روشها: این بررسی در کلیه زنان سنین ۱۸- ۶۵ ساله که مبتلا به دیابت نبودند، از جمعیت تحت پوشش مطالعه قند و لیپید تهران انجام شد. افراد بر اساس تریگلیسرید ناشتای سرم و اندازه دور کمر به چهار گروه TgHWH (تریگلیسرید بالای ۱۶۰ میلیگرم در دسیلیتر و دور کمر بالای ۸۰ سانتی متر)، TgHWL (تریگلیسرید بالاتر از ۱۶۰ میلیگرم در دسیلیتر و دور کمر کمتر از ۸۰ سانتی متر)، TgLWH (تریگلیسرید کمتر از ۱۶۰ میلیگرم در دسیلیتر و دور کمر بیشتر از ۸۰ سانتی متر) و TgLWL (تریگلیسرید کمتر از ۱۶۰ میلیگرم در دسیلیتر و دور کمر کمتر از ۸۰ سانتی متر) تقسیم شدند. سپس عوامل خطرزای قلبی- عروقی شامل متغیرهای لیپیدی و تن سنجی(anthropometric) در گروهها مورد مقایسه آماری قرار گرفتند. همچنین شیوع افراد مبتلا به پرفشاری خون، LDL-C بالاتر از ۱۳۰ میلیگرم در دسیلیتر، کلسترول تام بیشتر از ۲۲۰ میلیگرم در دسیلیتر و HDL-C کمتر از ۴۵ میلیگرم در دسیلیتر در گروهها بررسی شدند.
یافتهها: نمونههای مورد بررسی ۵۶۳۰ نفر بودند. ۵/۲۷% در گروه TgLWL و ۹/۳۱% در گروه TgHWH قرار داشتند. سن افراد در گروه TgHWH به طور معنیداری بالاتر از سایر گروهها بود (۱۰±۲۸, ۱۲±۳۹, ۱۲±۳۶, ۱۱±۴۶ سال به ترتیب در TgLWL، TgLWH، TgHWL، TgHWH، ۰۰۱/۰(P<. فشارخون سیستولی و دیاستولی, شاخص توده بدنی و اندازه دور کمر در گروه TgHWH به طور معنیداری بالاتر از سایر گروهها بود. در بررسی متغیرهای آزمایشگاهی مشاهده شد که در گروه TgHWH غلظت سرمی کلسترول تام، تریگلیسرید، LDL-C (۴۱±۱۵۰، ۴۱±۱۳۱، ۳۵±۱۳۲، ۳۲±۱۱۱ میلیگرم در دسیلیتر به ترتیب در گروههای TgHWH، TgHWL، TgLWH، TgLWL، ۰۰۱/۰(P< بالاتر و HDL-C (۱۰±۴۰, ۱۱±۴۲, ۱۱±۴۷, ۱۱±۴۸ میلیگرم در دسیلیتر به ترتیب در گروههای TgHWH، TgHWL، TgLWH، TgLWL؛ ۰۰۱/۰(P< پایینتر از سایر گروهها بود. شیوع افرادی که حداقل چهار عامل خطرزا داشتند در گروه TgHWH ۴/۶۱% و در گروه TgLWL ۱% بود.
نتیجــهگیری: از معیار ساده بالا بودن دور کمر به همراه افزایش تریگلیسرید (TgHWH) میتوان در زنان به عنوان یک ابزار غربالگری برای پیشبینی دیگر عوامل خطرزای قلبی ـ عروقی استفاده کرد.
دیابت شایعترین بیماری متابولیک انسان است.دیابت نوع ۲ ترکیبی متغیر از مقاومت به انسولین و اختلال در ترشح انسولین است که منجر به اختلال در لیپیدهای پلاسما و غلظت لیپوپروتیینها میگردد. دیسلیپیدمی از سایر عوامل خطر اصلی قلبی- عروقی است در ایجاد بیماری شریان کرونر اهمیت بیشتری دارد. در اکثر موارد شایعترین الگوی دیس لیپیدمی در افراد دیابتی به صورت تریگلیسرید (TG) بالا و HDL-C پایین گزارش شده است . سطح پایینHDL-C در افزایش خطر بروز بیماریهای قلبی-عروقی تأثیر زیادی دارد؛ به این علت این بررسی برای یافتن داروی مؤثر تر جهت افزایش HDL-C انجام گرفته است .
روشها: در این بررسی ۴۰ بیمار (۱۳مرد -۲۷ زن) دیابتی نوع دو بهروش Cross over تحت درمان دو داروی ژمفیبروزیل و لواستاتین بطور جداگانه به مدت دو ماه قرار گرفتند و HDL-C قبل و بعد از مصرف دارو ها اندازه گیری شد.در تمامی بیماران مقادیر قند خون، کلسترول تام (TC) وTG قبل و بعد از درمان در حد طبیعی بودند و همچنین بیماران در طول درمان رژیم غذایی خود را تغییر نداده بودند. یافته های آزمایشگاهی جمع آوری و تجزیه و تحلیل گردید و رابطه میزان افزایشHDL-C و کاهش TC با مصرف لواستاتین و ژمفیبروزیل مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: میانگین HDL-C و TC قبل از مصرف دارو به ترتیب mg/dl ۵/۳۶ و mg/dl ۵۶/۱۷۴ بود . میانگین HDL-C و TC بعد از مصرف لواستاتین به ترتیب mg/dl ۳۰/۴۳ و mg/dl ۴۴/۱۵۰ بود . میانگین HDL-C و TC بعداز مصرف ژمفیبروزیل به ترتیب mg/dl ۳۳/۴۳ و mg/dl ۳۶/۱۴۶ بود. لواستاتین باعث افزایش % ۵۴/۱۸ در HDL-C و کاهش %۸۲/۱۳ در TC شده و ژمفیبروزیل نیز باعث افزایش %۶۲/۱۸ در HDL-C و کاهش %۰۵/۱۶ در TC شده است .
نتیجهگیری: تفاوتی بین اثر لواستاتین و ژمفیبروزیل بر روی افزایش HDL-C مشاهده نشد (۴۴۹/۰=P)؛ همچنین تفاوتی بین اثر لواستاتین و ژمفیبروزیل بر روی کاهش TC نیز مشاهده نشده است (۹۹۲/۰P=). میزان افزایش HDL-C بعد از مصرف لواستاتین با جنسیت ارتباط داشت به طوریکه باعث افزایش HDL-C به میزان بیشتر در زنان شده بود (۰۰۶/۰p=)؛ همچنین میزان افزایشHDL-C بعد از مصرف ژمفیبروزیل با جنسیت ارتباط داشت(۰۳۵/۰p=)به طوریکه در زنان باعث افزایش بیشتری شده بود.
برای تصمیم گیری های بالینی درباره بیماران مبتلا به سیروز کبدی و هپاتیت مزمن، همیشه لازم است که میزان وخامت کارکرد سلولهای کبدی تخمین زده شود. در کنار معیار های استاندارد که گاهی هزینه بر و وقتگیر هستند؛ روشهای آزمایشگاهی ارزان و سریع مانند سنجش سطح آلبومین خون و زمان پروترومبین، کارآیی خود را نشان دادهاند. در این مطالعه رابطه سطح لیپیدهای سرم با میزان تخریب سلولهای کبدی بررسی شده است.
روشها: جمعیت مورد مطالعه ۷۵ بیمار مبتلا به سیروز و هپاتیت مزمن به عللی غیر از هپاتیت الکلی ، کبد چرب غیر الکلی و هپاتیتهای کلستاتیک بودند. بیماران تحت درمان با داروهای پایین آورنده چربی و قند خون یا تغذیه کامل وریدی نبوده و سابقه کانسر ، دیابت بیماری قلبی ، کلیوی ، پانکراتیت و خونریزی حاد گوارشی را نداشتند. به عنوان گروه شاهد، ۷۵ نفر از بیماران بستری یا مراجعین سرپایی بدون سابقه بیماری خاص انتخاب شده و از نظر جنس و سن با گروه شاهد جور شدند. پس از اخذ رضایت برای ورود به مطالعه ، اطلاعات دموگرافیک و آنتروپومتریک افراد مورد مطالعه ثبت گردید و در نمونه خون ناشتای ۱۲ ساعته مقادیر آلبومین سرم ، زمان پروترومبین ،INR، کراتینین، کلسترول تام، تریگلیسرید، LDL-C، HDL-C و بیلیروبین تام سرم تعیین گردید. تمام بیماران دارای ارزیابی سونوگرافیک کبد و مجاری صفراوی بودند. تشخیص سیروز و هپاتیت مزمن در اکثر بیماران با بیوپسی کبد داده شد. معیار های CHILD و MELD در بیماران به عنوان تخمین آسیب کارکرد کبدی محاسبه گردید. در پایان سطح لیپید های خون بین بیماران و افراد شاهد و در گروه بیماران بین بیماران با وخامت کارکرد کبدی متفاوت مقایسه گردید.
یافتهها: سطح تمام لیپیدهای خون در بیماران با اختلال کبدی بطور معنی داری کمتر از افراد سالم بود. سطح کلسترول تام ، LDL-C و HDL-C در بیماران با درجات بالای CHILD کمتر از درجات پایین آن بود و با افزایش معیار MELD کاهش مییافت. سطح تمام لیپیدهای خون با میزان آلبومین سرم ارتباط خطی مستقیم و با زمان پروترومبین ارتباط خطی معکوس داشت.
نتیجهگیری: سطح لیپیدهای خون با عملکرد سلولهای کبدی ارتباط دارد و از آن ها می توان برای برآوردی سریع و ارزان از میزان آسیب کبد در بیماران مبتلا به سیروز و هپاتیت مزمن استفاده کرد.
روشها: این مطالعه اپیدمیولوژیک به صورت مقطعی در سال ۱۳۸۴ و با شرکت ۳۷۹۹ نفر از افراد ۷۰-۳۰ ساله جامعه شهری و روستایی استان سمنان انجام شد. نمونهگیری به روش مرحلهای و در شهرستانهای سمنان، دامغان، شاهرود و گرمسار انجام شد. جمعآوری دادهها از طریق تکمیل پرسشنامه انجام گرفت. سپس با راهنمایی قبلی، آزمایشها پس از با ناشتایی ۱۲ ساعته انجام شد.
یافتهها: میانگین سنی نمونهها ۲/۱۰±۴۱ سال و ۶/۴۴ درصد آنها مرد بودند. سندرم HDL پایین و تری گلیسرید بالا در ۵/۱۵ درصد موارد دیده شد. شانس ابتلا به این سندرم در زنان حدود ۷ برابر مردان بود. شیوع این سندرم با سن ارتباط داشت و در افراد ۶۰ ساله یا بالاتر، حدود ۸/۱ برابر افراد کمتر از۴۰ سال شانس ابتلا به این سندرم را داشتند. هم چنین شانس ابتلا به این سندرم در افراد چاق ۹۱/۱ برابر افراد سالم بود. شیوع این سندرم در ساکنین شهر و روستا تفاوت معنیدار نداشت.
نتیجهگیری: براساس نتایج این بررسی سندرم تریگلیسرید بالا HDLپایین در استان سمنان شایع میباشد. انجام آزمایشهای فوق در افراد جامعه یک اقدام بهداشتی ضروری بوده و نیاز به برنامههای پیشگیری در این زمینه دارد.
Normal
۰
false
false
false
MicrosoftInternetExplorer۴
مقدمه: میزانNon HDL کلسترول در
نمونههای غیر ناشتا ارزشمند بوده، روش اندازهگیری آن آسان است و میتواند حوادث
قلبی عروقی را پیشبینی نماید. این مطالعه جهت مقایسه نقش افزایش این اندکس در
مقایسه با LDL کلسترول به عنوان یک فاکتور خطرسندرم متابولیک انجام شده است.
روشها: در این مطالعه از اطلاعات مربوط
به ۳۲۷۷ نفر از افراد بزرگتر از ۱۵ سال که با نمونهگیری تصادفی خوشهای از سطح
شهر زنجان انتخاب و در مطالعه قلب سالم شرکت کرده بودند، استفاده شده است. تجزیه
و تحلیل اطلاعات با استفاده از روشهای آماری Chi-Square و ضریب همبستگی پیرسون، محاسبه odds ratio و آنالیز رگرسیون لجستیک انجام شد.
یافتهها: ۳۱% موارد مورد بررسی مبتلا به سندرم متابولیک بودند. LDL-C بالا در ۲۱% و Non HDL-C بالا در ۹/۳۱% افراد با سندرم
متابولیک دیده شد. در بررسی همبستگی بین متغیرها رابطه قوی و مثبتی بین میزان LDL-C و Non-HDL-C به دست آمد (۰۰۰۱/۰=P، ۸۳۹/۰:r). میزان odds ratio برای سندرم متابولیک در حضور Non HDL-C بالا (۰۰۱/۰=P؛ ۲/۶-۱/۴: ۹۵% CI) ۱/۵ بود که این میزان برای LDL-C (۰۱/۰=P؛ ۲/۳-۱/۲: ۹۵% CI) ۶/۲ است.
نتیجهگیری: در این مطالعه در افراد مبتلا به سندرم متابولیک، تعداد موارد اختلال در Non HDL-c به وضوح بیشتر است. لذا
c-Non HDL در مقایسه با LDL-c به عنوان یک
عامل خطر سندرم متابولیک ارزشمندتر بوده و پیگیری اختلالات لیپیدی در بیماران
مبتلا به سندرم متابولیک با Non
HDL-c ارجحیت به مراتب
بیشتری نسبت به LDL دارد.
صفحه ۱ از ۱ |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دیابت و متابولیسم ایران میباشد.
طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق
© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0
Designed & Developed by: Yektaweb