گرانولار سل شوانوما تومور خوش خیم نادری است که تا به حال
تعداد نسبتا محدودی از آن گزارش شده است. بیمار آقای 38 ساله ای است که با برآمدگی کوچکی به قطر 5 میلیمتر در مخاط
گونه سمت راست به رنگ صورتی مایل به زرد رنگ بدون درد و خون ریزی مراجعه می نماید.
در آزمایش ریز بینی مخاط مالپیگی دیده می شود که اپیتلیوم در قسمت هایی شدیدا
هیپرپلازی است در بافت همبند زیر کوریوم بافت نئوفرمه ای دیده می شود که از سلول
های درشت با سیتوپلاسم فراوان و حدود مشخص تشکیل شده است. در سلول های مزبور
هیچگونه بدخیمی دیده نشد. در این مقاله به ویژگی های کلینیکی ، میکروسکوپی و
مشکلات تشخیصی این تومور می پردازیم.
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA
سندرم سوزش دهان یک اختلال دردناک داخل دهانی است که فاقد هر گونه علائم کلینیکی می باشد. شرح و بیان این علائم از سوی بیمار به عوامل مختلفی بستگی داشته و از بیماری به بیمار دیگر متفاوت است. در زمینه احساس ماهیت نشانه های این سندرم آن را به سه تیپ I و II و III تقسیم نموده اند. تقریبا قریب به اتفاق محققین بیماریهای دهان بر چند عاملی بودن این سندرم اذعان داشته و هیچیک علت خاص و منفردی در پیدایش آن ذکر نکرده اند. در حال حاضر عوامل اتیولوژیک به سه گروه بزرگ فاکتورهای موضعی، فاکتورهای سیستمیک و فاکتورهای عصبی و روانی تقسیم بندی شده اند.
در سالهای اخیر دانش پزشکی شاهد پیشرفتهای قابل ملاحظه ای در درمان بیماریهای بدخیم بوده است. ظهور روشهای نوین درمانی نظیر، شیمی درمانی، اشعه درمانی و ایمنی درمانی در بیماران مبتلا به انواع نئوپلاسم علاوه بر آنکه در مواردی بهبودی کامل بیماران را باعث شده و یا بر طول عمر آنها افزوده است مشکلات عدیده ای را نیز برای بیماران و پزشکان ایجاد کرده است عفونتهای ویروسی حفره دهان در بیمارانی که تحت شیمی درمانی قرار می گیرند در اکثر موارد مورد توجه قرار نمی گیرد. لذا بر آن شدیم که به بررسی عفونتهای ویروسی در بیماران بستری و تحت شیمی درمانی در بخشهای خون بیمارستانهای امیراعلم و امام خمینی تهران بپردازیم و در این راستا 84 بیمار مبتلا به انواع لوسمی (AML و ALL و CML و CLL) و لنفوم (هوچکین و غیرهوچکین) را در فاز Immunosuppresion بعد از شیمی درمانی بمدت سه ماه مورد بررسی قرار دادیم که در این بیماران میزان ابتلا به عفونتهای ویروسی HSV درصد پایین تری را نسبت به مطالعات مشابه در دیگر کشورها نشان می داد.
ضایعات کراتوتیک گسترده غیر قابل برداشت مخاط دهان نسبتا شایع و متنوع می باشند درمان آنها مشکل زا و داروهای مختلفی با رژیمهای خاص مورد استفاده قرار گرفته اند. از سولفات بلئومایسین، در دو مطالعه مقدماتی بر روی تعداد محدودی از بیماران (مجموعا 9 بیمار) استفاده و گزارش شده است. در بررسی حاضر، تعداد بیشتری از بیماران با پیگیری طولانی تر، 50 بیمار مبتلا به لیکن پلان و لوکوپلاکیا با پیگیری 21 ماهه، تحت درمان موضعی با این دارو قرار گرفتند. در تحلیلهای آماری از روش Kaplan Meier و آنالیز Cox. Regression استفاده گردید. نتایج حاصل از بررسی و نتیجه گیری ما، موید این مطلب است که دارو در خیلی از موارد خصوصا لکوپلاکیا ضایعه را بر می دارد و یا حداقل جهت جلوگیری از مزمن شدن و احتمالا بروز تغییرات بدخیمی در آن می تواند بسیار موثر باشد. بطوریکه در 9 مورد لوکوپلاکیا فقط دو مورد عود ناقص داشتیم و تحلیلهای آماری نشان دادند که چنانچه تا حدود 11 ماه پس از اختتام درمان عود عارض نگردد شانس عود تقریبا منتفی است. در مورد لیکن پلان که شامل 41 بیمار می شدند درصد بالایی بدون عود بودند و مواردیکه تا 17 ماه پس از اختتام درمان عود نداشتند دیگرعودی نشان ندادند و در موارد عود حالات روانی جسمانی ناشی از پی آمد استرسهای مختلف در بازگشت آنها بی تاثیر نبودند. نهایتا اینکه مصرف سولفات بلئومایسین موضعی در درمان ضایعات کراتوتیک گسترده مخاط دهان در بررسی حاضر موفقیت آمیز و کاربرد کلینیکی آن قابل توصیه می باشد.
Grinspan و همکارانش در سال 1996 همراهی لیکن پلان با افزایش فشار خون اولیه و دیابت قندی را با عنوان Grinspan&aposs Syndrome مطرح کردند مطالعات متعددی از آن زمان تاکنون در این زمینه انجام شده است. پژوهشگران متوجه شدند که سلولهای اپیدرم مبتلا به لیکن پلان اختلال فعالیت آنزیم و Defective Carbohydrate Expression را بروز می دهند بنابراین تصور کردند که شاید بین سلولها و هورمونهای لازم برای انجام اعمال متابولیک ارتباطی وجود داشته باشد از طرف دیگر بعضی از محققین این فرضیه را مطرح کردند که اختلال عملکرد هورمونی در دیابت قندی با نقایص ایمنی ارتباط داشته به ایجاد ضایعات لیکن پلان کمک می کند. محققین مختلف با بررسیهایشان نشان دادند که افزایش فشار خون اولیه با لیکن پلان همراهی معنی دار ندارد و علت بروز لیکن پلان در بیماران مبتلا به افزایش فشار خون واکنشهای شبه لیکنی مخاط دهان (Lichenoid Reactions) به داروهای کاهنده فشار خون می باشد از این رو اکثر مطالعات انجام شده به بررسی ارتباط دیابت با لیکن پلان اختصاص داشته به ارزیابی شیوع دیابت در مبتلایان به لیکن پلان با شیوع لیکن پلان در مبتلایان به دیابت می پردازد. بررسی حاضر 242 بیمار مبتلا به دیابت مرکز تحقیقات غدد و متابولیسم بیمارستان شریعتی تهران را از نظر شیوع لیکن پلان و مقایسه آن با گروه کنترل و نیز ارتباط بین ضایعات لیکن پلان در دهان و میزان قند و چربی خون و نیز اثر مصرف داروهای ضد فشار خون و داروهای کنترل کننده قند خون در بروز لیکن پلان را مورد بررسی قرار داده است.
این گزارش مورد نادری از همراهی بیماری هیپرپاراتیروئیدیسم با نوروفیبروماتوز است. جوانی با شکایت از ناقرینه بودن صورت به دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران مراجعه کرد. در معاینه ماکولهای متعدد مایل به قهوه ای، بزرگتر از یک سانتیمتر و ندول سسایل نرم در ناحیه گردن و تنه او مشاهده شد. در رادیوگرافی های داخل و خارج دهانی او رادیولوسنسی های متعدد که برخی از آنها نیز دیاگنوستیک ژانت سل بود، نشان داده شد. در آزمایش خون میزان کلسیم، فسفر و آلکالن فسفاتاز غیر طبیعی بود؛ و پس از انجام آزمایش PTH (هورمون پاراتورمون) و مشاوره با بخش غدد، بیماری هیپرپاراتیروئیدیسم در این بیمار تایید شد.
سندرمهای تالاسمی شایعترین اختلال تک ژنی شناخته شده می باشد. نوع هموزیگوت آن (تالاسمی ماژور) شدیدترین شکل کم خونی همولیتیک شناخته شده در ایران است. با درنظر گرفتن شیوع بیماری در کشور لازم است که این بیماری از جهات مختلف دندانپزشکی مورد بررسی کامل قرار گیرد. هدف از این مطالعه بررسی تغییرات فکی، صورتی در بیماران تالاسمیک مراجعه کننده به بیمارستان حضرت علی اصغر (ع) می باشد. این بررسی به صورت مقطعی (Cross Sectional) و به مدت سه ماه بر روی 98 بیمار مبتلا به تالاسمی که ماهانه خون دریافت می کردند، انجام شد. معاینه و تکمیل پرسشنامه این بیماران در فاصله بین آزمایش و تزریق خون انجام گرفت. در این بررسی شیوع دیپ بایت 48% و کلاس II برابر 52.2% بود. اگر قبل از یک سالگی درمان انتقال خون شروع شود و میانگین هموگلوبین در حد مطلوب باشد، تغییرات فکی، صورتی متوقف و یا بسیار اندک خواهد شد.
به هنگام استفاده از هرگونه تابش یونیزان، اثرات مضر آن نیز باید مدنظر باشد. بطور کلی اطلاعات سودمند تشخیصی و درمانی حاصله از تکنیکهای مختلف رادیوگرافی از جمله پرتونگاریهای مورد نیاز ایمپلنت های دندانی، باید در مقابل خطر و معایب آنها مورد ارزیابی قرار گیرد. اندازه گیری مقادیر دوز جذبی بافتهای بحرانی می تواند به عنوان یک راهنما برای تعیین چنین خطری استفاده گردد که یکی از اهداف این تحقیق می باشد؛ همچنین هدف دیگر این تحقیق مقایسه دوز جذبی نواحی آناتومیک مختلف در حین پرتونگاریهای مورد نیاز ایمپلنت های دندانی می باشد. در این بررسی که روی فانتوم نیم تنه انسانی Rando با استفاده از دوزیمترهای ترمولومینسانس لیتیوم فلوراید انجام شد، این نتیجه به دست آمد که دوز جذبی بافتهای بحرانی به واسطه سی تی اسکن بیشتر از توموگرافی خطی و دوز جذبی ناشی از این دو تکنیک بیشتر از پانورامیک می باشد. ارگانهای بحرانی در این تحقیق عبارتند از: چشم، غده تیروئید، غدد بزاقی، مغز، مغز استخوان و پوست. سایر نتایج به قرار زیر است: - میزان جذب اشعه در غده تیروئید در حین انجام سی تی اسکن از فک پایین نسبتا بالا بود و این امر استفاده از حفاظ تیروئید را ضرروی می سازد. - در مورد غدد بزاقی، پاروتید بیشتر از دو غده دیگر جاذب اشعه بود و در مورد سی تی ماگزیلاری، توموگرافی خطی قدامی و خلفی و پانورامیک بیشترین دوز جذبی را در بین ارگانهای بحرانی فوق تشکیل می دهد. بیشترین مقدار دوز جذبی اشعه این غده در مورد سی تی فک بالا بود (27930 میکروگری) که در مقایسه با مقدار 10 گری که سبب ایجاد التهاب حاد در این غده می گردد ناچیز است. - در مورد پوست بیشترین دوز جذبی مربوط به تکنیک سی تی فک پایین بود که زیر حد ایجاد اریتم و سرطان زایی می باشد. - حداکثر میزان جذب اشعه در مغز استخوان در مورد سی تی فک پایین بود (لوسمی جزو بیماریهای غیر آستانه ای است).
مطالعات اپیدمیولوژیک نشان داده است که پوسیدگی یا "تخریب عفونی بافتهای سخت دندان" یکی از شایعترین عفونتها در انسان می باشد. چند مطالعه در ایران به بررسی این معضل بهداشتی پرداخته ولی هنوز به نتایج عملی مشخصی نرسیده است. در این تحقیق وضعیت دندانهای مولر اول فک بالا و پایین (که خود شامل چهار متغیر فرعی می باشد) مورد بررسی قرار گرفته است؛ به این منظور تعداد 1000 پرونده به روش انتخاب سیستماتیک از بین پرونده های بیماران سال 1376 در یک مطالعه توصیفی، تحلیلی و از نوع مقطعی گذشته نگر مورد بررسی قرار گرفت و اطلاعات مورد نظر در فرمهای از پیش طراحی شده وارد گردید و سپس با نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. میانگین DMFT برای دندانهای مولر اول 0.50±3.47 ( 0.86=MT=1.23 ،FT=1.38 ،DT) به دست آمد؛ بطور کلی تعداد دندانهای کشیده شده فک پایین بیشتر از فک بالا و تعداد دندانهای پوسیده درمان نشده، در فک بالا بیشتر از فک پایین بود (P<0.001). نسبت DMFT دندانهای مولر اول به DMFT دندانها در حدود 29% بود؛ این امر نشانگر آن است که پوسیدگی و عوارض آن در دندانهای مولر اول بخش عمده ای از DMFT کل دهان را به خود اختصاص داده است؛ به همین دلیل آموزش بهداشت و سایر روشهای پیشگیری و حل مشکل اقتصادی در خدمات دندانپزشکی لازم به نظر می رسد و پیشنهاد می شود آموزشهای ویژه ای در مورد نحوه رعایت بهداشت دهان به هنگام رویش مولرهای اول در سنین 6 تا 7 سالگی در اختیار افراد جامعه قرار گیرد.
بیان مساله: در مورد استفاده از پست های شیشه ای (بایوگلاس) تحقیقات اندکی صورت پذیرفته است. هدف: این مطالعه کلینیکی با هدف مقایسه تاثیر دو نوع پست شیشه ای و فلزی پیش ساخته در اجرای کلینیکی ترمیم های وسیع کامپوزیت در دندانهای قدامی بالا انجام شد.
روش بررسی: تعداد 60 عدد دندان قدامی اندو شده فک بالا که دارای انهدام افقی یا عمودی در تاج بودند، انتخاب شدند. دندانها براساس نوع پست، به دو گروه 30 تایی پاراپست فلزی و پست بایوگلاس تقسیم شدند. هر گروه براساس نوع بایت قدامی بیمار به سه زیر گروه نرمال، بایت عمیق و نوک به نوک تقسیم گردید. برای پست شیشه ای به میزان یک سوم طول کانال و برای پست فلزی دو سوم طول کانال خالی شد. پس از اچ کردن با اسید فسفریک 37% و کاربرد ماده باندینگ عاجی Syntac در عاج تاج و ریشه، از Duo Cement برای چسباندن پست بایوگلاس و از کامپوزیت رزین خود سخت شونده Degufil برای چسباندن پست فلزی پیش ساخته استفاده شد. ترمیم تاج دندانها با استفاده از کامپوزیت هیبرید Heliomalor انجام شد. بیماران از نظر یافته های کلینیکی، رادیوگرافیک و شکست ترمیم هر سه ماه یک بار و تا 1.5 سال پیگیری شدند. جهت تحلیل نتایج از آزمون دقیق فیشر و پیرسون استفاده شد (P=0.05).
یافته ها: در هیچ یک از موارد رادیوگرافی ضایعه پری آپیکال را نشان نداد. استفاده از سیمان رزینی و ماده باندینگ عاجی موجب افزایش سیل پست گردید. نوع پست تاثیر قابل ملاحظه آماری در میزان موفقیت کلینیکی ترمیم ها نداشت و گیر ترمیم نیز با دو نوع پست یکسان بود. نوع انهدام تاج تاثیر قابل ملاحظه ای در میزان موفقیت ترمیم نداشت. نوع بایت قدامی بیمار تاثیر قابل ملاحظه ای در میزان موفقیت داشت؛ زیرا در کل نمونه ها %6.6 شکست مشاهده شد که شامل کنده شدن ماده ترمیمی و مربوط به بیمارانی بود که دارای بایت عمیق بودند.
نتیجه گیری: در ترمیم های وسیع کامپوزیت در بیماران با بایت عمیق لازم است از پست شیشه ای و پاراپست به صورت محتاطانه تری استفاده شود.
بیان مساله: یائسگی می تواند اثرات گسترده ای از نظر جسمانی و روانی بر خانم هایی که به این مرحله می رسند، داشته باشد؛ از جمله می توان به عوارض دهانی شامل خشکی دهان، احساس سوزش در زبان و دهان و غلیظ شدن بزاق اشاره کرد؛ گرچه هنوز این موضوع، مساله ای قابل بحث تلقی می گردد. هدف: این مطالعه با هدف بررسی میزان بزاق تحریکی در 158 خانم که در مرحله یائسگی و پس از یائسگی بودند، انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تحلیلی توصیفی که به روش مقطعی انجام شد، تعداد 158 خانم که در مرحله یائسگی و پس از یائسگی بودند (گروه مورد) و نیز تعداد 83 نفر از آقایان هم سن که فاقد بیماری سیستمیک و مصرف دارو بودند، انتخاب شدند (گروه شاهد). دامنه سنی در هر دو گروه 69-50 سال بود؛ همچنین وضعیت روانی دو گروه با استفاده از آزمون HADS) Hospital Anxiety Depression Scale) مقایسه شد و بروز سمپتوم های دهانی نیز در دو گروه ارزیابی و مقایسه گردید. برای تحلیل نتایج از آزمونهای t و Mann-Whitney استفاده شد.
یافته ها: نتایج این بررسی اختلاف معنی داری را از نظر کمیت بزاق تحریکی و نیز وضعیت روانی بین دو گروه نشان نداد؛ اما بروز سمپتوم های دهانی در گروه مورد به شکل معنی داری بیش از گروه شاهد بود (P=0.002).
نتیجه گیری: گرچه در مطالعه حاضر بروز سمپتوم های دهانی، ارتباط معنی داری با یائسگی داشت، اما علت این امر تغییر در کمیت بزاق یا تغییر وضعیت روانی نمی باشد و احتمالا باید علت آن را در تغییرات کیفی بزاق و یا سایر عوامل جستجو کرد.
هدف: مطالعه حاضر با مقایسه میزان پاکسازی کانال ریشه بین سه وسیله ماشینی Rotary، Reciprocal و Vertical در شرایط
In-vitro انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی, از 60 ریشه مزیال دندانهای مولر اول و دوم فک پایین انسان استفاده شد. نمونهها به صورت تصادفی به سه گروه تقسیم شدند. در هر نمونه یک کانال به عنوان شاهد و دیگری به عنوان نمونه مورد آزمایش منظور گردید. در گروههای Reciprocal وVertical ازفایلهای NiTi دستی و درگروه Rotary از فایلهای NiTi چرخشیاستفاده شد. پس از اتمام پاکسازی کانال, مقاطع با فواصل 3 و 5 میلیمتری از آپکس آناتومیک تهیه شد؛ سپس مقاطع توسط میکروسکوپ نوری مورد مطالعه قرار گرفت. معیار ارزیابی براساس مقدار دبری باقیمانده در کانال کار شده، پرهدنتین باقیمانده و میزان صاف شدن دیوارههای کانال کارشده نسبت به کانال شاهد بود. اطلاعات به دست آمده با استفده از آزمون غیرپارامتری Kruskal-Wallis تحلیل گردید.
یافتهها: بین میزان پاکسازی در مقاطع 3 و 5 میلیمتری تمام گروهها، اختلاف معنیداری وجود نداشت، اما تفاوت سرعت کارکرد، بین تمام گروهها معنیدار و برتری به ترتیب مربوط به Rotary, Reciprocd و سپس Vertical بود.
نتیجهگیری: Rotary, Reciprocd و Vertical از نظر توانایی پاکسازی با یکدیگر تفاوتی ندارند اما سرعت Rotary از Reciprocal و Vertical و Reciprocal از Vertical بهطور قابل توجهی بیشتر است. بر همین اساس میتوان چنین نتیجهگیری کرد که Rotary نسبت به دو وسیله دیگر، در درمانهای معمول کانال ریشه برتر میباشد.
هدف: مطالعه حاضر با هدف مقایسه دقت سه نوع رادیوگرافی پریاپیکال، بایتوینگ و پانورامیک در تعیین فاصله کرست استخوان آلوئول تا محل (Cementoenamel Junction) CEJ دندانها انجام شد.
روش بررسی: در این تحقیق مقطعی، 120سطح اینترپروگزیمالی دندانها به هنگام جراحی توسط پروب پریودنتال اندازهگیری و با عنوان اندازه واقعی ثبت گردید. قبل از جراحی 40 سطح تحت رادیوگرافی بایتوینگ، 40 سطح تحت رادیوگرافی پریاپیکال و 40 سطح تحت رادیوگرافی پانورامیک قرار گرفته بودند و فاصله CEJ تا کرست استخوان آلوئول بر روی نگاره رادیوگرافی توسط پروب پریودنتال اندازهگیری و ثبت شده بود. هر روش در گروهی جداگانه مورد تحلیل آماری قرار گرفت و ضریب همبستگی Pearson برای دادهها مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: هنگامی که ضخامت استخوان باقیمانده برای جراح در حد میلیمتر هم حائز اهمیت باشد، رادیوگرافی بایتوینگ از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ ولی هنگامی که تحلیل استخوان در حد متوسطی است، رادیوگرافی پانورامیک به دلیل این که در 89% موارد، تغییرات استخوانی را نزدیک به میزان واقعی نشان میدهد، میتواند مورد قبول باشد. همچنین بین میزان واقعی فاصله CEJ تا کرست استخوان و این فاصله در رادیوگرافی پریاپیکال همبستگی زیادی وجود داشت (94/0r= و 000/0P<). همبستگی Pearson در رادیوگرافی بایتوینگ و میزان واقعی نیز بسیار زیاد بود )98/0r= و 000/0P<). این همبستگی در بین رادیوگرافی پانورامیک و میزان واقعی نسبت به روشهای رادیوگرافی بایتوینگ و پریاپیکال کمتر بود (72/0r = و 000/0P<). از طرفی در نواحی قدامی برای اندازهگیری تغییرات استخوان، روش رادیوگرافی پریاپیکال با ضریب همبستگی93/0 نسبت به روش رادیوگرافی پانورامیک با ضریب همبستگی72/0 برتری دارد و پیشنهاد میگردد برای یررسی تغییرات استخوانی در این نواحی از رادیوگرافی پریاپیکال استفاده شود.
نتیجهگیری: به نظر میرسد، در مواردی که تغییرات استخوانی در حد شدید یا متوسط باشد، رادیوگرافی بایتوینگ از اهمیت ویژهای در تعیین تشخیص برخوردار است؛ اما در مواردی که تحلیل استخوان اندکی وجود داشته باشد، میتوان از رادیوگرافی پانورامیک استفاده نمود تا بیمار در معرض تشعشع بیشتری قرار نگیرد.
بیان مسأله: جاینت سل گرانولوما، ضایعهای راکتیو یا شبه تومورال است که وقوع آن در دهان به فکها و غشای مخاطی لثه محدود میشود. با وجود طبقهبندی این ضایعه به انواع محیطی و مرکزی هر دو گروه نمای بافتشناختی مشابهی دارند. انواع داخل استخوانی آن از نظر موضعی مهاجم بوده و باعث تخریب استخوان، درد و لقی دندانها میشود و انواع محیطی آن گاهی تورمهای زخمی ایجاد میکنند که از نظر بالینی به پیوژنیک گرانولوما و فیبروم اسیفیه محیطی شباهت زیادی دارند. از آنجا که بروز انواع مرکزی و بخصوص محیطی جاینت سل گرانولوما، شایع است، بنابراین آگاهی دندانپزشکان از متغیرهای وقوع این بیماری به منظور تشخیص صحیح بالینی آن امری مهم تلقّی میگردد.
هدف: مطالعه حاضر با هدف تعیین توزیع فراوانی متغیرهای سن، جنس و محل ضایعات جاینت سل گرانولومای محیطی و مرکزی در بیماران مراجعهکننده به بخش آسیبشناسی دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد.
روش بررسی: مطالعه حاضر به روش مقطعی، توصیفی با استفاده از پروندههای موجود انجام گرفت. جامعه آماری بیماران مراجعهکننده به بخش آسیبشناسی دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران در سالهای 79-1365 بودند که تشخیص آسیبشناختی ضایعه دهانی آنها جاینت سل گرانولومای محیطی یا مرکزی گزارش شده بود. از مجموع پروندههای موجود در این بخش پرونده بیماران مبتلا به انواع محیطی و مرکزی جاینت سل گرانولوما استخراج شد و اطلاعات مربوط به سن، جنس، نوع ضایعه (محیطی و مرکزی) و محل وقوع آن در فرمهای از پیش تهیه شده ثبت گردید؛ اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار آماری SPSS مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: از مجموع 737 نمونه گزارششده با عنوان جاینت سل گرانولوما، 573 مورد محیطی و 164 نمونه مرکزی بودند. طیف سنی نمونهها در انواع محیطی 2-90 سال و در انواع مرکزی 4-70 سال بود. قلّه وقوع ضایعات جاینت سل گرانولومای محیطی در مردان در دهه اول، در زنان در دهه چهارم و در انواع مرکزی در مردان و زنان در دهه دوم بود. از نظر محل وقوع ضایعات 246 (94/42%) از نمونههای محیطی در فک بالا و 327 مورد (06/57%) در فک پایین رخ داده بود. در نوع مرکزی 54 مورد (93/32%) در فک بالا و 110 مورد ( 07/67 % ) در فک پایین گزارش شده بود. در نوع محیطی 272 (30/47 %) از نمونهها در زنان و 302 مورد (70/52%) در مردان و در نوع مرکزی 103 مورد (88/62%) از نمونهها در زنان و 61 مورد (19/37%) در مردان گزارش شده بود.
نتیجهگیری: در این مطالعه نوع محیطی در مردان در دهه چهارم و فک پایین و نوع مرکزی در زنان در دهه دوم و فک پایین بیشتر مشاهده شد.
بیان مسأله: از مواد سرامیکی به طور وسیعی در دندانپزشکی استفاده میشود. این مواد از نظر زیبایی، بهترین جایگزین برای دندان طبیعی هستند. اشکال عمده این مواد، ماهیت شکننده آنها است؛ بنابراین برای تقویت پرسلن از روشهای مختلفی مانند زیرساختار فلزی، تقویت پرسلن با کورههای سرامیکی با استحکام بالا و همین طور مکانیسمهای تقویت سطحی مانند گلیز، work hardening و تبادل یونی استفاده میشود.
هدف: مطالعه حاضر با هدف ارزیابی اثر پالیش بر استحکام flexural پرسلن فلدسپاتیک و مقایسه آن با اورگلیز و اتوگلیز انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، ماده مورد مصرف پرسلن فلدسپاتیک Colorlogic ساخت کارخانه سرامکو بود. تعداد 40 نمونه به ابعاد 3×6×25 میلیمتر طبق استاندارد ISO 6872 و ADA No.69 به شکل بار ساخته شد. نمونهها به 4 گروه 10تایی تقسیم شدند. گروههای اتوگلیز و اورگلیز بر اساس دستور کارخانه و گروه پالیش استاندارد با کاغذ سمباده با gritهای مشابه طبق توصیه آکادمی دندانپزشکی زیبایی آمریکا آماده شد (P360، P400 و P1200) و درمرحله آخر این نمونهها، با استفاده از کیت پالیش پرسلن ویتا (Vita Zahnfabrik Bad Sackingen) پالیش نهایی شدند؛ به طوری که یک سطح کاملاً براق و زنده روی پرسلن ایجاد شود. گروه پالیش کلینیک بر اساس آنچه در بعضی کلینیکهای دندانپزشکی متداول است، آماده شد؛ سپس آزمون استحکام خمشی tree point bending انجام شد (Universal testing machine, Zwick1494, Germany). برای مقایسه گروهها از آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون Post-hoc از نوع Scheffe با سطح معنیداری 05/0P استفاده شد.
یافتهها: آزمون ANOVA اختلاف آماری معنیداری را بین گروهها نشان داد (001/0P<). نتایج آزمون Post-hoc نشان داد که استحکام گروه اورگلیز و پالیش استاندارد به طور معنیداری بالاتر از دو گروه اتوگلیز و پالیش کلینیک بود (001/0P<). اما در مقایسه بین دو گروه اورگلیز و پالیش استاندارد، اختلاف معنیداری حاصل نگردید. دو گروه اتوگلیز و پالیش کلینیک نیز اختلاف معنیداری نداشتند.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این تحقیق میتوان نتیجهگیری کرد که پالیش استاندارد میتواند استحکام خمشی پرسلن فلدسپاتیک را به اندازه اورگلیز بالا ببرد؛همچنین انجام یک پالیش نرم (استاندارد و بر اساس آنچه که در این مطالعه انجام شد) میتواند جایگزین مناسبی برای روش متداول اتوگلیز باشد.
زمینه و هدف: امروزه با توجه به استفاده گسترده از داروهای بیحسی موضعی دارای مواد رگ فشار یا فاقد آن که علاوه بر اثرات مفید ممکن است در مواردی عوارض ناخواستهای نیز داشته باشد، وظیفه اصلی دندانپزشکان در کنترل علائم حیاتی و وضعیت سلامتی افراد بیش از پیش مورد تأکید قرار گرفته است. این تحقیق با هدف مقایسه تغییرات پالس اکسیمتری، تعداد تنفس و ضربان قلب بیماران متعاقب تزریق ماده بیحسکننده با و بدون مواد رگ فشار انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی (با استفاده از تکنیک مشاهده) 32 نفر فرد سالم (16 زن و 16 مرد) در محدوده سنی 25-50 سال که هیچ دارویی مصرف نمیکردند، به روش تصادفی انتخاب و به دو گروه 16 نفری که از نظر ترکیب سنی و جنسی مشابهسازی شده بودند، تقسیم شدند. تعداد ضربان قلب، میزان درصد اشباع اکسیژن و تعداد تنفس بیماران قبل از انجام کار اندازهگیری و ثبت گردید. در گروه اول 6/3 میلیگرم لیدوکائین 2% به همراه آدرنالین 000/80: 1 و در گروه دوم به همین میزان مپیواکائین 3% تزریق شد که همه آنها به صورت بلاک عصب آلوئولار تحتانی به همراه آسپیراسیون بود. بعد از ثبت دوباره متغیرهای مورد اشاره در زمانهای مختلف برای هر کدام از بیماران خارجکردن یکی از دندانهای خلفی فک پایین انجام شد و مجدداً همه متغیرها ثبت گردیدند. اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS و آزمونهای t و Paired t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. از آزمون t برای مقایسه دو گروه با هم و از آزمون Paired t برای مقایسه یک گروه در دو مرحله استفاده و 05/0P< به عنوان سطح معنیداری در نظر گرفته شد.
یافتهها: با تزریق ماده بیحسی حاوی رگ فشار تعداد ضربان قلب bpm 75/1±25/12 افزایش یافت و زمان رسیدن به حداکثر تعداد ضربان قلب، 26/11±75/64 ثانیه بود. با خارجکردن دندان در هر دو گروه تعداد ضربان قلب bpm 9-8 بدون در نظر گرفتن وجود یا عدم وجود ماده رگ فشار در کارتریج افزایش یافت.
نتیجهگیری: تزریق داروی لیدوکائین حاوی ماده رگ فشار اپینفرین در بیماران بدون کنترااندیکاسیون بیخطر میباشد. اگر چه متعاقب تزریق این ماده ممکن است بر تعداد ضربان قلب افزوده شود اما این موضوع بیخطر است و با کاهش درصد اشباع اکسیژن و یا اختلال تنفسی همراه نمیباشد؛ توصیه میشود آسپیراسیون در تمامی تزریقها حتماً انجام شود؛ چون تزریق داخل عروقی این ماده میتواند خطرناک باشد.
زمینه و هدف: بازسازی صحیح دندان بدون پالپ برای اطمینان از موفقیت درمان ریشه، بسیار قابل اهمیت است. استفاده از پست و کور اغلب برای گیر و تقویت رستوریشن نهائی در این دندانها توصیه میگردد، ولی یکی از مهمترین مشکلات در درمان دندانهای درمان ریشه شده، زمانی است که ریشهها به عللی دارای کانالهای گشاد بوده و امکان استفاده از پست فراهم نباشد. دیواره نازک ریشه پروگنوز موفقیتآمیز طولانی مدت دندان را خدشه دار مینماید. به نظر میرسد، استفاده از مواد و تکنیکهای چسبنده، ریشه دندانهای نابالغ با دیواره نازک را تقویت نموده و استفاده از پست در آنها میسر میگردد. هدف از مطالعه حاضر، ارزیابی امکان تقویت داخل ریشهای با استفاده از روشهای مختلف تقویت ریشه بود.
روش بررسی: در این بررسی آزمایشگاهی، 72 دندان سنترال ماگزیلای سالم که در اندازه، شکل و آناتومی ریشه مشابه بودند، انتخاب شدند. پس از درمان ریشه در 60 عدد از دندانها از یک فرز لابراتواری آکریلی به منظور نازک کردن ناحیه سرویکالی ریشه و شبیهسازی آن به دیوارههای عاجی نازک دندانهای نابالغ استفاده شد. تراش سرویکالی ریشه از طریق حفره دسترسی پالاتالی صورت گرفت و تا 5 میلیمتر زیر CEJ گسترش پیدا کرد. 12 دندان باقیمانده در ناحیه سرویکالی ریشه تضعیف نشدند (کنترل مثبت). سپس ترمیم دندانها به این صورت انجام گرفت: در گروه کنترل مثبت ترمیم حفره دسترسی با کامپوزیت رزین همراه با عامل چسباننده عاجی (Dentin Bonding Agent) انجام شد. در گروه دوم حفره دسترسی با کامپوزیت و عامل چسباننده عاجی به تنهایی تا حد CEJ ترمیم گردید (گروه کنترل منفی). در گروه سوم ناحیه سرویکالی تضعیف شده با سمان رزینی (Enforce) و یک پست پیش ساخته تا 5 میلیمتری زیر CEJ تقویت گردید. در گروه چهارم ناحیه سرویکالی تضعیف شده با کامپوزیت رزین همراه با عامل چسباننده عاجی توسط یک پست پلاستیکی شفاف آماده شده، تقویت شد. در گروه پنجم ناحیه سرویکالی تضعیف شده با کامپوزیت رزین و عامل چسباننده عاجی همراه با یک پست ریختگی و در گروه ششم ناحیه سرویکالی تضعیف شده با کامپوزیت رزین و عامل چسباننده عاجی همراه با یک پست پیش ساخته تقویت شد. تمام نمونهها پس از مانت کردن، تحت آزمایش شکست قرار گرفتند. نیروی لازم برای شکست در نمونهها با استفاده از آنالیز واریانس یک طرفه و دانکن مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت و 05/0p< به عنوان سطح معنیداری در نظر گرفته شد.
یافتهها: مقاومت به شکست در گروه اول و دوم اختلاف آماری معنیداری را با سایر گروهها نشان داد. طبق یافتههای این مطالعه بالاترین مقاومت به شکست برای گروه اول ثبت شد، در حالی که پایینترین مقاومت به شکست برای گروه دوم به دست آمد. تمامی روشها با اختلاف قابل ملاحظهای نسبت به گروه کنترل منفی مقاومت به شکست بالاتری را نشان دادند. مقاومت به شکست گروههای سوم و چهارم و پنجم اختلاف آماری معنیداری با یکدیگر نداشت و گروه ششم با اختلاف معنیداری بالاتر از سایر گروهها قرار گرفت.
نتیجهگیری: براساس نتایج مطالعه حاضر، استفاده از یک عامل چسباننده عاجی و کامپوزیت رزین، ریشه دندانهای نابالغ با دیوارههای نازک را تقویت میکند و استفاده از پست را در آنها آسان مینماید.
روش بررسی: در این مطالعه آزمایشگاهی، ١٠٠ بلوک از جنس پلیاستر ساخته شد که همه دارای کانالی با زاویه انحنای º۴۵، شعاع انحنای حدود ۵۵/۲ میلیمتر و طول قسمت مستقیم ۸ میلیمتر بودند، سپس نمونهها به ۵ گروه آزمایشی تقسیم شدند (۲۰ کانال در هر گروه) و آمادهسازی کانالها با تکنیکهای Step-back،Balanced force, Passive step-back با استفاده از فایلهای Flex-R و Ni-Tiدستی و hybrid (Step-down-Step-back) با استفاده از فایلهای Ni-Tiچرخشی XtremRace صورت گرفت. پس از آن تصاویری که قبل و بعد از آمادهسازی با استفاده از دوربین دیجیتالی تهیه شده بودند روی هم قرار داده شد و با استفاده از برنامه کامپیوتری آنالیز تصویر، عرضهای قبل و بعد از اینسترومنتیشن در ۵ نقطه اندازهگیری و مقایسه شدند: ١- ناحیه مدخل کانال (O) 2- نقطه مابین نقطه شروع انحنا تا مدخل کانال (HO) ۳- نقطه شروع انحنا (BC) ۴- نقطه قله انحنا (AC) ۵- نقطه پایانی آمادهسازی کانال (EP). زمان آمادهسازی، تغییرات طول کارکرد و شکستگی و تغییر شکل اینسترومنتها نیز در هر گروه بررسی شد و دادههای به دست آمده با استفاده از آزمونهای آماری ANOVA و کروسکال والیس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. 05/0P< به عنوان سطح معنیداری در نظر گرفته شد.
یافتهها: در نقطهEP ، جابهجایی کانال در تمامی گروهها به سمت خارج از انحنا بود، ولی از این نظر اختلاف معنیداری بین گروههای مختلف وجود نداشت (05/0P>). در نقطه BC، جهت جابهجایی تمام کانالها به سمت داخل انحنا بود. در این نقطه، هم از نظر جهت و هم مقدار جابهجایی بین گروههای مختلف، تفاوت آماری معنیداری وجود داشت، به طوری که متوسط مقدار جابهجایی در گروه Passive step-back، بیشترین و در گروه hybrid، کمترین مقدار بود. تنها اینسترومنتهای شکسته و تغییر شکل یافته، فایلهای Flex-R بودند. کمترین مدت زمان آمادهسازی مربوط به گروهXtremRace و بیشترین در گروه Passive step-back بود (001/0P<).
نتیجهگیری: به طور کلی در مطالعه حاضر، تکنیکهایی که در آنها از فایلهای نیکل تیتانیوم استفاده شده بود، انحنای کانال را به میزان کمتری تغییر داده بودند. سریعترین تکنیک که کمترین تغییر را در انحنای کانال ایجاد نموده بود، اینسترومنتیشن با فایلهای چرخشی XtremRace بود.
روش بررسی: شصت حفره کلاس دو با لبه لثهای 1میلیمتر زیر محل اتصال سمان به مینا درسطح مزیال و دیستال 30 دندان مولر کشیده شده تراش داده شد. دندانها به طور تصادفی به پنج گروه (12=N) تقسیم گردیدند. در گروه کنترل هر دندان با استفاده از کامپوزیت تتریک سرام به صورت لایه به لایه(Incremental) ترمیم شد. در گروههای دوم و چهارم به ترتیب کامپوزیت قابل جریان Tetric Flow و سمان کامپوزیتی با سخت شدگی دوگانه Rely X ARC به صورت یک لایه یک میلیمتری قبل از قرار گرفتن کامپوزیت مورد استفاده قرار گرفت و کیور شد، در حالیکه در گروههای سوم و پنجم به ترتیب لاینرهای کامپوزیت قابل جریان و سمان کامپوزیتی با سخت شدگی دوگانه همراه با تکه اول کامپوزیت قابل فشردن کیور شدند و به طور جداگانه کیور نشدند. دندانهای ترمیم شده برای یک هفته در آب مقطر و در درجه حرارت 37 درجه سانتی گراد قرار گرفتند و سپس بین درجه حرارتهای 5 و 55 درجه سانتیگراد ترموسیکل شدند. در مرحله بعد پس از پوشانیدن سطوح دندان تا 1میلیمتری لبه لثهای نمونهها توسط لاک ناخن در فوشین 2% برای 24 ساعت قرار گرفتند. نفوذ رنگ با استفاده از استریومیکروسکوپ با بزرگنمایی 28 مورد ارزیابی قرار گرفت و اطلاعات با استفاده از آزمون غیر پارامتریک کروسکال والیس ارزیابی آماری قرار گرفتند (05/0>p).
یافتهها: یافتههای مطالعه نشان داد که اختلاف معنیدار آماری بین گروههای کنترل با لاینر قابل جریان با کیورینگ جداگانه و لاینر قابل جریان بدون کیورینگ جداگانه و سمان کامپوزیتی با کیورینگ جداگانه وجود دارد. اما هیچ اختلاف معنیداری بین گروه کنترل با سمان کامپوزیتی بدون کیورینگ جدا، لاینر قابل جریان با کیورینگ جداگانه و سمان کامپوزیتی با کیورینگ مجزا و لاینر قابل جریان بدون کیورینگ جداگانه-سمان کامپوزیتی بدون کیورینگ مجزا مشاهده نشد.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که هیچیک از روشها نمیتواند ریزنشت را به طور کامل در کفه لثهای حفره محدود نماید. با وجود این مشخص شد لاینر قابل جریان یا سمان کامپوزیتی با سخت شدگی دوگانه بر روی کاهش ریزنشت ماده ترمیمی مورد آزمایش تأثیر قابل ملاحظه آماری داشته است.
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی میباشد.
طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق
© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0
Designed & Developed by: Yektaweb