جستجو در مقالات منتشر شده


20 نتیجه برای آرامی

سکینه آرامی، حمید فولادی،
دوره 16، شماره 2 - ( 2-1382 )
چکیده

بیان مساله: افزایش سریع تعداد بیمارانی که پیوند کلیه و دیالیز دریافت می کنند، دندانپزشکان را به درک کامل ملاحظات درمانی خاصی که برای این بیماران وجود دارد، ملزم می سازد. هدف: این مطالعه با هدف بررسی میزان DMF در بیماران همودیالیزی شهر تهران در رده سنی 20-12 سال انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه توصیفی، تحلیلی که به صورت مقطعی انجام شد، 50 بیمار کلیوی (27 پسر و 23 دختر) در رده سنی 12 تا 20 سال که برای دیالیز به یکی از بیمارستانهای امام خمینی، مرکز طبی کودکان، فیاض بخش، هفت تیر، اشرفی اصفهانی، لباقی نژاد و هاشمی نژاد مراجعه کرده بودند، مورد مطالعه قرار گرفتند. اطلاعات مربوط به معاینات کلینیکی، سوال از بیمار، مشاهده پرونده و سوال از والدین بیمار در پرسشنامه های مربوطه وارد گردید؛ به منظور تجزیه و تحلیل یافته ها از آزمون Chi-Square استفاده شد.

یافته ها: میانگین DMF در افراد مورد مطالعه 2.46 حاصل شد که در مقایسه با افراد نرمال جامعه تفاوت معنی داری را نشان نداد. این شاخص در افراد مورد مطالعه در رابطه با عواملی نظیر جنس، میزان تحصیلات مادر، وضعیت بهداشت دهان و تعداد دفعات مسواک زدن از لحاظ آماری تفاوت معنی داری را نشان نداد؛ همچنین در بررسی حاضر میزان شیوع ژنژیویت شدید 38% و میزان ژنژیویت متوسط 32% حاصل گردید.

نتیجه گیری: این مطالعه محدود بر ضرورت استفاده از روشهای مناسب پیشگیری و ارتقای بهبود سطح آگاهی بیماران و والدین را در مورد بهداشت دهان و دندان تاکید می کند.


سکینه آرامی، مریم قوام، مریم عباس زاده،
دوره 17، شماره 2 - ( 3-1383 )
چکیده

بیان مسأله: از آنجا که نقش الیاف کلاژن در ادهیژن کاملاً ثابت شده نیست، ممکن است حذف شبکه کلاژن اکسپوز شده پس از اچینگ توسط یک عامل دپروتئینیزه کننده مانند هیپوکلریت سدیم سبب سهولت دسترسی ادهزیو رزین به یک سوبسترای نفوذپذیرتر و حساسیت کمتر به محتوای آب گردد که باندینگ با دوام‌تری را نیز به دنبال خواهد داشت.علاوه بر این چون از هیپوکلریت سدیم در کلینیک به عنوان تمیزکننده حفره، بند آورنده خون یا شستشودهنده کانال استفاده می‌شود، ممکن است تأثیرات آن بر سطح، قبل از اچینگ در کیفیت باند مؤثر باشد.
هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر 2 دقیقه کاربرد هیپوکلریت سدیم25/5% بر میزان ریزنشت عاجی ترمیم های کامپوزیت با دو دنتین باندینگ متفاوت انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی, مداخله‌ای, 72 دندان انسیزور دائمی مندیبل گاو تهیه شد.حفره‌های کلاس 5 در روی عاج ایجاد شد. سپس دندانها به طور تصادفی و مساوی به شش گروه (A1 , A2, B1, B2, C1 و C2) با مشخصات زیر تقسیم شدند:
گروه A1: اچینگ معمولی با استفاده از باندینگ عاجی Scotchbond Multipurpose Plus (SBMPp)
گروه A2: اچینگ معمولی با استفاده از باندینگ عاجی One Step 
گروه B1: NaOCl + اچینگ معمولی + SBMPp
گروه B2: NaOCl + اچینگ معمولی + One Step
گروه C1: اچینگ معمولی + NaOCl + SBMPp
گروه C2 : اچینگ معمولی + NaOCl + One Step
پس از اتمام مراحل باندینگ طبق دستور کارخانه از کامپوزیت Z100 برای ترمیم استفاده شد؛ سپس نمونه‌ها در 500 سیکل در آب 55 و 5 درجه سانتیگراد ترموسایکل شدند. پس از غوطه‌وری نمونه‌ها در محلول فوشین قلیایی 2/0%, دندانها از قسمت مرکزی حفره در جهت باکولینگوالی، برش داده شدند و درصد نفوذ رنگ در حفره توسط لنز مدرج استریومیکروسکوپ اندازه‌گیری شد. میانگین ریزنشت نمونه‌ها با استفاده از آنالیز واریانس Two way تحلیل گردید.
یافته‌ها: مقدار ریزنشت گروه B به طور معنی‌داری کمتر از گروههای A و C بود (001/0P<)؛ بین گروههای A و C اختلاف معنی‌داری وجود نداشت (73/0P=)؛ همچنین بین زیر گروههای A, B و C (داخل هر گروه آزمایشی) اختلاف معنی‌داری وجود نداشت (852/0P=)؛ بین نوع باندینگ عاجی و روش مداخله سطحی اثرات تداخلی وجود نداشت (946/0P=).
نتیجه‌گیری: یافته‌های این مطالعه نشان داد که کاربرد هیپوکلریت سدیم پس از اچینگ عاج برای حذف لایه هیبرید بر مقدار ریزنشت آن نسبت به روش معمولی باندینگ تأثیری ندارد؛ اما استفاده از این ماده, قبل از شروع اچ‌کردن, باعث بهبود سیل ترمیم می‌شود. درضمن بین دو ماده باندینگ عاجی مورد آزمایش که از لحاظ نسل و نوع حلال متفاوت بودند، اختلاف آماری معنی‌داری وجود نداشت.


سکینه آرامی، معصومه توسطی خیری، روزبه بشر، محمدعلی نادعلی،
دوره 19، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

ازمینه و هدف:کنترل عفونت مبحث مهمی در دندانپزشکی است. چنانچه روشهای کنترل عفونت مؤثر در رابطه با تجهیزات یا سطوح کار انجام نگیرد، عوامل بیماریزا می‌توانند به بیماران بعدی منتقل شوند. با توجه به اینکه بعضی از وسایل یا سطوح کار آلوده، استریل نمی‌گردند، باید توسط مواد ضد‌عفونی کننده مناسب ضد‌عفونی شوند. در مطالعه حاضر میزان تأثیر ضد ویروسی سه ماده ضد‌عفونی کننده، هیپوکلریت سدیم با رقت 1 به 100 از محلول 5% هیپوکلریت سدیم (سفید کننده خانگی)، هیپوکلریت با رقت 1 به 10 از محلول 5% هیپوکلریت سدیم و دکونکس AF50 بر روی ویروس HBV، بررسی شد.
روش بررسی: در این مطالعه مداخله‌ای قبل و بعد (before after)، سرم 26 نفر از افراد مبتلا به هپاتیت B به وسیله روش PCR جهت حضور ویروس HBV بررسی شد. 9 مورد HBV PCR مثبت شد؛ سپس 36 پلیت از سرم‌های آلوده تهیه شد. 9 پلیت به عنوان کنترل بدون آلودگی باقی ماند و 27 پلیت به سه گروه 9 تایی تقسیم گردید و هر گروه با یکی از محلولهای 5/0% و 05/0% هیپوکلریت سدیم و محلول دکونکس AF 50 ضد‌عفونی گردید؛ سپس سواب‌های آغشته به BSAS (Bovine Serum Albumin Sodium Chloride) روی پلیت‌ها کشیده شد و از طریق محیط ترانسفر به آزمایشگاه ویرولوژی انستیتو پاستور انتفال داده شد. در این واحد پس از استخراج DNA ویروس HBV، با کیت تجارتی HBV و با استفاده از روش PCR (Polymerase Chain Reaction) باندهای مورد نظر قابل مشاهده و بررسی گردید. تجزیه و تحلیل نتایج با استفاده از آزمون آماری Cochrane انجام گرفت و 05/0 p به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: نتایج این مطالعه، نشان داد که در بین گروه‌های مورد بررسی، هیچ یک از نمونه‌های ضدعفونی شده با هیپوکلریت سدیم 5/0% آلودگی نداشت؛ در حالی که در مورد نمونه‌های ضدعفونی شده با هیپوکلریت سدیم 05/0%، میزان آلودگی 1/11% و در نمونه‌های ضدعفونی شده با دکونکس AF50، میزان آلودگی4/44% بود. اختلاف آماری معنی‌داری بین نمونه‌های هیپوکلریت 5/0% و دو گروه دیگر مشاهده شد.
نتیجه‌گیری: هیپوکلریت سدیم 5/0% قادر به حذف HBV می‌باشد.


سکینه آرامی، معصومه توسطی خیری، معصومه حسنی طباطبایی، اسماعیل یاسینی، ایوب پهلوان، مریم قوام، منصوره میرزایی، حمید کرمانشاه، شوری فروتن، سارا اهرابی، منصوره طباطباییان، لیلا ماهرخ،
دوره 20، شماره 4 - ( 11-1386 )
چکیده

زمینه و هدف: توانمندی روش‌ها و مواد موجود برای ضدعفونی سطوح کار از اهمیت زیادی برخوردار است. در مطالعه‌ای که در سال 1382 برای بررسی میزان آلودگی بخش ترمیمی به عفونت HBV انجام شد، بعد از مشاهده آلودگی قسمت‌های نیمه بحرانی بخش به ویروس هپاتیت B استفاده روزانه از محلول ضدعفونی کننده هیپوکلریت سدیم 5% با رقت 2:100 و استفاده از روکش‌های یک بار مصرف توصیه گردید. هدف از این مطالعه ارزیابی وضعیت بخش از لحاظ آلودگی به HBV در شرایط فعلی (استفاده روزانه از محلول ضدعفونی کننده هیپوکلریت سدیم 5% با رقت 2:100 و استفاده از روکش‌های یک بار مصرف) بود.

روش بررسی: این تحقیق در دو مرحله انجام شد: در مرحله اول که از نوع مقطعی بود آلودگی بهHBV در 17 قسمت از سطوح و وسایل بررسی شد. این 17 قسمت عبارت بودند از: تیوب‌های کامپوزیت، نمونه رنگ، بطری‌های سمان، شیر دستشویی مخصوص هپاتیت، دستگیره کشوی نگهداری مواد، کلید و پریزهای برق، گوشی تلفن، دستگیره درب ورودی، دستگیره درب اتاق پرسنل، دستگیره فور، دستگیره آمالگاماتور، محل قرارگیری کپسول در آمالگاماتور و جا صابونی. در مرحله دوم که از نوع مداخله‌ای بود، آلودگی بهHBV در 10 ناحیه از یونیت‌ها, همچنین سه ناحیه از دو دستگاه light cure (نوک،دسته و کلید) قبل وبعد از ضدعفونی بررسی شد. نمونه برداری به وسیله سواب پنبه‌ای استریل و محلول ترانسپورت BSAS (Bovine Serum Albumin in Sodium Chloride) انجام شد. بررسی نمونه‌ها از نظر آلودگی به HBV در انستیتو پاستور ایران و به روش واکنش زنجیره پلیمراز (PCR) صورت گرفت.

یافته‌ها: نتایج بدست آمده ازبخش اول مطالعه، نشان دهنده عدم آلودگی 17 قسمت نمونه برداری شده از سطوح و وسایل بود. در بخش دوم مطالعه از 96 جایگاه نمونه برداری شده از قسمت‌های مختلف یونیت ودستگاه‌های light cure، قبل و بعد از ضدعفونی، تنها یک جایگاه قبل از ضدعفونی آلوده به HBV بود که آلودگی پس از ضدعفونی رفع گردید.

نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های مطالعه حاضر، ضدعفونی با رقت 2:100 از محلول هیپوکلریت سدیم 5% و استفاده از روکش‌های یکبار مصرف در رفع آلودگی HBV موثر بوده است.


ایوب پهلوان، مریم قوام، سکینه آرامی، اسماعیل یاسینی، منصوره میرزایی، حمید کرمانشاه، معصومه حسنی طباطبایی، محسن بایرامی،
دوره 21، شماره 1 - ( 7-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: انطباق کامپوزیت‎های خلفی به دیواره دندان به دلیل انقباض ناشی از پلیمریزاسیون و ویسکوزیته بسیار بالایی که دارند، مورد سؤال است. روش‎های مختلفی برای کاهش این مسئله اراﺋه شده است. هدف از این تحقیق ارزیابی اثر کامپوزیت‎های flowable همراه با کامپوزیت‌های قابل تراکم در تطابق و کاهش میکرولیکیج ترمیم‌های خلفی می‎باشد.

روش بررسی: در این مطالعه آزمایشگاهی حفرات کلاس II MO بر روی 40 دندان کشیده شده سالم انسان به نحوی تراش داده شد که مارجین ژنژیوالی 1 میلی‎متر بالاتر از CEJ ختم گردید. سپس دندان‌ها به طور تصادفی در 2 گروه مختلف قرار گرفتند. در گروه اول بعد از استفاده از عامل اتصال دهنده عاجی کامپوزیت flowable  (Filtek Flow)به ضخامت 1-5/0 میلی‎متر در کف حفره قرار داده شد و بعد از عمل کیور، بقیه حفره با کامپوزیت p60 condensable پر شد. در گروه دوم بعد از استفاده از عامل اتصال دهنده عاجی کامپوزیت flowable به ضخامت 1-5/0 میلی‎متر در کف حفره قرار گرفت و بدون انجام عمل کیور بقیه حفره با کامپوزیت condensable پر شد. تمام دندان‌ها بعد از ترمیم، ترموسیکل شدند و سپس نمونه‎ها در محلول فوشین 3/0% و در دمای 37 درجه به مدت 48 ساعت قرار گرفتند. سپس نمونه‎ها در درون آکریل شفاف خود سخت شونده قرار گرفتند. بعد از برش و تهیه مقطع نمونه‎ها با استرومیکروسکوپ با بزرگنمایی 40 از نظر نفوذ دای مورد بررسی قرار گرفتند. برای آنالیز آماری از آزمون Mann-Whitney U با 05/0 p<بعنوان سطح معنی‌داری استفاده گردید.

یافته‌ها: نتایج تحقیق نشان داد که اکثر ترمیم‎ها دارای درجاتی از میکرولیکیج بودند. طبق آنالیز آماری بین دو گروه مورد مطالعه با دو روش مختلف تفاوت آماری وجود نداشت.

نتیجه‌گیری: عدم وجود تفاوت آماری بین روش‎ها نشان دهنده این مسئله است که هنوز هیچ روش یا ماده ترمیمی نمی‎تواند میکرولیکیج در مارجین ژنژیوالی را به طور کامل حذف کند. استفاده از کامپوزیت flowable سخت شده و سخت نشده قبل از کامپوزیت قابل تراکم تفاوت معنی‎داری در میزان میکرولیکیج ایجاد نمی‌کند.


اسماعیل یاسینی، منصوره میرزایی، ایوب پهلوان، مریم قوام، معصومه حسنی طباطبایی، سکینه آرامی، حمید کرمانشاه، شیرین طباطبایی،
دوره 21، شماره 2 - ( 8-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از متداول‌ترین مواد ترمیمی مورد استفاده در کلینیک جهت پرکردگی دندان‌های پوسیده آمالگام می‌باشد ولیکن این ماده دارای معایبی نیز است. که مهم‌ترین آن عود پوسیدگی در اطراف ترمیم به علت ریزنشت بین ترمیم‌ و سطح دندان است. لذا هدف ازاین تحقیق بررسی و مقایسه ریزنشت ترمیم آمالگام باند شونده با استفاده از سه نسل دنتین باندینگ بود.

روش بررسی: در این مطالعه in vitro 40 دندان مولر و پرمولر سالم انسانی و فاقد هرگونه پوسیدگی انتخاب شده به چهار گروه ده تایی تقسیم شدند. حفرات کلاس II آمالگام در سطح مزیال یا دیستال دندان‌ها تعبیه شدند در سه گروه، از سه نوع ماده چسبنده به عاج از سه نسل مختلف به نام‌هایScotch Bond Multi Purpose، Single Bond،iBond استفاده شد و در گروه چهارم هیچ ماده‌ای بکار نرفت. سپس حفرات توسط آمالگام high copper اسفریکال، ترمیم شدند. پس از ترموسایکلینگ و قرار گرفتن در معرض فوشین بازی 5/0% به مدت 24 ساعت، دو برش مزیودیستالی عمود برسطح اکلوزال دندان در Box تهیه شده، توسط دیسک الماسی داده شد. مقاطع آماده شده در زیر Stereomicroscope با بزرگنمایی 25X جهت میزان نفوذ رنگ مورد بررسی قرار گرفتند. داده‌های این مطالعه با استفاده از آزمونKruskal-Wallis و مقایسه چندگانه Scheffe مورد بررسی قرار گرفتند و 05/0>p به عنوان سطح معنی‌دار درنظر گرفته شد.

یافته‌ها: نتایج مطالعات به طور مقایسه‌ای نشان داد که گروه شاهد کمترین میزان ریزنشت را بطور معناداری از لحاظ آماری (05/0>p) و سپس گروه iBond و بعد از آن Scotch Bond MP و سپس Single Bond نشت کمتری را در زیر ترمیم آمالگام نشان دادند.

نتیجه‌گیری: در بین سه نسل مواد چسبنده به عاج iBond نقش مؤثرتری را در کاهش ریزنشت نشان داد.استفاده ازمواد چسبنده به عاج نقش مؤثری را درکاهش ریزنشت درترمیم‌های آمالگام ایفا ‌نکردند.


منصوره میرزایی، اسماعیل یاسینی، مریم قوام، ایوب پهلوان، معصومه حسنی طباطبایی، سکینه آرامی، حمید کرمانشاه، بهناز اسماعیلی،
دوره 21، شماره 2 - ( 8-1387 )
چکیده

  زمینه و هدف : مطالعات مختلف نشان داده است که دستیابی به باند قابل اعتماد در حد فاصله‌های ریشه– پست– کور برای موفقیت کلینیکی ترمیم‌هایی که گیر آنها از طریق پست تامین می‌شود، بسیار مهم است. در مجموعه پست– ریشه، تمرکز شدید استرس در حد فاصل پست– سیمان احتمال جدا شدن پست از ریشه را افزایش می‌دهد. جهت افزایش استحکام باند سیمان رزینی در این حدفاصل و ایجاد مجموعه‌ای واحد، چند روش آماده‌سازی پیشنهاد شده‌اند. هدف از این مطالعه بررسی اثر روش‌های مختلف آماده‌سازی سطحی پست‌های همرنگ در استحکام باند سیمان رزینی بود.

  روش بررسی: در این مطالعه مداخله‌ای، 144 عدد پست همرنگ فایبرکوارتز (Matchpost) ، فایبرگلاس (Glassix) و زیرکونیا سرامیک (Cosmopost) در 18 گروه بکار برده شد (8 نمونه در هر گروه). سیمان رزینی مورد استفاده پاناویا F 2.0 بود. پست‌ها تحت روش‌های آماده‌سازی سطحی زیر قرار گرفتند: گروه1– بدون آماده‌سازی سطحی (گروه کنترل)، گروه2– اچینگ با HF به همراه سایلن، گروه3– سندبلاست با پودر Cojet ، گروه4– سندبلاست با پودر Cojet به همراه سایلن، گروه5– سندبلاست با ذرات آلومینا، گروه6– سندبلاست با ذرات آلومینا به همراه سایلن. سپس پست‌ها با سیمان رزینی پاناویا F 2.0 در مولدهای آکریلیک سیمان شدند. نمونه‌ها به مدت 2 روز در آب نگهداری شدند و تحت تست pull-out قرار گرفتند. آنالیز آماری با استفاده از ANOVA و به دنبال آن مقایسه چندگانه گروه‌ها با Tamhane و Tukey HSD انجام شد. الگوی شکست نمونه‌ها در استریومیکروسکوپ ×) 10) مشاهده شد. 05/0 p< به عنوان سطح معنی‌دار درنظر گرفته شد.

  یافته‌ها: بیشتر روش‌های آماده‌سازی سطحی (سندبلاست بااستفاده از پودر Cojet و آلومینا، با و بدون سایلن) سبب بهبود استحکام باند سیمان رزینی به پست‌های فایبرگلاس (Glassix) و سرامیکی (Cosmopost) شد (05/0 P< )، اما در پست‌های فایبرکوارتز( Matchpost ) هیچ یک از روش‌های آماده‌سازی سطحی مؤثر نبود. به طور کلی، استحکام باند بالاتر سبب درصد بالاتری از شکست cohesive در داخل سیمان شد.

  نتیجه‌گیری: سندبلاست بااستفاده از ذرات Cojet و آلومینا سبب افزایش استحکام باند در پست‌های فایبرگلاس (Glassix) و سرامیک زیرکونیا (Cosmopost) می‌شود. به طور کلی استحکام باند سیمان رزینی به پست‌ها تحت تاثیر جنس پست و روش آماده‌سازی سطحی است.


محمد عطایی، مریم قوام، اسماعیل یاسینی، منصوره میرزایی، ایوب پهلوان، معصومه حسنی طباطبایی، سکینه آرامی، حمید کرمانشاه، سمیه کاملی،
دوره 21، شماره 2 - ( 8-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: پست‌های همرنگ غیر فلزی به واسطه سیمان رزینی و مواد چسبنده عاجی به دیواره کانال دندان می‌چسبند. دوام ترمیم به استحکام این اتصال وابسته است زیرا استحکام باند پست به ریشه منجر به گیر بهتر و توزیع مناسب تنش می‌شود. هدف از این مطالعه بررسی استحکام باند پست D.T. light توسط دو نوع سیمان رزینی self-cure و dual-cure و بررسی اثر مواد شوینده مختلف داخل کانال بر میزان استحکام باند این دو نوع سیمان رزینی و پست D.T. light به کانال دندان می‌باشد.

روش بررسی: تعداد 40 عدد دندان تک کانال یک هفته در محلول تیمول 1/0% و سپس در آب مقطر نگهداری شد. تاج دندان از فاصله 2 میلی‌متری از CEJ قطع شد. سپس تمام دندان‌ها تا شماره 70 فایل شدند. شستشوی کانال‌ها در نیمی از دندان‌ها به صورت تصادفی با هیپوکلریت 6/2% و در نیم دیگر با نرمال سالین انجام شد. سپس دندان‌ها خشک و با گوتاپرکا به روش تراکم جانبی شدند. پس از تهیه فضای پست ، D.T. light در یک زیر گروه با سیمان و باندینگ Multi link و در زیر گروه بعدی با سیمان رزینی Seal bond cement dual II و باندینگ Seal bond ultima در کانال قرار گرفت. پس از ترمو سایکل به فاصله 1سانتی‌متری CEJ به سمت آپکس دندان قطع و طول باقیمانده به نه قسمت مساوی تقسیم شد و هر قسمت توسط دستگاه universal testing machine در معرض نیروی shear قرارگرفت. تنش لازم برای جدا شدن پست از دیواره ریشه محاسبه شد. از آنالیز واریانس سه طرفه و تست post hoc برای بررسی نتایج استفاده شد و 05/0>p بعنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد. سپس مدل شکست نمونه‌ها توسط استریو میکروسکوپ بررسی گردید. در انتها میزان %DC سیمان ها در شرایط مورد آزمایش توسط دستگاه FTIR اندازه گیری شد.

یافته‌ها: عمق و نوع سیمان اثر معنی داری بر میزان استحکام باند داشت: به ترتیب (001/0p=) و (03/0p=)، ولی محلول شوینده کانال اثر معنی‌داری بر میزان استحکام باند نداشت(46/0=p). میزان باند با افزایش عمق کاهش یافت و سیمان dual-cure استحکام بالاتری از سیمان self-cure ایجاد نمود. همچنین %DC (درجه پخت سیمان) در سیمانdual-cure در عمق های مختلف دارای اختلاف معنی‌دار بود.

نتیجه‌گیری: در پست D.T. Light استحکام باند سیمان dual-cure از سیمان self-cure بیشتر بود و این می‌تواند به علت خاصیت انتقال نور از طریق پست باشد. کاربرد هیپوکلریت سدیم6/2 % تاثیری در باند نداشت.


حمید کرمانشاه، صدیقه السادات هاشمی کمانگر، سکینه آرامی، اکبر میرصالحیان، محمد کمالی نژاد، مهرداد کریمی، فرشته جبل عاملی،
دوره 22، شماره 2 - ( 8-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: باتوجه به شیوع زیاد پوسیدگی دندان با ماهیت میکروبی و صرف هزینه‌های هنگفت درمانی بویژه در گروه‌های پرخطر مانند افراد دچار خشکی دهان، پیشگیری و کنترل آن بسیار حیاتی است. از طرفی بدلیل اقبال جامعه جهانی و کشورمان به درمان‌های سنتی و لزوم استخراج دارو از مواد طبیعی و گیاهان دارویی، در این مطالعه اثر آنتی باکتریال عصاره 2 گیاه مریم گلی (Salvia officinalis) و انیسون (Pimpinella anisum)که در متون طب سنتی از موارد پرکاربرد در درمان بیماری‌های دهان و دندان هستند، بر باکتری‌های عامل پوسیدگی دندان بصورت in vitro بررسی شده است.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی از دو گیاه مریم گلی (Salvia officinalis) و انیسون(Pimpinella anisum) به روش maceration عصاره هیدروالکلی تهیه شد و اثر آنتی باکتریال آنها به روش broth macrodilution بر روی باکتری‌های Lactobacillus rhamnosus, Streptococcus mutans و Actinomyces viscosus ارزیابی شد. نتایج توسط آزمون Mann-Whitney آنالیز و مقایسه شدند.

یافته‌ها: میزان حداقل غلظت بازدارندگی عصاره هیدروالکلی مریم گلی و انیسوم برای استرپتوکوک موتان به ترتیب µg/ml 25/6 و µg/ml 5/12 و برای لاکتوباسیل به ترتیب µg/ml 56/1 و µg/ml 5/12 و برای اکتینومیسس ویسکوز به ترتیب µg/ml 5/12 و µg/ml 50 به دست آمد.

نتیجه‌گیری: روش broth macrodilution نشان داد هر 2 عصاره مریم گلی و انیسون بر هر 3 گونه باکتری اثر بازدارندگی رشد داشتند که این اثر برای مریم گلی به طرز معنی‌داری بیشتر از انیسون بود و در محدوده غلظتی مورد بررسی هر 2 عصاره بر هر 3 باکتری اثر باکتریسیدال هم داشتند.


مریم قوام، سکینه آرامی، معصومه حسنی طباطبایی، منصوره میرزایی، حمید کرمانشاه، ایوب پهلوان، اسماعیل یاسینی، مرضیه دهقان،
دوره 22، شماره 3 - ( 9-1388 )
چکیده

زمینه وهدف: کاهش سختی ترمیم‌های رزین کامپوزیت در دهان پس از سخت شدن به وسیله نور مرئی می‌تواند دوام کلینیکی این مواد را تحت تأثیر قرار دهد. هدف از این تحقیق بررسی اثر مایعات مشابه غذا مانند اتانول 25%، 50% و 75 % و هپتان 50 % بر روی سختی سطحی دو نوع کامپوزیت P60) و (Gradia پس از سخت شدن بوسیله نور مرئی و غوطه‌ور شدن به مدت 24 ساعت و 7 روز بود.
روش بررسی: 45 نمونه از هر کامپوزیت در یک مولد استنلس استیل با ابعاد 2 در 6 میلی‌متر قرار داده و سخت شدند. از هرنوع کامپوزیت تعداد 5 نمونه بلافاصله پس از سخت شدن با نور مرئی تحت آزمون ریزسختی قرار گرفتند تا ریزسختی اولیه کامپوزیت‌ها به دست آید (گروه کنترل). نمونه‌ها از هر کامپوزیت در لوله‌هایی محتوی محلول اتانول با غلظت‌های 25%، 50% و 75% و هپتان 50% به مدت 24 ساعت و 7 روز قرار گرفتند. سپس نمونه‌ها از محلول خارج، شسته و خشک شدند و تا زمان آزمایش به یخچال منتقل گشتند. در شرایط استاندارد میزان ریزسختی سطح نمونه‌ها با دستگاه Microhardness سنجیده شد. نتایج با مقیاس ویکرز اندازه‌گیری شد و داده‌ها با استفاده ا ز تست‌های one-way ANOVA و 3-way ANOVA و Tukey Post-hoc آنالیز قرار گردید. 05/0>P سطح معنی‌دار بودن نتایج قرار داده شد.
یافته‌ها: سختی سطحی کامپوزیت P60 از کامپوزیت گرادیا بیشتر بود. آنالیز واریانس در گرادیا و P60 نشان داد که به غیر از اتانول 25% (514/0=P) بین گروه کنترل و همه گروه‌های دیگر تفاوت آماری معنی‌داری (05/0>P) وجود داشت. پس از 24 ساعت همه مایعات به غیر از اتانول 50% و 75% (793/0=P) تأثیر معنی‌داری روی کامپوزیت گرادیا داشتند. پس از 7 روز همه مایعات به غیر از اتانول 25% و 50% (385/0=P) و اتانول 50% و 75% (150/0=P) تأثیر معنی‌داری روی کامپوزیت گرادیا داشتند. کامپوزیت P60 بعد از زمان 24 ساعت و 7 روز تأثیر همه مایعات را روی سختی معنی‌دار نشان داد. هپتان 50% سختی را افزود (000/0P=) و اتانول 75% (000/0=P) و اتانول 50% (001/0=P) و اتانول 25% (007/0=P) سختی کامپوزیت را بطور معنی‌داری کاهش داد.
نتیجه‌گیری: بر اساس این مطالعه زمان بر روی نتایج اثری نداشت. P60 استحکام بیشتری نشان داد. اتانول 75%، 50% و 25% به ترتیب تأثیرگذار بودند. هپتان سختی سطحی را افزایش داد.


مریم قوام، سکینه آرامی، محمد رشاد، محمد ایمانی، محمد عطایی، منصوره میرزایی، اسماعیل یاسینی، معصومه حسنی طباطبایی، ایوب پهلوان، حمید کرمانشاه،
دوره 22، شماره 4 - ( 11-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: علیرغم پیشرفت‌های صورت گرفته در زمینه ادهزیوهای عاجی، هنوز مقاومت، دوام و پایداری باند به عاج چالشی است که با آن مواجه هستیم. بر مبنای مطالعات اخیر به نظر می‌رسد بررسی نقش مهار کننده‌های ماتریکس متالوپروتئینازها (MMP) در کمک به افزایش دوام بالینی باندینگ‌ها و کاهش لیکیج و دوام ترمیم‌ها از اهمیت بسزایی برخوردار باشد. هدف از این مطالعه بررسی میزان و نحوه رهایش داکسی سلیکلین از ادهزیو آزمایشگاهی حاوی
داکسی سایکلین بود.

روش بررسی: در این مطالعه آزمایشگاهی نمونه‌های حاوی دارو در دو درصد مختلف بارگذاری شامل 25/0 و 5/0 درصد وزنی از داروی داکسی سایکلین تهیه شدند. نمونه‌ها در قالب‌های استوانه‌ای شکل به قطر 12 میلی‌متر و ضخامت تقریبی 2 میلی‌متر پخت شدند. مونومر چسب‌ها شامل 12% وزنی Bis-GMA، 10% وزنی TMPTMA، 28% وزنیHEMA  و 50% وزنی اتانول برای کلیه گروه بود. کمفورکینون و آمین بعنوان آغازگر نوری بکار گرفته شدند.

یافته‌ها: افزودن 25/0 و 5/0درصد وزنی داکسی سایکلین به ادهزیو رهایش خطی را در هر دو گروه نشان داد. با بارگذاری بیشتر، رهش بیشتر شد و در طول زمان مطالعه ادامه داشت.

نتیجه‌گیری: رهش داکسی سایکلین از ادهزیو آزمایشگاهی مشاهده شد. اما مطالعات بیشتر در این زمینه می‌تواند کمکی در جهت تولید سیستم‌های ادهزیو بادوام کلینیکی بیشتر باشد.


معصومه حسنی طباطبایی، زهرا حسنی، سکینه آرامی،
دوره 23، شماره 1 - ( 4-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف اصلی این مطالعه تعیین اثر فایبرهای پلی اتیلن و کامپوزیت‌های ونیردهنده روی اپسیتی (Contrast Ratio) درکامپوزیت‌های تقویت شده با فایبر (FRC) بود.

روش بررسی: نمونه‌ها به چهارگروه تقسیم شدند. دو گروه به عنوان گروه‌های کنترل بدون فایبر ساخته شدند. فایبرهای پلی اتیلن (Fibre-Braid) به همراه کامپوزیت Basement توصیه شده توسط کارخانه سازنده به عنوان مواد فریم ورک وکامپوزیت‌های Filtek Z250 و گرادیا (shade A2)، به عنوان مواد ونیردهنده استفاده شدند. نمونه‌ها باضخامت کلی3 میلی‌متر و قطر 13 میلی‌متر بودند و در مولد فلزی دیسکی شکل آماده شدند. عمل کیورکامپوزیت‌ها طبق دستور کارخانه سازنده انجام شد. Contrast Ratio (CR) هر نمونه با قراردادن آن بر روی زمینه سفید و سیاه توسط اسپکتروفوتومتر انعکاسی تعیین شد. انعکاس با گام‌های 10 نانومتر و از طول موج 400 تا 750 نانومتر اندازه‌گیری شد. آنالیز داده‌ها به وسیله آزمون تحلیل واریانس دو طرفه Two-way ANOVA و تست Tukey HSD انجام گرفت.

یافته‌ها: اختلاف در CR بین گروه‌های مختلف از لحاظ آماری معنی‌دار بود (05/0P>). کامپوزیت Z250 دارای کمترین مقدار در CR بودند و همچنین CR با افزایش طول موج از 400 تا 750 نانومتر تمایل به کاهش نشان داد. به عبارت دیگر بیشترین تفاوت در مقدار CR بین گروه‌ها، در طول موج‌های بالاتر مشاهده شد.

نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که فایبرهای پلی اتیلن میزان ترنسلوسنسی را در نمونه‌های FRC کاهش می‌دهند‌. این نتیجه نیز به دست آمد که خواص انعکاس نوری، شامل وابستگی به طول موج، نقش مهمی در CR ترمیم‌های FRC دارند.


مریم قوام، سکینه آرامی، الهام طباطبایی قمشه،
دوره 23، شماره 1 - ( 4-1389 )
چکیده

  زمینه و هدف : آزاد شدن اجزاء شیمیایی رزین‌‌های کامپوزیتی به محیط دهان می‌تواند دارای اثرات سوء روی سلامت انسان داشته باشد و همچنین دوام کلینیکی ترمیم‌ها را تحت تأثیر قرار دهد. هدف از این تحقیق، بررسی اثر مایعات مشابه غذا بر روی میزان آزاد شدن مونومرهای BisGMA ، TEGDMA و UDMA از دو نوع رزین کامپوزیتی P60 و Gradia در محیط‌های اتانول 25% و 50% و 75% و هپتان 50% به مدت 24 ساعت و 7 روز بود.

  روش بررسی : تعداد 40 نمونه از هر کامپوزیت تهیه شد. تعداد 5 نمونه از هر کامپوزیت در لوله‌هایی با حجم cc 2 محتوی محلول‌های مورد آزمایش به مدت 24 ساعت و 7 روز قرار گرفتند. سپس محتویات لوله‌ها جهت بررسی منومرهای آزادشده به دستگاه GC/MS (Gas Chromatography/Mass Spectroscopy) تزریق شدند. نتایج توسط تست‌های آماری Three way ANOVA و One way بررسی شدند. 05/0 P< سطح معنی‌داری در نظرگرفته شد.

  یافته‌ها: نتایج نشان داد که تنها منومر TEGDMA از تمامی نمونه‌ها آزاد شد. Gradia به صورت معنی‌داری TEGDMA بیشتری آزاد می‌کند. غلظت‌های بالاتر اتانول (75%) موجب آزادسازی بیشتر منومر نسبت به غلظت‌های پایین‌تر می‌شود. از سوی دیگر هپتان نسبت به اتانول به طور کلی موجب آزادسازی کمتر منومر TEGDMA می‌شود. باافزایش زمان از 24 ساعت تا 7 روز، میزان منومر بیشتری آزاد می‌شود.

  نتیجه‌گیری: اتانول بیش از هپتان باعث آزادسازی منومرها می‌شود، همچنان که غلظت بالاتر اتانول تأثیر بیشتری در رهاسازی منومرها دارد. از سوی دیگر کامپوزیت Gradia بیش از P60 سبب آزادسازی منومرها می‌شود. افزایش زمان نگهداری منومرها نیز باعث ادامه روند آزادسازی منومرها می‌گردد.


سکینه آرامی،
دوره 23، شماره 2 - ( 8-1389 )
چکیده

چکیده ندارد###
معصومه حسنی طباطبایی، ایوب پهلوان، اسماعیل یاسینی، منصوره میرزایی، سکینه آرامی، حمید کرمانشاه، حمیدرضا صادقی‌پور رودسری، سیدحسین بصیر، طاهر اکبری سعید، حامد حسنی،
دوره 25، شماره 3 - ( 4-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: اخیراً نگرانی‌هایی درمورد اثر ذرات آزاد شونده از کامپوزیت‌ها بر روی سیستم تولید مثل مطرح شده است. هدف این مطالعه تعیین اثر توکسیک یک کامپوزیت دندانی هیبرید بر سیستم تولید مثل موش‌های نر بود.
روش بررسی: در این مطالعه حیوانی، 20 موش نر سوری در 2 گروه تقسیم شدند. در گروه تست، ذرات آزاد شده از نمونه‌های ساخته شده از کامپوزیت Filtek Z250 به درون محلول اتانول 75% به صورت روزانه به مدت 28 روز به موش‌های نر تجویز شدند. در گروه کنترل، از اتانول 75% بدون قرار دادن نمونه‌های کامپوزیتی استفاده شد. سپس شاخص‌های تغییرات وزن بدن، وزن بیضه‌ها، تغییرات وزن بیضه‌ها به وزن بدن، حجم بیضه، میزان اسپرم‌های متحرک، میزان اسپرم‌های زنده، میزان ذخیره اپیدیدیمی اسپرم و تولید روزانه اسپرم در موش‌ها بررسی شدند. 4 موش نر در هر گروه در تست آمیزش با موش‌های ماده شرکت کردند. سپس تعداد موش‌های حامله، تعداد کل بچه‌ها، تعداد بچه‌های زنده و مرده ثبت شدند. داده‌ها توسط تست‌های آماری Repeated Measure ANOVA، آزمون T و  Chi-square Tests آنالیز شدند.
یافته‌ها: میزان اسپرم‌های متحرک و میزان اسپرم‌های زنده در گروه تست به طرز معنی‌داری در مقایسه با گروه کنترل کاهش پیدا کردند (001/0P=). اختلاف معنی‌داری در سایر شاخص‌ها در بین دو گروه مشاهده نشد (05/0
نتیجه‌گیری: ذرات آزاد شده از کامپوزیت مورد استفاده در این مطالعه نمی‌توانند سبب ناباروری موش نر شوند ولی این ذرات به صورت بالقوه می‌توانند سبب ایجاد اختلالاتی در سیستم تولید مثل شوند.


معصومه حسنی طباطبایی، سکینه آرامی، ایوب پهلوان، اسماعیل یاسینی، منصوره میرزایی، حمید کرمانشاه، فرناز فراهت،
دوره 26، شماره 1 - ( 1-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر پرداخت بر خشونت سطحی کامپوزیت با بیس سایلوران و مقایسه آن با کامپوزیت با بیس متاکریلات و یک نوع گلاس‌آینومر به وسیله پروفایلومتری و مطالعه با میکروسکوپ الکترونی (SEM) بود.

روش بررسی: برای هرکدام از مواد مورد مطالعه (کامپوزیت Filltek P90، کامپوزیت Filtek P60 و گلاس‌آینومر Fuji IX) 28 نمونه تهیه شد. آماده‌سازی نمونه‌ها در مولد پلی‌اتیلن با قطر 4 میلی‌متر و ارتفاع 10 میلی‌متر انجام شد. نیمی از نمونه‌های هر ماده توسط کاغذ سنباده 180 grit از جنس سیلیکون کارباید و در حضور آب اتمام (finish) شد. سطح نیمی دیگر از نمونه‌ها ابتدا با کاغذ سنباده 180 grit و سپس به ترتیب با کاغذ سنباده‌های 250، 400، 800، 1000، 2000 و 2500 grit و در حضور آب پرداخت گردید. خشونت سطحی نمونه‌ها توسط پروفایلومتر تماسی بررسی شد و مقادیر متوسط خشونت سطحی (Ra) و حداکثر خشونت سطحی (Rmax) توسط دستگاه مشخص گردید. سپس از هر 6 گروه مورد مطالعه، 4 نمونه به صورت تصادفی انتخاب گردید و تحت میکروسکوپ الکترونی FE-SEM سطح آنها بررسی شد. آنالیز آماری توسط آزمون t، آنالیز واریانس و آزمون Dunnett T3 انجام شد.

یافته‌ها: در هر 3 ماده، Ra بین 180 و 2500grit  متفاوت بود. در 180 grit، Ra تنها بین Filtek P60 و Fuji IX اختلاف معنی‌داری داشت (01/0P=). Ra با استفاده از سمباده 2500grit  تنها بین Filtek P90 و Filtek P60 تفاوت معنی‌داری نشان نداد (56/0P=).

نتیجه‌گیری: در گلاس‌آینومر و ترمیم‌های کامپوزیتی خلفی مرحله پرداخت توصیه می‌شود.


ایوب پهلوان، معصومه حسنی طباطبایی، سکینه آرامی، محمد عطایی، سارا ولی‌زاده،
دوره 26، شماره 1 - ( 1-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: انقباض پلیمریزاسیون کامپوزیت‌های با بیس متاکریلات یکی از مهم‌ترین عوامل در شکست ترمیم‌های کامپوزیت می‌باشد. برای برطرف کردن این نقیصه، کامپوزیت‌های با بیس سیلوران معرفی شده‌اند. ادعا شده است که این کامپوزیت‌ها دارای حداقل انقباض می‌باشند. هدف از این مطالعه بررسی میزان انقباض پلیمریزاسیون این دو نوع کامپوزیت بود.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی، 5 نمونه دیسکی شکل از هر کامپوزیت رزین در مرکز یک رینگ فلزی باند شده به لام میکروسکوپ قرار گرفت. سطح رویی رینگ با لامل پوشانده شد. لام همراه نمونه کامپوزیتی روی پایه مخصوص دستگاه LVDT (linear variable differential transformer) طراحی شده برای این منظور قرار گرفت تا امکان تابش و کیورینگ نمونه‌ها از سطح تحتانی لام فراهم شود. در این آزمایش، برای بررسی تغییرات ابعادی نمونه حین پلیمریزاسیون، از روش Deflecting Disk و دستگاه LVDT استفاده شد. ضمناً در این مطالعه، از دو دستگاه تابشی LED با شدت‌های مختلف، برای پلیمریزاسیون کامپوزیت‌ها استفاده شد.

یافته‌‌ها: میزان انقباض پلیمریزاسیون درمورد کامپوزیت Z250 کیور شده با LED وHigh Power LED  به ترتیب mµ08/0±15/11 و mµ17/0±51/11 و درمورد کامپوزیت P90 کیور شده با LED و High Power LED به ترتیب mµ06/0±08/1 و mµ12/0±16/1 بود. تفاوت معنی‌داری بین دستگاه‌های تابشی LED و High Power LED در میزان انقباض پلیمریزاسیون هر دو نوع کامپوزیت دیده نشد (P-value در مورد Z250 و P90 به ترتیب 094/0 و 019/0 بود).

نتیجه‌گیری: مقدار انقباض پلیمریزاسیون در کامپوزیت‌های با بیس سیلوران با هر دو دستگاه تابشی، کمتر از کامپوزیت‌های با بیس متاکریلات بود.


سکینه آرامی، محمد رضا آقاصادقی، معصومه حسنی طباطبایی، حجت درویش‌پور، صدیقه شیخ‌زاده،
دوره 27، شماره 4 - ( 11-1393 )
چکیده

  زمینه و هدف: ویروس هپاتیت B ، از عوامل عفونی در مطب‌های دندانپزشکی می‌باشد. بنابراین، تلاش می‌گردد به کمک مواد ضدعفونی‌کننده مختلف از انتقال آن جلوگیری شود. محصولات شیمیایی مختلفی برای حذف آلودگی‌های ویروسی از سطوح دندانپزشکی ابداع شده و ادعاهایی درباره برتری آن‌ها مطرح است که همگی نیازمند بررسی‌های علمی هستند. هدف تحقیق حاضر تعیین اثرات ضدویروسی مواد ضدعفونی کننده مختلف ( FD366 ، ISORAPID و هیپوکلریت سدیم 100/2 از محلول5%) بر سطوح کار دندانپزشکی آلوده به ویروس هپاتیت بود.

  روش بررسی: در این تحقیق تجربی- آزمایشگاهی، در آزمایشگاه ویرولوژی انستیتو پاستور ایران، سرم 10 بیمار مبتلا به HBV در درون میکروتیوب‌ها ریخته و مواد ضدعفونی‌کننده FD366 ، ISORAPID و هیپوکلریت سدیم 100/2 از محلول 5% با نسبت یک به یک به آن‌ها اضافه شدند. برای تشخیص ژنوم ویروس از کیت‌های تشخیص ویروسی با روش PCR استفاده شد. آب به عنوان کنترل منفی و هیپوکلریت سدیم 5% هم به عنوان کنترل مثبت استفاده شد. ابتدا میزان تیتر ویروس (Viral load) سرم بیماران با کیت تجاری Real time PCR محاسبه شد و بعد از انکوباسیون با مواد مذکور، میزان تیتر ویروس‌ها مجدداً محاسبه گردید. میزان کاهش روی داده‌ در غلظت ویروس هپاتیت با آزمون‌های Kruskal-Wallis و Mann-Whitney U مقایسه گردید.

  یافته‌ها: اثرات ضدویروسی مشخصی توسط عوامل ضدعفونی‌کننده FD366 و ISORAPID دیده نشد (07/0 P= ) . اما، هیپوکلریت سدیم از نظر کارآیی بر ویروس هپاتیت B ، بیشترین اثرات را داشت و تفاوت‌های آماری معنی‌داری بین آن‌ها مشاهده گردید (0001/0 P< ).

  نتیجه‌گیری: مواد ضدعفونی‌کننده FD366 و ISORAPID کارآیی آشکاری بر نمونه‌های ویروس هپاتیت نداشتند.


معصومه حسنی طباطبایی، سکینه آرامی، فاطمه خواجوی، زهره مرادی،
دوره 29، شماره 4 - ( 11-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: علیرغم کاهش پوسیدگی‌های دندانی در سالیان اخیر، این بیماری همچنان یک مشکل شایع و اساسی بوده و تلاش‌های متعددی به عمل آمده تا از میزان شیوع آن کاسته شود از طرف دیگر مشکل عود پوسیدگی نیز در بسیاری از ترمیم‌های موجود دیده ‌می‌شود لذا هدف از مطالعه حاضر ارایه یک روش مناسب برای تراش و یک ماده ترمیمی ‌با هدف کاهش عود پوسیدگی بود.

روش بررسی: تعداد 80 دندان مولر انسانی جمع‌آوری شدند. نمونه‌ها در مرحله اول به صورت تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شدند. در نیمی ‌از آن‌ها، تهیه حفره کلاسv به ابعاد mm 3×5 با فرز و در نیمی ‌دیگر با لیزر Er:YAG (انرژی 300mJ . فرکانس10Hz. توان3W) انجام شد. سپس نمونه‌ها به 4 گروه مساوی تقسیم شدند: گروه اول باندینگ توتال اچ single bond (3M-ESPE, St. Paul, MN) و کامپوزیت Z250 (3M-ESPE, St. Paul, MN)، گروه دوم باندینگ سلف اچClearfil SE bond (kuraray, Japan)  و کامپوزیت Z250، گروه سوم گلاس آینومرنوریII Fuji (GC,USA) ، گروه چهارم گلاس آینومر شیمیایی Fuji IX(GC,USA) برای ترمیم حفرات تهیه شده مورد استفاده قرار گرفت. نمونه‌ها بر اساس پروتکل در سیکل PH قرار گرفتند. در نهایت دندان‌های برش خورده پس از پالیش نهایی تحت بررسی میکروهاردنس قرار گرفتند. داده‌ها توسط تست‌های آنالیز واریانس دو طرفه و توکی مورد ارزیابی قرار گرفتند.

یافته‌ها: آنالیز واریانس دو طرفه نشان داد که نوع بافت سوبسترا (مینا و عاج) (0/0001P<) در هر دو گروه اثرات معنی‌داری بر میزان ریزسختی داشته‌ در حالی که روش آماده سازی و نوع اچینگ و یا ماده ترمیمی ‌مورد استفاده اثر معنی‌داری بر مقادیر ریزسختی نشان ندادند.

نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج به دست آمده روش مورد استفاده برای تهیه حفره، سیستم باندینگ و ماده ترمیمی ‌مورد استفاده برای ترمیم حفرات اثر معنی‌داری بر مقاوم سازی بافت‌های دندانی مینا و عاج در برابر دمینرالیزاسیون شیمیایی ندارد.


سکینه آرامی، معصومه حسنی طباطبایی، معصومه حسنی طباطبایی، سید رضا نجف زاده، احمدرضا شمشیری، زهره مرادی،
دوره 30، شماره 4 - ( 11-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به استفاده روز افزون از MTA در درمان‌های مختلف دندانپزشکی‌، مطالعه در مورد خصوصیات آن از جمله زمان ستینگ از اهمیت خاصی‌ برخوردار است. هدف از این مطالعه بررسی‌ زمان ستینگ اولیه و نهایی یک نوع MTA ایرانی‌ با یک نوع MTA خارجی‌ بود.
روش بررسی‌: برای محاسبه میانگین زمان ستینگ نیاز به ۷ نمونه در هر گروه بود و برای اندازه‌گیری زمان ستینگ اولیه و نهایی MTA، مولد به ابعاد ۱۰×۲ میلی‌‌متر آماده گردید. نمونه‌ها پس از آماده سازی داخل انکوباتور با دمای ۳۷ درجه سانتیگراد و رطوبت ۹۰% گذاشته شد. بعد از مخلوط کردن سوزن Gilmore با وزن ۱۰۰ گرم و انتهای فعال ۲ میلی‌متر به صورت عمودی روی سطح MTA گذشته شد تا زمان ستینگ اولیه به دست آید. برای محاسبه زمان ستینگ نهایی از سوزن Gilmore با وزن ۴۵۶ گرم و انتهای فعال ۱ به صورت عمودی روی سطح MTA استفاده شد. جهت مقایسه میانگین زمان ستینگ بین نمونه داخلی (Root MTA) با نمونه خارجی ‌(Angelus MTA) آزمون آنالیز واریانس یک طرفه با تست تعقیبی Tukey با سطح معنیداری 05/0=α انجام شد.
یافته‌ها: میانگین زمان ستینگ اولیه Angelus MTA و Root به ترتیب عبارت از: 91/0±57/13 و 92/0±42/11 و میانگین زمان ستینگ نهایی Angelus MTA و Root به ترتیب عبارت از 54/±93/48 و 5/1±86/37 دقیقه بود. زمان ستینگ اولیه Angelus نسبت به Root به میزان 2/53±43/0 دقیقه بیشتر (001/0P=) و زمان ستینگ نهایی آن نسبت به Root به میزان 82/0±07/11 دقیقه بیشتربود (001/0>P).
نتیجه‌گیری: زمان ستینگ اولیه و نهایی MTA ایرانی‌ نسبت به خارجی‌ کمتر بود و از این بابت با نمونه خارجی‌ قابل رقابت بود.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb