646 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي
آرمین نقی پور، عباس مقیم بیگی، نسرین شیر محمدی، علیرضا سلطانیان، سلمان خزایی، شراره نیک سیر،
دوره 17، شماره 4 - ( 12-1400 )
چکیده
مقدمه و اهداف: سرطان پستان رتبه اول بروز را میان زنان ایرانی مبتلا به سرطان دارد.
روش کار: پژوهش حاضر مطالعه توصیفی از نوع مقطعی و جمعیت موردمطالعه زنان مبتلا به سرطان پستان در 9 شهرستان استان همدان بود. تمام زنان مبتلا به سرطان پستان طی سال 1394-1387 وارد مطالعه شدند. ثبت سرطان پستان بر مبنای روش پاتولوژی است که اطلاعات مربوطه از مرکز بهداشت استان همدان جمعآوری شد. نمونههای موردبررسی به چهار گروه به تفکیک سن (50<و50>) و موقعیت مکانی (شهر،روستا) تقسیم شدند. رسم نقشه مناطق پرخطر در استان همدان از GeoBUGS و بر اساس برآورد خطر نسبی تعدیلشده(RR*) در نرمافزار OpenBUGS v 3.2.3 استفاده شد. همگرایی زنجیرههای تولیدشده برای توزیع-های پسین از برنامه Coda تحت نرمافزارR v 4.0.2 از آزمون دوربین-رافسون انجام شد.
یافتهها: در مطالعه حاضر 1316 زن مبتلا به سرطان پستان موردبررسی قرار گرفت. میانگین سن زنان 98/12±38/50 سال بود. نتایج مطالعه نشان داد که بیشترین بروز سرطان پستان برای زنان شهری بیشتر از 50 سال مربوط به شهرستان اسدآباد 1.32, CI%95=(0.99,1.79))=RR*)، و کمتر از 50 سال مربوط به شهرستانهای تویسرکان (1.09, CI%95=(1.08,1.38)=RR*) و شهرستان رزن(1.09, CI%95=(0.85,1.40)=RR*) بود. همچنین زنان روستایی بیشتر از 50 سال شهرستان رزن 1.18, CI%95=(0.82,1.73)=RR*) و کمتر از 50 سال شهرستان ملایر (1.08, CI%95=(0.81,1.45)=RR*) بیشترین بروز سرطان پستان داشتند.
نتیجهگیری: توزیع سرطان پستان در سنین مختلف و در سطح شهرستانهای استان همدان متفاوت است. شهرستان اسدآباد تویسرکان، رزن و ملایر جزء مناطق پرخطر سرطان پستان در استان همدان است.
محمدرضا صالحی، زهرا صابری، فاروق کریمی، فاطمه عباسی،
دوره 17، شماره 4 - ( 12-1400 )
چکیده
مقدمه و اهداف: مطالعات اپیدمیولوژیک طیف وسیعی از شیوع ضایعات پیگمانته را در نقاط مختلف جهان و ایران نشان داده اند. هدف مطالعه تعیین توزیع فراوانی ضایعات پیگمانته منتشر دهانی در بیماران مراجعه کننده به بخش بیماریهای دهان دانشکده دندانپزشکی اصفهان در سه ماهه اول 1398 بود.
روش کار: مطالعه توصیفی مقطعی روی 303 بیمار مراجعه کننده به دانشکده دندانپزشکی اصفهان در سه ماهه اول سال 1398 به صورت سرشماری انجام شد. اطلاعات جمعیت شناختی، محل ضایعه، نوع ضایعه در لیستی ثبت شد. اطلاعات توسط SPSS نگارش 22 و با آزمونهای Chi square، Mann-Whitney، Fisher's Exact و ضریب همبستگی spearman مورد آنالیز قرار گرفتند. سطح معنی داری آزمونهای آماری کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد.
یافته ها: در مطالعه 303 بیمار بررسی شد. 93 نفر(69/30 درصد) دارای ضایعه پیگمانته منتشر بودند. شدت پیگمانتاسیون 54 نفر(58درصد) پیگمانتاسیون خفیف، 13نفر(14 درصد) متوسط، و 26 نفر(28درصد) شدید بودند. شایعترین محل، لثه لبی، شایعترین نوع، فیزیولوژیک بود. بین جنسیت و شیوع پیگمانتاسیون ارتباط معنی داری وجود نداشت(P=0.09) ولی بین جنسیت و شدت پیگمانتاسیون (P=0.047)، سن و شدت پیگمانتاسیون (P<0.001 و r=0.459) و رنگ پوست و نوع پیگمانتاسیون(P<0.001) ارتباط معنی دار وجود داشت.
نتیجه گیری: مطالعات نشان داد فراوانی ضایعات پیگمانته منتشر دهانی بیماران مراجعه کننده به دانشکده دندانپزشکی اصفهان قابل توجه است.
ترنم آریان مهر، منوچهر کرمی،
دوره 17، شماره 4 - ( 12-1400 )
چکیده
مقدمه و اهداف: شناسایی زمان شروع طغیان بیماری آنفولانزا، یک راهکار مناسب در پاسخ بهنگام به این بیماری است. این مطالعه باهدف ارزیابی روش اپیدمی متحرک در تعیین سطوح آستانه طغیان بیماری آنفولانزا در ایران انجام شد.
روش کار: روش اپیدمی متحرک روی دادههای موارد شبه آنفولانزا ثبتشده در سامانه فلونت (Flu Net) سازمان جهانی بهداشت از ژانویه 2010 تا دسامبر 2017 باهدف تعیین سطوح آستانه هشدار طغیان اعمال گردید. عملکرد روش اپیدمی متحرک در شناسایی زمان شروع طغیان در طی هشت دوره با استفاده از شاخصهای حساسیت و ویژگی گزارش گردید.
یافتهها: طی دورههای موردمطالعه درمجموع تعداد 69169 مورد شبه آنفولانزا در سامانه فلونت ثبتشده بود. کمترین تعداد موارد شبه آنفولانزا برای وقوع اپیدمی 187 مورد در دوره سوم (2012-2011) و حداکثر تعداد آن 1086 مورد در دوره هفتم (2016-2015) به دست آمد. زودترین رخداد اپیدمی نیز طی دوره سوم و هشتم در هفته چهل و هشتم یعنی تقریباً از اواسط بهمنماه بود. حداقل طول دوره اپیدمی 8 هفته و حداکثر مقدار آن 13 هفته بود. حساسیت و ویژگی کلی روش اپیدمی متحرک به ترتیب 55 و 96 درصد به دست آمد.
نتیجهگیری: روش اپیدمی متحرک در شناسایی طغیان بیماری آنفولانزا در کنار استفاده از سایر روشها قابلاستفاده است. پیشنهاد میشود از این روش برای تشخیص اپیدمی آنفولانزا و همچنین سایر بیماریهای عفونی با استفاده از دادههای از قبل ثبتشده، استفاده شود.
محمد ساسانی پور، اردشیر خسروی، مهیار محبی میمندی،
دوره 17، شماره 4 - ( 12-1400 )
چکیده
مقدمه و اهداف: با توجه به سهم بالای حوادث غیرعمدی از علل مرگ بهویژه برای مردان در کشور و همچنین تغییرات آن در دهه اخیر، این مقاله در تلاش است تا سهم حوادث غیرعمدی در تفاوت جنسی امیدزندگی در بدو تولد در کشور در دهه اخیر را موردبررسی قرار دهد.
روش کار: دادههای مرگ برای سالهای 1385 تا 1394 از سامانه ثبت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی اخذشده است. سپس میزان مرگ کودکان با استفاده از روش رویکرد نسلی بین دو سرشماری و مرگ بزرگسالان با استفاده از روش بنت - هوریوشی اصلاحشده است. سپس نقش تغییرات مرگ ناشی از حوادث غیرعمدی در فزونی امیدزندگی زنان در کشور با استفاده از روش تجزیه آریاگا محاسبهشده است.
یافتهها: تفاوت جنسی امیدزندگی در سال 1385 حدود 3.5 سال بوده است که در سال 1390 به 2.9 سال کاهش و سپس با اندکی افزایش در سال 1394 به 3 سال افزایش مییابد. حوادث غیرعمدی در هر سه دوره نقش مسلط در تفاوت جنسی مرگ داشتند اما سهم آن در طول زمان بهطور قابلتوجهی کاهشیافته و از 60 درصد به حدود 42 درصد در فاصله سالهای 1385 تا 1394 رسیده است.
نتیجهگیری: با توجه به کندشدن روند افزایش امیدزندگی در بدو تولد در ایران طی دهههای اخیر، توجه به مرگ افتراقی ازجمله تفاوتهای جنسی مرگ و شناسایی پتانسیلهای افزایش امیدزندگی برحسب گروههای مختلف میتواند منجر به افزایش امیدزندگی در کشور شود.
علی حسین زاده، محمدرضا بانشی، بهناز صدیقی، جمشید کرمانچی، علی اکبر حقدوست،
دوره 18، شماره 1 - ( 3-1401 )
چکیده
مقدمه و اهداف: دمانس یک بیماری مزمن سیستم عصبی مرکزی است که بار مالی و اجتماعی زیادی بر سیستم خدمات بهداشتی-درمانی وارد میکند. آگاهی از شیوع بیماری دمانس برای برنامهریزی بهداشتی و اطمینان از این که خدمات کافی برای افراد مبتلا به این بیماری وجود دارد یا خیر ضروری است. با توجه به این که شیوع و تغییرات جغرافیایی این بیماری در ایران به خوبی شناخته نشده است. هدف مطالعه حاضر برآورد شیوع و تعیین توزیع جغرافیایی این بیماری در ایران میباشد.
روش کار: در این مطالعه شیوع دمانس در هر استان به صورت غیر مستقیم، و با استفاد از بسامد داروهای تخصصی تجویز شده در طول یکسال با هر دو نام تجاری و ژنریک برآورد شد. سپس از نقشههای طیف رنگ برای نمایش تغییرات جغرافیایی دمانس در سطح استانی استفاده گردید. در نهایت، از آزمونهای جغرافیایی Moran I و Getis-Ord Gi (Gi) به ترتیب برای بررسی خود همبستگی فضایی و تغییرپذیری جغرافیایی شیوع دمانس در سطح معنیداری 0/05 استفاده شد..
یافتهها: در مطالعه حاضر میزان شیوع کلی دمانس در جمعیت عمومی و جمعیت بالای 60 سال در ایران به ترتیب برابر با 49/6 و 508/9 در 100000 نفر بود. در جمعیت عمومی پائینترین میزان شیوع دمانس در استان هرمزگان (9/4 در 100000 نفر) و بالاترین میزان شیوع آن در استان آذربایجان شرقی (96/4 در 100000 نفر) مشاهده شد. در جمعیت بالای 60 سال نیز پائینترین میزان شیوع در استان هرمزگان (141/5 در 100000 نفر) و بالاترین میزان شیوع در استان آذربایجانشرقی (862/5 در 100000 نفر) مشاهده شد. براساس آزمونهای Moran I و Getis-Ord Gi (Gi) خودهمبستگی فضایی و تغییرپذیری جغرافیایی شیوع دمانس معنیدار نبود.
نتیجهگیری: شیوع بیماری دمانس در جمعیت بالای 60 سال ایران نسبت به کشورهای غربی پائینتر است، اما شیوع این بیماری کم و بیش با میزان شیوع دمانس در کشورهای در حال توسعه قابل مقایسه هست. اگر چه باید توجه داشته باشیم که در بعضی از استانهای برخوردار ایران شیوع دمانس بالا و شبیه کشورهای توسعه یافته میباشد.
مهوش غلامحسین زاده، لاله قدیریان مارنانی، الهام احسانی چیمه، فاطمه رجبی،
دوره 18، شماره 1 - ( 3-1401 )
چکیده
مقدمه و اهداف: توزیع علل فوت، نشاندهنده توزیع عوامل خطر مرگ بوده و مبنای برنامهریزی و مداخله برای کاهش عوامل خطر است. کیفیت و نحوه ثبت اطلاعات، به علت ضعف در فرایندهای تکمیل و صدور گواهی فوت و یا شیوه کدگذاری، دارای مشکلاتی است. هدف از این مطالعه، تبیین چالشهای ثبت مرگ و نیز ارائه راهکار در این زمینه است.
روش کار: این مطالعه کیفی، در نیمه دوم سال 1398 در دانشگاه علوم پزشکی گیلان انجام شد. جامعه هدف، مدیران و کارشناسان برنامه ثبت مرگ بود. نمونهگیری بصورت هدفمند و تمامشماری انجام شد. گردآوری دادهها از طریق مصاحبه عمیق با استفاده از راهنمای پرسشگری، و تحلیل محتوای قراردادی همزمان جهت شناسایی مضامین کلیدی انجام گرفت. برای اطمینان از اعتبار و مقبولیت دادهها، مرور و بازنگری دادهها توسط دو نفر از همکاران تحقیق و مشارکتکنندگان انجام شد.
یافتهها: طبق تحلیل محتوای 24 مصاحبه، چالشهای اصلی ثبت مرگ شامل نیروی انسانی، سازماندهی نظام ثبت مرگ در کشور، سیستم نرم افزاری ثبت مرگ و پیادهسازی آن بود. این مضامین از 45 زیرطبقه و 13 طبقه اصلی انتزاع گردید.
نتیجهگیری: با توجه به چالشهای مطرح شده توسط مدیران و کارشناسان ثبت مرگ، اصلیترین مداخلات پیشهادی جهت ارتقای نظام ثبت مرگ شامل جذب نیروهای مناسب، توانمندسازی و ایجاد انگیزه در ردههای مختلف نیروی انسانی، توسعه همکاری درون بخشی و برون بخشی و افزایش جلب مشارکت مردم، پایش و ارزیابی مداوم جهت شناسایی نقاط قوت و ضعف نظام ثبت مرگ و مدیریت آنها، توجه ویژه به توسعه نرمافزار ثبت مرگ و زیرساختهای مورد نیاز آن مانند دسترسی به اینترنت و تجهیزات مورد نیاز، توجه به تعدد سامانهها و تلاش در جهت یکپارچهسازی آنها میباشد.
الهه امیری، علی احمد رفیعی راد، نسرین رفیعی صدر، حمید شریفی،
دوره 18، شماره 1 - ( 3-1401 )
چکیده
مقدمه و اهداف: گرچه اتخاذ سبک زندگی سلامت محور لازمه تداوم مطلوب زندگی برای همه افراد است ولی چنین رویهای برای افراد دارای بیماریهای مزمن مانند اچآیوی/ایدز به دلیل شکنندگی وضعیت آنها ضرورت بیشتری دارد. وابسته به چنین فهمی مطالعه حاضر به بررسی سبک زندگی زنان مبتلا به اچآیوی/ایدز در شهر کرمان پرداخته است.
روش کار: روش کار مطالعه حاضر به صورت پیمایش پرسشنامهای با استفاده از پرسشنامه استاندارد شده سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت انجام گرفت. پرسشنامه مذکور مشتمل بر شش بعد مسئولیت پذیری، رشد معنوی، ورزش، تغذیه، روابط بین فردی و مدیریت استرس میباشد. جامعه آماری پژوهش زنان مبتلا به اچآیوی/ایدز باشگاه مثبت شهر کرمان در سال ۱۳۹۸ به تعداد 69 نفر بوده است و ۳۵ نفر آنها که شرایط مصاحبه را داشته به این مطالعه وارد شدند.
یافتهها: از میان نمونه مورد مطالعه، 37/14 درصد سبک زندگی سلامت مثبت و 62/86 درصد سبک زندگی سلامت منفی بودهاند. مبتنی بر نتایج به دست آمده، تفاوت میانگین نمرات سبک زندگی زنان مورد مطالعه تنها بر حسب دو متغیر میزان درآمد خانوار و وضعیت اشتغال (با میانگین بیشتر در سبک زندگی سلامت مثبت) از لحاظ آماری معنیدار بوده است. تفاوت آنها بر حسب سایر متغیرها (وضعیت تاهل، گروه سنی، تحصیلات و سالهای ابتلا به اچآیوی) معنیدار نبوده است.
نتیجهگیری: با توجه به تفاوت میانگین نمرات سبک زندگی بر اساس متغیرهای شغل و درآمد، تقویت وضعیت اقتصادی مبتلایان از طریق خوداشتغالی و یا حمایت مالی میتواند آنها را به سوی سبک زندگی سلامت مثبت سوق دهد. ارتقاء سبک زندگی این افراد میتواند به زندگی بهتر این افراد کمک شایان توجهی نماید.
نسیبه زنجری، محمد ساسانی پور،
دوره 18، شماره 1 - ( 3-1401 )
چکیده
مقدمه و اهداف: سرعت افزایش امیدزندگی در ایران طی دو سه دهه اخیر کند شده است. در این مقاله با توجه به افزایش مرگ و میرها در سنین سالمندی در کشور، نقش تغییرات علل مرگ در این سنین در افزایش امیدزندگی در سالهای 1385 و 1395 بررسی شده است.
روش کار: دادههای مرگ و میر بر حسب سن و جنس و علل مرگ در کشور برای سالهای 1385 و 1395 از سامانه ثبت و طبقهبندی علل مرگ وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی اخذ شده است. ارزیابی و اصلاح کم ثبتی مرگ از سنین کودکی تا بزرگسالی بر اساس روشهای براس – تراسل و توسعه یافته بنت – هوریوشی انجام شد. سپس با استفاده از روش تجزیه آریاگا، نقش گروههای سنی و علل مرگ سالمندان در افزایش امیدزندگی در بدو تولد محاسبه شده است.
یافتهها: امیدزندگی در بدو تولد مردان کشور طی سالهای 1385 تا 1395، 3/7 سال افزایش یافته است که سهم تغییرات علل مرگ سالمندان در این افزایش 2 سال بوده است. از مجموع افزایش 3/1 سال در امیدزندگی زنان کشور، 1/57 سال آن نیز مربوط به تغییرات علل مرگ در سنین سالمندی بوده است. به ترتیب 74 درصد و 57 درصد از نقش مرگ و میر سنین سالمندی زنان و مردان در افزایش امیدزندگی کشور ناشی از بیماریهای قلبی - عروقی بوده است.
نتیجهگیری: در بستر گذارهای ساختار سنی، ادامه روند انتقال مرگ و میر به سنین بالاتر در دهههای آینده دور از انتظار نیست. نتایج این پژوهش نشان داد که لازم است در اولویتگذاریهای سیاستی به بیماریهایی که به ویژه سنین سالمندی را تحتتأثیر قرار میدهند، توجه بیشتری شود.
زهرا علی نسائی، زهرا حسین خانی،
دوره 18، شماره 1 - ( 3-1401 )
چکیده
مقدمه و اهداف: فرزندان خانواده بویژه نوجوانان یکی از مهمترین قربانیان خشونت خانگی هستند که علیرغم آسیب پذیری آنها کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. این مطالعه با هدف تبیین تجربیات نوجوانان درباره خشونت خانگی انجام شده است تا با درک عمیقتر جنبههای مختلف این معضل اجتماعی بتوان در راستای کاهش آن اقدامات لازم را انجام داد.
روش کار: مطالعه کیفی حاضر با متدولوژی تحلیل محتوا (Content Analysis) انجام شد. روش جمع آوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساختار یافته (Interview Semi-Structural) بود. شرکتکنندگان نوجوانان 12 تا 16 سال بودند. نمونه گیری هدفمند با روش حداکثر تنوع فرصتطلبانه از نظر طبقات اقتصادی اجتماعی، سن و جنسیت دانشآموزان انجام شد. تعداد 33مصاحبه توسط 2 مصاحبه گر انجام شد.
یافتهها: 4 طبقه اصلی، 11 زیر طبقه و 120 کد در زمینه تجربیات نوجوانان استخراج شد. پس از جمع بندی و ترکیب کدهای مشابه، طبقات اصلی شامل واکنشهای عاطفی-روانی و عملکرد نوجوانان در منزل و مدرسه، پیامدهای خشونت خانگی و علل بروز خشونت بود. مشکلات اقتصادی و اجتماعی بویژه بیکاری پدر خانواده مهمترین علل بروز خشونت خانگی مطرح شد. نوجوانانی که تجربه خشونت خانگی داشتند گرایش زیادی به رفتارهای پرخطر داشته و افت تحصیلی بیشتری را تجربه کرده بودند.
نتیجهگیری: طبق دیدگاه نوجوانان عوامل اقتصادی اجتماعی نقش مهمی در بروز خشونت خانگی داشته و میتواند زمینهساز تجربیات اجتماعی ناخوشایند وآسیبهای اجتماعی در زندگی آتی ایشان شود، لذا لازم است والدین، معلمان و مسؤلین حوزههای اجتماعی در راستای کاهش این معضل اجتماعی اقدام مؤثری انجام دهند.
آرزو باقری، مهسا سعادتی، نسیبه زنجری، اشکان شباک،
دوره 18، شماره 1 - ( 3-1401 )
چکیده
مقدمه و اهداف: با توجه به روند رو به رشد سالمندی در ایران، مطالعه عوامل مؤثر بر سلامت آنان ضروری میباشد. هدف اصلی مطالعه حاضر، بررسی تعیینکنندههای جمعیتی، اجتماعی و اقتصادی سلامت خودارزیابی شده سالمندان در شهر تهران با استفاده از مدل معادله ساختاری است.
روش کار: در مطالعه حاضر از دادههای یک مطالعه مقطعی که در آن 598 سالمند60 ساله و بیشتر از مناطق 22 گانه شهر تهران در سال 1394 با استفاده از روش نمونهگیری چندمرحلهای طبقهبندیشده انتخاب و پرسشنامه محققساخته برای آنان تکمیل شد، استفاده گردید. پایایی پرسشنامه نیز با استفاده از دو شاخص سازگاری درونی و زمانی تأیید گردید. به منظور بررسی تعیینکنندههای شاخص خودارزیابی سلامت سالمندان از معادله ساختاری تعمیمیافته (GSEM) و دو برآوردگر ULSMV و WLSMV در نرمافزار (MPLUS 3.7) استفاده شد.
یافتهها: براساس شاخصهای نیکویی برازش، برآوردگر ULSMV برای بررسی عوامل مؤثر بر خودارزیابی سلامت سالمندان انتخاب شد (0/02=RMSEA، 0/951 = CFI و 0/962=TLI). نتایج نشان داد که رتبه خودارزیابی سلامت سالمندان متأهل نسبت به مجرد (0/022=P-value) و شاغلین نسبت به غیرشاغلین (0/048=P-value) بیشتر بود. با افزایش شاخصهای معنویت (0/016=P-value)، سلامت فیزیکی و روانی (0/001=P-value) و رفتار سلامت محور (0/016=P-value)، مقدار نمره استاندارد خودارزیابی سلامت سالمندان افزایش یافت. سلامت فیزیکی و روانی نقش میانجی کامل را در روابط میان متغیرهای جنسیت (0/014=P-value)، وضعیت تأهل (0/040=P-value)، سطح تحصیلی (0/039=P-value)، پایگاه اجتماعی-اقتصادی خوداظهاری (خوب 0/013=P-value و متوسط 0/017=P-value) و تعداد بیماری (0/001=P-value) با خودارزیابی سلامت سالمندان داشت.
نتیجهگیری: براساس یافته های این مطالعه، در سیاستگذاریهای حوزه سالمندی توجه ویژه به متغیرهای ساختاری مانند جنسیت، وضعیت تأهل، سطح تحصیلات و پایگاه های اجتماعی اقتصادی علاوه بر سلامت فیزیکی و روانی ضروری مینماید.
فریبا حیدری، آرمیتا شاه اسماعیلی، مهین اسلامی شهربابکی،
دوره 18، شماره 1 - ( 3-1401 )
چکیده
مقدمه و اهداف: این مطالعه با هدف مقایسه تیپهای شخصیتی و نارسایی هیجانی در افراد وابسته به مواد اپیوییدی با و بدون مصرف شیشه (متامفتامین) مراجعه کننده به مراکز درمان سوء مصرف مواد در شهر کرمان و افراد سالم در سال 99 انجام شد.
روش کار: در این مطالعه مقطعی - تحلیلی سه گروه 130 نفره از افراد مراجعه کننده به مراکز درمان سوء مصرف مواد شهر کرمان در سال 1399 به روش در دسترس، انتخاب شدند. گروه اول: افرادی که تنها مصرف کننده مواد اپیوئیدی بودند.گروه دوم: افرادی که متآمفتامین و اپیوئید به صورت همزمان مصرف میکردند و گروه سوم: افراد غیرمصرف کننده مواد که از بین همراهان بیماران انتخاب شدند. دادهها با استفاده از پرسشنامههای اطلاعات دموگرافیک، تیپهای شخصیتی A و B فریدمن و روزنمن و نارسایی هیجانی تورنتو، جمعآوری شدند. مقایسه متغیرهای مورد بررسی در سه گروه مورد مطالعه با استفاده از رگرسیون لجستیک مولتی نومیال چند متغیره سنجیده شد.
یافتهها: شانس داشتن تیپ شخصیتی A در گروه مصرف کننده همزمان متآمفتامین و اپیوئید (نسبت شانس تعدیل شده :1/97؛ محدوده اطمینان 95%: 1/06، 3/64) بیشتر از گروه کنترل بود. همچنین شانس ابتلا به نارسایی هیجانی شدید در گروههای مصرف کننده اپیوئید (نسبت شانس تعدیل شده : 1/86؛ محدوده اطمینان 95%: 1/06، 3/27) و مصرف کننده همزمان متآمفتامین و اپیوئید (نسبت شانس تعدیل شده: 2/71؛ محدوده اطمینان 95%: 1/51، 4/83) از گروه کنترل بیشتر بود. شانس مرد بودن (نسبت شانس تعدیل شده :3/1؛ محدوده اطمینان 95%: 1/53، 6/25)، مجرد بودن (نسبت شانس تعدیل شده: 2/6؛ محدوده اطمینان 95%: 1/43، 4/72) و نداشتن شغل (نسبت شانس تعدیل شده: 4/01؛ محدوده اطمینان 95%: 1/77، 9/09) در افراد مصرفکننده همزمان متآمفتامین و اپیوئید بیشتر از گروه کنترل بود. شانس داشتن تحصیلات زیر دیپلم در افراد مصرف کننده اپیوئید (نسبت شانس تعدیل شده: 4/14؛ محدوده اطمینان 95%: 2/22، 7/71) و مصرف کنندگان همزمان متآمفتامین و اپیوئید (نسبت شانس تعدیل شده: 1/95؛ محدوده اطمینان 95%: 1/03، 3/69) بیشتر از گروه کنترل بود.
نتیجهگیری: با توجه به ارتباط بین تیپ شخصیتی A و نارسایی هیجانی با مصرف مواد اپیوییدی و متآمفتامین نیاز است تا با غربالگری به موقع، مراقبت مستمر و آموزشهای لازم از ایجاد وابستگی به مواد در افراد در معرض خطر به خصوص در سنین پایین پیشگیری نمود.
خدیجه یاری فرد، مریم تاجور، مهدیه حیدری،
دوره 18، شماره 1 - ( 3-1401 )
چکیده
مقدمه و اهداف: شناخت فراوانی و علل مرگ و روند هر علت در طول زمان برای برنامه ریزی جهت ارتقاء سلامت هر جامعه ضروری است. هدف این مطالعه، بررسی روند تغییرات در نرخ مرگ جوانان و علل آن در بین جمعیت جوان منطقه مدیترانه شرقی میباشد.
روش کار: مطالعه حاضر بر اساس تحلیل ثانویه دادههای مرگ جوانان 15 تا 24 ساله در بین سالهای 1990 تا 2019 در کشورهای منطقه مدیترانه شرقی شامل 22 کشور انجام شده است. این یک مطالعه طولی از نوع روند میباشد که تغییرات میزان و علل مرگ جوانان منطقه را بر اساس ICD-10 در طول سه دهه مورد بررسی قرار داده است. دادههای این مطالعه از سایت GBD، مربوط به موسسه IHME ،گرد آوری شد و از آمار توصیفی و آزمون رگرسیون خطی برای تحلیل دادهها استفاده شد که در آن "میزان نرخ یا علل مرگ" به عنوان متغیر وابسته و عامل "زمان" به عنوان متغیر مستقل میباشد.
یافتهها: میزان مرگ جوانان در منطقه مدیترانه شرقی، بجز در کشورهای سوریه و لیبی در طول 30 سال مورد بررسی، روند کاهشی داشته است و سوریه تنها کشور با روند نرخ مرگ فزاینده معنی دار میباشد. بیشترین کاهش را کشورهای افغانستان، سومالی و سودان تجربه کرده اند. بیشترین علت اصلی مرگ جوانان ناشی از حوادث بوده و در طول دوره، روند آن تغییر چندانی نداشته است. دو علت اصلی دیگر مرگ، شامل مرگ ناشی از بیماریهای واگیر و غیر واگیر، هر دو روند کاهشی معنیداری داشته است، بویژه بیماریهای واگیر. از میان علل فرعی، شایعترین علت مرگ تا سال 2010 مربوط به حوادث جادهای بود و از سال 2010 به بعد مرگ به علت خود آزاری و خشونتهای بین فردی رتبه اول را دارد که هم این علت و هم مرگ به علت مصرف مواد، روند افزایشی معنیداری دارند.
نتیجهگیری: با وجود روند کاهشی در میزان مرگ جوانان در طول سه دهه گذشته، مرگهای ناشی از حوادث همچنان چشمگیر هستند. البته بنظر میرسد مداخلات دهه اخیر در کاهش مرگ ناشی از حوادث جادهای موفق عمل کرده و هم اکنون مقابله با عوامل زمینهساز مرگهای ناشی از خودآزاری و خشونت بین فردی و همچنین مصرف مواد در جوانان در اولویت اول مداخلات مورد نیاز قرار داشته باشد.
علی اکبر حقدوست، علیرضا علیخانی، مصطفی حسینی گلکار، رضا دهنویه، سمیرا سیفی،
دوره 18، شماره 2 - ( 6-1401 )
چکیده
مقدمه و اهداف: همهگیری کووید-19 و اثرات پیرو آن از جنبههای سلامت و مسایل اقتصادی به یک چالش اساسی در جهان تبدیل شده است. ایران افزون بر تأثیرپذیری از این بحران، با مشکلات فراوان دیگری نیز مانند تحریمها و مشکلات اقتصادی مواجه است و بیم آن میرود که عواقب جدیتری را متحمل شود.
روش کار: سناریونگاری یکی از روشهای شناخت تغییرات آینده و عدم قطعیتهای محیطی است. در این مطالعه با روش موسوم به شبکه جهانی کسبوکار (GBN) که روش ماتریس سناریوها نیز شناخته میشود استفاده شده است. این روش بر مبنای دو عدم قطعیت کلیدی هست و طی 6 مرحله به بررسی متغیرهای مرتبط با سلامت و عوامل اقتصادی_اجتماعی و استفاده از نظرات خبرگان مرتبط پرداخته شده است.
یافتهها: انتظار میرود نظام سلامت کشور در مواجهه با شرایط مختلف با شدت و ضعف قادر به مدیریت همهگیری خواهد بود و تنها در سناریوی بدبینانه با پیشفرض ادامه تحریمها و گسترش همهگیری، انتظار میرود شرایطی همچون محدودیتهای جهانی، افت ذخایر ارزی، افت عملکرد یا فروپاشی نظام سلامت، افزایش میزان مرگومیر بیماری و کاهش ملموس کیفیت زندگی را در پی داشته باشد.
نتیجهگیری: با عنایت به همهگیری کووید-19 و عوامل زمینهای موجود، سناریوهایی از وضع سلامت و شرایط اقتصادی کشور روایت شد. انتظار میرود با توجه به توانمندی سناریوها برای درک پیچیدگی و کمک به تصمیمگیریها، سیاستگذاران با نگاهی وسیعتر، همهجانبه و معقول به یک جمعبندی درست که منجر به حفظ و تداوم سلامت جامعه و آثار متعارف اقتصادی در این همهگیری شود، دست یابند.
حمید چوبینه، زینب پریسای، فاطمه شهبازی، غزاله دانش، مهدی نصری، سید سعید هاشمی نظری،
دوره 18، شماره 2 - ( 6-1401 )
چکیده
مقدمه و اهداف: در مدیریت پیشرفته، منابع انسانی محور اصلی توسعه پایدار هستند. HSE سامانهای است که بهصورت یکپارچه و با استفاده از نیروی انسانی، امکانات و تجهیزات، سعی در ایجاد محیطی سالم، دلپذیر، با نشاط و دور از حادثه، خسارت، آسیب و ضایعه دارد. هدف از انجام این مطالعه ارزیابی عملکرد شاخصهای سلامت، ایمنی و محیطزیست (HSE) در حوزه معاونت توسعه منابع انسانی شهرداری تهران بود.
روش کار: این مطالعه بهصورت مقطعی-توصیفی انجام گرفت. جامعه آماری مطالعه تمامی مناطق شهرداری تهران (22 منطقه) بود. پس از طراحی و اعتبارسنجی پروتکل ارزیابی عملکرد HSE، وضعیت HSE در 22 منطقه شهرداری تهران ارزیابی شد. پروتکل یادشده دارای 7 بخش رهبری و تعهد، خطمشی و اهداف استراتژیک، سازماندهی و مستندسازی، مدیریت ریسک، طرحریزی، اجرا و پایش، ممیزی و بازنگری بود. روایی و پایایی آن از راه اخذ نظرهای اصلاحی متخصصان و کارشناسان خبره در داخل و خارج از سازمان شهرداری تعیین شدند.
یافتهها: شاخص ارتباطهای درونسازمانی در اغلب مناطق شهرداری تهران بالاترین امتیاز را به خود اختصاص داده بود بیشترین امتیاز کسبشده (68%) مربوط به شاخص یادشده بود. میانگین کل شاخصها در دور دوم ارزیابی عملکرد 46/6 برآورد شد.
نتیجهگیری: وضعیت HSE در بیش از نیمی از مناطق شهرداری تهران نامطلوب (کمتر از 70%) بود. منطقههای 4 و 7 در وضعیت مطلوب (بالای 70%) قرار گرفتند . بنابراین برای بهبود وضعیت موجود باید برنامهریزی راهبردی با ماهیت بلندمدت شاخصهای سلامت، ایمنی و محیطزیست در پیش گیرند. این مطالعه نشان داد با شناسایی نقاط قوت و ضعف مدیریت سازمان، تصویب ساختار سازمانی HSE، متمرکز نمودن منابع مالی در تمام منطقهها و نظارت بر روند سرعت بهبود در مسیر تعالی سازمان، امکان ارتقای شاخصهای HSE سازمان را فراهم میآورد.
مهدیه شجاعی باغینی، طاهره ناصری بوری آبادی، منصوره راستگو، مهدیه پور نخعی، علی محمدپور،
دوره 18، شماره 2 - ( 6-1401 )
چکیده
مقدمه و اهداف: مسمومیت یکی از سببهای شایع مراجعه به مراکز درمانی است. علت خارجی و عامل مسمومیتزا در گروههای سنی، جنسی و شغلی مختلف متفاوت است. شناخت الگوی اپیدمیولوژیک مسمومیت در هر منطقه برای پیشگیری از آن مهم است. هدف مطالعه تعیین ویژگیهای اپیدمیولوژیک مسمومیت در مراجعان به بیمارستان آموزشی افضلیپور دانشگاه علوم پزشکی کرمان بود.
روش کار: در این مطالعه توصیفی-مقطعی، پرونده بیماران بستری در بخش مسمومیت در سالهای 97 و 98 بررسی شدند. دادهها با استفاده از چکلیستی پژوهشگر ساخته گردآوری و با آزمونهای مربع کای پیرسون و تعقیبی وی کرامرز تحلیل شدند.
یافتهها: مسمومیت در مردان (52/1 درصد)، رده سنی 30-20 سال (28/5 درصد)، افراد مجرد (52/8 درصد)، مناطق شهری (80/6 درصد) و افراد دارای مشاغل آزاد (29/8 درصد) بیشتر بود. میانگین±انحراف معیار سن افراد 17/21± 26/9 سال بود. بین علت خارجی مسمومیت و وضع تأهل، سن، جنس، شغل، اعتیاد، فصل ایجاد مسمومیت، داشتن سابقه اقدام به خودکشی، داشتن سابقه خانوادگی خودکشی، داشتن سابقه مسمومیت و همچنین بین عامل مسمومیتزا و سن، جنس، شغل، محل سکونت و علت خارجی مسمومیت ارتباط آماری معنیداری وجود داشت. جهت همه روابط مورد بررسی نیز به دلیل نوع مقیاس متقارن و کروی بود.
نتیجهگیری: در اغلب موارد مسمومیتها بهصورت عمدی و به قصد خودکشی بود، بنابراین فراهم کردن محیط خانوادگی مناسب و به دور از تنش می تواند در کاهش موارد مسمومیتهای عمدی مؤثر باشد. اطلاعرسانی درباره مراقبت بیشتر از کودکان و چگونگی نگهداری از داروها و مواد شیمیایی به والدین دارای فرزند خردسال ضروری است.
وجیهه آرمانمهر، حسین میرزائی، عبدالجواد خواجوی، تکتم پیکانی، رضا اسماعیلی،
دوره 18، شماره 2 - ( 6-1401 )
چکیده
مقدمه و اهداف: کووید-19 در مدت زمان کوتاهی زندگی مردم را در مقیاسی بیسابقه دگرگون نمود. این پژوهش با کنکاش در تجربه خانوادههای یک شهرک حاشیهنشین، چگونگی مواجهه با چالشهای اقتصادی حاصل از این بیماری و به بیانی تلاشهای آنان در راستای تابآوری اقتصادی را درک نماید.
روش کار: نوع مطالعه تحلیل محتوای کیفی با رویکرد هدایت شده بود و از طریق 17 مصاحبه عمیق نیمهساختاریافته فردی با افراد بالای 15 سال ساکن شهرک توحید گناباد که حداقل 3 سال از سکونت آنها در این محل گذشته بود، انجام شد. مصاحبهها با روش نمونهگیری هدفمند و پس از اخذ رضایت آگاهانه مشارکتکنندگان در بهار 1400 انجام و ضبط شدند. به منظور تعیین اعتباربخشی دادهها از معیارهای لینکلن و گوبا استفاده شد.
یافتهها: تابآوری اقتصادی خانوادهها در مواجهه با کووید-19، در قالب 3 مقوله اصلی که دربرگیرنده 9 مقوله فرعی بود؛ پدیدار شد. این مقولهها عبارتاند از: الف. تغییرات ایجاد شده در بعد اقتصادی خانواده (با مقولههای فرعی: اشتغال، درآمد، مصرف و موقعیت طبقاتی)؛ ب. راهکارهای مقابله با تغییرات اقتصادی خانواده (با مقولههای فرعی: اتکا به منابع درون خانواده و دریافت حمایتهای برونخانواده)؛ و ج. اثرپذیری تابآوری اقتصادی خانواده ها از سطوح بالاتر (با سه مقوله فرعی: اقتصاد کلان، سرمایه اجتماعی خانواده و تابآوری منطقهای). براساس یافتههای جزییتر شیوع کووید-19 باعث کاهش درآمد و مصرف کمی و کیفی اقلام اساسی و تحمیل هزینههای مازاد برای جامعه هدف شده است. راهکار غالب در حل مشکلات اقتصادی، تغییر رفتار مصرفی و تنوع بخشی درآمدی بوده است. از سوی فقدان برنامههای حمایتی، ضعف شبکه اجتماعی و هویت محلهای از موانع عمده در راستای افزایش تابآوری اقتصادی بوده است.
نتیجهگیری: خانوادههای مورد مطالعه از بُعدهای بسیار، آسیبپذیر بوده و تابآوری اقتصادی پایینی داشتند. برای ارتقای سطح تابآوری اقتصادی خانوادهها، شناخت زمینه و انجام مداخلهها و حمایتها بر اساس ظرفیتهای درونی و بیرونی خانوادهها از جمله زمینههای توانمندساز موجود در محله ضروری مینماید.
زهرا جعفرآبادی، فرید ابوالحسنی، محمدحسن لطفی، حسین فلاحزاده،
دوره 18، شماره 2 - ( 6-1401 )
چکیده
مقدمه و اهداف: سرطان کولورکتال دومین سرطان شایع در زنان و چهارمین در مردان ایرانی است. در استان یزد چهارمین سرطان در زنان و پنجمین در مردان است. هدف از این مطالعه برآورد بار سرطان کولورکتال در استان یزد در سال 1395 بود.
روش کار: این مطالعه بهصورت توصیفی- مقطعی روی جمعیت استان یزد در سال 1395 انجام شد. برای محاسبهی بار سرطان کولورکتال از راهبر CanMod استفاده شد. اطلاعات موردنیاز، شامل جمعیت استان یزد، میزان بروز سرطان کولورکتال، میزان مرگ ناشی از سرطان کولورکتال، میزان مرگ ناشی از همه علل و میزان بقای بیماران که به ترتیب از مرکز آمار ایران، نظام ثبت سرطان و نظام ثبت مرگ، مرکز بهداشت استان یزد و نظر متخصصان استانی جمعآوری و نهایی شد.
یافتهها: مقدار کلی بار سرطان کولورکتال در استان یزد 632 سال (382 سال در مردان و 250 سال در زنان) محاسبه شد؛ مقدار YLL و YLD ناشی از سرطان کولورکتال در هر دو جنس بهترتیب 478 سال و 154 سال بود. میزان بار سرطان کولورکتال در مردان 65 و در زنان 45 سال (بهازای صد هزار نفر) برآورد شد. اوج سنی میزان بار این سرطان در گروه سنی بالای 60 سال برآورد شد.
نتیجهگیری: با توجه به بالا بودن میزان بروز و قابلیت درمان در مراحل اولیهی بیماری، غربالگری و تشخیص در مراحل اولیه میتواند از اولویتهای بهداشتی استان باشد، اما قضاوت قطعی زمانی انجام میشود که بار سایر بیماریها و آسیبها نیز در استان محاسبه شود.
فرنوش زرآبادی پور، فاطمه محمدی، زهرا حسین خانی، سیده آمنه مطلبی،
دوره 18، شماره 3 - ( 9-1401 )
چکیده
مقدمه و اهداف: ترس از کووید-19 در سالمندان شایع بوده و بر وضعیت جسمی و روانی آنان تأثیر منفی بجای میگذارد. ازآنجاکه خودتنظیمی، بهعنوان عاملی برای کنترل و مدیریت هیجان و اضطراب است؛ بنابراین، مطالعه حاضر باهدف تعیین رابطه بین ترس از کووید-19 و اضطراب مرگ با نقش میانجیگری خودتنظیمی در سالمندان ساکن شهر قزوین صورت گرفت.
روش کار: این مطالعه توصیفی – مقطعی بر روی 430 سالمند 60 سال و بالاتر ساکن شهر قزوین در سال 1400 انجام شد. نمونههای موردمطالعه با روش نمونهگیری خوشهای، انتخاب شدند. بهمنظور جمعآوری دادهها، از پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی، پرسشنامههای ترس از کووید-19، اضطراب مرگ تمپلر و خودتنظیم گری ایبانز و همکاران (2005) استفاده شد. جهت تجزیهوتحلیل دادهها از روش آماری تحلیل مسیر استفاده شد.
یافتهها: میانگین سنی سالمندان شرکتکننده در مطالعه، 6/40 ± 66/88 سال بود. نتایج مطالعه، رابطه معنادار و مثبت بین ترس از کووید-19 و اضطراب مرگ (0/001>, P0/60 = β) و ارتباط معکوس بین خودتنظیمی و ترس از کووید (0/021 =, P0/24-= β) و اضطراب مرگ (0/021 =, P0/10-= β) را نشان داد. همچنین، نتایج نقش میانجیگری خودتنظیمی در ارتباط بین ترس و اضطراب مرگ را تائید نمود.
نتیجهگیری: با توجه به نقش میانجیگری خودتنظیمی در ارتباط بین ترس از کووید 19 و اضطراب مرگ، پیشنهاد میشود با آموزش راهکارهایی به سالمندان در جهت ارتقاء سطح خودتنظیمی، باعث کنترل یا کاهش تأثیرات منفی ترس از کووید-19 در این جمعیت آسیبپذیر شد.
فرشته عیدی، حسین فلاح زاده، رحمن پناهی، جمشید جمالی،
دوره 18، شماره 3 - ( 9-1401 )
چکیده
مقدمه و اهداف: امروزه یکی از چالشهای بزرگ در سراسر جهان اضافهوزن و چاقی است. اضافهوزن و چاقی میتواند اثرات منفی بر کیفیت زندگی افراد بگذارد. لذا مطالعه حاضر باهدف تعیین روایی ساختاری نسخه فارسی پرسشنامه IWQOL-lite انجام شد.
روش کار: مطالعه توصیفی-تحلیلی حاضر در بین 310 نفر از افراد ساکن در شهر یزد انجام گرفت. تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار m-plus6.2 و مدل تحلیل عاملی تأییدی چند سطحی انجام شد.
یافتهها: مدل تحلیل عاملی تأییدی چند سطحی برازش مناسبی به دادهها نداشت. مدل تحلیل عاملی تأییدی تک سطحی به داده بهصورت مناسب برازش دادهشده است (CLI:0.98, TLI:0.98, RMSEA:0.038).
نتیجهگیری: نتایج مطالعه حاضر بیانگر عدم تأثیرگذاری مناطق شهر یزد بر کیفیت زندگی افراد بود. مدل تحلیل عاملی تأییدی تک سطحی روایی ساختاری پرسشنامه IWQOL-lite را تأیید کرد. لذا این پرسشنامه میتواند در جامعه ایرانی مورداستفاده قرار بگیرد.
حمید سوری، ناهید خداکرمی، علیرضا زالی، علیرضا نوری، سمانه اکبرپور، فاطمه سادات عسگریان،
دوره 18، شماره 3 - ( 9-1401 )
چکیده
مقدمه و اهداف: پاندمی کووید-19 جهان را با مشکلات مختلفی مواجه ساخته است. این مطالعه به بررسی اپیدمیولوژی بیماری در شهر تهران در سهماهه اول شروع اپیدمی پرداخته است.
روش کار: اطلاعات موجود ثبتشده برای مبتلایان از اول اسفند 1398 لغایت آخر اردیبهشت 1399 در تهران استفاده شد. برای تهیه نقشههای پراکندگی مربوط به بیماری، آدرس محل سکونت بیماران در نقشه زمینی گوگل (گوگل ارث) به نرمافزار ARC-GIS نسخه 4-10 فراخوانی شد؛ روشهای بهکاررفته در GIS شامل IDW, Hotspot و همچنین توزیع نرمال شده بودند.
یافتهها: تعداد 3699 نفر از بیماران در تهران که نتیجه تست پیسیآر آنها مثبت قطعی بود وارد مطالعه شدند. از تعداد کل افراد، 550 نفر فوت یا میزان کشندگی بیماری در موارد بستری 14/9 درصد بود. از مبتلایان 1530 نفر (41/4 %) بهبود و 1619 نفر باقیمانده تا زمان جمعآوری اطلاعات تحت درمان بودهاند. از کل موارد مبتلای قطعی 1479 نفر زن (40 درصد) بودند. میانگین سنی بیماران برابر با 57/4 سال با انحراف معیار 16/5 سال بوده است. تراکم موارد ابتلا در برخی مناطق پرتراکم جمعیتی مانند مناطق 4، 8 و 13 و همینطور وجود برخی خوشههای بیماری در محلههایی مانند تهرانپارس، خیابانهای آیت و پیروزی از نکات قابلتوجه است.
نتیجهگیری: به نظر میرسد روند اپیدمی کووید-19 بسیار جدی است و نیاز به تمهیدات بلندمدت دارد؛ اما برای کنترل این بیماری آمادگی نظام سلامت، سیاست جداسازی نمودن بیماران و افراد مشکوک، پوشیدن ماسک صورت و کاهش تماسها بهویژه در مناطق پرتراکم از مهمترین عوامل کنترلکننده هستند.