جستجو در مقالات منتشر شده


8 نتیجه برای پاک نژاد

امیررضا رکن، مژگان پاک نژاد،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1375 )
چکیده

در طی یک مطالعه دو ساله شاخصهای سلامت در یک ایمپلنت شامل P.P.D و P.A.L و BI و GI مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتند. شاخصهای فوق در زمانهای شروع مطالعه (صفر)، شش ماهه، یکساله و دو ساله اندازه گیری شده و با هم مقایسه شدند. نتیجه این مطالعه حاکی از کم شدن P.P.D در سال دوم نسبت به سال اول و نیز کاهش میزان P.A.L در سال دوم نسبت به سال اول می باشد که نشانه موفقیت و سلامت ایمپلنت در یک دوره دو ساله پس از دریافت پروتز می باشد.


مژگان پاک نژاد، رضا رنجبر،
دوره 12، شماره 1 - ( 5-1378 )
چکیده

فاکتورهای رشدی دسته ای از مدیاتورهای بیولوژیکی هستند که نقش کلیدی در پرولیفراسیون، کموتاکسی و دیفرانسیاسیون سلولها دارند. آنها از طریق رسپتورهای خاصی که بر روی سطح سلولها قرار گرفته اند عمل کرده و مراحل Healing را هدایت می کنند. فاکتورهای رشد را می توان هورمونهایی خواند که به داخل جریان خودن آزاد نشده و صرفا بطور موضعی عمل می کنند؛ بعضی از این فاکتورها موجب تغییر زودرس فاز G0 به G1 در طی تقسیم سلولی شده و حتی توانایی تحریک سنتز DNA در سلولهای مناسب را دارند. این مدیاتورها ابتدا توسط سلولهایی چون فیبروبلاست، سلولهای اندوتلیالی، ماکروفاژها و پلاکتها ترشح شده و بر این اساس شامل انواع مختلفی به شرح زیر می باشد: فاکتورهای رشد ناشی از پلاکت ها (PDGF)، فاکتور رشد (IGF) مشابه انسولین، TGF) Transforming Growth Factor) و (?,? Bone Morphogenetic protein (BMPs که در این میان BMPs تقریبا از مهمترین فاکتورها محسوب می شوند که از طریق تحریک تشکیل استخوان، کنترل و ترمیم بهتر درمانهای پریودنتال، کارنیوفاشیال و ایمپلنت را موجب می شوند. به اعتقاد Lynch ترکیبی از دو فاکتور PGDI و IGF-1 جهت رشد تمامی اجزای پریودنشیوم موثر می باشد. هدف از این مقاله، شناخت بیشتر فاکتورهای رشد و مروری بر مطالعات انجام شده به منظور ارائه تقسیم بندی، مکانیسم عمل و کاربرد آنها در درمانهای پریودنتال و ایمپلنت می باشد.


مژگان پاک نژاد، رامتین امینی،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1378 )
چکیده

طول تنه ریشه (Root Trunk) دندانهای مولر به عنوان یک شاخص مهم در تشخیص، پیش آگهی و طرح درمان گرفتاریهای فورکا مطرح می باشد. هدف از این تحقیق ارائه یک شاخص نرمال از طول تنه ریشه در مولرهای اول و دوم فک بالا و پایین در سطوح مختلف و مقایسه آنها با یکدیگر است. مطالعه حاضر از نوع Case series می باشد. جهت انجام این بررسی 351 دندان کشیده شده از چند مرکز در سطح شهر تهران، در فاصله زمانی سالهای 73 تا 75 جمع آوری شدند. پس از حذف نسوج نرم و برداشتن جرمها، طول تنه ریشه مولرهای اول و دوم فکین توسط کولیس با دقت 0.1 میلیمتر اندازه گیری شد. نتایج حاصل از اندازه گیری طول تنه ریشه در سطوح مختلف به شرح زیر بود: 1) در فک بالا سمت مزیال 0.15±3.88 میلیمتر، باکال 0.17±4.7 میلیمتر، دیستال 0.13±4.87 میلیمتر؛ بدین ترتیب با P?0.05، طول تنه ریشه باکال و دیستال بلندتر از مزیال و دیستال نیز بلندتر از مزیال بود. 2) در فک پایین سمت باکال 0.11±2.73 میلیمتر و لینگوال 0.13±4.03 میلیمتر که با P?0.01 نتیجه گرفتیم در طول تنه ریشه در سمت لینگوال با باکال اختلاف معنی دار دارد و بلندتر می باشد؛ بدین ترتیب براساس تقسیم بندی Ochsenbine دندانهای مولر تحت مطالعه در این تحقیق دارای طول تنه ریشه متوسط تا بلند هستند؛ پس توصیه شود در جراحیهای پریودنتال به منظور درمان کریترها روش Ochsenbine بخصوص براساس طول متوسط و بلند تنه ریشه در مراکز دانشگاهی بطور صحیح آموزش داده شود؛ زیرا احتمال استفاده از این روش با توجه به نتایج فوق بیشتر است. نکته بعدی این که به علت کوتاهتر بودن طول تنه ریشه در سمت باکال مولر پایین، لازم است در جراحیهای Resective و بخصوص در هنگام Osteotomy، در سمت باکال دقت بیشتری مبذول گردد. در پایان با توجه به کثرت دندانها و نیز به علت عدم وابستگی طول تنه ریشه به عوامل زمینه ای نظیر سن، محل سکونت و ... میتوان ادعا نمود که نتایج حاصل از این تحقیق قابل تعمیم به شهر تهران می باشد.


مژگان پاک نژاد، یداله سلیمانی شایسته، زهرا محمدزاده،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1379 )
چکیده

روش بازسازی توسط هدایت بافتی یا GTR) Guided Tissue regeneration) جدیدترین و رایجترین روش درمان ضایعات درجه II فورکا می باشد؛ اما به علت گران بودن غشا، کاربرد آن محدودیت دارد. از طرفی روش قرار دادن فلپ در موقعیت تاجی یا CPF) Coronally Position Flap) نیز با هدف دور ساختن سلولهای اپی تلیالی از ناحیه جراحی همان هدف را دنبال می کند. این مطالعه به منظور مقایسه درمان ضایعات درجه II فورکا با استفاده از دو روش GTR (همراه با غشای قابل جذب کلاژن Biomend) و CPF (همراه با اسید سیتریک) بر روی 9 بیمار انجام شد. ضایعات دو طرفه بودند که به طور تصادفی در یکی از دو گروه فوق قرار گرفتند. اندازه گیریهای پایه و شش ماه بعد از عمل براساس متغیرهای ذیل برای هر بیمار ثبت می شد. آزمون آماری مورد نظرpaired t بود. شش ماه بعد از عمل به ترتیب در گروههای GTR و CPF کاهش عمق پاکت 1.55 و 1.88 میلیمتر، کاهش عمق افقی فورکا در حالت بسته 3.33 و 2.66 میلیمتر، کاهش عمق افقی فورکا در حالت باز 1.55 و 2.11 میلیمتر، کاهش ارتفاع یا عمق عمودی فورکا 0.33 و 1.11 میلیمتر، کاهش عرض فورکا به طور مساوی در هر دو روش 0.22 میلیمتر، میزان پر شدن فورکا (Bone Fill) توسط استخوان 33% و 51% و چسبندگی نوین 0.77 و 1.67 میلیمتر محاسبه شد. تحلیل لثه در گروه GTR مشاهده نشد ولی در گروه CPF برابر 0.11 میلیمتر بود. کاهش عرض لثه چسبنده نیز 0.34 و 0.78 میلیمتر بود؛ بدین ترتیب مقایسه سایر متغیرها (روز صفر و 180) در هر گروه به تنهایی حاکی از موثر بودن روشهای مذکور جهت بازسازی فورکا بود؛ همچنین تجزیه وتحلیل آماری نتایج شش ماهه دو گروه با هم (به جز در مورد متغیر عمق افقی فورکا در حالت بسته که به نفع گروه CPF بود)، تفاوت معنی دار نداشت؛ بنابراین با توجه به این نتایج شاید بتوان روش CPF را که مستلزم صرف هزینه کمتر و عدم وابستگی به موارد خاصی مثل غشا می باشد، به عنوان جایگزینی مناسب برای روش GTR قلمداد کرد.


مژگان پاک نژاد، امیررضا رکن، حسن سمیاری،
دوره 14، شماره 3 - ( 6-1380 )
چکیده

EMD فعال کننده ساخت سمنتوم، لیگامان پریودنتال و استخوان در مرحله تکامل فولیکول دندانی است. بررسیهای هیستولوژیک نشان داده اند که کاربرد EMD موجب افزایش تشکیل سمان بدون سلول می گردد. سمان بدون سلول با الیاف خارجی، به خوبی با عاج زیرین اتصال پیدا می کند. به نظر می رسد که EMD برای سلول ها به عنوان ماتریکس عمل می کند و موجب فراهم شدن محیطی مناسب برای تکثیر و تمایز سلولها جهت بازسازی بافت می گردد. هدف از این مطالعه بررسی هیستولوژیک اثربخشی EMD) Enamel Matrix Derivative) یا پروتئین ماتریکس مینا در روند Regeneration ضایعات پریودنتال می باشد. دراین تحقیق EMD در Surgical Defect دندانهای پرمولر چهار گوسفند بالغ مورد استفاده قرار گرفت؛ بدین منظور فلپ موکوپریوستیال در سمت باکال دندانها انجام شد. صفحه استخوانی باکال از مزیال تا دیستال و تا عمق 4 میلیمتر برداشته شد. پس از تراشیدن سمان ریشه با فرز و سپس اچینگ آن، از ماده EMD بر روی عاج اکسپوز استفاده گردید و فلپ بخیه شد. در سمت قرینه دندانهای مذکور که به عنوان کنترل در نظر گرفته شد، همین عملیات ولی بدون اچینگ و استفاده از EMD انجام شد. پس از حدود 100 روز گوسفندها کشته شدند و آزمایشات هیستولوژیک به وسیله میکروسکوپ نوری روی Block Section محدوده ای که تحت عمل جراحی قرار گرفت، انجام شد. نتایج نشان داد که در سمت تست بازسازی سمنتوم حدود 62.5% و بازسازی استخوان حدود 50-42.5% انجام شده بود؛ در حالی که در سمت کنترل بازسازی سمنتوم حدود 37.5% و بازسازی استخوان حدود 42.5%-32.5% بود؛ همچنین میزان مهاجرت اپیکالی جانکشنال اپی تلیوم در سمت کنترل حدود 10-8% بیشتر از سمت تست بود. نکته مهم این است که در سمت تست سمان جدید کاملا به عاج زیرش چسبیده بود ولی در سمت کنترل یک شکاف (Gap) بین سمان تازه و عاج زیرین دیده می شد. این نتایج بیانگر بهبودی وضعیت Regeneration در سمت تست به دنبال کاربرد EMD می باشد و به نظر می رسد استفاده از این ماده شروع موفقی در درمانهای رژنراتیو ضایعات پریودنتالی باشد.


مژگان پاک نژاد، اصغر میرعمادی، مجتبی طباطبایی یزدی، مهدی خداداد مترجمی،
دوره 16، شماره 2 - ( 2-1382 )
چکیده

بیان مساله: ارتباط میان سطح فعالیت آنزیم های آسپارتات آمینوترانسفراز (AST) و آلکالین فسفاتاز (ALP) در مایع شیار لثه (GCF) با التهاب و از دست رفتن چسبندگی پریودنتال به اثبات رسیده است؛ اما در مورد ایمپلنت مطالعات انجام شده کافی نمی باشد. هدف: این مطالعه با هدف بررسی وجود و سطح فعالیت AST و ALP و ارتباط آنها با عمق پاکت انجام شد؛ همچنین خونریزی در مایع شیار اطراف ایمپلنت های دندانی به منظور بررسی امکان استفاده از آنها به عنوان یک شاخص کمک تشخیصی در درمان ایمپلنت مورد بررسی قرار گرفت.

روش بررسی: در این تحقیق 41 ایمپلنت دندانی (گروه مورد) و 41 دندان قرینه آنها (گروه شاهد) در 21 بیمار مورد بررسی قرار گرفت. در جلسه اول اطلاعات کلی مربوط به ایمپلنت ها، میزان عمق پاکت، ایندکس تغییر یافته خونریزی (msBI) و ایندکس تغییر یافته پلاک (mPI) ثبت شد. در جلسه دوم از مایع شیار لثه دندان و مایع شیار اطراف ایمپلنت نمونه گیری شد. فعالیت AST و ALP با استفاده از اسپکتروفتومتر مورد سنجش قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمونهای t و Mann-Whitney و برای بررسی همبستگی از ضریب همبستگی پیرسون اسپیرمن استفاده شد.

یافته ها: فعالیت AST بین دو گروه اختلاف معنی داری را نشان داد (P<0.001)؛ میانگین فعالیت آنزیم ALP نیز در گروه مورد بیش از شاهد بود ولی این اختلاف معنی دار نبود. پس از حذف اثر متغیرهای مخدوش کننده، میانگین AST در گروه مورد 54.6 با خطای معیار 2.3 و در گروه شاهد 44.8 با خطای معیار 2.3 حاصل شد (P=0.004). میانگین ALP نیز به ترتیب در گروه مورد 36.6 با خطای معیار 2.2 و در گروه شاهد 35.4 با خطای معیار 2.2 به دست آمد (P=0.4)؛ AST و ALP با سایر شاخصهای کلینیکی مثل PD و mSBI ارتباط مستقیمی داشت که در گروه مورد این رابطه معنی دار بود.

نتیجه گیری: براساس یافته های این مطالعه، آنالیز مایع شیار اطراف ایمپلنت می تواند به عنوان یک روش تشخیصی مناسب در ارزیابی موفقیت ایمپلنت های دندانی بکار گرفته شود.


امیررضا رکن، مژگان پاک نژاد، بهنام اسلامی، ابوالفضل صفیری،
دوره 16، شماره 3 - ( 2-1382 )
چکیده


افشین خورسند، مژگان پاک نژاد، فاطمه وکیلی،
دوره 19، شماره 3 - ( 3-1385 )
چکیده

زمینه و هدف:  در پیشرفت بیماریهای پریودنتال، ریسک فاکتورهای متعددی به طور مستقیم تأثیر دارند، همچنین برخی بیماریهای سیستمیک به طور غیر مستقیم به عنوان فاکتور مستعد کننده در جهت وخامت آنها عمل می‌کنند. یکی از این فاکتورها استئوپروز یا پوکی استخوان است که از عمده‌ترین دلایل آن، رکود فعالیت فیزیکی به خصوص در زنان postmenopause می‌باشد و در کشور ما تقریباً رو به افزایش است. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی وضعیت پریودنتال خانمهای مبتلا به استئوپروز و استئوپنی مراجعه‌ کننده به بخش سنجش تراکم استخوان بیمارستان لقمان در سال 1382 و مقایسه آن با گروه کنترل انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه مورد- شاهد براساس بررسی BMD(Bone Mineral Density) یا تراکم استخوانهای کمر و ران با روش DEXA (Dual Energy XRay Absorptiometry) انجام شد. 60 نفر از افراد مراجعه کننده به بخش دانسیتومتری یا سنجش تراکم استخوان بیمارستان لقمان به طور تصادفی انتخاب و به سه گروه 20 نفری استئوپروتیک، استئوپنیک و نرمال تقسیم شدند. پس از بررسی رادیوگرافی و معاینات کلینیکی اندکس‌های پریودنتال شامل PI (Plaque Index)، TL (Tooth Loss)، GR (Gingival Recession)، PPD (Pocket Depth Probing)، PBI (Papilla Bleeding Index) ارزیابی شد. یافته‌ها با استفاده از آزمونهای کروسکال‌والیس و دان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و 05/0p< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: شاخصهای PBI، PI و TL به طور معنی‌داری در گروه استئوپروتیک بیش از گروه استئوپنیک و نرمال بود، ولی در مورد PPD تفاوتی بین سه گروه مشاهده نشد. به دلیل ناچیز بودن تحلیل لثه در افراد مورد مطالعه این شاخص مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار نگرفت.
نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد، استئوپروز تأثیری در افزایش بروز بیماری پریودونتال نداشته باشد، زیرا بیشتر از این که بر روی کمیت استخوان تأثیر داشته باشد، بر روی کیفیت آن مؤثر است. در مبتلایان به استئوپروز معمولاً کمبود کلسیم و بالا رفتن سن منجر به کاهش فعالیت جسمانی شده و بهداشت بیمار تحت تأثیر قرار می‌گیرد، بنابراین تظاهرات پریودونتال با خونریزی از لثه یا ژنژیویت بروز می‌کند.



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb