299 نتیجه برای محمد
گلوریا شلویری، کاظم محمد، سیدرضا مجدزاده، خیراله غلامی،
دوره 1، شماره 1 - ( 9-1384 )
چکیده
زمینه و اهداف : در سالهای اخیر عوارض و مشکلات دارویی چهارمین الی ششمین عامل مرگ و میر در ایالات متحده آمریکا تخمین زده شده، مرگ و میر ناشی از عوارض دارویی در طول یک سال بیش از مرگ و میر سالانه ناشی از تصادفات با وسایل نقلیه، سرطان پستان و ایدز گزارش شده است. با توجه به این شواهد، هدف اصلی این پژوهش مقایسه مدلهای اپیدمیولوژیک در شناسایی سیگنالهای عوارض دارویی در ایران می باشد.
روش بررسی : در این پژوهش کلیه عوارض دارویی گزارش شده به مرکز فارماکوویژیلانس ایران از فروردین 1377 الی پایان آذرماه 1383 مورد بررسی قرار گرفت و سه روش: Network (BCPNN) Bayesian Confidence Propagation Neural ، ROR))Reporting Odds Ratio و Proportional Reporting Ratio (PRR) جهت شناسایی سیگنالهای عوارض دارویی به کار گرفته شد. پس از انجام سه روش مذکور، سیگنالهای شناسایی شده توسط هر سه نوع روش با توجه به معیارهای جدید بودن عارضه، جدی و شدید بودن عارضه و فراوانی گزارشات مورد مقایسه قرار گرفت.
یافته ها : یافته ها نشان می دهد که از فروردین 1377 الی پایان آذرماه 1383، تعداد 6353 مورد گزارش حاوی 11130 عارضه دارویی به مرکز فارماکوویژیلانس ایران ارسال شده است. برای ترکیب های دارو-عارضه با فراوانی 1 , 2 و 3 به ترتیب معادل 2838، 872 و 488 سیگنال توسط روش PRR ، 1120، 378 و 235 سیگنال توسط روش BCPNN و 2722، 862 و 481 سیگنال توسط روش ROR شناسایی شد. به نظر می رسد که جدی بودن عارضه، تعداد موارد گزارش شده از هر ترکیب دارو- عارضه و جدید بودن عارضه در فرآیند شناسایی و ارزیابی سیگنال های عوارض دارویی موثر می باشند. یافته ها نشان می دهد که روش BCPNN نسبت به سایر روشها درصد بیشتری از عوارض جدی و شدید شناخته شده را در کل سیگنالهای ردیابی شده به خود اختصاص می دهد.
نتیجه گیری : بر اساس یافته ها پیشنهاد می گردد که روشهای به کار رفته در این مطالعه جزو فعالیت های روتین مرکز فارماکوویژیلانس ایران گنجانده شود و روند تغییرات معیارهای مورد بررسی در طول زمان ارزیابی گردد.
علی اردلان، کوروش هلاکویی نائینی، محمدرضا افلاطونیان، منصور نکویی مقدم، رونالد لاپورته، اریک نوجی،
دوره 1، شماره 1 - ( 9-1384 )
چکیده
زمینه واهداف : در 5 دی ماه 1382 زلزله ای با قدرت 5،6 ریشتر، شهر بم و روستاهای اطراف را در مسیر گسل بم لرزاند. در اِین مقاله نتِیجه مطالعه اِی که به منظور تعیین نیازها و شرایط سلامتی جمعیت آسیب دیده، حدود 20 روز پس از واقعه، انجام شده است ارائه مِیگردد و ِیافته ها از دو جنبه برنامه رِیزِی سِیستم مدِیرِیت سلامت در بحران و متدولوژِی روشهاِی ارزِیابِی نِیاز بحث مِیشوند.
روش بررسی : متعاقب امکان سنجی در21 دی ماه، تیمی از دانشجویان دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی کرمان آموزش دیدند. هر یک از 8 تیم بررسی شامل 4-3 نفر با حضور حداقل یک پسر، بدلیل نگرانی از امنیت فیلد بود. طی روزهای 24 و 25 دی ماه در یک مطالعه مقطعی، 60 خوشه شامل 420 خانوار، در قالب خوشه های 7 خانواری، براساس نمونه گیری خوشه ای مبتنی بر موقعیت جغرافیایی بررسی شدند.
یافته ها : پنجاه و پنج خانوار (13.1%) دارای کودک زیر 2 سال، 81 خانوار (19.3%) دارای کودک 5-2 سال، 68 خانوار (16.2%) دارای فرد بالای 60 سال بودند. سی و هفت خانوار (11.7%-6.4% : 95% CI، 8.9%) منطقه زندگی خود را تغییر داده بودند که مهمترین عامل شرایط نامناسب بهداشت محیط (85%) بود. مهمترین منبع اطلاع مردم از پیامهای بهداشتی و امداد رسانی ارتباطات فردی 284 (67.6%) بود. شایعترین نیازها از دِیدگاه مردم در زمان مطالعه، حمام (78.7%-68.9% : 95% CI، 73.8%)، غذا (75.0%-62.6% : 95% CI، 68.%) و لباس گرم (73.8%-60.9% : 95% CI، 67.4%) بودند. شایعترین بیماری عفونت تنفسی بود (65.2%-54.3% : 95% CI، 59.8%). دویست خانوار (52.6%-42.6% : 95% CI، 47.6%) با مشکلاتی برای دسترسی به خدمات بهداشتی-درمانی مواجه بودند و مهمترین مانع دسترسی نبود وسیله نقلیه و دور بودن مسافت بود (40.6%- 35.6% : 95% CI، 38.1%).
نتایج : بر اساس نتاِیج مشاهده شده، ارائه خدمات اساسی باید با هدف توزیع و کیفیت مطلوبتر ادامه میافت و بر ارائه فعال خدمات بهداشتی درمانی تاکِید میشد. همچنِین نیازهای مربوط به بهداشت باروری مورد توجه قرار می گرفت. در اِین مطالعه روش نمونه گیری مبتنی بر موقعیت جغرافیایی ابزاری سریع و قابل استفاده در بلایا ِیافت شد و همچنین تجربه موفق استفاده از تیم های دانشجویی داوطلب در بلایای بعدی توصِیه مِیشود. ضمنا مبحث اپیدمیولوژی بلایا و کاربردهای آن باید در کشور توسعه یابد.
عباسعلی کشتکار، محمدجواد کبیر، شبنم اصغری، سحرناز نجات، آرش اعتمادی، رامین حشت، یوسف کنعانی، کوروش هلاکویی نائینی،
دوره 1، شماره 1 - ( 9-1384 )
چکیده
زمینه واهداف : کاهش شنوایی ناشی از سروصدا (Noise-induced hearing loss-NIHL) شایعترین کاهش شنوایی در کارگران می باشد.بررسی آسیب های ناشی از سرو صدا در کارگران واحدهای صنعتی به عنوان گام نخست برای یافتن راه حلهای مناسب جهت کاهش ضایعات ناشی از آن می باشد(8) .
روش بررسی : این بررسی به صورت یک مطالعه همگروهی تاریخی در 131 نفر از کارکنان و کارگران شاغل بخشهای مختلف کارخانجات کشت و صنعت انجام پذیرفت. وضعیت شنوایی این افراد و بروز کاهش شنوایی در آنها از طریق شنوایی سنجی در فواصل 3 ساله از سال 1372 تا 1383 و با استفاده از آنالیز بقا به روش کاپلان مایر مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها : از 131 کارگر مورد بررسی 100 نفر در گروه مواجهه یافته و 31 نفر در گروه مواجهه نیافته قرار گرفتندکه49% افراد در گروه مواجهه یافته (49 نفر) و 7/9% در گروه مواجهه نیافته (3 نفر) مبتلا به کاهش شنوایی ناشی از سروصدا بودند (001/0p<). خطر نسبی ابتلا به کاهش شنوایی ناشی از سروصدا دردو گروه برابر 1/5 (فاصله اطمینان 95%: 1/15-7/1) بود.
نتیجه گیری : نتایج آنالیز بقا نشان داد که متوسط زمان در معرض خطر تا قبل از ابتلا (زمان بقا) در گروه مواجهه نیافته 9/24 سال (فاصله اطمینان 95%: 1/27-7/22) و در گروه مواجهه یافته 2/22 سال (فاصله اطمینان 95%: 7/23-7/20) بود. جهت حفظ تندرستی کارگران توصیه می شود که اولاً سطح صوت را در حد استاندارد نگه دارند، کارگران از وسائل حفاظت ایمنی استفاده کنند و میزان شنوایی به طور منظم اندازه گیری گردد تا در صورت لزوم محل کار آنان تغییر کند.
محمد امین پورحسینقلی، حمید علوی مجد، علیرضا ابدی، سیمین پروانه وار،
دوره 1، شماره 1 - ( 9-1384 )
چکیده
مقدمه و هدف: داده های گمشده در بسیاری از مطالعات آماری از جمله مدلهای رگرسیونی وجود دارند و باعث کاهش دقت برآورد می شوند. تا کنون روشهای گوناگونی برای مقابله با مشکل داده های گمشده ابداع شده که عموما بر داده های گمشده متغیر پاسخ متمرکز بوده است حال آنکه متغیرهای پیشگو نیز می توانند دستخوش تغییر و از دست رفتن اطلاعات شوند.
مواد و روشها: در این تحقیق ضمن بررسِی روش جانهِی داده هاِی گمشده با استفاده از الگوریتم EM و متغیر کمکی, نتایج حاصل از این روش را با روش تحلیل مورد کامل در یک مدل رگرسیون لجستیک پیرامون عوامل مؤثر بر انتخاب نوع زایمان مقایسه می کنیم.
یافته ها: داده هاِی مورد استفاده در این مقاله از یک مطالعه توصیفِی پیرامون عوامل مرتبط با انتخاب نوع زایمان در زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتِی و درمانِی شهر تهران بدست آمده است. حجم نمونه دراِین تحقِیق ۳۸۵ نفر بوده و از روش نمونه گِیرِی چند مرحله اِی انتخاب شدندو مشخصات فردِی، سوابق ماماِیِی، نوع نگرش و عوامل اجتماعِی نمونه ها از طرِیق پرسشنامه ثبت شدند. براِی مقایسه میزان کارایِی دو روش، برآورد انحراف معیار پارامترها مورد استناد قرار گرفت.
بحث و نتیجه گیری : نتایج حاصل نشان می دهد روش تحلیل درستنمایی با الگوریتم EM در مقایسه با روش مورد کامل کارایی بهترِی دارد. مشکل داده هاِی گمشده در بسیارِی از مطالعات آمارِی وجود دارد و موجب اریبی و کاهش کارایی می شوند. در این بررسِی نشان داده ایم استفاده از الگوریتم EM براِی جانهِی گمشده هادر یک مدل رگرسیون لجستیک با متغیرهاِی توضیحِی گسسته و سپس تحلیل مدل، از روش مورد کامل که مستلزم حذف گمشده ها به همراه قسمتهایی از اطلاعات است کاراتر است. از سوی دیگر اگر متغیر توضیحِی ناکامل پیوسته باشد بدست آوردن مدل، روشی متفاوت می طلبد و یا می توان با تبدیل آن به متغیری گسسته از روش قبل استفاده کرد.
محمد امین پورحسینقلی، یدا... محرابی، حمید علوی مجد، پروین یاوری،
دوره 1، شماره 3 - ( 12-1384 )
چکیده
مقدمه و اهداف: رگرسیون لجستیک یکی از کاربردیترین مدلهای خطی تعمیمیافته برای تحلیل رابطهی یک یا چند متغیر توضیحی بر متغیر پاسخ رستهای است. زمانی که بین متغیرهای توضیحی همبستگیهای نسبتا قوی وجود داشته باشد همخطی چندگانه ایجاد شده، ممکن است به کاهش کارآیی مدل منجر شود. هدف این تحقیق استفاده از متغیرهای پنهان برای کاهش اثر همخطی چندگانه در تحلیل یک مطالعه مورد ـ شاهدی است.
روش کار: دادههای مورد استفاده در این تحقیق متعلق به یک مطالعه مورد ـ شاهدی است که در آن 300 نفر زن مبتلا به سرطان پستان با 300 زن شاهد از نظر عوامل خطر مورد مقایسه قرار گرفتند. برای بررسی اثر همخطی، پنج متغیر کمی که بین آنها همبستگی بالایی وجود داشت، در نظر گرفته شدند. ابتدا مدل لجستیک به متغیرهای فوق برازش داده شد. سپس به منظور حذف اثر همخطی، دو متغیر پنهان با استفاده از هرکدام از دو روش تحلیل عاملی و تحلیل مؤلفههای اصلی بهدست آورده، بر مبنای آنها پارامترهای مدلهای لجستیک مجدداً محاسبه شدند. کارآیی مدلها، با استفاده از خطای استاندارد پارامترها مقایسه گردید.
نتایج: مدل رگرسیون لجستیک براساس متغیرهای اولیه حاکی از مقادیر غیرعادی نسبت شانس برای سن در اولین زایمان زنده (453503 و 10184==%95CI و 67960OR=) و سن در اولین حاملگی (000029/0OR=) بود. درحالی که پارامترهای مدلهای لجستیک حاصل از متغیرهای پنهان به دست آمده از هر دو روش تحلیل عامل و تحلیل مؤلفههای اصلی، از نظر آماری معنی دار (003/0>p) و خطای استاندارد همهی آنها کوچکتر از خطای استاندارد مربوط به رگرسیون لجستیک معمولی بود. فاکتورها و مولفههای اصلی تولید شده توسط دو روش حداقل 85 درصد کل واریانس را تبیین کردند.
نتیجهگیری: تحقیق نشان داد انحراف استاندارد پارامترهای برآورد شده در رگرسیون لجستیک براساس متغیرهای پنهان از رگرسیون لجستیک براساس مشاهدات اولیه کوچکتر بوده و در نتیجه اینگونه مدلبندی در تحلیل برخی عوامل خطر سرطان پستان که همخطی دارند کارآتر است.
کاظم خلجی، سید رضا مجدزاده، محمدرضا اشراقیان، عباس متونیان، کورش هلاکویی نایینی،
دوره 2، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده
مقدمه و اهداف: با توجه به کمبود اطلاعات بنیادی در زمینهی عوامل خطر وقوع صدمات ترافیکی در ایران، این مطالعه با هدف تعیین و اندازهگیری رابطهی بین عوامل خطر بالقوه و وقوع صدمه در رانندگان وسایل نقلیه موتوری انجام شد.
روش کار: مطالعه به صورت مورد ـ شاهد بر پایهی جمعیت در جاده قزوین ـ لوشان انجام شد. 175 نفر مورد و 175 نفر شاهد از نظر برخی از عوامل خطر وقوع صدمه مقایسه شدند. موردها رانندگانی بودند که در طول مطالعه در جادهی ذکر شده دچار تصادف رانندگی همراه با آسیب جسمی شده بودند و به صورت Incident case انتخاب ﻣﻲشدند. شاهدها رانندگانی بودند که در طول مطالعه، در همان جاده دچار تصادف رانندگی بدون هیچ گونه صدمهی جسمی ﻣﻲشدند و به روش سیستماتیک وارد مطالعه ﻣﻲگردیدند. آسیب جسمی به صورت هر گونه صدمهی جسمی نیازمند به مراقبت پزشکی تعریف شد. دادهها از طریق مصاحبه با موردها و شاهدﻫﺎ و گزارشﻫﺎی پلیس راه حاصل گردید. دادهﻫﺎ به صورت دو متغیره و مدل رگرسیون لجستیک چندگانه تجزیه و تحلیل شدند.
نتایج: در حالیکه در تجزیه و تحلیل دو متغیره (خام)، استفاده از وسیلهی ایمنی (کمربند یا کلاه ایمنی)، پرتاب شدن به بیرون از وسیلهی نقلیه، شدت برخورد، تعداد برخورد، تصادف موتورسیکلت، آتشسوزی، شرایط نامساعد آب و هوایی و برخورد با اشیای ثابت با وقوع صدمه در راننده رابطه داشتند، در آنالیز با مدل لجستیک چندگانه، استفاده از وسیله ایمنی با (02/1 ـ 38/0:CI95%) 62/0 = OR، پرتاب شدن به بیرون از وسیلهی نقلیه با (06/7 ـ 23/1:CI95%) 95/2 = OR، برخورد شدید با (22/10ـ 86/2:CI95%) 41/5 = OR، تصادف موتورسیکلت نسبت به اتومبیل با (54/9ـ05/1:CI95%) 16/3 =OR و شرایط نامساعد آب و هوایی با (51/12ـ 66/1:CI95%) 56/4 = OR با وقوع صدمه ارتباط نشان دادند. اثر متقابل بین شدت برخورد و شرایط آب و هوایی قابل توجه بود.
نتیجهگیری: به منظور پیشگیری از صدمهی پس از تصادف توصیه به کنترل سرعت غیر مجاز، استفاده از کمربند و کلاه ایمنی، استفاده نکردن از موتور سیکلت در مسافرتهای بین شهری و به همراه داشتن کپسول آتش نشانی در وسیلهی نقلیه می شود.
مینو محمد شیرازی، فروغ اعظم طالبان، معصومه غفارپور،
دوره 2، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده
مقدمه و اهداف: مولتیپل اسکلروز یا اماس شایعترین بیماری عصبی در بزرگسالان جوان و شایعترین بیماری خودایمنی دستگاه عصبی در همهی سنین است. در حال حاضر بیش از سی هزار بیمار مبتلا به اماس در ایران وجود دارد که تعداد آنان روبه افزایش است. با وجود نقش شناخته شدهی تغذیه در سیر بیماری و کنترل عوارض آن، بررسی وضعیت تغذیه در این گروه از بیماران در ایران از نظرها دور مانده است.هدف از پژوهش حاضر ارزیابی میزان دریافت ویتامینها و مواد معدنی در بیماران ایرانی مبتلا به اماس و مقایسهی آن با مقادیر مرجع است.
روش کار: 108 بیمارمبتلا به اماس عود کننده ـ تخفیف یابنده به طور تصادفی ازمیان بیماران انجمن اماس ایران ( سال 84-1383) انتخاب شدند. برای هر بیمار یک پرسشنامهی اطلاعات فردی و بیماری تکمیل شد. میزان دریافت مواد غذایی توسط سه یادآمد 24 ساعته خوراک و یک بسامد مصرف کمی یکساله ثبت شد. مقادیر بهدست آمده با استفاده از راهنمای تبدیل مقیاسهای خانگی به مقادیر وزنی بر اساس گرم تبدیل و توسط برنامه Nutritionist-3 پردازش شد. مقادیر بدست آمده با نرمافزار SPSS محاسبه گردید. میانگین، انحراف معیار و حداقل و حداکثر دریافت برای هریک از ویتامینها و املاح برآورد شد. برای مقایسه با مقادیر مرجع از آزمون t استفاده شد.
نتایج: دریافت روزانهی ویتامینهای A و C در زنان مبتلا به اماس از مقادیر توصیه شده بیشتر و دریافت فولات، ویتامینهای D و E، املاح منیزیم، آهن، روی، ید و کلسیم کمتر از مقادیر مورد نیاز روزانه بود. مردان مبتلا به اماس، ویتامین A، املاح آهن، فسفر و منگنز را بیش از مقادیر توصیه شدهی روزانه و فولات، ویتامینهای D و E و عناصر منیزیم، روی، کلسیم، و سلنیم را کمتر از مقادیر مرجع دریافت میکردند
پروین یاوری، محمدامین پورحسینقلی،
دوره 2، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده
مقدمه و اهداف: برآورد اثر متقابل ژن-محیط، در مطالعات مورد-شاهد، به طور گستردهای مورد توجه محققان قرار گرفته است. به دلیل برخی از مشکلات و محدودیتهای مربوط به نمونهگیری گروه شاهد، روشهای نوینی برای برآورد اثر متقابل ژن-محیط ابداع شده است که بدون نیاز به گروه شاهد، اثر متقابل ژن-محیط را برآورد میکند. یکی از این روشها، مطالعه فقط-مورد است که در آن اثر متقابل ژن-محیط فقط براساس اطلاعات موجود در گروه مورد به دست میآید. هدف از این تحقیق برآورد اثر متقابل ژن-محیط در بیماران مبتلا به سرطان پستان مراجعهکننده به بیمارستان، با استفاده از روش آنالیز فقط-مورد و مقایسه نتایج حاصل با روش آنالیز مورد-شاهد است.
روش کار: در این تحقیق، متغیرهای باروری شامل سن در اولین بارداری، تعداد تولدهای زنده، یائسگی و تعداد سالهای بعد از یائسگی به عنوان فاکتورهای محیطی انتخاب شدند. همچنین سابقهی فامیلی سرطان پستان در بستگان درجه اول به عنوان فاکتور ژنتیکی انتخاب شد. از دو روش آنالیز فقط-مورد و آنالیز مورد-شاهد برای برآورد اثرات متقابل ژن-محیط استفاده شد. برای مقایسهی کارایی آماری دو روش آنالیز مورد-شاهد و آنالیز فقط-مورد، خطای استاندارد و فاصلههای اطمینان 95% و نیز -2loglikelihood مورد استفاده قرار گرفت.
نتایج: اثر معنیداری بین متغیر یائسگی و سابقهی فامیلی سرطان پستان در هر دو روش آنالیز مشاهده شد (90/16-10/1=CI، 32/4=OR در آنالیز مورد-شاهد و 87/9-17/1=CI، 40/3=OR در آنالیز فقط-مورد). همچنین اثر معنیداری بین متغیر تعداد سالهای پس از یائسگی و سابقهی فامیلی سرطان پستان در هر دو روش آنالیز مشاهده شد (16/1-98/0=CI، 07/1=OR در آنالیز مورد-شاهد و 12/1-01/1=CI، 07/1=OR در آنالیز فقط-مورد). تمام فواصل اطمینان برآوردشده برای نسبتهای شانس اثرات متقابل در آنالیز فقط-مورد از آنالیز مورد-شاهد کمتر بودند و -2loglikelihood مدلهای آنالیز فقط-مورد از مدلهای متناظر خود در آنالیز مورد-شاهد نیز کمتر بود.
نتیجهگیری: با توجه به کوتاهتر بودن فواصل اطمینان و -2
oglikelihood مدلها، آنالیز فقط-مورد نسبت به آنالیز مورد-شاهد برای برآورد اثر متقابل ژن-محیط در بیماران مبتلا به سرطان پستان از نظر آماری کاراتر است.
سید مرتضی صفوی، ربابه شیخ الاسلام، زهرا عبدالهی، محسن نقوی، سعید صادقیان شریف، الهام صادق زاده، سمیه محمدیان،
دوره 2، شماره 3 - ( 1-1385 )
چکیده
مقدمه و اهداف: عنصر آهن یکی از مهمترین عناصر ضروری مورد نیاز در طی دوران بارداری میباشد که در رشد و تکامل جنین در داخل رحم و زایمان سالم و بیخطر نقش اساسی دارد. این مطالعه به هدف بررسی وضعیت کمخونی، فقر آهن و کمخونی ناشی از آن در زنان باردار ایرانی به جهت اتخاذ استراتژیهای هدفمند از سوی سیاستگذاران حوزهی سلامت طراحی و اجرا شده است.
روش کار: در این مطالعه مقطعی، 4368 زن باردار حاضر در ماههای 5 تا 9 حاملگی به روش خوشهای از 11 اقلیم مختلف کشور انتخاب شدند. سطوح هموگلوبین، هماتوکریت، متوسط حجم گلبول قرمز و فریتین سرم اندازهگیری شد. و شیوع کمخونی، کمخونی فقر آهن و فقر آهن در کل کشور و به تفکیک اقلیمها تعیین شد. 5/21% از زنان باردار با سن حاملگی 5 تا 9 ماههی ایرانی مبتلا به کمخونی هستند، 7/42% آنها مبتلا به فقر آهن بوده و نسبت ابتلا به کمخونی فقر آهن در آنان 4/10% برآورد میشود. شیوع کمخونی در زنان باردار مناطق روستائی کشور به طور معنیداری بیش از مناطق شهری است (به ترتیب 8/27%-2/22% در مقایسه با
6/21%-1/17%=CI95%) و بیشترین شیوع کمخونی و هماتوکریت پائین در زنان باردار اقلیم 5 (سیستان و بلوچستان، جنوب کرمان و جنوب خراسان) مشاهده شد (به ترتیب2/44% ،5/40%) و کمترین میزان شیوع کمخونی در زنان باردار اقلیم 6 (اصفهان، یزد، کهکیلویه و بویراحمد و شمال کرمان) وجود داشت (به ترتیب 0/9% ،8/10%).
نتایج: مصرف مکمل آهن (حتی به صورت نامنظم) نیز در کاهش احتمال ابتلا به کمخونی مؤثر بود اما تأثیر آن بر کمبود هماتوکریت فقط در نمونههایی دیده شد که مصرف مکمل آهن را به صورت منظم گزارش نموده بودند.
نتیجهگیری: کمخونی همچنان یکی از مشکلات بهداشتی زنان باردار کشور به حساب میآید و گرچه تداوم برنامه مکمل یاری در آنان باید مد نظر قرار گرفته شود اما رفع پایدار کمخونی در زنان باردار کشور نیازمند ارائه مداخلات جامعتر به گونهای میباشد که تمامی گروههای هدف به خصوص زنان سنین باروری را مورد هدف قرار دهد.
مینو محمد شیرازی، فروغ اعظم طالبان، معصومه غفارپور،
دوره 2، شماره 3 - ( 1-1385 )
چکیده
مقدمه و اهداف: مولتیپل اسکلروز یا اماس شایعترین بیماری عصبی در بزرگسالان جوان و شایعترین بیماری خودایمنی دستگاه عصبی در همه سنین است. در حال حاضر بیش از چهلهزار بیمار مبتلا به اماس در ایران وجود دارد که تعداد آنان روبه افزایش است. علیرغم نقش شناخته شده تغذیه در سیر بیماری و کنترل عوارض آن، بررسی وضعیت تغذیه این گروه از بیماران در ایران از نظرها دور مانده است. هدف از پژوهش حاضر ارزیابی میزان دریافت روزانه درشتمغذیها در بیماران تهرانی مبتلا به اماس و مقایسه آن با مقادیر مرجع است.
روش کار: یکصد و هشت بیمار به طور تصادفی از میان بیماران انجمن اماس ایران (سال 1384-1383) انتخاب شدند. برای هر بیمار یک پرسشنامه اطلاعات فردی و بیماری تکمیل شد. میزان دریافت مواد غذایی توسط سه یاد آمد 24 ساعته خوراک و یک بسامد مصرف نیمه کمی یکساله ثبت گردید. مقادیر به دست آمده با استفاده از راهنمای تبدیل مقیاسهای خانگی به مقادیر وزنی بر اساس گرم تبدیل و توسط برنامه 3Nutritionist- پردازش شد. سپس میانگین، انحراف معیار و حداقل و حداکثر دریافت برای هر یک از
درشت مغذیها توسط نرم افزار SPSS محاسبه گردید. جهت مقایسه با مقادیر مرجع از آزمون T استفاده شد.
نتایج: انرژی حاصل از چربی تام و چربیهای اشباع در بیماران مبتلا به اماس ساکن تهران بیش از مقادیر توصیه شده روزانه و انرژی حاصل از چربیها دارای یک پیوند دوگانه کمتر از مقادیر توصیه شده بود. همچنین مقدار مطلق دریافت پروتئین در این گروه از بیماران بیش از مقادیر مرجع و دریافت روزانه فیبر کمتر از مقادیر توصیه شده روزانه گزارش شد. نمایه توده بدن در 8/14% بیماران کمتر از حد طبیعی و در 38% بیماران بیش از میزان طبیعی بود.
نتیجه گیری: با توجه به یافتههای پژوهش حاضر، توصیه به کاهش دریافت چربی کل، چربیهای حیوانی و اشباع، جایگزین کردن منابع پروتئینی حیوانی با منابع گیاهی و دریافت کافی فیبر منطقی به نظر میرسد. در راستای تأمین این اهداف، مصرف بیشتر میوه، سبزی، غلات کامل و حبوبات در رژیم غذایی روزانه این بیماران پیشنهاد میگردد. بررسی وضعیت تغذیه، محاسبه نیاز روزانه و آموزش روش تغذیه صحیح در بیماران ایرانی مبتلا به اماس ضروری به نظر میرسد.
سحرناز نجات، علی منتظری، کاظم محمد، سید رضا مجدزاده، نازنین سادات نبوی، فرهاد نجات، سید مسعود نبوی، کورش هلاکویی نایینی،
دوره 2، شماره 3 - ( 1-1385 )
چکیده
مقدمه و اهداف: افرادی که از بیماریهای مزمن رنج میبرند علاوه بر ناتوانیهای جسمانی دچار عوارض روانی این شرایط محدود کننده میگردند لذا تنها اندازهگیری سلامت جسمانی این بیماران کافی نیست، کیفیت زندگی مفهومی فراتر از سلامت جسمانی است و لازم است به عنوان یکی از پیامدهای مهم به صورت مستقل سنجیده شود. این مطالعه نیز به منظور بررسی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس در مقایسه با جمعیت سالم و عوامل مؤثر بر آن با استفاده از ابزار عمومی و کلی WHOQOL-BREF
(World Health Organization Quality of Life-BREIF) انجام شد. این پرسشنامه 4 دامنهی سلامت جسمانی، سلامت روان، رابطه اجتماعی، و سلامت محیط را شامل میشود. هر دامنه امتیازی بین 4 تا 20 دارد که امتیاز بالاتر نشاندهنده کیفیت زندگی بهتر است.
روش کار: این مطالعه به صورت مقطعی انجام شد. در این مطالعه 145 پرونده به صورت سیستماتیک از بین 2250 پرونده افراد ساکن تهران عضو انجمن بیماران مولتیپل اسکلروزیس انتخاب گردید و پرسشنامه WHOQOL-BREF از طریق مصاحبه تلفنی برای آنان تکمیل شد. برای بررسی عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی این گروه از بیماران از رگرسیون چند متغیره استفاده شد. امتیاز دامنههای مختلف بیماران با نتیجهی حاصل از تکمیل این پرسشنامه در نمونهای تصادفی از جمعیت سالم شهر تهران که در مطالعهای که به صورت
همزمان و جهت روانسنجی پرسشنامه WHOQOL-BREF انجام گرفته بود، مقایسه شد.
نتایج: میزان پاسخگویی در این مطالعه 97% بود. 8/73% شرکتکنندگان را زنان تشکیل میدادند. میانگین سنی شرکتکنندگان 5/36 با انحراف معیار 4/10 بود. میانگین امتیازات دامنه سلامت جسمانی در این گروه از بیماران 5/11 (2/3SD=)، دامنه سلامت روان 8/11 (2/3SD=)، دامنه رابطه اجتماعی 7/12 (1/3SD=) و در نهایت دامنه سلامت محیط 5/11 (7/2SD=) به دست آمد. امتیاز هر چهار دامنهی کیفیت زندگی در این بیماران کمتر از گروه سالم بود. در رگرسیون خطی، متغیرهای شدت بیماری و میزان تحصیلات متغیرهای مؤثر بر امتیاز این دامنهها بودند.
نتیجهگیری: در این گروه از بیماران امکان استفاده از پرسشنامه WHOQOL-BREF جهت سنجش کیفت زندگی وجود دارد، هرچند توصیه میگردد برای فراهم نمودن امکان اندازهگیری پیامدهای بالینی در کارآزماییهای بالینی سؤالاتی مخصوص این بیماران به این پرسشنامه اضافه شود. از طرفی طراحی مداخلاتی مانند آموزش و اشتغال جهت بالا بردن کیفیت زندگی این گروه از بیماران توصیه
میشود.
علی اردلان، کورش هلاکویی نایینی، اریک نوجی، رونالد لابورته، محمدرضا افلاطونیان، محمود نکویی مقدم،
دوره 2، شماره 3 - ( 1-1385 )
چکیده
مقدمه و اهداف: تفاوت چشمگیر تعداد مرگ و مصدومیت در زلزلههای مختلف، حتی با بزرگی یکسان، نیاز به بررسی عوامل مؤثر را ایجاد میکند. هدف این مطالعه تعیین عوامل مؤثر سازهای و برخی خصوصیات فردی در وقوع مرگ و صدماتی است که در ارتباط مستقیم با زلزله 5 دیماه 1382 بم روی دادهاند.
روش کار: جمعیت مطالعه، ساکنین منطقه زلزلهزدهی بم در روزهای نوزدهم و بیستم پس از زلزله بودند. در یک مطالعهی مقطعی 420 خانوار ساکن منطقه زلزلهزده بم در روزهای نوزدهم و بیستم پس از زلزله با روش نمونهگیری خوشهای مبتنی بر موقعیت جغرافیایی بررسی شدند و اطلاعات مربوط به اعضاء خانواری که در زمان زلزله در داخل ساختمان قرار داشتند از نظر خصوصیات ساختمان و بروز مرگ و صدمات سرپایی و بستری جمعآوری شدند. تحلیل دادهها با نرم افزار 0/8STATA و با استفاده از رگرسیون لجستیک انجام گرفت.
نتایج: در این مطالعه 2089 نمونه، شامل 1089 مرد (1/52%) و 1000 زن (9/47%) بررسی شدند. در این موارد، 369 مورد مرگ (1/21%-3/14=CI95%، 7/17%) و 122 مورد (1/7%-5/4=CI95%، 8/5%) مصدومیت منجر به بستری و 319 مورد مصدومیت سرپایی (8/17%-6/12=CI95%، 3/15%)در ارتباط مستقیم با زلزله روی داده بود. عوامل مؤثر بر بروز مرگ عبارت بودند از: تخریب ساختمان (29/11%-56/3=CI95%، 34/6%=OR)، حضور در ساختمانهای خشت و گلی (40/3-03/1=CI95%، 87/1%=OR)، سن زیر 6 سال (11/7-17/2=CI95%، 93/3%=OR) و سن 65-56 سال (15/5-23/1=CI95%، 52/2%=OR) الگوی مشابه، به جز تاثیر نوع مادهی اصلی ساختمان، در عوامل مؤثر بر مصدومیت بستری و سرپایی مشاهده شد.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این مطالعه عوامل مؤثر بر مرگ، تخریب کامل ساختمان، حضور در ساختمانهای ساخته شده با مواد سنتی و سن پایین و بالا بودند. عوامل مؤثر بر صدمات بستری و سرپایی نیز عبارت بودند از تخریب کامل ساختمان و سن پایین و بالا. این مطالعه اولین مطالعه اپیدمیولوژی تحلیلی است که به بررسی عوامل مؤثر بر مرگ و صدمات در کشور زلزله خیز ایران پرداخته است.
نفیسه عبدالهی، عباسعلی کشتکار، شهریار سمنانی، غلامرضا روشندل، سیما بشارت، حمیدرضا جوشقانی، عبدالوهاب مرادی، خدابردی کلوی، صبا بشارت، علی جباری، محمدجواد کبیر، سیداحمد حسینی، سیدمهدی صداقت، احمد دانش، دانیال روشندل،
دوره 2، شماره 3 - ( 1-1385 )
چکیده
مقدمه و اهداف: هر چند که مطالعات متعددی در رابطه با عفونت هپاتیت B انجام شده است ولی همچنان جنبههایی از اپیدمیولوژی بیماری ناشناخته باقی مانده است. مطالعات مبتنی بر جمعیت کمی در این خصوص در ایران انجام شده است لذا مطالعه فوق به منظور بررسی شیوع سرولوژیک هپاتیت B در استان گلستان انجام شده است.
روش کار: جمعیت مورد مطالعه کلیه افراد 65-25 ساله ساکن در مناطق شهری و روستائی استان گلستان بودند که بر اساس نمونه گیری خوشهای تعداد 1850 نفر از آنان انتخاب و با مراجعه به درب منازل، از آنان جهت تکمیل پرسش نامه و انجام آزمایشات دعوت به عمل آمد. نمونه خون گرفته شده از نظر نشانگرهای سرمی ویروس هپاتیت B (HBsAg، (HBcAb به وسیله روش الیزا بررسی و نتایج در
گروههای مختلف سنی و جنسی مقایسه شد. برای آنالیز دادهها از نرم افزارهای آماری SPSS و Stata استفاده شد.
نتایج: هزار و هشتصد و پنجاه نفر از افراد، تحت غربال گری مارکرهای هپاتیتB قرار گرفتند. شیوع استاندارد شده سنی و جنسی
(Age & Sex Standardized Prevalence) برای موارد HBsAg مثبت، 7/9% (7/11-6/7 =CI95%) بود. شیوع استاندارد شده سنی برای موارد HBsAg مثبت در مردان (8/10%) بیشتر از زنان (6/8%) بود (7/1-9/0=CI95% ،28/1=OR). شیوع موارد HBsAg مثبت در افراد مجرد به طور معنی داری بالاتر از افراد متأهل بود (5/3-29/1=CI95% ،13/2=OR). شیوع موارد مثبت HBsAg در افراد ساکن شهر بالاتر از روستاییها بود (3/2-9/0=CI95% ،46/1=OR). شیوع استاندارد شده سنی و جنسی برای موارد HBcAb مثبت دراین مطالعه، 1/36% بود. این یافته در زنان بیشتر از مردان (8/1-19/1=CI95% ،46/1=OR) و در افراد متأهل بیشتر از افراد مجرد بود (45/2-02/1=CI95% ،58/1=OR). همچنین شیوع موارد HBcAb مثبت در مناطق شهری بالاتر از مناطق روستائی بود (6/1-09/1=CI95% ،34/1=OR).
نتیجهگیری: بر اساس این مطالعه شیوع موارد مثبت HBsAg در استان گلستان بالاتر از سطح گزارش شده توسط سازمان جهانی بهداشت برای ایران بوده است. این میزان حتی از مقادیر مطالعات قبلی انجام شده در ایران نیز بالاتر است. این مسئله به خصوص برای
سیاستگذاران امر سلامت در استان گلستان حائز اهمیت بوده و برنامهریزیهای اساسی برای پیشگیری از آن را میطلبد.
عباس فدائی، فرهاد مصدق، منصور علیمرادی، محمدامین پورحسینقلی،
دوره 2، شماره 3 - ( 1-1385 )
چکیده
مقدمه و اهداف: سالانه حدود دو میلیون نفر از مسلمانان جهان در مراسم حج شرکت مینمایند. حجاج بایستی در مدت زمان محدود اعمال خود را در یک فضای فیزیکی محدود انجام دهند، لذا تراکم جمعیت باعث ایجاد تماسهای نزدیک غیرقابل اجتناب میشود، که خود میتواند باعث شیوع بیماریهای مختلف عفونی و مسری شود.
با توجه به اینکه شایعترین شکایت حجاج در این سفر علائم تنفسی شبه آنفلوانزا است که باعث اختلال در انجام اعمال حج میشود، با مطالعه حاضر، اثر بخشی واکسیناسیون آنفلوانزا بر سندرم تنفسی شبه آنفلوانزا حجاج را میتوان اندازهگیری نموده و از آن جهت برنامهریزیهای آتی استفاده نمود.
روش کار: در این مطالعه که به صورت کارآزمائی بالینی تصادفی دو سوکور بر روی 156 زائر شهرستان ابهر انجام شد، به ترتیب ورود به جلسات توجیهی در مسجد و نیز به تفکیک جنس به صورت یک در میان واکسن و دارونما تزریق شد و اطلاعات توسط فرد واکسیناتور به عنوان گیرنده داروی A یا B ثبت گردید. سپس این افراد در طول سفر حج از نظر علائم سندرم تنفسی حاد مورد بررسی قرار گرفته و روزانه در پرونده فردی حجاج ثبت گردید. پروندهها پس از بازگشت از حج توسط فرد سوم (مجری طرح) بر اساس قرار گرفتن زائر در گروه A یا B طبقه بندی شده و اطلاعات پرونده استخراج و در نهایت با مشخص شدن واکسن و دارونما در مورد نتایج بحث و آنالیز صورت گرفت.
نتایج: یکصد و چهل و هفت نفر از زائران طی مدت حج بیماری سندرم تنفسی حجاج را تجربه کردند که 5/90% از کل زائران را تشکیل میدادند. در گروه مورد 93% زائران و در گروه شاهد 96% زائران بیمار شدند و اختلاف معنیداری از نظر درصد ابتلا مشاهده نشد.
نتیجه گیری: واکسیناسیون آنفلوانزا در پیشگیری از بیماری سندرم تنفسی حجاج سال 1381 تاثیری نداشت، لذا میتوان توصیه نمود که واکسن آنفلوانزا فقط برای کسانیکه اندیکاسیون دیگری غیر از سفر حج ندارند تجویز نشود. لیکن جهت اخذ سیاستهای مناسب
پیشگیرانه، همچنان به تحقیقات بیشتری نیاز است.
اکبر فتوحی، مهدی خباز خوب، حسن هاشمی، کاظم محمد،
دوره 3، شماره 1 - ( 6-1386 )
چکیده
مقدمه و اهداف: شناسایی زودرس اختلالات بینایی سنین پایین با میزان پاسخ مناسبتری همراه است. یکی از راههای شناسایی این اختلالات غربالگری دید در بدو ورود به مدرسه میباشد. با توجه به اهمیت این برنامهها هدف از این گزارش تعیین اعتبار معاینات چشم بدو ورود به مدرسه در دانشآموزان دزفول میباشد.
روش کار: طی یک مطالعه مقطعی و با استفاده از نمونهگیری تصادفی خوشهای، تعداد 5721 نفر دانش آموز دزفولی از 39 خوشه انتخاب شدند. از افراد شرکت کننده در این مطالعه اطلاعات مربوط به معاینات دید 2158 دانشآموز که در زمان آغاز سال تحصیلی توسط مربیان و معلمان صورت گرفته بود از پروندههای آنان استخراج شد و با نتایج به دست آمده از معاینات اپتومتریستها مقایسه شد. سنجش حدت بینایی اصلاح نشده، توسط اپتومتریستها و مربیان بوسیله چارت E صورت گرفت.
نتایج: معاینات غربالگری انجام شده در دانشآموزان شهرستان دزفول بر اساس معاینات اپتومتریستها دارای 25% حساسیت و 6/96% ویژگی بود همچنین ارزش اخباری مثبت و منفی معاینات غربالگری به ترتیب 4/13% و 4/98% بود. اختلاف مشاهده شده حساسیت و ویژگی بین دو جنس از نظر آماری معنیدار نیست (۳۵۶/0=P و ۲۲۸/0=P). اختلاف مشاهده شده در شهر و روستا فقط در مورد ویژگی از نظر آماری معنیدار است به طوریکه این مقدار در روستا بیشتر است (001/0P<).
نتیجه گیری: یافتههای این مطالعه نشان میدهد که معاینات غربالگری صورت گرفته در مدارس دزفول برای اختلالات بینایی از اعتبار و صحت کافی برخوردار نبوده است و حساسیت کافی برای یافتن موارد را نداشته است. لازم است با همکاری ارگانهای مربوطه چارهای در این خصوص اندیشیده شود تا موارد منفی کاذب مشاهده شده را در معاینات بدو ورود به مدرسه با غربالگری هوشیارانهتر کاهش داد.
محمدامین پورحسینقلی، ابراهیم حاجی زاده، علیرضا ابدی، آزاده صفایی، بیژن مقیمی دهکردی، محمد رضا زالی،
دوره 3، شماره 1 - ( 6-1386 )
چکیده
مقدمه و اهداف: در بسیاری از تحقیقات پزشکی، با هدف بررسی توزیع بقای بیماران سرطانی براساس گروهبندیهای دموگرافیک و کلینیکی از رگرسیون کاکس استفاده میشود حال آنکه مدلهای پارامتریک در برخی شرایط میتوانند جایگزین مناسبی باشند. هدف از مطالعه حاضر مقایسه کارایی رگرسیون کاکس و مدلهای پارامتریک در تحلیل بقای بیماران مبتلا به سرطان معده تحت مداوا در بخش گوارش بیمارستان طالقانی تهران است
روش کار: این تحقیق یک مطالعه گذشتهنگر بود که از طریق مراجعه به پرونده بیماران مبتلا به سرطان معده که از تاریخ بهمن 1381 لغایت دی 1385 در بخش گوارش بیمارستان طالقانی تهران تحت درمان بودند و از طریق تماس تلفنی، اطلاعات مربوط به بقای بیماران جمعآوری شد و مجموعاً اطلاعات 746 بیمار به مطالعه وارد شدند. برای بررسی عوامل مؤثر بر بقای بیماران از رگرسیون کاکس و مدلهای پارامتریک شامل وایبل، نمایی و لگ نرمال استفاده شد و معیار مقایسه کارایی مدلها ملاک آکائیکه بود. کلیه محاسبات با نرم افزار SAS انجام و سطح معنیداری 05/0 در نظر گرفته شد.
نتایج: نتایج حاصل نشان داد میزان بقا برای بیماران در گروه سنی زیر 35 سال، بیمارانی با تومورهای کوچک و بیمارانی که هنوز دچار متاستاز نشده بودند به طور معنیداری بالاتر است (05/0P<) همچنین طبق ملاک آکائیکه، کارایی کاکس و مدل نمایی در آنالیز چند متغیری مشابه بودند اما در آنالیز تک متغیری، جز در مدل مربوط به تحلیل اثر اندازه تومور، مدلهای پارامتریک از مدل کاکس کارایی بهتری داشتند و در میان آنها مدل لگ نرمال از همه مناسبتر به نظر میرسید.
نتیجه گیری: مدل کاکس و مدل نمایی در آنالیز چند متغیری مشابه بودند و اگر چه در آنالیز تک متغیری یک مدل مشخص به عنوان کاراترین مدل به دست نیامد اما نتایج نشان داد مدل لگ نرمال در میان مدلهای پارامتریک بهترین برازش را دارد و میتواند به عنوان جایگزین کاکس در تحلیل بقای بیماران سرطان معده به کار رود.
مهدی خباز خوب، اکبر فتوحی، محمدرضا مجدی، علی مرادی، زهرا حائری کرمانی، سیدمحسن سیدنوزادی،
دوره 3، شماره 1 - ( 6-1386 )
چکیده
مقدمه و اهداف: تعیین رابطه برخی عوامل دموگرافیک و محیطی مرتبط با شرایط زندگی با بیماری اسهال حاد در کودکان مراجعه کننده به بیمارستان دکتر شیخ مشهد میباشد.
روش کار: بیمارستان دکتر شیخ مشهد مرکز تخصصی اطفال در شهر مشهد میباشد. 220 مورد و 220 شاهد برای مطالعه انتخاب گردید. موارد کودکانی که طی سه روز قبل از مراجعه به بیمارستان مدفوع شل و آبکی داشتند و تشخیص پزشک مبنی بر اسهال حاد بود تعریف گردید و از میان موارد مراجعه کرده به اورژانس بیمارستان انتخاب شدند. گروه شاهد از همان جامعه موردها انتخاب شد. شاهدها در اورژانس از بیماران سوختگی، تصادفات، بیماریهای حاد تنفسی، و بیماریهایی که واجد شرایط بودند انتخاب شدند.
نتایج: متغیرهای شیر مصرفی تا 6 ماهگی، مصرف آنتی بیوتیک طی 15 روز گذشته، شاغل بودن مادر کودک، آشنایی مادر کودک با
ORS، محل سکونت و قطعی آب طی یک هفته قبل از بیماری، از عوامل مستقلی بودند که با استفاده از مدلهای رگرسیون لجستیک جداگانه رابطه معنیداری از نظر آماری با اسهال حاد در کودکان داشتند. در یک مدل رگرسیون لجستیک چندگانه رابطه بین عوامل فوق به عنوان متغیرهای مستقل و بیماری اسهال حاد مورد بررسی قرار گرفت. مصرف شیر خشک قبل از 6 ماهگی (79/5-77/1 :CI95% ،21/3OR=) و مستأجر بودن (71/2-24/1 :CI95% ،83/1OR=) و شاغل بودن مادر (06/5-2/1 :CI95% ،48/2OR=) عوامل مؤثر بر اسهال حاد بودند که در مدل لجستیک چندگانه باقی ماندند و رابطه معنیدار با بیماری داشتند.
نتیجه گیری: طی این مطالعه عوامل خطر محیطی مهمی شناخته شد. گروههای در معرض خطر و مادران اطفالی که کودک زیر 5 سال دارند باید از این عوامل مؤثر آگاه باشند تا بتوانند در جلوگیری از بروز بیماری در کودکشان اقدام کنند. جلوگیری از بروز اسهال حاد در کودکان میتواند از خسارتهای مالی سنگینی که به نظام بهداشتی وارد میشود محافظت کند.
محمدرضا افلاطونیان،
دوره 3، شماره 1 - ( 6-1386 )
چکیده
مقدمه و اهداف: اعتیاد و سوءمصرف مواد یکی از بحرانهای چهارگانه در جهان برشمرده میشود. نخستین گام مبارزه با هر پدیده اجتماعی و یا بیماری شناخت صحیح آن است. این مطالعه صرفاً با هدف تعیین ارتباط بین گروههای خونی و گرایش به اعتیاد به صورت مورد ـ شاهدی در دو گروه معتادان مراجعهکننده به کلینیک ترک و اهداءکنندگان خون مراجعهکننده به سازمان انتقال خون در شهر بم انجام شد.
روش کار: این مطالعه تحلیلی به صورت مورد شاهدی میباشد که حجم نمونه شامل 249 نفر معتاد خودمعرف به کلینیک ترک به عنوان گروه مورد و 360 نفر داوطلب گروه شاهد شامل اهداءکنندگان خون و مراجعهکننده به سازمان انتقال خون در شهر بم میباشد. خصوصیات دموگرافیک و گروههای خونی و RH دو گروه با نرم افزار SPSS و آزمون کای دو تجزیه و تحلیل گردید.
نتایج: نتایج این تحقیق نشان داد فراوانی گروه خونی AB به نحوه معنیدار بین معتادان بیش از گروه شاهد بوده است.
نتیجهگیری: مطالعات زیادی ارتباط گروه خونی و فاکتور
RH را با بیماریهای عفونی، غیرعفونی، روانی و اجتماعی گزارش نمودهاند. نتایج این تحقیق نشان داد که رابطه معنیداری بین گروههای خونی و اعتیاد وجود دارد. در مجموع به نظر میرسد احتمالاً ژنتیک در گرایش به اعتیاد نقش داشته باشد که میتواند زمینه تحقیقات وسیعی برای متخصصین ژنتیک، ایمونولوژیست و رشتههای وابسته را فراهم نماید.
مینو محمد شیرازی، فروغ اعظم طالبان، معصومه ثابت کسایی، علیرضا ابدی، محمدرضا وفا، خندان زارع، فریبا سید احمدیان،
دوره 3، شماره 1 - ( 6-1386 )
چکیده
مقدمه و اهداف: نتایج مطالعات در مورد اثر نوع چربی دریافتی در رژیم غذایی بر روند ایجاد آترواسکلروز در عروق متفاوت است. در این مطالعه اثر روغن ماهی و رژیمی که دارای الگوی چربیهای دریافتی در رژیم غذایی ایرانیان است، با رژیم غذایی استاندارد بر ایجاد آترواسکلروز در موش صحرایی مورد مقایسه قرار گرفته است.
روش کار: سی سر موش صحرایی ماده در دوران بارداری و شیردهی با سه نوع رژیم غذایی تغذیه شدند، رژیم استاندارد موش صحرایی (که چربی آن تنها از روغن سویا تشکیل میشود)، رژیم غذایی دارای روغن ماهی و رژیم دارای الگوی چربیهای دریافتی در رژیم غذایی ایرانی (شامل کره، روغن نباتی جامد و روغن مایع آفتابگردان). موشهای صحرایی متولد شده نیز پس از از شیرگیری با همان رژیم غذایی مادر تغذیه شدند. مراحل ایجاد آترواسکلروز در موشهای متولد شده در دو زمان از شیرگیری و بلوغ ارزیابی شد. میانگین مقادیر به دست آمده با نرم افزار SPSS و از طریق آزمون کروسکال والیس مقایسه گردید.
نتایج: میزان رگه چربی وضخیمشدگی انتیما در آئورت هم در زمان از شیرگیری و هم در زمان بلوغ در موشهای صحرایی تغذیه شده با رژیم استاندارد به طور معنیداری کمتر از دو گروه دیگر بود. رژیم غذایی دارای روغن ماهی و رژیم دارای الگوی چربی مصرفی ایرانی نسبت به رژیم استاندارد باعث آسیب آترواسکلروتیک بیشتر در آئورت گردیدند.
نتیجهگیری: به نظر میرسد رژیم غذایی که نسبت اسیدهای چرب امگا-3 به امگا-6 آن حدود 6 به 10 باشد (رژیم دارای روغن ماهی در پژوهش حاضر)، باعث تشدید آترواسکلروز در آئورت میگردد. همچنین به نظر میرسد که رژیم غذایی فعلی جامعه ایران که دارای اسیدهای چرب اشباع فراوان است،آترواسکلروز را در آئورت تشدید میکند.
سالک سالک، محمدرضا مسجدی، سلماز سالک، حبیب امامی،
دوره 3، شماره 3 - ( 11-1386 )
چکیده
مقدمه و اهداف: استان گلستان هر ساله، بعد از سیستان و بلوچستان به عنوان دومین استان پرشیوع کشور از نظر بیماری سل گزارش
میشود. این مطالعه با هدف بررسی میزان بروز سل در قومیتهای مختلف ساکن استان گلستان انجام شد.
روش کار: در مطالعهای توصیفی، تمامی بیماران مبتلا به یکی از اشکال مختلف سل ریوی اسمیر مثبت ومنفی، خارج ریوی و ارزنی طی سالهای 1382-1378 در استان گلستان مورد مطالعه قرار گرفتند و میزان بروز همه اشکال سل در قومیتهای مقیم استان مورد مقایسه گردید.
نتابج: تعداد2773 بیمار سلی ثبت شده بین سالهای 1382–1378 در مرکز مبارزه با بیماریهای واگیر استان گلستان قابل دسترسی بودند که وارد مطالعه شدند. 47% آنها مرد و بقیه زن بودند. بر اساس نوع بیماری، 7/62% بیماران، سل ریوی اسمیرمثبت، 4/16% اسمیر منفی، 7/20% خارج ریوی و 1/0% ارزنی بودند. به طور کلی میزان بروز تمامی اشکال سل طی مدت مطالعه 36 مورد در صدهزار نفر بوده که روند تغییرات این شاخص طی مدت مطالعه اختلاف آماری معنیداری را نشان نداد. نظر به توزیع سل در قومیتهای این استان، سیستانیها و بلوچها با مجموع تنها 20% کل جمعیت استان، بیش از 50% کل موارد سل این منطقه را به خود اختصاص دادند. میزان بروز سل در سیستانیها، 10 برابر ترک و کردها، 6 برابر فارسها، 4 برابر ترکمنها و 5/2 برابر افغانیهای این منطقه بود.
نتیجه گیری: میزان بروز سل نزد قومیتهای مختلف استان گلستان تفاوت چشمگیری داشت و سیستانیها بیش از همه اقوام ساکن در این منطقه مبتلا به بیماری سل شدند.