22 نتیجه برای عملکرد
باقر لاریجانی، حسین فخرزاده، زهرا کمیلیان، رامین حشمت، رضا برادر جلیلی، منصوره معادی،
دوره 3، شماره 1 - ( 2-1383 )
چکیده
مقدمه: هیپرلیپیدمی از مهمترین عوامل خطر پیدایش و پیشرفت بیماریهای قلبی - عروقی در جهان محسوب میشود. تعداد مرگ و میر ناشی از این بیماری در ایران روزانه 166 نفر و سالانه تقریباً 125000 نفر میباشد. مطالعات متعدد نشان میدهد که باید راهکارهایی در جهت پیشگیری و اصلاح شیوه زندگی انجام پذیرد که این میسر نمیشود مگر با آموزش فراگیر و مداوم که تیم درمان خصوصاً پرستاران میتوانند نقش به سزایی در انجام آن داشته باشند. هدف از این مطالعه بررسی مقایسهای اثر آموزش از طریق برگزاری جلسات گروهی و کتابچههای آموزشی بر میزان آگاهی و عملکرد بیماران مراجعهکننده به درمانگاه لیپید است.
روشها: این بررسی از نوع مطالعات مداخلهای است که نمونههایی بهصورت تصادفی انتخاب شد و با استفاده از ابزار پرسشنامه میزان آگاهی و عملکرد قبل از آموزش و بعد از آموزش مورد سنجش قرار گرفت. تعداد نمونهها 304 نفر بودهاند که به 152 نفر کتابچه داده شد و 152 نفر دیگر دعوت به بحث گروهی شدند.
یافتهها: در گروه یک (بحث گروهی) بعد از آموزش 27% افزایش آگاهی و عملکرد مشاهده شده و در گروه دو (کتابچه) 26% افزایش مشاهده گردید که بین دو گروه تفاوت معنیداری بهدست نیامد.
نتیجهگیری: با توجه به یکسان بودن میانگین نمرات دو گروه شاید بتوان گفت که اثر هر جلسه آموزشی میتواند معادل دادن کتابچه به بیماران باشد؛ بنابراین پیشنهاد میشود که برای نتیجهگیری بهتر، این جلسات بهطور مداوم و در فواصل منظم برگزار گردد.
فاطمه عدیلی، حسین فخرزاده، معصومه نوری، جلیل مکارم، باقر لاریجانی،
دوره 5، شماره 2 - ( 6-1384 )
چکیده
طی سالهای اخیر، مطالعاتی در بعضی کشورها پیرامون عوامل خطر بیماریهای قلب و عروق وآگاهی وعملکرد افراد نسبت به این عوامل صورت گرفته است. عوامل خطر بروز بیماریهای قلبی و عروقی شامل عوامل غیرقابل تعدیل، رفتاری و فیزیولوژیک میباشند. با توجه به مطالعات اندک در این زمینه در ایران و ضرورت پیشگیری از بیماریهای قلبی و عروقی، شناخت میزان آگاهی و سطح عملکرد افراد از این عوامل خطر مورد بررسی قرار گرفته است.
روشها: در این مطالعه مقطعی ابتدا 1576 نفر از ساکنین منطقه 17 پایگاه تحقیقات جمعیتی شهر تهران در سال 81 به صورت نمونه گیری تصادفی خوشهای جدا شدند. از این میان 181 نفر مجدداً انتخاب شدند. فراوانی هریک از عوامل مؤثر بر سلامت قلب وعروق مانند ورزش، کلسترول خون بالا، استعمال دخانیات، چاقی، فشار خون بالا، بیماری قند، سابقه فامیلی سکته قلبی، مرد بودن، هیجان و استرس، زندگی بدون تحرک، غذای پرنمک، مصرف سبزیجات و میوهجات، چربی حیوانی، غذای پرچرب و گوشت قرمز مورد بررسی قرار گرفت. همچنین عملکرد افراد مورد مطالعه جهت کنترل عوامل خطر نیز بررسی شد ( نمونهگیری دو مرحلهای).
یافتهها: در این مطالعه 8/71 درصد از افراد مورد مطالعه زن و 2/28 درصد از آنان مرد بودند. اطلاع افراد از بیماریهای قلبی- عروقی با میزان تحصیلاتشان ارتباط معنیدار آماری داشت (001/0P<). به عقیده افراد مورد مطالعه، شایعترین علل مرگ و میر بزرگسالان به ترتیب سکته قلبی (2/65%)، تصادفات (44%) و سرطانها (3/13%) بود.
در این مطالعه9/77% از افراد از تأثیر نمک در رژیم غذایی به عنوان عوامل خطر در بروز بیماریهای قلبی و عروقی اطلاع داشتند و 74% افراد بنا به اظهار خودشان روغن مایع مصرف مینمودند.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه، دانش افراد در مورد عوامل خطر بیماریهای قلب و عروق از سطح بالایی برخوردار است. با این حال بین آگاهی افراد و عملکرد آنها تفاوت واضحی وجود دارد. ارائه الگوهای مناسب در تغذیه، فعالیت بدنی و فراهم آوردن برنامه های مدون آموزشی برای افراد جامعه،در عملکرد آنان بسیار مؤثر میباشند.
لیلا آزادبخت، مسعود کیمیاگر، یدا... محرابی، احمد اسماعیل زاده،
دوره 6، شماره 4 - ( 3-1386 )
چکیده
امروزه سندرم متابولیک را یک بیماری التهابی قلمداد می کنند لذا توجه به عوامل تاثیر گذار بر میزان عوامل التهابی در این بیماری حایز اهمیت است. هدف از این تعیین اثرات مصرف سویا بر شاخص های التهابی و عملکرد آندوتلیالی در زنان یائسه مبتلا به سندرم متابولیک می باشد.
روشها: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی متقاطع و تصادفی بر روی 42 زن یائسه مبتلا به سندرم متابولیک انجام شد. شرکت کنندگان به طور تصادفی برای مدت 8 هفته از رژیم غذایی DASH (رژیم با هدف کنترل فشار خون ، یا رژیم غذایی حاوی پروتیین سویا و یا رژیم حاوی دانه کامل سویا استفاده کردند. مارکر های التهابی با استفاده از روش ELISA اندازه گیری شدند.
یافتهها: تفاوت میزان E-selectin (از جمله عوامل التهابی نشاندهنده عملکرد آندوتلیال) متعاقب دوره دانه کامل سویا در مقایسه با دوره کنترل 4/11%- (01/0 P<) و تفاوت آن در دوره پروتیین سویا در مقایسه با دوره کنترل 7/4%- (19/0P= ) بود. مصرف دانه کامل سویا سطح اینترلوکین 18 را در مقایسه با دوره کنترل کاهش داد( تفاوت از دوره کنترل : 2/9%- ، 01/0 P<). در مورد میزان C-Reactive Protein تفاوت دوره مصرف دانه کامل سویا از دوره کنترل 9/8%- (01/0 P<) و این تفاوت در مورد دوره پروتیین سویا از دوره کنترل 6/1%- (01/0 P<) بود.
نتیجهگیری: مصرف کوتاه مدت دانه کامل سویا باعث کاهش برخی از عوامل التهابی و افزایش سطح اکسید نیتریک پلاسما در زنان یائسه مبتلا به هر پنج جزء سندرم متابولیک گردید.
مرتضی تقوی، صدیقه فاطمی، رباب ابوترابی،
دوره 8، شماره 4 - ( 4-1388 )
چکیده
مقدمه: سلامت جنسی مسأله مهمی است که اغلب در مراقبت بیماران دیابتی نادیده گرفته میشود. بر خلاف اختلال نعوظ در مردان دیابتی که مطالعات زیادی در مورد آن انجام شده است، در مورد اختلال عملکرد جنسی در زنان مطالعه چندانی نشده است. هدف از این مطالعه ارزیابی فراوانی اختلال عملکرد جنسی در زنان مبتلا به دیابت نوع 2 و مقایسه آن با یک گروه کنترل هم سن بوده است.
روشها: 50 بیمار زن مبتلا به دیابت نوع 2 که دارای همسر و زندگی زناشویی مشترک بودند و جهت کنترل از فروردین تا اسفند 1386به کلینیک غدد بیمارستان قائم مراجعه کرده بودند انتخاب شدند. هموگلوبین گلیکوزیله(HbA1C) و قند خون ناشتا(FBS) در تمام بیماران اندازهگیری و عملکرد جنسی (SF) آنها با استفاده از پرسشنامه ارزیابی شد. امتیاز عملکرد جنسی در مورد هر یک از اجزای آن محاسبه و با یک گروه شاهد 40 نفری متاهل و با سن مشابه مقایسه شد.
یافته ها: سن متوسط در گروه بیماران 68± 39 سال و گروه کنترل 53±42 سال بود. نمایه توده بدنی (BMI) در گروه بیماران Kg/m26± 5/29 ودر گروه کنترول Kg/m2 6± 8/21 بود. FBSدر گروه بیماران mg/dl 5/69 ± 3/123 و HbA1C در آنها 9/1 ± 95/8 درصدگزارش شد. امتیاز عملکرد جنسی در تمایل جنسی، تحریک پذیری، مرطوب شدن واژن، ارگاسم و رضایت جنسی کلی، در گروه بیماران کمتر از گروه کنترل بودند (05/0 P <). سن و مدت ابتلا به دیابت رابطه منفی با تمام مراحل عملکرد جنسی داشتند ولی رابطه آماری قابل ملاحظه بین امتیاز عملکرد جنسی و BMI، میزان کنترل قندخون (FBS و HbA1C)، تحصیلات و شغل بیمار وجود نداشت.
نتیجه گیری: دیابت نوع 2 بصورت قابل ملاحظه ای عملکرد جنسی زنان مبتلا را مختل می کند. سن و مدت ابتلا به بیماری عوامل تعیین کننده در امتیاز عملکرد جنسی هستند.
مریم پیمانی، عذرا طباطبایی ملاذی، رامین حشمت، سمیه امیری مقدم، مژگان سنجری، محمد پژوهی،
دوره 9، شماره 4 - ( 6-1389 )
چکیده
مقدمه: علی رغم شیوع بالای دیابت در سراسر دنیا، اطلاع دقیقی از آگاهی، نگرش و عملکرد پزشکان در این مورد در کشور ما وجود ندارد. این مطالعه با هدف پاسخ به این سوال طراحی شد.
روشها: این مطالعه پیش آزمون با همکاری 69 پزشک از تخصصهای مختلف انجام شد. ابزار پژوهش پرسشنامهای مشتمل بر4 بخش: اطلاعات دموگرافیک، سوالات آگاهی، نگرش و عملکرد در زمینه دیابت و عوارض آن بود. از روشهای آماری توصیفی و استنباطی جهت تجزیه و تحلیل دادهها استفاده گردید.
یافتهها: در 29 درصد کل پزشکان، آگاهی کافی بود. نمره آگاهی رابطه خطی منفی با تخصصیتر شدن مدرک تحصیلی و یا افزایش سنوات طبابت داشت. این ارتباط تنها برای افزایش سنوات طبابت معنیدار بود. نمره نگرش نیز رابطه خطی منفی با تخصصیتر شدن مدرک تحصیلی و با افزایش سنوات طبابت داشت ولی هیچ کدام از نظر آماری معنیدار نبودند. 2/36 درصد کل پزشکان عملکرد مناسبی داشتند که اکثریت آنان (50 درصد) پزشک عمومی بودند. نمره عملکرد رابطه خطی منفی و معنیداری با تخصصیتر شدن مدرک تحصیلی و با افزایش سنوات طبابت داشت. همچنین رابطه خطی مثبت و معنیداری بین نمره آگاهی با نگرش (54/0=r)، آگاهی با عملکرد (47/0=r) و نگرش با عملکرد (48/0=r) مشاهده شد.
نتیجهگیری: به نظر میرسد آگاهی، نگرش و عملکرد پزشکان در زمینه درمان و کنترل دیابت و عوارض آن در کشور ما مناسب نیست. برگزاری برنامههای آموزش مداوم، توأم با پایش مناسب آنها جهت ارتقای سطح آگاهی، نگرش و عملکرد پزشکان ضروری است.
محمود یوسفیفرد، هادی بهاریفر، سیدمصطفی حسینی، رضا چمن، شروین تسلیمی، سیداحمد سیدعلی نقی، سیدمرتضی کریمیان،
دوره 11، شماره 1 - ( 10-1390 )
چکیده
AHR (aryl hydrocarbon receptor) یک فاکتور رونویسی وابسته به لیگاند است که حجم زیادی از ژنها را در گونههای مختلف کنترل میکند. این گیرنده به مجموعهای از ترکیبات شیمیایی که از لحاظ ساختاری متفاوت میباشند متصل و فعال شده و
نقش مهمی را در سازوکارهای مختلف بازی میکند. AHR بیشتر به عنوان گیرندهای که در اثرات سمی زنوبیوتیکها نقش دارد شناخته میشود اما شواهد زیادی در دست میباشد که نشان میدهد این فاکتور رونویسی اثرات مهمی نیز در فرآیندهای بیولوژیک دارد. مسیر سیگنالینگ AHR برای تنظیم عملکرد سیستم ایمنی، رشد و تنظیم چرخه سلول، تنظیم سیستم تولید مثل و تنظیم سیستم حیاتی میباشد. علاوه بر این، نقش مهمی نیز در بروز انواع مختلف سرطان از جمله سرطانهای دستگاه گوارش و ریه ایفا مینماید. نقش AHR در ایجاد سرطان یک نقش دوگانه میباشد. هنگامی که این گیرنده توسط لیگاند خارجی فعال میشود، القاء کننده سرطان بوده در حالی که در صورت فعال شدن با لیگاند داخلی، رشد تومور را مهار مینماید. هدف از این مطالعه بیان ویژگیهای ساختاری، مسیر سیگنالینگ، معرفی لیگاندهای داخلی و خارجی این گیرنده بوده و در نهایت نیز به نقشهای این گیرنده، خواهد پرداخت.
ماندانا گودرزی، عیسی ابراهیمزاده، علیرضا ربیع، بهمن سعیدی پور، محمد اصغری جعفرآبادی،
دوره 11، شماره 3 - ( 12-1390 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
مقدمه: میزان آگاهی، گرایش مثبت و تداوم عملکرد مناسب و خودکارآمدی در
کنترل بیماری های مزمن از جمله دیابت مؤثر می باشد. لذا
پژوهش حاضر با هدف شناخت نیازهای آموزشی بیماران دیابتی نوع دو شهر کرج از طریق تعیین میزان آگاهی،
نگرش، عملکرد و خودکارآمدی آنها نسبت به بیماری دیابت و ارتباط عوامل مذکور با یکدیگر انجام شد.
روش ها: در این پژوهش از روش توصیفی- تحلیلی
استفاده شده که نمونه ی آماری آن 200 نفر بودند و با روش نمونه گیری تصادفی از
میان بیماران داوطلب مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به انجمن دیابت شهر کرج،
انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، شامل پرسشنامه آگاهی، نگرش و عملکرد، پرسشنامه
خودکارآمدی و برگه ثبت متغیرهای فیزیولوژیک بود که روایی و پایایی پرسشنامه ها، مورد
تأیید قرار گرفت. تجزیه و تحلیل اطلاعات، با استفاده از نرم افزار SPSS17 ودر سطح معنی داری5% و استفاده از
آزمون همبستگی پیرسون، اسپیرمن، آزمون t مستقل و تحلیل
واریانس با آزمون تعقیبی دانکن وآزمون ناپارامتری کروسکال والیس انجام شد.
یافتهها: میانگین نمره آگاهی بیماران نسبت به
بیماری دیابت، 25/8)26/2 (SD=
بود که در سطح متوسط می باشد. نمره نگرش بیماران 62/17)94/2(SD=
و در سطح خوب مشاهده شد. امتیاز عملکرد بیماران82/3)11/1
SD=
(و در سطح متوسط بود و امتیاز خودکارآمدی
بیماران،44/15)47/2 (SD=
و در سطح متوسط گزارش گردید؛ همچنین رابطه بین آگاهی و نگرش با خودکارآمدی معنی
دار بود(05/0>P ) .
نتیجهگیری: یافته های این پژوهش نشان داد که میزان
آگاهی، عملکرد و خودکارآمدی بیماران نسبت به بیماری دیابت نوع دو، در حد متوسط می
باشد و با افزایش سطح آگاهی و بهبود نگرش، خودکارآمدی بیماران نیز افزایش می یابد
که این خود در پیشگیری از عوارض و کنترل بیماری اهمیت دارد؛ بنابراین با توجه به
مطالعاتی که به نقش مثبت آموزش بر افزایش آگاهی، نگرش، عملکرد و نهایتاً کنترل قند
خون تأکید کرده اند، برنامه ریزی برای به کارگیری روش های نوین می تواند به رفع نیازهای
آموزشی بیماران در کشورمان منجر گردد.
لادن مهران، گلشن امیرشکاری، عطیه آموزگار، میترا هاشمینیا، حسین دلشاد، فریدون عزیزی،
دوره 12، شماره 3 - ( 12-1391 )
چکیده
مقدمه: مصرف سیگار، با کاهش غلظت سرمی TSH، خطر پایینتر کمکاری تیرویید و احتمالاً، فراوانی پایینتر اتوایمنوتیرویید مرتبط میباشد. مطالعات متعدد جمعیتی در مناطق کمبود یُد ارتباط سیگار را با عملکرد تیرویید نشان دادهاند ولی مطالعات جمعیتی مشابه در مناطق با کفایت یُد بسیار اندک میباشد. هدف از این مطالعه بررسی این موضوع که آیا ارتباطی بین سطح سرمی TSH و آنتیبادی ضد پراکسیداز با کشیدن سیگار وجود دارد، میباشد.
روشها: در یک مطالعه مقطعی در قالب مطالعه قند و لیپید تهران به صورت تصادفی 1558 فرد با عملکرد تیرویید طبیعی و بدون سابقه بیماری تیرویید بررسی شدند. TSH و TPOAb از نمونه سرم ناشتا اندازهگیری شد. نمونهها به دو گروه سیگاری و غیرسیگاری طبقهبندی شدند.
یافتهها: میانگین Ln TSH در سیگاریها به طور معنیداری کمتر از غیر سیگاریها بود (82/0±36/0 در مقایسه با 82/0±6/0، 001/0>P). احتمال وقوع هایپوتیروئیدی در سیگاریها به وضوح کمتر از غیر سیگاریها بود (8/0-2/0=CI 95%، 4/0=OR). میزان مثبت بودن TPOAb در غیر سیگاریها به طور معنیداری بالاتر از سیگاریها بود. (5/13% در مقایسه با 7/6%، 001/0>P).
نتیجهگیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان میدهد کشیدن سیگار با سطح پایینتر TSHسرم، احتمال کمتر وقوع هایپوتیروییدی و اتوایمیونیتی تیرویید همراه است.
فریدون عزیزی، لادن مهران، مریم دلشاد، عطیه آموزگار، میترا هاشمینیا، حسین دلشاد،
دوره 12، شماره 3 - ( 12-1391 )
چکیده
مقدمه: گزارشهای مربوط به ارتباط میان غلظت سرمی تیروتروپین و نمایه توده بدنی (BMI) در افراد با عملکرد نرمال تیروئید محدود بوده و متفاوت میباشد. هدف این مطالعه بررسی ارتباط بین سطح سرمی تیروتروپین در محدوده رفرانس و نمایه توده بدنی بود.
روشها: 1581 فرد بدون سابقه بیماری تیروئید در قالب مطالعه قند و لیپید تهران در بررسی مقطعی به صورت تصادفی وارد مطالعه شدند. سطح تیروتروپین سرم و آنتیبادی ضد پراکسیداز در نمونه سرمی ناشتای افراد اندازهگیری شد. قد و وزن اندازهگیری و نمایه توده بدن محاسبه گردید.
یافتهها: غلظت سرمی تیروتروپین در محدوده نرمال ارتباط مثبت و معنیداری با نمایه توده بدنی داشت (002/0P<) به گونهای که هر واحد افزایش 1μu/ml در غلظت سرمی TSH با افزایش kg/m2 31/0 در میانگین BMI همراه بود (002/0P<، 5/0-1/0=CI؛ 95%). این ارتباط مثبت و معنیدار بعد از کنترل برای جنس، فعالیت بدنی و سیگار و حتی در زیر گروه افراد بدون بیماری تیروئید اتوایمیون (بدون وجود TPO Ab) همچنان حفظ شد. ارتباط بین سطوح سرمی TSH و نمایه توده بدنی فقط در افراد غیرسیگاری وجود داشت (004/0P<).
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه تأییدی است براین موضوع که غلظت سرمی تیروتروپین در محدوده رفرانس، یکی از عوامل مؤثر بر نمایه توده بدنی در افراد غیر سیگاری میباشد.
مهتاب علیزاده ، اعظم دخت رحیمی، مصعومه آرشین چی، فرشاد شریفی، سيد مسعود ارزاقی، حسین فخرزاده ،
دوره 13، شماره 1 - ( 10-1392 )
چکیده
هدف: این مطالعه به بررسی سلامت جسمانی گروههای مختلف سنی سالمندان در شهر تهران میپردازد. این مطالعه میتواند با تعیین تفاوتهای وضعیت سلامت جسمانی و اولویتهای مراقبتی درگروههای سنی سالمندان و نیز تاثیر عوامل اقتصادی –اجتماعی بر سلامت جسمانی افراد سالمند به سیاست گذاریهای بهداشتی مورد نیاز آنان کمک کند.
روشها: این مطالعه از نوع توصیفی تحلیلی است که به روش تصادفی در سال 1389 بر روی 402 سالمند 60 ساله و بالاتر، ساکن شهر تهران در منطقه تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی انجام شد. پرسشنامهها به روش مصاحبه چهره به چهره و در چند مورد خاص با مصاحبه تلفنی تکمیل گردید. ابزارهای جمع آوری دادهها پرسشنامه در سه قسمت اطلاعات دموگرافیک، تست ابزار سنجش توانایی انجام فعالیتهای روزمره زندگی (ADL) و پرسشنامه عملکرد فیزیکی فرم کوتاه SF-36 بوده است. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرم افزار SPSS نسخه 15 و نیز نرم افزار Stata و آزمونهای کروسکال والیس و کای دو و مدل رگرسیون رتبهای چند متغیره (ordered regression polytomos) استفاده شد.
یافتهها: بر اسا س نتایج 45 درصد از افراد سالمند درگروه سنی (60 تا 69) سال و 5/36 درصد در گروه سنی (70تا 79) ساله و 18.5 درصد درگروه سالمندان بالاتراز80 سال قرار داشتند. میانگین سن افراد مورد بررسی در پژوهش حاضر 9/8±5/71 بود (زنان 2/8 ±07/72 و میانگین سن مردان 9/8± 1/71 ). درحدود 2/18 درصد سالمندان مورد بررسی برای انجام فعالیت های روزمره زندگی وابسته، 22.3 درصد نیمه مستقل و 59.5 درصد آنان مستقل بودند. از نظر عملکرد فیزیکی نیز 6/29 % سالمندان دارای محدودیت شدید و 6/32% محدودیت متوسط و 8/37% نیز فاقد محدودیت در عملکرد فیزیکی بودند. سلامت جسمانی سالمندان (توانایی انجام فعالیتهای روزمره زندگی و عملکرد فیزیکی) با متغیرهای سن، جنس، تاهل، تحصیلات، وضعیت اشتغال، منبع درآمد، وضعیت بیمه، وضعیت مسکن و همراهانی که با سالمند زندگی میکنند ارتباط معنیداری نشان داد. ولی در آنالیز رگرسیون چند متغیره و با حضور متغیرهای مخدوش کننده سن و زن بودن سالمند بیشترین اثر را در توانایی انجام فعالیتهای روزمره زندگی سالمند داشت. همچنین در مورد عملکرد فیزیکی سالمند نیز سن، زن بودن، بدون همسربودن و وابستگی مالی سالمند به دیگران بیشترین تاثیر را بر عملکرد فیزیکی داشتند.
نتیجهگیری: سالمندان پیرتر و زنان سالمند در انجام فعالیتهای روزمره زندگی ناتوانتر بهنظر میرسند. همچنین در این مطالعه سالمندان پیرتر، زنان، سالمندان بدون همسر و سالمندانی که از نظر مالی وابسته به نهادهای حمایتی، همسر، فرزندان، اقوام و سایرین بودند از عملکرد فیزیکی ضعیفی برخوردار بودند.
مهتاب علیزاده ، حسین فخرزاده ، فرشاد شریفی، نسیبه زنجری، سیامک قاسمی،
دوره 13، شماره 1 - ( 10-1392 )
چکیده
اهداف: با توجه به اهمیت ارائه خدمات بهداشتی به سالمندان، بررسی وضعیت سلامت جسمانی و روانی افراد سالمند در کشور ضروری میباشد. از طرف دیگر به دلیل افزایش شمار سالمندان و نیز افزایش بیماریهای مزمن در سنین سالمندی هزینههای ارائه خدمات بهداشتی نیز روبه افزایش است. از این رو، مشخص کردن سن شروع سالمندی در ارایه خدمات ومراقبتهای سالمندی نیاز به مطالعهای در زمینه تفاوت دو گروه سنی 64-60 ساله و 69-65 ساله در وضعیت سلامت جسمانی و روانی دارد.
روشها: در این مطالعه مقطعی و توصیفی -تحلیلی 400 نفرافراد سالمند در دو گروه سنی 64 -60 ساله و 69-65 ساله ساکن مناطق شهری استان تهران در سال 1390 به روش نمونه گیری چند مرحلهایی انتخاب شدند. نمونهها از لیست پروندههای برنامه سالمندان مراکز بهداشتی با رعایت پراکندگی توزیع جغرافیایی در شهر تهران با روش مصاحبه حضوری نمونه گیری شدند. روش گردآوری دادهها پرسشنامه ساختار یافته بوده که برگرفته از ابزارهای سنجش سلامت جسمانی (دو تست (ADL, PF و ابزارهای سلامت روانی (دو تست K6, Psychological Wellbeing) بوده است.
یافتهها: یافتههای مطالعه نشان داد که سالمندان دو گروه سنی 64-60 ساله و 69-65 ساله در انجام فعالیتهای روزمره زندگی (042/0 = P) و محدودیت در انجام فعالیتهای فیزیکی با یکدیگر تفاوت معناداری داشته (020/0 = P) و با افزایش سن محدودیت در انجام فعالیتهای فیزیکی افزایش مییابد. اما در شاخصهای سلامت روانی یعنی پریشانی روانی و احساس تندرستی روانی هرچند با افزایش سن پریشانی روانی بیشتر و احساس تندرستی روانی کمتر میشود اما تفاوت معناداری بین دو گروه سنی وجود نداشت. البته سطوح پریشانی روانی بین دو گروه سنی متفاوت بوده است.
نتیجهگیری: بر این اساس، ارائه خدمات تکمیلی را میتوان از 65 سال شروع کرد و در ارائه خدمات مشاورهای به تفاوت سلامت زنان و مردان توجه کرد.
تکتم محمودزاده، مرضیه ثاقب جو، علی ثقه الاسلامی، مهدی هدایتی،
دوره 13، شماره 3 - ( 12-1392 )
چکیده
مقدمه: دیابت یکی از معضلات سلامتی در تمامی جوامع محسوب میگردد. تداخل ورزشی و تداخل دارویی خصوصاً داروهای گیاهی، از جمله رویکردهای بهبود وضعیت افراد دیابتی تلقی میگردد. هدف از اجرای این پژوهش، بررسی اثر شش هفته تمرین هوازی و مصرف عصاره بنه، بر عملکرد سلولهای بتای پانکراس در موشهای دیابتی شده با استرپتوزوتوسین بود.
روشها: تعداد 36 سر موش نر نژاد ویستار در پنج گروه کنترل سالم، کنترل دیابتی، دیابت + تمرین، دیابت + عصاره، دیابت + تمرین + عصاره قرار گرفتند. دیابت با تزریق درون صفاقی استرپتوزوتوسین (mg/kg40) القاء شد. برنامه تمرینی شامل 6 هفته تمرین هوازی روی نوارگردان (5 جلسه در هفته، هر جلسه 40 دقیقه با سرعت 20 متر در دقیقه و شیب 5 درصد) بود. گروههای عصاره در پایان هر جلسه تمرین، بر اساس وزن بدن، عصاره بنه دریافت کردند. پس از 6 هفته تمرین هوازی و مصرف عصاره، سطوح پلاسمایی گلوکز و انسولین بهمنظور سنجش عملکرد سلولهای بتا (با استفاده از مدل HOMA-B) اندازهگیری شد. دادهها با روش آماری آنالیز واریانس یک طرفه با سطح معنیداری 05/0P< تحلیل شدند.
یافتهها: شاخص HOMA-B در گروه کنترل دیابتی نسبت به گروه کنترل سالم بهطور معنیداری بالاتر بود (0001/0P=). همچنین میانگین شاخص HOMA-B در گروههای دیابت + عصاره و دیابت + تمرین + عصاره در مقایسه با گروه کنترل دیابتی بهطور معنیداری پایینتر بود (مقادیر Pبهترتیب 003/0، 001/0) و بین میانگین شاخص HOMA-B در گروه کنترل دیابتی با دیابت + تمرین اختلاف معنیداری مشاهده نشد (052/0P=).
نتیجهگیری: نتایج این تحقیق نشان میدهد که مصرف عصاره بنه به تنهایی و همراه با انجام تمرین هوازی منجر به بهبودی معنیدار، در عملکرد سلولهای بتای پانکراس در موشهای دیابتی شده است. همچنین مصرف عصاره بههمراه تمرین در مقایسه با تمرین به تنهایی تأثیر بیشتری بر بهبود عمـلـکرد سلولهای بتای پانکراس داشته است. بهنظر میرسـد انجام فعالیتهای ورزشی به همراه مصرف گیاهان دارویی خاص، می تواند بهعنوان یک روش درمانی مکمل در بهبود وضعیت بیماران دیابتی مد نظر قرار گیرد.
فرید بحرپیما، مهدی ابراهیمی، راضیه جوادیان کوتنایی،
دوره 15، شماره 2 - ( 10-1394 )
چکیده
مقدمه: یکی از شایعترین تظاهرات نوروپاتی محیطی دیابتی (DPN)، کاهش تعادل و اختلال کنترل وضعیت است. از آنجایی که تعادل جزء نیازهای اساسی جهت انجام فعالیتهای روزمره بوده و در فعالیت ایستا و پویا نقش مهمی را ایفا میکند، لذا هدف پژوهش حاضر، ارزیابی و مقایسه تعادل پویا و عملکردی (بهصورت بالینی و آزمایشگاهی) در بیماران مبتلا به نوروپاتی محیطی دیابتی با افراد سالم است.
روشها: در این مطالعه تعادل پویا و عملکردی 11بیمار مبتلا به DPN (که نوروپاتی آنها بهوسیله پرسشنامه میشیگان تشخیص داده شده بود) و ۱1 فرد سالم که از نظر جنس، سن و نمایه توده بدنی با افراد گروه سالم جور شده بودند، بهوسیله دستگاه Biodex و تستهای تعادلی تاندم ارزیابی شدند. از آزمون t مستقل بهمنظور مقایسه شاخصهای تعادلی بین دو گروه بیمار و سالم استفاده شد. علاوه بر این، همبستگی میان شاخصهای تعادل پویا و تستهای تعادل عملکردی تاندم، توسط ضریب همبستگی پیرسون نیز مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: شاخصهای ثبات تعادل پویا در بیماران مبتلا به نوروپاتی محیطی نسبت به افراد سالم (شامل ثبات کلی (003/0=P)، ثبات داخلی-خارجی (002/0=P) و ثبات قدامی-خلفی (047/0=P)) بهطور معنیداری بالاتر بود. میانگین مدت زمان ایستادن در تستهای عملکردی تاندم در گروه دیابتی در مقایسه با افراد سالم در دو حالت چشم باز (031/0=P) و چشم بسته (016/0=P)، بهطور معنیداری کمتر بود. همچنین در گروه بیماران دیابتی، همبستگی منفی بسیار بالایی (794/0- r=) بین شاخص ثبات داخلی- خارجی با ایستادن تاندم در وضعیت چشم بسته وجود داشت (004/0=P).
نتیجهگیری: افراد مسن مبتلا به نوروپاتی محیطی دیابتی دچار اختلال تعادل عملکرد شدیدی نسبت به افراد سالم جورشده هستند که ممکن است آنها را در معرض خطر افتادن هنگام انجام فعالیتهای روزانه زندگی قرار دهد.
محسن امیدی، مهرزاد مقدسی،
دوره 17، شماره 2 - ( 12-1396 )
چکیده
عملکرد سلولهای بتای پانکراس و حساسیت به انسولین در دیابت نوع دو دچار اختلال میشود. ممکن است تمرینات ورزشی در بهبود این اختلالات مؤثر باشد؛ هرچند این موضوع هنوز به درستی مشخص نشده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی 8 هفته تمرین هوازی بر شاخص عملکرد سلولهای بتای پانکراس و مقاومت به انسولین در زنان میانسال مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد.
در این پژوهش 20 زن میانسال با دامنهی سنی 40 تا 50 سال مبتلا به دیابت نوع دو بهعنوان آزمودنی شرکت کردند. آزمودنیها براساس توان هوازی بهطور تصادفی به دو گروه کنترل (10 = n) و تمرین (10 = n) تقسیم شدند. آزمودنیهای گروه تمرین بهمدت 8 هفته، 3 جلسه در هفته و هر جلسه بهمدت 30 تا 45 دقیقه با شدت 75-60 درصد ضربان قلب بیشینه روی نوارگردان فعالیت کردند، در این مدت آزمودنیهای گروه کنترل تنها به فعالیتهای روزانهی خود پرداختند.
ها: پس از 8 هفته تمرین هوازی، سطح گلوکز ناشتا، انسولین ناشتا و شاخص مقاومت به انسولین در گروه تمرینی نسبت به گروه کنترل کاهش معنیداری داشت (05/0>P)؛ در حالیکه عملکرد سلولهای بتای پانکراس تغییر معنیداری نکرد (2/0=P).
گیری: بهطور کلی بهنظر میرسد تمرینات هوازی با شدت بهکار رفته در تحقیق حاضر، ورود گلوکز به سلولها را بهبود میبخشد اما تأثیری بر عملکرد سلولهای بتای پانکراس ندارد.
کبری حاجی علیزاده، بنفشه نوری زاده،
دوره 17، شماره 3 - ( 12-1396 )
چکیده
مقدمه: با توجه به شیوع بالای بیماری دیابت در جمعیت عمومی و همراهی بالای آن با اختلالات روانی، مطالعهی حاضر با هدف بررسی اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیک بر کاهش اضطراب و عملکرد اجتماعی بیماران مبتلا به دیابت صورت گرفت.
روش ها: پژوهش حاضر یک طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه است. جامعهی پژوهش شامل کلیهی بیماران دیابتی بود که در نیمه اول سال 1395 به بیمارستان شهید محمدی بندرعباس مراجعه داشتهاند. جهت انتخاب نمونه، از میان این مراجعه کنندگان 24 نفر براساس نمونهگیری در دسترس انتخاب و به تصادف در دو گروه 12 نفره قرار گرفتند. اعضای گروه آزمایش تحت درمان رفتاری دیالکتیکی بهمدت 8 جلسه قرار گرفتند اما گروه کنترل هیچ مداخلهای دریافت نکرد. پرسشنامههای اضطراب بک و سازگاری اجتماعی کالیفرنیا بهعنوان پیش آزمون و پس آزمون بهکار رفتند. دادههای گردآوری شده به روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره (مانکووا) در نرمافزار SPSS 21 تحلیل گردید.
یافتهها: نتایج حاصل از مانکووا نشان داد که رفتاردرمانی دیالکتیکی در کاهش اضطراب و بهبود سازگاری اجتماعی بیماران دیابتی بهطور معنیداری مؤثر بوده است.
نتیجهگیری: براساس نتایج بهدست آمده لازم است در مداخلات توانبخشی بیماران دیابتی به بهبود وضعیت روانشناختی آنان با استفاده از روشهای درمانی اثربخش توجه بیشتری مبذول شود.
بابک هوشمند مقدم، محمد علی آذربایجانی، سحابه مهدیان، علی بختیاری، مژگان اسکندری،
دوره 18، شماره 6 - ( 6-1398 )
چکیده
مقدمه: دیابت و چاقی بهواسطه تغییرات هورمونهای جنسی با کاهش عملکرد و فعالیت جنسی همراه است. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثر مستقل و تعاملی مکملسازی خارخاسک و تمرین مقاومتی دایرهای بر مقادیر تستوسترون، هورمون محرک فولیکول (FSH)، هورمون لوتئینی (LH) و نعوظ در مردان چاق دیابتی بود.
روشها: در این مطالعهی نیمه تجربی، 40 مرد چاق مبتلابه دیابت نوع دو (سن01/8±97/41سال، نمایهی تودهی بدنی 87/1±97/31کیلوگرم بر مترمربع) در چهار گروه همگن: 1) تمرین مقاومتی+دارونما 2) خارخاسک 3) تمرین مقاومتی+خارخاسک 4) کنترل قرار گرفتند. آزمودنیهای گروه اول و سوم بهمدت 8 هفته به اجرای پروتکل تمرین مقاومتی دایرهای پرداختند. همچنین آزمودنیهای گروه دوم و سوم روزانه 1000 میلیگرم (دو کپسول500 میلیگرمی) خارخاسک و گروه اول به همین مقدار دارونما دریافت کردند. نمونههای خونی و پرسشنامهی مربوطه در دو مرحلهی پیش و پسآزمون جهت سنجش مقادیر بیوشیمیایی و عملکرد نعوظ جمعآوری شد. تجزیهوتحلیل آماری دادهها با استفاده از آزمونهای تی همبسته، واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معناداری 05/0 انجام شد.
یافتهها: نتایج نشان داد مقادیر نعوظ، تستوسترون، FSHو LH در سه گروه تمرین مقاومتی، خارخاسک و تمرین مقاومتی+ خارخاسک بهطور معناداری افزایش یافت (05/0≥P). همچنین اخلاف معناداری در تمامی متغیرها بین گروه تمرین مقاومتی+ خارخاسک با گروه تمرین مقاومتی و خارخاسک مشاهده شد (05/0≥P).
نتیجهگیری: بهنظر میرسد مصرف هشت هفته خارخاسک و اجرای تمرین مقاومتی بهطور مستقل موجب افزایش عملکرد جنسی و نعوظ میشود. اما بهنظر میرسد ترکیب این دو، باعث همافزایی بیشتر عملکرد جنسی و نعوظ در مردان چاق مبتلابه دیابت نوع دو میشود.
عمار راشت، احمد عبدی،
دوره 21، شماره 2 - ( 4-1400 )
چکیده
مقدمه: شواهد نشان میدهد که رژیم غذایی پُرچرب (HFD) باعث هیپرانسولینی و اختلال در عملکرد جزایر پانکراس همراه با مقاومت به انسولین در بافت چربی میشود. هدف از پژوهش حاضر ارزیابی اثر تمرین هوازی همراه با کپسایسین بر بیان Pdx1 و GLUT2 بافت پانکراس موشهای HFD بود.
روشها: در این مطالعهی تجربی، 40 سر موش صحرایی نر ویستار بهمدت 8 هفته با رژیم غذایی نرمال (8=n، ND) و رژیم غذایی پُرچرب (HFD) (32=n) تغذیه شدند. بعد از هشت هفته همه موشها به 5 گروه: رژیم غذایی نرمال (ND)، رژیم غذایی پُرچرب (HFD)، رژیم غذایی پُرچرب-تمرین (HFDT)، رژیم غذایی پُرچرب-کپسایسین (HFDCap) و رژیم غذایی پُرچرب-تمرین-کپسایسین (HFDTCap) تقسیم شدند. گروههای تمرین بهمدت هشت هفته برنامهی دویدن هوازی با شدت متوسط (60-50% VO2max، 25-15 متر/دقیقه، 60-30 دقیقه/روز، پنج روز/هفته) را روی تردمیل انجام دادند. کپسایسین (mg/kg/day 4) یک بار در روز بهصورت خوراکی با گاواژ خورانده شد. دادهها با استفاده از ANOVA در سطح معناداری 05/0 P< آزمون شد.
یافتهها: نتایج نشان داد بیان Pdx1 و GLUT2 در گروههای HFDT (بهترتیب 002/0=P و 003/0=P)، HFDCap (بهترتیب 022/0=P و 026/0=P) و HFDTCap (بهترتیب 000/0=P و 000/0=P) افزایش معنیداری داشت. همچنین افزایش معنیداری در بیان Pdx1 و GLUT2 در گروه HFDTCap نسبت به HFDCap (بهترتیب 037/0=P و 044/0=P) مشاهده شد.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که HFD باعث اختلال در عملکرد سلولهای β پانکراس شده و تمرین هوازی به تنهایی و همراه با کپسایسین با افزایش بیان Pdx1 و GLUT2، احتمالا میتواند عملکرد سلولهای جزایر را بهبود ببخشد.
الهه حیدرنیا، فرزانه تقیان، خسرو جلالی دهکردی، مهرزاد مقدسی،
دوره 21، شماره 5 - ( 11-1400 )
چکیده
مقدمه: فرایند آپوپتوز بهعنوان یک وضعیت شایع در آسیبهای قلبی میتواند بهطور قابل توجهی توسط افزایش قند خون بهصورت مزمن تحمیل شود. از اینرو هدف پژوهش حاضر، تعیین اثرات تمرین ترکیبی و مصرف مکملهای آنتی اکسیدانی E و C بر عملکرد و بیوژنز عملکرد بافت قلب موشهای صحرایی دیابتی شده با استرپتوزوتوسین بود.
روش ها: در مطالعهی تجربی و بنیادی حاضر، تعداد پنجاه سر موش صحرایی نر نژاد Sprague Dawley بهصورت تصادفی در پنج گروه (در هر گروه 10 سر موش) تقسیم شدند: موشهای سالم بهعنوان گروه کنترل، موشهای دیابتی، تمرینات مقاومتی/استقامتی دیابتی، موشهای دیابتی که مکمل ویتامین E و C مصرف میکردند و مکمل و تمرین ترکیبی تقسیمبندی شدند. تمرین ترکیبی شامل، تمرین مقاومتی، 5 روز در هفته با شدت فزایندهی 5-45 درصد وزن موشهای صحرایی و تمرین استقامتی بروی نوارگردان بهصورت فزاینده از 30-10 دقیقه و شدت فزایندهی 75-40 درصد حداکثر سرعت طی 8 هفته انجام شد. 48 ساعت پس از آخرین جلسهی تمرین بافت قلب استخراج و بیان ژنهای PGC1α و Tfam از طریق Real-Time PCR ارزیابی شد. دادههای پژوهش با آزمون آماری واریانس دو طرفه tow way-ANOVAتجزیه و تحلیل شد (05/0≥P).
یافته ها: القا دیابت باعث کاهش معنیدار بیان ژنهای PGC1α و Tfam (05/0>P) بین گروه کنترل سالم و گروه کنترل دیابت شد. از سویی در این مطالعه مشاهده شده است که مصرف مکمل و تمرین اثر فزآیندهای بر افزایش بیان ژنهای PGC1α و Tfam در موشهای صحرایی دیابتی شده با استرپتوزوتوسین داشته است. علاوه بر این، میزان غلظت گلوکز و وزن موشهای صحرایی تیمار شده با مصرف مکمل و تمرین بهطور معنیداری نسبت به سایر گروهها کاهش یافته است (0.05P<).
نتیجه گیری: براساس نتایج بهدست آمده، مصرف مکملهای غنی از آنتی اکسیدان و تمرین ترکیبی سبب کاهش میزان گلوکز خون و از سویی باعث بهبود بیوژنز میتوکندری بافت قلب موشهای مبتلا به دیابت نوع دو شده است. از سویی، تمرین ترکیبی و مکمل آنتی اکسیدانت اثر بیشتری در روند بهبودی دیابت نوع دو نسبت به اثر هر کدام از آنها به تنهایی داشته است.
محسن امیدی، محسن ثالثی، رسول رضایی، مریم کوشکی جهرمی،
دوره 21، شماره 6 - ( 12-1400 )
چکیده
مقدمه: پروتئین BDNF مهمترین نروتروفین است که در عملکرد شناختی نقش دارد. دیابت میتواند منجر به نقص در عملکرد آن شود و عامل اﺧﺘﻼﻻت ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ در ﻫﯿﭙﻮﮐمپ است. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر 8 هفته تمرین ترکیبی بر مقادیر BDNF هیپوکمپ مغز، عملکرد شناختی (Cognitive function)، گلوکز و انسولین رتهای دیابتی شده با استرپتوزوتوسین است.
روشها: 40 ﺳﺮ رت ﻧﺮ ﻧﮋاد اسپراگداولی بهطور تصادفی به چهار گروه سالم-بیتحرک، سالم-تمرین ترکیبی، دیابت-بیتحرک و دیابت-تمرین ترکیبی تقسیم شدند. رتهای گروههای تمرین بهمدت 8 هفته تمرین ترکیبی انجام دادند. پس از 8 هفته، ارزیابی حافظه آزمودنیها با استفاده از تست عملکرد شناختی و در ماز آبی انجام گرفت. سنجش مقادیر BDNF در هیپوکمپ ازطریق آزمایش وسترن بلات انجام شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی LSD استفاده شد.
یافتهها: مطالعهی حاضر نشان داد که هشت هفته تمرین ترکیبی منجر به کاهش معنیداری در میزان قندخون ناشتا در گروه تمرین سالم نسبت به گروه بیماردیابتی شد (05/0P≤). کاهش غیرمعنیداری در میزان BDNF هیپوکمپ مغز در گروه تمرین دیابتی نسبت به گروه دیابت نیز مشاهده شد (05/0P≤). در ضمن، میزان عملکرد حافظه در گروههای تمرین سالم و تمرین دیابتی نسبت به سالم بیتحرک و دیابتی بیتحرک از نظر معنیداری در سطح بالاتری قرار داشت (05/0P≤).
نتیجهگیری: تمرین ترکیبی BDNF هیپوکمپ مغز را کاهش میدهد و میزان عملکرد شناختی در گروه تمرین نسبت به گروه بیتحرک افزایش داشت. در نتیجه میتوان گفت این نوع تمرینات در بهبود عوارض دیابت نوع دو مؤثر است.
منیژه نامجو، پروانه نظرعلی، رحمان سوری، اعظم رمضان خانی، فاطمه فلاح،
دوره 22، شماره 4 - ( 8-1401 )
چکیده
مقدمه: آدرنومدولین(ADM)یک پپتید چند عملکردی است که در طیف گستردهای از فرآیندهای فیزیولوژیکی و عملکرد قلبی-عروقی نقش دارد. هدف از پژوهش حاضر مقایسهی تأثیر فعالیت جسمانی ((PA بر سطوح ADM، نیتریکاکساید (NO) و میزان مقاومت به انسولین (HOMA-IR) در افراد ورزشکار و غیر ورزشکار بود.
روشها: 12 ورزشکار و11 غیر ورزشکار دراین مطالعهی نیمهتجربی شرکت کردند. شرکتکنندگان پژوهش با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. تمرین تردمیل بیشینه (برنامهی بروس) در هر دو گروه انجام شد. نمونههای خونی قبل و پس از انجام جلسه تمرین جهت بررسی متغیرها جمعآوری گردید. دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس یکطرفه، تی زوجی، تی مستقل و همبستگی پیرسون و در سطح معنیداری 05/0P< تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که پس ازیک وهله فعالیت ورزشی زیربیشینه، شاخص HOMA-IR در گروه غیر ورزشکار کاهش (034/0 P=) و مقادیر NO هر دو گروه ورزشکار و غیر ورزشکار افزایشیافت (001/0 P=، 002/0 P=) واین افزایش در گروه ورزشکار بیشتر بود. همچنین در مقادیر ADM سرم در گروه غیر ورزشکار (001/0 P=) پس از اتمام وهلهی تمرین افزایش مشاهده شد.
نتیجهگیری: یک جلسه فعالیت جسمانی، احتمالاً با افزایش سطوح ADM و NO میتواند منجر به اتساع عروقی بهتر و بهبود عملکرد اندوتلیال و همچنین بهبود مقاومت به انسولین در افراد غیرفعال شود. از آنجا که در افراد ورزشکار تنها سطوح NO پس از پایان فعالیت افزایش یافت، بهنظر میرسد PA بر بهبود عملکرد اندوتلیال افرادغیرفعال تأثیر بیشتری دارد.