جستجو در مقالات منتشر شده


7 نتیجه برای عبدالهی

سید مرتضی صفوی، ربابه شیخ الاسلام، زهرا عبدالهی، محسن نقوی، سعید صادقیان شریف، الهام صادق زاده، سمیه محمدیان،
دوره 2، شماره 3 - ( 1-1385 )
چکیده

مقدمه و اهداف: عنصر آهن یکی از مهم‌ترین عناصر ضروری مورد نیاز در طی دوران بارداری می‌باشد که در رشد و تکامل جنین در داخل رحم و زایمان سالم و بی‌خطر نقش اساسی دارد. این مطالعه به هدف بررسی وضعیت کم‌خونی، فقر آهن و کم‌خونی ناشی از آن در زنان باردار ایرانی به جهت اتخاذ استراتژی‌های هدفمند از سوی سیاست‌گذاران حوزه‌ی سلامت طراحی و اجرا شده است.
روش کار: در این مطالعه مقطعی، 4368 زن باردار حاضر در ماه‌های 5 تا 9 حاملگی به روش خوشه‌ای از 11 اقلیم مختلف کشور انتخاب شدند. سطوح هموگلوبین، هماتوکریت، متوسط حجم گلبول قرمز و فریتین سرم اندازه‌گیری شد. و شیوع کم‌خونی، کم‌خونی فقر آهن و فقر آهن در کل کشور و به تفکیک اقلیم‌ها تعیین شد. 5/21% از زنان باردار با سن حاملگی 5 تا 9 ماهه‌ی ایرانی مبتلا به کم‌خونی هستند، ‌7/42% آن‌ها مبتلا به فقر آهن بوده و نسبت ابتلا به کم‌خونی فقر آهن در آنان 4/10‌% برآورد می‌شود. شیوع کم‌خونی در زنان باردار مناطق روستائی کشور به طور معنی‌داری بیش از مناطق شهری است (به ترتیب 8/27%-2/22% در مقایسه با
6/21%-1/17%=CI95%) و بیشترین شیوع کم‌خونی و هماتوکریت پائین در زنان باردار اقلیم 5 (سیستان و بلوچستان، جنوب کرمان و جنوب خراسان) مشاهده شد (به ترتیب2/44% ،5/40%) و کم‌ترین میزان شیوع کم‌خونی در زنان باردار اقلیم 6 (اصفهان، یزد، کهکیلویه و بویراحمد و شمال کرمان) وجود داشت (به ترتیب 0/9% ،8/10%).
نتایج: مصرف مکمل آهن (حتی به صورت نامنظم) نیز در کاهش احتمال ابتلا به کم‌خونی مؤثر بود اما تأثیر آن بر کمبود هماتوکریت فقط در نمونه‌هایی دیده شد که مصرف مکمل آهن را به صورت منظم گزارش نموده بودند.
نتیجه‌گیری: کم‌خونی هم‌چنان یکی از مشکلات بهداشتی زنان باردار کشور به حساب می‌آید و گرچه تداوم برنامه مکمل یاری در آنان باید مد نظر قرار گرفته شود اما رفع پایدار کم‌خونی در زنان باردار کشور نیازمند ارائه مداخلات جامع‌تر به گونه‌ای می‌باشد که تمامی گروه‌های هدف به خصوص زنان سنین باروری را مورد هدف قرار دهد.


نفیسه عبدالهی، عباسعلی کشتکار، شهریار سمنانی، غلامرضا روشندل، سیما بشارت، حمیدرضا جوشقانی، عبدالوهاب مرادی، خدابردی کلوی، صبا بشارت، علی جباری، محمدجواد کبیر، سیداحمد حسینی، سیدمهدی صداقت، احمد دانش، دانیال روشندل،
دوره 2، شماره 3 - ( 1-1385 )
چکیده

مقدمه و اهداف: هر چند که مطالعات متعددی در رابطه با عفونت هپاتیت B انجام شده است ولی هم‌چنان جنبه‌هایی از اپیدمیولوژی بیماری ناشناخته باقی مانده است. مطالعات مبتنی بر جمعیت کمی در این خصوص در ایران انجام شده است لذا مطالعه فوق به منظور بررسی شیوع سرولوژیک هپاتیت B در استان گلستان انجام شده است.
روش کار: جمعیت مورد مطالعه کلیه افراد 65-25 ساله ساکن در مناطق شهری و روستائی استان گلستان بودند که بر اساس نمونه گیری خوشه‌ای تعداد 1850 نفر از آنان انتخاب و با مراجعه به درب منازل، از آنان جهت تکمیل پرسش نامه و انجام آزمایشات دعوت به عمل آمد. نمونه خون گرفته شده از نظر نشانگرهای سرمی ویروس هپاتیت B (HBsAg، (HBcAb به وسیله روش الیزا بررسی و نتایج در
گروه‌های مختلف سنی و جنسی مقایسه شد. برای آنالیز داده‌ها از نرم افزارهای آماری SPSS و Stata استفاده شد.

نتایج: هزار و هشتصد و پنجاه نفر از افراد، تحت غربال گری مارکرهای هپاتیتB قرار گرفتند. شیوع استاندارد شده سنی و جنسی
(Age & Sex Standardized Prevalence) برای موارد HBsAg مثبت، 7/9% (7/11-6/7 =CI95%) بود. شیوع استاندارد شده سنی برای موارد HBsAg مثبت در مردان (8/10%) بیشتر از زنان (6/8%) بود (7/1-9/0=CI95% ،28/1=OR). شیوع موارد HBsAg مثبت در افراد مجرد به طور معنی داری بالاتر از افراد متأهل بود (5/3-29/1=CI95% ،13/2=OR). شیوع موارد مثبت HBsAg در افراد ساکن شهر بالاتر از روستایی‌ها بود (3/2-9/0=CI95% ،46/1=OR). شیوع استاندارد شده سنی و جنسی برای موارد HBcAb مثبت دراین مطالعه، 1/36% بود. این یافته در زنان بیشتر از مردان (8/1-19/1=CI95% ،46/1=OR) و در افراد متأهل بیشتر از افراد مجرد بود (45/2-02/1=CI95% ،58/1=OR). هم‌چنین شیوع موارد HBcAb مثبت در مناطق شهری بالاتر از مناطق روستائی بود (6/1-09/1=CI95% ،34/1=OR).
نتیجه‌گیری: بر اساس این مطالعه شیوع موارد مثبت HBsAg در استان گلستان بالاتر از سطح گزارش شده توسط سازمان جهانی بهداشت برای ایران بوده است. این میزان حتی از مقادیر مطالعات قبلی انجام شده در ایران نیز بالاتر است. این مسئله به خصوص برای
سیاست‌گذاران امر سلامت در استان گلستان حائز اهمیت بوده و برنامه‌ریزی‌های اساسی برای پیش‌گیری از آن را می‌طلبد.


ربابه شیخ الاسلام، محسن نقوی، زهرا عبدالهی، میترا زراتی، ساناز واثقی، فرزانه صادقی قطب آبادی، فریبا کلاهدوز، کورش صمدپور، مینا مینایی، سیمین عربشاهی،
دوره 4، شماره 1 - ( 2-1387 )
چکیده

مقدمه و اهداف: سوء‌تغذیه در کودکان زیر 5 سال و کمبود ریزمغذی‌ها از مشکلات مهم تغذیه‌ای هر کشوری محسوب می‌شود. سوء‌تغذیه در این گروه سنی با عوارض متعدد از جمله اختلال رشد جسمی و تکامل مغزی، کاهش بهره هوشی، کاهش قدرت یادگیری و افت تحصیلی و افزایش موارد ابتلا به بیماری‌ها، پوکی استخوان و در نهایت کاهش توانمندی‌های ذهنی و جسمی کودکان در بزرگسالی همراه است. داشتن اطلاعات کامل و جامع از وضعیت تغذیه و میزان شیوع سوء تغذیه کودکان، هدف این بررسی برای برنامه‌ریزی‌های بعدی در جهت کاهش سوء‌تغذیه، بهبود وضعیت تغذیه و ارتقای سلامت در کشور است.
روش کار: این مطالعه یک بررسی مقطعی حاصل از داده‌های 34200 کودک 0 تا 72 ماهه ایرانی در 28 استان کشور است. روش نمونه‌گیری در هر استان به صورت خوشه‌ای با خوشه‌های نا‌برابر از نظر تعداد خانوار و برابر از نظر تعداد کودکان 0 تا 72 ماهه بوده است. وزن و قد کلیه نمونه‌ها تعیین و پس از ورود اطلاعات به نرم‌افزار آماری EPI6 ویرایش 04/6b، در هریک از مناطق شهری و روستائی هر استان، شیوع کم‌وزنی و کوتاه‌قدی و لاغری تعیین شد. سپس شیوع موزون شده هر یک از انواع سوءتغذیه پروتئین– انرژی در هریک از استان‌ها‌ی کشور و در سطح ملی محاسبه گردید.
نتایج: 7/4 درصد از کودکان کل کشور(9/4-5/4 CI:95%) مبتلا به کوتاه‌قدی هستند و شیوع کوتاه‌قدی در کودکان شهری به طور معنی‌داری کمتر از کودکان روستائی است.(به ترتیب 5/3–1/3 در مقایسه با1/7–5/6 CI:95%). همچنین 2/5 درصد از کودکان کل کشور(4/5-1/5 CI:95%) مبتلا به کم‌وزنی هستند. شیوع کم‌وزنی در کودکان شهری به طور معنی‌داری کمتر از کودکان روستائی است. علاوه بر این شیوع لاغری نیز در کودکان زیر 5 سال کشور، 7/3%(9/3–5/3 CI:95%) برآورد می‌گردد که در مناطق شهری به طور معنی‌داری بیش از مناطق روستائی است.(به ترتیب 3/4–8/3 در مقایسه با 5/3–0/3CI: 95%)
نتیجه‌گیری:
نتایج این بررسی نشان‌دهنده قرار داشتن کشورمان در زمره مناطق با شیوع پائین از نظر وضعیت سوء تغذیه پروتئین– انرژی در کودکان زیر 5 سال است. گرچه در مقایسه با نتایج مطالعات گذشته، کاهش محسوسی در خصوص کلیه انواع سوء تغذیه پروتئین– انرژی در تمامی سطوح مشاهده می‌شود، لیکن تفاوت‌های موجود مابین استان‌ها و مناطق مختلف کشور که به نوعی ناشی از تفاوت‌های موجود در سطح توسعه یافتگی این مناطق است نشان‌دهنده لزوم طراحی و اجرای راهکار‌های هدفمند است.
زهرا جعفری، زهرا عبدالهی نیا، هاجر قاسمی، علی اسماعیل پور، سعیده محمود زاده، علی بهاء الدینی، سید وحید احمدی طباطبایی، نجمه صفا، حمیدرضا توحیدی نیک، علی اکبر حقدوست، علی شریفی، وحید یزدی فیض آبادی، حمید شریفی،
دوره 17، شماره 2 - ( دوره 17، شماره 2، تابستان 1400 1400 )
چکیده

مقدمه و اهداف: بهره‌مندی پایین از خدمات بهداشتی یکی از تعیین‌کننده‌های اصلی عدم دستیابی به شاخص‌های مطلوب سلامت در مناطق شهری است. این مطالعه با هدف بررسی موانع و عوامل تسهیل‌کننده دریافت خدمات بهداشتی از مراکز و پایگاه‌های خدمات جامع سلامت در شهر کرمان صورت گرفت.
روش کار: مطالعه حاضر یک مطالعه کیفی با رویکرد تحلیل‌محتوا بود، که در سال 1398 انجام شد. پس از انتخاب مراکز بهداشتی دارای تجربه بهره‌مندی از خدمات مطلوب یا پایین، نمونه‌گیری هدفمند تا اشباع اطلاعاتی ادامه یافت. درمجموع با 78 نفر از ارائه‌دهندگان خدمت، دریافت‌کنندگان خدمت و عدم دریافت‌کنندگان خدمت که در سامانه سیب مراکز بهداشتی ثبت‌شده بودند، مصاحبه نیمه‌ساختارمند و چهره‌به‌چهره صورت گرفت. تمامی مصاحبه‌ها یادداشت و کدگذاری به‌صورت دستی انجام شد و با روش تحلیل محتوای جهت‌دار بررسی و مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: در خصوص عوامل تسهیل‌کننده مراجعه، به خدمات ضروری کودکان و مادران، خدمات رایگان و برخورد ارائه‌دهندگان خدمت اشاره شد. درحالی‌که عوامل مسافتی و فیزیکی، وضعیت‌آگاهی از انواع خدمات، ترجیح مراکز خصوصی، دسترسی زمانی، دیدگاه مراجعه‌کنندگان نسبت به مراجعه منظم به مراکز، آدرس‌ها و شماره تلفن‌های ثبت‌شده در سیستم، وضعیت پاسخگویی به نیازهای بهداشتی، ترس از افشای بیماری، کمبود نیروی انسانی مراکز و برخورد ارائه‌دهندگان خدمت از موانع مراجعه افراد به مراکز بود.
نتیجه‌گیری: طبق نتایج این مطالعه فهم دقیق دیدگاه‌ها و درک مردم تحت پوشش می‌تواند به برنامه‌ریزان و سیاست‌گذاران ملی و محلی کمک نماید تا راهبردهای لازم را برای افزایش بهره‌مندی از خدمات بهداشتی در مراکز خدمات جامع سلامت شهری طراحی نمایند. 

عباس جعفری، سمیه عبدالهی نژاد، محمد حاج آقازاده، آزاده آقایی، مینا ماهری،
دوره 19، شماره 3 - ( دوره 19، شماره 3، پاییز 1402 )
چکیده

مقدمه و اهداف: سنجش آگاهی، نگرش و عملکرد کشاورزان در زمینه استفاده از پاراکوات، اطلاعاتی در مورد وضعیت استفاده ایمن از پاراکوات فراهم می­کند و بر لزوم اجرای برنامه­های آموزشی برای کشاورزان در صورت پایین بودن سطح آگاهی، نگرش و عملکرد آن­ها تاکید می­کند. بنابراین پژوهش حاضر با هدف "تعیین وضعیت آگاهی، نگرش و عملکرد کشاورزان در زمینه استفاده از پاراکوات" انجام شد. 
روش کار: مطالعه مقطعی حاضر بر روی 288 کشاورز و با نمونه گیری به روش خوشه­ای چند مرحله­ای انجام شد. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته شامل دو بخش بود.  بخش اول اطلاعات دموگرافیک و بخش دوم سوالات سنجش آگاهی، نگرش و عملکرد در زمینه پاراکوات بود. تجزیه و تحلیل داده­ها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی انجام شد.
یافته‌ها: 71/9% از کشاورزان مورد مطالعه آگاهی ضعیف، 22/4% آگاهی متوسط و 5/7% آگاهی خوب، 11/0% نگرش ضعیف/ منفی، 44/5% نگرش متوسط/خنثی و 44/5% نگرش خوب/مثبت و همچنین 10/3% عملکرد ضعیف، 27/0% عملکرد متوسط و 62/7% عملکرد خوب در زمینه استفاده ایمن از پاراکوات داشتند. بین تحصیلات با آگاهی، نگرش و عملکرد، بین سابقه شرکت در برنامه­های آموزشی مرتبط با آفت­کش­ها با آگاهی و نگرش و بین محل سکونت با آگاهی ارتباط معنی دار وجود داشت.
نتیجه‌گیری: باتوجه به آگاهی ضعیف کشاورزان مورد مطالعه و اینکه آگاهی ضعیف می­تواند منجر به نگرش و عملکرد ضعیف شود، به نظر می­رسد طراحی و اجرای مداخلات آموزشی با هدف ارتقای آگاهی، نگرش و عملکرد در زمینه استفاده ایمن و صحیح از پاراکوات در بین کشاورزان مورد مطالعه، ضروری باشد.

شوبو رحمتی، رضا گوجانی، زهرا عبدالهی نیا، ناصر نصیری، سکینه ناروئی، امیرحسین نکویی، حمید شریفی، علی اکبر حقدوست،
دوره 19، شماره 3 - ( دوره 19، شماره 3، پاییز 1402 )
چکیده

مقدمه و اهداف: ماهیت و توانایی اپیدمیولوژیست‌ها در ارتقاء سطح سلامت و انجام تحقیقات مرتبط زمانی نمود می‌‌یابد که آنها در جایگاه مناسب و به تعداد کافی در یک کشور حضور داشته باشند. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین جایگاه‌های شغلی بالقوه و مرتبط با رشته اپیدمیولوژی در دو بخش دولتی و غیردولتی، و برآورد تعداد اپیدمیولوژیست‌ها در کشور تا سال ۱۴۰۶ انجام شده است.
روش‌ کار: مطالعه حاضر به­صورت ترکیبی در دو بخش کمی و کیفی اجرا شد. در قسمت کیفی مصاحبه با خبرگان، سیاست گذاران، دانش ‌آموختگان و دانشجویان این رشته در زمینه فرصت‌های شغلی انجام شد. در بخش کمی نیز با استفاده از مدل‌سازی و پارامترهای حاصل از بررسی متون و نظر خبرگان این رشته، برآورد تعداد اپیدمیولوژیست­های موردنیاز انجام شد. در این مطالعه نیاز حال و آینده نزدیک تا سال 1406 مد نظر بوده است.
یافته‌ها: از دیدگاه مصاحبه‌شوندگان، فرصت‌های شغلی اپیدمیولوژیست‌ها در کشور در حوزه مدیریت و تحلیل مسئله، انجام پژوهش‌های کاربردی، تجزیه‌وتحلیل داده، داشبوردسازی، تدریس، آموزش و نگاه به آینده (آینده‌پژوهی) تقسیم‌بندی شد. برآورد تعداد اپیدمیولوژیست‌های موردنیاز بعد از حذف فرصت­های از دست رفته شغلی کشور تا سال 1406، حدود 1122 نفر بود که اغلب آن‌ها در صورت ایجاد فرصت‌های شغلی سهم نظام سلامت کشور است. بیشترین تعداد اپیدمیولوژیست موردنیاز واحدهای وزارت بهداشت و دانشگاه‌های علوم پزشکی کشور، در مراکز تحقیقاتی و سپس در بیمارستان‌ها است.
نتیجه‌گیری: برآورد تعداد اپیدمیولوژیست‌ موردنیاز با استفاده از مدل‌سازی در کشور و توجه به تعداد دانش‌آموختگان در حال حاضر، نشان می‌دهد توسعه این رشته و افزایش دانش آموختگان تنها در صورت تعریف و ایجاد فرصت‌های شغلی و بکارگیری آنها در ردیف‌های شغلی پیشنهادی، امکان پذیر است.

شوبو رحمتی، زهرا عبدالهی نیا، سکینه ناروئی، ناصر نصیری، رضا گوجانی، علی اکبر حقدوست،
دوره 19، شماره 4 - ( دوره 19، شماره 4، زمستان 1402 )
چکیده

مقدمه و اهداف: با توجه به مهاجرت گسترده افراد تحصیل کرده از جمله در بین اپیدمیولوژیست­ های کشور، بررسی علل آن بسیار ضروری است. در این راستا، در این مقاله نتایج تحقیق عمیقی با بررسی نقطه نظرات خبرگان این رشته ارائه شده است.
روش کار: مطالعه حاضر به صورت کیفی با روش تحلیل محتوا انجام شده است. داده‌ها در تابستان و پاییز سال 1402 از طریق مصاحبه نیمه ساختار‌یافته با 32 نفر از اپیدمیولوژیست‌های کشور جمع‌آوری گردید. داده­ ها باتوجه ‌به مراحل پیشنهادی Lundman و Graneheim پس از کدبندی با استفاده از نرم‌افزار مکس‌کیودا (MAXQDA) تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: چالش‌های اصلی رشته اپیدمیولوژی در ایران به شش طبقه‌ اصلی تقسیم‌بندی شد. در زمینه دانش‌آموختگان مشکلات در جذب و استخدام به دلیل نبود ردیف شغلی مناسب، مشکلات زیربنایی و ساختاری سیستم، مشکلات پژوهشی و آشنایی ناکافی در مورد عملکرد این رشته به عنوان مهم­ترین چالش ­ها مطرح می­باشد و در حیطه دانشجویان مشکلات آموزش، مشکلات ساختاری و زیربنایی گزارش گردید. هم چنین علل اصلی مهاجرت اپیدمیولوژیست‌ها عدم شایسته‌سالاری و تخصص‌گرایی، امتیازات نابجا از جمله اعمال سهمیه جذب نامتعارف، نبود بازار کار و جایگاه برای دانش‌آموختگان و عدم دریافت حقوق و مزایای کافی بود.
نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج این مطالعه به نظر می­رسد موضوع مهاجرت اپیدمیولوژیست‌ها به عنوان سرمایه ارزشمند نیروی انسانی، به خارج از کشور یک دغدغه و مشکل جدی است. عدم وجود جایگاه مناسب شغلی و ابهام در مسیر تعالی شغلی به دلیل عدم پایبندی سیستم به‌نظام شایسته سالارانه و مهارت پرور، انگیزه مهاجرت را در این گروه بالا برده است.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله اپیدمیولوژی ایران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb