۱۱۳ نتیجه برای دیابت نوع دو
حسین سالاری، بیژن فرزامی، پروین پاسالار، باقر لاریجانی،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۵-۱۳۸۴ )
چکیده
شناسایی گیرنده انسولین برسطح گلبولهای قرمز میتواند روش مناسبی برای مطالعه تغییرات این گیرنده در بیماری دیابت و عوارض حاصل از آن باشد. روشهای معمول جهت این شناسایی، بیوپسی بافت چربی یا عضلات و کشت سلول و یا تهیه تعداد مناسبی از مونوسیت ها می باشد که انجام آن با اشکالاتی همراه است . در مطالعه حاضر از گلبول های قرمز استفاده شد.
روشها: تعداد ثابتی گلبول قرمز در معرض مقادیر ثابت انسولین نشانه دار و مقادیر متفاوتی انسولین غیرنشانه دار قرار گرفت و اثر رقابتی در مقابل گیرنده انسولین با سنجش رادیواکتیویته باقیمانده برروی گیرنده مورد ارزیابی قرار گرفت. این مطالعه در سه گروه سالم، دیابتی کنترل نشده (poor control) و دیابتی کنترل شده (good control) مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که تفاوت معنی داری در میزان میل ترکیبی پذیرنده انسولین با انسولین بین افراد سالم و دیابتی کنترل نشده وجود دارد ( ۸ ۰۰/۰ P<) همچنین تفاوتی بین میزان میل ترکیبی افراد سالم و دیابتی کنترل شده وجود داشت که از نظر آماری نیز معنی داربود (۰۱۷/۰ P<). بهعلاوه بین میزان اتصال انسولین به گیرنده اش در افراد دیابتی کنترل شده و کنترل نشده وجود داشت. (۰۰۹/۰P<). این تغییرات با مقدار هموگلوبین گلیکوزیله رابطه معکوس داشت. با استفاده از منحنی اسکاچارد تعداد گیرنده های انسولین نیز بر سطح هر گلبول قرمز در سه گروه مقایسه گردید. دراین ارزیابی تعداد پذیرندههای گلبولی در افراد سالم ، دیابتی و دیابتی کنترل شده به ترتیب ۸/۷۲±۱۸۲۰ و ۴/۴۰±۱۰۲۶ و۲/۴۹±۱۲۳۰ محاسبه گردید که تفاوت معنیداری را نشان داد.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج بدست آمده، بنظر می رسد که بکارگیری گلبولهای قرمز برای شناسایی تغییرات در گیرنده انسولین میتواند برای مطالعه گیرنده انسولین ، در شرایط فیزیولوژیک و پاتولوژیک بکار رود.
عذرا طباطبایی ملاذی، رامین حشمت، سیداخوان حجازی مقدم، اقبال طاهری، صدیقه سهیلی خواه، فرزانه درویش زاده، باقر لاریجانی،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۵-۱۳۸۴ )
چکیده
دیابت، بیماری مزمن وناتوانکننده ای است که ۹۰% مبتلایان به آن از نوع دو هستند و متفورمین دارویی پرمصرف در کنترل قند خون در این دسته بیماران به شمار میرود. این دارو در بیماران چاقی که مشکلاتی نظیر نارسایی کلیه یا کبد نداشته باشند، به عنوان داروی خط اول درمان مطرح است. انواع متفاوتی از این دارو در دنیا وجود دارد. ما طی یک کارآزمایی بالینی دو فرم ژنریک وغیرژنریک متفورمین(ساخت شرکتهای دارویی آریا و مرک) را در بیماران نوع دو دیابت از نظر میزان کنترل قند خون و لیپیدها و نیز عوارض دارویی شایع و غیرشایع مورد بررسی قرار دادیم.
روشها: مطالعه به روش کارآزمایی بالینی دوسو کور و تصادفی شده با ۶۰ بیمار دیابتی نوع دو(غیر باردار و تحت درمان با گلیبنکلامید) جهت مقایسه تاثیر متفورمین ۵۰۰ میلی گرمی تولید داخل(آریا) با تولید خارج(مرک فرانسه) به صورت درمان ترکیبی با گلیبنکلامید و بمدت ۱۲ هفته انجام گردید.بیماران از نظر متغیرهای قندخون ناشتا و دو ساعت بعدصبحانه،HbA۱C، لیپیدهای سرم،آنزیم های کبدی، وزن، نمایه توده بدنی وعوارض دارویی شایع و غیر شایع بررسی شدند.
یافتهها: هر دو نوع متفورمین،اثرات درمانی یکسانی درکنترل قندخون،لیپیدهای سرم ووزن داشته وازنظرمیزان تاثیراختلاف آماری قابل ملاحظه ای با هم نداشتند.عارضه دارویی شایع در هردو نوع متفورمین،نفخ شکم(۳۳%) بود.اختلاف آماری قابل ملاحظه ای بین این دو دارو در بررسی عوارض دارویی شایع وغیرشایع مشاهده نشد.رضایتمندی بیماران ازمصرف متفورمین در هر دو گروه در ۷۰% موارد خوب توصیف شد.
نتیجهگیری: بنظر میرسد با توجه به اثربخشی درمانی مطلوب متفورمین تولید داخل، بروز عوارض دارویی کم و مشابه متفورمین تولید خارج، قیمت بسیار پایین تولید وعرضه آن، متفورمین تولید داخل کشور جایگزین مناسبی باشد.
نصرت اله ضرغامی، امیر بهرامی ، مجید مبصری، باقر لاریجانی، پوران کریمی، بهرنگ علنی،
دوره ۵، شماره ۳ - ( ۲-۱۳۸۵ )
چکیده
دیابت، شایعترین بیماری متابولیک در انسان است. در اکثریت افراد مبتلا به دیابت نوع دو، افزایش وزن و چاقی از موارد جدی تهدید کننده سلامتی به شمار میروند. عوامل مختلف درونریز شناخته شدهای در توازن میان وزن و ترکیب بدن نقش تنظیمی ایفاء مینمایند. لپتین و سیستم فاکتور رشد شبه انسولین نوع یک (IGF-I) از جمله این موارد هستند. در این تحقیق ارتباط لپتین و IGF-I در بیماران دیابتی نوع ۲ با نمایه توده بدن (BMI) بالا و افراد سالم مطالعه گردید.
روشها: این مطالعه مورد-شاهدی مقطعی بر روی سی و هشت بیمار دیابتی نوع دو (۲۰ مرد و ۱۸ زن با میانگین سنی ۲۲/۴۹ سال) انجام گردید. گروه شاهد شامل چهل و شش فرد سالم (۱۶ مرد و ۳۰ زن با میانگین سنی ۵۲/۴۹ سال) بود. سطوح قند پلاسمای ناشتا (FPG) با استفاده از روش گلوکز اکسیداز، HbA۱c با استفاده از روشHPLC سیستم Hb gold Analyzer، لپتین، I-IGF ، IGFBP-۳ و انسولین به روش آنزیم ایمنواسی اندازهگیری شدند. از آزمون t مزدوج جهت مقایسه میانگینهای کمی بین دو گروه مورد و شاهد استفاده گردید. معنی دار بودن آماری برای سطح۰۵/۰ P< دو دنباله در نظر گرفته شد.
یافتهها: در بیماران دیابتی نوع ۲ و گروه شاهد از نظر نمایه توده بدن (BMI) و سن اختلاف معنی داری وجود نداشت. میانگین سطح سرمی لپتین، IGF-I، FPG و HbA۱c در بیماران بطور معنی داری بالاتر از افراد شاهد بود(۰۵/۰P<). همچنین در هر دو گروه مورد و شاهد، میانگین غلظت سرمی لپتین در مردان بطور معنی داری پایینتر از زنان بود. (۰۵/۰P<). بین میانگین غلظت IGF-I با IGFBP-۳، لپتین با انسولین ،IGF-I با سن و نمایه توده بدن با FPG همبستگی معنی داری ملاحظه گردید(۰۵/۰P<).
نتیجهگیری: با توجه به یافته های این مطالعه شاید بتوان پیشنهاد کرد که لپتین و IGF-I در تنظیم وزن و ترکیب بدن و همچنین در ایجاد اختلالات متابولیکی مختلف در بیماران دیابتی مؤثر بوده و قویا با انسولین، گلوکز، نمایه توده بدن و سن ارتباط دارند.
مهری دلوریانزاده، حسین باقری، فریده صادقیان،
دوره ۵، شماره ۴ - ( ۳-۱۳۸۵ )
چکیده
مقدمه: بیماری دیابت از جمله بیماریهای مزمنی است که به مراقبت پزشکی مداوم و آموزش خود مراقبتی نیاز دارد و تغذیه درمانی جزء جدا نشدنی از مدیریت دیابت می باشد. پژوهش حاضر به منظور بررسی تأثیر مشاوره رژیم غذایی دیابتی بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا دیابت نوع دو مراجعه کننده به کلینیک تغذیه بیمارستان امام حسین(ع) شاهرود صورت گرفته است.
روشها: در پژوهش حاضر که یک مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده (Randomized Clinical Trial) است، تعداد ۱۴۴بیمار ۶۵ - ۳۵ ساله مبتلا به دیابت نوع دو، مراجعه کننده به کلینیک تغذیه بیمارستان امام حسین (ع) شاهرود انتخاب گردیدند و به طور تصادفی در دو گروه مورد و شاهد قرار گرفتند. سپس برای نمونه های گروه مورد، برنامه مشاوره رژیم غذایی حاوی: ۶۰-۵۰% کل کالری از کربوهیدرات، ۲۰-۱۰% پروتیین و کمتر از ۳۰ درصد چربی، به صورت شفاهی طی یک جلسه ۳۰ دقیقه ای انجام شد و به صورت مکتوب نیز در اختیار آنان قرار گرفت و در گروه شاهد مداخله ای صورت نگرفت. کیفیت زندگی بیماران هر دو گروه، در دو مرحله قبل از مشاوره رژیم غذایی و یکماه پس از آن توسط پرسشنامه کیفیت زندگی SF-۳۶، سنجیده شد و در پایان میانگین نمره کیفیت زندگی و ابعاد آن در دو گروه مقایسه گردید. تجزیه و تحلیل یافته ها توسط برنامه SPSS انجام شد. از آزمون آماری t جهت آنالیز دادهها استفاده شد.
یافتهها: میانگین سنی واحدهای مورد پژوهش ۱۰±۱/۵۲ سال بود. قبل از مشاوره، کیفیت زندگی کل در ۴۶% از واحدهای پژوهش در سطح ضعیف برآورد گردید و ۲/۵۴% از واحدها اظهار داشتند که وضعیت سلامت آنها نسبت به سال گذشته بدتر است. آزمون آماری تی مستقل با ۰۵/۰ P< تفاوت معنی داری را از لحاظ میانگین وزن، فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، قند خون ناشتا، قند خون غیر ناشتا، کلسترول و تریگلیسرید خون، پس از مشاوره رژیم غذایی در دو گروه مورد و شاهد نشان داد. همچنین با ۰۵/۰ P< تفاوت معنی داری از لحاظ میانگین نمره کیفیت زندگی کل و ابعاد مختلف آن، پس از مشاوره رژیم غذایی در دو گروه مورد و شاهد مشاهده شد. آزمون آماری تی مزدوج نیز افزایش معنیداری از لحاظ میانگین نمره کیفیت زندگی کل و ابعاد مختلف آن قبل و بعد از مشاوره رژیم غذایی در گروه مورد نشان داد، ولی در گروه شاهد مشاهده نگردید.
نتیجه گیری: برنامه مشاوره رژیم غذایی باعث بهبود کیفیت زندگی بیماران دیابت نوع دو در ابعاد مختلف آن می گردد، لذا استفاده از برنامه مشاوره رژیم غذایی جهت پیشگیری و کاهش بروز عوارض و افزایش سازگاری بیماران با بیماری دیابت توصیه میگردد.
ماندانا گودرزی، عیسی ابراهیمزاده، علیرضا ربیع، بهمن سعیدی پور، محمد اصغری جعفرآبادی،
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( ۱۲-۱۳۹۰ )
چکیده
Normal
۰
false
false
false
مقدمه: میزان آگاهی، گرایش مثبت و تداوم عملکرد مناسب و خودکارآمدی در
کنترل بیماری های مزمن از جمله دیابت مؤثر می باشد. لذا
پژوهش حاضر با هدف شناخت نیازهای آموزشی بیماران دیابتی نوع دو شهر کرج از طریق تعیین میزان آگاهی،
نگرش، عملکرد و خودکارآمدی آنها نسبت به بیماری دیابت و ارتباط عوامل مذکور با یکدیگر انجام شد.
روش ها: در این پژوهش از روش توصیفی- تحلیلی
استفاده شده که نمونه ی آماری آن ۲۰۰ نفر بودند و با روش نمونه گیری تصادفی از
میان بیماران داوطلب مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به انجمن دیابت شهر کرج،
انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، شامل پرسشنامه آگاهی، نگرش و عملکرد، پرسشنامه
خودکارآمدی و برگه ثبت متغیرهای فیزیولوژیک بود که روایی و پایایی پرسشنامه ها، مورد
تأیید قرار گرفت. تجزیه و تحلیل اطلاعات، با استفاده از نرم افزار SPSS۱۷ ودر سطح معنی داری۵% و استفاده از
آزمون همبستگی پیرسون، اسپیرمن، آزمون t مستقل و تحلیل
واریانس با آزمون تعقیبی دانکن وآزمون ناپارامتری کروسکال والیس انجام شد.
یافتهها: میانگین نمره آگاهی بیماران نسبت به
بیماری دیابت، ۲۵/۸)۲۶/۲ (SD=
بود که در سطح متوسط می باشد. نمره نگرش بیماران ۶۲/۱۷)۹۴/۲(SD=
و در سطح خوب مشاهده شد. امتیاز عملکرد بیماران۸۲/۳)۱۱/۱
SD=
(و در سطح متوسط بود و امتیاز خودکارآمدی
بیماران،۴۴/۱۵)۴۷/۲ (SD=
و در سطح متوسط گزارش گردید؛ همچنین رابطه بین آگاهی و نگرش با خودکارآمدی معنی
دار بود(۰۵/۰>P ) .
نتیجهگیری: یافته های این پژوهش نشان داد که میزان
آگاهی، عملکرد و خودکارآمدی بیماران نسبت به بیماری دیابت نوع دو، در حد متوسط می
باشد و با افزایش سطح آگاهی و بهبود نگرش، خودکارآمدی بیماران نیز افزایش می یابد
که این خود در پیشگیری از عوارض و کنترل بیماری اهمیت دارد؛ بنابراین با توجه به
مطالعاتی که به نقش مثبت آموزش بر افزایش آگاهی، نگرش، عملکرد و نهایتاً کنترل قند
خون تأکید کرده اند، برنامه ریزی برای به کارگیری روش های نوین می تواند به رفع نیازهای
آموزشی بیماران در کشورمان منجر گردد.
زهرا صمدیان ، اصغر توفیقی، علیرضا مهدی زاده،
دوره ۱۲، شماره ۶ - ( ۶-۱۳۹۲ )
چکیده
مقدمه: بافت چربی به عنوان یک بافت اندوکرین فعال، آدیپوسایتوکاینهای موثر در مقاومت به انسولین، نظیر رزیستین را ترشح میکند. از آنجا که اثر تمرینات مختلف ورزشی بر سطوح این آدیپوسایتوکاین، نامشخص است، هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر ۱۲ هفته تمرین ورزشی ترکیبی بر سطوح سرمی رزیستین و شاخصهای گلیسمی در زنان یائسه چاق مبتلا به دیابت نوع دو بود.
روشها: ۴۰ زن مبتلا به دیابت نوع دو به صورت در دسترس و به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تجربی(۲۰نفر) و کنترل(۲۰ نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی، تمرین ترکیبی به مدت ۱۲ هفته، ۳ جلسه در هفته (۲جلسه تمرین هوازی به مدت ۲۰-۵۰ دقیقه با شدت ۷۰-۵۰ % حداکثر ضربان قلب و یک جلسه تمرین مقاومتی در ۳ ست ۱۰ تکراری با شدت ۶۰- ۴۰ %یک تکرار بیشینه) را طوری انجام دادند که هر دو هفته یک بار نسبت تعداد جلسات مربوط به هر دو نوع تمرین تغییر میکرد. گروه کنترل در هیچگونه برنامه ورزشی شرکت نکرد. نمونههای خونی جهت تعیین سطوح رزیستین، انسولین، هموگلوبین گلیکوزیله و گلوکز در مراحل پیش و پس آزمون جمعآوری شدند. تحلیل آماری نتایج با نرم افزار spss نسخه ۲۱ انجام گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که ۱۲ هفته تمرین ترکیبی موجب کاهش وزن، نمایه توده بدنی، درصد چربی بدن، سطوح گلوکز، هموگلوبین گلیکوزیله و مقاومت انسولینی شد(۰۵/۰≥P )در حالیکه سطوح رزیستین و انسولین تغییر معنیداری نکرد(۰۵/۰P≥).
نتیجهگیری: تمرین ورزشی ترکیبی با وجود عدم تغییر سطوح رزیستین میتواند اثرات مضاعف ناشی از سازوکارهای جبرانی تمرینهای هوازی و مقاومتی در بهبود شاخصهای گلیسمی را اعمال کند.
ملیحه آوسه، روح الله نیکویی، فرشته عتابی، زهرا میرزاییزاده، کبری امیدفر، باقر لاریجانی،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۹۲ )
چکیده
مقدمه: هدف از مطالعه حاضر تعیین تاثیر ۷ هفته تمرین استقامتی بر میزان بیان ژن RBP۴در عضلات نعلی، باز کننده طویل انگشتان (EDL)، کبد، چربی احشایی و زیر پوستی رتهای دیابتی نوع دو بود.
روشها: تعداد ۴۰ رت نژاد ویستار نر در سن ۵ هفتگی با میانگین وزنی ۹/۸± ۷/۹۳ گرم تهیه و بهطور تصادفی به ۴ گروه کنترل سالم(C)(۱۰ = n )، تمرینی سالم(T)(۱۰ = n )، کنترل دیابتی(DC)(۱۵ = n ) و تمرینی دیابتی(TD)(۱۵=n)تقسیم شدند. دیابت از طریق ترکیب تزریق درون صفاقی استرپتوزوتوسین و مصرف غذای پر چرب ایجاد شد. جهت تایید وقوع مقاومت انسولین از مقادیر HOMA-IR استفاده گردید. پس از اعمال ۷ هفته تمرین استقامتی، بیان RBP۴ mRNA در بافتهای فوق اندازهگیری گردید. از روش PCR-Realtime برای سنجش محتوی RBP۴ mRNAاستفاده شد.
یافتهها: بعد از ۷ هفته القاء دیابت نوع دو مقدار RBP۴ mRNAکبد (۳۷/۲ برابر)، چربی احشایی (۳۳/۲ برابر) و چربی زیرپوستی (۸۳/۱ برابر)، نعلی (۲۱/۱ برابر) و EDL(۰۳/۲ برابر) درگروه DCبیشتر از گروه C بود (شکل ۶). با اعمال ۷ هفته تمرین استقامتی، تفاوت معنیداری بین گروه DTو CDفقط در چربی احشایی (۰۵/۰
P) یافت شد (شکل ۶). علیرغم کاهش قابل ملاحظه در بیان RBP۴ mRNA بعد از ۷ هفته تمرین استقامتی، تفاوت معنیداری در محتوی mRNA RBP۴ کبد(۰۱/۰ > P)، چربی زیرپوستی (۰۱/۰> P) و EDL (۰۱/۰ > P) بین گروههای Tو TD وجود داشت.
نتیجهگیری: دیابت نوع دو بهطورقابل توجهی بیان RBP۴ را در عضله اسکلتی به روش وابسته به تار افزایش میدهد. این افزایش در بافتهای کبد، چربی احشایی و زیر پوستی نیز دیده میشود. ضمن اینکه تمرینات استقامتی بیان RBP۴در عضله EDL، چربی احشایی و زیر پوستی را کاهش داد.
زینب شایقیان، پریسا امیری، ماریا آگیلار وفایی، محمود پروین، کبری روحی گیلانی،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۹۲ )
چکیده
مقدمه: نقص شناختی و هیجانی در الکسیتایمیا، منجر به مشکلات گوناگون در سلامت روانی و بیماریهای جسمانی میگردد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر الکسیتایمیا بر رابطه خودمراقبتی و کنترل قند خون بیماران مبتلا به دیابت نوع دو میباشد.
روشها: این مطالعه از نوع مقطعی است. نمونه پژوهش شامل ۱۰۰ نفر (۶۰ زن و ۴۰ مرد؛ سنین ۴۰ تا ۷۰ سال) از بیماران مراجعهکننده به بیمارستان لبافینژاد در سال ۱۳۹۱ است. ابزار جمعآوری اطلاعات شامل: پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک، آنتروپومتریک و بالینی، پرسشنامه مقیاس کوتاه فعالیتهای خودمراقبتی دیابت و پرسشنامه بازبینی کیفیت زندگی وابسته به دیابت میباشد. جهت بررسی میزان هموگلوبین گلیکوزیله و دیگر شاخصهای آزمایشگاهی مرتبط از بیماران آزمایش خون گرفته شد. دادهها پس از جمعآوری و کدگذاری با استفاده از نرم افزار SPSS۱۶ تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج همبستگی پیرسون نشانگر رابطه منفی و معنادار بین رفتارهای خودمراقبتی با الکسیتایمیا و هموگلوبین گلیکوزیله در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو میباشد. بر اساس نتایج حاصل از رگرسیون سلسله مراتبی، خودمراقبتی به تنهایی ۴۰/۰ درصد از واریانس هموگلوبین گلیکوزیله را تبیین کرد که با اضافه شدن الکسیتایمیا این مقدار به ۴۲/۰ افزایش یافت.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که الکسیتایمیا به همراه خودمراقبتی در دیابت نوع دو پیشبینیکننده سطح هموگلوبین گلیکوزیله است. لذا با در نظر گرفتن ابعاد هیجانی بیماران مبتلا به دیابت میتوان گام موثرتری در درمان بیماران مبتلا به دیابت نوع دو برداشت.
خدایار عشوندی، مژگان جوکار، مهناز خطیبان، جواد کیانی، محمدرضا یوسف زاده، علیرضا سلطانیان،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۹۲ )
چکیده
مقدمه: در بیماران دیابتی، آموزش خود مراقبتی یکی از مهمترین رویکردهای کلیدی در کنترل موفق دیابت میباشد. Teach Back یک روش آموزشی تعاملی است که میتواند منجر به افزایش دانش و درک بیمار و ارتقای خود مدیریتی آنها گردد. لذا هدف این مطالعه تعیین تاثیر آموزش مراقبت از خود به روش Teach Back بر ارتقای رفتارهای خود مراقبتی بیماران دیابتی نوع دو شهر همدان میباشد.
روشها: این مطالعه از نوع کار آزمایی بالینی میباشد که بر روی ۷۰ نفر از بیماران دیابتی نوع دو انجام شده است. شرکت کنندگان بهصورت تصادفی به دو گروه آزمون و کنترل (هر کدام ۳۵ نفر) تقسیم شدند. برنامه آموزشی طبق روش Teach Back در ۴ جلسه برای گروه آزمون انجام شد. قبل و یک ماه پس از اتمام مداخله دادها با استفاده از پرسشنامه، مصاحبه و خود گزارشدهی جمعآوری گردید. جهت تحلیل دادهها از SPSS نسخه ۲۰ و از آزمونهای آماری تی زوجی و مستقل، کوواریانس و کای دو استفاده شده است.
یافتهها: هر چند که نمره آگاهی افراد گروه آزمون و کنترل در قبل از مداخله تفاوت معنیداری نداشت، نمره آگاهی بیماران گروه آزمون نسبت به گروه کنترل بعد از مداخله افزایش واضحی داشته است (۰۰۱/۰p<). همچنین بعد از مداخله تفاوت معنیداری بین گروه آزمون و کنترل در زمینه رعایت رژیم غذایی (۰۳۱/۰p=)، نمرههای فعالیت جسمی (۰۰۲/۰p=)، مراقبت از پا (۰۰۱/۰p< ) و مصرف منظم داروها (۰۰۱/۰p<) بهدست آمد. بعد از مداخله (%۴/۹۱) بیماران گروه آزمون دارای عملکرد خوب و (%۱/۷۷) بیماران گروه کنترل دارای عملکرد متوسط درباره کنترل قند خون بوده و تفاوت معنیداری بین دو گروه وجود داشت (۰۰۱/۰p<). همچنین تفاوت معنیداری بین نمره کل خود مراقبتی بیماران گروه آزمون نسبت به گروه کنترل وجود داشت (۰۰۱/۰p<).
نتیجهگیری: میتوان گفت که استفاده از روش Teach Back بر افزایش میزان خود مراقبتی بیماران دیـابتی اثر مثبتی دارد و میتواند نقش موثری در کاهش عوارض این بیماری و افزایش کیفیت زندگی بیماران داشته باشد.
روح الله نیکویی، ملیحه آوسه، کبری امیدفر،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۹۲ )
چکیده
مقدمه: هدف از مطالعه حاضر تعیین تاثیر دیابت و ۷ هفته تمرین استقامتی بر میزان بیان ۱ RBP۴ در عضلات نعلی، باز کننده طویل انگشتان (۲EDL)، کبد، چربی احشایی و زیر پوستی رت دیابتی نوع دو بود.
روشها: تعداد ۵۰ رت نژاد ویستار نر با میانگین وزنی ۹/۸ ± ۷/۹۳ گرم تهیه و به طور تصادفی به ۴ گروه کنترل سالم (C) (۱۰ = n)، تمرینی سالم (T) (۱۰ = n)، کنترل دیابتی (DC) (۱۵ = n) و تمرینی دیابتی (TD) (۱۵= n) تقسیم شدند. دیابت از طریق ترکیب تزریق درون صفاقی استرپتوزوتوسین۳ و مصرف غذای پر چرب ایجاد شد. پس از اعمال ۷ هفته تمرین استقامتی، بیان RBP۴ در بافتهای فوق با western blotting و مقادیر سرمی با روش ELISA اندازهگیری گردید.
یافتهها: القاء دیابت نوع دو بیانRBP۴ کبد (۵۷/۳ برابر، ۰۱/۰< P)، چربی احشایی (۰۲/۲ برابر، ۰۱/۰< P) و چربی زیرپوستی (۸۴/۱ برابر، ۰۱/۰< P) و EDL (۲۹/۲ برابر، ۰۱/۰< P) را درگروه DCنسبت به C افزایش داد. سطوح RBP۴ سرم در گروه ِDC (۹/۲ برابر، ۰۱/۰< P) و در گروه TD (۸۴/۱ برابر، ۰۱/۰< P) نسبت به گروه C افزایش داشت. با اعمال تمرین، کاهش معنیداری در بیان RBP۴ چربی احشایی (۰۵/۰< P) و سطوح سرمی آن (۰۵/۰< P) درگروه DT نسبت به CD اتفاق افتاد.
نتیجهگیری: دیابت نوع دو به طورقابل توجهی بیان RBP۴ را در عضله اسکلتی به روش وابسته به تار، کبد، چربی احشایی، زیر پوستی و در سطح سرم افزایش میدهد. ضمن اینکه تمرینات استقامتی بیان RBP۴ چربی احشایی و سرم را کـاهش مـیدهد.
مریم اعلاء، مریم پیمانی، حمیدرضا آقایی میبدی،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۱۲-۱۳۹۲ )
چکیده
مقدمه: امروزه اینترنت رسانهای موثر با توان بسیار گسترده و بالا جهت تبادل اطلاعات بشمار میآید و در سالهای اخیر استفاده از برنامههای آموزشی مبتنی بر وب در پیشگیری و درمان بیماریهای مزمن مانند دیابت مورد توجه قرار گرفته است. این فنآوری فرصتی را فراهم میآورد که آموزش و مراقبت از انحصار کلینیک و بیمارستان خارج شده و به محل کار و زندگی بیماران منتقل شود، بدون اینکه به ازای اضافه شدن هر کاربر هزینه بیشتری تحمیل گردد. این مرور، بحثی توصیفی از مداخلات رفتاری وب محور در درمان دیابت نوع دو ارائه میدهد.
روشها: جستجوی این مرور نظاممند در پایگاههای Medline ,Cochrane ,EMBASE, Web of Science و PsycINFO انجام شده و مقالات انگلیسی زبان منتشر شده در فاصله سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۲ که مرتبط با مداخلات اینترنت محور در مورد رفتارهای خودمراقبتی، فعالیت بدنی، رژیم غذایی یا کاهش وزن در بالغین با هدف کنترل دیابت نوع دو بودند بازیابی شدند. کلید واژههای جستجو عبارتاند از “diabetes” and “intervention” and (“web” or “internet”). تنها مطالعات کارآزمایی بالینی و نیمه تجربی وارد این مطالعه شدند.
یافتهها: با توجه به معیارهای ورود، ۱۵ مطالعه کارآزمایی بالینی یا مداخله نیمه تجربی وارد مطالعه حاضر شدند. تعیین هدف، آموزش و تعلیم وابسته به شخص، داشتن بازخوردهای تعاملی و متقابل، و همچنین گروههای آنلاین حمایت همتایان از جمله رویکردهای موفق در مداخلات الکترونیکی درمان دیابت نوع دو بودند. از طرف دیگر، داشتن زمینه تئورتیکال قوی، استفاده همزمان از سایر فنآوریها نظیر تلفن همراه و پست الکترونیکی، و طولانیتر کردن مدت زمان مداخلات از جمله راهبردهای موثر در افزایش موفقیت مداخلات بودند.
نتیجهگیری: چنین بهنظر میرسد که مداخلات مبتنی بر وب، پیامدهای مطلوبی بههمراه خواهند داشت تنها به شرطی که از راهبردهای مناسب پژوهشهای الکترونیکی، بیشتر استفاده شود.
رویا کلاهدوز محمدی، محمد جواد حسین زاده، مینا کلاهدوز محمدی، محمد رضا اشراقیان، الناز خرمی، علیرضا استقامتی،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۱۲-۱۳۹۲ )
چکیده
مقدمه: کوانزیم Q۱۰ یک آنتی اکسیدان محلول در چربی و یک آنتی اکسیدان قدرتمند می باشد که کاهش سطح آن در بیماریهای عروقی بسیاری همچون دیابت، پُرفشاری خون و نیز قلبی گزارش شده است. با توجه به افزایش استرس اکسیداتیو در دیابت و نقش آن در پیشرفت پُرفشاری خون، این مطالعه بر آن شد که اثر مکمل یاری با این کوانزیم را بر سطح فشارخون در بیماران دیابتی نوع دو و رابطه آن با میزان متابولیتهای اکسید نیتریک (NOx) را بسنجد.
روشها: ۶۴ بیمار دیابتی نوع دو در این مطالعه کارآزمایی بالینی دو سوکور شرکت کردند اندازهگیریهای تن سنجی، فشارخون و بیوشیمیایی در ابتدا و انتهای مطالعه از تمام بیماران بهمنظور تعیین سطح NOx، قند خون ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله (HbA۱c) و پروفایل لیپیدی انجام گرفت. سپس بیماران بهطور تصادفی به دو گروه دریافت کننده مکمل کوانزیم Q۱۰ (mg۲۰۰) و دارونما به مدت ۱۲ هفته تقسیم شدند.
یافتهها: کوانزیم Q۱۰در این مطالعه توانست میزان فشار خون سیستولی (۶۱/۲۷±۳/۱۱۵در مقابل ۶/۱۲±۲/۱۱۸mmHg)، دیاستولی (۲۲/۸±۱/۷۷در مقابل ۱۱/۱۲±۳/۸۰ mmHg)، NOx (۰۱۴/۰ Pvalue=)و HbA۱c را بهطور معنیداری نسبت به گروه کنترل کاهش دهد. کوانزیم Q۱۰ همچنین میزان کلسترول را پس از مداخله در مقایسه با گروه دارونما کاهش داد.
نتیجهگیری: مکمل یاری با کوانزیم Q۱۰ به میزان mg۲۰۰ در روز و بهمدت ۱۲ هفته توانست سطح فشارخون سیستولی و نیز دیاستولی، NOx، HbA۱c، کلسترول تام و نیز LDL-C را بهطور معنیداری در بیماران دیابتی نوع دو کاهش دهد.
فاطمه مختاری، فهیمه اسفرجانی، مهدی کارگرفر،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۲-۱۳۹۳ )
چکیده
مقدمه: فعالیت بدنی بههمراه رژیم غذایی، پایهای در درمان دیابت در نظر گرفته شده است. بنابراین پیشگیری و درمان دیابت با توجه به شیوه زندگی امروزه که با عدم تحرک، استرس و عادات غذایی نادرست همراه است، بسیار ضروری میباشد. هدف از پژوهش حاضر تعیین تاثیر ترکیبی ۱۲ هفته تمرین هوازی و مصرف بتاگلوکان جو بر قند و نیمرخ لیپیدی زنان دیابتی نوع دو بود.
روشها: ۲۴ نفر از زنان مبتلا به دیابت نوع دو با میانگین سنی ۴۹ سال و دامنه قندخون بین ۱۱۰-۲۸۰ میلیگرم بر دسی لیتر، به صورت هدفمند انتخاب، و پس از پُر کردن فرمهای رضایتنامه، در این مطالعه شرکت کردند. آزمودنیها به سه گروه، کنترل (۸ N=)، گروه تجربی ورزش و تغذیه (۸ N=) و گروه تغذیه (۸ N=) تقسیم شدند. گروه تجربی تغذیه، در طول دوره آزمون، روزانه یک عدد نان جو حاوی ۴ گرم بتاگلوکان را بهمدت ۱۲ هفته مصرف کردند. گروه تجربی ورزش و تغذیه علاوه بر مصرف نان جو، در جلسات پیادهروی پیشرونده با شدت ۶۰-۷۰% حداکثر ضربان قلب بیشینه شرکت کردند. این برنامه با دو جلسه در هفته بهمدت ۲۰ دقیقه شروع و با یک روند افزایشی، به سه بار در هفته بهمدت ۶۰ دقیقه، پس از ۱۲ هفته پایان یافت. گروه کنترل فعالیت منظمی انجام ندادند. متغیرهای اندازهگیری شده در این تحقیق شامل قندخون، تری گلیسیرید، کلسترول، LDL، HDL بود. بهمنظور تجزیه و تحلیل اطلاعات از آمار توصیفی و استنباطی (آنوا) استفاده گردید. سطح معناداری برای همه آزمودنیها ۰۵/۰ در نظر گرفته شد.
یافتهها: نتایج تحقیق، کاهش معناداری را در قندخون ناشتا در گروه ترکیب ورزش و تغذیه و گروه تغذیه در مقایسه با گروه کنترل نشان داد، در حالی که در تغییرات نیمرخ لیپیدی گروههای تجربی نسبت به گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده نشد (۰۵/۰P>).
نتیجهگیری: بهنظر می رسد ترکیب تمرین هوازی و مصرف بتاگلوکان، و یا مصرف بتاگلوکان به تنـهایی در رژیـم غـذایی میتواند سبب کاهش قندخون بیماران دیابتی نوع دو گردد. بنابراین باید در پیشگیری و بخشی از فرآیند درمان دیابت، به این عوامل توجه بیشتری نمود
عصمت مسیبی، مریم شریفی، ماهگل توکلی،
دوره ۱۳، شماره ۵ - ( ۴-۱۳۹۳ )
چکیده
مقدمه: بهبود وضعیت کیفیت زندگی بیماران دیابتی یکی از شاخصهای مهم درمان و کنترل بیماری دیابت است. از این رو، ارتقاء کیفیت زندگی این بیماران در سالهای اخیر مورد توجه درمانگران و پژوهشگران قرار گرفته و پژوهشهای بسیاری در این زمینه انجام شده است. هدف پژوهش حاضر، جمعآوری و ترکیب نتایج پژوهشهای روانشناختی و ورزشی در این زمینه و بررسی میزان اثر این مداخلات روانشناختی و ورزشی بر کیفیت زندگی بیماران دیابتی با استفاده از روش فراتحلیل بوده است.
روشها: بدین منظور، از بین پژوهشهای متعددی که در این زمینه انجام شده بود، ۲۹ پژوهش (۱۸ مداخله روانشناختی و ۱۱ مداخله ورزشی) که از لحاظ روش شناختی (فرضیهسازی، روش تحقیق، جامعه آماری، حجم نمونه، روش نمونهگیری، ابزار اندازهگیری، روش تحلیل آماری) مورد قبول بودند انتخاب شدند و فراتحلیل بر روی آنها انجام گرفت. ابزار این پژوهش، چک لیست فرا تحلیل بود.
یافتهها: یافتههای فراتحلیل نشان داد که اندازه اثر مداخلات و آموزشهای روانشناختی بر کیفیت زندگی بیماران دیابتی ۹۵/۰=d (۰۰۰۰۱/۰>p) و اندازه اثر مداخلات و آموزشهای ورزشی بر کیفیت زندگی این بیماران ۰۸/۲=d (۰۰۰۰۱/۰>p) میباشد. برطبق جدول تفسیراندازه اثر کوهن هر دواندازه اثر مداخلات روانشناختی و ورزشی در حد بالا است.
نتیجهگیری: مداخلات و آموزشهای روانشناختی و ورزشی میتوانند در بهبود کیفیت زندگی بیماران دیابتی موثر واقع شوند.
الهه خواجوئی، زهره الهی مقدم، مرتضی بهنام رسولی، ناصر مهدوی شهری،
دوره ۱۳، شماره ۵ - ( ۴-۱۳۹۳ )
چکیده
مقدمه: دیابت نوعی بیماری درونریز متابولیک است که اختلالات متابولیکی ناشی از آن ممکن است عمل سایر غدد درونریز درگیر در متابولیسم از جمله غده تیروئید را نیز تحت تاثیر قرار دهد. در مطالعه حاضر اثرات دیابت القایی نوع یک و نوع دو بر ساختار غده تیروئید و سطوح فاکتورهای بیوشیمیایی خون در موش صحرایی نر نژاد ویستار مورد بررسی قرار گرفته است.
روشها: سی رت نر بالغ به سه گروه کنترل، دیابت القایی نوع یک (mg/kg۱۳۰) آلوکسان و دیابت القایی نوع دو (تیمار با آب آشامیدنی حاوی فروکتوز ۱۰% بهمدت ۸ هفته) تقسیم شدند. پس از القای دیابت، رتها بهمدت دو ماه نگهداری شدند و در طی این مدت سطوح سرمی فاکتورهای بیوشیمیایی و انسولین کلیه موشها در سه مقطع زمانی قبل، وسط و پایان دوره آزمایشاندازهگیری شد. پس از فیکس، غده تیروئید موشها به روش پرفیوژن و طی مسیر آمادهسازی بافتی، تهیه مقاطع میکروسکوپی سریال و رنگ آمیزی، وضعیت ساختاری غده تیروئید بهوسیله تکنیکهای استریولوژیکی کاوالیه و دایسکتور مورد بررسی کمی قرار گرفت.
یافتهها: دو ماه پس از القای دیابت، در دیابت نوع یک افزایش سطحتری گلیسرید و کلسترول و کاهش سطح LDL در حالی که در دیابت نوع دو، در سطوح LDL وHDL اندکی کاهش مشاهده شد. نتایج حاصل از بررسی ساختاری غده تیروئید بیانگر کاهش چشمگیر (۰۵/۰P<) حجم غده تیروئید و افزایش معنیدار (۰۱/۰P<) دانسیته سطحی فولیکولها و به عبارت دیگر کاهش حجم فولیکولها در هر دو گروه دیابتی بود.
نتیجهگیری: این نتایج رابطه نزدیک بین اختلالات تیروئیدی با دیابت را مورد تائید قرار میدهند.
امیر عباس منظمی، حمید رجبی ، کبری امیدفر، علی مصطفایی ،
دوره ۱۳، شماره ۵ - ( ۴-۱۳۹۳ )
چکیده
مقدمه: هدف از تحقیق حاضر تعیین اثر تمرین استقامتی بر بیان ژنهای مبادله گر سدیم هیدروژن۱و هم انتقال دهنده سدیم بیکربنات ۱ در عضلات اسکلتی رتهای دیابتی نوع دو بود.
روشها: تعداد ۴۰ رت نژاد ویستار نر در سن ۴ هفتگی با میانگین وزن ۸/۹±۷/۹۳ گرم انتخاب و بهطور تصادفی به سه گروه کنترل سالم، کنترل دیابتی و تمرینی دیابتی تقسیم شدند. تمرین استقامتی به مدت هفت هفته (دویدن روی نوار گردان جوندگان)، بر گروه تمرینی دیابتی اعمال شد. میزان بیان mRNA (NHE۱ وNBC۱) از طریق تکنیک Real time- PCR انجام گرفت. از آزمون آماری t مستقل و نرمافزار REST جهت تعیین معنیدار بودن تفاوت متغیرها استفاده شد.
یافتهها: یافتههای تحقیق نشان داد بیان mRNA (NHE۱) در عضلات EDL و نعلی بهترتیب %۲۵ و%۱۹در گروه کنترل دیابتی نسبت به گروه کنترل سالم کاهش داشت که این میزان کاهش در هر دو عضله معنیدار بود (۰۵/۰>P). همچنین میزان کاهش در بیان mRNA (NBC۱) در عضلات بازکننده طویل انگشتان پا (EDL) و نعلی بهترتیب %۳۵و%۲۹ در گروه کنترل دیابتی نسبت به گروه کنترل بود که این میزان کاهش در هر دو عضله معنیدار بود (۰۵/۰>P). تمرین استقامتی موجب افزایش بیان NHE۱ mRNA و NBC۱ در گروه تمرین کرده دیابتی شد.
نتیجهگیری: در مجموع نتایج تحقیق نشان داد که که بیان mRNA (NHE۱ وNBC۱) در گروه کنترل دیابتی کاهش قابل ملاحظهای دارد و تمرین استقامتی میتواند این کاهش بیان را در گروه تمرینی دیابتی جبران و به سطوح نرمال نزدیک کند.
نیما بازیار، کوروش جعفریان، ژاله شادمان، مصطفی قربانی، محسن خوش نیت نیکو، فریده رضی،
دوره ۱۳، شماره ۵ - ( ۴-۱۳۹۳ )
چکیده
مقدمه:کمبود ویتامین D در ارتباط با اختلال در ترشح انسولین، عدم تحمل گلوکز و دیابت نوع دو است. این مطالعه با هدف بررسی اثر مکملیاری با ۵۰۰۰۰ واحد ویتامین D بر بهبود سطوح ویتامین D سرم و مقاومت به انسولین در افراد مبتلا به دیابت نوع دو دارای سطوح ناکافی و کمبود ویتامین D انجام شد.
روشها: در این کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور ۸۱ فرد مبتلا به دیابت نوع دو با سطوح ویتامین D بین ۳۰-۱۰ نانوگرم در میلیلیتر شرکت کردند که بهطور تصادفی و بر اساس جنس به دو گروه مداخله(ویتامین D ۵۰۰۰۰ IU هفتهای یکبار) و کنترل(دارونما هفتهای یکبار) تقسیم شدند. طول مدت مطالعه ۸ هفته بود. در ابتدا و انتهای مطالعه پس از ۱۲ ساعت ناشتایی شبانه نمونه خون افراد جمعآوری شد و غلظت سرمی گلوکز ناشتا، انسولین ناشتا و ۲۵ هیدروکسی ویتامین D سرم اندازهگیری شد. مقاومت به انسولین نیز از طریق محاسبهHOMA-IR بهدست آمد.
یافتهها:بعد از ۸ هفته مکمل یاری با ویتامین D، سطح ۲۵ هیدروکسی ویتامین D در گروه مداخله بهطور معناداری افزایش یافت و به سطوح نرمال رسید. غلظت گلوکز ناشتا، انسولین ناشتا و شاخص HOMA-IR در گروه ویتامین D کاهش معناداری یافت اما در گروه دارونما تغییر معناداری مشاهده نشد.
نتیجهگیری:دریافت ۸ هفته مکمل ویتامین D ۵۰۰۰۰ IU، هفتهای یکبار در افراد مبتلا به دیابت نوع دو دارای سطوح ناکافی و کمبود ویتامین D در مقایسه با دارونما میتواند سبب بهبود سطوح ناکافی ویتامین D و بهبود کنترل شاخصهای گلیسمی شود.
نوشین پورسلطان، یداله محرابی، ژاله شادمان، مهدیه آخوندان، آرش رشیدی، سيد محسن خوش نیت نیکو،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۳۹۳ )
چکیده
مقدمه: استرس فیزیولوژیک ممکن است غذا خوردن را تحت تأثیر قرار دهد و نوع غذای دریافتی ممکن است سطح استرس فیزیولوژیک را تغییر دهد. با توجه به گزارشاتی مبنی بر بالا بودن سطح کورتیزول سرم بهعنوان بیومارکر استرس در بیماران دیابتی، هدف از این مطالعه بررسی رابطه الگوهای غذایی و غلظت سرمی کورتیزول در بیماران دیابتی نوع دو میباشد.
روشها: این مطالعه در سال ۱۳۹۱ بهصورت مقطعی توصیفی- تحلیلی روی ۲۴۱ بیمار مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد. الگوهای غذایی عمده به روش تحلیل عاملی بهدست آمد. اندازهگیری غلظت سرمی کورتیزول در ساعت ۸ صبح انجام شد. مقایسه سطح کورتیزول سرم بین سهکهای الگوهای غذایی غالب با استفاده از آنالیز کوراریانس با تعدیل اثر متغیرهای مداخلهگر و بررسی رابطه کورتیزول سرم و امتیاز الگوهای غذایی با استفاده از آنالیز رگرسیون خطی انجام شد.
یافتهها: سه الگوی غذایی عمده (غربی، سالم و شبه سالم) شناسایی شد. هیچیک از متغیرهای تنسنجی، سطح فعالیت فیزیکی، مدت زمان ابتلا به دیابت و قند خون ناشتا رابطه معنیداری با سطح کورتیزول سرمی نداشتند. پس از تعدیل اثر عوامل مداخلهگر، تفاوت آماری معنیداری میان میانگین غلظت سرمی کورتیزول در سهکهای الگوهای غذایی و نیز بین غلظت کورتیزول و امتیاز الگوهای غذایی مشاهده نشد. میانگین سطـح کورتیزول سـرمی در جمـعیت مـورد بـررسی nmol/L ۱۰/۵±۹۵/۱۲ و در محدوده نرمال بود.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که در بیماران دیابتی نوع دو، کورتیزول سرم با میزان پیروی از الگوهای غذایی غربی، سالم و شبه سالم رابطهای ندارد.
زینب نظام دوست، مرضیه ثاقب جو، افسون برزگر،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۹۳ )
چکیده
مقدمه: این پژوهش بهمنظور تعیین تأثیر ۱۲ هفته تمرینات هوازی منظم برسطح سرمی واسپین و عوامل مرتبط با هومئوستاز گلوکز در بیماران دیابتی نوع دو انجام گرفت. روشها: در این پژوهش نیمه تجربی، ۲۰ زن مبتلا به دیابت نوع دو (میانگین سن: ۰۲/۳±۳۰/۴۳ سال، نمایه توده بدنی: ۲۳/۳±۰۸۹/۲۷ کیلوگرم بر متر مربع و میزان چربی بدن: ۷۱/۲±۴۶/۲۹ درصد) انتخاب شدند و بهصورت تصادفی در دو گروه تجربی (۱۰=n) و کنترل (۱۰=n) قرار گرفتند. گروه تجربی، دوازده هفته تمرین هوازی (۳ جلسه در هفته با شدت ۷۵ تا۸۵ درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره) انجام دادند. نمونه گیری خون ۲۴ ساعت قبل و ۴۸ ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین انجام شد. داده ها با استفاده از آزمون تی زوجی و مستقل تجزیه و تحلیل شد (۰۵/۰>P). یافتهها: نتایج، کاهش معنیدار سطوح سرمی واسپین، گلوکز ناشتا و مقاومت به انسولین (مقادیر P به ترتیب ۰۰۱/۰ ، و۰۱/۰ و۰۷/۰) را در گروه تجربی نشان داد و مقادیر وزن، نمایه توده بدنی، درصد چربی و نسبت دور کمر به دور لگن آزمودنیهای گروه تجربی نیز بهطور معنیداری کاهش یافت (مقادیر P به ترتیب ۰۰۲/۰، ۰۱/۰، ۰۴/۰و۰۳/۰). نتیجهگیری: نتایج این تحقیق نشان داد که انجام تمرینات هوازی همراه با کاهش وزن و درصد چربی بدن، منجر به کاهش سطح سرمی واسپین سرم، گلوکز ناشتا مقاومت به انسولین میشود، لذا میتواند بهعنوان یک روش درمانی مکمل برای بیماران مبتلا به دیابت نوع دو مورد توجه قرار گیرد.
آسیه تاجی طبس، مهدی مقرنسی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۱۲-۱۳۹۳ )
چکیده
مقدمه: نسفاتین-۱ آدیپوکاینی است که از بافت چربی ترشح شده و در سازوکار تنظیم عملکرد انسولین و متابولیسم گلوکز شرکت دارد. هدف تحقیق حاضر، بررسی تأثیر ۱۰ هفته تمرین مقاومتی بر مقادیر سرمی نسفاتین-۱ و مقاومت به انسولین زنان مبتلا به دیابت نوع دو بود. روشها: ۱۸ زن مبتلا به دیابت نوع دو به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و بهصورت تصادفی به دو گروه تجربی (۱۰نفر) و کنترل (۸ نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی، تمرین مقاومتی را بهمدت ۱۰ هفته، سه جلسه در هفته (با شدت۵۰-۳۰ درصد یک تکرار بیشینه شروع و با افزایش تدریجی به ۸۰-۷۰ درصد یک تکرار بیشینه در جلسات پایانی) انجام دادند. گروه کنترل در هیچگونه برنامه ورزشی شرکت نکرد. نمونههای خونی جهت تعیین مقادیر نسفاتین-۱، انسولین وگلوکز در مراحل پیش و پس آزمون در شرایط ۱۲ ساعت ناشتایی جمعآوری شدند. دادههای حاصل با استفاده از آزمونهای کولموگروف- اسمیرنوف، t مستقل و وابسته با نرم افزار spss نسخه ۲۱ در سطح معنیداری ۰۵/۰>&alpha تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها: تغییرات درون گروهی گروه تجربی نشان داد، ۱۰ هفته تمرین مقاومتی با افزایش معنیدار نسفاتین-۱ و کاهش معنیدار گلوکز و مقاومت به انسولین همراه بود (۰۵/۰p<)، در حالیکه در مقادیر انسولین تغییر معنیداری مشاهده نشد (۰۵/۰p>). در مقایسه بین گروهی، تغییرات پیش تا پس آزمون مقادیر نسفاتین-۱ و گلوکز در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل معنیدار بود (۰۵/۰p<). نتیجهگیری: براساس یافتههای این تحقیق، تمرینات مقاومتی میتواند بهعنوان درمان کمکی زنان دیابتی نوع دو توصیه شود.