جستجو در مقالات منتشر شده


9 نتیجه برای پنج نوش

مهرداد پنج نوش، حوریه باشی زاده فخار،
دوره 16، شماره 3 - ( 2-1382 )
چکیده

 


احمدرضا طلایی پور، مهرداد پنج نوش، نجمه انبیائی،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده

بیان مسأله: Subtraction یک روش نوین تصویربرداری است که تغییرات جزئی دانسیته را نمایش می‌دهد؛ این تغییرات در رادیوگرافی معمولی قابل مشاهده نمی‌باشند.
هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی میزان توانایی برنامه Subtraction نرم‌افزار Photoshop در نشان دادن تغییرات جزئی دانسیته رادیوگرافیک بین دو تصویر دندانی انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه که به صورت بررسی تست‎ها انجام شد, 5 عدد مندیبل خشک در موقعیت ثابت نگه داشته شد؛ ورقه‌های نازک آلومینیومی روی مندیبل در محل دندانهای 6 و 7 نصب گردیدند. از هر مندیبل یک تصویر بدون ورقه آلومینیومی به عنوان مرجع تهیه شد و متعاقب آن یک‌سری 20 تایی از تصاویر همراه با  ورقه‌های آلومینیومی به ضخامتهای 50 تا 1500 میکرون به وسیله دستگاه Radiovisiography (RVG) گرفته شد. هر یک از تصاویر اولیه مندیبل‌ها، به وسیله نرم‌افزار Photoshop، از تصاویر بعدی جدا (Subtract) شد. تفاوت در دانسیته در تصویر در محل دندانهای 6 و 7 مربوط به ورقه‌های آلومینیومی بود؛ همچنین دانسیته نوری ورقه‌های آلومینیومی به وسیله دستگاه دانسیتومتر مشخص گردید.
یافته‌ها: حداقل ضخامت 300 میکرون برای رویت واضح آلومینیوم در تمام نمونه‌ها لازم بود؛ در این مطالعه با استفاده از برنامه Subtraction نرم‌افزار Photoshop 6/6% تفاوت در دانسیته رادیوگرافیک (300 میکرون آلومینیوم) مشاهده شد. با گذاردن ششمین لایه و رسیدن به ضخامت 300 میکرون در همه نمونه‌ها (100% موارد) نشانه آلومینیومی به آسانی و با وضوح کامل قابل رویت شد.
نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که دقت برنامه Subtraction  نرم‌افزار Photoshop با دقت نرم‌افزارهای متداول Subtraction یکسان می‌باشد؛ همچنین دقت نرم‌افزار Photoshop برای بررسیهای کلینیکی تغییرات کوچک لوکالیزه در استخوان آلوئولار مناسب است.


مهرداد پنج نوش، غلامرضا شیرانی، پروانه جزء قنبری،
دوره 19، شماره 3 - ( 3-1385 )
چکیده

 زمینه و هدف: ‌در سالهای اخیر با توجه به افزایش میزان تصادفات و تروماهای وارده به ناحیه فک و صورت، استفاده از CT اسکن به عنوان جایگزین یا همراه رادیوگرافی معمولی افزایش یافته است، بنابراین تواناییهای رادیوگرافی‌های متداول مانند واترز در تشخیص شکستگیها مورد سؤال است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه دقت تشخیصی و تکرار پذیری رادیوگرافی واترز با CT اسکن در تشخیص شکستگیهای midface انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه بررسی تست‌ها 42 بیمار ترومایی که با تشخیص شکستگی midface، در بخش جراحی فک و صورت بیمارستان شریعتی بستری شده بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. رادیوگرافی واترز و CT اسکن این بیماران به طور جداگانه توسط یک رادیولوژیست فک و صورت و یک جراح فک و صورت تفسیر شد، سپس حساسیت، ویژگی و تکرار پذیری رادیوگرافی واترز در آشکار نمودن شکستگی ناحیه midface با استفاده از آزمون آماری Cohen's Kappa ارزیابی گردید.
یافته‌ها: حساسیت و ویژگی رایوگرافی واترز در تشخیص شکستگی midface توسط رادیولوژیست به ترتیب 79/31 و 35/95% و توسط جراح به ترتیب 59/29% و 75/93%‌ بود. بالاترین درصد تکرارپذیری تشخیص شکستگی midface با استفاده از CT اسکن و رادیوگرافی واترز توسط رادیولوژیست 67/66% مربوط به شکستگی بینی و توسط جراح 33/58% مربوط به تنه زایگوما بود. بالاترین میزان توافق تشخیص شکستگی midface بین جراح و رادیولوژیست با استفاده از CT‌ اسکن در قوس زایگوما (95/78%) و با استفاده از رادیوگرافی واترز در شکستگی بینی (5/62%) بود.
نتیجه‌گیری: طبق نتایج این مطالعه، ‌رادیوگرافی واترز برای تشخیص شکستگیهای دیواره لترال اوربیت،‌ لبه تحتانی و کف اوربیت، قوس گونه، درز فرونتو زایگوما، درز زایگوماتیکو ماگزیلا، دیواره لترال سینوس ماگزیلا و II Lefort، از توان نسبتأَ خوبی برخوردار است، ولی برای تشخیص شکستگیهای ‌دیواره داخلی اوربیت، دیواره قدامی، خلفی و داخلی سینوس ماگزیلا قدرت کافی نداشته و باید از رادیوگرافی‌های معمولی دیگر یا CT اسکن به عنوان مکمل تشخیصی استفاده شود.


احمدرضا طلائی‌پور، مهرداد پنج نوش، رزا زرگرپور،
دوره 20، شماره 3 - ( 3-1386 )
چکیده

 زمینه و هدف:برای جایگزینی دندان‌های از دست رفته بیماران، استفاده از ایمپلنت‌های دندانی در سراسر جهان رواج روز افزونی یافته است. بنابراین اندازه‌گیری دقیق ارتفاع و پهنای استخوان، قبل از جایگذاری ایمپلنت‌های دندانی ضروری است. روش جراحی، نوع و اندازه ایمپلنت‌ها با توجه به ابعاد استخوان باقی‌مانده تعیین می‌شود. هدف از این مطالعه، ارزیابی دقت توموگرافی خطی در تعیین محل کف حفره بینی و کف سینوس ماگزیلاری و تعیین پهنای استخوان ماگزیلا در محل مورد نظر برای جایگذاری ایمپلنت می‌باشد.
روش بررسی: این مطالعه از نوع بررسی روش‌ها می‌باشد. در این مطالعه، فاصله عمودی بین کرست آلوئل تا کف حفره بینی و کف سینوس ماگزیلاری در مقاطع توموگرافیک تهیه شده از 12 ناحیه از استخوان ماگزیلای 3 جمجمه خشک انسان اندازه‌گیری شد. همچنین پهنای استخوان ماگزیلا نیز در این مقاطع مورد اندازه‌گیری قرار گرفت؛ سپس جمجمه‌‌ها در محل‌های مشخص شده برش داده شدند. اندازه‌های واقعی فواصل مورد نظر بر روی مقاطع استخوانی با مقادیر حاصل از مقاطع توموگرافیک مقایسه شد.
یافته‌ها: با اصلاح مقادیر به‌ دست آمده روی مقاطع توموگرافیک توسط ضریب بزرگنمایی عنوان شده توسط کارخانه سازنده دستگاه (4/1)، میانگین مطلق خطا در مورد اندازه‌گیری ارتفاع استخوان در ناحیه حفره بینی و سینوس ماگزیلا به ترتیب 28/0میلی‌متر (24/0 SD=) و 1/1 میلی‌متر (68/0 SD=) به دست آمد. میانگین مطلق خطا در مورد اندازه‌گیری پهنای استخوان ماگزیلا در ناحیه حفره بینی و سینوس ماگزیلا نیز به ترتیب 65/0 میلی‌متر (50/0 SD=) و
55/0 میلی‌متر (45/0 SD=) محاسبه شد. در مورد اندازه‌گیری ارتفاع استخوان در ناحیه حفره بینی 100% مقادیر به دست آمده و در ناحیه سینوس ماگزیلا 50% مقادیر در محدوده دقت 1± میلی‌متر قرار گرفت. در مورد اندازه‌گیری پهنای استخوان نیز در ناحیه حفره بینی 50% مقادیر و در ناحیه سینوس ماگزیلا 3/83% مقادیر به دست آمده در محدوده دقت 1± میلی‌متر قرار داشتند.
نتیجه‌گیری: توموگرافی خطی در تعیین ارتفاع استخوان ماگزیلا در ناحیه حفره بینی و در تعیین پهنای استخوان در ناحیه سینوس ماگزیلا نسبت به نواحی دیگر دارای دقت بالاتری است. دقت توموگرافی خطی در اندازه‌گیری ارتفاع و پهنای استخوان در هر دو ناحیه حفره بینی و سینوس ماگزیلا قابل قبول است.


مهرداد پنج نوش، مریم میرزایی، مجید تاری،
دوره 23، شماره 2 - ( 8-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: بررسی رادیوگرافیک قبل از جایگذاری ایمپلنت اغلب با توموگرافی برای مشخص کردن موقعیت ساختار آناتومیک حیاتی و ارزیابی استخوان کامل می‌شود. هدف از این مطالعه بررسی دقت توموگرافی خطی با استفاده از فیلم و Photostimulable Phosphor Plate جهت ارزیابی کمیت استخوان مندیبل برای استفاده در طرح درمان ایمپلنت بود.

روش بررسی: این مطالعه از نوع بررسی روش‌ها بود. توموگرام‌هایی از 2 مندیبل خشک انسانی با استفاده از توموگرافی خطی با فیلم وPhotostimulable Phosphor Plate تهیه ‌شد. در هر مندیبل 10 ناحیه انتخاب گردید و با گوتاپرکا علامت‌گذاری شد. فاصله بین کرست فوقانی تا کانال مندیبل، ارتفاع کلی و پهنای مندیبل در هر توموگرام اندازه‌گیری شده و همینطور در مقاطع مندیبل نیز اندازه‌گیری ‌شد. مقادیر حاصل از مقاطع توموگرافیک با اندازه‌‌های واقعی فواصل مورد نظر روی مقاطع استخوانی مقایسه شد.

یافته‌‌ها: با اصلاح مقادیر بدست آمده روی مقاطع توموگرافیک توسط ضریب بزرگنمایی عنوان شده توسط کارخانه سازنده دستگاه، میانگین مطلق اختلاف با واقعیت در توموگرافی خطی با استفاده از فیلم و Photostimulable Phosphor Plate برای تعیین ارتفاع مندیبل به ترتیب 59/0 میلی‌متر (45/0SD=) و 65/0میلی‌متر (72/0SD=) و میانگین مطلق اختلاف با واقعیت در توموگرافی خطی با استفاده از فیلم و Photostimulable Phosphor Plate برای تعیین پهنای مندیبل به ترتیب 34/0 میلی‌متر (33/0SD=) و 31/0 میلی‌متر (33/0SD=) بود. میانگین مطلق اختلاف با واقعیت در توموگرافی خطی با استفاده از فیلم و Photostimulable Phosphor Plate برای تعیین موقعیت کانال مندیبولار به ترتیب 54/0میلی‌متر (30/0SD=) و 52/0 میلی‌متر (56/0SD=) محاسبه شد. در توموگرافی خطی با استفاده از فیلم 100% از اندازه‌گیری‌‌ها جهت تعیین موقعیت کانال، 80% از اندازه‌‌های ارتفاع استخوان و 95% از اندازه‌‌های پهنای استخوان در محدوده خطای 1± میلی‌متر واقع شده بودند. در توموگرافی خطی با Photostimulable Phosphor Plate 75% از اندازه‌گیری‌‌ها جهت تعیین موقعیت کانال، 75% از اندازه‌گیری‌‌های ارتفاع استخوان و 95% از اندازه‌گیری‌‌های پهنای استخوان در محدوده خطای 1± میلی‌متر واقع شده بودند. در تعیین موقعیت کانال مندیبولار و تخمین ارتفاع و پهنای مندیبل بین توموگرافی خطی با استفاده از فیلم و Photostimulable Phosphor Plate اختلاف معنی‌داری مشاهده نشد (05/0P>).

نتیجه‌گیری: دقت توموگرافی خطی با استفاده از فیلم و Photostimulable Phosphor Plate در اندازه‌گیری ارتفاع و پهنای مندیبل و تعیین موقعیت کانال مندیبولار در محدوده قابل قبول است.


حوریه باشی‌زاده فخار، هانیه کاویانی، مهرداد پنج نوش، احمدرضا شمشیری،
دوره 27، شماره 2 - ( 3-1393 )
چکیده

  زمینه و هدف: آگاهی از ارتباط دندان‌های خلفی با سینوس ماگزیلاری در پروسه‌های جراحی مانند کشیدن دندان‌های خلفی بالا وکاشت ایمپلنت یا در حرکات ارتودنتیک دندان‌های خلفی بالا نظیر اینتروژن بسیار مهم است. در موارد پروتروژن ریشه دندان‌ها به سینوس ریسک پنوماتیزیشن بعد از کشیدن دندان وجود دارد که باعث کاهش استخوان در دسترس جهت ایمپلنت یا دنچر فک بالا می‌شود. هدف از این مطالعه بررسی دقت رادیوگرافی پانورامیک در تعیین رابطه ریشه دندان‌های خلفی بالا با کف سینوس ماگزیلاری به کمک Cone Beam CT بود.

  روش بررسی: مطالعه بر روی 117 نمونه پانورامیک و CBCT گرفته شده از بیماران مراجعه‌کننده به کلینیک خصوصی رادیولوژی انجام شد. ارتباط بین 452 ریشه دندان‌های خلفی ماگزیلاری شامل پرمولار دوم، مولار اول و دوم با کف سینوس کلاس‌بندی شد. از CBCT به عنوان روش Gold Standard استفاده شد و همخوانی نتایج پانورامیک نسبت به CBCT با استفاده از آزمون آماری Chi-square و Multiple logistic regression مورد ارزیابی قرار گرفت.

  یافته‌ها: تشابه نتایج پانورامیک و CBCT در 7/57% نمونه‌ها مشاهده شد. در مواردی که نوک ریشه با کف سینوس تماس نداشت (کلاس صفر) همخوانی بالا (5/89%) بین دو روش دیده شد. در کلاس یک 8/58% همخوانی و در موارد پروتروژن ریشه به داخل سینوس (کلاس سه و چهار) 50% همخوانی دیده شد (001/0 > P ) . در36% مواردی که دارای پروتروژن به داخل سینوس نبودند (کلاس صفر-1-2)، درپانورامیک پروتروژن نشان داده شد. همخوانی نتایج در دندان پره مولار دوم به طور معنی‌داری بالاتر از دندان‌های مولار به دست آمد (001/0 P< ).

  نتیجه‌گیری: تعداد قابل توجهی از ریشه‌هایی که پروتروژن به داخل سینوس در پانورامیک را نشان دادند، در CBCT این پروتروژن مشاهده نشد. بنابراین برای تعیین ارتباط دقیق ریشه با کف سینوس در صورت مشاهده پروتروژن ریشه به داخل سینوس بررسی های دقیق‌تر توسط CBCT توصیه می‌گردد.


مهرداد پنج نوش، فرنوش تقوی دامغانی، احمدرضا شمشیری،
دوره 27، شماره 3 - ( 6-1393 )
چکیده

  زمینه و هدف : هنگام جراحی دندان‌های مولر سوم نهفته در صورت نزدیکی عصب آلوئولار تحتانی به این دندان ریسک آسیب به این عصب وجود دارد. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر عوامل مختلف بر میزان این آسیب‌پذیری توسط تصویربرداری (Cone Beam Computed Tomography) CBCT بود.

  روش بررسی : رادیوگرافی CBCT از 191 بیمار مراجعه‌کننده برای ارزیابی دقیق‌تر رابطه کانال مندیبولار و مولر سوم نهفته مندیبل انتخاب و موقعیت این دو ساختار آناتومیک در نقطه تماس آن‌ها ارزیابی شد. نقش احتمالی متغیرهای جنس، فرم نهفتگی مولر سوم مندیبل، رابطه آناتومیکی مولر سوم با کانال مندیبل و تفاوت سنی ارزیابی گردید. داده‌ها توسط آزمون‌های Chi-square و Student’s t-test آنالیز شد.

  یافته‌ها : در 7/81% بیماران بین کانال مندیبولار و دندان‌های مولر سوم نهفته تماس وجود داشته است. موارد تماس دو ساختار در زنان بیشتر از مردان (01/0 P= ) بوده و در آن‌هایی که رابطه آناتومیکی مولر سوم و کانال مندیبل به صورت لینگوالی قرار داشته، به صورت معنی‌داری بیشتر از موقعیت‌های باکالی و تحتانی مشاهده گردید (001/0 P< ). با این حال، سن و فرم نهفتگی تأثیر قابل‌توجهی بر رابطه این دو ساختار نداشتند (05/0 P> ).

  نتیجه‌گیری : در استفاده از روش تصویربرداری CBCT ، ریسک آسیب به عصب مندیبولار یا اکسپوز آن در زنان و در موارد موقعیت لینگوالی کانال مندیبولار نسبت به مولر سوم مندیبل در بیماران دارای تماس نزدیک بین این دو ساختار در تصاویر پانورامیک، بیشتر بوده و جراح باید دقت لازم را در این موارد هنگام جراحی دندان مولر سوم داشته باشد. 


سروین سرمدی، بهراد تنباکوچی، جواد چلیپا، فهیمه سلیمی، مهرداد پنج نوش،
دوره 31، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: درمان با دستگاه فانکشنال مندیبل را در یک موقعیت قدامی‌تر و تحتانی‌تر قرار می‌دهد. وضعیت زبان و فضای اروفارنکس ارتباط قابل توجهی با موقعیت مندیبل دارند. بنابراین هدف از مطالعه حاضر تعیین تغییرات موقعیت زبان و فضای اوروفارنکس به دنبال درمان با دستگاه Twin-block در بیماران نوجوان با مال‌اکلوژن کلاس II گروه ۱ بود.
روش بررسی: ۲۲ بیمار (۱۴ دختر با میانگین سنی ۵/۱۱ سال، ۸ پسر با میانگین سنی ۵/۱۲ سال) که تحت درمان با دستگاه Twin-block بوده‌اند، انتخاب شدند. سفالوگرام‌ها به منظور اندازه‌گیری‌های خطی استفاده شدند. الگوی Graber و پارامتر مک نامارا به ترتیب به منظور ارزیابی موقعیت زبان و فضای اروفارنکس انتخاب شدند. آنالیز داده‌ها با استفاده از آزمون paired t-test انجام شد.
یافته‌ها: یافته‌های مطالعه حاضر افزایش قابل ملاحظه‌ای در موقعیت قدامی زبان نشان داد (06/0P<). فضای اوروفارنکس نیز به طور قابل ملاحظه‌ای افزایش یافت (001/0P<). همبستگی معنی‌داری بین کاهش ANB و افزایش قدامی‌خلفی فضای اوروفارنکس وجود داشت.
نتیجه‌گیری: دستگاه Twin-block سبب حرکت قدامی قابل ملاحظه زبان و افزایش معنی‌دار فضای اوروفارنکس در بعد ساژیتال می‌شود.

حسنیه یوسفی فخر، یداله سلیمانی شایسته، افشین خورسند، مهرداد پنج نوش، محمدجواد خرازی فرد، محدثه حیدری،
دوره 35، شماره 0 - ( 3-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به اهمیت ثبات اولیه در موفقیت درمان ایمپلنت‌های دندانی و ایجاد استئواینتگریشن، این مطالعه با هدف بررسی و مقایسه ثبات ایمپلنت و میزان تحلیل کرستال استخوان در تکنیک استئوتوم و تکنیک رایج قراردهی ایمپلنت بود.
روش بررسی: در این مطالعه 26 ایمپلنت در ناحیه قدامی ماگزیلا در 13 بیمار مورد بررسی قرار گرفتند. ایمپلنت‌های TBR (Toulouse, France) با قطر 5/3 و طول 5/10 یا 12 میلی متر قرارداده شد. بلافاصله بعد از قرارگیری ایمپلنت‌ها و سه ماه بعد میزان ثبات ایمپلنت با استفاده از Ostell mentor ثبت شد. بلافاصله در روز جراحی، سه ماه و شش ماه بعد از آن رادیوگرافی پری اپیکال برای بررسی میزان تحلیل استخوان تهیه شد. از تست‌های آماری P‏aired t-test و Wilcoxon signed Rank test جهت آنالیز آماری داده‌ها استفاده شد.
یافته‌ها: تفاوت آماری قابل ملاحظه‌ای در میزان ثبات در بین دو روش درمانی وجود نداشت. میزان تحلیل استخوان در گروه استئوتوم در سه ماه بعد از جراحی بیشتر از روش درمان رایج بود (001/0P<)  اما بعد از شش ماه تفاوتی بین دو گروه وجود نداشت. (678/0P=)
نتیجه گیری: با در نظر گرفتن محدودیت‌های این مطالعه، تکنیک استئوتوم می‌تواند در نواحی دارای ضخامت ناکافی استخوان به عنوان یک روش درمانی در نظر گرفته شود.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb