزان بروز سندرم متابولیک و اجزای آن در دو جنس جداگانه در جمعیت قفقازی هنوز بررسی نشده است.

روش‌ها: تعداد 1492 مرد و 2087 زن با سن بیشتر از 20 سال و با نمایه توده بدنی >5/18 kg/m2 به مدت 3 سال پیگیری شدند. رگرسیون لجستیک چند عاملی برای محاسبه نسبت‌های شانس بروز سندرم متابولیک و اجزای آن با تعریف ATPIII در رابطه با پنجک‌های درصد تغییر وزن در دو جنس استفاده شد.

یافته‌ها: بروز سندرم متابولیک بعد از تعدیل سن 6/20% ]فاصله اطمینان 95%=8/19-4/21[ گزارش گردید (6/18% برای مردان و 6/23% برای زنان). در مردان، افزایش وزن جزئی، دور کمر بالا و تری‌گلیسرید بالا را پیش‌بینی کرد، افزایش وزن متوسط نیز پیش‌بینی کننده سندرم متابولیک ]نسبت شانس 5/2،فاصله اطمینان95%=4/1-3/4[، دور کمر بالا و پر فشاری خون بود، افزایش وزن زیاد با سندرم متابولیک و تمام اجزای آن بجز قند ناشتای بالا ارتباط داشت. در زنان، افزایش وزن جزئی پیش‌بینی کننده سندرم متابولیک ]نسبت شانس 5/2، فاصله اطمینان 95%=4/1-3/4[، دور کمر بالا و پرفشاری خون بود، افزایش وزن متوسط با سندرم متابولیک، دور کمر بالا و تری‌گلیسرید بالا ارتباط نشان داد، همچنین افزایش وزن زیاد سندرم متابولیک و تمام اجزای آن را بجز HDL پایین پیش بینی کرد. مقادیر اندک کاهش وزن نیز اثر محافظتی روی دور کمر بالا در دو جنس و سندرم متابولیک در مردان ]نسبت شانس 5/0، فاصله اطمینان 95%=26/0-97/0، (04/0=P) [داشت.

نتیجه‌گیری: تغییرات وزن، تاثیراتی متفاوت در دو جنس روی سندرم متابولیک نشان می‌دهد. در زنان افزایش وزن جزئی، سندرم متابولیک را پیش بینی می کند، در حالی که کاهش وزن در مردان نقش محافظتی در مقابل این سندرم نشان می دهد.


مریم چینی‌ساز، آزاده ابراهیم حبیبی، عطیه قاسمی، باقر لاریجانی،
دوره 10، شماره 2 - ( 10-1389 )
چکیده

Normal 0 false false false مقدمه: در بیماری دیابت، آلبومین سرم انسانی تمایل بالایی در اتصال به قند و گلایکه شدن (Glycation) از خود نشان داده است. گلایکه شدن آلبومین سرم انسانی، زمینه را برای تشکیل اشکال تجمعی فراهم می‌کند. با توجه به عمومیت پدیده تجمع و تشکیل آمیلوئید و دخالت این گونه اشکال تجمعی در بیماری‌های مرتبط با پروتئین‌ها، مطالعه بر روی پروتئین‌های مدل و بدست آوردن اطلاعات بیشتر در مورد چگونگی این پدیده‌ها، می‌تواند در مقابله با اشکال تجمعی راهگشا باشد. تحقیقات مربوط به تاثیر ترکیبات  شیمیایی کوچک بر فیبریلاسیون پروتئین‌ها نیز می‌تواند در راستای طراحی و بهینه سازی این مولکول‌ها به عنوان دارو، در درمان بیماری‌های آمیلوئیدی کمک کننده باشد.
روش‌ها: القای تغییرات ساختاری آلبومین سرم انسانی انکوبه شده در بافر گلایسین با pH پایین و در حضور حلال آلی اتانول به مدت 24 ساعت انجام گرفت. ایجاد آمیلویید به کمک روش‌های اسپکتروسکوپی جذب کنگورد، نشر فلورسانس تیوفلاوین تی، دو رنگنمایی حلقوی (CD) و میکروسکوپ الکترونی عبوری (TEM) بررسی شد. در عین حال، از دو ترکیب به نام سیلیبینین و یدی پامید در جهت بررسی تاثیر آنها در فرایند فیبریلاسیون استفاده شد.
یافته‌ها: آلبومین سرم انسانی در شرایط اسیدی قادر به تشکیل ساختار فیبریلار آمیلوئیدی است و هر دو ترکیب مذکور قادر به کاهش فیبریلاسیون در این پروتئین بودند.
نتیجه‌گیری: در این تحقیق  نشان داده شد که آلبومین سرم انسانی بدون گلایکه شدن، استعداد ایجاد اشکال تجمعی را دارد. جهت مهار این پدیده، سیلیبینین نسبت به یدی پامید دارای تاثیر بیشتری بود و می‌تواند به عنوان داروی بالقوه در مهار آمیلوئید مطرح باشد.


عاطفه ربیعی، عطیه قاسمی، دینا مرشدی، مرجان صباغیان، آزاده ابراهیم حبیبی،
دوره 10، شماره 2 - ( 10-1389 )
چکیده

Normal 0 false false false مقدمه: فیبرهای آمیلوئیدی، ساختارهای منظم حاصل از تجمعات پروتئینی می‌باشند که از جمله در محل تزریق‌های مکرر انسولین مشاهده شده‌اند. تغییر در ساختار انسولین می‌تواند باعث کاهش میل به این تجمع شود. در تحقیق حاضر، لیزین انسولین با استفاده از سیتراکونیک انهیدرید تغییر داده شده است و تاثیر این تغییر بر این فرایند بررسی شده است.
روش‌ها: برای جدا کردن یون روی انسولین و تبدیل فرم هگزامری آن به فرم مونومری و فعال، از بافر حاوی EDTA استفاده شد. تغییر شیمیایی لیزین به سیتراکونیل لیزین با استفاده از سیتراکونیک انهیدرید در محیط بازی انجام شد. سپس هر دو نمونه طبیعی و تغییر داده شده به مدت 24 ساعت در شرایط تشکیل تجمعات آمیلوئیدی برای پروتئین انسولین انکوبه شدند.
یافته‌ها: مطالعه ساختارهای دوم و سوم پروتئین شاهد و تغییر داده شده، به وسیله تکنیک‌های دورنگ نمایی دورانی و فلوئورسانس ذاتی، تفاوت محسوسی را در این ساختارها بین این دو نمونه نشان نداد. بررسی و مقایسه دو نمونه شاهد و آزمودنی پس از 24 ساعت انکوباسیون در شرایط تشکیل تجمعات به وسیله تکنیک‌های دو رنگ نمایی دورانی دور، مطالعه تغییرات جذب نوری کنگورد با تکنیک اسپکتروسکوپی، بررسی طیف نشر تیوفلاوین T با دستگاه فلوئورسانس و تصاویر حاصل از میکروسکوپ الکترونی، کاهش قابل ملاحظه تجمعات فیبرهای آمیلوئیدی را در نمونه تغییر داده شده نسبت به نمونه شاهد نشان داد.
نتیجه‌گیری: تغییر شیمیایی اسید آمینه لیزین در پروتئین انسولین به وسیله سیتراکونیک انهیدرید باعث کاهش قابل ملاحظه تجمعات آمیلوئیدی می‌شود که بالقوه نوع مطلوب‌تری از انسولین را بدست می‌دهد.


آزاده ابراهیم حبیبی، فرزانه عباسی، باقر لاریجانی،
دوره 10، شماره 3 - ( 12-1389 )
چکیده

مقدمه: یکی ازاختلالات مربوط به اکسیداسیون اسیدهای چرب در میتوکندری، کمبود SCAD (اسیل کوآ- دهیدروژناز زنجیر کوتاه) است، که ساختار آنزیم آن در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفته است.
روش‌ها: جهش‌های منتخب با استفاده از نرم‌افزار  MOEدر ساختار آنزیم (2VIG.pdb) وارد شده و برهم کنش‌های اسید آمینه طبیعی و جهش یافته در این ساختار با یکدیگر مقایسه شدند. از سه نرم‌افزارAggrescan ،Tango  و CAMlila برای بررسی پیشگویی تاثیر جهش بر میزان تجمع آنزیم استفاده شد.
یافته‌ها: جهش‌های بررسی شده سه نوع عمده را در بر می‌گرفتند که در میان آنها، تغییر نوع اسید آمینه از باردار/قطبی به آلیفاتیک/آروماتیک و بالعکس به صورت مشخصی بر ساختار آنزیم تاثیر می‌گذارد. در مورد تغییر اسید آمینه آلیفاتیک یا آروماتیک به یک اسید آمینه دیگر از همین نوع، بررسی اولیه ساختار می تواند دلیل تاثیر گذاری نامطلوب جهش را روشن کند، لیکن در مقایسه این نوع جهش‌ها با یکدیگر، موفق عمل نمی‌کند. در بین نرم‌افزارهای پیشگویی تمایل به تجمع نیز، در این مطالعه، CAMlila بهتر عمل می‌کند.
نتیجه‌گیری: بررسی ساختار سه بعدی پروتئین برای یافتن میزان اهمیت جهش در تمایل پروتئین به تغییر ساختار تا حدود زیادی راهگشاست و حتی ابزارهای کاملاً متداول و در دسترس نیز می‌تواند در این زمینه مورد استفاده باشد. از طرفی، برای بررسی موارد ظریف‌تر، نظیر اختلاف تاثیر دو جهش نسبتاً مشابه، نیاز به استفاده از ابزار پیشرفته‌تر نظیر شبیه‌سازی دینامیک مولکولی وجود دارد.


الهام‌السادات آقایی میبدی، ملیحه پاک نژاد، فرشته عتابی، آزاده ابراهیم حبیبی، باقر لاریجانی، کبری امیدفر،
دوره 10، شماره 4 - ( 7-1390 )
چکیده

مقدمه: آلبومین فراوان‌ترین پروتئین سرم انسانی است. اندازه‌گیری آلبومین در ادرار به منظور ارزیابی عملکرد کلیه در بیماری‌های مختلف دارای اهمیت است. روش‌های مختلفی شامل روش‌های رسوب دهی، رنگ سنجی و روش‌های ایمونولوژیک برای اندازه‌گیری آلبومین در ادرار وجود دارد. از بین این روش‌ها، روش آنزیم ایمونواسی بر پایه کمولومینسانس دقت و حساسیت بالاتری دارد، در این تحقیق این روش به صورت رقابتی طراحی شد.
روش‌ها: به منظور طراحی این روش آزمایش‌های مختلفی انجام شد، جهت دستیابی به آنتی‌بادی علیه آلبومین، سلول‌های هیبریدومای موشی کشت شدند، آنتی‌بادی ترشح شده از این سلول‌ها در محیط کشت، پس از تخلیص و تعیین غلظت، در ساخت کونژوگه استفاده شد. سپس آزمایش تیتراسیون جهت به دست آوردن غلظت مناسب آنتی ژن مرحله پوشش دهی و رقت مناسب کونژوگه انجام گردید، بر اساس نتایج این آزمایش روش رقابتی کمولومینسانس طراحی شد، در نهایت دقت و صحت روش طراحی شده بررسی شد.
یافته‌ها: در بررسی دقت این روش آزمون درون سنجش و بین سنجش بر روی دو نمونه ادرار انجام شد و CV کمتر از 10% مشاهده شد. برای بررسی صحت، غلظت آلبومین 40 نمونه ادرار با استفاده از این روش اندازه‌گیری شد، نتایج این روش در تفکیک افراد بیمار از افراد سالم با نتایج کیت تجاری 100% مطابقت دارد و همبستگی خوبی (99/0 = r) بین نتایج به دست آمده از این دو روش وجود دارد.
نتیجه‌گیری: محدوده قابل سنجش این روش µg/ml 200- 25/0 است. روش رقابتی کمولومینسانس طراحی شده دارای حساسیت و دقت مناسب برای اندازه‌گیری آلبومین در ادرار می‌باشد.


الهه کاشانی امین، پریچهره یغمایی، باقر لاریجانی، آزاده ابراهیم حبیبی،
دوره 11، شماره 2 - ( 11-1390 )
چکیده

مقدمه: مهارکننده‌های آلفا آمیلازهای پستانداران به عنوان داروهایی برای دیابت و چاقی بطور وسیعی مورد استفاده قرار می‌گیرند. اما گزارش‌های معدودی در مورد فعال‌سازی آنزیم، که می‌تواند در این بیماری‌ها مضر باشند وجود دارد. در این جا، اثر ترکیبات مشتق از پورین روی آلفا آمیلاز پانکراس خوک (به عنوان مدل آنزیم انسانی) بررسی شده است.
روش‌ها: تاثیر ترکیبات پورینی بر فعالیت آنزیم در حضور سوبسترای طبیعی، نشاسته و یک سوبسترای صناعی، 4- نیتروفنیل آلفا- دی- مالتوهگزائوزاید بررسی شد. جهت یافتن جایگاه احتمالی برهم کنش این ترکیبات با آنزیم از روش داکینگ (مدل‌سازی مولکولی) استفاده شد.
یافته‌ها: مشتقات متیل گزانتین 20 تا 30 درصد فعالیت آنزیم را افزایش دادند. اثر فعال‌سازی مستقل از غلظت است و در دامنه 10 تا 100 میکرومولار این ترکیبات دیده می‌شود. با بررسی‌های جای‌گیری، مشخص می‌شود که احتمالاً یک جایگاه تنظیم فعالیت مستقل از نواحی اتصال ثانویه گزارش شده پیشین، در ساختار آنزیم وجود دارد.
نتیجه‌گیری: می‌توان پیشنهاد کرد که افزایش قند خون دیده شده در نتیجه مصرف کافئین ممکن است تا حدودی مربوط به اثر فعال کنندگی این ترکیب بر آنزیم باشد. وجود یک ناحیه احتمالی تنظیم فعالیت در آنزیم امکان در نظر گرفتن این ناحیه را برای مطالعات بعدی فراهم می‌کند.


آزاده ابراهیم حبیبی، مهسا محمدآملی، روشنک عباسی، فرزانه عباسی،
دوره 11، شماره 2 - ( 11-1390 )
چکیده

} مقدمه: سندرم ولفرام یک اختلال ژنتیکی است که کیفییت زندگی افراد مبتلا را تحت تأثیر قرار می‌دهد. به منظور پیشگیری و درمان آن درک بهتر پاتوژنز سندرم ولفرام از طریق آنالیز محصولات حاصله از اختلال در ژن مسئول در ایجاد بیماری (پروتین ولفرامین)کمک کننده می‌باشد.
روش‌ها: از 7 مورد بیمار با تشخیص سندرم ولفرام بر اساس علایم کلینیکی و آزمایشگاهی خونگیری بعمل آمده و DNA از نمونه حاصله استخراج گردید. تمامی ناحیه .اگزون 8 ژن WFS1 برای وجود موتاسیون با استفاده از روش PCR-Squencing توالی یابی و سپس برای بررسی بیشتر موتاسیون های یافت شده با استفاده از روش مدل سازی رایانه‌ای تاثیر موتاسیون در سطح پروتئین بررسی شد.
یافته‌ها: 5 موتاسیون موثر بر ساختار پروتیین یافت شدند که از بین آنهاQ486X  و E717K قبلاً گزارش شده بودند ولی موتاسیون‌های E752K,A684G,W588X جدید بودند. از این بین موتاسیون E717K که در بین سایر جمعیت‌ها نادر به حساب می‌آید، در تمام بیماران مورد مطالعه کنونی مشاهده گردید.
نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد که مکان‌های 684 و 752 در پروتیین ولفرامین نقاط حساس برای موتاسیون باشند. با توجه به نتایج ذکر شده در فوق، وجود موتاسیون E717K را می‌توان شناسه‌ای برای سندرم ولفرام در جمعیت ایرانی دانست.


سعیده خلیلی، آرمین مددکار سبحانی، عبداله هلالی، باقر لاریجانی، آزاده ابراهیم حبیبی،
دوره 11، شماره 4 - ( 3-1391 )
چکیده

مقدمه: لیپاز، آنزیم محلول در آب است که هیدرولیز پیوندهای شیمیایی استری درسوبستراهای لیپیدی نامحلول در آب را انجام می‌دهد. لیپاز یک زیر شاخه از استرازها می‌باشد با توجه به ساختار آنزیم، ترکیبات آروماتیک می‌توانند به عنوان مهارکننده‌های لیپاز پستانداران مطرح باشند و کاربرد آنها به عنوان داروی بالقوه در درمان چاقی است. در این مطالعه بر آن شدیم تا ترکیبات آروماتیکی جدیدی را برای اثرگذاری روی عمل لیپاز بیابیم تمامی ترکیبات مورد استفاده در این تحقیق دارای حداقل یک حلقه فنلی در ساختار خود می‌باشند.
روش‌ها: تاثیر ترکیبات آروماتیک شامل استراگول، یدیپامید، وانیلیل نونامید و وانیلیل استون بر فعالیت آنزیم  لیپاز پانکراس خوکی در حضور سوبسترای صناعی، پارا نیتروفنیل استات بررسی شد. جهت یافتن جایگاه احتمالی برهم کنش این ترکیبات با آنزیم از روش داکینگ (مدل‌سازی مولکولی) استفاده شد.
یافته‌ها: در حضور سوبسترای پارانیترو فنیل استات (یک سوبسترای مصنوعی) و ترکیبات فوق وانیلیل نونامید و وانیلیل استون در غلظت پایین‌تر اثر قابل توجهی دارند در حالی که یدیپامید مجموعاً تاثیر فعال کنندگی نشان می‌دهد و تاثیر استراگول چندان قابل توجه نیست. بنابراین وانیلیل نونامید و وانیلیل استون برای مطالعات بیشتر با استفاده از روش مدل‌سازی مولکولی انتخاب شدند.
نتیجه‌گیری: این نتایج اثر بالقوه وانیلیل نونامید و وانیلیل استون رادر بین ترکیبات فوق در کاهش فعالیت آنزیم نشان می‌دهد، همچنین این مطالعه با توجه به نتایج  به دست آمده از روش‌های مدل‌سازی مولکولی وجود محل‌هایی مشابه در آنزیم برای اتصال به «مهارکننده‌ها» را نشان می‌دهد، به گونه‌ای که محل اتصال مهارکننده به آنزیم در جایگاه فعال یا مکانی نزدیک به جایگاه فعال می‌باشد.

 


محمدرضا ملک، پریچهره یغمایی، باقر لاریجانی، آزاده ابراهیم حبیبی،
دوره 11، شماره 5 - ( 7-1391 )
چکیده

Normal 0 false false false مقدمه: یکی از مسائل مهم در فرآیند درمان و کنترل دیابت کاهش هایپرگلایسمی بعد از مصرف مواد قندی می‌باشد که از طریق مهار آنزیم‌هایی مانند آلفا آمیلاز امکان‌پذیر است. با توجه به نقش احتمالی باکتری‌های فلور نرمال در متابولیسم بدن انسان، آنزیم آلفا آمیلاز باکتریایی نیز می‌تواند از این منظر مورد توجه باشد.
روش‌ها: در این تحقیق با استفاده از برنامه‌های Clustal W2 و Blast میزان تشابه و همانندی بین توالی‌های آمینو اسیدی آلفا آمیلازهای 8 باکتری فلور نرمال حفره دهان بررسی شد. سپس با استفاده از برنامه vina Autodock محل جای‌گیری 5 ترکیب پیشنهادی به عنوان مهارکننده شامل آکاربوز، کنگو رد، بی کوکولین، هسپریدین متیل چالکون و جیبرلیک اسید در ساختار آلفا آمیلازBacillus amyloliquefaciens به عنوان مدل آنزیم باکتریایی مورد بررسی قرار گرفت. در بخش آزمایشگاهی اثر ترکیبات مذکور بر فعالیت آلفا آمیلاز باکتریایی با روش برنفلد سنجیده شد.
یافته‌ها: در بررسی تطابق توالی‌های آمینواسیدی آلفا آمیلازهای باکتری‌های فلور نرمال با آنزیم Bacillus amyloliquefaciens تشابه‌ای با میانگین 64% و همانندی با میانگین 46% مشاهده شد. همچنین نتایج حاصل از مقایسه محل اتصال یون‌های فلزی و رزیدوهای کاتالیتیک جایگاه فعال نشان دهنده تشابه فراوان ساختار آلفا آمیلازهای باکتریایی است. نتایج حاصل از جای‌گیری ترکیبات پیشنهادی به عنوان مهارکننده در ساختار آنزیم باکتریایی تمایل به برهم‌کنش میان آنها با آنزیم باکتریایی را نشان می‌دهد. در بخش سنجش‌های آزمایشگاهی نیز ترکیبات مذکور تا غلظت 20 میکرو مولار اثری کاهشی بر فعالیت آنزیم داشتند.
نتیجه‌گیری: در بخش تجزیه و تحلیل آماری تطابق توالی‌ها تشابه معنی‌داری بین ترادف توالی‌ها وجود دارد که نشان دهنده تشابه فراوان بین ساختار آلفا آمیلازهای باکتریای است. در بخش آزمایشگاهی با توجه به غلظت پایین ترکیبات مورد سنجش احتمال دارد این مواد در غلظت‌های بالاتر اثر مهاری مطلوب‌تری داشته باشند.


شیوا خلیل مقدم، آزاده ابراهیم حبیبی، پروین پاسالار، پریچهره یغمایی، باقر لاریجانی،
دوره 11، شماره 6 - ( 8-1391 )
چکیده

مقدمه: آنزیم‌های گلیکوزیداز در هضم نشاسته وگلیکوژن در نتیجه افزایش قند خون موثرند. مهارکننده‌های این آنزیم‌ها خصوصا مهارکننده‌های آلفا آمیلاز به علت نداشتن عوارض جانبی مهار کننده‌های آلفا گلوکوزید از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند و به عنوان ابزاری با ارزش در درمان دیابت مطرح هستند. جستجوی ابتدایی برای یافتن چنین ترکیباتی با کمک مدل‌های in vitro و in vivo صورت می‌پذیرد. در مورد مهار کننده‌های آلفا آمیلاز، از آنجا که موش صحرایی به صورت متداول به عنوان مدل فارماکولوژی مورد استفاده قرار می‌گیرد، در این مطالعه، مدل ساختار آنزیم این حیوان مورد بررسی قرار گرفته است. از آنجا که ساختار کریستالی این آنزیم‌ها موجود نمی‌باشد مطالعه مدلسازی مولکولی به منظور مقایسه آنزیم‌های آمیلاز پانکراسی موش صحرایی و انسان انجام گردید.
روش‌ها: بررسی ترادف آمینواسیدی و مدل‌سازی ساختار آنزیم موش با استفاده از برنامه Blast،Clustal W  و SWISS MODEL انجام شد. جهت یافتن جایگاه احتمالی برهم کنش مهارکننده‌های آنزیم، ترکیب شش زیر واحدی قندی که مهار کننده گزارش شده برای آنزیم انسانی است با استفاده از روش جایگیری (داکینگ) در مدل قرار داده شد و برای بررسی بیشتر برهم کنش ترکیب با آنزیم از شبیه سازی دینامیک مولکولی کوتاه مدت استفاده گردید.
یافته‌ها: نتایج نشان دهنده تفاوت جزئی آنزیم موش صحرایی با آنزیم انسان است. در عین حال اسید آمینه‌های مهم در برهم کنش مهار کننده‌های قندی و آنزیم تا حدودی شناسایی شده‌اند.
نتیجه‌گیری: علی‌رغم اینکه می‌توان از آنزیم آلفا آمیلاز پانکراس موش صحرایی به عنوان مدل جهت بررسی اولیه و کلی تاثیر ترکیبات مهار کننده استفاده کرد، باید به تفاوت موجود در ساختار آن توجه کرد و بنابراین نتایج به دست آمده از مدل را در موارد حساس تر با احتیاط تفسیر نمود. 
پریچهر یغمایی، آزاده ابراهیم حبیبی، معصومه نصرالهی، فرزانه آدینه،
دوره 12، شماره 2 - ( 10-1391 )
چکیده

مقدمه: بیماری دیابت یک معضل عمده و تهدید کننده سلامتی انسان می‌باشد که شیوع آن به طور هشدار دهنده‌ای در حال افزایش است. در این بیماری قند خون و به دنبال آن چربی خون افزایش می‌یابد. آنزیم گلوتامات دهیدروژناز (Glutamate Dehydrogenase (GDH موجب افزایش ترشح انسولین می‌شود. لذا مهار کننده‌های این آنزیم شامل بیتیونول (Bithionol)، سولوکتیدیل (Suloctidil)، و همچنین لوسین (L-Leucine) به عنوان فعال کننده آنزیم GDH می‌توانند تاثیراتی بر ترشح انسولین داشته باشند. در مطالعه حاضر تاثیر این عوامل بر میزان ترشح انسولین و مقدار قند و لیپیدهای خون مورد بررسی قرار گرفته است.
روش‌ها: رت‌ها در دو گروه غیردیابتی و دیابتی (تزریق درون صفاقی آلوکسان با دوز mg/kg 150) تقسیم شدند. در هر گروه سه دسته برای دریافت ترکیب مورد نظر قرارگرفتند. بیتیونول با دوزmg/kg 10، سولوکتیدیل و لوسین هر کدام mg/kg 20 به صورت گاواژ به رت‌ها داده شد. این تیمار 30 روز ادامه یافت و در طول تیمار پارامترهای گلوکز خون به صورت هفتگی و میزان مصرف آب و میزان ادرار به صورت روزانه اندازه‌گیری شد. میزان هورمون انسولین (توسط کیت انسولین رت ALPCO) و فاکتورهای کلسترول، تری‌گلیسرید،LDL وHDL (توسط کیت پارس آزمون) پس از دوره تیمار ثبت گردید. در پایان جهت بررسی‌های هیستولوژیکی از پانکراس موش‌ها مقاطع بافتی تهیه شد.
یافته‌ها: نتایج نشان دادند ترکیب بیتیونول موجب کاهش معناداری (001/0P<) در میزان گلوکز خون و آب و ادرار و میزان تری‌گلیسرید در گروه تجربی دیابتی 1 نسبت به گروه شم گردید. ترکیبات سولوکتیدیل و لوسین در گروه تجربی دیابتی نسبت به گروه شم موجب کاهش میزان آب و ادرار (001/0 P<) و همین طور کاهش میزان LDL (01/0 P<) شدند. همچنین لوسین باعث افزایش (05/0P<) تری‌گلیسرید در گروه تجربی دیابتی 3 گردید. نتایج هیستولوژیکی اندکی بهبود را در گروه‌های تجربی دیابتی نسبت به گروه شم دیابتی نشان دادند.
نتیجه‌گیری: ترکیبات به کار رفته در این پژوهش، نیازمند تحقیقات بیشتری جهت روشن شدن سازوکار عمل آنها می‌باشد.

Normal 0 false false false


فهیمه مزیدی شرف آبادی، هاله صدرزاده یگانه، مصطفی حسینی، آزاده نجارزاده، سهیلا میرزائیان،
دوره 12، شماره 4 - ( 2-1392 )
چکیده

مقدمه: مطالعه حاضر به منظور بررسی ارتباط میزان افزایش وزن در بارداری با تغییر وزن یک سال پس از زایمان در مقایسه با وزن قبل از بارداری در زنان یزدی انجام شد. روش‌ها: این مطالعه مقطعی بر روی 300 نفر زن یزدی که در یک سال پس از زایمان به مراکز بهداشتی مراجعه می‌کردند صورت گرفت. داده‌های تن‌سنجی به روش استاندارد اندازه‌گیری شد. وزن قبل از بارداری از پرونده بارداری استخراج گردید. اطلاعات زمینه‌ای با استفاده از پرسشنامه کتبی جمع‌آوری شد. افزایش وزن در دوران بارداری براساس توصیه‌های IOM طبقه‌بندی شد. تغییر وزن 5≤ کیلوگرم در یک سال پس از زایمان، تغییر وزن بیش از حد (SPPWR) تعریف شد. متغیرهای سن، تعداد زایمان، سن اولین زایمان، سن منارک، فاصله بین بارداری، مدت زمان تغذیه انحصاری کودک با شیر مادر، غذای اصلی کودک از شروع غذای کمکی تا یک سالگی در بررسی ارتباط تعدیل شدند. یافته‌ها: به ترتیب حدود 80، 55 و 20 درصد زنان چاق مبتلا به اضافه وزن و دارای وزن طبیعی بیشتر از مقادیر توصیه شده در بارداری وزن اضافه کرده بودند. 25% افراد مورد مطالعه تغییر وزن بیش از حد در مقایسه با وزن قبل از بارداری داشتند. افرادی که بیشتر از مقادیر توصیه شده وزن اضافه کرده بودند 100% شانس بیشتری برای SPPWR نسبت به افرادی که مطابق یا کمتر از مقادیر توصیه شده وزن اضافه کرده بودند، داشتند. نتیجه‌گیری: یافته‌های این مطالعه حاکی از وجود ارتباط مثبت بین میزان افزایش وزن در دوران بارداری و تغییر وزن پس از زایمان در مقایسه با وزن قبل از بارداری می‌باشد.
زهرا جمشیدی خضرلو، سجاد احمدی زاد، مهدی هدایتی ، هیوا رحمانی ، آزاده موحدی،
دوره 13، شماره 4 - ( 2-1393 )
چکیده

مقدمه: هدف از این مطالعه مقایسه پاسخ ویسفاتین و شاخص مقاومت به ‌انسولین به پروتکل‌های فعالیت مقاومتی بود. روش‌ها: تعداد 10 مرد جوان سالم، سه پروتکل فعالیت مقاومتی قدرتی (3 ست 4 الی 5 تکراری با 85% یک تکرار بیشینه و 3 دقیقه استراحت بین ست‌ها و حرکات)، هایپرتروفی (3 ست10 تکراری با 70% یک تکرار بیشینه و 2 دقیقه استراحت بین ست‌ها و حرکات) و قدرتی-استقامتی (3 ست 15 تکراری با 55% یک تکرار بیشینه و 1 دقیقه استراحت بین ست‌ها و حرکات) را در سه جلسه اجرا کردند. در هر جلسه دو نمونه خون قبل و بلافاصله پس از فعالیت گرفته شد. برای مقایسه داده‌ها از آزمون تحلیل‌واریانس دو‌طرفه مکرر (2×3) استفاده شد. یافته‌ها: صرف‌نظر از نوع فعالیت مقاومتی، غلظت پلاسمایی ویسفاتین بعد از سه نوع فعالیت مقاومتی کاهش معنی‌دار داشت (05/0>P)، که این کاهش ویسفاتین در پاسخ به پروتکل قدرتی- استقامتی و هایپرتروفی به‌طور معنی‌داری بیشتر از پاسخ به پروتکل قدرتی بود (05/0>P). نتایج نشان داد که نه‌تنها گلوکز، انسولین و مقاومت‌انسولین در پاسخ به فعالیت مقاومتی تغییر معنی‌داری نداشتند بلکه بین تغییرات آن در پاسخ به پروتکل‌های فعالیت مقاومتی نیز تفاوت معنی‌داری مشاهده نشد (05/0> P). بررسی همبستگی بین تغییرات ویسفاتین و سایر پارامترها نشان داد که ارتباطی بین آنها وجود ندارد (05/0P>). نتیجه‌گیری: انجام فعالیت مقاومتی به‌ویژه فعالیت قدرتی-استقامتی و هایپرتروفی که کاهش بیشتری را در غلظت ویسفاتین پلاسما به‌دلیل افزایش احتمالی برخی از فاکتورهای بازدارنده از قبیل هورمون رشد نشان می‌دهند، می‌تواند جهت پیشگیری از ابتلا به هایپرانسولینمی مفید باشد.
مریم چینی ساز، آزاده ابراهیم حبیبی، پریچهره یغمایی، کاظم پریور، احمد رضا دهپور،
دوره 13، شماره 4 - ( 2-1393 )
چکیده

مقدمه: ساختار انعطاف‌پذیر پروتئین باعث می‌شود که پروتئین‌ها به‌سمت تشکیل تجمعات نظم یافته (فیبریل آمیلوئیدی) هدایت شوند. این حالت برای پروتئین‌‌های ضروری مانند انسولین که کاربرد دارویی دارند، یک مشکل مهم تلقی می‌شود. بررسی فرایند فیبریل‌زایی از طریق القاء و مهار آن با استفاده از ترکیبات خاص مانند مشتقات آروماتیک می‌تواند اطلاعات مفیدی در جهت پایدارسازی ساختار پروتئین در اختیار قرار دهد. روش‌ها: جهت القای فیبریل‌زایی به‌مدت 24 ساعت انسولین رگولار در بافر فسفات با pH خنثی انکوبه شد. ایجاد آمیلوئید با استفاده از روش‌های اسپکتروسکوپی جذب کنگورد و میکروسکوپ الکترونی (TEM) بررسی شد. سپس تاثیر تزریق زیرپوستی آمیلوئیدهای به‌دست آمده در شرایط in vitro در موش سوری بعد از بافت برداری با استفاده از رنگ آمیزی کنگورد و میکروسکوپ پولاریزه مورد مطالعه قرار گرفت. در عین حال از لیگاندهای آروماتیک جهت بررسی تاثیر آنها بر فرایند فیبریلاسیون استفاده شد. یافته‌ها: انسولین رگولار در pH خنثی و دمای C°37 قادر به تشکیل ساختار فیبریلار آمیلوئیدی است. از بین لیگاندها، سیلیبینین و کلروپروپامید بیشترین تاثیر مهاری را داشتند. همچنین در اثر تزریق فیبریل‌های به‌دست آمده در شرایط in vitro، شرایطی مشابه با آمیلوئیدوزیز ندولار ایجاد شد. نتیجه‌گیری: انسولین رگولار استعداد بالایی در تشکیل تجمعات آمیلوئیدی دارد. همچنین ایجاد شرایطی مشابه با آمیلوئیدوزیز ندولار، فیبریل‌زایی توسط انسولین رگولار را در شرایط in vitro تایید کرد. جهت مهار این پدیده سیلیبینین دارای بیشترین تاثیر بود و می‌تواند به‌عنوان داروی بالقوه در پایداری ساختار پروتئین مطرح باشند.
پریچهر یغمایی، فرزانه عباسی، آزاده ابراهیم حبیبی، عطیئه حصارکی،
دوره 13، شماره 5 - ( 4-1393 )
چکیده

مقدمه: سندرم تخمدان پلی کیستیک (Polycystic Ovary Syndrome=PCOS) یک بیماری نسبتا شایع در زنان در سنین باروری است. بیس فنول‌ها گروه‌های شیمیایی هستند که از دو گروه هیدروکسیل عملکردی تشکیل شده‌اند و بیشتر آن‌ها بر پایه‌ی دومتیل متان هستند. در این پژوهش اثر‌ترکیبات بیس فنول A و بیس فنول AP در سندرم تخمدان پلی کیستیک مورد بررسی قرارگرفته است. روش‌‌ها: رت‌های ماده بالع نژاد ویستار در 6 گروه طبقه‌بندی شدند. گروه کنترل سالم (رت‌های سالم که روغن هسته انگور را به عنوان حلال دارو دریافت نمودند). گروه PCOS (القای بیماری توسط تستوسترون پروپیونات) وگرو‌های تجربی ١٫٢٫٣٫٤ که به‌ترتیب پس از القای PCOS، بیس فنول A و بیس فنول AP را با دوز های mg/kg 25mg/kg , 50 از طریق گاواژ دریافت کردند. در پایان از قلب خون گیری به عمل آمد و هورمون‌های LH,FSH‌اندازه گیری شد. تخمدان‌ها نیز جهت بررسی‌های بافت شناسی مطالعه شدند. یافته‌ها: نتایج این بررسی نشان داد که بیس فنول A و بیس فنول AP، میزان هورمون LH را نسبت به FSH افزایش می‌دهند. هم‌چنین این دو ماده با کاهش معنادار تعداد فولیکول در حال رشد و کاهش فولیکول گراف و همین‌طور افزایش سرعت آترزی فولیکولی و کاهش احتمال ایجاد کیست (از بین بردن فولیکول‌ها و عدم تبدیل به کیست)، باعث ایجاد اثرات منفی بر روی سندروم تخمدان پلی کیستیک می‌شوند.
مهسا سلطانی نوبخت ، پریچهره یغمایی، آزاده ابراهیم حبیبی،
دوره 14، شماره 3 - ( 12-1393 )
چکیده

مقدمه: آلفا آمیلاز مهم‌ترین آنزیم تجزیه کننده نشاسته است. فعال کننده‌های این آنزیم بالقوه می‌توانند عامل کمکی در هضم باشند و مهارکننده‌های آن از جذب مواد نشاسته‌ای جلوگیری و در نتیجه میزان قند خون را کنترل می‌کنند. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر ترکیبات آروماتیک بر فعالیت آلفا آمیلاز سرم گاو بود. روش‌ها: تاثیر ترکیبات کارواکرول، کومیل فنل، تریپتامین، تریپتوفان، N-استیل- L - تریپتوفان، بیس فنل A و 2- بنزیل اکسی فنل،2و6– دی ایزوپروپیل فنل، 4-کلرو-2- ایزوپروپیل-5- متیل فنل، بر فعالیت آلفا آمیلاز سرم گاو در حضور سوبسترای مصنوعی (کیت آزمایشگاهی) بررسی شد. یافته‌ها: در بررسی ترکیبات آروماتیک بر فعالیت آلفا آمیلاز سرم گاو اکثر آن‌ها از الگوی رفتاری مشابهی پیروی کردند. همه ترکیبات بهجز تریپتامین اثر مهاری در محدوده 5 – 30 % بر فعالیت آلفا آمیلاز سرم گاو داشتند، به‌‌طوری‌که کومیل فنل بهترین تاثیر را در مهار آنزیم حدود30 % داشت، و تریپتامین فعالیت آلفا آمیلاز سرم گاو را 20 % افزایش داد. نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که ترکیبات آروماتیک یک و دو حلقه‌ای تاثیر مهار اندکی بر آلفا آمیلاز سرم گاو دارند و در ترکیب تریپتامین اثر فعال کنندگی مختصری دیده شد. با توجه به این نتایج از میان ساختارهای بررسی شده ساختارهای ایندولی و فنلی می‌توانند دارای تاثیر بر آنزیم آلفا آمیلاز باشند و در مرحله بعد بررسی مشتقات این ترکیبات پیشنهاد می‌شود.


ابوذر رمضانی، لیلا شاهمرادی، فریدون آزاده، فاطمه شیخ شعاعی، رشا اطلسی، نازلی نمازی، باقر لاریجانی،
دوره 20، شماره 1 - ( ویژه نامه گرامیداشت 25 سال فعالیت 1399 )
چکیده

مقدمه: همکاری‌های علمی باعث افزایش بهره‌وری علمی می‌شود. هدف مطالعه حاضر ترسیم شبکه‌ی همکاری علمی تحقیقات پژوهشگاه علوم غدد و متابولیسم دانشگاه علوم پزشکی تهران در دو پایگاه استنادی است.
روش‌ها: این پژوهش از نوع توصیفی- مقطعی و به روش‌ علم‌سنجی انجام شده است. جامعه‌ی پژوهش شامل کل مقالات پژوهشگاه علوم غدد و متابولیسم (EMRI) در پایگاه‌های هسته‌ی Web of Science و Scopus از سال 2002 تا 30 اکتبر 2020 بود. برای تجزیه‌وتحلیل داده‌ها از آمار توصیفی و نرم‌افزارهایExcel ، HistCite  ، VOSviewer وScientoPy استفاده ‌شد.
یافته‌ها: مجموعاً 4190 رکورد با وابستگی سازمانی پژوهشگاه در دو پایگاه بین‌المللی نمایه گردیده که 89480 استناد به آنها شده است. به‌طور متوسط هر مقاله 3/21 استناد دریافت کرده است. محققان پژوهشگاه تحقیقات خود را در 1118 مجله منتشر کردند. روند رشد سالانه انتشار تولیدات علمی پژوهشگاه در دو پایگاه Web of Science و Scopus به‌ترتیب 3/20 و 7/22 درصد بود. در انتشار مقالات مجموعاً 17662 نویسنده از 186 کشور مشارکت داشتند. در این مطالعه الگوی هم تألیفی (وابستگی سازمانی و کشور) و کلید واژه‌ها (بسامد واژگان) طبقه‌بندی و مصورسازی شدند.
نتیجه‌گیری: این یافته‌ها الگوی همکاری‌ها در مقالات پژوهشگاه را تعیین کرد که در نتیجه‌ی همکاری‌های بین‌المللی، تعامل با کشورهای پیشرو و همکاری‌های بین رشته‌ای، جریان دانش میان محققان پژوهشگاه افزایش می‌یابد. مطالعات دیگری برای تهیه تصویری جامع از شبکه‌ی همکاری‌ها پیشنهاد می‌شود تا وضعیت موجود را با سایر شاخص‌های تحلیل شبکه‌ی اجتماعی تحلیل نمایند.
آزاده آل طاها، مریم اعلا، اکبر سلطانی، باقر لاریجانی،
دوره 20، شماره 1 - ( ویژه نامه گرامیداشت 25 سال فعالیت 1399 )
چکیده

مقدمه: در این مطالعه به شناسایی الگوهای به اشتراک‌گذاری اطلاعات بین مجلات پزشکی مبتنی بر شواهد برای تعیین حوزه‌های اصلی این حیطه و ارائه‌ی افق علمی برای بهبود نشر پژوهش‌های حوزه‌ی پزشکی مبتنی بر شواهد در ایران و شناسایی روند موضوعی حوزه‌ی پزشکی مبتنی بر شواهد مرکز پزشکی مبتنی بر شواهد پژوهشگاه علوم غدد و متابولیسم دانشگاه علوم پزشکی تهران پرداخته شده است.
روشها: این مطالعه از نوع مطالعات توصیفی-مقطعی با رویکرد علم‌سنجی است. جامعه‌ی آماری شامل 121 مدرکی است که در سال‌های 2004 تا 2019 در پایگاه داده‌ی Scopus نمایه شده‌اند، منتشر شده است. ترسیم شبکه‌ی هم‌رخدادی واژگان و شبکه‌های هم‌نویسندگی با کمک نرم‌افزار VOS Viewer انجام شد.
یافته‌ها: مجله‌ی دیابت و اختلالات متابولیک شامل مجموعه‌ی بزرگی از اطلاعات مربوط به پزشکی مبتنی بر شواهد است و مطالب آن به‌طور گسترده در بسیاری از مجلات در ایران ذکر شده است. بررسی شبکه‌ی همکاری نویسندگی مشترک نشان داد که از 121 مقاله در حوزه‌ی پزشکی مبتنی بر شواهد از 191 نویسنده، اکبر سلطانی بیشترین استناد را در پژوهش‌های حوزه‌ی پزشکی مبتنی بر شواهد دارد و به‌عنوان فردی پیشگام در این حوزه به شمار می‌روند. سهم علمی مجله‌ی دیابت و اختلالات متابولیک به پزشکی مبتنی بر شواهد در حوزه‌های کنترل و درمان بیماری است. مرکز تحقیقات پزشکی مبتنی بر شواهد بیشتر در زمینه‌هایی مانند آموزش، درمان و تحقیقات، طبابت بالینی مبتنی بر شواهد، سیاست‌گذاری مبتنی بر شواهد و بهبود استدلال بالینی و تفکر بالینی متمرکز شده است. در شبکه‌ی هم‌رخدادی واژگان، بیشترین تولیدات علمی در پوکی استخوان بود. مجله‌های اصلی که بیشترین انتشار را داشتند، مجله‌ی دیابت و اختلالات متابولیکی (GDMD) بود. پژوهشگاه علوم غدد و متابولیسم دارای مجموعه‌ای گسترده از مقالات مرتبط با پزشکی مبتنی بر شواهد است که به‌طور گسترده در 171 سازمان در ایران مورد استناد قرار گرفته‌اند.
نتیجهگیری: در بحث مشارکت علمی، شبکه‌ی هم‌نویسندگی پزشکی مبتنی بر شواهد در ایران شامل 191 نویسندهی اصلی، در 23 طبقه‌بندی مختلف موضوعی است، که نویسندگان هسته در این شبکه را اکبر سلطانی، باقر لاریجانی، شیرین حسنی رنجبر، آرش معیری، آرش حسین‌نژاد، ایرج نبی‌پور، رامین حشمت، حمیده موسی‌پور، آزاده آل‌طه، محبوبه خباز مافی‌نژاد تشکیل داده‌اند. همچنین حیطه‌های موضوعی تخصصی پزشکی مبتنی بر شواهد به‌طور گسترده‌ای به سایر زمینه‌های پزشکی مانند پوکی استخوان و چاقی مرتبط است که از طبابت بالینی مبتنی بر شواهد به مدیریت مبتنی بر شواهد تغییر کرده است.
شهناز محمدی، آزاده نظری، مهناز محمدی،
دوره 23، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده

مقدمه: دیابت نوع دو به‌عنوان شایع‌ترین بیماری متابولیکی، یک اختلال مزمن و پیش‌رونده است که باعث ایجاد عوارض پایدار و افزایش بیماری‌های قلبی عروقی، عروق مغز، عروق محیطی، نفروپاتی، رتینوپاتی، نوروپاتی، پای دیابتی، آمپوتاسیون و مرگ‌ومیر در افراد مبتلا می‌شود. هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش پیش‌بینی‌کننده‌ی افکار تکرارشوند‌ه‌ی منفی، راهبردهای تنظیم هیجان و خودمراقبتی در پذیرش و تبعیت درمانی مبتلایان به دیابت نوع دو بود.
روش‌ها: روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی و جامعه‌ی آماری شامل تمامی افراد مبتلابه دیابت نوع دو انجمن دیابت استان چهارمحال و بختیاری بود که از این میان با استفاده از نمونه‌گیری در دسترس و براساس جدول مورگان، تعداد 300 نفر از مبتلایان به دیابت نوع دو انتخاب شدند. آزمودنی‌ها به‌وسیلهی پرسشنامه‌ی افکار تکرارشونده‌ی منفی، پرسشنامه‌ی نظم‌جویی هیجان، پرسشنامه‌ی خودمراقبتی و پرسشنامه‌ی تبعیت از درمان، مورد ارزیابی قرار گرفتند و برای تحلیل داده‌ها از نرم‌افزار SPSS استفاده شد.
یافته‌ها: یافته‌های پژوهش حاکی از آن بود که افکار تکرارشونده‌ی منفی، راهبردهای تنظیم هیجان و خودمراقبتی هر سه به‌صورت معناداری پذیرش و تبعیت از درمان را در مبتلایان به دیابت نوع دو پیش‌بینی می‌کنند.
نتیجه‌گیری: با توجه به مشخص شدن نقش پیش‌بینی کننده‌ی معنادار افکار تکرارشونده‌ی منفی، راهبردهای تنظیم هیجان و خودمراقبتی در پذیرش و تبعیت از درمان مبتلایان به دیابت نوع دو، همچنین به‌دلیل شیوع بالای این بیماری، به‌نظر می‌رسد مداخلات روان‌شناختی با در نظر داشتن نقش متغیرهای مذکور جهت کاهش مشکلات روان‌شناختی و افزایش پیروی از درمان این بیماران مثمر ثمر واقع شود، همچنین توجه به نقش افکار منفی تکرارشونده، راهبردهای سازگارانه و ناسازگارانه تنظیم هیجان و پایبندی به مراقبت از خود می‌تواند به منزله‌ی پیشگیری از وخیم شدن دیابت نوع دو و کنترل بهتر آن باشد.

صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دیابت و متابولیسم ایران می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb