جستجو در مقالات منتشر شده


9 نتیجه برای شیرانی

پریچهر غلیانی اصفهانی، سیدعلی کیهان، امین شیرانی،
دوره 16، شماره 2 - ( 2-1382 )
چکیده

بیان مساله: جرمگیرهای اولتراسونیک یکی از منابع مهم تولید آئروسل عفونی در دندانپزشکی می باشند که می توانند عوامل بیماریزایی همچون عوامل سل، کنژنکتیویت، آنفلوآنزا و برخی از بیماریهای تنفسی، عفونتهای هرپسی و برخی دیگر از بیماریهای پوستی و عوامل بیماریزای موجود در خون همچون ویروس ایدز و هپاتیت B را منتشر نمایند. هدف: در این مطالعه، یک وسیله کاهنده آئروسل متصل شونده به جرمگیرهای اولتراسونیک از نظر کارآزمایی بالینی مورد ارزیابی قرار گرفت.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی، 18 بیمار مورد بررسی قرار گرفتند. به طور تصادفی نیم فکهای بالا و پایین در یک سمت با بکارگیری کاهنده آئروسل و در سمت مقابل بدون این وسیله به مدت 5 دقیقه و با فاصله زمانی 30 دقیقه جرمگیری شد. به منظور بررسی آلودگی میکروبی و کارایی وسیله در حذف آئروسل های عفونی، محیط کشت آگار حاوی خون بر روی ماسک درمانگر، به فاصله 30 سانتیمتری از دهان بیمار قرار گرفت؛ سپس محیط های کشت به مدت 3 روز در دمای 37 درجه سانتیگراد انکوبه شدند و کلونی های تشکیل شده، شمارش شدند. یافته های مطالعه با بکارگیری میانه و دامنه بین چارکی و آزمون آماری ناپارامتری ویلکاکسون با سطح معنی داری 0.05 تجزیه و تحلیل شدند.

یافته ها: میانه و دامنه بین چارکی تعداد کلونی ها پس از جرمگیری بدون وسیله کاهنده (24 و 8) 17.5 و پس از جرمگیری با وسیله کاهنده (1 و صفر) صفر بود که تفاوت معنی دار آماری داشت (P<0.001).

نتیجه گیری: براساس نتایج این مطالعه، وسیله کاهنده آئروسل به طور قابل ملاحظه ای مقدار آئروسل های تولید شده در حین جرمگیری با دستگاه جرمگیر اولتراسونیک را کاهش می دهد.


غلامرضا شیرانی، داود کاظمی،
دوره 16، شماره 4 - ( 11-1382 )
چکیده

بیان مسأله: Intra Oral Vertico- Sagittal Ramus Osteotomy (IVSRO)  یا استئوتومی Choung از سال 1992 برای درمان پروگناتیسم فک پایین ارائه شده است. در این روش سطح استئوتومی با سطح ساجیتال بدن موازی است؛ بنابراین جابه‌جایی کندیل پس از جراحی کاهش می‌یابد. در این استئوتومی بروز عوارض عصبی حسی نیز اندک است.

هدف: این مطالعه با هدف ارزیابی میزان اختلالات حسی و جابه‌جایی‌های کندیلی در روش استئوتومی Choung و مقایسه با استئوتومی ساجیتال انجام شده در مطالعات قبلی, انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه مقدماتی, جراحی Setback فک پایین برای ۷ نفر با روش استئوتومی Choung انجام شد. در ۲ نفر از بیماران علاوه بر Setback فک استئوتومی Le Fort I به منظور جلو آوردن و بالابردن فک بالا و در ۲ بیمار علاوه بر  استئوتومی فک پایین، جراحی چانه نیز انجام شد؛ همچنین متغیرهای تغییرات حسی عصب دندانی تحتانی و تغییرات موقعیت کندیلی, بعد از استئوتومی Choung بررسی شد. بیماران حداقل تا یک سال بعد از جراحی تحت نظر بودند. برای همه بیماران رادیوگرافی‌های OPG, Lateral Cephalogeram و Submentovertex در مرحله قبل و بعد از عمل تهیه گردید. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از آزمون Wilcoxon و Mc Nemar انجام شد.

یافته‌ها: نتایج این مطالعه اختلاف معنی‌داری را در تغییرات کندیلی نشان نداد (05/0P>)؛ آنالیز آماری Mc Nemar اختلاف معنی‌داری را در اختلالات حسی نسبت به استئوتومی ساجیتال نشان داد (001/0P=).

نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌های این مطالعه, استئوتومی Choung روشی مطمئن و کم عارضه در جراحی فک پایین می‌باشد.


مهرداد پنج نوش، غلامرضا شیرانی، پروانه جزء قنبری،
دوره 19، شماره 3 - ( 3-1385 )
چکیده

 زمینه و هدف: ‌در سالهای اخیر با توجه به افزایش میزان تصادفات و تروماهای وارده به ناحیه فک و صورت، استفاده از CT اسکن به عنوان جایگزین یا همراه رادیوگرافی معمولی افزایش یافته است، بنابراین تواناییهای رادیوگرافی‌های متداول مانند واترز در تشخیص شکستگیها مورد سؤال است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه دقت تشخیصی و تکرار پذیری رادیوگرافی واترز با CT اسکن در تشخیص شکستگیهای midface انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه بررسی تست‌ها 42 بیمار ترومایی که با تشخیص شکستگی midface، در بخش جراحی فک و صورت بیمارستان شریعتی بستری شده بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. رادیوگرافی واترز و CT اسکن این بیماران به طور جداگانه توسط یک رادیولوژیست فک و صورت و یک جراح فک و صورت تفسیر شد، سپس حساسیت، ویژگی و تکرار پذیری رادیوگرافی واترز در آشکار نمودن شکستگی ناحیه midface با استفاده از آزمون آماری Cohen's Kappa ارزیابی گردید.
یافته‌ها: حساسیت و ویژگی رایوگرافی واترز در تشخیص شکستگی midface توسط رادیولوژیست به ترتیب 79/31 و 35/95% و توسط جراح به ترتیب 59/29% و 75/93%‌ بود. بالاترین درصد تکرارپذیری تشخیص شکستگی midface با استفاده از CT اسکن و رادیوگرافی واترز توسط رادیولوژیست 67/66% مربوط به شکستگی بینی و توسط جراح 33/58% مربوط به تنه زایگوما بود. بالاترین میزان توافق تشخیص شکستگی midface بین جراح و رادیولوژیست با استفاده از CT‌ اسکن در قوس زایگوما (95/78%) و با استفاده از رادیوگرافی واترز در شکستگی بینی (5/62%) بود.
نتیجه‌گیری: طبق نتایج این مطالعه، ‌رادیوگرافی واترز برای تشخیص شکستگیهای دیواره لترال اوربیت،‌ لبه تحتانی و کف اوربیت، قوس گونه، درز فرونتو زایگوما، درز زایگوماتیکو ماگزیلا، دیواره لترال سینوس ماگزیلا و II Lefort، از توان نسبتأَ خوبی برخوردار است، ولی برای تشخیص شکستگیهای ‌دیواره داخلی اوربیت، دیواره قدامی، خلفی و داخلی سینوس ماگزیلا قدرت کافی نداشته و باید از رادیوگرافی‌های معمولی دیگر یا CT اسکن به عنوان مکمل تشخیصی استفاده شود.


کاظم خسروی، محمد رضا  مالکی پور، فرزانه شیرانی،
دوره 19، شماره 3 - ( 3-1385 )
چکیده

 زمینه و هدف: بازسازی صحیح دندان بدون پالپ برای اطمینان از موفقیت درمان ریشه، بسیار قابل اهمیت است. استفاده از پست و کور اغلب برای گیر و تقویت رستوریشن نهائی در این دندانها توصیه می‌گردد، ولی یکی از مهمترین مشکلات در درمان دندانهای درمان ریشه شده، زمانی است که ریشه‌ها به عللی دارای کانالهای گشاد ‏بوده و امکان استفاده از پست فراهم نباشد. دیواره نازک ریشه پروگنوز موفقیت‌آمیز طولانی مدت دندان را خدشه دار می‌نماید. به نظر می‌رسد، استفاده از مواد و تکنیک‌های چسبنده، ریشه دندانهای نابالغ با دیواره نازک را تقویت نموده و استفاده از پست در آنها میسر می‌گردد. هدف از مطالعه حاضر، ارزیابی امکان تقویت داخل ریشه‌ای با استفاده از روشهای مختلف تقویت ریشه بود.
روش بررسی: در این بررسی آزمایشگاهی، 72 دندان سنترال ماگزیلای سالم که در اندازه، شکل و آناتومی ‌ریشه مشابه بودند‌، انتخاب شدند. پس از درمان ریشه در 60 عدد از دندانها از یک فرز لابراتواری آکریلی به منظور نازک کردن ناحیه سرویکالی ریشه و شبیه‌سازی آن به دیواره‌های عاجی نازک دندانهای نابالغ استفاده شد. تراش سرویکالی ریشه از طریق حفره دسترسی پالاتالی صورت گرفت و تا 5 میلیمتر زیر CEJ گسترش پیدا کرد. 12 دندان باقیمانده در ناحیه سرویکالی ریشه تضعیف نشدند (کنترل مثبت). سپس ترمیم دندانها به این صورت انجام گرفت: در گروه کنترل مثبت ترمیم حفره دسترسی با کامپوزیت رزین همراه با عامل چسباننده عاجی (Dentin Bonding Agent) انجام شد. در گروه دوم حفره دسترسی با کامپوزیت و عامل چسباننده عاجی به تنهایی تا حد CEJ ترمیم گردید (گروه کنترل منفی). در گروه سوم ناحیه سرویکالی تضعیف شده با سمان رزینی (Enforce) و یک پست پیش ساخته تا 5 میلیمتری زیر CEJ تقویت گردید. در گروه چهارم ناحیه سرویکالی تضعیف شده با کامپوزیت رزین همراه با عامل چسباننده عاجی توسط یک پست پلاستیکی شفاف آماده شده، تقویت شد. در گروه پنجم ناحیه سرویکالی تضعیف شده با کامپوزیت رزین و عامل چسباننده عاجی همراه با یک پست ریختگی و در گروه ششم ناحیه سرویکالی تضعیف شده با کامپوزیت رزین و عامل چسباننده عاجی همراه با یک پست پیش ساخته تقویت شد. تمام نمونه‌ها پس از مانت کردن، تحت آزمایش شکست قرار گرفتند. نیروی لازم برای شکست در نمونه‌ها با استفاده از آنالیز واریانس یک طرفه و دانکن مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت و 05/0p< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: مقاومت به شکست در گروه اول و دوم اختلاف آماری معنی‌داری را با سایر گروه‌ها نشان داد. طبق یافته‏های این مطالعه بالاترین مقاومت به شکست برای گروه اول ثبت شد، در حالی که پایین‌ترین مقاومت به شکست برای گروه دوم به دست آمد. تمامی‌ روشها با اختلاف قابل ملاحظه‏ای نسبت به گروه کنترل منفی مقاومت به شکست بالاتری را نشان دادند. مقاومت به شکست گروه‌های سوم و چهارم و پنجم اختلاف آماری معنی‌داری با یکدیگر نداشت و گروه ششم با اختلاف معنی‌داری بالاتر از سایر گروه‌ها قرار گرفت.
نتیجه‌گیری: براساس نتایج مطالعه حاضر، استفاده از یک عامل چسباننده عاجی و کامپوزیت رزین، ریشه دندانهای نابالغ با دیواره‏های نازک را تقویت می‌کند و استفاده از پست را در آنها آسان می‌نماید.


فرزانه شیرانی، محمدرضا مالکی‌پور، پروین میرزاکوچکی، مریم ایروانی،
دوره 21، شماره 2 - ( 8-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: ریزنشت یک مسئله مهم در دندانپزشکی ترمیمی می‌باشد. انقباض ناشی از سخت شدن کامپوزیت‌ها هنوز منجر به وقوع ریزنشت و حساسیت پس از درمان می‌گردد. در این مطالعه تأثیر استفاده از کامپوزیت قابل جریان و سمان کامپوزیتی با سخت شدگی دوگانه برروی ریزنشت لثه‌ای رستوریشن‌های کامپوزیتی قابل فشردن (Packable) مورد بررسی قرار گرفت.

روش بررسی: شصت حفره کلاس دو با لبه لثه‌ای 1میلی‌متر زیر محل اتصال سمان به مینا درسطح مزیال و دیستال 30 دندان مولر کشیده شده تراش داده شد. دندان‌ها به طور تصادفی به پنج گروه (12=N) تقسیم گردیدند. در گروه کنترل هر دندان با استفاده از کامپوزیت تتریک سرام به صورت لایه به لایه(Incremental) ترمیم شد. در گروههای دوم و چهارم به ترتیب کامپوزیت قابل جریان Tetric Flow و سمان کامپوزیتی با سخت شدگی دوگانه Rely X ARC به صورت یک لایه یک میلی‌متری قبل از قرار گرفتن کامپوزیت مورد استفاده قرار گرفت و کیور شد، در حالیکه در گروه‌های سوم و پنجم به ترتیب لاینرهای کامپوزیت قابل جریان و سمان کامپوزیتی با سخت شدگی دوگانه همراه با تکه اول کامپوزیت قابل فشردن کیور شدند و به طور جداگانه کیور نشدند. دندان‌های ترمیم شده برای یک هفته در آب مقطر و در درجه حرارت 37 درجه سانتی گراد قرار گرفتند و سپس بین درجه حرارت‌های 5 و 55 درجه سانتیگراد ترموسیکل شدند. در مرحله بعد پس از پوشانیدن سطوح دندان تا 1میلی‌متری لبه لثه‌ای نمونه‌ها توسط لاک ناخن در فوشین 2% برای 24 ساعت قرار گرفتند. نفوذ رنگ با استفاده از استریومیکروسکوپ با بزرگنمایی 28 مورد ارزیابی قرار گرفت و اطلاعات با استفاده از آزمون غیر پارامتریک کروسکال والیس ارزیابی آماری قرار گرفتند (05/0>p).

یافته‌ها: یافته‌های مطالعه نشان داد که اختلاف معنی‌دار آماری بین گروه‌های کنترل با لاینر قابل جریان با کیورینگ جداگانه و لاینر قابل جریان بدون کیورینگ جداگانه و سمان کامپوزیتی با کیورینگ جداگانه وجود دارد. اما هیچ اختلاف معنی‌داری بین گروه‌ کنترل با سمان کامپوزیتی بدون کیورینگ جدا، لاینر قابل جریان با کیورینگ جداگانه و سمان کامپوزیتی با کیورینگ مجزا و لاینر قابل جریان بدون کیورینگ جداگانه-سمان کامپوزیتی بدون کیورینگ مجزا مشاهده نشد.

نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که هیچیک از روش‌ها نمی‌تواند ریزنشت را به‌ طور کامل در کفه لثه‌ای حفره محدود نماید. با وجود این مشخص شد لاینر قابل جریان یا سمان کامپوزیتی با سخت شدگی دوگانه بر روی کاهش ریزنشت ماده ترمیمی مورد آزمایش تأثیر قابل ملاحظه آماری داشته است.


فرزانه شیرانی، محمدرضا مالکی‌پور، فایقه آقایی،
دوره 21، شماره 3 - ( 9-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: دندان‌های شکسته شده قدامی ‌را می‌توان با اتصال قطعه شکسته شده به ساختار باقیمانده دندان بازسازی نمود. این مطالعه تجربی آزمایشگاهی تأثیر زمان‌های مختلف خشک شدن و مرطوب‌سازی مجدد قطعه شکسته شده را قبل از باند شدن به دندان، بر روی نیروی لازم جهت شکست دندان‌های بازسازی شده با روش اتصال مجدد، مورد بررسی قرار داد.

روش بررسی: 108 عدد دندان ثنایای فک پایین انسانی جمع‌آوری و به 9 گروه 12تایی تقسیم گردیدند و سپس تحت شکست قرار گرفتند. قطعه شکسته شده دندان در درجه حرارت اتاق در هوای آزاد قرار گرفت و قسمت اپیکال باقیمانده دندان‌ها در آب غوطه ور شد. زمان قرارگیری در معرض هوا در گروه‌های 1، 2 و 3 سی دقیقه، برای گروه‌های 4 و 5 شش ساعت، در گروه‌های 6 و 7 بیست و چهار ساعت و در گروه‌های 8 و 9 سه روز در نظر گرفته شد. قطعات شکسته شده در گروه‌های 2، 4، 6 و 8 به مدت 30 دقیقه در آب غوطه‌ور شدند و زمان قرارگیری در آب برای گروه‌های 3، 5، 7 و 9 بیست و چهار ساعت در نظر گرفته شد و قطعه شکسته در گروه1 بدون مرطوب‌سازی مجدد مورد استفاده قرار گرفت. بعد از آن تمام قطعات شکسته شده موجود در این گروه‌ها به قسمت اپیکال مربوط به خود توسط عامل باندینگ و کامپوزیت با ویسکوزیته پایین باند گردیدند و متوسط نیروی لازم جهت شکست توسط یک ماشین تست مکانیکی اندازه‌گیری شد و با استفاده از تست‌های آماری one way ANOVA و Tukey مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: آنالیزهای آماری نشان دادند که در بین گروه‌های مختلف مطالعه اختلاف معنی‌دار وجود دارد (001/0p<). بیشترین و کمترین نیروی لازم جهت شکست به ترتیب مربوط به گروه‌های 3 و 8 بود و نیروی لازم جهت شکست در گروه1 با اختلاف معنی‌داری از گروه‌های 2، 3، 5، 7 و 9 پایین‌تر و از گروه‌های 4، 6 و 8 بالاتر بود. در حالیکه اختلاف معنی‌داری بین گروه‌های 3، 5، 7 و 9 همچنین گروه‌های 4، 6 و 8 وجود نداشت، نیروی لازم جهت شکست نمونه‌ها در گروه‌های 2، 3، 5، 7 و 9 با اختلاف معنی‌داری بیشتر از گروه‌های 4، 6 و 8 بود.

نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که نیروی لازم جهت شکست توسط قرارگیری قطعات شکسته شده در معرض هوا قبل از باندینگ تحت تأثیر واقع می‌شود. همچنین مشخص گردید که با افزایش زمان خشک شدن قطعات شکسته شده، نیروی لازم جهت شکست کاهش می‌یابد و بعد از مدتی ثابت باقی می‌ماند. این مطالعه نشان داد که برای افزایش استحکام اتصال بعد از قرارگیری در معرض هوا قطعات شکسته شده باید در آب نگهداری شوند و بهترین نتایج زمانی حاصل می‌شود که قطعه شکسته شده حداقل برای 24 ساعت در آب قرار گیرد.


فرزانه شیرانی، محمد رضا مالکی‌پور، حامد شهابی،
دوره 21، شماره 4 - ( 11-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: از آنجا که آماده‌سازی سطح دندان استحکام باند کامپوزیت‌ها به عاج را تحت تأثیر قرار می‌دهند و استحکام باند کامپوزیت‌ها در استفاده از فرزهای مستعمل و نیمه مستعمل در تراش دندان مورد بررسی قرار نگرفته است. هدف از این مطالعه مقایسه استحکام باند برشی کامپوزیت به عاج تراش داده شده با فرزهای الماسی با کارآیی تراش متفاوت (نو یا کهنه) در دو سیستم باندینگ توتال اچ و سلف اچ بود.

روش بررسی: شصت مولر سوم غیر پوسیده انسان، از سطح اکلوزال برش داده شدند تا عاج نمایان گردد، سپس با کاغذ سیلیکون کار باید پالیش شده و به صورت تصادفی به 4 گروه تقسیم شدند. هر فرز خشن الماسی نو، جهت تبدیل شدن به فرز کهنه، به مدت 30 دقیقه و تحت نیروی 150 گرم روی مینای گاو بکار گرفته شد. در هر گروه با استفاده از فرز نو الماسی و یا فرز کهنه، سطح برش به عمق 5/0 میلی‌متر در عاج تراشیده می‌شد. همچنین هر گروه با استفاده از چسباننده سینگل باند و یا چسباننده اس‌ ای باند، باند می‌شد. بنابراین 4 گروه وجود داشت. 1- فرز نو SE Bond، 2- فرز کهنه SE Bond، 3- فرز نو Single Bond، 4- فرز کهنه Single Bond. کپسول‌های کامپوزیتی(Filtek Z250) یکسان، به سطح عاج باند و کیور شدند. نمونه‌ها به مدت 48 ساعت و در دمای 37 درجه در سرم فیزیولوژی نگهداری شدند، سپس تحت بار برشی قرار گرفتند تا استحکام باند برشی کامپوزیت - عاج مشخص گردد. نتایج از طریق آنالیزهای آماری (واریانس دو طرفه و t-test) تفسیر شدند.

یافته‌ها: استحکام باند برشی در گروه‌های مختلف به این صورت بود: 1- (Mpa 3/27)، 2- (Mpa 5/33)، 3- (Mpa 9/16) - (Mpa 3/19). آنالیزهای آماری ثابت کردند که استحکام باند برشی گروه‌های تراشیده شده با فرزالماسی کهنه (2،4) بیشتر از گروه‌های تراشیده شده با فرز الماسی نو (1،3) می‌باشد (005/0=p). این تفاوت آماری به خصوص ما بین گروه‌های باند شده با SE Bond دیده شد (1،2) ولی در گروه‌های Single Bond (1،2) اینگونه نبود.

نتیجه‌گیری: کارایی تراش فرز بر استحکام باند برشی کامپوزیت- عاج مؤثر می‌باشد، خصوصاً وقتی عامل چسباننده SE Bond باشد. همچنین نوع چسباننده بر استحکام باند برشی کامپوزیت- عاج اثر گذار است.


جلیل مدرسی، وحید شیرانی، محمد مالک‌زاده،
دوره 27، شماره 2 - ( 3-1393 )
چکیده

  زمینه و هدف: پالپ تستر الکتریکی ابزاری ارزشمند برای بررسی وایتالیتی پالپ دندان است. در مورد پاسخ دندان‌های نابالغ به پالپ تستر الکتریکی اختلاف نظر وجود دارد، که علت آن را عدم تکامل رشته‌های عصبی بیان کرده‌اند. هدف از انجام این مطالعه بررسی اثر سن بر پاسخ دندان به پالپ تستر الکتریکی بود.

  روش بررسی: در این مطالعه مقطعی 300 دندان سانترال دایمی فک بالا در 150 فرد داوطلب توسط پالپ تستر الکتریکی آزمایش شدند. افراد داوطلب در
5 گروه سنی 8-7، 10-9، 12-11، 14-13، 35-30 سال طبقه‌بندی شدند و دندان‌های فاقد پالپ سالم از مطالعه خارج شدند. با استفاده از نرم‌افزار SPSS 16 و آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون Tukey ، داده‌ها را تجزیه و تحلیل نمودیم.

  یافته‌ها: پاسخ میانگین به پالپ تستر الکتریکی در گروهای سنی 8-7، 10-9، 12-11، 14-13، 35-30 سال به ترتیب: ۱/0 ± 9/2، ۱/0 ± 8/2،
۱/0 ± 3/2، ۱/0 ± 2/2، ۱/0 ± 8/1 بود، که نشان می‌دهد با افزایش سن دندان‌ها به درجات پایین‌تر پالپ تستر الکتریکی پاسخ می‌دهند. در گروه‌های سنی زیر
14 سال بین گروه‌های مجاور اختلاف معنی‌داری مشاهده نشد (3/0= P )، ولی در گروه‌های سنی زیر 14 سال و گروه بزرگسال اختلاف معنی‌دار بود (001/0 P< ).

  نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که دندان‌های نابالغ به تست الکتریکی به درجات بالاتری جواب می‌دهند، ولی تمام دندان‌ها به پالپ تستر الکتریکی پاسخ دادند.


علیرضا عمرانی، پدرام دانش کاظمی، امیر منصور شیرانی، محمد امین حبیبی،
دوره 34، شماره 0 - ( 3-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: اختلالات گیجگاهی- ‌فکی ‌از ‌علل ‌شایع ‌مراجعه ‌بیمار ‌به مراکز ‌دندانپزشکی‌ است و با توجه به نقش عوامل مرتبط در ایجاد آن، هدف از ‌مطالعه حاضر، بررسی فراوانی نسبی فاکتورهای مرتبط با اختلالات گیجگاهی- فکی در مراجعین 20 تا 50 سال به درمانگاه‌های دندانپزشکی شهر اصفهان در سال 1397بود.
روش بررسی: ‌در این مطالعه توصیفی- تحلیلی، ‌‌324 بیمار مراجعه کننده به درمانگاه‌های شهر اصفهان در سال 1397 به صورت ‌تصادفی‌ انتخاب ‌شدند. فاکتورهای مرتبط با اختلال ‌مفصل ‌گیجگاهی- فکی و فاکتورهای دموگرافیک بیماران با معاینه کلینیکی توسط یک دندانپزشک آموزش دیده و خود اظهاری بیماران در فرم جمع آوری اطلاعات ثبت ‌گردید ‌و فراوانی و‌ ارتباط ‌آن‌ها ‌به وسیله ‌نرم ‌افزار ‌آماری SPSS 22 و ‌آزمون‌های chi-square ‌و Fisher و logistic regression سنجیده‌ شد.
یافته‌ها: حداقل یکی از علائم اختلال ‌مفصل ‌گیجگاهی- فکی در 7/40% از افراد مطالعه وجود داشت که بیشترین ‌فراوانی ‌مربوط ‌به دندان‌های خلفی از دست رفته (7/49%)‌ بود.‌ سابقه ‌در رفتگی ‌فک ‌در ‌مردها (014/0=P) ‌و ‌فراوانی‌ بی‌دندانی خلفی در ‌زن‌ها ‌بیشتر‌ بود (003/0=P). با ‌افزایش‌ سن‌، فراوانی بی‌دندانی خلفی (000/0=P) ‌و‌ گوش ‌درد‌ (009/0=P) افزایش ‌یافت.‌ فراوانی ‌دندان‌های خلفی از ‌دست‌ رفته ‌در‌ افراد ‌خانه‌‌دار (000/0=P) و فراوانی ‌گوش‌ درد ‌در ‌کارمندان (005/0=P) ‌و سابقه در رفتگی فک در افراد دارای شغل آزاد (047/0=P) ‌به ‌طور‌ معنی‌داری ‌بیشتر‌ از سایرین بود.
نتیجه‌ گیری: ‌شیوع بالای اختلالات مفصل گیجگاهی- فکی و عوامل مرتبط با آن مثل سابقه ‌در ‌رفتگی ‌فک، بی‌دندانی خلفی، ‌گوش ‌درد و دندان قروچه، نیاز به‌ توجه جهت شناسایی و درمان این ‌مشکلات‌ را می‌طلبد.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb