جستجو در مقالات منتشر شده


261 نتیجه برای علی

رامین حشمت، عباسعلی کشتکار، ربابه شیخ‌الاسلام، موسی باقری، ابوالحسن ندیم،
دوره 1، شماره 1 - ( 9-1384 )
چکیده

زمینه و اهداف : رشد و توسعه همه جانبه هر کشوری در سایه پرورش نسلی سالم و پویا محقق می‌گردد. بخش مهمی از این امر از طریق بهبود شرایط تغذیه‌ای جامعه امکان پذیر خواهد شد. هر چند بیشترین سهم درآمد خانوارها به تأمین مواد غذایی اختصاص می‌یابد ولی متأسفانه مشکلات تغذیه‌ای همچنان در کشور قابل مشاهده است. این امر نشانگر آن است که برنامه غذایی بیشتر تابعی است از آموزش و آگاهی تغذیه تا رشد تولید و مصرف مواد غذایی. این مطالعه به منظور ارزیابی وضعیت آگاهی، نگرش و عملکرد خانوارها و نیز کارکنـان سطوح مختلف بهداشتی درباره مسائل تغذیه و ریزمغذی‌ها در سال 1383 در استان‌های بوشهر، گلستان و سیستان و بلوچستان طراحی و اجرا شد تا نتایج آن بتواند دفتر بهبود تغذیه جامعه را در راستای طراحی و اجرای مداخلات مؤثر جهت ارتقاء سلامت تغذیه‌ای خانوارها یاری نماید.
روش بررسی : جهت نمونه‌گیری در سطح خانوارها، از روش نمونه‌گیری خوشه‌ای یک‌ مرحله‌ای با خوشه‌های هم اندازه استفاده گردید. روش نمونه‌گیری در سطح کارکنان هر استان نمونه‌گیری تصادفی طبقه‌ای بود. تعداد نمونه در هر طبقه بر حسب چگالی جامعه آماری هر یک از رده‌های کارکنان محاسبه شد. در مجموع 2304 خانوار در قالب خوشه‌های 12 نفری و 360 نفر از کارکنان مورد بررسی قرار گرفتند. داده‌های مورد نیاز از طریق پرسشنامه‌ای ساختار یافته و با انجام مصاحبه پرسشگران جمع‌آوری شد. در سطح کارکنان بهداشتی رده‌های پزشک و کارشناس، جمع‌آوری داده‌ها براساس پرسشنامه‌ای خودایفاء صورت پذیرفت.
زهرا رجب‌پور، سیدرضا مجدزاده، علی فیض زاده خراسانی، عباس متولیان، مصطفی حسینی،
دوره 1، شماره 1 - ( 9-1384 )
چکیده

زمینه واهداف : سوانح ترافیکی یکی از مهمترین علل مرگ و میر در ایران است. سوء مصرف مواد نیز یکی از مشکلاتیست که سلامت عمومی جامعه را به خطر میاندازد. با توجه به اهمیت مشکلات ناشی از حوادث ترافیکی و شیوع نسبتا بالای سوء مصرف در رانندگان، بررسی تاثیر این عامل خطر بر بروز این حوادث اهمیت زیادی دارد. هدف این پژوهش برآورد تاثیر خطر رانندگی در وضعیت خماری بر بروز تصادفات رانندگی منجر به جرح میباشد.
روش بررسی : این مطالعه یک بررسی 
Case-Crossover بر روی رانندگان حوادث ترافیکی منجر به جرح در کرمان میباشد.
یافته ها : از بین 75 راننده که سابقه مصرف منظم مواد را اعلام نموده بودند، 15 نفر در زمان تصادف در وضعیت خماری قرار داشتند که خطر نسبی رخداد سانحه ترافیکی منجر به جرح در حالت خماری در مقایسه با حالت غیر خماری 62/2 با 95% فاصله اطمینان 68/4-46/1 برآورد گردید.
نتیجه گیری: بر اساس این یافته‌ها می‌توان نتیجه گرفت، احتمال رویداد سانحه ترافیکی منجر به جرح در افراد معتاد، در دوره زمانی یک ساعت مانده به نوبت مصرف بعدی و یا گذشتن از نوبت مصرف قبلی 6/2 برابر دیگر زمانهاست.


علی اردلان، کوروش هلاکویی نائینی، محمدرضا افلاطونیان، منصور نکویی مقدم، رونالد لاپورته، اریک نوجی،
دوره 1، شماره 1 - ( 9-1384 )
چکیده

زمینه واهداف : در 5 دی ماه 1382 زلزله ای با قدرت 5،6 ریشتر، شهر بم و روستاهای اطراف را در مسیر گسل بم لرزاند. در اِین مقاله نتِیجه مطالعه اِی که به منظور تعیین نیازها و شرایط سلامتی جمعیت آسیب دیده، حدود 20 روز پس از واقعه، انجام شده است ارائه مِیگردد و ِیافته ها از دو جنبه برنامه رِیزِی سِیستم مدِیرِیت سلامت در بحران و متدولوژِی روشهاِی ارزِیابِی نِیاز بحث مِیشوند.
روش بررسی : متعاقب امکان سنجی در21 دی ماه، تیمی از دانشجویان دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی کرمان آموزش دیدند. هر یک از 8 تیم بررسی شامل 4-3 نفر با حضور حداقل یک پسر، بدلیل نگرانی از امنیت فیلد بود. طی روزهای 24 و 25 دی ماه در یک مطالعه مقطعی، 60 خوشه شامل 420 خانوار، در قالب خوشه های 7 خانواری، براساس نمونه گیری خوشه ای مبتنی بر موقعیت جغرافیایی بررسی شدند.
یافته ها : پنجاه و پنج خانوار (13.1%) دارای کودک زیر 2 سال، 81 خانوار (19.3%) دارای کودک 5-2 سال، 68 خانوار (16.2%) دارای فرد بالای 60 سال بودند. سی و هفت خانوار (11.7%-6.4% : 95% CI، 8.9%) منطقه زندگی خود را تغییر داده بودند که مهمترین عامل شرایط نامناسب بهداشت محیط (85%) بود. مهمترین منبع اطلاع مردم از پیامهای بهداشتی و امداد رسانی ارتباطات فردی 284 (67.6%) بود. شایعترین نیازها از دِیدگاه مردم در زمان مطالعه، حمام (78.7%-68.9% : 95% CI، 73.8%)، غذا (75.0%-62.6% : 95% CI، 68.%) و لباس گرم (73.8%-60.9% : 95% CI، 67.4%) بودند. شایعترین بیماری عفونت تنفسی بود (65.2%-54.3% : 95% CI، 59.8%). دویست خانوار (52.6%-42.6% :  95% CI، 47.6%) با مشکلاتی برای دسترسی به خدمات بهداشتی-درمانی مواجه بودند و مهمترین مانع دسترسی نبود وسیله نقلیه و دور بودن مسافت بود (40.6%- 35.6% : 95% CI، 38.1%).
نتایج : بر اساس نتاِیج مشاهده شده، ارائه خدمات اساسی باید با هدف توزیع و کیفیت مطلوبتر ادامه میافت و بر ارائه فعال خدمات بهداشتی درمانی تاکِید میشد. همچنِین نیازهای مربوط به بهداشت باروری مورد توجه قرار می گرفت. در اِین مطالعه روش نمونه گیری مبتنی بر موقعیت جغرافیایی ابزاری سریع و قابل استفاده در بلایا ِیافت شد و همچنین تجربه موفق استفاده از تیم های دانشجویی داوطلب در بلایای بعدی توصِیه مِیشود. ضمنا مبحث اپیدمیولوژی بلایا و کاربردهای آن باید در کشور توسعه یابد.


کورش هلاکوئی نائینی، علی مرادی، فرشاد پورملک، سید رضا مجد زاده،
دوره 1، شماره 1 - ( 9-1384 )
چکیده

زمینه واهداف : یکی از مهمترین برنامه های بهداشتی در کشور طرح کشوری حذف سرخک- سرخجه مادر زادی در جمهوری اسلامی ایران است. یکی از نیازهای اساسی این برنامه وجود یک سیسم مناسب و کارا به منظور جمع‌آوری اطلاعات کافی در زمینه میزان‌های ابتلا و میرائی در اثر بیماری‌های سرخک- سرخجه و همچنین اطلاع ازمیزان مشارکت مردم در اجرای این برنامه و وضعیت آگاهی، نگرش و عملکرد مردم در زمینه راههای پیشگیری از این بیماریها می باشد. این مطالعه به منظور تعیین سطح آگاهی ، نگرش وعملکرد مردم در مورد این برنامه انجام شد .
روش بررسی : مطالعه حاضر بصورت مقطعی بوده است. داده ها 4 ماه بعد از اجرای بسیج همگانی واکسیناسیون سرخک-سرخجه (اردیبهشت ماه سال 1383) جمع آوری گردید. در این مطالعه جامعه هدف کلیه افراد 20 تا 25 ساله محدوده تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی تهران بوده اند. نحوه نمونه‎گیری بصورت دو مرحله ای بود . حجم نمونه مورد نیاز 384 نفر تعیین گردید . در آنالیز تحلیلی برای تعیین ارتباط متغیرهای کیفی از آزمون کای دو ودر صورت لزوم از شاخص OR و حدود اطمینان آن استفاده شد . Reliability سؤالات در هر حیطه با استفاده از شاخص آلفای کرونباخ مورد بررسی قرار گرفت. Constract Validityسؤالات در هر حیطه با استفاده روش Principal Components Analysis مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها : در مجموع 390 نفر مورد بررسی قرار گرفت . به ترتیب 3/63% ، 6/53% و 1/93% از افراد مورد بررسی دارای آگاهی ، نگرش و عملکرد مناسب در زمینه بسیج همگانی واکسیناسیون سرخک-سرخجه بوده اند . پس از حذف اثر متغیرهای مخدوش کننده با استفاده از مدل رگرسیون لجستیک مشخص شد که ارتباط آگاهی افراد مورد بررسی در مورد بسیج همگانی واکسیناسیون سرخک- سرخجه با متغیرهای زمینه ای تحصیلات و تحصیلات مادر و ارتباط نگرش آنها با متغیرهای زمینه ای تحصیلات ، وضعیت تاهل و درآمد ماهیانه خانوار از نظر آماری معنی دار بوده است . ولی ارتباط عملکرد آنها با هیچ یک از متغیرهای زمینه ای از نظر آماری معنی دار نبوده است.
نتیجه گیری : عوامل مختلفی روی پوشش ایمن سازی در برنامه های جاری و همگانی موثر می باشند . لازم است در اجرای برنامه های بعدی این عوامل دقیقا"مورد بررسی قرار گیرد و ازنقاط قوت برنامه انجام شده نهایت استفاده بعمل آید . از جمله این عوامل می توان وضعیت نیروی انسانی ، تجهیزات ، واکسن ها ، مواد مصرفی ، کیفیت خدمت دهی ، کیفیت زنجیره سرد ، پوشش اطلاع رسانی ، آگاهی و نگرش مردم و ارائه دهندگان خدمات ایمن سازی در مورد برنامه های ایمن سازی ، بیماریهای هدف و واکسنهای مورد استفاده را نام برد .


عباسعلی کشتکار، محمدجواد کبیر، شبنم اصغری، سحرناز نجات، آرش اعتمادی، رامین حشت، یوسف کنعانی، کوروش هلاکویی نائینی،
دوره 1، شماره 1 - ( 9-1384 )
چکیده

زمینه واهداف : کاهش شنوایی ناشی از سروصدا (Noise-induced hearing loss-NIHL) شایعترین کاهش شنوایی در کارگران می باشد.بررسی آسیب های ناشی از سرو صدا در کارگران واحدهای صنعتی به عنوان گام نخست برای یافتن راه حلهای مناسب جهت کاهش ضایعات ناشی از آن می باشد(8) .
روش بررسی : این بررسی به صورت یک مطالعه همگروهی تاریخی در 131 نفر از کارکنان و کارگران شاغل بخش‌های مختلف کارخانجات کشت و صنعت انجام پذیرفت. وضعیت شنوایی این افراد و بروز کاهش شنوایی در آن‌ها از طریق شنوایی سنجی در فواصل 3 ساله از سال 1372 تا 1383 و با استفاده از آنالیز بقا به روش کاپلان مایر مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها : از 131 کارگر مورد بررسی 100 نفر در گروه مواجهه یافته و 31 نفر در گروه مواجهه نیافته قرار گرفتندکه49% افراد در گروه مواجهه یافته (49 نفر) و 7/9% در گروه مواجهه نیافته (3 نفر) مبتلا به کاهش شنوایی ناشی از سروصدا بودند (001/0p<). خطر نسبی ابتلا به کاهش شنوایی ناشی از سروصدا دردو گروه برابر 1/5 (فاصله اطمینان 95%: 1/15-7/1) بود.
نتیجه گیری : نتایج آنالیز بقا نشان داد که متوسط زمان در معرض خطر تا قبل از ابتلا (زمان بقا) در گروه مواجهه نیافته 9/24 سال (فاصله اطمینان 95%: 1/27-7/22) و در گروه مواجهه یافته 2/22 سال (فاصله اطمینان 95%: 7/23-7/20) بود. جهت حفظ تندرستی کارگران توصیه می شود که اولاً سطح صوت را در حد استاندارد نگه دارند، کارگران از وسائل حفاظت ایمنی استفاده کنند و میزان شنوایی به طور منظم اندازه گیری گردد تا در صورت لزوم محل کار آنان تغییر کند.


محمد امین پورحسینقلی، حمید علوی مجد، علیرضا ابدی، سیمین پروانه وار،
دوره 1، شماره 1 - ( 9-1384 )
چکیده

مقدمه و هدف: داده های گمشده در بسیاری از مطالعات آماری از جمله مدلهای رگرسیونی وجود دارند و باعث کاهش دقت برآورد می شوند. تا کنون روشهای گوناگونی برای مقابله با مشکل داده های گمشده ابداع شده که عموما بر داده های گمشده متغیر پاسخ متمرکز بوده است حال آنکه متغیرهای پیشگو نیز می توانند دستخوش تغییر و از دست رفتن اطلاعات شوند.
مواد و روشها: در این تحقیق ضمن بررسِی روش جانهِی داده هاِی گمشده با استفاده از الگوریتم EM و متغیر کمکی, نتایج حاصل از این روش را با روش تحلیل مورد کامل در یک مدل رگرسیون لجستیک پیرامون عوامل مؤثر بر انتخاب نوع زایمان مقایسه می کنیم.
یافته ها: داده هاِی مورد استفاده در این مقاله از یک مطالعه توصیفِی پیرامون عوامل مرتبط با انتخاب نوع زایمان در زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتِی و درمانِی شهر تهران بدست آمده است. حجم نمونه دراِین تحقِیق ۳۸۵ نفر بوده و از روش نمونه گِیرِی چند مرحله اِی انتخاب شدندو مشخصات فردِی، سوابق ماماِیِی، نوع نگرش و عوامل اجتماعِی نمونه ها از طرِیق پرسشنامه ثبت شدند. براِی مقایسه میزان کارایِی دو روش، برآورد انحراف معیار پارامترها مورد استناد قرار گرفت.
 بحث و نتیجه گیری : نتایج حاصل نشان می دهد روش تحلیل درستنمایی با الگوریتم EM در مقایسه با روش مورد کامل کارایی بهترِی دارد. مشکل داده هاِی گمشده در بسیارِی از مطالعات آمارِی وجود دارد و موجب اریبی و کاهش کارایی می شوند. در این بررسِی نشان داده ایم استفاده از الگوریتم EM براِی جانهِی گمشده هادر یک مدل رگرسیون لجستیک با متغیرهاِی توضیحِی گسسته و سپس تحلیل مدل، از روش مورد کامل که مستلزم حذف گمشده ها به همراه قسمتهایی از اطلاعات است کاراتر است. از سوی دیگر اگر متغیر توضیحِی ناکامل پیوسته باشد بدست آوردن مدل، روشی متفاوت می طلبد و یا می توان با تبدیل آن به متغیری گسسته از روش قبل استفاده کرد.


علی اکبر حقدوست، علی میزازاده،
دوره 2، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

مقدمه و اهداف: نقش ژنتیک، محیط و میزان تأثیر آن‌ها در پیدایش بیماریهای قلبی- عروقی (CHD) و عوامل خطر آن‌ها همواره مورد بحث بوده است. این مطالعه برای تعیین شدت ارتباط عوامل خطر CHD بین اعضاء مختلف خانواده و تعیین میزان تأثیر عوامل ژنتیکی و محیطی صورت گرفته است.
روش کار: از داده‌های مربوط به 656 خانواده (1614نفر) شرکت‌کننده در طرح کشوری مراقبت از بیماری‌های غیر واگیر (واحد مبارزه با بیماری‌های استان کرمان، معاونت سلامت وزارت بهداشت) استفاده شد. گروه‌بندی افراد به گروه پرخطر و کم خطر، براساس صدک 75% عوامل خطر انجام گرفت. شدت ارتباط بین وجود عوامل خطر در بین اعضا یک خانواده بر اساس مدل پواسنی و تعدیل اثر وابستگی‌های درون خانوادگی با استفاده از روش random effect محاسبه شد.
 نتایج: ارتباط پر وزنی فرزندان با پر وزنی پدر بیشتر از مادر خانواده بود (59/1 در مقابل 35/2
RR: ). وجود فشارخون بالا در پدر، میزان ابتلای مادر و فرزند خانواده به این عارضه را به طور معنی‌داری افزایش می‌داد؛ در حالی که در مورد قند خون بالا، فقط بین پدر و مادر، رابطه‌ی معنی‌داری مشاهده شد. به طور مشابه، رابطه‌ی کلسترول بالای والدین و فرزندان هم معنی‌دار نبود؛ اما وجود هیپرکلسترولمیا در هریک از والدین، خطر ابتلا دیگری را دو برابر می­کرد (05/0>P). تجمع خانوادگی معنی‌داری در رابطه با مصرف سیگار یافت نشد. ورزش کردن پدر یا مادر بر انجام این عمل توسط دیگر اعضاء تأثیر معنی‌داری داشت (46/3 و 05/2=RR). اختلاف سنی بین والدین و فرزندان، تأثیر معنی‌داری بر روابط مشاهده شده‌ی بالا نداشت.
مریم سادات وجدانی نیا، علی منتظری،
دوره 2، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

اصطلاح «نابرابری‌های بهداشتی» یک مفهوم توصیفی صرف نیست و به تفاوت میزان مرگ، ابتلا به بیماری، امید به زندگی، سال‌های زندگی به‌سرشده با ناتوانی و ... با سه منشا طبقه‌ی اجتماعی، جنسیت و قومیت/نژاد می‌پردازد. این مقاله فقط به موضوع نابرابری بهداشتی با منشا اقتصادی-اجتماعی می‌پردازد. نابرابری‌های بهداشتی با منشا طبقه‌ی اجتماعی به صورت تفاوت در میزان بروز یا شیوع مشکلات بهداشتی بین افراد جمعیت در موقعیت اقتصادی-اجتماعی پایین‌تر و بالاتر تعریف می‌شود. در حالی‌که اندازه‌گیری نابرابری‌های اقتصادی اجتماعی در سلامتی در اروپا دارای قدمتی کهن است. در این زمینه در سایر مناطق، به ویژه جهان در حال توسعه کار تجربی محدودتری صورت گرفته است. در سلسله مراتب اجتماعی، اندازه‌گیری وضعیت اقتصادی-اجتماعی بر اساس وضعیت شغلی، سطح تحصیلی و درآمد افراد صورت گرفته است و اثر هر یک از این عوامل در ارتباط با سلامتی باید به طور جداگانه مطالعه شود. منابع اصلی داده در مورد وضعیت سلامتی و اندازه‌گیری نابرابری‌های بهداشتی جمعیت در سطح بین‌المللی مراکز ثبت و مطالعات مقطعی طراحی‌شده خاص هستند. به نظر می‌رسد مطالعات اپیدمیولوژیک در ارزیابی، پایش و پیش‌گیری از نابرابری‌های بهداشتی به ویژه با تمرکز بر گروه‌های اقتصادی-اجتماعی در بسیاری از مناطق رو به توسعه، از جمله ایران، محدود بوده است. با توجه به فقدان مراکز ثبت منسجم، انجام مطالعات مقطعی طراحی ‌شده‌ی خاص و مطالعات جمعیتی در ارزیابی و پیش‌گیری از نابرابری‌های بهداشتی توصیه می‌شود.


سحرناز نجات، علی منتظری، کاظم محمد، سید رضا مجدزاده، نازنین سادات نبوی، فرهاد نجات، سید مسعود نبوی، کورش هلاکویی نایینی،
دوره 2، شماره 3 - ( 1-1385 )
چکیده

مقدمه و اهداف: افرادی که از بیماری‌های مزمن رنج می‌برند علاوه بر ناتوانی‌های جسمانی دچار عوارض روانی این شرایط محدود کننده می‌گردند لذا تنها اندازه‌گیری سلامت جسمانی این بیماران کافی نیست، کیفیت زندگی مفهومی فراتر از سلامت جسمانی است و لازم است به عنوان یکی از پیامد‌های مهم به صورت مستقل سنجیده ‌شود. این مطالعه نیز به منظور بررسی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس در مقایسه با جمعیت سالم و عوامل مؤثر بر آن با استفاده از ابزار عمومی و کلی WHOQOL-BREF
(World Health Organization Quality of Life-BREIF) انجام شد. این پرسش‌نامه 4 دامنه‌ی سلامت جسمانی، سلامت روان، رابطه اجتماعی، و سلامت محیط را شامل می‌شود. هر دامنه امتیازی بین 4 تا 20 دارد که امتیاز بالاتر نشان‌دهنده کیفیت زندگی بهتر است.
روش کار: این مطالعه به صورت مقطعی انجام شد. در این مطالعه 145 پرونده به صورت سیستماتیک از بین 2250 پرونده افراد ساکن تهران عضو انجمن بیماران مولتیپل اسکلروزیس انتخاب گردید و پرسش‌نامه WHOQOL-BREF از طریق مصاحبه تلفنی برای آنان تکمیل شد. برای بررسی عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی این گروه از بیماران از رگرسیون چند متغیره استفاده شد. امتیاز دامنه‌های مختلف بیماران با نتیجه‌ی حاصل از تکمیل این پرسش‌نامه در نمونه‌ای تصادفی از جمعیت سالم شهر تهران که در مطالعه‌ای که به صورت
هم‌زمان و جهت روان‌سنجی پرسش‌نامه WHOQOL-BREF انجام گرفته بود، مقایسه شد.
نتایج: میزان پاسخ‌گویی در این مطالعه 97% بود. 8/73% شرکت‌کنندگان را زنان تشکیل می‌دادند. میانگین سنی شرکت‌کنندگان 5/36 با انحراف معیار 4/10 بود. میانگین امتیازات دامنه سلامت جسمانی در این گروه از بیماران 5/11 (2/3SD=)، دامنه سلامت روان 8/11 (2/3SD=)، دامنه رابطه اجتماعی 7/12 (1/3SD=) و در نهایت دامنه سلامت محیط 5/11 (7/2SD=) به دست آمد. امتیاز هر چهار دامنه‌ی کیفیت زندگی در این بیماران کم‌تر از گروه سالم بود. در رگرسیون خطی، متغیرهای شدت بیماری و میزان تحصیلات متغیر‌های مؤثر بر امتیاز این دامنه‌ها بودند.
نتیجه‌گیری: در این گروه از بیماران امکان استفاده از پرسش‌نامه WHOQOL-BREF جهت سنجش کیفت زندگی وجود دارد، هر‌چند توصیه می‌گردد برای فراهم نمودن امکان اندازه‌گیری پیامد‌های بالینی در کارآزمایی‌های بالینی سؤالاتی مخصوص این بیماران به این پرسش‌نامه اضافه شود. از طرفی طراحی مداخلاتی مانند آموزش و اشتغال جهت بالا بردن کیفیت زندگی این گروه از بیماران توصیه
می‌شود.


علی اردلان، کورش هلاکویی نایینی، اریک نوجی، رونالد لابورته، محمدرضا افلاطونیان، محمود نکویی مقدم،
دوره 2، شماره 3 - ( 1-1385 )
چکیده

مقدمه و اهداف: تفاوت چشم‌گیر تعداد مرگ و مصدومیت در زلزله‌های مختلف، حتی با بزرگی یکسان، نیاز به بررسی عوامل مؤثر را ایجاد می‌کند. هدف این مطالعه تعیین عوامل مؤثر سازه‌ای و برخی خصوصیات فردی در وقوع مرگ و صدماتی است که در ارتباط مستقیم با زلزله 5 دی‌ماه 1382 بم روی داده‌اند.
روش کار: جمعیت مطالعه، ساکنین منطقه زلزله‌زده‌ی بم در روزهای نوزدهم و بیستم پس از زلزله بودند. در یک مطالعه‌ی مقطعی 420 خانوار ساکن منطقه زلزله‌زده بم در روزهای نوزدهم و بیستم پس از زلزله با روش نمونه‌گیری خوشه‌ای مبتنی بر موقعیت جغرافیایی بررسی شدند و اطلاعات مربوط به اعضاء خانواری که در زمان زلزله در داخل ساختمان قرار داشتند از نظر خصوصیات ساختمان و بروز مرگ و صدمات سرپایی و بستری جمع‌آوری شدند. تحلیل داده‌ها با نرم افزار 0/8STATA و با استفاده از رگرسیون لجستیک انجام گرفت.

نتایج: در این مطالعه 2089 نمونه، شامل 1089 مرد (1/52%) و 1000 زن (9/47%) بررسی شدند. در این موارد، 369 مورد مرگ (1/21%-3/14=CI95%، 7/17%) و 122 مورد (1/7%-5/4=CI95%، 8/5%) مصدومیت منجر به بستری و 319 مورد مصدومیت سرپایی (8/17%-6/12=CI95%، 3/15%)در ارتباط مستقیم با زلزله روی داده بود. عوامل مؤثر بر بروز مرگ عبارت بودند از: تخریب ساختمان (29/11%-56/3=CI95%، 34/6%=OR)، حضور در ساختمان‌های خشت و گلی (40/3-03/1=CI95%، 87/1%=OR)، سن زیر 6 سال (11/7-17/2=CI95%، 93/3%=OR) و سن 65-56 سال (15/5-23/1=CI95%، 52/2%=OR) الگوی مشابه، به جز تاثیر نوع ماده‌ی اصلی ساختمان، در عوامل مؤثر بر مصدومیت بستری و سرپایی مشاهده شد.
نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های این مطالعه عوامل مؤثر بر مرگ، تخریب کامل ساختمان، حضور در ساختمان‌های ساخته شده با مواد سنتی و سن پایین و بالا بودند. عوامل مؤثر بر صدمات بستری و سرپایی نیز عبارت بودند از تخریب کامل ساختمان و سن پایین و بالا. این مطالعه اولین مطالعه اپیدمیولوژی تحلیلی است که به بررسی عوامل مؤثر بر مرگ و صدمات در کشور زلزله خیز ایران پرداخته است.


نفیسه عبدالهی، عباسعلی کشتکار، شهریار سمنانی، غلامرضا روشندل، سیما بشارت، حمیدرضا جوشقانی، عبدالوهاب مرادی، خدابردی کلوی، صبا بشارت، علی جباری، محمدجواد کبیر، سیداحمد حسینی، سیدمهدی صداقت، احمد دانش، دانیال روشندل،
دوره 2، شماره 3 - ( 1-1385 )
چکیده

مقدمه و اهداف: هر چند که مطالعات متعددی در رابطه با عفونت هپاتیت B انجام شده است ولی هم‌چنان جنبه‌هایی از اپیدمیولوژی بیماری ناشناخته باقی مانده است. مطالعات مبتنی بر جمعیت کمی در این خصوص در ایران انجام شده است لذا مطالعه فوق به منظور بررسی شیوع سرولوژیک هپاتیت B در استان گلستان انجام شده است.
روش کار: جمعیت مورد مطالعه کلیه افراد 65-25 ساله ساکن در مناطق شهری و روستائی استان گلستان بودند که بر اساس نمونه گیری خوشه‌ای تعداد 1850 نفر از آنان انتخاب و با مراجعه به درب منازل، از آنان جهت تکمیل پرسش نامه و انجام آزمایشات دعوت به عمل آمد. نمونه خون گرفته شده از نظر نشانگرهای سرمی ویروس هپاتیت B (HBsAg، (HBcAb به وسیله روش الیزا بررسی و نتایج در
گروه‌های مختلف سنی و جنسی مقایسه شد. برای آنالیز داده‌ها از نرم افزارهای آماری SPSS و Stata استفاده شد.

نتایج: هزار و هشتصد و پنجاه نفر از افراد، تحت غربال گری مارکرهای هپاتیتB قرار گرفتند. شیوع استاندارد شده سنی و جنسی
(Age & Sex Standardized Prevalence) برای موارد HBsAg مثبت، 7/9% (7/11-6/7 =CI95%) بود. شیوع استاندارد شده سنی برای موارد HBsAg مثبت در مردان (8/10%) بیشتر از زنان (6/8%) بود (7/1-9/0=CI95% ،28/1=OR). شیوع موارد HBsAg مثبت در افراد مجرد به طور معنی داری بالاتر از افراد متأهل بود (5/3-29/1=CI95% ،13/2=OR). شیوع موارد مثبت HBsAg در افراد ساکن شهر بالاتر از روستایی‌ها بود (3/2-9/0=CI95% ،46/1=OR). شیوع استاندارد شده سنی و جنسی برای موارد HBcAb مثبت دراین مطالعه، 1/36% بود. این یافته در زنان بیشتر از مردان (8/1-19/1=CI95% ،46/1=OR) و در افراد متأهل بیشتر از افراد مجرد بود (45/2-02/1=CI95% ،58/1=OR). هم‌چنین شیوع موارد HBcAb مثبت در مناطق شهری بالاتر از مناطق روستائی بود (6/1-09/1=CI95% ،34/1=OR).
نتیجه‌گیری: بر اساس این مطالعه شیوع موارد مثبت HBsAg در استان گلستان بالاتر از سطح گزارش شده توسط سازمان جهانی بهداشت برای ایران بوده است. این میزان حتی از مقادیر مطالعات قبلی انجام شده در ایران نیز بالاتر است. این مسئله به خصوص برای
سیاست‌گذاران امر سلامت در استان گلستان حائز اهمیت بوده و برنامه‌ریزی‌های اساسی برای پیش‌گیری از آن را می‌طلبد.


عباس فدائی، فرهاد مصدق، منصور علیمرادی، محمدامین پورحسینقلی،
دوره 2، شماره 3 - ( 1-1385 )
چکیده

مقدمه و اهداف: سالانه حدود دو میلیون نفر از مسلمانان جهان در مراسم حج شرکت می‌نمایند. حجاج بایستی در مدت زمان محدود اعمال خود را در یک فضای فیزیکی محدود انجام دهند، لذا تراکم جمعیت باعث ایجاد تماس‌های نزدیک غیرقابل اجتناب می‌شود، که خود می‌تواند باعث شیوع بیماری‌های مختلف عفونی و مسری شود.
با توجه به این‌که شایع‌ترین شکایت حجاج در این سفر علائم تنفسی شبه آنفلوانزا است که باعث اختلال در انجام اعمال حج می‌شود، با مطالعه حاضر، اثر بخشی واکسیناسیون آنفلوانزا بر سندرم تنفسی شبه آنفلوانزا حجاج را می‌توان اندازه‌گیری نموده و از آن جهت برنامه‌ریزی‌های آتی استفاده نمود.
روش کار: در این مطالعه که به صورت کارآزمائی بالینی تصادفی دو سوکور بر روی 156 زائر شهرستان ابهر انجام شد، به ترتیب ورود به جلسات توجیهی در مسجد و نیز به تفکیک جنس به صورت یک در میان واکسن و دارونما تزریق شد و اطلاعات توسط فرد واکسیناتور به عنوان گیرنده داروی A یا B ثبت گردید. سپس این افراد در طول سفر حج از نظر علائم سندرم تنفسی حاد مورد بررسی قرار گرفته و روزانه در پرونده فردی حجاج ثبت گردید. پرونده‌ها پس از بازگشت از حج توسط فرد سوم (مجری طرح) بر اساس قرار گرفتن زائر در گروه A یا B طبقه بندی شده و اطلاعات پرونده استخراج و در نهایت با مشخص شدن واکسن و دارونما در مورد نتایج بحث و آنالیز صورت گرفت.
نتایج: یک‌صد و چهل و هفت نفر از زائران طی مدت حج بیماری سندرم تنفسی حجاج را تجربه کردند که 5/90% از کل زائران را تشکیل می‌دادند. در گروه مورد 93% زائران و در گروه شاهد 96% زائران بیمار شدند و اختلاف معنی‌داری از نظر درصد ابتلا مشاهده نشد.
نتیجه گیری: واکسیناسیون آنفلوانزا در پیش‌گیری از بیماری سندرم تنفسی حجاج سال 1381 تاثیری نداشت، لذا می‌توان توصیه نمود که واکسن آنفلوانزا فقط برای کسانی‌که اندیکاسیون دیگری غیر از سفر حج ندارند تجویز نشود. لیکن جهت اخذ سیاست‌های مناسب
پیش‌گیرانه، هم‌چنان به تحقیقات بیشتری نیاز است.


سمراد محرابی، علیرضا دلاوری، قباد مرادی، نادر اسماعیل‌نسب، آرش پولادی، سیامک عالیخانی، فرشید علاء‌الدینی،
دوره 3، شماره 1 - ( 6-1386 )
چکیده

مقدمه و اهداف: مصرف دخانیات به عنوان یکی از عوامل افزایش دهنده‌ی بار کلی بیماری‌ها مطرح می‌‌باشد که سالانه باعث مرگ 4 میلیون نفر در جهان می‌شود. مطالعه حاضر به دنبال لزوم تغییر در روند رو به افزایش بیماری‌های وابسته به شیوه‌ی زندگی و کمبود مطالعات وسیع در رابطه با الگوی مصرف دخانیات در ایران انجام پذیرفته است.روش کار: روش مطالعه به صورت مقطعی
 (Cross-Sectional) با استفاده از پرسش‌نامه بوده است. انتخاب نمونه‌ها با شیوه نمونه‌گیری خوشه‌ای چند مرحله‌ای از کل استان‌ها بود که در نهایت تعداد 84706 نفر از کل 89457 مورد رکورد اولیه، پس از غربالگری داده‌ها و حذف موارد مخدوش مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
نتایج: از میان افراد مورد مطالعه، 7/49% نفر مرد و بقیه زن بودند. از نظر وضعیت تحصیلی 52% بی‌سواد یا کم سواد و بقیه باسواد بودند. محل سکونت 8/64% شهر و بقیه روستا بود. 9/79% افراد غیرسیگاری، 3/15% سیگاری فعال، 1/2% سیگاری غیرفعال و 7/2% سیگاری ترک کرده بودند. بیشترین فراوانی نسبی مصرف سیگار در گروه‌های سنی 35 تا 64 سال بود (001/0>P)، درصد ترک سیگار با افزایش سن، به ویژه در زنان افزایش می‌یابد (001/0>P). فراوانی نسبی مصرف سیگار در مردان بیشتر از زنان است (001/0>P). فراوانی نسبی مصرف سیگار در شهرنشینان پایین‌تر بود (001/0>P). میانگین تعداد نخ مصرفی سیگار در روز 69/14 بود. فراوانی نسبی مصرف سیگار با افزایش سطح تحصیلات کاهش می‌یابد (001/0>P).
نتیجه گیری:
این مطالعه که در سطحی وسیع انجام گرفته توانسته است اطلاعاتی پایه را برای مطالعات طولی در آینده فراهم سازد. نیاز به وجود و اشاعه برنامه‌های کنترلی در مورد توقف و یا کاهش مصرف و پیش‌گیری از مصرف سیگار در جامعه به خوبی احساس
می شود.


محمدامین پورحسینقلی، ابراهیم حاجی زاده، علیرضا ابدی، آزاده صفایی، بیژن مقیمی دهکردی، محمد رضا زالی،
دوره 3، شماره 1 - ( 6-1386 )
چکیده

مقدمه و اهداف: در بسیاری از تحقیقات پزشکی، با هدف بررسی توزیع بقای بیماران سرطانی براساس گروه‌بندی‌های دموگرافیک و کلینیکی از رگرسیون کاکس استفاده می‌شود حال آن‌که مدل‌های پارامتریک در برخی شرایط می‌توانند جایگزین مناسبی باشند. هدف از مطالعه حاضر مقایسه کارایی رگرسیون کاکس و مدل‌های پارامتریک در تحلیل بقای بیماران مبتلا به سرطان معده تحت مداوا در بخش گوارش بیمارستان طالقانی تهران است
 روش کار: این تحقیق یک مطالعه گذشته‌نگر بود که از طریق مراجعه به پرونده بیماران مبتلا به سرطان معده که از تاریخ بهمن 1381 لغایت دی 1385 در بخش گوارش بیمارستان طالقانی تهران تحت درمان بودند و از طریق تماس تلفنی، اطلاعات مربوط به بقای بیماران جمع‌آوری شد و مجموعاً اطلاعات 746 بیمار به مطالعه وارد شدند. برای بررسی عوامل مؤثر بر بقای بیماران از رگرسیون کاکس و مدل‌های پارامتریک شامل وایبل، نمایی و لگ نرمال استفاده شد و معیار مقایسه کارایی مدل‌ها ملاک آکائیکه بود. کلیه محاسبات با نرم افزار SAS انجام و سطح معنی‌داری 05/0 در نظر گرفته شد.
نتایج: نتایج حاصل نشان داد میزان بقا برای بیماران در گروه سنی زیر 35 سال، بیمارانی با تومورهای کوچک و بیمارانی که هنوز دچار متاستاز نشده بودند به طور معنی‌داری بالاتر است (05/0P<) هم‌چنین طبق ملاک آکائیکه، کارایی کاکس و مدل نمایی در آنالیز چند متغیری مشابه بودند اما در آنالیز تک متغیری، جز در مدل مربوط به تحلیل اثر اندازه تومور، مدل‌های پارامتریک از مدل کاکس کارایی بهتری داشتند و در میان آن‌ها مدل لگ نرمال از همه مناسب‌تر به نظر می‌رسید.
نتیجه گیری: مدل کاکس و مدل نمایی در آنالیز چند متغیری مشابه بودند و اگر چه در آنالیز تک متغیری یک مدل مشخص به عنوان کاراترین مدل به دست نیامد اما نتایج نشان داد مدل لگ نرمال در میان مدل‌های پارامتریک بهترین برازش را دارد و می‌تواند به عنوان جایگزین کاکس در تحلیل بقای بیماران سرطان معده به کار رود.


مهدی خباز خوب، اکبر فتوحی، محمدرضا مجدی، علی مرادی، زهرا حائری کرمانی، سیدمحسن سیدنوزادی،
دوره 3، شماره 1 - ( 6-1386 )
چکیده

مقدمه و اهداف: تعیین رابطه برخی عوامل دموگرافیک و محیطی مرتبط با شرایط زندگی با بیماری اسهال حاد در کودکان مراجعه کننده به بیمارستان دکتر شیخ مشهد می‌باشد.
روش کار: بیمارستان دکتر شیخ مشهد مرکز تخصصی اطفال در شهر مشهد می‌باشد. 220 مورد و 220 شاهد برای مطالعه انتخاب گردید. موارد کودکانی که طی سه روز قبل از مراجعه به بیمارستان مدفوع شل و آبکی داشتند و تشخیص پزشک مبنی بر اسهال حاد بود تعریف گردید و از میان موارد مراجعه کرده به اورژانس بیمارستان انتخاب شدند. گروه شاهد از همان جامعه موردها انتخاب شد. شاهدها در اورژانس از بیماران سوختگی، تصادفات، بیماری‌های حاد تنفسی، و بیماری‌هایی که واجد شرایط بودند انتخاب شدند.
نتایج: متغیرهای شیر مصرفی تا 6 ماهگی، مصرف آنتی بیوتیک طی 15 روز گذشته، شاغل بودن مادر کودک، آشنایی مادر کودک با
 ORS، محل سکونت و قطعی آب طی یک هفته قبل از بیماری، از عوامل مستقلی بودند که با استفاده از مدل‌های رگرسیون لجستیک جداگانه رابطه معنی‌داری از نظر آماری با اسهال حاد در کودکان داشتند. در یک مدل رگرسیون لجستیک چندگانه رابطه بین عوامل فوق به عنوان متغیرهای مستقل و بیماری اسهال حاد مورد بررسی قرار گرفت. مصرف شیر خشک قبل از 6 ماهگی (79/5-77/1 :CI95% ،21/3OR=) و مستأجر بودن (71/2-24/1 :CI95% ،83/1OR=) و شاغل بودن مادر (06/5-2/1 :CI95% ،48/2OR=) عوامل مؤثر بر اسهال حاد بودند که در مدل لجستیک چندگانه باقی ماندند و رابطه معنی‌دار با بیماری داشتند.
نتیجه گیری: طی این مطالعه عوامل خطر محیطی مهمی شناخته شد. گروه‌های در معرض خطر و مادران اطفالی که کودک زیر 5 سال دارند باید از این عوامل مؤثر آگاه باشند تا بتوانند در جلوگیری از بروز بیماری در کودک‌شان اقدام کنند. جلوگیری از بروز اسهال حاد در کودکان می‌تواند از خسارت‌های مالی سنگینی که به نظام بهداشتی وارد می‌شود محافظت کند.


علیرضا اکبرزاده باغبان، الهام مسرت، مریم همت،
دوره 3، شماره 1 - ( 6-1386 )
چکیده

مقدمه و اهداف: نقش و اهمیت اطلاعات و آمار صحیح در ارتقا امر بهداشت و درمان در سطح جامعه بر هیچ کس پوشیده نیست. در این میان وجود پایگاه اطلاعات صحیح از مرگ و میر در جامعه امری ضروری است. تشخیص‌نویسی پزشکان، به خصوص علت زمینه‌ای مرگ ثبت‌شده در گواهی فوت، چنانچه دقیق و صحیح باشد، نقش مهمی در ایجاد چنین پایگاهی ایفا می‌کند. هدف از انجام این تحقیق ارزیابی میزان توافق تشخیص های مختلف در پرونده پزشکی بیماران فوت‌شده و مقایسه آن با علت مرگ ثبت‌شده در گواهی فوت است.
روش کار: پژوهش حاضر از نوع مقطعی می باشد که در آن از بین 659 پرونده مربوط به بیماران فوتی بیمارستان لقمان حکیم طی سال 1384، به صورت تصادفی سیستماتیک 290 پرونده بررسی شد. از پرونده‌های مورد بررسی که براساس شماره پرونده از بخش بایگانی بیمارستان انتخاب گردیدند، نوع تخصص پزشک معالج و اطلاعات هویتی بیماران استخراج گردید. به علاوه کد تشخیص‌های اولیه، تشخیص نهایی و کد علت خارجی ثبت شده در فرم پذیرش وهم‌چنین کد علت زمینه‌ای درج شده درگواهی فوت مطابق با کتاب دهمین ویرایش طبقه بندی بین المللی بیماری‌ها (10ICD-) ثبت گردید. وضعیت توافق یا عدم توافق تشخیص اولیه با نهایی و هم‌چنین تشخیص نهایی با علت زمینه‌ای مرگ در رابطه با تخصص پزشکان به وسیله آزمون دقیق فیشر مورد سنجش قرار گرفت. ضمناً بررسی توافق بین تشخیص اولیه و نهایی هم‌چنین توافق بین تشخیص نهایی و علت زمینه-ای مرگ به کمک ضریب کاپا انجام گرفت.
نتایج: در این بررسی ضریب توافق کاپا برای تشخیص اولیه و نهایی 83/0 و ضریب فوق برای تشخیص نهایی و علت زمینه ای مرگ 95/0 محاسبه گردید. آزمون دقیق فیشر نشان داد که بین وضعیت توافق تشخیص اولیه و نهایی و هم‌چنین وضعیت توافق تشخیص نهایی و علت زمینه ای مرگ با تخصص پزشکان ارتباط معنی-دار آماری وجود ندارد. (در هر دو مورد 01/0P>). در62% از فوت‌شدگان علت خارجی در مرگ دخیل نبود. از 38% مرگ و میر با دخالت علل خارجی 21% مسمومیت به قسط خودکشی، 12% مسمومیت تصادفی توسط مواد زیان آور، 4% به علت تصادفات موتورسواران و 1% مربوط به سایر علل بود.
نتیجه‌گیری: در این تحقیق توافق بالایی میان تشخیص اولیه و نهایی و هم چنین تشخیص نهایی و علت زمینه ای مرگ در بعضی از تخصص ها دیده شد در حالی که چنین توافقی در سایر موارد مشاهده نشد. اگرچه این اختلاف از نظر آماری معنی-دار نبود ولی این امر معرف نقص سیستم ثبت مرگ در کشور ما (به خصوص در بعضی از تخصص ها) می باشد. با توجه به اهمیت تشخیص نویسی دقیق پزشکان، به خصوص تشخیص های مربوط به مرگ و میر، لازم است تا این تشخیص‌ها به صورت صحیح و دقیق و در همه انواع تخصص ها ثبت شود تا زمینه صحیح مقایسه علت مرگ ثبت شده در کشور با آمارهای ثبت شده جهانی فراهم شود.


بابک عشرتی، علی اکبر رضایی آشتیانی، فیروزه خزاعی، فضه ترکمانی، مهین سادات عظیمی،
دوره 3، شماره 1 - ( 6-1386 )
چکیده

مقدمه و اهداف: از اواخر تیر ماه سال 1384 بر اساس گزارش مرکز مدیریت بیماری‌های وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی همه‌گیری موارد اسهال حاد آبکی ناشی از ویبریو کلرا سروتیپ اینابا در کشور شروع شد. در این زمینه در طی مدت همه‌گیری تعداد 16 بیمار وبایی از نوع اینابا در استان مرکزی نیز شناسایی شدند. هدف از این مطالعه بررسی عوامل مؤثر بر این همه‌گیری در استان مرکزی بوده است.
روش کار: مطالعه حاضر یک مطالعه مورد شاهد همسان شده بر اساس سن و جنس است که درآن موردها شامل تمام موارد اسهال حاد آبکی گزارش شده در تابستان 1384 و ساکن استان مرکزی و شاهدها از همسایه‌های آن‌ها بوده‌اند. برای محاسبه مقدار اثر از محاسبه نسبت شانس جفتی با رگرسیون لجستیک شرطی استفاده شد. دراین مطالعه P-Value کم‌تر از 05/0 به عنوان سطح معنی‌داری آماری تلقی شد.
نتایج: تعداد 16 بیمار به عنوان مورد با 32 شاهد مقایسه شدند که بر اساس نتایج به دست آمده نسبت شانس محاسبه شده برای مصرف سبزی (98/35- 25/2:CI95% ،9=OR) بوده است. برای گرم کردن مناسب غذای مانده برای مصرف این مقدار (022/1- 015/0=CI95% ،12/0=OR)، نامناسب شستن سبزی و میوه (06/21-88/0=CI95% ،29/4=OR) و مصرف بستی غیرپاستوریزه (83/24- 99/=CI95% ،96/4=OR) بوده است.
نتیجه‌گیری: اگرچه در طی همه‌گیری اخیر تعداد کمی از موارد در استان بروز کرد ولی با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه به نظر
می‌رسد آموزش بهداشت در زمینه پیشگیری از وبا می‌تواند نقش مؤثری در جلوگیری از همه‌گیری‌های آینده داشته باشد. این آموزش بیشتر باید در جهت رعایت بهداشت فردی، استفاده مناسب از غذاهای قابل آلوده شدن باشد.


مینو محمد شیرازی، فروغ اعظم طالبان، معصومه ثابت کسایی، علیرضا ابدی، محمدرضا وفا، خندان زارع، فریبا سید احمدیان،
دوره 3، شماره 1 - ( 6-1386 )
چکیده

مقدمه و اهداف: نتایج مطالعات در مورد اثر نوع چربی دریافتی در رژیم غذایی بر روند ایجاد آترواسکلروز در عروق متفاوت است. در این مطالعه اثر روغن ماهی و رژیمی که دارای الگوی چربی‌های دریافتی در رژیم غذایی ایرانیان است، با رژیم غذایی استاندارد بر ایجاد آترواسکلروز در موش صحرایی مورد مقایسه قرار گرفته است.
روش کار: سی سر موش صحرایی ماده در دوران بارداری و شیردهی با سه نوع رژیم غذایی تغذیه شدند، رژیم استاندارد موش صحرایی (که چربی آن تنها از روغن سویا تشکیل می‌شود)، رژیم غذایی دارای روغن ماهی و رژیم دارای الگوی چربی‌های دریافتی در رژیم غذایی ایرانی (شامل کره، روغن نباتی جامد و روغن مایع آفتابگردان). موش‌های صحرایی متولد شده نیز پس از از شیرگیری با همان رژیم غذایی مادر تغذیه شدند. مراحل ایجاد آترواسکلروز در موش‌های متولد شده در دو زمان از شیرگیری و بلوغ ارزیابی شد. میانگین مقادیر به دست آمده با نرم افزار SPSS و از طریق آزمون کروسکال والیس مقایسه گردید.
نتایج: میزان رگه چربی وضخیم‌شدگی انتیما در آئورت هم در زمان از شیرگیری و هم در زمان بلوغ در موش‌های صحرایی تغذیه شده با رژیم استاندارد به طور معنی‌داری کم‌تر از دو گروه دیگر بود. رژیم غذایی دارای روغن ماهی و رژیم دارای الگوی چربی مصرفی ایرانی نسبت به رژیم استاندارد باعث آسیب آترواسکلروتیک بیشتر در آئورت گردیدند.
نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد رژیم غذایی که نسبت اسیدهای چرب امگا-3 به امگا-6 آن حدود 6 به 10 باشد (رژیم دارای روغن ماهی در پژوهش حاضر)، باعث تشدید آترواسکلروز در آئورت می‌گردد. هم‌چنین به نظر می‌رسد که رژیم غذایی فعلی جامعه ایران که دارای اسیدهای چرب اشباع فراوان است،آترواسکلروز را در آئورت تشدید می‌کند.


محمدعلی حسین پور فیضی، محمد مسافری، سعید دستگیری، شهین زلالی، ناصر پولادی، پروین آذرفام،
دوره 3، شماره 3 - ( 11-1386 )
چکیده

مقدمه و اهداف: آرسنیکوزیس یکی از جدی­ترین بیماری­های زیست محیطی ناشی از ماده شیمیائی آرسنیک است که اغلب به واسطه مصرف آب آلوده به آرسنیک بروز می­نماید. عوارض و ناراحتی­های بهداشتی شامل کراتوزیس، پیگمنتاسیون و زخم­های پوستی و انواع سرطان در انسان­ها می­باشد. در مطالعه حاضر با توجه به آلودگی گزارش شده در روستای قوپوز از توابع شهرستان هشترود، عوارض بهداشتی و تغییرات کروموزومی حاصل از مصرف آب آلوده به آرسنیک مورد بررسی قرار گرفت.
روش کار: تحقیق یک مطالعه مقطعی است که با هدف تعیین شیوع عوارض کروموزومی، پوستی (هیپر کراتوزیس و هیپر پیگمانتاسیون) و دیگر عوارض (فشار خون بالا) حاصل از آرسنیک در آب روستای قوپوز به عنوان گروه در معرض خطر مواجهه انجام شد. در طی مطالعه 101 نفر در روستای قوپوز و 107 نفر در روستای مایان به عنوان روستای شاهد مورد مطالعه قرار گرفتند. معاینات پزشکی توسط پزشک آموزش دیده به عمل آمد. 46 نمونه خون جهت مطالعه کاریوتایپ تهیه شد. آنالیز فلزات سنگین آب با استفاده از روش Inductively Coupled Plasma (ICP) به انجام رسید.
نتایج: در روستای قوپوز آلودگی آب به آرسنیک مشاهده گردید به طوری­که در آب چشمه­های یوخاری بلاغ، لوله بلاغ و آب لوله­کشی به ترتیب 7/7، 8/49 و 25 برابر حداکثر مجاز استاندارد ملی بود. در روستای قوپوز میانگین سطح فشار خون سیستولیک (142-132 :CI95% ،137) به طور کاملاً معنی­داری بیشتر از همان مقدار در روستای مایان به عنوان گروه کنترل بود (114-9/99 :CI95% ،107). به همین ترتیب متوسط سطح فشار خون دیاستولیک نیز در روستای قوپوز (85-79 :CI95% ،82) به طور معنی­داری بیشتر از میانگین مربوطه در روستای مایان (75-66 :CI95% ،71) بود. وقوع هیپرکراتوزیس در اثر مواجهه طولانی مدت با آرسنیک حدود 34 برابر بیشتر از گروه کنترل می­باشد (001/0>, P34OR=) که این تفاوت در شدت وقوع ضایعه و همین­طور محل ایجاد آن نیز از نظر آماری معنی­دار بود. به طور مشابهی وقوع پیگمانتاسیون نیز در اثر مواجهه طولانی مدت با آرسنیک به طور معنی­داری در گروه مواجهه یافته افزایش یافته بود (007/0>, P4/2OR=). گسترش­های کروموزومی به دست آمده، ناهنجاری شکاف کروماتیدی و قطعه کروموزومی را در گروه مواجهه یافته نشان داد که تفاوت موجود معنی­دار بود (05/0>P).
نتیجه ­گیری:
وضعیت آب شرب روستای قوپوز از نظر آرسنیک و نیترات و ... مغایر با استاندارد ملی بود. مصرف آب آلوده به آرسنیک باعث شده تا افراد دچار ناراحتی­های پوستی، فشار خون بالا و برخی اختلالات کروموزومی شوند. لازم است افراد متأثر شده از موضوع تحت درمان قرار گیرند و نظارت مستمر بر تأمین آب شرب سالم در روستا به عمل آید.
مهدی خباز خوب، اکبر فتوحی، علی مرادی، کاظم محمد،
دوره 3، شماره 3 - ( 11-1386 )
چکیده

مقدمه و اهداف: امروزه سوء تغذیه به عنوان یکی از عواملی که می­تواند بر کیفیت زندگی نقش داشته باشد شناخته شده است. عوارض آن در سنین مختلف متفاوت گزارش شده است. افت تحصیلی و کاهش آستانه­ی یادگیری و مورد آزار و اذیت قرار گرفتن دانش­آموزان از عوارض لاغری و چاقی می­باشد. هدف از انجام مطالعه حاضر تعیین شیوع چاقی و لاغری در دانش­آموزان بر اساس نمایه توده بدن و برخی از عوامل مرتبط با آن می­باشد. پ
 روش کار: در یک مطالعه مقطعی بر روی دانش­آموزان شهرستان دزفول، با استفاده از نمونه­گیری تصادفی خوشه­ای 5726 دانش­آموز از 39 خوشه جهت مطالعه انتخاب شد. معاینات تن سنجی در شرایط استاندارد و در مدرسه انجام گرفت. وضعیت چاقی و لاغری با استفاده از صدک شاخص توده بدن برای سن و جنس (NCHS) تعیین گردید. صدک بالای 95 و کم­تر از 5 به عنوان چاقی و لاغری تعریف گردید.
نتایج: طی اجرای این مطالعه 5508 (2/96%) دانش­آموز در مطالعه شرکت کردند. شیوع لاغری در دانش­آموزان 33% (1716 نفر) با 8/38-3/27 :CI95% بود، هم­چنین شیوع چاقی در 6/2% (157نفر) دانش­آموزان با 4/3-7/1 :CI95% مشاهده گردید. تفاوت شیوع چاقی و لاغری در دو جنس از نظر آماری معنی­دار نبود (05/0P).
نتیجه­ گیری:
مشکل سوء­تغذیه در دانش­آموزان شهرستان دزفول بیشتر به صورت لاغری می­باشد و چاقی و اضافه وزن در دانش­آموزان مشکل جدی به حساب نمی­آید. نتایج حاکی از وضعیت تغذیه­ای ضعیف و فقیر در دانش­آموزان می­باشد. گروه­های در معرض خطر برای ارائه برنامه­های مداخله­ای توسط وزارت آموزش و پرورش و وزرات بهداشت و سایر نهادهای مؤثر مشخص شده است.


صفحه 1 از 14    
اولین
قبلی
1
...
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله اپیدمیولوژی ایران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb