32 نتیجه برای بقا
بیژن مقیمی دهکردی، عبدالرضا رجائی فرد، سیدحمید رضا طباطبائی، بهرام ضیغمی، آزاده صفائی، سیدضیاءالدین تابعی،
دوره 3، شماره 1 - ( 6-1386 )
چکیده
مقدمه و اهداف: سرطان به عنوان یک مسئله مهم بهداشتی در کشورهای صنعتی به شمار می رود و در کشورهای درحال توسعه شیوع بیماریهای واگیر ابعاد جدی این مسئله را پنهان داشته است. در کشور ما اهمیت بیماری در حال افزایش است و در این میان سرطان معده در اکثر پژوهش های انجام گرفته پس از سرطان پوست، رتبه اول یا دوم را دارا بوده است. این سؤال همیشه مطرح بوده است که پس از تشخیص وجود سرطان میزان بقاء در مبتلایان به عنوان یک شاخص در ارزشیابی کنترل سرطان چقدر است و تغییرات آن با مشخصات فرد بیمار، درجه پیشرفت بیماری و سایر عوامل مؤثر چگونه است.
روش کار: در این بررسی کلیه بیماران مبتلا به سرطان معده در فاصله زمانی 1/1/1380 تا 29/12/1384 ثبت شده در مرکز ثبت تومور استان فارس به صورت سرشماری انتخاب شدند. اطلاعات مربوط به بقاء بیماران به صورت تلفنی، مراجعه به منازل بیماران و
پروندههای پزشکی ایشان و سایر منابع به دست آمد. در نهایت توسط دو روش ناپارامتری برآورد تابع بقاء، کاپلان میر
(Kaplan-Meier) و مدل مخاطره متناسب کاکس (Cox proportional hazard model) و با در نظر گرفتن 05/0 به عنوان سطح معنیداری و با استفاده از نرم افزار آماری 13SPSS آنالیز دادهها صورت پذیرفت.
نتایج: از مجموع 442 بیمار مبتلا به سرطان معده 6/68% (303 نفر) مذکر می-باشند. میانگین سن مبتلایان 4/58 سال (انحراف معیار = 46/14) میباشد. در تحلیل تک متغیره با روش کاپلان - میر ارتباط معنیداری بین متغیرهایی از جمله سن تشخیص سرطان (001/0>P)، درجه تمایز یافتگی تومور (009/0=P)، متاستاز بیماری (001/0>P) و نوع اولین درمان (001/0>P) با بقاء بیماران مشاهده گردید. همچنین ارتباط معنیداری بین بقاء و جنسیت، گروه قومی، وزن، شاخص توده بدنی (BMI)، مصرف دخانیات، سابقه فامیلی ابتلا به یک نوع سرطان در بستگان نزدیک و دور، محل سکونت، بعد خانوار، وضعیت تأهل، شغل مردان و زنان، میزان درآمد ماهیانه به دست نیامد. درتحلیل چند متغیره با مدل کاکس تنها متغیرهای سن تشخیص بیماری، درجه تمایز یافتگی تومور و متاستاز معنیدار گردید.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج این بررسی نیاز به تشخیص زودرس سرطان در سنین پائینتر و در مراحل اولیه سرطان، جهت افزایش طول عمر بیماران ضروری به نظر میرسد.
حمید رضا خلخالی، ابراهیم حاجی زاده، انوشیروان کاظم نژاد، علی غفاری مقدم،
دوره 6، شماره 2 - ( 6-1389 )
چکیده
مقدمه و اهداف: از نظربالینی، بیماران با اختلال عملکرد مزمن کلیه پیوندی، سیر پیشروندهای در تخریب کلیه دارند و طی 5 مرحله به رد پیوند میرسند. پیشبینی این روند مورد علاقه نفرولوژیستها است. در این مقاله این فرآیند را با دو توزیع احتمال ارلانگ و
هپیو– نمایی بعنوان توزیعهای فاز- نوع، مطالعه کردیم.
روش کار: در یک مطالعه تک مرکزی گذشتهنگر، 214 بیمار با اختلال عملکرد مزمن کلیه پیوندی مراجعه کننده به بیمارستان امام علوم پزشکی ارومیه طی سالهای 1376 تا 1384 بررسی گردید. عملکردکلیه باشاخص GFR ارزیابی شد و برمبنای راهنمای بالینی NKF و KCOQI طبقهبندی گردید.
نتایج: در این بیماران، خطر گذر از مرحله 1 به 2 برابر 0378/0، برای مرحله 2 به 3 برابر 04/0، برای مرحله 3 به 4 برابر 0458/0 و مرحله 4 به 5 برابر 0541/0 با ازاء هر ماه انتظار در آن مرحله است. میانگن و میانه زمان انتظار برای رد پیوند به ترتیب 63/91 و 84 ماه برآورد شد احتمال بقاء پیوند تا ماههای 18 ام، 58 ام، 118ام و 155ام بعد از پیوند به ترتیب 99/0، 75/0، 25/0 و 10/0 است.
نتیجهگیری: یافتههای این روش تحلیل آماری، کاملاً با تئوریها پیرفیلتراسیون در بیماران مزمن کلیوی تطابق دارد و اطلاع بیشتری از فرآیند دینامیکی بیماری میدهد که در فهم پاتولوژی بیماری و مدیریت بهترآن کمک می کند.
احمد رضا باغستانی، ابراهیم حاجی زاده، سید رضا فاطمی،
دوره 6، شماره 3 - ( 9-1389 )
چکیده
مقدمه و اهداف: در اکثر تحقیقات پزشکی که هدف بررسی توزیع بقا است از روشهای کلاسیک مانند رگرسیون کاکس و مدلهای پارامتری استفاده میشود، حال آن که مدلهای بیزی مزیتهایی نسبت به حالت کلاسیک دارند. هدف از مطالعه حاضر، مقایسه مدلهای بیزی پارامتریک در تحلیل بقای بیماران مبتلا به سرطان معدء است.
روش کار: این تحقیق یک مطالعه همگروه تاریخی است که از طریق مراجعه به پرونده بیماران مبتلا به سرطان معده که از تاریخ دی 1382 لغایت دی 1386 در بخش گوارش بیمارستان طالقانی تهران تحت درمان بودند، انجام شد. برای بررسی عوامل مؤثر بر بقای بیماران از مدل بیزی پارامتری در حالت سانسور فاصلهای استفاده گردید و معیار مقایسه برای انتخاب بهترین مدل، معیار اطلاع انحرافی (DIC) بود.
نتایج: نتایج حاصل نشان داد میزان بقا به سن هنگام تشخیص بیماری و اندازه تومور بستگی دارد. برای بیمارانی که سن آنها هنگام تشخیص بیماری کمتر میباشد، میزان بقا بیشتر است و در مورد بیمارانی که اندازه تومور در آنها کوچکتر میباشد، نیز میزان بقا بیشتر است. بر طبق ملاک DIC، مدل لگ نرمال نسبت به سایر مدلها بیزی مناسبترین مدل تشخیص داده شد.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که در بین مدلهای بیزی پارامتری، مدل لگنرمال قادر به برازش بهتر است. همچنین این مطالعه نشان داد سن بیمار در زمان تشخیص و اندازه تومور از عوامل مهم مرتبط با بقای بیماران مبتلا به سرطان معده هستند. در نتیجه در صورت تشخیص این بیماری در سنین پایینتر و مراحل اولیه پیشرفت بیماری، طول مدت بقاء بیماران افزایش مییابد
اکبر بیگلریان، ابراهیم حاجی زاده، انوشیروان کاظم نژاد،
دوره 6، شماره 3 - ( 9-1389 )
چکیده
مقدمه و اهداف: یکی از روشهای تحلیل دادههای بقا، استفاده از مدلهای پارامتری است که در آن باید توزیع زمان بقا مشخص باشد. در چند دهه اخیر، از مدل شبکه عصبی مصنوعی نیز برای پیشبینی دادههای بقا استفاده شده است. هدف این مطالعه، پیشبینی بقای بیماران مبتلا به سرطان معده به کمک دو مدل پارامتری و مدل شبکه عصبی مصنوعی است.
روش کار: طی سالهای 1381 لغایت 1385، تعداد 436 بیمار مراجعه کننده با تشخیص قطعی سرطان معده که در بخش گوارش بیمارستان طالقانی تحت عمل جراحی قرار گرفتند به صورت همگروه تاریخی مطالعه شدند. دادهها به تصادف به دو گروه آموزشی و آزمایشی تقسیم شدند. برای تحلیل دادهها از یک مدل پارامتری مناسب (از بین مدلهای نمایی، وایبول، نرمال، لگ نرمال، لجستیک و لگ لجستیک) و مدل شبکه عصبی مصنوعی سه لایه استفاده شد. برای مقایسه پیشبینیهای دو مدل، از سطح زیر منحنی مشخصه عملکرد، صحت کلاسبندی و شاخص هماهنگی استفاده شد.
نتایج: صحت پیشبینی مدل شبکه عصبی برابر 45/79 درصد و مدل پارامتری مناسب (وایبول) برابر 97/73 درصد گردید. سطح زیر منحنی مشخصه عملکرد برای مدل شبکه عصبی و پارامتری وایبول به ترتیب برابر 5/81 درصد و 8/74 درصد به دست آمد.
نتیجهگیری: مدل شبکه عصبی مصنوعی نسبت به مدل پارامتری پیشبینیهای بهتری نتیجه داد. لذا بکارگیری این نوع مدلها در زمینه پیشبینی بقا پیشنهاد میشود. این امر در تحقیقات مرتبط با حوزه سلامت و به خصوص در تخصیص منابع درمانی لازم برای افرادیکه پرمخاطره پیشبینی میشوند بسیار با اهمیت است.
محمد اصغری جعفرآبادی، ابراهیم حاجی زاده، انوشیروان کاظم نژاد، سید رضا فاطمی،
دوره 6، شماره 3 - ( 9-1389 )
چکیده
مقدمه و اهداف: عوامل تشخیصی سرطان کورکتال درک دقیقی از دو سرطان کولون و رکتوم و عوامل مخاطرهی مؤثر بر آن فراهم نمیکند. هدف از این مطالعه، مقایسهی عوامل خطر مؤثر بر بقای بیماران بین سرطانهای فوق است.
روش کار: دادههای 1219 بیمار مبتلا به سرطانهای کولون و رکتال به تشخیص گزارش پاتولوژی مرکز تحقیقات گوارش و بیماریهای کبد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، طی دیماه 1383 تا مهرماه 1387، با مدل شکنندگی بقای پارامتری، تحلیل شدند.
نتایج: در تحلیل یک متغیره، برای سن حین تشخیص، جنسیت، وضعیت تأهل، نژاد و سطح تحصیلات، بقای بیماران مبتلا به سرطان کولون بین تقریباً نصف تا حدود یک چهارم برابر و برای شاخص تودهی بدنی (BMI: Body Mass Index)، سابقه مصرف الکل، بیماری التهابی روده (IBD: Inflammatory Bowel Disease)، سابقه فامیلی ابتلا به سرطان و مرحلهی پاتولوژیک تومور به صورت معنیداری (بین 12/0 تا 56/0 برابر) کوتاهتر از بیماران مبتلا به سرطان رکتال حاصل شد. در تحلیل چند متغیره برای سن حین تشخیص، تفاوت معنیداری بین کولون و رکتوم مشاهده شد، اما برای عوامل BMI، سابقه مصرف الکل و IBD و مرحله پاتولوژیک این تفاوت معنیدار نبود. وضعیت بقای تعدیل شده و بقای1، 2، 3، 4 و 5 ساله بیماران مبتلا به سرطان رکتال بهتر از وضعیت بقای بیمارن مبتلا به سرطان کولون بود.
نتیجهگیری: برای عوامل خطر مورد بررسی، بین کولون و رکتوم تفاوت وجود دارد، بنابراین اطلاعات حاصل از ارزیابی اختصاصی کولون و رکتوم میتواند در مطالعه مکانیسمهای مولکولی، طراحی کارآزماییهای بالینی، تشخیص بهتر بیماری و یا تجویز درمان مطلوب و اختصاصی مفید باشد.
محمودرضا قدیمی، محمود محمودی، کاظم محمد، حجت زراعتی، مصطفی حسینی، اکبر فتوحی،
دوره 7، شماره 2 - ( 6-1390 )
چکیده
مقدمه و اهداف: سرطان مری جزء هشت سرطان شایع در جهان و ششمین علت مرگ از سرطان است و به عنوان یکی از مهمترین سرطانهای دستگاه گوارش مطرح میباشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی عوامل خطر و مشخصههای جمعیت شناختی مؤثر بر بقای بیماران مبتلا به سرطان مری با استفاده از مدل لگ لجستیک و مقایسه آن با مدل وایبل انجام شد.
روش کار: این پژوهش شامل اطلاعات 359 بیمار مبتلا به سرطان مری است که از طریق مرکز ثبت سرطان بابل جمعآوری شده بودند. برای بررسی عوامل مؤثر بر بقای بیماران از مدلهای پارامتریک وایبل و لگ لجستیک استفاده شد و معیار مقایسه کارایی مدلها، ملاک آکائیکه بود. کلیه محاسبات با نرم افزار SAS و STATA انجام و سطح معنیداری 05/0 در نظر گرفته شد.
نتایج: نتایج حاصل نشان داد که 7/62 درصد از بیماران مرد و3/37 درصد زن بودند. احتمال بقای یک، سه و پنج ساله بیماران به ترتیب23% ، 15% و 13% است. طبق ملاک آکائیکه و با توجه به غیر یکنوا بودن میزان خطر و رد فرضیه خطرات متناسب (05/0>P)، مدل لگ لجستیک از مدل وایبل کارایی بهتری داشت. هم چنین درهر دو مدل وجود سابقه فامیلی سرطان، اختلاف معنیداری را نشان میداد.
نتیجهگیری: نتایج حاصل از این مطالعه پیشنهاد میکند بررسی به موقع افرادی که دارای سابقه خانوادگی سرطان میباشند میتواند به عنوان یک عامل مهم در کاهش خطر مرگ بیماران مبتلا به سرطان مری مؤثر باشد.
عبدالله محمدیان هفشجانی، حمیدرضا برادران، نضال صراف زادگان، محسن اسدی لاری، آرش رمضانی، شیدخت حسینی، فاطمه الله بخشی هفشجانی7،
دوره 8، شماره 2 - ( 6-1391 )
چکیده
مقدمه و اهداف: با وجود روند روبه کاهش شیوع بیماریهای
کرونری در کشورهای پیشرفته و پیشرفتهای چشمگیر در درمان بیماران،میزان کشندگی در
پی رخداد سکته قلبی حاد در هر دو جنس بالا باقی مانده است. تعیین عوامل پیشگویی
کننده بقای کوتاه مدت از سکته قلبی میتواند نقش مهمی در کاهش مرگ و میر در
بیماران داشته باشد.
روش کار: در این مطالعه همگروهی، اطلاعات تمامی بیماران
مبتلا به انفارکتوس قلبی حاد که درطی سالهای1378
تا 1386 به بیمارستانهای شهر اصفهان مراجعه کردهاند، درمرکزتحقیقات قلب و عروق
اصفهان گردآوری شده است. با استفاده از روش رگرسیون کاکس، خطر نسبی تک متغیره و
چند متغیره تطبیق شده مربوط به متغیرهای مطالعه محاسبه شد.
نتایج: در طی دوره مطالعه 8800 بیمار به مطالعه وارد
شدند که 6/73%از آنها مرد بودند. میانگین سنی بیماران 58/12±85/61 و میزان بقای
28 روزه کل بیماران 5/90% بود. خطر نسبی مرگ برای گروههای سنی 50 تا 70 سال(1/3-2 CI: 5/2RR=) و گروه سنی
بالاتر از 70 سال (3/6-4 CI: 5 RR=) و در زنان (9/1-5/1 CI:7/1RR=) و در گروهی که
داروی استرپتوکیناز را دریافت نکرده بودند
(1/1- 8% CI: 9/0RR=) و از نظر نوع
انفارکتوس قلبی، خطر نسبی مرگ برای انفارکتوس تحتانی (8/7-2/2 CI: 2/4RR=) و برای
انفارکتوس قدامی (3/13-4 CI: 2/7RR=) بود.
نتیجهگیری: بامشخص شدن شاخصهای پیشگویی کننده
بقای کوتاه مدت بیماران مبتلا به انفارکتوس قلبی باید در اقدامات درمانی و مراقبتی
گروههای با خطر بیشتر
)بیماران
با سن بالاتر، زنان و انفارکتوس قدامی(
دقت بیشتری مبذول گردد.
علی اصغر اخلاقی، مصطفی حسینی، محمود محمودی، منصور شمسی پور، ایرج نجفی،
دوره 8، شماره 2 - ( 6-1391 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
مقدمه و اهداف: دیالیز صفاقی یکی از شایعترین روشهای
دیالیز است که در بیماران مبتلا به بیماری نارسایی کلیه انجام میشود. اغلب مطالعات عوامل موثر بر بقا را با استفاده از
آزمون لگ- رتبهای و روش کاکس بررسی کردهاند. در این مطالعه امکان استفاده از مدل
شفایافته در تحلیل بقا این بیماران را بررسی کرده، و کارایی مدلهای بقا شفایافته آمیخته
وایبل، گاما، لگ نرمال و لجستیک مقایسه میشود.
روش کار: تعداد 433 بیمار از بیمارستانهای شفا و شریعتی
که طی سالهای 1376 لغایت 1388، به صورت همگروهی گذشته نگر وارد مطالعه شدند. اثر متغیرهای
جنس، سن، مرکز درمانی، کلسترول، LDL، HDL، تری گلیسرید، آلبومین، هموگلوبین، کراتینین، FBS، کلسیم و فسفر بررسی
شد. از نرم افزارSTATA
(11.0) و زیربرنامه
CUREREGR جهت تحلیل استفاده شد.
نتایج: شاخص آکائیک برای مدل وایبل برای تمام متغیرها کمتر
از سایر مدلها میباشد. در مدل چند متغیره، سن و آلبومین روی بقا بلند مدت بیماران
اثر معنیداری داشتند (01/0>P). اثر تری گلیسرید روی بقای بلند مدت در مرز معنیداری
قرار داشت (065/0=P). همچنین
اثرHDL, FBS و کلسیم روی بقاء کوتاه مدت معنیدار
بود (01/0>P).
ولی LDL در مرز معنیداری قرار داشت (088/0=P).
نتیجهگیری: مدلهای شفایافته میتواند در شرایط
مناسب برای تحلیل بقا بیماران دیالیزی به کار روند و بقای بلند مدت بیماران را از بقای
کوتاه مدت جدا کنند. این ابزار آماری میتواند تفسیر ظریفتر و دقیقتر از آنچه که
در دادههای بقا وجود دارد، ارائه کند.
امل ساکی مالحی، ابراهیم حاجی زاده، سیدرضا فاطمی،
دوره 8، شماره 2 - ( 6-1391 )
چکیده
مقدمه و اهداف: جستجو برای ارزیابی و تحلیل فاکتورهای
مهم و موثر در بقای بیماران یکی از مباحث کلیدی در مطالعات بالینی است. مدل درخت تصمیم
روش جدیدی است که در تعیین فاکتورهای پیش آگهی بیماری و رده بندی بیمارن بر اساس زیرگروههای
همگن استفاده میشود. در این روش انتخاب ردهها برحسب مهمترین فاکتورهای پیشآگهی
صورت میگیرد. هدف از این مطالعه تحلیل
دادههای بقای بیماران مبتلا به سرطان کولورکتال با استفاده از درخت تصمیم است.
روش کار: در این مطالعه، از دادههای 739 بیمار مبتلا به سرطان
کولورکتال استفاده شده است. این دادهها در مرکز تحقیقات
بیماریهای گوارش و کبد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
ثبت شدهاند. دادهها شامل اطلاعات دموگرافی و هیستوپاتولوژیک هستند. پیشامد مورد نظر
در این مطالعه مرگ بیماران است و زمان بقای بیماران از زمان تشخیص بیماری تا وقوع پیشامد
(یا سانسور شدن) است که بر حسب ماه اندازهگیری شده است. برای تحلیل دادهها و ردهبندی
بیماران از مدل درخت تصمیم استفاده شد.
نتایج: مدل درخت تصمیم متغیرهای مرحله سرطان در زمان تشخیص
(بر حسب TNM)،
سن بیمار در زمان تشخیص، متغیر نوع مورفولوژی تومور و درجه سرطان را در سطح معناداری
(05/0P<)
به عنوان فاکتورهای پیشآگهی مهم در بقای بیماران مبتلا به سرطان کولورکتال نشان داد.
همچنین بیماران بر حسب این فاکتورها به پنج زیرگروه همگن ردهبندی شدند. مقادیر بزرگتر
از 1 معیار اندازه اختلاف (measure of separation) (SEP)، مناسبت مدل را
تائید میکند.
نتیجهگیری: مدل درخت تصمیم علاوه بر ارزیابی فاکتورهای
پیشآگهی بیماری، روشی مناسب و قدرتمند در ردهبندی نرخ بقای بیماران است.
زهرا نورافکن، پروین یاوری، غلامرضا روشندل، داوود خلیلی، ناصر بهنام پور، فرید زایری،
دوره 9، شماره 1 - ( 2-1392 )
چکیده
مقدمه و هدف: استان گلستان از نظر میزان ابتلا به سرطان مری یکی از مناطق پر خطر در دنیاست. در مطالعه حاضر میزان بقای مبتلایان سرطان مری بهصورت مبتنی بر جمعیت، بررسی شد.
روش کار: در این مطالعه طولی، 223 بیمار مبتلا به سرطان مری که در سالهای 1386 تا 1387 در مرکز ثبت مبتنی بر جمعیت سرطان استان گلستان ثبت شده بودند، وارد مطالعه شدند. با استفاده از روش کاپلان مایر، میانه بقا اندازهگیری و برای مقایسه میزانهای بقا در زیرگروهها، از آزمون لگاریتم رتبهای استفاده شد. برای بررسی ارتباط متغیرهای مختلف با میزان بقا، نسبت خطر تعدیلشده
( HRAdj ) با استفاده از مدل رگرسیون چند متغیره کاکس محاسبه شد.
نتایج: از مجموع 223بیمار، 129(8/57%) نفر مرد بودند. میانگین سنی بیماران5/12± 3/64 بود. میانه بقا در افراد مورد مطالعه حدود 11 ماه بود. میزان بقا 6 ماهه، یکساله و 3 ساله، بهترتیب 69%، 47 % و 14% بود. نتایج مدل رگرسیون کاکس نشان داد که نسبت خطرتعدیلشده برای مرگ در مرحله متاستاز، نسبت به مرحله موضعی، 89/13 برابر (فاصله اطمینان 95%: 32/24-93/7) و در شغل کارگر نسبت به کارمند، 4/2 برابر (فاصله اطمینان 95%: 47/1-8/3) بیشتر بود.
نتیجهگیری: میزان بقای مبتلایان به سرطان مری در استان گلستان، نسبت به گزارشهای پیشین از این منطقه، افزایش داشتهاست. با این حال، این میزان نسبت به کشورهای پیشرفته همچنان پایین است.
الهام محمدی فرخران، محمود محمودی، کاظم محمد، عباس رحیمی، فرشته مجلسی، محبوبه پارسائیان،
دوره 9، شماره 1 - ( 2-1392 )
چکیده
مقدمه و اهداف: تاکنون، مطالعههای متعددی به بررسی عوامل مؤثرمؤثر بر فاصله ازدواج تا تولد اول پرداختهاند، اما در هیچیک از آنها احتمال حضور زنان نابارور در نمونه مورد مطالعه در نظر گرفته نشده است. ازاینرو، هدف این مطالعه، بررسی دقیقتر فاصله تولد اول و تعیین عوامل مؤثر بر این فاصله، با در نظر گرفتن حضور زنان نابارور در نمونه است.
روش کار: در این پژوهش از اطلاعات مربوط به 1068 زن 49-15 ساله متأهل در استان آذربایجان غربی استفاده شد. اطلاعات از طریق پرسشنامه و با روش نمونهگیری دو مرحلهای گردآوری گردید. بررسی فاصله تولد اول و عوامل مؤثر بر این فاصله، با استفاده از مدل شفایافته گمپرتز تعمیمیافته انجام شد. برای تجزیه و تحلیل توصیفی دادهها از نرمافزار SPSS نسخه 16 و برای تجزیه و تحلیل تجزیه و تحلیل تحلیلی دادهها از نرمافزار R نسخه 2.12، استفاده گردید.
نتایج: در این مطالعه میانگین فاصله بین ازدواج تا تولد اول (± انحراف معیار) برابر با 2/7 ± 9/3 سال بود. با برازش مدل از بین عوامل مورد بررسی تنها افزایش تحصیلات مادر بهطور معنیدار فاصله ازدواج تا تولد اول را افزایش میداد. همچنین، نسبت زنانی که صاحب فرزند نشده بودند، برابر با 062/0 برآورد شد که با افزایش سطح تحصیلات مادر این نسبت نیز افزایش مییافت.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که با توجه به احتمال حضور زنان نابارور در جامعه استفاده از مدل شفایافته گمپرتز در تجزیه و تحلیل تجزیه و تحلیل بقا روشی مناسب در بررسی فاصله تولد اول و یافتن عوامل مؤثر بر این فاصله است.
نزهت شاکری، فاطمه اسکندری، فرهاد حاج شیخ الاسلامی، امیر عباس مومنان، فریدون عزیزی،
دوره 9، شماره 3 - ( 11-1392 )
چکیده
مقدمه و اهداف: در جمعیت رو به افزایش سالمندان در ایران، پژوهش درباره نقش عوامل تعیینکننده در کاهش طول عمر سالمندان ضروری است.
روش کار: این مطالعه از نوع آیندهنگر است و بر اساس مطالعه قند و لیپید تهران انجام شدهاست. وضعیت حیاتی همه افراد بالای 60 سال شرکتکننده در مرحله مقدماتی مطالعه قند و لیپید تهران، طی 12 سال پیگیری، ثبت شد. میزان مرگومیر سنی، جنسی و میزانهای خطر مرگ و میانگین طول عمر، با استفاده از مدل رگرسیون کاکس برآورد و ارائه شد. دادهها به کمک نرمافزار SPSS، ویرایش 16، تجزیه و تحلیل شدند.
نتایج: پس از ورود به 60 سالگی، امید زندگی و طول عمر زنان 81 سال و مردان 80 سال برآورد شد، ولی اختلافی معنیدار بین دو گروه زنان و مردان دیده نشد. مدل رگرسیون کاکس نشان داد که سابقه دیابت، نمایه توده بدنی بالاتر از 33 کیلوگرم/مترمربع و بیماری غیر ایسکمیک قلبی از عوامل خطر گروه زنان و دیابت، مصرف سیگار، افزایش فشار خون، سابقه سکته قلبی، سکته مغزی یا مرگ ناگهانی در بین پدر، برادر و یا فرزند پسر، سابقه بیماری ایسکمیک قلبی، مصرف داروی فشار خون و نداشتن فعالیت بدنی از عوامل خطر طول عمر در گروه مردان است.
نتیجهگیری: از میان متغیرهایی که تأثیر آن بر طول عمر بررسی شد، تنها 3 متغیر در گروه زنان معنیدار بود، در حالی که در گروه مردان 7 عامل خطر مشخص شد. به نظر میرسد برای تعیین عوامل خطر برای گروه زنان به مطالعات بیشتر نیاز است.
آذر اسد آبادی، عباس بهرامپور، علی اکبر حقدوست،
دوره 10، شماره 3 - ( 9-1393 )
چکیده
مقدمه و اهداف: در سالهای اخیر، توجه قابل ملاحظهای به مدلهای آماری برای طبقهبندی دادههای پزشکی با توجه به بیماریهای مختلف و پیامدهای آنها شده است. شبکههای عصبی مصنوعی به دلیل عدم نیاز به پیشفرض با موفقیت برای تشخیص الگو و پیشبینی در برخی از مطالعههای بالینی استفاده شدهاند. هدف از این مطالعه، مقایسه دو مدل آماری شبکه عصبی مصنوعی و رگرسیون لجستیک برای پیشبینی بقای بیماران مبتلا به سرطان پستان است.
روش کار: دو مدل برای دادههای ثبت سرطان کرمان، جنوب شرق ایران، برای پیشبینی بقای هر بیمار به کار برده شدند. دادههای مورد استفاده در این مطالعه شامل 712 بیمار مبتلا به سرطان پستان در گروه سنی 85-15 سال بود. برای مقایسه پیشبینی
بقا در دادههای یاد شده، از مدل رگرسیون لجستیک و مدل شبکه عصبی مصنوعی پرسپترون سه لایه استفاده شد.
برای مقایسه و تعیین تفاوت دو مدل، از حساسیت، ویژگی، صحت پیشبینی و سطح زیر منحنی مشخصه عملکرد (ROC)
(Receiver Operative Characteristics) استفاده گردید.
نتایج: در این مطالعه، حساسیت و ویژگی دو مدل رگرسیون لجستیک و شبکه عصبی مصنوعی به ترتیب (594/0 و 70/0) و (621/0 و 723/0) به دست آمد. همچنین صحت و سطح زیر منحنی راک به ترتیب (688/0و 725/0) و (70/0و 725/0) برای دو مدل رگرسیون لجستیک و شبکه عصبی پرسپترون بود.
نتیجهگیری: یافتهها نشان میدهند اگرچه تفاوت کمی در دو مدل وجود دارد، اما در اینگونه دادهها برای پیشبینی بقای بیماران مبتلا به سرطان پستان، مدل شبکه عصبی مصنوعی ابزار مناسبتری میباشد.
الهم آخوند زاده، پروین یاوری، یداله محرابی، علی کبیر،
دوره 11، شماره 1 - ( 3-1394 )
چکیده
مقدمه و اهداف: در مطالعههای مختلف، میزان بقای بیماران مبتلا به سرطان معده در کشور متفاوت گزارششده و یک برآورد کلی از آن وجود ندارد. هدف از این مطالعه، فراتحلیل میزان بقای 1،3و 5 ساله بیماران مبتلا به سرطان معده در ایران است.
روش کار: در این مطالعه، تمامی پایگاههای داخلی شامل Iran Medex, Magiran , SIDو Medlib و پایگاههای انگلیسیزبان شاملGoogle Scholar و PubMedبا استفاده از کلیدواژههای «سرطان معده» و «میزان بقا» و سایر کلیدواژههای مترادف فارسی و انگلیسی، در فاصله زمانی 1392-39 جستجو شد. سپس تمام مقالههای مرور شده، که دارای معیار ورود به مطالعه بوده و از کیفیت قابل قبولی برخوردار بودند؛ مورد بررسی قرار گرفتند. برای ترکیب نتایج مطالعهها از مدل اثرات تصادفی Der Simonian and Laird استفاده شد. سایر آنالیزها شامل تحلیل زیرگروهها و تحلیل حساسیت و بررسی سوگیری انتشار با استفاده از نمودار قیفی و آزمونهای بگ و ایگر بود. در نهایت دادهها توسط نرمافزارSTATA نسخه11 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
نتایج: از تعداد 235 مقاله یافت شده در جستجوی اولیه، تعداد 9 مطالعه شرایط ورود به این تحقیق را داشتند، که بر اساس آنها میزان بقای 1،3و5 ساله بیماران مبتلا به سرطان معده به ترتیب 57/0 (فاصله اطمینان 95 درصد: 70/0-45/0)، 29/0 (فاصله اطمینان 95 درصد: 37/0–22/0) و 17/0 (فاصله اطمینان 95 درصد: 21/0-13/0) به دست آمد.
نتیجهگیری: مطالعههای انجامشده در مناطق مختلف ایران محدود و آمار دقیقی از میزان بقا در سایر مناطق ایران وجود ندارد. بنابراین مطالعههای بیشتری، برای دستیابی به برآورد دقیقتری از میزان بقا و عوامل مؤثر بر آن در کل کشور مورد نیاز است.
هدایت اله جمالی، نرگس خانجانی، محمد فرارویی، ظفر پریسای، مریم چرامی،
دوره 11، شماره 1 - ( 3-1394 )
چکیده
مقدمه و اهداف: سرطان معده با بقای پائین هم چنان یکی از تهدیدهای جدی برای سلامت انسانها به ویژه در کشورهای در حال توسعه و ایران به شمار میرود. این مطالعه با هدف تعیین عوامل تأثیرگذار بر میزان بقای بیماران مبتلا به سرطان معده در استان کهگیلویهوبویراحمد صورت پذیرفت.
روش کار: تمامی موارد سرطان معده استان کهگیلویهوبویراحمد ثبت شده در مرکز ثبت سرطان استان کهگیلویهوبویراحمد و فارس وارد این مطالعه شدند. تأثیر متغیرهای مستقل بر میزان بقا با استفاده از مدل رگرسیون تک و چند متغیرهی کاکس با کنترل اثر مخدوشکنندههای احتمالی مورد بررسی قرار گرفت. برآورد تابع بقا با استفاده از روش ناپارامتری کاپلان مایر انجام و توسط آزمون "Log-rank" و Wilcoxon test مقاﻳﺴﻪ شد. آنالیز دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 19 انجام شد و (05/0>P) معنیدار تلقی گردید.
نتایج: از 348 بیمار 6/75 درصد مرد و بقیه (4/24 درصد) زن بودند. 7/74 درصد از کل بیماران تا پایان مطالعه فوت نمودند. به طور کلی در این پژوهش بقای یک، دو، سه، چهار و پنج ساله بیماران به ترتیب 37، 27، 20، 19 و 18 درصد بود. با ترکیب متغیرهای نهایی مدل و ضریب رگرسیونی، 3 گروه خطر شناسایی شد که خطر گروه پر خطر با میزان تجمعی بقای صفر درصدی در پایان سال پنجم همراه بود.
نتیجهگیری: اجرای برنامه تشخیص در مراحل اولیه (Down-Staging) از راه آموزش عمومی با توجه به بقای پایین بیماری در این استان به ویژه برای گروههای پرمخاطره مانند کشاورزان، دامداران و عشایر منطقه لازم و ضروری بهنظر میرسد.
حمید شریفی، علی اکبر حقدوست،
دوره 11، شماره 1 - ( 3-1394 )
چکیده
مقدمه و اهداف: یکی از مزایای تحلیل بقا مدیریت متغیرهای وابسته به زمان است. در این مطالعه مدلهای وابسته و غیروابسته به زمان در برآورد اثر بیماریها بر بقای گاوهای شیری ارزیابی گردید.
روش کار: در این مطالعه همگروهی تاریخی 7067 گاو شکم اول و دوم از گاوداریهای صنعتی استان تهران وارد شدند. دامها از روز زایش تا زایش بعد یا حذف، پیگیری شدند و رخداد بیماریهای مختلف، شکم زایش، فصل زایش و تولید شیر ثبت گردید. 5 مدل پارامتریک بر روی دادهها برازش گردید. در مدل 1 بیماریها متغیرهای غیروابسته بهزمان و در مدل 2 تا 5 بیماریها متغیرهای وابسته بهزمان تلقی شدند و با استفاده از مدل Lexis expansion هر دام در طول مطالعه بهچندین مشاهده یکماهه تقسیم شد. در مدل 2 فرض گردید که هر حیوانی که در یک ماه خاص به بیماری مبتلا میشود، تا انتهای دوره در معرض خطر است. مدل 3 عکس مدل 2 فرض گردید. در مدل 4 و 5 فرض شد که دامها فقط در همان ماه در معرض خطر هستند، با این تفاوت که در مدل 4 فرض گردید که بیماریها فقط میتوانند یکبار اتفاق بیافتند، اما در مدل 5 رخداد بیماریها در ماههای متعدد در مدل وارد شد.
نتایج: مقدار AIC در مدل 1 و 5 به ترتیب 10809 و 10366 و مقدار BIC به ترتیب 10926 و 10528 بود. بر طبق مقدار AIC، BIC و شکل نمودار Cox-Snell Residuals مدل 5 و با استفاده از توزیع گومپرتز به عنوان بهترین مدل شناخته شد.
نتیجهگیری: مقایسه مدلها نشان داد که مدلهای غیر وابسته به زمان اثر پارامترها را کمتر از حد واقعی بیان میکنند.
نجف زارع، سمیه خدارحمی، عباس رضاییان زاده،
دوره 11، شماره 3 - ( 8-1394 )
چکیده
مقدمه و اهداف: سرطان پستان یکی از شایعترین سرطآنها در بین زنان بوده و پس از سرطان ریه دومین علت مرگومیر را به خود اختصاص میدهد. هدف از این مطالعه، استفاده از مدلهای بیز برای بررسی اثر عوامل پیشآگهی روی بقای زنان مبتلا به سرطان پستان در جنوب ایران پس از عمل جراحی است.
روش کار: طی سالهای 85-1380، دادههای مربوط به 1192 بیمار مبتلا به سرطان پستان در مرکز تحقیقات سرطان بیمارستان نمازی جمعآوری شد. از این تعداد، دادههای کامل مربوط به 1148 بیمار به طور کامل ثبت شد. دادهها توسط دو روش بیز پارامتری و کاکس بیزی و با در نظر گرفتن 05/0 به عنوان سطح معنیداری با استفاده از نرمافزار WinBUGS نسخه 14 تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: میانگین سنی بیماران (سن در زمان تشخیص) در این مطالعه 47 سال به دست آمد. در تحلیل تکمتغیره کاکس ارتباط معنیداری بین متغیرهای سیگار کشیدن (009/0=P)، متاستاز به استخوان ( 01/0=P) ، تعداد گرههای لنفاوی درگیر
(001/0=P)، درجه بدخیمی تومور (نوع یک: well-differentiated، نوع دو: moderately-differentiated، نوع سه: poorly-differentiated) (001/0=P)، روش جراحی ( 015/0=P)، وضع اقتصادی ( 025/0=P) و اندازهی تومور (001/0=P) با مرگومیر مشاهده گردید و در ادامه با برازش مدلهای بیز، تنها متغیرهای اندازهی تومور، درجهی بدخیمی تومور و تعداد گرههای لنفاوی درگیر از نظر معنیدار شد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه، متغیرهای وابسته به ویژگی بالینی بیماری در مرگومیر تأثیر اصلی را داشتند
روناک قهرمانی، پروین یاوری، سهیلا خداکریم، کوروش اعتماد، اردشیر خسروی، رشید رمضانی دریاسری، محمد امین پور حسین قلی،
دوره 11، شماره 4 - ( 12-1394 )
چکیده
مقدمه و اهداف: سرطان کولورکتال، چهارمین علت مرگ ناشی از سرطان در دنیا است و سالیانه 000/430/1 نفر را مبتلا میکند و تقریباْ نیمی فوت میکنند. در میان مردان ایرانی، پنجمین و در زنان ایرانی سومین سرطان شایع میباشد. این مطالعه به منظور برآورد میزان بقای مبتلایان به سرطان کولورکتال و عوامل مرتبط با استفاده از مدل مخاطره جمعی آلن انجام گردید.
روش کار: طی سالهای ۸۸-۱۳۸۴، 24807 بیمار با تشخیص سرطان کولورکتال در واحد ثبت سرطان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ثبت شده بود. سن ، جنس، وضع تأهل، تحصیلات، وضع اشتغال، محل سکونت، مرحله تشخیص تومور، ناحیه درگیر به عنوان عوامل دموگرافیک و بالینی که روی میزان بقا مؤثرند، به مدل مخاطره جمعی آلن وارد شدند و از نمودار آلن برای بررسی اثر این عوامل در طول زمان استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرمافزار R3.2.0 استفاده شد.
یافتهها: مرحله تشخیص تومور به عنوان مهمترین تعیین کننده میزان بقا رابطه معنیداری با میزان بقای مبتلایان داشته و میزان بقای 1 تا 5 ساله در بیماران مرحله دوم و سوم تومور به ترتیب 100، 98، 96، 93 ، 93 و و 99، 97، 94، 90 ، 84 درصد به دست آمد.
نتیجهگیری: باوجود تمایل بسیاری از پژوهشگران در استفاده از مدل کاکس در تحلیل دادههای بقا، مدل مخاطرات جمعی آلن این قابلیت را دارد که اثر متغیرهای مستقل را در طول زمان بررسی کند و دید بهتری به پژوهشگر در مطالعههای پیشآگهی کننده بقا در بیماران مبتلا به سرطان ارایه دهد. با توجه به نتایج این پژوهش نیاز به تشخیص زودرس سرطان کولورکتال در مراحل اولیه سرطان، برای افزایش طول عمر بیماران ضروری به نظر میرسد.
بهزاد دماری، مرضیه فقیه جویباری، ژیلا نجف پور، مژده صفری، علیرضا خوشنویسان،
دوره 12، شماره 3 - ( 7-1395 )
چکیده
مقدمه و اهداف: تعیینکنندههای اجتماعی سلامت بر گسترهی وسیعی از پیامدهای سلامت تأثیرگذار است.. این مطالعه با هدف تحلیل ارتباط بین فاکتورهای تعیینکننده اجتماعی سلامت و تومور بدخیم مغز و مدت بقا در بیماران انجام شد.
روش کار: این مطالعه یک مطالعه توصیفی– تحلیلی بود که به صورت گذشتهنگر در سال 1393 در بیمارستانهای امام خمینی و شریعتی تهران انجام شد. اطلاعات 148 بیمار با روش سرشماری جمعآوری شد. اطلاعات جمعآوری شده شامل اطلاعات مرتبط با بیمار (سن، جنس، قومیت، سطح تحصیلات، وضع اشتغال، وضع تأهل، وضع بیمه سلامت، و تعداد اعضای خانوار) و دسته دوم اطلاعات مرتبط با تومور و بیماری شامل مرحله/درجه، نخستین و آخرین زمان پیگیری درمان، نوع درمان انتخابی، مدت زمان بقای بیمار پس از دریافت درمان بود. در نهایت دادهها وارد نرمافزار SPSS نسخه 15 شد، و مورد آنالیز قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج بیانگر آن بود که بین متغیرهای تعداد اعضای خانوار، میزان تحصیلات، وضع اشتغال و سن با مدت زمان بقا ارتباط آماری معنیدار وجود داشت (P <0.001) و افراد با تومور درجه 3 خطر نسبی فوت کمتری (P <0.05) و بیماران در گروه سنی P<0.001)) 30-18 سال و نیز جنس مرد و افراد شاغل با خطر نسبی فوت بیشتری مشاهده شد. (P <0.05).
نتیجهگیری: با توجه به نقش تعیینکنندههای اجتماعی در رخداد برخی از سرطانها پیشنهاد میشود نظام ثبت اطلاعات یکپارچه برای بیماریهای مختلف در کشور ایجاد شود تا بر مبنای اطلاعات آن سیاستگذاری آگاه از شواهد و ارتقای کیفیت زندگی بیماران و نیز مدت بقای آنها را فراهم آورد.
رضا علی اکبری خویی، عنایت بخشی، آزیتا آذر کیوان، اکبر بیگلریان،
دوره 12، شماره 3 - ( 7-1395 )
چکیده
مقدمه و اهداف: حجم نمونه کم میتواند تجزیه و تحلیل دادههای آماری از جمله دادههای بقا را تحت تأثیر قرار دهد. کاهش حجم نمونه میتواند به دلایل مختلف، از جمله از دست رفتن اطلاعات رخ دهد؛ یعنی دادههای گم شده در برخی از متغیرها وجود داشته باشد. هدف این مطالعه، براورد پارامترها با استفاده از روشهای بازنمونهگیری بوت استرپ و جک نایف در تحلیل بقای بیماران مبتلا به تالاسمی ماژور است.
روش کار: در این مطالعه همگروه تاریخی از اطلاعات 296 بیمار مبتلا به تالاسمی ماژور که در طی سالهای 1373 تا بهار سال1392 به کلینیک ظفر در شهر تهران مراجعه کرده بودند؛ استفاده شد. برای تحلیل مدلهای بقای مختلف پارامتری به دادهها برازش داده شد و پس از انتخاب بهترین مدل، از الگوریتمهای بازنمونهگیری بوت استرپ و جک نایف استفاده شد. تحلیل دادهها با نرمافزار STATA نسخه 12 انجام شد.
یافتهها: نتایج حاصل از روشهای بازنمونهگیری بیانگر کاهش خطاهای استاندارد و کوتاهتر شدن فواصل اطمینان بودند. همچنین بهکارگیری روشهای باز نمونهگیری بوت استرپ و جک نایف منجر به معنیداری گروههای سنی و نسبت والدین (001/0 >P) در مقایسه با مدل لوگ-نرمال (900/0
نتیجهگیری: با مقایسه طول فواصل اطمینان، روش بازنمونهگیری جک نایف عملکرد بهتری نسبت به روش بازنمونهگیری بوت استرپ داشت و بنابراین استفاده از این روش، در نمونههای با اندازه کم پیشنهاد میشود.