25 نتیجه برای یاسینی
اسماعیل یاسینی،
دوره 1، شماره 1 - ( 5-1366 )
چکیده
سیمانهای گلاس ایونومر شامل پودر (Calcium aluminosilicate glass) و مایع آبکی از اسید اکریلیک است. یکی از خواص این سیمان چسبندگی شیمیائی به مینا و عاج بوده و بعلت آزاد کردن فلوراید خاصیت ضد پوسیدگی دارد. مورد استفاده کلینیکی این سیمان برای پر کردن اروژنها (بدون تهیه حفره) و دندانپزشکی پیشگیری و پر کردن حفره های Cl V و Cl lll می باشد. از خواص خوب این سیمان سازگاری با نسج بدن بخصوص پالپ است.
اسماعیل یاسینی، محمد اسلامی، استفان الکسانیان، مهشید محمدی بصیر،
دوره 5، شماره 1 - ( 5-1371 )
چکیده
واکنش پالپ نسبت به استفاده از اسید فسفریک 37% زمان با اچینگ 15 ثانیه بر روی 9 بیمار با سنین 11 تا 20 سال مورد مطالعه قرار گرفت. حفرات کلاس V در یک سوم سرویکال دندانهای پرمولر به صورت زوجهای قرینه تراش داده شدند. تمام مراحل در دندانهای شاهد و آزمایشی کاملا مشابه بود. فقط دندانهای آزمایشی به مدت 15 ثانیه با اسید فسفریک 37% اچ شدند. سپس دندانها توسط ZOE ترمیم شدند. در طی مدت آزمایشات بیماران به جز یک مورد هیچ درد یا ناراحتی را گزارش ننمودند. پس از مدت زمانهای (1، 2، 3، 4، 6، 8، 12، 24، 56) روز دندانها بیرون آورده شدند. در یکصد مقطع طولی آماده شده از دندانهای 5 بیمار واکنش پالپی نسبت به اسیدیک واکنش ملایم آماسی با پیش آگهی خوب ارزیابی گردید.
اسماعیل یاسینی، غلامحسین رهبری، عبدالامیر مطوریان،
دوره 7، شماره 1 - ( 3-1373 )
چکیده
امروزه طیف استفاده از لیزر در پزشکی و دندانپزشکی بسیار گسترده است در رشته دندانپزشکی از لیزر برای جراحی نسوج نرم، استریل کردن کانالها (در روت کانال تراپی) و در دندانپزشکی ترمیمی از لیزر برای تهیه حفره، حذف پوسیدگیهای اولیه مهر و موم شیارها (در دندانپزشکی پیشگیری)، اچ کردن مینا و عاج، پلی مریزاسیون کامپازیت ها و رفع حساسیت دندانهای حساس استفاده می شود. استفاده از لیزرهای Co2 و Nd:YAG برای تهیه حفره بعلت ایجاد حرارت زیاد سبب ذغالی شدن و ترک در نواحی اطراف منطقه تابش لیزر می شود و همچنین بعلت حرارت بالای این نوع لیزرها صدمات پالپی اجتناب ناپذیر است، لذا امروزه با استفاده از لیزرهای Excimer بخصوص نوع ارگون فلوراید با طول موج 193 نانومتر توانسته اند مشکل استرس های حرارتی را برطرف کنند، ولی در عین حال استفاده از لیزر جهت کارهای دندانپزشکی بخصوص تهیه حفره احتیاج به کارهای تحقیقاتی و بررسی بیشتری نیاز دارد.
اسماعیل یاسینی،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1375 )
چکیده
جیوه ماده ای است که بیش از یکصد سال بطور وسیع در پرکردگیهای آمالگام مورد استفاده قرار می گیرد ولی جیوه ماده ای است سمی و بخار آن در مطب دندانپزشکی می تواند سلامتی بیماران و بخصوص دندانپزشک و پرسنل دندانپزشکی را به مخاطره بیاندازد. تمام افرادی که با جیوه کار می کنند باید از صدمات و آزارهای ناشی از جیوه و بخار آن آگاه باشند و از ضرورت روشهای رعایت بهداشت برای جلوگیری از ایجاد اعصاب، قلب، کلیه، دستگاه گوارش و سیستم تنفسی نام برد. منشا مسمومیت ناشی از جیوه در مطب دندانپزشکان شامل منابع ذخیره جیوه، تبخیر جیوه در زمان مخلوط کردن، قراردادن، متراکم کردن، کارو، برنیش و پرداخت آمالگام، بخار جیوه ناشی از خورده های باقیمانده آمالگام، بخار جیوه در زمان خارج کردن آمالگامهای قدیمی و بالاخره استریل کردن وسایل آلوده و آغشته به جیوه یا آمالگام در زمان استریل کردن آنها در فور می باشد. در هر صورت می توان خاطر نشان کرد که مقدار جیوه ای که از آمالگام آزاد می شود در مقایسه با مقدار جیوه محیط بسیار ناچیز و جزیی است ولی پرسنلی که با این ماده سروکار دارند باید اصول ایمنی در مورد کار با جیوه را رعایت نمایند.
اسماعیل یاسینی، نرمین محمدی،
دوره 12، شماره 3 - ( 7-1378 )
چکیده
اسماعیل یاسینی، نگار محمدی،
دوره 14، شماره 4 - ( 11-1380 )
چکیده
ترمیمهای کامپوزیت خلفی به دلیل انقباض ناشی از پلیمریزاسیون دچار میکرولیکیج می شوند. روشهای مختلفی برای کاهش این امر ارائه شده است. هدف از این تحقیق ارزیابی اثر استفاده از کامپوزیتهای Flowable و Condensable در میزان میکرولیکیج می باشد. حفره های کلاس II پروگزیمالی در 70 دندان کشیده شده سالم انسان به نحوی که مارژین ژنژیوالی 1 میلیمتر پایین تر از CEJ ختم گردد، تراشیده شد؛ سپس دندانها در 7 گروه مختلف قرار گرفتند. در دو گروه بعد از استفاده از عامل اتصال دهنده عاجی، کامپوزیت Kerr Co.) Prodigy Condensable) به صورت لایه لایه یا توده ای (Bulky) قرار گرفتند. در 3 گروه دیگر بعد از استفاده از عامل اتصال دهنده عاجی، کامپوزیت Tetric Flow به عنوان بیس قرار گرفت و بقیه حجم حفره توسط کامپوزیت هیبرید Vivadent Co.) Tetric Ceram) به صورت لایه لایه یا توسط Prodigy Condensable به صورت لایه لایه یا توده ای ترمیم گردید. در دو گروه دیگر رزین مدیفاید گلاس یونومر Fuji II LC به ضخامت 1.5 میلیمتر در کف حفره قرار گرفت و بقیه حجم دندان توسط Prodigy Condensable به صورت لایه لایه یا به وسیله کامپوزیت هیبرید Tetric Ceram ترمیم گردید. تمام دندانها بعد از ترمیم پرداخت و ترموسیکل شدند. بعد از قرار گرفتن در محلول فوشین 0.3% مقطع تهیه گردید. مقطع حاصله توسط استرومیکروسکوپ از نظر نفوذ رنگ مورد بررسی قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که تمام ترمیمها دارای درجاتی از میکرولیکیج بوده اند؛ همچنین پس از تحلیل آماری Kruskall-Wallis، بین 7 گروه مورد بررسی هیچگونه تفاوت آماری در میزان میکرولیکیج مشاهده نشد (P=0.051)؛ سپس برای مقایسه دوبه دوی گروهها از آنالیز Mann-Whitney استفاده گردید. طبق این آنالیز بین گروههای مورد مطالعه با متغیرهای مختلف، تفاوت آماری مشاهده نشد؛ اگر چه گروه GI+DB+Tetric کمترین میزان میکرولیکیج و گروه bulk) DB+Cond.) بیشترین میکرولیکیج را نشان دادند. از عدم وجود تفاوت آماری بین روشها و مواد مختلف این مطالعه می توان چنین نتیجه گرفت که تاکنون هیچ روش یا ماده ترمیمی نتوانسته است میکرولیکیج را در مارژین های سمانی بطور کامل حذف کند و استفاده از کامپوزیت Flowable به جای رزین مدیفاید گلاس یونومر یا استفاده از کامپوزیت Condensable به جای کامپوزیت هیبرید معمولی، تاثیری در کاهش میکرولیکیج نداشته است.
اسماعیل یاسینی، محمدباقر رضوانی،
دوره 15، شماره 1 - ( 1-1381 )
چکیده
استفاده از دستگاه اولتراسونیک جهت برداشتن جرم دندانهای با پرکردگیهای کامپوزیت و یا گلاس آینومر در حفره های کلاس V ممکن است اثر مخربی ایجاد کند. هدف از این بررسی تاثیر دستگاه جرمگیری اولتراسونیک بر مارجین ترمیم های کامپوزیتی و سمانهای گلاس آینومر است. این مطالعه به صورت In-vitro برروی 33 دندان پرمولر بالا و پایین و ترمیمها بر روی سطوح باکال و لینگوال به صورت حفره کلاس V انجام گرفت. مارجین اکلوزالی بر روی مینا و مارجین سرویکالی روی سمان قرارداشت. 32 ترمیم با کامپوزیت و 32 ترمیم با گلاس آینومر (در مجموع 64 پرکردگی) انجام شد. درترمیمهای کامپوزیت از باندینگ 3M Co.) (SBMP) Scotch Bond Multipurpose Plus) و کامپوزیت 3M Co.) Z100) و در ترمیم های گلاس آینومر از 3M Co.) Vitremer) استفاده شد. نیمی از هر دو گروه ترموسایکلینگ شدند؛ سپس نیمی از هر گروه ترموسایکلینگ شده و گروه تروموسایکلینگ نشده، به طور تصادفی جهت جرمگیری با دستگاه اولتراسونیک انتخاب شدند و پس از جرمگیری، سطح تمام دندانها تا حدود 1 میلیمتری ترمیم، توسط دو لایه لاک ناخن پوشانده و نمونه ها در محلولهای فوشین 0.5% قلیایی به مدت 24 ساعت نگهداری شد؛ پس از شستشو توسط دیسک الماسی از طول نصف گردید. جهت بررسی نمونه ها از نظر عمق نفوذ رنگ و میکرولیکیج، از میکروسکوپ Stereobinoclar استفاده شد. جهت تحلیل نتایج از آزمونهای ناپارامتری من-ویتنی و کروسکال-والیس (0.05=?) استفاده شد. نتایج نشان داد که میکرولیکیج در لبه های مینایی کامپوزیت همواره و تحت هر شرایط (ترموسایکلینگ و جرمگیری اولتراسونیک) بهتر از گلاس آینومر است. در مارجین سرویکالی گرچه در ابتدا لیکیج کامپوزیت به طور معنی داری کمتر از گلاس آینومر بود، اما با ترموسایکلینگ و جرمگیری اولتراسونیک و مجموعه آن دو ریزنشت کامپوزیت افزایش یافت و با گلاس آینومر نیز اختلاف معنی دار داشت.
اسماعیل یاسینی، مریم پورکاظمی،
دوره 17، شماره 4 - ( 11-1383 )
چکیده
بیان مسأله: پالپ به هنگام برداشتن پوسیدگی و یا به وسیله صدمات تروماتیک ممکن است اکسپوز شود. مادهای که برای پوشش مستقیم پالپ (DPC) به کار میرود باید حتیالامکان سازگاری نسجی داشته باشد، دارای قدرت Seal بالا باشد و از نفوذ باکتریها به پالپ جلوگیری نماید؛ همچنین بتواند باعث ساخته شدن پل عاجی شود. در حال حاضر کلسیم هیدروکساید معمولیترین ماده مورد استفاده در DPC میباشد، اما این ماده با وجود تمام مزایایی که دارد، نمیتواند Seal بیولوژیک مناسبی فراهم کند؛ همچنین علاوه بر این به دلیل حلالیت بالا در طول زمان (در مدت 6 ماه) دچار تجزیه و تخریب میشود. MTA (Mineral Trioxide Aggregate) مادهای است که قدرت بازسازی (Regeneration) بافت اولیه پالپ و پری رادیکولار را دارد.
هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی کلینیکی موفقیت DPC بین کلسیم هیدروکساید و MTA انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه مداخلهای و کارآزمایی بالینی، هجده دندان خلفی که پالپ آنها در زمان تهیه حفره دچار اکسپوز مکانیکی شده بود و شرایط لازم DPC را داشتند، به طور تصادفی تحت درمان DPC با استفاده از MTA (در گروه مورد) و سمان کلسیم هیدروکساید (در گروه شاهد) قرار گرفتند؛ سپس در دو مرحله پیگیری (پس از 3 و 12 ماه) با استفاده از آزمونهای سرما، گرما و رادیوگرافی مورد ارزیابی قرار گرفتند؛ در مورد درد تحریکی یا خود به خود بین زمانهای پیگیری از بیماران سؤال شد. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون دقیق فیشر (05/0=a) مورد تحلیل آماری قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج کلینیکی به دست آمده حاکی از موفقیت درمان با MTA در مقایسه با سمان کلسیم هیدروکساید بود؛ به نحوی که 3 مورد از 9 مورد گروه کلسیم هیدروکساید نیاز به درمان ریشه پیدا کردند و 2 مورد آنها نیز علائم پالپیت برگشتپذیر داشتند ولی در گروه MTA تمام نمونهها بدون علائم کلینیکی و نرمال بودند.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج به دست آمده از این تحقیق مشخص شد که MTA سازگاری نسجی دارد، عاجسازی را تحریک مینماید و Seal مناسبی ایجاد میکند و به عنوان یک ماده جایگزینی به جای کلسیم هیدروکساید برای پوشش مستقیم پالپ پیشنهاد میشود.
اسماعیل یاسینی، الهه ملکان،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1384 )
چکیده
بیان مسأله: استفاده از دنتین باندینگها امروزه رواج زیادی یافته است. با توجه به تفاوتهایی که در ساختمان مینا و عاج وجود دارد، استفاده از Unfilled Resin و دنتین باندینگها بر روی مینا که اساساً یکی آبگریز (هیدروفوب) و دیگری آبدوست (هیدروفیل) است، میتواند در باندنیگ اثر بگذارد.
هدف: مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان قدرت باند برشی Unfilled Resin و دنتین باندینگ روی مینای اچشده در دو حالت خشک و مرطوب انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، 30 دندان قدامی که سطح باکال آنها کاملاً سالم و فاقد هر گونه نقص مینایی بودند، انتخاب و به صورت تصادفی به سه گروه 10 تایی تقسیم شدند. سطح میانی باکال هر سه گروه پس از مسطحکردن با دیسک، با اسید فسفریک 37% به مدت 15 ثانیه اچ و سپس به مدت 20 ثانیه شسته شد. در گروه اول پس از خشککردن سطح اچشده، روی نمونهها
Unfilled Resin قرار داده شد و سپس به مدت 20 ثانیه نمونهها کیور شدند. در گروه دوم نیز مشابه گروه اول پس از خشککردن سطح مینا از دنتین باندینگ استفاده شد و نمونهها پس از 30 ثانیه به مدت 20 ثانیه کیور شدند. در گروه سوم رطوبت اضافی سطح مینای اچشده توسط پنبه, گرفته شد و پس از قرار دادن دنتین باندینگ به مدت 30 ثانیه، سطح 20 ثانیه کیور شد؛ سپس با استفاده از استوانهای به ابعاد 2×5/3 میلیمتر کامپوزیت در سطح مینای سه گروه قرار داده شد و نمونهها در جهات مختلف به مدت 40 ثانیه کیور شدند؛ تمامی نمونهها پس از ترموسایکلینگ توسط دستگاه Instron برای بررسی نیروهای برشی مورد آزمایش قرار گرفتند و با استفاده از آزمون یکطرفه ANOVA و Tukey HSD مورد تحلیل آماری قرار گرفتند.
یافتهها: قدرت باند برشی Unfilled Resin روی مینای خشک از دو گروه دیگر بیشتر بود؛ میزان باند در گروه دنتین باندینگ به طور معنیداری کمتر از گروه Unfilled Resin بود (05/0P<). بین دنتین باندینگ با مینای خشک و مرطوب با هم و دنتین باندینگ با مینای مرطوب و Unfilled Resin اختلاف معنیداری مشاهده نشد.
نتیجهگیری: طبق یافتههای این مطالعه، پیشنهاد میشود هنگام ترمیم مینا با کامپوزیت، به منظور حصول باند مطلوبتر از
Unfilled Resin استفاده شود؛ در صورت استفاده از دنتین باندینگها، بهتر است سطح مینا مرطوب باشد.
اسماعیل یاسینی، محمد عطائی، مریم امینی،
دوره 18، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده
بیان مسأله: مقاومت سایشی نسبتاً ضعیف کامپوزیتهای دندانی در نواحی تحت فشار اکلوزالی خلفی، استفاده وسیع ازاین ماده را در کلینیک محدود کرده است.
هدف: مطالعه حاضر با هدف ارزیابی سایش سه جزئی کامپوزیت لوسیت انجام شد. در این کامپوزیت از یک فیلر جدید (لوسیت: (KAlSi2O6، استفاده و مقاومت سایشی این کامپوزیت با سایش کامپوزیت شیشه (glass) که دارای فیلر شیشه آلومینیوم-باریوم سیلیکات است، مقایسه گردید.
روش بررسی: در این مطالعه مداخلهای که در پژوهشگاه پلیمر ایران انجام شد، در هر گروه 5 نمونه جهت مطالعه قرار گرفت. شمشهای تمام سرامیک بر پایه کریستالهای لوسیت با نام تجاری (Ivoclar-Vivadent) IPS Empress®، توسط آسیاب گویچهای خرد و از الک شماره 800 گذرانده شدند. فیلرهای سایلن زده شده شیشه و لوسیت با مونومربیس فنل گلایسیدیل متاکریلات BisGMA)) و تری اتیلن گلیکول دی متاکریلات (TEGDMA) به صورت دستی مخلوط و کامفورکوئینون و آمین به عنوان شروعکننده نوری اضافه شد. درجه تبدیل باندهای دوگانه (DC) کامپوزیتها بعد از پلیمریزه نوری و حرارتی توسط طیف سنج مادون قرمز(FTIR) اندازهگیری شد. خمیرهای آماده شده کامپوزیت شیشه، لوسیت و همچنین کامپوزیت تجارتی تتریک سرام به طور جداگانه، در قالب شفاف پلکسی گلاس قرار گرفتند و نوری با شدت mw/cm2 700 به مدت 40 ثانیه، از هر طرف تابانده شد؛ سپس نمونهها در کورهای با دمای 120 درجه سانتیگراد به مدت 5 ساعت قرار گرفتند تا میزان DC به حداکثر مقدار ممکن برسد. آزمون سایش نمونهها، درون ظرفی که توسط یک موتور با سرعت 50 دور در دقیقه میچرخید، صورت گرفت. این ظرف حاوی پودر پامیس با مش 150 بود و پودر پامیس به منزله جزء سوم که نمونهها را میسایید، عمل کرد. میزان کاهش وزن نمونهها توسط ترازو با دقت چهارصدم اعشار بعد از هر 50 ساعت اندازهگیری شد. بعد از اتمام سایش نمونهها، از سطح سائیده شده تصاویر SEM گرفته شد. اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از آزمونهای آماری ANOVA و Tukey HSD مورد تحلیل قرار گرفتند. 05/0P< به عنوان سطح معنیداری در نظر گرفته شد.
یافتهها: بین میزان سایش نمونههای کامپوزیتی در سه گروه مختلف کامپوزیت تفاوت معنیداری وجود داشت؛ بیشترین و کمترین سایش به ترتیب در گروه کامپوزیت شیشه (28%) و کامپوزیت لوسیت (19%) به وجود آمد. احتمالاً تفاوت در میزان سایش نمونهها به نوع فیلر، تبلور (crystallinity) و سختی (hardness) فیلرها مرتبط است. سایش کامپوزیت تتریک سرام ازکامپوزیت لوسیت بیشتر و از کامپوزیت شیشه کمتر بود (22%).
نتیجهگیری: معرفی این فیلر جدید به عنوان جایگزینی برای فیلر شیشه، میزان سایش کامپوزیت را به طور چشمگیر کاهش داد و تحقیقات بیشتر روی خواص این کامپوزیت میتواند در جهت معرفی یک کامپوزیت با خواصمکانیکی بالا به سازندگان آن مثمرثمر باشد.
اسماعیل یاسینی، صنم الماسی،
دوره 20، شماره 3 - ( 3-1386 )
چکیده
زمینه و هدف:در ترمیمهای فلزی- سرامیکی غالباً شکستگی اتفاق میافتد. با توجه به هزینهبر بودن و صرف وقت زیاد برای ساخت مجدد، بهتر است این شکستگیها ترمیم شود. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی اثر عوامل شیمیایی مختلف برای آمادهسازی سطحی فلزات غیرقیمتی جهت باند به کامپوزیت انجام شد. در این مطالعه استحکام باند برشی کامپوزیت به آلیاژ غیرقیمتی توسط 4 سیستم باندینگ با باند فلز-سرامیک مورد مقایسه قرار گرفت.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی آزمایشگاهی، 50 عدد دیسک مسطح از آلیاژ غیرقیمتی Ni-Cr-Be (Silvercast, Fulldent) ریخته و توسط کاغذ سیلیکون کارباید شماره 120،400 و 600 به ترتیب پالیش و به 5 گروه 10 تایی تقسیم شدند. در گروه 1 یا کنترل بر روی فلز، پرسلن فلدسپاتیک (Ceramco2, Dentsply Ceramco) به کار رفت. بقیه نمونهها به مدت 15 ثانیه توسط ذرات اکسید آلومینیوم 50 میکرونی تحت فشار 35 psiسندبلاست شده و برای 5 ثانیه با آب شسته و توسط هوای فشرده خشک شدند. گروههای 2، 3، 4 و 5 به ترتیب سیستمهای باندینگ All-Bond2(Bisco)، Ceramic Primer (3M)، Metal Primer II (GC) وPanavia F2 (Kuraray) را دریافت نمودند. کامپوزیت اپکFoundation opaque و به دنبال آن کامپوزیت هیبرید Gradia Direct روی سطح فلز آماده شده قرار گرفت و هر کدام جداگانه توسط نور پلیمریزه شد. نمونهها در آب مقطر ºC37 به مدت یک روز نگهداری و سپس برای 1000 چرخه ( ºC5-55) ترموسایکل شدند و سپس تحت آزمون استحکام باند برشی قرار گرفتند. نحوه شکست نمونهها توسط استریومیکر.وسکوپ با بزرگنمایی 10 برابر برای ارزیابی نوع شکست بررسی شد. آزمون آماری ANOVA و Tukey's HSD بر روی دادهها انجام شد.
یافتهها: متوسط استحکام باند برشی در گروه فلز-سرامیک 2 6 /38 مگاپاسکال، گروه All-Bond285/2 06/17 مگاپاسکال، گروه Ceramic Primer 2/1 72/14 مگاپاسکال،، Metal primer II 2/2 04/19 مگاپاسکال، و گروه Panavia F2 1/2 37/21 مگاپاسکال بود. گروه کنترل به طور معنیداری استحکام باند بالاتری نسبت به بقیه گروهها ایجاد نمود (001/0P<). استحکام باند گروه Panavia F2 به طور معنیدار از All-Bond 2 و Ceramic Primer بیشتر بود (05/0P<)، ولی با Metal Primer II تفاوت معنیدار نداشت. استحکام باند گروه Metal Primer II به طور معنیداری از Ceramic Primer بیشتر بود (05/0P<)، ولی با All-Bond2 تفاوت معنیدار نداشت.
نتیجهگیری: بر مبنای نتایج این مطالعه مطمئنترین درمان شکستگی ترمیمهای فلز- سرامیک تعویض پرسلن در شرایط ایدهآل است. در صورت عدم امکان، استفاده از سمانهای رزینی چسبنده حاوی فیلر و منومرهای فسفاته (به خصوص MDP) مانند Panavia F2 جهت چسبندگی کامپوزیت به آلیاژهای غیرقیمتی توصیه میشود.
سکینه آرامی، معصومه توسطی خیری، معصومه حسنی طباطبایی، اسماعیل یاسینی، ایوب پهلوان، مریم قوام، منصوره میرزایی، حمید کرمانشاه، شوری فروتن، سارا اهرابی، منصوره طباطباییان، لیلا ماهرخ،
دوره 20، شماره 4 - ( 11-1386 )
چکیده
زمینه و هدف: توانمندی روشها و مواد موجود برای ضدعفونی سطوح کار از اهمیت زیادی برخوردار است. در مطالعهای که در سال 1382 برای بررسی میزان آلودگی بخش ترمیمی به عفونت HBV انجام شد، بعد از مشاهده آلودگی قسمتهای نیمه بحرانی بخش به ویروس هپاتیت B استفاده روزانه از محلول ضدعفونی کننده هیپوکلریت سدیم 5% با رقت 2:100 و استفاده از روکشهای یک بار مصرف توصیه گردید. هدف از این مطالعه ارزیابی وضعیت بخش از لحاظ آلودگی به HBV در شرایط فعلی (استفاده روزانه از محلول ضدعفونی کننده هیپوکلریت سدیم 5% با رقت 2:100 و استفاده از روکشهای یک بار مصرف) بود.روش بررسی: این تحقیق در دو مرحله انجام شد: در مرحله اول که از نوع مقطعی بود آلودگی بهHBV در 17 قسمت از سطوح و وسایل بررسی شد. این 17 قسمت عبارت بودند از: تیوبهای کامپوزیت، نمونه رنگ، بطریهای سمان، شیر دستشویی مخصوص هپاتیت، دستگیره کشوی نگهداری مواد، کلید و پریزهای برق، گوشی تلفن، دستگیره درب ورودی، دستگیره درب اتاق پرسنل، دستگیره فور، دستگیره آمالگاماتور، محل قرارگیری کپسول در آمالگاماتور و جا صابونی. در مرحله دوم که از نوع مداخلهای بود، آلودگی بهHBV در 10 ناحیه از یونیتها, همچنین سه ناحیه از دو دستگاه light cure (نوک،دسته و کلید) قبل وبعد از ضدعفونی بررسی شد. نمونه برداری به وسیله سواب پنبهای استریل و محلول ترانسپورت BSAS (Bovine Serum Albumin in Sodium Chloride) انجام شد. بررسی نمونهها از نظر آلودگی به HBV در انستیتو پاستور ایران و به روش واکنش زنجیره پلیمراز (PCR) صورت گرفت.
یافتهها: نتایج بدست آمده ازبخش اول مطالعه، نشان دهنده عدم آلودگی 17 قسمت نمونه برداری شده از سطوح و وسایل بود. در بخش دوم مطالعه از 96 جایگاه نمونه برداری شده از قسمتهای مختلف یونیت ودستگاههای light cure، قبل و بعد از ضدعفونی، تنها یک جایگاه قبل از ضدعفونی آلوده به HBV بود که آلودگی پس از ضدعفونی رفع گردید.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای مطالعه حاضر، ضدعفونی با رقت 2:100 از محلول هیپوکلریت سدیم 5% و استفاده از روکشهای یکبار مصرف در رفع آلودگی HBV موثر بوده است.
ایوب پهلوان، مریم قوام، سکینه آرامی، اسماعیل یاسینی، منصوره میرزایی، حمید کرمانشاه، معصومه حسنی طباطبایی، محسن بایرامی،
دوره 21، شماره 1 - ( 7-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: انطباق کامپوزیتهای خلفی به دیواره دندان به دلیل انقباض ناشی از پلیمریزاسیون و ویسکوزیته بسیار بالایی که دارند، مورد سؤال است. روشهای مختلفی برای کاهش این مسئله اراﺋه شده است. هدف از این تحقیق ارزیابی اثر کامپوزیتهای flowable همراه با کامپوزیتهای قابل تراکم در تطابق و کاهش میکرولیکیج ترمیمهای خلفی میباشد.
روش بررسی: در این مطالعه آزمایشگاهی حفرات کلاس II MO بر روی 40 دندان کشیده شده سالم انسان به نحوی تراش داده شد که مارجین ژنژیوالی 1 میلیمتر بالاتر از CEJ ختم گردید. سپس دندانها به طور تصادفی در 2 گروه مختلف قرار گرفتند. در گروه اول بعد از استفاده از عامل اتصال دهنده عاجی کامپوزیت flowable (Filtek Flow)به ضخامت 1-5/0 میلیمتر در کف حفره قرار داده شد و بعد از عمل کیور، بقیه حفره با کامپوزیت p60 condensable پر شد. در گروه دوم بعد از استفاده از عامل اتصال دهنده عاجی کامپوزیت flowable به ضخامت 1-5/0 میلیمتر در کف حفره قرار گرفت و بدون انجام عمل کیور بقیه حفره با کامپوزیت condensable پر شد. تمام دندانها بعد از ترمیم، ترموسیکل شدند و سپس نمونهها در محلول فوشین 3/0% و در دمای 37 درجه به مدت 48 ساعت قرار گرفتند. سپس نمونهها در درون آکریل شفاف خود سخت شونده قرار گرفتند. بعد از برش و تهیه مقطع نمونهها با استرومیکروسکوپ با بزرگنمایی 40 از نظر نفوذ دای مورد بررسی قرار گرفتند. برای آنالیز آماری از آزمون Mann-Whitney U با 05/0 p<بعنوان سطح معنیداری استفاده گردید.
یافتهها: نتایج تحقیق نشان داد که اکثر ترمیمها دارای درجاتی از میکرولیکیج بودند. طبق آنالیز آماری بین دو گروه مورد مطالعه با دو روش مختلف تفاوت آماری وجود نداشت.
نتیجهگیری: عدم وجود تفاوت آماری بین روشها نشان دهنده این مسئله است که هنوز هیچ روش یا ماده ترمیمی نمیتواند میکرولیکیج در مارجین ژنژیوالی را به طور کامل حذف کند. استفاده از کامپوزیت flowable سخت شده و سخت نشده قبل از کامپوزیت قابل تراکم تفاوت معنیداری در میزان میکرولیکیج ایجاد نمیکند.
اسماعیل یاسینی، منصوره میرزایی، ایوب پهلوان، مریم قوام، معصومه حسنی طباطبایی، سکینه آرامی، حمید کرمانشاه، شیرین طباطبایی،
دوره 21، شماره 2 - ( 8-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از متداولترین مواد ترمیمی مورد استفاده در کلینیک جهت پرکردگی دندانهای پوسیده آمالگام میباشد ولیکن این ماده دارای معایبی نیز است. که مهمترین آن عود پوسیدگی در اطراف ترمیم به علت ریزنشت بین ترمیم و سطح دندان است. لذا هدف ازاین تحقیق بررسی و مقایسه ریزنشت ترمیم آمالگام باند شونده با استفاده از سه نسل دنتین باندینگ بود.
روش بررسی: در این مطالعه in vitro 40 دندان مولر و پرمولر سالم انسانی و فاقد هرگونه پوسیدگی انتخاب شده به چهار گروه ده تایی تقسیم شدند. حفرات کلاس II آمالگام در سطح مزیال یا دیستال دندانها تعبیه شدند در سه گروه، از سه نوع ماده چسبنده به عاج از سه نسل مختلف به نامهایScotch Bond Multi Purpose، Single Bond،iBond استفاده شد و در گروه چهارم هیچ مادهای بکار نرفت. سپس حفرات توسط آمالگام high copper اسفریکال، ترمیم شدند. پس از ترموسایکلینگ و قرار گرفتن در معرض فوشین بازی 5/0% به مدت 24 ساعت، دو برش مزیودیستالی عمود برسطح اکلوزال دندان در Box تهیه شده، توسط دیسک الماسی داده شد. مقاطع آماده شده در زیر Stereomicroscope با بزرگنمایی 25X جهت میزان نفوذ رنگ مورد بررسی قرار گرفتند. دادههای این مطالعه با استفاده از آزمونKruskal-Wallis و مقایسه چندگانه Scheffe مورد بررسی قرار گرفتند و 05/0>p به عنوان سطح معنیدار درنظر گرفته شد.
یافتهها: نتایج مطالعات به طور مقایسهای نشان داد که گروه شاهد کمترین میزان ریزنشت را بطور معناداری از لحاظ آماری (05/0>p) و سپس گروه iBond و بعد از آن Scotch Bond MP و سپس Single Bond نشت کمتری را در زیر ترمیم آمالگام نشان دادند.
نتیجهگیری: در بین سه نسل مواد چسبنده به عاج iBond نقش مؤثرتری را در کاهش ریزنشت نشان داد.استفاده ازمواد چسبنده به عاج نقش مؤثری را درکاهش ریزنشت درترمیمهای آمالگام ایفا نکردند.
منصوره میرزایی، اسماعیل یاسینی، مریم قوام، ایوب پهلوان، معصومه حسنی طباطبایی، سکینه آرامی، حمید کرمانشاه، بهناز اسماعیلی،
دوره 21، شماره 2 - ( 8-1387 )
چکیده
زمینه و هدف : مطالعات مختلف نشان داده است که دستیابی به باند قابل اعتماد در حد فاصلههای ریشه– پست– کور برای موفقیت کلینیکی ترمیمهایی که گیر آنها از طریق پست تامین میشود، بسیار مهم است. در مجموعه پست– ریشه، تمرکز شدید استرس در حد فاصل پست– سیمان احتمال جدا شدن پست از ریشه را افزایش میدهد. جهت افزایش استحکام باند سیمان رزینی در این حدفاصل و ایجاد مجموعهای واحد، چند روش آمادهسازی پیشنهاد شدهاند. هدف از این مطالعه بررسی اثر روشهای مختلف آمادهسازی سطحی پستهای همرنگ در استحکام باند سیمان رزینی بود.
روش بررسی: در این مطالعه مداخلهای، 144 عدد پست همرنگ فایبرکوارتز (Matchpost) ، فایبرگلاس (Glassix) و زیرکونیا سرامیک (Cosmopost) در 18 گروه بکار برده شد (8 نمونه در هر گروه). سیمان رزینی مورد استفاده پاناویا F 2.0 بود. پستها تحت روشهای آمادهسازی سطحی زیر قرار گرفتند: گروه1– بدون آمادهسازی سطحی (گروه کنترل)، گروه2– اچینگ با HF به همراه سایلن، گروه3– سندبلاست با پودر Cojet ، گروه4– سندبلاست با پودر Cojet به همراه سایلن، گروه5– سندبلاست با ذرات آلومینا، گروه6– سندبلاست با ذرات آلومینا به همراه سایلن. سپس پستها با سیمان رزینی پاناویا F 2.0 در مولدهای آکریلیک سیمان شدند. نمونهها به مدت 2 روز در آب نگهداری شدند و تحت تست pull-out قرار گرفتند. آنالیز آماری با استفاده از ANOVA و به دنبال آن مقایسه چندگانه گروهها با Tamhane و Tukey HSD انجام شد. الگوی شکست نمونهها در استریومیکروسکوپ ×) 10) مشاهده شد. 05/0 p< به عنوان سطح معنیدار درنظر گرفته شد.
یافتهها: بیشتر روشهای آمادهسازی سطحی (سندبلاست بااستفاده از پودر Cojet و آلومینا، با و بدون سایلن) سبب بهبود استحکام باند سیمان رزینی به پستهای فایبرگلاس (Glassix) و سرامیکی (Cosmopost) شد (05/0 P< )، اما در پستهای فایبرکوارتز( Matchpost ) هیچ یک از روشهای آمادهسازی سطحی مؤثر نبود. به طور کلی، استحکام باند بالاتر سبب درصد بالاتری از شکست cohesive در داخل سیمان شد.
نتیجهگیری: سندبلاست بااستفاده از ذرات Cojet و آلومینا سبب افزایش استحکام باند در پستهای فایبرگلاس (Glassix) و سرامیک زیرکونیا (Cosmopost) میشود. به طور کلی استحکام باند سیمان رزینی به پستها تحت تاثیر جنس پست و روش آمادهسازی سطحی است.
محمد عطایی، مریم قوام، اسماعیل یاسینی، منصوره میرزایی، ایوب پهلوان، معصومه حسنی طباطبایی، سکینه آرامی، حمید کرمانشاه، سمیه کاملی،
دوره 21، شماره 2 - ( 8-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: پستهای همرنگ غیر فلزی به واسطه سیمان رزینی و مواد چسبنده عاجی به دیواره کانال دندان میچسبند. دوام ترمیم به استحکام این اتصال وابسته است زیرا استحکام باند پست به ریشه منجر به گیر بهتر و توزیع مناسب تنش میشود. هدف از این مطالعه بررسی استحکام باند پست D.T. light توسط دو نوع سیمان رزینی self-cure و dual-cure و بررسی اثر مواد شوینده مختلف داخل کانال بر میزان استحکام باند این دو نوع سیمان رزینی و پست D.T. light به کانال دندان میباشد.
روش بررسی: تعداد 40 عدد دندان تک کانال یک هفته در محلول تیمول 1/0% و سپس در آب مقطر نگهداری شد. تاج دندان از فاصله 2 میلیمتری از CEJ قطع شد. سپس تمام دندانها تا شماره 70 فایل شدند. شستشوی کانالها در نیمی از دندانها به صورت تصادفی با هیپوکلریت 6/2% و در نیم دیگر با نرمال سالین انجام شد. سپس دندانها خشک و با گوتاپرکا به روش تراکم جانبی شدند. پس از تهیه فضای پست ، D.T. light در یک زیر گروه با سیمان و باندینگ Multi link و در زیر گروه بعدی با سیمان رزینی Seal bond cement dual II و باندینگ Seal bond ultima در کانال قرار گرفت. پس از ترمو سایکل به فاصله 1سانتیمتری CEJ به سمت آپکس دندان قطع و طول باقیمانده به نه قسمت مساوی تقسیم شد و هر قسمت توسط دستگاه universal testing machine در معرض نیروی shear قرارگرفت. تنش لازم برای جدا شدن پست از دیواره ریشه محاسبه شد. از آنالیز واریانس سه طرفه و تست post hoc برای بررسی نتایج استفاده شد و 05/0>p بعنوان سطح معنیداری در نظر گرفته شد. سپس مدل شکست نمونهها توسط استریو میکروسکوپ بررسی گردید. در انتها میزان %DC سیمان ها در شرایط مورد آزمایش توسط دستگاه FTIR اندازه گیری شد.
یافتهها: عمق و نوع سیمان اثر معنی داری بر میزان استحکام باند داشت: به ترتیب (001/0p=) و (03/0p=)، ولی محلول شوینده کانال اثر معنیداری بر میزان استحکام باند نداشت(46/0=p). میزان باند با افزایش عمق کاهش یافت و سیمان dual-cure استحکام بالاتری از سیمان self-cure ایجاد نمود. همچنین %DC (درجه پخت سیمان) در سیمانdual-cure در عمق های مختلف دارای اختلاف معنیدار بود.
نتیجهگیری: در پست D.T. Light استحکام باند سیمان dual-cure از سیمان self-cure بیشتر بود و این میتواند به علت خاصیت انتقال نور از طریق پست باشد. کاربرد هیپوکلریت سدیم6/2 % تاثیری در باند نداشت.
مریم قوام، سکینه آرامی، معصومه حسنی طباطبایی، منصوره میرزایی، حمید کرمانشاه، ایوب پهلوان، اسماعیل یاسینی، مرضیه دهقان،
دوره 22، شماره 3 - ( 9-1388 )
چکیده
زمینه وهدف: کاهش سختی ترمیمهای رزین کامپوزیت در دهان پس از سخت شدن به وسیله نور مرئی میتواند دوام کلینیکی این مواد را تحت تأثیر قرار دهد. هدف از این تحقیق بررسی اثر مایعات مشابه غذا مانند اتانول 25%، 50% و 75 % و هپتان 50 % بر روی سختی سطحی دو نوع کامپوزیت P60) و (Gradia پس از سخت شدن بوسیله نور مرئی و غوطهور شدن به مدت 24 ساعت و 7 روز بود.
روش بررسی: 45 نمونه از هر کامپوزیت در یک مولد استنلس استیل با ابعاد 2 در 6 میلیمتر قرار داده و سخت شدند. از هرنوع کامپوزیت تعداد 5 نمونه بلافاصله پس از سخت شدن با نور مرئی تحت آزمون ریزسختی قرار گرفتند تا ریزسختی اولیه کامپوزیتها به دست آید (گروه کنترل). نمونهها از هر کامپوزیت در لولههایی محتوی محلول اتانول با غلظتهای 25%، 50% و 75% و هپتان 50% به مدت 24 ساعت و 7 روز قرار گرفتند. سپس نمونهها از محلول خارج، شسته و خشک شدند و تا زمان آزمایش به یخچال منتقل گشتند. در شرایط استاندارد میزان ریزسختی سطح نمونهها با دستگاه Microhardness سنجیده شد. نتایج با مقیاس ویکرز اندازهگیری شد و دادهها با استفاده ا ز تستهای one-way ANOVA و 3-way ANOVA و Tukey Post-hoc آنالیز قرار گردید. 05/0>P سطح معنیدار بودن نتایج قرار داده شد.
یافتهها: سختی سطحی کامپوزیت P60 از کامپوزیت گرادیا بیشتر بود. آنالیز واریانس در گرادیا و P60 نشان داد که به غیر از اتانول 25% (514/0=P) بین گروه کنترل و همه گروههای دیگر تفاوت آماری معنیداری (05/0>P) وجود داشت. پس از 24 ساعت همه مایعات به غیر از اتانول 50% و 75% (793/0=P) تأثیر معنیداری روی کامپوزیت گرادیا داشتند. پس از 7 روز همه مایعات به غیر از اتانول 25% و 50% (385/0=P) و اتانول 50% و 75% (150/0=P) تأثیر معنیداری روی کامپوزیت گرادیا داشتند. کامپوزیت P60 بعد از زمان 24 ساعت و 7 روز تأثیر همه مایعات را روی سختی معنیدار نشان داد. هپتان 50% سختی را افزود (000/0P=) و اتانول 75% (000/0=P) و اتانول 50% (001/0=P) و اتانول 25% (007/0=P) سختی کامپوزیت را بطور معنیداری کاهش داد.
نتیجهگیری: بر اساس این مطالعه زمان بر روی نتایج اثری نداشت. P60 استحکام بیشتری نشان داد. اتانول 75%، 50% و 25% به ترتیب تأثیرگذار بودند. هپتان سختی سطحی را افزایش داد.
مریم قوام، سکینه آرامی، محمد رشاد، محمد ایمانی، محمد عطایی، منصوره میرزایی، اسماعیل یاسینی، معصومه حسنی طباطبایی، ایوب پهلوان، حمید کرمانشاه،
دوره 22، شماره 4 - ( 11-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: علیرغم پیشرفتهای صورت گرفته در زمینه ادهزیوهای عاجی، هنوز مقاومت، دوام و پایداری باند به عاج چالشی است که با آن مواجه هستیم. بر مبنای مطالعات اخیر به نظر میرسد بررسی نقش مهار کنندههای ماتریکس متالوپروتئینازها (MMP) در کمک به افزایش دوام بالینی باندینگها و کاهش لیکیج و دوام ترمیمها از اهمیت بسزایی برخوردار باشد. هدف از این مطالعه بررسی میزان و نحوه رهایش داکسی سلیکلین از ادهزیو آزمایشگاهی حاوی
داکسی سایکلین بود.
روش بررسی: در این مطالعه آزمایشگاهی نمونههای حاوی دارو در دو درصد مختلف بارگذاری شامل 25/0 و 5/0 درصد وزنی از داروی داکسی سایکلین تهیه شدند. نمونهها در قالبهای استوانهای شکل به قطر 12 میلیمتر و ضخامت تقریبی 2 میلیمتر پخت شدند. مونومر چسبها شامل 12% وزنی Bis-GMA، 10% وزنی TMPTMA، 28% وزنیHEMA و 50% وزنی اتانول برای کلیه گروه بود. کمفورکینون و آمین بعنوان آغازگر نوری بکار گرفته شدند.
یافتهها: افزودن 25/0 و 5/0درصد وزنی داکسی سایکلین به ادهزیو رهایش خطی را در هر دو گروه نشان داد. با بارگذاری بیشتر، رهش بیشتر شد و در طول زمان مطالعه ادامه داشت.
نتیجهگیری: رهش داکسی سایکلین از ادهزیو آزمایشگاهی مشاهده شد. اما مطالعات بیشتر در این زمینه میتواند کمکی در جهت تولید سیستمهای ادهزیو بادوام کلینیکی بیشتر باشد.
اسماعیل یاسینی، حمید کرمانشاه، منصوره میرزایی، بهاران رنجبر امیدی،
دوره 24، شماره 3 - ( 3-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: ایجاد تطابق لبهای در حفرههای کلاس V و شناخت بهترین ماده ترمیمی برای کاهش میزان ریزنشت، یکی از چالشهای مهم در دندانپزشکی ترمیمی است. هدف این مطالعه بررسی اثر زمان پرداخت بر ریزنشت سه نوع ماده ترمیمی همرنگ دندان درحفرات کلاس V و ارزیابی تطابق لبهای آنها توسط SEM بود.
روش بررسی: در این مطالعه آزمایشگاهی از 30 دندان سانترال گاو با ایجاد حفرههای Cl V در ناحیه باکال و لینگوال استفاده شد (60 حفره). دندانها به 3 گروه 10 تایی (20حفره) تقسیم شدند: گروه یک: کامپوزیت Z350، گروه دو: Fuji IX/G Coat Plus (CGIC) و گروه سه: (RMGI)Fuji II LC. نیمی از ترمیمهای هر گروه (20n=) فوراً و نیمی دیگر بعد از 24 ساعت پرداخت شدند. همه دندانها تحت 2000 سیکل حرارتی قرار گرفتند. رپلیکای اپوکسی رزین 12نمونه (2 ترمیم از هر زیرگروه) تحت SEM بررسی و درصد درزهای بینابینی محاسبه شد. در نهایت دندانها در فوشین بازی 5/0% به مدت 24 ساعت ودر دمای اتاق قرار گرفتند و سپس دندانها و برش داده شده وتحت استریو میکروسکوپ مشاهده شدند. آنالیز آماری با استفاده از تست های Kruskal-Wallis و Mann-Whitney انجام شد و ریزنشت انسیزال و سرویکال با تست Wilcoxon مقایسه شد.
یافتهها: میزان ریزنشت سرویکال و انسیزال در هیچ کدام از 3 ماده ترمیمی تحت تأثیر زمان پرداخت قرار نگرفت (05/0P>). ریزنشت سرویکال، به طور معنیداری فقط در Fuji IX با پرداخت فوری، بیشتر از ریزنشت انسیزال محاسبه شد (05/0>P). تفاوت ریزنشت انسیزال و همچنین تفاوت ریزنشت سرویکال بین مواد ترمیمی مختلف چه با پرداخت فوری چه تأخیری، معنیدار نبود (05/0P>).
نتیجهگیری: پرداخت فوری در ترمیمهای کلاسV همرنگ دندان توصیه میشود.
معصومه حسنی طباطبایی، ایوب پهلوان، اسماعیل یاسینی، منصوره میرزایی، سکینه آرامی، حمید کرمانشاه، حمیدرضا صادقیپور رودسری، سیدحسین بصیر، طاهر اکبری سعید، حامد حسنی،
دوره 25، شماره 3 - ( 4-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: اخیراً نگرانیهایی درمورد اثر ذرات آزاد شونده از کامپوزیتها بر روی سیستم تولید مثل مطرح شده است. هدف این مطالعه تعیین اثر توکسیک یک کامپوزیت دندانی هیبرید بر سیستم تولید مثل موشهای نر بود.
روش بررسی: در این مطالعه حیوانی، 20 موش نر سوری در 2 گروه تقسیم شدند. در گروه تست، ذرات آزاد شده از نمونههای ساخته شده از کامپوزیت Filtek Z250 به درون محلول اتانول 75% به صورت روزانه به مدت 28 روز به موشهای نر تجویز شدند. در گروه کنترل، از اتانول 75% بدون قرار دادن نمونههای کامپوزیتی استفاده شد. سپس شاخصهای تغییرات وزن بدن، وزن بیضهها، تغییرات وزن بیضهها به وزن بدن، حجم بیضه، میزان اسپرمهای متحرک، میزان اسپرمهای زنده، میزان ذخیره اپیدیدیمی اسپرم و تولید روزانه اسپرم در موشها بررسی شدند. 4 موش نر در هر گروه در تست آمیزش با موشهای ماده شرکت کردند. سپس تعداد موشهای حامله، تعداد کل بچهها، تعداد بچههای زنده و مرده ثبت شدند. دادهها توسط تستهای آماری Repeated Measure ANOVA، آزمون T و Chi-square Tests آنالیز شدند.
یافتهها: میزان اسپرمهای متحرک و میزان اسپرمهای زنده در گروه تست به طرز معنیداری در مقایسه با گروه کنترل کاهش پیدا کردند (001/0P=). اختلاف معنیداری در سایر شاخصها در بین دو گروه مشاهده نشد (05/0
نتیجهگیری: ذرات آزاد شده از کامپوزیت مورد استفاده در این مطالعه نمیتوانند سبب ناباروری موش نر شوند ولی این ذرات به صورت بالقوه میتوانند سبب ایجاد اختلالاتی در سیستم تولید مثل شوند.