جستجو در مقالات منتشر شده


6 نتیجه برای متاآنالیز

پروانه صانعی، امین صالحی ابرقویی، احمد اسماعیل‌زاده،
دوره 12، شماره 1 - ( 10-1391 )
چکیده

مقدمه: اگر چه بسیاری از مطالعات مقطعی ارتباط میان سطوح ویتامین D سرمی و نمایه توده بدنی را مورد بررسی قرار داده‌اند، یافته‌های آنها ضد و نقیض است. این مرور سیستماتیک و متاآنالیز به منظور جمع‌بندی رابطه میان سطوح ویتامین D سرمی و نمایه توده بدنی در بزرگسالان در مطالعات مقطعی به چاپ رسیده انجام شد.
روش‌ها: تمامی مطالعات منتشر شده تا مارس 2012 میلادی با استفاده از پایگاه‌های اطلاعاتی Pub Med، ISI Web of Science، SCOPUS و Google scholar مورد جست و جو قرار گرفت. از میان 41 مطالعه‌ای که همبستگی بین سطوح ویتامین D سرمی و نمایه توده بدنی را گزارش کرده بودند، 8 مطالعه که روش نمونه‌گیری تصادفی در بزرگسالان سالم را به کار برده بودند در این مرور سیستماتیک و متاآنالیز گنجانده شدند.
یافته‌ها: در مجموع 10 ضریب همبستگی از 8 مطالعه استخراج شد. به طور کلی این مطالعات 8046 نفر را شامل می‌شدند. ارتباط معکوس معنی‌داری بین 25- هیدروکسی ویتامین D و نمایه توده بدنی وجود داشت (10/0fisher's Z=- و 15/0- و 06/0-CI= 95% و 04/0= P)؛ البته عدم تجانس بین مطالعات معنی‌دار بود. آنالیز زیر گروه‌ها بر اساس جنس آشکار ساخت که ضریب همبستگی کلی در گروه زنان 08/0- (0001/0- و 17/0-CI= 95% و 001/0> P) و در مردان 11/0- بود (08/0- و 14/0-CI= 95% و 001/0> P)؛ اگر چه عدم تجانس در گروه زنان همچنان به چشم می‌خورد. در گروه زنان، آنالیز زیر گروه‌ها بر اساس محل مطالعه نشان داد که همبستگی معکوس معنی‌داری بین 25- هیدروکسی ویتامین D و نمایه توده بدنی در کشورهای پیشرفته وجود دارد (16/0 fisher's Z=-و 11/0- و 21/0-CI= 95% و 0001/0> P) اما این ارتباط در زنان کشورهای در حال پیشرفت معنی‌دار نبود (03/0 fisher's Z=و 10/0 و 04/0-CI= 95% و 45/0= P).
نتیجه‌گیری: ارتباط معکوس معنی‌داری بین 25- هیدروکسی ویتامین D و نمایه توده بدنی در این جمعیت نمایانگر بزرگسال - به جز در زنان کشورهای در حال پیشرفت- وجود داشت. مطالعات بیشتر به خصوص در کشورهای در حال پیشرفت و مردمانی که نزدیک به خط استوا زندگی می‌کنند، مورد نیاز است.

Normal 0 false false false


فاطمه شیرانی، امین صالحی ابرقویی، لیلا آزادبخت،
دوره 12، شماره 3 - ( 12-1391 )
چکیده

مقدمه: دیابت نوع 2 به عنوان یک مشکل عمده بهداشت عمومی مطرح است. اجزاء رژیم غذایی DASH (Dietary Approaches to Stop Hypertension) ممکن است باعث کنترل عوامل خطرابتلا به دیابت نوع 2 از جمله مقاومت به انسولین و هیپرگلایسمی گردد، شواهد موجود در این زمینه همسو نمی‌باشد، هدف از مطالعه حاضر یک مرور سیستماتیک و متاآنالیز بر روی کارآزمایی‌های بالینی تصادفی می‌باشد که به بررسی تاثیر رژیم غذایی DASH بر روی شاخص‌های کنترل قند خون (قند خون ناشتا، انسولین، HOMA-IR (Homeostatic Model Assessment insulin resistance)) پرداخته‌اند.
روش‌ها: با استفاده از موتورهای جستجوی ISI Web of Science PubMed, EMBASE, Science direct, وgoogle scholar کلیه مطالعات چاپ شده از ژانویه 1960 تا جولای 2012، مورد بررسی قرار گرفتند. در نهایت 9، 7 و 4 مقاله که به ترتیب به بررسی اثر رژیم غذایی DASH بر قند خون ناشتا، انسولین ناشتا و HOMA-IR پرداخته بودند، برای متاآنالیز انتخاب شدند.
یافته‌ها: تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که رژیم غذایی DASH می‌تواند باعث کاهش معنی‌دار غلظت انسولین ناشتا شود. (Mean difference=-0.15, 95%, CI=-0.22,-0.08, P value<0.001). پیروی از رژیم غذایی DASH اثر معنی‌داری برکاهش قند خون ناشتا [Mean difference:-0.26 95%CI:-0.56, 0.05, P value =0.1] و HOMA-IR ندارد. (Mean difference:-0.26 95%CI:-0.56, 0.05, P value =0.1).
نتیجه‌گیری: الگوی غذایی DASH می‌تواند منجر به بهبود حساسیت به انسولین شود. مطالعات بیشتر در زمینه ارتباط بین رژیم غذایی DASH و خطرات ناشی از دیابت نوع 2 لازم است.

مسعود رحمتی، زهره احمدی، رحیم میرنصوری، محمد فتحی،
دوره 15، شماره 3 - ( 12-1394 )
چکیده

مقدمه: در طی چند سال اخیر، پلی‌مورفیسم‌های متعددی شناسایی شده‌اند که با عملکرد توانی و سرعتی ورزشکاران نخبه ارتباط معنا‌دار داشته‌اند. در این میان، ژن IL6 به‌عنوان یک نامزد شایسته در خصوص تبدیل فرد به یک ورزشکار نخبه توانی معرفی شده است. بنابراین، هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی ارتباط بین پلی‌مورفیسم ژن IL6 و ورزش توانی با استفاده از متاآنالیز است که شواهد بیشتری را در مقایسه با گزارش‌های فردی فراهم می‌کند.

روشها: با استفاده از موتورهای جستجو پایگاه‌های Science direct، Google Scholar و PubMed تا ماه مارس سال 2015 مورد جستجو قرار گرفتند. مقاله‌ها براساس کلید واژه‌هایIL6  در ترکیب با polymorphism or mutation or variant و در ترکیب با powersport مورد بررسی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار آماری STATA (نسخه 12) صورت گرفت.

یافتهها: 7 مقاله وارد مرور سیستماتیک و 3 مقاله وارد متاآنالیز نهایی شدند. پس از استخراج داده‌های مقالات، کل افراد گروه ورزشکار، 292 و کل افراد گروه کنترل 559 نفر بودند. برای مدل آللی G vs C نسبت شانس 43/1 (فاصله اطمینان 95 درصد: 99/1-03/1)، برای مدل آللی GG vs GC نسبت شانس 74/1 (فاصله اطمینان 95 درصد: 36/2- 28/1)، برای مدل آللی CC + GG vs GC نسبت شانس 71/1 (فاصله اطمینان 95 درصد: 36/2-24/1) و برای مدل آللی GG + GC vs CC نسبت شانس 96/0( فاصله اطمینان 95 درصد: 20/1-77/0) برآورد شد. همچنین، نتایج نشان داد ارتباط بین ژنوتیپ GG پلی‌مورفیسم rs1800795 ژن IL6 و ورزش توانی از لحاظ آماری معنادار است (05/0>p).

نتیجهگیری: به‌طور کلی، نتایج پژوهش حاضر نشان می‌دهد که وجود پلی‌مورفیسم rs1800795  ژن IL6 باعث عملکرد بهتر در ورزشکاران توانی می‌شود. این نتایج نشان می‌دهند که پروفایل ژنتیکی ممکن است بر عملکرد جسمانی انسان اثرگذار باشد. بنابراین، پیشنهاد می‌شود که محققین از پلی‌مورفیسمrs1800795  ژن IL6  به‌عنوان یکی از فاکتورهای منتخب در استعدادیابی ورزشی استفاده کنند.


کوروش سایه میری، عباس شیخی، فرقان ربیعی فخر، علیرضا یادگارآزادی، میلاد اعظمی،
دوره 15، شماره 4 - ( 2-1395 )
چکیده

مقدمه: بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی هستد. شیوع افسردگی در نتایج مطالعات ایرانی، متفاوت می باشد لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی شیوع افسردگی در بیماران دیابت نوع دو ایران به روش متاآنالیز انجام شده است.

روش‌ها: مطالعه حاضر براساس بیانیه ی PRISMA برای مطالعات مرور سیستماتیک و متاآنالیز انجام شد. دو نفر از پژوهشگران به صورت مستقل از هم با استفاده از کلید واژه‌های استاندارد فارسی و انگلیسی بانک‌های اطلاعاتی داخلی و بین المللی Scopus، PubMed، Sciencedirect، Cochrane، Embase، Web of Science، Springer، Online Library Wiley و همچنین موتورجستجوی Google Scholar را بدون محدویت زمانی تا آذر ماه سال 1394 جستجو کردند. داده‌های با استفاده از مدل اثرات تصادفی و نرم افزار Stata Ver.11.1 مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.

یافته‌ها: در 16 مطالعه واجد شرایط با حجم نمونه 3284 نفر و میانگین سنی 6/48 سال بررسی قرار گرفت. شیوع افسردگی در بیماران دیابتی نوع دو ایران 8/54% ) فاصله اطمینان 95%: 1/66-5/43 ( برآورد گردید. این میزان در جنس مرد و زن به ترتیب 2/32%)  فاصله اطمینان 95%: 1/48-3/16 ( و 60% ) فاصله اطمینان 95%: 7/73-4/46 ( محاسبه شد. بیشترین شیوع افسردگی مربوط به مرکز کشور (60%) و کمترین این میزان در غرب کشور (38%) بود.

نتیجه‌گیری: با توجه به شیوع بالای افسردگی در بیماران دیابتی نوع دو ایران، اجرای برنامه غربال‌گری از نظر اختلالات روانی به‌ویژه افسردگی و هم‌چنین انجام مشاوره روانپزشکی به‌صورت روتین جهت تشخیص و درمان افسردگی در این بیماران ضروری به‌نظر می‌رسد.


سعید اصلانی، شایان مصطفایی، سمانه سلطانی، الهام فرهادی، مهدی محمودی،
دوره 19، شماره 4 - ( 2-1399 )
چکیده

مقدمه: نقش پلی‌مورفیسم‌ ژن‌های گیرنده‌ی ‌شبه ایمونوگلوبولینی (KIR) در بروز دیابت نوع یک (T1D) در بسیاری از مطالعات بررسی شده و نتایج متفاوتی مشاهده شده است. هدف از انجام این متاآنالیز بررسی نتایج مطالعات قبلی و ارزیابی ارتباط بین پلی‌مورفیسم‌های ژن‌های KIR و خطر ابتلا به T1D است.
روش‌ها: پایگاه‌های اطلاعاتی پابمد/مدلاین و اسکوپوس برای انتخاب مطالعات مبتنی بر تأثیر پلی‌مورفیسم ژن های KIR بر استعداد ابتلا به T1D تا نوامبر سال ۲۰۱۹ به‌طور سیستماتیک مورد بررسی قرار گرفتند. پس از مرور نظامند سیزده مقاله منتشر شده مورد-شاهدی شامل ۲۲۸۵ بیمار و ۲۱۱۸ کنترل وارد متاآنالیز شدند. اندازه‌ی اثر ارتباط، نسبت شانس (OR) با فاصله‌ی اطمینان 95 درصد (CI) در نظر گرفته شد. ناهمگونی نسبت شانس در بین مطالعات پیشین با استفاده از آزمون Q کوکران و شاخص مجذور I و ارزیابی سوگیری مطالعه از طریق آزمون‌های ایگر و بگ انجام گرفت.
یافته‌ها: نتایج این متاآنالیز ارتباط آماری معناداری را بین پلی‌مورفیسم‌های (OR = 0.42, 95%CI = 0.23–0.77; P = 0.005) KIR2DL1، KIR2DL2 (OR = 1.15, 95% CI = 1.00-1.32; P = 0.048) و KIR2DL5 (OR = 0.86, 95% CI = 0.75–0.98; P = 0.03) با استعداد ابتلا به T1D نشان داد.
نتیجه‌گیری: براساس نتایج این مطالعه ژن‌های KIR2DL1 و KIR2DL5 ممکن است به‌عنوان ژن‌های محافظتی در برابر T1D در نظر گرفته شوند، در حالی که به‌نظر می‌رسد KIR2DL2 یک عامل مستعدکننده برای این بیماری است.
زهرا حاج هاشمی، الهام مسلمی، پروانه صانعی،
دوره 21، شماره 2 - ( 4-1400 )
چکیده

مقدمه: اگرچه بسیاری از مطالعات مشاهده‌ای ارتباط میان سطوح سرمی ویتامین D و چاقی شکمی را بررسی کرده‌اند، یافته‌ها متناقض است. این مرورسیستماتیک و متاآنالیز دوز-پاسخ به‌منظور جمع‌بندی این ارتباط در بزرگسالان در مطالعات مشاهده‌ای انجام شد. روش‌ها: تمامی مطالعات چاپ شده تا مِی2020میلادی در 5 پایگاه اطلاعاتی مورد جست‌وجو قرارگرفتند. 41 مطالعه‌ی مشاهده‌ای که ارتباط بین سطوح سرمی ویتامین D و چاقی شکمی را به‌صورت نسبت شانس (OR)، نسبت خطر(RR) یا خطر نسبی (HR) به‌همراه فاصله‌ی اطمینان 95% (CI) گزارش کرده بودند، در این مطالعه گنجانده شدند. یافته‌ها: به‌طور کلی44 اندازه‌ی اثر، از 36 مطالعه‌ی مقطعی که بر روی 257699 فرد انجام شده، نشان داد که سطوح سرمی بالای ویتامین D در مقایسه با سطوح پایینی، با 23% کاهش شانس چاقی شکمی مرتبط است (83/0-71/0:CI%95;77/0:OR). پس از انجام آنالیز زیرگروهی، تقریباً درهمه‌ی زیرگروه‌ها ارتباط معناداری مشاهده شد. براساس آنالیز دوز-پاسخ خطی، هر nmol/l 25 افزایش در سطوح سرمی ویتامین D با8% کاهش خطر چاقی شکمی همراه بود (99/0-85/0:CI%95;92/0:OR). بعد از محدود کردن آنالیز به مطالعات با نمونه‌گیری تصادفی (17 مطالعه با 242135 نفر)، همان ارتباط معنادار و معکوس حاصل شد (87/0-71/0:CI%95;79/0:OR). همچنین در مطالعات با نمونه‌گیری تصادفی، هرnmol/l 25 افزایش در سطوح سرمی ویتامین D با10% کاهش خطر چاقی شکمی همراه بود (99/0-82/0:CI%95;90/0:OR). نتیجه‌گیری: در این مطالعه‌ی متاآنالیز که بر روی مطالعات اپیدمیولوژیک انجام شد، ارتباط معنادار و معکوس و خطی بین سطوح سرمی ویتامین D و چاقی شکمی مشاهده گردید. این ارتباط در مطالعات با نمونه‌گیری تصادفی نیز مشاهده شد. در پایان، برای تعیین ارتباط علت و معلولی نیاز به مطالعات آینده‌نگر است.

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دیابت و متابولیسم ایران می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb