10 نتیجه برای شیر
غلامحسین رنجبر عمرانی، محمود سوید، حسن رجایی، عبدالصمد صادق الوعد،
دوره 3، شماره 2 - ( 3-1383 )
چکیده
مقدمه : عوارض مزمن دیابت باعث مرگ و میر زودرس و از کارافتادگی مبتلایان به آن میشود. شیوع و سرعت پیشرفت این عوارض علاوه بر کنترل قند خون، به عوامل قومی - نژادی نیز بستگی دارد. هدف این مطالعه بررسی میزان بروز عوارض مزمن دیابت و ارتباط آن با کیفیت کنترل قندخون طی یک دوره 12 ساله در بیماران دیابتی ساکن شیراز است.روشها: دراین مطالعه گذشتهنگر، پرونده تمام بیماران دیابتی که بهطور منظم در درمانگاههای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شیراز تحت پیگیری بودند مورد مطالعه قرارگرفت. دادههای مربوط به سن، جنس، نوع دیابت، مدت بیماری، میانگین قندخون ناشتا و پس از غذا، و عوارض ایجاد شده با ذکر فاصله زمانی پیدایش این عوارض از زمان تشخیص گردآوری شد. عوارض مورد مطالعه شامل عوارض چشمی، کلیوی، عصبی، قلبی- عروقی و ضایعات پا بود. ارتباط بین میزان بروز این عوارض با کیفیت کنترل قند خون نیز بررسی گردید.
یافتهها: جمعیت مورد مطالعه شامل 392 بیمار (205 مرد و 186 زن) بود که 300 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 و 92 بیمار مبتلا به دیابت نوع 1 بودند. میانگین سن در زمان تشخیص برای دیابت نوع 1، 8/12 ± 4/20 و برای دیابت نوع 2، 4/10 ± 5/47 سال بود. بیماران بهطور متوسط 7/6 ± 4/11 سال تحت نظر بودند. میانگین قند ناشتا و پس از غذا تنها در 11% بیماران کمتر از 140 و 180 میلیگرم درصد بود. 95% بیماران در طی این دوره دچار یکی از عوارض مزمن دیابت شدند. میزان بروز عوارض چشمی، کلیوی و عصبی به ترتیب 5/51 ، 7/44 و 8/68 درصد بود. 8/16% بیماران دچار عوارض پا شدند که در 4/8% (33 نفر) به قطع پا منجر گردید. میزان بروز عوارض چشمی ، کلیوی و عصبی با کنترل قند خون در ارتباط بود ولی عوارض قلبی- عروقی و عروق مغز با کیفیت کنترل قند خون ارتباطی نداشتند.
نتیجه گیری: میزان بروز عوارض مزمن دیابت در بیماران ما بیش از حد انتظار بود و این عوارض درمدت زمان کوتاهتری ایجاد شده بودند. آموزش بیماران و پزشکان جهت کنترل بهتر بیماران دیابتی برای پیشگیری از این عوارض توصیه می شود.
آنو کاندرا، عباسعلی مهدی، وجیه ریضوی، ر-ک سینق، سهیل احمد، ل-س میشرا،
دوره 4، شماره 1 - ( 4-1383 )
چکیده
تا کنون داروهای گیاهی بسیاری با فرمولهای خوراکی متفاوت برای درمان دیابت توصیه شدهاند. این مطالعه با هدف بررسی اثر درمانی4 نوع گیاه دارویی شامل سیر , (Allium sativum) نیم ,(Azadirachta indica) تولسی (Ocimum sanctum) و خیار تلخ (Momordica charantia)بر کنترل قند خون، آنزیمهای آنتی اکسیدان و یونهای فلزی انجام شد.
روشها: در این کارآزمایی بالینی پس از تهیه عصاره گیاهان دارویی فوق، هر یک از آنها به یک گروه از موشهای دیابتی شده با استرپتوزوتوسین داده شد. همچنین دو گروه دیگر موشهای دیابتی با انسولین و گلی بن کلامید درمان شدند. دو گروه رتهای سالم و موشهای دیابتی درمان شده با سالین به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند. میزان قند خون ناشتا، وزن بدن، آنزیمهای آنتیاکسیدان و یونهای فلزی شامل مس، روی، کروم، آهن، منیزیوم و سلنیوم قبل و بعد از پایان مطالعه اندازه گیری شد.
یافتهها: همه ترکیبات ضد دیابت شامل ترکیبات گیاهی، انسولین و گلیبنکلامید بصورت معنی داری سطوح قندخون و پراکسید لیپید را در مقایسه با کنترلهای دیابتی کاهش دادند. کاهش معنیدار فعالیت آنزیمهای آنتی اکسیدان در کنترلهای دیابتی مشاهده شد (001/0P<). پس از تجویز ترکیبات گیاهی کاهنده قند خون، انسولین و گلیبنکلامید آنزیمهای آنتیاکسیدان در موشهای دیابتی به صورت معنیداری افزایش یافت. مقدار یونهای فلزی بهصورت معنیدار در موشهای دیابتی کنترل کاهش یافت، اما در موشهای درمان شده با گیاهان دارویی، انسولین و گلیبنکلامید این داروها باعث بهبود میزان یونهای فلزی شدند .
نتیجهگیری: گیاهان دارویی فوق ممکن است در درمان دیابت مفید باشند، زیرا آنها نه تنها اثرات کاهنده قند خون دارند بلکه با بهبود فعالیت آنزیمهای آنتیآکسیدان موشها را از آسیبهای سلولی با واسطه رادیکالهای آزاد محافظت میکنند. علاوه بر این آنها سطح یونهای فلزی را که با آنزیمهای آنتیاکسیدان همراه هستند، بهبود میدهند.
عسل عطایی جعفری، سعید حسینی، حمید علوی مجد، فریده طاهباز،
دوره 7، شماره 2 - ( 6-1386 )
چکیده
مقدمه: شیر و فرآورده های تخمیری آن با اثرات هیپوکلسترولمیک احتمالی شناخته شده اند. در این مطالعه، اثرات هیپوکلسترولمیک جایگزین کردن شیر را با دو نوع ماست معمولی و ماست پروبیوتیک، در دو گروه افراد نورموکلسترولمیک (N) و هیپرکلسترولمیک (H) مقایسه کردیم.
روشها: 28 فرد با سطح کلسترول mg/dl280-160 انتخاب شدند و به مدت 2 هفته ماست مصرف نکردند و روزانه g300 شیر به رژیم آنان اضافه شد. چربی های خون اندازه گیری شد و افراد بطور تصادفی در گروههای ماست معمولی یا پروبیوتیک قرار گرفتند و به مدت 6 هفته، g/d300 از ماست ها را به جای شیر استفاده کردند. در پایان، اندازه گیری چربی های خون تکرار شد. افراد در هر دو گروه، بر اساس سطح اولیه کلسترول به دو زیرگروه N (کلسترولmg/dl>220) و H (کلسترول≥mg/dl220) تقسیم شدند و تغییرات چربی های خون بین این زیرگروهها در هر گروه آزمایشی، مقایسه شد.
یافته ها: با مصرف ماست معمولی به جای شیر، سطح کلسترول تام وLDL-C در زیر گروه H نسبت به N کاهش یافت که کاهش LDL-C معنی دار بود (033/0 = P). اثر جایگزینی شیر با ماست پروبیوتیک بر کاهش سطح کلسترول تام و LDL-C، در زیر گروه H نسبت به Nبیش از اثر ماست معمولی بود (028/0=P و014/0=P در سطح کلسترول تام وLDL-C ).
نتیجه گیری: هر چه سطح کلسترول خون بالاتر باشد، مصرف ماست و بهویژه ماست پروبیوتیک به جای شیر در رژیم غذایی سودمندتر خواهد بود. توصیه می شود منبع لبنیات در رژیم افراد هیپرکلسترولمیک، بیشتر از ماست تامین شود.
مرجان تابش، حسین خسروی بروجنی، نضال صرافزادگان، نوشین محمدیفرد، حسن علی خاصی، فیروزه سجادی، صدیقه عسگری، مریم تابش، جهانگیر کریمیان، احمد اسماعیل زاده،
دوره 11، شماره 2 - ( 11-1390 )
چکیده
مقدمه: در زمینه
ارتباط مصرف نوشیدنیهای شیرین شده قندی و سندرم متابولیک اطلاعات بسیار کمی در
دسترس است و نتایج موجود بسیار متناقض اند. اکثر مطالعات انجام شده در این زمینه مربوط
به جوامع غربی است و اطلاعات در این زمینه در ناحیه خاورمیانه وجود ندارد. این مطالعه
با هدف بررسی ارتباط بین مصرف نوشیدنی های شیرین شده قندی و سندرم
متابولیک در بزرگسالان ایرانی انجام گردید.
روشها: این مطالعه به
صورت مقطعی و بر روی 1752 فرد (782 مرد و 970 زن) مبتلا به سندرم متابولیک انجام
گردید. نمونهها به روش تصادفی خوشهای چند مرحلهای از سه شهر اصفهان، نجفآباد و
اراک انتخاب شدند. جهت بررسی دریافتهای معمول غذایی از پرسشنامه بسامد خوراک
معتبر استفاده شد. مصرف نوشیدنیهای شیرین شده قندی به صورت مجموع میزان مصرف
نوشیدنیهای غیر الکلی و آبمیوههای صنعتی بدست آمد. افراد از نظر میزان مصرف
نوشیدنیهای شیرین شده قندی به سه دسته تقسیم شدند؛ مصرف کمتر از 1 بار در هفته،
مصرف 1تا 3 بار در هفته و مصرف بیش از 3 بار در هفته. ارزیابیهای بیوشیمیایی بر
روی نمونه خون ناشتا انجام گردید. سندرم متابولیک بر طبق راهنمای Adult Treatment Panel III تعریف گردید.
یافتهها: افرادی که
مصرف بالای نوشیدنیهای شیرین شده قندی را داشتند (بیش از 3 بار در هفته) جوانتراز
افرادی بودند که مصرف پایین (کمتر از 1 بار در هفته) داشتند. میانگین شاخص نمایه توده
بدنی (BMI) تفاوت معنیداری در بین گروهها
نداشت. مصرف بالای نوشیدنیهای شیرین شده قندی با دریافت بالاتر انرژی و مصرف
بیشتر اکثر گروههای غذایی همراه بود. تفاوت معنیداری بین سطح سرمی تریگلیسرید
در مردانی که 1-3 بار در هفته نوشیدنی شیرین مصرف میکردند و آنهایی که کمتر از 1
بار در هفته استفاده میکردند مشاهده گردید. اما پس از تعدیل عوامل مخدوشگر این
ارتباط از بین رفت. در مدل خام ارتباط معنیداری بین میزان مصرف نوشیدنیهای شیرین
و شیوع سندرم متابولیک در هر دو جنس مشاهده نشد. پس از تعدیل BMI، احتمال ابتلا به سندرم متابولیک در مردان موجود
در بالاترین دسته مصرف نوشیدنیهای شیرین در مقایسه با مردان موجود در پایینترین
دسته مصرف 17% بیشتر بود (56/0-46/2CI: ؛95% ،17/1OR:) در حالی که این احتمال در زنان 20% کمتر بود (46/0-42/1CI: ؛95% ،80/0OR:).
این ارتباط در مردان و زنان معنیدار نبود.
نتیجهگیری: مطالعه
حاضر، از یافتههای قبلی مبنی بر وجود ارتباط بین مصرف نوشیدنیهای شیرین شده قندی
و سندرم متابولیک حمایت نمیکند. انجام مطالعات آیندهنگر جهت بررسی این ارتباط لازم
است.
سیدمحمد کلانترمعتمدی، سیدرضا مجدزاده، فاطمه اردشیر لاریجانی، باقر لاریجانی،
دوره 11، شماره 3 - ( 12-1390 )
چکیده
1024x768 Normal
0
false
false
false
مقدمه: دیابت یک بیماری مزمن با عوارض متعددی است که بار زیادی به
اقتصاد و سلامت جامعه تحمیل میکند. توجه به شیوع بالای آن، بررسی وضعیت عوامل
خطر، اولویت بندی و طراحیهای مداخلهای مناسب جهت کاهش بروز آن ضروری میباشد.
هدف از این مطالعه سنجش میزان بالقوه کاهش بروز دیابت به دنبال تعدیل هر یک از
عوامل خطر به میزان ممکن (feasible)
است.
روشها: میزان بار قابل اجتناب دیابت با استفاده از مدل
"تحلیل مقابل واقع" محاسبه شد. در این مدل، شاخص "سهم تأثیر بالقوه"
(PIF) با استفاده از اطلاعات شیوع فعلی،
قدرت اثر و شیوع مقابل واقع برای هر عامل خطر محاسبه گردید. برای دستیابی به این
اطلاعات از مرور مطالعات با اولویت موارد داخلی و سپس بین المللی استفاده شده است.
یافتهها: شاخص سهم تأثیر بالقوه بر مبنای "حالت مقابل واقع
امکان پذیر" برای عوامل "قند ناشتای مختل" (IFG)،
"تحمل قند مختل" (IGT)، "ترکیب IFG و IGT"، "HDL پایین"، "هیپرتریگلیسریدمی"، "هیپرکلسترولمی"،
"پرفشاری خون"، "چاقی عمومی"، "چاقی شکمی" و
"کمبود فعالیت بدنی" به ترتیب برابر 13/0، 10/0، 18/0، 01/0، 12/0، 03/0،
13/0، 03/0، 02/0 و 10/0 محاسبه گردید.
نتیجهگیری: هر چند عامل ترکیبی IFG
و IGT به عنوان مهمترین عامل بالقوه در
پیشگیری از دیابت و کاهش بار آن نیازمند بیشترین توجه میباشد. اما در میان سایر
عوامل خطر، تعدیل فشارخون بالا، هیپرتریگلیسریدمی و کمبود فعالیت بدنی میتواند
تأثیر بیشتری داشته باشند.
فهمیه رمضانی تهرانی، امیرعباس مؤمنان، مهناز بحری خمامی، فریدون عزیزی،
دوره 12، شماره 1 - ( 10-1391 )
چکیده
مقدمه: سندرم متابولیک اختلال شایعی در دنیای امروز است و عوارض متعددی را در پی دارد. مطالعات نتایج متناقضی را در رابطه با تأثیر شیردهی و طول مدت آن بر پیشگیری از سندرم متابولیک ارائه کردهاند. هدف از مطالعۀ حاضر، بررسی ارتباط میان سابقه و طول مدت شیردهی با سندرم متابولیک در یک مطالعۀ آیندهنگر مبتنی بر جمعیت است.
روشها: از میان 4028 زن 50-15 سالۀ شرکت کننده در مطالعۀ قند و لیپید تهران که در آغاز مطالعه مبتلا به سندرم متابولیک نبودند، پرسشنامۀ اطلاعات مرتبط با شیردهی جهت 925 زن که به طور تصادفی انتخاب شده بودند، تکمیل گردید. زنانی که به مدت 6 ماه یا بیشتر سابقۀ شیردهی داشتند، به عنوان گروه مورد (554 نفر) و زنانی که کمتر از 6 ماه سابقۀ شیردهی داشتند، به عنوان گروه شاهد (371 نفر) انتخاب شدند. میزان بروز سندرم متابولیک در یک پیگیری 9 ساله، میان این دو گروه مورد مقایسه قرار گرفت.
یافتهها: میزان بروز سندرم متابولیک در گروه شاهد به طور معنیداری بیشتر از گروه مورد بود (9/70% در مقابل 2/62%، 006/0=P). داشتن سابقۀ مثبت شیردهی پس از تعدیل متغیرهای مداخله گر، صرف نظر از طول مدت آن، ارتباطی با میزان بروز این بیماری نداشت (5/0=P) اما با افزایش مدت زمان شیردهی میزان بروز سندرم متابولیک به شکل وابسته به دوز کاهش مییافت (05/0=P). سابقۀ مثبت شیردهی، کاهش فشار خون را به دنبال داشت (05/0=P).
نتیجهگیری: شیردهی طولانیتر، نقش بازدارندگی قویتری را در ابتلا به سندرم متابولیک ایفا مینماید؛ بنابراین آموزش و افزایش دانش همگانی، تسهیل شرایط و امکانات لازم برای تغذیۀ نوزادان با شیرمادر و تداوم طولانی مدت آن میتواند در کاهش ابتلا به سندرم متابولیک و عوارض آن در زنان مؤثر باشد.
Normal 0 false false false
شکوه اردوخانی، فرهاد زمانی، صدیقه مرادی،
دوره 12، شماره 4 - ( 2-1392 )
چکیده
مقدمه: حاملگی یک حالت مقاومت به انسولین در بافتهای محیطی زن باردار القا میکند، از طرف دیگر، شیردهی ممکن است از ایجاد سندرم متابولیک در آینده پیشگیری نماید. با توجه به اهمیت سندرم متابولیک، هدف از این مطالعه، ارتباط تعداد حاملگی و طول مدت شیردهی با شیوع سندرم متابولیک در مادران 70-40 ساله بود.
روشها: اطلاعات کلیه مادران 40 تا 70 سال مرکز تحقیقات جمعیت آمل براساس چک لیست طراحی شده به دست آمده و سپس مادرانی که حداقل یک بار حاملگی داشتهاند پس از کسب رضایتنامه وارد مطالعه شده و از نظر وجود سندرم متابولیک طبق معیارهای (Nationa Cholesterol Education Program, Panel III) NCEP.ATP III بررسی شدند. سایر اطلاعات نیز مانند سن، تعداد حاملگی، طول مدت شیردهی از طریق پرونده پزشکی مادران و پرسش از آنها استخراج شد. دادهها با استفاده از SPSS ویرایش 16 آنالیز شد. سطح معناداری آزمونها p-value کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد.
یافتهها: در نهایت 978 نفر وارد مطالعه شدند. میانگین سنی این افراد در زمان ورود به مطالعه 8/7±53/24 سال و میانگین نمایه توده بدنی افراد kg/m2 5/20±31/42 بود. از کل افراد، (3/31%) 306 بیمار دچار پرفشاری خون بودند و (9/38%) 380 نفر به دیابت مبتلا بودند. هر نفر به طور میانگین 26/2±71/4 حاملگی داشت. میانگین متوسط طول مدت شیردهی در کل مادران 53/19±55/81 ماه بود. در گروهی که 4 یا کمتر بارداری داشتند ارتباط معنیداری بین مدت شیردهی و سندرم متابولیک و اجزا آن به جز افزایش تریگلیسرید مشاهده نشد. در کل افراد مورد مطالعه نیزافزایش مدت زمان شیردهی ارتباط معنی داری با بروزسندرم متابولیک نداشت(9/0=P)، ولی تعداد حاملگی ارتباط آماری معنی دار مثبت با بروز سندرم متابولیک داشتند (00/0P=).
نتیجهگیری: تعداد حاملگیهای بیش از4 مورد علیرغم افزایش مطلق مدت شیردهی، ارتباط مستقیم و معنیداری با وجود سندرم متابولیک دارند.
سید محمد مظلومی، محسن محمدی سرتنگ، نادر تنیده، عباس رضائیان زاده،
دوره 14، شماره 6 - ( 6-1394 )
چکیده
مقدمه: دیابت ملیتوس از شایعترین بیماریهای متابولیک می باشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر شیرسویای تخمیر شده با بیفیدوباکتریوم لاکتیس و حاوی امگا-3 برروی پارامترهای هماتولوژی، استرساکسیداتیو، آنتی اکسیدانی و التهابی در موشهای صحرایی دیابتی شده نوع2 انجام گرفت. روش ها: در این مطالعه تجربی مداخله ای، 65 موش صحرایی به 5 گروه تقسیم شدند. دیابت نوع دو از طریق تزریق تک دوز استرپتوزوتوسین و نیکوتینآمید القاء گردید. به گروه کنترل سالم و کنترل دیابتی روزانهی 1 میلیلیتر آب مقطر، و به 3 گروه دیابتی، روزانه 1 میلیلیتر از هر یک از محصولات شیرسویا، شیرسویای پروبیوتیک و شیرسویای پروبیوتیک غنی شده با امگا-3 از طریق گاواژ به مدت 28 روز داده شد. پارامترهای هماتولوژی، استرساکسیداتیو، آنتی اکسیدانی و التهابی در انتهای مطالعه اندازه-گیری شد. یافته ها: در پایان مطالعه، میانگین پارامترهای هموگلوبین، گلبولقرمز، هماتوکریت و سوپراکسید دیسموتاز در هر 3 گروه تحت درمان در مقایسه با گروه کنترل دیابتی به طور معناداری بیشتر و میانگین پارامتر مالوندیآلدهید به طور معنادارای کمتر بود (05/0P). کاهش مالوندیآلدهید و افزایش هموگلوبین، گلبولقرمز، هماتوکریت و سوپراکسید دیسموتاز در گروه دیابتی مصرف کننده ی شیرسویای پروبیوتیک غنی شده با امگا-3 نسبت به 2 گروه دیگر بیشتر بود. از طرفی میزان hs-CRP در گروه دیابتی مصرف کننده ی شیرسویای پروبیوتیک غنی شده با امگا-3 نسبت به گروه کنترل دیابتی و گروه دیابتی مصرفکننده ی شیرسویای پروبیوتیک به طور معناداری کمتر بود (05/0 P). نتیجهگیری: به طور کلی ترکیب شیرسویا، پروبیوتیک ها و امگا-3، احتمالا در کاهش استرساکسیداتیو در دیابت موثر می باشد.
شهناز اسماعیلی، فاطمه بندریان، فریده رضی، حسین ادیبی، علی جلیلی، بابک ارجمند، کاملیا رامبد، انسیه نسلی اصفهانی، باقر لاریجانی،
دوره 20، شماره 1 - ( 11-1399 )
چکیده
مقدمه: پژوهشگاه علوم غدد و متابولیسم (EMRI) یکی از بزرگترین مؤسسات تحقیقاتی در ایران است که برای ایجاد راهبردهای تحقیقاتی و مدیریت بیماریهای غدد و متابولیک مانند دیابت ایجاد شده است. هدف این گزارش مرور و جمعبندی فعالیتهای تحقیقاتی انجام شده مرتبط با دیابت در ربع قرن در EMRI است.
روشها: یک جستجوی جامع در PubMed ، Scopus و Embase برای یافتن مطالعات مرتبط با دیابت در EMRI انجام شد. پس از استخراج دادهها، مقالات براساس نوع مقاله، سطح شواهد، انواع دیابت و موضوع آنها طبقهبندی شدند.
یافتهها: پس از حذف موارد تکراری و غربالگری در نهایت 228 مقاله باقی ماند که طبقهبندی شدند. بیشتر تحقیقات دیابت انجام شده در مرکز تحقیقات دیابت (DRC) در مورد دیابت نوع دو (37%) بود. براساس نوع مقاله، بیشتر مقالات اورجینال بودند. علاوه بر این، مطالعات بالینی بیشترین شواهد را در مستندات بهدست آمده تشکیل میدادند. براساس موضوع، بیشتر مقالات مربوط به علوم پایه و عوامل مرتبط با دیابت بود و بهدنبال آن مطالعات مربوط به مدیریت و پیشگیری از دیابت قرار داشتند.
نتیجهگیری: بیشتر تحقیقات انجام شده در مرکز تحقیقات دیابت در ربع قرن اخیر از نوع مطالعات اصیل و در موضوعات علوم پایه در حوزهی دیابت نوع دو است و بیشترین شواهد تولید شده مربوط به مطالعات مشاهدهای هستند.
مرضیه علیجانی، منصور سیاوش، پروانه اباذری،
دوره 23، شماره 5 - ( 10-1402 )
چکیده
مقدمه: توانمندسازی بیمار و حمایت از خودمدیریتی بهواسطۀ آموزش، کلید کنترل دیابت است. چالش مورد نیاز بررسی و تحلیل جدی، ارزیابی فرایند آموزش و حمایت از خودمدیریتی در سطح مراکز ارائه دهندۀ خدمات دیابت است. مطالعۀ حاضر با هدف تعیین وضعیت آموزش دیابت با استانداردهای آموزش و حمایت از خودمدیریتی دیابت در مراکز خدمات جامع سلامت و کلینیکهای دیابت استان اصفهان انجام شده است.
روشها: واحدهای آموزش دیابت 20 مرکز خدمات جامع سلامت و 11 کلینیک دیابت در استان اصفهان حجم نمونه را تشکیل دادند. ابزار گردآوری اطلاعات چک لیستی با 107 گویه بود که به روش مشاهده و بررسی 170 پروندۀ کاغذی/الکترونیک بیماران مبتلا به دیابت تکمیل گردید.
یافتهها: در بیش از دو سوم پروندههای مراکز /کلینیکهای دیابت، ارزیابیهای اولیه نه انجام و نه ثبت شده بود. در 5% پروندهها نیازسنجی آموزشی ثبت شده و در نزدیک 100 درصد پروندهها، برنامهریزی آموزشی ثبت نشده بود. در بیش از یک سوم پروندهها (5/%36)، آموزش رژیم غذایی همان یک بار در موقع تشکیل پرونده ثبت شده بود. در 3.4% پرونده ها، ارزشیابی اثربخشی آموزشی ثبت شده و در سه چهارم پرونده ها (75/78%)، پشتیبانی و حمایت مداوم برای خودمدیریتی ثبت نشده بود.
نتیجهگیری: بین وضعیت آموزش و حمایت از خودمدیریتی دیابت و استانداردهای فرآیندی و برآیندی DSMES در واحدهای آموزشی تحت پوشش معاونت های بهداشت و درمان استان شکاف معنیداری وجود دارد. این شکاف بهطور جدی و منفی بر نتایج این رویکرد تأثیر میگذارد.