جستجو در مقالات منتشر شده


17 نتیجه برای امینی

مژگان پاک نژاد، رامتین امینی،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1378 )
چکیده

طول تنه ریشه (Root Trunk) دندانهای مولر به عنوان یک شاخص مهم در تشخیص، پیش آگهی و طرح درمان گرفتاریهای فورکا مطرح می باشد. هدف از این تحقیق ارائه یک شاخص نرمال از طول تنه ریشه در مولرهای اول و دوم فک بالا و پایین در سطوح مختلف و مقایسه آنها با یکدیگر است. مطالعه حاضر از نوع Case series می باشد. جهت انجام این بررسی 351 دندان کشیده شده از چند مرکز در سطح شهر تهران، در فاصله زمانی سالهای 73 تا 75 جمع آوری شدند. پس از حذف نسوج نرم و برداشتن جرمها، طول تنه ریشه مولرهای اول و دوم فکین توسط کولیس با دقت 0.1 میلیمتر اندازه گیری شد. نتایج حاصل از اندازه گیری طول تنه ریشه در سطوح مختلف به شرح زیر بود: 1) در فک بالا سمت مزیال 0.15±3.88 میلیمتر، باکال 0.17±4.7 میلیمتر، دیستال 0.13±4.87 میلیمتر؛ بدین ترتیب با P?0.05، طول تنه ریشه باکال و دیستال بلندتر از مزیال و دیستال نیز بلندتر از مزیال بود. 2) در فک پایین سمت باکال 0.11±2.73 میلیمتر و لینگوال 0.13±4.03 میلیمتر که با P?0.01 نتیجه گرفتیم در طول تنه ریشه در سمت لینگوال با باکال اختلاف معنی دار دارد و بلندتر می باشد؛ بدین ترتیب براساس تقسیم بندی Ochsenbine دندانهای مولر تحت مطالعه در این تحقیق دارای طول تنه ریشه متوسط تا بلند هستند؛ پس توصیه شود در جراحیهای پریودنتال به منظور درمان کریترها روش Ochsenbine بخصوص براساس طول متوسط و بلند تنه ریشه در مراکز دانشگاهی بطور صحیح آموزش داده شود؛ زیرا احتمال استفاده از این روش با توجه به نتایج فوق بیشتر است. نکته بعدی این که به علت کوتاهتر بودن طول تنه ریشه در سمت باکال مولر پایین، لازم است در جراحیهای Resective و بخصوص در هنگام Osteotomy، در سمت باکال دقت بیشتری مبذول گردد. در پایان با توجه به کثرت دندانها و نیز به علت عدم وابستگی طول تنه ریشه به عوامل زمینه ای نظیر سن، محل سکونت و ... میتوان ادعا نمود که نتایج حاصل از این تحقیق قابل تعمیم به شهر تهران می باشد.


اسماعیل یاسینی، محمد عطائی، مریم امینی،
دوره 18، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده

بیان مسأله: مقاومت سایشی نسبتاً ضعیف کامپوزیت‌های دندانی در نواحی تحت فشار اکلوزالی خلفی، استفاده وسیع ازاین ماده را در کلینیک محدود کرده است.
هدف:‌ مطالعه حاضر با هدف ارزیابی سایش سه جزئی کامپوزیت لوسیت انجام شد. در این کامپوزیت از یک فیلر جدید (لوسیت: (KAlSi2O6، استفاده و مقاومت سایشی این کامپوزیت با سایش کامپوزیت شیشه (glass) که دارای فیلر شیشه آلومینیوم-باریوم سیلیکات است، مقایسه گردید.
روش بررسی: در این مطالعه مداخله‌ای که در پژوهشگاه پلیمر ایران انجام شد، در هر گروه 5 نمونه جهت مطالعه قرار گرفت. شمش‌های تمام سرامیک بر پایه کریستال‌های لوسیت با نام تجاری (Ivoclar-Vivadent) IPS Empress®، توسط آسیاب گویچه‌ای خرد و از الک شماره 800 گذرانده شدند. فیلرهای سایلن زده شده شیشه و لوسیت با مونومربیس فنل گلایسیدیل متاکریلات BisGMA)) و تری اتیلن گلیکول دی متاکریلات (TEGDMA) به صورت دستی مخلوط و کامفورکوئینون و آمین به عنوان شروع‌کننده نوری اضافه شد. درجه تبدیل باندهای دوگانه (DC) کامپوزیت‌ها بعد از پلیمریزه نوری و حرارتی توسط طیف سنج مادون قرمز(FTIR) اندازه‌گیری شد. خمیرهای آماده شده کامپوزیت شیشه، لوسیت و همچنین کامپوزیت تجارتی تتریک سرام به طور جداگانه، در قالب شفاف پلکسی گلاس قرار گرفتند و نوری با شدت mw/cm2 700 به مدت 40 ثانیه، از هر طرف تابانده شد؛ سپس نمونه‌ها در کوره‌ای با دمای 120 درجه سانتیگراد به مدت 5 ساعت قرار گرفتند تا میزان DC به حداکثر مقدار ممکن برسد. آزمون سایش نمونه‌ها، درون ظرفی که توسط یک موتور با سرعت 50 دور در دقیقه می‌چرخید، صورت گرفت. این ظرف حاوی پودر پامیس با مش 150 بود و پودر پامیس به منزله جزء سوم که نمونه‌ها را می‌سایید، عمل کرد. میزان کاهش وزن نمونه‌ها توسط ترازو با دقت چهارصدم اعشار بعد از هر 50 ساعت اندازه‌گیری شد. بعد از اتمام سایش نمونه‌ها، از سطح سائیده شده تصاویر SEM گرفته شد. اطلاعات جمع‌آوری شده با استفاده از آزمونهای آماری ANOVA و Tukey HSD مورد تحلیل قرار گرفتند. 05/0P< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: بین میزان سایش نمونه‌های کامپوزیتی در سه گروه مختلف کامپوزیت تفاوت معنی‌داری وجود داشت؛ بیشترین و کمترین سایش به ترتیب در گروه کامپوزیت‌ شیشه (28%) و کامپوزیت لوسیت (19%) به وجود آمد. احتمالاً تفاوت در میزان سایش نمونه‌ها به نوع فیلر، تبلور (crystallinity) و سختی (hardness) فیلرها مرتبط است. سایش کامپوزیت تتریک سرام ازکامپوزیت لوسیت بیشتر و از کامپوزیت شیشه کمتر بود (22%).
نتیجه‌گیری: معرفی این فیلر جدید به عنوان جایگزینی برای فیلر شیشه، میزان سایش کامپوزیت را به طور چشمگیر کاهش داد و تحقیقات بیشتر روی خواص این کامپوزیت می‌تواند در جهت معرفی یک کامپوزیت با خواص‌مکانیکی بالا به سازندگان آن مثمرثمر باشد.


عباس منزوی، سیمیندخت زرّاتی، طاهره جعفرزاده ، محمدحسین   امینی،
دوره 19، شماره 3 - ( 3-1385 )
چکیده

 زمینه و هدف: استفاده از رستوریشن‌های موقت، یکی از فازهای مهم درمانی در بیماران نیازمند پروتز ثابت می‌باشد. موادی که جهت ساخت این گونه رستوریشن‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند، باید دارای خصوصیات فیزیکی مطلوبی باشند. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی برخی خواص فیزیکی رزین‌های Tempron، Trim، Duralay (آریادنت) و Acropars TRII از نظر استحکام خمشی (TS)، زمان سخت شدن (ST)، میزان انقباض در هنگام پلیمریزیشن (PS) و تغییرات دما در حین پلیمریزیشن (TR) انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی از چهار آزمون استفاده گردید. در آزمون بررسی TS، از هر گروه از رزین‌ها، 5 نمونه هم اندازه مکعب مستطیل شکل تهیه شد. نمونه‌های مذکور در دستگاه اینسترون تحت اِعمال نیرو قرار گرفتند. پس از اِعمال نیرو توسط دستگاه اینتسترون بر نمونه‌های مزبور و وقوع شکستگی در آنها، میزان TS محاسبه گردید. در آزمون بررسی ST (در هر گروه 5 نمونه)، توسط دستگاه Gilmore needle، میزان ST محاسبه گردید. در آزمون بررسی PS، از هر گروه از رزین‌ها، 11 نمونه استوانه‌ای شکل تهیه و در مدت 24 ساعت میزان انقباض ناشی از پلیمریزیشن توسط میکرومتر دیجیتالی محاسبه شد. در آزمون بررسی افزایش دمای ناشی از پلیمریزیشن TR، پس از مخلوط نمودن پودر و مایع رزین (در هر گروه 8 نمونه)، توسط ترمومتر دیجیتالی به فاصله هر 10 ثانیه و به مدت 15 دقیقه، افزایش دما ثبت گردید. از آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون Tukey HSD جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها استفاده و 05/0p به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: در آزمون بررسی TS، نمونه‌های رزین Trim صرفاً خم شده و دچار یک دفورمیشن پلاستیک شدند، ولی شکستگی در آنها ایجاد نگردید. در این آزمون، دو گروه Tempron و Duralay (آریادنت) اختلاف آماری معنی‌داری نداشتند (5/0P=)، ولی Acropars TRII با دو رزین دیگر اختلاف معنی‌دار داشت و TS آن به طور قابل توجهی کمتر بود (01/0P<). در آزمون بررسی ST، اختلاف بین همه گروه‌ها معنی‌دار بود (01/0P<). کمترین ST مربوط به Acropars TRII (7 دقیقه) و بیشترین مربوط به Tempron (53/9 دقیقه) بود. در آزمون بررسی PS خطی، فقط اختلاف بین Trim و Acropars TRII معنی‌دار بود (01/0P<)، ولی بین بقیه گروه‌ها اختلاف معنی‌دار نبود (05/0P<). پس از 120 دقیقه، روند انقباض در Trim و Tempron تقریباً متوقف شده بود، ولی این روند در دو رزین ‌دیگر به میزان کم ادامه داشت. در آزمون بررسی افزایش دما حین ‌پلیمریزیشن، اختلاف بین رزین‌ها معنی‌دار بود (05/0P<). متوسط بیشترین افزایش دما مربوط به Duralay و کمترین دما مربوط به Trim بود.
نتیجه‌گیری: در مطالعه حاضر، در مجموع رزین Trim بر بقیه رزین‌ها برتری داشت. Acropars TRII از نظر استحکام خمشی، ضعیفتر از بقیه بود و Duralay و Tempron به ترتیب بیشترین افزایش دما در هنگام پلیمریزیشن را نشان ‌دادند.


فریبرز امینی، غلام حسین رمضانی،
دوره 22، شماره 2 - ( 8-1388 )
چکیده

زمینه و هدف : آگاهی از میزان اثردستگاه‌های RME، Haas و Hyrax برروی ابعاد حفرات بینی متعاقب استفاده آنهادر درمان کراس بایت‌های خلفی، انتخاب نوع دستگاه‌ها را آسان‌تر می‌سازد. این مطالعه به منظور تعیین و مقایسه اثر دو دستگاه اکسپاندر سریع  Haasو Hyrax بر روی ابعاد حفرات بینی افراد تحت درمان که مبتلابه کراس بایت خلفی بودند انجام شد.

روش بررسی: تحقیق به صورت کارآزمایی بالینی و برروی سفالوگرام‌های تعداد30 بیمار و در دو گروه انجام شد. گروه اول شامل 14 نفر (8 دختر و 6 پسر) در سنین 2 12 سال که در درمان آنها از دستگاه Hyrax و گروه دوم شامل 16 نفر (9 دختر و 7 پسر) در سنین 6/1±11 سال که در درمان آنها ازدستگاه Haas استفاده گردیده بود. یافته‌ها در هر گروه با آزمون t-test Paired و در بین دو گروه با آزمونStudent t-test مورد قضاوت آماری قرار گرفت.

یافته‌ها: میانگین میزان اکسپانشن درهر دوگروه 2 9 میلی‌متر بود. میانگین فاصله عرض حفرات بینی (NC-CN) در گروه Hyrax از 94/1 2/29 میلی‌متر به 93/1 7/31 میلی‌متر (001/0=p) و در گروه Haas از 21/2 75/27 میلی‌متر به 26/2 35/29 میلی‌متر افزایش یافت (043/0=p). اثر دستگاه Hyrax در مقایسه با دستگاه Haas بر روی ابعاد حفره بینی بیشتر و این تفاوت از لحاظ آماری معنی‌دار بود (038/0=p).

نتیجه‌گیری: دستگاه اکسپاندر سریع Hyrax باعث افزایش بیشتری در ابعاد حفره بینی نسبت به دستگاه Haas می‌گردد.


فریبرز امینی، فر‌هاد ثبوتی، مهسا شریعتی، زینب نوشاد حقیقی،
دوره 24، شماره 2 - ( 2-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به کاربرد براکت‌های بازیافت شده در درمان‌های ارتودنسی و احتمال بالاتر بودن میزان آزاد سازی یون‌های فلزی در این نوع براکت‌ها و عوارض شناخته شده حاصل ازآن؛ این مطالعه به منظور بررسی تأثیر فرآیند بازیافت بر میزان یون‌های فلزی آزاد شده از براکت‌های ارتودنسی انجام گرفت.
روش بررسی: این تحقیق به روش تجربی و بر روی 80 براکت از نوع Discovery باند مستقیم ساخت شرکت Dentarum آلمان انجام گرفت. تمام نمونه‌ها به 2 گروه 40 تایی شامل 40 براکت نو (20 عدد برای یک هفته و 20 عدد برای 6 ماه) و 40 براکت بازیافتی (20 عدد برای یک هفته و 20 عدد برای
6 ماه) تقسیم شدند، سپس تعداد 20 عدد براکت از هر گروه به مدت یک هفته و شش ماه در بزاق مصنوعی ساخته شده، حاوی یک میکرون NaNHNO3 بافری با 7=pH درون تیوپ‌های پلی پروپیلن، در انکوباتور با دمایْ37 درجه سانتی‌گراد نگهداری شدند. ابتدا بعد از گذشت یک هفته، نیم میلی لیتر از محلول تیوپ‌های حاوی 20 براکت نو و 20 براکت بازیافتی (گروه‌های یک هفته‌ای) خارج و پنج مرتبه توسط دستگاه اسپکتروفتومتری؛ میزان عناصر نیکل، کروم وکبالت آنها بر حسب واحد ppb، اندازه‌گیری شد و سپس همین کاردر مورد 40 براکت نو و بازیافتی بعدی (گروه‌های 6 ماهه) بعد از گذشت 6 ماه انجام شد. در انتها داده‌های بدست آمده توسط دو آزمون Two way ANOVA مورد قضاوت آماری قرار گرفت.
یافته‌‌ها: آنالیز داده‌ها بعد از گذشت یک هفته‌، میزان یون‌های فلزی آزاد شده نیکل، کروم و کبـــالت را به ترتیب در بــراکت‌های نو و بازیافـــت شده برابر با 65/0، 40/1 و 75/0 ppb (Part per billion) و 142، 61/2، 43/1 ppb نشان داد، که اختلاف بین دو گروه نو و بازیافتی در مورد هر سه یون فلزی از نظر آماری معنی‌دار بود (001/0P<). بعد از 6 ماه، میزان یون‌های فلزی آزاد شده نیکل، کروم و کبالت به ترتیب در براکت‌های نو و بازیافت شده 1200، 4/3، 4/2 ppb و2330، 9/6، 8/10 ppb بود که اختلاف معنی‌داری بین دو گروه وجود داشت (001/0P<).
نتیجه‌گیری: استفاده از براکت‌های بازیافت شده در درمان‌های طولانی مدت ارتودنسی باعث افزایش آزادسازی یون‌های فلزی و (به خصوص نیکل) می‌شود. استفاده از این براکت‌ها در درمان‌های طولانی مدت ارتودنسی پیشنهاد نمی‌شود.


فریماه سرداری، مرجانه قوام نصیری، نسرین امینی، برهمن سبزواری،
دوره 25، شماره 3 - ( 4-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از مطالعه حاضر بررسی آزمایشگاهی استحکام باند برشی آمالگام به عاج با استفاده از 4 سیستم چسبنده عاجی بود.
روش بررسی: در این مطالعه تعداد 100 عدد دندان مولر انتخاب و پس از حذف مینا قرصی از عاج به ضخامت 3 میلی‌متر به دست آمد. هشتاد مورد از این قطعات با استفاده از آمالگام و 4 سیستم چسبنده (20=n) به ترتیب: گروه 1: Scotch Bond Multi-Purpose؛ گروه 2: One Coat Bond؛ گروه 3: PQ1 و
گروه 4: Panavia-F و 20 مورد با استفاده از آمالگام و وارنیش ترمیم شدند. سپس نمونه‌ها پس از ترمیم به مدت 24 ساعت در انکوباتور 37 درجه سانتی‌گراد قرار گرفتند و درنهایت استحکام باند برشی به روش Push out‌ اندازه‌گیری شد. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون‌های One Way ANOVA و Duncan مورد آنالیز قرار گرفتند.
یافته‌ها: میانگین استحکام باند برشی در گروه 1 معادل 9/8±03/21، در گروه 2 معادل 9±47/23، در گروه 3 معادل 8/8±16/13، در گروه 4 معادل 9/8±07/20 و در گروه 5 معادل 7/8±15/14 مگاپاسکال به دست آمد. نتایج آزمون آنالیز واریانس یک‌ طرفه نشان داد که بین گروه‌های تحت مطالعه تفاوت معنی‌دار آماری وجود داشت که براساس آزمون Duncan این تفاوت بین گروه‌های 1 و 3 (008/0P=)، گروه‌های 1 و 5 (019/0P=)، گروه‌های 2 و 5 (0008/0P=)، گروه‌های 4 و 3 (018/0P=) و گروه‌های 4 و 5 (042/0P=) از نظر آماری معنی‌دار بود.
نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که استحکام باند برشی در دندان‌هایی که توسط مواد ترمیمی و One Coat Bond به عنوان سیستم چسبنده ترمیم شده‌اند بیشتر از سایر سیستم‌های چسبنده بوده است.


امید امینیان، زهرا بنفشه آل محمد، خسرو صادق نیت حقیقی،
دوره 26، شماره 2 - ( 2-1392 )
چکیده

  زمینه و هدف: با توجه به تفاوت شیوع کمر درد در دندانپزشکان کشور‌های مختلف و عدم وجود گروه شاهد در اکثر مطالعات گذشته، هدف از این مطالعه مقایسه کمر درد و عوامل مؤثر بر آن در دندانپزشکان با داروسازان مرد، برای تعیین میزان ارتباط شغل دندانپزشکی و ایجاد کمر درد بود.

  روش بررسی: در این مطالعه مقطعی، با استفاده از پرشسنامه نوردیک، 261 دندانپزشک مرد با 193 داروساز مرد که حداقل یک سال به حرفه دندانپزشکی عمومی یا داروسازی اشتغال داشته و سابقه بیماری‌های مزمن بافت همبند یا ترومای منجر به شکستگی در ستون فقرات نداشتند، با استفاده از آزمون‌های آماری Chi- square ، T-test و رگرسیون لجستیک مورد مقایسه قرار گرفتند.

  یافته‌‌ها: ابتلا به کمر درد در 12 ماه گذشته در دندانپزشکان مرد %8/54 و در داروسازان مرد %3/36 بود (001/0> P ). در آزمون آماری رگرسیون لجستیک، پس از تعدیل (adjustment) برای متغیر‌های شغل، سن، نمایه توده بدنی، مصرف سیگار، سال‌های اشتغال به کار و میانگین ساعات کاری هفته، بین شغل دندانپزشکی و ابتلا به کمر درد، با نسبت شانس برابر با 54/2 ارتباط آماری معنی‌داری مشاهده شد (001/0> P ).

  نتیجه‌گیری: اشتغال به حرفه دندانپزشکی در جنس مذکر، مستقل از سن، نمایه توده بدنی، مصرف سیگار، سال‌های اشتغال به کار و میانگین ساعات کاری هفته، مرتبط با ابتلا به کمر درد می‌باشد.


شراره موسوی زاهد، کمال امینی، مریم زارع جهرمی،
دوره 28، شماره 1 - ( 2-1394 )
چکیده

  زمینه و هدف: برای اطمینان از موفقیت درمان کانال ریشه، میکروبیوتای اندودنتیک باید به طور مؤثری کاهش یابند. اخیراً وسایل شستشو دهنده مختلفی با هدف بهبود بخشیدن به سطح ضد عفونی کانال ریشه معرفی شده‌اند. هدف از این مطالعه ارزیابی اثر شویندگی RinsEndo در کاهش انتروکوکوس فکالیس در مقایسه با روش شستشو با سرنگ دستی در کانال‌های ریشه عفونی شده بود.

  روش بررسی: 60 دندان قدامی تک کاناله کشیده شده، توسط میکروب انتروکوکوس فکالیس آلوده شدند و به 3 گروه شستشو با RinsEndo ، سرنگ شستشوی دستی و کنترل تقسیم شدند. میزان کلونی انتروکوکوس فکالیس در هر 3 گروه قبل و بعد از شستشو در محیط کشت اندازه‌گیری شد. نتایج به دست آمده توسط آنالیز واریانس و آزمون Kruskal Wallis مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

  یافته‌ها: میانگین رشد انتروکوک فکالیس بعد از شستشو، در گروه شستشو با سرنگ دستی 103×(33/1 ± 50/3) CFU ، در گروه شستشو با RinsEndo ، 103×(36/1 ± 04/2) و در گروه کنترل 106 × (11/0 ± 11/6) بود . کاهش انتروکوک فکالیس بعد از شستشو در هر 3 گروه به صورت معنی‌داری اتفاق افتاد (001/0 P< ). میزان کاهش در گروه‌های شستشو با سرنگ دستی و RinsEndo به صورت معنی داری بیشتر از گروه کنترل (001/0 P< ) و در گروه شستشو با RinsEndo به صورت معنی‌داری بیشتر از گروه شستشو با سرنگ دستی بود (001/0 P< ) .

  نتیجه‌گیری: شستشو با دستگاه RinsEndo در حذف انتروکوک فکالیس از کانال ریشه مؤثرتر از شستشو با سرنگ دستی بود.


پویان امینی شکیب، ترانه موحد، هومن کشاورز،
دوره 28، شماره 3 - ( 7-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از راه‌های دستیابی به آموزشی با کیفیت، انتخاب روش مناسب یاددهی- یادگیری توسط اساتید است. این مطالعه با هدف بررسی میزان رضایت دانشجویان دندانپزشکی از کاربرد ترکیبی روش‌های سخنرانی و کار در گروه‌های کوچک در مقایسه با کاربرد شیوه سخنرانی برای تدریس واحد پاتولوژی عمومی نظری در دانشکده دندانپزشکی بابل انجام شد.

روش بررسی: این مطالعه در نیمسال دوم سال‌های تحصیلی 91-90 و 92-91 انجام شد. در سال 91 (گروه مداخله، میزان پاسخ=92%)، تدریس واحد پاتولوژی عمومی نظری به صورت ترکیبی از روش‌های کار در گروه‌های کوچک و سخنرانی و در سال 92 (گروه شاهد، میزان پاسخ=81%)، تنها به شیوه سخنرانی صورت گرفت. برای ارزیابی میزان رضایت دانشجویان از روش تدریس از پرسشنامه‌ای بدون نام و خود- ایفا استفاده شد. برای مقایسه میانگین امتیاز کل رضایت (عددی از 18 لغایت 90) بین دو گروه از T-test استفاده شد.

یافته‌‌ها: مقایسه میانگین امتیاز کل بین دو گروه نشان داد که رضایت دانشجویان از روش تدریس ترکیبی به طور معنی‌داری بالاتر است (001/0P<). مقایسه میانگین امتیاز کل بین دو جنس، به صورت جداگانه در هر یک از گروه‌ها، هیچ تفاوت معنی‌داری را نشان نداد (63/0=P و 87/0=P به ترتیب در گروه ترکیبی و گروه سخنرانی).

نتیجه‌گیری: ترکیب سخنرانی با روش‌های دیگر تدریس نظیر کار در گروه‌های کوچک می تواند منجر به افزایش رضایتمندی دانشجویان علوم پزشکی در حیطه یادگیری شود. نتایج مطالعه حاضر در رابطه با تدریس واحد پاتولوژی عمومی نظری به دانشجویان دندانپزشکی، تأیید کننده این نظریه است.


فرشته بقائی نائینی، شیوا گندمی، پویان امینی شکیب، نازنین مهدوی، منیر مراد زاده، محمد جواد خرازی فرد، مائده قربان پور،
دوره 31، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: سازمان جهانی بهداشت (WHO= World health organization) در سال 1978 تعریف هیستوپاتولوژیکی را جهت تشخیص OLP (oral lichen planus) ارائه داد. مطالعات قبلی نشان دادند که این معیارها از پایایی کافی برخوردار نیستند. در سال 2003 معیارهای modified WHO توسط
van der Meij و همکاران ارائه شد که شامل معیارهای تجدید نظر شده بالینی و هیستوپاتولوژیک می باشد. هدف از این مطالعه بررسی پایایی درون مشاهده گر و بین مشاهده گر در ارزیابی هیستوپاتولوژیک  OLPبر اساس معیارهای  modified WHO بود.
روش بررسی: 55 لام میکروسکوپی که لیکن پلان و ضایعات لیکنوئیدی دهان در تشخیص بالینی آن‌ها مطرح بوده است، در 2 فاز اجرایی، با فاصله 3 ماه در اختیار 6 مشاهده‌گر قرار گرفت تا بر اساس معیارهای هیستوپاتولوژیک modified WHO، یکی از تشخیص‌های OLP و یا compatible with OLP را انتخاب کنند، سپس با اطلاعات حاصل، پایایی بین مشاهده‌گر و درون مشاهده‌گر از طریق آنالیزهای Kappa و ضریب تکرار پذیری (Repeatability coefficient) محاسبه شد.
یافته‌ها: نتایج این مطالعه نشان می‌دهد که پایایی معیارهای modified WHO در بررسی بین مشاهده‌گر، قوی (77/0) و در بررسی درون مشاهده‌گر، متوسط تا قوی (82/0-58/0) می‌باشد.
نتیجه‌گیری: در این مطالعه پایایی درون مشاهده‌گر و بین مشاهده‌گر در ارزیابی هیستوپاتولوژیک OLP بر اساس معیار‌های modified WHO، در مقایسه با نتایج مطالعات دیگر در مورد معیار‌هایWHO، قوی‌تر می‌باشد، اما پیشنهاد جایگزین کردن این معیارها با معیارهای WHO نیاز به مطالعات بیشتر با تعداد نمونه بیشتر و مقایسه این دو تکنیک با یکدیگر دارد.

پونه محمودی، کیومرث امینی، پرویز امینی،
دوره 32، شماره 1 - ( 4-1398 )
چکیده


زمینه و هدف: کاندیدا، پاتوژن فرصت طلبی است که در افراد با سیستم نقص ایمنی و تضعیف شده ایجاد بیماری می‌کند. بیماری‌های پریودنتال، حالت التهابی و مخرب کمپلکس دندانی- لثه‌ای است که رشد بیوفیلم ناشی از گونه‌های کاندیدا گلابراتا، پاراپسیلوزیس و تروپیکالیس نسبت به کاندیدا آلبیکنس در آن کمتر است. جلبک قهوه‌ای سارگاسوم به علت داشتن منشاء طبیعی نسبت به داروهای شیمیایی سازگاری بیشتری باانسان دارد و عوارض جانبی کمتری ایجاد می‌کند. هدف مطالعه حاضر بررسی مولکولی گونه‌های کاندیدا جدا شده از عفونت‌های پریودنتال و تأثیر عصاره جلبک قهوه‌ای Sargassum glaucescens بر بیان ژن تشکیل دهنده بیوفیلم با روش Real-Time-PCR بود.
روش بررسی: نمونه‌های دهانی عفونت پریودنتال از بیماران مراجعه کننده جمع آوری شد. جهت ایزولاسیون گونه‌های کاندیدا از نمونه‌ها روی محیط سابورو دکستروز آگار حاوی کلرامفنیکل (SDAc) کشت شد. از کلنی‌های رشد یافته با روش کیت و پرل شیشه‌ای استخراجDNA  انجام شد. کلنی‌های رشد یافته با پرایمرهای اختصاصی به روش PCR-RFLP شناسایی گردید. به منظور شناسایی بیان ژن‌های als در ایزوله‌های کاندیدا استخراج RNA با روش فنل- کلروفرم و پرل شیشه‌ای و برای ارزیابی تأثیر عصاره سارگاسوم گلسیسنس از دستورالعمل CLSI-M27-A2 استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج حاصل نشان داد که میزان بیان ژن als در عفونت پریودنتال در سنین مختلف نسبت به سایر ژن‌ها بیشتر است. نقش دیگر  alsدر تشکیل بیوفیلم کاندیدا آلبیکنس است. حداقل غلظت مهارکنندگی رشد قارچ توسط عصاره جلبک 256 میکروگرم بر میلی لیتر بود. سارگاسوم گلوسنس حدود 62% بیان ژن als را در نمونه‌های مورد بررسی کاهش داد.
نتیجه‌گیری: سارگاسوم گلوسنس دارای ویژگی‌های خاص فارماکولوژیک و اثرات ضد قارچی و ضد میکروبی قابل توجهی است. بررسی نتایج با روش
Real Time PCR نشان داد که بیان ژن als در ایزوله‌های تحت مطالعه تیمار شده با عصاره جلبک سارگاسوم نسبت به ایزوله‌های تیمار نشده پایین‌تر بوده و نشان دهنده نقش مثبت عصاره در کاهش بیان ژن مولد بیوفیلم در ایزوله‌ها بود.
 

پویا جنتی، محمد ابراهیمی ساروی، تهمینه بامدادیان، فرهاد ثبوتی، سحر چپرلی، جمشید یزدانی چراتی، نسرین خاکی، صهبا امینی، عباس مسگرانی،
دوره 32، شماره 4 - ( 11-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از مهم‌ترین چالش‌های دندانپزشکان، تحویل روکشی با مارژینال فیت و مارژینال گپ مناسب به بیمار است. تراش ۱۳۵ درجه مزایایی چون سهولت تکنیکی و ثبت مناسب خط خاتمه تراش دارد. علی‌رغم این مزایا، تحقیقات گسترده‌ای بر روی این نوع تراش انجام نشده است. لذا بر آن شدیم تا در این مطالعه تراش ۱۳۵ درجه را با چمفر عمیق از نظر تطابق مقایسه نماییم.
روش بررسی: بر روی دو دندان مولر اول مندیبل با نسج تاجی سالم و اندازه مشابه، تراش چمفر عمیق و تراش ۱۳۵ درجه انجام شد. از هر دو دندان قالب تهیه شد و از روی هر دای، ۳۰ عدد روکش ساخته شد. نمونه‌های آغشته به fit checker توسط universal testing machine تحت نیروی ۴۰ نیوتن به مدت ۳ دقیقه قرار گرفتند و زیر لوپ با بزرگنمایی ۴۰ برابر در سه نقطه از هر بعد اندازه‌گیری و ثبت شدند. جهت آنالیز داده‎ها و مقایسه تطابق تراش‎ها از آزمون‎های آماری Kolmogorov-Smirnov و Wilcoxon در SPSS version24 استفاده گردید.
یافته‌ها: میانگین مارژینال فیت در تراش چمفر عمیق ۵۴۱۷/۴۸ میکرون و در تراش ۱۳۵ درجه ۳۳۳۳/۵۵ میکرون به دست آمد. مارژینال گپ، برای تراش چمفر عمیق ۴۸۳۳/۲ میکرون و برای تراش ۱۳۵ درجه ۰۰۸۳/۱ میکرون بود. P-value برای مارژینال گپ ۰۵۰/۰ بود که نشان دهنده وجود تفاوت معنی‌داری میان برتری تراش ۱۳۵ درجه بر تراش چمفر عمیق است. در مورد مارژینال فیت، P-value بالای ۰۵/۰ بود و برتری تراش 135 درجه از این حیث معنی‌دار نبود.
نتیجه‌گیری: تراش ۱۳۵ درجه بر چمفر عمیق از نظر مارژینال گپ برتری معنی‌دار داشت (05/0P≤). علی‌رغم اینکه تراش ۱۳۵ درجه بر چمفر از نقطه نظر مارژینال فیت نیز برتری داشت اما این تفاوت معنی‌دار نبود.
 

محدثه بغدادچی، الهام سیاسی تربتی، کیومرث امینی،
دوره 33، شماره 1 - ( 5-1399 )
چکیده

زمینه وهدف: بیماری پریودنتیت (periodontitis) یکی از عواملی است که باعث آسیب زدن به لثه‌ها و ساختارهای نگه دارنده‌ دندان‌ها می‌شود. پروتئین ماتریکس‌ متالوپروتئینازیک (Matrix-metallo-proteinase)، به عنوان کلاژناز بینابینی شناخته شده و کلاژناز فیبروبلاست(Fibroblast)  آنزیمی است که در انسان توسط ژن MMP-1 کد گذاری می‌شود. هدف از این مطالعه بررسی پلی‌مورفیسم 1G/2G در ژن MMP-1 و ارتباط آن با بیماری پریودنتال در جمعیت ایرانی بود.
روش بررسی: در این پژوهش 50 نفر بیمار مبتلا به بیماری پریودنتال و 50 نفر به عنوان گروه کنترل از شهر کرمان انتخاب شدند. DNA از نمونه‌ خون افراد با استفاده از کیت استخراج شد. پرایمرهای مورد نظر توسط سایت NCBI کنترل شدند. سپس با تکنیک Tetra arms PCR تکثیر پلی‌مورفیسم موردنظر انجام شد. در مرحله بعد نمونه‌ها بر روی ژل الکتروفورز منتقل و بررسی انجام پذیرفت. نتایج با نرم افزار SPSS آنالیز شد (83/0P<). در این تحقیق از آزمون T-test یا همان  Chi- (X2) Squerاستفاده شده است.
یافته‌ها: درصد ژنوتیپ 1G/1G در گروه بیمار 8% و در مقابل برای گروه کنترل 0%، درصد ژنوتیپ 2G/2G برای گروه بیمار 24% و برای گروه کنترل 18% و در نهایت درصد ژنوتیپ 1G/2G برای گروه بیمار 68/0% و گروه کنترل 82% گزارش شده است. نتایج Tetra-arms PCR ژنوتایپینگ نمونه‌ها با روش تعیین توالی تآیید شدند.
نتیجه‌گیری: یافته‌ها حاکی از آن است که در این پژوهش MMP-1-1607 1G/2G (rs1799750) با بیماری پریودنتال در جمعیت ایرانی رابطه معنی‌داری وجود ندارد. بهتر است برای تأیید نتایج نمونه‌گیری از نقاط مختلف ایران با تعداد نمونه‌های بیشتری انجام پذیرد.

پدرام عابدی، میثم میرزایی، صهبا امینی، محمد مهدی نقیبی سیستانی،
دوره 33، شماره 4 - ( 11-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: استخراج اطلاعات در مورد وضعیت مال‌ اکلوژن و سلامت دهان در کودکان نابینا به منظور برنامه ‌ریزی ارائه آموزش‌های ویژه در مراکز آموزشی بسیار حائز اهمیت است. از این رو هدف از این مطالعه بررسی وضعیت مال ‌اکلوژن و سلامت دهان را در کودکان و نوجوانان نابینا در استان مازندران بود.
روش بررسی: جامعه مورد مطالعه حاضر شامل 150 نفر از کودکان و نوجوانان نابینا 10 تا 18 سال بود که در سال 1398 به منظور شرکت در این مطالعه به مراکز دولتی (شامل بهزیستی) و خصوصی شهرستان‌های ساری، بابل، فریدون کنار و بابلسر استان مازندران مراجعه کرده بودند. اطلاعات مربوط به وضعیت ‌اکلوژن فک، شاخص‌ بهداشت دهان (OHI-S) و شاخص DMFT افراد از طریق معاینه بالینی استخراج شد. از آزمون‌های ANOVA و Chi-square جهت نحلیل دادها در نرم افزار SPSS23 استفاده شد.
یافته‌ها: میانگین (انحراف معیار) DMFT نابینایان (67/4±) 25/10 بود. وضعیت بهداشت دهان  (OHI_S)%16 شرکت کنندگان خوب، 82% متوسط و %2 ضعیف بود. میان دختران و پسران از نظر وضعیت بهداشت دهان تفاوت معنی داری وجود نداشت (5/0=P). همچنین در ارتباط با وضعیت اکلوژن، 8/35% مال ‌اکلوژن کلاس I، 8/29% مال ‌اکلوژن کلاس II و 6/14% مال ‌اکلوژن کلاس III داشتند. مال اکلوژن کلاس II در دختران و کلاس I در پسران شایع‌تر بود (01/0P=).
نتیجه‌گیری: کودکان و نوجوانان نابینای ساکن استان مازندران پوسیدگی دندانی و همچنین میزان ناهنجاری‌های اکلوزالی فراوانی داشتند. رسیدگی به نیازهای دهان و دندان نابینایان می بایست در اولویت سیاست گذاران سلامت در استان قرار گیرد.

الهام سیاسی تربتی، نفیسه توکلی، کیومرث امینی،
دوره 33، شماره 4 - ( 11-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: پریودنتیت یک بیماری چند عاملی التهابی در بافت‌های دندان است. عوامل متعدد ژنتیکی و فاکتورهای محیطی در بروز این بیماری نقش دارند. ارتباط کمبود ویتامین D و ریسک ابتلا به بیماری پریودنتیت مشخص شده است. هدف این مطالعه بررسی ارتباط بین پلی مورفیسم rs7975232 در ژن گیرنده ویتامین D با بیماری پریودنتیت در 100 نمونه (افراد مبتلا به پریودنتیت و افراد سالم) بود.
روش بررسی: نمونه‌های خون از 50 نفر بیمار و 50 نفر به عنوان گروه کنترل جمع‌ آوری شد و با استفاده از کیت، استخراج DNA از نمونه‌‌ها انجام شد. ژنوتایپینگ با روشTetra Arms PCR  انجام شد. با استفاده از روش تعیین توالی نتایج ژنوتایپینگ با روش Tetra Arms-PCR تأیید شد. سپس آنالیز آماری با نرم افزار SPSS نسخه 20 و تست فرضیه آزمون T انجام شد.
یافته‌ها: فراوانی ژنوتیپ‌های AA، AC و CC به ترتیب در گروه بیمار 25 نفر (%50)، 14 نفر (28%) و 11 نفر (22%) و در گروه کنترل، 26 نفر (52%)، 16 نفر (%32) و 8 نفر (16%) بود. ژنوتیپ AA فراوان ترین ژنوتیپ در گروه‌های بیمار و کنترل بود. آنالیز اماری هیچ ارتباط معنی‌داری را بین این پلی مورفیسم با بیماری پریودنتیت در نمونه‌های مورد مطالعه نشان نداد (67/0=P).
نتیجه‌گیری: این نتایج نشان داد بین حضور پلی مورفیسم rs7975232 در ژن گیرنده ویتامینD  و ایجاد بیماری پریودنتیت در نمونه‌های مورد مطالعه ارتباطی وجود ندارد. برای تأیید نتایج این مطالعه انجام تحقیقات جامع‌تر با تعداد نمونه بیشتر و جمعیت‌های متفاوت پیشنهاد می‌گردد.

فاطمه همتی، منصور بیات، کیومرث امینی،
دوره 34، شماره 0 - ( 3-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به مشکلات و عوارض روز افزون استفاده از مواد ضد باکتریایی شیمیایی و همچنین مقاومت آنتی بیوتیکی که از مهم‌ترین معضلات پیش روی جوامع انسانی است، هدف از این مطالعه آن است که به بررسی مولکولی ژن بیوفیلم باکتری‌های احیا کننده سولفات Sulphate-reducing bacteria (SRB) جدا شده از عفونت پریودنتال بیماران و تاثیر عصاره گیاهی آلوئه‌ورا بر بیان آن با روش Real time-PCR بپردازد.
روش بررسی: به منظور انجام این مطالعه آزمایشگاهی از 100 نفر شامل 50 بیمار و 50 فرد سالم توسط پریودونتیست نمونه برداری شد. پس از شناسایی باکتری‌های احیا کننده سولفات توسط تست‌های بیوشیمیایی و محیط اختصاصی، اثر عصاره آلوئه‌ورا بر آن‌ها مورد بررسی قرار گرفت. بیان ژن BFR در برابر ژن خانه دار توسط آزمون Real time-PCR و با استفاده از روش آماری t-test تعیین گردید.
یافته‌ها: داده‌ها نشان داد که 12 سویه باکتری احیا کننده سولفات از نمونه‌ها جدا سازی شد، که 5 نمونه دارای ژن (bfr) بودند و بیان ژن آن‌ها توسط ژل آلوئه‌ورا به طرز معنی‌داری کاهش یافت (05/0P<).
نتیجه‌ گیری: داده‌های این مطالعه در اثبات اثرات ضد بیوفیلمی و ضد باکتریایی عصاره آلوئه‌ورا نشان داد که بیان ژن هدف کاهش یافته است. این ماده می‌تواند به عنوان جایگزینی برای مواد شیمیایی در بهداشت دهان و دندان به کار رود.

نوشین خندان دزفولی، مجید صادق پور، مژگان سرابی نوبخت، الهام استبرقی، کیومرث امینی،
دوره 34، شماره 0 - ( 3-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: پریودنتیت یک بیماری عفونی شایع و التهابی است که باعث تخریب بافت‌های نگهدارنده دندان و متعاقب آن از دست رفتن دندان می‌شود. پریودنتال، بیماری‌ چند میکروبی و چند عاملی بوده و باکتری‌های مهم بی‌هوازی در عفونت پریودنتیت نقش دارند. TGF-1β یکی ازفاکتورهای رشد و سایتوکاین ضد التهابی است که در ترمیم ضایعات پریودنتال نقش تعیین کننده دارد. هدف از این مطالعه استفاده از روش
Tetra Arms-PCR با حساسیت و ویژگی بالا برای بررسی پلی مورفیسم ژنومی در بین نمونه‌های دهانی و نشان دادن ارتباط بین TGF-1β و بیماری پریودنتال بود.
روش بررسی: مطالعه حاضر به صورت موردی شاهدی در بخش پریودنتولوژی دانشکده دندانپزشکی کرمان انجام شد. از بین 100 نفر نمونه شامل 50 نفر سالم و50 نفر مبتلا به عفونت پریودنتال میکروبی نمونه‌ گیری صورت گرفت. ژنوتایپ با استفاده از DNA استخراج شده از خون افراد بیمار باروش  Tetra Arms-PCR بررسی شد تا ارتباط بین پلی مورفیسم ژنومیTGF-1β و بیماری پریودنتیت مشخص گردد. آنالیز آماری با
نرم افزار
SPSS19 و با روش ANOVA یک طرفه (one way Anova) انجام شد.
یافته‌ها: تمامی نمونه‌ها کشت مثبت بوده و بیش از 65% از باکتری‌های جدا شده بی‌هوازی مطلق بود. باکتری‌های حاصله شامل: پورفیروموناس، فوزوباکتریوم، پپتواسترپتوکوک، پره ووتلا بی‌هوازی بود. نتایج حاصل از Tetra Arms-PCR  پس از انجام سکانسینگ فراوانی ژنوتیپ (25%)CC ، (%20)CT ، (%5)TT  بود. درصد گروه کنترل (20%)CC ، (%24) CT، (%6)TT  و فراوانی آلل های   C و  T در گروه بیمار70% و 30% و در گروه کنترل63% و %37 بود که تفاوت معنی‌داری بین دو گروه نبود (P=83/0).
نتیجه‌ گیری: با توجه به نتایج این مطالعه و بکارگیری شرایط بی‌هوازی، باکتری‌های بی‌هوازی اجباری را می‌توان از نمونه‌های بالینی عفونت‌های حفره دهان جدا کرد و با انجام Tetra Arms-PCR مشاهده گردید که ارتباط معنی‌‌داری  بین پلی مورفیسم ژنومیTGF-1β  و بیماری پریودنتیت وجود نداشت و تفاوت معنی‌داری  نیز در فراوانی آلل‌ها و ژنوتیپ‌ها در بین دو گروه کنترل و بیمار مشاهده نشد.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb