43 نتیجه برای ارزیابی
محمدرضا مسعودی نژاد، محمد منشوری، مجتبی خطیبی،
دوره 3، شماره 3 - ( 7-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به این که شهرهای بزرگ ایران به دلیل شرایط خاص جمعیتی، توپوگرافی، فرهنگی و اقتصادی تراکم زیادی از جمعیت در واحد سطح را در خود جای میدهند، این محیط شرایط بسیار مساعدی را برای تکثیر گونههای مختلف موش در شهرها فراهم آورده است. در این راستا طراحی، ساخت و ارزیابی تله های الکترونیکی به منظور کنترل جمعیت موش ها یکی از روش های کنترل محسوب میگردد که میتواند به موازات بقیه روش ها مورد استفاده قرار گیرد.
روش بررسی: در ابتدا مطالعاتی در مورد انواع موش های موجود در شهر تهران انجام گردید ( ازجمله طول، وزن، خصوصیات رفتاری و..)، سپس طراحی، با استفاده از یک سیستم تولید بوهای جلب کننده آغاز شد که ابتدا جونده را به طرف تله هدایت مینماید، سپس به وسیله حسگرهای الکترونیکی وجود موش در تله ارزیابی شده و با فرامینی که به بوبینهای الکتریکی داده می شود، قسمت میانی برق دار می گردد، برخورد بدن موش با صفحه برقدار باعث تجزیه الکترولیت های موجود درخون او می گردد و در مدت حدود 5-3 ثانیه تماس از بین میرود، بدن موش مرده به قسمت تحتانی تله انتقال مییابد، این قسمت دارای یک کشوی تخلیه میباشد. برای جلوگیری از برق گرفتگی با بیرون کشیدن کشو از دستگاه، برق کلیه قسمت ها قطع میگردد. اجساد که به صورت نیمه جامد در آمدهاند به صورت روزانه یا هفتگی از داخل تلهها تخلیه میگردند. برای آزمایش راندمان کار دستگاه، از موش آزمایشگاهی استفاده گردید و در هر مرحله اشکالات طراحی بررسی و مرتفع شد.
یافته ها: با توجه به طراحی دستگاه هر بخش از تله شامل جلب کننده، کشنده و حذف کننده به طور جداگانه مورد ارزیابی قرار گرفت. در این رابطه در بخش کشندگی، شامل به دست آوردن مقدار ولتاژ، نوع ولتاژ و نحوه انتقال جریان برق به حیوان ارزیابی گردید، در قسمت جلب کنندگی مشخص گردید، از بین انواع اسانس های مورد استفاده برای سه گونه تحت مطالعه، اسانس گردو بهترین خاصیت جلب کنندگی را از خود نشان می دهد، هم چنین نتایج به دست آمده نشان می دهد که ولتاژ متناوب 300 ولت با شدت جریان 15 آمپر در مدت کسر ثانیه قابلیت کشندگی بهتری نسبت به سایر ولتاژها از خود نشان می دهد.
نتیجه گیری : با توجه به ارزیابی های انجام شده مشخص گردید که ولتاژهای جریان مستقیم در شدت جریان های 5/2 تا 15 آمپر نتایج چندان مطلوبی در خاصیت کشندگی تله ایجاد نمی نماید. بنابراین روش استفاده از ولتاژهای مستقیم در استفاده از این تله ها مطلوب نمیباشد. هم چنین با توجه به استفاده از فرمون های جنسی جهت جلب گونه نر در انواع مختلف با توجه به پروتیین موجود در این فرمون ها به سرعت در شرایط محیطی تجزیه گردیده، لذا از خاصیت جلب کنندگی آن می کاهد، به همین دلیل به نظر می رسد با توجه به دسترسی آسان در تامین اسانس های غذایی، استفاده از این نوع جلب کننده ها مطلوبیت بیش تری دارد.
عبدالرضا مشروفه، علیرضا ریاحی بختیاری ، محمد پورکاظمی،
دوره 6، شماره 3 - ( 9-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: آلودگی به فلزات یکی از مشکلات مهم زیستمحیطی و یکی از نگرانیهای مهم بهداشت مواد غذایی به شمار میآید. در سراسر جهان، ماهیان خاویاری یک منبع مهم تامین غذا و ایجاد اشتغال و درآمد هستند. در پژوهش حاضر، با اندازه-گیری غلظت کادمیوم، نیکل، وانادیوم و روی در عضله و خاویار تاسماهی ایرانی (Acipenser persicus)، ریسک ناشی از مصرف این ماهی برای انسان مورد ارزیابی قرار گرفت.
روش بررسی: نمونههای تاسماهی ایرانی (24n=) را از مراکز مهم صید ماهیان خاویاری بخش جنوبی دریای خزر واقع در استانهای مازندران و گیلان جمعآوری گردیده و تا آنالیز شیمیایی در فریزر در دمای 0C 20- نگهداری شدند. حدود g 1 از هر نمونه خشک شده را در لولههای هضم PTFE ریخته شد. سپس به میزان mL 10 اسید نیتریک 65% به آن اضافه گردید. ابتدا به مدت h 1 در دمای 0C 40 لولههای PTFE بر روی هیتر قرار داده سپس به آرامی دما را افزایش داده و به مدت h 3 در دمای 0C 140 حرارت داده شد. محلول حاصل با استفاده از کاغذ صافی واتمن شماره یک، صاف شده و در نهایت با آب دوبار تقطیر شده (دیونیزه) به حجم mL 25 رسانیده شد.
یافتهها: میانگین غلظت کادمیوم، نیکل، وانادیوم و روی در عضله به ترتیب 0/002 ±0/005، 0/03±0/06، 0/13 ± 0/04 و 3/07 ±7/49 μg/gوزن تر است. همچنین میانگین غلظت این فلزات در خاویار به ترتیب 0/006±0/007 ، 0/07 ± 0/09 ، 0/15 ± 0/12 و 5/75 ±21/23 μg/g وزن تر تعیین گردید.
نتیجهگیری: میانگین غلظت کادمیوم، وانادیوم و روی از حد استاندارد تعیین شده توسط سازمان کشاورزی، ماهیگیری و غذایی انگلستان MAFF (2000) و سازمان بهداشت جهانی (WHO) پایینتر است. حد استاندارد فلزات کادمیوم، وانادیوم و روی به ترتیب μg/g 0/2، 0/5 و 50 است. بنابراین بدلیل پایین بودن غلظتهای بدست آمده از حد مجاز، مصرف عضله و خاویار تاسماهی ایرانی خطری جدی برای سلامتی مصرف کنندگان نخواهد داشت.
سید علی جوزی، نعمت اله جعفرزاده حقیقی فرد، نگار افضلی بهبهانی،
دوره 7، شماره 1 - ( 4-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: FMEA) Failure Mode and Effect Analysis) تجزیه و تحلیل حالات شکست و اثرات آن یکی از شناخته شده ترین تکنیک های ایمنی سیستم بوده و به طور گسترده بعنوان یک ابزار به منظور شناسایی، بسیار مورد استفاده قرار می گیرد. هدف از این مطالعه، کاربرد روش FMEA در شناسایی و ارزیابی ریسک های ناشی از خطوط انتقال برق در منطقه مسکونی حصیرآباد شهر اهواز است. روش بررسی: ابتدا، فرآیند انتقال برق و تجهیزات مورد استفاده در آن، شناسایی و حالات خرابی و شکست تجهیزات که منجر به وقوع ریسک در منطقه می شود، تعیین گردید. به منظور اندازه گیری شدت میدان مغناطیس ناشی از خطوط، از دستگاه 3D EMF TESTER، استفاده شد. ریسک های شناسایی شده، بر اساس پارامترهای روش FMEA، نمره دهی و برای هر یک، RPN محاسبه گردید. در ادامه، به کمک نرم افزار SPSS، سطح ریسک محاسبه و موارد شناسایی شده بر اساس آن اولویت بندی و تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: بیشترین مقادیر RPN به دست آمده مربوط به ریسک های بهداشتی بوده و کلیه ریسک های این گروه در شرایط اضطراری قرار دارند. بالاترین مقادیر مربوط به جزء سیم(از بین رفتن حریم) و جزء خط انتقال برق(عدم رعایت حریم استاندارد) با RPN 360 و کمترین مقدار جز سکسیونر با RPN، 60 به دست آمد. نتیجه گیری: با توجه به بالا بودن اکثر ریسک های به دست آمده، اقدامات کنترلی بر اساس نظرات کارشناسی در بخش های ایمنی مربوط به تجهیزات، آموزش اپراتورها، اقدامات نظارتی، در جهت کاهش سطح ریسک ها، ارائه گردیده است.
شاهو کرمی، غلامرضا نبیبیدهندی، حمیدرضا جعفری، حسن هویدی، امیر هدایتی،
دوره 7، شماره 2 - ( 7-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: محیط اطراف انسان را مواد شیمیایی فراگرفته که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم میتواند سلامت انسان را به خطر اندازد. بعضی از آمارهای WHO، گویای این واقعیت است که 4 میلیون نفر در سطح جهان در صنایع شیمیایی مشغول به کار هستند و یک میلیون انسان سالانه در اثر تماس با مواد شیمیایی دچار مرگ شده و یا از کار افتاده میگردند و 4-1 میلیون مسمومیت ناشی از مواد شیمیایی نیز اتفاق میافتد. هدف از این مطالعه شناخت خطرات ناشی از مواد شیمیایی موجود در محیط کار، ارزیابی ریسک وظایف کاری و پیشنهاد اقدامات کنترلی مناسب برای حذف یا کاهش ریسک در صنعت پتروشیمی است. روش بررسی: در این پژوهش ابتدا مواد شیمیایی موجود در پتروشیمی اراک شناسایی شدند، سپس ویژگیهایی که نشاندهنده خطرآفرینی این مواد هستند، استخراج شدند و با استفاده از روش TOPSISضریب مخاطره این مواد تعیین شد، در مرحله بعد وظایف شغلی کارکنان و ضریب مواجه کارکنان با مواد شیمیایی محاسبه شد، در نهایت ضریب ریسک مواجهه با مواد شیمیایی در وظایف شغلی تعیین گردید. یافتهها: نتایج نشان میدهد که هیچکدام از مواد موجود در مجتمع برای کارکنان ریسک خیلی بالا ندارند اما پنج ماده نفتا، گاز آمونیاک، اسید استیک، گاز کلر و متانول برای کارکنان بخش بهرهبرداری و دو ماده گاز آمونیاک و گاز کلر برای کارکنان بخش فنی و تعمیرات ریسک بالا دارند. نتیجهگیری: موادی که ضریب ریسک بالا و خیلی بالا دارند، بهتر است جایگزینی برای استفاده آنها یافت شود و از تولید این مواد جلوگیری شود.
مریم زارع جدی، نوشین راستکاری، رضا احمدخانیها، محمود علی محمدی، مسعود یونسیان،
دوره 8، شماره 1 - ( 5-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: اخیرا، احتمال مواجهه با مواد شیمیایی موجود در جدار بطریهای پلی اتیلن ترفتالات از طریق مصرف آبهای بطری شده، نگرانیهایی را در مصرفکنندگان ایجاد کرده است. یک دسته از این ترکیبات استرهای فتالات نام دارند که برخی از آنها به عنوان ترکیبهای سرطانزا (دی اتیل هگزیل فتالات) و مختلکنندههای غدد درون ریز (دی اتیل هگزیل فتالات، دی بوتیل فتالات و بوتیل بنزیل فتالات) در انسان شناخته میشوند. هدف اصلی مطالعه، تعیین تاثیر زمان ماندگاری بر آزادسازی استرهای فتالات در آبهای بطری شده از زمان تولید تا تاریخ انقضا به مدت یک سال است. روش بررسی: نمونهها بعد خریداری در شرایط توصیه شده بر روی برچسب محصول در دمای اتاق و به دور از نور خورشید نگهداری گردیدند و سپس میزان آزادسازی استرهای فتالات در زمانهای مورد نظر توسط میکرو استخراج با فاز جامد و کروماتوگرافی گازی با دتکتور جرمی اندازه گیری شد. در نهایت ارزیابی خطر مواجهه با ترکیبات مورد نظر برای کل جامعه و گروههای حساس (کودکان پیش از سن مدرسه و زنان باردار و شیرده) از طریق محاسبه میزان دریافت روزانه از طریق آب و محاسبه ضریب خطر و ریسک سرطان اضافی صورت گرفت. یافتهها: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که زمان از پارامترهای تاثیرگذار بر افزایش میزان مهاجرت استرهای فتالات از جدار بطریها به درون آب است. به طوری که با گذشت زمان غلظت هر سه ترکیب دی اتیل هگزیل فتالات، دی بوتیل فتالات و بوتیل بنزیل فتالات در آب افزایش مییابد و بعد از 12 ماه نگهداری غلظت فتالاتهای مختلکننده غدد درون ریز نسبت به هفته اول تولید به ترتیب 811/8، 2545/2 و832 درصد بیشتر شده است. با این حال، در کل در تمامی زمانهای مختلف نگهداری میزان دی اتیل هگزیل فتالات از حد مجاز تعیین شده توسط EPA (µg/L6) تجاوز نکرده و تا رسیدن به این میزان نیز فاصله زیادی وجود داشت. ضریب خطر عوارض غیر سرطانزایی محاسبه شده ناشی از این مواجهه (در تمامی گروههای هدف در محدوده 0/005 الی µg/KgBW 0/02) به تنهایی از طریق مصرف آبهای بطری شده در تمامی گروهها کم و قابل چشمپوشی است (ضریب خطر<1). علاوه براین، ریسک سرطان اضافی ناشی از حضور دی اتیل هگزیل فتالات در آبهای بطری شده نیز ناچیز و قابل چشمپوشی است (7-10×9/9). نتیجهگیری: با توجه به نتایج بدست آمده به نظر میرسد که استفاده از آبهای بطری شده به عنوان یک منبع مواجهه خطرزا با استرهای فتالات مطرح نبوده و استفاده از آنها از این نظر تهدیدی برای سلامت افراد جامعه محسوب نمیگردد.
سهیل ولی زاده، زینب شکری،
دوره 8، شماره 2 - ( 5-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه با توجه به افزایش چشمگیر جمعیت و پیامد آن تولید بیشتر زباله، توجه به مدیریت پسماندها امری ضروری است. هدف از انجام این مطالعه استفاده از فرایند ارزیابی اثرات محیط زیستی (Environmental Impact Assessment) به منظور انتخاب بهترین گزینه مدیریت پسماند در شهر بیرجند با استفاده از روش مبتنی بر ماتریس و ارائه راهکارهای مناسب به مدیران و برنامه ریزان این شهر بوده است. روش بررسی: در این مطالعه ارزیابی اثرات محیط زیستی گزینه های مختلف مدیریت پسماند با استفاده از روش ماتریس لئوپولد ایرانی انجام پذیرفت. با استفاده از این روش ارزیابی اثرات محیط زیستی چهار گزینه مدیریت پسماند در شهر بیرجند شامل: دفن غیر بهداشتی، بازیافت، احداث کارخانه کمپوست و دفن بهداشتی انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که گزینه دفن غیر بهداشتی با امتیاز نهایی 3/06- دارای بیشترین اثرات منفی بوده و به عنوان اولویت چهارم معرفی شد. همچنین گزینه احداث کارخانه کمپوست با امتیاز نهایی 2/34- کمترین اثرات محیط زیستی را نسبت به سایر گزینه ها داشته است. نتیجهگیری:حدود 76/95% ترکیب زباله شهرستان بیرجند را زباله های خانگی تشکیل می دهد، بنابراین مواد آلی فسادپذیر در آن غالب است. در نتیجه با توجه به نتایج به دست آمده از روش ماتریس لئوپولد ایرانی، گزینه احداث کارخانه کمپوست به عنوان اولویت اول و منطقی ترین گزینه برای مدیریت پسماند در این شهر معرفی گردید.
مریم زارع جدی، مسعود یونسیان، رضا احمدخانیها، هما کاشانی، نوشین راستکاری،
دوره 8، شماره 3 - ( 9-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از عوامل آلودگی هوای محیط ترکیبات آلی فرار (VOCs) هستند. در بین گازهای غیر متان، ترکیبات آروماتیک مانند بنزن قرار دارند که به عنوان ترکیب قطعا سرطانزا برای انسان شناخته شده است (گروه 1). با توجه به مضرات مواجهه با بنزن و کاربرد گسترده آن در صنایع و مشاغل مختلف، هدف از انجام این مطالعه ارزیابی احتمال خطر نیمه کمی و کمی مواجهه استنشاقی با بنزن در کارگران شاغل در جایگاههای سوختگیری شهر تهران است.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی در سه مرحله به شرح ذیل انجام شد. در مرحله اول بنزن هوای استنشاقی در دو گروه از افراد جامعه شامل 1) کارگران شاغل در جایگاههای سوختگیری 2) افراد عادی بدون مواجهه شغلی به عنوان گروه کنترل اندازهگیری شد. مرحله دوم شامل براورد میزان مواجهه هر دو گروه شرکتکننده در مطالعه و در ادامه ارزیابی خطر نیمه کمی حاصل از این مواجهه بود. در مرحله سوم به منظور ارزیابی خطر کمی، خطر سرطان اضافی ناشی از مواجهه مزمن با بنزن در طول زندگی محاسبه گردید.
یافتهها: میانگین غلظت بنزن در هوای استنشاقی کارگران شاغل در جایگاههای سوخت گیری حدود µg/m3 246/4±1527 و نزدیک به سطح مجاز بود (µg/m31600). در روش ارزیابی احتمال خطر نیمه کمی، ضریب ریسک محاسبه شده برای این میزان مواجهه شغلی با بنزن برابر با 4/5 بود که در پنجمین سطح ریسک (محدوده بسیار خطرناک) قرار دارد. با براورد مواجهه مزمن کارگران شاغل در جایگاههای سوختگیری با بنزن مشخص گردید که خطر سرطان در افراد مواجهه یافته 27/5 برابر افراد عادی بدون مواجهه است و در ارزیابی احتمال خطر کمی ریسک سرطان اضافی مشخص گردید که از هر 1000 نفر 3 نفر از افراد شاغل در جایگاه سوختگیری شانس ابتلا به سرطان را دارند که این عدد بسیار بیشتر از خطر قابل قبول سرطانزایی (6-10: یک در یک میلیون نفر) است.
نتیجهگیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان میدهد که میزان مواجهه شغلی با بنزن بالا و در محدوده خطرناک قرار دارد و ارزیابی احتمال خطر نیمه کمی و کمی نشان داد که ریسک ابتلا به سرطان در اثر مواجهه استنشاقی افراد شاغل در جایگاههای سوختگیری به طور بالقوه بسیار زیاد است (3000 برابر ریسک قابل قبول سرطانزایی). بنابراین انجام اقدامات کنترلی جهت کاهش مواجهه با این ماده شیمیایی خطرناک و سرطانزا الزامی است.
سهراب صادقی باجگیران، علی رضا پور خباز، مهدی حسن پور، محمد حسین سینکا کریمی،
دوره 8، شماره 4 - ( 12-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: طی سال های اخیر فعالیت های طبیعی و انسانی توانسته میزان زیادی آلاینده های فلزی را وارد اکوسیستمهای آبی نماید. این آلاینده ها قادرند که در طول زنجیره غذایی بصورت تجمعی افزایش پیدا کنند. تحقیق حاضر به بررسی میزان فلزات نیکل، روی و وانادیوم در بافت عضله ماهیهای آلوزا و سوف در جنوب شرقی دریای مازندران به دلیل اهمیت آنها پرداخته است.
روش بررسی: پس از زیستسنجی، نمونه های ماهی های آلوزا و سوف به روش هضم اسیدیتر آمادهسازی شدند و میزان فلزات نیکل، روی و وانادیوم توسط دستگاه جذب اتمی قرائت گردیدند.
یافته ها: نتایج آزمون های آماری نشان داد که میزان نیکل (1/18) و وانادیوم (1/76µg/g (wet weight)) در ماهی آلوزا به طور معنی داری بیش از ماهی سوف (0/98µg/g (wet weight) و 0/13) بوده است (0/05>P). بررسی تفاوت آماری تجمع فلزات در ماهی سوف به صورت: روی < نیکل » وانادیوم و در ماهی آلوزا همچنین به صورت: روی < نیکل » وانادیوم بود. در سوف بین فلزات وانادیوم و نیکل و در آلوزا بین فلزات روی و وانادیوم همبستگی وجود داشت (0/05>P). میزان فلز نیکل در بافت عضله هر دو گونه و نیز میزان فلز وانادیوم در بافت عضله آلوزا از میزان استاندارد WHO تجاوز کرد. بیشترین میزان THQ برای ماهی آلوزا مربوط به عنصر وانادیوم با میزان 0/059 و کمترین مربوط به عنصر روی با میزان 0/017 و همچنین برای ماهی سوف بیشترین میزان مربوط به عنصر روی با میزان 0/016 و کمترین مربوط به عنصر وانادیوم با میزان 0/004 است. میزان THQ برای فلزات نیکل، وانادیوم و روی در مطالعه حاضر و نیز THQ مجموع برای این فلزات کمتر از یک بدست آمد که نشاندهنده عدم وجود هرگونه خطر غذایی در اثر مصرف گونههای آلوزا و سوف با میزان مصرف کنونی (حدود 21g/day) در اثر این فلزات است.
نتیجهگیری: ارزیابی خطر غذایی مصرف گونههای مورد مطالعه نشاندهنده آن بوده است که مصرف این ماهی ها با میزان مصرف فعلی از نظر فلزات روی، نیکل و وانادیوم خطری برای مصرفکنندگان آن ندارد.
سجاد نصرالهی سروآغاجی، رضا علیمردانی، محمد شریفی، محمد رضا تقی زاده یزدی،
دوره 9، شماره 2 - ( 6-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: افزایش جمعیت شهری و صنعتی شدن باعث افزایش نرخ تولید پسماند شهری و به تبع آن افزایش نگرانی ها در مورد پایداری محیط زیست شده است، اخیرا روش ارزیابی چرخه زندگی به عنوان ابزاری سودمند جهت حل این مشکل ارائه شده است. هدف از این مطالعه بررسی و مقایسه اثرات زیست محیطی سه زیرسامانه پردازش و دفع پسماند شهر تهران از قبیل هضم بی هوازی، پسماندسوز ایزوله و دفن سنتی است.
روش بررسی: در این مطالعه، ابتدا خصوصیات فیزیکی پسماندهای تولیدی و مصرف نهاده ها در محدوده مورد مطالعه از طریق میانگین روزانه بین مهر ماه 1393 تا آبان 1394 تعیین و سپس مراحل مختلف روش ارزیابی چرخه زندگی (LCA) در ارتباط با هر کدام از زیرسامانه ها پیگیری شد. نهایتا نتایج در نرم افزار SimaPro بر اساس روش CML Baseline 2000 ارائه و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد در یک سامانه یکپارچه مدیریت پسماند شهری هر چقدر نرخ تفکیک و بازیافت افزایش یابد، میزان نشر آلاینده های زیست محیطی نیز به طور قابل توجهی کاهش پیدا خواهد کرد، به طوریکه پتانسیل گرمایش جهانی، اسیدی شدن، اختناق دریاچه ای و تقلیل مواد غیرآلی به عنوان مهمترین بخش های اثر به ازای تن پسماند ورودی روزانه در زیرسامانه هضم بی هوازی به ترتیب برابر با kg CO2 eq 125935-، kg SO2 eq 449-، kg PO43- eq 1690- و kg Sb eq 0/43- و در زیرسامانه پسماندسوز به ترتیب برابر با 264872 kg CO2 eq -، kg SO2 eq 974-، 3471kg PO43- eq- و kg Sb eq 0/76- بدست آمد در حالی که در زیرسامانه لندفیل شاخص های مذکور به ترتیب برابر با kg CO2 eq 74478، kg SO2 eq 362، kg PO43- eq 118 و kg Sb eq 0/13 برآورد گردید.
نتیجه گیری: با توجه به فرایندهای تشکیل دهنده هر کدام از زیرسامانه ها و نتایج حاصل از ارزیابی نشر آلاینده ها در زیرسامانه های مورد مطالعه می توان نتیجه گرفت در یک سامانه یکپارچه مدیریت پسماند، زیرسامانه های مولد انرژی از قبیل هضم بی هوازی و پسماندسوزی باید در اولویت اول و زیرسامانه های سنتی مانند لندفیل در اولویت آخر قرار گیرد.
علیرضا مصداقی نیا، سیمین ناصری، مهدی هادی،
دوره 9، شماره 3 - ( 9-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: مواجهه انسان با مواد شیمیایی مانند فلزات سنگین میتواند از طریق مصرف آب آشامیدنی صورت گیرد. کروم به دلیل نقش در بروز اثرات سرطانزایی و غیرسرطانزایی در انسان اهمیت دارد. در این مطالعه ریسک سرطانزایی و خطر غیرسرطانزایی کروم ناشی از مصرف آبهای بطری شده توزیع شده در سراسر کشور، مورد بررسی قرار گرفت.
روش بررسی: میزان نسبت خطر (HQ) و ریسک مازاد سرطان (ELCR) محاسبه گردید. مقادیر HQ و ELCR بر مبنای متغیرهای ورودی شامل غلظت آلاینده، میزان سرانه مصرف آب، وزن بدن، دز مرجع، ضریب دردسترسی زیستی و ضریب منبع آلودگی، با استفاده از تکنیک Monte-Carlo شبیهسازی و تعیین گردید.
یافتهها: میانگین مقدار کروم در آب برابر µg/L 2/32±4/79 برآورد شد. مقدار نسبت خطر غیرسرطانی این فلز در گروههای سنی زیر 2 سال، بین 2 تا 6 سال، بین 6 تا 16 سال و بیشتر از 16 سال به ترتیب برابر 0/000354، 0/00292، 0/00236 و 0/00147 و ریسک سرطانزایی به ترتیب 11-10×4/04، 10-10×5/99، 10-10×8/61 و 9-10×2/34 تعیین گردید.
نتیجهگیری: با توجه به مقادیر غلظت کروم در آبهای بطری شده در ایران و مقادیر HQ و ELCR برآورد شده، امکان بروز اثرات غیرسرطانزایی و احتمال بروز سرطان ناشی از کروم در اثر مصرف آبهای بطری شده بسیار پایین بوده و حضور این آلاینده در آبهای بطری شده خطری را متوجه مصرفکنندگان در هیچ یک از گروههای سنی نمیکند.
علیرضا خواجه امیری، مریم زارع جدی، رضا احمدخانیها، نوشین راستکاری،
دوره 9، شماره 3 - ( 9-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: آفت کشهای ارگانوکلره دستهای از ترکیبات مختلکننده غدد درون ریز هستند که باعث ایجاد طیف وسیعی از عوارض سلامتی در انسان و نیز سرطان میشوند. بطور کلی غذاهای چرب با منشاء حیوانی مانند شیر و محصولات لبنی منبع اصلی مواجهه انسان با سموم آفت کش ارگانوکلره به ویژه DDT و متابولیتهای آن است. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی میزان مواجهه جمعیت عمومی ساکن در شهر تهران با DDT و متابولیتهای آن از طریق مصرف شیر پاستوریزه و نیز نهایتا ارزیابی ریسک سرطان زایی و غیرسرطان زایی ناشی از این میزان مواجهه است.
روش بررسی: میزان باقیمانده آفت کشDDT و متابولیتهای آن در 60 نمونه از شیرهای پاستوریزه تجاری پر چرب ( 3 درصد چربی) توسط کروماتوگرافی گازی با دتکتور جرمی اندازهگیری شد. ارزیابی ریسک سرطان زایی و غیرسرطان زایی نیز توسط روشهای استاندارد بین المللی محاسبه گردید.
یافتهها: DDT و متابولیتهای آن در تمامی نمونههای مورد آزمون یافت شد و محدوده غلظتی آن برابر با µg/L 0/0015 تا 0/28 و میانگین غلظت باقیمانده آفت کشها به ترتیب برای o,p DDE، p,p-DDE، p,p-DDT و p,p-DDD برابر با 0/03±0/05، 0/08±0/15، 0/05±0/09 و µg/L 0/02±0/05 است. میزان میانگین تخمینی محاسبه شده برای دریافت روزانه باقیماندهDDT و متابولیتهای آن از طریق مصرف شیر در جمعیت عمومی در محدوده 0/00006 الی mg/kg/day 0/0002 است که این میزان پایینتر از حد میزان دریافت مجاز روزانه برای عوارض غیرسرطان زایی است. بنابراین ریسک خطر محاسبه شده برای عوارض غیرسرطان زایی کمتر از 1 و در محدوده ایمن بود. با این وجود ریسک تجمعی محاسبه شده در بدترین شرایط براساس ماکزیمم غلظت مشاهده شده بیش از 1 بود. از نظر ریسک سرطان زایی نیز میزان مواجهه جمعیت عمومی از نظر ریسک سرطان اضافی در محدوده ایمن ارائه شده توسط سازمان حفاظت از محیط زیست آمریکا است.
نتیجهگیری: براساس نتایج حاصل از این مطالعه، جمعیت عمومی همچنان با DDT و متابولیتهای آن مواجهه دارند، بنابراین پایش و اندازهگیری این ترکیبات در تمام گروههای سنی به ویژه کودکان توصیه میشود.
نیما پورنگ، فریبا اسماعیلی، محمد رنجبریان،
دوره 10، شماره 1 - ( 3-1396 )
چکیده
زمینه و هدف: شناسایی ریسک خطرات بالقوه موجود در آزمایشگاهها و تلاش در راستای ایجاد شرایط ایمن برای کارکنان از جوانب مختلف حائز اهمیت است. هدف اصلی این تحقیق بررسی مخاطرات احتمالی در آزمایشگاههای سه مرکز ملی تابعه موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور است.
روش بررسی: به منظور ارزیابی مخاطرات احتمالی در آزمایشگاههای مورد نظر (11 آزمایشگاه پژوهشکده اکولوژی خلیج فارس و دریای عمان، 9 آزمایشگاه پژوهشکده میگوی کشور و 2 آزمایشگاه مرکز ملی فرآوری آبزیان) و طبقه بندی آنها، از روش "تجزیه و تحلیل عوامل شکست و آثار آن" (FMEA) و برخی روشهای آماری مربوط به مقایسه میانگینها استفاده گردید.
یافتهها: سطح ریسک در تمامی آزمایشگاههای پژوهشکده اکولوژی خلیج فارس و دریای عمان بجز آزمایشگاه بنتوز، در حد نیمه بحرانی و بحرانی قابل ارزیابی است. صرفا در مورد آزمایشگاه آمادهسازی نمونه، اختلاف معنی داری بین اعداد اولویت ریسک در قبل و بعد از اقدامات اصلاحی مشاهده میگردد که البته در این مورد نیز اقدامات اصلاحی انجام شده تاثیری در کاهش سطح ریسک نداشته است. در پژوهشکده میگوی کشور اقدامات اصلاحی در اکثر آزمایشگاهها در کاهش سطح ریسک موثر بوده است (به جز سه آزمایشگاه آلایندهها، میکروبیولوژی و شیمی فیزیک). در مرکز ملی فرآوری سطح ریسک هر دو آزمایشگاه پس از اقدامات اصلاحی به شدت کاهش یافته است.
نتیجهگیری: با توجه به بالا بودن سطح ریسک در بسیاری از آزمایشگاههای مورد بررسی، اقدامات اصلاحی مناسب پیشنهاد گردید. اما پس از ارزیابی مرحله دوم مشخص گردید که در مورد برخی آزمایشگاهها (بویژه در پژوهشکده اکولوژی خلیج فارس و دریای عمان) اقدامات اصلاحی پیشنهاد شده در حد کافی انجام نشده است و از اینرو میزان ریسک کماکان در سطح بحرانی یا نیمه بحرانی قابل ارزیابی است.
هادی تحسینی، محسن احمدپور، محمدحسین سینکاکریمی،
دوره 11، شماره 2 - ( 6-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: فلزات سنگین بهعنوان یکی از گروه های اصلی آلاینده های محیط های آبی موجب ایجاد مسمومیت و نگرانی در مصرف ماهی شدهاند. از اینرو پژوهش حاضر با هدف بررسی غلظتهای سرب و کادمیوم در اندام های کبد و عضله، همچنین ارتباط آن با وزن و طول چنگالی ماهی قزل آلای رنگین کمان (Oncorhynchus mykiss) و ارزیابی خطر مصرف غذایی آن انجام شد.
روش بررسی: 30 قطعه قزل آلای رنگینکمان از یک حوضچه پرورش ماهی، واقع در شهرستان سنندج برداشت شد. پس از آمادهسازی نمونه ها بهروش هضم اسیدی، غلظتهای فلزات سرب و کادمیوم با استفاده از دستگاه جذب اتمی اندازه گیری شد.
یافته ها: میانگین غلظت کادمیوم در اندام های کبد و عضله به ترتیب 0/62 و µg/g 0/16 وزن تر و سرب 26/31 و µg/g 23/65 وزن تر بهدست آمد. میزان سرب اندازه گیری شده از بسیاری از غلظتهای مجاز بینالمللی بیشتر بود. ارتباط معنیداری بین غلظت کادمیوم و سرب با طول چنگالی و وزن کل در کبد و نیز کادمیوم با طول چنگالی و وزن کل در عضله بهدست آمد (0/01>p). میزان نسبت خطر هدف و نیز میزان جذب روزانه و هفتگی سرب و کادمیوم پایینتر از میزان مجاز بود. حد مجاز مصرف از نظر کادمیوم و سرب برای افراد بالغ به ترتیب 0/44 و kg/day 0/01 و برای کودکان 0/09 و kg/day 0/002 بهدست آمد.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که میزان کادمیوم و سرب در ماهی قزل آلای رنگین کمان پایینتر از حدی است که با میزان مصرف کنونی، خطرات بهداشتی را در بلند مدت متوجه مصرف کنندگان آن کند.
ناهید درستکار احمدی، محسن شفیعی نیک آبادی، سامان بابایی کفاکی،
دوره 11، شماره 4 - ( 12-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه آلایندههای مرتبط با پالایشگاهها و محصولات وابسته به نفت نگرانیهای زیادی را در رابطه با محیط زیست بهوجود آورده اند. در این بین سهم روانکارهای خودرو بهعنوان یکی از محصولات وابسته به نفت در رابطه با مسائل زیستمحیطی، آلودگیهای مضر بشر و تشدید گرمایش جهانی غیرقابل اغماض است. اخیرا روش ارزیابی چرخه حیات بهعنوان ابزاری سودمند جهت یافتن راهحلهایی برای مشکلات زیست محیطی ارائه شده است. هدف از این پژوهش، بررسی و مقایسه اثرات زیست محیطی روانکارهای خودرو و مواد تشکیلدهنده آن (روغن پایه و مواد افزودنی) و در نهایت شناسایی مواد آلاینده جهت جایگزینی آن با مواد دوستدار محیط زیست است.
روش بررسی: در این مطالعه ابتدا مرز سیستم مشخص گردید و سپس مراحل ارزیابی چرخه حیات برای روانکارهای خودرو پیگیری شد. نهایتا نتایج در نرم افزار SimaPro براساس شاخص های روش Eco Indicator 95 ارائه و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد علیرغم اینکه مواد افزودنی تقریبا 20 درصد روانکارها را تشکیل دادهاند، اما بیش از 80 درصد آلایندههای زیستمحیطی به آنها مربوط میشود. این مواد تاثیر چشمگیری در انتشار گازهای گلخانه ای و پتانسیل گرمایش جهانی دارند بهطوریکه 91 درصد از انتشارات CO2 (kg7/81) مربوط به روانکارهای خودرو ناشی از مواد افزودنی است. همچنین این مواد باعث انتشار kg C2H40/00913 و kg SPM0/0368 شده و در نتیجه از عوامل مؤثر در تشکیل غلظتهای تابستانی و زمستانی هستند. همچنین، روانکارهای خودرو باعث ورود فلزات سنگین (kg Pb 5-10×3/95) به آب و انتشار مواد سرطانزا (kg B(a)P 6-10×4/22) میشوند که روغنهای پایه درصد بسیار کمی از ورود این مواد را به خود اختصاص داده است.
نتیجهگیری: مهمترین عامل آلایندگی زیست محیطی روغنهای روانکار خودرو، مواد افزودنی به آن تعیین گردید. با توجه به اینکه درصد آلایندگی هر یک از مواد افزودنی به روانکارها به ترتیب شامل مواد ضد زنگ (40 درصد)، مواد ضد سایش (23 درصد)، پاککنندهها (20 درصد) و اصلاحکنندههای چسبندگی (17 درصد) است، شرکت میبایست به دنبال تغییر مواد ضدزنگ و جایگزینی آن با آنتیاکسیدانهایی با آلایندگی زیستمحیطی پایینتر در چرخه تولید محصولات روانکار خود باشد.
ثمر مرتضوی، مسعود حاتمی منش، فاطمه جودکی،
دوره 11، شماره 4 - ( 12-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: نظر به سمیت، خطرات بهداشتی و اکولوژیکی فلزات سنگین در محیط زیست و تاثیرپذیری موجودات زنده، سنجش و ارزیابی غلظت آنها در سطوح مختلف بوم سازگان های آبی بسیار ضروری است. از اینرو مطالعه حاضر به سنجش غلظت فلزات سرب، نیکل، مس و روی و ارزیابی مخاطره اکولوژیکی آنها در رسوبات سطحی رودخانه سزار در استان لرستان می پردازد.
روش بررسی: نمونه برداری از 16 ایستگاه در طول رودخانه سزار انجام شد. پس از آماده سازی و هضم اسیدی نمونه ها، غلظت فلزات مذکور با استفاده از دستگاه جذب اتمی تعیین گردید.
یافتهها: میانگین کلی غلظت فلزات نیکل، روی، مس و سرب در رسوبات رودخانه بهترتیب به میزان mg/kg 71/84 > 40/56 >7/75 > 5/61 بهدست آمد. بررسی شاخص های پتانسیل سمیت حاد فلزات، ریسک اکولوژیکی و بار آلودگی بیانگر وضعیت آلودگی پایین در رسوبات رودخانه بود. خطر محیط زیستی فلزات در رسوبات منطقه بهترتیب نیکل > سرب> مس > روی ارزیابی گردید. همچنین یافته ها نشان داد در بین فلزات، فاکتور آلودگی و ارزیابی خطر اصلاح شده (mHQ) برای فلز نیکل بهترتیب در حد متوسط، و در طبقه آلودگی متوسط تا آلودگی قابل ملاحظه است.
نتیجهگیری: براساس نتایج، پتانسیل سمیت حاد و خطر اکولوژیکی وضعیت آلودگی فلزات سنگین در رسوبات منطقه، پایین ارزیابی می گردد. اما گسترش شدید فعالیت های انسانی مختلف در نواحی اطراف رودخانه، در کنار آلودگی فلز نیکل در رودخانه و احتمال اثرات سوء بیولوژیکی آن در محیط بر لزوم پایش مداوم رودخانه و ارزیابی خطر سلامت و خطر اکولوژیکی آن تاکید دارد.
فاطمه باطنی، علی مهدی نیا، مهری سید هشترودی،
دوره 11، شماره 4 - ( 12-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: این پژوهش در زمینه ارزیابی خطر بوم شناختی گروه مهمی از آلایندهها بهنام هیدروکربنهای آروماتیک چند حلقهای (PAHs) در رسوبات فراساحل استان بوشهر است که با هدف مدلسازی خطر سمیت این ترکیبات برای موجودات آبزی منطقه مورد مطالعه، انجام پذیرفته است.
روش بررسی: در مدل ارزیابی خطر استفاده شده در این مطالعه، در گام اول واحدهای سمیت و حلالیت PAHs با استفاده از مدلهای ارتباطات ساختاری-فعالیت کمی (QSAR) مدلسازی شد و در گام دوم غلظت ترکیبات در آب میان بافتی رسوبات بهعنوان نماینده جزء در دسترس زیستی این ترکیبات مورد محاسبه قرار گرفت. در نهایت مدل معرفی شده برای ارزیابی رسوبات فراساحل خلیج فارس مورد استفاده قرار گرفت. رسوبات منطقه در 7 خط عمود بر ساحل و در 19 ایستگاه بهمنظور ارزیابی خطر بومشناختی 21 ترکیب PAHs مورد مطالعه قرار گرفتند. استخراج و پاکسازی ترکیبات رسوبات با روش استخراج مایع تحت فشار (PLE) و ستون باز کروماتوگرافی انجام شد. ترکیبات با دستگاه GC-MS آنالیز شدند.
یافتهها: سمیت و حلالیت PAHs مدلسازی شد و مقدار همبستگی پیرسون برای دادههای پیشبینی شده در مدل و اندازهگیری شده بیش از 0/93 بهدست آمد. مقدار سمیت کل ترکیبات بهعنوان شاخص خطر معرفی گردید. بهکارگیری مدل برای منطقه مورد مطالعه، مقدار بیشینه و کمینه سمیت کل برای رسوبات را بهترتیب معادل 0/018 و 0/147 نشان داد. نتایج نشان داد که PAHs موجود در رسوبات هرچند نگرانی عمدهای را در این منطقه ایجاد نمیکند، اما ممکن است در سطوح مختلف زیر حد کشندگی بر موجودات کفزی اثرگذار باشد. نتایج بهکارگیری مدل ارزیابی خطر معرفی شده در این مطالعه برای ترکیبات غیر استخلافی PAHs اندازهگیری شده در منطقه نشان داد که رسوبات ساحل ایرانی خلیج فارس در محدوده استان بوشهر در محدوده کم خطر قرار دارند.
نتیجهگیری: مطالعه حاضر نشان دهنده خطر پایین آلودگی رسوبات منطقه است. با فاصله از ساحل و تاسیسات نفتی-گازی منطقه، شاخص خطر کاهش نشان داد که بیانگر اثر زیاد فعالیتهای انسانی بر آلودگی محدوده مورد مطالعه است.
ابراهیم هوشیاری، نسرین حسن زاده، علی چرخستانی،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه آلکیل بنزن سولفانات خطی (LAS) کاربرد زیادی در تولید انواع شوینده ها دارد. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی همزمان خطر سلامت و خطر اکولوژیک این آلاینده در آب سد درودزن برای ارگانیسم های هدفی همچون ماهی ها و دافنی است.
روش بررسی: با توجه به هدف تحقیق و براساس محدودیت های موجود، در شهریورماه 1397 از 7 ایستگاه انتخاب شده براساس کانون آلودگی در سد درودزن تعداد 21 نمونه آب برداشت شد و پارامترهای کیفی آب شامل دما، اسیدیته (pH)، اکسیژن محلول (DO)، پتانسیل اکسایش و کاهش (ORP)، کل جامدات محلول (TDS)، هدایت الکتریکی (EC) براساس روش استاندارد در محل سنجش شد. مقدار آلکیل بنزن سولفانات خطی (LAS) پس از انتقال نمونه ها به آزمایشگاه با استفاده از روش بهینه شده متیلن بلو اندازه گیری شد. سپس ارزیابی خطر اکولوژیک و سلامت با محاسبه شاخص RQ (شاخص ریسک) انجام شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که میانگین پارامترهای pH برابر با 8/84، EC برابر باµs/cm 732/19، TDS، شوری و DO به ترتیب برابر با mg/L 482/90، 366/61 و 6/87 بود. بیشترین و کمترین غلظت LAS به ترتیبmg/L 0/039 و 0/005 بود. همچنین نتایج نشان داد که ارتباط معنیداری بین غلظت LAS و pH وجود دارد. نتایج ارزیابی خطر نشان داد که شاخص ریسک سلامت در تمامی ایستگاه ها کمتر از مقدار 0/1 است. در صورتیکه شاخص ریسک اکولوژیک بهجزء در ایستگاه شماره 7 در سایر ایستگاه ها در طبقه با ریسک کم قرار دارد.
نتیجه گیری: بهطور کلی نتایج نشان میدهد که شاخص RQ در آب سد درودزن در محدوده مناسب و در طبقه با ریسک کم قرار دارد. لذا لازم است که به منظور رسیدن به قطعیت در ارتباط با شرایط بهینه آب سد از نظر اکولوژیکی و سلامت مطالعات طولانی مدت در این زمینه انجام شود.
سارا خوش یمن، آوا حیدری، علیرضا حیدری،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: صنعت فولاد، بزرگترین مصرف کننده انرژی در جهان است. سالانه مقادیر زیادی ضایعات آهن تولید می شود که استفاده از آن در صنعت فولاد، امری اقتصادی است. در این مطالعه هدف آن است که پیامدهای زیست محیطی استفاده از آهن های قراضه بهعنوان ماده خام برای تولید فولاد با روش ارزیابی چرخه حیات بررسی شود.
روش بررسی: برای انجام این ارزیابی، از نرم افزار Simapro و پایگاه دادهEcoinvent استفاده شد. داده های مربوط به فرایند تولید فولاد (مواد خام، پسماند و محصول) به روش مصاحبه از کارخانه فولاد جمع آوری گردید، سپس اثرات زیست محیطی به کمک روش های ReCiPe، Cumulative Energy Demand (CED)، (IPCC) Intergovernmental Panel on Climate Change و رد پای آب کمی شدند.
یافته ها: نتایج بهدست آمده از روش ReCiPe نشان داد که از بین گروه های تاثیر، سمیت برای اکوسیستم خشکی با مقدار kg 1,4-Dichlorobenzene (1,4-DCB) eq/ton 14392 فولاد و گرمایش جهانی با مقدار kg CO2 eq/ton 5289 فولاد به ترتیب بزرگترین تاثیرات زیست محیطی این فرایند هستند. کمترین پیامد زیست محیطی این فرایند برای گروه های تاثیر سمیت سرطان زایی برای انسان و سمیت برای آب های شیرین بهدست آمد. ردپای کربن ناشی از فعالیت این کارخانه ton CO2 eq/ton 5/24 فولاد است. مهمترین زیربخش تولید کننده گازهای گلخانه ای مربوط به مصرف الکتریسیته با مقدار kg CO2 eq/ton2900 فولاد است. تقاضای انرژی تجمعی (انرژی حاصل از سوخت فسیلی) یک تن شمش فولادی برابر با MJ 73393 است که سه برابر معادل جهانی آن است. ردپای کلی آب برای یک تن فولاد، m3 19/5 آب است که تقریبا برابر با معادل آن در اروپا است.
نتیجه گیری: استفاده از ضایعات آهن قراضه در فرایند تولید فولاد بهجای سنگ آهن، باعث کاهش مقدار پتانسیل سمیت در انسان و مصرف منابع معدنی شده است.
خدیجه غطاوی، ابوالفضل ناجی، سمیه کرد،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: آلودگیهای دریایی بهدلیل فعالیتهای انسانی در حال رشد هستند. افزایش مستمر در تولید پلاستیک و مدیریت ضعیف در کنترل ضایعات پلاستیکی منجر به افزایش قابل ملاحظه از این آلاینده در محیطهای آبی شده است که نتیجه آن افزایش میزان میکروپلاستیک با اندازه کمتر یا مساوی با mm5 در محیط آبی است.
روش بررسی: در تحقیق حاضر، به بررسی فراوانی، توزیع، رنگ و نوع میکروپلاستیک ها در دستگاه گوارش ماهی های دریای عمان با استفاده از روش نمونهبرداری تصادفی و هضم نمودن بافت ها و شناورسازی میکروپلاستیک ها پرداخته شده است.
یافتهها: تعداد کل میکروپلاستیکهای یافت شده در گونه ماهیان مورد مطالعه متغیر بود، بیشترین تعداد میکروپلاستیک متعلق به گونههای طلال (Rastrelliger kanagurta) و گوازیم دم ریش (Nemipterus japonicus) 29 درصد و گونههای حسون معمولی (Saurida tumbil)، ماهی یال اسبی (Trichiurus lepturus) و کوسه (Paragaleus randalli) 14 درصد است.
نتیجهگیری: بیشترین اشکال مشاهده شده متعلق به میکروفیبرها (86 درصد)، قطعه (11 درصد) و گلوله (3 درصد) بوده است. بیشترین فراوانی رنگهای مشاهده بهترتیب برای رنگهای آبی، صورتی و سیاه بودند. طبق نتایج بهدست آمده بیشترین غلظت آلودگی میکروپلاستیکها در گونههای طلال (Rastrelliger kanagurta) و گوازیم دم ریش (Nemipterus japonicus) مشاهده شد. مطالعه حاضر میتواند اطلاعات مفیدی برای تحقیقات بیشتر و همچنین پیشزمینهایی جهت کنترل و پایش این آلاینده در محیط دریای عمان فراهم نماید.
فائزه جعفری، نسرین حسن زاده،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: تحقیقات نشان داده اند که ارزیابی سمیت و خطر بوم شناسی انواع آلاینده ها از جمله فلزات سنگین با استفاده از شاخص های اختصاصی، در ارزیابی بوم شناسی بوم سازگان های آبی ضروری است. بر این اساس، مطالعه حاضر با هدف ارزیابی اثر بوم شناسی حضور فلزات سنگین ( Pb, Zn, Cu, Cdو As) در آب تالاب انزلی با استفاده از شاخص اختصاصی آلودگی فلزات سنگین (HPI) انجام گرفت.
روش بررسی: 43 نمونه آب از قسمت های شرقی، غربی و مرکزی تالاب انزلی برداشت شد و پس از انتقال به آزمایشگاه، مراحل آماده سازی با روش ASTM method صورت گرفت و غلظت عناصر نیز با دستگاه طیف سنجی پلاسمای جفت شده القایی (ICP-AES) تعیین شد. با توجه به غلظت فلزات سنگین در نمونههای آب، شاخص (HPI) محاسبه شد. نتایج شاخص HPI در سه طبقه کم خطر (< ۱۵)، متوسط (۱۵-30)، و پرخطر (> ۳۰) طبقهبندی شد.
یافته ها: ارزش عددی شاخص HPI، در محدوده 59/3-3/23 با میانگین 27/97 تعیین شد که این میانگین نشان دهنده سطح آلودگی متوسط فلزات سنگین در تالاب انزلی است. شاخص HPI در قسمت شرقی تالاب انزلی و منطقه پیربازار، آلودگی شدید و خطر بومشناسی فلزات سنگین و در منطقه آب کنار وضعیت مطلوب بوم شناسی را نشان داد.
نتیجهگیری: اگر چه مقدار میانگین HPI در کل تالاب انزلی در حد متوسط است اما در برخی ایستگاه ها، خصوصا در شرق تالاب، مقدار HPI وقوع خطرات بوم شناسی در تالاب، در صورت عدم کنترل ورود آلاینده ها را در آینده نشان می دهد. بنابراین نظارت بر منابع ورود این آلاینده ها و کنترل خطرات بوم شناسی آنها ضروری است.