جستجو در مقالات منتشر شده


5 نتیجه برای فتحی

زهرا صفایی‌نراقی، مهدی حدیثی، فیروز امانی، سولماز فتحی،
دوره 1، شماره 3 - ( 7-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: آنژیوژنز نقش مهمی در رشد تومورها ایفا می‌کند. شواهد موجود نقش احتمالی این پدیده را در بروز خصوصیات تهاجمی و نیز متاستاز تومورها نشان می‌دهند. کارسینوم سلول‌های بازال (BCC) و کارسینوم سلول‌های سنگفرشی (SCC) پوست علی‌رغم منشا مشابه، رفتار متفاوتی در زمینه تهاجم و متاستاز دارند. مطالعه حاضر نقش احتمالی فرآیند آنژیوژنز را در زمینه بروز رفتار تهاجمی تومورهای BCC پوست در انواع مختلف این تومور بررسی ‌کرد.
روش اجرا: 50 نمونه BCC با رنگ‌آمیزی H&E و ایمونوهیستوشیمی با استفاده از آنتی‌بادی‌های منوکلونال CD31 و CD34 رنگ‌آمیزی شدند و میانگین و انحراف معیار دانسیته میکروواسکولر (MVD) بر طبق یک متد یکسان در استروما و بدنه انواع BCC شامل ندولر، میکروندولر، سطحی و اسکلروزینگ اندازه‌گیری شد. برای مقایسه میانگین دانسیته عروقی نمونه‌ها از آزمون‌های Wallis, Mann-Whitney - Kruskal استفاده شد.
یافته‌ها: میانگین MVD بدنه در انواع مهاجم BCC (اسکلروزینگ و میکروندولر) 1.77±2.09 و در انواع غیر‌مهاجم (انواع ندولر و سطحی) 0.79±1.27 در بررسی با مارکر CD31 بود و این دو گروه با یکدیگر اختلاف معنی‌داری داشتند. میانگین بدنه تومور در انواع مهاجم 1.03±1.80 و در انواع غیر‌مهاجم 0.70±1.13 در بررسی با مارکر CD34 بود و این دو گروه نیز با یکدیگر اختلاف معنی‌داری داشتند. میانگین MVD در استرومای انواع مهاجم 3.73 ±BCC 11.65 و در انواع غیر‌مهاجم 3.69±10.70 برحسب مارکر CD31 بود و این دو گروه با یکدیگر اختلاف معنی‌داری نداشتند. میانگین MVD استرومای انواع مهاجم 3.68 ±BCC 11.24 و در انواع غیر‌مهاجم3.64±11.00 برحسب مارکر CD34 بود و این دو گروه نیز با یکدیگر اختلاف معنی‌دار نداشتند.
نتیجه‌گیری: دانسیته میکروواسکولر با خاصیت تهاجمی و متاستاز در تومورها مرتبط می‌باشد و عروق بدنه تومور نقش مهم‌تری در این زمینه ایفا می‌کنند.

 


علیرضا خاتمی، علیرضا فیروز، فتحیه مرتضوی، رامین همایونی ‌زند، یحیی دولتی،
دوره 5، شماره 4 - ( دوره‌ی 5، شماره‌ی 4، زمستان 1393 1393 )
چکیده

زمینه و هدف: اخذ مدرک دانش‌نامه‌ی تخصصی نه‌تنها تداعی‌گر وجهه‌ی حرفه‌ای مناسب‌تری است، بلکه با فراهم‌آوردن امتیازاتی نظیر امکان فعالیت در دانشگاه‌ها، فرصت‌های شغلی بیشتری را برای دارنده‌ی آن به‌وجود می‌آورد. درستی هر آزمون در سنجش عملکرد شرکت‌کنندگان در آن از اهمیت ویژه‌ای برخودار است. یکی از مؤلفه‌های اصلی در ارتباط با درستی یک آزمون، روایی آن است. هدف از انجام این پژوهش بررسی دیدگاه اعضای هیأت ممتحنه‌ی آزمون دانش‌نامه‌ی تخصصی بیماری‌های پوست درخصوص امکان اصلاح روایی آن بود.

 

روش اجرا: این مطالعه در قالب پژوهشی پیمایشی طراحی و اجرا شد. ابتدا مصاحبه‌های انفرادی بدون ساختار با 2 نفر از اعضای هیأت ممتحنه9ی آزمون دانش‌نامه‌ی رشته‌ی تخصصی بیماری‌های پوست، 2 نفر از اعضای هیأت‌علمی که عضو هیأت ممتحنه‌ی آزمون نبودند و 2 نفر از دستیاران رشته‌ی تخصصی پوست انجام شد. پس از تحلیل محتوایی، تنظیم گویه‌ها و انجام برخی اصلاحات براساس نظر خبرگان، روایی صوری و روایی محتوایی ابزار تهیه‌شده موردتأیید قرار گرفت. سپس این ابزار در زمان برگزاری جلسات طراحی سؤالات سال 1392 در اختیار اعضای حاضر در جلسات قرار گرفت. پس از جمع‌آوری، داده‌ها در پایگاه داده‌ای که به این منظور طراحی شده بود وارد شدند.

 

یافته‌ها: پانزده نفر از 16 نفر حاضر عضو هیأت ممتحنه‌ی آزمون دانش‌نامه‌ی رشته‌ی تخصصی بیماری‌های پوست سال 1392 گویه‌های موردنظر خود را در ابزار مورد استفاده انتخاب کردند. ده نفر (7/66%) از پاسخ‌دهندگان مرد بودند. میانگین (انحراف‌معیار) سن شرکت‌کنندگان و مدت عضویت آن‌ها در هیأت ممتحنه‌ی آزمون به‌ترتیب برابر 1/56 (8/7) سال و 6/9 (2/6) سال بود. سخت‌ترین و آسان‌ترین گویه‌ها عبارت بودند از: «استفاده‌ی بیشتر از سؤالات key feature problem (KFP) در آزمون کتبی دانش‌نامه‌ی رشته‌ی تخصصی بیماری‌های پوست می‌تواند به سنجش بهتر توان تصمیم‌گیری تشخیصی دستیاران منجر شود» و «در آزمون دانش‌نامه نگرش دستیاران نسبت به مقوله‌ی اخلاق به شکل مناسبی سنجیده می‌شود». برای ارزیابی هم‌سانی داخلی ابزار، آلفای کرونباخ محاسبه شد که مقدار آن 76/0 بود.

 

نتیجه‌گیری: درحالی که 53% اعضای هیأت ممتحنه‌ی آزمون دانش‌نامه‌ی تخصصی بیماری‌های پوست مخالف آن بودند که آزمون کتبی، حیطه‌های دانش دستیاران را به‌درستی می‌سنجد، اکثریت آن‌ها با روش‌های اصلاح روایی آزمون کتبی نیز مخالف بودند. هم‌چنین اکثریت آن‌ها با به‌کارگیری روش‌های اصلاح روایی آزمون شفاهی نیز مخالف بودند.


احمدرضا طاهری، قاسم‌علی خراسانی، سیامک فرقانی، افشین فتحی،
دوره 7، شماره 1 - ( دوره‌ی 7، شماره‌ی 1، بهار 1395 1395 )
چکیده

زمینه و هدف: اسکار هیپرتروفیک ضایعه‌ای است که بر اثر ترمیم بیش از حد زخم ایجاد می‌شود و برای بیماران مبتلا، عوارض زیبایی و گاه عملکردی به‌جا گذاشته و موجب مشکلات جسمی، روحی و تغییر کیفیت زندگی آنان می‌شود. امروزه روش‌های گوناگونی ازجمله جراحی برای درمان این ضایعات به‌کار می‌رود اما به‌دلیل عود مکرر، مشکلات بیمار پابرجا می‌ماند. در این مطالعه اثر تزریق توکسین بوتولینیوم نوعA  در درمان اسکار هیپرتروفیک بررسی شد.

روش اجرا: بیست و یک بیمار مبتلا به اسکار هیپرتروفیک در این کارآزمایی بالینی دوسوکور در سال‌های 1393 و 1394 مورد بررسی قرار گرفتند. در هر بیمار یک قسمت از ضایعه به‌صورت تصادفی به‌عنوان ناحیه‌ی مداخله و قسمت دیگر ضایعه به‌عنوان شاهد انتخاب شد. در گروه اول (مداخله)، توکسین بوتولینیوم نوع A (Dysport ساخت کشور انگلستان، شرکت سازنده Ipsen، شرکت واردکننده داریان دارو) با غلظت 200 واحد در میلی‌لیتر و با دوز 8 واحد به‌ازای هر سانتی‌متر مکعب ضایعه و در گروه دوم (شاهد)، با همان حجم نرمال‌سالین در فواصل یک ماهه تا سه بار تزریق شد. بیماران 9 ماه پس از آخرین تزریق طبق معیارهای ونکوور (Vancouver) بررسی و داده‌های گردآوری‌شده تحلیل شدند. در این مطالعه، 0/05>P معنی‌دار درنظر گرفته شد.

یافته‌ها: 21 بیمار با میانگین سنی 2/27 سال مطالعه را به پایان رساندند. میانگین شاخص رنگ (pigmentation) در گروه مورد 0/73 کاهش داشت (0/01>P) درحالی که کاهش آن در گروه شاهد معنی‌دار نبود (0/24=P). میانگین وضعیت عروقی (Vascularity) گروه مورد 0/9 (0/01>P) و در گروه شاهد 0/15 بود (0/15=P). قوام ضایعه در گروه مداخله 0/98 (0/01>P) و در گروه شاهد 0/23 به‌دست آمد (0/19=P). میانگین تغییرات اندازه یا ارتفاع ضایعه در گروه اول و دوم معنی‌دار نبود (0/32=P).

نتیجه‌گیری: تزریق توکسین بوتولینیوم نوع A در اسکار هیپرتروفیک، نه به‌عنوان یک روش مستقل بلکه در کنار روش‌های دیگر درمانی مانند جراحی، می‌تواند در کنترل و بهبود علائم ناشی از اسکار مفید باشد.


قاسم‌علی خراسانی، جواد رحمتی، حجت مولایی، افشین فتحی، غلامحسین،
دوره 12، شماره 3 - ( پاییز 1400، دوره 12، شماره‌ 3 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: ظاهر بد بافت اسکار پس از جراحی‌های زیبایی می‌تواند تأثیرات منفی بر نتایج جراحی و رضایت بیمار داشته باشد. در سال‌های اخیر، استفاده زودهنگام از لیزرتراپی در جلوگیری از تشکیل بافت اسکار بسیار مورد توجه قرار گرفته است. در حال حاضر اطلاعات ما از استفاده ترکیبی زودهنگام از لیزرها برای کاهش بافت اسکار و بهبود ظاهر آن محدود است. در این مطالعه ما به بررسی تأثیر لیزرتراپی ترکیبی با استفاده از pulsed dye laser (PDL) و fractional CO2 laser در بهبود ظاهر بافت اسکار پس از جراحی‌های زیبایی پرداختیم.
 
روش اجرا: در این مطالعه 15 بیمار شامل 13 بیمار ماموپلاستی و 2 بیمار ابدومینوپلاستی بررسی شدند. در بیماران ماموپلاستی به‌صورت تصادفی هر یک از پستان‌ها در یکی از دو گروه شاهد یا لیزرتراپی قرارمی‌گرفت. در بیماران ابدومینوپلاستی از split-scar استفاده شد و هر نیمه به‌صورت تصادفی در یکی از دو گروه قرار داده شد. در گروه لیزرتراپی، در پایان هفته سوم لیزرتراپی با PDL 585 nm و در پایان هفته ششم لیزرتراپی با fractional CO2 laser انجام شد. بیماران به مدت 6 ماه دیگر پیگیری شدند. برای ارزیابی ظاهر زخم‌ها از
visual analogue scale (VAS) استفاده شد. سه جراح که از گروه زخم‌ها خبر نداشتند، در شروع لیزرتراپی و در ویزیت نهایی، میزان رضایت خود از ظاهر زخم‌ها را تعیین کردند. ظاهر زخم‌ها براساس نمره VAS به‌صورت poor، fair، good یا excellent تعیین شد.
 
یافته‌ها: میانگین نمره VAS در گروه لیزر برابر 8/0±5/5 و در گروه شاهد برابر 8/0±8/4 بود. اختلاف بین دو گروه ازنظر آماری معنادار نبود (057/0=P). در این مطالعه موردی از ظاهر اسکار excellent دیده نشد. ظاهر تمام زخم‌های گروه لیزرتراپی، fair و good بود. در گروه شاهد، 13 زخم در گروه fair قرار داشتند. در این مورد نیز اختلاف بین دو گروه معنادار نبود (227/0=P).
 
نتیجه‌گیری: لیزرتراپی ترکیبی زودهنگام با استفاده از PDL و fractional CO2 laser در پیگیری کوتاه‌مدت با بهبود ظاهر بافت اسکار همراه است اما تأثیرات معناداری به همراه ندارد.
منصوره نیکوگفتار، امیرهوشنگ احسانی، افشین فتحی، علیرضا سنگانی، رضوانه کوزه‌گران،
دوره 14، شماره 1 - ( دوره 14، شماره‌ 1 1402 )
چکیده

زمینه و هدف: زگیل تناسلی یک بیماری عفونی ناشی از نوعی ویروس پاپیلومای انسانی است که ازطریق تماس مستقیم پوست و عمدتاً در اثر ارتباطات جنسی منتقل می‌شود؛ لذا نیمرخ آسیب‌پذیری روانی در افراد مبتلا به زگیل تناسلی و نقش آن در میزان تکانش‌گری در مراجعان به بیمارستان رازی مورد مطالعه قرار گرفت.

روش اجرا: پژوهش حاضر از نوع توصیفی ـ همبستگی بود. جامعه آماری را تمام افراد مراجعه‌کننده به بیمارستان رازی ـ که به زگیل تناسلی مبتلا بودند ـ تشکیل دادند که به روش در دسترس، 122 نفر انتخاب و وارد مطالعه شدند. در این پژوهش از پرسش‌نامه آسیب‌پذیری روانی و پرسش‌نامه تکانش‌گری بارات استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده­ها با آزمون تحلیل واریانس و تی مستقل، همبستگی پیرسون و رگرسیون گام‌به‌گام و نسخه 18 نرم‌افزار SPSS انجام شد.

یافته‌ها: نتایج نشان داد که آسیب‌پذیری روانی در افراد مبتلا به زگیل تناسلی در وضعیت نرمال قرار و در میزان تکانش‌گری نقش دارد. افکار پارانوئیدی دارای ضریب اثر 3030/0 و پیش‌بینی 30/0 است.

نتیجه‌گیری: با توجه به نقش آسیب‌پذیری روانی در شکل‌گیری اختلالات رفتاری مانند تکانشگری از یک سو و نقش تکانشگری در ابتلا به بیماری زگیل تناسلی از سوی دیگر، این پژوهش واجد تلویحات کاربردی در برجسته‌ساختن زمینه‌های پیشگیری و درمان تکانش‌گری است.

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه پوست و زیبایی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb