17 نتیجه برای قلبی عروقی
حسین فخرزاده، عبدالحمید باقری، آناهیتا حمیدی، رسول پورابراهیم، رامین حشمت، معصومه نوری، یلدا رضائیخواه، باقر لاریجانی،
دوره 3، شماره 2 - ( 3-1383 )
چکیده
مقدمه: چاقی از مهمترین مشکلات بهداشتی بسیاری از کشورهای جهان به شمار میرود که سبب افزایش بروز بیماریهای قلبی عروقی میشود. چاقی کودکان عوارض متعددی را هم در زمان کودکی و هم بزرگسالی ایجاد میکند. این مطالعه به منظور ارزیابی عوامل خطر ساز بیماریهای قلبی عروقی در کودکان چاق ایرانی انجام شده است.روشها: در این مطالعه توصیفی 13086 کودک 12-7 ساله با استفاده از اندازهگیری دور کمر غربالگری شدهاند. کودکانی که اندازه دور کمرشان بیشتر یا مساوی 61 سانتیمتربود به منظور ارزیابی دقیق تر انتخاب شدند. تعداد این کودکان 284 پسر و 279 دختر بود که نمایه توده بدنی آنها بیش از مقدار طبیعی بود (اضافه وزن، چاقی). در این کودکان عوامل خطرساز بیماریهای قلبی عروقی شامل کلسترول تام ، LDL، HDL، تریگلیسریدو فشار خون ارزیابی شد. علاوه بر آن میزان قند خون و انسولین ناشتا، apo-A، apo-B و لپتین نیز اندازهگیری شد.
یافتهها: تعداد7/2% از کودکان دچار افزایش وزن یا چاقی، هیچیک از عوامل خطرساز بیماریهای قلبی عروقی را نداشتند در حالیکه 6/20% کودکان حداقل یک عامل و 6/45% بیش از 3 عامل خطر از عوامل خطر قلبی عروقی را بههمراه داشتند. شیوع افزایش میزان کلسترول در جمعیت مورد مطالعه 6/42% بود. همبستگی بین نمایه توده بدنی و فشار خون سیستولی و دیاستولی وجود داشت (05/0P<، 26/0=r و 05/0P< 30/0=r) همچنین بین نمایه توده بدنی و apo-B و لپتین همبستگی قوی وجود داشتp<0.05)).
نتیجهگیری: نتایج مطالعه حاضر نشان دهنده بالاتر بودن میزان شیوع عوامل خطر بیماریهای قلبی عروقی در کودکان چاق میباشد و بر پیشگیری و کنترل هرچه سریعتر چاقی در کودکان از همان ابتدای زمان کودکی تأکید مینماید.
صدیقه عسگری، مژگان قاریپور، غلامعلـی نادری، بابک ثابت، علیرضا خسروی، محمد هاشمی،
دوره 4، شماره 2 - ( 5-1383 )
چکیده
آترواسکلروز، فرآیندی است که با هیپرکلسترولمی و ایجاد fatty streak آغاز میگردد. همچنین مطالعات قبلی نقش سیستم ایمنی را در این روند نشان دادهاند. LDL (لیپوپروتیین با دانسیته کم) میتواند دچار تغییراتی گردد که از جمله مهمترین آنها اکسیداسیون میباشد. سیستم ایمنی، علیه LDL اکسید جدید تولید شده آنتیبادی اختصاصی میسازد. تیتر اتوآنتیبادی مذکور در جمعیتهای انسانی بهعنوان روشی تشخیصی در شناخت میزان پیشرفت آترواسکلروز بکار میرود. رابطهای بین افزایش تیتر اتو آنتیبادی علیه اکسید LDL و نیز افزایش وقوع بیماری قلبی عروقی نشان داده شده است. در این مطالعه میزان اتوآنتیبادی علیه LDL اکساید (Cu+2-LDL، MDA-LDL) و Native-LDL در بیماران آنژیوگرافی غیرطبیعی و آنژیوگرافی طبیعی و گروه شاهد مورد مقایسه قرار گرفته است.
روشها: این مطالعه به شیوه موردی- شاهدی در سه گروه بیماران با آنژیوگرافی غیر طبیعی (دارای گرفتگی عروق کرونر)، بیماران با آنژیوگرافی طبیعی و افراد ظاهراً سالم بعنوان گروه شاهد انجام شد.تعداد نمونه درهرگروه 20 نفر بود. تیتر اتوآنتی بادی علیه اکسید LDL گروههای مختلف با روش الایزا تعیین و سپس توسط آزمون آماری ANOVA مقایسه گردید.
یافتهها: نتایج بدست آمده نشان میدهد که میانگین جذب مشاهده شده در مورد اتوآنتیبادی علیه اکسید LDL ناشی از مالوندیآلدیید در گروهها بترتیب برابر با 415/0±551/3،2/0±361/0، 078/0±093/0 میباشد (005/0p<). مقدار اتوآنتیبادی علیه Native-LDL و نیز Cu+2-LDL تفاوت معنیداری نداشته است.
نتیجهگیری: از آنجا که مقادیر اتوآنتیبادی علیه اکسید LDL بطور معنیدار در گروه آنژیوگرافی غیرطبیعی از افراد به ظاهر سالم و نیز افراد با آنژیوگرافی طبیعی بالاتر است، بنابراین تعیین مقادیر آنتی بادی جهت تشخیص بالینی سریع میزان پیشرفت آترواسکروز مفید می باشد.
فرزاد حدائق، هادی هراتی، آرش قنبریان، فریدون عزیزی،
دوره 4، شماره 4 - ( 3-1384 )
چکیده
هدف از این مطالعه بررسی نقش لیپیدهای پلاسمایی شامل کلسترول تام (TC)، تری گلیسرید (TG)، LDL-C و HDL-C در برابر شاخصهای لیپیدی از جمله TC/HDL-C و non-HDL-C بعنوان متغیرهای پیشگویی کننده رخدادهای قلبی عروقی در کوتاه مدت و در افراد بالای 30 سال بوده است.
روشها: در یک مطالعه مورد - شاهد، طی 3 سال پیگیری تعداد 207 واقعه قلبی عروقی (CVD) در شرکت کنندگان مطالعه قند و لیپید تهران (TLGS) ثبت گردید. از این تعداد، 132 نفر که در ابتدای مطالعه هیچگونه سابقه CVD نداشتند به عنوان گروه مورد و 264 نفر بعد از تعدیل برای سن و جنس بهعنوان گروه شاهد انتخاب گردیدند. از تمامی افراد اطلاعات دموگرافیک، بالینی و آزمایشگاهی شامل فشار خون و شاخصهای تن سنجی و نیز لیپیدهای سرم و قند ناشتا و 2 ساعته از بانک اطلاعاتی مرحله اول TLGS در دسترس بود. خطر نسبی (RR) مرتبط با هر یک از شاخصهای لیپیدی در یک مدل رگرسیون لجستیکی مرحلهای و پس از تعدیل برای سابقه خانوادگی بیماری قلبی زودرس، مصرف سیگار، فشار خون سیستولیک و دیاستولیک، قند ناشتا و 2 ساعته و نسبت دور کمر به دور باسن، محاسبه گردید.
یافتهها: RR مرتبط با افزایش یک انحراف معیار (SD) در مقدار هر یک از لیپیدهای پیشگویی کننده مستقل CVD در آنالیز چند متغیری به این شرح بودند: TC(]0/2-2/1[5/1=RR و mg/dl 49=SD)، LDL-C (]0/2-1/1[5/1=RR و mg/dl 38=SD)، non-HDL-C (]1/2-2/1[6/1=RR و mg/dl 49=SD)، TC/HDL-C (]0/2-1/1[5/1=RR و mg/dl 8/1=SD). مقایسه این چهار متغیر مستقل با استفاده از آنالیز منحنی ROC نشان داد که هیچ تفاوت معنی داری میان قدرت پیشگویی آنها برای رخدادهای قلبی عروقی وجود ندارد. در آنالیز چند متغیری ارتباط معنی داری میان TG، HDL-C و LDL/HDL-C و رخدادهای قلبی عروقی مشاهده نگردید.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که در کوتاه مدت، TC، LDL-C، non-HDL-C و TC/HDL-C قدرت مشابهی در پیشگویی رخدادهای قلبی عروقی دارند. در این میان TC به علت هزینه های پایینتر میتواند انتخاب معقولتری جهت این پیشگویی باشد.
جواد زوار رضا، محمود دوستی، صدیقه سلیمانی، فرزاد اسدی جمنانی، بردیا فرزام فر، شهرنازآریا برزین، علی جلیلیان،
دوره 5، شماره 4 - ( 3-1385 )
چکیده
مقدمه: مطالعات تجربی نشان داده اند که مصرف گردو خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی(CHD) را کاهش میدهد. گردو میزان لیپیدهای آتروژن نظیر کلسترول تام(TC) وتریگلیسرید(TG) ولیپوپروتیینهای آتروژن همچونLDL-C،VLDL-C را کاهش میدهد. این تأثیر به علت وجود ترکیبات مختلف بهویژه اسیدهای چرب غیر اشباع با چند پیوند دوگانه (PUFA) از نوع همچون اسید لینولنیک (C18:39,12,15 ) میباشد.
روشها: 20 راس رت نرهیپرکلسترولمیک با وزن g250-200 را به چهار گروه تقسیم کرده ،سپس این رتها به مدت هشت هفته تحت رژیم غذایی که حاوی مکمل عصاره روغنی گردوی ایرانی بود تغذیه گردیدند: گروه شاهد (غلظت 0% عصاره روغنی) و سه گروه مورد 5%، 5/7% و 10% عصاره روغنی گردو (بهترتیب 035/0، 049/0 و 07/0 گرم عصاره روغنی به ازای هر گرم وزن در هر روز).
یافتهها: این مطالعه نشان داد که عصاره روغنی گردوی ایرانی (لواسانات) اثری مثبت در کاهش غلظت سرمی TG (14%)، TC (8/7%)، LDL-C (11%) و VLDL-C (12%) داشته و با افزایش میزان مصرف عصاره(5% ، 5/7% و 10%) این اثر کاهنده نیز بیشتر شد.
نتیجهگیری: به علت کاهش غلظت سرمی لیپیدها و لیپوپروتیینهای آتروژن در اثر مصرف عصاره روغنی گردوی ایرانی (لواسانات)، میتوان گردو را به عنوان یک مکمل غذایی کاهنده خطر ابتلا به بیماریهای قلبی عروقی معرفی کرد.
حسین فخرزاده، آزاده سادات خضری، علی رفائی، رسول پورابراهیم، محمد جعفر محمودی، رامین حشمت، فاطمه بندریان،
دوره 6، شماره 1 - ( 5-1385 )
چکیده
مقـدمه: با گسترش الگوی زندگی شهری، شاهد افزایش روزافزون شیوع عوامل خطر بیماریهای قلبی عروقی در کشور هستیم. لذا غربالگری این عوامل خطرساز از اولویت های ساختار بهداشتی کشور است. هدف از این مطالعه بررسی ارزش روش غربالگری به کمک سابقه خانوادگی بوده است.
روشها: 10 مدرسه راهنمایی واقع در منطقه 6 شهرداری تهران به طور تصادفی انتخاب شدند. سپس پرسشنامه ای جهت بررسی سابقه خانوادگی بیماریهای قلبی عروقی در میان دانش آموزان توزیع گردید که به کمک والدینشان آن را تکمیل کردند. پس از جدا کردن خانواده های با یا بدون سابقه خانوادگی، آنها به صورت جداگانه جهت بررسی بیشتر به بیمارستان شریعتی دعوت شدند. برای آنالیز اطلاعات از نرم افزار SPSS ویرایش 10 و تستهای آماری T-test , Chi-Square و تستهای توصیفی استفاده شد.
یافتهها: بر اساس پرسشنامه اولیه، حدود 40% خانواده ها سابقه خانوادگی مثبت داشتند. از میان خانواده های با سابقه فامیلی مثبت (پر خطر)، 72% و از گروه شاهد (گروه کم خطر)، 34% به درمانگاه مراجعه نمودند. میانگین کلسترول تام (TC) و LDL-C در خانواده های پر خطر بطور معنی داری بالاتر بود. میانگین قند خون ناشتا در پدران و فرزندان خانواده های پر خطر نیز بالاتر بود )05/0(P <. فراوانی افراد با کلسترول تام بالای mg/dl200 و قند خون ناشتای بالای mg/dl100 در خانواده های پر خطر بیشتر بود. فراوانی افراد با LDL-C بالای mg/dl130 نیز در پدران و فرزندان خانوادههای پر خطر بالاتر بود. میانگین سن، فشار خون، BMI، TG و HDL-C در دو گروه تفاوت معنی داری نداشت.
نتیجهگیری: میزان مشارکت و فراوانی عوامل خطر قلبی عروقی در خانواده های با سابقه خانوادگی مثبت بطور معنی داری بیشتر است. لذا یافته های این مطالعه، استفاده از سابقه خانوادگی را جهت غربالگری تایید می نماید.
فرشته کلانتری، سیلوا هوسپیان، ساسان حقیقی، مسعود امینی،
دوره 6، شماره 3 - ( 2-1386 )
چکیده
هدف از این مطالعه بررسی شیوع عوامل خطر بیماریهای قلبی عروقی در بیماران دیابتی نوع 1مراجعه کننده به مرکز تحقیقات غدد و متابولیسم اصفهان می باشد.
روشها : در این مطالعه مقطعی، شیوع عوامل خطر بیماریهای قلبی عروقی شامل دیس لیپیدمی، مصرف سیگار و پرفشاری خون در افراد دیابتی نوع یک 30ـ15 ساله مورد بررسی قرار گرفت. موارد mg/dl 170> کلسترول ، mg/dl 100 LDL< ، mg/dl 35> HDL ، mg/dl 150< TG، فشار خون سیستولیک کمتر از 120 و دیاستولیک کمتر از 80 میلیمتر جیوه به عنوان حد مطلوب کنترل محسوب شدند.
یافته ها : در 219 بیمار دیابتی نوع 1 ( میانگین سنی 3/10 5/22 سال ، زن/مرد=120/99)، میانگین کلسترول و HDL کلسترول در زنان(9/34176،1/344/46) بالاتر از مردان بود(4/329/162،1/105/41) (05/0P<). در کل جمعیت مورد مطالعه شیوع مصرف سیگار(15 نفر ) 9/6%، هیپرکلسترولمی(104نفر) 4/47%، 100 HDL (50نفر) 8/22%، هیپرتری گلیسریدمی(40نفر) 3/18% و پرفشاری خون (17نفر( 7/7% بود. در بررسی عوامل خطر به تفکیک جنس شیوع mg/dl35HDL< در مردان وmg/dl 170> کلسترول در زنان بیشتر بود (05/0P<).
نتیجه گیری : نظر به شیوع نسبتاً بالای عوامل خطر بیماریهای قلبی عروقی در جمعیت دیابتی نوع 1 اصفهان و نیز تعدیل پذیر بودن این فاکتورها، تلاش در جهت آموزش کنترل مطلوب دیابت، افزایش فعالیت بدنی و پیگیری مستمر این عوامل خطر در بیماران دیابتی نوع 1 ضروری به نظر میرسد.
پروین میرمیران، نازنین نوری، مریم بهشتی زواره، فریدون عزیزی،
دوره 6، شماره 4 - ( 3-1386 )
چکیده
از آنجا که تحقیقات کمی در مورد اثرات مفید سبزیجات و میوهجات بر روی عوامل خطر بیماریهای قلبی عروقی در مطالعات جامعهنگر در دسترس است، هدف از این مطالعه ارزیابی میزان و چگونگی رابطه دریافت میوه و سبزی با عوامل خطر بیماریهای قلبی و عروقی در بزرگسالان بود.
روشها: در این مطالعه مقطعی جامعه نگر 840 فرد بزرگسال ساکن تهران(361 مرد و 479 زن) در سن بین 18 تا 74 سال بهصورت تصادفی در سال 1378 انتخاب شدند. دریافتهای غذایی با استفاده از پرسشنامه بسامد غذایی (FFQ) ارزیابی و مقادیر ذکر شده هر غذا با استفاده از راهنمای مقیاسهای خانگی به گرم تبدیل و وارد برنامهNutritionist III شد. حدود مرزی برای دستجات میوه و سبزی 0-9/1، 2-9/2، 3-9/3و 4≤ سهم در روز انتخاب شدند .
یافتهها: بعد از تطبیق برای متغیرهای مخدوش گر در رگرسیون لوجستیک چند متغیره ، دریافت میوه و سبزی بطور معنی دار و معکوس با عوامل خطر CVD مرتبط بود. نسبت شانس تعدیل شده در مدل اول که برای سن، BMI، دریافت انرژی، وضیت کشیدن سیگار، کلسترول رژیم غذایی و شیوع دیابت یا بیماری کرونر قلب تطبیق شده بود، برای غلظت LDL-C بالای سرمی1، 88/،81/0و 75/0 (01/0P<)بود و با تعدیل بیشتر برای تحصیلات، فعالیت بدنی، دریافت چربی اشباع، غیراشباع ، چربی کل، پتلسیم و ویتامین ث این روند مخدوش نشد. این ارتباط در تمام بخشهای کشیدن سیگار، فعالیت بدنی و سه اک های Keys score مشهود بود.
نتیجهگیری: دریافت بیش از 4 سهم میوه و سبزی، با غلظت کمتر LDL-C و کلسترول تام سرم و در نتیجه خطر کمتر بیماریهای قلبی عروقی مرتبط بود .
آزاده ضابطیان، فرزاد حدایق، مریم توحیدی، فرهاد شیخ الاسلامی، فریدون عزیزی،
دوره 7، شماره 1 - ( 4-1386 )
چکیده
هدف از این مطالعه تعیین و بررسی شیوع سندرم متابولیک و ارتباط آن با بیماری های قلبی-عروقی در افراد مسن ایرانی بود.
روشها: در این مطالعه مقطعی، شیوع سندرم متابولیک بر اساس معیارهای ATP III ،WHO و IDF در 720 مرد و زن
65 ≤ سال بررسی گردید. رگرسیون لجستیک با روش مرحلهای برای تخمین نسبت شانس بروز بیماری های قلبی-عروقی در ارتباط با هر یک از تعاریف سندرم متابولیک در 3 الگو یا طرح صورت گرفت. بدینترتیب که الگوی اول نسبت شانس بروز بیماری های قلبی-عروقی را با تعدیل متغیر سن و الگوی دوم بعد از تعدیل متغیرهایی سن، سابقه مصرف سیگار، سابقه خانوادگی بروز بیماری های قلبی-عروقی زودرس و LDL سرمی و در نهایت در الگوی سوم تاثیر متغیرهای مخدوش کننده ذکر شده در الگوی دوم به علاوه اجزای سندرم متابولیک بر اساس هر یک از سه معیار تعدیل میشود.
یافتهها: شیوع سندرم متابولیک به ترتیب 8/50، 9/41 و 8/41% بر اساس ATP III ، IDF و WHO یافت شد. IDF هم خوانی بالا با ATP III داشت. در الگوی 2، دو تعریف ATP III و WHO با CHD با نسبت های شانس به ترتیب (2/2-1/1) 6/1 و (4/2-9/1) 7/1 ارتباط داشتند. در الگوی 3، چاقی (طبق WHO) و فشار خون بالا (طبق ATP III و WHO) با CHD ارتباط داشتند.
نتیجهگیری: بر اساس ATP III و WHO، سندرم متابولیک با CHD بعد از تعدیل متغیرهای قراردادی ارتباط نشان داد ولی بعد از تعدیل اجزای آن این ارتباط از دست رفت.
لیلا آزادبخت، مسعود کیمیاگر، یدا... محرابی، احمد اسماعیل زاده،
دوره 7، شماره 1 - ( 4-1386 )
چکیده
گرچه مطالعات مختلفی مزایای مصرف سویا را نشان دادهاند، اما هیچ مطالعهای این اثرات را در بیماران مبتلا به سندرم متابولیک مورد بررسی قرار نداده است. هدف از این بررسی تعیین اثر جایگزینی دانه کامل سویا و پروتئین فرآوری شده سویا در رژیم غذایی بر اجزای سندرم متابولیک، چربیهای خون، لیپوپروتئینها، مقاومت به انسولین و کنترل قند خون در زنان یائسه مبتلا به سندرم متابولیک بود.
روشها: این مطالعه تجربی، تصادفی و متقاطع روی 42 زن یائسه مبتلا به سندرم متابولیک انجام شد. سندرم متابولیک طبق راهنمای ATP III تعریف شد. تمامی بیماران در سه دوره غذایی شرکت کردند: رژیم غذایی کنترل، رژیم غذایی پروتئین سویا و رژیم غذایی حاوی دانه کامل سویا. رژیم غذایی مربوط به راهکارهای غذایی برای توقف پرفشاری خون
(DASH: Dietary Approaches to Stop Hypertension) در هر سه دوره استفاده شد . در دوره مصرف پروتئین سویا و دانه کامل سویا، پروتئین سویا و دانه کامل سویا جایگزین یک واحد گوشت قرمز شدند.
یافتههـا: سطح سرمی کلسترول تام پس از مصرف دانه کامل سویا به طور معنی داری در مقایسه با دوره کنترل (01/0P<) و دوره مصرف پروتئین فرآوری شده سویا کاهش یافت (01/0P<). چنین تفاوتهایی در مورد انسولین ناشتا (01/0P< در مقایسه با هر دو گروه کنترل و پروتئین فرآوری شده سویا)، HOMA-IR (01/0P< در مقایسه با هر دو گروه کنترل و پروتئین فرآوری شده سویا) ، قند خون ناشتا(01/0P< در مقایسه با هر دو گروه کنترل و پروتئین فرآوری شده سویا) و LDL-C (01/0P< در مقایسه با گروه کنترل و 05/0P< در مقایسه با پروتئین فرآوری شده سویا) نیز مشاهده گردید. مصرف دانه کامل سویا و پروتئین فراوری شده سویا منجر به کاهش میزان Apo B100 در مقایسه با گروه کنترل (01/0P<) گردید.
نتیجهگیری: مصرف کوتاه مدت دانه کامل سویا مقاومت به انسولین را کاهش داد و کنترل قند خون و پروفایل کلسترول را در زنان مبتلا به سندرم متابولیک بعد از دوران یائسگی بهبود بخشید .
احمد اسماعیل زاده، لیلا آزادبخت،
دوره 7، شماره 2 - ( 6-1386 )
چکیده
مقدمه: هرچند که فنوتیپ دور کمر هیپرتری گلیسریدمیک در سالهای اخیر توجه زیادی را به علت مرتبط بودن با بیماریها به خود جلب کرده است، اما معلوم نیست که آیا این ارتباط از طریق ایجاد تغییر در سطح پلاسمایی بیومارکرهای التهابی صورت میگیرد یا نه؟ لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط فنوتیپ دور کمر هیپرتری گلیسریدمیک با سطح پلاسمایی بیومارکرهای التهابی در زنان معلم تهرانی صورت گرفت.
روشها: در یک مطالعه مقطعی، شاخصهای تن سنجی و بیوشیمیایی در 507 زن 40 تا 60 ساله معلم تهرانی که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده بودند، ارزیابی گردید. فنوتیپ دور کمر هیپرتری گلیسریدمیک بصورت داشتن همزمان دور کمر بالای 89 سانتی متر و تری گلیسرید سرمی مساوی یا بالاتر از mg/dl150 تعریف شد.
یافتهها: شیوع فنوتیپ دور کمر هیپرتری گلیسریدمیک در بین زنان 2/32% (فاصله اطمینان 95%: 4/27 تا 4/37%) بود. افراد دارای فنوتیپ دور کمر هیپر تری گلیسریدمیک، سن و شاخصهای تن سنجی بالاتری داشته و از فعالیت فیزیکی کمتری برخوردار بودند. پس از کنترل اثر عوامل مخدوش کننده، زنان در سطوح مختلف دور کمر، دارای تفاوت معنی داری از نظر سطح پلاسمایی CRP (001/0=P)، TNF-α (01/0=P)، IL-6 (001/0=P)، E-selectin (007/0=P)، sICAM-1 (01/0=P) و sVCAM-1 (02/0=P) بودند. هنگامیکه در این مدلها اثر نمایه توده بدن تعدیل شد، تفاوتهای معنیدار در sICAM-1 و sVCAM-1 از بین رفت. در بین رده های مختلف سطح تریگلیسرید سرم پس از تعدیل اثر عوامل مخدوش کننده، تفاوتهای معنیداری در CRP (01/0=P)، TNF-α (008/0=P)، SAA (03/0=P)، IL-6 (01/0=P)، E-selectin (02/0=P) و sICAM-1 (01/0=P) مشاهده شد. بیشتر این تفاوتهای معنی دار، به استثنای E-selectin، حتی پس از کنترل اثر نمایه توده بدن معنی دار باقی ماندند. تداخل معنی داری بین دور کمر و سطح تری گلیسرید سرم در مورد CRP، IL-6، SAA و E-selectin وجود داشت.
نتیجهگیری: یافته های حاضر حاکی از ارتباط مثبت فنوتیپ دور کمر هیپرتری گلیسریدمیک با سطح پلاسمایی بیومارکرهای التهابی در زنان معلم تهرانی است.
عسل عطایی جعفری، مهدی نجفی، سعید حسینی، آناهیتا هوشیار راد، رامین حشمت،
دوره 7، شماره 4 - ( 8-1387 )
چکیده
مقدمه: به دلیل اهمیت تغذیه صحیح در به تاخیر انداختن عوارض قلبی عروقی، لازم است پیش از هرگونه مداخله تغذیه ای و آموزش، دورنمایی از وضعیت موجود و عادات غذایی بیماران کاندید CABG در دست باشد. در این مطالعه کیفیت رژیم غذایی مربوط به یکسال گذشته بیماران بستری جهت عمل CABG به صورت میزان پیروی از رژیم مدیترانه ای بررسی و برخی عوامل موثر بر آن شناسایی شدند.
روشها: دریافت غذایی در 418 بیمار بستری آماده عمل CABG ،توسط پرسشنامه بسامد غذایی بدست آمد و میزان پیروی از رژیم مدیترانه ای با روش امتیازدهی Med-DQI (شاخص کیفیت رژیمی مدیترانه ای)، ارزیابی شد. کیفیت رژیم بر اساس امتیازها تعیین شد. امتیاز 0 تا 4، بالاترین کیفیت و امتیاز 11 تا 14، رژیم ناسالم را نشان می دهد. همچنین ارتباط بین مشخصات دموگرافیک بیماران با چارک های امتیاز کیفیت رژیم ارزیابی شد.
یافته ها: میانگین امتیاز کیفیت رژیم بیماران 0/2 ± 3/5 بود. 34% بیماران دارای رژیم سالم (امتیاز 4-0) بودند و تنها 2 نفر در رده رژیم ناسالم (امتیاز 14-11) قرار داشتند. میانگین دریافت اسیدهای چرب اشباع، کلسترول و گوشت در بیماران با بهترین کیفیت رژیمی بطور معنی داری کمتر از بیماران با کیفیت پایینتر رژیم بود و برعکس، از دریافت بالاتر روغن زیتون، ماهی، غلات، و میوه و سبزی برخوردار بودند (0001/0>P). با این وجود حتی در گروه رژیم سالم، میانگین دریافت گوشت، روغن زیتون و ماهی به بالاترین امتیاز رژیم مدیترانه ای نمی رسید.
نتیجه گیری: بیماران کاندید CABG در طی 1 سال قبل از جراحی، از عملکرد رژیمی خوبی برخوردار بوده اند و تقریبا هیچکدام در رده رژیم نا سالم قرار نداشتند. لازم است بر مصرف کمتر گوشت و مصرف بیشتر روغن زیتون و ماهی در این بیماران تاکید شود.
الهام فقیه ایمانی، مسعود امینی، غلامرضا بارانی، پروین مرادمند، پیمان ادیبی،
دوره 7، شماره 4 - ( 8-1387 )
چکیده
مقدمه: اسکیزوفرنیا یک بیماری روانی است که 6/4-4/1 از هر 1000 نفر جمعیت را مبتلا میسازد. برخی مطالعات به شیوع بیشتر سندرم متابولیک در این بیماران اشاره کردهاند. در مطالعه حاضر به بررسی شیوع این سندرم در نمونهای از بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا در ایران پرداختهایم .
روشها: مطالعه به صورت مورد- شاهد بر روی 100 بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا و 100 فرد سالم انجام شد. شیوع کلی سندرم متابولیک و تک تک عوامل سندرم متابولیک (چاقی، پرفشاری خون و دیس لیپیدمی) مورد بررسی قرار گرفت. آنالیز اطلاعات با استفاده از آزمونهای ANCOVA ، Chi-Square و نرم افزار SPSS انجام شد .
یافتهها: شیوع کلی سندرم متابولیک در بیماران مورد مطالعه 18% و در افراد شاهد 6/5% بود (05/0 P<). در رابطه با دیابت اختلاف معنیداری بدست نیامد. ولی قند خون ناشتا در افراد بیمار به طور معنیداری بالاتر از افراد شاهد بود. همچنین متوسط دور کمر در بیماران بیش از افراد شاهد گزارش شد (001/0 P<) ولی در مورد سایر عوامل سندرم متابولیک نتایج معنیداری بدست نیامد .
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان میدهد که شیوع سندرم متابولیک به عنوان عامل خطر بیماریهای قلبی ـ عروقی در بیماران اسکیزوفرنیا بیشتر است و این یافته با مطالعات قبلی همخوانی دارد. لازم است قبل از شروع و حین درمان، بررسیهایی از این نظر بر روی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا انجام شود.
محمدرضا مهاجری تهرانی، مهرنوش محسنی، فاطمه محمدزاده، پرویز حسینی، محمد حسین گذشتی، لاله رضوی نعمت الهی، محمد حسن فروزانفر، کبری امیدفر، مریم اعلا، عباس کتابچی، باقر لاریجانی،
دوره 8، شماره 2 - ( 10-1387 )
چکیده
مقدمه: دیابت به عنوان فرایندی التهابی و مزمن، یکی از علل مهم ابتلا به بیماری های قلبی- عروقی به شمار می رود و نقش هیپرگلیسمی از طریق برخی از سازوکارهای بیوشیمیایی در ایجاد عوارض میکرو و ماکروواسکولار مشخص شده است. هیپوگلیسمی نیز یکی از عوارض نا خواسته درمانهای دارویی در بیماران دیابتی است و ارتباط آن با اختلالات قلبی عروقی نشان داده شده؛ حال آن که تاثیر آن بر نشانگرهای التهابی تاثیر گذار بر روی بیماریهای قلبی عروقی، شناخته شده نیست. این مطالعه به منظور بررسی تاثیر هیپوگلیسمی به عنوان یک استرس بر نشانگرهای التهابی موثر بر بیماریهای قلبی عروقی در افراد سالم انجام شده است.
روشها: مطالعه به صورت یک کارآزمایی بالینی با تزریق u/kg 15/0-1/0 انسولین رگولار به صورت داخل وریدی جهت ایجاد هیپوگلیسمی (قند کمتر یا مساوی mg/dl39) در 15 داوطلب سالم انجام شد. کل زمان آزمایش 240 دقیقه برای هر فرد بود و سطوح سرمی گلوکز، کورتیزول،ACTH , اپی نفرین، نوراپی نفرین، هورمون رشد و سیتوکین های پیش التهابی (CRP, TNF-a, IL-8, IL-6, IL-1b) در زمانهای پایه و 240 ،120، 60، 45،30 دقیقه بعد از تزریق انسولین اندازه گیری شد.
یافتهها: سطح سرمی هورمونهای کورتیزول، هورمون رشد ،اپی نفرین ، نوراپی نفرین و ACTH در زمان هیپوگلیسمی افزایش یافته بود (05/0P<).افزایش سطوح سرمی عوامل پیش التهابی TNF-a, IL-6,IL-1b در زمان هیپوگلیسمی کاملا معنی دار بودند (05/0P<) اما در مورد دو مارکر CRPوIL-8 ، رابطه معنی داری بین زمان هیپوگلیسمی و میانگین تغییرات دیده نشد.
نتیجه گیری: هیپوگلیسمی به عنوان یک استرس غیر اختصاصی مانند هیپرگلیسمی می تواند با فعال کردن سیستم اتونوم و ترشح کاتکول آمینها، سبب افزایش برخی از نشانگرهای قلبی عروقی و سیتوکین های التهابی موثر در بیماریهای قلبی عروقی می گردد.
سید علیرضا مهاجرانی، محمدرضا خرمیزاده، عزیز قهاری، باقر لاریجانی،
دوره 9، شماره 3 - ( 5-1389 )
چکیده
مقدمه: بسیاری از بیماران دیابتی با عوارض قلبی عروقی این بیماری نیز دست به گریبانند که شاید یکی از دلایل اصلی آن، تأثیر قند بالا بر روی آنزیم ۱۴-۳-۳ باشد. این آنزیم تغییرات ماتریکس بین سلولی را رهبری میکند. هدف از این مطالعه ارزیابی امکان وجود تفاوت سطح سرمی این آنزیم در افراد دیابتی و غیر دیابتی است.
روش: این تحقیق از نوع مورد- شاهدی بوده و بین دو گروه ۱۸ نفره دیابتی و غیر دیابتی از بیماران کاندید عمل CABG انجام شده است. میزان ترشح آنزیم ۱۴-۳-۳ در دو گروه با کمک روش Western blot انجام شد.
یافتهها: ارزیابی میزان ترشح سرمی ۱۴-۳-۳ به عنوان عامل محرک بسیاری از اتفاقات ماتریکس بین سلولی، نشان داد که در صورت وجود قند خون بالا، میزان این آنزیم هم بالا خواهد بود و این اختلاف معنیدار است. در واقع عدم کنترل قند خون بر روی سطح سرمی این آنزیم تأثیرگذار بود.
نتیجهگیری: در این مطالعه نشان داده شد که علاوه بر تغییرات غلظت آنزیم ۱۴-۳-۳ در بافتهای بیماران دیابتی، سطح سرمی این آنزیم نیز نسبت به افراد غیر دیابتی بالاتر است و به نظر میرسد علاوه بر اهمیت غلظت یا سطح درون بافتی ۱۴-۳-۳، باید به سطح سرمی این آنزیم و تأثیر سیستمیک آن نیز توجه نمود.
زهره فتحی بیاتیانی، ولیاله دبیدی روشن، فاطمه رودباری،
دوره 12، شماره 1 - ( 10-1391 )
چکیده
مقدمه: هدف از این مطالعه تعیین اثرات پروتکلهای حفاظت قلبی بر اینترلوکین 10(IL-10) و شاخصهای قلبی تنفسی در زنان چاق مبتلا به سرطان سینه بود.
روشها: در یک طرح نیمه تجربی، 40 زن چاق مبتلا به سرطان سینه با وزن 9±76 کیلوگرم و توده چربی 4±8/41 درصد شرکت داشتند.آزمودنیها به طور تصادفی به چهار گروه: کنترل، تمرین در آب، مکمل زنجبیل و گروه تمرین در آب+ زنجبیل دستهبندی شدند.آزمودنیهای گروه زنجبیل و گروه ترکیبی در طی 6 هفته روزانه 4 کپسول حاوی 750 میلیگرم پودر زنجبیل دریافت کردند. برنامه تمرین در آب به مدت 6 هفته با مدت و شدت پیش رونده از 50 تا 75 درصد ذخیره ضربان قلب اجرا شد. نمونههای خونی ناشتایی در دو مرحله قبل و پس از 6 هفته مداخلههای درمانی برای بررسی اینترلوکین 10 جمعآوری شد.
یافتهها: آنالیز واریانس یک طرفه نشان داد که تمرین در آب به همراه مصرف مکمل زنجبیل باعث کاهش IL-10، نمایه توده بدن (BMI) و درصد چربی بدن و افزایش حداکثر نبض اکسیژن، حداکثر ضربان قلب، اوج اکسیژن مصرفی و در صد اشباع هموگلوبین در مقایسه با گروه کنترل شد. به علاوه، تفاوت معناداری در مقادیر IL-10 و سطح شاخصهای قلبی عروقی بین گروههای تمرین و زنجبیل مشاهده نشد.
نتیجهگیری :به کارگیری روشهای غیر دارویی باعث بهبود عملکرد قلبی تنفسی در مبتلایان به سرطان پستان خواهد شد.
Normal 0 false false false
رسول سلیمانی مقدم، شبنم محمدی، نیره کارگر کاخکی، مریم محمدی، ابوالفضل قدیمی فر، ابوالفضل احمدنژاد، عاطفه طلایی بجستانی، محمودرضا نعمت الهی، علیرضا محمدزاده، مجید غیور مبرهن، فاطمه محمدزاده،
دوره 17، شماره 3 - ( 12-1396 )
چکیده
مقدمه: براساس آمارهای سازمان جهانی بهداشت، بیماریهای قلبی عروقی رتبهی اول علل مرگ و میر را به خود اختصاص داده است. مطالعات نشان میدهند که با اصلاح رفتار و شیوههای زندگی میتوان از شیوع بیماری قلب عروقی کاست. لذا هدف از مطالعهی حاضر بررسی سبک زندگی ارتقاء دهندهی سلامت در بیماران قلبی عروقی شهرستان گناباد در سال 1393 بوده است.
روشها: پس از تصویب طرح، 352 بیمار قلبی عروقی در شهرستان گناباد در سال 1393 وارد مطالعه شدند. دادهها توسط پرسشنامهی سبک زندگی ارتقاء دهندهی سلامت زندگی (HPLP2) جمعآوری شد. سپس توسط نرمافزار SPSS و آزمون من ویتنی و کراسکال والیس آنالیز شد. سطح معنیداری P value کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد.
یافتهها: در مجموع 352 بیمار (232 زن و 120 مرد) با میانگین سنی 34/1±89/61 وارد مطالعه شدند. بیشترین امتیاز مربوط به روابط فردی 05/8±45/24 و کمترین آن در حیطهی مدیریت استرس 60/5±65/12 بود. تمام سازهها بر سبک زندگی تأثیر مستقیم داشتند که بیشترین تأثیر مستقیم مربوط به روابط اجتماعی (329/0) و کمترین تأثیر مستقیم مربوط به مدیریت استرس (164/0) میباشد و قویترین پیشگویی کننده سبک زندگی در بین سازهها مربوط به فعالیت فیزیکی با اثر کلی 38/14 براساس سازههای الگوی واکر بود.
نتیجهگیری: نظر به اینکه سبک زندگی تأثیر بهسزایی در بیماری قلبی عروقی دارد. ممکن است بتوان با اصلاح سبک زندگی بیماران گام مؤثری جهت پیشگیری و کنترل این بیماری فراهم آید.
اسماعیل شکاری، سیدکیانوش حسینی، فریده رضی، انسیه نسلی اصفهانی، مصطفی قربانی، باقر لاریجانی،
دوره 19، شماره 4 - ( 2-1399 )
چکیده
مقدمه: دیابت میلیتوس یکی از شایعترین بیماریهای اندوکرین است. بیماریهای قلبی عروقی (CVD) یکی از مهمترین عوامل مرگ و میر در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو است. هدف از مطالعهی حاضر، بررسی پروفایل متابولومیک اسیدهای آمینه پلاسما در بیماران دیابتی مبتلا به بیماریهای قلبی عروقی است.
روشها: مطالعهی حاضر یک مطالعهی مقطعی توصیفی- تحلیلی است که بر روی 140 بیمار شامل 35 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو و بیماریهای قلبی عروقی (CVD.DM)، 35 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو و غیر مبتلا به بیماری قلبی عروقی(DM.nCVD)، 35 بیمار غیر دیابتی مبتلا به بیماری قلبی عروقی (CVD.nDM)و 35 بیمار غیر دیابتی و غیر مبتلا به بیماریهای قلبی عروقی(HS) از بین مراجعه کنندگان به کلینیک دیابت شماره 1 دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام گرفت.
یافتهها: 76 نفر (3/54%) مرد و 64 نفر (7/45%) زن در مطالعه شرکت کردند. بالاترین غلظت گلوتامین و ایزولوسین در DM.CVD، آسپارژین، سرین، آرژینین، ترئونین، آلانین، تیروزین ،والین در DM.nCVD و متیونین در CVD.nDM مشاهده شد. پایینترین غلظت تیروزین و ترپتوفان در DM.CVD، متیونین در DM.nCVD بود اسیدهای آمینه آلانین، گلوتامین، تیروزین، والین، متیونین، لوسین، لیزین و آرژنین شانس ابتلا به DM.nCVD را بهطور معنیداری افزایش میدهند. به ازای افزایش هر واحد Z-score در غلظت پلاسمایی ایزولوسین شانس ابتلا به بیماریهای قلبی عروقی بدون ابتلا به دیابت بهطور معنیداری افزایش داشت.
نتیجهگیری: اسیدهای آمینه آلانین، گلوتامین، تیروزین، والین، متیونین، لوسین، لیزین و آرژنین در پیشبینی خطر ابتلا به DM.nCVD و ایزولوسین و متیونین درپیش بینی خطر ابتلا به CVD.nDMنقش دارند.