جستجو در مقالات منتشر شده


40 نتیجه برای پروین

پروین یاوری، میراحمد موسوی‌زاده، بهبود صدرالحفاظی، رضا خدابخشی، حسین مدنی، یدا... محرابی،
دوره 1، شماره 3 - ( 12-1384 )
چکیده

مقدمه و اهداف: سرطان پستان در اکثر نقاط جهان از جمله شایع‌ترین سرطانهای زنان به شمار می‌آید و میزان بروز آن در بین زنان ایرانی در حال افزایش است. به گونه‌ای که به نظر می‌رسد سن بروز این بیماری در ایران نست به کشورهای غربی پایین‌تر باشد. پژوهش حاضر یک مطالعه مورد ـ شاهد است که به منظور تعیین اثر عوامل مربوط به باروری در ایجاد سرطان پستان در زنان ایرانی طراحی شده است.
روش کار: این مطالعه در سال 1383 در بیمارستان شهدای تجریش(دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی) و با شرکت 303 بیمار مبتلا به سرطان پستان و همین تعداد افراد غیر مبتلا به این بیماری انجام شد. افراد مبتلا یا گروه مورد (case) از طریق بخش انکولوژی بیمارستان شهدا شناسایی و گروه شاهد (control) از بین مراجعین به درمانگاه‌های سرپایی یا بیماران بستری در سایر بخشهای همین مرکز انتخاب شدند. این افراد از نظر سن مورد همسان‌سازی (matching) قرار گرفتند و از تمامی آنان رضایت برای شرکت در مطالعه گرفته شد. اطلاعات باروری و جمعیت‌شناختی افراد طی مصاحبه حضوری و تکمیل پرسش‌نامه جمع‌آوری شدند. تجزیه و تحلیل داده‌ها با به‌کارگیری نسبتهای شانس و حدود اطمینان 95% و نیز مدل رگرسیون لجستیک انجام گرفت.
نتایج: میانگین و انحراف معیار سن در دو گروه مورد و شاهد به ترتیب 8/9 ± 8/48 سال و 1/11± 2/50 سال بود (دامنه تغییرات
84-24 سال). در آنالیزهایی که از نوع رگرسیون لجستیک چند متغیره بود مشخص شد سن زنان هنگام اولین زایمان و تعداد زایمانهای منجر به تولد نوزاد زنده (live birth)، زنانی که هرگز ازدواج نکرده‌اند، زنانی که دوران پس از یائسگی را سپری می‌کنند و نیز کسانی که سابقه مصرف قرصهای ضد بارداری یا تابش اشعه X به قفسه سینه در فاصله سنین نوجوانی تا 30 سالگی را دارند، بیشتر در معرض خطر ابتلا به سرطان پستان هستند.
نتیجه‌گیری: بر اساس این یافته‌ها توصیه می‌شود که زنان دارای این نوع عوامل خطر نسبت به مراقبتهای لازم برای تشخیص زودرس، به موقع اقدام کنند.


محمد امین پورحسینقلی، یدا... محرابی، حمید علوی مجد، پروین یاوری،
دوره 1، شماره 3 - ( 12-1384 )
چکیده

مقدمه و اهداف: رگرسیون لجستیک یکی از کاربردی‌ترین مدل‌های خطی تعمیم‌یافته برای تحلیل رابطه‌ی یک یا چند متغیر توضیحی بر متغیر پاسخ رسته‌ای است. زمانی که بین متغیرهای توضیحی همبستگی‌های نسبتا قوی وجود داشته باشد هم‌خطی چندگانه ایجاد شده، ممکن است به کاهش کارآیی مدل منجر شود. هدف این تحقیق استفاده از متغیرهای پنهان برای کاهش اثر هم‌خطی چندگانه در تحلیل یک مطالعه مورد ـ شاهدی است.
روش کار: داده‌های مورد استفاده در این تحقیق متعلق به یک مطالعه مورد ـ شاهدی است که در آن 300 نفر زن مبتلا به سرطان پستان با 300 زن شاهد از نظر عوامل خطر مورد مقایسه قرار گرفتند. برای بررسی اثر هم‌خطی، پنج متغیر کمی که بین آن‌ها همبستگی بالایی وجود داشت، در نظر گرفته شدند. ابتدا مدل لجستیک به متغیرهای فوق برازش داده شد. سپس به منظور حذف اثر هم‌خطی، دو متغیر پنهان با استفاده از هرکدام از دو روش تحلیل عاملی و تحلیل مؤلفه‌های اصلی به‌دست آورده، بر مبنای آن‌ها پارامترهای مدل‌های لجستیک مجدداً محاسبه شدند. کارآیی مدل‌ها، با استفاده از خطای استاندارد پارامترها مقایسه گردید.
نتایج:
مدل رگرسیون لجستیک براساس متغیرهای اولیه حاکی از مقادیر غیرعادی نسبت شانس برای سن در اولین زایمان زنده (453503 و 10184==%95CI و 67960OR=) و سن در اولین حاملگی (000029/0OR=) بود. درحالی که پارامترهای مدل‌های لجستیک حاصل از متغیرهای پنهان به دست آمده از هر دو روش تحلیل عامل و تحلیل مؤلفه‌های اصلی، از نظر آماری معنی دار (003/0>p) و خطای استاندارد همه‌ی آن‌ها کوچک‌تر از خطای استاندارد مربوط به رگرسیون لجستیک معمولی بود. فاکتورها و مولفه‌های اصلی تولید شده توسط دو روش حداقل 85 درصد کل واریانس را تبیین کردند.
نتیجه‌گیری: تحقیق نشان داد انحراف استاندارد پارامترهای برآورد شده در رگرسیون لجستیک براساس متغیرهای پنهان از رگرسیون لجستیک براساس مشاهدات اولیه کوچکتر بوده و در نتیجه این‌گونه مدل‌بندی در تحلیل برخی عوامل خطر سرطان پستان که هم‌خطی دارند کارآتر است.


پروین یاوری، محمدامین پورحسینقلی،
دوره 2، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

مقدمه و اهداف: برآورد اثر متقابل ژن-محیط، در مطالعات مورد-شاهد، به طور گسترده‌ای مورد توجه محققان قرار گرفته است. به دلیل برخی از مشکلات و محدودیت‌های مربوط به نمونه‌گیری گروه شاهد، روش‌های نوینی برای برآورد اثر متقابل ژن-محیط ابداع شده است که بدون نیاز به گروه شاهد، اثر متقابل ژن-محیط را برآورد می‌کند. یکی از این روش‌ها، مطالعه فقط-مورد است که در آن اثر متقابل ژن-محیط فقط براساس اطلاعات موجود در گروه مورد به دست می‌آید. هدف از این تحقیق برآورد اثر متقابل ژن-محیط در بیماران مبتلا به سرطان پستان مراجعه‌کننده به بیمارستان، با استفاده از روش آنالیز فقط-مورد و مقایسه نتایج حاصل با روش آنالیز مورد-شاهد است.
روش کار: در این تحقیق، متغیر‌های باروری شامل سن در اولین بارداری، تعداد تولدهای زنده، یائسگی و تعداد سال‌های بعد از یائسگی به عنوان فاکتور‌های محیطی انتخاب شدند. هم‌چنین سابقه‌ی فامیلی سرطان پستان در بستگان درجه اول به عنوان فاکتور ژنتیکی انتخاب شد. از دو روش آنالیز فقط-مورد و آنالیز مورد-شاهد برای برآورد اثرات متقابل ژن-محیط استفاده شد. برای مقایسه‌ی کارایی آماری دو روش آنالیز مورد-شاهد و آنالیز فقط-مورد، خطای استاندارد و فاصله‌های اطمینان 95% و نیز -2loglikelihood مورد استفاده قرار گرفت.
نتایج: اثر معنی‌داری بین متغیر یائسگی و سابقه‌ی فامیلی سرطان پستان در هر دو روش آنالیز مشاهده شد (90/16-10/1=CI، 32/4=OR در آنالیز مورد-شاهد و 87/9-17/1=CI، 40/3=OR در آنالیز فقط-مورد). هم‌چنین اثر معنی‌داری بین متغیر تعداد سال‌های پس از یائسگی و سابقه‌ی فامیلی سرطان پستان در هر دو روش آنالیز مشاهده شد (16/1-98/0=CI، 07/1=OR در آنالیز مورد-شاهد و 12/1-01/1=CI، 07/1=OR در آنالیز فقط-مورد). تمام فواصل اطمینان برآوردشده برای نسبت‌های شانس اثرات متقابل در آنالیز فقط-مورد از آنالیز مورد-شاهد کمتر بودند و -2loglikelihood مدل‌های آنالیز فقط-مورد از مدل‌های متناظر خود در آنالیز مورد-شاهد نیز کمتر بود.
 نتیجه‌گیری: با توجه به کوتاه‌تر بودن فواصل اطمینان و -2
oglikelihood مدل‌ها، آنالیز فقط-مورد نسبت به آنالیز مورد-شاهد برای برآورد اثر متقابل ژن-محیط در بیماران مبتلا به سرطان پستان از نظر آماری کاراتر است.
حمیدرضا باصری، کورش هلاکویی نایینی، احمد رئیسی، خندان شاهنده، کامران اکبرزاده، منصور رنجبر، عبدالمحسن پروین،
دوره 3، شماره 3 - ( 11-1386 )
چکیده

مقدمه و اهداف: هدف مطالعه حاضر مقایسه آگاهی، نگرش و عملکرد جمعیت مهاجرین افغانی (جامعه غیربومی) با ایرانیان (جامعه بومی) در یکی از مالاریا خیزترین مناطق، شهرستان ایرانشهرنسبت به انتقال و پیشگیری از مالاریا است.
روش کار: این مطالعه، یک بررسی مقطعی است بر روی 775 نفر ایرانیان و افاغنه ساکن منطقه ایرانشهر در محدوده سنی 55-15 سال در طی 10 ماه درطی سال­های 1385-1384 انجام گرفت. با مراجعه به درب منازل 381 نفر ایرانی و 376 نفر افاغنه به طور تصادفی با روش نمونه­گیری خوشه­ای انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. برای همه نمونه­ها پرسش­نامه­ای حاوی پرسش­های دموگرافیک، آگاهی، نگرش و عملکرد به طریق مصاحبه تکمیل شد.
نتایج: در این مطالعه نتایج نشان داد که بیشتر شرکت­کنندگان ایرانی و افغانی با حداقل یکی از سه علائم مشخصه مالاریا یعنی تب، لرز و درد استخوان و عضلات آشنایی دارند. اکثریت ایرانیان و افاغنه می­دانستند که نیش پشه عامل انتقال مالاریا است ولی تفاوت معنی­داری بین دو گروه از نظر آگاهی به انتقال مالاریا توسط نیش پشه مشاهده شد. (001/0>P 2/142= 2χ). بیشترین منبع کسب اطلاعات درباره مالاریا برای ایرانی­ها (5/44% از آن­ها) از طریق مراکز بهداشتی درمانی بود در حالی­که در بین افاغنه3/65% آن­ها اظهار داشتند که اطلاعات خود را از خویشان و دوستان کسب می­کنند. به طور کلی 4/3% از شرکت­کنندگان به نقش رسانه­های عمومی به اطلاع رسانی در مورد مالاریا اشاره کردند. طبق نتایج به دست آمده فقط 24% از کل شرکت­کنندگان در این مطالعه اظهار داشتند که از پشه­بند استفاده می­کنند. میزان استفاده از پشه­بند در بین ایرانیان 4 برابر افاغنه بود.
نتیجه­ گیری: در یک جمع­بندی کلی اگر چه اکثر شرکت­کنندگان از هر دو گروه با مالاریا و نحوه انتقال آن آشنا هستند ولی برای پیشگیری از ابتلاء به این بیماری اقدامی نمی­کنند. هم­چنین علت بالا بودن نسبی موارد مالاریا در بین افاغنه ممکن است ناشی از شیوه زندگی آن­ها باشد نه صرفاً از مسافرت­های برون مرزی، چرا که در مقام مقایسه اهالی بلوچیستان نیز این­گونه تردد را دارند. در این مطالعه هم­چنین مشخص شد که افاغنه ارتباط ضعیفی با مراکز بهداشتی درمانی دارند که این امر نیز در درمان به موقع و کامل بیماری اهمیت زیادی خواهد داشت.
محمدعلی حسین پور فیضی، محمد مسافری، سعید دستگیری، شهین زلالی، ناصر پولادی، پروین آذرفام،
دوره 3، شماره 3 - ( 11-1386 )
چکیده

مقدمه و اهداف: آرسنیکوزیس یکی از جدی­ترین بیماری­های زیست محیطی ناشی از ماده شیمیائی آرسنیک است که اغلب به واسطه مصرف آب آلوده به آرسنیک بروز می­نماید. عوارض و ناراحتی­های بهداشتی شامل کراتوزیس، پیگمنتاسیون و زخم­های پوستی و انواع سرطان در انسان­ها می­باشد. در مطالعه حاضر با توجه به آلودگی گزارش شده در روستای قوپوز از توابع شهرستان هشترود، عوارض بهداشتی و تغییرات کروموزومی حاصل از مصرف آب آلوده به آرسنیک مورد بررسی قرار گرفت.
روش کار: تحقیق یک مطالعه مقطعی است که با هدف تعیین شیوع عوارض کروموزومی، پوستی (هیپر کراتوزیس و هیپر پیگمانتاسیون) و دیگر عوارض (فشار خون بالا) حاصل از آرسنیک در آب روستای قوپوز به عنوان گروه در معرض خطر مواجهه انجام شد. در طی مطالعه 101 نفر در روستای قوپوز و 107 نفر در روستای مایان به عنوان روستای شاهد مورد مطالعه قرار گرفتند. معاینات پزشکی توسط پزشک آموزش دیده به عمل آمد. 46 نمونه خون جهت مطالعه کاریوتایپ تهیه شد. آنالیز فلزات سنگین آب با استفاده از روش Inductively Coupled Plasma (ICP) به انجام رسید.
نتایج: در روستای قوپوز آلودگی آب به آرسنیک مشاهده گردید به طوری­که در آب چشمه­های یوخاری بلاغ، لوله بلاغ و آب لوله­کشی به ترتیب 7/7، 8/49 و 25 برابر حداکثر مجاز استاندارد ملی بود. در روستای قوپوز میانگین سطح فشار خون سیستولیک (142-132 :CI95% ،137) به طور کاملاً معنی­داری بیشتر از همان مقدار در روستای مایان به عنوان گروه کنترل بود (114-9/99 :CI95% ،107). به همین ترتیب متوسط سطح فشار خون دیاستولیک نیز در روستای قوپوز (85-79 :CI95% ،82) به طور معنی­داری بیشتر از میانگین مربوطه در روستای مایان (75-66 :CI95% ،71) بود. وقوع هیپرکراتوزیس در اثر مواجهه طولانی مدت با آرسنیک حدود 34 برابر بیشتر از گروه کنترل می­باشد (001/0>, P34OR=) که این تفاوت در شدت وقوع ضایعه و همین­طور محل ایجاد آن نیز از نظر آماری معنی­دار بود. به طور مشابهی وقوع پیگمانتاسیون نیز در اثر مواجهه طولانی مدت با آرسنیک به طور معنی­داری در گروه مواجهه یافته افزایش یافته بود (007/0>, P4/2OR=). گسترش­های کروموزومی به دست آمده، ناهنجاری شکاف کروماتیدی و قطعه کروموزومی را در گروه مواجهه یافته نشان داد که تفاوت موجود معنی­دار بود (05/0>P).
نتیجه ­گیری:
وضعیت آب شرب روستای قوپوز از نظر آرسنیک و نیترات و ... مغایر با استاندارد ملی بود. مصرف آب آلوده به آرسنیک باعث شده تا افراد دچار ناراحتی­های پوستی، فشار خون بالا و برخی اختلالات کروموزومی شوند. لازم است افراد متأثر شده از موضوع تحت درمان قرار گیرند و نظارت مستمر بر تأمین آب شرب سالم در روستا به عمل آید.
کتایون رازجویان، رزیتا داوری آشتیانی، پروین یاوری،
دوره 3، شماره 3 - ( 11-1386 )
چکیده

مقدمه و اهداف: اختلال بیش فعالی کم توجهی یکی از شایع­ترین اختلالات روانپرشکی در کودکان می­باشد که هم در کوتاه مدت و هم در دراز مدت عوارض نامطلوبی برای کودک، خانواده و جامعه به همراه دارد، در نتیجه پیدا کردن راهکارهایی جهت تشخیص صحیح و به موقع آن فواید بسیاری خواهد داشت. به این منظور در این تحقیق به بررسی میانگین نمرات علائم نرم نشانگان عصبی، به عنوان ابزاری جهت تشخیص صحیح­تر و سریع­تردر کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی کم توجهی، و مقایسه آن با کودکان فاقد این اختلال پرداخته­ایم.
روش کار: بیست و پنج کودک بیش فعال کم توجه 12-7 ساله تحت بررسی با پرسش­نامه بیش فعالی کم توجهی DSM-VI، آزمون کانرز والدین و تست 28 موضوعی NES (جهت بررسی علائم عصبی نرم) قرار گرفتند. سپس نتایج آن­ها با 25 کودک فاقد اختلال مقایسه شد.
نتایج: نمره کلی در آزمون NES در گروه مورد 14/4±4/11 و در گروه کنترل 79/2± 6/5 بود که این اختلاف با 0001/0P< کاملاً معنی­دار بود. گروه مورد خصوصاً در رفلکس گلابلار، ‌حرکات آلترناتیو سریع و جداسازی راست-چپ نمرات بالاتری نسبت به گروه کنترل داشتند.
 نتیجه­ گیری: با توجه به تفاوت معنی­دار علائم نرم نشانگان عصبی در کودکان بیش فعال کم توجه، احتمالاً می­توان از این علائم برای تشخیص زودتر اختلال و برداشتن قدم­های سریع­تر جهت پیشگیری و درمان آن استفاده کرد.
زهرا سپهر‌منش، افشین احمدوند، پروین یاوری، رضوان ساعی،
دوره 4، شماره 2 - ( 6-1387 )
چکیده

مقدمه واهداف: نوجوانی از مهم‌ترین مراحل رشد و تکامل انسان است که ویژگی‌های رشدی آن می‌تواند زمینه ساز بروز انواع اختلالات رفتاری، بزهکاری، سوء مصرف مواد و بیماری‌های روانی باشد. با توجه به افزایش تعداد نوجوانان و جوانان در ساختار جمعیتی ایران، شناخت سریع و برنامه‌ریزی مناسب برای کنترل این اختلالات حائز اهمیت است. بر این اساس در پژوهش حاضر، وضعیت سلامت روانی نوجوانان شهر کاشان در سال 1383 مورد برسی قرار گرفته است .
 روش‌کار: در این پژوهش مقطعی، 400 نفر از دانش آموزان دبیرستانی شهر کاشان، به روش نمونه‌گیری طبقه‌ای- تصادفی وارد مطالعه شدند. در این مطالعه ابزار سنجش شامل دو بخش بود. بخش اول شامل مشخصات جمعیت شناختی دانش آموز و بخش دوم پرسشنامه SCL-90-R بود. پرسشنامه مشخصات دموگرافیک شامل سن، جنس، سن پدر ومادر، سن بلوغ جنسی، معدل تحصیلی، سابقه مصرف مواد و اختلال روانی بود. داده‌های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS وآمار توصیفی و آمار آستنباطی (آزمون کروسکال والیس و T-test) مورد تجزیه وتحلیل آماری قرار گرفتند.
 نتایج: بر اساس نتایج بدست آمده، 10 درصد از نوجوانان دبیرستانی، مشکوک به اختلال روانی شناخته شدند. شایع‌ترین علائم روانی بر اساس ابعاد 9 گانه آزمون بترتیب: افکار پارانوئید، حساسیت بین فردی، افسردگی، اضطراب و پرخاشگری بود. میانگین ابعاد روانی در نوجوانان با سابقه تنبیه بدنی، وجود سابقه ترک تحصیل، سابقه اعتیاد و اختلال روانی در خانواده افزایش داشت که از لحاظ آماری این افزایش معنادار بود(05/0P<). در نوجوانان پسر با سابقه مصرف مواد، میانگین ابعاد روانی افسردگی و پرخاشگری بالا‌تر از سایر ابعاد بود. GSI کلی(کلیت ابعاد روانی) در پسران مصرف کننده مواد 9/1 و در نوجوانان دیگر 87/0 بدست آمد که این تفاوت معنی‌دار بود. (05/0p<). در این مطالعه تفاوت معنی‌داری بین جنسیت و سلامت روان(میانگین کلی ابعاد روانی) مشاهده نشد؛ ولی در بعد افسردگی، حساسیت بین فردی و اضطراب بین نوجوانان دختر و پسر اختلاف معنی‌دار مشاهده شد.
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج پژوهش و میزان بالای موارد مشکوک به اختلال روانی در نوجوانان، توجه بیشتر مسولین جهت حل مشکلات بهداشت روانی دانش آموزان و فعال‌سازی مرکز مشاوره مدارس ضروری بنظر می‌رسد و انجام برنامه‌ریزی‌های جامع به منظور ارائه خدمات مشاوره روانپزشکی و اجرای برنامه‌های منظم و مستمر آموزش بهداشت روانی و گنجاندن مطالب درسی در زمینه بهداشت روانی می‌تواند در جهت ارتقاء سلامت روانی دانش آموزان مفید باشد.
جلال پورالعجل، پروین تاجیک، بهاره یزدی زاده، مجتبی صحت، علیرضا صالحی، محسن رضایی، کورش هلاکویی نایینی،
دوره 5، شماره 1 - ( 3-1388 )
چکیده

مقدمه و اهدف: مطالعات مشاهده‌ای غالباً به صورت مشروح و واضح گزارش نمی‌شوند و لذا بررسی قدرت و ضعف این مطالعات کار ساده‌ای نیست. برای این منظور در اکتبر سال 2007 چک لیستی تحت عنوان STROBE توسط عده‌ای از محققین پیشنهاد گردید. هدف این مطالعه بررسی کیفیت ارائه نتایج مطالعات کوهورت قبل از صدور این بیانیه است.

روش کار: در این بررسی، 60 مطالعه کوهورت که قبل از اکتبر 2007 در 6 مجله معتبر بین‌المللی به چاپ رسیده‌ بودند به صورت تصادفی انتخاب و کیفیت آنها بر اساس چک لیست STROBE مورد بررسی قرار گرفت.

نتایج به طور میانگین بیش از 81% (87%- 77% CI: 95%) از مطالعات به 43 جزء تحت بررسی در این پژوهش اشاره نموده بودند. کمترین اشاره (33% مطالعات) به موضوع "رسم فلوچارت" و بیشترین اشاره (100% مطالعات) به موضوعات "زمینه تحقیق" و "فقدان دانش کافی در رابطه با موضوع مورد مطالعه" صورت گرفته بود.

نتیجه‌گیری: گر‌چه کیفیت گزارش نتایج مطالعات کوهورت بررسی شده در این مطالعه در حد قابل قبولی بود، ولی با توجه به اینکه نوع مطالعه، نوع مجله و سال انتشار گزارش‌ها می‌تواند بر کیفیت نتایج مطالعات مشاهده‌ای تأثیر بگذارد، لذا به نظر نمی‌رسد که کیفیت مطالعات مشاهده‌ای که در حال حاضر گزارش می‌شوند با توجه به معیارهای بیاینه STROBE از سطح قابل قبولی برخوردار باشد.


سعید پیروزپناه، فروغ اعظم طالبان، علیرضا ابدی، مرتضی عطری، پروین مهدی پور،
دوره 5، شماره 2 - ( 6-1388 )
چکیده

مقدمه و اهداف: بیان ژنی رتینوئیک اسید رسپتور- بتا2 (RARβ2) در سلول‌های تومور پستان اهمیت درمانی داشته و معمولاً به واسطه هیپرمتیلاسیون در بخش تنظیم کننده بیان ژن (پروموتر) می‌تواند مهار می‌گردد. هدف از انجام این پژوهش، بررسی ارتباط مقادیر فولات، ویتامین ب12 و هموسیستئین تام پلاسما با وضعیت هیپرمتیلاسیون ژن RARβ2 وابسته به سن در بیماران مبتلا به سرطان پستان بود.
روش‌کار: این مطالعه در جامعه‌ای مشتمل بر 126 بیمار مبتلا به سرطان پستان در سنین بین 28 الی 85 سال انجام شد. وضعیت هیپرمتیلاسیون ژن RARβ2 در بافت تومور با استفاده از روش Methylation-specific PCR مورد بررسی قرار گرفت.
نتایج: هیپرمتیلاسیون ژن RARβ2 در 5/36 درصد از بیماران مشاهده گردید. هیپرمتیلاسیون ژن RARβ2 با سن در زمان تشخیص بیماری و تاریخچه فامیلی سرطان پستان ارتباط عکس نشان داد. در بیماران سنین 48 سال به بالا، سطح فولات پلاسما در گروه متیله کمتر از گروه غیر متیله بود (05/0P<). در حالیکه در بیماران سنین 48 سال به پایین، میزان هموسیستئین تام پلاسما در گروه متیله بیشتر از گروه غیر متیله بود(05/0P<). در سنین بالاتر از 48 سال، ارتباط عکس و معنی‌دار بین سطوح فولات (887/0-052/ 0CI:95% و214/0=OR)، ویتامین ب 12 پلاسما (919/0-002/0:CI95% و 039/0 =OR) و وضعیت هیپرمتیلاسیون RARβ2 مشاهده شد. در همین گروه سنی، سطح بالای هموسیستئین پلاسما (7/25-067/1 :CI95%،55/7 =OR) در افزایش شانس بروز هیپرمتیلاسیون RARβ2 نقش داشت.
نتیجه‌گیری: سطوح پایین فولات و ویتامین ب12 پلاسما و سطح بالای هموسیستئین پلاسما می‌توانند در پیش‌آگهی هیپرمتیلاسیون RARβ2 در مبتلایان به سرطان پستان نقش داشته باشند.
هادی استادی مقدم، عباسعلی یکتا، جواد هرویان، عباس عظیمی، محمد جواد خوش سیما، محمد خواجه دلویی، محسن پدرام فر، علی جواهر فروش زاده، سهیل علی اکبری، منیژه هاشمی نژاد، پروین رضوی شاندیز، سمانه گل محمد، زهرا حائری کرمانی، مهدی خباز خوب،
دوره 6، شماره 4 - ( 12-1389 )
چکیده

مقدمه و اهداف: با توجه به کم بودن مطالعات مبتنی بر جمعیت و اطلاعات در ایران، این مطالعه با هدف تعیین شیوع عیوب انکساری و برخی عوامل موثر بر آن در شهر مشهد انجام گردید.
روش‌کار: طی یک مطالعه مقطعی مبتنی بر جمعیت، به وسیله نمونه‌گیری خوشه‌ای طبقه بندی شده تصادفی از جمعیت شهری مشهد نمونه‌گیری به عمل آمد. 4453 نفر جهت شرکت در مطالعه انتخاب شدند که 4/70% در مطالعه شرکت کردند. عیوب انکساری در افراد 15 سال و کمتر بوسیله رفرکشن سیکلوپلژیک و در افراد بالای 15 سال توسط رفرکشن غیر سیکلوپلژیک اندازه‌گیری شد.
نتایج: در افراد 15 سال و کمتر شیوع نزدیک‌بینی و دوربینی به ترتیب 64/3%(09/5-19/2 CI95%) و 4/27 (09/31-72/23 CI95% ) بود، این اعداد در افراد بالای 15 سال 36/22% (66/24-06/20 CI95%) و 21/34% (85/36-57/31 CI95%) بود. شیوع آستیگماتیسم و آنیزومتروپیا به ترتیب 64/25% و 84/5% بود. زنان بطور معنی‌داری آستیگماتیسم بیشتر(005/0=p) و آنیزومتروپیای کمتری (048/0=p) داشتند. با افزایش سن آنیزومتروپیا و آستیگماتیسم زیاد می‌شود. در افراد بالای 15 سال با افزایش سن دوربینی زیاد می‌شود، در افراد مساوی یا کمتر از 15 سال نزدیک‌بینی زیاد و دوربینی کم می‌شود.
 نتیجه‌گیری: مطالعه حاضر اطلاعات با ارزشی از عیوب انکساری مردم مشهد را در اختیار ما قرار داد. شایع‌ترین مشکل انکساری دوربینی بود. علاوه بر افراد 5تا15 ساله، افراد مسن نیز دارای مشکلات انکساری بیشتری هستند که توجه به اصلاح این عیوب در این گروه‌ها دارای اهمیت است.
ناهید خداکرمی، سید جلیل حسینی، پروین یاوری، فرح فرزانه، کورش اعتماد، ساغر صالح پور، مریم سوهانکی، ناتالی بروت، پیتر ج ف اشنایدر، گری کلیفورد، سیلویا فرانچسکی،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1390 )
چکیده

مقدمه و اهداف: شیوع ابتلا به انواع عفونت پاپیلومای ویروس انسانی (HPV) و نقش آن‌ها در بروز سرطان سرویکس در مقالات متعدد به خوبی بیان شده است ولی بنظر می‌رسد در کشور‌های در حال توسعه و خاورمیانه از جمله ایران مطالعه‌ای در این زمینه انجام نشده است. بهمین دلیل مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع ابتلا به انواع پاپیلومای ویروسی انسانی دستگاه تناسلی در ایران طراحی و به اجرا درآمد.
روش کار: این مطالعه پژوهشی مبتنی بر جمعیت بود که شیوعHPV  و عوامل مرتبط بر آن بر روی 825 خانم ساکن در محدوده چیذر تهران بر اساس پروتکل استاندارد IARC که در 18 کشور دیگر به اجرا در آمده بود طراحی و به اجرا درآمد. جهت تشخیصHPV  و تعیین گونه‌های آن از آزمون GP5+/6+ PCR-based assay استفاده شد.
نتایج: شیوعTPV  در نمونه‌های بدست آمده8/7 درصد بود که 1/ 5 درصد آن‌ها از نوع پرخطر بود. شیوع پاپ اسمیر غیرطبیعی (نئوپلازی سرویکس)1/4 درصد بود که3/35 درصد آن‌ها از نظر ابتلا بهHPV  هم مثبت بودند. شایع‌ترین نوعHPV  از نمونه‌های به دست آمده تیپ 16 بود که در زنان با پاپ اسمیر غیر طبیعی و طبیعی به ترتیب8/ 8 درصدو 8/1درصد بود.
نتیجه‌گیری: گرچه میزان شیوعHPV  در جمعیت مورد مطالعه این پژوهش کمتر از بسیاری از کشورهای جهان است ولی پیشنهاد می‌شود تا با اجرای مطالعات اپیدمیولوژیک در سطح کشور شیوع واقعی آن استخراج و برنامه‌ریزی جهت پیشگیری و کنترل این بیماری خطرناک صورت پذیرد.


سمیه حسین‌پور نیازی، پروین میرمیران، گلبن سهراب، فیروزه حسینی اصفهانی، فریدون عزیزی،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1390 )
چکیده

مقدمه و اهدف: مطالعات محدودی رابطه دریافت فیبر رژیم غذایی با سندرم متابولیک را بررسی کرده‌اند. هدف از این مطالعه بررسی رابطه بین دریافت کل فیبر رژیم غذایی، انواع و منابع دریافتی آن با سندرم متابولیک در بین بزرگسالان تهرانی بود.
روش کار: این مطالعه مقطعی بر روی 2457 بزرگسال، 19 تا 84 سال، انجام شد. دریافت رژیم غذایی با استفاده از پرسشنامه نیمه کمی بسامد خوراک ارزیابی شد. شاخص‌های تن‌سنجی، فشار خون، گلوکز و لیپیدهای ناشتای خون اندازه‌گیری شد. سندرم متابولیک بر طبق معیارهای کمیته ملی چاقی ایرانیان تعریف شد.
نتایج: دریافت کل فیبر رژیم غذایی (74/0-39/0CI:95% ،53/0OR=)، فیبر محلول (84/0-43/0CI:95% ،60/0OR=)، فیبر نامحلول (72/0-35/0CI:95% ،51/0OR=)، فیبر میوه (72/0-37/0CI:95% ،51/0OR=)، فیبر حبوبات (99/0-53/0CI:95% ،73/0OR=) و فیبر غلات (97/0-57/0CI:95% ،74/0OR=)رابطه معکوس معنی‌داری با سندرم متابولیک، پس از تعدیل متغیرهای مخدوش‌کننده داشت. فیبر سبزیجات و مغزها هیچ ارتباطی با سندرم متابولیک نداشت.
نتیجه‌گیری: دریافت فیبر رژیم غذایی، فیبر محلول، فیبر نامحلول،  فیبر میوه، و فیبر حبوبات ارتباط معکوس معنی‌داری با سندرم متابولیک در بزرگسالان تهرانی دارد.


سیده سارا عظیمی، داوود خلیلی، فرزاد حدائق، یداله محرابی، پروین یاوری، فریدون عزیزی،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1390 )
چکیده

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA مقدمه و اهداف: اولین علت مرگ و رتبه سوم بار بیماری‌ها در ایران مربوط به بیماری‌های قلبی- عروقی (CVD) می‌باشد. مطالعه حاضر به محاسبه سهم منتسب جمعیتی (Population Attributable Fraction) عوامل خطر CVD پرداخته است. PAF یکی از پارامترهای مهم اندازگیری اثرات عوامل خطر و ارزیابی پیامد بالقوه راهبردهای پیشگیرانه در سطح جامعه می‌باشد.
روش کار: در این مطالعه 5868 نفر از افراد بالای 30 سال تحت مطالعه همگروهی قند و لیپید تهران(TLGS)، بررسی شدند. تعداد رخداد ده ساله CVD، 501 مورد بود. با استفاده از رگرسیون لوجستیک، PAF تعدیل شده مستقیماً برآورد گردید که جزء کم‌خطاترین روش‌های موجود محاسبه این شاخص است.
نتایج: بالاترین PAF در مردان به مصرف دخانیات، پرفشاری خون، دیابت، کلسترول بالا و چاقی مرکزی به ترتیب با 16/14%، 73/11%، 32/7%، 85/6% و 91/5% اختصاص داشت. در زنان پرفشاری خون، دیابت، چاقی مرکزی و کلسترول بالا به ترتیب با 25/19%، 82/18%، 88/9% و 95/7% بیشترین سهم جمعیتی را به خود منتسب کردند. سن بالا و سابقه خانوادگی CVD زودهنگام، به ترتیب در مردان و زنانPAF ای برابر با 09/36%، 61/16% و 95/3%، 56/7% را به خود اختصاص دادند.
نتیجه گیری: شایسته است به منظور کاهش حداکثری بروز CVD در جامعه، اولویت بندی مداخلات پیشگیرانه با توجه به سهم منتسب جمعیتی عوامل خطر به تفکیک جنس انجام شود. در این راستا می‌بایست ضمن توجه ویژه به کنترل مصرف دخانیات در مردان، پرفشاری خون و دیابت در هر دو جنس و به ترتیب کلسترول بالا در مردان و چاقی مرکزی در زنان، در اولویت راهبردهای پیشگیرانه  CVDقرار گیرند.


بهروز یزدان پناه، میترا صفری، پروین عنقا، محمد کرمی، معصومه السادات عمادی، سیروس یزدانپناه، علی بینا پوربهشت،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1390 )
چکیده

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA مقدمه و اهــداف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثر مراقبت‌های جامعه محور بر کنترل دیابت و عوامل خطر آن اجرا گردید.
روش کار : جهت هدایت این پروژه مشارکتی مبتنی بر جامعه گروه همیار سلامت منطقه با شرکت نمایندگان مردم، سازمان‌های متولی سلامت و پژوهشگران تشکیل شد. با انجام نیاز سنجی وتعیین اولویت مشکلات سلامت، دیابت مشکل اولویت دار منطقه شناخته شد. افراد 30 تا 65 ساله منطقه غرب یاسوج (2569 نفر) مورد پرسش‌گری و معاینات لازم قرار گرفتند و از افراد در معرض خطر دیابت آزمایشات قند خون ناشتا و چربی‌های خون، ازبیماران دیابتی هموگلوبین گلیکوزیله به عمل آمد. کلاس‌های آموزش تغذیه و برنامه ورزشی به مدت 3 ماه برای مبتلایان به دیابت اجرا و بعد از آن مجددا آزمایشات انجام و پرسشنامه تکمیل گردید. داده ها بوسیله نرم افزار آماری SPSS و آزمون‌های آماری مجذور کای، تی و ناپارامتری تجزیه و تحلیل شد.
نتایج: 52 درصد افراد در معرض خطر دیابت و 17درصد آنان، مبتلا به آن بودند. میانگین قند خون ناشتا، چربی‌های خون و هموگلوبین گلیکوزیله افراد، بعد از مداخله با اختلاف معنی‌دار کاهش یافت. مصرف مواد غذایی مانند غذاهای سرخ کردنی ، چربی ها و نمک نیز کاهش داشت درحالیکه میزان ورزش، پیاده روی و فعالیت بدنی افراد با اختلاف آماری معنی‌داری بعد از مداخله افزایش یافت (05/0P<).
نتیجه‌گیری: برنامه‌های مشارکتی و مراقبت‌های جامعه محور می‌تواند به عنوان الگویی عملی در کنترل و پیشگیری از دیابت مورد استفاده قرار گیرد.


محمود بختیاری، مسعود صالحی، فرید زایری، پروین یاوری، علی دلپیشه، فرزانه مباشری، مسعود کریملو،
دوره 8، شماره 2 - ( 6-1391 )
چکیده

مقدمه و اهداف: هدف از اندازه‌گیری کیفیت زندگی، ارزیابی ماهیت ذهنی کیفیت زندگی، دستیابی به ادراک خود فرد از وضعیت موجود زندگی و سلامتی است.
روش‌ کار: در این مطالعه مقطعی در سال 1388، 1000 نفر از جمعیت 15 تا 75 ساله شهر تهران شامل دو گروه افراد سالم و معلولین جسمی- حرکتی، با استفاده از پرسشنامه‌ WHOQOL-100 از نظر کیفیت زندگی مورد مقایسه قرار گرفتند. نمونه‌گیری از افراد سالم به صورت نمونه‌گیری تصادفی انجام شد، افراد معلول نیز از مرکز جامع توانبخشی هلال احمر که یک مرکز مرجع برای این افراد است، انتخاب شده‌اند. تحلیل اطلاعات توسط نرم افزارSPSS  نسخه 18، و آزمون‌های تی مستقل و رگرسیون چندگانه انجام شد.
نتایج: میانگین و انحراف معیار سن افراد سالم مشارکت کننده در مطالعه برابر با 75/12 ± 09/35 و میانگین و انحراف معیار سن معلولین مشارکت کننده در پژوهش برابر با 86/12 ± 88/35 به دست آمد. تنها در حیطه‌های سلامت جسمی و استقلال نمره کیفیت زندگی این دو گروه با یکدیگر اختلاف معنا داری داشتند (001/0P<)، به طوریکه میانگین نمره هر دو حیطه در افراد سالم بیشتر از افراد معلول بود. در سایر حیطه‌ها اختلاف آماری معنا داری بین کیفیت زندگی این دو گروه مشاهده نشد.
نتیجه‌گیری: افراد معلول به دلیل محدودیت‌های موجود در حیطه‌های جسمی و استقلال دارای نمره کیفیت زندگی کمتری نسبت به دیگر اقشار جامعه بوده و این قشر نیازمند دریافت خدمات ویژه از سازمان‌های ذیربط جهت کم کردن هرچه بیشتر فاصله بین افراد سالم و معلول از دید کیفیت زندگی هستند.


الهام پوربختیاران، محمد حسین صولت، آرش رشیدیان، پروین پاسالار، نوشین راستکاری، مسعود یونسیان،
دوره 8، شماره 4 - ( 12-1391 )
چکیده

مقدمه و اهداف: در دهه اخیر، در کشور ما نظراتی درباره زیان‌آوربودن استفاده از جوش شیرین در نانوایی‌ها برای سلامت انسان، در محافل عمومی و علمی مطرح شده ‌است. اکنون، مصرف این ماده در فرایند تهیه نان، در کشور ما ممنوع است. در این مطالعه، از طریق مرور نظام‌مند، همه شواهد موجود در زمینه آثار زیان‌بار استفاده از این ماده در تهیه نان، بر سلامت عمومی، جست‌وجو شد.
روش کار: در این مطالعه، تمامی شواهد موجود در زمینه آثارمصرف جوش شیرین جست‌وجو شد و روش انجام آن بر پایه جست‌وجوی نظام‌مند بانک‌های معتبر، از جمله Pubmed، Ovidو Scopus بود.
نتایج: هیچ مطالعه تحلیلی یافت نشد که ارتباط آثار زیان‌بارجوش شیرین در نان با سلامت عمومی را نشان دهد. شواهد به‌دست‌آمده بیشتر در زمینه کاربردهای درمانی و آثارمفید این ماده بود. عوارضی هم که گزارش شده بود، شامل علائم گوارشی و الکترولیتی جزئی در دوزهای درمانی (به‌مراتب بالاتر از دوز مصرفی در نانوایی) و نیز مصرف تصادفی دوزهای بسیار بالای این ماده بود.
 نتیجه‌گیری: نه‌تنها شواهدی درباره آثار زیان‌بار سدیم بی‌کربنات در نان، بر سلامت عمومی یافت نشد، بلکه مشخص شد که برای مصرف این ماده در دوزهای درمانی، فواید بسیاری گزارش شده‌است. با توجه به موارد پیش‌گفته، مصرف جوش شیرین در دوزهای معمول در نانوایی‌ها اثریزیان‌بار بر سلامت انسان ندارد.
زهرا نورافکن، پروین یاوری، غلامرضا روشندل، داوود خلیلی، ناصر بهنام پور، فرید زایری،
دوره 9، شماره 1 - ( 2-1392 )
چکیده

مقدمه و هدف: استان گلستان از نظر میزان ابتلا به سرطان مری یکی از مناطق پر خطر در دنیاست. در مطالعه حاضر میزان بقای مبتلایان سرطان مری به‌صورت مبتنی بر جمعیت، بررسی شد.
روش کار: در این مطالعه طولی، 223 بیمار مبتلا به سرطان مری که در سال‌های 1386 تا 1387 در مرکز ثبت مبتنی بر جمعیت سرطان استان گلستان ثبت شده بودند، وارد مطالعه شدند. با استفاده از روش کاپلان مایر، میانه بقا اندازه‌گیری و برای مقایسه میزان‌های بقا در زیرگروه‌ها، از آزمون لگاریتم رتبه‌ای استفاده شد. برای بررسی ارتباط متغیرهای مختلف با میزان بقا، نسبت خطر تعدیل‌شده ( HRAdj ) با استفاده از مدل رگرسیون چند متغیره کاکس محاسبه شد.
نتایج: از مجموع 223بیمار، 129(8/57%) نفر مرد بودند. میانگین سنی بیماران5/12± 3/64 بود. میانه بقا در افراد مورد مطالعه حدود 11 ماه بود. میزان بقا 6 ماهه، یک‌ساله و 3 ساله، به‌ترتیب 69%، 47 % و 14% بود. نتایج مدل رگرسیون کاکس نشان داد که نسبت خطرتعدیل‌شده برای مرگ در مرحله متاستاز، نسبت به مرحله موضعی، 89/13 برابر (فاصله اطمینان 95%: 32/24-93/7) و در شغل کارگر نسبت به کارمند، 4/2 برابر (فاصله اطمینان 95%: 47/1-8/3) بیشتر بود.
 نتیجه‌گیری: میزان بقای مبتلایان به سرطان مری در استان گلستان، نسبت به گزارش‌های پیشین از این منطقه، افزایش داشته‌است. با این حال، این میزان نسبت به کشورهای پیشرفته همچنان پایین است.
محمد حسن پناهی، پروین یاوری، داود خلیلی، یداله محرابی، فرزاد حدائق، فریدون عزیزی،
دوره 9، شماره 4 - ( 12-1392 )
چکیده

مقدمه و اهداف: مطالعات مختلف نشان داده‌اند که بین بیماری مزمن کلیوی و سندرم متابولیک ارتباط وجود دارد. در این مطالعه به بررسی خطر بیماری مزمن کلیوی و سندرم متابولیک، هم‌چنین برهم‌کنش بیماری مزمن کلیوی و سندرم متابولیک در بروز بیماری عروق کرونر قلب پرداخته شد.
روش کار: در این مطالعه یک جمعیت 6568 نفری (4/43 درصد مرد) با میانگین سنی 4/48 سال در مردان و 7/46 سال در زنان و با میانه پیگیری 1/10 سال مورد بررسی قرار گرفتند. ابتدا شرکت کننده‌ها به 4 گروه تقسیم شدند. گروه اول: شامل افراد بدون بیماری مزمن کلیوی و بدون سندرم متابولیک، گروه دوم: افراد دارای بیماری مزمن کلیوی و بدون سندرم متابولیک، گروه 3: افراد دارای سندرم متابولیک و بدون بیماری مزمن کلیوی و گروه 4: افراد دارای هر دو عامل سندرم متابولیک و بیماری مزمن کلیوی بود. سپس با استفاده از مدل رگرسیونی چند متغیره کاکس نسبت مخاطره هر گروه نسبت به گروه اول و با تعدیل متغیرهای سن، تحصیلات، سیگار کشیدن، کلسترول تام، سابقه خانوادگی بیماری‌های قلبی- عروقی محاسبه شد.
نتایج: در مردان، بیماری مزمن کلیوی (بدون سندرم متابولیک) با نسبت مخاطره 74/1 (با فاصله اطمینان 95 درصد: 60/2-16/1) و سندرم متابولیک (بدون بیماری مزمن کلیوی) با نسبت مخاطره 34/2 (08/3-77/1) هر دو عامل خطر بیماری عروق کرونر قلب می‌باشند و در زنان نسبت مخاطره این بیماری‌ها به ترتیب 18/1 (19/2-64/0) و 59/2 (88/3-73/1) می‌باشد؛ در حالی‌که بیماری مزمن کلیوی و سندرم متابولیک در مردان یک برهم‌کنش منفی معنی‌دار در بروز بیماری عروق کرونر قلب داشت این برهم‌کنش در زنان معنی‌دار نبود (48/0= Pvalue).
نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان می‌دهد که بیماری مزمن کلیوی در مردانی که سندرم متابولیک ندارند به تنهایی یک عامل خطر در بروز بیماری عروق کرونر قلب می‌باشد.
علی محمد لو، پروین یاوری، فرید ابوالحسنی، اردشیر خسروی، رشید رمضانی،
دوره 9، شماره 4 - ( 12-1392 )
چکیده

مقدمه و اهداف: سرطان کولورکتال، به‌عنوان سومین سرطان شایع کشور، یکی از مشکلات جدی سلامت در ایران است. در این مطالعه توصیفی -مقطعی بار سرطان کولورکتال، به‌عنوان یکی از شاخص‌های مهم اولویت‌بندی مربوط به سال 1387 در ایران، برآورد شد.

روش کار: برای محاسبه از نرم‌افزار کن مود (CANMOD) استفاده شد. اطلاعات لازم برای نرم‌افزار، شامل جمعیت کشور، میزان مرگ ناشی از تمام علل، به‌طور عام و از سرطان کولورکتال، به‌طور خاص و میزان بروز سرطان کولورکتال، به ترتیب از مرکز آمار ایران، نظام ثبت مرگ و نظام ثبت سرطان جمع‌آوری شد. نتایج: مقدار بار سرطان کولورکتال در کشور 52534 سال است که 26455 سال در مردان و 19887 سال در زنان، به‌علت مرگ زودرس و 3473 سال در مردان و 2719 سال در زنان، به‌علت ناتوانی است. میزان بار سرطان کولورکتال در هر صد هزار نفر جمعیت کشور در مردان برابر 4/75 سال و در زنان 7/65 سال است. اوج سنی آن در گروه سنی 45 تا 79 سال است.

نتیجه‌گیری: بار سرطان کولورکتال در کشور، نسبت به مطالعه پیشین، افزایش داشته‌است که می‌تواند با میزان افزایش بروز و مرگ متعاقب آن طی این دوره، قابل توجیه باشد. با توجه به امکان پیشگیری و مداخله مؤثر برای این سرطان، به نظر می‌رسد که این بیماری از اولویت‌های نظام سلامت است، ولی قضاوت قطعی مستلزم محاسبه بار دیگر سرطان‌ها، بیماری‌ها و آسیب‌ها در سطح کشور و رتبه‌بندی آن‌ها است.


امل ساکی مالحی، ابراهیم حاجی زاده، پروین منصوری ، کامبیز احمدی ،
دوره 10، شماره 1 - ( دوره 10، شماره 1، بهار 93 1393 )
چکیده

مقدمه و اهداف: هدف از این مطالعه بررسی خط سیر بیماری و عود بیماری پمفیگوس با استفاده تحلیل زمان‌های سپری شده بین عودهای متوالی است. در این راستا عوامل مهم مرتبط با خطر عود بیماری نیز تعیین می‌شوند.

روش کار: این مطالعه به عنوان یک مطالعه طولی، شامل 112 بیمار با تشخیص قطعی پمفیگوس است، که از فروردین سال 1385 تا فرورین 1391 به بخش پوست بیمارستان امام خمینی تهران مراجعه نموده‌اند. مدت زمان مطالعه از زمان تشخیص بیماری تا پایان دی‌ماه 1391بر حسب ماه در نظر گرفته شد. تحلیل پیشامدهای عود بر اساس مدت زمان سپری شده بین عودهای متوالی و با استفاده از مدل‌های بقای چندمتغیره شکنندگی وابسته به زمان انجام شد. زمان سپری شده بین عودهای متوالی، از زمان بهبودی افراد تا عود بعدی نیز بر حسب ماه تعیین گردید.

نتایج: کاهش فواصل زمانی بین عودهای متوالی نشان‌دهنده این است که عودهای مکرر پس از اولین عود با فاصله‌های زمانی کوتاه‌تری از هم رخ می‌دهند. بنابراین خط سیر بیماری بیان‌گر افزایش وقوع عود در طی زمان است.بر اساس نتایج حاصل از برازش مدل شکنندگی چند متغیره، اثرات شکنندگی افراد در طی زمان متغیر است و آنتی‌بادی IgG (35/1 HR=و001/0>P-value) تنها متغیر تأثیرگذار بر بقای فواصل زمانی سپری شده بین عودها و عود بیماران است.

نتیجه‌گیری: تحلیل فواصل زمانی سپری شده، امکان ارزیابی  روند بیماری و خطر وقوع عودها را برای محقق امکان‌پذیر می‌نماید. با استفاده از این تحلیل، عوامل مؤثر بر خطر وقوع عودها نیز مشخص می‌شوند.



صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله اپیدمیولوژی ایران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb