زمینه و هدف: لامپهای هالوژنه از کاربردیترین دستگاههای تابش در دندانپزشکی میباشند. دستگاههای تابش جدید ازجمله دیودهای منتشر کننده نور, اخیرأ به بازار عرضه شده است. یکی از عوارض جانبی پلیمریزاسیون نوری، افزایش دما است که اگر از حد مشخصی بیشتر شود، تهدید و خطری برای سلامتی پالپ محسوب میشود. در این افزایش دما علاوه بر نوع دستگاه، نوع کامپوزیت مورد استفاده نیز ممکن است تأثیر داشته باشد. هدف از این مطالعه ارزیابی میزان افزایش دما در دو نوع کامپوزیت دندانی، پلیمریزه شده با دو نوع دستگاه تابشی با روشهای مختلف تابش بود.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی دو نوع کامپوزیت هیبرید (Tetric Ceram) ونانوفیلد (Filteke Supreme) با رنگ A۲ و دو دستگاه تابشی هالوژنه، Coltolux ۵۰ با توان تابشی mW/cm۲۳۵۰ وOptilux ۵۰۱ با توان تابشی mW/cm۲۱۰۳۰-۱۰۰ و یک دستگاه تابشی دیود Ultralume-۲ با شدت تابشی mW/cm۲۶۲۰ استفاده شد. Optilux ۵۰۱با دو نوع روش تابشی استاندارد وRamp مورد استفاده قرار گرفت. ۵ نمونه از هر کامپوزیت در قالبی با ابعاد مشخص قرار داده شد و تحت تابش با دستگاههای تابشی مختلف قرار گرفتند. میزان تغییرات دمایی، توسط ترموکوپل نوع K اندازهگیری شد. دادههای به دست آمده توسط تحلیل واریانس یک طرفه و دو طرفه وآزمون مقایسه چندگانه توکی مورد بررسی آماری قرار گرفتند. ۰۵/۰P< به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد.
یافتهها: نوع دستگاه و روش تابش نور در کامپوزیت تتریک سرام از نظر افزایش دمای کلی و ناشی از تابش تفاوتهای معنی داری داشت (بیشترین مقدار دردستگاه هالوژنه با توان بالا با روش تابشی استاندارد ودستگاه LED و کمترین مقدار در دستگاه هالوژنه با توان پایین)؛ ولی افزایش دمای ناشی از واکنش، اختلاف معنی داری نشان نداد. در کامپوزیت سوپریم نیز افزایش دمای کلی و ناشی از تابش مانند کامپوزیت تتریک سرام بود؛ ولی در افزایش دمای ناشی از واکنش، تنها بین دستگاه هالوژنه توان بالای Ramp و دستگاه هالوژنه توان پایین اختلاف معنی دار به دست آمد. نوع کامپوزیت در حداکثر افزایش دمای کلی، ناشی از تابش و ناشی از واکنش تأثیر معنی داری داشت و کامپوزیت تتریک سرام مقادیر بیشتری نسبت به سوپریم نشان داد. در مورد زمان رسیدن به حداکثر دمای ناشی از واکنش بین دستگاهها و روشهای مختلف تابش در هر دو نوع کامپوزیت تتریک سرام و سوپریم تفاوتهای معنی داری به دست آمد (در دستگاه هالوژنه با توان بالا با روش استاندارد، کمترین زمان و در دستگاه هالوژنه توان بالا با روش Ramp، بیشترین زمان بود). نوع کامپوزیت نیز در زمان رسیدن به حداکثر دمای ناشی از واکنش تأثیر معنی داری داشت و در کامپوزیت سوپریم بیشتر از تتریک سرام بود.
نتیجهگیری: بر طبق یافتههای مطالعه حاضر، دستگاه تابشی هالوژنه با توان بالا و دیود منتشر کننده نور آبی در طی پلیمریزاسیون کامپوزیتهای دندانی حرارت قابل ملاحظهای ایجاد میکنند که احتمال دارد به پالپ دندان صدمه برسانند.
روش بررسی: در این تحقیق تجربی آزمایشگاهی از دو دستگاه هالوژنه Coltolux ۵۰ با توان تابش mW/cm۲ ۳۳۰ و Optilux ۵۰۱ با توان تابش mW/cm۲ ۱۰۳۰- ۱۰۰ و یک دستگاه LED با توان تابش mW/cm۲ ۶۲۰ استفاده شد. دستگاه هالوژنه Optilux ۵۰۱ با دو روش پخت استاندارد و Ramp مورد استفاده قرار گرفت. در روش پخت استاندارد از توان mW/cm۲ ۸۲۰ و در روش Ramp از توان mW/cm۲ ۱۰۳۰- ۱۰۰ استفاده شد. آزمایشها بر روی دو نوع کامپوزیت هایبرید (Tetric ceram) و نانوفیلد (Filteke supreme) انجام شد. از هر کامپوزیت سه نمونه با روشهای مختلف پخت شد، سپس درجه تبدیل آنها به روش FTIR اندازهگیری گردید. دادهها توسط آزمونهای واریانس یک طرفه و دو طرفه و مقایسه چندگانه توکی موردتجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. ۰۵/۰P< به عنوان سطح معنیداری در نظر گرفته شد.
یافتهها: کامپوزیت هایبرید تتریک سرام درجه تبدیل بالاتری نسبت به کامپوزیت نانوفیلد سوپریم نشان داد. Optilux ۵۰۱ و LED تأثیر معنیداری در DC تتریک سرام نداشت، ولی Coltolux ۵۰ پلیمریزاسیون پایینتری ایجاد کرد. میزان درجه تبدیل کامپوزیت تتریک سرام در همه دستگاهها به طور معنیداری بیشتر از سوپریم بود (۰۵/۰P<). سوپریم در روشهای مختلف پخت تفاوت معنیداری در DC نداشت.
نتیجهگیری: بر طبق یافتههای این مطالعه درجه تبدیل در کامپوزیت هایبرید بیشتر از نانوفیلد بود. دستگاههای هالوژنه با شدت بالا و همچنین دستگاه LED به طورمعنیداری باعث بهبود درجه تبدیل کامپوزیت هایبرید در مقایسه با دستگاه کانونشنال Coltolux ۵۰ میشوند.
روش بررسی: ۴۰ دندان انسیزور دائمی کشیده شده و سالم انتخاب شدند و سطح مینایی دندانها با یک ژل اسید فسفریک به مدت ۲۰ ثانیه اچ شده و به مدت ۳۰ ثانیه با جریان آب شسته و تا رسیدن به سطح گچی خشک شدند. در این مرحله دندانها به صورت تصادفی به ۴ گروه درمانی ۱۰تایی تقسیم شدند:
۱- سیلنت نوری Deguseal از کارخانه Degussa برروی سطح مینا اچ شده به عنوان گروه کنترل قرار گرفت.
۲- سطح اچ شده با یک لایه بزاق و سپس پرایمر و سیلنت نوری پوشانده شد و پس از ۱۰ ثانیه پرایمر، Scotchbond Multe-Purpose از کارخانه ۳M برروی سطح قرار گرفت و با پوار هوا پخش شد، سپس سیلنت نوری بکار رفت.
۳- سطح اچ شده با برس مویی آغشته به آب مرطوب گشته و سپس پرایمر پوشانده شد و سیلنت نوری بکار رفت.
۴- سیلنت روی مینای اچ شده و آلوده به بزاق و رطوبت بکار رفت. سپس کلیه دندانها طی مراحلی جهت مشاهده توسط SEM آماده شدند. در بزرگنمایی
۱۴۰۰ ´در ۴ ناحیه به صورت تصادفی تگها شمارش گشتند. تجزیه و تحلیل دادهها توسط آنالیز واریانس یک طرفه انجام شد.
یافتهها: نتایج این مطالعه نشان داد که پرایمر سبب نفوذ سیلنت در دندانهای آلوده به بزاق شد، ولی تگها از نظر تعداد و شکل قابل قیاس با گروه شاهد نبودند (۰۰۱/۰P<). در گروهی که پرایمر در سطح مرطوب بکار رفت، تگها شکل منظم داشته و از نظر تعداد نیز با گروه شاهد برابری میکردند (۰۵/۰P>). درصورت کاربرد سیلنت روی سطح مینای آلوده تگ رزینی تشکیل نشد.
نتیجهگیری: کاربرد پرایمر تا حدودی حساسیت سیلنت را به آلودگی بزاق کاهش میدهد ولی تعداد و شکل تگها تغییر مییابد و تعداد تگها کم میشود. بنابراین هنگامی که ایزولاسیون دقیق امکان پذیر نیست، کاربرد پرایمر تاحدی سودمند است اما ایزولاسیون در مورد سیلنت تراپی تأکید میشود.
صفحه ۱ از ۱ |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی میباشد.
طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق
© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0
Designed & Developed by: Yektaweb