جستجو در مقالات منتشر شده


14 نتیجه برای صادقی

محمد علی ززولی، انوشیروان محسنی بندپی، اکبر اسلامی، افشین صادقی،
دوره 1، شماره 2 - ( 12-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: بازیافت یکی از بهترین گزینه­ها در مدیریت مواد زائد جامد  می­باشد که ازنظر اقتصادی و زیست-محیطی دارای فواید قابل توجهی می‌باشد. یکی از مواد قابل بازیافت در مواد زائد، کاغذ و مقوا می­باشد. ادارات، سازمان­ها و موسسات دولتی وخصوصی یکی از منابع مهم تولید کاغذ  هستند. آگاهی از میزان کاغذ تولیدی ادارات در مدیریت مواد زائد و بازیافت اهمیت دارد. لذا هدف از این مطالعه، تعیین میزان تولید کاغذ باطله و  پتانسیل بازیافت کاغذ در 20 اداره کل استان مازندران می­باشد.
روش بررسی: مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی مقطعی است که در20 اداره کل و یا سازمان مستقر در مرکز استان مازندران انجام شده است. ادارات بصورت تصادفی انتخاب شدند. بررسی و عمل نمونه‌برداری در طی4 ماه انجام شده است. کاغذ باطله تولیدی واحدهای انتخابی در پایان وقت اداری تفکیک و توسط یک ترازوی دقیق وزن شد و این عمل برای هر اداره به مدت یک هفته در هر ماه انجام شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که در جامعه مورد مطالعه  ماهانه بیش از 2  تن کاغذ باطله  تولید می‌گردد. بیشترین و کمترین میزان کاغذ باطله تولیدی دربین ادارات به ترتیب مربوط به آموزش وپرورش و موسسه بازیافت می‌باشد. اما از نظر سرانه تولید به ازای هر کارمند، آموزش و پرورش و جهاد کشاورزی به ترتیب با 058/2و 192/0 کیلوگرم به ازای هر نفر در ماه دارای حداکثر و حداقل سرانه تولید کاغذ می‌باشند. همچنین میزان تولید کاغذ باطله در روز اول(شنبه) و آخر(پنج شنبه) کاری هفته به ترتیب بیشترین و کمترین مقدار است اما اختلاف­شان معنی­دار نیست (05/0 (Pvalue>. تنها در یک اداره عمل جداسازی کاغذ از سایر زباله­ها و در نهایت فروش آنها انجام می‌شود.
نتیجه‌گیری: مدیریت مواد زائد در ادارات نیاز به توجه بیشتری دارد و باید نگرش مدیران بخصوص بخش خدماتی تغییر یابد تا مواد‌ زائد بخصوص کاغذ را به عنوان یک ماده با ارزش تلقی نمایند. متولیان مدیریت مواد زائد کشور باید نسبت به تدوین دستورالعمل جمع‌آوری و بازیافت مواد زائد ویژه ادارات اقدام نمایند تا تمام  ادارات مطابق آن عمل نمایند. محاسبات اقتصادی نشان می­دهد که بازیافت کاغذ در ادرات صرفه اقتصای نیز دارد.


زهره صادقی حسنوند، محمد صادق سخاوتجو، رویا ذکاوتی،
دوره 6، شماره 2 - ( 6-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: انتقال میکروارگانیسم های بیماری زا از طریق هوا برای سلامت جامعه بسیار خطرناک است. یکی از مسائل مهم که در حال حاضر اکثر بیمارستان ها با آن در ارتباط هستند افزایش عفونت های بیمارستانی است. بیوآئروسل ها با گستره وسیعی از اثرات بهداشتی شامل بیماری های واگیر، اثرات سمی حاد و آلرژی و عفونت های بیمارستانی مرتبط است و می تواند سلامت پرسنل شاغل و افراد بستری در بیمارستان ها و همراهان آن ها را تهدید نماید. با توجه به اینکه میزان عفونت های بیمارستانی با تراکم و نوع بیوآئروسل ها رابطه مستقیمی دارد، بیابراین تعیین نوع و چگونگی پراکندگی و وفور میکروارگانیسم ها که هدف اصلی مطالعه نیز بوده، دارای اهمیت است. روش بررسی: روش مطالعه در این پژوهش از نوع توصیفی-مقطعی است که در آن 7 بخش بیمارستان ولیعصر خرمشهر به طور تصادفی انتخاب شدند که شامل بخش های ( داخلی، آزمایشگاه نوزادان و اطفال، ccu، جراخی مردان، زنان و زایمان، اتاق عمل) و همچنین مخیط بیرون بیمارستان بود که مورد بررسی قرار گرفتند. از 240 نمونه گرفته شده با استفاده از دستورالعمل استاندارد NIOSH و روش آندرسون با دبی L/min 28/3 رد مدت زمان min 2 برروی محیط کشت های مانیتول سالتاگار، نوتریت آگار EMB، آگار و بلاد آگار، سابارزدکستروز آگار 200 نمونه هوا رشد نمودند. بعد از نمونه برداری نمونه ها بلافاصله به آزمایشگاه منتقل شد و به مدت 48 h در انکوباتور°C 37 و دمای آزمایش°C 22-27 قرار گرفتند و سپس شمارش و بررسی شدند. در نهایت تراکم میکروارگانیسم ها بر حسب تعداد کلنی بر مترمکعب هوا (CFU/m3) تعیین گردید. یافته ها: بیشترین میانگین غلظت آلودگی در فصل بهار با غلظت 238/51 CFU/m3  و در پاییز با غلظت CFU/m3 167/02 مربوط به بخش عفونی و کمترین میانگین آلودگی مربوط به ccu بود که در دو فصل بهار و پاییز هیچ گونه کلنی قارچی در آن رشد نکرد. علی رغم اسریلیزاسیون محیط، بیشترین درصد قارچ های مشاهده شده در هوای بیمارستان در فصل بهار شامل آسپرژیلوس نایجر با 42/45% و در فصل پاییز مخمر با 44/26% بود. همچنین در فصل بهار استافیلوکوکوس اپیدرمیتیس با 25/93% و باسیل گرم مثبت با 20/59 % بیشترین درصد باکتری های شناسایی شده در نمونه های هوا بودند. نتیجه گیری: از یافته های این مطالعه می توان نتیجه گرفت که غلظت آلودگی بیوآئروسل ها از نظر کمی در هوای بخش های مختلف بیمارستان به جز در بخش ccu بیش از حد توصیه شده و مطالعات مشابه است و از نظر جنس های شناسایی شده، مشابه دیگر مطالعات است. بنابراین توصیه میشود برای کاهش میزان مواجه با بیوآئروسل های بیماری زای محیطی می بایست کنترل تردد افراد، استفاده از شیوه ها و مواد گندزدایی مناسب جهت ضدعفونی کردن بخش ها، ایجاد سیستم های تهویه استاندارد و مناسب در دستور کار بیمارستان ها و مراکز درمانی طراحی و اجرا گردد.

مهدی صادقی، کاظم ندافی، رامین نبی زاده،
دوره 7، شماره 2 - ( 7-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: پرکلرواتیلن یک هیدروکربن کلرینه است که به عنوان حلال دارای مصارف متعددی است. لذا این مطالعه با هدف تعیین اثرات اکولوژیکی و سمیت پرکلرواتیلن قبل و بعد از فرایندهای اکسیداسیون پیشرفته استفاده شده جهت حذف پرکلرواتیلن، (فرایند اولتراسونیک، تابش فرابنفش و پراکسید هیدروژن)، به وسیله آزمایشات زیست آزمونی توسط دافنیا مگنا انجام شد. روش بررسی: با توجه به حساسیت دافنیا و گزارش‌های موجود در مورد اینکه دافنیا مگنا حساس‌ترین آبزی بی‌مهره به ترکیبات آلی مختلف است، سمیت پرکلرواتیلن و محصولات حاصل از تخریب پرکلرواتیلن در فرایندهای مختلف توسط دافنیا انجام شد. میزان غلظت کشنده 50 درصد(LC50) و واحد سمیت (Tu) تعیین شدند. جهت تعیین سمیت پرکلرواتیلن ابتدا محلول مادر آن با غلظت mg/L 100 تهیه شد، پس از آن 9 نمونه که هریک به ترتیب حاوی 0(بلانک)، 5 ، 10، 20‌، 30، 40 ، 50 ، 75 و 100 درصد حجمی از محلول مادر اولیه بودند جهت استفاده در مراحل بعدی تهیه گردید. جهت تعیین سمیت محصولات حاصل از تجزیه پرکلرواتیلن توسط فرایندهای اولتراسونیک، فتولیز، فتولیز به همراه پراکسید هیدروژن و فتوسونیک‌، نمونه‌های اولیه جهت آزمایشات‌، از محلول خروجی هریک از راکتورها که غلظت اولیه پرکلرواتیلن آنها mg/L 100 بود، تهیه گردید. کلیه آزمایشات در آزمایشگاه میکروبیولوژی دانشکده بهداشت‌، دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام گردید. یافته‌ها: نتایج نشان داد که LC50 24 ساعته پرکلرواتیلن بر روی دافنیا مگنا برابر با mg/L 35/51 است.LC50 48 ساعته، 72 ساعته و 96 ساعته پرکلرواتیلن نیز به ترتیب برابر 28/058، 21/033 وmg/L 19/27 بود. میزان سمیت در فرایندهای اکسیداسیون به کاربرده شده جهت تجزیه پرکلرواتیلن کاهش ‌یافت. نتیجه‌گیری: میزان سمیت در فرایندهای هیبریدی(کاربرد چند روش اکسیداسیون با هم) کمتر از فرایندهایی با یک روش اکسیداسیون (مثلا اولتراسونیک به تنهایی) بود. توالی کاهش سمیت در مورد تمام دوره زمانی مشابه بود. لذا فرضیه کاهش سمیت محصولات حاصل از تجزیه پرکلرواتیلن بعد از انجام فرایندهای ذکر شده قابل قبول است. لازم به ذکر است اگرچه در محلول خروجی از فرایندهای مختلف اکسیداسیون شیمیایی ترکیبات بینابینی مختلفی وجود دارد ولی سمیت آنها کمتر از سمیت اولیه پرکلرواتیلن است علت این امر ممکن است جزیی بودن غلظت محصولات بینابینی باشد که باعث کاهش مقدار سمیت می‌شود.

احسان صادقی، کیومرث شرفی، علی الماسی، محمد دیهیم، اسماعیل عزیزی، مهدی غایب زاده،
دوره 7، شماره 4 - ( 10-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: نیترات و نیتریت، سلامت انسان را تهدید می‌کند. مطابق پژوهش‌های اخیر یکی از منابع بزرگ مواجهه با نیترات و نیتریت در رژیم غذایی انسان سبزیجات هستند. هدف از انجام این مطالعه تعیین تاثیر فرایندهای خشک نمودن و سرخ کردن بر میزان نیترات و نیتریت سبزیجات پرمصرف است. روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی تعداد 180 نمونه سبزی از بازار شهر کرمانشاه به طور تصادفی انتخاب و نمونه‌های مذکور از نظر شاخص میزان نیتریت و نیترات به روش گریس- ایلوسوی مورد اندازه گیری قرار گرفتند. در گام بعدی، پروسه‌های سرخ-کردن و خشک‌کردن بر روی نمونه‌ها صورت گرفت و نیترات و نیتریت نمونه‌ها مجدد مورد سنجش قرار گرفت. تجزیه تحلیل نتایج با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون آماری ANOVA(آنالیز واریانس یک طرفه) انجام شد. یافته‌ها: میزان نیتریت و نیترات در اکثر نمونه‌ها با توجه به نوع محصول و نوع فرایند نگهداری یا مصرف، اختلاف معناداری دارد (0/05< p). به طور میانگین فرایند سرخ کردن و خشک نمودن به جز سبزی تره، در بقیه سبزیجات باعث افزایش میزان نیتریت و نیترات گردید. نتیجه‌گیری: در اثر فرایندهای سرخ کردن و خشک نمودن نه تنها کاهش در میزان نیتریت و نیترات سبزیجات به وجود نمی‌آید بلکه این میزان افزایش نیز یافت. لذا بررسی روش‌های دیگر فراوری یا کنترل نیترات و نیتریت در سبزیجات اولویت اساسی است. با توجه به استفاده روزانه و مصرف قابل ملاحظه مردم از سبزیجات و همچنین خطرات بالقوه تجمع نیترات و نیتریت و ارتباط آن با بعضی از بیماری ها و سرطان های دستگاه گوارش، پایش منظم و کنترل کیفی سبزیجات و بررسی تاثیر فرایندهای دیگر نگهداری بر میزان نیترات و نیتریت حائز اهمیت است.


مهدی صادقی، عبدالرحمن چرکزی، ناصر بهنام پور، علی ظفرزاده، سحر گارزگر، سلیمه داودی نیا، پریسیما برقعی،
دوره 7، شماره 4 - ( 10-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: آرایشگاه یکی از مهمترین اماکن عمومی است که توجه به مسائل بهداشتی (فردی و محیطی) در آن قابل اهمیت است چرا که عدم رعایت موازین بهداشتی و انجام فعالیت‌های غیر اصولی تهدیدی برای سلامت جامعه است. هدف از انجام این مطالعه بررسی گندزداهای مورد استفاده جهت کنترل بیماری‌های عفونی منتقله از طریق آرایشگری و کنترل عفونت و همچنین میزان آگاهی، نگرش و عملکرد آرایشگران در خصوص بیماری‌های عفونی بوده است. روش بررسی: مطالعه به صورت سرشماری از تمام آرایشگاه‌های زنانه شهر گرگان ( 150 آرایشگاه ) که دارای فعالیت رسمی بودند، انجام شد. جهت گردآوری اطلاعات از پرسشنامه استفاده شد که شامل چهار بخش اطلاعات دموگرافیک، سوالات آگاهی، سوالات نگرش و سوالات عملکرد ( هر کدام 13 سوال) بود. گندزداهای مورد استفاده توسط چک لیست مورد بررسی قرار گرفت. یافته‌ها: نتایج نشان داد بیشترین ماده گندزدای مورد استفاده وایتکس و مواد سفید کننده خانگی است (74/7 درصد). تناوب گندزدایی به صورت هفتگی 52/63 درصد و 33/3 درصد روزانه بود. 49/45 درصد از آرایشگران دارای فور و اتوکلاو جهت استریل کردن وسایل نبودند. بیشترین ماده گندزدا، جهت گندزدایی وسایل و ضدعفونی کننده پوست و دست محلول الکلی بود. میانگین آگاهی آرایشگران در مورد بیماری های عفونی 2/03 ±10/83، میانگین نگرش 3/99 ±54/71 و میانگین عملکرد 1/07 ± 12/44 بود. بین متغیرهای آگاهی با نگرش، آگاهی با عملکرد، نگرش با عملکرد همبستگی مثبت و معنی داری مشاهده شد (0/01>P)
نتیجه‌گیری: آگاهی آرایشگران در مورد گندزداهای مختلف در حد متوسط (آگاهی بین40 تا 80 درصد) بود و نیاز به آموزش در خصوص انواع گندزداها و نحوه استفاده از آنها است. اما میزان آگاهی و نگرش و عملکرد آرایشگران نسبت به بیماری های عفونی در حد متوسط به بالاست. وجود دوره های آموزشی گواهینامه بهداشت عمومی و اجباری بودن گذراندن این دوره ها توسط تمامی صنوف از طرف مراکز بهداشت و همچنین وجود آموزشگاه اصناف و واگذاری آن به بخش خصوصی باعث افزایش سطح آگاهی، نگرش و عملکرد متصدیان آرایشگاه ها و سالن های زیبایی نسبت به بیماری های عفونی شده است.

مسعود حاتمی منش، محسن میرزایی، مهدی غلامعلی فرد، علیرضا ریاحی بختیاری، مهربان صادقی،
دوره 8، شماره 1 - ( 5-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: ورود فلزات سنگین از طریق فعالیت های انسانی به اکوسیستم های طبیعی، بویژه خاک‌ها یکی از مهم‌ترین نگرانی های زیست-محیطی است. این تحقیق به منظور اندازه گیری مقادیر فلزات مس، روی و کروم در خاک محل دفن زباله‌های شهری و خاکستر زباله های بیمارستانی شهرکرد انجام شده است. روش بررسی: نمونه های خاک از سه بخش، بیرون از محل دفن زباله، محل دفن زباله شهری و محل دفن زباله های بیمارستانی جمع‌آوری شد. بطوری‌که از هر بخش به ترتیب 1،2 و1 ایستگاه انتخاب و در هر کدام سه تکرار نمونه‌برداری انجام شد. یافته‌ها: نتایج بدست آمده نشان داد بین مقادیر فلزات روی، مس و کروم در خاک محل های دفن مورد مطالعه در سطح 95 درصد اختلاف معنادار وجود دارد (P<0/05). همچنین برای فلز روی و مس بیشترین مقدار در محل دفن خاکستر زباله های بیمارستانی، و برای فلز کروم بیشترین مقدار درمحل دفن زباله های زاید شهری بدست آمد. در این بررسی ترتیب مقادیر فلزات مورد بررسی در نمونه های خاک در همه ایستگاه ها بدین صورتZn>Cu>Cr بدست آمد. نتیجه گیری: مقادیر بالای تعیین شده فلزات مورد بررسی در مطالعه حاضر بیانگر کاربرد بالای این فلزات در ساختار زباله های شهری و بیمارستانی و همچنین عدم تفکیک و دفن نادرست آنها است. از این‌رو آگاهی از خصوصیات فیزیکی و شیمیایی زباله های شهری، بیمارستانی و خاک محل دفن به منظور برآورد اثرات آنها برکیفیت خاک و محیط های اطراف ضروری است.


جواد کریمی، مهدی صادقی، ابراهیم فدایی، محمد هادی مهدی نژاد،
دوره 8، شماره 3 - ( 9-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: جمع‌آوری و دفع بهداشتی پسماند نقش مهمی در سلامتی افراد جامعه دارد. روش جداسازی و تفکیک در مبدا یکی از مهمترین و کم هزینه‌ترین روش‌های جدا‌سازی و تفکیک مواد زاید محسوب می‌شود. این مطالعه با  هدف فرهنگ‌سازی و آموزش مردم در امر بازیافت و کاهش پسماند در دو منطقه شهر کلاله با استفاده از دو روش آموزشی انجام شد.

روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی بوده که در شهر کلاله انجام شد. شهر کلاله با توجه به بافت اجتماعی و فرهنگی به 6 منطقه تقسیم شد. با استفاده از نمونه‌گیری خوشه‌ای دو منطقه بصورت تصادفی انتخاب شد. تعداد نمونه در هر منطقه 120 مورد بود. یک گروه تحت آموزش چهره به چهره و گروه دوم از طریق بسته آموزشی آموزش دیدند. مدت جمع‌آوری پسماند‌ها مدت 60 روز بود. بعد از این مدت مجددا پرسشنامه برای دو گروه  توسط رابطین تکمیل و تاثیر روش‌های آموزشی بررسی شد.

یافته‌ها: از نظر تفکیک پسماند در گروه آموزش چهره به چهره، قبل از آموزش 70/8 درصد پسماند‌ها را تفکیک می‌کردند که بعد از ارائه آموزش به خانوارها میزان تفکیک پسماند به 95 درصد رسید. در گروه ارائه بسته آموزشی، قبل از آموزش 57/5 درصد پسماند‌ها را تفکیک می‌کردند که بعد از ارائه آموزش از طریق بسته‌های آموزشی میزان تفکیک پسماند به 86/7 درصد رسید. میزان پسماند بازیافتی در هفته بین Kg 0/6 تا 1 به ازای هر فرد بود. این پسماندها شامل کاغذ، شیشه، ظروف پلاستیکی و ظروف فلزی بود. به طور متوسط در روش آموزش چهره به چهره Kg 91 و در روش بسته‌های آموزشی  Kg83 پسماند بازیافتی در هفته جمع‌آوری شد.

نتیجه‌گیری: میزان آگاهی‌، نگرش و همکاری در جداسازی پسماند در هر دو روش بعد از آموزش افزایش داشت. اما در روش چهره به چهره میزان آگاهی و مشارکت در جداسازی پسماند بیشتر بود.  با ارائه آموزش‌های مستمر و برنامه‌ریزی شده از لحاظ روش آموزشی و همچنین وجود سازمان‌های تفکیک‌کننده پسماند می‌توان کمک شایانی به استفاده مجدد از پسماند نمود. این امر باعث آلودگی کمتر محیط زیست، کاهش انتقال بیماری‌های مختلف مرتبط با دفع غیر اصولی پسماندهای جامد، کاهش هزینه‌های درمان با افزایش سطح آگاهی مردم در خصوص مشکلات و معظلات پسماندهای جامد، کاهش حجم پسماند‌ها می‌شود.


سهراب صادقی باجگیران، علی رضا پور خباز، مهدی حسن پور، محمد حسین سینکا کریمی،
دوره 8، شماره 4 - ( 12-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: طی سال­ های اخیر فعالیت های طبیعی و انسانی توانسته میزان زیادی آلاینده­ های فلزی را وارد اکوسیستمهای آبی نماید. این آلاینده­ ها قادرند که در طول زنجیره غذایی بصورت تجمعی افزایش پیدا کنند. تحقیق حاضر به بررسی میزان فلزات نیکل، روی و وانادیوم در بافت عضله ماهی‌های آلوزا و سوف در جنوب شرقی دریای مازندران به دلیل اهمیت آن­ها پرداخته است.   

روش بررسی:  پس از زیست‌سنجی، نمونه­ های ماهی­ های آلوزا و سوف به روش هضم اسیدی‌تر آماده‌سازی شدند و میزان فلزات نیکل، روی و وانادیوم توسط دستگاه جذب اتمی قرائت گردیدند.             

 یافته­ ها:  نتایج آزمون­ های آماری نشان داد که میزان نیکل (1/18) و وانادیوم (1/76µg/g (wet weight)) در ماهی آلوزا به طور معنی­ داری بیش از ماهی سوف (0/98µg/g (wet weight) و 0/13) بوده است (0/05>P). بررسی تفاوت آماری تجمع فلزات در ماهی سوف به صورت: روی < نیکل » وانادیوم و در ماهی آلوزا همچنین به صورت: روی < نیکل » وانادیوم بود. در سوف بین فلزات وانادیوم و نیکل و در آلوزا بین فلزات روی و وانادیوم همبستگی وجود داشت (0/05>P). میزان فلز نیکل در بافت عضله هر دو گونه و نیز میزان فلز وانادیوم در بافت عضله آلوزا از میزان استاندارد WHO تجاوز کرد. بیشترین میزان THQ برای ماهی آلوزا مربوط به عنصر وانادیوم با میزان 0/059 و کمترین مربوط به عنصر روی با میزان 0/017 و همچنین برای ماهی سوف بیشترین میزان مربوط به عنصر  روی با میزان 0/016 و کمترین مربوط به عنصر وانادیوم با میزان 0/004 است. میزان THQ برای فلزات نیکل، وانادیوم و روی در مطالعه حاضر و نیز THQ مجموع برای این فلزات کمتر از یک بدست آمد که نشان‌دهنده عدم وجود هرگونه خطر غذایی در اثر مصرف گونه­های آلوزا و سوف  با میزان مصرف کنونی (حدود 21g/day) در اثر این فلزات است.

نتیجه‌گیری: ارزیابی خطر غذایی مصرف گونه‌های مورد مطالعه نشان‌دهنده­­ آن بوده است که مصرف این ماهی­ ها با میزان مصرف فعلی از نظر فلزات روی، نیکل و وانادیوم خطری برای مصرف‌کنندگان آن ندارد.


حبیبه مسکینی، احسان صادقی، اکبر نصرتی، پارسا نصرتی، معین بشیری،
دوره 9، شماره 2 - ( 6-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: پول ابزاری است که به طور معمول در محیط ها و همچنین بین افراد مختلف مبادله می­ گردد که می­ تواند منبعی از آلودگی میکروبی و شیمیایی باشد، که با انتقال این عوامل باعث ایجاد بیماری­ های خطرناک شود. هدف این پژوهش تعیین میزان و نوع آلودگی باکتریایی سکه و اسکناس­ های جمع­آوری شده در شهر کرمانشاه است.

روش­ بررسی: در این پژوهش 160 قطعه اسکناس و 96 عدد سکه به روش تصادفی از مشاغل و نقاط مختلف شهر انتخاب و بر روی آنها آزمایش شمارش بار کلی میکروبی انجام گردید. باکتری­ های موجود با روش­ های استاندارد جداسازی و شناسایی گردیدند.

یافته­ ها: میانگین بار کلی میکروبی در اسکناس ­های 1000، 2000، 5000، 10000 و 20000 ریالی به ترتیب 147/6،  147/8،  148/5، 96/3 و 87/9 و در سکه­ های 500، 1000 و 2000 ریالی به ترتیب 104/66، 77/66 و  (Cfu/cm2) 96/56 بود. بارکلی میکروبی در اسکناس­ ها بیشتر از سکه ­ها بود (P<0/05). بیشترین آلودگی در اسکناس­ ها مربوط به باکتری اشریشیاکلی با 21/8 درصد و کمترین میزان آلودگی مربوط به گونه های پسودوموناس و انتروباکتر با 3/1 درصد بود. همچنین بیشترین میزان آلودگی در سکه­ ها مربوط به اشریشیاکلی با 15 درصد و کمترین میزان مربوط به گونه­ های کلبسیلا با 2 درصد بود. در طی این پژوهش مشخص شد که اسکناس ­های جمع ­آوری شده از قصابی­ ها و سکه­ های جمع­آوری شده از اغذیه فروشی ­ها دارای بیشترین میزان آلودگی با E.coli   بودند.

نتیجه ­گیری: با توجه به پاتوژن بودن مهم­ترین میکروارگانیسم­ های جدا شده (اشریشیاکلی و استافیلوکوکوس اورئوس) از نمونه‌های مورد بررسی و توانایی این باکتری­ ها در ایجاد عفونت­ های روده­ ای و مسمومیت­ های غذایی، جلوگیری از آلودگی متقاطع پول و غذا ضروری است. 


سید ابوطالب صادقی، عبدالمهدی کبیری فرد، امیرارسلان کمالی، محمود دشتی زاده، محمدهادی صادقی، حسین خاج،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: علوفه مرتعی در بسیاری از کشورها منبع اصلی خوراک گوسفند و بز بوده و غلظت فلزات سنگین در این گیاهان بسیار مهم است. همچنین استان بوشهر به‌علت همجواری با خلیج فارس، وقوع جنگ‏ های مختلف و وجود منابع مختلف نفت و گاز تحت تاثیر آلودگی زیست محیطی قرار دارد. محیط زیست و مراتع استان نیز در معرض این آلودگی‏ ها بوده که این علوفه‏ ها مورد تعلیف دام ‏های مختلف قرار می‏ گیرند. بنابراین اطلاع از وضعیت ترکیبات و سلامتی علوفه ‏های مرتعی کمک زیادی به کارشناسان در مورد سالم بودن گوشت و شیر حیوانات چراکننده بر روی این مراتع خواهند داشت.
روش بررسی: براساس مساحت مراتع و تعداد دام موجود در نوار ساحلی، دو منطقه مرتعی باشی و رستمی انتخاب و از علوفه آنها به صورت تصادفی نمونه‌ برداری شد. نمونه‏ برداری از گیاهان در سه مرحله چرا (اول، وسط و آخر فصل چرا) انجام گردید. نمونه ‏ها در سایه خشک، سپس با هم مخلوط و آسیاب شده و به آزمایشگاه ارسال شدند.
یافته‏ ها: نتایج نشان داد میانگین عناصر سرب، کبالت، کادمیوم و کروم به‌ترتیب،  0/30،0/15، 0/017 و ppm 3/73 ماده خشک در کل مراتع بود. تفاوت معنی ‏داری در میزان عنصر کبالت در دو منطقه مورد مطالعه مشاهده گردید و میزان بقیه عناصر تفاوت معنی‏ داری نداشتند. مقدار عنصر کادمیوم در مراحل مختلف چرا تفاوت معنی‏ داری نشان داد طوری‌که غلظت آن در مرحله اول چرا بیشترین بود.
نتیجه‏ گیری: به‏ طور کلی غلظت این عناصر در علوفه مراتع ساحلی منطقه تنگستان استان بوشهر در سطح قابل مجاز برای حیوانات چراکننده بوده و خطر کمبود یا مسمومیت برای دام‏ ها وجود نداشته و بنابراین برای سلامتی انسان خطری ندارد.

زهرا خبری، فاطمه صادقیان، فهیمه فقیهی،
دوره 14، شماره 3 - ( 9-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: دولوچار، خاکستر به‌جامانده از واکنش زغال­ سنگ و گندله برای تولید آهن اسفنجی در فرایند احیای مستقیم سنگ آهن به روش زغال ­پایه است. این پسماند در ایران، به نزدیک‌ترین محل دفن زباله منتقل شده یا در نزدیک‌ترین محل به کارخانه دفن می­ گردد. در حالی‌که این روش‌ها به دلیل ریزدانه بودن پسماند و وجود فلزات سنگین در ترکیبش، نگرانی عمده برای محیط زیست محسوب می‌شود. هدف پژوهش حاضر، بررسی روش ­های استفاده مجدد از دولوچار است تا ضمن حل مشکل آلودگی محیط، به عنوان مواد کمکی در مصارفی مثل راه ­سازی و تصفیه پساب آلوده استفاده گردد.
روش بررسی: بررسی واژه دولوچار در پایگاه‌های اطلاعاتی MagIran، SID،Science Direct  نشان داد پیشینه طولانی برای استفاده مجدد از آن وجود ندارد. تنها 14 مقاله انگلیسی یافت شد که تمامی آنها در تحقیق به‌کار رفت؛ بنابراین مقاله حاضر برای نخستین بار به موضوع استفاده مجدد از دولوچار در ایران می‌پردازد.
یافته‌ها: با بررسی و مطالعه پژوهش‌های پیشین استفاده مجدد از دولوچار در پنج بخش دسته‌بندی شد. دولوچار در تصفیه فاضلاب (حذف مس، کروم، رنگ، فسفات، نیترات، سورفاکتانت)، حذف کروم از زهاب معادن (بیش از 94 درصد استفاده به عنوان گاز سنتز، استفاده به عنوان محیط فیلتر (سه برابر بهتر از فیلتر ماسه‌ای) و استفاده در ساختمان­ سازی و راه­ سازی (جایگزین مواد درشت‌دانه) به‌کار می‌رود.
نتیجه‌گیری: ظرفیت بالای دولوچار در جذب مواد زائد و تصفیه فاضلاب نشان می‌دهد ضروری است در ایران نیز به‌جای دفن یا رها کردن آن در محیط، به استفاده مجدد از آن پرداخت.
پریسا فرهمندیان، عبدالله محمّدیان هفشجانی، عبدالمجید فدایی، رمضان صادقی،
دوره 16، شماره 2 - ( 6-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان پستان شایع‌ترین بدخیمی در زنان در سراسر جهان است. کادمیم یکی از فلزهای سنگین بسیار پایدار و سمی است که قرارگرفتن در معرض آن ممکن است منجر به افزایش خطر سرطان پستان شود. هدف از این مطالعه، خلاصه‌سازی کمی شواهد موجود برای ارتباط بین مواجهه با کادمیم و خطر رخداد سرطان پستان با استفاده از روش مرور نظام‌مند و متاآنالیز است.
روش‌ بررسی: در این پژوهش، مطالعات مشاهده‌ای که تا می ماه سال۲۰۲۲ ارتباط بین کادمیم و سرطان پستان را بررسی کرده و در بانک‌های اطلاعاتی بین‌المللی منتشر شده بودند، جستجو و بازیابی شدند. برای تعیین هتروژنسیتی از آزمون‌های آماری I2 و Chi2، برای بررسی وجود تورش انتشار از نمودار قیفی و تست بگ و تست ایگر و برای تشخیص ریشه  ناهمگنی ها از روش متارگرسیون و آنالیز حساسیت استفاده شد.
یافته‌ها: در این مطالعه مشاهده شد که نسبت به گروه پایه، خطر نسبی رخداد سرطان پستان در افراد مواجهه یافته/مواجهه با دوز بالاتر از سطح پایه کادمیم، برابر با (0/001 p؛ 1/14 1/06: CI 95 %)1/10 است، بنابراین بین مواجهه با کادمیم و یا دریافت سطح مواجهه بیش از اندازه پایه و ابتلا به سرطان پستان ارتباط آماری معنی‌داری مشاهده شد. در بررسی احتمال رخداد تورش انتشار، نتیجه آزمون ایگر برابر با (0/001 p) و نتیجه آزمون بگ برابر با (0/099 = p) بود.
نتیجه‌گیری:
براساس شواهد موجود؛ مواجهه با کادمیم منجر به افزایش خطر ابتلا به سرطان پستان می‌گردد و این افزایش خطر از نظر آماری معنی‌دار است.
 

سپیده صادقی، فرزانه محمدی، امیرحسین نافذ، سحر قلی پور، مهناز نیک آئین،
دوره 16، شماره 2 - ( 6-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: حضور میکروارگانیسمهای بیماریزا در کمپوست تهدیدکننده سلامت عمومی است. لذا ارزیابی کیفیت بهداشتی کمپوستهای تولیدی قبل از کاربرد آنها به عنوان تقویتکننده خاک امری ضروری است. این مطالعه جهت بررسی حضور میکروارگانیسمهای پاتوژن در کمپوست تولید شده از مواد زائد جامد شهری (MSW) و خطرات میکروبی مرتبط با بلع تصادفی کمپوست توسط کودکان انجام گرفت.
روش بررسی: در این مطالعه، نمونهبرداری از پارکهای عمومی مختلف شهر اصفهان در طول دوره پخش کمپوست صورت گرفت. حضور و غلظت میکروارگانیسمهای پاتوژن سالمونلا، کمپیلوباکتر، کریپتوسپوریدیوم و آدنوویروس به وسیله روشهای کشت یا real-time PCR مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: نتایج مطالعه نشان داد که تمام میکروارگانیسمهای پاتوژن با فراوانی 11 تا 62 درصد در نمونههای کمپوست یافت شدند و بالاترین فراوانی مربوط به آدنوویروس بود. ارزیابی ریسک سلامت نشان داد بالاترین میزان خطر عفونت روزانه برای کریپتوسپوریدیوم (pppy 4-10×7/67) و کمترین خطر مربوط به آدنوویروس(pppy 10-10×8/27) به دست آمد. همچنین خطرات عفونت یکبار تماس و سالیانه مجموع میکروارگانیسمها برای کودکان بالاتر از حد استاندارد (pppy 3-10) محاسبه شد.
نتیجهگیری: نتایج به دست آمده آلودگی کمپوست تولیدی به میکروارگانیسمهای پاتوژن و اثرات بالقوه سلامتی در هنگام کاربرد کمپوست در فضای سبز شهری را نشان داد. بنابراین سازمانهای مربوطه بایستی توجه بیشتری به فرآیند کمپوست سازی، کیفیت میکروبی و کاربرد کمپوست در مکانهایی با دسترس عموم داشته باشند.

فائزه صادقی، سکینه شکوهیان، محسن حیدری،
دوره 17، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: معدن گهرزمین سیرجان بیشترین ذخیره سنگ آهن را در منطقه گل‌گهر داشته و با توجه به گستردگی فعالیت و نبود مطالعه جامع در این زمینه، هدف از این مطالعه، ارزیابی چرخه زندگی (LCA) مرحله استخراج سنگ آهن از این معدن بوده است.
روش بررسی: هدف از LCA، ارزیابی اثرات استخراج سنگ آهن از معدن گهرزمین بر سلامت انسان، کیفیت اکوسیستم و تقلیل منابع بوده و مرز سیستم نیز فرایند حفاری و انفجار انتخاب شد و براساس مدل گهواره-تا-دروازه و رویکرد نسبت‌دادنی، تولید ton 1 سنگ آهن به‌عنوان واحد عملکردی در نظر گرفته شد. از نرم‌افزار سیماپرو و روش ReCiPE در دو نقطه میانی و پایانی برای ارزیابی اثرات و آسیب‌ها استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که بیشترین بار محیط زیستی مخرب در تمامی رده‌ها مربوط به حمل‌‌ونقل با کامیون با ظرفیت بزرگتر از ton 20 (51/1 درصد) بوده که برای باطله‌برداری استفاده می‌شود. اثرات مخرب حمل‌ونقل بر رده اثرات تشعشعات یونیزان (اثرگذار بر سلامت انسان)، کاربری زمین و اوتریفیکاسیون آب‌های شیرین (اثرگذار بر کیفیت اکوسیستم) بیش از 95 درصد بوده است. آلاینده مسئول در رده اثرات ذکرشده به‌ترتیب کربن-14، نابودی زمین کشاورزی و BOD5 و COD رها شده در نتیجه استخراج سنگ آهن به محیط‌زیست بوده است. متوسط آسیب وارد شده از نهاده‌ها بر سلامت انسان، کیفیت اکوسیستم و تقلیل منابع به‌ترتیب برابر با 89/8، 5/5 و 4/6 درصد بوده است.
نتیجه‌گیری: با توجه به اثرات منفی حمل‌ونقل، پیشنهاد می‌گردد جهت افزایش پایداری محیط زیستی از کامیون‌های با استانداردهای یورو 5 و بالاتر و یا از سوخت‌های تجدیدپذیر استفاده ‌گردد.
 


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به سلامت و محیط زیست می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb