جستجو در مقالات منتشر شده


7 نتیجه برای جمالی

هدایت اله جمالی، نرگس خانجانی، محمد فرارویی، ظفر پریسای، مریم چرامی،
دوره 11، شماره 1 - ( دوره 11، شماره 1 1394 )
چکیده

مقدمه و اهداف: سرطان معده با بقای پائین هم‌ چنان یکی از تهدیدهای جدی برای سلامت انسان‌ها به ویژه در کشورهای در حال توسعه و ایران به شمار میرود. این مطالعه‌ با هدف تعیین عوامل تأثیرگذار بر میزان بقای بیماران مبتلا به سرطان معده در استان کهگیلویه‌وبویراحمد صورت پذیرفت.

روش کار: تمامی موارد سرطان معده استان کهگیلویه‌وبویراحمد ثبت شده در مرکز ثبت سرطان استان کهگیلویه‌وبویراحمد و فارس وارد این مطالعه شدند. تأثیر متغیرهای مستقل بر میزان بقا با استفاده از مدل رگرسیون تک و چند متغیره‌ی کاکس با کنترل اثر مخدوشکنندههای احتمالی مورد بررسی قرار گرفت. برآورد تابع بقا با استفاده از روش ناپارامتری کاپلان مایر انجام و توسط آزمون "Log-rank" و Wilcoxon test مقاﻳﺴﻪ شد. آنالیز دادهها با استفاده از نرم‌افزار SPSS نسخه 19 انجام شد و (05/0>P) معنیدار تلقی گردید.

نتایج: از 348 بیمار 6/75 درصد مرد و بقیه (4/24 درصد) زن بودند. 7/74 درصد از کل بیماران تا پایان مطالعه فوت نمودند. به ‌طور کلی در این پژوهش بقای یک، دو، سه، چهار و پنج ساله بیماران به ترتیب 37، 27، 20، 19 و 18 درصد بود. با ترکیب متغیرهای نهایی مدل و ضریب رگرسیونی، 3 گروه خطر شناسایی شد که خطر گروه پر خطر با میزان تجمعی بقای صفر درصدی در پایان سال پنجم همراه بود.

نتیجه‌گیری: اجرای برنامه تشخیص در مراحل اولیه (Down-Staging) از راه آموزش عمومی با توجه به بقای پایین بیماری در این استان به ویژه برای گروه‌های پرمخاطره مانند کشاورزان، دامداران و عشایر منطقه لازم و ضروری به‌نظر میرسد.


محمدرضا جمالی، علی شجاعی، مهدی قنادی، جمشید جمالی،
دوره 14، شماره 2 - ( دوره 14، شماره 2، 1397 )
چکیده


مقدمه و اهداف: ارزیابی الگوی اپیدمیولوژیک بیماری‌های منجر به بستری در مراکز درمانی یکی از عوامل مؤثر در مدیریت بهتر بیمارستان‌ها است که می‎تواند دیدگاه واقعی و مناسب در مورد مقدار تجهیز و آماده‌سازی شبکه‌های بیمارستانی کشور در اختیار مدیران و برنامه‎ریزان حوزه سلامت قرار دهد. هدف از این مطالعه، ارزیابی این الگو براساس طبقه‎بندی بین‎المللی بیماری‌ها با استفاده از اطلاعات ثبت شده در اداره کل بیمه سلامت استان تهران در یک بازه 10 ساله است.
روش کار: در این مطالعه توصیفی، تمامی پرونده‎های بستری ثبت‎شده در سامانه اطلاعات بیمارستانی اداره کل بیمه سلامت استان تهران طی سال‎های 93-1384 مورد بررسی قرار گرفت. اطلاعات بیش از دو میلیون پرونده شامل شماره پرونده، جنس و سن بیمار و کد تشخیص بیماری از سامانه اطلاعات بیمارستانی استخراج شد.
یافته‌ها: از 2008859 پرونده، 9/51 درصد بیماران مرد و میانگین±انحراف معیار سن بیماران 60/24±22/44 بود. در کودکان کم‌تر از یک‌سال «بیماری‏های که منشأ آن در دوره پری‎ناتال باشد»، در کودکان 4-1 سال «علایم، نشانه‌ها و اختلالات بالینی و یافته‌های آزمایشگاهی»، در کودکان 14-5 سال «سرطان‌ها»، در افراد 44-15 سال «بیماری‌های بارداری، زایمان و نازایی» و در افراد بیش‌تر از 45 سال «بیماری‌های دستگاه گردش خون» عمده‎ترین گروه تشخیصی بیماران بیمه شده بستری بود.
نتیجه‌گیری: با توجه به تخصصی شدن بیماری‌ها و تفاوت در علت بستری بیماران، ضروری است سیاست‎گذاران و برنامه‎ریزان حوزه سلامت، نیروی انسانی، امکانات و بودجه را متناسب با کارایی آن‌ها به بیمه‎ها تخصیص دهند تا از اتلاف هزینه‎ها، انرژی و نیروی انسانی ممانعت شود.
مرجان جمالیان، سلیمان خیری،
دوره 14، شماره 4 - ( دوره 14، شماره 4، 1397 )
چکیده


مقدمه و اهداف: تصادفی‌سازی، یکی از اصول انجام درست کارآزمایی بالینی است. هدف از این پژوهش، تعیین کیفیت تصادفی‌سازی در مقالات کارآزمایی بالینی مجلات علوم پزشکی اسکوپوس فارسی است.
روش کار: در این مطالعه کتابخانه‌ای، تمام مقالات کارآزمایی بالینی منتشر در مجلات فارسی با نمایه اسکوپوس در فاصله سال‌های 1395-1392 بررسی و کیفیت تصادفی‌سازی با مقیاس جاداد ارزیابی گردید. امتیازات آیتم تصادفی‌سازی این مقیاس در دامنه 0 تا 2 قرار دارد به‌طوری‌که امتیاز 0 کیفیت ضعیف، امتیاز 1 کیفیت متوسط و امتیاز 2 کیفیت بالا را نشان می‌دهد.
یافته‌ها:  در کل 452 مقاله ارزیابی شد که 423 مقاله (6/93 %) به تخصیص تصادفی اشاره داشتند. روش تخصیص تصادفی ساده و بلوک‌بندی به ترتیب در 8/42 % و 22% از مطالعات تصادفی‌سازی شده بکار رفته بود. در 34% از مقالات، نحوه تصادفی‌سازی مبهم و در 3/5 % از آن‌ها، روش نادرستی برای اجرای تصادفی‌سازی بکار رفته بود. ازنظر مقیاس جاداد، 4/56 % از مقالات کیفیت خوب، 9/36 % کیفیت متوسط و 6/6 % کیفیت ضعیف ازنظر تصادفی‌سازی داشتند. متخصصین متدلوژی در 7/40 % از مقالات همکاری داشته که همکاری آن‌ها منجر به افزایش شفافیت در گزارش نحوه تصادفی‌سازی شده بود (007/0P=).
نتیجه‌گیری: نحوه تصادفی‌سازی و شیوه گزارش دهی آن در بسیاری از مقالات کارآزمایی بالینی مبهم است. لذا با توجه به اهمیت تصادفی‌سازی در اعتباربخشی به نتایج این مطالعات، توجه بیشتر سردبیران مجلات و محققین به کیفیت تصادفی‌سازی و نحوه گزارش آن توصیه می‌گردد.
محمد پوررنجبر، حسین جمالی زاده، محمد مهرتاش، کورس دیوسالار،
دوره 15، شماره 2 - ( دوره 15، شماره 2 1398 )
چکیده


مقدمه و اهداف: یکی از دوران‌های حساس زندگی یک زن، دوره یائسگی است. افزایش سطح سلامت در این دوران می‌تواند کیفیت زندگی بهتری را برای او رقم‌زده و ثمرات زیادی برای وی داشته باشد. هدف از این مطالعه، ارزیابی رابطه سطح فعالیت بدنی و سطح سلامت زنان یائسه در استان کرمان بود.
روش کار: 536 زن یائسه استان کرمان مد نظر قرار گرفتند. از پرسشنامه سلامت عمومی گلدنبرگ برای سنجش سطح سلامت و برای سطح فعالیت بدنی از پرسشنامه عمومی فعالیت ورزشی (GPAQ) استفاده شد. از فرمول شاخص توده بدنی برای اندازه‌گیری BMI استفاده شد. در نهایت باتوجه به طبیعی نبودن توزیع داده‌ها از آمار غیر نرمال اسپیرمن، کروسکال والیس و بونفرونی استفاده شد.
یافته‌ها: سطح  فعالیت بدنی در زنان یائسه استان کرمان پایین‌تر از مقدار توصیه شده توسط سازمان جهانی بهداشت بود. یافته‌ها نشان داد که رابطه آماری معنی‌داری بین فعالیت بدنی و سطح سلامت (259/0r=) در زنان یائسه استان کرمان وجود دارد (001/0 P≤). شاخص توده بدنی و سطح سلامت رابطه معکوس و معنی‌داری (186/0-) با یکدیگر داشتند (001/0 P≤).
نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌ها، رابطه آماری معنی‌داری بین سطح فعالیت بدنی و سطح سلامت عمومی زنان یائسه مشاهده شد و با توجه به تأثیر فعالیت بدنی بر سلامت می‌توان گفت احتمالاً افزایش سطح فعالیت بدنی زنان یائسه استان کرمان بتواند سطح سلامت و شاخص توده بدنی آن‌ها را بهبود بخشید.
مقدمه و اهداف: یکی از دوران‌های حساس زندگی یک زن، دوره یائسگی است. افزایش سطح سلامت در این دوران می‌تواند کیفیت زندگی بهتری را برای او رقم‌زده و ثمرات زیادی برای وی داشته باشد. هدف از این مطالعه، ارزیابی رابطه سطح فعالیت بدنی و سطح سلامت زنان یائسه در استان کرمان بود.
روش کار: 536 زن یائسه استان کرمان مد نظر قرار گرفتند. از پرسشنامه سلامت عمومی گلدنبرگ برای سنجش سطح سلامت و برای سطح فعالیت بدنی از پرسشنامه عمومی فعالیت ورزشی (GPAQ) استفاده شد. از فرمول شاخص توده بدنی برای اندازه‌گیری BMI استفاده شد. در نهایت باتوجه به طبیعی نبودن توزیع داده‌ها از آمار غیر نرمال اسپیرمن، کروسکال والیس و بونفرونی استفاده شد.
یافته‌ها: سطح  فعالیت بدنی در زنان یائسه استان کرمان پایین‌تر از مقدار توصیه شده توسط سازمان جهانی بهداشت بود. یافته‌ها نشان داد که رابطه آماری معنی‌داری بین فعالیت بدنی و سطح سلامت (259/0r=) در زنان یائسه استان کرمان وجود دارد (001/0 P≤). شاخص توده بدنی و سطح سلامت رابطه معکوس و معنی‌داری (186/0-) با یکدیگر داشتند (001/0 P≤).
نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌ها، رابطه آماری معنی‌داری بین سطح فعالیت بدنی و سطح سلامت عمومی زنان یائسه مشاهده شد و با توجه به تأثیر فعالیت بدنی بر سلامت می‌توان گفت احتمالاً افزایش سطح فعالیت بدنی زنان یائسه استان کرمان بتواند سطح سلامت و شاخص توده بدنی آن‌ها را بهبود بخشید.
رحمت اله مرادزاده، سید محمد جمالیان، مریم زمانیان،
دوره 16، شماره 3 - ( دوره 16، شماره 3 1399 )
چکیده

چکیده فارسی ندارد چکیده فارسی ندارد.
زهرا رحیمی، حبیب الله اسماعیلی، علی تقی پور، احسان موسی فرخانی، جمشید جمالی،
دوره 16، شماره 4 - ( دوره 16، شماره 4 1399 )
چکیده

مقدمه و اهداف: پریشانی روانی یکی از اختلالات خفیف روانی است که می‌تواند به‌عنوان یک پیش‌بینی کننده برای بیماری‌های روانی جدی مانند اختلالات افسردگی و اضطراب مورداستفاده قرار گیرد. این اختلالات به‌عنوان پیشگویی‌کننده مرگ ناشی از بیماری‌های قلبی عروقی، سکته مغزی و سرطان مطرح می‌باشند. در این مطالعه، شیوع پریشانی روانی و عوامل مرتبط با آن را در یک جمعیت عمومی در خراسان رضوی  ارزیابی می‌نماییم.
روش کار: مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی- تحلیلی است که به‌صورت مقطعی در سال 1397 انجام شد. جامعه آماری موردمطالعه  1103945 فرد 18 تا 65 سال مراجعه‌کننده به مراکز بهداشت استان خراسان رضوی است. در این مطالعه، از چک‌لیست اطلاعات جمعیت-شناختی و پرسشنامه K-6 جهت ارزیابی شیوع پریشانی روانی استفاده شد.
یافته‌ها: میانگین سنی افراد 46/10 ± 99/35 سال و 10/62% افراد زن، 86% متأهل و 90/78% دارای تحصیلات دیپلم و زیردیپلم بودند. نرخ پاسخگویی 6/98 % بود. میزان شیوع پریشانی روانی 10/10% ارزیابی شد. نتایج برازش رگرسیون لجستیک رابطه معنی‌داری بین سن، جنسیت، وضعیت تأهل، تحصیلات، محل سکونت و نوع شغل با پریشانی روانی را نشان داد.
نتیجه‌گیری: در این مطالعه شیوع پریشانی روانی در سطح پایین برآورد گردید. بر اساس نسبت شانس زنان مطلقه، بی‌سواد، خانه‌دار و ساکن شهرهای بزرگ، گروه پرخطر پریشانی روانی شناسایی شدند. براین اساس و با توجه به حضور تعداد افراد قابل‌توجه در این مطالعه، لزوم تدوین راهکارهای مناسب جهت پیشگیری و درمان و ارائه آموزش‌های لازم برای گروه‌های مذکور احساس می‌گردد.

فرشته عیدی، حسین فلاح زاده، رحمن پناهی، جمشید جمالی،
دوره 18، شماره 3 - ( دوره 18، شماره 3، پاییز 1401 )
چکیده

مقدمه و اهداف: امروزه یکی از چالش‌های بزرگ در سراسر جهان اضافه‌وزن و چاقی است. اضافه‌وزن و چاقی می‌تواند اثرات منفی بر کیفیت زندگی افراد بگذارد. لذا مطالعه حاضر باهدف تعیین روایی ساختاری نسخه فارسی پرسشنامه IWQOL-lite انجام شد.
روش کار: مطالعه توصیفی-تحلیلی حاضر در بین 310 نفر از افراد ساکن در شهر یزد انجام گرفت. تحلیل داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار m-plus6.2 و مدل تحلیل عاملی تأییدی چند سطحی انجام شد.
یافته‌ها: مدل تحلیل عاملی تأییدی چند سطحی برازش مناسبی به داده‌ها نداشت. مدل تحلیل عاملی تأییدی تک سطحی به داده به‌صورت مناسب برازش داده‌شده است (CLI:0.98, TLI:0.98, RMSEA:0.038).
نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه حاضر بیانگر عدم تأثیرگذاری مناطق شهر یزد بر کیفیت زندگی افراد بود. مدل تحلیل عاملی تأییدی تک سطحی روایی ساختاری پرسشنامه IWQOL-lite را تأیید کرد. لذا این پرسشنامه می‌تواند در جامعه ایرانی مورداستفاده قرار بگیرد.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله اپیدمیولوژی ایران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb