87 نتیجه برای Il
علیرضا استقامتی، مهرشاد عباسی، عباس یوسفی زاده،
دوره 5، شماره 1 - ( 5-1384 )
چکیده
هدف این مطالعه مقایسه کارآیی انسولین رگولار تولیدی شرکت دارویی اکسیر که در ایران استفاده می شود با اکتراپید محصول شرکت Novo Nordisk بهروش کلامپ با قند خون ثابت است. این روش در ایران برای اولین بار در این مطالعه بکار گرفته شده است.
روشها : آزمون کلامپ با قند خون ثابت با دو نوع انسولین مذکور در مطالعه ای تصادفی ، دو سو کور و متقاطع روی 6 داوطلب مرد سالم انجام شد. داده های میزان تبادلات گلوکز شامل میزان پاکسازی قند بدن ومیزان پاکسازی انسولین بدن طی 2 ساعت آزمایش با تزریق همزمان مقادیر ثابت از پیش تعیین شده انسولین و مقادیر متغیر گلوکز با هدف تثبیت قند خون ، تعیین شد.
یافتهها: تفاوت بارزی بین تبادلات قند و عملکرد انسولین اکسیر و Novo Nordisk با توجه به میزان قند تزریق شده تام(mg/kg4/688 در مقابل mg/kg6/664 در طی 120 دقیقه )، میزان پاکسازی گلوکز(ml/kg 19/0±63/0 در مقابلml/kg 25/0±62/0) و میزان پاکسازی انسولین(110% در برابر 110%) وجود نداشت. هر دو ترکیب انسولین بطور یکسانی سطح انسولین خون را افزایش و سطح پپتید C خون را کاهش دادند.
نتیجهگیری : کار آیی و فراهمی زیستی انسولین انسانی اکسیر و اکتراپید Novo Nordisk در طی 2 ساعت مطالعه مشابه بود.
حسین فخرزاده، مریم قدسی، آناهیتا حمیدی، علیرضا معیری، رامین حشمت، رسول پور براهیم، معصومه نوری، باقر لاریجانی،
دوره 5، شماره 1 - ( 5-1384 )
چکیده
وجود همبستگی بین نمایه توده بدنی و افزایش فشار خون در افراد چاق اثبات شده است. از طرف دیگر به نظر می رسد که لپتین، هورمون نو یافته بافت چربی، دارای نقش مهمی در پاتوژنز چاقی باشد.در این مطالعه رابطه بین لپتین ،چاقی و افزایش فشار خون در نمونه ای از کودکان چاق ایرانی بررسی شد.
روشها: در این مطالعه تمامی کودکان 12-7 ساله دبستانهای منطقه 6 تهران جهت چاقی غربالگری شدند. از تمامی کودکانی که دور کمر آنها بالاتر از صدک 90 سن و جنسشان بود جهت شرکت در مطالعه دعوت به عمل آمد. شاخص های آنتروپومتریک 563 دانش آموز وارد شده در مطالعه اندازه گیری شد و نمونه خون ناشتا جهت اندازه گیری لپتین به عمل آمد.برای ارزیابی ارتباط بین عوامل مختلف با چاقی، آنالیز رگرسیون خطی چند متغیره به عمل آمد.
یافتهها: میانگین هندسی سطح سرمی لپتین در این جامعه 18/2±65/8 نانوگرم بر میلی لیتر بود. سطوح سرمی لپتین در دختران بیشتر از پسران بود (009/0P=). همبستگی معنیداری بین نمایه توده بدنی با سطوح سرمی لپتین ،سن کودک، فشار خون سیستولیک و فشارخون دیاستولیک وجود داشت. در آنالیز رگرسیون چند متغیره پس از تطبیق برای متغیر های دیگر، فشار خون سیستولیک و فشار خون دیاستولیک همبستگی خود را با لپتین از دست دادند
نتیجهگیری: در کودکان چاق ایرانی نمایه توده بدنی با سطوح سرمی لپتین رابطه دارد. ارتباط مستقیم و قوی بین چاقی و سطوح سرمی لپتین، این فرضیه را که هورمون لپتین در پاتوژنز چاقی دارای نقش است ،تقویت می کند. به نظر نمی رسد که لپتین به صورت واسطهای اصلی بین چاقی و فشار خون عمل کند. هرچند که مقادیر زیاد آن به صورت عامل خطر برای افزایش فشار خون عمل کند.
حسین مدنی، نارگل احمدی محمودآبادی، اکبر وحدتی،
دوره 5، شماره 2 - ( 6-1384 )
چکیده
دیابت نوع 1 یا دیابت وابسته به انسولین، یک بیماری خود ایمنی است. عوامل مختلف ژنتیکی، استرسهای محیطی، عفونت ویروسی و رژیم غذایی میتوانند آن را به وجود آورند که با تخریب سلولهای بتای تولید کننده انسولین در پانکراس همراه است. تحقیقات زیادی در زمینه درمان دیابت با استفاده از گیاهان دارویی انجام شده است. اثرات حفاظتی عصاره گیاهانی از جمله: زیره سبز، شنبلیله، مریمگلی، موسیر وغیره در رتهای دیابتی شده تأیید شده است. شوید با نام علمی Anethum graveolens گیاهی از خانواده umbelliferae است. این گیاه حاوی ترکیبات فلاونوییدی میباشد.
روشها: در این تحقیق اثر عصاره هیدروالکلی این گیاه بر میزان قند خون، لیپیدها و لیپوپروتیینها در رتهای دیابتی شده مورد بررسی قرار گرفت. به این منظور از 15 رت نر بالغ به وزن متوسط 250 - 200 گرم در سه گروه پنجتایی استفاده شد. تجویز مواد در همه گروهها به صورت تزریق داخل صفاقی انجام گرفت. رتهای گروه شاهد، برای یکسان نمودن شوک حاصل از تزریق هم حجم مواد تزریقی، سرم فیزیولوژی دریافت نمودند. رتهای گروه دیابت با تجویز آلوکسان منوهیدرات به میزان mg/kgbw 120 دیابتی شدند. رتهای گروه دیابتی تیمارشده، اضافه بر تیمار مشابه گروه دوم، عصاره هیدروالکلی شوید با دوز mg/kgbw 300 دریافت نمودند. 48 ساعت بعد از آخرین تزریق، از قلب حیوان خونگیری به عمل آمد و فاکتورهای سرمی مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج بدست آمده کاهش معنیدار میزان گلوکز، کلسترول تام، تریگلیسرید، LDLو VLDLرا در رتهای تیمار شده نسبت به گروه دیابتی نشان داد. با تجویز عصاره شوید، میزان HDL به طور معنیداری افزایش یافت.
نتیجهگیری: این تحقیق نشان داد استفاده از عصاره هیدروالکلی گیاه شوید میتواند در پایینآوردن قند خون مؤثر باشد.
ترکیبات آنتیاکسیدان موجود در شوید بر جذب گلوکز مؤثر است و همچنین میتواند در ترمیم و بازسازی سلولهای بتای آسیب دیده نقش داشته باشند.
نصرت اله ضرغامی، امیر بهرامی ، مجید مبصری، باقر لاریجانی، پوران کریمی، بهرنگ علنی،
دوره 5، شماره 3 - ( 2-1385 )
چکیده
دیابت، شایعترین بیماری متابولیک در انسان است. در اکثریت افراد مبتلا به دیابت نوع دو، افزایش وزن و چاقی از موارد جدی تهدید کننده سلامتی به شمار میروند. عوامل مختلف درونریز شناخته شدهای در توازن میان وزن و ترکیب بدن نقش تنظیمی ایفاء مینمایند. لپتین و سیستم فاکتور رشد شبه انسولین نوع یک (IGF-I) از جمله این موارد هستند. در این تحقیق ارتباط لپتین و IGF-I در بیماران دیابتی نوع 2 با نمایه توده بدن (BMI) بالا و افراد سالم مطالعه گردید.
روشها: این مطالعه مورد-شاهدی مقطعی بر روی سی و هشت بیمار دیابتی نوع دو (20 مرد و 18 زن با میانگین سنی 22/49 سال) انجام گردید. گروه شاهد شامل چهل و شش فرد سالم (16 مرد و 30 زن با میانگین سنی 52/49 سال) بود. سطوح قند پلاسمای ناشتا (FPG) با استفاده از روش گلوکز اکسیداز، HbA1c با استفاده از روشHPLC سیستم Hb gold Analyzer، لپتین، I-IGF ، IGFBP-3 و انسولین به روش آنزیم ایمنواسی اندازهگیری شدند. از آزمون t مزدوج جهت مقایسه میانگینهای کمی بین دو گروه مورد و شاهد استفاده گردید. معنی دار بودن آماری برای سطح05/0 P< دو دنباله در نظر گرفته شد.
یافتهها: در بیماران دیابتی نوع 2 و گروه شاهد از نظر نمایه توده بدن (BMI) و سن اختلاف معنی داری وجود نداشت. میانگین سطح سرمی لپتین، IGF-I، FPG و HbA1c در بیماران بطور معنی داری بالاتر از افراد شاهد بود(05/0P<). همچنین در هر دو گروه مورد و شاهد، میانگین غلظت سرمی لپتین در مردان بطور معنی داری پایینتر از زنان بود. (05/0P<). بین میانگین غلظت IGF-I با IGFBP-3، لپتین با انسولین ،IGF-I با سن و نمایه توده بدن با FPG همبستگی معنی داری ملاحظه گردید(05/0P<).
نتیجهگیری: با توجه به یافته های این مطالعه شاید بتوان پیشنهاد کرد که لپتین و IGF-I در تنظیم وزن و ترکیب بدن و همچنین در ایجاد اختلالات متابولیکی مختلف در بیماران دیابتی مؤثر بوده و قویا با انسولین، گلوکز، نمایه توده بدن و سن ارتباط دارند.
ناصر اقدمی، سید محمد موذنی،
دوره 5، شماره 4 - ( 3-1385 )
چکیده
دیابت وابسته به انسولین، یک بیماری خود ایمن به واسطه فعالیت سلولهای T خود واکنشگر علیه سلولهای بتای جزایر لانگرهانس کبدی میباشد. سلولهای دندریتیک(DCs) میتوانند در صورت قرار گرفتن در محیطهای سایتوکینی متفاوت، عملکرد تحریکی و یا تنظیمی سلولهای T را القا نمایند.
روشها: در مطالعه حاضر، ابتدا سلولهای دندریتیک با استفاده از GM-CSF و IL-4 از سلولهای بنیادی مغز استخوان موش تولید شده و بعد از تیمار شدن با IL-10 و یا LPS با پپتید انسولین بارگذاری شده و از نظر شاخصهای بلوغ و همچنین تولید سلولهای T تنظیمی و القای تولید سایتوکینها مورد مطالعه قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج نشان میدهند که میزان بروز MHC class IIبر روی سلولهای دندریتیک تیمار شده با IL-10 کمتر از سلولهای دندریتیک تیمار شده با LPS (72 درصد در مقابل 93 درصد، (04/0 < P) می باشد. هرچند سلولهای دندریتیک تیمار شده با IL-10 قادر به القای تکثیر سلولهایT بودند، ولی مقایسه سایتوکینهای تولید شده در دو گروه نشان میدهد که در گروهی که با IL-10 تیمار شده بودند، میزان تولید IFN- کمتر بوده (02/0 P <).
نتیجهگیری: استفاده از سلولهای دندریتیک تیمار شده با IL-10، میتواند در درمان و پیشگیری از دیابت خود ایمن موثر باشد اما برای بررسی بیشتر این کارایی لازم است سلولهای دندریتیک تیمار شده با این سایتوکین در مدلهای حیوانی دیابتی مورد استفاده و آزمون قرار گیرند.
جواد زوار رضا، محمود دوستی، صدیقه سلیمانی، فرزاد اسدی جمنانی، بردیا فرزام فر، شهرنازآریا برزین، علی جلیلیان،
دوره 5، شماره 4 - ( 3-1385 )
چکیده
مقدمه: مطالعات تجربی نشان داده اند که مصرف گردو خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی(CHD) را کاهش میدهد. گردو میزان لیپیدهای آتروژن نظیر کلسترول تام(TC) وتریگلیسرید(TG) ولیپوپروتیینهای آتروژن همچونLDL-C،VLDL-C را کاهش میدهد. این تأثیر به علت وجود ترکیبات مختلف بهویژه اسیدهای چرب غیر اشباع با چند پیوند دوگانه (PUFA) از نوع همچون اسید لینولنیک (C18:39,12,15 ) میباشد.
روشها: 20 راس رت نرهیپرکلسترولمیک با وزن g250-200 را به چهار گروه تقسیم کرده ،سپس این رتها به مدت هشت هفته تحت رژیم غذایی که حاوی مکمل عصاره روغنی گردوی ایرانی بود تغذیه گردیدند: گروه شاهد (غلظت 0% عصاره روغنی) و سه گروه مورد 5%، 5/7% و 10% عصاره روغنی گردو (بهترتیب 035/0، 049/0 و 07/0 گرم عصاره روغنی به ازای هر گرم وزن در هر روز).
یافتهها: این مطالعه نشان داد که عصاره روغنی گردوی ایرانی (لواسانات) اثری مثبت در کاهش غلظت سرمی TG (14%)، TC (8/7%)، LDL-C (11%) و VLDL-C (12%) داشته و با افزایش میزان مصرف عصاره(5% ، 5/7% و 10%) این اثر کاهنده نیز بیشتر شد.
نتیجهگیری: به علت کاهش غلظت سرمی لیپیدها و لیپوپروتیینهای آتروژن در اثر مصرف عصاره روغنی گردوی ایرانی (لواسانات)، میتوان گردو را به عنوان یک مکمل غذایی کاهنده خطر ابتلا به بیماریهای قلبی عروقی معرفی کرد.
باقر لاریجانی، سید سجاد محسنی صالحی، شیرین ایرانی، مرجان اکبری کامرانی، نسیم شیخ بهایی، احمد سجادی، سید ناصر استاد،
دوره 6، شماره 1 - ( 5-1385 )
چکیده
مقدمه: مطالعات متعددی جهت بررسی پیوند پانکراس به عنوان روشی نسبتاً قطعی در درمان دیابت نوع1 انجام میشوند .از آنجاکه میزان حیات جزایر برای پروگنوز پیوند مهم میباشد، در مطالعه حاضر مراحل لازم برای تهیه جزایر سلولی جهت پیوند در رت، انجام شده است. هدف از انجام این مطالعه ارزیابی میزان حیات مجموعه جزایر بدست آمده در روزهای مختلف و در نهایت پیشنهاد زمان مناسب جهت پیوند میباشد.
روشها:پانکراس رت جدا شده، بعد از
Chopping، توسط کلاژنازV برای مدت20 دقیقه در دمای C 37 C37ْ هضم شده و 3 بار سانتریفوژ شد.
سپس جزایر زیر میکروسکوپ جدا شده و در محیط کشت RPMI1640 در دمای Cْ37 ، برای 6 روز انکوبه شدند. هر Well حاوی 45-35 جزیره بود. میزان حیات جزایر پانکراس با ارزیابی میزان رنگ پذیری آنها با Acridine Orange / Propiodine Iodide و بررسی زیر میکروسکوپ فلورسنت تعیین گردید که در ساعتهای 0 ، 24 ، 48 و روزهای 3 و 5 و 6 انجام پذیرفت.
یافتهها: میزان حیات پس از انکوباسیون به تدریج افزایش مییابد تا به حداکثر میزان خود در روز دوم میرسد. پس از آن میزان حیات سلولها هستیم سیر نزولی را طی میکند بهطوری که در روزهای 5 و 6 به شدت کاهش یافته و به حدود صفر میرسد.
نتیجهگیری: وضعیت حیاتی سلول های جزیره ای پانکراس پس از جداسازی و تخلیص بدنبال کشت در محیط مناسب بهبود می یابند، بهطوری که این سلولها بهترین آمادگی جهت پیوند را پس از 48 ساعت انکوباسیون بعد از جداسازی از محیط بدن دارند.
احمد فرجزاده شیخ، صالح زاهدیاصل، نرگس عسکری سبزکوهی، سمیه بریهمی،
دوره 6، شماره 1 - ( 5-1385 )
چکیده
مقدمه: با توجه به ارتباط هیپرکلسترولمی و بیماریهای قلبی عروقی، مطالعه در جهت معرفی روغنهایی که نقش کمتری در افزایش کلسترول خون دارند ضروری میباشد. یکی از این روغنها، روغن کنجد میباشد. در بررسی حاضر اثر ارده (حاوی روغن کنجد) بر لیپوپروتیینها و تریگلیسرید خون موش صحرایی مورد بررسی قرار گرفت.
روشها: شصت موش صحرایی نر از نوع آلبینو ویستار به وزن و سن تقریبی یکسان در 6 گروه 10 تایی تقسیم شدند. ابتدا هر 6 گروه بهمدت 20 روز تحت رژیم عادی یکسان قرار گرفته و سپس گروههای 6 گانه به مدت 30 روز تحت رژیمهای غذایی متفاوت قرار داده شدند.گروه 1 رژیم عادی، گروه 2 رژیم عادی بهعلاوه ارده، گروه 3 رژیم عادی به علاوه روغن آفتابگردان، گروه 4 رژیم پرکلسترول (رژیم عادی بهعلاوه 5/0% اسیدکولیک و 1% کلسترول)، گروه 5 رژیم پرکلسترول به علاوه ارده و گروه 6 رژیم پرکلسترول به علاوه روغن آفتاب گردان به مدت یک ماه مصرف کردند. در انتها، از طریق سینوس چشمی از موشها خونگیری به عمل آمد و غلظت کلسترول، تریگلیسرید و HDL سرم اندازهگیری شد. VLDL با استفاده از فرمول محاسبه گردید.
یافتهها: نتایج نشان داد که غلظت کلسترول خون موشهای تغذیه شده با ارده (mg/dl 3/2±2/38) بهطور معنیداری (01/0P<) نسبت به گروه 1 (9/5±5/49) کاهش داشت ولی این کاهش در گروه تغذیه شده با روغن آفتابگردان (گروه 3) معنیدار نبود. همچنین ارده به طور معنیداری باعث کاهش کلسترول موشهای تغذیه شده با رژیم پرکلسترول (گروه 5) شد. کاهش کلسترول در موشهای تغذیه شده با رژیم پرچرب به علاوه روغن آفتابگردان نیز مشاهده گردید. نتایج حاصل از بررسی تریگلیسرید حاکی از کاهش معنیدار (05/0P<) تریگلیسرید در موشهای گروه 2 در مقایسه با گروه کنترل (گروه 1) بوده است در صورتی که این کاهش در موشهای تغذیه شده با روغن آفتابگردان (گروه 3) معنیدار نبود. در گروههای تغذیه شده با رژیم پرکلسترول (گروههای 5 و 6) روغن آفتابگردان قادر به کاهش معنیدار تریگلیسرید نسبت به گروه کنترل (گروه 4) نبود. در بررسی HDL، اختلاف معنیداری بین گروههای تغذیه شده با ارده و روغن آفتابگردان با گروه کنترل مشاهده نشد. VLDL گروه2 بهطور معنیداری نسبت به گروه 1 کاهش یافت (05/0P<) ولی این کاهش در گروه 3 نسبت به گروه 1 معنیدار نیست. تغییرات VLDL در گروهای 5 و6 نیز نسبت به گروه 4 معنیدار نمیباشد.
نتیجهگیری: نتایج بررسی، نشان دهنده اثر کاهش دهنده ارده بر کلسترول و تریگلیسرید سرم در رژیم عادی و همچنین کاهش کلسترول در سرمهای هیپرکلسترولمی میباشد. با توجه به نتایج این مطالعه، پیشنهاد میگردد که اثر درمانی روغن کنجد در کاهش کلسترول افرادی که کلسترول خون بالا دارند مورد بررسی قرار گیرد.
حسین فخرزاده، آزاده سادات خضری، علی رفائی، رسول پورابراهیم، محمد جعفر محمودی، رامین حشمت، فاطمه بندریان،
دوره 6، شماره 1 - ( 5-1385 )
چکیده
مقـدمه: با گسترش الگوی زندگی شهری، شاهد افزایش روزافزون شیوع عوامل خطر بیماریهای قلبی عروقی در کشور هستیم. لذا غربالگری این عوامل خطرساز از اولویت های ساختار بهداشتی کشور است. هدف از این مطالعه بررسی ارزش روش غربالگری به کمک سابقه خانوادگی بوده است.
روشها: 10 مدرسه راهنمایی واقع در منطقه 6 شهرداری تهران به طور تصادفی انتخاب شدند. سپس پرسشنامه ای جهت بررسی سابقه خانوادگی بیماریهای قلبی عروقی در میان دانش آموزان توزیع گردید که به کمک والدینشان آن را تکمیل کردند. پس از جدا کردن خانواده های با یا بدون سابقه خانوادگی، آنها به صورت جداگانه جهت بررسی بیشتر به بیمارستان شریعتی دعوت شدند. برای آنالیز اطلاعات از نرم افزار SPSS ویرایش 10 و تستهای آماری T-test , Chi-Square و تستهای توصیفی استفاده شد.
یافتهها: بر اساس پرسشنامه اولیه، حدود 40% خانواده ها سابقه خانوادگی مثبت داشتند. از میان خانواده های با سابقه فامیلی مثبت (پر خطر)، 72% و از گروه شاهد (گروه کم خطر)، 34% به درمانگاه مراجعه نمودند. میانگین کلسترول تام (TC) و LDL-C در خانواده های پر خطر بطور معنی داری بالاتر بود. میانگین قند خون ناشتا در پدران و فرزندان خانواده های پر خطر نیز بالاتر بود )05/0(P <. فراوانی افراد با کلسترول تام بالای mg/dl200 و قند خون ناشتای بالای mg/dl100 در خانواده های پر خطر بیشتر بود. فراوانی افراد با LDL-C بالای mg/dl130 نیز در پدران و فرزندان خانوادههای پر خطر بالاتر بود. میانگین سن، فشار خون، BMI، TG و HDL-C در دو گروه تفاوت معنی داری نداشت.
نتیجهگیری: میزان مشارکت و فراوانی عوامل خطر قلبی عروقی در خانواده های با سابقه خانوادگی مثبت بطور معنی داری بیشتر است. لذا یافته های این مطالعه، استفاده از سابقه خانوادگی را جهت غربالگری تایید می نماید.
حمیرا رشیدی، حسین آریان پور،
دوره 6، شماره 4 - ( 3-1386 )
چکیده
بیماری دیابت به عنوان یکی از شایعترین بیماریهای متابولیک انسان دارای شیوعی در حال پیشرفت می باشد. دیس لیپیدمی در این بیماران شایع است که با افزایش تری گلیسرید و LDL-C و کاهش HDL-C پلاسما مشخص می گردد و خطر حوادث قلبی و عروقی را افزایش میدهد.ز درمانهای پیشنهادی جهت دیس لیپیدمی در افراد دیابتی ، استفاده از اسیدهای چرب اشباع نشده امگا-3 میباشد که عمدتاً در روغن ماهی موجود است.
روشها: این مطالعه بصورت کارآزمایی بالینی دوسوکور تصادفی شده انجام گرفت. در مدت یک سال 96 بیمار دیابتی نوع 2 در دو گروه به مدت 8 هفته و سه بار در روز تحت تغذیه با روغن ماهی یا روغن ذرت قرار گرفتند (هر گروه 48 نفر ). درابتدای مطالعه ودر پایان هفته هشتم میزان قند خون ناشتا،تری گلیسرید، کلسترول تام، LDL-C وHDL-C بیماران اندازهگیری شد و تغییرات آنها در هر گروه و نیز بین دو گروه مورد مقایسه قرار گرفت.
یافتهها: به طور کلی جنس، متوسط سن، سن شروع دیابت، مدت دیابت، BMI، میزان کلسترول تام، FBS, LDL-C, HDL-C و تریگلیسرید قبل درمان و نوع درمان دیابت، و سیگاری و غیر سیگاری بودن در دو گروه با هم تفاوت معنیداری نداشت. در گروه مصرف کننده روغن ماهی و روغن ذرت، میزان متوسط تری گلیسرید، کلسترول تام و قند خون ناشتا قبل و بعد از درمان اختلاف معنیداری نداشتند ولی در گروه روغن ماهی LDL-C بعد از درمان کاهش و HDL-C افزایش یافت (001/0=P) و در گروه روغن ذرت میزان متوسط LDL-C قبل و بعد از درمان اختلاف معنیداری با هم نداشتند ولی HDL-C بعد از درمان افزایش یافت (001/0=P). میزان متوسط تغییرات تریگلیسرید، کلسترول تام و قند خون ناشتا قبل و بعد از درمان در دو گروه با هم اختلاف معنیداری نداشت ولی بعد از درمان در گروه روغن ماهی نسبت به گروه روغن ذرت، میزان LDL-C کاهش و میزان HDL-C افزایش چشمگیری داشت که به ترتیب 003/0=P و 001/0=P بود. نسبت متوسط مقادیرLDL / HDL و /HDLکلسترول تام در گروه روغن ماهی و روغن ذرت در قبل و بعد از درمان اختلاف معنی داری داشته و نسبت متوسط تغییرات این دو در گروه روغن ماهی نسبت به روغن ذرت کاهش واضحی داشتند که به ترتیب برای نسبتهای فوق 001/0=P و 005/0=P بود.
نتیجهگیری: در این طرح روغن ماهی نسبت به روغن ذرت باعث کاهش بیشتر میزان LDL-C و افزایش بیشتر HDL-C شد و از آن مهمتر اینکه روغن ماهی باعث کاهش نسبت مقادیر HDL-C /کلسترول تام وLDL/HDL شد که این موارد باعث کاهش خطر حوادث قلبی و عروقی در بیماران دیابتی نوع 2 میشود .
نغمه ستاراحمدی، علی اکبر موسوی موحدی،
دوره 7، شماره 1 - ( 4-1386 )
چکیده
اندرکنش قندهای احیا کننده با پروتیینها منجر به ایجاد یک سری واکنش های آبشاری می شود که به واکنش گلایکه شدن یا میلارد معروفند که نقش مهمی در ایجاد عوارض دیابت ایفا می کند. در این مرور کوتاه، تغییرات ساختاری آلبومین سرم خون گلایکه شده (GHSA) توسط قندهای مختلف در زمان های گوناگون انکوبه شدن که در متون علمی گزارش شده به همراه مطالعات گروه ما گزارش می گردد. مطالعات گروه ما نشان میدهد آلبومین سرم انسانی (HSA)، در اثر گلایکه شدن دستخوش تغییرات ساختاری می شود. در فرایند گلایکه شدن آلبومین در روز 21 انکوبه شدن، جدا شدن گلوکز از آلبومین گلایکه شده موجب ایجاد مولتن گلبول می شود که مقدمه ای برای بیماری های در ارتباط با مولتن گلبول می تواند باشد. همچنین گلایکه شدن طولانی مدت آلبومین سرم انسانی موجب توده ای شدن، تشکیل آمیلوئید و کاهش کشش سطحی آلبومین گلایکه شده می شود و نقش مواد فعال سطحی و غیرطبیعی کننده را برای پروتئین ایفا می کند ما نشان دادیم آلژینات به عنوان یک پلیمر قندی می تواند گلایکه شدن آلبومین را کاهش دهد. در نهایت مقایسه ای بین اندرکنش مصنوعی و آزمایشگاهی قند ها با آلبومین و نمونه HSA بیماران دیابتی مورد مطالعه گروه ما قرار گرفت ، تنها تعداد اسیدآمینه های آرژینین در آلبومین بیماران دیابتی به میزان بیشتری تغییر یافته اند.
مهرداد روغنی، توراندخت بلوچ نژاد مجرد، ثمانه طاهری،
دوره 7، شماره 2 - ( 6-1386 )
چکیده
مقدمه: کاهش سطح گلوکز و لیپیدهای سرم در بیماران دیابتی با استفاده از گیاهان دارویی از اهمیت زیادی برخوردار است. در بررسی حاضر اثر مصرف خوراکی قره قاط بر میزان گلوکز و لیپیدهای سرم موش صحرایی دیابتی مورد بررسی قرار گرفت.
روشها: موشهای صحرایی ماده به چهار گروه کنترل، کنترل تحت تیمار با قره قاط، دیابتی و دیابتی تحت درمان با قره قاط تقسیم شدند. دو گروه تحت تیمار با قره قاط، پودر گیاه مخلوط شده با غذای استاندارد موش (25/6%) را به مدت 4 هفته دریافت نمودند. میزان گلوکز، تری گلیسرید، کلسترول تام، کلسترول LDL و HDL سرم قبل از بررسی و در هفته های دوم و چهارم پس از بررسی تعیین گردید.
یافتهها: میزان گلوکز سرم در گروه دیابتی افزایش معنی داری را در هفته چهارم در مقایسه با هفته قبل از آزمایش نشان داد (001/0P<) و در گروه دیابتی تحت درمان با قره قاط کاهش معنی دار در مقایسه با گروه دیابتی مشاهده شد (01/0P<). بهعلاوه سطح تری گلیسرید در هفته چهارم در گروه دیابتی تحت درمان در مقایسه با گروه دیابتی بطور معنی دار پایینتر بود (05/0P<). از طرف دیگر در خصوص کلسترول تام، کلسترول HDL و LDL، تغییر معنی دار در مقایسه با گروه دیابتی مشاهده نشد.
نتیجه گیری: مصرف خوراکی بخش هوایی قره قاط در مدل تجربی دیابت قندی دارای اثر هیپوگلیسمیک بوده و موجب تغییر سودمند در مورد تری گلیسیرید سرم می گردد.
عسل عطایی جعفری، سعید حسینی، حمید علوی مجد، فریده طاهباز،
دوره 7، شماره 2 - ( 6-1386 )
چکیده
مقدمه: شیر و فرآورده های تخمیری آن با اثرات هیپوکلسترولمیک احتمالی شناخته شده اند. در این مطالعه، اثرات هیپوکلسترولمیک جایگزین کردن شیر را با دو نوع ماست معمولی و ماست پروبیوتیک، در دو گروه افراد نورموکلسترولمیک (N) و هیپرکلسترولمیک (H) مقایسه کردیم.
روشها: 28 فرد با سطح کلسترول mg/dl280-160 انتخاب شدند و به مدت 2 هفته ماست مصرف نکردند و روزانه g300 شیر به رژیم آنان اضافه شد. چربی های خون اندازه گیری شد و افراد بطور تصادفی در گروههای ماست معمولی یا پروبیوتیک قرار گرفتند و به مدت 6 هفته، g/d300 از ماست ها را به جای شیر استفاده کردند. در پایان، اندازه گیری چربی های خون تکرار شد. افراد در هر دو گروه، بر اساس سطح اولیه کلسترول به دو زیرگروه N (کلسترولmg/dl>220) و H (کلسترول≥mg/dl220) تقسیم شدند و تغییرات چربی های خون بین این زیرگروهها در هر گروه آزمایشی، مقایسه شد.
یافته ها: با مصرف ماست معمولی به جای شیر، سطح کلسترول تام وLDL-C در زیر گروه H نسبت به N کاهش یافت که کاهش LDL-C معنی دار بود (033/0 = P). اثر جایگزینی شیر با ماست پروبیوتیک بر کاهش سطح کلسترول تام و LDL-C، در زیر گروه H نسبت به Nبیش از اثر ماست معمولی بود (028/0=P و014/0=P در سطح کلسترول تام وLDL-C ).
نتیجه گیری: هر چه سطح کلسترول خون بالاتر باشد، مصرف ماست و بهویژه ماست پروبیوتیک به جای شیر در رژیم غذایی سودمندتر خواهد بود. توصیه می شود منبع لبنیات در رژیم افراد هیپرکلسترولمیک، بیشتر از ماست تامین شود.
محبوبه همتآبادی، سمیه بخشایشی، محمد عبداللهی، رامین حشمت، غزل خوشهچین، امید عظیم عراقی، باقر لاریجانی،
دوره 9، شماره 2 - ( 9-1388 )
چکیده
مقدمه: دیابت نوع 2، یکی از شایعترین بیماریهای مزمن در جهان و همراه با عوارض متعددی میباشد که نه تنها برای بیمار ناتوان کننده و مزاحم است، بلکه بار فراوانی را بر سیستم سلامت جامع وارد میکند. یکی از سازوکارهای مطرح در ایجاد عوارض دیابت، عدم تعادل بین عوامل اکسیدان و آنتی اکسیدان در بدن میباشد و مطالعات متعددی جهت تصحیح یا تأخیر در این فرآیند و در نهایت کاهش عوارض مزمن انجام گرفتهاند.
روشها: در این کارآزمایی بالینی دوسویهکور، 61 بیمار مبتلا به دیابت که تحت درمان با داروهای خوراکی کاهنده قندخون بودند به دو گروه تقسیم و اثرات آنتیاکسیداتیو درمان 3 ماهه با داروی Semelil (آنژی پارس) که یک ترکیب گیاهی جدید و مؤثردر درمان زخم پای دیابتی میباشد، در مقایسه با دارونما مورد مطالعه قرار گرفت. بررسیهای آزمایشگاهی پایه و3 ماه پس از درمان شامل شمارش کامل خون، قندخون ناشتا، پروفایل چربیها، انسولین ناشتا، بررسی کارکرد کبدی، کلیوی همراه با اندازهگیری سطوح TNF-a،CRP-HS و هموسیستئین انجام شد. وضعیت سیستم اکسیداتیو نیز با بررسیهای آزمایشگاهی ظرفیت آنتی اکسیداتیو تام، پراکسیداسیون چربی، اندزهگیری دئوکسی گوانوزین وگروههای کربونیل سرم مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافتهها: به جز تغییر در سطوح دئوکسیگوانوزین (05/0 = P) پس از مصرف آنژیپارس، تغییر معنیداری در سایر پارامترهای التهابی و اکسیداتیو مورد بررسی روی نداد.
نتیجهگیری: سازوکارهای دیگری بجز اثرات آنتیاکسیداتیو در بهبود زخمپای دیابتی ناشی از آنژیپارس دخالت دارند.
فریبرز هوانلو، طاهره عارفی راد، سجاد احمدی زاد، مهدی هدایتی،
دوره 11، شماره 2 - ( 11-1390 )
چکیده
مقدمه: در مطالعات مقطعی و طولی، اثر ضدالتهابی تمرین ورزشی تائید و به تاثیر آن بر سایتوکاینهای مختلف التهابی و نیز پیشالتهابی اشاره شده است. هدف از تحقیق حاضر مقایسه دو شیوه تمرین سرعتی - تناوبی با شدت بالا و حجم پایین و تمرین استقامتی - تداومی با شدت متوسط و حجم بالا بر سطوح مارکرهای التهابی میباشد.
روشها: شانزده دانشجو با میانگین و انحراف معیار سنی 2 ± 23 سال و وزن 3/9 ± 2/65 کیلوگرم و حداکثر اکسیژن مصرفی 26/5 ± 96/33 میلیلیتر بر کیلوگرم در دقیقه داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. تمرین سرعتی - تناوبی شامل وهلههای 4 تا6 تایی آزمون وینگیت با حداکثر توان با 4 دقیقه ریکاوری بین وهلهها و تمرین استقامتی - تداومی شامل 90 تا 120 دقیقه فعالیت با شدت 65% حداکثر اکسیژن مصرفی بروی دوچرخه کارسنج که هر دو تمرین (برای 3 روز/ هفته) به مدت 2 هفته بود. در هر دو گروه قبل و 2 روز پس از اتمام پروتکل نمونههای خون و سرم جهت بررسی سطح اینترلوکین 6 (Interleukin 6)، اینترلوکین10 و (Interleukin 10)پروتئین واکنش پذیر C (C Reactive Protein)، سلولهای سفید خون (White Blood Cell)، گلوکز و انسولین گرفته شد. شاخص مقاومت به انسولین (HOMA-IR) با استفاده از غلظت گلوکز و انسولین محاسبه گردید. دادهها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس مکرر و من ویتنی یو مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج نشان داد، بین تاثیر دو نوع برنامه تمرینی منتخب بر کلیه عوامل مذکور تفاوت معنیداری وجود ندارد (05/0P>).
نتیجهگیری: در مجموع، بر اساس یافتههای تحقیق حاضر نتیجهگیری میشود که تمرین سرعتی - تناوبی و تمرین استقامتی - تداومی بر مارکرهای التهابی تاثیر یکسانی دارند.
زهرا جوینده، مصطفی قربانی، باقر لاریجانی، شیرین حسنی رنجبر،
دوره 12، شماره 2 - ( 10-1391 )
چکیده
Normal 0 false false false مقدمه: دیابت به عنوان یک عامل خطر مهم در ابتلا به استئوپروز، ساخت و تخریب استخوان را تحت تاثیر قرار میدهد. با توجه به افزایش روزافزون شیوع استئوپروز در ایران و به دنبال آن افزایش عوارض، مرگ و میر و هزینههای اقتصادی ناشی از آن در جامعه، شناسایی و استفاده از داروهای جدید در درمان این بیماری ضروری به نظر میرسد. با توجه به اثرات مفید داروی گیاهی جدید آنژی پارس در بهبود و درمان زخمهای دیابتی، بررسی اثرات این داروی جدید بر سایر ارگانها از جمله استخوان و مارکرهای ساخت و جذب آن ضروری و البته مفید خواهد بود.
روشها: در این کارآزمایی بالینی دو سویه کور، 61 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 در دو گروه مداخله و کنترل مورد مطالعه قرار گرفتند. بیماران در گروه مداخله تحت درمان با 100 میلیگرم آنژی پارس دو بار در روز قرار گرفتند. در گروه کنترل بیماران دارونما (یک پلیمر غیرقابل جذب) با همان دوز دریافت نمودند. بررسیهای آزمایشگاهی پایه و 3 ماه پس از درمان شامل مارکرهای جذب و ساخت استخوان انجام شد.
یافتهها: 31 بیمار در گروه مداخله و 30 بیمار در گروه کنترل با متوسط سن 2/6±8/51 و طول مدت بیماری 7/4±5/7 سال بدون هیچگونه تفاوت معنیدار بین دو گروه، مورد بررسی قرار گرفتند. در پایان 3 ماه درمان بین دو گروه هیچ تفاوت معنیداری در سطح پیریدینولین، استئوکلسین، کلسیم ادرار، آلکالین فسفاتاز استخوانی و TNF-&alpha مشاهده نشد. تنها سطح کراتینین ادرار به طور معنیداری بعد از 3 ماه درمان بین دو گروه متفاوت بود (029/0P=).
نتیجهگیری: یافتههای این مطالعه نشان میدهد آنژی پارس اثر مفید و یا مضری بر روی استخوان ندارد. احتمال دارد اثرات دیگری از این ترکیب جدید در پروسه گردش استخوانی دخیل باشد که نیازمند صرف زمان طولانی در مطالعات و پژوهشهای بیشتر است.
مهتاب علیزاده ، حسین فخرزاده ، فرشاد شریفی، نسیبه زنجری، سیامک قاسمی،
دوره 13، شماره 1 - ( 10-1392 )
چکیده
اهداف: با توجه به اهمیت ارائه خدمات بهداشتی به سالمندان، بررسی وضعیت سلامت جسمانی و روانی افراد سالمند در کشور ضروری میباشد. از طرف دیگر به دلیل افزایش شمار سالمندان و نیز افزایش بیماریهای مزمن در سنین سالمندی هزینههای ارائه خدمات بهداشتی نیز روبه افزایش است. از این رو، مشخص کردن سن شروع سالمندی در ارایه خدمات ومراقبتهای سالمندی نیاز به مطالعهای در زمینه تفاوت دو گروه سنی 64-60 ساله و 69-65 ساله در وضعیت سلامت جسمانی و روانی دارد.
روشها: در این مطالعه مقطعی و توصیفی -تحلیلی 400 نفرافراد سالمند در دو گروه سنی 64 -60 ساله و 69-65 ساله ساکن مناطق شهری استان تهران در سال 1390 به روش نمونه گیری چند مرحلهایی انتخاب شدند. نمونهها از لیست پروندههای برنامه سالمندان مراکز بهداشتی با رعایت پراکندگی توزیع جغرافیایی در شهر تهران با روش مصاحبه حضوری نمونه گیری شدند. روش گردآوری دادهها پرسشنامه ساختار یافته بوده که برگرفته از ابزارهای سنجش سلامت جسمانی (دو تست (ADL, PF و ابزارهای سلامت روانی (دو تست K6, Psychological Wellbeing) بوده است.
یافتهها: یافتههای مطالعه نشان داد که سالمندان دو گروه سنی 64-60 ساله و 69-65 ساله در انجام فعالیتهای روزمره زندگی (042/0 = P) و محدودیت در انجام فعالیتهای فیزیکی با یکدیگر تفاوت معناداری داشته (020/0 = P) و با افزایش سن محدودیت در انجام فعالیتهای فیزیکی افزایش مییابد. اما در شاخصهای سلامت روانی یعنی پریشانی روانی و احساس تندرستی روانی هرچند با افزایش سن پریشانی روانی بیشتر و احساس تندرستی روانی کمتر میشود اما تفاوت معناداری بین دو گروه سنی وجود نداشت. البته سطوح پریشانی روانی بین دو گروه سنی متفاوت بوده است.
نتیجهگیری: بر این اساس، ارائه خدمات تکمیلی را میتوان از 65 سال شروع کرد و در ارائه خدمات مشاورهای به تفاوت سلامت زنان و مردان توجه کرد.
بیتا فام، مریم زرکش، مریم السادات دانشپور، فریدون عزیزی، مهدی هدایتی،
دوره 13، شماره 2 - ( 10-1392 )
چکیده
مقدمه: هدف این مطالعه بررسی ارتباط فاکتور های التهابی از جمله پروتئین واکنشگر (hs-CRP) C، اینترلوکین6(IL-6) و هموسیستئین (Hcy) با متغیرهای چاقی در بزرگسالان مطالعه قند و لیپید تهران (TLGS) میباشد.
روشها: در مطالعه مقطعی کنونی، 352 فرد (132مرد و220 زن) بالای 19 سال از جمعیت TLGS به صورت تصادفی انتخاب و بر اساس اندازه دور کمر گروه بندی شدند، سطح سرمی فاکتورهای التهابی به روش الایزا اندازهگیری شد.
یافتهها: از میان 352 فرد شرکت کننده با متوسط سنی 1/16±1/46 سال، حدود(5/56%) 199 نفر مبتلا به چاقی شکمی بودند. غلظت سرمی hs-CRP و IL-6در افراد با چاقی شکمی بیشتر بود (001/0>p نانوگرم در میلی لیتر 3/4±8/577 در مقابل 3/3±1/1507)(001/0>p پیکوگرم در میلی لیتر 8/3±9/1 در مقابل 3/3±6/3). در این گروه، مناسبترین پیشگویی کننده بر اساس شاخص R2 تعدیل شده برای hs-CRP، IL-6 و Hcy به ترتیب دور کمر، دورکمر /قد (WHtR) و دور مچ بود. در گروه نرمال، دور باسن و WHtR بهترین پیشگویی کننده برایHcy و hs-CRP بودند. ارتباط معنی داری بین IL-6 و متغیرهای چاقی شکمی جود نداشت لذا پیشگویی کنندهای برای آن تعیین نگردید.
نتیجهگیری: بر اساس این مطالعه، چاقی با افزایش میزان فاکتورهای التهابی ارتباط دارد و در افراد مبتلا به چاقی شکمی، اندازه دور مچ، دور کمر و WHtR مناسبترین پیشگویی کننده برای Hcy، hs-CRP و IL-6 هستند.
مریم چینی ساز، آزاده ابراهیم حبیبی، پریچهره یغمایی، کاظم پریور، احمد رضا دهپور،
دوره 13، شماره 4 - ( 2-1393 )
چکیده
مقدمه: ساختار انعطافپذیر پروتئین باعث میشود که پروتئینها بهسمت تشکیل تجمعات نظم یافته (فیبریل آمیلوئیدی) هدایت شوند. این حالت برای پروتئینهای ضروری مانند انسولین که کاربرد دارویی دارند، یک مشکل مهم تلقی میشود. بررسی فرایند فیبریلزایی از طریق القاء و مهار آن با استفاده از ترکیبات خاص مانند مشتقات آروماتیک میتواند اطلاعات مفیدی در جهت پایدارسازی ساختار پروتئین در اختیار قرار دهد.
روشها: جهت القای فیبریلزایی بهمدت 24 ساعت انسولین رگولار در بافر فسفات با pH خنثی انکوبه شد. ایجاد آمیلوئید با استفاده از روشهای اسپکتروسکوپی جذب کنگورد و میکروسکوپ الکترونی (TEM) بررسی شد. سپس تاثیر تزریق زیرپوستی آمیلوئیدهای بهدست آمده در شرایط in vitro در موش سوری بعد از بافت برداری با استفاده از رنگ آمیزی کنگورد و میکروسکوپ پولاریزه مورد مطالعه قرار گرفت. در عین حال از لیگاندهای آروماتیک جهت بررسی تاثیر آنها بر فرایند فیبریلاسیون استفاده شد.
یافتهها: انسولین رگولار در pH خنثی و دمای C°37 قادر به تشکیل ساختار فیبریلار آمیلوئیدی است. از بین لیگاندها، سیلیبینین و کلروپروپامید بیشترین تاثیر مهاری را داشتند. همچنین در اثر تزریق فیبریلهای بهدست آمده در شرایط in vitro، شرایطی مشابه با آمیلوئیدوزیز ندولار ایجاد شد.
نتیجهگیری: انسولین رگولار استعداد بالایی در تشکیل تجمعات آمیلوئیدی دارد. همچنین ایجاد شرایطی مشابه با آمیلوئیدوزیز ندولار، فیبریلزایی توسط انسولین رگولار را در شرایط in vitro تایید کرد. جهت مهار این پدیده سیلیبینین دارای بیشترین تاثیر بود و میتواند بهعنوان داروی بالقوه در پایداری ساختار پروتئین مطرح باشند.
فاطمه مختاری، فهیمه اسفرجانی، مهدی کارگرفر،
دوره 13، شماره 4 - ( 2-1393 )
چکیده
مقدمه: فعالیت بدنی بههمراه رژیم غذایی، پایهای در درمان دیابت در نظر گرفته شده است. بنابراین پیشگیری و درمان دیابت با توجه به شیوه زندگی امروزه که با عدم تحرک، استرس و عادات غذایی نادرست همراه است، بسیار ضروری میباشد. هدف از پژوهش حاضر تعیین تاثیر ترکیبی 12 هفته تمرین هوازی و مصرف بتاگلوکان جو بر قند و نیمرخ لیپیدی زنان دیابتی نوع دو بود.
روشها: 24 نفر از زنان مبتلا به دیابت نوع دو با میانگین سنی 49 سال و دامنه قندخون بین 110-280 میلیگرم بر دسی لیتر، به صورت هدفمند انتخاب، و پس از پُر کردن فرمهای رضایتنامه، در این مطالعه شرکت کردند. آزمودنیها به سه گروه، کنترل (8 N=)، گروه تجربی ورزش و تغذیه (8 N=) و گروه تغذیه (8 N=) تقسیم شدند. گروه تجربی تغذیه، در طول دوره آزمون، روزانه یک عدد نان جو حاوی 4 گرم بتاگلوکان را بهمدت 12 هفته مصرف کردند. گروه تجربی ورزش و تغذیه علاوه بر مصرف نان جو، در جلسات پیادهروی پیشرونده با شدت 60-70% حداکثر ضربان قلب بیشینه شرکت کردند. این برنامه با دو جلسه در هفته بهمدت 20 دقیقه شروع و با یک روند افزایشی، به سه بار در هفته بهمدت 60 دقیقه، پس از 12 هفته پایان یافت. گروه کنترل فعالیت منظمی انجام ندادند. متغیرهای اندازهگیری شده در این تحقیق شامل قندخون، تری گلیسیرید، کلسترول، LDL، HDL بود. بهمنظور تجزیه و تحلیل اطلاعات از آمار توصیفی و استنباطی (آنوا) استفاده گردید. سطح معناداری برای همه آزمودنیها 05/0 در نظر گرفته شد.
یافتهها: نتایج تحقیق، کاهش معناداری را در قندخون ناشتا در گروه ترکیب ورزش و تغذیه و گروه تغذیه در مقایسه با گروه کنترل نشان داد، در حالی که در تغییرات نیمرخ لیپیدی گروههای تجربی نسبت به گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0P>).
نتیجهگیری: بهنظر می رسد ترکیب تمرین هوازی و مصرف بتاگلوکان، و یا مصرف بتاگلوکان به تنـهایی در رژیـم غـذایی میتواند سبب کاهش قندخون بیماران دیابتی نوع دو گردد. بنابراین باید در پیشگیری و بخشی از فرآیند درمان دیابت، به این عوامل توجه بیشتری نمود