جستجو در مقالات منتشر شده


کاربران عمومی فقط به فهرست مقالات منتشر شده دسترسی دارند.
58 نتیجه برای موضوع مقاله:

پروانه صانعی، سیدسعید خیاط‌ زاده، ذات‌اله عاصمی، زهره طبسی، منصوره صمیمی، طاهرا فهیمی‌نژاد، احمد اسماعیل‌زاده،
دوره 12، شماره 1 - ( 10-1391 )
چکیده

مقدمه: دیابت بارداری باعث افزایش خطر بسیاری از بیماری‌ها در مادر و جنین می‌شود و دست یابی به یک رژیم غذایی مناسب برای درمان این اختلال از اولویت‌های سیستم‌های بهداشتی می‌باشد. هدف از این مطالعه، ارزیابی اثر رژیم غذایی کاهنده فشار خون (Dietary Approach to Stop Hypertension: DASH) بر تحمل گلوکز و شاخص‌های لیپیدی در زنان مبتلا به دیابت بارداری.
روش‌ها: در این کارآزمایی بالینی کنترل شده تصادفی شده، 34 زن مبتلا به دیابت بارداری به طور تصادفی در دوگروه کنترل
(17 نفر) و مصرف کننده رژیم غذایی DASH (17 نفر) برای مدت 4 هفته قرار گرفتند. هر دو رژیم غذایی حاوی 55-45 درصد کربوهیدرات، 20-15 درصد پروتئین و 30-25 درصد چربی بودند؛ رژیم غذایی DASH غنی از میوه جات، سبزیجات، غلات کامل، لبنیات کم چرب بود و مقادیر کمتری از چربی‌های اشباع، کلسترول و غلات تصفیه شده با سطح سدیم کمتر از 2400 میلی‌گرم/روز را شامل می‌شد. برای اندازه‌گیری قند خون ناشتا و شاخص‌های لیپیدی، نمونه خون ناشتا گرفته شد. از شرکت کنندگان تست تحمل گلوکز خوراکی 3 ساعته هم گرفته شد و قند نمونه‌های خون دقایق 60، 120 و 180 اندازه‌گیری شدند.
یافته‌ها: تبعیت از رژیم غذایی DASH در مقایسه با رژیم کنترل، باعث کاهش قند خون در 60 دقیقه بعد (02/0P=)، 120 (001/0P=)، 180 دقیقه بعد (002/0P=) در تست تحمل گلوکز خوراکی شد. میانگین تغییرات برای کلسترول تام سرم (01/0P=)، LDL-کلسترول (007/0P=)، تری گلیسیرید (01/0P=) به طور معناداری بین دو رژیم غذایی متفاوت بود. به علاوه رژیم غذایی DASH اثر مطلوبی بر فشار خون سیستولیک گذاشته بود (001/0P=).
نتیجه‌گیری: مصرف رژیم غذایی DASH برای 4 هفته در بیماران مبتلا به دیابت بارداری باعث اثرات سودمندی بر تحمل گلوکز و شاخص‌های لیپیدی در مقایسه با رژیم کنترل شد.


پروانه صانعی، امین صالحی ابرقویی، احمد اسماعیل‌زاده،
دوره 12، شماره 1 - ( 10-1391 )
چکیده

مقدمه: اگر چه بسیاری از مطالعات مقطعی ارتباط میان سطوح ویتامین D سرمی و نمایه توده بدنی را مورد بررسی قرار داده‌اند، یافته‌های آنها ضد و نقیض است. این مرور سیستماتیک و متاآنالیز به منظور جمع‌بندی رابطه میان سطوح ویتامین D سرمی و نمایه توده بدنی در بزرگسالان در مطالعات مقطعی به چاپ رسیده انجام شد.
روش‌ها: تمامی مطالعات منتشر شده تا مارس 2012 میلادی با استفاده از پایگاه‌های اطلاعاتی Pub Med، ISI Web of Science، SCOPUS و Google scholar مورد جست و جو قرار گرفت. از میان 41 مطالعه‌ای که همبستگی بین سطوح ویتامین D سرمی و نمایه توده بدنی را گزارش کرده بودند، 8 مطالعه که روش نمونه‌گیری تصادفی در بزرگسالان سالم را به کار برده بودند در این مرور سیستماتیک و متاآنالیز گنجانده شدند.
یافته‌ها: در مجموع 10 ضریب همبستگی از 8 مطالعه استخراج شد. به طور کلی این مطالعات 8046 نفر را شامل می‌شدند. ارتباط معکوس معنی‌داری بین 25- هیدروکسی ویتامین D و نمایه توده بدنی وجود داشت (10/0fisher's Z=- و 15/0- و 06/0-CI= 95% و 04/0= P)؛ البته عدم تجانس بین مطالعات معنی‌دار بود. آنالیز زیر گروه‌ها بر اساس جنس آشکار ساخت که ضریب همبستگی کلی در گروه زنان 08/0- (0001/0- و 17/0-CI= 95% و 001/0> P) و در مردان 11/0- بود (08/0- و 14/0-CI= 95% و 001/0> P)؛ اگر چه عدم تجانس در گروه زنان همچنان به چشم می‌خورد. در گروه زنان، آنالیز زیر گروه‌ها بر اساس محل مطالعه نشان داد که همبستگی معکوس معنی‌داری بین 25- هیدروکسی ویتامین D و نمایه توده بدنی در کشورهای پیشرفته وجود دارد (16/0 fisher's Z=-و 11/0- و 21/0-CI= 95% و 0001/0> P) اما این ارتباط در زنان کشورهای در حال پیشرفت معنی‌دار نبود (03/0 fisher's Z=و 10/0 و 04/0-CI= 95% و 45/0= P).
نتیجه‌گیری: ارتباط معکوس معنی‌داری بین 25- هیدروکسی ویتامین D و نمایه توده بدنی در این جمعیت نمایانگر بزرگسال - به جز در زنان کشورهای در حال پیشرفت- وجود داشت. مطالعات بیشتر به خصوص در کشورهای در حال پیشرفت و مردمانی که نزدیک به خط استوا زندگی می‌کنند، مورد نیاز است.

Normal 0 false false false


سیامک محبی، لیلا آزادبخت، آوات فیضی، غلامرضا شریفی راد، محمد حضوری، مصطفی شعربافچی،
دوره 12، شماره 1 - ( 10-1391 )
چکیده

Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 مقدمه: در حال حاضر یکی از شایع‌ترین اختلالات در سراسر دنیا سندرم متابولیک است. تبعیت از رژیم غذایی صحیح یکی از مهمترین چالش‌ها در کنترل این سندرم بوده و به دلیل اینکه تعدیل روزانه این رژیم به عهده خود بیمار می‌باشد شناسایی عوامل مؤثر در اتخاذ خودمراقبتی تغذیه‌ای اهمیت دارد. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط خودکارآمدی درک شده با دریافت درشت مغذی‌ها در زنان مبتلا به سندرم متابولیک صورت گرفت.
روش‌ها: در این مطالعه مقطعی با ماهیت همبستگی، 329 بیمار مبتلا به سندرم متابولیک در سال 1391 از بین بیماران تحت پوشش مراکز درمانی صنعت نفت اصفهان به روش سیستماتیک حضور داشتند. جهت گردآوری اطلاعات خودکارآمدی درک شده از پرسشنامه محقق ساخته که با محاسبه شاخص‌های CVI و CVR و نیز شاخص‌های همسانی درونی و ثبات ابزار، روایی و پایایی آن مورد تأیید قرار گرفته بود استفاده شد. برای بررسی رفتار تغذیه‌ای هم از پرسشنامه 24 ساعته یادآمد خوراک برای 3 روز استفاده شد. اطلاعات حاصله از پرسشنامه یادآمد خوراک توسط نرم‌افزار تغذیه‌ای N4 تحلیل گردید. در این مطالعه علاوه بر نرم‌افزار آماری SPSS نسخه 16 از نرم‌افزار AMOS نسخه 16 جهت برازش مدل ساختاری به روش حداقل مربعات تعمیم یافته استفاده شد.
یافته‌ها: میانگین انرژی دریافتی 37/2512 کیلوکالری، پروتئین 95/70 گرم، کربوهیدرات 420 گرم و چربی 61/61 گرم در روز و میانگین خودکارآمدی درک شده 89/47 نمره بود. ضریب همبستگی پیرسون حاکی از ارتباط معکوس معنی‌دار بین خودکارآمدی درک شده و درشت مغذی‌های دریافتی مؤثر در سندرم متابولیک بود. بیشترین ضریب اثر مستقیم خودکارآمدی درک شده بر چربی و کربوهیدرات دریافتی مشاهده شد. (05/0> P و 592/0-=&beta) و (05/0> P و 395/0-=&beta).
نتیجه‌گیری: میزان انرژی، کربوهیدرات، چربی و پروتئین دریافتی بیش از میزان RDA و میزان خودکارآمدی درک شده در حد متوسط بود. این مطالعه نشان داد که خودکارآمدی درک شده چهارچوب مفیدی برای فهم و پیش بینی میزان پایبندی به رفتارهای خودمراقبتی تغذیه‌ای در بیماران مبتلا به سندرم متابولیک فراهم می‌کند.


فاطمه شیرانی، امین صالحی ابرقویی، لیلا آزادبخت،
دوره 12، شماره 3 - ( 12-1391 )
چکیده

مقدمه: دیابت نوع 2 به عنوان یک مشکل عمده بهداشت عمومی مطرح است. اجزاء رژیم غذایی DASH (Dietary Approaches to Stop Hypertension) ممکن است باعث کنترل عوامل خطرابتلا به دیابت نوع 2 از جمله مقاومت به انسولین و هیپرگلایسمی گردد، شواهد موجود در این زمینه همسو نمی‌باشد، هدف از مطالعه حاضر یک مرور سیستماتیک و متاآنالیز بر روی کارآزمایی‌های بالینی تصادفی می‌باشد که به بررسی تاثیر رژیم غذایی DASH بر روی شاخص‌های کنترل قند خون (قند خون ناشتا، انسولین، HOMA-IR (Homeostatic Model Assessment insulin resistance)) پرداخته‌اند.
روش‌ها: با استفاده از موتورهای جستجوی ISI Web of Science PubMed, EMBASE, Science direct, وgoogle scholar کلیه مطالعات چاپ شده از ژانویه 1960 تا جولای 2012، مورد بررسی قرار گرفتند. در نهایت 9، 7 و 4 مقاله که به ترتیب به بررسی اثر رژیم غذایی DASH بر قند خون ناشتا، انسولین ناشتا و HOMA-IR پرداخته بودند، برای متاآنالیز انتخاب شدند.
یافته‌ها: تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که رژیم غذایی DASH می‌تواند باعث کاهش معنی‌دار غلظت انسولین ناشتا شود. (Mean difference=-0.15, 95%, CI=-0.22,-0.08, P value<0.001). پیروی از رژیم غذایی DASH اثر معنی‌داری برکاهش قند خون ناشتا [Mean difference:-0.26 95%CI:-0.56, 0.05, P value =0.1] و HOMA-IR ندارد. (Mean difference:-0.26 95%CI:-0.56, 0.05, P value =0.1).
نتیجه‌گیری: الگوی غذایی DASH می‌تواند منجر به بهبود حساسیت به انسولین شود. مطالعات بیشتر در زمینه ارتباط بین رژیم غذایی DASH و خطرات ناشی از دیابت نوع 2 لازم است.

فهیمه مزیدی شرف آبادی، هاله صدرزاده یگانه، مصطفی حسینی، آزاده نجارزاده، سهیلا میرزائیان،
دوره 12، شماره 4 - ( 2-1392 )
چکیده

مقدمه: مطالعه حاضر به منظور بررسی ارتباط میزان افزایش وزن در بارداری با تغییر وزن یک سال پس از زایمان در مقایسه با وزن قبل از بارداری در زنان یزدی انجام شد. روش‌ها: این مطالعه مقطعی بر روی 300 نفر زن یزدی که در یک سال پس از زایمان به مراکز بهداشتی مراجعه می‌کردند صورت گرفت. داده‌های تن‌سنجی به روش استاندارد اندازه‌گیری شد. وزن قبل از بارداری از پرونده بارداری استخراج گردید. اطلاعات زمینه‌ای با استفاده از پرسشنامه کتبی جمع‌آوری شد. افزایش وزن در دوران بارداری براساس توصیه‌های IOM طبقه‌بندی شد. تغییر وزن 5≤ کیلوگرم در یک سال پس از زایمان، تغییر وزن بیش از حد (SPPWR) تعریف شد. متغیرهای سن، تعداد زایمان، سن اولین زایمان، سن منارک، فاصله بین بارداری، مدت زمان تغذیه انحصاری کودک با شیر مادر، غذای اصلی کودک از شروع غذای کمکی تا یک سالگی در بررسی ارتباط تعدیل شدند. یافته‌ها: به ترتیب حدود 80، 55 و 20 درصد زنان چاق مبتلا به اضافه وزن و دارای وزن طبیعی بیشتر از مقادیر توصیه شده در بارداری وزن اضافه کرده بودند. 25% افراد مورد مطالعه تغییر وزن بیش از حد در مقایسه با وزن قبل از بارداری داشتند. افرادی که بیشتر از مقادیر توصیه شده وزن اضافه کرده بودند 100% شانس بیشتری برای SPPWR نسبت به افرادی که مطابق یا کمتر از مقادیر توصیه شده وزن اضافه کرده بودند، داشتند. نتیجه‌گیری: یافته‌های این مطالعه حاکی از وجود ارتباط مثبت بین میزان افزایش وزن در دوران بارداری و تغییر وزن پس از زایمان در مقایسه با وزن قبل از بارداری می‌باشد.
غزاله ولیپور، ذات‌اله عاصمی، منصوره صمیمی، زهره طبسی، سیما سادات صبیحی، پروانه صانعی، احمد اسماعیل زاده،
دوره 13، شماره 4 - ( 2-1393 )
چکیده

مقدمه: بر طبق دانش ما هیچ گزارشی مبنی بر اثرات رژیم غذایی DASH (Dietary Approaches to Stop Hypertension) بر مقاومت انسولینی، التهاب، و استرس اکسیداتیو در زنان باردار مبتلا به دیابت بارداری (GDM) در دست نیست. این مطالعه با هدف بررسی اثرات رژیم غذایی D‏ASH بر مقاومـت انسولینی، hs-CRP (high-sensitivity C-reactive protein) و شـاخـص‌های استرس اکسیداتیو در بین زنان مبتلا به دیابت بارداری انجام شد. روش‌ها: این کارآزمایی بالینی تصادفی بر روی 32 زن باردار که در هفته 24 تا 28 بارداری تشخیص دیابت بارداری برای آنها داده شده بود، اجرا شد. شرکت کنندگان به‌صورت تصادفی به یکی از گروه‌های کنترل (16 نفر) یا رژیم غذایی D‏ASH (16 نفر) برای 4 هفته تخصیص داده شدند. رژیم غذایی D‏ASH غنی از میوه‌ها، سبزی‌ها، غلات کامل، و محصولات لبنی کم‌چرب بوده و مقادیر اندکی چربی اشباع، چربی کل، کلسترول، غلات تصفیه شده و شیرینی‌ها، به‌همراه 2400 میلی‌گرم سدیم در روز را شامل می‌شد. در رژیم غذایی گروه کنترل40% تا 55% انرژی از کربوهیدرات، 10% تا 20% از پروتئین و 25% تا 30% از چربی بود. نمونه‌های خون ناشتا در ابتدا و پس از 4 هفته مداخله جهت اندازه‌گیری گلوکز پلاسما ناشتا (FPG)، انسولین سرم، hs-CRP، مدل هموستاز ارزیابی مقاومت انسولینی (HOMA-IR)، ظرفیت تام آنتی اکسیدانی پلاسما (TAC) و سطح تام گلوتاتیون (GSH) جمع‌آوری شد. یافته‌ها: مصرف رژیم غذایی DASH در مقایسه با رژیم کنترل منجر به کاهش FPG (62/7- در برابر 68/3 میلی‌گـرم در دسی‌لیتر؛ 02/0=P)، سطوح انسولین سرم (62/2- در برابر 32/4 µIU/mL؛ 03/0=P) و امتیاز HOMA-IR (8/0- در برابر 1/1؛ 03/0=P) شد. همچنین غلظت TAC پلاسما (2/45 در برابر 2/159- mmol/L؛ 0001/0>P) و GSH (1/108 در برابر 9/150-µmol/L؛ 0001/0>P)در گروه DASH در مقایسه با گروه کنترل افزایش یافته بود. تفاوت معنی‌داری در میانگین تغییرات سطح سرمی hs-CRP بین دو رژیم غذایی یافت نشد. مقایسه‌های درون‌گروهی کاهش معنی‌داری در سطح TAC و GSH پلاسمایی در رژیم کنترل نشان داد، در‌حالی‌که این شاخص‌ها در گروه رژیم غذایی D‏ASH افزایش معنی‌داری داشتند. مصرف رژیم غذایی DASH در زنان باردار مبتلا به GDM اثرات سودمندی بر FPG، سطح سرمی انسولین، امتیازHOMA-IR، TAC پلاسما، و سطح تامGSH داشت. اثرات این الگوی غذایی بر پیامدهای بارداری نیاز به بررسی در مطالعات آینده دارد.
مهنوش رئیسی، فیروزه مصطفوی، سيد همام الدین جوادزاده، بهزاد مهکی، الهه توسلی، غلامرضا شریفی‌راد،
دوره 14، شماره 3 - ( 12-1393 )
چکیده

مقدمه: دیابت بیماری مزمنی است که می‌تواند عوارض حاد و ناتوان کننده‌ای چون بیماری‌های قلبی عروقی، نابینایی و نارسایی مراحل پایانی کلیه را ایجاد کند. با توجه به اهمیت خودمراقبتی در بیماران دیابتی و با توجه به اینکه سواد سلامت ناکافی یک مانع جدی برای مدیریت دیابت بهشمار آمده و می‌تواند مشارکت بیماران را در خود مراقبتی تحت تاثیر قرار دهد، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی وضعیت سواد سلامت بیماران مبتلا به دیابت نوع دو در سه حیطه عملکردی، ارتباطی و انتقادی و تعیین ارتباط این عوامل با انجام رفتارهای خودمراقبتی در این بیماران صورت پذیرفت. روش‌ها: این پژوهش یک مطالعه‌ توصیفی- تحلیلی است که به شیوه مقطعی بر روی 187 بیمار دیابتی مراجعه کننده به کلینیک دیابت حضرت علی اصفهان انجام شده است. نمونه مورد پژوهش به روش نمونه‌گیری تصادفی آسان از میان بیماران مراجعه کننده به این کلینیک انتخاب شدند. سطح سواد سلامت و وضعیت انجام رفتارهای خودمراقبتی در بیماران به‌ترتیب توسط پرسشنامه‌های استاندارد (FCCHL) و (SDSCA) مورد ارزیابی قرار گـرفت. اﻃـﻼﻋـﺎت ﺟﻤـﻊآوری ﺷـﺪه ﺑﺎ اﺳـﺘﻔـﺎده از آزﻣﻮن‌ﻫﺎی آنالیز واریـانس یک طـرفه، t مستقل، ﺿﺮﻳﺐ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ پیرسون و رگرسیون خطی در ﻧﺮم اﻓﺰار آﻣﺎر ی SPSS v.17 ﻣﻮرد ﺗﺠﺰﻳـﻪ و ﺗﺤﻠﻴﻞ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺖ. یافته‌ها: میانگین سنی افراد مورد مطالعه 07/11±40/57 بود. میانگین نمره سواد سلامت و رفتارهای خود مراقبتی در شرکت کنندگان به‌ترتیب 57/0±28/2 و 56/1±84/3 بود. ارتباط آماری معنیداری ﺑﯿﻦ سواد سلامت کل، سواد سلامت ارتباطی و انتقادی ﺑﺎ ﺧﻮدﻣﺮاﻗﺒﺘﯽ دیده شد و سواد سلامت عملکردی و خودمراقبتی در بیماران ارتباط نداشت. سواد سلامت ارتباطی با رفتارهای خود مراقبتی تبعیت از رژیم غذایی، انجام فعالیت فیزیکی، پایش قند خون و مراقبت از پا مرتبط بود. سواد سلامت انتقادی نیز در بیماران با انجام فعالیت فیزیکی، پایش قند خون، مراقبت از پا و مصرف دارو ارتباط داشت. بین سواد سلامت ارتباطی و مصرف دارو و سواد سلامت انتقادی و تبعییت از رژیم غذایی در آزمودنی‌ها ارتباط آماری معنیداری مشاهده نشد. از میان ابعاد مختلف سواد سلامت، سواد سلامت ارتباطی به‌عنوان پیشگویی کننده بهتری برای انجام رفتارهای خودمراقبتی در بیماران دیابتی شناخته شد. نتیجه‌گیری: با توجه به اینکه سواد سلامت ارتباطی و انتقادی با خودمراقبتی در بیمارن دیابتی مرتبط بود، لذا توجه به مهارت‌های مرتبط با این ابعاد از سواد سلامت و ارائه اطلاعات متناسب با سطح سواد سلامت بیماران در سیستم‌های بهداشت و درمان ضروری به‌نظر می‌رسد. از آنجا که سواد سلامت عملکردی در بیماران که بیشتر با مهارت‌های خواندن و نوشتن مرتبط است با خودمراقبتی رابطه نداشت لذا توجه صرف به سطح تحصیلات افراد جهت برقراری ارتباط و ارائه آموزش‌ها به آن‌ها توصیه نمی‌گردد.


مهدی صادقیان، ذات الله عاصمی، مریم کرم علی، پروانه صانعی، احمد اسماعیل زاده،
دوره 15، شماره 1 - ( 10-1394 )
چکیده

مقدمه: این مطالعه با هدف ارزیابی تأثیرات مکمل یاری کلسیم و ویتامین D بر وضعیت متابولیک زنان باردار مبتلا به دیابت بارداری (GDM) طراحی شده است.

روش‌ها: این مداخله به‌صورت تصادفی سازی شده و کنترل شده با پلاسبو در کلینیک‌های بارداری وابسته به دانشگاه علوم پزشکی کاشان انجام شده است. شرکت کنندگان شامل 56 خانم مبتلا به GDM در هفته 28-24 بارداری (محدوده سنی 18 تا 40 سال) بودند. افراد به‌طور تصادفی به دو گروه تخصیص داده شدند. به افراد گروه کلسیم به‌علاوه ویتامین D (28 نفر) 1000 میلی‌گرم کلسیم در روز و یک قرص ویتامین D IU 50000 دوبار در طول مطالعه (یک بار در ابتدای مطالعه و یک بار در روز 21 مداخله) داده شد و افراد در گروه دارونما (28 نفر) دو عدد دارونما در زمان‌های ذکر شده دریافت کردند. نمونه‌های خون به‌صورت ناشتا و در ابتدا و هفته 6 مداخله گرفته شد.

یافته‌ها: 51 نفر (گروه دارونما 26 نفر، گروه مداخله 25 نفر) در مطالعه شرکت نمودند. آنالیز براساس یک رویکرد intention-to-treat (به قصد درمان) بود و همه 56 خانم مبتلا به GDM (28 نفر در هر گروه) در آنالیز نهایی وارد شدند. در مقایسه با گروه دارونما کاهش معنی‌داری در گلوکز ناشتای پلاسما (mmol/L 69/0±89/0- در مقابل mmol/L 92/0±26/0+، 001/0>P)، سطح انسولین سرمی (pmol/L 25/32±55/13- در مقابل pmol/L 5/380±17/9+، 02/0=P) و HOMA-IR (18/1±91/0- در مقابل 01/2±63/0+، 001/0=P) و افزایش معنی‌داری در QUICKI (03/0±02/0+ در مقابل 02/0±002/0-، 003/0=P) مشاهده شد. به‌علاوه، بعد از مداخله کاهش معنی‌داری در گروه مداخله در سطح سرمی LDL کلسترول و نسبت کلسترول تام به HDL کلسترول و افزایش معنی‌داری در سطوح HDL کلسترول در مقایسه با گروه دارونما مشاهده شد. همچنین مکمل یاری با کلسیم به‌علاوه ویتامین D سطح GSH را افزایش (µmol/L 64/131±14/51+ در مقابل µmol/L 63/203±27/47-، 03/0=P) و سطح MDA را در مقایسه با گروه دارونما کاهش داد (µmol/L 66/0±06/0+ در مقابل µmol/L 2±93/0+، 02/0=P).

نتیجه‌گیری: مکمل یاری با کلسیم به‌علاوه ویتامین D در زنان مبتلا به GDM اثرات مفیدی بر پروفایل متابولیکی آن‌ها داشت.


حسین روحانی، احمدعلی اسلامی، مهدی راعی، حمید توکلی، محمد بیدخوری، ارسلان قادری،
دوره 15، شماره 1 - ( 10-1394 )
چکیده

مقدمه: دیابت به دلیل عوارض متعددی که بر جای می گذارد امروزه به عنوان یک معضل  بهداشتی  مطرح می باشد که بوسیله ایجاد تغییرات در رژیم غذایی می توان از این عوارضپیشگیری یا آنها را به تاخیر انداخت که این امر خود مستلزم شناسایی باورهای بیماران دیابتی و ایجاد تغییرات رفتاری می باشد. هدف از این مطالعه کاربرد نظریه رفتار برنامه ریزی شده به همراه سازه ی خطر درک شده عوارض دیابت جهت شناسایی باورهای مرتبط و قابل تغییر جهت زمینه سازی برای این تغییرات رفتاری می باشد.

روش ها: مطالعه توصیفی-تحلیلی حاضر بوسیله پرسشنامه خود ایفا بر اساس نظریه رفتار برنامه ریزی شده به همراه سازه ی خطر درک شده عوارض دیابت در کلینیک دیابت شهرستان سمیرم اجرا شده است.شرکت کنندگان این مطالعه 154 بیمار دیابتی بدون عوارض دیابت بودند. نگرش، هنجار ذهنی، کنترل رفتاری، خطر ابتلا به عوارض دیابت، قصد رعایت رژیم غذایی سالم و سبک تغذیه ای افراد متغیرهایی بودند که مورد اندازه گیری قرار گرفتند. از مدلسازی معادلات ساختاری جهت تحلیل داده ها استفاده شد.

یافته ها: نتایج نشان داد که نظریه رفتار برنامه ریزی شده به همراه سازه ی خطر درک شده عوارض دیابت از برازش کافی با داده های مطالعه برخوردار بوده است. سازه های کنترل رفتاری درک شده، هنجار ذهنی، خطر درک شده ی عوارض دیابت دارای ارتباط معناداری با قصد رعایت رژیم غذایی سالم بوده اند.همچنین قصد رفتاری نیز ارتباط معنادار آماری با رفتار تغذیه ای داشته است. نگرش تنها سازه ای بود که با قصد رفتاری ارتباط معناداری نداشته است.

نتیجه گیری: نظریه رفتار برنامه ریزی شده به همراه سازه ی خطر درک شده عوارض دیابت چارچوبی مفید برای تبیین قصد و پیرو آن رفتار رعایت رژیم غذایی سالم می باشد و می تواند جهت ترغیب بیماران دیابتی به رعایت رژیم غذایی سالم مورد استفاده قرار گیرد.


مائده مرادی، فهیمه حقیقت دوست، آوات فیضی، لیلا آزادبخت،
دوره 15، شماره 3 - ( 12-1394 )
چکیده

مقدمه: در مورد نقش کوآنزیم کیوتن در دیابت مطالعات متعددی منتشر گردیده است که در بسیاری از آن‌ها نتایج ضد و نقیضی گزارش شده است. این متاآنالیز بر روی مطالعات کارآزمایی بالینی تصادفی کنترل شده و با هدف بررسی اثر مکمل یاری با کوآنزیم کیوتن بر بیومارکرهای دیابت صورت گرفته است.

روش‌ها: این مطالعه به‌صورت مروری نظام‌مند و متاآنالیز بر روی مقالات منتشر شده بین سال‌های 1998 تا دسامبر 2015 و براساس پایگاه‌های معتبر اطلاعات پزشکی شاملPubmed, EMBASE, Science direct, ISI web of science  وGoogle Scholar انجام شد. در مجموع، نتیجه جستجوی پایگاه‌ها به 16 مقاله رسید که اثرات کوآنزیم کیوتن را بر بیومارکرهای قند خون ناشتا (14n=)، انسولین ناشتا (5n=) و هموگلوبین گلیکوزیله (11n=) گزارش کرده بودند. در محاسبه میانگین اثر از SD استفاده شد. فاصله اطمینان 95% در نظر گرفته شد.

یافته‌ها: متاآنالیز انجام شده بر روی مطالعاتی که تأثیر مکمل یاری را بر روی قند خون ناشتا گزارش کرده بودند نشان می‌دهد که مکمل یاری کوآنزیم کیوتن منجر به کاهش قابل توجه قند خون ناشتا می‌شود (میانگین تغییرات: mg/dL20/0- و 95% فاصله اطمینان: 02/0- و - 38/0- ). با این وجود اثر مکمل یاری بر هموگلوبین گلیکوزیله و انسولین ناشتا قابل ملاحظه نبود (میانگین تغییرات: % 22- و 95% فاصله اطمینان: 12/0 و 22/0-) و (میانگین تغییرات: pmol/l12/0 و 95% فاصله اطمینان: 44/0 و 21/0-).

نتیجه‌گیری: مکمل یاری با کوآنزیم کیوتن منجر به کاهش سطوح هموگلوبین گلیکوزیله و انسولین ناشتا نشد. با این وجود توانست به‌طور قابل ملاحظه‌ای منجر به کاهش سطوح قند خون ناشتا شود. کاهش قابل ملاحظه قند خون ناشتا که در این مطالعه، از نظر آماری معنی‌دار بوده است، اما هر مطالعه‌ای با حجم بالا نهایتاً تفاوت‌های جزیی نیز از نظر آماری معنی‌دار می‌شوند حال آنکه این تفاوت و کاهش از نظر بالینی معنی‌دار، قابل ملاحظه و کاربردی نمی‌باشد.


پریسا حاجی هاشمی، لیلا آزادبخت، مهین هاشمی پور، رویا کلیشادی، احمد اسماعیل زاده،
دوره 15، شماره 6 - ( 4-1395 )
چکیده

مقدمه: اگرچه گزارش شده است که غذاهای غنی از غلات کامل سطوح سرمی مارکرهای التهابی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. هرچند، طبق دانش کنونی ما هیچ مطالعه‌ای به بررسی مصرف غلات کامل بر سطح سرمی مارکرهای التهابی در کودکان چاق نپرداخته است. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر مصرف غلات کامل بر سطوح بیومارکرهای التهابی و آدیپوسیتوکین‌های سرم در کودکان چاق صورت گرفت.

روش ها: در این کارآزمایی بالینی تصادفی متقاطع (cross-over) 44 دختر چاق یا دارای اضافه وزن (نمایه‌ی توده‌ی بدنی بالاتر از صدک 85 برای قد و وزن) 8-15 ساله شرکت کردند. پس از یک دوره‌ی دو هفته‌ای run-in، افراد به‌صورت تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. به افراد گروه مداخله لیستی از غلات کامل داده شد و از آنان خواسته شد که برای مدت 6 هفته روزانه 50% از تعداد سروینگ غلات به‌دست آمده را به غلات کامل اختصاص دهند. به افراد گروه کنترل نیز لیست کاملی از غلات کامل داده شد و از آنان خواسته شد که اقلام ذکر شده در این لیست را تا زمان پایان مرحله‌ی مداخله دریافت نکنند. پس از یک دوره 4 هفته‌ای wash-out فاز دوم مطالعه شروع شد و گروه‌های مداخله جابجا شدند. نمونه‌های خون ناشتا قبل و بعد از هر فاز مطالعه برای اندازه‌گیری فاکتورهای التهابی جمع آوری شدند.

یافته ها: میانگین سنی افراد مورد مطالعه 5/0±2/11 سال بود. میانگین وزن و نمایه‌ی توده‌ی بدنی (BMI) افراد به ترتیب 27/10±26/51 کیلوگرم و 5/2±57/23 کیلوگرم بر متر مربع بود. تفاوت معنی‌داری در تغییرات ایجاد شده از نظر شاخص‌‌های تن سنجی در دو گروه وجود نداشت. تأثیر معنی‌داری از مصرف غلات کامل بر وزن و نمایه‌ی توده‌ی بدنی (BMI) در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل دیده نشد. یافته های ما حاکی از تأثیر معنی‌دار مصرف غلات کامل بر کاهش سطح سرمی پروتئین واکنشگر با ماده C با حساسیت بالا (hs-CRP) (55/0- در مقایسه با 20/0 میلی‌گرم در لیتر P=0.03)، مولکول چسبنده بین سلولی نوع 1 (sICAM) (121- در مقایسه با 23 میکروگرم در لیترP=0.02 )، سرم آمیلوئید A (SAA) (59/0- در مقایسه با 32/0 میلی‌گرم در لیتر P=0.02) و لپتین (5/11- در مقایسه با 8/36 نانوگرم در لیترP=0.02) در مقایسه با گروه کنترل پس از 6 هفته بود. افراد گروه مداخله تمایل به کاهش بیشتر در سطح سرمی مولکول چسبنده سلول‌های عروقی نوع 1 (sVCAM) در مقایسه با گروه کنترل داشتند (166- در مقایسه با 32- میکروگرم در لیترP=0.07).

نتیجه‌گیری: نتایج حاصل از این مطالعه از تأثیر مثبت مصرف غلات کامل بر سطوح بیومارکرهای التهابی و آدیپوسیتوکین‌ها در کودکان چاق حمایت می‌کند.


سمیه فتاحی فرادنبه، باقر لاریجانی، دکتر لیلا آزادبخت،
دوره 16، شماره 3 - ( 12-1395 )
چکیده

مقدمه: بار اسیدی بالای رژیم غذایی ممکن است فشار خون، سطوح قند و انسولین خون را تحت تأثیر قرار دهد. هدف از این مطالعه سیستماتیک بررسی ارتباط بار اسیدی رژیم غذایی با فشار خون و نمایه‌های مرتبط با کنترل قند خون می‌باشد.
روش‌ها: با جستجو در Pubmed، Google scholar، Scopus و Medline تا July 2016 و با استفاده از کلید واژه‌های "dietary acid load "Serum glucose"،"insulin resistance"، hypertentation، درنهایت 12 مطالعه (6 مقطعی، 5 کوهورت و 1 مداخله‌ای) به‌دست آمد که در این مطالعه سیستماتیک مورد استفاده قرار گرفت.
یافته‌ها: از بین 11 مقاله مرتبط با فشار خون، سه مطالعه بین نمرات بار اسیدی رژیم غذایی و پُرفشاری خون ارتباط معنی‌داری نشان داد. سه مطالعه ارتباط بار اسیدی رژیم غذایی را تنها با فشار خون سیستولیک مشاهده نمودند، در حالی که سایر مطالعات هیچ ارتباط معنی‌داری بین بار اسیدی رژیم غذایی با فشار خون سیستولیک و دیاستولیک گزارش نکردند. هم‌چنین در ارتباط با نمایه‌های مرتبط با کنترل قند خون از بین هشت مقاله، یکی از مطالعات ارتباط معنی‌داری بین افزایش بار اسیدی رژیم غذایی و بروز دیابت نشان داد. یک مطالعه ارتباط معنی‌داری بین بار اسیدی رژیم غذایی با سطح قند خون ناشتا و هموگلوبین گلیکوزیله را گزارش نمود. دو مطالعه نیز ارتباط معنی‌داری بین افزایش بار اسیدی رژیم غذایی با حساسیت به انسولین و مقاومت به انسولین نشان دادند ولی سایر مطالعات ارتباط معنی‌داری گزارش ندادند.
نتیجه‌گیری: از آن‌جایی‌که اکثر مطالعات بیان کننده ارتباط معنی‌داری مابین افزایش بار اسیدی رژیم غذایی و پُرفشاری خون هستند، بنابراین به‌نظر می‌رسد بار اسیدی بر فشار خون مؤثر می‌باشد. در ارتباط با تأثیر بار اسیدی رژیم غذایی با دیابت و سطح انسولین، نتایج حاصل از یافته‌ها تناقضات بیشتری نشان می‌دهند. از طرفی به‌دلیل محدود بودن مطالعات مداخله‌ای در این زمینه نیاز به بررسی بیشتری در رابطه با اثر بار اسیدی رژیم غذایی بر میزان بروز دیابت، سطح انسولین و سایر مارکرهای قند خون وجود دارد.
 


حمید نراقی پور آرانی، حیدر علی عابدی، احمد باهنر،
دوره 16، شماره 6 - ( 7-1396 )
چکیده

مقدمه: بیماری دیابت یک بیماری شایع و یکی از بزرگترین مشکلات بهداشتی کشور می‌باشد. این بیماران علاوه بر مسائل جسمی، ازمشکلات روحی- روانی نیز رنج می‌برد که اختلال در تصویر ذهنی از بدن یکی از برجسته‌ترین آن مشکلات است. مطالعه‌ی حاضر با هدف مقایسه‌ی تصویر ذهنی از خود در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو تحت درمان با داروی خوراکی با بیماران تحت درمان با انسولین می‌باشد.
روش ها: این مطالعه از نوع توصیفی ـ مقایسه‌ای است که به‌صورت مقطعی در سال 1394 با جامعه‌ی آماری شامل بیماران دیابتی نوع دو تحت پوشش مرکز دیابت شهرستان آران و بیدگل انجام شد. حجم نمونه 168 نفر، که از طریق نمونه‌گیری به روش تصادفی ساده انتخاب و از نظز سن وجنس همتا شده‌اند. داده‌های پژوهش با استفاده از پرسشنامه‌ی اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه‌ی چندبعدی نگرش فرد در مورد تصویر بدنی خود (MBSRQ) دارای پایای73/ جمع‌آوری گردیده و با استفاده از آزمون‌های آماری کای دو و t مستقل و فیشر و من ویتنی با نرم افزار SPSS 22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: یافته‌های پژوهش حاکی از آنند که دو گروه از لحاظ توزیع جنسیت کاملاً مشابه بوده و تفاوت آماری معناداری بین آن‌ها مشاهده نشد (05/0<P). میانگین سنی در هر دو گروه 13/60 سال بود. از نظر طول مدت بیماری بیشترین فراوانی در بین بیماران با درمان خوراکی (1/82 درصد) و درمان با انسولین (3/58 درصد) مربوط به کمتر از 10 سال بود. تصویر ذهنی از بدن در میان همه‌ی (100 درصد) بیماران با درمان انسولین و 8/98 درصد از بیماران با درمان خوراکی در سطح متوسط بوده است. امتیاز کل تصویر ذهنی از بدن برای بیماران با درمان خوراکی در محدوده‌ی 139 تا 243 با میانگین 01/206 و در بیماران با درمان انسولین در محدوده‌ی 165تا 242 با میانگین 29/205 بوده است که اختلاف معنی‌دار آماری را بین بیماران با درمان خوراکی و انسولین نشان نداد.
نتیجه‌گیری: به‌طور کلی میانگین تصویر ذهنی در بیماران تحت درمان با داروی خوراکی نسبت به بیماران تحت درمان با انسولین بیشتر نبود.از آنجا که یکی از تأثیرات منفی دیابت بر روی بیماران، اختلالات روانی می‌باشد لذا انتظار می‌رود جهت بهبود وضعیت روانی این بیماران و ارتقاء وضعیت سلامت و کنترل بیماری در این مبتلایان، از یافته‌های پژوهش پیش رو بتوان استفاده نمود.
 


نگار فانی، بهرام محبی، رویا صادقی، آذر طل، احمدرضا شمشیری،
دوره 17، شماره 1 - ( 12-1396 )
چکیده

مقدمه: تبعیت از یک برنامه و رژیم غذایی در بیماران مبتلا به دیابت، یکی از ارکان مدیریت فردی دیابت است. سبک زندگی و از جمله آن‌ها رفتارهای تغذیه‌ای نقش مهمی در پیشگیری و درمان دیابت دارد. با این وجود تبعیت از رژیم غذایی دیابتی، یکی از مهم‌ترین چالش‌ها در کنترل دیابت است. لذا هدف این مطالعه تعیین تأثیر آموزش براساس مدل اعتقاد بهداشتی بر بهبود تبعیت از تغذیه درمبتلایان به دیابت نوع دو بود.
روش‌ها: در این مطالعه مداخله‌ای جمعیت مورد مطالعه، بیماران دیابتی نوع دو مراجعه کننده به مراکز بهداشت جنوب تهران بود. تعداد نمونه‌ها 216 نفر در نظر گرفته شد که به 2 گروه مداخله و مقایسه تقسیم شدند. برای گروه مداخله طی یک ماه 6 جلسه‌ی آموزشی برگزار شد. اطلاعات لازم توسط پرسشنامه طی سه مرحله‌ی قبل، سه و شش ماه پس از آموزش از هر دو گروه جمع‌آوری گردید و با استفاده از نرم‌افزار SPSS نسخه‌ی 22 و با استفاده از آنالیز واریانس برای تکرار مشاهدات و آزمون تی تست در سطح معنا‌داری کمتر از 05/0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: قبل از مداخله آموزشی دو گروه از نظر اطلاعات دموگرافیک وسازه‌های مدلHBM و تبعیت تغذیه تفاوت معنا‌داری نداشت. اما بعد از مداخله اختلاف معناداری بین همه اجزا مدل اعتقاد بهداشتی حساسیت درک شده، شدت درک شده ،منافع درک شده ،موانع درک شده، راهنما برای عمل، تبعیت تغذیه و شاخص کنترل دیابت در گروه مداخله وجود داشت (001/0P<).
نتیجه‌گیری: یافته‌های پژوهش حاکی از آن است که آموزش براساس مدل اعتقاد بهداشتی موجب بهبود تبعیت تغذیه بیماران مبتلا به دیابت خواهد شد و این تأثیرات مدت طولانی پس از پایان آموزش نیز برقرار می‌باشد.
 


مریم زنگنه، ناهید محمدی، طاهره کلاهی، قدرت الله روشنایی، مسعود خداویسی، آرزو شایان،
دوره 17، شماره 3 - ( 12-1396 )
چکیده

مقدمه: دیابت بارداری شایع‌ترین اختلال متابولیک زمان بارداری است. هدف این مطالعه تعیین عوامل مؤثر بر دیابت بارداری در زنان باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر همدان در سال 1394 می‌باشد.
روش‌ها: این مطالعه‌ی توصیفی_مقطعی در سال1394 به‌صورت تصادفی، بر روی 620 زن باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر همدان صورت گرفت. اطلاعات لازم به‌وسیله پرسشنامه‌ی محقق ساخته جمع‌آوری گردید. برای تعیین اعتبار علمی پرسشنامه از نظرات 15 نفر از افراد صاحب نظر استفاده شد و نظرات آنها اعمال گردید. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS/16 و آزمون‌های کای اسکوئر و فیشر در سطح معنی‌دار 05/0= α تجزیه و تحلیل شدند.
یافته‌ها: از 620 زن در هفته 28-24 ، 6/8% مبتلا به دیابت بارداری بودند. میانگین سنی زنان 5/0± 6/30 سال و میانگین نمایه‌ی توده‌ی بدنی 1/4± 3/25 بود. با افزایش میزان ساعت کار مادر در بیرون از منزل، نمایه‌ی توده‌ی بدنی، بعد خانوار، تعداد و سابقه‌ی سقط، تعداد حاملگی و زایمان و وجود سابقه‌ی دیابت در خانواده، شانس ابتلا به دیابت نیز به‌طور معنی‌داری افزایش می‌یابد (05/0>P).
نتیجهگیری: با توجه به روند افزایش میزان ابتلای زنان باردار به دیابت بارداری و تأثیر عوامل دموگرافیک و مامایی در ایجاد آن، غربالگری زنان قبل ازازدواج ازنظر ابتلا به دیابت و آموزش سبک زندگی سالم توصیه می‌گردد.
محمود اصل محمدی زاده، مهدی کارگر فرد، پروانه نظرعلی،
دوره 18، شماره 3 - ( 12-1397 )
چکیده

مقدمه: IL-6 و TNF-α  که از بافت آدیپوز ترشح می شود، تنظیم­کننده نیرومند التهاب و اختلالات متابولیکی در افراد چاق دیابتی نوع 2 هستند. از اینرو مطالعه حاضر اثر تمرین تناوبی با شدت بالا با رژیم­های غذایی متفاوت بر التهاب درجه پایین و برخی شاخص­های متابولیکی مردان چاق دیابتی نوع 2 را بررسی می­کند.
 روش ها: 45 مرد چاق دیابتی نوع 2 به صورت تصادفی در گروه­های رژیم­غذایی طبیعی بعلاوه تمرین تناوبی(ND+H)، رژیم کم­کربوهیدرات بعلاوه تمرین تناوبی(LC+H) یا گروه کم­چربی +تمرین تناوبی(LF+H) قرار گرفتند که 1200 تا 1500 کیلوکالری/ روز را دریافت کردند و  در برنامه ورزشی تناوبی با شدت بالا (3 روز در هفته به مدت 12 هفته) شرکت کردند.  نمونه­های خونی در هفته های 0 ، 4، 8 ،16، 20 و 24 جمع آوری شدند.
یافته ها: حداکثر اکسیژن مصرفی (VO2max) پس از 24 هفته مداخله، گروه LC+H (001/0=p، 135/2= F) و گروه LF+H (014/0=p، 548/3= F) افت معنی داری در مقایسه با پیش آزمون را نشان دادند، اما این کاهش در گروه ND+H مشاهده نشد. کاهش در شاخص IL-6 با سایر متغیرها (به استثنای حداکثر اکسیژن مصرف) رابطه معنی داری را نشان داد، اما شاخص VO2max  ارتباط معنی دار معکوسی [برای گروه LC+H(001/0=p، 54/0-=r)؛ برای گروه LF +H(019/0=p ،41/0-=r)] را  با IL-6 نشان دادند. در راستای تغییرات در IL6، اختلاف معنی دار در تمام مراحل مطالعه در شاخص TNF-α مشاهده شد. پس از 24 هفته مداخله،  گروه LC+H (001/0=p، 541/5= F) و گروه LF+H (001/0=p، 654/9= F) کاهش معنی داری در مقایسه با پیش آزمون را نشان دادند، اما این کاهش در گروه ND+H مشاهده نشد. افزایش معنی­داری در VO2peak همراه با کاهش معنی­دار در انسولین ، HOMA-IR و HbA1c در همه گروه­ها مشاهده شد. همینطور کاهش معنی­داری در IL-6 و TNF-α در گروه­های LC+H و LF+H مشاهده شد. تغییرات در IL-6 و TNF-α رابطه معکوسی با اکسیژن مصرفی اوج را نشان دادند. آنالیز پیرسون ارتباط­های معنی­داری بین تغییرات در نیمرخ لیپیدی با اکسیژن مصرفی اوج را نمایان کرد.
نتیجه گیری: نتایج از این مفهوم حمایت می­کند که ورزش و رژیم غذایی، التهاب درجه پایین و پروفایل های لیپیدی، گلایسمی و آمادگی جسمانی را تحت تاثیر قرار می­دهد که تغییرات در IL-6 و TNFα با برخی از این تغییرات در ارتباط است.
رضا مسعودی، سلیمان خیری، فاطمه علی اکبری، احمد علی اسلامی، لیلی ربیعی،
دوره 19، شماره 6 - ( 6-1399 )
چکیده

مقدمه: ارزیابی سواد سلامت بیماران دیابتی نیازمند وجود ابزاری مختص این گروه است. پرسشنامه‌ی سنجش سواد سلامت بیماران دیابتی (LAD) از ابزارهای مورد استفاده برای سنجش سواد سلامت بیماران دیابتی است. پژوهش حاضر با هدف ترجمه و اعتباریابی نسخه‌ی فارسی پرسشنامه‌ی (LAD) Diabetes Health Literacy Assessment Questionnaire  انجام گرفته است.
روش‌ها: پژوهش حاضر با هدف  تعیین روایی و پایایی نسخه‌ی فارسی پرسشنامه سنجش سواد سلامت بیماران دیابتی‌، روی 300 بیمار مبتلا به دیابت در سال 1398، به روش نمونه‌گیری انجام شد. مراحل اجرای مطالعه‌ شامل: اول، ترجمه و تهیه‌ی نسخه‌ی فارسی پرسشنامه‌ی سواد سلامت به‌منظور طراحی و انتخاب گویه‌ها و ارزیابی کیفی آن‌ها توسط گروه متخصصین؛ دوم، ارزیابی کمّی ویژگی‌های روایی با استفاده از نظرات گروه متخصصین؛ سوم، ارزیابی روایی صوری (قابلیت درک) و پایایی پرسشنامه توسط گروه کوچکی از جامعه‌ی هدف در یک مطالعه آزمایشی؛ چهارم، تحلیل گویه‌ها، ارزیابی روایی و پایایی پرسشنامه‌ی نهایی بود.
یافته‌ها: در تحلیل گویه‌های سازه‌ی سازمان‌دهی، اثرات سقف و کف مشاهده نشد. بیشترین میانگین مربوط به گویه‌ی 8 و12 و کمترین میانگین مربوط به گویه‌ی 6 بود. با توجه به شاخص Skewness، کجی در گویه‌ها مشاهده نشد. براساس نتایج به‌دست‌آمده، ابزار از ثبات درونی قابل قبولی برخوردار بود. تحلیل عامل اکتشافی 2 عامل را برای پرسشنامه‌ی سواد سلامت بیماران دیابتی شناسایی کرد یک عامل درک فردی و عامل دوم حمایت اجتماعی بود.
نتیجه‌گیری: نتایج به‌دست آمده از تحلیل عامل اکتشافی، پرسشنامه‌ی سواد سلامت بیماران دیابتی  (LAD)از روایی و پایایی مناسبی برخوردار است و می‌توان جهت سنجش سواد سلامت بیماران دیابتی از آن استفاده کرد.
زهرا حاج هاشمی، الهام مسلمی، پروانه صانعی،
دوره 21، شماره 2 - ( 4-1400 )
چکیده

مقدمه: اگرچه بسیاری از مطالعات مشاهده‌ای ارتباط میان سطوح سرمی ویتامین D و چاقی شکمی را بررسی کرده‌اند، یافته‌ها متناقض است. این مرورسیستماتیک و متاآنالیز دوز-پاسخ به‌منظور جمع‌بندی این ارتباط در بزرگسالان در مطالعات مشاهده‌ای انجام شد. روش‌ها: تمامی مطالعات چاپ شده تا مِی2020میلادی در 5 پایگاه اطلاعاتی مورد جست‌وجو قرارگرفتند. 41 مطالعه‌ی مشاهده‌ای که ارتباط بین سطوح سرمی ویتامین D و چاقی شکمی را به‌صورت نسبت شانس (OR)، نسبت خطر(RR) یا خطر نسبی (HR) به‌همراه فاصله‌ی اطمینان 95% (CI) گزارش کرده بودند، در این مطالعه گنجانده شدند. یافته‌ها: به‌طور کلی44 اندازه‌ی اثر، از 36 مطالعه‌ی مقطعی که بر روی 257699 فرد انجام شده، نشان داد که سطوح سرمی بالای ویتامین D در مقایسه با سطوح پایینی، با 23% کاهش شانس چاقی شکمی مرتبط است (83/0-71/0:CI%95;77/0:OR). پس از انجام آنالیز زیرگروهی، تقریباً درهمه‌ی زیرگروه‌ها ارتباط معناداری مشاهده شد. براساس آنالیز دوز-پاسخ خطی، هر nmol/l 25 افزایش در سطوح سرمی ویتامین D با8% کاهش خطر چاقی شکمی همراه بود (99/0-85/0:CI%95;92/0:OR). بعد از محدود کردن آنالیز به مطالعات با نمونه‌گیری تصادفی (17 مطالعه با 242135 نفر)، همان ارتباط معنادار و معکوس حاصل شد (87/0-71/0:CI%95;79/0:OR). همچنین در مطالعات با نمونه‌گیری تصادفی، هرnmol/l 25 افزایش در سطوح سرمی ویتامین D با10% کاهش خطر چاقی شکمی همراه بود (99/0-82/0:CI%95;90/0:OR). نتیجه‌گیری: در این مطالعه‌ی متاآنالیز که بر روی مطالعات اپیدمیولوژیک انجام شد، ارتباط معنادار و معکوس و خطی بین سطوح سرمی ویتامین D و چاقی شکمی مشاهده گردید. این ارتباط در مطالعات با نمونه‌گیری تصادفی نیز مشاهده شد. در پایان، برای تعیین ارتباط علت و معلولی نیاز به مطالعات آینده‌نگر است.
مرضیه علیجانی، منصور سیاوش، پروانه اباذری،
دوره 23، شماره 5 - ( 10-1402 )
چکیده

مقدمه: توانمندسازی بیمار و حمایت از خودمدیریتی به‌واسطۀ آموزش، کلید کنترل دیابت است. چالش مورد نیاز بررسی و تحلیل جدی، ارزیابی فرایند آموزش و حمایت از خودمدیریتی در سطح مراکز ارائه دهندۀ خدمات دیابت است. مطالعۀ حاضر با هدف تعیین وضعیت آموزش دیابت با استانداردهای آموزش و حمایت از خودمدیریتی دیابت در مراکز خدمات جامع سلامت و کلینیک‌های دیابت استان اصفهان انجام شده است.
روش‌ها: واحدهای آموزش دیابت 20 مرکز خدمات جامع سلامت و 11 کلینیک دیابت در استان اصفهان حجم نمونه را تشکیل دادند. ابزار گردآوری اطلاعات چک لیستی با 107 گویه بود که به روش مشاهده و بررسی 170 پروندۀ کاغذی/الکترونیک بیماران مبتلا به دیابت تکمیل گردید.
یافته‌ها: در بیش از دو سوم پرونده‌های مراکز /کلینیک‌های دیابت، ارزیابی‌های اولیه نه انجام و نه ثبت شده بود. در 5% پرونده‌ها نیازسنجی آموزشی ثبت شده و در نزدیک 100 درصد پرونده‌ها، برنامه‌ریزی آموزشی ثبت نشده بود. در بیش از یک سوم پرونده‌ها (5/%36)، آموزش رژیم غذایی همان یک بار در موقع تشکیل پرونده ثبت شده بود. در 3.4% پرونده ها، ارزشیابی اثربخشی آموزشی ثبت شده و در سه چهارم پرونده ها (75/78%)، پشتیبانی و حمایت مداوم برای خودمدیریتی ثبت نشده بود.
نتیجه‌گیری: بین وضعیت آموزش و حمایت از خودمدیریتی دیابت و استانداردهای فرآیندی و برآیندی DSMES در واحدهای آموزشی تحت پوشش معاونت های بهداشت و درمان استان شکاف معنی‌داری وجود دارد. این شکاف به‌طور جدی و منفی بر نتایج این رویکرد تأثیر می‌گذارد.
فرزانه شجاعی، زهره لطیفی، شیدا جبل عاملی، منصور سیاوش،
دوره 24، شماره 4 - ( 8-1403 )
چکیده

مقدمه: دیابت نوع دو بیماری شایعی است که با مشکلات روانشناختی همراه است. لذا هدف از این پژوهش بررسی تأثیر خودشفابخشی بر دشواری تنظیم هیجان و شاخص قند خون بیماران مبتلا به دیابت نوع دو است.
روش‌ها: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون -پس‌آزمون همراه با گروه کنترل و پیگیری بود. جامعۀ آماری شامل افراد مبتلا به دیابت نوع دو بود که به درمانگاه صدیقه طاهره اصفهان در سال 1400 مراجعه می‌کردند. تعداد 40 نفر به‌صورت نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند و پس از انجام پیش‌آزمون، به‌طور تصادفی در دو گروه خودشفابخشی و کنترل قرار گرفتند. مداخلات خود شفابخشی لطیفی و مروی (1397) هفته‌ای یک جلسه 90 دقیقه‌ای به‌صورت آنلاین برگزار شد. پس از 12 جلسه از هردو گروه پس‌آزمون و سه ماه بعد آزمون پیگیری صورت گرفت. ابزار پژوهش پرسشنامۀ دشواری تنظیم هیجان گراتز و رومر (2004) و تجهیزات آزمایشگاهی برای اندازه‌گیری شاخص قند خون بود. برای تجزیه‌و‌تحلیل داده‌ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر وآزمون تعقیبی بنفرونی با استفاده از نرم‌افزار SPSS-24 استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد خود شفابخشی باعث کاهش دشواری تنظیم هیجان و شاخص قند خون می‌شود (05/0 P<) و این نتایج در گذر زمان ادامه‌دار هستند (05/0 P<).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج می‌توان گفت از درمان خودشفابخشی می‌توان در مدیریت دیابت نوع دو استفاده کرد.


صفحه 2 از 3     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دیابت و متابولیسم ایران می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb