جستجو در مقالات منتشر شده


10 نتیجه برای جعفری

شیوا گل محمدزاده، محمودرضا جعفری، حسین حسین زاده، فاطمه ایمانی،
دوره 1، شماره 1 - ( 1-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: زعفران در طب سنتی کاربردهای فراوان دارد. زعفران دارای ظرفیت جذب اشعه فرابنفش است. هدف از این مطالعه، تهیه تعیین خصوصیات و بررسی اثار ضدآفتاب نانولیپوزوم‌های حاوی عصاره زعفران و سافرانال موجود در زعفران بود.
روش اجرا: فرآورده‌ها شامل نانولیپوزوم‌های تهیه‌شده از عصاره هیدروالکلی کلاله زعفران با غلظت‌های 2، 4 و 8% و هم‌چنین نانولیپوزوم‌های حاوی سافرانال با غلظت‌های 0.25، 0.5 و 1% بود. لوسیون استاندارد هموسالات 8% نیز بر اساس استاندارد FDA به‌منظور تعیین SPF و مقایسه صحت روش تهیه شد. SPF فرآورده‌های تهیه شده به روش برون‌تن حلال رقیق‌شده با استفاده از معادله Mansur‌ و همکاران و اندازه گیری جذب، به‌دست آمد.
یافته‌ها: نتایج این مطالعه نشان داد که SPF  نانو لیپوزوم‌های حاوی عصاره زعفران 8% به‌صورت معنی‌داری بیش تر از SPF ماده ضد آفتاب استاندارد هموسالات با غلظت مشابه  8% است. این نتیجه نشان می‌دهد زعفران می‌تواند به‌عنوان یک عامل ضدآفتاب عمل کند. این مطالعه هم‌چنین نشان داد SPF جز سافرانال موجود در زعفران با غلظت 0.5% و 1% به‌صورت معنی‌داری بزرگ‌تر از SPF ماده ضدآفتاب استاندارد هموسالات با غلظت 8% است. این نتایج نشان می‌دهد سافرانال موجود در زعفران دارای اثر ضدآفتابی بسیار بیشتر از ماده استاندارد هموسالات است. بنابراین جز سافرانال موجود در زعفران در صورت انکپسوله شدن در لیپوزوم می‌تواند با غلظت بسیار کم اثر ضد آفتاب قابل توجهی داشته باشد.
نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان می‌دهد که نانولیپوزوم‌های حاوی عصاره زعفران می‌تواند به‌عنوان یک جاذب اشعه فرابنفش و ضدآفتاب طبیعی استفاده شود. هم‌چنین با استفاده از نانولیپوزوم‌های حاوی سافرانال موجود در زعفران می‌توان با غلظت‌های بسیارکم به SPF بالایی دست یافت.


محمدعلی نیلفروش‌زاده، سیدحسین حجازی، هاجر زرکوب، لیلا شیرانی بیدآبادی، غلامرضا اصغری، سیدمحسن حسینی، الهه هفت‌برادران، فریبا جعفری،
دوره 1، شماره 2 - ( 4-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به خواص ضدمیکروبی و اثرات ضدالتهابی عسل و سیاه‌دانه و تأثیر قابل توجه این دو ماده در زمینه‌ی بهبودی زخم، در این مطالعه، اثربخشی درمان موضعی لیشمانیوز پوستی حاد به‌وسیله‌ی عصاره‌ی سیاه‌دانه در پایه‌ی عسل در مقابل تجویز موضعی عسل به همراه تزریق موضعی گلوکانتیم مورد مقایسه قرار گرفت.
روش اجرا: در یک مطالعه‌ی کارآزمایی بالینی آینده‌نگر، تعداد150 بیمار مبتلا به لیشمانیوز جلدی به‌صورت تصادفی تحت درمان با تزریق موضعی گلوکانتیم به‌صورت هفتگی همراه با استفاده‌ی موضعی از عسل یا درمان با ترکیب عصاره‌ی هیدروالکلی 60% سیاه‌دانه در پایه‌ی عسل دو بار در روز قرار گرفتند. در هر دو گروه، درمان تا التیام کامل زخم یا حداکثر تا 12 هفته ادامه یافت. 
یافته‌ها: در گروه تحت درمان با عصاره‌ی هیدروالکلی سیاه‌دانه در پایه‌ی عسل 61 نفر (81.3%) و در گروه تحت درمان با تزریق گلوکانتیم همراه با عسـل در پایان 12 هفتـه، 48 نفـر (64%) بهبـودی کامـل داشـتنـد. در این رابطـه، بین دو گـروه تفـاوت معنی‌داری وجـود داشـت(0.002=P).
نتیجه‌گیری: اثربخشی سیاه‌دانه و عسل همراه با تزریق داخل ضایعه‌ی گلوکانتیم در افزایش میزان بهبودی بالینی، کاهش اندازه‌ی ضایعه‌ی ثانویه و کاهش دوز گلوکانتیم مصرفی، بهتر از گروه عسل تنها همراه با تزریق داخل ضایعه‌ی گلوکانتیم است.


محمدعلی نیلفروش‌زاده، سید‌محسن حسینی، فرحناز فاطمی‌نائینی، فریبا جعفری، الهه هفت‌برادران، نرگس رحمانیان، فاطمه هاشمی، مریم وطن‌خواه،
دوره 1، شماره 3 - ( 7-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: آلوپسی آندروژنتیک شایعترین شکل ریزش موی پیشرونده منتشر و قرینه می‌باشد که هر دو جنس را مبتلا می‌کند. الگوی ریزش مو و پاتوفیزیولوژی آن در دو جنس متفاوت می‌باشد. طبقه‌بندی‌های متفاوتی برای ریزش مو در زنان ارائه شده‌است ازجمله طبقه‌بندی Ludwig، Hamilton، Chirstmas tree و Early onset hairloss.
روش اجرا: این مطالعه یک مطالعه توصیفی است که در سال‌های 1388-1387 در آرایشگاه‌های شهر اصفهان به انجام رسیده است. جامعه آماری مورد‌ مطالعه شامل تمامی زنان در طیف سنی 70-20 سال بود که به این واحد‌ها مراجعه کرده بودند. روش نمونه‌گیری در این مطالعه به شیوه تصادفی ساده بود و طی آن تعداد 1800 خانم مراجعه‌کننده ازنظر ریزش مو و دیگر فاکتور‌ها مورد‌بررسی قرار گرفتند. داده‌های مطالعه پس از جمع‌آوری با کمک نرم‌افزار SPSS و استفاده از آزمون‌های T، chi-square تجزیه و تحلیل شدند.

یافته‌ها: از 1800 خانم مطالعه‌شده 39.6% (712نفر) دارای ریزش موی آندروژنتیک بوده و 60.4% (1088 نفر) فاقد آن بودند. میانگین سن زنان مبتلا به ریزش مو 13±50.4 سال و میانگین سن زنان غیر‌مبتلا به ریزش مو 13.2±31.9 سال بود و طبق آزمون T student میانگین سن این دو گروه تفاوت معنی‌داری داشت (0.001<P).
نتیجه‌گیری: در مواجهه با خانم‌های مبتلا به ریزش مو علاوه‌بر تفحص در مورد علل روتین، باید به بررسی اختلالات تیروئیدی، سطح فریتین سرم و هورمون‌های آندروژن نیز پرداخته شود.


نسرین حمیدی‌زاده، لادن دستغیب، سارا رنجبر، فرهاد هنجنی ، پیمان جعفری،
دوره 5، شماره 3 - ( دوره‌ی 5، شماره‌ی 3، پاییز 1393 1393 )
چکیده

زمینه و هدف: پتیریازیس‌ورسیکالر یک عفونت قارچی سطحی پوست است که توسط گونه‌های مختلف مالاسزیا ایجاد می‌شود و در مناطق گرمسیری و نیمه‌گرمسیری رایج است. درمان‌های مختلفی ازجمله شامپو کتوکونازول 2% در درمان این بیماری مؤثر می‌باشد. در این مطالعه تأثیر شامپوی اکتوپیروکس 1% در مقایسه با شامپوی کتوکونازول 2% در بهبود این بیماری بررسی شده است. روش اجرا: تعداد 42 بیمار در این مطالعه شرکت کردند که 25 نفر از این بیماران از شامپوی اکتوپیروکس 1% و17 نفر از شامپوی کتوکونازول 2%، به‌مدت 5 دقیقه در حمام پس از شست‌وشو روزانه به‌مدت سه هفته استفاده کردند. مقایسه‌ی دو درمان براساس تست KOH و بررسی علائم بالینی انجام گردید. یافته‌ها: بهبودی 7/64% پس از استفاده از شامپوی بدن کتوکونازول 2% و 44% پس از استفاده از شامپوی بدن اکتوپیروکس 1% مشاهده گردید که براساس آزمون مربع کای این اختلاف معنی‌دار نیست (187/0=P). ضمناً پس از بهبودی نیز هر دو شامپو در برطرف‌کردن علائم موثر بوده‌اند با این تفاوت که شامپوی کتوکونازول 2% در ازبین‌بردن هیپرپیگمانتاسیون و قرمزی مؤثرتر از شامپوی اکتوپیروکس 2% بوده است. هم‌چنین عارضه‌ی جانبی نیز پس از استفاده از هیچ یک از دو شامپو مشاهده نشد. نتیجه‌گیری: شامپوهای کتوکونازول 2% و اکتوپیروکس 1% بدون عوارض جانبی در درمان پتیریازیس‌ورسیکالر مؤثر هستند.
صادق عابدی، محمدحسن دوازده‌امامی، امیرهوشنگ احسانی، مهدی جعفری،
دوره 8، شماره 2 - ( دوره‌ی 8، شماره‌ی 2 1396 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به شیوع نسبتاً بالای میزان افسردگی در افراد مبتلا به پسوریازیس، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش شخصیت نوع D و دشواری تنظیم هیجان در پیش­بینی علائم افسردگی افراد مبتلا به پسوریازیس انجام شد.
 
روش اجرا: این مطالعه یک پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه‌ی آماری مورد مطالعه از تمامی افرادی تشکیل می­شد که طی ماه­های آذر تا بهمن سال 95 برای درمان بیماری پسوریازیس به درمانگاه پوست بیمارستان رازی شهر تهران مراجعه کرده بودند. از این بین تعداد 60 نفر نمونه به روش نمونه­گیری در دسترس انتخاب شدند که 38 نفر از آن‌ها مرد بودند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش‌نامه‌ی شخصیت نوع D (DS-14)، مقیاس دشواری­های تنظیم هیجان (DERS) و پرسش‌نامه‌ی افسردگی بک (ویراست دوم) (BDI-II) بود. درنهایت داده­های به‌دست‌آمده از پژوهش با استفاده از روش ضریب همبستگی پیرسون و آنالیز رگرسیون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
 
یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد که بین شخصیت نوع D و دشواری تنظیم هیجان با علائم افسردگی افراد مبتلا به پسوریازیس رابطه‌ی مثبت معنی­دار وجود دارد (01/0>P). آنالیز رگرسیون به روش هم‌زمان (enter) نیز نشان داد که دو مؤلفه عاطفه منفی و بازداری اجتماعی شخصیت نوع D و هم‌چنین دو خرده مقیاس فقدان آگاهی هیجانی و فقدان شفافیت هیجانی می­توانند علائم افسردگی افراد مبتلا به بیماری پسوریازیس را پیش­بینی کنند.
 
نتیجهگیری: ویژگی­های شخصیت نوع D و دشواری­های تنظیم هیجان می­توانند در پیامدهای روان­شناختی بیماری پسوریازیس ازجمله افسردگی افراد مبتلا به این بیماری اثرگذار باشند.
احمد جعفری، نفیسه اسماعیلی، شمس‌الملوک نجفی، حانیه امامی رضوی،
دوره 8، شماره 4 - ( دوره‌ی 8، شماره‌ی 4 1396 )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان دهان به‌عنوان شایع­ترین سرطان سر و گردن، رتبه­ی هشـتم را ازلحاظ شیوع در میان تمامی سرطان­ها به خود اختصاص داده است. در این میان، بیش از 90% سـرطان­های دهان از نوع اسکواموس‌سل‌کارسینوما (Squamous cell carcinoma [SCC]) می­باشد. هدف اصلی این مطالعه بررسی میزان بقای بیماران مبتلا به SCC دهان و عوامل مؤثر بر آن است.
 
روش اجرا: در این مطالعه، 174 پرونده­ی مربوط به بیــماران مبتلا به SCC دهان بررسی شد. سپس به‌منظور گردآوری اطلاعات موردنیاز، بقای بیماران ازطریق تماس تلفنی پیگیری شد. تحلیل آماری این مطالعه با اسـتفاده از نرم‌افزار SPSS 20 انجام شد. میزان بقا با منحنی Kaplan-Meier و عوامل مؤثر بر آن با آزمون Cox regression بررسی گردید.
 
یافتهها: مردان، 6/57% از تعداد کل بیماران را به خود اختصاص داده­اند. محدوده­ی سنی بیماران 22 تا 89 سال با میانگین سن ابتلای 5/61 سال می­باشد. شایع­ترین محل بروز تومورها­ی دهانی این بیماران برروی زبان بود. میزان بقای کلی پنج ساله­ی بیماران برابر با 4/49% با خطای معیار 05/0 به‌دست آمده است. میزان بقا با سن بیماران و هم‌چنین نحوه­ی درمان شامل جراحی یا شیمی درمانی ارتباطی معنی­دار داشت.
 
نتیجهگیری: میزان ابتلا در مردان بیشتر است و به‌طور کلی با افزایش سن میزان بقای بیماران کاهش می­یابد. سرطان­های دهان به‌علت میزان بقای پایین نیازمند توجه ویژه می‌باشند.
مرتضی اکبری، انیس عسکری‌زاده، کیوان صدری، مهرداد ایرانشاهی، محمودرضا جعفری، علی خامسی‌پور، علی بدیعی،
دوره 8، شماره 4 - ( دوره‌ی 8، شماره‌ی 4 1396 )
چکیده

زمینه و هدف: کورکومین، دارای اثرات فارماکولوژیکی مختلفی شامل اثرات ضدالتهابی، آنتی‌اکسیدان، ضدتکثیر و آنتی‌آنژیوژنز می­باشد. هدف از این مطالعه، تهیه‌ی فرمولاسیون‌­های لیپوزومی حاوی کورکومین و بررسی اثرات ضدلیشمانیای آن در مصرف موضعی در مقابل انگل L. major در محیط برون‌تن و درون‌تن می­باشد.
 
روش اجرا: نانو لیپوزوم‌های حاوی غلظت‌های مختلف کورکومین (1، 2 و 3 درصد) به روش فیوژن تهیه شدند و اندازه‌ی ذره‌ای، مورفولوژی و پایداری آن‌ها بررسی شد. ابتدا در مطالعات برون‌تنی، اثربخشی دارو برروی کشت سلولی آماستیگوت و پروماستیگوت‌های انگل L. major ارزیابی شد. سپس اثر دارو در مطالعات درون‌تنی روی موش‌های BALB/c آلوده به L. major مورد بررسی قرار گرفت. در بخش مطالعات درون‌تن، 4 هفته پس از تزریق انگل به حیوان، درمان به‌مدت 4 هفته به‌صورت تجویز موضعی روزی 2 بار بر روی زخم‌ها انجام گرفت. در طول این مدت و 4 هفته پس از قطع درمان، هر هفته اندازه‌ی زخم‌ها گرفته شد. میزان آلودگی طحال به انگل لیشمانیا هفته 4 پس از تلقیح انگل بررسی گردید.
 
یافتهها: کورومین اثر لیشمانیاسیدال علیه پروماستیگوت‌های زنده و آماستیگوت‌ها در محیط کشت نداشت. تفاوت قابل‌توجهی بین حیوانات درمان‌شده و کنترل در سایز ضایعه و بار انگلی طحال دیده نشد.
 
نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان می‌دهد که نانولیپوزوم‌های کورکومین به‌صورت موضعی اثرات سمی برروی لیشمانیا به‌صورت درون‌تن و برون‌تن ندارند.
حمید خراط‌زاده، ابوالفضل محمدی، فریبا جعفری، سیدمحسن حسینی،
دوره 9، شماره 2 - ( تابستان 97، دوره 9، شماره 2 1397 )
چکیده

زمینه و هدف: ویتیلیگو یک اختلال شایع رنگ‌دانه‌ای پوست است که تأثیر زیادی بر کیفیت زندگی افراد مبتلا دارد. هدف از انجام این مطالعه، بررسی ارتباط بین کیفیت زندگی این بیماران با شفقت به خود و اجتناب تجربی بود.
 
روش اجرا: در این مطالعه‌ی مقطعی ـ تحلیلی، پرسش‌نامه‌های شفقت به خود
(self-compassion and experiential avoidance [SCS])، نسخه‌ی دوم پذیرش و عمل (AAQ-II) و شاخص کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ویتیلیگو (VitiQoL) توسط 105 نفر از بیماران مبتلا به ویتیلیگو (5/49% مرد) که به شیوه‌ی نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شده بودند، تکمیل گردید. تحلیل داده‌ها نیز با استفاده از روش‌های آمار توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون، t-test، تحلیل آنوا و تحلیل کوواریانس انجام گرفت.
 
یافته‌ها: میانگین نمره‌ی کیفیت زندگی افراد شرکت‌کننده در پژوهش 14/32 بود. بین نمره‌ی کیفیت زندگی با نمره‌های اجتناب تجربی (28/0=R)، قضاوت‌کردن خود (36/0=R)، انزوا (52/0=R) و همانندسازی افراطی (42/0=R) در سطح 01/0>P ارتباط معنی‌داری وجود دارد. پس از حذف اثر مخدوش‌کننده متغیرها بر یکدیگر نیز، ارتباط بین نمره‌ی کیفیت زندگی با محل ضایعه (04/0=P) و نمره‌ی انزوا (001/0=P) معنی‌دار بود.
 
نتیجه‌گیری: شفقت به خود و اجتناب تجربی نقش مهمی در کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ویتیلیگو ایفا می‌کنند و هدف قراردادن این دو مؤلفه به‌وسیله‌ی درمان‌های روان‌شناختی، می‌تواند در افزایش کیفیت زندگی این بیماران مؤثر باشد.
راحله احمدی، ایلناز سجادیان، فریبا جعفری،
دوره 10، شماره 1 - ( بهار 1398، دوره‌ی 10، شماره‌ی 1 1398 )
چکیده

زمینه و هدف: ویتیلیگو اختلال رنگدانه‌ای پوست است که تأثیر زیادی بر روان بیماران دارد. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت بر اضطراب، افسردگی و میل به خودکشی زنان مبتلا به ویتیلیگو اجرا شد.
 
روش اجرا: این پژوهش نیمه‌آزمایشی از نوع پیش‌آزمون ـ پس‌آزمون با گروه کنترل و پیگیری یک ماهه بود. جامعه‌ی آماری کلیه‌ی زنان (تعداد ۸۰ نفر) مبتلا به بیماری پوستی ویتیلیگو مراجعه‌کننده به مرکز تحقیقات پوست و سالک دانشگاه اصفهان در سال 1397 بود که از بین آن‌ها با استفاده از روش نمونه‌گیری در دسترس ۳۰ نفر انتخاب به‌صورت تصادفی در در دو گروه درمانی قرار گرفتند و به پرسش‌نامه‌های اضطراب و افسردگی بیمارستانی Zigmond & Smith (۱۹۸۳) و افکار خودکشی Beck (۱۹۹۷) در سه مرحله‌ی پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری پاسخ دادند. گروه آزمایش در 8 جلسه‌ی گروهی 60 دقیقه‌ای جلسه درمان مبتنی بر شفقت براساس بسته درمانی Gilbert & Neff 2009: شرکت کردند اما گروه کنترل تا پایان مرحله‌ی پیگیری هیچ مداخله‌ای دریافت نکردند.
 
یافته‌ها: نتایج تحلیل واریانس اندازه‌های تکراری حاکی از آن بود که درمان مبتنی بر شفقت می‌تواند در بیماران مبتلا به ویتیلیگو به‌عنوان یک شیوه‌ی درمانی در کاهش اضطراب، افسردگی و میل به خودکشی مطرح گردد.
 
نتیجه‌گیری: می‌توان از درمان مبتنی بر شفقت برای کاهش اضطراب، افسردگی و میل به خودکشی در این بیماران استفاده کرد.
میثاق نوروزی، حمیدطاهر نشاط‌ دوست، فریبا جعفری،
دوره 14، شماره 2 - ( دوره 14، شماره‌ 2 1402 )
چکیده

زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی روان‌درمانی مبتنی‌بر بهبود کیفیت زندگی بر افسردگی و عزت نفس زنان مبتلا به ویتیلیگو انجام شد.

روش اجرا: پژوهش حاضر از نوع نیمه‌آزمایشی (پیش‌آزمون ـ پس‌آزمون با پیگیری و گروه کنترل) بود که با استفاده از طرح پیش‌آزمون ـ پس‌آزمون با پیگیری با گروه کنترل انجام گرفت. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان مبتلا به بیماری پوستی ویتیلیگو مراجعه‌کننده به مرکز تحقیقات بیماری‌های پوستی و سالک اصفهان بود که در این میان تعداد 20 نفر با روش نمونه‌گیری دسترس انتخاب و به‌طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه کنترل (10 نفر برای هر گروه) جایگزین شدند. هر دو گروه پرسش‌نامه‌های افسردگی بک (1996) و عزت‌نفس روزنبرگ (1965) را به‌عنوان پیش‌آزمون تکمیل و پس از اتمام دوره هشت جلسهای روان‌درمانی مبتنی‌بر بهبود کیفیت زندگی (هفته‌ای یک جلسه ۹۰ دقیقه‌ای به مدت هشت هفته) مجدداً پس‌آزمون و یک ماه بعد پیگیری برای گروه کنترل و آزمایش اجرا شد. داده‌های گردآوریشده با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر در نرمافزارSPSS  مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفتند.

یافته‌ها: براساس یافته‌های تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر مشخص شد که روان‌درمانی مبتنی‌بر بهبود کیفیت زندگی میانگین، نمرات افسردگی را کاهش و عزت‌نفس زنان مبتلا به ویتیلیگو را افزایش داد.

نتیجه‌گیری: با توجه به اینکه روان‌درمانی مبتنی‌بر بهبود کیفیت زندگی بر افسردگی و عزت‌نفس زنان مبتلا به ویتیلیگو تأثیر دارد؛ لذا آموزش این رویکرد درمانی به‌عنوان یک روش مداخلهای مؤثر برای کاهش افسردگی و افزایش عزت‌نفس زنان مبتلا به ویتیلیگو توصیه میشود.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه پوست و زیبایی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb