234 نتیجه برای حسین
سید عادل جاهد، فرهاد حسین پناه، فریدون عزیزی،
دوره 7، شماره 1 - ( 4-1386 )
چکیده
مقدمه:(LADA) Latent Autoimmune Diabetes in Adults به گروهی از بیماران دیابتی نوع 1 اطلاق می گردد که در زمان تشخیص مسن تر از 30 سال بوده، آنتی بادی علیه (GAD) Glutamic Acid Decarboxylase65 داشته و حداقل در اوائل تشخیص بیماری، نیاز به شروع انسولین درمانی نداشته باشند. با توجه به فقدان اطلاعات در مورد LADA در ایران، این مطالعه برای ارائه شیوع LADA در جمعیت تهران انجام شد.
روشها: دراین بررسی مقطعی کلیه افراد مسن تر از 30 سال و مبتلا به دیابت جدید در مطالعه قند و لیپید تهران، از نظر آنتی بادی GADآزمایش شدند. جمعیت 588 نفره تحت بررسی، به دو گروه 32 نفری LADA و 556 نفری دیابت نوع 2 تقسیم شدند و با یکدیگر مقایسه گردیدند.
یافتهها: میانگین سنی بیماران 6/11±2/54 سال و شیوع LADA (3/7%-6/3%:95%CI)44/5% بود. دو گروه LADA و دیابت نوع 2 از نظر سن، جنس، نمایه توده بدنی، علائم حاد دیابت، سابقه خانوادگی دیابت، فشار خون دیاستولی، قند و چربی های خون وشیوع سندرم متابولیک یکسان بودند. فشار خون سیستولی در گروه دیابت نوع 2 بیشتر از LADA بود. هیچ مدلی درپیش بینی احتمال مثبت شدن پاسخ آنتی بادی GADقدرت آماری مطلوبی نداشت.
نتیجهگیری: در 4/5% از بالغین دیابتی جدید، روند خود ایمنی در جریان است و با کمک یافتههای بالینی و آزمایشگاهی، امکان غربالگری آنها وجود ندارد. بنظر میرسد که سنجش آنتی بادی GAD در تمام چنین بیمارانی اقدامی منطقی باشد تا افرادی که احتمال سیر سریعتر به سمت نارسایی پانکراس دارند، زودتر شناسایی شوند.
محمدرضا کلانترهرمزی، سید جواد سیادتان، آرش آریا، محمد حسین دباغ منش، مصباح شمس، عبدالصمد صادق الوعد، باقر لاریجانی، غلامحسین رنجبر عمرانی،
دوره 7، شماره 2 - ( 6-1386 )
چکیده
مقدمه: دیابت نوع 2 شایعترین نوع دیابت میباشد که عواملی مثل چاقی ، هیپرلیپیدمی، پرفشاری خون و نژاد در شروع آن نقش دارند. با توجه به اختلاف آشکار شیوع دیابت و تفاوتهای جغرافیایی، شناخت عوامل خطر دیابت در هر منطقه مهم می باشد.
روشها: مطالعه اخیر از نوع مورد- شاهد بوده، جهت بررسی عوامل خطرساز دیابت در شهر شیراز طراحی گردید. در این مطالعه 400 بیمار دیابتی و 400 فرد سالم شرکت کردند. تمام شاخص های تن سنجی طبق دستورالعملهای استاندارد اندازه گیری و محاسبه شد. فراسنجهای بیوشیمیایی در نمونه خون جهت تری گلیسرید ، قند خون ناشتا ، کلسترول و HbA1c اندازه گیری شدند.
یافتهها: اختلاف معنی داری از نظر میانگین سن و جنس بین دو گروه وجود نداشت ولی اختلاف معنی داری از نظر چاقی مرکزی ، هیپرلیپیدمی ، فشار خون ، تخمدان پلی کیستیک ، سابقه مرده زایی و تاریخچه مثبت برای دیابت بین دو گروه وجود داشت (001/0P<)
نتیجهگیری: یافته های این مطالعه نشان می دهند که در جامعه شهر شیراز چاقی مرکزی ، پرفشاری خون ، سابقه مرده زایی ، سابقه خانوادگی دیابت ، سابقه سندرم تخمدان پلی کیستیک و هیپرلیپیدمی، عوامل خطرساز دیابت محسوب میشوند و با توجه به نتیجه این مطالعه، ما پیشنهاد میکنیم که افرادی که عوامل خطر فوق را دارند، از نظر دیابت غربالگری شوند.
محمد حسین دباغ منش، محمد رضا کلانترهرمزی، محمود سوید، عبدالصمد صادق الوعد، غلامحسین رنجبر عمرانی،
دوره 7، شماره 2 - ( 6-1386 )
چکیده
مقدمه: رابطه بین دیابت، انسولین و روی پیچیده است. روی در سنتز، ذخیره و ترشح انسولین نقش دارد و همچنین در ساختمان هگزامری انسولین بکار رفته است و گفته میشود که کاهش آن بر روی تولید و ترشح انسولین در سلولهای پانکراس اثر می گذارد و احتمالاً این وقایع در دیابت نوع 2 تشدید میشوند. هدف از طراحی این مطالعه مقایسه سطح سرمی روی در بین افراد دیابتی و افراد سالم در سطح شهر شیراز بود.
روشها: مطالعه حاضر از نوع مورد- شاهدی می باشد. سطح سرمی روی به روش اسپکترومتری جذب اتمی شعله ای ، سطح HbA1c به روش کروماتوگرافی ستونی و سطح گلوکز به روش آنزیمی مستقیم توسط اتوآنالیز اندازه گیری شد. P کمتر از 05/0 از نظر آماری معنی دار تلقی شد.
یافته ها: سطح سرمی روی در افراد گروه دیابت پایین تر از افراد گروه سالم بود (05/0P <).
نتیجهگیری: بر اساس نتایج حاصله از این مطالعه ، پیشنهاد می شود در مورد مصرف غذاهای حاوی روی مانند غلات و غذاهای دریایی به بیماران دیابتی آموزش لازم داده شود.
مژده میرعارفین، آزاده امین پور، حسین فخرزاده، فریده طاهباز، علیرضا ابدی،
دوره 7، شماره 2 - ( 6-1386 )
چکیده
مقدمه: برنامه غنی سازی غلات با فولات، آثار سودمندی برهیپرهوموسیستیینمی و بیماری های قلبی دارد. غنی سازی با فولات منجر به افزایش سطح فولات خون و کاهش هوموسیستیین سرم شده است.
روشها: در یک کارآزمایی بالینی نیمه تجربی، 17 زن و مرد 5 ±61 ساله هیپرهوموسیستیینمیک با میانگین هوموسیستیین µmol/L 13/6±32/15 وارد مطالعه شدند. افراد مورد بررسی به مدت 8 هفته نان غنی شده با فولات به میزان mg100 در روز دریافت کردند. داده های ثبت مواد غذایی 3 روزه ، بسامد خوراک و BMI (نمایه توده بدنی) در زمان شروع و هفته هشتم مطالعه تعین شد. میزان هوموسیستیین پلاسما و فولات سرم در زمان شروع و هفته هشتم اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل رژیم غذایی و داده ها توسط نرم افزار Nutritionist III و SPSS ویرایش 15 و آزمون Paired t-test صورت گرفت.
یافته ها: میانگین هوموسیستیین پلاسما در افراد تحت مطالعه پس از 8 هفته مصرف نان غنی شده با فولات µmol/L 11/3±48/10 بود که بطور معنی داری کاهش یافته بود (001/0 P< ). غلظت فولات سرم افراد مورد بررسی پس از 8 هفته 26% افزایش نشان داد (06/0 P= ).میانگین نمایه توده بدن و انرژی، و سایر اجزای رژیم غذایی تفاوت آماری معناداری نشان ندادند. دریافت ویتامین C رژیم غذایی بطور معنادار کاهش یافت(001/0 P< ).
نتیجه گیری: مصرف نان غنی شده با فولات به میزان mg100 در افراد هیپرهوموسیستیینمیک 70-60 ساله در مدت 8 هفته منجر به کاهش معنی دار هوموسیستیین پلاسما و افزایش فولات سرم شد.
عسل عطایی جعفری، سعید حسینی، حمید علوی مجد، فریده طاهباز،
دوره 7، شماره 2 - ( 6-1386 )
چکیده
مقدمه: شیر و فرآورده های تخمیری آن با اثرات هیپوکلسترولمیک احتمالی شناخته شده اند. در این مطالعه، اثرات هیپوکلسترولمیک جایگزین کردن شیر را با دو نوع ماست معمولی و ماست پروبیوتیک، در دو گروه افراد نورموکلسترولمیک (N) و هیپرکلسترولمیک (H) مقایسه کردیم.
روشها: 28 فرد با سطح کلسترول mg/dl280-160 انتخاب شدند و به مدت 2 هفته ماست مصرف نکردند و روزانه g300 شیر به رژیم آنان اضافه شد. چربی های خون اندازه گیری شد و افراد بطور تصادفی در گروههای ماست معمولی یا پروبیوتیک قرار گرفتند و به مدت 6 هفته، g/d300 از ماست ها را به جای شیر استفاده کردند. در پایان، اندازه گیری چربی های خون تکرار شد. افراد در هر دو گروه، بر اساس سطح اولیه کلسترول به دو زیرگروه N (کلسترولmg/dl>220) و H (کلسترول≥mg/dl220) تقسیم شدند و تغییرات چربی های خون بین این زیرگروهها در هر گروه آزمایشی، مقایسه شد.
یافته ها: با مصرف ماست معمولی به جای شیر، سطح کلسترول تام وLDL-C در زیر گروه H نسبت به N کاهش یافت که کاهش LDL-C معنی دار بود (033/0 = P). اثر جایگزینی شیر با ماست پروبیوتیک بر کاهش سطح کلسترول تام و LDL-C، در زیر گروه H نسبت به Nبیش از اثر ماست معمولی بود (028/0=P و014/0=P در سطح کلسترول تام وLDL-C ).
نتیجه گیری: هر چه سطح کلسترول خون بالاتر باشد، مصرف ماست و بهویژه ماست پروبیوتیک به جای شیر در رژیم غذایی سودمندتر خواهد بود. توصیه می شود منبع لبنیات در رژیم افراد هیپرکلسترولمیک، بیشتر از ماست تامین شود.
حسین فخرزاده، سارا قطبی، باقر لاریجانی،
دوره 7، شماره 2 - ( 6-1386 )
چکیده
اخیراً سطح بالای هوموسیستیین پلاسما به عنوان یک عامل خطرساز مهم بیماری های قلب و عروق شناخته شده است.مطالعات اپیدمیولوژیک نشان داده اند که خطر وقوع سکته های قلبی و مغزی و حوادث عروق محیطی در کسانی سطح افزایش یافته هوموسیستیین پلاسما دارند بیشتر است. هوموسیستیین از طریق آسیب زدن به لایه داخلی شریانها و کمک به لخته شدن خون، باعث تشدید روند آترواسکلروز میشود. فولات و ویتامینهای گروه B باعث شکسته شدن مولکول هوموسیستیین می شوند و غنی سازی غذا با فولات، منجر به کاهش میانگین سطح سرمی هوموسیستیین در افراد جامعه میشود. عوامل ژنتیکی و تغذیه ای تاثیر قوی بر سطح هوموسیستیین سرم دارند. ناهنجاریهای ژنتیکی و مسائلی همچون کمبود فولات و ویتامین B، هیپوتیروییدی، بیماریهای کلیوی ، پسوریازیس و پاره ای داروها از علل شایع افزایش هوموسیستیین پلاسما هستند.کارآزمایی های بالینی تاکنون به طور متقن نشان نداده اند که کاستن از هوموسیستیین سرم منجر به کم شدن حوادث قلبی عروقی میشود، با این حال چون هوموسیستیین یک عامل خطر بیماریهای قلب و عروق است، توصیه میشود که مقدار آن پایین آورده شود. افزایش هوموسیستیین همچنین در بروز نقائص مادرزادی و زوال عقل موثر است و دادن مکملهای فولیک اسید در دوران بارداری در پیشگیری از بروز نقایص لوله عصبی کمک میکند.
زهرا شیردل، حسین مدنی، رویا میربدلزاده،
دوره 7، شماره 3 - ( 4-1387 )
چکیده
مقدمه : دیابت، شایع ترین بیماری آندوکرین است که در آن قند خون و به دنبال آن چربی خون افزایش می یابند . این بیماری دارای عوارض دراز مدت چشمی، کلیوی، عصبی و عروق خونی است. تحقیقات نشان دادهاند که برخی عصارههای گیاهی اثر ضد دیابتی دارند و لذا می توانند در افراد مبتلا به دیابت به منظور پایین آوردن قند خون، مورد استفاده واقع شوند. لذا در این تحقیق تصمیم گرفته شد با ایجاد رت های دیابتی به طور آزمایشگاهی، شرایطی مشابه با دیابت نوع 1 در موشهای صحرائی ایجاد شود و بعد از تایید دیابت، تاثیر هیپوگلیسمیک عصاره هیدروالکلی برگ عناب و نیز تغییرات متابولیسمی گلوکز، لیپوپروتئین ها(LDL,VLDL,HDL )،تری گلیسرید و کلسترول تام مورد بررسی واقع شود.
روشها: در این تحقیق رتها به 3 گروه 10 تایی بصورت زیر تقسیم شدند : 1-گروه شاهد: تزریق سرم فیزیولوژی ( به صورت داخل صفاقی ) 2- گروه کنترل دیابتی: تزریق آلوکسان منوهیدرات mg/kg120( به صورت داخل صفاقی ) در سه روز متناوب (پس از این مدت قند خون بررسی و دیابت تایید شد). 3- گروه عناب : تزریق آلوکسان منوهیدرات mg/kg120( به صورت داخل صفاقی ) در سه روز متناوب ، پس از این مدت قند خون بررسی و دیابت تایید شده و به دنبال تایید دیابت ، تزریق عصاره هیدروالکلی برگ عناب به میزان mg/kg100، به صورت داخل صفاقی و به مدت 5 روز متناوب انجام شد. پس از 48 ساعت ، حیوانات بیهوش شده و از همه گروه ها خونگیری به عمل آمد و عوامل سرمی گلوکز، لیپوپروتئینها (HDL,LDL,VLDL)، تری گلیسرید و کلسترول تام توسط کیت های آنزیمی بررسی شدند.
یافتهها: نتایج حاصل از آنالیز واریانس نشان داد عصاره برگ عناب توانسته میزان سرمی گلوکز، تریگلیسرید، کلسترول و VLDL را در رتهای دیابتی در مقایسه با گروه کنترل دیابتی بطور معنی داری (001/0 P=) کاهش دهد. در ضمن برگ عناب بطور معنیداری (02/0P=) HLD خون را در رتهای دیابتی در مقایسه با گروه کنترل افزایش داد. در ضمن عصاره مذکور، میزان LDL رتهای دیابتی را هم کم کرد ولی در مقایسه با گروه کنترل از نظر آماری اختلاف معنیدار نداشت(12/0P=).
نتیجهگیری: با در نظرگرفتن یافته ها، مشخص می شود که برگ عناب می تواند در افراد دیابتی برای کاهش قند و چربی خون مورد استفاده قرار گیرد.
مهرانگیز ابراهیمی ممقانی، سید رفیع عارف حسینی، اکبر علی عسگرزاده، مهدیه گل زرند،
دوره 7، شماره 3 - ( 4-1387 )
چکیده
مقدمه: پرفشاری خون و افزایش شاخصهای التهابی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 از علل اصلی بروز بیماریهای قلبی- عروقی هستند. لذا درمان این دو عامل خطر بیماریهای قلبی- عروقی در این بیماران اهمیت دارد. از این رو مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر زرشک سیاه فرآوری شده بر روی فشارخون و فاکتورهای التهابی طراحی گردید.
روشها: در این کارآزمایی بالینی، 57 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 شرکت نمودند و به طور تصادفی به سه گروه تقسیم شدند : 1) گروه زرشک سیاه فرآوری شده (19 نفر) که روزانه یک قاشق غذاخوری زرشک سیاه فرآوری شده در سرکه سیب مصرف می کردند، 2) گروه سرکه سیب (19 نفر) که روزانه دو قاشق غذاخوری سرکه سیب مصرف می کردند و 3) گروه شاهد (19 نفر) که هیچ مداخله ای دریافت نمی کردند. دریافت غذایی، شاخصهای تن سنجی، فاکتورهای التهابی و فشار سیستولیک و دیاستولیک در پایه و پایان هفته هشتم مطالعه اندازه گیری شد.
یافته ها: در پایان هفته هشتم ، میانگین دریافت غذایی، شاخصهای تن سنجی، غلظت hs CRP ، فشار سیستولیک و دیاستولیک در سه گروه تغییر معنی داری نشان ندادند. غلظت اینترلوکین-6 نیز در دو گروه زرشک سیاه و شاهد تغییر معنی داری نداشت، در حالیکه در گروه سرکه سیب بطور معنی داری کاهش یافت.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر حاکی از عدم تاثیر زرشک سیاه فرآوری شده بر روی فشارخون سیستولیک و دیاستولیک و فاکتورهای التهابی و تاثیر مثبت سرکه سیب بر روی اینترلوکین-6 بودند.
محمد رضا کلانترهرمزی، محمد حسین دباغ منش، عبدالصمد صادق الوعد، باقر لاریجانی، غلامحسین رنجبر عمرانی،
دوره 7، شماره 3 - ( 4-1387 )
چکیده
مقدمه: دیابت یکی از بیماریهای مزمن است که با تغییرات مواد ریز مغذی از جمله منیزیم همراهی میکند. منیزیم در چندین واکنش آنزیمی شرکت دارد. افزایش و یا کاهش در میزان این ماده باعث ایجاد عوارضی میشود. هدف از طراحی این مطالعه، مقایسه سطح سرمی منیزیم بین افراد دیابتی نوع 2 و افراد سالم در سطح شهر شیراز می باشد.
روشها: مطالعه حاضر از نوع مورد- شاهدی است. سطح سرمی منیزیم به روش اسپکترومتری جذب اتمی شعله ای ، سطح HbA1c به روش کروماتوگرافی ستونی و سطح گلوکز به روش آنزیمی مستقیم توسط اتوآنالیز اندازه گیری شد. اطلاعات بر اساس میانگین ± انحراف معیار گزارش شد. P کمتر از 05/0 از نظر آماری معنی دار تلقی گردید.
یافتهها: بر اساس نتایج این مطالعه، سطح سرمی منیزیم در افراد گروه دیابت پایین تر از افراد گروه سالم بود.
نتیجه گیری :بر اساس نتایج حاصله از این مطالعه ، پیشنهاد می شود به بیماران دیابتی در مورد مصرف مواد غذایی حاوی منیزیم مانند غلات و غذاهای دریایی، آموزش لازم داده شود.
صدیقه عسگری، پریوش رحیمی، حسین مدنی، پروین محزونی، نجمه کبیری،
دوره 7، شماره 4 - ( 8-1387 )
چکیده
مقدمه: دیابت یک ناهنجاری متابولیکی است که با هیپرگلیسمی ناشی از نقص در ترشح، عملکرد انسولین و یا هردو مشخص میگردد. برگ گردو در طب سنتی ایران برای درمان دیابت کاربرد داشته است. در این مطالعه اثر عصاره هیدروالکلی برگ خشک گردو در پیشگیری از دیابت در موشهای صحرایی مورد بررسی قرارگرفت.
روشها: در این تحقیق 18 موش صحرایی نر با وزن متوسط 240 - 180گرم به طور تصادفی در سه گروه شش تایی تقسیم شدند: گروه اول(کنترل غیردیابتی)، گروه دوم( کنترل دیابتی)، گروه سوم(پیشگیری با عصاره هیدروالکلی). برای ایجاد دیابت از آلوکسان با دوز mg/kg 120 وزن بدن استفاده شد و تزریقات به صورت درون صفاقی انجام گرفت. موشهای صحرایی برای 16 ساعت ناشتا بوده، سپس خون در لولههای هپارینه برای تعیین میزان انسولین، قند، HbA1c، LDL، HDL و VLDL جمعآوری شد.
یافتهها : نتایج حاکی از کاهش معنیدار میزان قند و LDLدر گروههای تیمار شده با عصاره هیدروالکلی برگ خشک گردو بود(05/0 P<). علاوه بر این، در گروههای تیمار شده، میزان انسولین افزایش معنیداری نسبت به گروه دیابتی یافته بود(05/0 P<). آزمایشهای بافتشناسی نشان دادند که این عصاره در موشهای صحرایی دیابتی سبب جلوگیری از تخریب بافت پانکراس شده است.
نتیجهگیری: این نتایج نشان میدهند که عصاره هیدروالکلی برگ خشک گردو ممکن است در درمان و پیشگیری از دیابت موثر بوده باشد. تاثیر این عصاره احتمالاً به دلیل وجود فلاونوییدها و خواص آنتی اکسیدانی آنهاست.
عسل عطایی جعفری، مهدی نجفی، سعید حسینی، آناهیتا هوشیار راد، رامین حشمت،
دوره 7، شماره 4 - ( 8-1387 )
چکیده
مقدمه: به دلیل اهمیت تغذیه صحیح در به تاخیر انداختن عوارض قلبی عروقی، لازم است پیش از هرگونه مداخله تغذیه ای و آموزش، دورنمایی از وضعیت موجود و عادات غذایی بیماران کاندید CABG در دست باشد. در این مطالعه کیفیت رژیم غذایی مربوط به یکسال گذشته بیماران بستری جهت عمل CABG به صورت میزان پیروی از رژیم مدیترانه ای بررسی و برخی عوامل موثر بر آن شناسایی شدند.
روشها: دریافت غذایی در 418 بیمار بستری آماده عمل CABG ،توسط پرسشنامه بسامد غذایی بدست آمد و میزان پیروی از رژیم مدیترانه ای با روش امتیازدهی Med-DQI (شاخص کیفیت رژیمی مدیترانه ای)، ارزیابی شد. کیفیت رژیم بر اساس امتیازها تعیین شد. امتیاز 0 تا 4، بالاترین کیفیت و امتیاز 11 تا 14، رژیم ناسالم را نشان می دهد. همچنین ارتباط بین مشخصات دموگرافیک بیماران با چارک های امتیاز کیفیت رژیم ارزیابی شد.
یافته ها: میانگین امتیاز کیفیت رژیم بیماران 0/2 ± 3/5 بود. 34% بیماران دارای رژیم سالم (امتیاز 4-0) بودند و تنها 2 نفر در رده رژیم ناسالم (امتیاز 14-11) قرار داشتند. میانگین دریافت اسیدهای چرب اشباع، کلسترول و گوشت در بیماران با بهترین کیفیت رژیمی بطور معنی داری کمتر از بیماران با کیفیت پایینتر رژیم بود و برعکس، از دریافت بالاتر روغن زیتون، ماهی، غلات، و میوه و سبزی برخوردار بودند (0001/0>P). با این وجود حتی در گروه رژیم سالم، میانگین دریافت گوشت، روغن زیتون و ماهی به بالاترین امتیاز رژیم مدیترانه ای نمی رسید.
نتیجه گیری: بیماران کاندید CABG در طی 1 سال قبل از جراحی، از عملکرد رژیمی خوبی برخوردار بوده اند و تقریبا هیچکدام در رده رژیم نا سالم قرار نداشتند. لازم است بر مصرف کمتر گوشت و مصرف بیشتر روغن زیتون و ماهی در این بیماران تاکید شود.
ژیلا مقبولی، آرش حسیننژاد، حوریه ثقفی، فرناز نجمی ورزنه، فرزانه کریمی، مظاهر رحمانی، باقر لاریجانی،
دوره 8، شماره 2 - ( 10-1387 )
چکیده
مقدمه: هدف از این مطالعه، مقایسه واگردش استخوانی در بیماران مبتلا به دیابت بارداری با زنان با بارداری طبیعی است.
روشها: یک بررسی مقطعی بر روی 695 زن باردار مراجعه کننده به یکی از 5 درمانگاه بیمارستانهای آموزشی دانشگاه علوم پزشکی تهران صورت گرفت. غربالگری کلی با آزمون GCT 50 گرم گلوکز انجام شد و برای افرادی که سطح گلوکز پلاسمای بالاتر از mg/dl 130 داشتند، آزمون تشخیصی OGTT 100 گرم صورت گرفت و در صورت اختلال در این آزمون بر طبق معیار کارپنتر و کوستان، به عنوان بیمار دیابت بارداری در نظر گرفته شدند. سطح انسولین همراه با آزمون OGTT 100 گرم اندازهگیری شد. همچنین میزان استئوکلسین، کراس لپس و کلسیم خون اندازهگیری شد.
یافتهها: میانگین سطح استئوکلسین و کراس لپس، بین دو گروه سالم و بیماران مبتلا به دیابت بارداری، تفاوت معنیداری داشت. در این میان رابطه سطح سرمی کراس لپس در بیماران مبتلا به دیابت بارداری مستقل از سن و نمایه توده بدنی(BMI) بود.
نتیجهگیری: یافتهها حاکی از آن است که دیابت بارداری میتواند روی واگردش استخوانی تأثیر داشته باشد و آن را به سمت افزایش بازجذب استخوانی سوق دهد.
محمدرضا مهاجری تهرانی، مهرنوش محسنی، فاطمه محمدزاده، پرویز حسینی، محمد حسین گذشتی، لاله رضوی نعمت الهی، محمد حسن فروزانفر، کبری امیدفر، مریم اعلا، عباس کتابچی، باقر لاریجانی،
دوره 8، شماره 2 - ( 10-1387 )
چکیده
مقدمه: دیابت به عنوان فرایندی التهابی و مزمن، یکی از علل مهم ابتلا به بیماری های قلبی- عروقی به شمار می رود و نقش هیپرگلیسمی از طریق برخی از سازوکارهای بیوشیمیایی در ایجاد عوارض میکرو و ماکروواسکولار مشخص شده است. هیپوگلیسمی نیز یکی از عوارض نا خواسته درمانهای دارویی در بیماران دیابتی است و ارتباط آن با اختلالات قلبی عروقی نشان داده شده؛ حال آن که تاثیر آن بر نشانگرهای التهابی تاثیر گذار بر روی بیماریهای قلبی عروقی، شناخته شده نیست. این مطالعه به منظور بررسی تاثیر هیپوگلیسمی به عنوان یک استرس بر نشانگرهای التهابی موثر بر بیماریهای قلبی عروقی در افراد سالم انجام شده است.
روشها: مطالعه به صورت یک کارآزمایی بالینی با تزریق u/kg 15/0-1/0 انسولین رگولار به صورت داخل وریدی جهت ایجاد هیپوگلیسمی (قند کمتر یا مساوی mg/dl39) در 15 داوطلب سالم انجام شد. کل زمان آزمایش 240 دقیقه برای هر فرد بود و سطوح سرمی گلوکز، کورتیزول،ACTH , اپی نفرین، نوراپی نفرین، هورمون رشد و سیتوکین های پیش التهابی (CRP, TNF-a, IL-8, IL-6, IL-1b) در زمانهای پایه و 240 ،120، 60، 45،30 دقیقه بعد از تزریق انسولین اندازه گیری شد.
یافتهها: سطح سرمی هورمونهای کورتیزول، هورمون رشد ،اپی نفرین ، نوراپی نفرین و ACTH در زمان هیپوگلیسمی افزایش یافته بود (05/0P<).افزایش سطوح سرمی عوامل پیش التهابی TNF-a, IL-6,IL-1b در زمان هیپوگلیسمی کاملا معنی دار بودند (05/0P<) اما در مورد دو مارکر CRPوIL-8 ، رابطه معنی داری بین زمان هیپوگلیسمی و میانگین تغییرات دیده نشد.
نتیجه گیری: هیپوگلیسمی به عنوان یک استرس غیر اختصاصی مانند هیپرگلیسمی می تواند با فعال کردن سیستم اتونوم و ترشح کاتکول آمینها، سبب افزایش برخی از نشانگرهای قلبی عروقی و سیتوکین های التهابی موثر در بیماریهای قلبی عروقی می گردد.
آرش حسیننژاد، حوریه ثقفی، مظاهر رحمانی، بهنود برادران نویری، باقر لاریجانی،
دوره 8، شماره 2 - ( 10-1387 )
چکیده
مقدمه: پوکی استخوان و شکستگیهای ناشی از آن به همراه بیماریهای قلبی عروقی، هر دو از جمله بیماریهای قابل پیشگیری هستند که سالیانه هزینه زیادی را بر نظام سلامت کشور تحمیل میکنند. هدف از انجام این مطالعه، پیدا کردن رابطه احتمالی بین سطح خونی انواع لیپیدهای خون و واگردش استخوانی در زنان پیش و پس از یائسگی بود.
روشها: 279 نفر از زنانی که برای بررسی وضعیت استخوانی به مرکز سنجش تراکم استخوان ارجاع داده شده بودند، از لحاظ سطح سرمی پروفایل لیپیدها، استئوپروتگرین و لیگاند گیرنده فعال کننده فاکتور هستهای(NF - KB) KB (RANKL) ارزیابی شدند.
یافتهها: ارتباط معکوس معنی داری میان کلسترول تام سرم و تراکم استخوانی مهرههای L2 - L4 (02/0 = P و 152/0- = r) و همچنین T - score مهره های4L - 2L (02/0 = P و 151/0- = r) وجود داشت. LDL-C نیز به طور معکوس با تراکم استخوانی مهرههای 4L - 2L (007/0 = P و 184/0- = r)، T - score در 4L - 2L (007/0 = P و 184/0- = r) و Z-Score مهره های 4 L - 2L (04/0 = P و 134/0- = r) رابطه داشت. اما هیچ رابطهای میان تریگلیسرید و HDL - C با پارامترهای تراکم استخوان مهرههای کمری یافت نشد. اگر چه 5/35% از زنانی که mg/dL 130 > LDL داشتند از نظر سطح سرمی RANKL بالای صدک 75 بودند، اما این میزان در بین زنان با mg/dL 130 < LDL تنها 7/18% بود (39/2 = Odds Ratio و 01/0 = P 6/4 - 24/1 : 95% CI). استئوپروتگرین رابطهای با LDL - C نداشت. در آنالیز یک متغیره، LDL مستقل از سن رابطه معنی داری با RANKL داشت (02/0 = P).
نتیجهگیری: از آنجایی که RANKL یک نشانگر استخوانی است که تخریب استخوان را نشان میدهد، یافته مطالعه ما میتواند بیانگر اثر مخرب احتمالی LDL - C بر متابولیسم استخوان باشد.
خدیجه میرزایی، محمدجواد حسین زاده، آرش حسین نژاد، نازیلا جعفری، اعظم نجم افشار، مظاهر رحمانی، باقر لاریجانی،
دوره 8، شماره 3 - ( 1-1388 )
چکیده
مقدمه: ارتباط بین ابتلا به دیابت نوع 2 و بیماری استئوپروز مورد تردید است. به نظر میرسد علاوه بر نقش آدیپوکین ها در متابولیسم گلوکز، بر متابولیسم استخوان نیز موثر باشند و باعث ایجاد تغییر در تراکم استخوان شوند. هدف از این مطالعه ارزیابی ارتباط بین سطح سرمی ویسفاتین، آدیپونکتین و پلی مورفیسم (rs2110385) ژن ویسفاتین با تراکم معدنی استخوان است.
روشها: این مطالعه به صورت مقطعی بر روی 32 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد . ارزیابیهای آزمایشگاهی شامل FBS ، HbA1C، پروفایل چربی ، سطح سرمی ویسفاتین و آدیپونکتین بود.BMD لگن و ستون فقرات با DEXA اندازه گیری شد. از روش PCR-RFLP برای تعیین ژنوتیپ ژن ویسفاتین استفاده گردید.
یافتهها: تراکم معدنی استخوان لگن و Z-score آن در ژنوتیپ GG به طور معناداری پایینتر از سایر ژنوتیپها بود. نتایج حاصل از این مطالعه ارتباط معناداری بین سطح سرمی ویسفاتین با تراکم معدنی لگن (31/0- r = ) نشان داد. سطح سرمی آدیپونکتین و ویسفاتین مستقل از سن و نمایه توده بدنی، ارتباط معنا داری با تراکم معدنی استخوان لگن داشتند.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نقش احتمالی آدیپوکین ها را در تغییرات تراکم استخوان بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 پیشنهاد می کند و ممکن است تغییرات ساختاری در ژن ویسفاتین در تعیین سطح سرمی آن و در نهایت تراکم معدنی استخوان تاثیرگذار باشد.
آرش حسین نژاد، خدیجه میرزایی، محمدجواد حسین زاده، نازیلا جعفری، اعظم نجم افشار، مظاهر رحمانی، باقر لاریجانی،
دوره 8، شماره 3 - ( 1-1388 )
چکیده
مقدمه : بیماری دیابت نوع 2 با افزایش ابتلا به سایر بیماریهای مزمن و نیز افزایش میزان مرگ و میر مرتبط است. درمان این بیماری با داروهای خوراکی آنتی دیابتیک ، تحت تاثیر تفاوت های فردی در پاسخ های فارماکوکینتیک و بالینی است. از جمله عوامل مهم مرتبط با تفاوت های فردی نقش عوامل ژنتیکی در زیست دسترسی ،انتقال ، متابولیسم و عملکرد داروست. هدف از این مطالعه بررسی نقش پلی مورفیسم تک نوکلئوتیدی (rs2110385) ژن ویسفاتین بر میزان نیاز به داروهای خوراکی کنترل کننده قند خون در حفظ هموستاز گلوکز در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 بود.
روشها: در یک مطالعه مقطعی، 94 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 مورد بررسی قرار گرفتند. تست های آزمایشگاهی شامل FBS ، G2h ، HbA1C، سطح سرمی ویسفاتین ، انسولین و آدیپونکتین بود. شاخص های مقاومت به انسولین (HOMA) و حساسیت به انسولین (QUICKI) محاسبه شد. ژنوتیپ پلی مورفیسم مورد مطالعه با استفاده از روش PCR-RFLP انجام گردید.
یافتهها: بین سطوح FBS،G2h ،HbA1C ،غلظت انسولین ناشتا، شاخص های HOMA و QUICKI و نیز دوز مصرف متفورمین در میان انواع ژنوتیپ اختلاف معناداری یافت نشد. مقدار دوز مصرفی داروی گلیبن کلامید برای حفظ هموستاز گلوکز در سطوح یکسان ، در ژنوتیپ GG نسب به سایر ژنوتیپها به طور معناداری کمتر بود. حال آنکه اختلاف معناداری در مورد دوز مصرفی متفورمین در میان ژنوتیپها مشاهده نشد.
نتیجه گیری : از آنجایی که گلیبن کلامید در دسته داروهای ترشح کننده انسولین طبقه بندی می شود، به نظر می رسد واریانتهای ژن ویسفاتین تنظیم کننده ترشح انسولین باشند. پیشنهاد میشود در مطالعات آینده تاثیر پلی مورفیسم واقع در پروموتر ژن ویسفاتین ،روی بیان آن مورد ارزیابی قرار گیرد.
خدیجه میرزایی، محمد جواد حسین زاده، آرش حسین نژاد، نازیلا جعفری، مظاهر رحمانی،
دوره 8، شماره 3 - ( 1-1388 )
چکیده
مقدمه : هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر واریانت های پلی مورفیسم تک واحدیG/T 4689-ژن ویسفاتین بر غلظت سرمی ویسفاتین و شاخص های ارزیابی وضعیت دیابت نوع 2 بود.
روشها: این مطالعه به صورت مقطعی fv روی 93 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد. معاینات بالینی شامل قد، وزن ،WHR ، BMIو آزمایشهای بالینی شامل FBS ، OGTT،HbA1C ، پروفایل چربی ، انسولین و ویسفاتین انجام شد. ژنوتیپ ژن ویسفاتین با استفاده از روش RFLP- PCRتعیین گردید.
یافتهها: یافته های این مطالعه بین LDL ، HDL ، کلسترول تام و سطح انسولین ناشتا در انواع ژنوتیپ اختلاف معناداری نشان داد.ارزیابی ارتباط بین سطح سرمی ویسفاتین و سایر شاخص ها در میان انواع ژنوتیپ، نشان داد که ارتباط معناداری بین ژنو تیپTT و وزن ، BMI ، hs-CRPو سطح انسولین ناشتا وجود دارد، اما در مورد ژنوتیپ GG این ارتباط تنها با غلظت انسولین ناشتا مشاهده شد.
نتیجه گیری : ژنوتیپ های ویسفاتین با سطوح متفاوت انسولین و پروفایل چربی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 ارتباط دارد. بررسی سازوکار این تاثیر در شاخص های دیابت در مطالعات تجربی پیشنهاد می شود.
عذرا طباطبایی ملاذی، پروین امیری، مهسا نمکچیان، رویا سعید نژاد، حسین فخر زاده، رامین حشمت، ناهید مهربان، آرین آریانی کاشانی، پریچهر یغمایی، جواد توکلی بزاز، باقر لاریجانی، مهسا محمد آملی،
دوره 8، شماره 3 - ( 1-1388 )
چکیده
مقدمه: آدنوزین دآمیناز (ADA)، یک پلیمورفیسم آنزیمی است که نقش مهمی در تعدیل فعالیت بیولوژیک انسولین دارد. بهنظر میرسد که فعالیت بیش از حد گیرنده A1 آدنوزین سبب بروز آدیپوزیتی در دیابت نوع 2 شده و آدنوزین در تسهیل عملکرد انسولین بر روی آدیپوسیتها موثر باشد. احتمالاً پلیمورفیسم ژن ADA ، با شدت و میزان چاقی در دیابت نوع 2 مرتبط است.
روشها: دراین مطالعه سعی شده تا نقش پلیمورفیسم آدنوزین دآمیناز در افراد چاق ایرانی که بهطور تصادفی انتخاب شدهاند، بررسی شود.
یافتهها: افزایش معنی داری در فراوانی ژنوتیپ AA آدنوزین دآمیناز در افراد چاق در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد(AA در مقایسه با CA+CC ، 01/0 = P ، 4/3 : OR و 8/12 - 08/1 : 95 % CI). همچنین افزایش قابل ملاحظه ای در آلل A و فراوانی ژنوتیپ AA ژن ADA در افراد با سطح بالای پلاسمایی کلسترول در مقایسه با گروه کنترل سالم] (0007/0 = P، 4/8 : OR ، 6/41 - 6/1: 95 % CI) و AA در مقایسه با CA+CC ، 005/0 = P ، 7/7-2/1: 95 % CI و 0/3 : OR [ وجود داشت. اختلاف آماری معنیداری در فراوانی آلل های پلی مورفیسم ژن ADA بیماران چاق با سطوح بالای پلاسمایی کلسترول در مقایسه با بیماران چاق و سطوح پایینتر پلاسمایی کلسترول مشاهده شد (8/6 - 08/1: 95 % CI، 6/2 OR: و 01/0 = P ). در ضمن افزایش معنیداری در فراوانی ژنوتیپ AA ژن ADA در بیماران چاق با سطوح پلاسماییTG بیشتر یا مساوی mg/dl 150 در مقایسه با گروه سالم کنترل مشاهده شد (AA در مقایسه با CA+CC ، 008/0 = P ، 5/4: OR و 7/18 - 2/1: 95 % CI).
نتیجهگیری: نتایج مطالعه ما به نقش ADA در بروز چاقی و همراهی آن با سطوح غیر طبیعی تریگلیسرید (TG) و کلسترول اذعان دارد. پیشنهاد میشود گیرندههای آدنوزین به عنوان نقاط هدف مهمی برای طراحی درمانهای نوین چاقی و دیس لیپیدمی مد نظر باشند.
آرش حسین نژاد، حوریه ثقفی، خدیجه میرزایی، حدیث بهزادی، محمود شیرزاد، باقر لاریجانی،
دوره 8، شماره 3 - ( 1-1388 )
چکیده
مقدمه: مونوسیت های موجود در گردش خون محیطی، نقش مهمی در ایجاد عروق کولترال دارند و ژنهای استئوپروتگرین و رنکل نیز در رگزایی موثر هستند. بنابراین این مطالعه به منظور ارزیابی بیان ژن های استئوپروتگرین و رنکل در مونوسیتهای خون افراد مبتلا به درگیری عروق کرونری در مراحل مختلف تکامل عروق کولترال طراحی شده است.
روشها: مطالعه حاضر بر روی 60 فرد مبتلا به درگیری عروق کرونری انجام شد. شدت ابتلا به بیماری بر اساس تعداد عروق درگیر تعیین گردید. سیستم امتیازبندی TIMI برای تعیین میزان تشکیل عروق کولترال به کار گرفته شد. از مونوسیت های گردش خون محیطی برای استخراج RNA و سنتز cDNA استفاده گردید. برای ارزیابی بیان ژن های استئوپروتگرین و رنکل روش Real-time PCR به کار گرفته شد. همچنین بیان ژن β-اکتین به عنوان کنترل داخلی اندازه گیری شد.
یافته ها: بیان ژن استئوپروتگرین در افراد مبتلا به درگیری عروق کرونری با درجه خفیف تا شدید که عروق کولترال گسترده تر داشتند، به طور معناداری بالاتر بود( 31/19±41/6 در مقابل 04/0±30/0، 04/0= .(P اما این اختلاف در مورد بیان رنکل در میان بیمارانی که میزان تکامل عروق کولترال شان متفاوت بود، معنادار نبود. در میان بیمارانی که عروق کولترال گسترده تر داشتند نسبت RANKL / OPG به طور معناداری پایین تر بود(32/19±40/7 در مقابل 13/151 ±66/109، 001/0= P ).
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر پیشنهاد کننده نقش تحریکی استئوپروتگرین در تکامل عروق کرونری است. هرچند در این پدیده بیان رنکل می تواند اثر استئوپروتگرین در رشد عروق کولترال را تحت تاثیر قرار دهد.
محمدجواد حسین زاده، خدیجه میرزایی، آرش حسین نژاد، مهرداد کریمی، نازیلا جعفری، محمد کمالی نژاد، اعظم نجمافشار، مظاهر رحمانی، محمدرضا اشراقیان،
دوره 8، شماره 3 - ( 1-1388 )
چکیده
مقدمه: هدف از این مطالعه ارزیابی تاثیر واریانت های پروموتر ژن ویسفاتین (SNP rs2110385) بر عملکرد عصاره چای سبز در کنترل بیماری دیابت در میان بیماران بود.
روشها: در یک مطالعه بالینی دو سوکور کنترل شده با دارونما با استفاده از روش تصادفی Stratified ، 105 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2، به 2 گروه مداخله با چای سبز و کنترل تقسیم شدند. به گروه مداخله به مدت 8 هفته روزانه 3 کپسول عصاره چای سبز500 میلی گرمی پس از هر وعده غذایی اصلی داده شد. گروه کنترل نیز به همین نحو در طول زمان مداخله کپسول دارونما دریافت می نمودند. ارزیابی های آزمایشگاهی و تن سنجی شامل FBG، 2hPP، HbA1C، پروفایل چربی، غلظت ویسفاتین، آدیپونکتین و انسولین در حالت ناشتا و نیز محاسبه BMI و WHR قبل و بعد از انجام مداخله بودند. ژنوتیپ پلی مورفیسم مورد مطالعه با استفاده از روش PCR- RFLP انجام گردید.
یافتهها: ارزیابی تاثیر عصاره چای سبز بر تغییرات پارامترهای بالینی اختلاف معناداری در کاهش سطوح تری گلیسرید، LDL و کلسترول تام بیماران با ژنوتیپ TT در مدت مداخله نشان داد. در ژنوتیپ GG فقط تغییرات کلسترول تام اختلاف معناداری پس از مداخله داشت. شواهد حاصل از مطالعه حاضر تغییرات معناداری در سطوح تری گلیسرید و آدیپونکتین با مداخله در میان دو گروه نشان داد که این تغییرات در میان ژنوتیپ ها معنادار نبود.
نتیجه گیری: پلی مورفیسم ژن ویسفاتین در اثرات چای سبز بر تعدیل اختلالات چربی خون در بیماران دیابتی موثر است. برای فهم چگونگی این ارتباط، انجام مطالعات تجربی پیشنهاد می گردد.