جستجو در مقالات منتشر شده


5 نتیجه برای مس

فاطمه وندرجب‌پور، رضا رئوفیان، فاطمه غلامعلی، پدرام نورمحمدپور، مرتضی هاشم‌زاده‌چالشتوری، مینا تبریزی،
دوره 4، شماره 4 - ( 10-1392 )
چکیده

‌کارسینوم سلول بازال اولین و شایع‌ترین سرطان در ایران و جهان است و در آینده، شیوعی برابر با کل سرطان‌های دیگر خواهد داشت. مسیر سیگنالینگ Hedgehog (Hh) در بیماری‌زایی این سرطان نقش به‌سزایی دارد. به‌طوری که جهش در ژن PTCH و Smo عامل حدود 75% تا 95% از کل موارد ‌کارسینوم سلول بازال اسپورادیک و اغلب ‌کارسینوم سلول‌های بازال ارثی را دربرمی‌گیرند. امروزه، گزینه‌های درمانی متعددی برای درمان این نوع سرطان موجود است که از بین درمان‌های موجود، روش جراحی M‏ohs و روش جراحی و برداشتن ضایعه با حاشیه‌ی آن بهترین و مؤثرترین روش درمان برای این بیماری می‌باشند. با توجه به پیشرفت‌های علمی حاضر و شناسایی مسیرهای مولکولی درگیر در این سرطان، درمان‌های دارویی مهارکننده‌ی مسیر Hh بسیار مورد توجه قرار گرفته‌اند. از این بین، داروی Vismodegib در سال 2012 توسط سازمان غذا و داروی آمریکا به‌عنوان دارویی جهت درمان ‌کارسینوم سلول بازال متاستاتیک به ثبت رسیده است. بدین‌ترتیب شاید بتوان از این سری داروها به‌طور هدف‌مند، به‌عنوان درمان‌های امیدبخش برای سرطان در آینده استفاده کرد.
نفیسه اسماعیلی، صدیقه طالبی، کامبیز کامیاب، عباس کریمی،
دوره 5، شماره 4 - ( 11-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: بولوس‌پمفیگوئید (Bullous pemphigoid) بیماری اکتسابی اتوایمون با تاول‌های ساب‌اپی‌درمال پوستی می‌باشد که معمولاً در افراد مسن و بالای 60 سال دیده می‌شود. اگرچه معمولاً این بیماری با بروز تاول‌های سفت و محکم (tense) شناخته می‌شود ولی ضایعات خارشی یا خارش ژنرالیزه نیز به‌عنوان تنها علائم بیماری گزارش شده است که کمتر مورد بررسی قرار گرفته است.

 

روش اجرا: در یک مطالعه‌ی مقطعی، پرونده‌های پزشکی 416 بیمار مبتلا به بولوس‌پمفیگوئید تأییدشده در بخش پاتولوژی بیمارستان رازی ازنظر یافته‌های بالینی، نتایج آزمون ایمونوفلورسانس مستقیم DIF برای اتوآنتی‌بادی‌های IgG متصل‌شده به BMZ و یافته­های هیستولوژیکی مورد ارزیابی قرار گرفتند.

 

یافته‌ها: از 416 بیمار تأییدشده مبتلا به BP، 213 نفر مرد و 203 نفر زن بودند. میانگین سنی بیماران 36/64 سال بود. 34 مورد از بیماران در شروع تظاهر بیماری، دچار خارش ژنرالیزه شده بودند که 29 بیمار در سیر بیماری سایر علائم بیماری را نیز نشان دادند. فقط در 5 بیمار خارش ژنرالیزه به‌عنوان تنها علامت بیماری مشاهده شد. براساس نتایج ایمونوفلورسانس مستقیم (DIF) برای رسوب اتوآنتی‌بادی در BMZ، 117 بیمار (90%) رسوب و 13 بیمار (10%) عدم رسوب آنتی‌بادی نشان دادند. ارتباط معنی‌داری بین نتایج آزمون DIF و یافته‌های هیستولوژیکی وجود نداشت (05/0P>).

 

نتیجه‌گیری: براساس یافته‌های این مطالعه، خارش ژنرالیزه به‌عنوان اولین علامت بیماری، شیوع کمتری دارد و ارتباطی بین خارش ژنرالیزه با سایر تظاهرات پاتولوژیک نظیر ادم درم، وجود ائوزینوفیل در بافت، تاول ساب‌اپی‌درمال و نتایج DIF وجود ندارد. پیشنهاد می‌شود با انجام مطالعات گسترده در زمینه‌ی تشخیص زودرس بیماری، از بروز عوارض بیشتر بیماری پیش‌گیری کرد.


نفیسه اسماعیلی، طاهره سوری، زینب نورایی، عباس کریمی،
دوره 6، شماره 2 - ( 5-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: پمفیگوس‌ولگاریس بیماری نادر خودایمنی است که با پدیدآمدن تاول داخل اپیدرمی که پوست و غشاهای مخاطی را درگیر می‌کند، تظاهر می‌کند. مس و روی از عناصر کمیاب ضروری در بدن هستند که با داشتن خواص آنتی‌اکسیدانی در التیام زخم‌ها نقش مؤثری دارند. هدف از این مطالعه بررسی سطح سرمی روی و مس در مبتلایان به پمفیگوس جدید تشخیص داده شده، بود. روش اجرا: در این مطالعه از 50 بیمار مبتلا به پمفیگوس‌ولگاریس جدید مراجعه‌کننده به بیمارستان رازی تهران در سال‌های 1391 و 1392، پس از اخذ رضایت‌نامه‌ی آگاهانه، نمونه‌گیری خون به‌عمل آمد. سطح سرمی مس و روی با روش اسپکتروفتومتری اندازه‌گیری شد. علاوه‌بر آن سن، جنس، شاخص توده‌ی بدن، استعمال دخانیات و ابتلا به بیماری‌های مزمن مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته‌ها: هجده درصد (9 نفر) از بیماران کمبود مس و 50% (25 نفر) کمبود روی داشتند. ارتباط معنی‌داری بین سطح مس و روی با سیگارکشیدن، ابتلا به بیماری مزمن، سن و شاخص توده‌ی بدن وجود نداشت (05/0P). تفاوت معنی‌داری بین اندازه‌ی سطح سرمی مس زنان و مردان با مقدار طبیعی آن به‌دست نیامد (05/0P). متوسط سطح روی زنان اختلاف معنی‌داری با مقدار طبیعی آن نشان نداد (05/0P)، ولی میانگین سطح سرمی روی مردان با مقدار طبیعی آن تفاوت آماری معنی‌داری داشت (05/0P). نتیجه‌گیری: در این مطالعه مقادیر سرمی عناصر کمیاب مس و روی اختلافی با مقادیر طبیعی جامعه نداشت. از آن‌جایی که کاهش مس و روی منجر به افزایش اکسیدان‌ها در بیمارهای خودایمن و تشدید بیماری می‌گردد. پیشنهاد می‌شود با انجام یک مطالعه‌ی مورد ـ شاهدی با حجم نمونه‌ی مناسب ارتباط این عناصر با شدت بیماری مورد ارزیابی قرار گیرد.
محمد شهیدی دادرس، حمیده مروج، آیدا بهمن، رضوان عقیلی، عاطفه طالبی، فهیمه عبداللهی مجد،
دوره 11، شماره 2 - ( 5-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: آکنه ولگاریس یکی از شایع‌ترین بیماری‌های پوستی در نوجوانان و جوانان است. اگرچه ازنظر فیزیکی یک بیماری ناتوان‌کننده نیست، اما می‌تواند با اختلالات روان‌شناختی مهمی همراه باشد. هرچند اتیولوژی آکنه به‌طور کامل شناخته نشده است اما عوامل متعددی در ایجاد آکنه دخیل می‌باشند. هدف از مطالعه‌ی حاضر بررسی تغییرات فصلی شدت آکنه ولگاریس در بیماران مراجعه‌کننده به درمانگاه پوست بیمارستان شهدای تجریش در سال 1396 است.
 
روش اجرا: بیماران مبتلا به آکنه و واجد معیارهای ورود توسط یک متخصص پوست که در آنالیز داده‌ها دخیل نبود، تحت معاینه‌ی بالینی قرارگرفته و براساس شدت بیماری به 3 دسته‌ی خفیف، متوسط و شدید تقسیم‌بندی شدند. علاوه‌بر ثبت اطلاعات دموگرافیک، در رابطه با تغییر شدت آکنه (بهترشدن، بدترشدن یا عدم تغییر شدت آکنه) در فصول تابستان و زمستان اطلاعات مربوطه جمع‌آوری گردید.
 
یافته‌ها: از 103 بیمار مورد مطالعه، میانگین سنی بیماران 77/6±68/24 بود. میانگین طول مدت بیماری 8/4±8/6 سال بود؛ 35 (34%) بیمار مرد و 68 (66%) بیمار، زن بودند. 6/14% از بیماران آکنه خفیف، 4/53% علائم متوسط و 32% آکنه شدید داشتند. در تابستان، علائم در 33% از بیماران بهتر، در 5/17% بدتر و در 5/49% بدون تغییر بوده است؛ درحالی که در زمستان، علائم در6/14% بهتر، در 9/35% بدتر و در 5/49% بدون تغییر بود. بین تغییرات در دو فصل تفاوت معنی‌داری وجود داشت (001/0=P). ارتباط معناداری بین سن، سن شروع بیماری یا طول مدت بیماری با تغییرات شدت آکنه در زمستان یا تابستان وجود نداشت (05/0P>). همچنین براساس آنالیز داده‌ها، ارتباط معناداری بین جنس و تغییر شدت آکنه در تابستان (829/0=P) یا در زمستان (736/0=P) وجود نداشت.
 
نتیجه‌گیری: در مطالعه‌ی حاضر، در تابستان تشدید آکنه تنها در 5/17% از مبتلایان گزارش شده بود درحالی که تعداد موارد با تشدید آکنه در زمستان، تقریباً دو برابر بود. این یافته مطرح‌کننده‌ی نقش مهم زمستان در افزایش شدت آکنه و علائم آن می‌باشد؛ اگرچه هنوز مطالعات کامل‌تر با تعداد نمونه‌ی بیشتر و در مناطق جغرافیایی مختلف نیاز است.
شیما کلوانی، سمانه ذوالقدری،
دوره 11، شماره 3 - ( 8-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: ویتیلیگو بیماری مزمن پوست و مو است که با ازدست‌دادن ملانین مشخص می­شود و درصورت عدم درمان معمولاً پیشرونده و غیرقابل برگشت است. هدف از مطالعه‌ی حاضر شناسایی ژنهای درگیر در بیماری­زایی ویتیلیگو بود.
 
روش اجرا: یک مجموعه‌ی داده‌ی بیان mRNA مرتبط با بیماری ویتیلیگو با کد (GSE65127) از پایگاه داده ژنتیک عمومی (GEO) استخراج گردید. ژن­های افتراقی بیان‌شده توسط نرم­افزار R مشخص گردید. سپس شبکه‌ی ژنی با استفاده از سایت STRING ترسیم و داده­ها به‌نرم افزار CYTOSCAPE جهت تعیین صد ژن برتر منتقل گردید. در پایان با استفاده از نرم­افزار GEPHY شبکه‌ی ژنی ترسیم و مسیرهای متابولیکی ده ژن برتر با استفاده از سایت ENRICHR مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
 
یافته‌ها: در مقایسه با گروه کنترل، ده ژن برتری که با بیان بیشتر به‌دست آمدند
عبارتنداز
TP53، HNRNPA2، SRSF1، PTEN، CDC42، EGFR، EIF4A1، MYB، HNRNPH1 و SF381 و ده ژن برتر با بیان کمتر نسبت به کنترل عبارتندازCDH2، LEP، KIT، GRIA2، SPP1، NRXN1، RUNX2، PDGFRB، NES و MYH11. مسیرهای متابولیکی مرتبط با ژن‌های افزایش بیان‌یافته شامل Melanogenesis، Renin secretion و Pancreatic secretion و مسیرهای متابولیکی مرتبط با ژن‌های کاهش بیان‌یافته شامل Prostate cancer، Epithelial cell signaling in helicobacter pylori infection و Melanoma هستند.
 
نتیجه‌گیری:شناسایی ژن­های افتراقی بیان‌شده در ویتیلیگو می­تواند به درک ما از بیماری‌زایی آن کمک کند. هم­چنین از این ژن­ها می­توان به­عنوان اهداف دارویی برای درمان استفاده کرد.

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه پوست و زیبایی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb