15 نتیجه برای عزیزی
علی عزیزی، فرهاد امیریان، مرضیه امیریان،
دوره 4، شماره 3 - ( 12-1387 )
چکیده
مقدمه و اهداف: با توجه به افزایش روز افزون موارد HIV در جوانان و اهمیت آموزش در پیشگیری از آن، در این مطالعه اثر سه روش آموزش (توسط پزشک، همسالان و پمفلت) پیشگیری از ایدز در دانش آموزان دختر دبیرستانی ناحیه 3 آموزش و پرورش شهر کرمانشاه مورد مقایسه قرار گرفت.
روشکار: تعداد 1500 دانش آموز دختر دبیرستانی پایه سوم به صورت طبقهای تصادفی از 21 دبیرستان منطقه 3 آموزش و پرورش وارد مطالعه شدند.. از مجموع 1500 نفر مورد مطالعه، 498 نفر توسط پزشک عمومی، 502 نفر توسط گروه همسالان و 500 نفر با استفاده از پمفلت ایدز آموزش دیدند.20 روز پس از اتمام آموزش؛ پس آزمون(پست تست) با استفاده از همان پرسشنامه بعمل آمد. دادههای جمعآوری شده با 5/11 spss و با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی تجزیه و تحلیل شد.
نتایج: دانشآموزان مورد مطالعه 1500 نفر با میانگین سنی 7/.± 78/16سال بودند. میانگین نمرات پیشآزمون و پسآزمون در هر سه گروه مورد مداخله تفاوت معنیدار داشت (0001/P=). میانگین تغییر نمرات قبل و بعد در گروه آموزش توسط پزشک (6/3 ± 7/10) بیشتر از میانگین تغییر نمرات قبل و بعد از آموزش توسط همسالان (4/3 ± 8/8) و مورد اخیر نیز بیشتر از پمفلت (9/3 ± 3/7) بود و آزمون بون فرونی این تفاوتها را از نظر
آماری معنیدار نشان داد (0001/0 P=).
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای این مطالعه، آموزش پیشگیری از ایدز توسط پزشکان در افزایش آگاهی دانش آموزان موثرتر است.
داود خلیلی، فرزاد حدائق، مریم توحیدی، اصغر قاسمی، فرهاد شیخ الاسلامی، فریدون عزیزی،
دوره 4، شماره 3 - ( 12-1387 )
چکیده
مقدمه و اهداف: نسبت تریگلیسرید به کلسترول لیپوپروتئین با چگالی بالا (TG/HDL-C) به عنوان شاخصی برای سندرم متابولیک شناخته شده است. با توجه به شیوع بالای سندرم متابولیک و HDL-C پایین در جمعیت ایرانی، این مطالعه به منظور تعیین نقش این شاخص در پیش بینی بروز بیماریهای کرونری قلب (CHD) بطور مستقل از سایر عوامل خطر انجام گرفت.
روشکار: طی بهمن ماه سال 1378 تا مرداد 1380، تعداد 1824 مرد 40 سال و بالاتر، بدون هیچگونه سابقهای از بیماریهای قلبی ـ عروقی، وارد مطالعه شدند تا به منظور تعیین رخدادهای جدید CHD بصورت آیندهنگر مورد بررسی قرار گیرند. اندازهگیریهای پایه شامل سطح سرمی کلسترول تام (TC)، HDL-C، TG و عوامل خطر CHD شامل سن، فشار خون سیستولی و دیاستولی، نمایه توده بدنی، دیابت، مصرف دخانیات و سابقه خانوادگی بیماریهای قلبی عروقی هستند.
نتـایــج: تا اسفند 1385 با میانه پیگیری 5/6 سال، تعداد 163 رخداد جدید CHD رخ داد. براساس الگوی خطرات متناسب کاکس(Cox)، پس از تعدیل براساس کلسترول تام و سایر عوامل خطر، مردان در بالاترین چارک TG/HDL-C نسبت به پایینترین چارک، نسبت خطر (Hazard ratio) معنیداری برابر 85/1 (17/3-07/1، فاصله اطمینان95%) داشتند. نسبت خطر توام برای TC و TG/HDL-C (بالاترین چارک TC و TG/HDL-C نسبت به پایینترین چارک آنها) پس از تعدیل برای سایر عوامل خطر برابر 13/6 (86/15-37/2، فاصله اطمینان95%) بود.
نتیجـهگیـری: ارزیابی همزمان نسبت TG/HDL-C و TC میتواند به عنوان شاخصی در پیشبینی خطر بروز CHD در مردان ایرانی در نظر گرفته شود.
کوروش عزیزی، محسن کلانتری، سجاد فکری،
دوره 7، شماره 3 - ( 9-1390 )
چکیده
مقدمه و اهداف: تکنیکهای مولکولی مبتنی بر PCR با حساسیت و اختصاصیت بالا قادرند تعداد کم انگل در بدن ناقلین را نیز تشخیص دهند. شهرستان جاسک در جنوب شرقی کشور مهمترین کانون بیماری سالک در استان هرمزگان بوده است. مطالعه حاضر بمنظور تعیین ناقلین بیماری در این کانون اجرا گردید.
روش کار: در مطالعه ای توصیفی مقطعی در سالهای 87-1386 پشه خاکیها صید و با استفاده از کلیدهای تشخیصی مورد شناسایی قرار گرفتند. استخراج DNA بروش پروتئیناز K و فنل/کلروفرم/آیزوآمیل الکل انجام و تکثیر بخش متغیر مینی سیرکلهای کینتوپلاست انگل نیز با استفاده از دو تکنیک Nested-PCR و با سری پرایمرهای LIN R4-LIN17-LIN19 و CSB2XF-CSB1XR-LiR-13Z صورت پذیرفته و باندهای حاصله با مقایسه با نمونههای استاندارد شناسایی شدند.
نتایج: در مجموع 8123 عدد پشه خاکی از هشت گونه (سه گونه فلبوتوموس و پنج گونه سرژانتومیا) صید و تعیین هویت گردید. سه گونه فلبوتوموس پاپاتاسی؛ فلبوتوموس صالحی و سرژانتومیا تئودوری به ترتیب با 91/59؛ 21/17 و 32/7 درصد صید گونههای غالب بودند. آلودگی لیشمانیایی در سه نمونه (5%) از گونه ف. پاپاتاسی و دو نمونه (4%) از گونه ف. صالحی مشاهده و گونه انگل
Leishmania major تعیین گردید. ترجیح خونخواری این دو گونه از انسان بترتیب 6/29 و 18 درصد بود.
نتیجهگیری: مطالعه حاضر اولین مطالعه تعیین ناقلین بیماری لیشمانیوز پوستی به روش مولکولی در استان هرمزگان بود که نشان داد نوع بیماری در این کانون نوظهور از نوع روستایی یا مرطوب و با عامل لیشمانیا ماژور است. براین اساس دو گونه پشه خاکی ف. پاپاتاسی و ف. صالحی به عنوان ناقلین بیماری در این کانون معرفی میشوند.
سمیه حسینپور نیازی، پروین میرمیران، گلبن سهراب، فیروزه حسینی اصفهانی، فریدون عزیزی،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1390 )
چکیده
مقدمه و اهدف: مطالعات محدودی رابطه دریافت فیبر رژیم غذایی با سندرم متابولیک را بررسی کردهاند. هدف از این مطالعه بررسی رابطه بین دریافت کل فیبر رژیم غذایی، انواع و منابع دریافتی آن با سندرم متابولیک در بین بزرگسالان تهرانی بود.
روش کار: این مطالعه مقطعی بر روی 2457 بزرگسال، 19 تا 84 سال، انجام شد. دریافت رژیم غذایی با استفاده از پرسشنامه نیمه کمی بسامد خوراک ارزیابی شد. شاخصهای تنسنجی، فشار خون، گلوکز و لیپیدهای ناشتای خون اندازهگیری شد. سندرم متابولیک بر طبق معیارهای کمیته ملی چاقی ایرانیان تعریف شد.
نتایج: دریافت کل فیبر رژیم غذایی (74/0-39/0CI:95% ،53/0OR=)، فیبر محلول (84/0-43/0CI:95% ،60/0OR=)، فیبر نامحلول (72/0-35/0CI:95% ،51/0OR=)، فیبر میوه (72/0-37/0CI:95% ،51/0OR=)، فیبر حبوبات (99/0-53/0CI:95% ،73/0OR=) و فیبر غلات (97/0-57/0CI:95% ،74/0OR=)رابطه معکوس معنیداری با سندرم متابولیک، پس از تعدیل متغیرهای مخدوشکننده داشت. فیبر سبزیجات و مغزها هیچ ارتباطی با سندرم متابولیک نداشت.
نتیجهگیری: دریافت فیبر رژیم غذایی، فیبر محلول، فیبر نامحلول، فیبر میوه، و فیبر حبوبات ارتباط معکوس معنیداری با سندرم متابولیک در بزرگسالان تهرانی دارد.
سیده سارا عظیمی، داوود خلیلی، فرزاد حدائق، یداله محرابی، پروین یاوری، فریدون عزیزی،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1390 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
مقدمه و اهداف:
اولین علت مرگ و رتبه سوم بار بیماریها در ایران مربوط به بیماریهای قلبی- عروقی
(CVD) میباشد. مطالعه حاضر به محاسبه سهم منتسب جمعیتی (Population
Attributable Fraction) عوامل خطر CVD پرداخته است. PAF یکی از پارامترهای مهم اندازگیری اثرات عوامل خطر و ارزیابی پیامد بالقوه
راهبردهای پیشگیرانه در سطح جامعه میباشد.
روش کار: در این مطالعه 5868 نفر از افراد بالای 30 سال تحت مطالعه همگروهی قند و لیپید تهران(TLGS)، بررسی شدند. تعداد رخداد ده ساله CVD، 501 مورد بود. با استفاده از رگرسیون لوجستیک، PAF تعدیل شده مستقیماً برآورد گردید که جزء کمخطاترین
روشهای موجود محاسبه این شاخص است.
نتایج:
بالاترین PAF در مردان به مصرف
دخانیات، پرفشاری خون، دیابت، کلسترول بالا و چاقی مرکزی به ترتیب با 16/14%،
73/11%، 32/7%، 85/6% و 91/5% اختصاص داشت. در زنان پرفشاری خون، دیابت، چاقی مرکزی
و کلسترول بالا به ترتیب با 25/19%، 82/18%، 88/9% و 95/7% بیشترین سهم جمعیتی را به
خود منتسب کردند. سن بالا و سابقه خانوادگی CVD زودهنگام، به ترتیب در مردان و زنانPAF ای برابر با 09/36%، 61/16% و 95/3%، 56/7% را به
خود اختصاص دادند.
نتیجه گیری: شایسته است به منظور کاهش حداکثری بروز CVD در جامعه، اولویت بندی مداخلات پیشگیرانه با توجه به سهم منتسب جمعیتی عوامل
خطر به تفکیک جنس انجام شود. در این راستا میبایست ضمن توجه ویژه به کنترل مصرف دخانیات
در مردان، پرفشاری خون و دیابت در هر دو جنس و به ترتیب کلسترول بالا در مردان و چاقی
مرکزی در زنان، در اولویت راهبردهای پیشگیرانه CVDقرار گیرند.
نیما حسین زاده، یداله محرابی، مریم السادات دانشپور، حمید علوی مجد، فریدون عزیزی،
دوره 8، شماره 1 - ( 4-1391 )
چکیده
مقدمه و اهداف: بررسی چندین نشانگر نزدیک به هم، اطلاعات بیشتری را برای تعیین دقیقتر مکان بیماری با استفاده از آنالیز ارتباط ژنتیکی فراهم میآورد. این تحقیق ضمن معرفی روشهای چند نشانگری FBAT-MM و FBAT-LC و بهکارگیری آنها، به مطالعۀ ارتباط ژنتیکی چند نشانگری برخی میکروستلایتهای منتخب با میزان HDL-C برای شناخت نواحی ژنی موثر در سندرم متابولیک میپردازد.
روش کار: تعداد 125 خانواده از بین شرکتکنندگان در مطالعۀ قند و لیپید تهران بهگونهای انتخاب شدند که حداقل یک نفر از اعضای آنها مبتلا به سندرم متابولیک و حداقل دو نفر دچار کاهش HDL-C باشند. ارتباط ژنتیکی چندنشانگری HDL-C با برخی میکروستلایتهای کروموزومهای 8، 11، 12 و 16، با بهکارگیری روشهای FBAT-MM و FBAT-LC بررسی گردید.
نتایج: خانوادههای مورد بررسی شامل 563 نفر (269 مرد و 294 زن) بودند. با بهکارگیری روش FBAT-MM، تنها ارتباط ژنتیکی همزمان سه میکروستلایت کروموزوم 11 با میزان HDL-C معنیدار شد(05/0
نزهت شاکری، فاطمه اسکندری، فرهاد حاج شیخ الاسلامی، امیر عباس مومنان، فریدون عزیزی،
دوره 9، شماره 3 - ( 11-1392 )
چکیده
مقدمه و اهداف: در جمعیت رو به افزایش سالمندان در ایران، پژوهش درباره نقش عوامل تعیینکننده در کاهش طول عمر سالمندان ضروری است.
روش کار: این مطالعه از نوع آیندهنگر است و بر اساس مطالعه قند و لیپید تهران انجام شدهاست. وضعیت حیاتی همه افراد بالای 60 سال شرکتکننده در مرحله مقدماتی مطالعه قند و لیپید تهران، طی 12 سال پیگیری، ثبت شد. میزان مرگومیر سنی، جنسی و میزانهای خطر مرگ و میانگین طول عمر، با استفاده از مدل رگرسیون کاکس برآورد و ارائه شد. دادهها به کمک نرمافزار SPSS، ویرایش 16، تجزیه و تحلیل شدند.
نتایج: پس از ورود به 60 سالگی، امید زندگی و طول عمر زنان 81 سال و مردان 80 سال برآورد شد، ولی اختلافی معنیدار بین دو گروه زنان و مردان دیده نشد. مدل رگرسیون کاکس نشان داد که سابقه دیابت، نمایه توده بدنی بالاتر از 33 کیلوگرم/مترمربع و بیماری غیر ایسکمیک قلبی از عوامل خطر گروه زنان و دیابت، مصرف سیگار، افزایش فشار خون، سابقه سکته قلبی، سکته مغزی یا مرگ ناگهانی در بین پدر، برادر و یا فرزند پسر، سابقه بیماری ایسکمیک قلبی، مصرف داروی فشار خون و نداشتن فعالیت بدنی از عوامل خطر طول عمر در گروه مردان است.
نتیجهگیری: از میان متغیرهایی که تأثیر آن بر طول عمر بررسی شد، تنها 3 متغیر در گروه زنان معنیدار بود، در حالی که در گروه مردان 7 عامل خطر مشخص شد. به نظر میرسد برای تعیین عوامل خطر برای گروه زنان به مطالعات بیشتر نیاز است.
محمد حسن پناهی، پروین یاوری، داود خلیلی، یداله محرابی، فرزاد حدائق، فریدون عزیزی،
دوره 9، شماره 4 - ( 12-1392 )
چکیده
مقدمه و اهداف: مطالعات مختلف نشان دادهاند که بین بیماری مزمن کلیوی و سندرم متابولیک ارتباط وجود دارد. در این مطالعه به بررسی خطر بیماری مزمن کلیوی و سندرم متابولیک، همچنین برهمکنش بیماری مزمن کلیوی و سندرم متابولیک در بروز بیماری عروق کرونر قلب پرداخته شد.
روش کار: در این مطالعه یک جمعیت 6568 نفری (4/43 درصد مرد) با میانگین سنی 4/48 سال در مردان و 7/46 سال در زنان و با میانه پیگیری 1/10 سال مورد بررسی قرار گرفتند. ابتدا شرکت کنندهها به 4 گروه تقسیم شدند. گروه اول: شامل افراد بدون بیماری مزمن کلیوی و بدون سندرم متابولیک، گروه دوم: افراد دارای بیماری مزمن کلیوی و بدون سندرم متابولیک، گروه 3: افراد دارای سندرم متابولیک و بدون بیماری مزمن کلیوی و گروه 4: افراد دارای هر دو عامل سندرم متابولیک و بیماری مزمن کلیوی بود. سپس با استفاده از مدل رگرسیونی چند متغیره کاکس نسبت مخاطره هر گروه نسبت به گروه اول و با تعدیل متغیرهای سن، تحصیلات، سیگار کشیدن، کلسترول تام، سابقه خانوادگی بیماریهای قلبی- عروقی محاسبه شد.
نتایج: در مردان، بیماری مزمن کلیوی (بدون سندرم متابولیک) با نسبت مخاطره 74/1 (با فاصله اطمینان 95 درصد: 60/2-16/1) و سندرم متابولیک (بدون بیماری مزمن کلیوی) با نسبت مخاطره 34/2 (08/3-77/1) هر دو عامل خطر بیماری عروق کرونر قلب میباشند و در زنان نسبت مخاطره این بیماریها به ترتیب 18/1 (19/2-64/0) و 59/2 (88/3-73/1) میباشد؛ در حالیکه بیماری مزمن کلیوی و سندرم متابولیک در مردان یک برهمکنش منفی معنیدار در بروز بیماری عروق کرونر قلب داشت این برهمکنش در زنان معنیدار نبود (48/0= Pvalue).
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان میدهد که بیماری مزمن کلیوی در مردانی که سندرم متابولیک ندارند به تنهایی یک عامل خطر در بروز بیماری عروق کرونر قلب میباشد.
میلاد نظرزاده، داود خلیلی، بابک عشرتی، فرزاد حدائق، فریدون عزیزی،
دوره 9، شماره 4 - ( 12-1392 )
چکیده
مقدمه و اهداف: مطالعه مورد- همگروهی جزء مطالعات جوان در اپیدمیولوژی است، بهطوری که هنوز روی برخی از جنبههای روش شناختی آن بحث وجود دارد. در این پژوهش به مقایسه نتایج مطالعه مورد- همگروهی با مطالعه همگروهی در برآورد نسبت مخاطره، خطای استاندارد و برهمکنشهای مورد نظر در بررسی ارتباط دیابت با بیماریهای قلبی- عروقی پرداخته شد.
روش کار: تعداد 1701 مرد و 2253 زن در سنین 75-40 سال به عنوان همگروه اصلی در نظر گرفته شدند. با استفاده از نمونهگیری تصادفی ساده و با کسر نمونهگیری 3/0، نمونهگیری برای زیرهمگروه انجام شد. نسبت مخاطره با استفاده از تحلیل رگرسیونی کاکس برای مطالعه همگروهی و سه روش Prentice، Self-Prentice و Barlow برای مطالعه مورد- همگروهی محاسبه شد. همچنین محاسبه برهمکنشهای مورد نظر با استفاده از روشهای رگرسیونی یاد شده صورت گرفت.
نتایج: در مواقعی که درصد فراوانی متغیر مواجهه بیشتر از 10 درصد باشد؛ نتایج دو مطالعه هم در جمعیت دارای بروز بیشتر (همگروه مردان) و هم در جمعیت دارای بروز کمتر (همگروه زنان) مشابه بودند. در مواقعی که حجم نمونه همگروه اولیه، کمتر از حدود 1250 نفر بود، نتایج مطالعه مورد- همگروهی شباهت خود را به نتایج مطالعه همگروهی از دست میداد. رویهمرفته مقدار خطای استاندارد در مطالعه مورد- همگروهی بیشتر از مطالعات همگروهی بود. از نظر بررسی برهمکنشها، نتایج هر دو مطالعه مشابه بودند.
نتیجهگیری: در صورت داشتن همگروه با حجم نمونه کافی، نتایج مشابه خواهند بود. همچنین بروز پیامد، تأثیر ناچیزی در اختلاف بین نتایج دارد در صورتی که تأثیر درصد فراوانی طبقات مواجهه بر اختلاف نتایج قابل توجه است.
محمد حسین پناهی، پروین یاوری، داود خلیلی، یداله محرابی، فرزاد حدائق، فریدون عزیزی،
دوره 11، شماره 1 - ( دوره 11، شماره 1 1394 )
چکیده
مقدمه و اهداف: مطالعههای بیماریهای مزمن نشان میدهند که ممکن است افراد چاق به طور متناقضی، بقای بهتری داشته باشند. هدف از این مطالعه، ارزیابی اثر بیماری مزمن کلیوی و سندرم متابولیک در رخداد بیماری عروق کرونر قلب میباشد.
روش کار: به منظور بررسی رخداد بیماری عروق کرونر قلب 6507 نفر شرکت کننده (میانگین سنی 4/47 سال، 4/43 درصد مرد) به مدت 10 سال پیگیری شدند. شرکتکنندهها بر اساس وجود یا عدم وجود بیماری مزمن کلیوی و سندرم متابولیک به 4 گروه تقسیم شدند. سپس با استفاده از مدل رگرسیونی چند متغیره کاکس نسبت مخاطره گروهها نسبت به گروه بدون بیماری مزمن کلیوی و سندرم متابولیک در 1/27>BMI و 1/27&leBMI محاسبه شد.
نتایج: نسبت مخاطره در مردان و زنان BMI پائین با بیماری مزمن کلیوی و بدون سندرم متابولیک به ترتیب 06/2 (فاصله اطمینان 95 درصد: 31/3-28/1) و 56/2 (فاصله اطمینان 95 درصد: 31/6-04/1) بود. این مقدار در بیماران BMI بالا از نظر آماری معنیدار نبود. همچنین در مردان و زنان BMI پائین مبتلا به سندرم متابولیک بدون بیماری مزمن کلیوی، نسبت مخاطره به ترتیب 52/2 (فاصله اطمینان 95 درصد: 73/3-71/1) و 68/4 (فاصله اطمینان 95 درصد: 95/9-20/2) بود. در بیماران BMIبالا این مقادیر 70/1 (فاصله اطمینان 95 درصد: 78/2-05/1) و 90/1 (فاصله اطمینان 95 درصد: 13/3-16/1) بود.
نتیجهگیری: این نتایج نشان میدهد که خطر بروز بیماری عروق کرونر قلب در افراد BMI پائین مبتلا به سندرم متابولیک و بدون بیماری مزمن کلیوی تقریباً دو برابر بیماران BMI بالا میباشد.
سمانه اکبر پور، یونس جهانگیری، مجتبی لطفعلیان، ندا ظفری، داود خلیلی، مریم توحیدی، محمد علی منصورنیا، فریدون عزیزی، فرزاد حدائق،
دوره 11، شماره 2 - ( دوره 11، شماره 2 1394 )
چکیده
مقدمه و اهداف: با توجه به اهمیت روند فاکتورهای خطر در افراد دیابتی و غیر دیابتی، این مطالعه به بررسی روند 10 ساله فاکتورهای خطر در این دو گروه و مقایسه آن پرداخته است .
روش کار: در این مطالعه از دادههای مطالعه قند و لیپید تهران استفاده شد. بر اساس تعریف دیابت و معیارهای ورود و خروج، 1045 نفر دیابتی و 5136 نفر غیر دیابتی مورد آنالیز قرار گرفتند. برای بررسی روند از مدل معادلات برآوردی تعمیم یافته
(Generalized Estimation Equation) استفاده گردید. در همهی مدل ها سن به عنوان متغیر مخدوشکننده تعدیل شد. روند تغییرات در دیابتیها و غیر دیابتیها با بررسی اثر متقابل آنها مقایسه گردید.
نتایج: یک روند نزولی در تغییرات سطح کلسترول، تریگلیسیرید و LDL-C و non-HDL-C در هر دو گروه دیده شد، اما هنوز 60 درصد از افراد دیابتی تا انتهای مطالعه به سطح کنترلیHDL-C و LDL-C نرسیدهاند. زنان دیابتی با گذشت زمان، سطح بالاتری از کنترل فشار خون را تجربه میکنند؛ البته با این وجود، هنوز هم حدود 60 درصد از مردان و زنان دیابتی در انتهای مطالعه فشار خون بالا دارند. روند چاقی عمومی و مرکزی در افراد غیر دیابتی روند فزاینده نشان داده است، اما در افراد دیابتی این روند تنها در چاقی مرکزی دیده شده است.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان میدهند که در میان فاکتورهای خطر بیماریهای قلبی- عروقی کلسترول خون مورد توجه بیشتری قرار گرفته است و این در حالی است که فاکتورهای خطر اصلی دیگر مانند فشار خون، شاخص توده بدنی مورد غفلت قرار گرفتهاند.
سارا جلالی فراهانی، پریسا امیری، زینب شایقیان، پرنیان پروین، لیلا چراغی، فریدون عزیزی،
دوره 17، شماره 2 - ( دوره 17، شماره 2، تابستان 1400 1400 )
چکیده
مقدمه و اهداف: شیوع بیماری کووید-19 با افزایش سطح اضطراب و استرس و محدودیت دسترسی به خدمات پزشکی، تهدیدی برای رفتارهای خودمراقبتی و کنترل بیماری در افراد دیابتی است. هدف مطالعه حاضر بررسی ارتباط شیوع بیماری کووید-19 بر رفتارهای خودمراقبتی بیماران دیابتی بود.
روش کار: پژوهش حاضر روی 318 فرد بزرگسال مبتلا به دیابت نوع 2 که در فاصله سال های 1397 تا 1399 در مطالعه قند و لیپید تهران شرکت کرده و پرسشنامه رفتارهای خودمراقبتی را تکمیل نموده بودند، انجام شد. داده های رفتارهای خودمراقبتی مجدداً 3-4 ماه پس از اعلام همه گیری در کشور، از طریق تماس تلفنی جمع آوری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از رگرسیون چندگانه و آزمون تی زوجی استفاده شد.
یافتهها: میانگین نمره کل رفتارهای خودمراقبتی قبل و بعد از شیوع بیماری کووید-19، به ترتیب 8/14±7/49 و 9/13±1/56 بود (001/0>P). در زنان، بعد از شیوع کووید-19، نمره کل خودمراقبتی پس از تعدیل نمره قبل از شرایط مذکور، با افزایش طول مدت دیابت افزایش داشت (31/0=β، 020/0P=). این نمره، در زنان دارای مدرک تحصیلی دیپلم در مقایسه با افراد دارای تحصیلات دانشگاهی کاهش معنی داری نشان داد (57/6- =β، 024/0P=). همچنین نمرات رفتارهای خودمراقبتی رژیم غذایی و مراقبت از پا در هردو جنس و نمره اندازه گیری قند خون در زنان بعد از شیوع بیماری کووید-19 بطور معناداری بیشتر از زمان قبل از شیوع بیماری کووید-19 بود.
نتیجهگیری: بعد از شیوع کووید-19، رفتارهای خودمراقبتی بخصوص رفتارهای مرتبط با رژیم غذایی و مراقبت از پا و اندازه گیری قند خون درکوتاه مدت بهبود یافت
منوچهر کرمی، سلمان خزایی، فاطمه شهبازی، محمد میرزایی، امین بیگلرخانی، علی عطایی، سید جلال الدین بطحائی، علی ظهیری، مسعود شجاعیان، رضا زمانی، علی احسان کارشناس، فاطمه حیدری مغیث، کریستف هاملمن، رشید حیدری مقدم، ایرج خدادادی کهلان، سعید بشیریان، فریبا کرامت، سید حمید هاشمی، ابراهیم جلیلی، فرید عزیزی جلیلیان،
دوره 17، شماره 3 - ( دوره 17، شماره 3، پاییز 1400 1400 )
چکیده
مقدمه و اهداف: این مطالعه با هدف بررسی ویژگیهای اپیدمیولوژیک بیماران مبتلا به کووید-19 در استان همدان انجام شد..
روش کار: در این مطالعه توصیفی– مقطعی اطلاعات دموگرافیک و اپیدمیولوژیک تمامی افرادی که از تاریخ 30/11/1398 تا 01/10/1399 با تشخیص کووید-19 به بیمارستآنهای استان همدان مراجعه کرده بودند؛ توسط دو چکلیست استخراج شد و با استفاده از نرمافزار Stata نسخه 14 مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت.
یافتهها: در این مطالعه 9674 بیمار کووید مثبت مورد بررسی قرار گرفتند. 11/49 درصد موارد بیماری در سالمندان بالای 60 سال اتفاق افتاده بود. درصد فراوانی نسبی ابتلا در افراد مؤنث بیشتر از افراد مذکر بود (57/51 درصد در مقابل 43/48 درصد). 05/72 درصد بیماران قطعی در شهر سکونت داشتند و 76/0 درصد آنها سابقه مسافرت به منطقههای با شیوع بالای بیماری دو هفته قبل از شروع علائم را گزارش کرده بودند. از طرفی بیشترین میزان بروز این بیماری به ازای یکصدهزار نفر جمعیت در شهرستآنهای ملایر، همدان و نهاوند و بیشترین میزان کشندگی هم بهترتیب در شهرستآنهای رزن و درگزین، تویسرکان و اسدآباد اتفاق افتاده بود. در این مطالعه، دادههای بیماران سرپایی مشکوک، محتمل و قطعی مبتلا به کووید-19 مراجعه کننده به مراکز درمانی بررسی نشده است.
نتیجهگیری: با توجه به بالا بودن میزان فوت در افراد مسن، مذکر، دارای بیماریهای زمینهای و افراد ساکن در مناطق روستایی بهکارگیری اقدامات احتیاطی و پیشگیرانه در این اقشار ضروریتر از سایرین است؛ توجه به این گروههای پرخطر در کوتاهترین زمان ممکن باعث کاهش بار ناشی از این بیماری بر افراد و همچنین نظام بهداشت و درمان خواهد شد.
زهرا گائینی، پروین میرمیران، زهرا بهادران، فریدون عزیزی،
دوره 18، شماره 3 - ( دوره 18، شماره 3، پاییز 1401 )
چکیده
مقدمه و اهداف: رژیم غذایی از عوامل اثرگذار در بروز بیماری مزمن کلیوی است. با توجه به مطالعات اندک با نتایج متناقض درزمینه ارتباط دریافت کافئین و بیماری مزمن کلیوی، مطالعه حاضر بهمنظور بررسی رابطه مصرف کافئین، چای و قهوه در درازمدت بر بروز بیماری انجام شد.
روش کار: دریافتهای رژیمی 1780 نفر از بزرگسالان شرکتکننده در فاز سوم مطالعه قند و لیپید تهران، با استفاده از پرسشنامه بسامد خوراک ارزیابی گردید. جهت تخمین نسبت شانس بیماری مزمن کلیوی بعد از حدود 6 سال پیگیری، از آزمون رگرسیون لجستیک استفاده شد.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار سن افراد در ابتدای مطالعه 15/40± 33/96 سال بود. طی حدود 6 سال پیگیری، نسبت شانس بیماری مزمن کلیوی 17/9 درصد بود. پس از تعدیل اثر متغیرهای مخدوش گر، نسبت شانس بیماری مزمن کلیوی با هیچیک از سهک های دریافت چای، قهوه یا کافئین ارتباط معناداری را نشان نداد (نسبت شانس و حدود اطمینان تعدیلشده بروز بیماری در سهک سوم دریافت چای و کافئین نسبت به سهک اول و مصرفکنندگان قهوه نسبت به افرادی که قهوه مصرف نمیکردند، به ترتیب شامل (1/25-0/68) 0/92، (1/21-0/63) 0/87، (1/51-0/90) 1/17 بود).
نتیجهگیری: رابطه معکوس و غیرمعنادار بین مصرف چای و کافئین با بیماری مزمن کلیوی و همچنین رابطه مستقیم و غیرمعنادار بین مصرف قهوه و بیماری مشاهدهشده در این مطالعه، لزوم مطالعات آیندهنگر بیشتری را جهت بررسی اثرات دریافتهای غذایی بر بروز بیماری مزمن کلیوی بیان میدارد.
زهرا گائینی، سودا علیوردی زاده، پروین میرمیران، فریدون عزیزی،
دوره 20، شماره 2 - ( دوره 20، شماره 2، تابستان 1403 )
چکیده
مقدمه و اهداف: در زمینه ارتباط بین مصرف محصولات لبنی و خطر بروز بیماری های قلبی-عروقی هنوز شک و تردید وجود دارد. هدف ما در این مطالعه، تعیین اثرات احتمالی انواع مختلف محصولات لبنی بر بروز بیماری های قلبی-عروقی در یک جمعیت بزرگسال ایرانی می باشد.
روش کار: از میان جمعیت بزرگسال شرکت کننده در مرحله سوم مطالعه قند و لیپید تهران، پس از حذف افرادی که اطلاعات تغذیه ای، بیوشیمیایی و تن سنجی کامل نداشتند، یا در ابتدای مطالعه به بیماری قلبی-عروقی مبتلا بودند، 2635 نفر انتخاب شده و تا مرحله ششم مطالعه مورد پیگیری قرار گرفتند. دریافت های غذایی در ابتدای مطالعه با استفاده از یک پرسشنامه بسامد خوراک 168 موردی اعتبارسنجی شده ارزیابی گردید. تفاوت معناداری میان ویژگی های پایه ای شرکت کنندگانی که پرسشنامه بسامد خوراک را کامل نکرده بودند و ویژگی های کل جمعیت در مرحله سوم مطالعه قند و لیپید تهران، وجود نداشت. خطر بروز بیماری های قلبی-عروقی در پایان مطالعه، تعدیل شده برای مخدوشگرهای احتمالی، در سهک های هریک از محصولات لبنی با استفاده از آزمون رگرسیون کاکس تخمین زده شد.
یافتهها: طی حدود 10/6 سال پیگیری، 6/5 درصد از شرکت کنندگان به بیماری های قلبی-عروقی مبتلا شدند. پس از تعدیل اثر متغیرهای مخدوشگر، بروز بیماری های قلبی-عروقی با دریافت لبنیات تام، لبنیات کم چرب، لبنیات پرچرب، لبنیات تخمیرشده یا تخمیر نشده، شیر کم چرب یا پرچرب، ماست کم چرب یا پرچرب، پنیر، پنیر خامه ای و بستنی ارتباط معناداری را نشان نداد.
نتیجهگیری: با توجه به وجود شواهد گسترده در مطالعات قبلی که بیانگر عدم وجود ارتباط معنادار میان مصرف محصولات لبنی، فارغ از میزان چربی آنها، و خطر بیماری های قلبی-عروقی هستند، تجدید نظر در توصیه های تغذیه ای در زمینه کاهش مصرف لبنیات پرچرب برای پیشگیری از بیماری های قلبی-عروقی ضروری به نظر می رسد.