جستجو در مقالات منتشر شده


646 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي

مهناز شوقی، خدیجه یحیوی، راحله محمدی،
دوره 20، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده

مقدمه و اهداف:  استفاده از روش‌های آموزشی مدرن و مبتنی بر فناوری، می‌تواند نقش مؤثری در افزایش توانمندی پرستاران در مدیریت استرس و بهبود پاسخ آنان به وضعیت‌های استرس‌زا ایفا کند. به همین دلیل، این مطالعه با هدف تعیین تاثیر مدیریت تنش و پاسخ به استرس پرستاران شاغل در بخش‌های کودکان مراکز آموزشی درمانی دانشگاه علوم پزشکی ایران از طریق نرم افزار چند رسانه­ای انجام شد.
روش کار: در این پژوهش نیمه تجربی، با نمونه­ گیری تصادفی، 102 نفر (51 نفر در گروه مداخله و 51 نفر در گروه کنترل) از پرستاران شاغل در بخش ­های عمومی بیمارستان انتخاب شدند. معیارهای ورود در ارزیابی اثربخشی آموزش مدیریت استرس بر پاسخ به استرس پرستاران شامل داشتن حداقل مدرک کارشناسی، داشتن حداقل 6 ماه سابقه کار در بخش کودکان، نداشتن اختلالات روان و عدم استفاده از داروهای اعصاب و روان بر اساس خودگزارشی، داشتن سیستم کامپیوتری با قابلیت اجرای DVD  و آشنایی به کار با آن و عدم پیشینه تجربیات و آمادگی یا شرکت در کارگاه مدیریت کنترل استرس طی 6 ماه گذشته می‌شوند. در مقابل، معیارهای خروج عدم رضایت شرکت کننده، تغییر بخش و بیمارستان محل خدمت را شامل می‌شوند. این ارزیابی سهیم در بهبود مهارت‌ها و پاسخ به استرس پرستاران در بخش‌های کودکان مراکز درمانی می‌گردد.  برای سنجش پاسخ به استرس از پرسشنامه Stress Response Inventory استفاده شد و توسط هر دو گروه پیش از اعمال مداخله تکمیل شد. در مرحله بعد، محتوی آموزشی تهیه شده درخصوص مدیریت استرس، در اختیار گروه مداخله به مدت 8 هفته قرار گرفت. در پایان هفته هشتم، مجددا پرسشنامه پاسخ به استرس توسط هر دو گروه پاسخ داده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS  نسخه 22 و با آزمون­ های فیشر، من ویتنی، کروسکال والیس و آنالیز واریانس تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: میانگین پاسخ به استرس در دو گروه مداخله (23/66 ± 29/69) و کنترل (27/95 ± 33/20) پیش از مداخله اختلاف معنی داری نداشت (0/661 = p). میانگین نمره پاسخ به استرس در گروه مداخله (16/74 ± 19/65)، و بعد از مداخله به طور معنی داری کمتر از گروه کنترل (28/17 ±  32/67) بود (0/001 > p).
نتیجه‌گیری: یافته ­ها نشان دهنده تاثیر مثبت برنامه مدیریت استرس بر پاسخ به استرس پرستاران مورد مطالعه بود.

طاهره تیموری، مرجان عجمی، ساره شاکریان، مرتضی عبدالهی،
دوره 20، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده

مقدمه و اهداف: شواهد نشان می­دهد ابتلا به اختلالات چربی خون در افراد تحت تاثیر پیروی آنان از رژیم غذایی ناسالم می­باشد. این مطالعه با هدف بررسی الگوی غذایی افراد مبتلا به اختلالات چربی خون و نیز وضعیت ابتلا به بیماری­های غیرواگیر در جمعیت مورد بررسی انجام گردید.
روش کار: مطالعه مقطعی روی 300 بیمار مبتلا به اختلالات چربی خون انجام شد. شرکت کنندگان از بین افراد دارای چربی خون مراجعه کننده به مراکز خدمات جامع سلامت شهر الوند به شیوه نمونه گیری چند مرحله­ای انتخاب شدند. داده­ها با استفاده از پرسشنامه نیمه کمی بسامد خوراک FFQ جمع آوری گردید. یافته­ها توسط نرم افزارSPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: سه الگوی غذایی شامل الگوی غذایی سالم، ناسالم و میانه یا معمولی در مشارکت کنندگان پژوهش شناسایی شد. بیشتر افراد (66/3 درصد) از الگوی غذایی میانه یا معمولی پیروی می­ کردند. همچنین 85 درصد افراد دارای اضافه وزن و یا چاق بودند. نتایج تحلیل رگرسیون لجستیک نشان داد، الگوی غذایی از ناسالم در مقایسه با الگوی غذایی سالم  احتمال ابتلا به بیماری شخص را 2/27 برابر بیشتر می ­کند. همچنین نشان داد  با افزایش سن احتمال ابتلا به بیماری شخص 1/093 بیشتر می ­شود. همچنین بین الگوی غذایی و سطح تحصیلات ارتباط معنی دار (0/05>P) بود و افراد دارای سطح تحصیلات بالاتر الگوی غذایی سالم ­تری داشتند. در این بررسی ارتباط معنی داری بین سن، وضعیت تأهل افراد و الگوی غذایی آنان ( 0/05< P) مشاهده نگردید.
نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد افرادی که از الگوی غذایی ناسالم پیروی می­ کنند بیماری­ های غیرواگیر بیشتری دارند. بنابراین به نظر می ­رسد اصلاح الگوی غذایی از طریق آموزش تغذیه مناسب بوده و می­ تواند در پیشگیری از ابتلا به سایر بیماری­ های غیر واگیر در آینده موثر باشد.

الهام داوطلب اسماعیلی، علی حسین زینال زاده، لیلا کلانکش، علیرضا غفاری، سعید دستگیری،
دوره 20، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده

مقدمه و اهداف: هدف از پژوهش حاضر تعیین شیوع و تجمع خانوادگی مصرف الکل به تفکیک برای پدر-فرزند، مادر- فرزند، بین فرزندان و بین همسران در شهر  تبریز و همچنین تعیین عوامل خطر مرتبط می­باشد.
روش کار: مطالعه مقطعی حاضر در سال 2-1401 بر روی860 نفر در شهر تبریز انجام گرفته است. در این مطالعه سرپرستان خانوار به عنوان پروبند انتخاب شدند. پروبند­ها به صورت در دسترس از لیست مراجعین هر روز انتخاب شدند و در صورت موافقت برای شرکت در مطالعه، در ادامه از اعضای خانواده درجه یک آن­ها (همسر و فرزندان­شان) دعوت به ­عمل آمد. برای جمع آوری داده­ها از پرسشنامه­های استانداردی که به روش خود اظهاری تکمیل می­شوند استفاده شد. برای تعیین تجمع خانوادگی بین پدر-فرزندان، مادر-فرزندان و بین خواهران و برادران، از معادله برآورد تعمیم‌یافته (GEE) استفاده شد.
یافته‌ها: تجمع خانوادگی مصرف الکل در بین همسران مشاهده نشد ((1/8-0/16)0/54OR=). برای مصرف الکل بین مادران و فرزندان تجمع خانوادگی مشاهده شد ولی این تجمع خانوادگی از لحاظ آماری معنی دار نمی­باشد ((2/94-0/8) 1/54OR=). بین پدران و فرزندان تجمع خانوادگی معنی داری از لحاظ مصرف الکل وجود داشت ((2/5-1/08) 1/98OR=). مصرف الکل در میان خواهران و برادران نیز از لحاظ آماری معنی دار نبود ((4/63-0/41) 1/38OR=).
نتیجه‌گیری: بر اساس یافته­ های این مطالعه، اعضای خانواده نقش مهمی در رفتار مصرف الکل دیگر اعضای خانواده دارند. همچنین بر اساس یافته­ های این مطالعه افراد با سطح اقتصادی اجتماعی پایین و افراد طلاق گرفته و مجرد می ­توانند جمعیت مناسبی برای اجرای غربالگری مصرف الکل باشند.

زهرا گائینی، سودا علیوردی زاده، پروین میرمیران، فریدون عزیزی،
دوره 20، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده

مقدمه و اهداف: در زمینه ارتباط بین مصرف محصولات لبنی و خطر بروز بیماری­ های قلبی-عروقی هنوز شک و تردید وجود دارد. هدف ما در این مطالعه، تعیین اثرات احتمالی انواع مختلف محصولات لبنی بر بروز بیماری­ های قلبی-عروقی در یک جمعیت بزرگسال ایرانی می ­باشد.
روش­ کار: از میان جمعیت بزرگسال شرکت کننده در مرحله سوم مطالعه قند و لیپید تهران، پس از حذف افرادی که اطلاعات تغذیه ­ای، بیوشیمیایی و تن سنجی کامل نداشتند، یا در ابتدای مطالعه به بیماری قلبی-عروقی مبتلا بودند، 2635 نفر انتخاب شده و تا مرحله ششم مطالعه مورد پیگیری قرار گرفتند. دریافت ­های غذایی در ابتدای مطالعه با استفاده از یک پرسشنامه بسامد خوراک 168 موردی اعتبارسنجی شده ارزیابی گردید. تفاوت معناداری میان ویژگی ­های پایه ­ای شرکت ­کنندگانی که پرسشنامه بسامد خوراک را کامل نکرده بودند و ویژگی ­های کل جمعیت در مرحله سوم مطالعه قند و لیپید تهران، وجود نداشت. خطر بروز بیماری­ های قلبی-عروقی در پایان مطالعه، تعدیل شده برای مخدوش­گرهای احتمالی، در سهک­ های هریک از محصولات لبنی با استفاده از آزمون رگرسیون کاکس تخمین زده شد.
یافته‌ها: طی حدود 10/6 سال پیگیری، 6/5 درصد از شرکت کنندگان به بیماری­ های قلبی-عروقی مبتلا شدند. پس از تعدیل اثر متغیرهای مخدوشگر، بروز بیماری­ های قلبی-عروقی با دریافت لبنیات تام، لبنیات کم­ چرب، لبنیات پرچرب، لبنیات تخمیرشده یا تخمیر نشده، شیر کم ­چرب یا پرچرب، ماست کم­ چرب یا پرچرب، پنیر، پنیر خامه ­ای و بستنی ارتباط معناداری را نشان نداد.
نتیجه‌گیری: با توجه به وجود شواهد گسترده در مطالعات قبلی که بیان­گر عدم وجود ارتباط معنادار میان مصرف محصولات لبنی، فارغ از میزان چربی آن­ها، و خطر بیماری ­های قلبی-عروقی هستند، تجدید نظر در توصیه ­های تغذیه­ ای در زمینه کاهش مصرف لبنیات پرچرب برای پیشگیری از بیماری ­های قلبی-عروقی ضروری به نظر می ­رسد.

اشرف صابر، مریم امیدی، فرشته عیدی، مهدیس محرابی بردر، رحمن پناهی، زهرا مقدسی، شیوا پورعلی رودبنه، احمدرضا شمس آبادی،
دوره 20، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده

مقدمه و اهداف: خشونت علیه زنان باردار نقض واضح حقوق بشر زنان است و با عوارض بسیاری برای مادر و جنین همراه است. مطالعه حاضر با هدف تعیین عوامل موثر بر شدت خشونت خانگی در زنان باردار انجام شد. 
روش کار: این مطالعه مقطعی از نوع توصیفی-تحلیلی در سال 1400-1399 انجام شد. شرکت کنندگان 234 زن با بارداری کم خطر (40-28 هفته) بودند که به بخش زایمان بیمارستان بنت الهدی شهر بجنورد مراجعه کرده بودند. مادران با روش نمونه­گیری در دسترس انتخاب شدند. با استفاده از دو پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک-مامایی و پرسشنامه خشونت علیه زنان تبریزی (2013) داده ها گردآوری شدند. داده ها با به کارگیری رگرسیون لجستیک تحلیل شدند.
یافته­ها: میزان شیوع خشونت علیه زنان باردار (تجربه دست کم مورد یکی از انواع خشونت خانگی توسط همسر) 64/6 درصد به­ دست آمد. از میان کسانی که خشونت را تجربه کرده بودند، 36/1 درصد در دوران بارداری خشونت با شدت کم و بسیار خفیف و 63/9 درصد خشونت با شدت متوسط را تجربه کردند. هیچ کدام از واحدهای پژوهش خشونت با شدت زیاد را تجربه نکرده بودند. بین جنسیت نوزاد و شدت خشونت ارتباط معنی داری وجود داشت (0/03=P). مادران دارای نوزاد پسر (9/069- 1/093CI95%:، 3/14OR = ) 3/14 برابر بیشتر در معرض شدت خشونت متوسط قرار داشتند.
نتیجهگیری: اکثر زنان در این مطالعه از خشونت خانگی با شدت متوسط رنج برده بودند. در بین زنان باردار دارای نوزاد با جنسیت پسر شدت خشونت بیشتر بود. بنابراین ضروری است که در طراحی و اجرای برنامه­های آموزشی و حمایتی جهت پیشگیری از بروز خشونت خانگی و کاهش تاثیرات منفی ناشی از آن، به این زنان توجه بیشتری مبذول گردد.

آرمین نقی پور، عباس مقیم بیگی، نسرین شیرمحمدی، علیرضا سلطانیان، سلمان خزایی، شراره نیک سیر،
دوره 1111، شماره 0 - ( 6-1400 )
چکیده

ta http-equiv=Content-Type content="text/html; charset=utf-8">ta name=ProgId content=Word.Document>ta name=Generator content="Microsoft Word 15">ta name=Originator content="Microsoft Word 15"> ta http-equiv=Content-Type content="text/html; charset=utf-8">ta name=ProgId content=Word.Document>ta name=Generator content="Microsoft Word 15">ta name=Originator content="Microsoft Word 15">


صفحه 33 از 33    
...
33
بعدی
آخرین
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله اپیدمیولوژی ایران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb