16 نتیجه برای ویتیلیگو
مسعود ملکی، علیرضا عصاری، احمدرضا طاهری، محمد ابراهیمیراد،
دوره 2، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: ویتیلیگو یک بیماری پوستی شایع است که بهصورت لکههای بدون رنگ تظاهر کرده و باعث مشکلات روانی ـ اجتماعی میشود. نوردرمانی با اشعهی فرابنفش A همراه با متوکسالن (PUVA) یکی از روشهای پرمصرف و مؤثر در درمان ویتیلیگو است که از بیش از 10 سال پیش امکان انجام آن در استان خراسان فراهم آمده است.
روش اجرا: این مطالعه بهصورت کارآزمایی بدون شاهد برای بیماران مبتلا به ویتیلیگو مراجعهکننده به مرکز نور درمانی بیمارستان امام رضا(ع) مشهد طی سالهای 78-1377 انجام شد. بیماران با وسعت درگیری کمتر از 2% سطح بدن به روش موضعی و بیشتر از آن به روش سیستمیک درمان شدند. اطلاعات حاصله شامل میزان بهبودی و عوارض توسط نرمافزار SPSS نسخهی 11.5 مورد آنالیز قرار گرفت.
یافتهها: 135 نفر شامل 79 زن و 56 مرد وارد مطالعه شدند. 126 نفر تحت درمان سیستمیک و 9 نفر تحت درمان موضعی قرار گرفتند. پیگمانتاسیون مجدد در حد 100% در یک نفر، 99-80% در 53 نفر، 79-60% در 43 نفر، 59-40 % در 12 نفر، 39-20% در 6 نفر و کمتر از 20% در 20 نفر مشاهده شد. نتایج در انواع ژنرالیزه، در ناحیهی صورت و در جلسات درمانی بیشتر از 200 جلسه بهصورت معنیداری بهتر بود. ولی ارتباط معنیداری بین میزان پاسخ درمانی با سن بیمار، سابقهی خانوادگی، محل شروع بیماری، زمان ظهور اولین علائم بهبودی حین درمان، فاصلهی زمانی بین شروع بیماری تا شروع درمان و تیپ پوستی وجود نداشت. عوارض شایع حین درمان شامل خارش 69.6%، قرمزی 52.6%، تهوع و استفراغ 28.9% و سردرد 17.8% بود.
نتیجهگیری: درمان با PUVA یک روش مؤثر و کمعارضه در بیماران مبتلا به ویتیلیگو است که در انواع غیرسگمنتال و ناحیهی صورت با نتایج بهتری همراه است.
مهسا قجرزاده، شهربانو خیرخواه، مریم غیاثی،
دوره 2، شماره 4 - ( 10-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: ویتیلیگو یکی از بیماریهای مزمن پوستی است که با لکههای بدون رنگ ناشی از ازبینرفتن ملانوسیتهای پوست مشخص میشود. ویتیلیگو اختلال فیزیکی زیادی به همراه ندارد، اما مشکلات زیبایی فراوانی را بهوجود میآورد که با اختلالات روحی و روانی بسیاری برای بیماران همراه است. هدف مطالعهی کنونی بررسی افسردگی و اختلال کیفیت زندگی در بیماران ویتیلیگو مراجعهکننده به بیمارستان رازی در سالهای 1388و 1389 بود.
روش اجرا: از دی ماه 1388 تا دی ماه 1389، از 100 بیمار مبتلا به ویتیلیگو که به روش تصادفی ساده از درمانگاه سرپایی بیمارستان رازی انتخاب شده بودند، درخواست شد که به پرسشنامههای روا و پایای Beck Depression Inventory، SF-36 و DLQI (Dermatology Life Quality Index) پاسخ دهند.
یافتهها: میانگین سنی بیماران 11.5±28.9 سال و میانگین زمان ابتلا به بیماری 5.5±5.7 سال بود. میانگین نمرهی Beck، SF-36، DLQI همهی بیماران 11.8±15.9، 19.4±63.8 و 6.9±8.4 بود. درحالی که ارتباط معنیداری بین نمرههای DLQI و SF-36 و طول مدت بیماری وجود داشت (به ترتیب 0.3=r ،001.0< P و 263.0=r ،01.0=P)، نمرههای هیچیک از پرسشنامهها با سن ارتباطی نداشت.
نتیجهگیری: توصیه میشود ارزیابی کیفیت زندگی و افسردگی در بیماران مبتلا به ویتیلیگو جهت بررسی مشکلات ناشی از بیماری بر زندگی آنها انجام گیرد.
رضوان طلایی، محمدرضا معیری، طاهره مازوچی، سید علیرضا مروجی، محدثه اردستانی،
دوره 3، شماره 3 - ( 7-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: کیفیت زندگی یک مفهوم تجربی گسترده است که منعکسکنندهی دیدگاه فرد در سطح رضایت از زندگی در یکی از موقعیتهای مختلف از جمله مسکن، تفریح و سرگرمی، شرایط محیطی، سلامت و کار میباشد. براساس این تعریف، کیفیت زندگی یک معیار ذهنی است که تحت تأثیر عوامل بسیار فراتر از وضعیت سلامت قرار دارد. بیماریهای پوستی اثرات مهمی بر حالتهای روانی اجتماعی و فعالیتها دارند. این مطالعه برای بررسی کیفیت زندگی در بیماران با اختلالات شایع پیگمانتاسیون پوست شامل ویتیلیگو، ملاسما و ککومک مراجعهکننده به کلینیکهای پوست شهرستان کاشان در سالهای1390-1389 انجام شد.
روش اجرا: در این مطالعهی مقطعی، 142 بیمار بالای 18 سال مبتلا به اختلالات رنگدانهای، پرسشنامه DLQI) Dermatology Life Quality Index) را کامل کردند. این پرسشنامه شامل 10 سؤال در 6 بخش احساسات، فعالیتهای روزانه، فراغت، کار و تحصیل، ارتباطات شخصی و درمان میباشد. امتیازدهی بر طبق راهنمای Finlay انجام شد و دادهها با استفاده آزمونهای آماری t، ANOVA و بررسی ضریب همبستگی پیرسون تحلیل شد. در این پرسشنامه هر فرد امتیاز بالاتری بهدست آورد از کیفیت زندگی پایینتری برخوردار میباشد.
یافتهها: میانگین (
± انحراف معیار) امتیاز کیفیت زندگی جمعیت مورد مطالعهی ما (03/5±) 64/5 بود. میانگین امتیاز کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به ویتیلیگو بیش از دو بیماری دیگر بود. در این مطالعه امتیازات کیفیت زندگی در زنان، افراد زیر 25 سال، افراد مجرد و بیماران با درگیری پوستی در نواحی در معرض دید بالاتر از سایرین بود اما بین امتیاز کیفیت زندگی و طول مدت بیماری، شغل، تحصیلات، محل سکونت ارتباط قابل توجهی یافت نشد.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان میدهد که اختلالات پیگمانتاسیون پوست تأثیر بسزایی بر روی همهی جنبههای کیفیت زندگی به خصوص جنبهی روانیاجتماعی دارد که این امر توجه ویژه به بیماریهای پوستی را برای یافتن روشهای درمانی بهتر جهت کاهش بار روانی این بیماران نشان میدهد.
روحالله فدایی، علیرضا فیروز،
دوره 3، شماره 3 - ( 7-1391 )
چکیده
راهنماهای بالینی درمان مهمترین و معتبرترین دستورالعمل در درمان بیماریها میباشند که بر اساس بالاترین سطح شواهد (مرور نظاممند، متاآنالیز یا کارآزماییهای بالینی تصادفیشده) و با اتفاق نظر خبرگان موضوع تهیه میشوند. در این مقاله، جدیدترین راهنمای بالینی درمان بیماری ویتیلیگو که توسط انجمن درماتولوژی اروپا (European Dermatology Forum [EDF]) تدوین شده است، به اختصار مرور میشود.
آمنه یزدانفر، محمدرضا احمدپناه، زهره خردمند،
دوره 5، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: ویتیلیگو و آکنه از بیماریهای مزمن پوستی شایع با تأثیرات زیباییشناختی بوده که جنبههای مختلف کیفیت زندگی را متأثر میسازند. این مطالعه جهت ارزیابی کیفیت زندگی در مبتلایان به آکنه یا ویتیلیگو و بررسی متغیرهای مؤثر برآن طراحی شد.
روش کار: این مطالعهی مقطعی بر روی 132 بیمار مبتلا به ویتیلیگو و 136 بیمار مبتلا به آکنه انجام گرفت. دادههای بیماران با استفاده از پرسشنامهای برای جمعآوری اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامهی کیفیت زندگی (Dermatology Life Quality Index [DLQI]) گردآوری شد. سپس دادهها با استفاده از نسخهی 16 نرمافزار SPSS مورد توصیف و تحلیل آماری قرار گرفتند.
یافتهها: میانگین سنی مبتلایان به ویتیلیگو و آکنه بهترتیب 7/5±8/22 و 5/11±9/28 سال بود. فراوانی نسبی زنان در مبتلایان ویتیلیگو و آکنه بهترتیب برابر 5/54% و 8/83% بود که بیماران ازنظر سن و جنس به روش طبقهبندی همسان شدند. بین نمرهی کیفیت زندگی با سن، تأهل، شغل، سکونت، تحصیلات و سن ابتلا در گروه بیماران ویتیلیگو ارتباط معنادار آماری پیدا نشد. بین نمرهی کیفیت زندگی با سن، تأهل، شغل، سکونت، تحصیلات و سن ابتلا در گروه بیماران آکنه نیز ارتباط معنادار آماری پیدا نشد. میانگین نمرهی کیفیت زندگی در گروه ویتیلیگو و آکنه بهترتیب 75/6 و 05/7 بود که ازنظر آماری معنادار نبود (08/0P=)، ولی در دو خردهمقیاس احساسات و علائم (002/0P=) و خردهمقیاس روابط شخصی (02/0P=) تفاوت معنادار وجود داشت. مبتلایان به ویتیلیگوی مزمنتر بهطور قابل ملاحظهای کیفیت زندگی پایینتری داشتند (008/0P=). بین کیفیت زندگی و شکل درگیری در ویتیلیگو رابطهی معنادار آماری یافت شد و مبتلایان به فرم منتشر نسبت به فرم موضعی نمرهی کیفیت زندگی بالاتری کسب کردند (032/0P=). در مبتلایان به آکنه، در صورت ابتلا به فرم شدید آکنه کیفیت زندگی افت بیشتری کرده بود (002/0P=). میانگین نمرهی کیفیت زندگی برحسب جنس در هیچیک از بیماریها تفاوت معنیدار نداشت. اختلاف میانگین نمرهی کیفیت زندگی بین دو گروه ویتیلیگو و آکنه برحسب متغیرهای شغل، سکونت و تحصیلات ازطریق آزمون آنالیز واریانس دوطرفه نیز ازنظر آماری معنادار نبود.
نتیجهگیری: در این مطالعه کیفیت زندگی مبتلایان به آکنه و ویتیلیگو تحت تأثیر ماهیت، شدت و وسعت بیماری و مدت ابتلا قرار دارد. این نتایج لزوم توجه پزشکان و روانشناسان را در ادارهی این بیماران به گروههای در معرض خطر ازنظر کیفیت زندگی جهت مؤثرتربودن درمان مشخص میسازد.
لیدا بهرامی، حمزه احمدیان، غلامرضا عشقی،
دوره 5، شماره 3 - ( 8-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: ویتیلیگو یک بیماری شایع پوست است و به نظر میرسد شناخت و مبارزه با پیامدهای اجتماعی و روانی آن حائز اهمیت باشد. بنابراین مطالعهای با هدف بررسی رابطهی بین ادراک بیماری با افسردگی و کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به ویتیلیگو مراجعهکننده به درمانگاه پوست بیمارستان فرشچیان شهر همدان انجام شد.
روش اجرا: این پژوهش مقطعی روی مبتلا به ویتیلیگو مراجعهکننده به درمانگاه پوست بیمارستان فرشچیان شهر همدان در سال 1393 بود. نمونهی پژوهش شامل 100 بیمار (32 بیمار مرد و 68 بیمار زن) مبتلا به ویتیلیگو بود که بهروش نمونهگیری آسان، داخل مطالعه شدند. ابزارهای سنجش شامل پرسشنامهی تجدیدنظرشدهی ادراک بیماری (IPQ-R)، پرسشنامهی کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت فرم کوتاه (WHOQOL-BREF) و ویرایش دوم پرسشنامهی افسردگی Beck (BDI-II) بود. دادهها ازطریق تحلیل همبستگی پیرسون تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج این مطالعه نشان داد که ادراک بیماری، ارتباط معنیداری با افسردگی و کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به ویتیلیگو دارد. براساس این یافتهها، بیماران مرد و زن مبتلا به ویتیلیگو در ادراک مثبت و منفی از بیماری تفاوت معنیداری با یکدیگر دارند (بهترتیب 031/0P= و 002/0P=). همچنین بیماران مرد و زن مبتلا به ویتیلیگو در یکی از ابعاد کیفیت زندگی(سلامت محیط) تفاوت معنیداری با یکدیگر دارند (031/0P=).
نتیجهگیری: توصیه میشود ارزیابی کیفیت زندگی و افسردگی در بیماران مبتلا به ویتیلیگو جهت بررسی مشکلات ناشی از بیماری بر زندگی آنها انجام گیرد.
محمدرضا رنجکش، شهلا بابایینژاد، مرضیه آقازاده، افسانه رادمهر، بهزاد انوش، دانیال فدایی فولادی،
دوره 6، شماره 3 - ( 8-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: ویتیلیگو یک بیماری پوستی است که با ازدسترفتن سلولهای رنگدانهای پوست مشخص میشود. کاشت سوسپانسیون سلولهای لایهی بازالاپیدرم از روشهای جدید در درمان ویتیلیگوی مقاوم میباشد. در این مطالعه تأثیر مصرف موضعی کلسی پوتریول در محل کاشت در بیماران تحت پیوند با سوسپانسیون سلولهای لایهی بازالاپیدرم در درمان ویتیلیگو مورد بررسی قرار گرفت.
روش اجرا: در این کارآزمایی بالینی، 20 بیمار مبتلا به ویتیلیگوی مقاوم به درمان بهطور تصادفی در دو گروه 10 نفری جای گرفته و تحت پیوند سوسپانسیون سلولهای لایهی بازالاپیدرم بهتنهایی (گروه شاهد) یا همراه با مصرف روزانهی کلسی پوتریول موضعی (گروه مداخله) قرار گرفتند. شش ماه بعد نتیجهی درمان و عوارض احتمالی بین دو گروه مقایسه شد.
یافتهها: در انتهای ماه ششم، در گروه شاهد 2 نفر (20%) پاسخ ضعیف و 8 بیمار (80%) پاسخ متوسط/خوب نشان دادند. در گروه مداخله 1 بیمار (10%) پاسخ ضعیف و 9 بیمار (90%) پاسخ متوسط/خوب نشان دادند (66/0P=). عوارض جزئی و خودمحدودشونده بودند.
نتیجهگیری: هرچند مصرف موضعی کلسیپوتریول منجر به تفاوت آماری معنیداری نشد، ولی در مجموع با نتایج بهتری همراه بوده و درعین حال عارضهی عمدهای ایجاد نکرد.
زمینه و هدف: ویتیلیگو یک بیماری پوستی است که با ازدسترفتن سلولهای رنگدانهای پوست مشخص میشود. کاشت سوسپانسیون سلولهای لایهی بازالاپیدرم از روشهای جدید در درمان ویتیلیگوی مقاوم میباشد. در این مطالعه تأثیر مصرف موضعی کلسی پوتریول در محل کاشت در بیماران تحت پیوند با سوسپانسیون سلولهای لایهی بازالاپیدرم در درمان ویتیلیگو مورد بررسی قرار گرفت.
روش اجرا: در این کارآزمایی بالینی، 20 بیمار مبتلا به ویتیلیگوی مقاوم به درمان بهطور تصادفی در دو گروه 10 نفری جای گرفته و تحت پیوند سوسپانسیون سلولهای لایهی بازالاپیدرم بهتنهایی (گروه شاهد) یا همراه با مصرف روزانهی کلسی پوتریول موضعی (گروه مداخله) قرار گرفتند. شش ماه بعد نتیجهی درمان و عوارض احتمالی بین دو گروه مقایسه شد.
یافتهها: در انتهای ماه ششم، در گروه شاهد 2 نفر (20%) پاسخ ضعیف و 8 بیمار (80%) پاسخ متوسط/خوب نشان دادند. در گروه مداخله 1 بیمار (10%) پاسخ ضعیف و 9 بیمار (90%) پاسخ متوسط/خوب نشان دادند (66/0P=). عوارض جزئی و خودمحدودشونده بودند.
نتیجهگیری: هرچند مصرف موضعی کلسیپوتریول منجر به تفاوت آماری معنیداری نشد، ولی در مجموع با نتایج بهتری همراه بوده و درعین حال عارضهی عمدهای ایجاد نکرد.
زهرا کریمی، آناهیتا خدابخشی کولایی، امیرهوشنگ احسانی،
دوره 7، شماره 3 - ( 8-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: ویتیلیگو یک بیماری مزمن پوستی است که با ظاهرشدن لکههای سفید (دپیگمانته) بهدلیل ازبینرفتن ملانوسیتهای پوست تظاهر میکند. گرچه ویتیلیگو اختلال جسمانی زیادی به همراه ندارد اما مشکلات زیبایی فراوانی را بهوجود میآورد که باعث پدیدآمدن اختلالات روانی متعددی میشوند. هدف از این مطالعه مقایسهی گرایش به خودکشی و تنیدگی روانی در مبتلایان به ویتیلیگو با افراد غیرمبتلا به بیماریهای پوستی بود.
روش اجرا: در این مطالعهی مورد ـ شاهدی، 30 بیمار مبتلا به ویتیلیگو که در بازهی زمانی 95-1394 به کلینیک پوست و لیزر بهسیما تهران مراجعه کرده بودند، به روش نمونهگیری آسان داخل مطالعه شدند. پس از همسان سازی ازنظر مشخصات دموگرافیک، 30 فرد که در 6 ماه گذشته مبتلا به بیماری پوستی نشده بودند، بهعنوان گروه شاهد وارد مطالعه شدند. اطلاعات لازم با استفاده از پرسشنامهای تهیهشده برای مشخصات دموگرافیک و بالینی، پرسشنامهی افکار خودکشی Beck و پرسشنامهی تنش روانی (stress) Kohen استفاده شد.
یافتهها: میانگین نمرهی کلی افکار خودکشی بک در افراد مبتلا به بیماری پوستی ویتیلیگو برابر با 33/1±67/3 از میانگین افراد بدون بیماری پوستی برابر با 17/1±37/0 بالاتر بود (02/0P=). میانگین نمرهی تنش روانی (استرس) بیماران ویتیلیگو برابر با 20/9±33/28 نیز از افراد بدون بیماری پوستی با میانگین برابر با 19/8±77/21 بیشتر بود (005/0P=).
نتیجهگیری: بیماران مبتلا به ویتیلیگو، افکار خودکشی و تنش روانی بیشتری نسبت به جمعیت عادی دارند، بنابراین در مراقبت و درمان این بیماران باید به تأثیر بیماری برجنبههای روانشناختی این بیماری بر زندگی روزمره و اجتماعی آنها، توجه ویژهای مبذول داشت.
مرجان انتظامی، بهاره ملکافضلی، رقیه جبرئیلی، بیتا شهباززادگان،
دوره 7، شماره 4 - ( 11-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: ویتیلیگو یک اختلال تولید رنگدانه است که در آن ملانوسیتها در پوست تخریب میشوند. درمان ویتیلیگو به وسعت بیماری و الگوی توزیع آن بستگی دارد. هدف از این مطالعه مقایسهی اثربخشی پرتوفرابنفش B با دامنهی باریک
(narrow band ultraviolet B [NBUVB]) با پسورالن همراه با پرتو فرابنفش A (psoralen-ultraviolet A [PUVA]) در درمان مبتلایان به ویتیلیگو بود.
روش اجرا: این کارآزمایی بالینی روی 60 بیمار مبتلا به ویتیلیگو که طی سال 1392 به بیمارستان بوعلی و مرکز لیزر مهرگان شهر تهران مراجعه کرده و تحت درمان با NBUVB و یا PUVA قرار گرفتند، انجام شد. تعداد بیماران در هر گروه 30 نفر بود. گروهی که تحت درمان با PUVA بودند 3 ساعت قبل از فوتوتراپی، قرصهای حاوی 8 ـ متوکسی پسورالن مصرف کرده و دو بار در هفته تحت فوتوتراپی قرار گرفتند. گروه دوم دوبار در هفته تحت تابش اشعهی NBUVB قرار گرفتند.
یافتهها: در بیماران تحت درمان با PUVA، 40% و در گروه بیماران تحت درمان با NBUVB 3/43% بیماران مرد بودند. در بیماران تحت درمان با PUVA، نوع ویتیلیگو در 7/56% موارد ژنرالیزه، در 30% موارد سگمنتال و در 3/13% فوکال بود. در بیماران تحت درمان با NBUVB در 7/56% موارد بیماری ژنرالیزه، در 3/33% سگمنتال و در 10% فوکال بود. سه ماه و 6 ماه پس از آغاز درمان، بهطور معنیداری، بازگشت مجدد رنگ پوست (رپیگمانتاسیون) در بیماران تحت درمان با NBUVB بیش از گروه تحت درمان با PUVA بود (05/0>P).
نتیجهگیری: استفاده از روش درمانی NBUVB در ویتیلیگو با توجه به عوارض کمتر برای بیمار و میزان بهبودی قابل قبول نسبت به PUVA ارجح است.
الهام زارعی، رودابه بهرام سلطانی، پریسا حیدری، لیلا شیربیگی،
دوره 8، شماره 2 - ( 5-1396 )
چکیده
ویتیلیگو بهعنوان یک اختلال رایج دپیگمانتاسیون پوستی نقش مهمی در کیفیت زندگی بیماران دارد. درمان این بیماری با توجه به تنشهای روانی شدیدی که ایجاد میکند ضروری و مهم است. بهعلت عدم کارآیی مناسب درمانهای موجود، توجه به درمانهای مکمل برای مدیریت و کنترل بیماری در حال افزایش هستند. این مقاله با هدف توصیف رویکرد طب سنتی ایران به این بیماری و نیز بررسی مکانیسم و پیشآگهی آن نوشته شده است. این تحقیق یک مطالعهی کتابخانهای است. ابتدا مطالب مربوط به بیماری ویتیلیگو از کتب طب سنتی معتبر استخراج گردید، سپس پایگاههای اطلاعاتی معتبر جهت بررسی آن اطلاعات جستوجو گردید.
طبق آموزههای طب سنتی ایرانی بدن هر انسان از چهار خلط تشکیل شده است که هرکدام از آنها دارای ویژگیهای کمی و کیفی منحصربهفرد میباشند و هرگونه افزایش یا نقصان در یکی از این اخلاط میتواند به ایجاد بیماری منجر شود. تغییر در کمیت «خلط بلغم» ازجمله عوامل اصلی ایجادکنندهی بیماری «بهق ابیض» است که علائم آن میتواند با بیماری «ویتیلیگو» همخوانی داشته باشد.
حمید خراطزاده، ابوالفضل محمدی، فریبا جعفری، سیدمحسن حسینی،
دوره 9، شماره 2 - ( 5-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: ویتیلیگو یک اختلال شایع رنگدانهای پوست است که تأثیر زیادی بر کیفیت زندگی افراد مبتلا دارد. هدف از انجام این مطالعه، بررسی ارتباط بین کیفیت زندگی این بیماران با شفقت به خود و اجتناب تجربی بود.
روش اجرا: در این مطالعهی مقطعی ـ تحلیلی، پرسشنامههای شفقت به خود
(self-compassion and experiential avoidance [SCS])، نسخهی دوم پذیرش و عمل (AAQ-II) و شاخص کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ویتیلیگو (VitiQoL) توسط 105 نفر از بیماران مبتلا به ویتیلیگو (5/49% مرد) که به شیوهی نمونهگیری در دسترس انتخاب شده بودند، تکمیل گردید. تحلیل دادهها نیز با استفاده از روشهای آمار توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون، t-test، تحلیل آنوا و تحلیل کوواریانس انجام گرفت.
یافتهها: میانگین نمرهی کیفیت زندگی افراد شرکتکننده در پژوهش 14/32 بود. بین نمرهی کیفیت زندگی با نمرههای اجتناب تجربی (28/0=R)، قضاوتکردن خود (36/0=R)، انزوا (52/0=R) و همانندسازی افراطی (42/0=R) در سطح 01/0>P ارتباط معنیداری وجود دارد. پس از حذف اثر مخدوشکننده متغیرها بر یکدیگر نیز، ارتباط بین نمرهی کیفیت زندگی با محل ضایعه (04/0=P) و نمرهی انزوا (001/0=P) معنیدار بود.
نتیجهگیری: شفقت به خود و اجتناب تجربی نقش مهمی در کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ویتیلیگو ایفا میکنند و هدف قراردادن این دو مؤلفه بهوسیلهی درمانهای روانشناختی، میتواند در افزایش کیفیت زندگی این بیماران مؤثر باشد.
راحله احمدی، ایلناز سجادیان، فریبا جعفری،
دوره 10، شماره 1 - ( 2-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: ویتیلیگو اختلال رنگدانهای پوست است که تأثیر زیادی بر روان بیماران دارد. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت بر اضطراب، افسردگی و میل به خودکشی زنان مبتلا به ویتیلیگو اجرا شد.
روش اجرا: این پژوهش نیمهآزمایشی از نوع پیشآزمون ـ پسآزمون با گروه کنترل و پیگیری یک ماهه بود. جامعهی آماری کلیهی زنان (تعداد ۸۰ نفر) مبتلا به بیماری پوستی ویتیلیگو مراجعهکننده به مرکز تحقیقات پوست و سالک دانشگاه اصفهان در سال 1397 بود که از بین آنها با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس ۳۰ نفر انتخاب بهصورت تصادفی در در دو گروه درمانی قرار گرفتند و به پرسشنامههای اضطراب و افسردگی بیمارستانی Zigmond & Smith (۱۹۸۳) و افکار خودکشی Beck (۱۹۹۷) در سه مرحلهی پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری پاسخ دادند. گروه آزمایش در 8 جلسهی گروهی 60 دقیقهای جلسه درمان مبتنی بر شفقت براساس بسته درمانی Gilbert & Neff 2009: شرکت کردند اما گروه کنترل تا پایان مرحلهی پیگیری هیچ مداخلهای دریافت نکردند.
یافتهها: نتایج تحلیل واریانس اندازههای تکراری حاکی از آن بود که درمان مبتنی بر شفقت میتواند در بیماران مبتلا به ویتیلیگو بهعنوان یک شیوهی درمانی در کاهش اضطراب، افسردگی و میل به خودکشی مطرح گردد.
نتیجهگیری: میتوان از درمان مبتنی بر شفقت برای کاهش اضطراب، افسردگی و میل به خودکشی در این بیماران استفاده کرد.
شیرین ایرانی،
دوره 10، شماره 2 - ( 5-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: ذهنیتهای طرحوارهای مجموعهای از طرحوارههای خاص و سبکهای مقابلهای هستند که در پاسخ به موقعیتهای هیجانی فعال شده و به شکلگیری الگوهای رفتاری منطبق با طرحوارهها جهت میدهند. پژوهش حاضر با هدف پیشبینی کیفیت زندگی بیماران ویتیلیگو براساس ذهنیتهای طرحوارهای صورت پذیرفت.
روش اجرا: در این مطالعهی توصیفی ـ همبستگی، 170 بیمار مبتلا به ویتلیگو به روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب گردیده و به پرسشنامههای ذهنیتهای طرحوارهای (Schema Modes Inventory) و فرم کوتاه پرسشنامهی کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت (WHOQOL-BREF) پاسخ دادند. تحلیل دادهها با استفاده از روشهای آمار توصیفی، همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون به روش گامبهگام صورت پذیرفت.
یافتهها: نتایج حاصل از تحلیل همبستگی پیرسون نشان داد کیفیت زندگی با تمام ذهنیتهای طرحوارهای غیر از ذهنیت خودآرامبخش بیتفاوت ارتباط دارد. ذهنیت کودک شاد و بزرگسال سالم با کیفیت زندگی رابطهی مثبت و معنادار و رابطهی سایر ذهنیتها (بهجز ذهنیت خودآرامبخش بیتفاوت) با کیفیت زندگی منفی و معنادار است و رگرسیون گامبهگام نشان داد ذهنیتهای کودک آسیبپذیر، ذهنیت محافظ بیتفاوت، ذهنیت تسلیم شده مطیع و ذهنیت کودک شاد بهترتیب بیشترین تأثیر را در پیشبینی کیفیت زندگی دارند.
نتیجهگیری: با توجه به اهمیت نقش ذهنیتهای طرحوارهای در کیفیت زندگی بیماران ویتیلیگو، درنظرگرفتن درمانهای روانشناختی نظیر طرحواره درمانی جهت تعدیل ذهنیتهای ناکارآمد و ارتقای ذهنیتهای کارآمد در این بیماران ضروری بهنظر میرسد.
شیما کلوانی، سمانه ذوالقدری،
دوره 11، شماره 3 - ( 8-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: ویتیلیگو بیماری مزمن پوست و مو است که با ازدستدادن ملانین مشخص میشود و درصورت عدم درمان معمولاً پیشرونده و غیرقابل برگشت است. هدف از مطالعهی حاضر شناسایی ژنهای درگیر در بیماریزایی ویتیلیگو بود.
روش اجرا: یک مجموعهی دادهی بیان mRNA مرتبط با بیماری ویتیلیگو با کد (GSE65127) از پایگاه داده ژنتیک عمومی (GEO) استخراج گردید. ژنهای افتراقی بیانشده توسط نرمافزار R مشخص گردید. سپس شبکهی ژنی با استفاده از سایت STRING ترسیم و دادهها بهنرم افزار CYTOSCAPE جهت تعیین صد ژن برتر منتقل گردید. در پایان با استفاده از نرمافزار GEPHY شبکهی ژنی ترسیم و مسیرهای متابولیکی ده ژن برتر با استفاده از سایت ENRICHR مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: در مقایسه با گروه کنترل، ده ژن برتری که با بیان بیشتر بهدست آمدند
عبارتنداز TP53، HNRNPA2، SRSF1، PTEN، CDC42، EGFR، EIF4A1، MYB، HNRNPH1 و SF381 و ده ژن برتر با بیان کمتر نسبت به کنترل عبارتندازCDH2، LEP، KIT، GRIA2، SPP1، NRXN1، RUNX2، PDGFRB، NES و MYH11. مسیرهای متابولیکی مرتبط با ژنهای افزایش بیانیافته شامل Melanogenesis، Renin secretion و Pancreatic secretion و مسیرهای متابولیکی مرتبط با ژنهای کاهش بیانیافته شامل Prostate cancer، Epithelial cell signaling in helicobacter pylori infection و Melanoma هستند.
نتیجهگیری:شناسایی ژنهای افتراقی بیانشده در ویتیلیگو میتواند به درک ما از بیماریزایی آن کمک کند. همچنین از این ژنها میتوان بهعنوان اهداف دارویی برای درمان استفاده کرد.
میثاق نوروزی، حمیدطاهر نشاط دوست، فریبا جعفری،
دوره 14، شماره 2 - ( 5-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی رواندرمانی مبتنیبر بهبود کیفیت زندگی بر افسردگی و عزت نفس زنان مبتلا به ویتیلیگو انجام شد.
روش اجرا: پژوهش حاضر از نوع نیمهآزمایشی (پیشآزمون ـ پسآزمون با پیگیری و گروه کنترل) بود که با استفاده از طرح پیشآزمون ـ پسآزمون با پیگیری با گروه کنترل انجام گرفت. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان مبتلا به بیماری پوستی ویتیلیگو مراجعهکننده به مرکز تحقیقات بیماریهای پوستی و سالک اصفهان بود که در این میان تعداد 20 نفر با روش نمونهگیری دسترس انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه کنترل (10 نفر برای هر گروه) جایگزین شدند. هر دو گروه پرسشنامههای افسردگی بک (1996) و عزتنفس روزنبرگ (1965) را بهعنوان پیشآزمون تکمیل و پس از اتمام دوره هشت جلسهای رواندرمانی مبتنیبر بهبود کیفیت زندگی (هفتهای یک جلسه ۹۰ دقیقهای به مدت هشت هفته) مجدداً پسآزمون و یک ماه بعد پیگیری برای گروه کنترل و آزمایش اجرا شد. دادههای گردآوریشده با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر در نرمافزارSPSS مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: براساس یافتههای تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر مشخص شد که رواندرمانی مبتنیبر بهبود کیفیت زندگی میانگین، نمرات افسردگی را کاهش و عزتنفس زنان مبتلا به ویتیلیگو را افزایش داد.
نتیجهگیری: با توجه به اینکه رواندرمانی مبتنیبر بهبود کیفیت زندگی بر افسردگی و عزتنفس زنان مبتلا به ویتیلیگو تأثیر دارد؛ لذا آموزش این رویکرد درمانی بهعنوان یک روش مداخلهای مؤثر برای کاهش افسردگی و افزایش عزتنفس زنان مبتلا به ویتیلیگو توصیه میشود.
پروانه دلکآبادی، سارا هاشمی،
دوره 15، شماره 2 - ( 5-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: ویتیلیگو بهعنوان یکی از شایعترین اختلالات تولید رنگدانهای پوست، پیامدهای روانی ـ اجتماعی قابلتوجهی برای بیماران به همراه دارد؛ لذا کشف مسیرها و متغیرهای تأثیرگذار بر سلامت روان در این افراد مهم است. پژوهش حاضر با هدف مطالعه نقش واسطهای شرم درونیشده در رابطه بین اجتناب شناختی و دشواریهای بین فردی در پیشبینی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ویتیلیگو انجام گرفت.
روش اجرا: پژوهش از نوع توصیفی ـ همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمام بیماران مبتلا به ویتیلیگو بیمارستان رازی تهران بودند که 170 نفر به روش هدفمند براساس معیارهای ورود انتخاب و وارد مطالعه شدند. از پرسشنامههای اجتناب شناختی سکستون و داگاس، مشکلات بین فردی بارخام، کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی و شرم درونیشده کوک استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها با آزمون ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون و تحلیل مسیر با استفاده از نسخه 26 نرمافزار SPSS و PLS انجام شد.
یافتهها: براساس نتایج متغیر شرم درونی در ارتباط بین مشکلات بین فردی با کیفیت زندگی بهعنوان یک متغیر میانجی نسبی شناخته شد؛ اما در مسیر بین اجتناب شناختی با کیفیت زندگی اثری نشان نداده و مسیر اجتناب شناختی با کیفیت زندگی و شرم درونی بهعنوان متغیر میانجی در سطح معنیداری کمتر از 05/0 معنیدار نبود.
نتیجهگیری: متخصصان سلامت روان میتوانند در مداخلات با درنظرگرفتن نقش شرم درونی بین عوامل بررسیشده، نقش مهمی در کمک به بیماران ویتیلیگو برای عبور از چالشها، بهبود وضعیت سلامت روان و بهزیستی ایفا کنند.