جستجو در مقالات منتشر شده


۱۲ نتیجه برای رکن

امیررضا رکن، مژگان پاک نژاد،
دوره ۹، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۷۵ )
چکیده

در طی یک مطالعه دو ساله شاخصهای سلامت در یک ایمپلنت شامل P.P.D و P.A.L و BI و GI مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتند. شاخصهای فوق در زمانهای شروع مطالعه (صفر)، شش ماهه، یکساله و دو ساله اندازه گیری شده و با هم مقایسه شدند. نتیجه این مطالعه حاکی از کم شدن P.P.D در سال دوم نسبت به سال اول و نیز کاهش میزان P.A.L در سال دوم نسبت به سال اول می باشد که نشانه موفقیت و سلامت ایمپلنت در یک دوره دو ساله پس از دریافت پروتز می باشد.


امیررضا رکن، فریده گرامی پناه،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۷۷ )
چکیده

یک بیمار مرد ۴۸ ساله به منظور بازسازی دندانهای از دست رفته در ناحیه قدامی فک پائین توسط ایمپلنت با دو عدد فیکسچر برانمارک مورد درمان قرار گرفت. وجود عفونت باقیمانده در محل دندانهای کشیده شده باعث شد تا یکی از ایمپلنت ها در حین مرحله دوم جراحی بیرون آورده شود. در ادامه درمان دو عدد فیکسچر ITI) Bonefit) در دو طرف ایمپلنت برانمارک گذاشته شد و پروتز نهائی بصورت استفاده از دو فیکسچر ITI و یک فیکسچر برانمارک بصورت متصل به یکدیگر بصورت پیچی و سمان شونده طراحی و ساخته شد.


امیررضا رکن، ایمان طباطبایی،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۷۸ )
چکیده

این مطالعه به منظور تعیین دوز مناسب تتراسیکلین سیستمیک برای درمان پریودنتیتهای پیشرفته انجام شد؛ به همین منظور چهار گروه بیمار با عنوان گروه شاهد (بدون مصرف دارو)، گروه اول با مصرف (یک گرم در روز) تتراسیکلین به مدت ۲ هفته، گروه دوم به مدت ۳ هفته و گروه سوم به مدت ۴ هفته انتخاب شدند. همراه مصرف دارو برای بیماران، جرمگیری، (Root Planing (RP و جراحی انجام شد و شاخصهای PPD و CAL و BI و GI و PI اندازه گیری و با یکدیگر مقایسه شدند. نتیجه حاصل از این مطالعه حاکی از این است که استفاده از تتراسیکلین در درمان بیماران مبتلا به پریودنتیت پیشرفته به همراهی جراحی پریودنتال موثر می باشد و مهمترین نتیجه کلینیکی هنگامی به دست می آید که بیماران به مدت چهار هفته و روزانه ۱ گرم از دارو استفاده نمایند.


مژگان پاک نژاد، امیررضا رکن، حسن سمیاری،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۸۰ )
چکیده

EMD فعال کننده ساخت سمنتوم، لیگامان پریودنتال و استخوان در مرحله تکامل فولیکول دندانی است. بررسیهای هیستولوژیک نشان داده اند که کاربرد EMD موجب افزایش تشکیل سمان بدون سلول می گردد. سمان بدون سلول با الیاف خارجی، به خوبی با عاج زیرین اتصال پیدا می کند. به نظر می رسد که EMD برای سلول ها به عنوان ماتریکس عمل می کند و موجب فراهم شدن محیطی مناسب برای تکثیر و تمایز سلولها جهت بازسازی بافت می گردد. هدف از این مطالعه بررسی هیستولوژیک اثربخشی EMD) Enamel Matrix Derivative) یا پروتئین ماتریکس مینا در روند Regeneration ضایعات پریودنتال می باشد. دراین تحقیق EMD در Surgical Defect دندانهای پرمولر چهار گوسفند بالغ مورد استفاده قرار گرفت؛ بدین منظور فلپ موکوپریوستیال در سمت باکال دندانها انجام شد. صفحه استخوانی باکال از مزیال تا دیستال و تا عمق ۴ میلیمتر برداشته شد. پس از تراشیدن سمان ریشه با فرز و سپس اچینگ آن، از ماده EMD بر روی عاج اکسپوز استفاده گردید و فلپ بخیه شد. در سمت قرینه دندانهای مذکور که به عنوان کنترل در نظر گرفته شد، همین عملیات ولی بدون اچینگ و استفاده از EMD انجام شد. پس از حدود ۱۰۰ روز گوسفندها کشته شدند و آزمایشات هیستولوژیک به وسیله میکروسکوپ نوری روی Block Section محدوده ای که تحت عمل جراحی قرار گرفت، انجام شد. نتایج نشان داد که در سمت تست بازسازی سمنتوم حدود ۶۲,۵% و بازسازی استخوان حدود ۵۰-۴۲.۵% انجام شده بود؛ در حالی که در سمت کنترل بازسازی سمنتوم حدود ۳۷.۵% و بازسازی استخوان حدود ۴۲.۵%-۳۲.۵% بود؛ همچنین میزان مهاجرت اپیکالی جانکشنال اپی تلیوم در سمت کنترل حدود ۱۰-۸% بیشتر از سمت تست بود. نکته مهم این است که در سمت تست سمان جدید کاملا به عاج زیرش چسبیده بود ولی در سمت کنترل یک شکاف (Gap) بین سمان تازه و عاج زیرین دیده می شد. این نتایج بیانگر بهبودی وضعیت Regeneration در سمت تست به دنبال کاربرد EMD می باشد و به نظر می رسد استفاده از این ماده شروع موفقی در درمانهای رژنراتیو ضایعات پریودنتالی باشد.


سیداصغر میرعمادی، امیررضا رکن، نیک بخت،
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۸۱ )
چکیده

در دو دهه گذشته، جایگزینی دندانهای از دست رفته با استفاده از پروتزهای حمایت شونده به وسیله ایمپلنت های دندانی به روشی تبدیل شده که توسط جامعه علمی جهت درمان بیماران با بی دندانی کامل و پارسیل پذیرفته شده است. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی گذشته نگر کاربرد ۵۰۲ ایمپلنت دندانی ITI در درمان بیماران با بی دندانی کامل و پارسیل در دو مرکز خصوصی با استفاده از متغیرهای کلینیکی و رادیوگرافی می باشد. به همین منظور تعداد صد و چهل بیمار با ۵۰۲ ایمپلنت دندانی ITI بین سالهای ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۹ در دو مرکز خصوصی تحت بررسی و درمان قرار گرفتند. ضمنا بیمارانی انتخاب شدند که حداقل یکسال و حداکثر شش سال از زمان قرارگیری پروتز بر روی ایمپلنت های دندانی آنها گذشته و همکاری لازم را دارا بودند. در تحلیل نتایج بین نوع ایمپلنت و میزان تخریب استخوان و نیز بین وجود یا عدم وجود BOP و میزان تخریب استخوان رابطه معنی داری ملاحظه شد. از مجموع ۵۰۲ ایمپلنت قرار گرفته تعداد شش ایمپلنت (۲,۸%) در فک بالا و چهار ایمپلنت (۱.۴%) در فک پایین از دست رفتند. میزان موفقیت جمعی برابر با ۹۸% بود. این میزان در فک بالا با ۲۱۲ ایمپلنت برابر ۹۷.۲% و در فک پایین با دویست و نود ایمپلنت برابر ۹۸.۶% محاسبه گردید. میانگین تخریب استخوان در طی شش سال برای ۴۹۲ ایمپلنت باقیمانده به میزان ۰.۳۹±۰.۹۳ میلی متر و متوسط عمق پاکت در اطراف ایمپلنت ها برابر با ۱.۹۹ میلی متر تعیین گردید. نتایج حاصل نشان داد که ایمپلنت های دندانی ITI با میزان موفقیت بیش از ۹۷% می توانند به عنوان یک روش درمانی مطلوب در بیماران با بی دندانی کامل و پارسیل مورد استفاده قرار گیرند.


امیررضا رکن، مژگان پاک نژاد، بهنام اسلامی، ابوالفضل صفیری،
دوره ۱۶، شماره ۳ - ( ۲-۱۳۸۲ )
چکیده


مجید صاحبی، شهین رکنی،
دوره ۱۷، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۸۳ )
چکیده

بیان مسأله: کشور ایران از نظر اقلیمی دارای شرایط آب و هوای مختلف است و با توجه به اختلاف زیاد دما و رطوبت در شهرهای مختلف و استفاده وسیع و همگانی لابراتوارهای پروتز از استون نوع IV برای ساخت دای، انجام این بررسی ضروری به نظر رسید.

هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر دما, رطوبت و زمان بر تغییرات ابعادی استون نوع IV (Velmix) انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی, به منظور قالبگیری نیاز به یک مدل با ابعاد ثابت بود که نمونه مکعبی شکل فلزی با ابعاد ۱۰ میلی‌متر ساخته شد سپس با استفاده از ماده قالبگیری از نوع سیلیکون تراکمی به کمک تری مخصوص با ۱۰ خانه به ابعاد ۲۵*۲۰*۱۵ قالبگیری در ۱۰ مرحله انجام گرفت. قالبها به طور همزمان با استون نوع IV ریخته و ۸۰ نمونه در دستگاه مخصوص نگهداری شد. پس از زمانهای انتخابی ۲ تا ۲۴ ساعت و یک هفته نمونه‌ها که در ۳ گروه ۱۰ تایی با مشخصات رطوبت ثابت و دمای متغیر و ۵ گروه
۱۰تایی با مشخصات دما ثابت و رطوبت متغیر نگهداری شده بودند, با میکرومتر با دقت ۰۱/۰ میلیمتر اندازه‌گیری گردیدند؛ سپس با استفاده از آنالیز واریانس تک عاملی- دو عاملی و دانکن نمونه‌ها تحلیل شد.

یافته‌ها: نتایج این مطالعه نشان داد که زمان در ایجاد تغییرات ابعادی نقش ندارد؛ تغییرات دما و رطوبت باعث ایجاد تغییرات ابعادی در گچ می‌شود؛ همچنین افزایش دما باعث انقباض و افزایش رطوبت باعث انبساط می‌گردد.

نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج این مطالعه بهترین دما برای ایجاد کمترین تغییر ابعادی ۲۰ درجه و بهترین رطوبت برای ایجاد کمترین تغییرات ابعادی ۳۰% می‌باشد.


رضا خدادادی، شهین رکنی، محمد نجفی پور،
دوره ۱۷، شماره ۳ - ( ۵-۱۳۸۳ )
چکیده

بیان مسأله: به منظور رفع مشکل نازیبایی طوق فلزی روکشهای متال‌سرامیک روشها و مواد مختلفی بکار رفته‌‌اند که تکنیک شولدر پرسلن یکی از روشهای پیشنهادی است.

هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر پختهای مکرر چینی بر تطابق مارژین شولدر پرسلن در روکشهای چینی- فلز ساخته شده از دو نوع آلیاژ نابل و بیس‌متال انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی, از چهارگروه ده تایی مدل (دای) برنجی, استفاده شد. سرپوشهای فلزی گروههای A و B با آلیاژ نابل و سرپوشهای فلزی گروههای C وD از آلیاژ بیس‌متال ریخته شدند. عرض شولدر در گروههای A و C یک میلیمتر و در گروههای B و D ۵/۱ میلیمتر بود. پس از انجام مراحل دگازینگ واپک گذاری، چینی شولدر پرسلن در ناحیه شولدر سرپوشها کامل گردید و میانگین فاصله عمودی مارژین با میکروسکوپ Reflective با بزرگنمایی ۴۰۰ برابر اندازه‌گیری شد. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمونهای یک و دو طرفه ANOVA و دانکن تحلیل گردید.

یافته‌ها: در این تحقیق دو عامل نوع آلیاژ و عرض شولدر به طور همزمان اثرات متقابل (Interaction) ایجاد نکردند (۷۰۹/۰=P). نوع آلیاژ تأثیر معنی‌داری بر انطباق مارژین داشت (۰۲۱/۰ P=) و بهترین نوع آلیاژ از نظر تطابق مارژین شولدر پرسلن ,آلیاژ بیس‌متال بود. عرض شولدر نیز تأثیر معنی‌داری بر انطباق مارژین داشت (۰۰۰/۰P=)‍؛ چنان که با کاهش عرض شولدر تطابق مارژین شولدر پرسلن افزایش یافت.

نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌های مطالعه حاضر, میزان انطباق شولدر پرسلن بخصوص با عرض شولدر ۱ میلیمتر و آلیاژ بیس‌متال بهتر است.


شهین رکنی، شروین مهدیزاده،
دوره ۱۷، شماره ۳ - ( ۵-۱۳۸۳ )
چکیده

بیان مسأله: سرامیک‌ها و رزین‌ها جزو اولین موادی هستند که برای ترمیم دندانها عرضه شدند. امروزه با عرضه محصولات جدید، تحولات زیادی در خواص مواد فوق صورت گرفته است. Ceromer. (Ceramic Optimized Polymer) یا پلیمرهای بهینه‌شده توسط سرامیک و Fiber Reinforced Composites یا کامپوزیت‌های تقویت‌شده توسط فیبر, مثالی از این محصولات هستند که خواص مطلوب دو ماده تشکیل‌دهنده با هم تلفیق گشته است. یکی از مسائل مورد توجه, باند این محصول به آلیاژهای بیس‌متال است که امروزه کاربرد زیادی در دندانپزشکی دارند.

هدف: در این تحقیق قدرت اتصال یک نوع از مواد (Targis) Ceromer به سه نوع آلیاژ بیس‌متال با استفاده از سه روش مختلف آماده‌سازی سطح مورد آزمایش قرار گرفت.

روش بررسی: در این مطالعه آزمایشگاهی ۹۰ صفحه با ابعاد ۴/۰×۵×۳۰ از سه نوع آلیاژ Silver Cast ، Super Cast و
Rexillium III تهیه و تحت سه روش آماده سازی سطح شامل: اکسیداسیون در هوا، اکسیداسیون در خلاء و سندبلاست با ذرات اکسید آلومینیوم ۸۰ میکرون قرار گرفتند؛ سپس یک لایه از ماده Targis با ضخامت ۱ میلیمتر روی صفحات فلزی Cure گردید. بعد از انجام عمل ترموسایکلینگ، نمونه‌ها در دستگاه Instron تحت آزمایش خمشی سه نقطه‌ای قرار گرفتند و مقدار نیرو در لحظه ترک و شکست کامل ثبت شد؛ همچنین نمونه‌ها پس از شکست برای تعیین نوع شکست (Cohesive یا Adhesive) تحت بررسی میکروسکوپیک قرار گرفتند. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آنالیز واریانس دو عاملی و آزمون Duncan انجام شد.

یافته‌ها: در هر سه آلیاژ، روش آماده‌سازی سطح در میزان نیرو برای ایجاد ترک و شکست تأثیر معنی‌دار داشت و روش سندبلاست به عنوان بهترین روش شناخته شد. از طرف دیگر در هر سه روش آماده‌سازی سطح نوع فلز فقط بر پدیده ترک تأثیر معنی‌دار داشت و فلز Rexillium III بیشترین مقدار نیرو را نشان داد. شکست نوع Adhesive بیشتر در فلز Super-Cast و در روش اکسیداسیون در هوا و شکست نوع Cohesive بیشتر در فلز Silver Cast و روش سندبلاست اتفاق افتاد.

نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج این مطالعه, می‌توان اذعان کرد که قدرت اتصال مواد Ceromer به آلیاژهای بیس‌متال بسیار خوب است و در میان آلیاژهای بکار رفته و روشهای آماده‌سازی سطح، فلز Rexillium III همراه با روش سندبلاست بهترین ترکیب را ایجاد می‌کند.


مژگان پاک‌نژاد، امیررضا رکن، پوریا مطهری، رضا میرزا طلوعی،
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۸۵ )
چکیده

 زمینه و هدف: امروزه بیومتریال‌های مخلتفی برای بازسازی ضایعات داخل استخوانی ارائه شده‌اند و در این میان Bio-Oss یکی از قابل‌ قبولترین مواد می‌باشد؛ ممکن است Neo-Oss اولین و تنها ماده رژنراتیو ساخت ایران باشد که البته مطالعات اندکی در مورد آن انجام شده است. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی بافت شناختی Neo-Oss در مقایسه با Bio-Oss در ضایعات جمجمه خرگوش انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه از نوع مداخله‌ای in vivo ‌بود. پس از کنار زدن فلپ موکوپریوستئال ۱۸ ضایعه استاندارد (۳×۶ میلیمتر) در ناحیه ‌استخوان ‌فرونتال و پاریتال توسط فرز روند در جمجمه ۶ خرگوش ‌نیوزلندی ایجاد شد. ضایعات در هر خرگوش به صورت تصادفی توسط یکی از روشهای زیر درمان شد:
۱- بدون پیوند (کنترل) ۲- پیوند Bio-Oss۳- پیوند Neo-Oss. پس از ۴ هفته، حیوانات کشته شده و مقاطع آماده شده تحت بررسی بافت‌شناختی قرار گرفتند. شاخصها شامل آماس، نوع استخوان، ضخامت ترابکولاسیون و واکنش جسم خارجی بودند. داده‌ها با استفاده از آزمون Friedman مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و ۰۵/۰p< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: مطالعه حاضر نشان داد که Bio-Oss در بازسازی استخوان مؤثر بود ولی آماس و واکنش جسم خارجی در گروه Neo-Oss به صورت معنی‌داری بیشتر از گروه Bio-Oss بود (به ترتیب ۰۲۶/۰=P و ۰۰۲/۰=P)؛ همچنین ضخامت ترابکول‌ها در Neo-Oss (نازک ۷/۶۶%) اختلاف معنی‌داری باBio-Oss (ضخیم ۱۰۰%) و گروه کنترل (ضخیم ۵۰% نازک ۵۰%) داشت (۰۰۶/۰P=). در گروه Neo-Oss بافت گرانولوماتوز حاوی سلولهای ژانت مشاهده شد و سرعت تحلیل نیز در ۴ هفته بالا بود.
نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج مطالعه حاضر، ظرفیت‌ ترمیم Neo-Oss در مقایسه باBio-Oss جهت بازسازی ‌استخوان‌ قابل‌ قبول‌ نیست.


مژگان پاکنژاد، امیر رضا رکن، علی اکبر صبور یراقی، فلورا الهامی،
دوره ۲۳، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۸۹ )
چکیده

زمینه و هدف: ترمیم ضایعات استخوانی به ویژه در نواحی که قرار است تحت درمان ایمپلنت قرار گیرند یکی از مشکلات دندانپزشکان امروز است.
Bovine bone mineral (Bio-oss) یکی از موفق‌ترین مواد پیوندی است که به عنوان داربستی برای مهاجرت استئوبلاست‌ها عمل می‌کند. در صورتی که بتوان با استفاده از ماده‌ای مهاجرت، تکثیر و تمایز استئوبلاست‌ها را تسریع کرد، امکان بازسازی حجم بیشتری از استخوان ممکن خواهد شد. شیر حاوی پروتیین‌هایی است که رشد استخوان را تنظیم می‌کند و یکی از مهمترین این پروتیین‌ها لاکتوفرین است. هدف از اجرای این مطالعه بررسی تأثیر اضافه کردن لاکتوفرین گاوی به Bio-oss بر استخوان‌سازی در کالواریوم خرگوش بود.
روش بررسی: لاکتوفرین در دو غلظت ۵۰۰ و ۵۰ میکروگرم بر میلی‌لیتر آماده شد. ۱۰ عدد خرگوش سفید نیوزلندی برای مطالعه در نظر گرفته شدند.
۴ حفره مشابه به قطر mm ۶ در استخوان کالواریوم نمونه‌ها ایجاد شد و سپس در دو عدد ازحفره‌ها Bio-oss با ۷۰ میکرولیتر لاکتوفرین با دو غلظت ذکر شده پر شد، در حفره سوم Bio-oss به تنهایی قرار داده شد و حفره چهارم به عنوان کنترل خالی گذاشته شد. این حفرات پس از ۴ هفته مورد بررسی هسیتولوژیک و هیستومورفومتری قرار گرفتند.
یافته‌ها: در مطالعه حاضر التهاب مشهودی در گروه‌های مورد مطالعه مشاهده نشد. همچنین در واکنش جسم خارجی، نوع و وایتالیتی استخوان نیز تفاوتی بین گروه‌ها وجود نداشت. اما در مورد میزان استخوان ساخته شده گروه کنترل از سایر گروه‌ها به طور معنی‌داری کمتر بود (۰۵/۰P<). در بین سه گروه دیگر گروه‌های حاوی لاکتوفرین استخوان‌سازی بهتری داشتند هرچند این تفاوت از لحاظ آماری معنی‌دار نبود (۱/۰P=). با این حال به نظر می‌رسد اضافه کردن لاکتوفرین به Bio-oss باعث افزایش مختصری در استخوان‌سازی شده که این اثر در غلظت بالاتر بیشتر بوده است. در مورد میزان متریال باقی مانده نیز بین ۳ گروه اختلاف معنی‌داری وجود نداشت (۳۹۲/۰P=)، هر چند در گروه‌های حاوی لاکتوفرین این میزان کمتر از گروه Bio-oss تنها بود.
نتیجه‌گیری: هرچند تفاوت معنی‌داری بین گروه‌ها دیده نشد ولی این طور به نظر می‌رسد که اضافه کردن لاکتوفرین باعث افزایش مختصری در استخوان‌سازی شده است. با توجه به محدودیت‌های مطالعه در مورد دوز لاکتوفرین، حجم نمونه و زمان ترمیم مطالعات بیشتری در این زمینه مورد نیاز است. همچنین به دلیل وجود احتمال لاکتوفرین از حفره، یافتن ماده‌ای حامل برای لاکتوفرین می‌تواند در شناسایی اثرات این ماده کمک کننده باشد.


منصوره میرزایی، اسماعیل یاسینی، لادن رنجبر عمرانی، مرتضی رکنی، حجت درویش‌پور،
دوره ۲۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۴ )
چکیده

زمینه و هدف: ریزنشت به عنوان معیاری جهت ارزیابی موفقیت هر ماده ترمیمی مطرح بوده و دستیابی به سیل مناسب نیز در مارجین‌ها مشکلات خاص خود را دارد، به ویژه در مارجین‌های عاجی بسیار مشکل‌تر از مینای دندان می‌باشد. تحقیق حاضر با هدف مقایسه‌ ریزنشت در مارجین‌های مینایی و عاجی حفره‌های کلاس V در دو نوع GI با استفاده از دو نوع باندینگ مختلف Self etch انجام شد.

روش بررسی: در سطوح باکال و لینگوال ۴۰ دندان‌ مولر، حفره‌های کلاس V تهیه شد؛ طوری که مارجین اکلوزالی حفرات در مینا و مارجین ژنژیوالی آن‌ها
۱ میلی‌متر پایین‌تر از CEJ قرار بگیرد. دندان‌ها به ۴ گروه تقسیم شدند:گروه ۱:Fuji IX ، G bond گروه ۲: Fuji IX، SE bond گروه ۳: GCP Glass fill،
G bond گروه ۴: GCP glass fill، SE bond. نمونه‌ها تحت چرخه‌های حرارتی قرار گرفتند؛ میزان ریز نشت اندازه‌گیری شد. جهت مقایسه‌ ریزنشت از آزمون Kruskal-Wallis و برای مقایسه‌ دو به دوی آن‌ها از تصحیح Bonferroni استفاده شد (۰۵/۰P≤).

یافته‌ها: رتبه‌های ریزنشت در دیواره‌ اکلوزال و ژنژیوال تمام گروه‌های آزمایشی برابر بوده است. در دیواره‌ ژنژیوال، کمترین رتبه‌های ریزنشت مربوط به گروه Fuji IX+SE bond بوده و تفاوت آن با گروه‌های Fuji IX+G bond و Nanoglass+G bond معنی‌دار بود (۰۵/۰P≤). در دیواره‌ی اکلوزال؛ کمترین ریزنشت در گروه Fuji IX+SE bond دیده شد که با هر ۳ گروه دیگر تفاوت معنی‌داری داشته است (۰۵/۰P≤).

نتیجه‌گیری: استفاده از SE bond در مقایسه با G bond در کاهش میزان ریزنشت انواع سمان‌های گلاس‌آینومر fuji IX) و (GCP glass Fill مؤثر بوده است.



صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb