9 نتیجه برای طالب
مینو محمد شیرازی، فروغ اعظم طالبان، معصومه غفارپور،
دوره 2، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده
مقدمه و اهداف: مولتیپل اسکلروز یا اماس شایعترین بیماری عصبی در بزرگسالان جوان و شایعترین بیماری خودایمنی دستگاه عصبی در همهی سنین است. در حال حاضر بیش از سی هزار بیمار مبتلا به اماس در ایران وجود دارد که تعداد آنان روبه افزایش است. با وجود نقش شناخته شدهی تغذیه در سیر بیماری و کنترل عوارض آن، بررسی وضعیت تغذیه در این گروه از بیماران در ایران از نظرها دور مانده است.هدف از پژوهش حاضر ارزیابی میزان دریافت ویتامینها و مواد معدنی در بیماران ایرانی مبتلا به اماس و مقایسهی آن با مقادیر مرجع است.
روش کار: 108 بیمارمبتلا به اماس عود کننده ـ تخفیف یابنده به طور تصادفی ازمیان بیماران انجمن اماس ایران ( سال 84-1383) انتخاب شدند. برای هر بیمار یک پرسشنامهی اطلاعات فردی و بیماری تکمیل شد. میزان دریافت مواد غذایی توسط سه یادآمد 24 ساعته خوراک و یک بسامد مصرف کمی یکساله ثبت شد. مقادیر بهدست آمده با استفاده از راهنمای تبدیل مقیاسهای خانگی به مقادیر وزنی بر اساس گرم تبدیل و توسط برنامه Nutritionist-3 پردازش شد. مقادیر بدست آمده با نرمافزار SPSS محاسبه گردید. میانگین، انحراف معیار و حداقل و حداکثر دریافت برای هریک از ویتامینها و املاح برآورد شد. برای مقایسه با مقادیر مرجع از آزمون t استفاده شد.
نتایج: دریافت روزانهی ویتامینهای A و C در زنان مبتلا به اماس از مقادیر توصیه شده بیشتر و دریافت فولات، ویتامینهای D و E، املاح منیزیم، آهن، روی، ید و کلسیم کمتر از مقادیر مورد نیاز روزانه بود. مردان مبتلا به اماس، ویتامین A، املاح آهن، فسفر و منگنز را بیش از مقادیر توصیه شدهی روزانه و فولات، ویتامینهای D و E و عناصر منیزیم، روی، کلسیم، و سلنیم را کمتر از مقادیر مرجع دریافت میکردند
مینو محمد شیرازی، فروغ اعظم طالبان، معصومه غفارپور،
دوره 2، شماره 3 - ( 1-1385 )
چکیده
مقدمه و اهداف: مولتیپل اسکلروز یا اماس شایعترین بیماری عصبی در بزرگسالان جوان و شایعترین بیماری خودایمنی دستگاه عصبی در همه سنین است. در حال حاضر بیش از چهلهزار بیمار مبتلا به اماس در ایران وجود دارد که تعداد آنان روبه افزایش است. علیرغم نقش شناخته شده تغذیه در سیر بیماری و کنترل عوارض آن، بررسی وضعیت تغذیه این گروه از بیماران در ایران از نظرها دور مانده است. هدف از پژوهش حاضر ارزیابی میزان دریافت روزانه درشتمغذیها در بیماران تهرانی مبتلا به اماس و مقایسه آن با مقادیر مرجع است.
روش کار: یکصد و هشت بیمار به طور تصادفی از میان بیماران انجمن اماس ایران (سال 1384-1383) انتخاب شدند. برای هر بیمار یک پرسشنامه اطلاعات فردی و بیماری تکمیل شد. میزان دریافت مواد غذایی توسط سه یاد آمد 24 ساعته خوراک و یک بسامد مصرف نیمه کمی یکساله ثبت گردید. مقادیر به دست آمده با استفاده از راهنمای تبدیل مقیاسهای خانگی به مقادیر وزنی بر اساس گرم تبدیل و توسط برنامه 3Nutritionist- پردازش شد. سپس میانگین، انحراف معیار و حداقل و حداکثر دریافت برای هر یک از
درشت مغذیها توسط نرم افزار SPSS محاسبه گردید. جهت مقایسه با مقادیر مرجع از آزمون T استفاده شد.
نتایج: انرژی حاصل از چربی تام و چربیهای اشباع در بیماران مبتلا به اماس ساکن تهران بیش از مقادیر توصیه شده روزانه و انرژی حاصل از چربیها دارای یک پیوند دوگانه کمتر از مقادیر توصیه شده بود. همچنین مقدار مطلق دریافت پروتئین در این گروه از بیماران بیش از مقادیر مرجع و دریافت روزانه فیبر کمتر از مقادیر توصیه شده روزانه گزارش شد. نمایه توده بدن در 8/14% بیماران کمتر از حد طبیعی و در 38% بیماران بیش از میزان طبیعی بود.
نتیجه گیری: با توجه به یافتههای پژوهش حاضر، توصیه به کاهش دریافت چربی کل، چربیهای حیوانی و اشباع، جایگزین کردن منابع پروتئینی حیوانی با منابع گیاهی و دریافت کافی فیبر منطقی به نظر میرسد. در راستای تأمین این اهداف، مصرف بیشتر میوه، سبزی، غلات کامل و حبوبات در رژیم غذایی روزانه این بیماران پیشنهاد میگردد. بررسی وضعیت تغذیه، محاسبه نیاز روزانه و آموزش روش تغذیه صحیح در بیماران ایرانی مبتلا به اماس ضروری به نظر میرسد.
مینو محمد شیرازی، فروغ اعظم طالبان، معصومه ثابت کسایی، علیرضا ابدی، محمدرضا وفا، خندان زارع، فریبا سید احمدیان،
دوره 3، شماره 1 - ( 6-1386 )
چکیده
مقدمه و اهداف: نتایج مطالعات در مورد اثر نوع چربی دریافتی در رژیم غذایی بر روند ایجاد آترواسکلروز در عروق متفاوت است. در این مطالعه اثر روغن ماهی و رژیمی که دارای الگوی چربیهای دریافتی در رژیم غذایی ایرانیان است، با رژیم غذایی استاندارد بر ایجاد آترواسکلروز در موش صحرایی مورد مقایسه قرار گرفته است.
روش کار: سی سر موش صحرایی ماده در دوران بارداری و شیردهی با سه نوع رژیم غذایی تغذیه شدند، رژیم استاندارد موش صحرایی (که چربی آن تنها از روغن سویا تشکیل میشود)، رژیم غذایی دارای روغن ماهی و رژیم دارای الگوی چربیهای دریافتی در رژیم غذایی ایرانی (شامل کره، روغن نباتی جامد و روغن مایع آفتابگردان). موشهای صحرایی متولد شده نیز پس از از شیرگیری با همان رژیم غذایی مادر تغذیه شدند. مراحل ایجاد آترواسکلروز در موشهای متولد شده در دو زمان از شیرگیری و بلوغ ارزیابی شد. میانگین مقادیر به دست آمده با نرم افزار SPSS و از طریق آزمون کروسکال والیس مقایسه گردید.
نتایج: میزان رگه چربی وضخیمشدگی انتیما در آئورت هم در زمان از شیرگیری و هم در زمان بلوغ در موشهای صحرایی تغذیه شده با رژیم استاندارد به طور معنیداری کمتر از دو گروه دیگر بود. رژیم غذایی دارای روغن ماهی و رژیم دارای الگوی چربی مصرفی ایرانی نسبت به رژیم استاندارد باعث آسیب آترواسکلروتیک بیشتر در آئورت گردیدند.
نتیجهگیری: به نظر میرسد رژیم غذایی که نسبت اسیدهای چرب امگا-3 به امگا-6 آن حدود 6 به 10 باشد (رژیم دارای روغن ماهی در پژوهش حاضر)، باعث تشدید آترواسکلروز در آئورت میگردد. همچنین به نظر میرسد که رژیم غذایی فعلی جامعه ایران که دارای اسیدهای چرب اشباع فراوان است،آترواسکلروز را در آئورت تشدید میکند.
سعید پیروزپناه، فروغ اعظم طالبان، علیرضا ابدی، مرتضی عطری، پروین مهدی پور،
دوره 5، شماره 2 - ( 6-1388 )
چکیده
مقدمه و اهداف: بیان ژنی رتینوئیک اسید رسپتور- بتا2 (RARβ2) در سلولهای تومور پستان اهمیت درمانی داشته و معمولاً به واسطه هیپرمتیلاسیون در بخش تنظیم کننده بیان ژن (پروموتر) میتواند مهار میگردد. هدف از انجام این پژوهش، بررسی ارتباط مقادیر فولات، ویتامین ب12 و هموسیستئین تام پلاسما با وضعیت هیپرمتیلاسیون ژن RARβ2 وابسته به سن در بیماران مبتلا به سرطان پستان بود.
روشکار: این مطالعه در جامعهای مشتمل بر 126 بیمار مبتلا به سرطان پستان در سنین بین 28 الی 85 سال انجام شد. وضعیت هیپرمتیلاسیون ژن RARβ2 در بافت تومور با استفاده از روش Methylation-specific PCR مورد بررسی قرار گرفت.
نتایج: هیپرمتیلاسیون ژن RARβ2 در 5/36 درصد از بیماران مشاهده گردید. هیپرمتیلاسیون ژن RARβ2 با سن در زمان تشخیص بیماری و تاریخچه فامیلی سرطان پستان ارتباط عکس نشان داد. در بیماران سنین 48 سال به بالا، سطح فولات پلاسما در گروه متیله کمتر از گروه غیر متیله بود (05/0P<). در حالیکه در بیماران سنین 48 سال به پایین، میزان هموسیستئین تام پلاسما در گروه متیله بیشتر از گروه غیر متیله بود(05/0P<). در سنین بالاتر از 48 سال، ارتباط عکس و معنیدار بین سطوح فولات (887/0-052/ 0CI:95% و214/0=OR)، ویتامین ب 12 پلاسما (919/0-002/0:CI95% و 039/0 =OR) و وضعیت هیپرمتیلاسیون RARβ2 مشاهده شد. در همین گروه سنی، سطح بالای هموسیستئین پلاسما (7/25-067/1 :CI95%،55/7 =OR) در افزایش شانس بروز هیپرمتیلاسیون RARβ2 نقش داشت.
نتیجهگیری: سطوح پایین فولات و ویتامین ب12 پلاسما و سطح بالای هموسیستئین پلاسما میتوانند در پیشآگهی هیپرمتیلاسیون RARβ2 در مبتلایان به سرطان پستان نقش داشته باشند.
مینو محمد شیرازی، فروغ اعظم طالبان، معصومه ثابت کسایی، علیرضا ابدی، محمد رضا وفا،
دوره 6، شماره 2 - ( 6-1389 )
چکیده
مقدمه و اهداف: در مورد اثر نوع چربی رژیم غذایی بر ایجاد حساسیت به انسولین مطالعات محدودی وجود دارد. در این مطالعه اثر رژیم دارای روغن ماهی، رژیم دارای الگوی اسیدهای چرب دریافتی در رژیم غذایی ایرانی، و رژیم استاندارد بر گلوکز سرم و حساسیت به انسولین در موش صحرایی مقایسه شده است.
روش کار: 30 سر موش صحرایی ماده بطور تصادفی در سه گروه غذایی قرار گرفتند: رژیم غذایی استاندارد (دارای روغن سویا)، رژیم غذایی دارای روغن ماهی و رژیم دارای مخلوط چند روغن با الگوی اسیدهای چرب دریافتی در رژیم غذایی ایرانی. موشهای صحرایی رژیمهای مذکور را طی دوران بارداری و شیردهی دریافت نمودند و تغذیه حیوانات متولد شده نیز با رژیم غذایی مانند مادر خود ادمه یافت. میزان گلوکز و انسولین ناشتای در موشهای متولد شده در زمان بلوغ اندازهگیری و حساسیت به انسولین محاسبه شد. میانگین مقادیر بدست آمده با نرم افزار SPSS و با آزمونهای ANOVA و Tukey مقایسه گردید.
نتایج: میزان انسولین ناشتا در گروه تغذیه شده با روغن ماهی بطور معنی داری کمتر از دو گروه دیگر ( 018/0=p) و حساسیت به انسولین در این گروه بطور معنیداری از دو گروه دیگر بیشتر بود (002/0=p).
نتیجهگیری: به نظر میرسد رژیم غذایی دارای روغن ماهی (دارای اسیدهای چرب امگا-3 طولانی زنجیر) در مقایسه با رژیم غذایی دارای روغن سویا (دارای اسیدهای چرب امگا-6) و رژیم با الگوی چربی مصرفی ایرانی (دارای اسیدهای چرب اشباع)، باعث افزایش حساسیت به انسولین در موش صحرایی میگردد.
عبدالکاظم نیسی، مهناز مهناز مهرابیزاده هنرمند، منیجه شهنی ییلاق، سوابه بساک زاده، اکبر طالب پور،
دوره 8، شماره 3 - ( 9-1391 )
چکیده
مقدمه و اهداف: یکی از شایعترین اختلالهای اضطرابی در کودکان اختلال اضطراب جدایی است. مطالعه حاضر به منظور ارزیابی همهگیرشناسی این اختلال در دانشآموزان پسر مقطع ابتدایی انجام گرفته است.
روش کار: این مطالعه از نوع توصیفی- مقطعی بود. جامعه آماری این پژوهش دانشآموزان پسر 7 تا 9 ساله مشغول به تحصیل در کلاسهای دوم و سوم ابتدایی شهر اصفهان بودند. نمونه پژوهش بالغ بر 1514 نفر بودند که با استفاده از روش نمونهگیری مرحلهای نسبی انتخاب گردیدند. از پرسش نامه اختلال اضطراب جدایی و پرسش نامه اضطراب کودکان اسپنس و مصاحبه بالینی، به عنوان ابزارهای تحقیق استفاده شد و دادههای به دست آمده با استفاده از آمار توصیفی و آزمونهای آماری خی دو و رگرسیون لجستیک، تحلیل گردیدند.
نتایج: یافتههای این پژوهش نشان داد که میزان همهگیرشناسی اختلال اضطراب جدایی در دانش آموزان پسر 7 تا 9 ساله به میزان 93/6 درصد است. بیشترین شیوع در کودکان 7ساله (46/7 درصد) بود. همچنین، کودکانی که دارای سوابقی مانند بستری شدن در بیمارستان، مهاجرت، تک والدی بودن و سابقه مرگ و میر در بستگان نزدیک بودند، دارای میزان اختلال اضطراب جدایی بالاتری بودند.
نتیجهگیری: این تحقیق نشان داد که اختلال اضطراب جدایی بین دانشآموزان مقطع ابتدایی پسر از میزانی قابل توجه برخوردار است. بنابراین، برنامهریزی برای پیشگیری و درمان این اختلال در اولویت است.
عباسعلی عباسی، حمیدرضا بهرامی، بهناز بیگی، احسان موسی فرخانی، ویدا وکیلی، فریبرز رضایی طلب، رضا افتخاری گل، مهدی طالبی،
دوره 15، شماره 2 - ( دوره 15، شماره 2 1398 )
چکیده
مقدمه و اهداف: اختلال خواب به معنای اختلال در کیفیت، زمان و میزان خواب است، به گونهای که در طول روز باعث کاهش عملکرد و ناراحتی در فرد میشود. با توجه به اهمیت خواب در سلامت و کیفیت زندگی و احتمال بروز اختلالهای ناشی از آن در سالمندان، این مطالعه با هدف بررسی اختلال خواب و عوامل مؤثر برآن در سالمندان ساکن در جمعیت زیر پوشش دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شد.
روش کار: این مطالعه، یکی از بزرگترین مطالعههای مقطعی مبتنی بر جمعیت در سالمندان زیر پوشش دانشگاه علوم پزشکی مشهد در سال 1396 طراحی شده است. در این مطالعه در مجموع 8496 سالمند 90-60 ساله با اختلال خواب (به عنوان «عارضه دارد») با 35041 نفر بدون اختلال خواب به عنوان «عارضه ندارد» مقایسه شدند. اطلاعات از سامانه پرونده الکترونیک سلامت سینا (®SinaEHR) استخراج شد. برای تحلیل دادهها از نرم افزار Stata نسخه 14 و از روش آماری رگرسیون لجستیک باینری تک متغیره و چند متغیره استفاده شد.
یافتهها: در این مطالعه بین متغیرهای جنس مرد با نسبت شانس 58/0 (فاصله اطمینان 95 درصد: 61/0- 55/0)، تأهل 88/0
(فاصله اطمینان 95 درصد: 93/0- 83/0)، اضافه وزن و کمبود وزن در مقایسه با وزن نرمال به ترتیب 27/1 (فاصله اطمینان 95 درصد: 34/1- 21/1) و 20/1 (فاصله اطمینان 95 درصد: 38/1- 04/1)، مصرف دخانیات 22/2 (فاصله اطمینان 95 درصد: 40/2- 05/2)، فشار خون بالا 44/1 (فاصله اطمینان 95 درصد: 52/1- 37/1)، دیابت 49/1 (فاصله اطمینان 95 درصد: 58/1- 40/1) و افسردگی 05/3 (فاصله اطمینان 95 درصد: 38/3- 74/2) با اختلال خواب رابطه آماری معنیداری مشاهده شد.
نتیجهگیری: در این مطالعه متغیرهای جنس، وضع تأهل، شاخص توده بدنی، مصرف دخانیات، پرفشاری خون، دیابت و افسردگی از تعیینکنندههای اصلی اختلال خواب بودند ﮐﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎیﯽ آنها و اﻧﺠﺎم ﻣﺪاﺧلههای ﻣﻨﺎﺳﺐ برای ﺑﻬﺒﻮد ﺧﻮاب ﺿﺮوری ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽرﺳﺪ.
مصطفی طالبی، ساره شاکریان،
دوره 19، شماره 3 - ( دوره 19، شماره 3، پاییز 1402 )
چکیده
مقدمه و اهداف: لیشمانیوز جلدی (سالک) یکی از مهم ترین بیماریهای بومی در ایران است. که میتواند سبب ایجاد ضایعات پوستی، اسکارهای مادام العمر و در نهایت انگ جدی در افراد مبتلا شود. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیرعوامل اقلیمی و اکولوژیک بر اپیدمیولوژی بیماری سالک در ایران طراحی و اجرا گردید.
روش کار: مطالعه حاضر به شیوه مرور روایتی انجام شد. جستجو با استفاده از کلیدواژههای اصلی "لیشمانیوز پوستی"، "سالک "، "عوامل اقلیمی"، "عوامل محیطی" در پایگاههای ملی و بینالمللی بدون محدودیت زمانی انجام گردید. تمامی پژوهشهای انجام شده در زمینه ارتباط بین عوامل اقلیمی و محیطی با پراکندگی بیماری سالک در کشور بدون محدودیت مکانی، زمانی، و روش شناسی پژوهش، مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج جستجو در ابتدا شامل 823625 مقاله بود. با ویژه کردن کلیدواژهای جستجو و طی مراحل غربالگری اولیه و نیز حذف مقالات تکراری تعداد 184 مطالعه باقی ماند و در ادامه با حذف مواردی به دلیل عدم احراز شرایط لازم 30 مقاله و در نهایت با ورود 6 مورد پایـان نامـه کارشناسـی ارشـد، تعداد 36 مطالعه جهت انجام بررسی نهایی انتخاب گردیدند. بررسی مطالعات نشان داد همراهی موثری بین بر خی عوامل اقلیمی نظیر دما، رطوبت، ساعات آفتابی و بارش در اکثر مناطق جغرافیایی کشور با میزان بروز و شیوع سالک وجود دارد. ارتباط بین عواملی مانند پوشش گیاهی، وزش باد با تعداد موارد بیماری در نقاط مختلف کشور دارای نتایج متفاوتی بود.
نتیجهگیری: نتایج مطالعه حاضر تاثیر عوامل اقلیمی و محیطی را بر میزانهای سالک در کشور نشان می دهد. با توجه به اینکه تاثیر عوامل مذکور در همه نقاط کشور یکسان نیست، لازم است اقدامات پیشگیرانه موثری به منظور کاهش باربیماری متناسب با نیاز های هر نقطه جغرافیایی اجرا گردد.
مریم سعیدی، سحر طالب،
دوره 19، شماره 4 - ( دوره 19، شماره 4، زمستان 1402 )
چکیده
مقدمه و اهداف: شیوع کووید-19 یک نگرانی فزاینده ای در مورد خشونت خانگی در بسیاری از کشورهای دنیا ایجاد نموده است. پژوهش حاضر، با هدف بررسی شیوع انواع خشونت ها و تعیین عوامل موثر بر آن در طی شیوع بیماری کووید-19 در زنان ساکن در شهر ساوه انجام شد.
روش کار: این پژوهش توصیفی مقطعی در سال 1400 بر روی 423 زن متاهل در شهر ساوه انجام گردید. نمونه ها به روش خوشه ای از بین زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه محقق ساخته خشونت خانگی استفاده شد. از روش های آماری توصیفی و آزمون های آماری برای تحلیل داده ها و بررسی همبستگی بین شدت (نمره) خشونت با متغیرهای دموگرافیک نمونه ها و همسرانشان استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 22) انجام شد. میزان p کمتر از 0/05 معنی دار در نظر گرفته شد.
یافتهها: اکثریت شرکت کنندگان (59/6 درصد) در معرض خشونت خانگی قرار داشتند. میانگین نمره کلی خشونت خانگی 12/37±7/47 بود. شایعترین نوع خشونت خانگی در بین زنان مورد پژوهش، خشونت روانی بود. بین نمره کلی خشونت خانگی با سن نمونه ها، سن همسرانشان و مدت ازدواج آنها ارتباط مستقیم و معنی داری به دست آمد (0/01 >P). میانگین نمره کلی خشونت خانگی در نمونه هایی که فرزند داشتند، باردار نبودند، همسران معتاد به مواد مخدر و الکل داشتند، مستاجر بودند، در طی شیوع کووید-19 دچار کاهش درآمد شده بودند و همسران آنها بیکار بودند، به طور معنی داری بیشتر بود (0/05>P).
نتیجهگیری: بر اساس نتایج، شیوع خشونت خانگی در طی اپیدمی بیماری کرونا در حد متوسطی قرار داشت اما شدت آن پایین بود. با توجه به اثرات روانی بیماری کرونا بر افراد جامعه، افزایش بروز رفتارهای خشونت آمیز به خصوص در خانواده های آسیب پذیر مانند خانواده های کم درآمد و مستاجرین و زنان دارای همسرانِ بیکار و معتاد به مواد مخدر و الکل بیشتر مشهود می باشد. از این رو شناسایی خانواده های آسیب پذیر و حمایت از آنها و نیز آموزش و توانمندسازی آنها می تواند موجب کاهش میزان بروز خشونت خانگی شود.