جستجو در مقالات منتشر شده


32 نتیجه برای فرزانه

محمد سعید شیخ‌رضایی، نصرت‌اله عشقیار، بابک فرزانه، کاظم آشفته یزدی،
دوره 17، شماره 3 - ( 5-1383 )
چکیده

بیان مسأله: در درمان ریشه, تمیز کردن و شکل‌دادن کانال از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و جهت موفقیت در آن رعایت اصول Shilder الزامی است. از سوی دیگر رعایت این اصول توسط فایل‌های Stainless Steel و به روش دستی مشکل و وقت‌گیر است، در فناوری نوین برای رفع این مشکلات تسهیلات جدیدی از جمله فایل‌های Nickel- Titanium (NiTi) و وسایل موتوری عرضه شده است.

هدف: مطالعه حاضر با مقایسه میزان پاکسازی کانال ریشه بین سه وسیله ماشینی Rotary، Reciprocal و Vertical در شرایط
In-vitro انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی, از 60 ریشه مزیال دندانهای مولر اول و دوم فک پایین انسان استفاده شد. نمونه‌ها به صورت تصادفی به سه گروه تقسیم شدند. در هر نمونه یک کانال به عنوان شاهد و دیگری به عنوان نمونه مورد آزمایش منظور گردید. در گرو‌ههای Reciprocal وVertical ازفایل‌های NiTi دستی و درگروه Rotary از فایل‌های NiTi چرخشی‌استفاده شد. پس از اتمام پاکسازی کانال, مقاطع با فواصل 3 و 5 میلیمتری از آپکس آناتومیک تهیه شد؛ سپس مقاطع توسط میکروسکوپ نوری مورد مطالعه قرار گرفت. معیار ارزیابی براساس مقدار دبری باقیمانده در کانال کار شده، پره‌دنتین باقیمانده و میزان صاف شدن دیواره‌های کانال کارشده نسبت به کانال شاهد بود. اطلاعات به دست آمده با استفده از آزمون غیرپارامتری Kruskal-Wallis تحلیل گردید.

یافته‌ها: بین میزان پاکسازی در مقاطع 3 و 5 میلیمتری تمام گروهها، اختلاف معنی‌داری وجود نداشت، اما تفاوت سرعت کارکرد، بین تمام گروهها معنی‌دار و برتری به ترتیب مربوط به Rotary, Reciprocd و سپس Vertical بود.

نتیجه‌‌گیری: Rotary, Reciprocd و Vertical از نظر توانایی پاکسازی با یکدیگر تفاوتی ندارند اما سرعت Rotary از Reciprocal و Vertical و Reciprocal از Vertical به‌طور قابل توجهی بیشتر است. بر همین اساس می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که Rotary نسبت به دو وسیله دیگر، در درمانهای معمول کانال ریشه برتر می‌باشد.


محمد تقی چیت سازی، فرزانه کاویانی، جواد یزدانی،
دوره 17، شماره 4 - ( 11-1383 )
چکیده

بیان مسأله: با وجود محدودیتهای رادیوگرافی، تشخیص مناسب ضایعات پریودنتال بدون در اختیار داشتن رادیوگرافی‌های دقیق امکان‌پذیر نمی‌باشد؛ زیرا رادیوگرافی، تصویر قابل مشاهده‌ای از استخوان پشتیبان را در اختیار قرار می‌دهد و به عنوان معیار ثابتی از مقدار استخوان پشتیبان در طی مطالعه عمل می‌نماید.

هدف: مطالعه حاضر با هدف مقایسه دقت سه نوع رادیوگرافی پری‌اپیکال، بایت‌وینگ و پانورامیک در تعیین فاصله کرست استخوان آلوئول تا محل (Cementoenamel Junction)  CEJ دندانها انجام شد.

روش بررسی: در این تحقیق مقطعی، 120سطح اینترپروگزیمالی دندانها به هنگام جراحی توسط پروب پریودنتال اندازه‌گیری و با عنوان اندازه واقعی ثبت گردید. قبل از جراحی 40 سطح تحت رادیوگرافی بایت‌وینگ، 40 سطح تحت رادیوگرافی پری‌اپیکال و 40 سطح تحت رادیوگرافی پانورامیک قرار گرفته بودند و فاصله CEJ تا کرست استخوان آلوئول بر روی نگاره رادیوگرافی توسط پروب پریودنتال اندازه‌گیری و ثبت شده بود. هر روش در گروهی جداگانه مورد تحلیل آماری قرار گرفت و ضریب همبستگی Pearson برای داده‌ها مورد بررسی قرار گرفت.

یافته‌ها: هنگامی که ضخامت استخوان باقیمانده برای جراح در حد میلیمتر هم حائز اهمیت باشد، رادیوگرافی بایت‌وینگ از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است؛ ولی هنگامی که تحلیل استخوان در حد متوسطی است، رادیوگرافی پانورامیک به دلیل این که در 89% موارد، تغییرات استخوانی را نزدیک به میزان واقعی نشان می‌دهد، می‌تواند مورد قبول باشد. همچنین بین میزان واقعی فاصله CEJ تا کرست استخوان و این فاصله در رادیوگرافی پری‌اپیکال همبستگی زیادی وجود داشت (94/0r= و 000/0P<). همبستگی Pearson در رادیوگرافی بایت‌وینگ و میزان واقعی نیز بسیار زیاد بود )98/0r= و 000/0P<). این همبستگی در بین رادیوگرافی پانورامیک و میزان واقعی نسبت به روشهای رادیوگرافی بایت‌وینگ و پری‌اپیکال کمتر بود (72/0r = و 000/0P<). از طرفی در نواحی قدامی برای اندازه‌گیری تغییرات استخوان، روش رادیوگرافی پری‌اپیکال با ضریب همبستگی93/0 نسبت به روش رادیوگرافی پانورامیک با ضریب همبستگی72/0 برتری دارد و پیشنهاد می‌گردد برای یررسی تغییرات استخوانی در این نواحی از رادیوگرافی پری‌اپیکال استفاده شود.

نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد، در مواردی که تغییرات استخوانی در حد شدید یا متوسط باشد، رادیوگرافی بایت‌وینگ از اهمیت ویژه‌ای در تعیین تشخیص برخوردار است؛ اما در مواردی که تحلیل استخوان اندکی وجود داشته باشد، می‌توان از رادیوگرافی پانورامیک استفاده نمود تا بیمار در معرض تشعشع بیشتری قرار نگیرد.


نوشین جلایر نادری، سید محمود لطیفی، فرزانه احمدی‌نژاد،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1384 )
چکیده

 

بیان مسأله: جاینت سل گرانولوما، ضایعه‌ای راکتیو یا شبه تومورال است که وقوع آن در دهان به فکها و غشای مخاطی لثه محدود می‌شود. با وجود طبقه‌بندی این ضایعه به انواع محیطی و مرکزی هر دو گروه نمای بافت‌شناختی مشابهی دارند. انواع داخل استخوانی آن از نظر موضعی مهاجم بوده و باعث تخریب استخوان، درد و لقی دندانها می‌شود و انواع محیطی آن گاهی تورم‌های زخمی‌ ایجاد می‌‌کنند که از نظر بالینی به پیوژنیک گرانولوما و فیبروم اسیفیه محیطی شباهت زیادی دارند. از آنجا که بروز انواع مرکزی و بخصوص محیطی جاینت سل گرانولوما، شایع است، بنابراین آگاهی دندانپزشکان از متغیرهای وقوع این بیماری به منظور تشخیص صحیح بالینی آن امری مهم تلقّی می‌گردد.
هدف: مطالعه حاضر با هدف تعیین توزیع فراوانی متغیرهای سن، جنس و محل ضایعات جاینت سل گرانولومای محیطی و مرکزی در بیماران مراجعه‌کننده به بخش آسیب‌شناسی دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد.
روش بررسی: مطالعه حاضر به روش مقطعی، توصیفی با استفاده از پرونده‌های موجود انجام گرفت. جامعه آماری بیماران مراجعه‌کننده به بخش آسیب‌شناسی دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران در سالهای 79-1365 بودند که تشخیص آسیب‌شناختی ضایعه دهانی آنها جاینت سل گرانولومای محیطی یا مرکزی گزارش شده بود. از مجموع پرونده‌های موجود در این بخش پرونده بیماران مبتلا به انواع محیطی و مرکزی جاینت سل گرانولوما استخراج شد و اطلاعات مربوط به سن، جنس، نوع ضایعه (محیطی و مرکزی) و محل وقوع آن در فرم‌های از پیش تهیه شده ثبت گردید؛ اطلاعات جمع‌آوری شده با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته‌ها: از مجموع 737 نمونه گزارش‌شده با عنوان جاینت سل گرانولوما، 573 مورد محیطی و 164 نمونه مرکزی بودند. طیف سنی نمونه‌ها در انواع محیطی 2-90 سال و در انواع مرکزی 4-70 سال بود. قلّه وقوع ضایعات جاینت سل گرانولومای محیطی در مردان در دهه اول، در زنان در دهه چهارم و در انواع مرکزی در مردان و زنان در دهه دوم بود. از نظر محل وقوع ضایعات 246 (94/42%) از نمونه‌های محیطی در فک بالا و 327 مورد (06/57%) در فک پایین رخ داده بود. در نوع مرکزی 54 مورد (93/32%) در فک بالا و 110 مورد ( 07/67 % ) در فک پایین گزارش شده بود. در نوع محیطی 272 (30/47 %) از نمونه‌ها در زنان و 302 مورد (70/52%) در مردان و در نوع مرکزی 103 مورد (88/62%) از نمونه‌ها در زنان و 61 مورد (19/37%) در مردان گزارش شده بود.
نتیجه‌گیری: در این مطالعه نوع محیطی در مردان در دهه چهارم و فک پایین و نوع مرکزی در زنان در دهه دوم و فک پایین بیشتر مشاهده شد.


حمید جلالی، فرزانه آقاجانی، فریدون شیرزادی،
دوره 18، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده

بیان مسأله: از مواد سرامیکی به طور وسیعی در دندانپزشکی استفاده می‌شود. این مواد از نظر زیبایی، بهترین جایگزین برای دندان طبیعی هستند. اشکال عمده این مواد، ماهیت شکننده آنها است؛ بنابراین برای تقویت پرسلن از روشهای مختلفی مانند زیرساختار فلزی، تقویت پرسلن با کوره‌های سرامیکی با استحکام بالا و همین طور مکانیسم‌های تقویت سطحی مانند گلیز، work hardening و تبادل یونی استفاده می‌شود.
هدف: مطالعه حاضر با هدف ارزیابی اثر پالیش بر استحکام flexural پرسلن فلدسپاتیک و مقایسه آن با اورگلیز و اتوگلیز انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، ماده مورد مصرف پرسلن فلدسپاتیک Colorlogic ساخت کارخانه سرامکو بود. تعداد 40 نمونه به ابعاد 3×6×25 میلیمتر طبق استاندارد ISO 6872 و ADA No.69 به شکل بار ساخته شد. نمونه‌ها به 4 گروه 10تایی تقسیم شدند. گروههای اتوگلیز و اورگلیز بر اساس دستور کارخانه و ‌گروه پالیش استاندارد با کاغذ سمباده‌ با gritهای مشابه طبق توصیه آکادمی دندانپزشکی زیبایی آمریکا آماده شد (P360، P400 و P1200) و درمرحله آخر این نمونه‌ها، با استفاده از کیت پالیش پرسلن ویتا (Vita Zahnfabrik Bad Sackingen) پالیش نهایی شدند؛ به طوری که یک سطح کاملاً براق و زنده روی پرسلن ایجاد شود. گروه پالیش کلینیک بر اساس آنچه در بعضی کلینیک‌های دندانپزشکی متداول است، آماده شد؛ سپس آزمون استحکام خمشی tree point bending انجام شد (Universal testing machine, Zwick1494, Germany). برای مقایسه گروهها از آنالیز واریانس یک‌طرفه و آزمون Post-hoc از نوع Scheffe با سطح معنی‌داری 05/0P استفاده شد.
یافته‌ها: آزمون ANOVA اختلاف آماری معنی‌داری را بین گروهها نشان داد (001/0P<). نتایج آزمون Post-hoc نشان داد که استحکام گروه اورگلیز و پالیش استاندارد به طور معنی‌داری بالاتر از دو گروه اتوگلیز و پالیش کلینیک بود (001/0P<). اما در مقایسه بین دو گروه اورگلیز و پالیش استاندارد،‌ اختلاف معنی‌داری حاصل نگردید. دو گروه اتوگلیز و پالیش کلینیک نیز اختلاف معنی‌داری نداشتند.
نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های این تحقیق می‌توان نتیجه‌گیری کرد که پالیش استاندارد می‌تواند استحکام خمشی پرسلن فلدسپاتیک را به اندازه اورگلیز بالا ببرد؛همچنین انجام یک پالیش نرم (استاندارد و بر اساس آنچه که در این مطالعه انجام شد) می‌تواند جایگزین مناسبی برای روش متداول اتوگلیز باشد.


فرزانه سادات نیا، فرید زایر، محمد بیات،
دوره 18، شماره 3 - ( 2-1384 )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه با توجه به استفاده گسترده از داروهای بی‌حسی موضعی دارای مواد رگ فشار یا فاقد آن که علاوه بر اثرات مفید ممکن است در مواردی عوارض ناخواسته‌ای نیز داشته باشد، وظیفه اصلی دندانپزشکان در کنترل علائم حیاتی و وضعیت سلامتی افراد بیش از پیش مورد تأکید قرار گرفته است. این تحقیق با هدف مقایسه تغییرات پالس اکسیمتری، تعداد تنفس و ضربان قلب بیماران متعاقب تزریق ماده بی‌حس‌کننده با و بدون مواد رگ فشار انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی (با استفاده از تکنیک مشاهده) 32 نفر فرد سالم (16 زن و 16 مرد) در محدوده سنی 25-50 سال که هیچ دارویی مصرف نمی‌کردند، به روش تصادفی انتخاب و به دو گروه 16 نفری که از نظر ترکیب سنی و جنسی مشابه‌سازی شده بودند، تقسیم شدند. تعداد ضربان قلب، میزان درصد اشباع اکسیژن و تعداد تنفس بیماران قبل از انجام کار اندازه‌گیری و ثبت گردید. در گروه اول 6/3 میلیگرم لیدوکائین 2% به همراه آدرنالین 000/80: 1 و در گروه دوم به همین میزان مپی‌واکائین 3% تزریق شد که همه آنها به صورت بلاک عصب آلوئولار تحتانی به همراه آسپیراسیون بود. بعد از ثبت دوباره متغیرهای مورد اشاره در زمانهای مختلف برای هر کدام از بیماران خارج‌کردن یکی از دندانهای خلفی فک پایین انجام شد و مجدداً همه متغیرها ثبت گردیدند. اطلاعات جمع‌آوری شده با استفاده از نرم‌افزار SPSS و آزمونهای t و Paired t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. از آزمون t برای مقایسه دو گروه با هم و از آزمون Paired t برای مقایسه یک گروه در دو مرحله استفاده و 05/0P< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: با تزریق ماده بی‌حسی حاوی رگ فشار تعداد ضربان قلب bpm 75/1±25/12 افزایش یافت و زمان رسیدن به حداکثر تعداد ضربان قلب، 26/11±75/64 ثانیه بود. با خارج‌کردن دندان در هر دو گروه تعداد ضربان قلب bpm 9-8 بدون در نظر گرفتن وجود یا عدم وجود ماده رگ فشار در کارتریج افزایش یافت.
نتیجه‌گیری: تزریق داروی لیدوکائین حاوی ماده رگ فشار اپی‌نفرین در بیماران بدون کنترااندیکاسیون بی‌خطر می‌باشد. اگر چه متعاقب تزریق این ماده ممکن است بر تعداد ضربان قلب افزوده شود اما این موضوع بی‌خطر است و با کاهش درصد اشباع اکسیژن و یا اختلال تنفسی همراه نمی‌باشد؛ توصیه می‌شود آسپیراسیون در تمامی تزریق‌ها حتماً انجام شود؛ چون تزریق داخل عروقی این ماده می‌تواند خطرناک باشد.


کاظم خسروی، محمد رضا  مالکی پور، فرزانه شیرانی،
دوره 19، شماره 3 - ( 3-1385 )
چکیده

 زمینه و هدف: بازسازی صحیح دندان بدون پالپ برای اطمینان از موفقیت درمان ریشه، بسیار قابل اهمیت است. استفاده از پست و کور اغلب برای گیر و تقویت رستوریشن نهائی در این دندانها توصیه می‌گردد، ولی یکی از مهمترین مشکلات در درمان دندانهای درمان ریشه شده، زمانی است که ریشه‌ها به عللی دارای کانالهای گشاد ‏بوده و امکان استفاده از پست فراهم نباشد. دیواره نازک ریشه پروگنوز موفقیت‌آمیز طولانی مدت دندان را خدشه دار می‌نماید. به نظر می‌رسد، استفاده از مواد و تکنیک‌های چسبنده، ریشه دندانهای نابالغ با دیواره نازک را تقویت نموده و استفاده از پست در آنها میسر می‌گردد. هدف از مطالعه حاضر، ارزیابی امکان تقویت داخل ریشه‌ای با استفاده از روشهای مختلف تقویت ریشه بود.
روش بررسی: در این بررسی آزمایشگاهی، 72 دندان سنترال ماگزیلای سالم که در اندازه، شکل و آناتومی ‌ریشه مشابه بودند‌، انتخاب شدند. پس از درمان ریشه در 60 عدد از دندانها از یک فرز لابراتواری آکریلی به منظور نازک کردن ناحیه سرویکالی ریشه و شبیه‌سازی آن به دیواره‌های عاجی نازک دندانهای نابالغ استفاده شد. تراش سرویکالی ریشه از طریق حفره دسترسی پالاتالی صورت گرفت و تا 5 میلیمتر زیر CEJ گسترش پیدا کرد. 12 دندان باقیمانده در ناحیه سرویکالی ریشه تضعیف نشدند (کنترل مثبت). سپس ترمیم دندانها به این صورت انجام گرفت: در گروه کنترل مثبت ترمیم حفره دسترسی با کامپوزیت رزین همراه با عامل چسباننده عاجی (Dentin Bonding Agent) انجام شد. در گروه دوم حفره دسترسی با کامپوزیت و عامل چسباننده عاجی به تنهایی تا حد CEJ ترمیم گردید (گروه کنترل منفی). در گروه سوم ناحیه سرویکالی تضعیف شده با سمان رزینی (Enforce) و یک پست پیش ساخته تا 5 میلیمتری زیر CEJ تقویت گردید. در گروه چهارم ناحیه سرویکالی تضعیف شده با کامپوزیت رزین همراه با عامل چسباننده عاجی توسط یک پست پلاستیکی شفاف آماده شده، تقویت شد. در گروه پنجم ناحیه سرویکالی تضعیف شده با کامپوزیت رزین و عامل چسباننده عاجی همراه با یک پست ریختگی و در گروه ششم ناحیه سرویکالی تضعیف شده با کامپوزیت رزین و عامل چسباننده عاجی همراه با یک پست پیش ساخته تقویت شد. تمام نمونه‌ها پس از مانت کردن، تحت آزمایش شکست قرار گرفتند. نیروی لازم برای شکست در نمونه‌ها با استفاده از آنالیز واریانس یک طرفه و دانکن مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت و 05/0p< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: مقاومت به شکست در گروه اول و دوم اختلاف آماری معنی‌داری را با سایر گروه‌ها نشان داد. طبق یافته‏های این مطالعه بالاترین مقاومت به شکست برای گروه اول ثبت شد، در حالی که پایین‌ترین مقاومت به شکست برای گروه دوم به دست آمد. تمامی‌ روشها با اختلاف قابل ملاحظه‏ای نسبت به گروه کنترل منفی مقاومت به شکست بالاتری را نشان دادند. مقاومت به شکست گروه‌های سوم و چهارم و پنجم اختلاف آماری معنی‌داری با یکدیگر نداشت و گروه ششم با اختلاف معنی‌داری بالاتر از سایر گروه‌ها قرار گرفت.
نتیجه‌گیری: براساس نتایج مطالعه حاضر، استفاده از یک عامل چسباننده عاجی و کامپوزیت رزین، ریشه دندانهای نابالغ با دیواره‏های نازک را تقویت می‌کند و استفاده از پست را در آنها آسان می‌نماید.


محمد سعید شیخ‌رضایی، فرزانه حسینی،
دوره 19، شماره 4 - ( 11-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: ایجاد یک شکل مخروطی ایده‌آل در کانالهای دارای انحنا و یا در دندانهایی که سیستم کانال ریشه پیچیده دارند، به آسانی امکان‌پذیر نیست. در این حالت، پیچیدگی مورد به طور قابل توجهی افزایش یافته و ممکن است تکنیک‌های آماده‌سازی که در موارد ساده‌تر نتایج مطلوبی داشتند، موفقیت آمیز نباشند. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی تأثیر پنج تکنیک مختلف آماده‌سازی کانال بر آناتومی اولیه کانالهای شبیه‌سازی شده دارای انحنای شدید، انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه آزمایشگاهی، ١٠٠ بلوک از جنس پلی‌استر ساخته شد که همه دارای کانالی با زاویه انحنای º۴۵، شعاع انحنای حدود ۵۵/۲ میلیمتر و طول قسمت مستقیم ۸ میلیمتر بودند، سپس نمونه‌ها به ۵ گروه آزمایشی تقسیم شدند (۲۰ کانال در هر گروه) و آماده‌سازی کانالها با تکنیک‌های Step-back،Balanced force, Passive step-back  با استفاده از فایل‌های Flex-R و  Ni-Tiدستی و hybrid (Step-down-Step-back) با استفاده از فایل‌های  Ni-Tiچرخشی XtremRace  صورت گرفت. پس از آن تصاویری که قبل و بعد از آماده‌سازی با استفاده از دوربین دیجیتالی تهیه شده بودند روی هم قرار داده شد و با استفاده از برنامه کامپیوتری آنالیز تصویر، عرضهای قبل و بعد از اینسترومنتیشن در ۵ نقطه اندازه‌گیری و مقایسه شدند: ١- ناحیه مدخل کانال (O) 2- نقطه مابین نقطه شروع انحنا تا مدخل کانال (HO) ۳- نقطه شروع انحنا (BC) ۴- نقطه قله انحنا (AC) ۵- نقطه پایانی آماده‌سازی کانال (EP). زمان آماده‌سازی، تغییرات طول کارکرد و شکستگی و تغییر شکل اینسترومنت‌ها نیز در هر گروه بررسی شد و داده‌های به دست آمده با استفاده از آزمونهای آماری ANOVA و کروسکال والیس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. 05/0P< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.

یافته‌ها: در نقطهEP ، جابه‌جایی کانال در تمامی گروه‌ها به سمت خارج از انحنا بود، ولی از این نظر اختلاف معنی‌داری بین گروه‌های مختلف وجود نداشت (05/0P>). در نقطه BC، جهت جابه‌جایی تمام کانالها به سمت داخل انحنا بود. در این نقطه، هم از نظر جهت و هم مقدار جابه‌جایی بین گروه‌های مختلف، تفاوت آماری معنی‌داری وجود داشت، به طوری که متوسط مقدار جابه‌جایی در گروه Passive step-back، بیشترین و در گروه hybrid، کمترین مقدار بود. تنها اینسترومنت‌های شکسته و تغییر شکل یافته، فایل‌های Flex-R بودند. کمترین مدت زمان آماده‌سازی مربوط به گروهXtremRace  و بیشترین در گروه Passive step-back بود (001/0P<).

نتیجه‌گیری: به طور کلی در مطالعه حاضر، تکنیک‌هایی که در آنها از فایل‌های نیکل تیتانیوم استفاده شده بود، انحنای کانال را به میزان کمتری تغییر داده بودند. سریعترین تکنیک که کمترین تغییر را در انحنای کانال ایجاد نموده بود، اینسترومنتیشن با فایل‌های چرخشی XtremRace بود.


فرزانه شیرانی، محمدرضا مالکی‌پور، پروین میرزاکوچکی، مریم ایروانی،
دوره 21، شماره 2 - ( 8-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: ریزنشت یک مسئله مهم در دندانپزشکی ترمیمی می‌باشد. انقباض ناشی از سخت شدن کامپوزیت‌ها هنوز منجر به وقوع ریزنشت و حساسیت پس از درمان می‌گردد. در این مطالعه تأثیر استفاده از کامپوزیت قابل جریان و سمان کامپوزیتی با سخت شدگی دوگانه برروی ریزنشت لثه‌ای رستوریشن‌های کامپوزیتی قابل فشردن (Packable) مورد بررسی قرار گرفت.

روش بررسی: شصت حفره کلاس دو با لبه لثه‌ای 1میلی‌متر زیر محل اتصال سمان به مینا درسطح مزیال و دیستال 30 دندان مولر کشیده شده تراش داده شد. دندان‌ها به طور تصادفی به پنج گروه (12=N) تقسیم گردیدند. در گروه کنترل هر دندان با استفاده از کامپوزیت تتریک سرام به صورت لایه به لایه(Incremental) ترمیم شد. در گروههای دوم و چهارم به ترتیب کامپوزیت قابل جریان Tetric Flow و سمان کامپوزیتی با سخت شدگی دوگانه Rely X ARC به صورت یک لایه یک میلی‌متری قبل از قرار گرفتن کامپوزیت مورد استفاده قرار گرفت و کیور شد، در حالیکه در گروه‌های سوم و پنجم به ترتیب لاینرهای کامپوزیت قابل جریان و سمان کامپوزیتی با سخت شدگی دوگانه همراه با تکه اول کامپوزیت قابل فشردن کیور شدند و به طور جداگانه کیور نشدند. دندان‌های ترمیم شده برای یک هفته در آب مقطر و در درجه حرارت 37 درجه سانتی گراد قرار گرفتند و سپس بین درجه حرارت‌های 5 و 55 درجه سانتیگراد ترموسیکل شدند. در مرحله بعد پس از پوشانیدن سطوح دندان تا 1میلی‌متری لبه لثه‌ای نمونه‌ها توسط لاک ناخن در فوشین 2% برای 24 ساعت قرار گرفتند. نفوذ رنگ با استفاده از استریومیکروسکوپ با بزرگنمایی 28 مورد ارزیابی قرار گرفت و اطلاعات با استفاده از آزمون غیر پارامتریک کروسکال والیس ارزیابی آماری قرار گرفتند (05/0>p).

یافته‌ها: یافته‌های مطالعه نشان داد که اختلاف معنی‌دار آماری بین گروه‌های کنترل با لاینر قابل جریان با کیورینگ جداگانه و لاینر قابل جریان بدون کیورینگ جداگانه و سمان کامپوزیتی با کیورینگ جداگانه وجود دارد. اما هیچ اختلاف معنی‌داری بین گروه‌ کنترل با سمان کامپوزیتی بدون کیورینگ جدا، لاینر قابل جریان با کیورینگ جداگانه و سمان کامپوزیتی با کیورینگ مجزا و لاینر قابل جریان بدون کیورینگ جداگانه-سمان کامپوزیتی بدون کیورینگ مجزا مشاهده نشد.

نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که هیچیک از روش‌ها نمی‌تواند ریزنشت را به‌ طور کامل در کفه لثه‌ای حفره محدود نماید. با وجود این مشخص شد لاینر قابل جریان یا سمان کامپوزیتی با سخت شدگی دوگانه بر روی کاهش ریزنشت ماده ترمیمی مورد آزمایش تأثیر قابل ملاحظه آماری داشته است.


فرزانه شیرانی، محمدرضا مالکی‌پور، فایقه آقایی،
دوره 21، شماره 3 - ( 9-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: دندان‌های شکسته شده قدامی ‌را می‌توان با اتصال قطعه شکسته شده به ساختار باقیمانده دندان بازسازی نمود. این مطالعه تجربی آزمایشگاهی تأثیر زمان‌های مختلف خشک شدن و مرطوب‌سازی مجدد قطعه شکسته شده را قبل از باند شدن به دندان، بر روی نیروی لازم جهت شکست دندان‌های بازسازی شده با روش اتصال مجدد، مورد بررسی قرار داد.

روش بررسی: 108 عدد دندان ثنایای فک پایین انسانی جمع‌آوری و به 9 گروه 12تایی تقسیم گردیدند و سپس تحت شکست قرار گرفتند. قطعه شکسته شده دندان در درجه حرارت اتاق در هوای آزاد قرار گرفت و قسمت اپیکال باقیمانده دندان‌ها در آب غوطه ور شد. زمان قرارگیری در معرض هوا در گروه‌های 1، 2 و 3 سی دقیقه، برای گروه‌های 4 و 5 شش ساعت، در گروه‌های 6 و 7 بیست و چهار ساعت و در گروه‌های 8 و 9 سه روز در نظر گرفته شد. قطعات شکسته شده در گروه‌های 2، 4، 6 و 8 به مدت 30 دقیقه در آب غوطه‌ور شدند و زمان قرارگیری در آب برای گروه‌های 3، 5، 7 و 9 بیست و چهار ساعت در نظر گرفته شد و قطعه شکسته در گروه1 بدون مرطوب‌سازی مجدد مورد استفاده قرار گرفت. بعد از آن تمام قطعات شکسته شده موجود در این گروه‌ها به قسمت اپیکال مربوط به خود توسط عامل باندینگ و کامپوزیت با ویسکوزیته پایین باند گردیدند و متوسط نیروی لازم جهت شکست توسط یک ماشین تست مکانیکی اندازه‌گیری شد و با استفاده از تست‌های آماری one way ANOVA و Tukey مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: آنالیزهای آماری نشان دادند که در بین گروه‌های مختلف مطالعه اختلاف معنی‌دار وجود دارد (001/0p<). بیشترین و کمترین نیروی لازم جهت شکست به ترتیب مربوط به گروه‌های 3 و 8 بود و نیروی لازم جهت شکست در گروه1 با اختلاف معنی‌داری از گروه‌های 2، 3، 5، 7 و 9 پایین‌تر و از گروه‌های 4، 6 و 8 بالاتر بود. در حالیکه اختلاف معنی‌داری بین گروه‌های 3، 5، 7 و 9 همچنین گروه‌های 4، 6 و 8 وجود نداشت، نیروی لازم جهت شکست نمونه‌ها در گروه‌های 2، 3، 5، 7 و 9 با اختلاف معنی‌داری بیشتر از گروه‌های 4، 6 و 8 بود.

نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که نیروی لازم جهت شکست توسط قرارگیری قطعات شکسته شده در معرض هوا قبل از باندینگ تحت تأثیر واقع می‌شود. همچنین مشخص گردید که با افزایش زمان خشک شدن قطعات شکسته شده، نیروی لازم جهت شکست کاهش می‌یابد و بعد از مدتی ثابت باقی می‌ماند. این مطالعه نشان داد که برای افزایش استحکام اتصال بعد از قرارگیری در معرض هوا قطعات شکسته شده باید در آب نگهداری شوند و بهترین نتایج زمانی حاصل می‌شود که قطعه شکسته شده حداقل برای 24 ساعت در آب قرار گیرد.


فرزانه شیرانی، محمد رضا مالکی‌پور، حامد شهابی،
دوره 21، شماره 4 - ( 11-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: از آنجا که آماده‌سازی سطح دندان استحکام باند کامپوزیت‌ها به عاج را تحت تأثیر قرار می‌دهند و استحکام باند کامپوزیت‌ها در استفاده از فرزهای مستعمل و نیمه مستعمل در تراش دندان مورد بررسی قرار نگرفته است. هدف از این مطالعه مقایسه استحکام باند برشی کامپوزیت به عاج تراش داده شده با فرزهای الماسی با کارآیی تراش متفاوت (نو یا کهنه) در دو سیستم باندینگ توتال اچ و سلف اچ بود.

روش بررسی: شصت مولر سوم غیر پوسیده انسان، از سطح اکلوزال برش داده شدند تا عاج نمایان گردد، سپس با کاغذ سیلیکون کار باید پالیش شده و به صورت تصادفی به 4 گروه تقسیم شدند. هر فرز خشن الماسی نو، جهت تبدیل شدن به فرز کهنه، به مدت 30 دقیقه و تحت نیروی 150 گرم روی مینای گاو بکار گرفته شد. در هر گروه با استفاده از فرز نو الماسی و یا فرز کهنه، سطح برش به عمق 5/0 میلی‌متر در عاج تراشیده می‌شد. همچنین هر گروه با استفاده از چسباننده سینگل باند و یا چسباننده اس‌ ای باند، باند می‌شد. بنابراین 4 گروه وجود داشت. 1- فرز نو SE Bond، 2- فرز کهنه SE Bond، 3- فرز نو Single Bond، 4- فرز کهنه Single Bond. کپسول‌های کامپوزیتی(Filtek Z250) یکسان، به سطح عاج باند و کیور شدند. نمونه‌ها به مدت 48 ساعت و در دمای 37 درجه در سرم فیزیولوژی نگهداری شدند، سپس تحت بار برشی قرار گرفتند تا استحکام باند برشی کامپوزیت - عاج مشخص گردد. نتایج از طریق آنالیزهای آماری (واریانس دو طرفه و t-test) تفسیر شدند.

یافته‌ها: استحکام باند برشی در گروه‌های مختلف به این صورت بود: 1- (Mpa 3/27)، 2- (Mpa 5/33)، 3- (Mpa 9/16) - (Mpa 3/19). آنالیزهای آماری ثابت کردند که استحکام باند برشی گروه‌های تراشیده شده با فرزالماسی کهنه (2،4) بیشتر از گروه‌های تراشیده شده با فرز الماسی نو (1،3) می‌باشد (005/0=p). این تفاوت آماری به خصوص ما بین گروه‌های باند شده با SE Bond دیده شد (1،2) ولی در گروه‌های Single Bond (1،2) اینگونه نبود.

نتیجه‌گیری: کارایی تراش فرز بر استحکام باند برشی کامپوزیت- عاج مؤثر می‌باشد، خصوصاً وقتی عامل چسباننده SE Bond باشد. همچنین نوع چسباننده بر استحکام باند برشی کامپوزیت- عاج اثر گذار است.


مسعود ساعتچی، فرزانه مساوات، فرنوش رزم آرا، بهرام سلیمانی،
دوره 22، شماره 4 - ( 11-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: دردهای پس از درمان ریشه از جمله مشکلاتی است که هنوز بیماران از آن رنج می‌برند. داروهای ضد التهابی غیر استروئیدی، متداول‌ترین گروه دارویی برای کنترل این دردها می‌باشند. هدف از این پژوهش، بررسی مقایسه‌ای تأثیر دو داروی ایبوپروفن و دیکلوفناک سدیم پیوسته رهش در کاهش دردهای پس از درمان ریشه بود.

روش بررسی: در این مطالعه تصادفی کلینیکی، تعداد 90 بیمار که دارای دندان مولر فک پایین دچار پالپیت و نیازمند به درمان ریشه بودند، انتخاب شدند. بیماران به سه گروه (ایبوپروفن، دیکلوفناک سدیم پیوسته رهش و پلاسبو) تقسیم شدند. هر بیمار پس از تکمیل فرم رضایت‌نامه، یکی از سه دارو را به صورت خوراکی دریافت کرد. پس از انجام بلاک عصبی اینفراآلوئولر و تهیه حفره دسترسی، پاکسازی کانال‌ها به روش Passive stepback انجام گردید. کانال‌ها خشک شده و پانسمان موقت انجام شد. سپس فرم سنجش درد (Visual Analog Scale) به بیمار توضیح و تحویل داده شد. اطلاعات بدست آمده براساس آزمون‌های آماری Kruskal-Wallis, Repeated Measurement ANOVA و آزمون Mann-whitney U بررسی گردید.

یافته‌ها: میانگین شدت درد در گروه دیکلوفناک پیوسته رهش برابر 95/0 87/0و در گروه ایبوپروفن برابر 10/1 17/1 و در گروه پلاسبو برابر 70/1 14/2 بود. این اختلاف در هر سه گروه از نظر آماری معنی‌دار بود (001/0>P). 2 ساعت پس از درمان، شدت درد در گروه ایبوپروفن کمتر از گروه دیکلوفناک سدیم پیوسته رهش بود (01/0=P). ولی در زمان های 10، 18 و 36 ساعت پس از درمان، شدت درد در گروه دیکلوفناک سدیم پیوسته رهش کمتر از گروه ایبوپروفن بود (001/0>P).

نتیجه‌گیری: استفاده از دیکلوفناک سدیم پیوسته رهش بصورت تک دوز قبل از درمان ریشه در مقایسه ایبوپروفن می‌تواند در مدت زمان طولانی‌تری دردهای پس از درمان ریشه را کاهش دهد.


حسن درریز، فرزانه فرید، داور صیدی،
دوره 23، شماره 4 - ( 11-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: کیفیت مراقبت سلامت را مجموعه‌ای از رضایت بیمار و موفقیت درمان تعیین می‌کند. بنابراین سنجش رضایت بیماران در بالا بردن کیفیت و نزدیک‌تر کردن خدمات به خواسته‌های حقیقی آنها، امری ضروری به شمار می‌آید. مطالعه‌ حاضر میزان رضایتمندی بیماران از خدمات ارائه شده در محل سابق دانشکده‌ دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران را مورد بررسی قرار داده است.
روش بررسی: این مطالعه به صورت توصیفی و مقطعی انجام گرفته است. به این منظور تعداد 385 بیمار از بخش‌های ترمیمی، بیماری‌های دهان و تشخیص، پروتز ثابت و متحرک، اندودنتیکس، پریودونتیکس و رادیولوژی به طور تصادفی انتخاب شدند. پرسشنامه‌ای شامل دو بخش اطلاعات دموگرافیک و اجتماعی بیمار و رضایتمندی بیمار از فرآیند پذیرش، بهداشت بخش‌ها، رفتار دانشجو و پرسنل و نتیجه کار انجام شده به بیماران ارائه گردید. یافته‌ها با نرم‌افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
یافته‌ها: بیشترین نارضایتی در مورد زمان صرف شده جهت پرداخت هزینه‌ها بیان شد و بیشترین رضایتمندی در مورد رفتار دانشجویان بود. رضایت کلی بررسی گردید (رضایت کامل 9/51%، رضایتمندی نسبی 4/38% و نارضایتی 6/9%) و 9/62% از بیماران با رضایت کامل، درمان در دانشکده را به دیگران توصیه نمودند.
نتیجه‌گیری: بیشترین رضایت بیماران از نحوه‌ی ارتباط دانشجو، نشان دهنده اثر مثبت این عامل در افزایش کیفیت درمان است. نواقص تشخیص داده‌ شده توسط مراجعین این مرکز، داده‌های قابل قبولی برای تعیین و تنظیم سیاست‌های بهداشتی و درمانی آن به شمار می‌آید.


حمید جلالی، فرزانه فرید، عبدالسلام ابوبکری، مریم مهاجرفر،
دوره 25، شماره 2 - ( 1-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: باتوجه به نیاز به وسیله‌ای که به دانشجویان کمک کند تا بتوانند میزان تقارب سطوح دندانی را در مراحل مختلف تراش اندازه بگیرند، طراحی و ساخت آن جهت استفاده در مراکز آموزشی دندانپزشکی برای اهداف آموزشی ضروری به نظر می‌رسید.

روش بررسی: وسیله طراحی شده در این مطالعه، ابزاری است که با داشتن دو بازوی قابل تنظیم بر روی سطوح تراش‌خورده دندان، می‌تواند زاویه بین دو سطح را با دقت مناسبی اندازه‌گیری نماید. زاویه بین این دو بازو نشان‌دهنده میزان تقارب دو سطح است. برای بررسی پایایی (Reliability) وسیله ‌از ۳ عدد دای استاندارد با زوایای تقارب ۱۳، ۲۹، ۴۵ درجه و همچنین ۲۰ عدد دندان تراش‌خورده استفاده شد. شش نفر از دانشجویان سال آخر دندانپزشکی، هر کدام از نمونه‌ها را در دو نوبت زمانی با فاصله زمانی 24 ساعت اندازه‌گیری کردند. مقایسه میزان خطای اندازه‌گیری از دای‌های استاندارد بین مشاهده‌گرها و بین نوبت اندازه‌گیری‌ها با آزمون (Wilcoxon) Paired test سنجیده شد. حد معنی‌داری آماری 05/۰ درنظر گرفته شد (05/۰α=).

یافته‌ها: با استفاده از وسیله طراحی شده، حداکثر اختلاف اندازه‌گیری‌ها از زوایای استاندارد، یک درجه بود. تعداد ۶ عدد از اندازه‌گیری‌ها مقداری کمتر از زوایای استاندارد و ۲ اندازه‌گیری مقداری بیشتر از زوایای استاندارد را نشان دادند. اختلاف اندازه‌گیری بین مشاهده‌گرهای مختلف معنی‌دار نبود.Interclass Correlation Coefficient (ICC) نوبت‌های اول و دوم روی نمونه‌های تراش‌خورده به ترتیب 4/۹۷ و 5/97 به دست آمد. اختلاف اندازه‌گیری‌های یک مشاهده‌گر در دو نوبت زمانی از نظر آماری معنی‌دار نبود (05/۰P>).

نتیجه‌گیری: نتایج تحقیق نشان داد که وسیله از پایایی و روایی مناسبی برخوردار است و می‌تواند جایگزین روش‌های قدیمی‌تر اندازه‌گیری زاویه تقارب شود.


امیر علیرمضانی، محمدحسین سالاری، محمدرضا پورمند، زینب کدخدا، عباس رحیمی فروشانی، فرزانه امین هراتی، صدیقه قورچیان، زهرا پاکباز، سید سعید اشراقی،
دوره 25، شماره 3 - ( 4-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: پریودونتیت یکی از شایع‌ترین بیماری‌های دهان و دندان می‌باشد که میزان شیوع آن در جوامع مختلف متغیر بوده و باکتری‌های زیادی در اتیولوژی این بیماری دخیل هستند. هدف از انجام این مطالعه بررسی میزان فراوانی و شناسایی باکتری‌های غالب پریودونتوپاتوژن در مبتلایان به پریودونتیت با استفاده از دو روش کشت و مولکولی بود.
روش بررسی: در این بررسی صد نمونه از صد بیمار مبتلا به پریودونتیت بالغین شامل 62 نفر زن و 38 نفر مرد با دامنه سنی 75-24 سال (میانگین 5/11±49 سال) مراجعه‌کننده به بخش پریودنتیکس دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران برداشت و با استفاده از دو روش کشت و مولکولی مورد بررسی قرار گرفت. آنالیز داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS و آزمون McNemar صورت گرفت.
یافته‌ها: در این مطالعه 63 مورد به روش کشت، مثبت شدند که به ترتیب از 29 بیمار اگریگاتی باکتر اکتینومایستم کومیتنس (Aa)، از 20 بیمار پورفیروموناس ژنژیوالیس (Pg) و پروتلا اینترمدیا (Pi) جدا شد. به علاوه از 14 بیمار دو یا چند گونه باکتری به صورت هم زمان جدا شد. در روش مولکولی از این تعداد نمونه بیمار 64 مورد مثبت شد که به ترتیب از 18 بیمار Aa، از 13 بیمار Pg و Pi جدا شد، به علاوه از 33 بیمار دو یا چند گونه باکتری تواماً جدا گردید.
نتیجه‌گیری: در این پژوهش فراوانی باکتری‌های جدا شده در هر دو روش کشت و مولکولی به ترتیب مربوط به Aa، Pg و نیز Pi به دست آمد. اگر چه در این مطالعه اختلاف معنی‌داری بین روش کشت و مولکولی مشاهده نشد، ولی در تشخیص باکتری‌های مذکور روش مولکولی دارای دقت، اطمینان و سرعت قابل‌توجه می‌باشد. به هر حال برحسب شرایط و امکانات آزمایشگاه می‌توان از یک یا هر دو روش در تشخیص باکتری استفاده نمود.
کلید واژه‌ها: پریودنتیت؛ کشت؛ PCR (Polymerase Chain Reaction)؛ باکتری‌های بی‌هوازی (پورفیروموناس ژنژیوالیس، پروتلا اینترمدیا)؛ باکتری کاپنوفیل (اکتینومایستم کومیتنس)


سحر قدسی بوشهری، فرزانه خواجه، سمیه حیدری، شهلا مومنی دانایی،
دوره 26، شماره 2 - ( 2-1392 )
چکیده

  زمینه و هدف: تشخیص و درمان مال اکلوژن‌های اسکلتی کلاس III یکی از پیچیده‌ترین و سخت‌ترین موارد در ارتودنسی محسوب می‌شود. مشکلات مربوط به ظاهر صورت و اکلوژن باعث می‌شود که این بیماران خیلی زود در جستجوی درمان باشند. هدف از این مطالعه ارزیابی نتایج درمان زود هنگام این بیماران با فیس‌ماسک در مقایسه با بیمارانی که هیچگونه درمانی دریافت نکرده‌‌اند، بود.

  روش بررسی: این مطالعه گذشته‌نگر بر روی 38 بیمار در حال رشد با متوسط سنی 5/8 سال شامل مال اکلوژن دنتواسکلتال کلاس III انجام شده که به دو گروه تقسیم شدند. 23 بیمار که تحت درمان با فیس‌ماسک قرار گرفتند و 15 بیمار که هیچ درمانی دریافت نکرده بودند به عنوان گروه کنترل درنظر گرفته شد. سفالومتری لترال قبل و بعد از درمان بیماران جهت ارزیابی تغییرات دنتواسکلتال مورد بررسی قرار گرفت. نتایج توسط تست آماری
Wilcoxon signed ranks آنالیز شدند.

  یافته‌ها: نتایج مطالعه حرکت معنی‌دار به سمت جلو استخوان ماگزیلا و اینسیزورهای قدامی آن (001/0 P< ) و حرکت چرخشی به سمت پایین و عقب مندیبل (001/0 P< ) را در گروه تحت درمان با فیس‌ماسک نشان داد. افزایش ارتفاع تحتانی صورت در هر دو گروه درمان شده و درمان نشده دیده شد. به هر حال، در گروه کنترل بعضی اندازه‌گیری‌ها، حرکت به سمت جلو کمپلکس ماگزیلا را نشان داد.

  نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد در بیماران کلاس III درمان با فیس‌ماسک گزینه بهتری نسبت به چین کپ باشد و تصمیم‌گیری درمورد درمان زود هنگام بیماران کلاس III باید جدی تلقی شود. به هر حال، دقت خاص به نوع دیسکرپانسی اسکلتی بیمار ضروری است. به نظر می‌رسد که در بیماران کلاس III ، استفاده از فیس‌ماسک گزینه بهتری نسبت به سایر وسایل باشد.


فرزانه جباری، جواد محمد نژاد، کمال یاوری،
دوره 27، شماره 3 - ( 6-1393 )
چکیده

  زمینه و هدف: در دهه گذشته مطالعات فراوانی استخراج جمعیت‌های سلول بنیادین را از منابع گوناگون دندانی گزارش کرده‌اند، در حالیکه هنوز ماهیت مزانشیمی آن‌ها مورد بحث است. هدف از این مطالعه معرفی انواع روش‌های جداسازی سلول از پالپ دندان برای تعیین ماهیت مزانشیمی آن‌ها قبل از تمایزشان بود.

  روش بررسی: یکی از بهترین منابع برای سلول‌های بنیادین، بافت پالپ دندان است. سلول‌های بنیادین بافت پالپ دندان مناسب‌ترین منبع سلول‌های بنیادین خواهد بود زیرا در طول زندگی، دندان‌ها قابلیت بازیابی و جایگزینی را دارند. پالپ بافت تخصصی همبند شامل خون، رگ‌ها و عروق لنفی و اعصاب و مایع میان بافتی است. سلول‌های بنیادین بافت پالپ در ناحیه غنی از سلول در بافت پالپ یافت می‌شوند. این سلول‌ها برای نخستین بار در سال 2000 توسط شخصی به نام گرانتوس استخراج گردید و پتانسیل تمایز به سلول‌های ادونتوبلاست، ادیپوسیت و سلول‌های عصبی را از خود نشان دادند. گرانتوس سلول‌ها را به دو روش استخراج نمود: روش هضم آنزیمی و روش دوم روش فرعی بود. این سلول‌ها قابلیت نگهداری و ذخیره‌سازی درون نیتروژن مایع را داشتند. همچنین نشان داده شده است که سلول‌های بنیادین پالپ دندان انسان می‌توانند ساختارهای پیچیده مانند پالپ دندان یا استخوان Woven را در داخل بدن تشکیل دهند.

  نتیجه‌گیری: سلول‌های بنیادین پالپ دندان از قسمت Cranial neural crest سرچشمه می‌گیرند و ویژگی‌های عصبی مانند بیان نوتروفین را دارند بنابراین این سلول‌ها می‌توانند منبعی برای درمان اختلالات عصبی باشند. ویژگی این سلول‌ها و تعیین پتانسیل آن‌ها در واکنش‌های احیایی پایه و اساس توسعه روش‌های درمانی جدید را تشکیل می‌دهند اگرچه این روش مستلزم به کارگیری مستقیم سلول‌ها در ناحیه آسیب دیده برای بازسازی و یا بهره‌گیری همراه یک داربست مناسب برای مهندسی بافت است. این روش‌ها خلاقیت و نسل جدید درمان‌های بالینی بر مبنای پدیده‌های بیولوژیکی را برای بیماری‌های دندان فراهم خواهند نمود.


فرزانه فرید، پدرام اعتمادی، فرهاد شفیعی،
دوره 30، شماره 2 - ( 5-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: در سال‌های اخیر به دلیل توجه بیشتر به شاخص زیبایی، سیستم‌های مختلفی با استفاده از مواد سرامیکی همرنگ دندان، در ساخت رستوریشن ثابت استفاده ‌می‌شوند. هدف از مطالعه حاضر تعیین مشابهت مختصات رنگ سه سیستم رایج، با نمونه رنگ A2 از مجموعه انتخاب رنگ Vita classic بود.
روش بررسی: در این مطالعه سیستم متال- سرامیک (MCR) (mm 5/0 کور فلزی نیکل- کروم و  mm1 لایه ونیر Ceramco lll) سیستم تمام سرامیک (CE) (mm 5/0کور زیرکونیا Cercon و mm 1 لایه ونیر Cercon ceram) و سیستم تمام پرسلن (VM7) (mm 5/1پرسلنVita VM7) مورد بررسی قرار گرفتند. از هر سیستم 15 نمونه به شکل دیسک با قطر mm 10 و ارتفاع mm 5/1 به رنگ Vita A2 ساخته شد. پارامترهای رنگ L*a*b* نمونه‌ها با استفاده از اسپکتروفتومتری تعیین و تفاوت رنگ E)Δ( هر سیستم با نمونه رنگ مرجع محاسبه گردید. آنالیزهای آماری با استفاده از آنالیز واریانس یک طرفه و مقایسه‌های متعدد Tukey انجام شد.
یافته‌ها: اختلاف مختصات رنگ هر سیستم با نمونه رنگ مرجع معنی‌دار بود (05/0P<). مختصات رنگ نمونه مرجع 11/14b*=، 59/1 = a*، 48/72L*= بود. میانگین این مختصات برای گروه MCR به ترتیب 64/0±51/15، 24/0±88/2، 38/0±61/72، برای گروه CE 61/51±0/14،17/77±0/2، 46/42±0/76، و برای گروه VM7 61/9±0/17، 19/15±0/2، 6/13±0/75 بود. اختلاف رنگ گروه  MCR(98/1E=Δ) در محدوده قابل قبول و برای دو گروه  CE(38/5E=Δ) و VM7 (72/4E=Δ) غیر قابل قبول بود.
نتیجه‌گیری: تحت شرایط این مطالعه نمونه‌های متال- سرامیک کمترین اختلاف را با نمونه رنگ مرجع داشتند.
 

فرزانه آقاحسینی، نفیسه شیخ بهایی،
دوره 30، شماره 3 - ( 7-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: سردرد یکی از شایعترین شکایت‌ها در میان افراد مبتلا به اختلالات مفصل گیجگاهی فکی (TMD) می‌باشد، لذا بررسی بیماران مبتلا به
سردرد از نظر مشکلات مفصل فکی ضروری به نظر می‌رسد. در افراد مبتلا به
TMD فعالیت‌های پارافانکشنال نقش اتیولوژیک مهمی را ایفا می‌کنند. با توجه به شیوع بالای علائم براکسیسم و TMD در بین افراد مبتلا به سردرد، ارزیابی صحت و میزان این ارتباط می‌تواند نقش کلیدی را در تشخیص و درمان این دو پدیده ایفا کند. هدف از این مطالعه بررسی رابطه سه گانه میان براکسیسم، TMD و سردرد و همچنین ارزیابی کارآیی درمان‌های محافظه کارانه TMD با رویکرد ویژه بر Self-management در درمان بیماران مبتلا به سردرد می‌باشد.
روش بررسی: موتورهای جستجویCochrane, Medline and EMBASE databases, PubMed, Scholar, Google Uptodate, BMJ clinical Evidence, MD consult and science direct با استفاده از کلید واژه‌های مرتبط بین سال‌های 2015-2000 بررسی شد. از مجموع  خلاصه مقالات بررسی شده، متن کامل 80 مقاله مرتبط به دست آمد که از این بین در حدود 30 مقاله مناسب در این مطالعه آورده شد. این بررسی به علت وسعت مقالات در 4 گروه، رابطه براکسیسم با TMD، رابطه TMD و سردرد، رابطه سه گانه براکسیسم، TMD و سردرد و راهکارهای درمانی انجام گردید.
نتیجه‌گیری: اختلالات مفصل گیجگاهی فکی و براکسیسم دو فاکتور شرکت کننده مهم در شروع و تداوم سردرد می‌باشد و درمان این دو پدیده می‌تواند در درمان سردرد مؤثر باشد.
 

فرزانه جباری، بهزاد هوشمند، سعید حصارکی،
دوره 31، شماره 3 - ( 8-1397 )
چکیده

هدف این مقاله بررسی و تجزیه و تحلیل اصول بیولوژیکی بازسازی هدایت شده استخوان همراه با به کارگیری انواع ممبران‌ها و بیان نقاط ضعف و قوت هر ساختار است. در این مقاله مروری، برای دسترسی به مطالعات انجام شده از پایگاه‌های اطلاعاتی Google،Scopus ، PUBMED/MEDLINE استفاده شده و کلمات کلیدی: مواد زیست سازگار، غشاء و بازسازی استخوان در دندانپزشکی مورد جستجو قرار گرفت. 105 مقاله بررسی شده و نهایتاً 72 مقاله از سال‌های 1968 تا 2016  در نگارش نهایی متن مورد استفاده قرار گرفتند. مفهوم جراحی بازسازی هدایت شده استخوان حاکی از آن است که ترمیم و بازسازی نقص‌های استخوانی به احتمال بسیار زیاد با کمک غشاءهای انسدادی قابل دستیابی است که معمولاً به صورت مکانیکی جمعیت سلول‌های غیر استئوژنیک را از بافت نرم اطراف دور می‌سازد و به جمعیت سلول‌های استخوان ساز بر آمده از استخوان مبدأ اجازه عبور داده تا در ناحیه آسیب دیده قرار بگیرند. استفاده از غشاء برای عدم ورود سلول‌های غیر استخوان ساز، یک فاکتور کلیدی در تکنیک بازسازی هدایت شده استخوان است. تعداد زیادی از غشاءها در مطالعات کلینیکی و آزمایشگاهی مورد ارزیابی قرار گرفته‌اند. هدف از این مطالعه، مرور مقاﻻتی بود که به بحث در مورد بازسازی هدایت شده بافت استخوانی و انواع غشاءهای مورد استفاده در این تکنیک پرداخته‌اند. با ارزیابی مقالات استخراج شده نهایتاً به این نتیجه رسیدیم که اصلاح خواص مکانیکی و فیزیکی- شیمیایی غشاءها موجب بهبود فرآیند رشد استخوان جدید می‌شود، با این وجود تعیین نقش دقیق تخلخل‌های غشاء در این فرآیند نیاز به ارزیابی های بیشتر دارد. بهینه سازی ترکیب شیمیایی غشاء با تمرکز و توجه به ویژگی انسدادی و ویژگی‌های بیواکتیو، یک نکته مهم در این زمینه تحقیقاتی می‌باشد. عوامل گوناگونی مانند انعطاف پذیری، استحکام مکانیکی و نرخ تخریب تعیین کننده نوع غشاء مورد استفاده در بازسازی بافت استخوان می‌باشد.

فرزانه مساوات، حوریه باشی زاده فخار، محمد جواد خرازی فرد، فاطمه ملک پور اسطلکی،
دوره 32، شماره 2 - ( 7-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: تشخیص شکستگی عمودی ریشه (VRF) در کلینیک از اهمیت زیادی برخوردار است، چون دندان‌های با VRF پیش‌اگهی ضعیفی دارند و غالباً هرگونه درمان بر روی دندان بی‌‌نتیجه خواهد بود. محدودیت تصاویر دو بعدی پری اپیکال از یک سو و کاهش دقت تصاویرCBCT به علت حضور آرتیفکت‌ها در نمونه‌های درمان ریشه شده از سوی دیگر ما را بر آن داشت تا در این مطالعه به مقایسه دقتCBCT و رادیوگرافی پری اپیکال با دو زاویه افقی متفاوت در تشخیص VRF در نمونه‌های درمان ریشه شده بپردازیم. هدف از این مطالعه مقایسه دقتCBCT و رادیوگرافی پری اپیکال با دو زاویه افقی متفاوت در تشخیص VRF در نمونه‌های درمان ریشه شده بود.
روش بررسی: دراین مطالعه 60 دندان اندو شده که تصادفی کد گذاری شده بودند، به دو گروه تقسیم شدند: یک گروه 30 تایی که شکستگی در آن‌ها ایجاد شد و 30 عدد بدون شکستگی. تصویربرداری CBCT و پری ایپکال دیجیتال با دو زاویه افقی با اختلاف 15 درجه تهیه شد و تصاویر توسط رادیولوژیست مورد ارزیابی قرار گرفت. در این مطالعه از Weighted kappa برای انالیز آماری استفاده شد.
یافته‌‌ها: حساسیت سیستم تصویربرداری C‏BCT  (8/%75) در مقایسه با رادیوگرافی دیجیتال (3/68%) برای تشخیص شکستگی عمودی ریشه بالاتر بود. همچنین ویژگی سیستم تصویربرداری C‏BCT  (%90) در مقایسه با رادیوگرافی دیجیتال (1/79%) برای تشخیص شکستگی عمودی ریشه نیز بالاتر بود )05/0P<).
نتیجه گیری: تکنیک تصویربرداری CBCT نسبت به پری اپیکال دیجیتال دقت تشخیصی بالاتری در شکستگی‌های عمودی ریشه دارد و امکان تشخیص قابل اعتمادتری را برای ما فراهم می‌کند.


صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb