سندرم سوزش دهان یک اختلال دردناک داخل دهانی است که فاقد هر گونه علائم کلینیکی می باشد. شرح و بیان این علائم از سوی بیمار به عوامل مختلفی بستگی داشته و از بیماری به بیمار دیگر متفاوت است. در زمینه احساس ماهیت نشانه های این سندرم آن را به سه تیپ I و II و III تقسیم نموده اند. تقریبا قریب به اتفاق محققین بیماریهای دهان بر چند عاملی بودن این سندرم اذعان داشته و هیچیک علت خاص و منفردی در پیدایش آن ذکر نکرده اند. در حال حاضر عوامل اتیولوژیک به سه گروه بزرگ فاکتورهای موضعی، فاکتورهای سیستمیک و فاکتورهای عصبی و روانی تقسیم بندی شده اند.
بیان و مساله: ریزنشت، مهمترین علت عدم موفقیت ترمیم ها در محیط دهان می باشد که منجر به حساسیت پس از ترمیم، تحریک پالپی و پوسیدگیهای ثانویه می شود. هدف: این مطالعه به منظور مقایسه تاثیر دو نوع سیستم چسبنده عاجی نسل پنجم و Copalite بر کاهش ریزنشت در ترمیم آمالگام در دندانهای شیری انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه In-vitro، صد حفره کلاس 5 در سطح باکال یا لینگوال دندانهای شیری (مولر و کانین) تراشیده شد. نمونه ها به صورت تصادفی در چهار گروه 25 عددی قرار گرفتند. گروه اول بدون Liner بود؛ در گروه دوم از وارنیش، در گروه سوم از ماده چسبنده عاجی Syntac و در گروه چهارم از ماده چسبنده عاجی Single Bond استفاده شد؛ در مرحله بعد، نمونه ها در محلول فوشین 5% به مدت 24 ساعت نگهداری شدند و در جهت باکولینگوال برش داده شدند و برای بررسی ریزنشت، در زیر استریومیکروسکوپ مورد استفاده قرار گرفتند. جهت مقایسه ریزنشت بین گروهها از آزمون Kruskal-Wallis استفاده شد.
یافته ها: تحلیل نتایج اختلاف آماری معنی داری را بین چهار گروه نشان داد (P<0.001). گروههای syntac و Single Bond نسبت به دو گروه دیگر به طور معنی داری ریزنشت کمتری را نشان دادند و گروههای اول و چهارم به ترتیب دارای بیشترین و کمترین میزان ریزنشت بودند.
نتیجه گیری: نتیجه این مطالعه حاکی از آن است که استفاده از سیستم های جدید چسبنده عاجی موجب کاهش ریزنشت در ترمیم آمالگام دندانهای شیری می گردد.
زمینه وهدف: با وجود ارائه ادهزیوهای self-etch و ساده شدن مراحل باندینگ و کاربرد همزمان آنها بر روی مینا و عاج در یک حفره، باند به مینای این ادهزیوها در مقایسه با روش معمول اچینگ مینا هنوز مورد سؤال است. تحقیق حاضر با هدف مقایسه استحکام برشی باند سه سیستم self-etch adhesive با سه pH مختلف بر روی مینای دندان گاو در شرایط خشک و مرطوب انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، تعداد 77 دندان قدامی سالم فک پائین گاو انتخاب شد و در قالبهای آکریلی ثابت گردید؛ سپس توسط صفحه پالیش 600 grit یک سطح صاف مینایی آماده شد. دندانها به 7 گروه 11 تایی به ترتیب زیر تقسیم شدند: در گروه 1 و 2 از سیستم Prompt L-Pop (PLP) به ترتیب در شرایط خشک و مرطوب، در گروه 3 و4 از سیستم Clearfil SE Bond (CSEB) در شرایط خشک و مرطوب، در گروه 5 و6 از سیستم iBond (iB) در شرایط خشک و مرطوب، در گروه 7 نیز به عنوان کنترل از Margin Bond استفاده شد. شرایط خشک با کمک پوار هوا به مدت 10 ثانیه فراهم گشته و در شرایط مرطوب آب اضافی بر سطح دندانها فقط توسط پنبه برداشته شد. با استفاده از قالب تفلونی به ارتفاع 4 و قطر 2 میلیمتر استوانهای کامپوزیتی بر سطح باند تهیه شد؛ پس از 24 ساعت نگهداری در آب با دمای اطاق، نمونهها تحت سیکل حرارتی قرار گرفتند؛ سپس نمونهها در دستگاه Instron تحت نیروی برشی با سرعت mm/min 1 قرار گرفته و مقادیر استحکام برشی باند بر حسب MPa محاسبه شد. اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از آزمون آماری ANOVA و Scheffe مورد تحلیل قرار گرفته و نحوه شکست با استفاده از استریومیکروسکوپ بررسی گردید. 05/0P< به عنوان سطح معنیدار آماری در نظر گرفته شد.
یافتهها: استحکام باند گروه CSEB در شرایط خشک (MPa 8/4 ± 5/21) به طور معنی داری از دو گروه PLP و iB بیشتر بود (001/0P<). استحکام باند دو گروه iB (MPa 3±49/9) و PLP (MPa 2/2±60/9) در شرایط خشک به طور معنی داری از گروه CSEB و کنترل (MPa 1/5±99/20) کمتر بود (001/0P<). تفاوت آماری معنی داری از لحاظ استحکام باند بین دو گروه PLP و iB در شرایط خشک مشاهده نشد (0/1P=). استحکام باند گروه CSEB در شرایط مرطوب (MPa 3±8/21) به طور معنی داری از PLP و iB بیشتر بود (001/0P<). استحکام باند دو گروه iB (MPa 3±83/10) و PLP (MPa 4±6/10) در شرایط مرطوب به طور معنی داری از گروه CSEB و کنترل کمتر بود (0/0P=). تفاوت آماری معنی داری از لحاظ استحکام باند بین دو گروه PLP و iB در شرایط مرطوب مشاهده نشد (99/0P=). در هیچ یک از 3 سیستم self-etch مورد بررسی میانگین استحکام باند در شرایط خشک و مرطوب تفاوت آماری معنی داری نشان نداد (P به ترتیب 53/0PLP:، 84/0CSEB: و 34/0iB:). شکست در دو گروه PLP و دو گروه iB اغلب به صورت adhesive و در دو گروه CSEB بیشتر به صورت mixed (شکست adhesive به همراه cohesive در کامپوزیت) مشاهده شد.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج این تحقیق باندینگ CSEB بر روی مینا استحکام باند مناسبی داشت ؛ در حالی که دو سیستم iB و PLP بر روی مینای تراش خورده، باند کمتری داشتند. 3 سیستم چسبنده self-etch حساسیت تکنیکی به رطوبت اولیه مینا نشان ندادند.
زمینه و هدف:یکی از مشکلات رایج در ترمیمهای کامپوزیتی، ریزنشت از لبههای ترمیم میباشد. استفاده از سیستمهای چسبنده که باند مطلوب با دندان برقرار میکنند، میتواند در کاهش ریزنشت مؤثر باشد. تحقیق حاضر با هدف مقایسه چهار سیستم چسبنده عاجی در کاهش میزان ریزنشت ترمیمهای کامپوزیت رزین در دندانهای شیری و دائمی انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، حفرات کلاس V در 80 دندان کانین شیری و 80 دندان پرهمولر دائمی کشیده شده سالم انسان، به گونهای که حاشیه اکلوزالی حفرات در مینا و لبه لثهای آنها در حدود 1 میلیمتر پایینتر از CEJ قرار داشته باشد، تعبیه گردید. دندانها به دو بخش دائمی و شیری که هر کدام شامل 4 گروه 20 تایی بودند، تقسیم شدند. حفرات در چهار گروه دندانهای دائمی توسط چهار سیستم چسبنده شامل،Scotchbond Multipurpose ، Single Bond، Clearfil SE Bond و Prompt L-Pop و با کامپوزیت رزینهای مربوطه ترمیم گردیدند. همین روند در 4 گروه دندان شیری انجام گرفت. پس ازپرداخت ترمیمها و انجام ترموسیکل، نمونهها در محلول فوشین 5/0% به مدت 24 ساعت نگهداری شدند. بعد از آن در جهت باکولینگوالی برش داده شده و برای بررسی نفوذ رنگ در زیر استریومیکروسکوپ قرار گرفتند. جهت مقایسه ریزنشت بین گروهها از آزمون کروسکال والیس و آزمون تکمیلی Dunn استفاده گردید و 05/0>P به عنوان سطح معنیداری در نظر گرفته شد.
یافتهها: بررسی بر روی چهار سیستم چسبنده در دندانهای دائمی در مارجین اینسیزالی و لثهای و در مارجین اینسیزالی دندانهای شیری اختلاف معنی داری نشان داد (به ترتیب 000/0P=، 002/0P=، 000/0P=). با مقایسه عملکرد هر یک از سیستمهای آزمایشی به طور جداگانه بین دندانهای دائمی با شیری و در دو مارجین اینسیزالی و لثهای تفاوت قابل ملاحظهای مشاهده نشد. تنها PLP اختلاف آماری واضحی را در ریزنشت مارجین لثهای نشان داد (009/0P=). به طوری که کاربرد PLP در دندانهای شیری نسبت به دائمی، سیل سرویکالی بهتری را نشان داد. CSEB نتایج قابل قبولی را در کاهش ریزنشت حاشیه سرویکالی و اینسیزالی دندانهای شیری به همراه داشت.
بحث و نتیجهگیری: عملکرد سیستمهای SBMP، SB و CSEB در دندانهای شیری و دائمی، میتواند با نتایج قابل قبول کلینیکی همراه باشد و تنها PLP (به استثنای مارجین لثهای شیری) در کاهش ریزنشت، عملکرد ضعیفی را نشان میدهد. با توجه به اهمیت سهولت و کوتاهی مراحل کلینیکی در کودکان و نیز نتایج مطلوب CSEB در دو حاشیه مینایی و عاجی دندانهای شیری، به نظر میرسد که میتوان از این سیستم در کاهش ریزنشت ترمیمهای کامپوزیت رزین بهره گرفت
زمینه و هدف: مواد پرکننده کانال ریشه باید سازگاری بیولوژیک داشته باشند و به خوبی توسط بافتهای اطراف ریشه تحمل شوند، زیرا این مواد معمولاً به مدت طولانی در تماس نزدیک با بافتهای زنده اطراف ریشه قرار دارند. مواد جهشزا پتانسیل القای آسیب به DNA را دارند و احتمالاً میتوانند تغییرات بدخیمی در سلولها ایجاد کنند. مواد سایتوتوکسیک میتوانند باعث ایجاد پاسخهای التهابی و آسیب بافتی شوند. مطالعه تجربی حاضر با هدف ارزیابی جهشزایی و سمیت سلولی چهار سیلر مختلف AH Plus(Dentsply, DeTrey)، Ketac-Endo Aplicap (3M ESPE)، Sankin Apatite III (Sankin K.K) و Tubli-Seal EWT (Kerr) انجام شد.
روش بررسی: در این تحقیق تجربی آزمایشگاهی سیلرها در دو حالت تازه مخلوط شده و سخت شده مورد بررسی قرار گرفتند. جهت بررسی سمیت سلولی، مواد به مدت 1، 2 و 7 روز در محیط کشت قرار گرفتند. سپس رقتهای مختلف از عصارههای حاصل تهیه و به صورت 1، 2 و 7 روز در تماس با سلولهای فیبروبلاست L929 قرار داده شدند. سمیت سلولی به روش رنگ سنجی MTT ارزیابی شد. جهت بررسی جهشزایی مواد، سیلرها داخل بافر فسفات (PBS) به مدت 1، 2 و 7 روز قرار داده شدند و جهشزایی به کمک آزمایش sos-umuبا استفاده از باکتری سالمونلا تیفی موریوم TA1535PSK1002 بررسی شد. دادهها با استفاده از آزمونهای ANOVA یکطرفه ,Kruskall Wallis Mann Whitney و Post hoc مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و 05/0 P<به عنوان سطح معنیداری درنظر گرفته شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که عصاره تمام سیلرها وقتی تازه مخلوط شدهاند، سایتوتوکسیک هستند. سیلر Ketac-Endo Aplicap و به دنبال آن
Sankin Apatite III کمترین سمیت و سیلر Tubli-Seal بیشترین سمیت را نشان دادند. برخلاف سیلرهای دیگر سمیت Tubli-Seal EWT با گذشت زمان کاهش نیافت. فعالیت آنزیم بتاگالاکتوزیداز توسط سیلرها به طور قابل توجهی افزایش نیافت و هیچ کدام از سیلرها در هیچ حالتی جهشزا نبودند.
نتیجهگیری: از بین سیلرهای بررسی شده، Tubli-Seal EWT بیشترین سمیت در زمانهای طولانی را نشان داد و سمیت بقیه سیلرها با گذشت زمان کاهش یافت. هیچ کدام از سیلرها فعالیت جهشزایی نشان ندادند.
روش بررسی: در این مطالعه آزمایشگاهی تعداد 93 عدد دندان شیری قدامی سالم و در محدوده رنگ طبیعی، به 5 گروه تقسیم شدند. در دو گروه دندانها قبل از تأثیر آهن، در محیط پوسیدگیزای مصنوعی(Artificial Caries Challenge) ، قرار گرفتند:گروه1 (NS): محیط نرمال سالین (NS)(13 دندان). گروه2(NS-KH) : محیط نرمال سالین (NS)، قطره آهن خوارزمی (KH)(20 دندان). گروه3(ACC-KH) : محیط پوسیدگیزای مصنوعی، قطره آهن خوارزمی (20 دندان). گروه4 (NS-F-in-S): محیط نرمال سالین، قطره آهن Fer-in-Sol (20 دندان)، گروه5 (ACC-F-in-S): محیط پوسیدگیزای مصنوعی، قطره آهن Fer-in-Sol (20 دندان). سپس تغییرات رنگ توسط یک نفر متخصص ترمیمی به صورت بصری، میزان جذب اتمیک با دستگاهICP (Vista-pro, Australia) و تغییرات ساختاری با دستگاه میکروسکوپ الکترونی (SEM, Philips, Netherland)، مورد بررسی قرار گرفت. اطلاعات به دست آمده از میزان تغییر رنگ دندانها با آزمون Kruskal-Wallis و مقایسه چندگانه توسط آزمون Bonferroni type و اطلاعات به دست آمده از میزان جذب اتمیک آهن با آزمون oneway ANOVA و مقایسه چندگانه توسط آزمون Tukey HSD مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: تغییرات رنگ در دندانهای گروههای 3 و 5 (ACC-KH, ACC-F-in-S) که درمحیط پوسیدگیزای مصنوعی قرار گرفته بودند بیشتر از دندانهای سالم گروههای 2و 4 (NS-KH,NS-F-in-S) بود (001/0>p). همینطور در دندانهایی که در محیط ACC قرار گرفته بودند، قطره آهن خوارزمی تغییر رنگ شدیدتری را نسبت به قطره آهن Fer-in-Sol ایجاد کرد (018/0=p). در بررسی جذب اتمیک آهن، سطوحی از دندانهای گروههای 3و5، که درمحیط پوسیدگیزای مصنوعی بودند (ACC-KH, ACC-F-in-S)، آهن بیشتری را نسبت به سطوح سالم دندانهای گروههای 2 و 4 (NS-KH, NS-F-in-S)، جذب کردند (001/0>p) و این مقدار برای قطره آهن خوارزمی بیشتر بود (001/0>p). در تصاویر SEM، در دندانهای سالم در بزرگنمایی کم، در سطح مینا پری کیماتا با الگویی منظم دیده شد. در گروه دندانهایی که در محیط پوسیدگیزای مصنوعی بودهاند، در بزرگنمایی کم، سطح مینا دارای ترکها و شکستگیهایی بود که در گروه 3 (ACC-KH) ترکها بیشتر و عمیقتر بود.
نتیجهگیری: قرارگیری در محیط پوسیدگیزای مصنوعی منجر به ایجاد افزایش جذب آهن و نیز تغییرات رنگ و ساختار مینای دندانهای شیری گردید. این تغییرات پس از استفاده از قطره آهن خوارزمی بیشتر از قطره آهن Fer-in-SOL بود.
زمینه و هدف: تحلیل ریج باقیمانده روندی غیرقابل پیشبینی، اجتناب ناپذیر و وابسته به زمان است که در بیماران استفاده کننده از دست دندان مصنوعی به ویژه در مندیبل به علت سطح مقطع ساپورت کننده کمتر، وجود زبان و تحلیل بیشتر مشکلساز است. استفاده از ایمپلنت در بسیاری از این بیماران مستلزم استفاده از گرفت استخوان و پرداخت هزینه گزاف اوردنچر میباشد. چسب دندان مصنوعی به عنوان آخرین راهکار برای بهبود گیر و توانایی جویدن برای بیماران مسن دارای تحلیل شدید آلوئول مورد استفاده قرار میگیرد. در حال حاضر تعداد محدودی چسب دندان مصنوعی در ایران به کار میروند که اطلاعات زیادی در مورد ویژگیهای استاندارد آنها شامل pH، قدرت چسبندگی و قابل شستشو بودن وجود ندارد. هدف از این مطالعه بررسی ویژگیهای فوق در چهار چسب دندان مصنوعی رایج در ایران به نامهای (Corega, Fittydent, Fixodent, Professional) بود تا مناسبترین چسب دندان مصنوعی موجود از نظر کاربرد بالینی در شرایط مختلف معرفی گردد.
روش بررسی: کلیه توصیههای ISO 10873:2010 جهت انجام تستها به کار گرفته شد. جهت انجام تست اندازهگیری pH مقدار 1/0±1 گرم از هر چسب دنچر با 5 گرم پروپیلن گلیکول رقیق شده با آب مخلوط شد و با کمک دستگاه pH سنج، pH هر گروه به طور جداگانه و 4 مرتبه برای هر گروه اندازهگیری و ثبت شد. جهت انجام تست قابل شستشو بودن ابتدا 4 دنچر نمونه ساخته شد و سپس هر گروه از چسب دنچر به صورت مسطح و طبق راهنمایی سازنده بر روی هر کدام از دنچرها قرار گرفت. به منظور شبیهسازی محیط دهان نمونهها درون یک گرم کننده در حمام آب در دمای 2±37 درجه سلسیوس و به مدت 1 ساعت نگهداری شده و پس از شستشو با یک برس پلاستیکی میزان شسته شدن چسبها توسط مشاهده بررسی شد. به منظور انجام تست قدرت چسبندگی ابتدا به آرامی سوراخ نگهدارنده نمونه با چسب دنچر پر شده و اتصال بازوی حساس به فشار دستگاه سنجش قدرت چسبندگی روی آن قرار گرفت، سپس مجموعه نمونه و نگه دارنده نمونه در 300 میلی لیتر آب در دمای 2±37 درجه و به مدت 10 دقیقه غوطهور شد. مجموعه نمونه و نگهدارنده نمونه خارج شده و به منظور خارج شدن آب از سطح آن تکان داده شد و سپس در محل قرارگیری نمونه روی دستگاه سنجش قدرت چسبندگی (Santam, STM 20) قرار داده شد و نیرویی معادل 10 نیوتون با سر متقاطع با سرعت 5 میلی متر در دقیقه به وسیله شفت حساس به فشار به مرکز نمونه وارد شد. این نیرو برای 30 ثانیه حفظ شده و سپس بازوی دستگاه به سمت بالا کشیده شد و حداکثر نیروی اندازهگیری شده به وسیله شفت حساس به فشار بر اساس مقیاس کیلوپاسکال توسط نرم افزار کامپیوتری (Santam Machine Controller v4.19, Iran) محاسبه شد. تست برای هر نمونه 8 بار انجام شد و 8 نتیجه به دست آمد. برای بررسی آماری قدرت چسبندگی از تست ANOVA استفاده شد.
یافتهها: براساس نتایج این مطالعه، pH چسبهای Professional و Corega به pH خنثی نزدیکتر بوده و pH چسبهای Fittydent و Fixodent اسیدیته بیشتری داشتند. در تست قابلیت شستشو در هیچ گروه از چسبها توده باقیماندهای مشاهده نشد و از لحاظ آماری تفاوتی بین گروهها وجود نداشت (05/0P>). در تست قدرت چسبندگی چسبهای Fittydent و Corega نسبت به Professional و Fixodent قدرت چسبندگی بالاتری داشتند که این تفاوت از لحاظ آماری معنیدار بود (05/0>P).
نتیجهگیری: pH چسبهای Professional و Corega نسبت به pH چسبهای Fittydent و Fixodent اسیدیته کمتری داشته و تأثیر منفی کمتری بر مخاط دهان داشتند و لذا در بیمارانی که سطح تحمل مخاط آنها به دلایلی از قبیل دیابت، کم خونی فقر آهن، افزایش فشار خون کاهش یافته است، ارجح هستند. تمام گروهها از نظر قابلیت شستشو مورد قبول بودند. Fittydent و Corega نسبت به Professional و Fixodent قدرت چسبندگی بالاتری داشتند و لذا در
استفاده کنندگان از دنچر که به دلیل تحلیل شدید ریج، ماکروتروما و عدم سازش پذیری نیاز به گیر بیشتری داشته باشند، انتخاب کلینیکی بهتری به نظر میآیند.
صفحه 1 از 1 |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی میباشد.
طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق
© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0
Designed & Developed by: Yektaweb