مقدمه: در بیماران دیابتی نوع ۲ معمولاً تریگلیسرید افزایش، HDL کاهش و LDL نرمال میباشد. این تغییرات خطر بیماریهای عروق کرونر قلب را افزایش میدهد. یافتههای جدید LDL با ذرات کوچک و متراکم را بعنوان یک عامل مهم خطرزا برای بیماریهای عروق کرونر مطرح میکند.
روشها: تعداد ۲۹۸ بیمار دیابتی نوع ۲ مراجعه کننده به درمانگاه غدد بیمارستان شریعتی تهران تحت ارزیابیهای تنسنجی (anthropometric) و بیوشیمیایی قرار گرفتند. اندازهگیریهای تنسنجی براساس معیارهای سازمان جهانی سلامت (WHO) انجام گردید. نشانگرهای بیوشیمیایی (LDL size, ApoB۱۰۰, ApoA۱, HDL, LDL, Choles, TG) با استفاده از روشهای آزمایشگاهی استاندارد اندازهگیری شدند. برای تحلیل آماری دادهها از آزمونهای آنالیز واریانس یک سویه و نرمافزار SPSS v۶ استفاده گردید.
یافتهها: بیماران عموماً مسن (۲/۱۳ ۵۵ سال) با سابقه طولانی ابتلا به دیابت (۱/۶۵/۹ سال) و در گروه متوسط تا چاق بودند. در مجموع ۲/۷۳% بیماران دچار انواع هیپرلیپیدمی بودند. از این تعداد ۷/۲۰% فقط هیپرتریگلیسریدمی و ۲۱% هیپرکلسترولمی و ۵/۳۱% هیپرلیپیدمی مخلوط (هیپرتریگلیسریدمی + هیپرکلسترولمی) داشتند. در این افراد میانگین غلظت ApoA۱ کمتر از حد طبیعی و غلظت ApoB۱۰۰ بیشتر از حد طبیعی و الگوی ذرات LDL عموماً کوچک و متراکم بود.
نتیجهگیری: براساس نتایج بدست آمده، مطالعات حاضر نشان میدهد که ذرات LDL در بیماران دیابتی مورد مطالعه اعم از زن یا مرد علاوه بر تغییرات کمی، بیشتر دچار تغییرات کیفی هستند به گونهای که حدود ۵/۳۵% بیماران دارای ذرات کوچکتر و متراکمتر LDL هستند. که به نظر میرسد شیوع بالای دیسلیپیدمی و داشتن ذرات کوچک و متراکم LDL (الگوی B) عامل مهم خطرزایی برای آترواسکلروز در این بیماران میباشد.
امروزه گسترش روزافزون اپیدمی سندرم متابولیک به خوبی شناخته شده است وتلاشهای گسترده ای برای درک علل پیدایش وعواقب مهم متابولیک آن در حال انجام است. یکی از پیامدهای شدید مقاومت به انسولین، هیپرتری گلیسریدمی است که به نظر می رسد عمدتاً در اثرتولید بیش از حد لیپوپروتیین های سرشار از تری گلیسرید حاوی آپوB باشد. درنتیجه درسالهای اخیر مکانیسم های غیر طبیعی تنظیم کننده لیپوپروتیین های آتروژنیک حاوی آپوB مورد توجه زیادی قرارگرفته است. اخیراً برای درک بهتر مکانیسم های مسئول اختلال متابولیسم چربی در حالت مقاومت به انسولین از مدل های in vivo وin vitro استفاده می شود . نتایج مدل های حیوانی و نیز مطالعات انسانی حاکی از این است که تولید بیش از حدVLDL توسط کبد عامل اساسی در پیدایش هیپرتری گلیسریدمی ودیس لیپیدمی متابولیک است . درسالهای اخیر درآزمایشگاه ما برای بررسی رابطه بین پیدایش حالت مقاومت به انسولین، اختلال متابولیسم لیپوپروتیین ها درکبد وتولید بی رویه لیپوپروتیین های حاوی آپوB، ازیک مدل حیوانی مقاوم به انسولین یعنی هامستر تغذیه شده با فروکتوز استفاده می شود. نتایج حاصل از آزمایشهای انجام شده برروی این مدل نشان می دهد که درحالت مقاومت به انسولین، ترشح VLDLحاوی آپو B۱۰۵از کبد و نیز لیپوپروتیینهای غنی از تری گلیسرید حاوی آپو B۴۸از روده، افزایش می یابد. در حالت مقاومت به انسولین ممکن است کاهش اثر پیغام رسانی انسولین در کبد و روده نقش اساسی در تولید بیش از حد لیپوپروتیین ها داشته باشد. همچنین ما تعدادی از عوامل جدید درون سلولی را که ممکن است در تنظیم VLDL دخالت داشته باشند، شناسایی کرده ایم . این مقاله به پیشرفتهای اخیر در این زمینه می پردازد و این فرضیه را که تداخل پیچیده ای بین افزایش جریان اسید های چرب آزاد از بافتهای محیطی به کبد و روده در اثر هیپرانسولینمی و افزایش دراز مدت تولید چربی وجود دارد، نشان می دهد.
مقدمه: هیپرلیپیدمی از مهمترین عوامل خطر پیدایش و پیشرفت بیماریهای قلبی - عروقی در جهان محسوب میشود. تعداد مرگ و میر ناشی از این بیماری در ایران روزانه ۱۶۶ نفر و سالانه تقریباً ۱۲۵۰۰۰ نفر میباشد. مطالعات متعدد نشان میدهد که باید راهکارهایی در جهت پیشگیری و اصلاح شیوه زندگی انجام پذیرد که این میسر نمیشود مگر با آموزش فراگیر و مداوم که تیم درمان خصوصاً پرستاران میتوانند نقش به سزایی در انجام آن داشته باشند. هدف از این مطالعه بررسی مقایسهای اثر آموزش از طریق برگزاری جلسات گروهی و کتابچههای آموزشی بر میزان آگاهی و عملکرد بیماران مراجعهکننده به درمانگاه لیپید است.
روشها: این بررسی از نوع مطالعات مداخلهای است که نمونههایی بهصورت تصادفی انتخاب شد و با استفاده از ابزار پرسشنامه میزان آگاهی و عملکرد قبل از آموزش و بعد از آموزش مورد سنجش قرار گرفت. تعداد نمونهها ۳۰۴ نفر بودهاند که به ۱۵۲ نفر کتابچه داده شد و ۱۵۲ نفر دیگر دعوت به بحث گروهی شدند.
یافتهها: در گروه یک (بحث گروهی) بعد از آموزش ۲۷% افزایش آگاهی و عملکرد مشاهده شده و در گروه دو (کتابچه) ۲۶% افزایش مشاهده گردید که بین دو گروه تفاوت معنیداری بهدست نیامد.
نتیجهگیری: با توجه به یکسان بودن میانگین نمرات دو گروه شاید بتوان گفت که اثر هر جلسه آموزشی میتواند معادل دادن کتابچه به بیماران باشد؛ بنابراین پیشنهاد میشود که برای نتیجهگیری بهتر، این جلسات بهطور مداوم و در فواصل منظم برگزار گردد.
روشها: در این مطالعه ۲۴۷ مرد و ۲۴۴ زن از نظر کلسترول تام، کلسترول LDL، کلسترول HDL و تریگلیسرید مورد بررسی قرار گرفتند. نمونه های خون در صبح و بعد از ۱۴ ساعت ناشتایی گرفته شد و برای تحلیل آماری از نرم افزار SPSS نسخه ۱۱ استفاده شد.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار سن افراد مورد مطالعه ۱۴/۱۳±۳۵/۳۸ سال بود . ۶/۲۰% افراد دارای کلسترول بالا ،۸/۱۰% LDL بالا و ۷/۵% تریگلیسرید بالا و ۴/۸% HDL پایین داشتند. ارتباط مثبت و معنیداری بین سطح کلسترول تام، کلسترول LDL و تریگلسیرید با سن افراد وجود داشت یعنی با افزایش سن این مقادیر افزایش پیدا میکرد (۰۰۱/۰=p). بین غلظت HDL با سن افراد ارتباط منفی وجود داشت بهگونهایکه با افزایش سن HDL سرم کاهش معنی داری پیدا میکرد(۰۰۰/۰=p).
نتیجهگیری: حدود ۲۹% جمعیت مورد مطالعه حداقل یکی از اختلالات لیپید را داشتند و این نشانه شیوع بسیار بالای این عامل مهم خطرزا است که نیازمند توجه ویژه و برنامهریزی دقیق است .
سندرم تخمدان ﭘﻠﻲکیستیک ((PCOS شایعترین ﺁندوکرینوﭘﺎتی در زنان و شایعترین علت نازایی ناشی از عدم تخمک ﮔذاری می باشد. زنان مبتلا به این بیماری به غیر از علایم شایعی ماننداختلالات قاعدﮔﻰ، هیرسوتیسم و نازایی در معرض عوارض جدی شامل افزایش خطر سرطان ﺁندومتر و ﭘﺴﺘﺎن، دیسﻟﻴﭙﻴدمی، ﻫﻴﭙﺮتانسیون وبیماریهای قلبی وعروقی ودیابت می باشند.باتوجه به اهمیت عوارض درازمدت این بیماری، در این مطالعه برﺁن شدیم که وضعیت دموﮔﺮافیک،بالینی واختلالات متابولیک را با تأکید بر ﭘﺮوفایل ﭼﺮبی، قند خون ناشتا و هورمونها در زنان مبتلا به این سندرم نشان دهیم.
روشها:درطی یک مطالعه مورد- شاهد، جمعیت بیماران مبتلابه PCOS ازبین زنان مراجعه کننده به درماﻧﮕﺎه فوق تخصصی غدد یا درماﻧﮕﺎه تخصصی زنان که در طیف سنی ۱۵-۴۰سال بودند انتخاب شدند.به ازای هربیمار، یک نفر ﺯن سالم انتخاب گردید .تشخیص PCOS طبق تعریفNIH درسال۱۹۹۰و برﭘﺎیه علایم بالینی اختلالات تخمک گذاری بصورت آمنوره ,اﻟﻴﮕومنوره ویا نازایی وعلایم آزماﻳﺸﮕﺎهی یا بالینی ﻫﻴﭙﺮآندروﮊنیسم,نظیرهیرسوتیسم یا آکنه و رد علل دﻳﮕﺮداده شد. در کلیه بیماران وﮔﺮوه شاهدشرح حال مناسب تهیه ومعاینه بالینی صورت ﮔﺮفت.فشارخون، قد، وزن، دورکمر، دورباسن، شدت هیرسوتیسم، آکنه و دﻳﮕﺮنشانه ها تعیین وثبت ﮔﺮدید.بعداز۱۲-۱۴ساعت ناشتابودن نمونه خون برای آزمایشهای FBS، تریﮔﻠﻴﺴﻴﺮید، کلسترول، LDL ، HDL و آزمایشهای هورمونی نظیر ﭘﺮولاکتین، ۱۷-هیدروکسی ﭘﺮوﮊسترون ,تستوسترون تام،DHEA-S وTSH ارسال شد. تشخیص دیس ﻟﻴﭙﻴﺪمی برﭘﺎﻳﻪدستورالعملNCEPصورت ﮔﺮفت. جهت بررسی آماری از آزمونهای T test وMann_whitneyU برای متغیرهای کمی و از آزمونهای Fisher Exact و Chi-squareبرای متغیرهای کیفی استفاده شد.
یافتهها:سن بیماران از۱۵تا۳۶سال(۲۶/۵±۷۵/۲۳)وسنﮔﺮوه شاهداز۱۹تا ۴۰سال(۴۰/۵± ۴۹/۲۴) بود.میاﻧﮕﻴﻦشاخص توده بدن (BMI)در بیماران۳۲/۵±۹۳/۲۴ کیلوﮔﺮم برمتر مربع ودرﮔﺮوه شاهد۵۶/۲±۵۶/۲۱بود. میاﻧﮕﻴﻦ فشارخون دیاستولیک درﮔﺮوه بیماران بطورمعنیداری بیشتر از ﮔﺮوه شاهد بود. شایعترین تظاهر بیماری، هیرسوتیسم(۷/۷۲%) وپس ازآن الیگومنوره (۱/۶۹%) بود.میانگین سطح سرمی تری گلیسیریددرگروه بیماران بطورمعنیداری بیشتر از گروه شاهد بود ولی از نظر میانگین سطحFBS ، LDL، Chol.وHDL تفاوت آماری معنیداری بین دوگروه وجود نداشت. شیوع تریگلیسیرید بالا(≥۲۰۰mg/dl)،کلسترول بالا(≥۲۰۰mg/dl )، LDL بالا (≥۱۳۰mg/dl) در بیماران بطور معنیداری بیشتر از گروه شاهد بود ولی از نظر HDL <۳۵ بین دو گروه تفاوت معنیداری یافت نشد. درگروه بیماران چاق، شیوع تریگلیسیرید و کلسترول بالا بهطور معنیداری بیشتر از مبتلایان غیر چاق بود درحالیکه درموردLDL وHDL غیرطبیعی این تفاوت معنیداری نبود. از نظر شیوع اختلال گلوکز ناشتا، بین گروه بیماران و گروه شاهد تفاوت آماری معنیداری یافت نشد. میانگین سطح سرمی تستوسترون تام درگروه بیماران بهطور معنیداری بیشتر از گروه شاهد بود. از نظر مقادیر DHEA-S، ۱۷هیدروکسی پروژسترون ،پرولاکتین و TSHاختلاف بین دو گروه معنی دار نبود.
نتیجهگیری: شیوع چاقی ودیس لیپیدمی در مبتلایان به PCOSبیشتر از زنان سالم میباشد. همچنین مبتلایان چاق نسبت به افراد غیرچاق بیشتر در معرض خطر دیسلیپیدمی هستند؛ لذا رفتار درمانی برای چاقی یک جزءاصلی راهبرد درمانی میباشد. لازمست که خطرات پیدایش دیابت ،دیس لیپیدمی وفشارخون به بیماران گوشزدشده و در بیماران ﭼﺎﻕ در رابطه با اهمیت تغییرشیوه زندگی، رژیم غذایی و ورزش با بیماران صحبت شودودرصورت لزوم درمان دارویی اختصاصی برای هرکدام ازحالات فوق شروع شود. دراین مطالعه قند پلاسمای ناشتا در دو گروه تفاوت قابل ملاحظه ای نداشت وممکنست با روش آزمون تحمل گلوکزخوراکی بهتر بتوان اختلالات تحمل گلوکز را در زنان مبتلا به PCOS نشان داد. جهت غرباﻟﮕﺮی ازنظردیس ﻟﻴﭙﻴﺪمی نیزاندازه ﮔﻴﺮیﭘﺮوفایل ﻟﻴﭙﻴﺪ در وضعیت ناشتا درکلیه بیماران اندیکاسیون دارد.
مطالعات متعدد وجود تغییرات فصلی در میزان لیپیدهای سرمی را با سازوکارهای ناشناخته نشان دادهاند. همچنین اختلاف در شیوع افراد دارای اختلالات لیپیدی در هر یک از فصول سال موضوع دیگری است که در سالهای اخیر تحقیقات زیادی روی آن صورت گرفته است.
روشها: مطالعه حاضر به شکل مقطعی بر روی ۶۸۹۴ نفر (۲۸۹۰ مرد و ۴۰۰۴ زن) از افراد ۶۴-۲۰ سال شرکت کننده در فاز اول مطالعه قند و لیپید تهران از فروردین ماه ۱۳۷۸ تا پایان شهریور ۱۳۷۹ انجام شده است.
میانگین سطوح لیپیدهای سرمی افراد در چهار فصل سال با استفاده از آزمون ANCOVA به تفکیک جنسی و پس از تعدیل با متغیرهای سن ـ میزان فعالیت فیزیکی ـ استعمال سیگار ـ شاخص توده بدنی و نسبت دور کمر به دور باسن مقایسه گردید. توزیع فراوانی افراد با اختلالات لیپیدهای سرمی نیز در گرمترین و سردترین فصول سال برای زنان و مردان بطور جداگانه مشخص و بررسی شد.
یافتهها: ۵۸% افراد تحت مطالعه را زنان تشکیل میدادند. میانگین سنی زنان و مردان به ترتیب ۳/۱۱±۳/۳۸ و ۶/۱۱±۴/۳۹ سال بود. تغییرات میانگین سطوح کلسترول، LDL و HDL در ۴ فصل سال در مردان معنی دار بود (۰۵/۰P<) به شکلی که افزایش میزان کلسترول و LDL در زمستان نسبت به تابستان دیده شد (۰۵/۰P<). در زنان تنها مقادیر تری گلیسرید پلاسمایی اختلاف معنی داری را بین ۴ فصل نشان داد، به شکلی که مقادیر آن طی زمستان کمتر از تابستان بود (۰۵/۰P<). افزایش میزان کلسترول بالا (≤ ۲۴۰ mg/dl) در مردان به میزان ۲/۲۶% و افزایش LDL بالا (≤ ۱۶۰ mg/dl) به میزان ۷/۲۶% در مردان و ۹/۲۴% در زنان طی زمستان نسبت به تابستان مشاهده گردید (۰۵/P<). میزان تریگلیسرید بالا (≤ ۲۰۰ mg/dl) در زنان در زمستان ۸/۲۳% کمتر از تابستان بود (۰۰۱/۰P<) .
نتیجهگیری: مطالعه حاضر نشان میدهد که تغییرات لیپیدهای سرمی در فصول مختلف سال وجود دارد و این تغییرات در مردان بیشتر از زنان است. از طرفی افزایش شیوع LDL بالا در هر دو جنس در زمستان را باید در ملاحظات غربالگری و پیگیری بیماران مد نظر قرار داد.
هدف از این مطالعه بررسی نقش لیپیدهای پلاسمایی شامل کلسترول تام (TC)، تری گلیسرید (TG)، LDL-C و HDL-C در برابر شاخصهای لیپیدی از جمله TC/HDL-C و non-HDL-C بعنوان متغیرهای پیشگویی کننده رخدادهای قلبی عروقی در کوتاه مدت و در افراد بالای ۳۰ سال بوده است.
روشها: در یک مطالعه مورد - شاهد، طی ۳ سال پیگیری تعداد ۲۰۷ واقعه قلبی عروقی (CVD) در شرکت کنندگان مطالعه قند و لیپید تهران (TLGS) ثبت گردید. از این تعداد، ۱۳۲ نفر که در ابتدای مطالعه هیچگونه سابقه CVD نداشتند به عنوان گروه مورد و ۲۶۴ نفر بعد از تعدیل برای سن و جنس بهعنوان گروه شاهد انتخاب گردیدند. از تمامی افراد اطلاعات دموگرافیک، بالینی و آزمایشگاهی شامل فشار خون و شاخصهای تن سنجی و نیز لیپیدهای سرم و قند ناشتا و ۲ ساعته از بانک اطلاعاتی مرحله اول TLGS در دسترس بود. خطر نسبی (RR) مرتبط با هر یک از شاخصهای لیپیدی در یک مدل رگرسیون لجستیکی مرحلهای و پس از تعدیل برای سابقه خانوادگی بیماری قلبی زودرس، مصرف سیگار، فشار خون سیستولیک و دیاستولیک، قند ناشتا و ۲ ساعته و نسبت دور کمر به دور باسن، محاسبه گردید.
یافتهها: RR مرتبط با افزایش یک انحراف معیار (SD) در مقدار هر یک از لیپیدهای پیشگویی کننده مستقل CVD در آنالیز چند متغیری به این شرح بودند: TC(]۰/۲-۲/۱[۵/۱=RR و mg/dl ۴۹=SD)، LDL-C (]۰/۲-۱/۱[۵/۱=RR و mg/dl ۳۸=SD)، non-HDL-C (]۱/۲-۲/۱[۶/۱=RR و mg/dl ۴۹=SD)، TC/HDL-C (]۰/۲-۱/۱[۵/۱=RR و mg/dl ۸/۱=SD). مقایسه این چهار متغیر مستقل با استفاده از آنالیز منحنی ROC نشان داد که هیچ تفاوت معنی داری میان قدرت پیشگویی آنها برای رخدادهای قلبی عروقی وجود ندارد. در آنالیز چند متغیری ارتباط معنی داری میان TG، HDL-C و LDL/HDL-C و رخدادهای قلبی عروقی مشاهده نگردید.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که در کوتاه مدت، TC، LDL-C، non-HDL-C و TC/HDL-C قدرت مشابهی در پیشگویی رخدادهای قلبی عروقی دارند. در این میان TC به علت هزینه های پایینتر میتواند انتخاب معقولتری جهت این پیشگویی باشد.
دیابت نوع ۱ یا دیابت وابسته به انسولین، یک بیماری خود ایمنی است. عوامل مختلف ژنتیکی، استرسهای محیطی، عفونت ویروسی و رژیم غذایی میتوانند آن را به وجود آورند که با تخریب سلولهای بتای تولید کننده انسولین در پانکراس همراه است. تحقیقات زیادی در زمینه درمان دیابت با استفاده از گیاهان دارویی انجام شده است. اثرات حفاظتی عصاره گیاهانی از جمله: زیره سبز، شنبلیله، مریمگلی، موسیر وغیره در رتهای دیابتی شده تأیید شده است. شوید با نام علمی Anethum graveolens گیاهی از خانواده umbelliferae است. این گیاه حاوی ترکیبات فلاونوییدی میباشد.
روشها: در این تحقیق اثر عصاره هیدروالکلی این گیاه بر میزان قند خون، لیپیدها و لیپوپروتیینها در رتهای دیابتی شده مورد بررسی قرار گرفت. به این منظور از ۱۵ رت نر بالغ به وزن متوسط ۲۵۰ - ۲۰۰ گرم در سه گروه پنجتایی استفاده شد. تجویز مواد در همه گروهها به صورت تزریق داخل صفاقی انجام گرفت. رتهای گروه شاهد، برای یکسان نمودن شوک حاصل از تزریق هم حجم مواد تزریقی، سرم فیزیولوژی دریافت نمودند. رتهای گروه دیابت با تجویز آلوکسان منوهیدرات به میزان mg/kgbw ۱۲۰ دیابتی شدند. رتهای گروه دیابتی تیمارشده، اضافه بر تیمار مشابه گروه دوم، عصاره هیدروالکلی شوید با دوز mg/kgbw ۳۰۰ دریافت نمودند. ۴۸ ساعت بعد از آخرین تزریق، از قلب حیوان خونگیری به عمل آمد و فاکتورهای سرمی مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج بدست آمده کاهش معنیدار میزان گلوکز، کلسترول تام، تریگلیسرید، LDLو VLDLرا در رتهای تیمار شده نسبت به گروه دیابتی نشان داد. با تجویز عصاره شوید، میزان HDL به طور معنیداری افزایش یافت.
نتیجهگیری: این تحقیق نشان داد استفاده از عصاره هیدروالکلی گیاه شوید میتواند در پایینآوردن قند خون مؤثر باشد.
ترکیبات آنتیاکسیدان موجود در شوید بر جذب گلوکز مؤثر است و همچنین میتواند در ترمیم و بازسازی سلولهای بتای آسیب دیده نقش داشته باشند.
مقدمه: مطالعات تجربی نشان داده اند که مصرف گردو خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی(CHD) را کاهش میدهد. گردو میزان لیپیدهای آتروژن نظیر کلسترول تام(TC) وتریگلیسرید(TG) ولیپوپروتیینهای آتروژن همچونLDL-C،VLDL-C را کاهش میدهد. این تأثیر به علت وجود ترکیبات مختلف بهویژه اسیدهای چرب غیر اشباع با چند پیوند دوگانه (PUFA) از نوع همچون اسید لینولنیک (C۱۸:۳۹,۱۲,۱۵ ) میباشد.
روشها: ۲۰ راس رت نرهیپرکلسترولمیک با وزن g۲۵۰-۲۰۰ را به چهار گروه تقسیم کرده ،سپس این رتها به مدت هشت هفته تحت رژیم غذایی که حاوی مکمل عصاره روغنی گردوی ایرانی بود تغذیه گردیدند: گروه شاهد (غلظت ۰% عصاره روغنی) و سه گروه مورد ۵%، ۵/۷% و ۱۰% عصاره روغنی گردو (بهترتیب ۰۳۵/۰، ۰۴۹/۰ و ۰۷/۰ گرم عصاره روغنی به ازای هر گرم وزن در هر روز).
یافتهها: این مطالعه نشان داد که عصاره روغنی گردوی ایرانی (لواسانات) اثری مثبت در کاهش غلظت سرمی TG (۱۴%)، TC (۸/۷%)، LDL-C (۱۱%) و VLDL-C (۱۲%) داشته و با افزایش میزان مصرف عصاره(۵% ، ۵/۷% و ۱۰%) این اثر کاهنده نیز بیشتر شد.
نتیجهگیری: به علت کاهش غلظت سرمی لیپیدها و لیپوپروتیینهای آتروژن در اثر مصرف عصاره روغنی گردوی ایرانی (لواسانات)، میتوان گردو را به عنوان یک مکمل غذایی کاهنده خطر ابتلا به بیماریهای قلبی عروقی معرفی کرد.
هدف از این مطالعه بررسی شیوع عوامل خطر بیماریهای قلبی عروقی در بیماران دیابتی نوع ۱مراجعه کننده به مرکز تحقیقات غدد و متابولیسم اصفهان می باشد.
روشها : در این مطالعه مقطعی، شیوع عوامل خطر بیماریهای قلبی عروقی شامل دیس لیپیدمی، مصرف سیگار و پرفشاری خون در افراد دیابتی نوع یک ۳۰ـ۱۵ ساله مورد بررسی قرار گرفت. موارد mg/dl ۱۷۰> کلسترول ، mg/dl ۱۰۰ LDL< ، mg/dl ۳۵> HDL ، mg/dl ۱۵۰< TG، فشار خون سیستولیک کمتر از ۱۲۰ و دیاستولیک کمتر از ۸۰ میلیمتر جیوه به عنوان حد مطلوب کنترل محسوب شدند.
یافته ها : در ۲۱۹ بیمار دیابتی نوع ۱ ( میانگین سنی ۳/۱۰ ۵/۲۲ سال ، زن/مرد=۱۲۰/۹۹)، میانگین کلسترول و HDL کلسترول در زنان(۹/۳۴۱۷۶،۱/۳۴۴/۴۶) بالاتر از مردان بود(۴/۳۲۹/۱۶۲،۱/۱۰۵/۴۱) (۰۵/۰P<). در کل جمعیت مورد مطالعه شیوع مصرف سیگار(۱۵ نفر ) ۹/۶%، هیپرکلسترولمی(۱۰۴نفر) ۴/۴۷%، ۱۰۰ HDL (۵۰نفر) ۸/۲۲%، هیپرتری گلیسریدمی(۴۰نفر) ۳/۱۸% و پرفشاری خون (۱۷نفر( ۷/۷% بود. در بررسی عوامل خطر به تفکیک جنس شیوع mg/dl۳۵HDL< در مردان وmg/dl ۱۷۰> کلسترول در زنان بیشتر بود (۰۵/۰P<).
نتیجه گیری : نظر به شیوع نسبتاً بالای عوامل خطر بیماریهای قلبی عروقی در جمعیت دیابتی نوع ۱ اصفهان و نیز تعدیل پذیر بودن این فاکتورها، تلاش در جهت آموزش کنترل مطلوب دیابت، افزایش فعالیت بدنی و پیگیری مستمر این عوامل خطر در بیماران دیابتی نوع ۱ ضروری به نظر میرسد.
بیماری دیابت به عنوان یکی از شایعترین بیماریهای متابولیک انسان دارای شیوعی در حال پیشرفت می باشد. دیس لیپیدمی در این بیماران شایع است که با افزایش تری گلیسرید و LDL-C و کاهش HDL-C پلاسما مشخص می گردد و خطر حوادث قلبی و عروقی را افزایش میدهد.ز درمانهای پیشنهادی جهت دیس لیپیدمی در افراد دیابتی ، استفاده از اسیدهای چرب اشباع نشده امگا-۳ میباشد که عمدتاً در روغن ماهی موجود است.
روشها: این مطالعه بصورت کارآزمایی بالینی دوسوکور تصادفی شده انجام گرفت. در مدت یک سال ۹۶ بیمار دیابتی نوع ۲ در دو گروه به مدت ۸ هفته و سه بار در روز تحت تغذیه با روغن ماهی یا روغن ذرت قرار گرفتند (هر گروه ۴۸ نفر ). درابتدای مطالعه ودر پایان هفته هشتم میزان قند خون ناشتا،تری گلیسرید، کلسترول تام، LDL-C وHDL-C بیماران اندازهگیری شد و تغییرات آنها در هر گروه و نیز بین دو گروه مورد مقایسه قرار گرفت.
یافتهها: به طور کلی جنس، متوسط سن، سن شروع دیابت، مدت دیابت، BMI، میزان کلسترول تام، FBS, LDL-C, HDL-C و تریگلیسرید قبل درمان و نوع درمان دیابت، و سیگاری و غیر سیگاری بودن در دو گروه با هم تفاوت معنیداری نداشت. در گروه مصرف کننده روغن ماهی و روغن ذرت، میزان متوسط تری گلیسرید، کلسترول تام و قند خون ناشتا قبل و بعد از درمان اختلاف معنیداری نداشتند ولی در گروه روغن ماهی LDL-C بعد از درمان کاهش و HDL-C افزایش یافت (۰۰۱/۰=P) و در گروه روغن ذرت میزان متوسط LDL-C قبل و بعد از درمان اختلاف معنیداری با هم نداشتند ولی HDL-C بعد از درمان افزایش یافت (۰۰۱/۰=P). میزان متوسط تغییرات تریگلیسرید، کلسترول تام و قند خون ناشتا قبل و بعد از درمان در دو گروه با هم اختلاف معنیداری نداشت ولی بعد از درمان در گروه روغن ماهی نسبت به گروه روغن ذرت، میزان LDL-C کاهش و میزان HDL-C افزایش چشمگیری داشت که به ترتیب ۰۰۳/۰=P و ۰۰۱/۰=P بود. نسبت متوسط مقادیرLDL / HDL و /HDLکلسترول تام در گروه روغن ماهی و روغن ذرت در قبل و بعد از درمان اختلاف معنی داری داشته و نسبت متوسط تغییرات این دو در گروه روغن ماهی نسبت به روغن ذرت کاهش واضحی داشتند که به ترتیب برای نسبتهای فوق ۰۰۱/۰=P و ۰۰۵/۰=P بود.
نتیجهگیری: در این طرح روغن ماهی نسبت به روغن ذرت باعث کاهش بیشتر میزان LDL-C و افزایش بیشتر HDL-C شد و از آن مهمتر اینکه روغن ماهی باعث کاهش نسبت مقادیر HDL-C /کلسترول تام وLDL/HDL شد که این موارد باعث کاهش خطر حوادث قلبی و عروقی در بیماران دیابتی نوع ۲ میشود .
از آنجا که تحقیقات کمی در مورد اثرات مفید سبزیجات و میوهجات بر روی عوامل خطر بیماریهای قلبی عروقی در مطالعات جامعهنگر در دسترس است، هدف از این مطالعه ارزیابی میزان و چگونگی رابطه دریافت میوه و سبزی با عوامل خطر بیماریهای قلبی و عروقی در بزرگسالان بود.
روشها: در این مطالعه مقطعی جامعه نگر ۸۴۰ فرد بزرگسال ساکن تهران(۳۶۱ مرد و ۴۷۹ زن) در سن بین ۱۸ تا ۷۴ سال بهصورت تصادفی در سال ۱۳۷۸ انتخاب شدند. دریافتهای غذایی با استفاده از پرسشنامه بسامد غذایی (FFQ) ارزیابی و مقادیر ذکر شده هر غذا با استفاده از راهنمای مقیاسهای خانگی به گرم تبدیل و وارد برنامهNutritionist III شد. حدود مرزی برای دستجات میوه و سبزی ۰-۹/۱، ۲-۹/۲، ۳-۹/۳و ۴≤ سهم در روز انتخاب شدند .
یافتهها: بعد از تطبیق برای متغیرهای مخدوش گر در رگرسیون لوجستیک چند متغیره ، دریافت میوه و سبزی بطور معنی دار و معکوس با عوامل خطر CVD مرتبط بود. نسبت شانس تعدیل شده در مدل اول که برای سن، BMI، دریافت انرژی، وضیت کشیدن سیگار، کلسترول رژیم غذایی و شیوع دیابت یا بیماری کرونر قلب تطبیق شده بود، برای غلظت LDL-C بالای سرمی۱، ۸۸/،۸۱/۰و ۷۵/۰ (۰۱/۰P<)بود و با تعدیل بیشتر برای تحصیلات، فعالیت بدنی، دریافت چربی اشباع، غیراشباع ، چربی کل، پتلسیم و ویتامین ث این روند مخدوش نشد. این ارتباط در تمام بخشهای کشیدن سیگار، فعالیت بدنی و سه اک های Keys score مشهود بود.
نتیجهگیری: دریافت بیش از ۴ سهم میوه و سبزی، با غلظت کمتر LDL-C و کلسترول تام سرم و در نتیجه خطر کمتر بیماریهای قلبی عروقی مرتبط بود .
مقدمه: کاهش سطح گلوکز و لیپیدهای سرم در بیماران دیابتی با استفاده از گیاهان دارویی از اهمیت زیادی برخوردار است. در بررسی حاضر اثر مصرف خوراکی قره قاط بر میزان گلوکز و لیپیدهای سرم موش صحرایی دیابتی مورد بررسی قرار گرفت.
روشها: موشهای صحرایی ماده به چهار گروه کنترل، کنترل تحت تیمار با قره قاط، دیابتی و دیابتی تحت درمان با قره قاط تقسیم شدند. دو گروه تحت تیمار با قره قاط، پودر گیاه مخلوط شده با غذای استاندارد موش (۲۵/۶%) را به مدت ۴ هفته دریافت نمودند. میزان گلوکز، تری گلیسرید، کلسترول تام، کلسترول LDL و HDL سرم قبل از بررسی و در هفته های دوم و چهارم پس از بررسی تعیین گردید.
یافتهها: میزان گلوکز سرم در گروه دیابتی افزایش معنی داری را در هفته چهارم در مقایسه با هفته قبل از آزمایش نشان داد (۰۰۱/۰P<) و در گروه دیابتی تحت درمان با قره قاط کاهش معنی دار در مقایسه با گروه دیابتی مشاهده شد (۰۱/۰P<). بهعلاوه سطح تری گلیسرید در هفته چهارم در گروه دیابتی تحت درمان در مقایسه با گروه دیابتی بطور معنی دار پایینتر بود (۰۵/۰P<). از طرف دیگر در خصوص کلسترول تام، کلسترول HDL و LDL، تغییر معنی دار در مقایسه با گروه دیابتی مشاهده نشد.
نتیجه گیری: مصرف خوراکی بخش هوایی قره قاط در مدل تجربی دیابت قندی دارای اثر هیپوگلیسمیک بوده و موجب تغییر سودمند در مورد تری گلیسیرید سرم می گردد.
مقدمه : دیابت، شایع ترین بیماری آندوکرین است که در آن قند خون و به دنبال آن چربی خون افزایش می یابند . این بیماری دارای عوارض دراز مدت چشمی، کلیوی، عصبی و عروق خونی است. تحقیقات نشان دادهاند که برخی عصارههای گیاهی اثر ضد دیابتی دارند و لذا می توانند در افراد مبتلا به دیابت به منظور پایین آوردن قند خون، مورد استفاده واقع شوند. لذا در این تحقیق تصمیم گرفته شد با ایجاد رت های دیابتی به طور آزمایشگاهی، شرایطی مشابه با دیابت نوع ۱ در موشهای صحرائی ایجاد شود و بعد از تایید دیابت، تاثیر هیپوگلیسمیک عصاره هیدروالکلی برگ عناب و نیز تغییرات متابولیسمی گلوکز، لیپوپروتئین ها(LDL,VLDL,HDL )،تری گلیسرید و کلسترول تام مورد بررسی واقع شود.
روشها: در این تحقیق رتها به ۳ گروه ۱۰ تایی بصورت زیر تقسیم شدند : ۱-گروه شاهد: تزریق سرم فیزیولوژی ( به صورت داخل صفاقی ) ۲- گروه کنترل دیابتی: تزریق آلوکسان منوهیدرات mg/kg۱۲۰( به صورت داخل صفاقی ) در سه روز متناوب (پس از این مدت قند خون بررسی و دیابت تایید شد). ۳- گروه عناب : تزریق آلوکسان منوهیدرات mg/kg۱۲۰( به صورت داخل صفاقی ) در سه روز متناوب ، پس از این مدت قند خون بررسی و دیابت تایید شده و به دنبال تایید دیابت ، تزریق عصاره هیدروالکلی برگ عناب به میزان mg/kg۱۰۰، به صورت داخل صفاقی و به مدت ۵ روز متناوب انجام شد. پس از ۴۸ ساعت ، حیوانات بیهوش شده و از همه گروه ها خونگیری به عمل آمد و عوامل سرمی گلوکز، لیپوپروتئینها (HDL,LDL,VLDL)، تری گلیسرید و کلسترول تام توسط کیت های آنزیمی بررسی شدند.
یافتهها: نتایج حاصل از آنالیز واریانس نشان داد عصاره برگ عناب توانسته میزان سرمی گلوکز، تریگلیسرید، کلسترول و VLDL را در رتهای دیابتی در مقایسه با گروه کنترل دیابتی بطور معنی داری (۰۰۱/۰ P=) کاهش دهد. در ضمن برگ عناب بطور معنیداری (۰۲/۰P=) HLD خون را در رتهای دیابتی در مقایسه با گروه کنترل افزایش داد. در ضمن عصاره مذکور، میزان LDL رتهای دیابتی را هم کم کرد ولی در مقایسه با گروه کنترل از نظر آماری اختلاف معنیدار نداشت(۱۲/۰P=).
نتیجهگیری: با در نظرگرفتن یافته ها، مشخص می شود که برگ عناب می تواند در افراد دیابتی برای کاهش قند و چربی خون مورد استفاده قرار گیرد.
روشها: ۱۰۳۰ نفر شامل ۴۵۲ مرد و ۵۷۸ زن از افراد شرکت کننده در مطالعه قند و لیپید تهران جهت یک مطالعه مقطعی به طور تصادفی انتخاب شدند. میزان قند خون ناشتا، HDL-C و زیر گروه های آن، تری گلیسرید و کلسترول اندازه گیری شد. همچنین عوامل موثر در چاقی مانند نمایه توده بدنی و فشار خون اندازه گیری شدند. یک قطعه از ژن آپولیپوپروتئین E با استفاده از تکنیک PCR تکثیر شد، سپس پلی مورفیسم مورد نظر با استفاده از تکنیک RFLP مشخص شد ((HhaI.
یافته ها: حضور آلل e۲ ارتباط معنی داری با افزایش میزان HDL-C ( مردان: mg/dl ۱۳± ۴۸ E۲= در مقابل mg/dl ۹± ۴۲ E۴= ؛ ۰۰۹/۰ P= ، زنان: mg/dl ۱۵± ۵۱ E۲= در مقابل mg/dl ۱۰± ۴۵ E۴ =؛ ۰۰۷/۰P= )و HDL۲ ( مردان: mg/dl ۸± ۱۷ E۲= در مقابل mg/dl ۶ ± ۱۳ E۴ =؛ ۰۳۹/۰P=، زنان: mg/dl ۱۰± ۲۰ E۲= در مقابل mg/dl ۷± ۱۶ E۴= ؛۰۰۷/۰P=)در دو جنس مرد و زن نشان داد. این ارتباط با در نظر گرفتن اثر جنس و سن همچنان معنی دار بود.
نتیجه گیری: ارتباط معنی داری بین پلی مورفیسم آپولیپوپروتئین E با میزان تغییرات HDL-C و زیر گروه های آن وجود دارد. این یافته اهمیت اثر تغییرات ژنی را بر میزان سطح لیپید نشان می دهد.
روشها: اندازهگیری سطح کارنیتین آزاد سرم با استفاده از کیت آنزیماتیک شرکت Roche و اسپکتروفتومتر uv و بررسی دریافت مواد غذایی به روش یاد آمد ۲۴ ساعت و یادداشت غذایی انجام پذیرفت .
یافته ها: میانگین کارنیتین آزاد سرم در گروه هیپرکلسترولمیک به طور معنی داری بالاتر از میانگین این متغیر در گروه نورمولیپیدمیک بود ، [ به ترتیب۹۸/۴ ± ۹۴ / ۸۳ در مقابل ۶۷/۳ ± ۳۰/۴۴ میکرو مول در لیتر ( ۰۰۱/۰P < )]. در خصوص میانگین دریافت روزانه کارنیتین و مواد مغذی موثر در بیوسنتز آن در دو گروه مورد مطالعه تفاوت معنیداری مشاهده نشد.
نتیجه گیری: بالاتر بودن سطح سرمی کارنیتین آزاد در گروه هیپرکلسترولمیک را نمی توان ناشی از تفاوت در دریافت روزانه کارنیتین و یا پیشسازهای آن دانست . افزایش سطح سرمی این متغیر را میتوان به واکنش تطابقی بدن به صورت افزایش احتمالی در بیوسنتز ، افزایش آزادسازی از ذخائر بافتی و یا کاهش احتمالی در دفع ادراری کارنیتین در پاسخ به افزایش لیپیدهای سرم نسبت داد . انجام مطالعات بعدی جهت تعیین سازوکار افزایش سطح سرمی کارنیتین آزاد در بیماران هیپرکلسترولمیک مفید به نظر می رسد.
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دیابت و متابولیسم ایران میباشد.
طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق
© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0
Designed & Developed by: Yektaweb