646 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي
محمدرضا افلاطونیان،
دوره 3، شماره 1 - ( 6-1386 )
چکیده
مقدمه و اهداف: اعتیاد و سوءمصرف مواد یکی از بحرانهای چهارگانه در جهان برشمرده میشود. نخستین گام مبارزه با هر پدیده اجتماعی و یا بیماری شناخت صحیح آن است. این مطالعه صرفاً با هدف تعیین ارتباط بین گروههای خونی و گرایش به اعتیاد به صورت مورد ـ شاهدی در دو گروه معتادان مراجعهکننده به کلینیک ترک و اهداءکنندگان خون مراجعهکننده به سازمان انتقال خون در شهر بم انجام شد.
روش کار: این مطالعه تحلیلی به صورت مورد شاهدی میباشد که حجم نمونه شامل 249 نفر معتاد خودمعرف به کلینیک ترک به عنوان گروه مورد و 360 نفر داوطلب گروه شاهد شامل اهداءکنندگان خون و مراجعهکننده به سازمان انتقال خون در شهر بم میباشد. خصوصیات دموگرافیک و گروههای خونی و RH دو گروه با نرم افزار SPSS و آزمون کای دو تجزیه و تحلیل گردید.
نتایج: نتایج این تحقیق نشان داد فراوانی گروه خونی AB به نحوه معنیدار بین معتادان بیش از گروه شاهد بوده است.
نتیجهگیری: مطالعات زیادی ارتباط گروه خونی و فاکتور
RH را با بیماریهای عفونی، غیرعفونی، روانی و اجتماعی گزارش نمودهاند. نتایج این تحقیق نشان داد که رابطه معنیداری بین گروههای خونی و اعتیاد وجود دارد. در مجموع به نظر میرسد احتمالاً ژنتیک در گرایش به اعتیاد نقش داشته باشد که میتواند زمینه تحقیقات وسیعی برای متخصصین ژنتیک، ایمونولوژیست و رشتههای وابسته را فراهم نماید.
مینو محمد شیرازی، فروغ اعظم طالبان، معصومه ثابت کسایی، علیرضا ابدی، محمدرضا وفا، خندان زارع، فریبا سید احمدیان،
دوره 3، شماره 1 - ( 6-1386 )
چکیده
مقدمه و اهداف: نتایج مطالعات در مورد اثر نوع چربی دریافتی در رژیم غذایی بر روند ایجاد آترواسکلروز در عروق متفاوت است. در این مطالعه اثر روغن ماهی و رژیمی که دارای الگوی چربیهای دریافتی در رژیم غذایی ایرانیان است، با رژیم غذایی استاندارد بر ایجاد آترواسکلروز در موش صحرایی مورد مقایسه قرار گرفته است.
روش کار: سی سر موش صحرایی ماده در دوران بارداری و شیردهی با سه نوع رژیم غذایی تغذیه شدند، رژیم استاندارد موش صحرایی (که چربی آن تنها از روغن سویا تشکیل میشود)، رژیم غذایی دارای روغن ماهی و رژیم دارای الگوی چربیهای دریافتی در رژیم غذایی ایرانی (شامل کره، روغن نباتی جامد و روغن مایع آفتابگردان). موشهای صحرایی متولد شده نیز پس از از شیرگیری با همان رژیم غذایی مادر تغذیه شدند. مراحل ایجاد آترواسکلروز در موشهای متولد شده در دو زمان از شیرگیری و بلوغ ارزیابی شد. میانگین مقادیر به دست آمده با نرم افزار SPSS و از طریق آزمون کروسکال والیس مقایسه گردید.
نتایج: میزان رگه چربی وضخیمشدگی انتیما در آئورت هم در زمان از شیرگیری و هم در زمان بلوغ در موشهای صحرایی تغذیه شده با رژیم استاندارد به طور معنیداری کمتر از دو گروه دیگر بود. رژیم غذایی دارای روغن ماهی و رژیم دارای الگوی چربی مصرفی ایرانی نسبت به رژیم استاندارد باعث آسیب آترواسکلروتیک بیشتر در آئورت گردیدند.
نتیجهگیری: به نظر میرسد رژیم غذایی که نسبت اسیدهای چرب امگا-3 به امگا-6 آن حدود 6 به 10 باشد (رژیم دارای روغن ماهی در پژوهش حاضر)، باعث تشدید آترواسکلروز در آئورت میگردد. همچنین به نظر میرسد که رژیم غذایی فعلی جامعه ایران که دارای اسیدهای چرب اشباع فراوان است،آترواسکلروز را در آئورت تشدید میکند.
رضا چمن، مسعود یونسیان، بنفشه گلستان، کورش هلاکویی نایینی،
دوره 3، شماره 3 - ( 11-1386 )
چکیده
مقدمه و اهداف: حاملگی زمانی پرخطر محسوب میگردد که سلامتی مادر یا نوزاد بیشتر از حد معمول در معرض خطر قرار گیرد. میزان مرگ و میر نوزادان یکی از مهمترین شاخص-های تعیین کننده سلامت کودکان به شمار میرود و نظر به نقش تعیین کننده حاملگی پرخطر بر مرگ نوزاد این تحقیق در بخشی از مناطق روستایی کشور به منظور بررسی تأثیر هر چه دقیقتر رابطه این دو متغیر اجرا گردید.
روش کار: این تحقیق با استفاده از روش مورد-شاهدی لانه گزیده (Nested case-control study) صورت گرفت. با توجه به وقوع 97 مورد مرگ در همگروه مورد مطالعه تعداد 97 شاهد به روش Risk set sampling انتخاب گردید. آنالیز دادهها با نرم افزار Stata و با روش Conditional Logistic Regression انجام شد.
نتایج: حاملگی پرخطر رابطه کاملاً معنی داری با مرگ نوزاد نشان داده ونسبت شانس خام مرگ نوزاد برای حاملگی پرخطر در مقایسه با نسبت شانس اصلاح شده آن با حضور سایر متغیرها کاهش قابل توجهی نداشته است ( از 50/5 به 25/3 برای حاملگی با یک عامل خطر و از 21/5 به 80/4 برای حاملگی با بیش از یک عامل خطر تغییر یافته است).
نتیجه گیری: حاملگی پرخطر در مناطق روستایی از مهمترین عوامل خطر مرگ نوزادان محسوب گردیده و مراقبتهای دوران بارداری توجه بیش از پیش را میطلبد. همگروههای بالقوه در سیستم شبکهای بهداشت و درمان کشور فرصت مناسبی جهت اجرای مطالعات مورد-شاهدی لانه گزیده برای محققین فراهم نمودهاند.
حمیدرضا باصری، کورش هلاکویی نایینی، احمد رئیسی، خندان شاهنده، کامران اکبرزاده، منصور رنجبر، عبدالمحسن پروین،
دوره 3، شماره 3 - ( 11-1386 )
چکیده
مقدمه و اهداف: هدف مطالعه حاضر مقایسه آگاهی، نگرش و عملکرد جمعیت مهاجرین افغانی (جامعه غیربومی) با ایرانیان (جامعه بومی) در یکی از مالاریا خیزترین مناطق، شهرستان ایرانشهرنسبت به انتقال و پیشگیری از مالاریا است.
روش کار: این مطالعه، یک بررسی مقطعی است بر روی 775 نفر ایرانیان و افاغنه ساکن منطقه ایرانشهر در محدوده سنی 55-15 سال در طی 10 ماه درطی سالهای 1385-1384 انجام گرفت. با مراجعه به درب منازل 381 نفر ایرانی و 376 نفر افاغنه به طور تصادفی با روش نمونهگیری خوشهای انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. برای همه نمونهها پرسشنامهای حاوی پرسشهای دموگرافیک، آگاهی، نگرش و عملکرد به طریق مصاحبه تکمیل شد.
نتایج: در این مطالعه نتایج نشان داد که بیشتر شرکتکنندگان ایرانی و افغانی با حداقل یکی از سه علائم مشخصه مالاریا یعنی تب، لرز و درد استخوان و عضلات آشنایی دارند. اکثریت ایرانیان و افاغنه میدانستند که نیش پشه عامل انتقال مالاریا است ولی تفاوت معنیداری بین دو گروه از نظر آگاهی به انتقال مالاریا توسط نیش پشه مشاهده شد. (001/0>P 2/142= 2χ). بیشترین منبع کسب اطلاعات درباره مالاریا برای ایرانیها (5/44% از آنها) از طریق مراکز بهداشتی درمانی بود در حالیکه در بین افاغنه3/65% آنها اظهار داشتند که اطلاعات خود را از خویشان و دوستان کسب میکنند. به طور کلی 4/3% از شرکتکنندگان به نقش رسانههای عمومی به اطلاع رسانی در مورد مالاریا اشاره کردند. طبق نتایج به دست آمده فقط 24% از کل شرکتکنندگان در این مطالعه اظهار داشتند که از پشهبند استفاده میکنند. میزان استفاده از پشهبند در بین ایرانیان 4 برابر افاغنه بود.
نتیجه گیری: در یک جمعبندی کلی اگر چه اکثر شرکتکنندگان از هر دو گروه با مالاریا و نحوه انتقال آن آشنا هستند ولی برای پیشگیری از ابتلاء به این بیماری اقدامی نمیکنند. همچنین علت بالا بودن نسبی موارد مالاریا در بین افاغنه ممکن است ناشی از شیوه زندگی آنها باشد نه صرفاً از مسافرتهای برون مرزی، چرا که در مقام مقایسه اهالی بلوچیستان نیز اینگونه تردد را دارند. در این مطالعه همچنین مشخص شد که افاغنه ارتباط ضعیفی با مراکز بهداشتی درمانی دارند که این امر نیز در درمان به موقع و کامل بیماری اهمیت زیادی خواهد داشت.
سالک سالک، محمدرضا مسجدی، سلماز سالک، حبیب امامی،
دوره 3، شماره 3 - ( 11-1386 )
چکیده
مقدمه و اهداف: استان گلستان هر ساله، بعد از سیستان و بلوچستان به عنوان دومین استان پرشیوع کشور از نظر بیماری سل گزارش
میشود. این مطالعه با هدف بررسی میزان بروز سل در قومیتهای مختلف ساکن استان گلستان انجام شد.
روش کار: در مطالعهای توصیفی، تمامی بیماران مبتلا به یکی از اشکال مختلف سل ریوی اسمیر مثبت ومنفی، خارج ریوی و ارزنی طی سالهای 1382-1378 در استان گلستان مورد مطالعه قرار گرفتند و میزان بروز همه اشکال سل در قومیتهای مقیم استان مورد مقایسه گردید.
نتابج: تعداد2773 بیمار سلی ثبت شده بین سالهای 1382–1378 در مرکز مبارزه با بیماریهای واگیر استان گلستان قابل دسترسی بودند که وارد مطالعه شدند. 47% آنها مرد و بقیه زن بودند. بر اساس نوع بیماری، 7/62% بیماران، سل ریوی اسمیرمثبت، 4/16% اسمیر منفی، 7/20% خارج ریوی و 1/0% ارزنی بودند. به طور کلی میزان بروز تمامی اشکال سل طی مدت مطالعه 36 مورد در صدهزار نفر بوده که روند تغییرات این شاخص طی مدت مطالعه اختلاف آماری معنیداری را نشان نداد. نظر به توزیع سل در قومیتهای این استان، سیستانیها و بلوچها با مجموع تنها 20% کل جمعیت استان، بیش از 50% کل موارد سل این منطقه را به خود اختصاص دادند. میزان بروز سل در سیستانیها، 10 برابر ترک و کردها، 6 برابر فارسها، 4 برابر ترکمنها و 5/2 برابر افغانیهای این منطقه بود.
نتیجه گیری: میزان بروز سل نزد قومیتهای مختلف استان گلستان تفاوت چشمگیری داشت و سیستانیها بیش از همه اقوام ساکن در این منطقه مبتلا به بیماری سل شدند.
محمدعلی حسین پور فیضی، محمد مسافری، سعید دستگیری، شهین زلالی، ناصر پولادی، پروین آذرفام،
دوره 3، شماره 3 - ( 11-1386 )
چکیده
مقدمه و اهداف: آرسنیکوزیس یکی از جدیترین بیماریهای زیست محیطی ناشی از ماده شیمیائی آرسنیک است که اغلب به واسطه مصرف آب آلوده به آرسنیک بروز مینماید. عوارض و ناراحتیهای بهداشتی شامل کراتوزیس، پیگمنتاسیون و زخمهای پوستی و انواع سرطان در انسانها میباشد. در مطالعه حاضر با توجه به آلودگی گزارش شده در روستای قوپوز از توابع شهرستان هشترود، عوارض بهداشتی و تغییرات کروموزومی حاصل از مصرف آب آلوده به آرسنیک مورد بررسی قرار گرفت.
روش کار: تحقیق یک مطالعه مقطعی است که با هدف تعیین شیوع عوارض کروموزومی، پوستی (هیپر کراتوزیس و هیپر پیگمانتاسیون) و دیگر عوارض (فشار خون بالا) حاصل از آرسنیک در آب روستای قوپوز به عنوان گروه در معرض خطر مواجهه انجام شد. در طی مطالعه 101 نفر در روستای قوپوز و 107 نفر در روستای مایان به عنوان روستای شاهد مورد مطالعه قرار گرفتند. معاینات پزشکی توسط پزشک آموزش دیده به عمل آمد. 46 نمونه خون جهت مطالعه کاریوتایپ تهیه شد. آنالیز فلزات سنگین آب با استفاده از روش Inductively Coupled Plasma (ICP) به انجام رسید.
نتایج: در روستای قوپوز آلودگی آب به آرسنیک مشاهده گردید به طوریکه در آب چشمههای یوخاری بلاغ، لوله بلاغ و آب لولهکشی به ترتیب 7/7، 8/49 و 25 برابر حداکثر مجاز استاندارد ملی بود. در روستای قوپوز میانگین سطح فشار خون سیستولیک (142-132 :CI95% ،137) به طور کاملاً معنیداری بیشتر از همان مقدار در روستای مایان به عنوان گروه کنترل بود (114-9/99 :CI95% ،107). به همین ترتیب متوسط سطح فشار خون دیاستولیک نیز در روستای قوپوز (85-79 :CI95% ،82) به طور معنیداری بیشتر از میانگین مربوطه در روستای مایان (75-66 :CI95% ،71) بود. وقوع هیپرکراتوزیس در اثر مواجهه طولانی مدت با آرسنیک حدود 34 برابر بیشتر از گروه کنترل میباشد (001/0>, P34OR=) که این تفاوت در شدت وقوع ضایعه و همینطور محل ایجاد آن نیز از نظر آماری معنیدار بود. به طور مشابهی وقوع پیگمانتاسیون نیز در اثر مواجهه طولانی مدت با آرسنیک به طور معنیداری در گروه مواجهه یافته افزایش یافته بود (007/0>, P4/2OR=). گسترشهای کروموزومی به دست آمده، ناهنجاری شکاف کروماتیدی و قطعه کروموزومی را در گروه مواجهه یافته نشان داد که تفاوت موجود معنیدار بود (05/0>P).
نتیجه گیری: وضعیت آب شرب روستای قوپوز از نظر آرسنیک و نیترات و ... مغایر با استاندارد ملی بود. مصرف آب آلوده به آرسنیک باعث شده تا افراد دچار ناراحتیهای پوستی، فشار خون بالا و برخی اختلالات کروموزومی شوند. لازم است افراد متأثر شده از موضوع تحت درمان قرار گیرند و نظارت مستمر بر تأمین آب شرب سالم در روستا به عمل آید.
لادن کوچمشگی، طاهره حسین زاده نیک، محمدجواد خرازی فرد،
دوره 3، شماره 3 - ( 11-1386 )
چکیده
مقدمه واهداف: ناهنجاریهای دندانی-صورتی بیماری نیستند اما در مجموع میتوانند در کیفیت زندگی فرد تأثیر داشته باشند. این مطالعه به منظور تعیین میزان فراوانی آنومالیهای دندانی، فضا یا اکلوژن و در مجموع تعیین نیاز جامعه به درجات مختلف درمانهای ارتودنسی انجام شد.
روش کار: در این پژوهش مقطعی و توصیفی 600 دانشآموز (286 دختر و 314 پسر) با میانگین سنی 97/11 ساله از مدارس راهنمایی شهرستان کرج در سال تحصیلی 85-84 به طور تصادفی انتخاب شدند و از نظر ناهنجاریهای دندانی-صورتی مورد معاینه قرار گرفتند. اطلاعات در خصوص دندانهای کشیده شده، شلوغی دندانی (Crowding)، وجود فضا (Spacing)، دیاستم، بیشترین بینظمی
دندانهای قدامی فک بالا و پائین، اورجت و اورجت منفی، مقدار باز بودن بین دندانهای قدامی بالا و پائین و رابطه قدامی-خلفی مولرها از طریق پرسشنامه جمعآوری شد.
نتایج: نود و نه درصد از افراد دندانهای قدامی بالا و 3/98 % دندانهای قدامی پایین خود را از دست نداده بودند. 2/41% بدون وجود شلوغی بودند، 7/57% بدون وجود فضا بین دندانها بودند. میانگین وجود دیاستم بین افراد 36/0 میلیمتر بود. میانگین بیشترین بینظمی در دندانهای قدامی فک بالا 08/1 میلیمتر و در فک پائین 78/0 میلیمتر بود. میانگین اورجت 98/1 و میانگین اورجت منفی 03/0 میلیمتر بود. میانگین باز بودن بین لبه دندانهای بالا و پایین 28/0 میلیمتر بود و در 5/58% افراد رابطه مولرها نرمال بود. در مجموع میانگین شاخص زیبایی دندان 12/24 و با کمترین مقدار 13 و بیشترین مقدار 63 بوده است .
نتیجه گیری: بر اساس نتایج فوق ناهنجاریهای دندانی-صورتی در بیش از یک سوم (6/33%) از جمعیت مورد مطالعه نیاز به درجات مختلف درمانهای ارتودنسی دارند.
مهدی خباز خوب، اکبر فتوحی، علی مرادی، کاظم محمد،
دوره 3، شماره 3 - ( 11-1386 )
چکیده
مقدمه و اهداف: امروزه سوء تغذیه به عنوان یکی از عواملی که میتواند بر کیفیت زندگی نقش داشته باشد شناخته شده است. عوارض آن در سنین مختلف متفاوت گزارش شده است. افت تحصیلی و کاهش آستانهی یادگیری و مورد آزار و اذیت قرار گرفتن دانشآموزان از عوارض لاغری و چاقی میباشد. هدف از انجام مطالعه حاضر تعیین شیوع چاقی و لاغری در دانشآموزان بر اساس نمایه توده بدن و برخی از عوامل مرتبط با آن میباشد.
پ
روش کار: در یک مطالعه مقطعی بر روی دانشآموزان شهرستان دزفول، با استفاده از نمونهگیری تصادفی خوشهای 5726 دانشآموز از 39 خوشه جهت مطالعه انتخاب شد. معاینات تن سنجی در شرایط استاندارد و در مدرسه انجام گرفت. وضعیت چاقی و لاغری با استفاده از صدک شاخص توده بدن برای سن و جنس (NCHS) تعیین گردید. صدک بالای 95 و کمتر از 5 به عنوان چاقی و لاغری تعریف گردید.
نتایج: طی اجرای این مطالعه 5508 (2/96%) دانشآموز در مطالعه شرکت کردند. شیوع لاغری در دانشآموزان 33% (1716 نفر) با 8/38-3/27 :CI95% بود، همچنین شیوع چاقی در 6/2% (157نفر) دانشآموزان با 4/3-7/1 :CI95% مشاهده گردید. تفاوت شیوع چاقی و لاغری در دو جنس از نظر آماری معنیدار نبود (05/0
P).
نتیجه گیری: مشکل سوءتغذیه در دانشآموزان شهرستان دزفول بیشتر به صورت لاغری میباشد و چاقی و اضافه وزن در دانشآموزان مشکل جدی به حساب نمیآید. نتایج حاکی از وضعیت تغذیهای ضعیف و فقیر در دانشآموزان میباشد. گروههای در معرض خطر برای ارائه برنامههای مداخلهای توسط وزارت آموزش و پرورش و وزرات بهداشت و سایر نهادهای مؤثر مشخص شده است.
مهدی خبازخوب، اکبر فتوحی، محمدرضا مجدی، علی مرادی، علی جواهر فروش زاده، زهرا حائری کرمانی، حشمت قدسی،
دوره 3، شماره 3 - ( 11-1386 )
چکیده
مقدمه و اهداف: تغذیه انحصاری با شیر مادر بهترین تغذیه برای کودک میباشد که تأمین کننده نیازهای جسمی فیزیولوژیکی و روحی او تا 6 ماهگی است و بروز برخی عفونتها با تغذیه با شیر مادر کاهش مییابد. گزارش حاضر با هدف تعیین شیوع تغذیه انحصاری با شیر مادر تا 6 ماهگی و برخی عوامل مؤثر بر آن در کودکان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی شهر مشهد ارائه میشود.
روش کار: طی یک مطالعه مقطعی مبتنی بر جمعیت به وسیله نمونه گیری طبقهای خوشهای تعداد 1450 طفل 12-7 ماه از 30 خوشه انتخاب شد. اطلاعات به وسیله پرسشنامه و مصاحبه با مادر جمعآوری گردید. تغذیه انحصاری با شیر مادر به صورت تغذیه با شیر تا پایان 6 ماهگی بدون مصرف هیچگونه مواد غذایی بدون در نظر گرفتن قطره و شربت (ویتامین، مکملها و داروها) تعریف شد.
نتایج: میزان پاسخ مادران به شرکت در مطالعه 4/87% بود. 2/51% پسر و 8/48% (618 نفر) دختر بودند. شیوع تغذیه انحصاری با شیر مادر تا 6 ماهگی 4/56% با (7/49- 2/63 :CI95%) بود. این مقدار در پسران 2/57% با (9/49-4/64 :CI95%) و دختران 7/55%
(6/62-7/48:CI95%) بود. 7/91% (7/94-7/88 :CI95%) اطفال مورد بررسی بلافاصله پس از زایمان تغذیه با شیر مادر شدهاند. سن مادر، آگاهی مادر از کافی بودن شیر و توصیه اطرافبان به مصرف شیر خشک فاکتورهایی بودند که در مدل رگرسیون لجستیگ چندگانه رابطه معنیداری با تغذیه با شیر مادرتا 6 ماهگی داشتند.
نتیجه گیری: حدود 43% از کودکان تا 6 ماهگی جایگزینی مثل غذای خانواده یا شیر خشک برای شیر مادر دارند. با توجه به اهمیت تأثیر مصرف شیر مادر ارائه برنامههای آموزشی از طرف وزرات بهداشت و بالا بردن آگاهی مادران نسبت به شیردهی میتواند از اولویتهای بهداشتی در سلامت کودکان باشد.
زهرا پورانصاری، زهرا شیخ، بابک عشرتی، پرویز کمالی،
دوره 3، شماره 3 - ( 11-1386 )
چکیده
مقدمه و اهداف: نقش مردان در تنظیم خانواده به خصوص در کشورهای درحال توسعه از اهیمت به سزایی برخوردار است. هدف این مطالعه تعیین میزان شیوع روشهای پیشگیری از حاملگی در زنان همسردار (49-10) ساله و چگونگی مشارکت همسران آنها در سال 1384-1383 در ایرانشهر است.
روش کار: مطالعه حاضر یک مطالعه مقطعی است که در آن با استفاده از یک پرسشنامه و نمونه گیری تصادفی از زنان همسردار شهرستان ایرانشهر اقدام به اندازه گیری میزان مشارکت مردان در استفاده و انتخاب وسایل پیشگیری از بارداری گردید. داده ها با استفاده از اندازهگیری شاخصهای پراکندگی و مرکزی و حدود اطمینان 95% آنها توسط نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید.
نتایج: تعداد 700 زن ازدواج کرده در گروه سنی 49-10 ساله که 400 نمونه آن از روستا و 300 نمونه از شهر انتخاب گردید که در عمل 696 نفر از آنها در مطالعه ما شرکت کردند. 5/65% از زنان تحت بررسی یکی از روشهای پیشگیری را به کار میبردهاند. درصد حاملگیهای ناخواسته در این بررسی 16% بوده است. میانگین دفعات حاملگی 7 بار و میانه تعداد حاملگی 5/4 بار بوده است. 2/63% از زنان شرکت کننده در مطالعه ابراز داشتهاند که همسر آنها در زمینه پیشگیری از حاملگی با آنها همکاری دارد.
نتیجه گیری: رگرسیون لجستیک نشان میدهد حمایت شوهران در استفاده از روش پیشگیری از بارداری با استفاده آن رابطه آماری
معنی دار دارد. با توجه به دادههای مطالعه به نظر میرسد آموزش مردان در بالا بردن پوشش تنظیم خانواده نقش مؤثری دارد.
آزاده صفایی، بهرام ضیغمی، سید حمیدرضا طباطبایی، بیژن مقیمی دهکردی،
دوره 3، شماره 3 - ( 11-1386 )
چکیده
مقدمه و اهداف: در حال حاضر بررسی کیفیت زندگی
(Quality of Life) به عنوان یک موضوع مهم در مطالعات بیماریهای مزمن، به خصوص سرطان، مطرح میباشد. سرطان در تمام موارد بر کیفیت زندگی بیماران به درجات مختلف تأثیر میگذارد و در حال حاضر ابتلا به سرطانها یکی از مسائل مهم در ایران و تمام دنیا میباشند. در این بین سرطان پستان یکی از شایعترین سرطانها در زنان
میباشد. میزان بقای مبتلایان به سرطان پستان طولانی بوده و در نتیجه مدت زمان بیشتری با سرطان و عوارض و پیامدهای آن دست به گریبان هستند. از این رو انجام اقداماتی در جهت شناسایی عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی این مبتلایان ضروری به نظر میرسد.
روش کار: مطالعه حاضر یک مطالعه مقطعی-تحلیلی بوده که به منظور بررسی عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی مبتلایان به سرطان پستان بر روی 119 بیمار مبتلا، در بخش شیمی درمانی بیمارستان نمازی شیراز انجام شده است. جمعآوری اطلاعات مربوط به کیفیت زندگی با استفاده از دو پرسشنامه QLQ-C30 و QLQ-BR23 در طی دوماه، از ابتدای دی ماه 1384 تا پایان بهمن ماه 1384 انجام شد. تحلیل دادهها بااستفاده از روشهای تک متغیره ناپارامتریک و روش رگرسیون خطی چند متغیره صورت پذیرفت.
نتایج: میانگین نمره کلی کیفیت زندگی در افراد تحت مطالعه 92/64 با انحراف معیار 28/24 تعیین شد. وضعیت شغلی، طول دوره بیماری، درجه تمایز یافتگی تومور، عملکرد جسمانی، احساسی، شناختی و همچنین علائم بیماری نظیر خستگی، تهوع و استفراغ، درد، تنگی نفس، کاهش خواب، یبوست و مشکلات اقتصادی از جمله متغیرهایی بودند که در تحلیل تک متغیره ارتباط معنیداری با کیفیت زندگی نشان دادند (05/0P<). این در حالی است که با استفاده از تحلیل چند متغیره تنها ارتباطی معنیدار میان درجه تمایز یافتگی تومور، وضعیت شغلی، وضعیت یائسگی، تنگی نفس و مشکلات اقتصادی با کیفیت کلی زندگی مشاهده گردید (05/0P<).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصله به نظر میرسد انجام حمایتهای اقتصادی از سوی دولت و انجام اقداماتی در جهت تشخیص بیماری در مراحل اولیه، در ارتقاء کیفیت زندگی این بیماران مؤثر خواهد بود.
کتایون رازجویان، رزیتا داوری آشتیانی، پروین یاوری،
دوره 3، شماره 3 - ( 11-1386 )
چکیده
مقدمه و اهداف: اختلال بیش فعالی کم توجهی یکی از شایعترین اختلالات روانپرشکی در کودکان میباشد که هم در کوتاه مدت و هم در دراز مدت عوارض نامطلوبی برای کودک، خانواده و جامعه به همراه دارد، در نتیجه پیدا کردن راهکارهایی جهت تشخیص صحیح و به موقع آن فواید بسیاری خواهد داشت. به این منظور در این تحقیق به بررسی میانگین نمرات علائم نرم نشانگان عصبی، به عنوان ابزاری جهت تشخیص صحیحتر و سریعتردر کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی کم توجهی، و مقایسه آن با کودکان فاقد این اختلال پرداختهایم.
روش کار: بیست و پنج کودک بیش فعال کم توجه 12-7 ساله تحت بررسی با پرسشنامه بیش فعالی کم توجهی DSM-VI، آزمون کانرز والدین و تست 28 موضوعی NES (جهت بررسی علائم عصبی نرم) قرار گرفتند. سپس نتایج آنها با 25 کودک فاقد اختلال مقایسه شد.
نتایج: نمره کلی در آزمون NES در گروه مورد 14/4±4/11 و در گروه کنترل 79/2± 6/5 بود که این اختلاف با 0001/0P< کاملاً معنیدار بود. گروه مورد خصوصاً در رفلکس گلابلار، حرکات آلترناتیو سریع و جداسازی راست-چپ نمرات بالاتری نسبت به گروه کنترل داشتند.
نتیجه گیری: با توجه به تفاوت معنیدار علائم نرم نشانگان عصبی در کودکان بیش فعال کم توجه، احتمالاً میتوان از این علائم برای تشخیص زودتر اختلال و برداشتن قدمهای سریعتر جهت پیشگیری و درمان آن استفاده کرد.
محسن رضائیان، آرش دهداری نژاد، علی اسماعیلی ندیمی، سید ضیا طباطبایی،
دوره 4، شماره 1 - ( 2-1387 )
چکیده
مقدمه و اهداف: بیماری قلبی عروقی اصلی ترین علت مرگ و میر در جهان است و انتظار میرود تا سال 2020 اصلیترین علت مرگ در جهان باشد. هدف از مطالعه حاضر تهیه نقشههای توزیع جغرافیایی میزانهای مرگ بیماریهای قلبی عروقی در شهرستانهای استان کرمان در فاصله سالهای 1384-1383 است.
روش کار: در این مطالعه توصیفی، آمار کلیه موارد مرگ و میر ثبت شده در شهرستانهای استان کرمان جمع آوری شد. آمار جمعآوری شده برای محاسبه میزانهای میرایی مرگ ناشی از بیماریهای قلبی عروقی و تهیه نقشههای توزیع جغرافیایی، مورد استفاده قرار گرفت.
نتایج: میزان کلی مرگ و میر بیماریهای قلبی عروقی در شهرستانهای شمالی استان، بیشتر از شهرستانهای جنوبی است. الگوی مشاهده شده به تفکیک برای مردان و زنان نیز یکسان است.
نتیجهگیری: الگوی مشاهده شده احتمالا به علل رژیم غذایی نامناسب، عدم تحرک و مصرف سیگار است که به نظر میرسد در شهرستانهای شمالی استان شایعتر از شهرستانهای جنوبی است.
مصطفی قربانی، مسعود یونسیان،
دوره 4، شماره 1 - ( 2-1387 )
چکیده
روش مورد– متقاطع ابتدا در اوایل دهه 90 جهت مطالعه اثرات گذرا و مواجهات کوتاه بر روی خطر حوادث حاد از جمله انفارکتوس میوکارد بکار گرفته شد. در این روش جهت برآورد خطر نسبی، فراوانی مواجهه طی یک دوره قبل از حمله بیماری (دوره خطر) با فراوانی مواجهه طی دوره یا دورههای کنترل همان فرد بجای افراد مختلف مقایسه میگردد. یک یا چند زمان کنترل برای هر مورد جهت کنترل مخدوش شدگی به وسیله صفات ثابت و خود مخدوششدگی میان اثرات حاد و مزمن آغاز کنندهها بکار میرود.
آنالیز این روش بر پایه مقایسه فراوانی مواجهه دوره خطر با فراوانی مواجهه دوره کنترل یا مقایسه فراوانی مواجهه دوره خطر با فراوانی معمول مواجهه فرد (عادات معمول) انجام میگیرد. روش مورد – متقاطع در اپیدمیولوژی بیماریهای قلب و عروق، آسیبها و آلودگی هوا مکرراً استفاده شده است. این مقاله مروری شامل مطالعات مورد – متقاطع منتشر شده، برای کمک به خوانندگان جهت شناخت بیشتر مفاهیم این مطالعه و نقاط قوت و محدودیتهای مطالعه مورد – متقاطع در اپیدمیولوژی آسیبها و آلودگی هوا تنظیم شده است.
محسن نقوی، فرید ابوالحسنی، فرشاد پورملک، ناهید جعفری، مازیار مرادی لاکه، بابک عشرتی، نیلوفر مهدوی هزاوه، حسین کاظمینی، آرش طهرانی بنی هاشمی، شروان شعاعی،
دوره 4، شماره 1 - ( 2-1387 )
چکیده
مقدمه و اهداف: شاخص سالهای عمر تطبیق شده برای ناتوانی Disability-Adjusted Life Years, DALY))، پیامدهای کشنده و غیرکشنده بیماریها و آسیبها را در قالب یک عدد خلاصه کرده و مشکلات سلامت جوامع را به صورت کمی بیان مینماید. این مطالعه با هدف برآورد بار بیماریها و آسیبها برحسب شاخص DALY در سطح ملی برای 6 استان به تفکیک طراحی و اجرا شده است.
روش کار: از روشهای سازمان جهانی بهداشت برای برآورد بار مرگ زودرس، بار ناتوانی، و DALY استفاده شد. چند تطبیق در روشهای مزبور صورت گرفت.
نتایج: میزان DALY ، 21572 سال در صد هزار بود. 62% از آن عمر از دست رفته به علت مرگ زودرس و 38% آن عمر از دست رفته به علت ناتوانی بود؛ 58% به علت بیماریهای غیرواگیر، 28% ناشی از علل خارجی (سوانح)، و 14% در اثر بیماریهای واگیر، بیماریهای مادران در نتیجه عوارض بارداری و زایمان، بیماری های حول تولد و کمبودهای تغذیه ای بود. گروهی از بیماری ها و صدمات که بالاترین بار را در جنس مذکر ایجاد می کرد صدمات عمدی و غیر عمدی با 789/2 میلیون سال، و گروه مشابه در جنس مونث، اختلالات روانی با 191/1 میلیون سال DALY بود. علت منفرد مسبب بیشترین بار در جنس مذکر، حوادث ترافیکی و در جنس مونث، بیماری ایسکمیک قلب بود. بار بیماریها در سطح استانی تنوع قابل ملاحظهای داشت.
نتیجهگیری: سیمای سلامت و بیماری در ایران در کل از نمای قدیمی غلبه بیماریهای واگیردار، مرتبط با بارداری و زایمان، حول زمان تولد، و کمبودهای تغذیهای به غلبه بیماری های غیرواگیر و سوانح و حوادث در سطح ملی گذار کرده است. نتایج بار ملی بیماریها عینیترین شواهد مورد نیاز برای سیاستگزاری و مدیریت برنامههای سلامت، پژوهشهای سلامت، و توسعه منابع بخش سلامت هستند.
ربابه شیخ الاسلام، محسن نقوی، زهرا عبدالهی، میترا زراتی، ساناز واثقی، فرزانه صادقی قطب آبادی، فریبا کلاهدوز، کورش صمدپور، مینا مینایی، سیمین عربشاهی،
دوره 4، شماره 1 - ( 2-1387 )
چکیده
مقدمه و اهداف: سوءتغذیه در کودکان زیر 5 سال و کمبود ریزمغذیها از مشکلات مهم تغذیهای هر کشوری محسوب میشود. سوءتغذیه در این گروه سنی با عوارض متعدد از جمله اختلال رشد جسمی و تکامل مغزی، کاهش بهره هوشی، کاهش قدرت یادگیری و افت تحصیلی و افزایش موارد ابتلا به بیماریها، پوکی استخوان و در نهایت کاهش توانمندیهای ذهنی و جسمی کودکان در بزرگسالی همراه است. داشتن اطلاعات کامل و جامع از وضعیت تغذیه و میزان شیوع سوء تغذیه کودکان، هدف این بررسی برای برنامهریزیهای بعدی در جهت کاهش سوءتغذیه، بهبود وضعیت تغذیه و ارتقای سلامت در کشور است.
روش کار: این مطالعه یک بررسی مقطعی حاصل از دادههای 34200 کودک 0 تا 72 ماهه ایرانی در 28 استان کشور است. روش نمونهگیری در هر استان به صورت خوشهای با خوشههای نابرابر از نظر تعداد خانوار و برابر از نظر تعداد کودکان 0 تا 72 ماهه بوده است. وزن و قد کلیه نمونهها تعیین و پس از ورود اطلاعات به نرمافزار آماری EPI6 ویرایش 04/6b، در هریک از مناطق شهری و روستائی هر استان، شیوع کموزنی و کوتاهقدی و لاغری تعیین شد. سپس شیوع موزون شده هر یک از انواع سوءتغذیه پروتئین– انرژی در هریک از استانهای کشور و در سطح ملی محاسبه گردید.
نتایج: 7/4 درصد از کودکان کل کشور(9/4-5/4 CI:95%) مبتلا به کوتاهقدی هستند و شیوع کوتاهقدی در کودکان شهری به طور معنیداری کمتر از کودکان روستائی است.(به ترتیب 5/3–1/3 در مقایسه با1/7–5/6 CI:95%). همچنین 2/5 درصد از کودکان کل کشور(4/5-1/5 CI:95%) مبتلا به کموزنی هستند. شیوع کموزنی در کودکان شهری به طور معنیداری کمتر از کودکان روستائی است. علاوه بر این شیوع لاغری نیز در کودکان زیر 5 سال کشور، 7/3%(9/3–5/3 CI:95%) برآورد میگردد که در مناطق شهری به طور معنیداری بیش از مناطق روستائی است.(به ترتیب 3/4–8/3 در مقایسه با 5/3–0/3CI: 95%)
نتیجهگیری: نتایج این بررسی نشاندهنده قرار داشتن کشورمان در زمره مناطق با شیوع پائین از نظر وضعیت سوء تغذیه پروتئین– انرژی در کودکان زیر 5 سال است. گرچه در مقایسه با نتایج مطالعات گذشته، کاهش محسوسی در خصوص کلیه انواع سوء تغذیه پروتئین– انرژی در تمامی سطوح مشاهده میشود، لیکن تفاوتهای موجود مابین استانها و مناطق مختلف کشور که به نوعی ناشی از تفاوتهای موجود در سطح توسعه یافتگی این مناطق است نشاندهنده لزوم طراحی و اجرای راهکارهای هدفمند است.
سلماز سالک، سالک سالک، حبیب امامی،
دوره 4، شماره 1 - ( 2-1387 )
چکیده
مقدمه و اهداف : نظر به اینکه کودکان از نظر ابتلای به سل جزء اقشار آسیب پذیر جامعه هستند و میزان بروز سل در کودکان به نوعی نشانگر وضعیت سل در جامعه است، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی روند تغییرات شاخصهای اپیدمیولوژیک سل در کودکان انجام شد .
مواد و روشها : مطالعه حاضر از نوع Trend Study بوده و تمامی بیماران مبتلا به یکی از اشکال مختلف سل ریوی اسمیر مثبت ، منفی و خارج ریوی از کل ایران که در محدوده سنی زیر 14 سال قرار داشتند طی سالهای 84-1371 وارد مطالعه شدند و با استفاده از تست X² روند تغییرات شاخصهای اپیدمیولوژیک سل بررسی شد.
نتایج: تعداد 6168 بیمار مبتلا به سل مورد بررسی قرار گرفتند . از این تعداد 2528 نفر(1/40%) پسر و بقیه دختر بودند. بیماران بر اساس شکل بیماری به سه گروه سل ریوی اسمیر مثبت 1812 نفر(4/29%) ، سل ریوی اسمیرمنفی 1920نفر(1/31%) و خارج ریوی 2449 نفر(7/39%) تقسیم شدند. میزان بروز سل ریوی اسمیر مثبت از 8/0 در صد هزار در سال 1371 به 2/0 در صد هزار در سال 1384 کاهش پیدا کرده است . میزان بروز سل ریوی اسمیر منفی ، خارج ریوی و کل موارد نیز طی سالهای 84 – 1376 کاهش داشت . از نظر سنی نیز کل بیماران در سه گروه سنی 4-0 و9-5 و14-10 سال به تفکیک جنسیت مورد بررسی قرار گرفتند. در تمامی سال های مورد مطالعه در گروه سنی 4-0 و9-5 ،سال تفاوت چشمگیری از نظر ابتلای به سل در بین دخترها و پسرها مشاهده نشد ولی در گروه سنی 14-10 سال، میزان بروز در دخترها بیش از دو برابر پسرها بود .
نتیجهگیری : طی دوره 14 ساله مورد مطالعه، میزان بروز سل ریوی اسمیر مثبت به میزان چهار برابر کاهش نشان داد .این میزان کاهش میتواند نشانگر افزایش آگاهی، در ارتقاء بهداشت و موثر بودن برنامه ملی کنترل سل کشوری باشد . در کودکان زیر ده سال میزان ابتلا به سل نزد دو جنس دختر و پسر تفاوت محسوسی ندارد. با شروع دوران بلوغ جنسی، دختران بیشتر از پسرهای هم سن خود به بیماری سل مبتلا میشوند. با توجه به نتایج بدست آمده به منظور یافتن پاسخ برای اختلاف توزیع جنسی سل کودکان در سنین بلوغ بر ضرورت انجام بررسیهای بیشتر دراین مورد تاکید میشود .
سوسن کلاهی، علی اصغر کلاهی، سپیده طهزانی قدیم،
دوره 4، شماره 1 - ( 2-1387 )
چکیده
مقدمه و اهداف: کم خونی یکی از شایعترین مشکلاتی است که همه گروههای سنی را درگیر میکند. به منظور تعیین شیوع کمخونی و کمخونی میکروسیتیک در جمعیت تحت پوشش مرکز بهداشتی و درمانی اسدآبادی تبریز، یک مطالعه بهروش مقطعی ـ تحلیلی (Cross-sectional) انجام گرفت.
روش کار: تعداد نمونهها 1623 نفر و روش نمونهگیری بصورت تصادفی منظم بود. نمونهها از میان 233000 نفر زن بالای 12 سال از بین جمعیت ثبت شده، انتخاب شدند. میزان هموگلوبین، حجم متوسط سلولی (MCV) و در صورت وجود کمخونی آزمایشهای تکمیلی شامل آهن سرم، فریتین، TIBC (Total iron binding capacity)، الکتروفورز هموگلوبین و شمارش رتیکولوسیت بررسی شد و داده ها با استفاده از برنامه نرمافزاری EPI6 و انجام آزمون T مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایج: شیوع کمخونی7/9 درصد بود که 3/75 درصد موارد را کمخونی فقرآهن و 4/11درصد موراد را تالاسمی مینور تشکیل میداد. میزان شیوع کمخونی فقر آهن و تالاسمی مینور در کل افراد جامعه مورد بررسی بترتیب 3/7 و 1/1 درصد بود.
نتیجهگیری: یافتههای این مطالعه حاکی از خفیف بودن مشکل کمخونی بر اساس طبقهبندی who در منطقه بود و کمخونی فقر آهن بیشترین علت کمخونی را به خود اختصاص میداد.
علیرضا باهنر، سعید بکایی، خالد خداویردی، غلامرضا نیکبخت بروجنی، محمد علی راد،
دوره 4، شماره 1 - ( 2-1387 )
چکیده
مقدمه و اهداف: هاری بعلت مرگ و میر بالا در انسان و حیوانات از جمله زئونوزهای مهمی است که در ایران از دیر باز وجود داشته است و شیوع آن بویژه در حیات وحش همواره باعث ابتلای سایر حیوانات از جمله نشخوارکنندگان، سگها وگربه هایی که در تماس بیشتری با انسان هستند شده است. در کشور ما ایران، روند رو به افزایش جمعیت سگها و گربه های ولگرد در حاشیه شهرهای بزرگ و روستاها و آمار رو به گسترش موارد حیوان گزیدگی در بسیاری ازاستانهای کشور، لزوم توجه بیشتر به کنترل بیماری هاری را در جمعیتهای انسانی بیش از پیش خاطر نشان میسازد.
روش کار: با توجه به تنوع اقلیمی و وقوع هاری در استان ایلام ، در رابطه با اپیدمیولوژی این بیماری در جمعیت های حیوانی استان طی سالهای 1373 تا 1382 پژوهشی انجام گردید.
نتایج: در این دوره 4 مورد هاری انسانی گزارش شده که تمامی موارد براساس تشخیص بالینی بوده و از هیچکدام برای تایید تشخیص بالینی نمونه به آزمایشگاه ارسال نشده است. دو مورد از مبتلایان مرد و دو مورد زن بودهاند. در سه مورد، حیوان مهاجم سگ و در یک مورد گربه بوده است. هیچکدام از موارد فوق الذکر سابقه واکسیناسیون نداشتهاند. در خصوص هاری حیوانی نیز جمعا 81 مورد تائید شده توسط انستیتو پاستور ایران ثبت شده است که شهرستان شیروان چرداول با 25 مورد و بعد از آن ایوان با 17 مورد هاری بیشترین موارد را گزارش کرده اند و از نظر توزیع فصلی نیز بهار بیشترین موارد را داشته است. در سال 1380 بیشترین موارد هاری حیوانی(33 مورد) گزارش شده است. طی سالهای مورد بررسی، جمعاً 2431 مورد حیوان گزیدگی انسانی در استان ایلام به ثبت رسیده است. روند بروز موارد حیوان گزیدگی در این دوره افزایشی بوده است؛ بطوریکه بیشترین موارد مربوط به سال 1382 با 457 مورد بوده است. نتایج این مطالعه همچنین نشان میدهد که موارد حیوان گزیدگی در مناطق روستائی بیشتر از شهری بوده است (01/0< p) و موارد حیوان گزیدگی در مردان نیز بطور معنی داری بیش از زنان بوده است (01/.< p). از نظر گروههای سنی، بیشترین موارد حیوانگزیدگی در سنین 29-10 سال بوده است و برهمین اساس 4/34 درصد از آنان از نظر شغل افراد محصل و بعد از آن کشاورزان (7/12درصد موارد) بودهاند. از نظر بروز زمانی در فصلهای زمستان و بهار بیشترین موارد مشاهده شده است (01/0< p).
نتیجه گیری: توجه مستمر به اجرای برنامههای کنترل هاری در سطوح شهرستان و استان از جمله توصیههای اصلی این تحقیق است.
ایرج شریفی، فرود زمانی، محمد رضا افلاطونیان، علیرضا فکری،
دوره 4، شماره 1 - ( 2-1387 )
چکیده
مقدمه و اهدف: در ایران، لیشمانیوز پوستی به عنوان یکی از مشکلات بهداشتی در حال گسترش است و به دو فرم اپیدمیولوژیک زئونوز و آنترپوئونوز وجود دارد. هدف از مطالعه حاضر گزارش یک اپیدمی لیشمانیوز پوستی در مناطق جنوبی شهرستان بافت است.
روشکار: این مطالعه در 3 روستای سلطان آباد، وکیلآباد و شاهماران بخش ارزوئیه شهرستان بافت طی پائیز و بهار 1377 به صورت سرشماری انجام شد. هدف از این بررسی، مطالعه جنبههای مختلف اپیدمی از نظر شیوع و فاکتورهای دموگرافیک، تشخیص موارد با تهیه اسمیر مستقیم و تعیین گونه عامل اپیدمی با استفاده از روشهای ایمونولوژیک و بیولوژیک بود.
نتایج: در مجموع 3 روستای درگیر، 13721 نفر جمعیت داشتند که میانگین سنی آنها 9/13± 8/21 سال بود و 7/50% مذکر و 3/49% مؤنث بودند. میزان بروز، 3/12% و میانگین سنی بیماران 1/12± 3/16 سال بود. میانگین تعداد ضایعات 58/2 عدد بود و 5/67 % از بیماران دارای دو زخم و بیشتر بودند که اغلب بر روی پا و دست متمرکز بود، هیچگونه سابقه قبلی وجود اسکار مشاهده نگردید. تمامی 100 نمونه آزمایش شده با روش ایمونوفلورسانس غیر مستقیم و 30 نمونه با الیزا نشان دهنده آلودگی به لیشمانیا ماژور بودند. علاوه بر آن در 18 موش تلقیح شده، ضایعات پوستی بعد از 35-30 روز در پایه دم نشان داده شد.
نتیجهگیری: این اولین باری است که لیشمانیوز پوستی در مناطق جنوبی شهرستان بافت به صورت یک اپیدمی بزرگ با شدت بسیار بالا در تمامی گروههای سنی و جنسی در یک منطقه کشاورزی رو به رشد بدون سابقه قبلی آلودگی روی داده است. در حال حاضر کانون اندمیک جدیدی از لیشمانیوز پوستی نوع روستایی در این منطقه تثبیت شده است. احتمالاً افراد تازه واردی که از مناطق اندمیک به منظور طرحهای توسعه کشاورزی به منطقه گسیل شدند، بیماری را به منطقه وارد کردند و جوندگان صحرایی را آلوده نمودند و اقدامات انجام شده برای توسعه کشاورزی باعث افزایش فوق العاده جمعیت جوندگان و پشه خاکی و پس از آن بروز اپیدمی در ساکنین روستاها گردیده است.