جستجو در مقالات منتشر شده


20 نتیجه برای رژیم غذایی

مهری دلوریان‌زاده، حسین باقری، فریده صادقیان،
دوره 5، شماره 4 - ( 3-1385 )
چکیده

مقدمه: بیماری دیابت از جمله بیماری‌های مزمنی است که به مراقبت پزشکی مداوم و آموزش خود مراقبتی نیاز دارد و تغذیه درمانی جزء جدا نشدنی از مدیریت دیابت می باشد. پژوهش حاضر به منظور بررسی تأثیر مشاوره رژیم غذایی دیابتی بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا دیابت نوع دو مراجعه کننده به کلینیک تغذیه بیمارستان امام حسین(ع) شاهرود صورت گرفته است.
روش‌ها: در پژوهش حاضر که یک مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده (Randomized Clinical Trial) است، تعداد 144بیمار 65 - 35 ساله مبتلا به دیابت نوع دو، مراجعه کننده به کلینیک تغذیه بیمارستان امام حسین (ع) شاهرود انتخاب گردیدند و به طور تصادفی در دو گروه مورد و شاهد قرار گرفتند. سپس برای نمونه های گروه مورد، برنامه مشاوره رژیم غذایی حاوی: 60-50% کل کالری از کربوهیدرات، 20-10% پروتیین و کمتر از 30 درصد چربی، به صورت شفاهی طی یک جلسه 30 دقیقه ای انجام شد و به صورت مکتوب نیز در اختیار آنان قرار گرفت و در گروه شاهد مداخله ای صورت نگرفت. کیفیت زندگی بیماران هر دو گروه، در دو مرحله قبل از مشاوره رژیم غذایی و یک‌ماه پس از آن توسط پرسشنامه کیفیت زندگی SF-36، سنجیده شد و در پایان میانگین نمره کیفیت زندگی و ابعاد آن در دو گروه مقایسه گردید. تجزیه و تحلیل یافته ها توسط برنامه SPSS انجام شد. از آزمون آماری t جهت آنالیز داده‌ها استفاده شد.
یافته‌ها: میانگین سنی واحدهای مورد پژوهش 10±1/52 سال بود. قبل از مشاوره، کیفیت زندگی کل در 46% از واحدهای پژوهش در سطح ضعیف برآورد گردید و 2/54% از واحدها اظهار داشتند که وضعیت سلامت آنها نسبت به سال گذشته بدتر است. آزمون آماری تی مستقل با 05/0 P< تفاوت معنی داری را از لحاظ میانگین وزن، فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، قند خون ناشتا، قند خون غیر ناشتا، کلسترول و تری‌گلیسرید خون، پس از مشاوره رژیم غذایی در دو گروه مورد و شاهد نشان داد. همچنین با 05/0 P< تفاوت معنی داری از لحاظ میانگین نمره کیفیت زندگی کل و ابعاد مختلف آن، پس از مشاوره رژیم غذایی در دو گروه مورد و شاهد مشاهده شد. آزمون آماری تی مزدوج نیز افزایش معنی‌داری از لحاظ میانگین نمره کیفیت زندگی کل و ابعاد مختلف آن قبل و بعد از مشاوره رژیم غذایی در گروه مورد نشان داد، ولی در گروه شاهد مشاهده نگردید.
نتیجه ‏گیری: برنامه مشاوره رژیم غذایی باعث بهبود کیفیت زندگی بیماران دیابت نوع دو در ابعاد مختلف آن می گردد، لذا استفاده از برنامه مشاوره رژیم غذایی جهت پیشگیری و کاهش بروز عوارض و افزایش سازگاری بیماران با بیماری دیابت توصیه می‌گردد.


عسل عطایی جعفری، مهدی نجفی، سعید حسینی، آناهیتا هوشیار راد، رامین حشمت،
دوره 7، شماره 4 - ( 8-1387 )
چکیده

مقدمه: به دلیل اهمیت تغذیه صحیح در به تاخیر انداختن عوارض قلبی عروقی، لازم است پیش از هرگونه مداخله تغذیه ای و آموزش، دورنمایی از وضعیت موجود و عادات غذایی بیماران کاندید CABG در دست باشد. در این مطالعه کیفیت رژیم غذایی مربوط به یکسال گذشته بیماران بستری جهت عمل CABG به صورت میزان پیروی از رژیم مدیترانه ای بررسی و برخی عوامل موثر بر آن شناسایی شدند.

روش‌ها: دریافت غذایی در 418 بیمار بستری آماده عمل CABG ،توسط پرسشنامه بسامد غذایی بدست آمد و میزان پیروی از رژیم مدیترانه ای با روش امتیازدهی Med-DQI (شاخص کیفیت رژیمی مدیترانه ای)، ارزیابی شد. کیفیت رژیم بر اساس امتیازها تعیین شد. امتیاز 0 تا 4، بالاترین کیفیت و امتیاز 11 تا 14، رژیم ناسالم را نشان می دهد. همچنین ارتباط بین مشخصات دموگرافیک بیماران با چارک های امتیاز کیفیت رژیم ارزیابی شد.

یافته ها: میانگین امتیاز کیفیت رژیم بیماران 0/2 ± 3/5 بود. 34% بیماران دارای رژیم سالم (امتیاز 4-0) بودند و تنها 2 نفر در رده رژیم ناسالم (امتیاز 14-11) قرار داشتند. میانگین دریافت اسیدهای چرب اشباع، کلسترول و گوشت در بیماران با بهترین کیفیت رژیمی بطور معنی داری کمتر از بیماران با کیفیت پایین‌تر رژیم بود و برعکس، از دریافت بالاتر روغن زیتون، ماهی، غلات، و میوه و سبزی برخوردار بودند (0001/0>P). با این وجود حتی در گروه رژیم سالم، میانگین دریافت گوشت، روغن زیتون و ماهی به بالاترین امتیاز رژیم مدیترانه ای نمی رسید.

نتیجه گیری: بیماران کاندید CABG در طی 1 سال قبل از جراحی، از عملکرد رژیمی خوبی برخوردار بوده اند و تقریبا هیچکدام در رده رژیم نا سالم قرار نداشتند. لازم است بر مصرف کمتر گوشت و مصرف بیشتر روغن زیتون و ماهی در این بیماران تاکید شود.


فاطمه جمشیدی، انسیه نسلی، رامین حشمت، مسعود کیمیاگر، باقر لاریجانی،
دوره 9، شماره 3 - ( 5-1389 )
چکیده

مقدمه: رژیم غذایی و برخی مینرال‌های موجود در آن، بر روی دیابت بسیار موثر هستند. در این مطالعه وضعیت منیزیم، مس و روی رژیم غذایی افراد دیابتی و غیر دیابتی مورد بررسی قرار گرفت و رابطه مقدار منیزیم، مس و روی دریافتی از رژیم این افراد با همین املاح در سرم سنجیده شد.
روش‌ها: بدین منظور، 73 فرد سالم و 73 فرد دیابتی به طور تصادفی از مراجعین مرکز درمانی غدد بیمارستان شریعتی انتخاب شدند. اطلاعات مربوط به سن، جنس، وزن و قد همه افراد گرفته شد. سپس برای تمامی افراد، از طریق مصاحبه، یک پرسش نامه 24 ساعت یادآمد3 روزه تکمیل شد. میزان منیزیم، مس و روی رژیم داوطلبان با نرم‌افزار FP2 (Food Processor 2) اندازه‌گیری شد. سطح منیزیم، مس و روی سرم افراد مطالعه با استفاده از دستگاه اسپکتروسکوپ نشر اتمی اندازه گرفته شد.کلیه داده‌های جمع‌آوری شده در نرم افزار SPSS ویرایش 16 آنالیزگردید.
یافته‌ها: نمایه توده بدنی در دیابتی‌ها به طور معنی‌داری بیشتر از غیر دیابتی‌ها بود (01/0=P). میزان منیزیم دریافتی از رژیم در افراد دیابتی به طور معنی‌داری بیشتر از افراد غیر دیابتی بود (03/0=P)، در حالی که  مقدار مس و روی دریافتی بین این افراد تفاوت آماری معنی داری نداشت. غلظت منیزیم و مس و روی سرم بین افراد دیابتی و غیر دیابتی تفاوت آماری معنی‌داری داشت، سطح منیزیم و روی سرم افراد دیابتی کمتر از افراد غیر دیابتی (01/0P<) و سطح مس سرم افراد دیابتی بیشتر از افراد غیر دیابتی (001/0=P) بود. فقط مقدار دریافتی منیزیم و سطح سرمی منیزیم در دیابتی‌ها (239/0- =r , 042/0=P) و تنها میزان مس دریافتی و سطح مس سرم (23/0- =r , 043/0 =P) در غیر دیابتی‌ها همبستگی منفی معنی‌داری را نشان دادند. آنالیز رگرسیون خطی رابطه معنی‌داری بین میزان منیزیم دریافتی با نوع گروه افراد پس از حذف اثر مخدوش کننده نمایه توده بدنی، سن و منیزیم سرم نشان نداد (فاصله اطمینان: 170/51 تا 184/4- ).
نتیجه‌گیری: کاهش سطح منیزیم و روی و افزایش سطح مس در سرم دیابتی‌ها به رژیم آنها مربوط نبوده و علت آن را باید در عوامل دیگری مانند دفع ادراری، فاکتورهای مداخله‌ای در جذب و بهره‌برداری و شرایط فردی جستجو کرد. با این وجود بررسی مینرال‌های رژیمی و اثر آنها بر روی دیابتی‌ها نیاز به مطالعات مداخله‌ای و بررسی‌های بیشتر دارد. تایید روابط همبستگی مشاهده شده نیز مطالعات بیشتری را می‌طلبد.


مرجان مردانی حموله، عزیز شهرکی واحد،
دوره 9، شماره 3 - ( 5-1389 )
چکیده

مقدمه: تبعیت از رژیم غذایی در بیماران دیابتی، یکی از ارکان مدیریت فردی دیابت است. از طرفی یکی از بهترین مدل‌هایی که در برنامه‌های آموزش بهداشت مورد استفاده قرار می‌گیرد، مدل باور بهداشتی می‌باشد. لذا هدف این مطالعه تعیین تأثیر آموزش بر اساس مدل باور بهداشتی بر تبعیت از رژیم غذایی دیابتی در مبتلایان به دیابت نوع 2 می‌باشد.
روش‌ها: این مطالعه نیمه تجربی در بیمارستان فاطمه زهرا (س) نجف آباد انجام شد. شرکت کنندگان شامل 128 بیمار دیابتی (64 نفر در هر یک از دو گروه) بودند که به صورت نمونه‌گیری آسان انتخاب شدند. آموزش بر اساس مدل باور بهداشتی طی چهار جلسه 40 دقیقه‌ای برای گروه مداخله اجرا شد. ابزار گرد آوری داده‌ها، پرسشنامه بود. اطلاعات طی 2 مرحله، قبل و 3 ماه بعد از مداخله جمع‌آوری گردید. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از آمار توصیفی و استنباطی استفاده گردید.
یافته‌ها: مقایسه دو گروه مداخله و کنترل بعد از مداخله نشان داد که بین همه اجزای مدل باور بهداشتی مشتمل بر حساسیت (001/0 P<) شدت (001/0 P=)، منافع درک شده (001/0 P=) و موانع درک شده (004=P) و همچنین عملکرد (تبعیت از رژیم غذایی) (001/0=P)، اختلاف معنی‌دار وجود داشت.
نتیجه‌گیری: آموزش به روش مدل باور بهداشتی بر تبعیت از رژیم غذایی دیابتی در مبتلایان به دیابت نوع 2 مؤثر بوده است.


اکرم کبیری، محمدجواد حسین‌زاده عطار، فهیمه حقیقت دوست، احمد اسماعیل‌زاده،
دوره 11، شماره 1 - ( 10-1390 )
چکیده

مقدمه: هنوز هیچ مطالعه‌ای در زمینه تاثیر مصرف روغن زیتون بر سطح سرمی امنتین و آدیپونکتین منتشر نشده است. هدف از انجام این مطالعه بررسی اثر مصرف رژیم غذایی غنی از روغن زیتون بر سطح سرمی h‏s-CRP، امنتین و آدیپونکتین در زنان دارای اضافه وزن می‌باشد.
روش‌ها: این مطالعه به صورت یک کارآزمایی بالینی متقاطع طراحی شد که در آن 17 زن سالم دارای اضافه وزن در محدوده سنی 50-20 سال و محدوده kg/m2 9/29-25BMI=  شرکت کردند. افراد مورد مطالعه با روش تخصیص تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول رژیم غذایی معمولی محدود از انرژی (51% کربوهیدرات، 15% پروتئین، 34% چربی کل،16% SFA، 8%MUFA و10%PUFA) و گروه دیگر رژیم محدود از انرژی که غنی از روغن زیتون بود (ترکیب درشت مغذی‌ها شبیه رژیم معمولی بود ولی میزان SFA و MUFA آن به ترتیب 8 و 16% بود) مصرف کردند. پس از 6 هفته تبعیت از رژیم‌های مذکور، 2 هفته wash-out برقرار شد و سپس گروه‌ها رژیم غذایی خود را تغییر دادند و به مدت 6 هفته از رژیمی که در فاز اول مصرف نکرده بودند تبعیت کردند. سطوح سرمی hs-CRP، امنتین و آدیپونکتین در ابتدا و انتهای هر دو فاز اندازه‌گیری شد. تغییرات شاخص‌های ذکر شده در طول هر فاز مطالعه محاسبه و با استفاده از آزمون t مزدوج مقایسه گردیدند.
یافته‌ها: ارزیابی دریافت‌های واقعی افراد نشان داد که میزان دریافت SFA و MUFA در گروه مصرف کننده رژیم غذایی غنی از روغن زیتون به ترتیب 5/8 % و 13% و در رژیم غذایی معمولی 14% و 7%  انرژی بود. مقایسه تغییرات ایجاد شده در سطح hs-CRP سرمی به دنبال مصرف دو نوع رژیم غذایی غنی از روغن زیتون و معمولی تفاوت آماری معنی‌داری را نشان نداد (7/0±6/0 در مقابل mg/dL 7/0±2/1، 6/0= P). در مورد سطح سرمی امنتین و آدیپونکتین هرچند مقایسه دو رژیم غذایی غنی از روغن زیتون و معمولی تفاوت معنی‌داری از نظر آماری نداشت اما این مقادیر به سطح معنی دار شدن نزدیک شده بود (برای امنتین 32±6/40 در مقابل  ng/mL 32±1/56-، 056/0= P؛ برای آدیپونکتین 3 ±4/13 در مقابل g/mLµ 3± 8/4، 06/0= P).
نتیجه‌گیری: هر چند رژیم غذایی غنی از روغن زیتون در مقایسه با رژیم معمولی تاثیر معنی‌داری بر سطح سرمی h‏s-CRP، امنتین و آدیپونکتین نداشت، اما به علت نزدیک بودن مقادیرP به سطح معنی‌داری لزوم انجام مطالعات طولانی مدت با حجم نمونه بالا جهت مشخص کردن اثرات قطعی این رژیم غذایی لازم به نظر می‌رسد.


مرجان تابش، حسین خسروی بروجنی، نضال صراف‌زادگان، نوشین محمدی‌فرد، حسن علی خاصی، فیروزه سجادی، صدیقه عسگری، مریم تابش، جهانگیر کریمیان، احمد اسماعیل زاده،
دوره 11، شماره 2 - ( 11-1390 )
چکیده

مقدمه: در زمینه ارتباط مصرف نوشیدنی‌های شیرین شده قندی و سندرم متابولیک اطلاعات بسیار کمی در دسترس است و نتایج موجود بسیار متناقض اند. اکثر مطالعات انجام شده در این زمینه مربوط به جوامع غربی است و اطلاعات در این زمینه در ناحیه خاورمیانه وجود ندارد. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین مصرف نوشیدنی های شیرین شده قندی و سندرم متابولیک در بزرگسالان ایرانی انجام گردید.
روش‌ها: این مطالعه به صورت مقطعی و بر روی 1752 فرد (782 مرد و 970 زن) مبتلا به سندرم متابولیک انجام گردید. نمونه‌ها به روش تصادفی خوشه‌ای چند مرحله‌ای از سه شهر اصفهان، نجف‌آباد و اراک انتخاب شدند. جهت بررسی دریافت‌های معمول غذایی از پرسشنامه بسامد خوراک معتبر استفاده شد. مصرف نوشیدنی‌های شیرین شده قندی به صورت مجموع میزان مصرف نوشیدنی‌های غیر الکلی و آب‌میوه‌های صنعتی بدست آمد. افراد از نظر میزان مصرف نوشیدنی‌های شیرین شده قندی به سه دسته تقسیم شدند؛ مصرف کمتر از 1 بار در هفته، مصرف 1تا 3 بار در هفته و مصرف بیش از 3 بار در هفته. ارزیابی‌های بیوشیمیایی بر روی نمونه خون ناشتا انجام گردید. سندرم متابولیک بر طبق راهنمای Adult Treatment Panel III تعریف گردید.
یافته‌ها: افرادی که مصرف بالای نوشیدنی‌های شیرین شده قندی را داشتند (بیش از 3 بار در هفته) جوان‌تراز افرادی بودند که مصرف پایین (کمتر از 1 بار در هفته) داشتند. میانگین شاخص نمایه توده بدنی (BMI) تفاوت معنی‌داری در بین گروه‌ها نداشت. مصرف بالای نوشیدنی‌های شیرین شده قندی با دریافت بالاتر انرژی و مصرف بیشتر اکثر گروه‌های غذایی همراه بود. تفاوت معنی‌داری بین سطح سرمی تری‌گلیسرید در مردانی که 1-3 بار در هفته نوشیدنی شیرین مصرف می‌کردند و آنهایی که کمتر از 1 بار در هفته استفاده می‌کردند مشاهده گردید. اما پس از تعدیل عوامل مخدوش‌گر این ارتباط از بین رفت. در مدل خام ارتباط معنی‌داری بین میزان مصرف نوشیدنی‌های شیرین و شیوع سندرم متابولیک در هر دو جنس مشاهده نشد. پس از تعدیل BMI، احتمال ابتلا به سندرم متابولیک در مردان موجود در بالاترین دسته مصرف نوشیدنی‌های شیرین در مقایسه با مردان موجود در پایین‌ترین دسته مصرف 17% بیشتر بود (56/0-46/2CI: ؛95% ،17/1OR:) در حالی که این احتمال در زنان 20% کمتر بود (46/0-42/1CI: ؛95% ،80/0OR:). این ارتباط در مردان و زنان معنی‌دار نبود.
نتیجه‌گیری: مطالعه حاضر، از یافته‌های قبلی مبنی بر وجود ارتباط بین مصرف نوشیدنی‌های شیرین شده قندی و سندرم متابولیک حمایت نمی‌کند. انجام مطالعات آینده‌نگر جهت بررسی این ارتباط لازم است.


پروانه صانعی، سیدسعید خیاط‌ زاده، ذات‌اله عاصمی، زهره طبسی، منصوره صمیمی، طاهرا فهیمی‌نژاد، احمد اسماعیل‌زاده،
دوره 12، شماره 1 - ( 10-1391 )
چکیده

مقدمه: دیابت بارداری باعث افزایش خطر بسیاری از بیماری‌ها در مادر و جنین می‌شود و دست یابی به یک رژیم غذایی مناسب برای درمان این اختلال از اولویت‌های سیستم‌های بهداشتی می‌باشد. هدف از این مطالعه، ارزیابی اثر رژیم غذایی کاهنده فشار خون (Dietary Approach to Stop Hypertension: DASH) بر تحمل گلوکز و شاخص‌های لیپیدی در زنان مبتلا به دیابت بارداری.
روش‌ها: در این کارآزمایی بالینی کنترل شده تصادفی شده، 34 زن مبتلا به دیابت بارداری به طور تصادفی در دوگروه کنترل
(17 نفر) و مصرف کننده رژیم غذایی DASH (17 نفر) برای مدت 4 هفته قرار گرفتند. هر دو رژیم غذایی حاوی 55-45 درصد کربوهیدرات، 20-15 درصد پروتئین و 30-25 درصد چربی بودند؛ رژیم غذایی DASH غنی از میوه جات، سبزیجات، غلات کامل، لبنیات کم چرب بود و مقادیر کمتری از چربی‌های اشباع، کلسترول و غلات تصفیه شده با سطح سدیم کمتر از 2400 میلی‌گرم/روز را شامل می‌شد. برای اندازه‌گیری قند خون ناشتا و شاخص‌های لیپیدی، نمونه خون ناشتا گرفته شد. از شرکت کنندگان تست تحمل گلوکز خوراکی 3 ساعته هم گرفته شد و قند نمونه‌های خون دقایق 60، 120 و 180 اندازه‌گیری شدند.
یافته‌ها: تبعیت از رژیم غذایی DASH در مقایسه با رژیم کنترل، باعث کاهش قند خون در 60 دقیقه بعد (02/0P=)، 120 (001/0P=)، 180 دقیقه بعد (002/0P=) در تست تحمل گلوکز خوراکی شد. میانگین تغییرات برای کلسترول تام سرم (01/0P=)، LDL-کلسترول (007/0P=)، تری گلیسیرید (01/0P=) به طور معناداری بین دو رژیم غذایی متفاوت بود. به علاوه رژیم غذایی DASH اثر مطلوبی بر فشار خون سیستولیک گذاشته بود (001/0P=).
نتیجه‌گیری: مصرف رژیم غذایی DASH برای 4 هفته در بیماران مبتلا به دیابت بارداری باعث اثرات سودمندی بر تحمل گلوکز و شاخص‌های لیپیدی در مقایسه با رژیم کنترل شد.


فاطمه شیرانی، امین صالحی ابرقویی، لیلا آزادبخت،
دوره 12، شماره 3 - ( 12-1391 )
چکیده

مقدمه: دیابت نوع 2 به عنوان یک مشکل عمده بهداشت عمومی مطرح است. اجزاء رژیم غذایی DASH (Dietary Approaches to Stop Hypertension) ممکن است باعث کنترل عوامل خطرابتلا به دیابت نوع 2 از جمله مقاومت به انسولین و هیپرگلایسمی گردد، شواهد موجود در این زمینه همسو نمی‌باشد، هدف از مطالعه حاضر یک مرور سیستماتیک و متاآنالیز بر روی کارآزمایی‌های بالینی تصادفی می‌باشد که به بررسی تاثیر رژیم غذایی DASH بر روی شاخص‌های کنترل قند خون (قند خون ناشتا، انسولین، HOMA-IR (Homeostatic Model Assessment insulin resistance)) پرداخته‌اند.
روش‌ها: با استفاده از موتورهای جستجوی ISI Web of Science PubMed, EMBASE, Science direct, وgoogle scholar کلیه مطالعات چاپ شده از ژانویه 1960 تا جولای 2012، مورد بررسی قرار گرفتند. در نهایت 9، 7 و 4 مقاله که به ترتیب به بررسی اثر رژیم غذایی DASH بر قند خون ناشتا، انسولین ناشتا و HOMA-IR پرداخته بودند، برای متاآنالیز انتخاب شدند.
یافته‌ها: تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که رژیم غذایی DASH می‌تواند باعث کاهش معنی‌دار غلظت انسولین ناشتا شود. (Mean difference=-0.15, 95%, CI=-0.22,-0.08, P value<0.001). پیروی از رژیم غذایی DASH اثر معنی‌داری برکاهش قند خون ناشتا [Mean difference:-0.26 95%CI:-0.56, 0.05, P value =0.1] و HOMA-IR ندارد. (Mean difference:-0.26 95%CI:-0.56, 0.05, P value =0.1).
نتیجه‌گیری: الگوی غذایی DASH می‌تواند منجر به بهبود حساسیت به انسولین شود. مطالعات بیشتر در زمینه ارتباط بین رژیم غذایی DASH و خطرات ناشی از دیابت نوع 2 لازم است.

احسانه طاهری، مونا دورسیان، سعید حسینی،
دوره 12، شماره 5 - ( 4-1392 )
چکیده

بهترین شیوه درمانی در اضافه وزن و چاقی، درمانی است که به طور هم زمان شامل اصلاح دررژیم غذایی، تغییر در فعالیت بدنی و رفتار درمانی باشد. به طور کلی در تغذیه درمانی چاقی نکاتی وجود دارد که باید برای دستیابی به کاهش وزن موفق و همراه با سلامتی و هم چنین حفظ وزن کاهش یافته به آن توجه کرد. هدف اول، کاهش وزن 5 تا 7 درصد از وزن بدن است. بسیاری از انواع رژیم‌های غذایی باعث کاهش وزن می‌شوند که عبارتند از رژیم‌های کم ‌کالری، کم چربی، کم کالری با چربی متوسط، کم کربوهیدرات و رژیم مدیترانه‌ای. رعایت رژیم غذایی صرف نظر از نوع رژیم غذایی نقش مهمی را در کاهش وزن ایفا می‌کند. توصیه می‌شود به جای توجه بر ترکیب درشت مغذی‌ها، رژیم غذایی به گونه‌ای باشد که انرژی دریافتی فرد کمتر از مصرف انرژی باشد. اگر رژیم کم کربوهیدرات انتخاب می‌شود چربی‌های سالم غذایی (MUFA,PUFA) و پروتئین‌ها (ماهی، آجیل، حبوبات، ماکیان) باید بیشتر مصرف شوند. اگر رژیم کم چربی انتخاب شود کاهش مصرف چربی باید همراه با کربوهیدرات‌های سالم ( میوه، سبزی‌ها، غلات کامل) باشد.
مسعود فشارکی،
دوره 12، شماره 5 - ( 4-1392 )
چکیده

امروزه چاقی به عنوان یکی از علل اصلی و ریشه‌ای ابتلا به بیماری‌های مزمن همچون بیماری‌های قلبی-عروقی، سکته‌های مغزی، پرفشاری خون، دیابت، سرطان و ... توجه بسیاری را به خود جلب نموده است. اهمیت توجه به عارضه چاقی از آن جهت است که تلاش برای کاهش اضافه وزن در افراد مستقیماٌ منجر به کاهش ابتلا به بیماری‌های مزمن، بهبود کیفیت زندگی و نهایتاٌ کاهش هزینه‌های مرتبط با بهداشت و سلامت افراد خواهد شد. در همین راستا، مطالعات و تحقیقات بسیاری جهت بررسی روش‌های گوناگون کاهش وزن انجام گرفته است و همچنین افراد چاق نیز روش‌های متفاوتی را جهت کاهش وزن در پیش می‌گیرند که ممکن است عوارض خطرناکی را برایشان در پی داشته باشد. در این بین، تنها روشی که تأثیرات مثبت بسیاری بر کاهش وزن افراد چه از لحاظ عوارض جانبی و چه از لحاظ ماندگاری داشته است، داشتن یک رژیم تغذیه‌ای مناسب به همراه برنامه ورزشی منظم منطبق براصول دقیق علمی‌ است. توجه به نوع، شدت، فرکانس هفتگی، شرایط فردی و میزان کالری مصرفی فعالیت‌های فیزیکی نقش به سزایی در میزان موفقیت و اثربخشی یک نسخه ورزشی قابل ارائه به افراد دارد. همچنین ایجاد تعادل در میزان کالری دریافتی و مصرفی فرد بسیار حائز اهمیت است.
غزاله ولیپور، ذات‌اله عاصمی، منصوره صمیمی، زهره طبسی، سیما سادات صبیحی، پروانه صانعی، احمد اسماعیل زاده،
دوره 13، شماره 4 - ( 2-1393 )
چکیده

مقدمه: بر طبق دانش ما هیچ گزارشی مبنی بر اثرات رژیم غذایی DASH (Dietary Approaches to Stop Hypertension) بر مقاومت انسولینی، التهاب، و استرس اکسیداتیو در زنان باردار مبتلا به دیابت بارداری (GDM) در دست نیست. این مطالعه با هدف بررسی اثرات رژیم غذایی D‏ASH بر مقاومـت انسولینی، hs-CRP (high-sensitivity C-reactive protein) و شـاخـص‌های استرس اکسیداتیو در بین زنان مبتلا به دیابت بارداری انجام شد. روش‌ها: این کارآزمایی بالینی تصادفی بر روی 32 زن باردار که در هفته 24 تا 28 بارداری تشخیص دیابت بارداری برای آنها داده شده بود، اجرا شد. شرکت کنندگان به‌صورت تصادفی به یکی از گروه‌های کنترل (16 نفر) یا رژیم غذایی D‏ASH (16 نفر) برای 4 هفته تخصیص داده شدند. رژیم غذایی D‏ASH غنی از میوه‌ها، سبزی‌ها، غلات کامل، و محصولات لبنی کم‌چرب بوده و مقادیر اندکی چربی اشباع، چربی کل، کلسترول، غلات تصفیه شده و شیرینی‌ها، به‌همراه 2400 میلی‌گرم سدیم در روز را شامل می‌شد. در رژیم غذایی گروه کنترل40% تا 55% انرژی از کربوهیدرات، 10% تا 20% از پروتئین و 25% تا 30% از چربی بود. نمونه‌های خون ناشتا در ابتدا و پس از 4 هفته مداخله جهت اندازه‌گیری گلوکز پلاسما ناشتا (FPG)، انسولین سرم، hs-CRP، مدل هموستاز ارزیابی مقاومت انسولینی (HOMA-IR)، ظرفیت تام آنتی اکسیدانی پلاسما (TAC) و سطح تام گلوتاتیون (GSH) جمع‌آوری شد. یافته‌ها: مصرف رژیم غذایی DASH در مقایسه با رژیم کنترل منجر به کاهش FPG (62/7- در برابر 68/3 میلی‌گـرم در دسی‌لیتر؛ 02/0=P)، سطوح انسولین سرم (62/2- در برابر 32/4 µIU/mL؛ 03/0=P) و امتیاز HOMA-IR (8/0- در برابر 1/1؛ 03/0=P) شد. همچنین غلظت TAC پلاسما (2/45 در برابر 2/159- mmol/L؛ 0001/0>P) و GSH (1/108 در برابر 9/150-µmol/L؛ 0001/0>P)در گروه DASH در مقایسه با گروه کنترل افزایش یافته بود. تفاوت معنی‌داری در میانگین تغییرات سطح سرمی hs-CRP بین دو رژیم غذایی یافت نشد. مقایسه‌های درون‌گروهی کاهش معنی‌داری در سطح TAC و GSH پلاسمایی در رژیم کنترل نشان داد، در‌حالی‌که این شاخص‌ها در گروه رژیم غذایی D‏ASH افزایش معنی‌داری داشتند. مصرف رژیم غذایی DASH در زنان باردار مبتلا به GDM اثرات سودمندی بر FPG، سطح سرمی انسولین، امتیازHOMA-IR، TAC پلاسما، و سطح تامGSH داشت. اثرات این الگوی غذایی بر پیامدهای بارداری نیاز به بررسی در مطالعات آینده دارد.
نوشین پورسلطان، یداله محرابی، ژاله شادمان، مهدیه آخوندان، آرش رشیدی، سيد محسن خوش نیت نیکو،
دوره 14، شماره 1 - ( 10-1393 )
چکیده

مقدمه: استرس فیزیولوژیک ممکن است غذا خوردن را تحت تأثیر قرار دهد و نوع غذای دریافتی ممکن است سطح استرس فیزیولوژیک را تغییر دهد. با توجه به گزارشاتی مبنی بر بالا بودن سطح کورتیزول سرم به‌عنوان بیومارکر استرس در بیماران دیابتی، هدف از این مطالعه بررسی رابطه الگوهای غذایی و غلظت سرمی کورتیزول در بیماران دیابتی نوع دو می‌باشد. روش‌ها: این مطالعه در سال 1391 به‌صورت مقطعی توصیفی- تحلیلی روی 241 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد. الگوهای غذایی عمده به روش تحلیل عاملی به‌دست آمد. اندازه‌گیری غلظت سرمی کورتیزول در ساعت 8 صبح انجام شد. مقایسه سطح کورتیزول سرم بین سهک‌های الگوهای غذایی غالب با استفاده از آنالیز کوراریانس با تعدیل اثر متغیرهای مداخله‌گر و بررسی رابطه کورتیزول سرم و امتیاز الگوهای غذایی با استفاده از آنالیز رگرسیون خطی انجام شد. یافته‌ها: سه الگوی غذایی عمده (غربی، سالم و شبه سالم) شناسایی شد. هیچ‌یک از متغیرهای تن‌سنجی، سطح فعالیت فیزیکی، مدت زمان ابتلا به دیابت و قند خون ناشتا رابطه معنی‌داری با سطح کورتیزول سرمی نداشتند. پس از تعدیل اثر عوامل مداخله‌گر، تفاوت آماری معنی‌داری میان میانگین غلظت سرمی کورتیزول در سهک‌های الگوهای غذایی و نیز بین غلظت کورتیزول و امتیاز الگوهای غذایی مشاهده نشد. میانگین سطـح کورتیزول سـرمی در جمـعیت مـورد بـررسی nmol/L 10/5±95/12 و در محدوده نرمال بود. نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که در بیماران دیابتی نوع دو، کورتیزول سرم با میزان پیروی از الگوهای غذایی غربی، سالم و شبه سالم رابطه‌ای ندارد.
حسین روحانی، احمدعلی اسلامی، مهدی راعی، حمید توکلی، محمد بیدخوری، ارسلان قادری،
دوره 15، شماره 1 - ( 10-1394 )
چکیده

مقدمه: دیابت به دلیل عوارض متعددی که بر جای می گذارد امروزه به عنوان یک معضل  بهداشتی  مطرح می باشد که بوسیله ایجاد تغییرات در رژیم غذایی می توان از این عوارضپیشگیری یا آنها را به تاخیر انداخت که این امر خود مستلزم شناسایی باورهای بیماران دیابتی و ایجاد تغییرات رفتاری می باشد. هدف از این مطالعه کاربرد نظریه رفتار برنامه ریزی شده به همراه سازه ی خطر درک شده عوارض دیابت جهت شناسایی باورهای مرتبط و قابل تغییر جهت زمینه سازی برای این تغییرات رفتاری می باشد.

روش ها: مطالعه توصیفی-تحلیلی حاضر بوسیله پرسشنامه خود ایفا بر اساس نظریه رفتار برنامه ریزی شده به همراه سازه ی خطر درک شده عوارض دیابت در کلینیک دیابت شهرستان سمیرم اجرا شده است.شرکت کنندگان این مطالعه 154 بیمار دیابتی بدون عوارض دیابت بودند. نگرش، هنجار ذهنی، کنترل رفتاری، خطر ابتلا به عوارض دیابت، قصد رعایت رژیم غذایی سالم و سبک تغذیه ای افراد متغیرهایی بودند که مورد اندازه گیری قرار گرفتند. از مدلسازی معادلات ساختاری جهت تحلیل داده ها استفاده شد.

یافته ها: نتایج نشان داد که نظریه رفتار برنامه ریزی شده به همراه سازه ی خطر درک شده عوارض دیابت از برازش کافی با داده های مطالعه برخوردار بوده است. سازه های کنترل رفتاری درک شده، هنجار ذهنی، خطر درک شده ی عوارض دیابت دارای ارتباط معناداری با قصد رعایت رژیم غذایی سالم بوده اند.همچنین قصد رفتاری نیز ارتباط معنادار آماری با رفتار تغذیه ای داشته است. نگرش تنها سازه ای بود که با قصد رفتاری ارتباط معناداری نداشته است.

نتیجه گیری: نظریه رفتار برنامه ریزی شده به همراه سازه ی خطر درک شده عوارض دیابت چارچوبی مفید برای تبیین قصد و پیرو آن رفتار رعایت رژیم غذایی سالم می باشد و می تواند جهت ترغیب بیماران دیابتی به رعایت رژیم غذایی سالم مورد استفاده قرار گیرد.


سمیه فتاحی فرادنبه، باقر لاریجانی، دکتر لیلا آزادبخت،
دوره 16، شماره 3 - ( 12-1395 )
چکیده

مقدمه: بار اسیدی بالای رژیم غذایی ممکن است فشار خون، سطوح قند و انسولین خون را تحت تأثیر قرار دهد. هدف از این مطالعه سیستماتیک بررسی ارتباط بار اسیدی رژیم غذایی با فشار خون و نمایه‌های مرتبط با کنترل قند خون می‌باشد.
روش‌ها: با جستجو در Pubmed، Google scholar، Scopus و Medline تا July 2016 و با استفاده از کلید واژه‌های "dietary acid load "Serum glucose"،"insulin resistance"، hypertentation، درنهایت 12 مطالعه (6 مقطعی، 5 کوهورت و 1 مداخله‌ای) به‌دست آمد که در این مطالعه سیستماتیک مورد استفاده قرار گرفت.
یافته‌ها: از بین 11 مقاله مرتبط با فشار خون، سه مطالعه بین نمرات بار اسیدی رژیم غذایی و پُرفشاری خون ارتباط معنی‌داری نشان داد. سه مطالعه ارتباط بار اسیدی رژیم غذایی را تنها با فشار خون سیستولیک مشاهده نمودند، در حالی که سایر مطالعات هیچ ارتباط معنی‌داری بین بار اسیدی رژیم غذایی با فشار خون سیستولیک و دیاستولیک گزارش نکردند. هم‌چنین در ارتباط با نمایه‌های مرتبط با کنترل قند خون از بین هشت مقاله، یکی از مطالعات ارتباط معنی‌داری بین افزایش بار اسیدی رژیم غذایی و بروز دیابت نشان داد. یک مطالعه ارتباط معنی‌داری بین بار اسیدی رژیم غذایی با سطح قند خون ناشتا و هموگلوبین گلیکوزیله را گزارش نمود. دو مطالعه نیز ارتباط معنی‌داری بین افزایش بار اسیدی رژیم غذایی با حساسیت به انسولین و مقاومت به انسولین نشان دادند ولی سایر مطالعات ارتباط معنی‌داری گزارش ندادند.
نتیجه‌گیری: از آن‌جایی‌که اکثر مطالعات بیان کننده ارتباط معنی‌داری مابین افزایش بار اسیدی رژیم غذایی و پُرفشاری خون هستند، بنابراین به‌نظر می‌رسد بار اسیدی بر فشار خون مؤثر می‌باشد. در ارتباط با تأثیر بار اسیدی رژیم غذایی با دیابت و سطح انسولین، نتایج حاصل از یافته‌ها تناقضات بیشتری نشان می‌دهند. از طرفی به‌دلیل محدود بودن مطالعات مداخله‌ای در این زمینه نیاز به بررسی بیشتری در رابطه با اثر بار اسیدی رژیم غذایی بر میزان بروز دیابت، سطح انسولین و سایر مارکرهای قند خون وجود دارد.
 


محمود اصل محمدی زاده، مهدی کارگر فرد، پروانه نظرعلی،
دوره 18، شماره 3 - ( 12-1397 )
چکیده

مقدمه: IL-6 و TNF-α  که از بافت آدیپوز ترشح می شود، تنظیم­کننده نیرومند التهاب و اختلالات متابولیکی در افراد چاق دیابتی نوع 2 هستند. از اینرو مطالعه حاضر اثر تمرین تناوبی با شدت بالا با رژیم­های غذایی متفاوت بر التهاب درجه پایین و برخی شاخص­های متابولیکی مردان چاق دیابتی نوع 2 را بررسی می­کند.
 روش ها: 45 مرد چاق دیابتی نوع 2 به صورت تصادفی در گروه­های رژیم­غذایی طبیعی بعلاوه تمرین تناوبی(ND+H)، رژیم کم­کربوهیدرات بعلاوه تمرین تناوبی(LC+H) یا گروه کم­چربی +تمرین تناوبی(LF+H) قرار گرفتند که 1200 تا 1500 کیلوکالری/ روز را دریافت کردند و  در برنامه ورزشی تناوبی با شدت بالا (3 روز در هفته به مدت 12 هفته) شرکت کردند.  نمونه­های خونی در هفته های 0 ، 4، 8 ،16، 20 و 24 جمع آوری شدند.
یافته ها: حداکثر اکسیژن مصرفی (VO2max) پس از 24 هفته مداخله، گروه LC+H (001/0=p، 135/2= F) و گروه LF+H (014/0=p، 548/3= F) افت معنی داری در مقایسه با پیش آزمون را نشان دادند، اما این کاهش در گروه ND+H مشاهده نشد. کاهش در شاخص IL-6 با سایر متغیرها (به استثنای حداکثر اکسیژن مصرف) رابطه معنی داری را نشان داد، اما شاخص VO2max  ارتباط معنی دار معکوسی [برای گروه LC+H(001/0=p، 54/0-=r)؛ برای گروه LF +H(019/0=p ،41/0-=r)] را  با IL-6 نشان دادند. در راستای تغییرات در IL6، اختلاف معنی دار در تمام مراحل مطالعه در شاخص TNF-α مشاهده شد. پس از 24 هفته مداخله،  گروه LC+H (001/0=p، 541/5= F) و گروه LF+H (001/0=p، 654/9= F) کاهش معنی داری در مقایسه با پیش آزمون را نشان دادند، اما این کاهش در گروه ND+H مشاهده نشد. افزایش معنی­داری در VO2peak همراه با کاهش معنی­دار در انسولین ، HOMA-IR و HbA1c در همه گروه­ها مشاهده شد. همینطور کاهش معنی­داری در IL-6 و TNF-α در گروه­های LC+H و LF+H مشاهده شد. تغییرات در IL-6 و TNF-α رابطه معکوسی با اکسیژن مصرفی اوج را نشان دادند. آنالیز پیرسون ارتباط­های معنی­داری بین تغییرات در نیمرخ لیپیدی با اکسیژن مصرفی اوج را نمایان کرد.
نتیجه گیری: نتایج از این مفهوم حمایت می­کند که ورزش و رژیم غذایی، التهاب درجه پایین و پروفایل های لیپیدی، گلایسمی و آمادگی جسمانی را تحت تاثیر قرار می­دهد که تغییرات در IL-6 و TNFα با برخی از این تغییرات در ارتباط است.
مهین رسولی، ابراهیم زرین کلام،
دوره 22، شماره 4 - ( 8-1401 )
چکیده

مقدمه: رژیم غذایی پُرچرب باعث هیپرانسولینی و افزایش مقاومت به انسولین در بدن می‌شود. از طرفی استرس اکسیداتیو ناشی از هیپرگلیسیمی می‌تواند منجر به تشدید هیپرگلیسیمی و افزایش عوارض دیابت شود و بیماری‌های قلبی عروقی یکی از مهم‌ترین عوارض ناشی از دیابت ملیتوس است. از این‌رو هدف از مطالعه‌ی حاضر بررسی تأثیر 4 هفته تمرین هوازی برفعالیت آنزیم کاتالاز در بطن چپ و شاخص مقاومت به انسولین در رت‌های نر دیابتی شده با استرپتوزوتوسین و در معرض رژیم غذایی پُرچرب بود.
روش‌ها: در این مطالعه‌ی تجربی 19 سر رت نر نژاد ویستار، در محدوده‌ی سن 12-8 هفته و وزن 250-200 گرم به 3 گروه: کنترل دیابت (CD 8 سر)، دیابت تمرین (TD 8 سر) و کنترل سالم (C 3 سر) تقسیم شدند. برنامه‌ی تمرین شامل 4 هفته تمرین هوازی با شدت متوسط 60 تا 75 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی به‌صورت فزاینده بود. قبل و 48 ساعت پس از آخرین جلسه‌ی تمرین خون‌گیری و نمونه‌های بافت بطن چپ جهت بررسی میزان شاخص HOMA-IR و فعالیت کاتالاز به روش الایزا استخراج گردید. برای مقایسه‌ی گروه‌های مطالعه از تحلیل واریانس یک‌راهه و از آزمون تعقیبی شفه در نرم‌افزار SPSS استفاده شد (05/0P).
یافته‌ها: نتایج نشان داد القای دیابت با STZ همراه با رژیم غذایی پُرچرب باعث کاهش معنادار آنزیم کاتالاز (001/0 P=) و افزایش معنادار شاخص HOMA-IR، گلوکز ناشتا و شاخص لی (001/0 P=) در رت‌ها شد. با این حال انجام 4 هفته تمرین هوازی باعث افزایش معنادار فعالیت آنزیم کاتالاز (001/0 P=) و کاهش شاخص HOMA-IR، گلوکز و شاخص لی (001/0 P=) شد.
نتیجه‌گیری: تمرین هوازی با شدت متوسط می‌تواند با افزایش فعالیت کاتالاز و کاهش مقاومت به انسولین در بیماری دیابت به‌عنوان یک روش غیر دارویی مؤثر در درمان کاردیومیوپاتی دیابتی مورد استفاده قرار گیرد.
سیده ندا موسوی، سارا قراچه، میرسعید سیددراجی، الهام حسینی، فریبا کوهدانی،
دوره 23، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده

مقدمه: مطالعات حیوانی نشان داده‌اند که رژیم غذایی کم/پُرکالری مادر در دوران بارداری می‌تواند با تغییر در بیان ژن سیرتوئین-1، به‌عنوان یک سنسور متابولیک، بر متابولیسم فرزندان اثر بگذارد. اما تاکنون مطالعه‌ای به بررسی اثر رژیم غذایی ایزوکالریک در این زمینه نپرداخته است. در این مطالعه اثر دو نوع رژیم غذایی ایزوکالریک با مقادیر متفاوت چربی بر بیان ژن و پروتئین سیروتوئین-1 در بافت کبد توله‌های نر و ماده بررسی شده است.
روش‌ها: گروه کنترل رژیم غذایی AIN93G دریافت نمودند. در این رژیم غذایی 16% و 64% از کل کالری به‌ترتیب از چربی و کربوهیدرات تأمین شد. گروه مداخله رژیم غذایی پُرچرب AIN93G دریافت نمودند که به‌ترتیب 48% و 32% از کل کالری روزانه از چربی و کربوهیدرات تأمین شد. چربی رژیم غذایی از روغن سویا در هر دوگروه تأمین شد. رژیم‌های غذایی ایزوکالریک بوده و 20% از کل کالری روزانه از پروتئین فراهم شد. مادران در کل دوران بارداری و شیردهی یکی از این دونوع رژیم غذایی را دریافت کرده و همه‌ی توله‌ها پس از دوره‌ی از شیرگیری (3 هفته پس از تولد)، رژیم غذایی کنترل را دریافت نمودند.
یافته‌ها: میزان بیان ژن و پروتئین سیرتوئین-1 در توله‌های نر و ماده متولد شده از موش‌های مادری که رژیم غذایی پُرچرب دریافت کرده بودند کمتر از توله‌های گروه کنترل بود (001/0>P).
نتیجه‌گیری: تغییر در میزان چربی دریافتی در رژیم غذایی مادر، بدون افزایش میزان انرژی دریافتی، بر بیان ژن و پروتئین سیرتوئین-1در کبد نسل بعد مؤثر است.
فاطمه کااظمی نسب، نفیسه حسن پور،
دوره 24، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده

مقدمه: لپتین و آدیپونکتین، آدیپوکین‌هایی هستند که توسط سلول‌های چربی تولید می‌شوند و در بیماری چاقی نقش مهمی دارند. هدف مطالعۀ حاضر بررسی مقایسه اثر رژیم غذایی کم‌کالری (LCD) و تمرین ورزشی (Exe) بر لپتین و آدیپونکتین در میانسالان و سالمندان دارای اضافه وزن و چاق بود.
روش‌ها: جستجوی سیستماتیک در پایگاههای اطلاعاتی PubMed، Web of Science، SID، Magiran و Google scholar برای مقالات انگلیسی و فارسی منتشر شده تا مرداد ماه سال 1402 انجام شد. اندازه اثر و فاصله اطمینان 95 درصد با استفاده از مدل اثر تصادفی محاسبه شد.
یافته‌ها: نتایج 25 مطالعه با 2063 میانسال و سالمند دارای اضافه وزن و چاق نشان داد که ترکیب تمرین ورزشی و رژیم غذایی نسبت به Exe سبب کاهش معنادار لپتین ]001/0P=  ،4/0- = [SMDو افزایش معنادار آدیپونکتین ]02/0P= ، 17/0 = [SMDدر میانسالان و سالمندان دارای اضافه‌وزن و چاق شد. در مقابل LCD نسبت به Exe سبب تغییر معنادار لپتین سرمی ]1/0P=  ،16/0- =[SMD و آدیپونکتین ]7/0P= ، 05/0 = [SMDدر میانسالان و سالمندان دارای اضافه‌وزن و چاق نشد. همچنین ترکیب تمرین ورزشی و رژیم غذایی نسبت به LCD سبب تغییر معنادار لپتین ]2/0P= ، 11/0- = [SMDو آدیپونکتین ]8/0P= ، 02/0 =[SMD در میانسالان و سالمندان دارای اضافه‌وزن و چاق نشد.
نتیجه‌گیری: پیشنهاد می‌شود میانسالان و سالمندان برای دستیابی هیپولپتینمی و هایپرآدیپونکتینمی، ترکیبی از مداخلات تمرین ورزشی و رژیم غذایی کمکالری را در سبک زندگی خود قرار دهند.
خانم رؤیا سهرابی، دکتر سیده ندا موسوی، دکتر رضا شاپوری، دکتر سیامک حیدرزاده، دکتر رسول شکری،
دوره 24، شماره 6 - ( 12-1402 )
چکیده

مقدمه: میزان اکتینوباکتریا و بیفیدوباکتریوم، که از باکتریهای مفید روده هستند بین زنان باردار مبتلا به دیابت بارداری (GDM) با زنان باردار سالم مورد مقایسه قرار گرفته و ارتباط آنها با میزان درشت مغذی های دریافتی در رژیم غذایی با این باکتری ها مورد بررسی قرار گرفته است.
روش ها: پنجاه مادرباردار مبتلا به GDM که در هفته های 24-28 بارداری، بر اساس آزمایش تحمل گلوکز شناسایی شدند و50 مادر باردار سالم با نتایج قند طبیعی انتخاب شدند. نمونه مدفوع جمع آوری شد. DNA ی باکتریایی استخراج شده و تکثیر ژن 16S rRNA به روش qPCR و با استفاده از پرایمرهای universal باکتریایی انجام شد. اطلاعات غذایی با استفاده از پرسشنامه بسامدخوراک جمع آوری شد.
یافته ها: به طور کلی جمعیت اکتینوباکتریا (0/02p=) و بیفیدوباکتریوم (0/001p=) در زنان باردار مبتلا بهGDM  کمتر از زنان نرموگلایسمیک بود. با تعدیل اثر همه فاکتورهای مورد بررسی و گروه های مورد مطالعه، سن (0/02p=) و سطح تحصیلات (0/04p=) اثر معنی دار بر جمعیت اکتینوباکتریا نشان داد. دریافت کالری بالاتر جمعیت اکتینوباکتریای روده را 1/11 برابر کاهش داد (0/01p=). میزان کربوهیدرات  و چربی مصرفی در رژیم غذایی اثر مثبت بر جمعیت اکتینوباکتریای روده نشان داد (0/02p= و 0/003p=). میزان کلسترول دریافتی در رژیم غذایی اثر منفی بر جمعیت بیفیدوباکتریوم نشان داد (0/02p=)
نتیجه گیری: افزایش میزان کربوهیدرات و چربی دریافتی در رژیم غذایی با تأکید بر اسیدهای چرب تک و چندغیراشباع و کاهش میزان کالری و کلسترول دریافتی روزانه منجر به افزایش اکتینوباکتریا و بیفیدوباکتریوم که از گونه های مفید روده هستند، شد.
عبدالله علاالدین احمد المعموری، کیوان شریف مرادی، موسی خلفی، زهرا پزشکی،
دوره 24، شماره 6 - ( 12-1402 )
چکیده

مقدمه :  هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر دو نوع تمرین تناوبی و تداومی بر مارکرهای آپولیپوپروتئین M، TNF-α و IL-6 چربی احشایی در رت­های تغذیه‌شده با رژیم غذایی پرچرب می باشد.
روش ها: 24 سر رت نر نژاد ویستار به‌طور تصادفی به چهار گروه رژیم غذایی استاندارد (ND)، پرچرب (HFD)، پرچرب با تمرین تداومی با شدت متوسط (HFD+MICT)، پرچرب با تمرین تناوبی با شدت بالا (HFD+HIIT)، تقسیم شدند. گروه‌های HIIT و MICT به مدت 8 هفته، 5 جلسه در هفته، به فعالیت ورزشی مختص گروه خود پرداختند. پروتکل HIIT شامل 6 وهله‌ فعالیت 4 دقیقه­ای با شدت 90-85 درصد حداکثر سرعت و استراحت فعال 2 دقیقه‌ای و پروتکل MICT که با شدت 70-65 درصد حداکثر بود. مقادیر پروتئینی آپولیپوپروتئین M، TNF-αو IL-6 چربی احشایی  با استفاده از روش وسترن بلات اندازه‌گیری شد.
یافته ها: مصرف هشت هفته HFD، مقادیر پروتئینی آپولیپوپروتئین M، TNF-αو IL-6 چربی احشایی را نسبت به گروه ND افزایش داد (05/0P<). در مقابل هردو پروتکل HIIT و MICT منجر به کاهش معنادار IL-6 چربی احشایی نسبت به گروه HFD شدند (001/0=P). همچنین MICT موجب کاهش معنادار مقادیر پروتئینی آپولیپوپروتئین M چربی احشایی نسبت به گروه HFD شد (04/0=P). با این حال، هر دو پروتکل ورزشی اثر معناداری بر TNF-α چربی احشایی نداشتند (05/0P<). همچنین، تفاوت معنی‌داری بین گروه‌های تمرینی وجود نداشت (05/0<P).
نتیجه‌گیری. تمرینات ورزشی منجر به بهبود ماکرهای التهابی بافت چربی در رت های تغذیه شده با رژیم غذایی پرچرب می شوند که تمرین تداومی با شدت متوسط ممکن است رویکرد مناسب تری باشد.
 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دیابت و متابولیسم ایران می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb