جستجو در مقالات منتشر شده


4 نتیجه برای علیقلی

علیقلی سبحانی، علی شعاع کاظمی، بهروز نیک نفس، سعید کاظمی، فردین فتحی،
دوره 15، شماره 3 - ( 3-1381 )
چکیده

اخیرا از مواد القایی به منظور تحریک سلولهای پالپ و تمایز سلولهای ادنتوبلاست جهت ساختن مجدد عاج استفاده شده است؛ از جمله می توان به BMP) Bone Morphogenic Protein) اشاره نمود؛ اما به نظر می رسد از ژلاتین ماتریکس استخوانی داخل غضروفی Ec BMG» Endochondral Bone Matrix Gelatin» کمتر استفاده شده است. هدف از این تحقیق بررسی اثر این ماده بر عاج سازی ثانویه می باشد. به منظور تهیه Ec BMG از استخوانهای تیبیا و فمور 4 راس حیوان آزمایشگاهی خرگوش نر نژاد Deutsche-Poland استفاده شد. در این مطالعه تجربی 12 راس خرگوش نر به دو گروه 8 تایی (گروه اول) و چهارتایی (گروه دوم) به صورت تصادفی تقسیم شدند. در گروه اول دندان پیشین در یک سمت به عنوان گروه تجربی و در سمت دیگر به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد. درگروه تجربی پالپ اکسپوز و Ec BMG در آن قرار داده شد؛ سپس دندان پانسمان گردید ولی در گروه کنترل پس از اکسپوز پالپ، دندان پانسمان شد. در گروه دوم خرگوشها مشابه گروه اول نگهداری شدند و در فواصل زمانی 28 و 60 روز کشته شدند و از عاج طبیعی آنها جهت مقایسه عناصر تشکیل دهنده کلسیم و فسفر با گروه اول استفاده شد. نمونه های به دست آمده در هر دو گروه در روزهای 28 و 60 بعد از ثبوت و آماده سازی بافتی با استفاده از میکروسکوپ نوری و SEM مورد مطالعه قرار گرفتند؛ همچنین آنالیز ماتریکس ترشحی جدید، جهت ارزیابی تراکم مواد معدنی (کلسیم و فسفر) در همه نمونه ها انجام شد. مشاهدات میکروسکوپ نوری نشانگر عاج سازی ثانویه و همچنین تشکیل استئودنتین توسط القای Ec BMG در روز 28 بود. بررسیهای SEM در روز 60 در نمونه های تجربی توده معدنی شده ای را در محل کشت Ec BMG نشان داد؛ درحالی که در نمونه های کنترل و نیز در گروه دوم چنین توده ای مشاهده نشد و فضای پالپی توسط توده بافتی غیرمینرالیزه اشغال شده بود. آنالیز ماتریکس ترشحی جدید در نمونه های تجربی حاکی از وجود مقادیر معنی داری از کلسیم و فسفر نسبت به نمونه های کنترل بود؛ اما میزان کلسیم و فسفر در نمونه های تجربی به مقدار این دو عنصر در گروه دوم نزدیک بود. نتایج نشان داد که کشت Ec BMG در داخل پالپ دندان خرگوش سبب القای سلولهای پالپی، عاج سازی ثانویه و تشکیل استئودنتین می گردد؛ بنابراین به نظر می رسد که با استفاده از Ec BMG در ترمیم نقایص مربوط به عاج می تواند نقش موثری داشته باشد.


فریدون سرگلزائی، علیقلی سبحانی، بهروز نیک‌نفس، شیر احمد سارانی، غلامحسین سرگزی، عبدالله سبحانی،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1384 )
چکیده

بیان مسأله: برای بهبود ترمیم استخوان از روشهای مختلفی از جمله کاربرد ژلاتین ماتریکس استخوانی (BMG) استفاده می‌شود.

هدف: مطالعه‌حاضر باهدف ارزیابی روند القای استخوان‌سازی و تعیین حجم استخوان جدید پس از کاشت اکتاکلسیم فسفات (OCP) و ژلاتین ماده زمینه‌ای استخوان (BMG) به تنهایی و یا در حالت ترکیب با یکدیگر در محل ضایعات استخوانهای پهن موش صحرایی انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی، 100 سر موش صحرایی جوان بالغ (5-6 هفته‌ای) با وزن متوسط 120-150 گرم از جنس نر و از نژاد Sprague Dawley مورد بررسی قرار گرفتند. نمونه‌ها به طور تصادفی به گروههای آزمایشی (مورد) (OCP/BMG, BMG ,OCP) و شاهد تقسیم شدند. در گروههای آزمایشی، ضایعه‌ای به قطر 5 میلیمتر بر روی استخوان پاریتال ایجاد شد و مقدار 5 میلیگرم OCP و BMG به تنهایی و یا حالت ترکیب OCP/BMG (به نسبت 1:4) در محل ضایعه کشت داده شد. در گروه شاهد از هیچ ماده‌ای در محل ضایعه استفاده نشد. به منظور بررسی روند القای استخوان‌سازی و اندازه‌گیری حجم استخوان جدید، 5، 7، 14، 21 و 56 روز پس از کاشت، نمونه‌برداری انجام شد. پس از آماده‌سازی بافتی نمونه‌ها, تهیه مقاطع و رنگ‌آمیزی آنها با استفاده از هماتوکسیلین- ائوزین (H&E) و آلسین‌بلو، درصد حجمی استخوان جدید ساخته‌شده در تمامی گروهها به وسیله میکروسکوپ نوری و عدسی چشمی مدرج و نیز روش هیستومورفومتری, مورد بررسی و سنجش قرار گرفت. اطلاعات جمع‌آوری شده با استفاده از نرم‌افزار آماری SAS و آزمون آماری ANOVA مورد تحلیل قرار گرفتند؛ علاوه بر آنالیز واریانس برای هر متغیر به طور جداگانه میانگین، انحراف معیار، خطای معیار و ضریب تغییرات نیز محاسبه گردید. مقایسه بین میانگین اندازه‌های به‌دست آمده در گروههای آزمایشی با یکدیگر و با گروه شاهد با استفاده از آزمون چند دامنه‌ای Duncan و در سطح 05/0 انجام شد.

یافته‌ها: روند القای استخوان‌سازی در گروههای آزمایشی (مورد) 5-14 روز پس از کاشت آغاز شد. در طی روزهای بعد، ضمن افزایش تدریجی حجم استخوان جدید, با ظهور حفره‌های مغز استخوان و تشکیل مغز استخوان خون‌ساز, استخوان جدید از تکامل بیشتری برخوردار شد و همزمان مواد کاشته شده نیز به مرور جذب شدند. در گروه شاهد، 56 روز پس از عمل, محل ضایعه به وسیله بافت همبند متراکم، اشغال شد و جزایر کوچکی از استخوان جدید در مجاورت و چسبیده به حاشیه ضایعه و استخوان میزبان مشاهده گردید. طبق نتایج حاصل از مطالعه هیستومورفومتری، بیشترین میانگین حجم استخوان جدید ساخته‌شده مربوط به گروه آزمایشی OCP/BMG بود؛ پس از آن گروههای آزمایشی OCP و BMG دارای بیشترین و گروه شاهد دارای کمترین حجم استخوان جدید بودند. حجم استخوان جدید در تمامی گروههای آزمایشی نسبت به گروه شاهد از افزایش معنی‌دار آماری برخوردار بود (05/0P<).

نتیجه‌گیری: ترکیب OCP/BMG در تمایز سلول‌های استئوبلاست, القای استخوان‌سازی و در نهایت استخوان‌سازی جدید از قدرت بیشتری برخوردار می‌باشد؛ به نظر می‌رسد استفاده از ترکیب این دو ماده می‌تواند در ترمیم نقائص استخوانی جمجمه مفید واقع گردد.


محمد ضرابیان، مرضیه علیقلی، نسترن لقمانی‌نژاد،
دوره 18، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده

بیان مسأله: پاکسازی کانال از ذرات عاجی (debries) مختلف و حذف منبع عفونت از مهمترین اصول و لازمه اصلی موفقیت درمان ریشه می‌باشد؛ زیرا علت اصلی شکست درمانهای ریشه، نفوذ باکتری‌ها و یا مواد حاصل از آنها به بافتهای پری‌اپیکال می‌باشد. وسایل جدیدی که امروزه برای آماده‌سازی کانال طراحی و عرضه شده‌اند، می‌توانند این امر را بهبود بخشند.
هدف: مطالعه حاضر با هدف مقایسه میزان کاهش Enterococcus-faecalis (Ef) داخل کانال با سه روش مکانیکی instrumentation شامل، دستی (K- type) و چرخشی (Profile و Race) انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، از 30 دندان تک‌ریشه استفاده شد. 3 نمونه به عنوان شاهد منفی و 3 نمونه به عنوان شاهد مثبت و بقیه نمونه‌ها در سه گروه 8 تایی قرار گرفتند. باکتری انتروکوکوس فکالیس در کانال ریشه قرار داده شد. بعد از گذشت زمان انکوباسیون از کانال‌ها کشت میکروبی تهیه شد. سه روش instrumentation شامل موارد زیر بود:
- استفاده از روش crown- down و فایل دستی K- type
- استفاده از روش crown- down و سیستم چرخشی Profile
- استفاده از تکنیک crown- down وسیستم چرخشی Race
بعد از عمل instrumentation نیز از کانال‌ها کشت میکروبی تهیه شد. معیار ارزیابی شامل تعیین درصد کاهش باکتری Ef با سه روش فوق و با استفاده از آزمون ANOVA یک طرفه بود. 05/0P به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: میانگین و انحراف معیار در گروه K- type 57/2±74/98، در گروه Profile 01/1±33/99 و در گروه Race 39/2±60/98 بود. بین سه روش instrumentation از نظر توانایی درحذف باکتری اختلاف معنی‌داری حاصل نگردید.
نتیجه‌گیری: مطابق یافته‌های این تحقیق K فایل دستی و روشهای چرخشی Profile و Race می‌توانند در آماده‌سازی کانال‌ها مورد استفاده قرار گیرند؛ اما از آنجا که دسترسی به فایل‌های دستی نسبت به روشهای چرخشی آسانتر است و به تجهیزات کمتری نیاز دارد و نیز تمامی این سیستم‌ها از نظر توانایی در حذف باکتری یکسان هستند؛ بنابراین در کانال‌های مستقیم می‌توان از فایل‌های دستی به جای سیستم‌های چرخشی استفاده نمود.


نوشین شکوهی‌نژاد، مرضیه علیقلی، محمد ضرابیان،
دوره 18، شماره 3 - ( 2-1384 )
چکیده

زمینه و هدف: تاکنون مواد زیادی جهت پر کردن انتهای ریشه در حین جراحی اندودنتیک مورد استفاده قرار گرفته است. خواص مطلوب Pro Root MTA در مطالعات مختلف in-vitro و in-vivo ثابت شده است. از سوی دیگر، بر اساس مطالعات انجام‌شده Root MTA (MTA ساخت ایران) و سیمان پرتلند از نظر خواص فیزیکی و بیولوژیک، مشابه Pro Root MTA می‌باشند. مطالعه حاضر با هدف تعیین نشت باکتریال (درصد و متوسط زمان نشت) چهار ماده پر کننده انتهای ریشه انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، 76 دندان تک‌ریشه‌ای مستقیم کشیده‌شده انسان انتخاب شدند. آماده‌سازی کانال‌ها به روش step- back انجام شد؛ سپس 3 میلیمتر انتهای ریشه‌ها با زاویه 90 درجه،‌ قطع و با استفاده از دستگاه اولتراسونیک حفره‌ای به عمق 3 میلیمتر در انتهای ریشه تهیه شد. دندانها به طور تصادفی به شش گروه تقسیم شدند. در چهار گروه حفره‌ها با Gray Pro Root MTA، White Pro Root MTA، Root MTA و Portland Cement (I) پر شدند. دو گروه نیز به عنوان شاهد مثبت و شاهد منفی در نظر گرفته شدند. سطوح جانبی ریشه‌ها به جز سطح قطع‌شده، به منظور جلوگیری از نشت باکتری از طریق توبول‌های عاجی و کانال‌های جانبی با دولایه لاک ناخن پوشانده شدند. نمونه‌ها از درپوش لاستیکی ویال‌های شیشه‌ای رد شدند؛ سپس کل سیستم با اتوکلاو استریل گردید. 3-4 میلیمتر اپیکال ریشه‌ها در محیط کشت phenol red with 3% lactose broth غوطه‌ور شد. سوسپانسیون Streptococcus sanguis (ATCC 10556) از قسمت کرونال به داخل کانال‌ها تلقیح شد. نمونه‌ها هر 24 ساعت جهت بررسی تغییر رنگ محیط کشت مشاهده می‌شدند. این بررسی به مدت 60 روز به طول انجامید. داده‌های این مطالعه با استفاده از آزمون آماری Log- Rank مورد بررسی قرار گرفتند و 05/0P< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: در پایان دوره آزمایش در 50% از نمونه‌های Gray Pro Root MTA, 25/56% از نمونه‌های White Pro Root MTA, 25/56% از نمونه‌های Root MTA و 50% از نمونه‌های سیمان پرتلند نشت باکتری مشاهده شد. متوسط‌ زمان ‌نشت ‌‌به ‌ترتیب
29/6±19/37، 81/5±44/36، 97/5±69/37 و 67/6±81/34 روز بود. بین میزان نشت (درصد و متوسط زمان نشت) در چهار گروه مورد مطالعه،‌ اختلاف آماری معنی‌داری مشاهده نشد (9958/0=(P
نتیجه‌گیری: طبق نتایج این مطالعه، از نظر میزان نشت (درصد و متوسط زمان نشت) اختلاف آماری معنی‌داری بین چهار گروه مورد بررسی وجود نداشت و می‌توان استفاده از Root MTA و سیمان پرتلند را به دلیل مقرون‌ به صرفه‌بودن پیشنهاد نمود.



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb