جستجو در مقالات منتشر شده


43 نتیجه برای فرید

جبرائیل نسل سراجی، محمدحامد حسینی، سیدجمال الدین شاه‌طاهری، فریده گل بابایی، مهدی قاسم خانی،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1384 )
چکیده

بیان مسأله: ناراحتیهای اسکلتی- عضلانی بخش عمده‌ای از بیماریهای شغلی را درمحیطهای کاری به خود اختصاص می‌دهد؛ پیشگیری از بروزاین ناراحتیها مستلزم ارزیابی و اصلاح وضعیتهای کاری با استفاده از روشهای تحلیل شغلی علم ارگونومی می‌باشد.
هدف: مطالعه حاضر با هدف ارزیابی ارگونومیکی وضعیتهای انجام کار شاغلین حرفه‌های دندانپزشکی شهرستان بیرجند با استفاده از روش Rapid Entire Body Assessment (REBA) و بررسی ارتباط ناراحتیهای اسکلتی- عضلانی در نواحی مختلف بدن آنها با وضعیتهای کاری انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی وضعیتهای انجام کار 48 نفر شاغل در حرفه‌های مختلف دندانپزشکی با استفاده از روش REBA ارزیابی شد. میزان شیوع ناراحتیهای اسکلتی- عضلانی نیز با استفاده از پرسشنامه نوردیک (Nordic) به دست آمد. اطلاعات جمع‌آوری شده با استفاده از آزمونهای آماری t مستقل، Chi-Square و Fisher مورد تحلیل قرار گرفتند. 05/0P به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: در این بررسی شیوع ناراحتی گردن 65%، کمر 60%، شانه 38% و مچ دست 31% بود. شیوع ناراحتیهای گردن، شانه و مچ دست در زنان بیشتر از مردان بود. رابطه بین ناراحتیهای ران و ساق پا با سابقه کار، رابطه بین ناراحتی مچ و کف پا با شاخص توده بدنی (BMI) و نیز رابطه بین ناراحتیهای اسکلتی- عضلانی با وضعیتهای کاری افراد مورد پژوهش معنی‌دار بود (05/0P<).
نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که وضعیتهای کاری افراد مورد تحقیق نیاز به اصلاح دارد؛ همچنین آموزش دندانپزشکان در زمینه شناخت عوامل خطر بیومکانیک و روشهای اصولی و صحیح انجام کار ضروری است.


فریدون سرگلزائی، علیقلی سبحانی، بهروز نیک‌نفس، شیر احمد سارانی، غلامحسین سرگزی، عبدالله سبحانی،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1384 )
چکیده

بیان مسأله: برای بهبود ترمیم استخوان از روشهای مختلفی از جمله کاربرد ژلاتین ماتریکس استخوانی (BMG) استفاده می‌شود.

هدف: مطالعه‌حاضر باهدف ارزیابی روند القای استخوان‌سازی و تعیین حجم استخوان جدید پس از کاشت اکتاکلسیم فسفات (OCP) و ژلاتین ماده زمینه‌ای استخوان (BMG) به تنهایی و یا در حالت ترکیب با یکدیگر در محل ضایعات استخوانهای پهن موش صحرایی انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی، 100 سر موش صحرایی جوان بالغ (5-6 هفته‌ای) با وزن متوسط 120-150 گرم از جنس نر و از نژاد Sprague Dawley مورد بررسی قرار گرفتند. نمونه‌ها به طور تصادفی به گروههای آزمایشی (مورد) (OCP/BMG, BMG ,OCP) و شاهد تقسیم شدند. در گروههای آزمایشی، ضایعه‌ای به قطر 5 میلیمتر بر روی استخوان پاریتال ایجاد شد و مقدار 5 میلیگرم OCP و BMG به تنهایی و یا حالت ترکیب OCP/BMG (به نسبت 1:4) در محل ضایعه کشت داده شد. در گروه شاهد از هیچ ماده‌ای در محل ضایعه استفاده نشد. به منظور بررسی روند القای استخوان‌سازی و اندازه‌گیری حجم استخوان جدید، 5، 7، 14، 21 و 56 روز پس از کاشت، نمونه‌برداری انجام شد. پس از آماده‌سازی بافتی نمونه‌ها, تهیه مقاطع و رنگ‌آمیزی آنها با استفاده از هماتوکسیلین- ائوزین (H&E) و آلسین‌بلو، درصد حجمی استخوان جدید ساخته‌شده در تمامی گروهها به وسیله میکروسکوپ نوری و عدسی چشمی مدرج و نیز روش هیستومورفومتری, مورد بررسی و سنجش قرار گرفت. اطلاعات جمع‌آوری شده با استفاده از نرم‌افزار آماری SAS و آزمون آماری ANOVA مورد تحلیل قرار گرفتند؛ علاوه بر آنالیز واریانس برای هر متغیر به طور جداگانه میانگین، انحراف معیار، خطای معیار و ضریب تغییرات نیز محاسبه گردید. مقایسه بین میانگین اندازه‌های به‌دست آمده در گروههای آزمایشی با یکدیگر و با گروه شاهد با استفاده از آزمون چند دامنه‌ای Duncan و در سطح 05/0 انجام شد.

یافته‌ها: روند القای استخوان‌سازی در گروههای آزمایشی (مورد) 5-14 روز پس از کاشت آغاز شد. در طی روزهای بعد، ضمن افزایش تدریجی حجم استخوان جدید, با ظهور حفره‌های مغز استخوان و تشکیل مغز استخوان خون‌ساز, استخوان جدید از تکامل بیشتری برخوردار شد و همزمان مواد کاشته شده نیز به مرور جذب شدند. در گروه شاهد، 56 روز پس از عمل, محل ضایعه به وسیله بافت همبند متراکم، اشغال شد و جزایر کوچکی از استخوان جدید در مجاورت و چسبیده به حاشیه ضایعه و استخوان میزبان مشاهده گردید. طبق نتایج حاصل از مطالعه هیستومورفومتری، بیشترین میانگین حجم استخوان جدید ساخته‌شده مربوط به گروه آزمایشی OCP/BMG بود؛ پس از آن گروههای آزمایشی OCP و BMG دارای بیشترین و گروه شاهد دارای کمترین حجم استخوان جدید بودند. حجم استخوان جدید در تمامی گروههای آزمایشی نسبت به گروه شاهد از افزایش معنی‌دار آماری برخوردار بود (05/0P<).

نتیجه‌گیری: ترکیب OCP/BMG در تمایز سلول‌های استئوبلاست, القای استخوان‌سازی و در نهایت استخوان‌سازی جدید از قدرت بیشتری برخوردار می‌باشد؛ به نظر می‌رسد استفاده از ترکیب این دو ماده می‌تواند در ترمیم نقائص استخوانی جمجمه مفید واقع گردد.


حمید جلالی، فرزانه آقاجانی، فریدون شیرزادی،
دوره 18، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده

بیان مسأله: از مواد سرامیکی به طور وسیعی در دندانپزشکی استفاده می‌شود. این مواد از نظر زیبایی، بهترین جایگزین برای دندان طبیعی هستند. اشکال عمده این مواد، ماهیت شکننده آنها است؛ بنابراین برای تقویت پرسلن از روشهای مختلفی مانند زیرساختار فلزی، تقویت پرسلن با کوره‌های سرامیکی با استحکام بالا و همین طور مکانیسم‌های تقویت سطحی مانند گلیز، work hardening و تبادل یونی استفاده می‌شود.
هدف: مطالعه حاضر با هدف ارزیابی اثر پالیش بر استحکام flexural پرسلن فلدسپاتیک و مقایسه آن با اورگلیز و اتوگلیز انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، ماده مورد مصرف پرسلن فلدسپاتیک Colorlogic ساخت کارخانه سرامکو بود. تعداد 40 نمونه به ابعاد 3×6×25 میلیمتر طبق استاندارد ISO 6872 و ADA No.69 به شکل بار ساخته شد. نمونه‌ها به 4 گروه 10تایی تقسیم شدند. گروههای اتوگلیز و اورگلیز بر اساس دستور کارخانه و ‌گروه پالیش استاندارد با کاغذ سمباده‌ با gritهای مشابه طبق توصیه آکادمی دندانپزشکی زیبایی آمریکا آماده شد (P360، P400 و P1200) و درمرحله آخر این نمونه‌ها، با استفاده از کیت پالیش پرسلن ویتا (Vita Zahnfabrik Bad Sackingen) پالیش نهایی شدند؛ به طوری که یک سطح کاملاً براق و زنده روی پرسلن ایجاد شود. گروه پالیش کلینیک بر اساس آنچه در بعضی کلینیک‌های دندانپزشکی متداول است، آماده شد؛ سپس آزمون استحکام خمشی tree point bending انجام شد (Universal testing machine, Zwick1494, Germany). برای مقایسه گروهها از آنالیز واریانس یک‌طرفه و آزمون Post-hoc از نوع Scheffe با سطح معنی‌داری 05/0P استفاده شد.
یافته‌ها: آزمون ANOVA اختلاف آماری معنی‌داری را بین گروهها نشان داد (001/0P<). نتایج آزمون Post-hoc نشان داد که استحکام گروه اورگلیز و پالیش استاندارد به طور معنی‌داری بالاتر از دو گروه اتوگلیز و پالیش کلینیک بود (001/0P<). اما در مقایسه بین دو گروه اورگلیز و پالیش استاندارد،‌ اختلاف معنی‌داری حاصل نگردید. دو گروه اتوگلیز و پالیش کلینیک نیز اختلاف معنی‌داری نداشتند.
نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های این تحقیق می‌توان نتیجه‌گیری کرد که پالیش استاندارد می‌تواند استحکام خمشی پرسلن فلدسپاتیک را به اندازه اورگلیز بالا ببرد؛همچنین انجام یک پالیش نرم (استاندارد و بر اساس آنچه که در این مطالعه انجام شد) می‌تواند جایگزین مناسبی برای روش متداول اتوگلیز باشد.


فرزانه سادات نیا، فرید زایر، محمد بیات،
دوره 18، شماره 3 - ( 2-1384 )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه با توجه به استفاده گسترده از داروهای بی‌حسی موضعی دارای مواد رگ فشار یا فاقد آن که علاوه بر اثرات مفید ممکن است در مواردی عوارض ناخواسته‌ای نیز داشته باشد، وظیفه اصلی دندانپزشکان در کنترل علائم حیاتی و وضعیت سلامتی افراد بیش از پیش مورد تأکید قرار گرفته است. این تحقیق با هدف مقایسه تغییرات پالس اکسیمتری، تعداد تنفس و ضربان قلب بیماران متعاقب تزریق ماده بی‌حس‌کننده با و بدون مواد رگ فشار انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی (با استفاده از تکنیک مشاهده) 32 نفر فرد سالم (16 زن و 16 مرد) در محدوده سنی 25-50 سال که هیچ دارویی مصرف نمی‌کردند، به روش تصادفی انتخاب و به دو گروه 16 نفری که از نظر ترکیب سنی و جنسی مشابه‌سازی شده بودند، تقسیم شدند. تعداد ضربان قلب، میزان درصد اشباع اکسیژن و تعداد تنفس بیماران قبل از انجام کار اندازه‌گیری و ثبت گردید. در گروه اول 6/3 میلیگرم لیدوکائین 2% به همراه آدرنالین 000/80: 1 و در گروه دوم به همین میزان مپی‌واکائین 3% تزریق شد که همه آنها به صورت بلاک عصب آلوئولار تحتانی به همراه آسپیراسیون بود. بعد از ثبت دوباره متغیرهای مورد اشاره در زمانهای مختلف برای هر کدام از بیماران خارج‌کردن یکی از دندانهای خلفی فک پایین انجام شد و مجدداً همه متغیرها ثبت گردیدند. اطلاعات جمع‌آوری شده با استفاده از نرم‌افزار SPSS و آزمونهای t و Paired t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. از آزمون t برای مقایسه دو گروه با هم و از آزمون Paired t برای مقایسه یک گروه در دو مرحله استفاده و 05/0P< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: با تزریق ماده بی‌حسی حاوی رگ فشار تعداد ضربان قلب bpm 75/1±25/12 افزایش یافت و زمان رسیدن به حداکثر تعداد ضربان قلب، 26/11±75/64 ثانیه بود. با خارج‌کردن دندان در هر دو گروه تعداد ضربان قلب bpm 9-8 بدون در نظر گرفتن وجود یا عدم وجود ماده رگ فشار در کارتریج افزایش یافت.
نتیجه‌گیری: تزریق داروی لیدوکائین حاوی ماده رگ فشار اپی‌نفرین در بیماران بدون کنترااندیکاسیون بی‌خطر می‌باشد. اگر چه متعاقب تزریق این ماده ممکن است بر تعداد ضربان قلب افزوده شود اما این موضوع بی‌خطر است و با کاهش درصد اشباع اکسیژن و یا اختلال تنفسی همراه نمی‌باشد؛ توصیه می‌شود آسپیراسیون در تمامی تزریق‌ها حتماً انجام شود؛ چون تزریق داخل عروقی این ماده می‌تواند خطرناک باشد.


فریده حقیقتی، سولماز اکبری،
دوره 19، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه به علت افزایش تقاضای بیماران برای تأمین حداکثر زیبایی، پوشش سطح عریان ریشه، اهمیت ویژه‌ای پیدا کرده است. از میان تکنیک‌های ارائه شده، بیشترین احتمال بازسازی انساج پریودنتال با استفاده از اصول (GTR) Guided Tissue Regeneration اتفاق می‌افتد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه بالینی روش GTR-based root coverage با غشای کلاژنه و پیوند استخوان و روش (SCTG) Subepithelial Connective Tissue Graft (کنترل مثبت) در درمان تحلیلهای لثه‌ای انجام شد.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی 11 بیمار (9 زن و 2 مرد، 25-52 ساله) با 31 تحلیل لثه‌ای کلاس I و II میلر (عمق تحلیل  2میلیمتر) مورد بررسی قرار گرفتند. ضایعات جهت درمان تحلیل لثه به صورت تصادفی در دو گروه SCTG و GTR تقسیم شدند. متغیرهای مطالعه شامل عمق تحلیل (RD)، سطح چسبندگی بالینی(CAL) و عمق پروبینگ (PD) در مید باکال و عرض تحلیل در سطح CEJ بودند که قبل از مداخله و 6 ماه بعد اندازه‌گیری شدند، یافته‌ها توسط آزمون آماریIndependent t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و 05/0P< به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: با مقایسه نتایج اولیه و 6 ماه بعد مشاهده شد، هر دو روش به صورت معنی‌داری باعث کاهش عمق تحلیل (=GTR 1/2 میلیمتر، =SCTG3/2 میلیمتر، 0001/0P<) و بهبود سطح چسبندگی بالینی (GTR= 1/2 میلیمتر، =SCTG 5/2 میلیمتر، 0001/0P<) شدند. بعد از 6 ماه متوسط پوشش ریشه با روش GTR، 62% و با روش SCTG، 74 % به دست آمد.
نتیجه‌گیری: براساس مطالعه حاضر، در هر دو روش، نتایج کلینیکی مشابه هم بودند. استفاده از غشای کلاژنه و یک پیوند استخوان، ممکن است نیاز به برداشت بافت پیوندی از خود بیمار را برطرف نماید.


میترا فرزین، فریده بحرانی، علی محمد روا،
دوره 19، شماره 2 - ( 2-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: یک از مهمترین عوامل ساختاری که پذیرش دندان مصنوعی کامل را برای بیماران آسان می‎کند، گیر کافی و مناسب می‎باشد. هدف از تحقیق حاضر ارزیابی قدرت چسبندگی چهار نوع چسب دندان پودری شکل شامل: Safe-Saze ،Gum-Sealing ،Denstet و Corega در محیط آزمایشگاه ‎بود.
روش بررسی: مطالعه حاضر به روش تجربی در محیط آزمایشگاه و بر اساس اندازه‎گیری نیروی adhesion و cohesion بین سطح دیسک آکریلی و شیشه، هنگامی که چسب دندان بین آن دو قرار می‎گیرد، انجام شد. ابتدا نیروی چسبندگی الکل، آب و بزاق مصنوعی اندازه‎گیری و به عنوان گروه کنترل ثبت شد؛ سپس قدرت نگهدارندگی چسبهای مختلف یکبار مخلوط با آب و بار دیگر مخلوط با بزاق مصنوعی اندازه‎گیری و گروه‌ها با هم مقایسه گردید. این آزمایشات برای هر ماده هفت بار با هفت دیسک آکریلی کاملاً مشابه انجام شد و اعداد به دست آمده با استفاده از آزمون آماری Paired t و آنالیز واریانس مقایسه گردید. 05/0P< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‎ها: در مقایسه بین چهار نوع چسب دندان مصنوعی به شکل پودر بیشترین قدرت نگهدارندگی مربوط به Denstet و کمترین مربوط به Safe-Saze بود و قدرت نگهدارندگی Gum-Sealing از Corega بیشتر بود.
نتیجه‎گیری: نتایج این مطالعه حاکی از آن بود که تفاوت قابل ملاحظه‎ای بین قدرت نگهدارندگی انواع مختلف چسب دندان مصنوعی وجود دارد.


معصومه حسنی طباطبائی، فریده گلبابائی، بتول شریعتی،
دوره 19، شماره 3 - ( 3-1385 )
چکیده

زمینه و هدف:  دندانپزشکان به دلیل مواجهه شغلی با آمالگام دندانی در معرض استنشاق بخار جیوه هستند که در صورت تجمع بیش از حد مجاز جیوه در بدن، سلامتی آنها به مخاطره خواهد افتاد. اندازه‌گیری جیوه ادرار روشی قابل اعتماد برای ارزیابی میزان مواجهه با جیوه ناشی از آمالگام می‌باشد. مطالعه حاضر با هدف اندازه‌گیری جیوه ادرار دندانپزشکان شهر تهران و تعیین تأثیر برخی عوامل شخصی و محیطی بر روی آن انجام گرفت.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی تحلیلی، 211 دندانپزشک از همه نقاط تهران (مرکز، شمال، جنوب، شرق و غرب) به صورت تصادفی در فاصله زمانی 1381-1383مورد بررسی قرار گرفتند. نمونه ادرار در روز مورد نظر گرفته شد و پرسشنامه‌ای محتوی سؤالات درباره مشخصات فردی مانند سن و سابقه کار، طرز کار با آمالگام، مشخصات محیط کار و وضعیت سلامت، تکمیل گردید. نمونه‌های ادرار با استفاده از روش اسپکتروفوتومتری جذب اتمی بدون شعله آنالیز شد. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمونهای ناپارامتریک کروسکال والیس، من ویتنی و Kendall's استفاده و 05/0p< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: میانگین جیوه ادرار دندانپزشکان 95/3 ± 1/3 میکروگرم بر لیتر بود. بین ساعات کار در روز و جیوه ادرار و بین ساعات کار در هفته و جیوه ادرار همبستگی مثبت معنی‌داری وجود داشت (006/0P=). بین سن دندانپزشکان عمومی و میزان جیوه ادرار، ارتباط معنی‌دار بود (008/0P=). بین جیوه ادرار و تعداد پرکردگیها و تعویضها در متخصصان ترمیمی همبستگی معنی‌داری وجود داشت (039/0P=). بین جیوه ادرار و سابقه کار دندانپزشکان عمومی، ارتباط معنی‌دار بود (034/0P=). از نظر جیوه ادرار دندانپزشکان عمومی، بین کسانی که تعداد ترمیمهای آمالگام موجود در دهان آنها کمتر یا مساوی با پنج عدد بود با کسانی که تعداد بیشتر از پنج عدد داشتند، تفاوت معنی‌داری وجود داشت (027/0P=). بین میزان جیوه ادرار و نوع آمالگام مصرفی (کپسولی یا فله‌ای) ارتباط معنی‌داری وجود داشت (001/0P=). بین میزان جیوه ادرار و سایر عوامل مورد مطالعه مانند نحوه خارج کردن جیوه اضافی، نگهداری آمالگام سفت شده، نگهداری آمالگام خام، وجود و عدم وجود تهویه ارتباط معنی‌داری مشاهده نشد.
نتیجه‌گیری: براساس یافته‌های این مطالعه میانگین جیوه ادرار دندانپزشکان شهر تهران از حد مجاز استانداردهای بین‌المللی (WHO-OSHA) کمتر بود که استفاده ازآمالگام‌های کپسولی و رعایت دقیق بهداشت جیوه در این مسأله تأثیر مستقیم دارد. با توجه به این که افراد مورد مطالعه در این تحقیق بیشتر دندانپزشکان شاغل در درمانگاه‌های دولتی و نیمه دولتی بودند، سطح بهداشت کلی و به تبع آن بهداشت جیوه در این مراکز در حد قابل قبولی قرار داشت.


معصومه حسنی طباطبائی، فریده گلبابائی، بتول شریعتی،
دوره 20، شماره 1 - ( 2-1386 )
چکیده

زمینه و هدف:  آمالگام دندانی به عنوان مادهْ ترمیمی برای دندانهای خلفی مورد استفادهْ دندانپزشکان است. هنگام کارکردن با آمالگام به دلیل وجود جیوه در ترکیب این ماده، ممکن است، مقداری بخار جیوه در فضای کار منتشر شود که اگر تراکم آن از اندازه‌های استاندارد تجاوز کند، مشکلاتی در سلامتی کارکنان دندانی ایجاد می‌کند. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی میزان مواجههْ دندانپزشکان شهر تهران با جیوهْ ناشی از آمالگام دندانی از طریق اندازه‌گیری تراکم بخار جیوهْ موجود در فضای کار آنها انجام شد.
روش بررسی: تعداد 211 کلینیک دندانپزشکی در این مطالعهْ توصیفی- تحلیلی شرکت داده شدند. این کلینیک‌ها از نقاط مختلف شهر تهران (شمال، مرکز، شرق، غرب و جنوب) به صورت نمونه‌گیری تصادفی انتخاب شدند. دندانپزشکان در روز نمونه‌گیری از محل کار، پرسشنامه‌ای که شامل سؤالاتی دربارهْ شخصات فردی مانند سن و سابقهْ کار، طرز کار با آمالگام و مشخصات محیط کار بود، تکمیل کردند. سنجش تراکم بخار جیوهْ هوای محل کار دندانپزشکان با استفاده از لولهْ جاذب جیوه (Hydrar) و پمپ‌های نمونه‌برداری (SKC,222-3) طبق متد شمارهْ 6009 نایوش (NIOSH=National Institute Of Occupational Safety and Health) انجام و نمونه‌های ادرار دندانپزشکان در همان روز گرفته شد. بررسی نمونه‌های جمع‌آوری شده به روش آنالیز آزمایشگاهی جذب اتمی بدون شعله انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمونهای ناپارامتریک کروسکال والیس، من ویتنی و کندال استفاده و 05/0p< به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: میانگین جیوه هوای محیط کار و جیوه ادرار دندانپزشکان شهر تهران به ترتیب (68/9±) 39/8 و (95/3±) 107/3 میکروگرم بر متر مکعب به دست آمد. بین جیوه هوای محیط کار و جیوه ادرار دندانپزشکان همبستگی معنی‌داری وجود نداشت (05/0P> ،07/0=r). از بین متغیرهای مورد مطالعه نوع آمالگام مورد استفاده در میزان تراکم بخار جیوه محل کار تأثیر معنی‌داری داشت، بدین معنی که افرادی که آمالگام نوع فله‌ای استفاده ‌‌کردند، میزان بخار جیوه فضای محل کارشان بیشتر از افرادی بود که آمالگام کپسولی استفاده کردند (034/0=P)، همچنین بین مساحت اتاق کار دندانپزشک و میزان بخار جیوه موجود در آن همبستگی مثبت و معنی‌داری وجود داشت (009/0=P). بین عوامل دیگر مورد مطالعه مثل ساعات کار در روز، ساعات کار در هفته، تعداد پرکردگیها و تعویضها، نحوهْ خارج کردن جیوهْ اضافی، طرز نگهداری آمالگام سفت شده، نحوهْ نگهداری آمالگام خام، وجود و عدم وجود تهویه در اتاق و بقیهْ متغیرها با میزان تراکم بخار جیوهْ محل کار دندانپزشکان ارتباط آماری معنی‌داری به دست نیامد.
نتیجه‌گیری: براساس یافته‌‌های این مطالعه تراکم بخار جیوهْ هوای محل کار دندانپزشکان در شهر تهران از حد استانداردهای بین المللی (25 میکروگرم بر متر مکعب) کمتر بود. در عین حال بهتر است دندانپزشکان در انتخاب نوع آمالگام مورد استفاده خود دقت بیشتری به عمل آورند.


فریده حقیقتی، آزاده نصری،
دوره 20، شماره 3 - ( 3-1386 )
چکیده

 زمینه و هدف:رابطه بین استئوپروز و بیماری‌های پریودنتال هنوز به درستی شناخته نشده است. این دو بیماری در سنین بزرگسالی بسیار شایع بوده و تعداد زیادی از جمعیت را به خصوص در ایران به خود اختصاص می‌دهد. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی اثر استئوپروز بر بیماری‌های پریودنتال و نقش بهداشت دهانی بر جلوگیری از این روند بود.
روش بررسی: در این مـطالعه historical cohort از بین 111 نفر که از آنها (bone mineral density) BMD استخوان‌های کمری و ران توسط روش DXA (dual-energy X-ray absorptiometry) تهیه شده بود، ایندکس پلاک به روش Silness and Loe به دست آمد. از این میان 68 نمونه برحسب استئوپروتیک یا نرمال بودن و داشتن بهداشت دهانی بالا یا پایین در 4 گروه به طور مساوی قرار گرفتند. بر روی هریک از آنها معاینات کلینیکی پریودنتال شامل خونریزی حین پروب کردن (BOP)، تحلیل لثه (GR)، عمق پاکت (PPD) و از دست رفتن دندان (TL) انجام شد. از آزمون آنالیز واریانس 4 طرفه و 2 طرفه جهت پردازش داده‌ها با 05/0>P به عنوان سطح‌ معنی‌داری استفاده شد.
یافته‌ها: آنالیز داده‌ها ارتباط معنی‌دار TL(P= 0.050) و GR (P= 0.045) را با استئوپروز به طور مستقل از بهداشت دهانی تایید نمود. درحالیکه درمورد BOP و PPD ارتباط معنی‌داری دیده نشد. در ضمن وجود ارتباط معنی‌دار بهداشت دهانی با کل شاخص‌های پریودنتال تایید شد.
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج مطالعه حاضر استئوپروز با ایجاد تغییر و کاهش ساختار استخوانی، استعداد افراد را به پیشرفت و شدت بیماری‌های پریودنتال افزایش می‌دهد و در کاهش ارتفاع لثه و تعداد دندان‌های باقی مانده موثر است.


حوریه باشی‌زاده فخار، فرید ابوالحسنی، طاهره محتوی‌پور،
دوره 21، شماره 1 - ( 7-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: اندازه‌گیری دقیق استخوان برای تعیین ابعاد ایمپلنت ضروری است. جراح بایستی برای نیل به موفقیت از دقت روش‌های مختلف تصویربرداری آگاهی کافی داشته باشد. هدف از این مطالعه مقایسه دقت توموگرافی خطی و رادیوگرافی پانورامیک در تعیین فواصل عمودی و همچنین دقت توموگرافی خطی در تعیین ضخامت استخوان فک پایین بود.

روش بررسی: در این مطالعه که از نوع بررسی روش‌ها بود، فواصل عمودی بین نشانه‌های فلزی در راس کرست و دیواره فوقانی کانال مندیبولار بر روی مقاطع توموگرافی و رادیوگرافی پانورامیک در 23 محل از چهار مندیبل خشک اندازه‌گیری شد. عرض مندیبل نیز در همان مقاطع توموگرافیک تعیین گردید. سپس استخوان‌ها از محل‌های نشانه‌گذاری شده بوسیله اره برقی برش داده شدند. اندازه‌های به دست آمده از تصاویر با واقعیت مقایسه شدند.

یافته‌ها: ضرایب بزرگنمایی عمودی دستگاه برای توموگرافی و رادیوگرافی پانورامیک به ترتیب 79/1 (17/0=SD) و 69/1 (23/0=SD) و برای بزرگنمایی افقی در توموگرافی 47/1 (17/0=SD) تعیین گردید. ضریب همبستگی پیرسون بین توموگرافی خطی و واقعیت در ابعاد عمودی (968/0r= ,001/0p<) و ضخامت (813/0r= ,001/0p<) معنی‌دار بود. این ضریب برای رادیوگرافی پانورامیک ضمن معنی‌داری (795/0r= ,001/0p<) کوچکتر از موارد دیگر بود. با احتساب ضریب بزرگنمایی پیشنهاد شده توسط کارخانه سازنده، میانگین مطلق اختلافات بین اندازه‌های عمودی در توموگرافی خطی و رادیوگرافی پانورامیک به ترتیب 5/2 میلی‌متر (4/3=SD) و 8/3 میلی‌متر (65/1=SD) محاسبه شد. میانگین مقادیر مطلق خطا برای اندازه‌گیری ضخامت بوسیله توموگرافی خطی نیز 3/0 میلی‌متر (13/1=SD) بود. فقط 3/4% از اندازه‌های عمودی و 5/56% از اندازه‌گیری‌های ضخامت در توموگرافی و 3/4% اندازه‌ها در رادیوگرافی پانورامیک در محدوده خطای قابل قبول یعنی 1  میلی‌متر قرار داشتند. با کاربرد معادله رگرسیون خطی 87% اندازه ها در توموگرافی خطی برای محاسبه ارتفاع  و 8/51% اندازه‌ها در رادیوگرافی پانورامیک در محدوده 1  میلی‌متر قرار گرفتند.

نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های مطالعه حاضر توموگرافی خطی در اندازه‌گیری ارتفاع مندیبل دقیق‌تر از رادیوگرافی پانورامیک بود. دقت توموگرافی خطی در تعیین ضخامت استخوان در حد قابل قبول قرار داشت.


عباس آذری، سکینه نیکزاد، فریده گرامی‌پناه، حسینعلی ماهگلی، لیلا صدیق‌پور،
دوره 21، شماره 3 - ( 9-1387 )
چکیده

بیماری نقص تشکیل مینای دندان که اصطلاحاً از آن تحت عنوان amelogenesis imperfecta یاد می‌‌شود، یک بیماری ارثی است که به دو صورت Hypomineralized و Hypoplastic دیده می‌شود. این بیماری معمولاً هم دندان‌های شیری و هم دایمی را مبتلا می‌سازد و سبب بروز ناهنجاری‌های متعددی نظیر ظاهر نازیبا، حساسیت دندان‌ها و سایش شدید در بیمار می‌شود. در درمان این بیماران مسأله باند مواد ترمیمی به ساختارهای دندانی که دچار نقص شده‌‌اند و نیز نوع بازسازی دندان‌های شیری و دایمی که به صورت درمان موقت و یا دایم انجام می‌گیرد مورد سوال است. علاوه بر این مسایل مشکل open bite قدامی نیز از دغدغه‌‌های درمانی اینگونه بیماران می‌باشد. در این مقاله ضمن بررسی تحقیقات اخیری که در این رابطه صورت گرفته، طرح درمان‌هایی که تا به امروز در مورد این بیماری، در کودکان و بزرگسالان ارایه شده، مورد بررسی قرار گرفته است. در پایان ماهیت درمانی چند جانبه بیماری مورد تأکید قرار گرفته و نکات قابل‌توجهی در انتخاب بهترین نوع درمان معرفی می‌گردد.


رزا حقگو، فاطمه ملا اسدالله، فرید عباسی،
دوره 22، شماره 2 - ( 8-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: داروهای مختلفی در درمان پالپوتومی ‌مولارهای شیری به کار می‌رود که معمول‌ترین آنها فرموکرزول می‌باشد. با توجه به احتمال وجود عوارض جانبی این ماده جایگزینی آن با داروی دیگری ضروری به نظر می‌رسد. هدف از این مطالعه ارزیابی موفقیت کلینیکی و رادیوگرافیک پالپوتومی‌مولارهای شیری با MTA Root و فرموکرزول می‌باشد.

روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی، 70 دندان مولار شیری در کودکان4 تا 7 ساله که به دلیل پوسیدگی نیاز به پالپوتومی ‌داشتند با MTA ایرانی و فرموکرزول درمان شدند. بیماران بعد از 6 و 12 ماه توسط دندانپزشک دیگری که از گروه‌های مذکور اطلاعی نداشت، تحت بررسی قرار گرفتند. نهایتا داده‌ها با استفاده از آزمون دقیق فیشر آنالیز شد.

یافته‌ها: در پایان دوره 12 ماهه در گروه فرموکرزول در 2 دندان فیستول و حساسیت به ضربه و از نظر رادیوگرافیک در 1 دندان تحلیل داخلی و در 2 دندان رادیو لوسنسی فورکا دیده شد. در گروه MTA Root هیچ مورد شکست بالینی و رادیوگرافیک دیده نشد.

نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج این مطالعه می‌توان در پالپوتومی ‌مولارهای شیری از MTA Root (ایرانی) استفاده نمود.


مهوش موسوی جزی، فریده حقیقتی، گلاره صعوه،
دوره 22، شماره 2 - ( 8-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: تا به امروز از روش‌های جراحی متعددی جهت پوشش سطح ریشه‌های عریان استفاده گردیده است. در این خصوص روش Subepithelial Connective Tissue Graft (SCTG) به عنوان روشی مؤثر شناخته شده است. از میان جراحی‌های موکوژنژیوال Semilunar Coronally Positioned Flap (SCPF) تکنیکی ساده جهت پوشش سطح ریشه بوده که در آن نیازی به جراحی دوم جهت برداشتن بافت از کام بیمار نمی‌باشد. هدف این مطالعه، مقایسه نتایج این دو روش در پوشش سطح ریشه است.

روش بررسی: مطالعه بر روی 40 تحلیل لثه باکالی کلاس Miller I (mm2 ) انجام گرفت. نمونه‌ها به طور تصادفی در دو گروه SCTG، SCPF قرار گرفتند. ارتفاع تحلیل (RH)، عرض تحلیل (RW)، عرض بافت کراتینیزه (WKT)، عمق پروبینگ (PD)، حد چسبندگی کلینیکی (CAL)، در ابتدای مطالعه و 1، 3 و 6 ماه پس از جراحی اندازه‌گیری شدند. اطلاعات حاصله از مطالعه با استفاده از آنالیز آماری "Independent t-test" و "Repeated measure ANOVA" بررسی و مقایسه شدند.

یافته‌ها: متوسط پوشش ریشه در SCPF و SCTG به ترتیب 88% و 71% بود، پوشش ریشه به ترتیب 55% و 45% موارد به صورت کامل بود. هیچگونه تفاوت آماری آشکاری بین دو گروه از نظر میزان WKT, CAL, PD, RW وجود نداشت (به استثناء WKT که در ماه سوم پس از جراحی در گروه SCPF اندکی بیشتر بود). کاهش RH به طور آشکاری از ماه دوم تا انتهای مطالعه در گروه SCPF مشاهده گردید که در ارتباط با میزان پوشش بیشتر در این گروه می‌باشد.

نتیجه‌گیری: براساس یافته‌های این مطالعه در صورتی که لثه از ضخامت کافی برخوردار بوده و عرض لثه کراتینیزه در آن کافی باشد، روش SCPF می‌تواند به عنوان جایگزین روش SCTG در درمان ضایعات Miller class I به کار رود.


رزا حقگو، فرید عباسی،
دوره 23، شماره 1 - ( 4-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: فرموکرزول یکی از معمول‌ترین داروها در پالپوتومی دندان‌های شیری است. با توجه به عوارض سیستمیک و موضعی این دارو جایگزینی آن با مواد دیگر ضروری به نظر می‌رسد. هدف از این مطالعه ارزیابی تغییرات پالپ دندان‌های شیری پس از پالپوتومی با فرموکرزول و هیپوکلریت سدیم بود.

روش بررسی: در این مطالعه که به روش کارآزمایی بالینی تصادفی انجام گرفت، 22 دندان نیش که می‌بایست در طی درمان ارتودنسی خارج می‌شدند انتخاب گردیدند. دندان‌ها به طور تصادفی به 2 گروه برای پالپوتومی با فرموکرزول و هیپوکلریت سدیم تقسیم شدند (11n=). دندان‌ها بعد از دو ماه خارج شدند و پاسخ پالپی بر اساس میزان التهاب و وسعت درگیری پالپ ارزیابی شد. تشکیل پل عاج نیز مورد ارزیابی قرار گرفت. نهایتاً داده‌ها با آزمونMann-Withney آنالیز گردید.

یافته‌ها: در گروه فرموکرزول التهاب خفیف در 4 دندان و التهاب متوسط در 3 مورد و التهاب شدید در 4 دندان دیده شد. در گروه هیپو کلریت سدیم التهاب خفیف در 6 مورد و التهاب متوسط در 4 مورد و التهاب شدید در 1 مورد دیده شد. آزمون من ویتنی نشان داد که این اختلاف معنی‌دار نبود (05/0P>). در گروه فرموکرزول نکروز در 5 دندان مشاهده شد و آبسه و تحلیل در هیچ موردی دیده نشد. در گروه هیپو کلریت سدیم در 3 دندان تحلیل داخلی دیده شد. آبسه و نکروز در هیچ موردی دیده نشد. آزمون من ویتنی نشان داد که اختلاف دو گروه در مورد نکروز از نظر آماری معنی‌دار بود )02/0(P=. در این گروه در 3 مورد پل عاجی تشکیل شد. در گروه فرموکرزول تشکیل پل عاجی دیده نشد. آزمون من ویتنی اختلاف معنی‌داری را نشان نداد (05/0P>).

نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج این مطالعه می‌توان در پالپوتومی دندان‌های شیری از هیپوکلریت سدیم استفاده کرد.


فریده حقیقتی، مهوش موسوی جزی، بنفشه گلستان، هما کاشانی،
دوره 23، شماره 3 - ( 9-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: دانش در مورد ارتباط بین سیگار کشیدن و تحلیل عمودی استخوان آلوئل مختصر است. شواهد مهمی‌اثرات زیان‌آور سیگار را بر روی نسوج پریودنتال و استخوان آلوئول نشان می‌دهد. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین مصرف سیگار و شیوع و شدت ضایعات عمودی استخوان آلوئل انجام گرفت.
روش بررسی: روش مطالعه به صورت مورد- شاهدی بود. 71 نفر با ضایعات زاویه‌دار استخوان (مورد) و 69 نفر بدون ضایعات زاویه‌دار استخوان (شاهد) در محدوده سنی 18 تا 70 سال، با مشاهده رادیوگرافی، معاینه و تکمیل پرسشنامه انتخاب شدند. ضایعه عمودی استخوان به عنوان تحلیل استخوان بین دندانی به میزان 2 میلی‌متر یا بیشتر تعریف شد که زاویه مشخصی به طرف مزیال یا دیستال ریشه داشته باشد. داده‌ها با نرم‌افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.
یافته‌ها: میانگین سنی افراد مورد بررسی 14/37 و انحراف معیار آن 72/12 بود. در افراد با ضایعات زاویه‌دار استخوانی، 1/21 درصد سیگاری سبک و
4/25 درصد سیگاری متوسط - سنگین بودند. بین شرایط استعمال سیگار و شانس انتلا به ضایعات زاویه‌دار استخوان در بین افراد سیگاری و غیرسیگاری اختلاف آماری معنی‌داری وجود دارد (001/0P=). در مطالعه هم زمان متغیرها رابطه معنی‌داری میان مسواک زدن، سن و وضعیت سیگار کشیدن با شانس ابتلا به ضایعات زاویه‌دار استخوانی نتیجه شد اما جنس مرتبط نبود. به طوری که با کنترل سایر متغیرها شانس ابتلا به ضایعات پریودنتال و تحلیل عمودی استخوان آلوئول در بین سیگاری‌های سبک و متوسط- سنگین بیشتر از غیر سیگاری‌ها بود (به ترتیب OR تعدیل شده = 17/4 و OR تعدیل شده = 87/3).
نتیجه‌گیری: این مشاهدات پیشنهاد می‌کند که سیگار با افزایش شیوع و شدت ضایعات عمودی استخوان ارتباط دارد. سیگار یک عامل خطر بالقوه برای از دست رفتن نسج استخوانی پریودنتال در نظر گرفته می‌شود.


حسن درریز، فرزانه فرید، داور صیدی،
دوره 23، شماره 4 - ( 11-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: کیفیت مراقبت سلامت را مجموعه‌ای از رضایت بیمار و موفقیت درمان تعیین می‌کند. بنابراین سنجش رضایت بیماران در بالا بردن کیفیت و نزدیک‌تر کردن خدمات به خواسته‌های حقیقی آنها، امری ضروری به شمار می‌آید. مطالعه‌ حاضر میزان رضایتمندی بیماران از خدمات ارائه شده در محل سابق دانشکده‌ دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران را مورد بررسی قرار داده است.
روش بررسی: این مطالعه به صورت توصیفی و مقطعی انجام گرفته است. به این منظور تعداد 385 بیمار از بخش‌های ترمیمی، بیماری‌های دهان و تشخیص، پروتز ثابت و متحرک، اندودنتیکس، پریودونتیکس و رادیولوژی به طور تصادفی انتخاب شدند. پرسشنامه‌ای شامل دو بخش اطلاعات دموگرافیک و اجتماعی بیمار و رضایتمندی بیمار از فرآیند پذیرش، بهداشت بخش‌ها، رفتار دانشجو و پرسنل و نتیجه کار انجام شده به بیماران ارائه گردید. یافته‌ها با نرم‌افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
یافته‌ها: بیشترین نارضایتی در مورد زمان صرف شده جهت پرداخت هزینه‌ها بیان شد و بیشترین رضایتمندی در مورد رفتار دانشجویان بود. رضایت کلی بررسی گردید (رضایت کامل 9/51%، رضایتمندی نسبی 4/38% و نارضایتی 6/9%) و 9/62% از بیماران با رضایت کامل، درمان در دانشکده را به دیگران توصیه نمودند.
نتیجه‌گیری: بیشترین رضایت بیماران از نحوه‌ی ارتباط دانشجو، نشان دهنده اثر مثبت این عامل در افزایش کیفیت درمان است. نواقص تشخیص داده‌ شده توسط مراجعین این مرکز، داده‌های قابل قبولی برای تعیین و تنظیم سیاست‌های بهداشتی و درمانی آن به شمار می‌آید.


حمید جلالی، فرزانه فرید، عبدالسلام ابوبکری، مریم مهاجرفر،
دوره 25، شماره 2 - ( 1-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: باتوجه به نیاز به وسیله‌ای که به دانشجویان کمک کند تا بتوانند میزان تقارب سطوح دندانی را در مراحل مختلف تراش اندازه بگیرند، طراحی و ساخت آن جهت استفاده در مراکز آموزشی دندانپزشکی برای اهداف آموزشی ضروری به نظر می‌رسید.

روش بررسی: وسیله طراحی شده در این مطالعه، ابزاری است که با داشتن دو بازوی قابل تنظیم بر روی سطوح تراش‌خورده دندان، می‌تواند زاویه بین دو سطح را با دقت مناسبی اندازه‌گیری نماید. زاویه بین این دو بازو نشان‌دهنده میزان تقارب دو سطح است. برای بررسی پایایی (Reliability) وسیله ‌از ۳ عدد دای استاندارد با زوایای تقارب ۱۳، ۲۹، ۴۵ درجه و همچنین ۲۰ عدد دندان تراش‌خورده استفاده شد. شش نفر از دانشجویان سال آخر دندانپزشکی، هر کدام از نمونه‌ها را در دو نوبت زمانی با فاصله زمانی 24 ساعت اندازه‌گیری کردند. مقایسه میزان خطای اندازه‌گیری از دای‌های استاندارد بین مشاهده‌گرها و بین نوبت اندازه‌گیری‌ها با آزمون (Wilcoxon) Paired test سنجیده شد. حد معنی‌داری آماری 05/۰ درنظر گرفته شد (05/۰α=).

یافته‌ها: با استفاده از وسیله طراحی شده، حداکثر اختلاف اندازه‌گیری‌ها از زوایای استاندارد، یک درجه بود. تعداد ۶ عدد از اندازه‌گیری‌ها مقداری کمتر از زوایای استاندارد و ۲ اندازه‌گیری مقداری بیشتر از زوایای استاندارد را نشان دادند. اختلاف اندازه‌گیری بین مشاهده‌گرهای مختلف معنی‌دار نبود.Interclass Correlation Coefficient (ICC) نوبت‌های اول و دوم روی نمونه‌های تراش‌خورده به ترتیب 4/۹۷ و 5/97 به دست آمد. اختلاف اندازه‌گیری‌های یک مشاهده‌گر در دو نوبت زمانی از نظر آماری معنی‌دار نبود (05/۰P>).

نتیجه‌گیری: نتایج تحقیق نشان داد که وسیله از پایایی و روایی مناسبی برخوردار است و می‌تواند جایگزین روش‌های قدیمی‌تر اندازه‌گیری زاویه تقارب شود.


اسحق علی صابری، فریدون سرگلزایی اول، محمد رضا عرب، صدیقه ابراهیمی‌پور،
دوره 26، شماره 3 - ( 5-1392 )
چکیده

  زمینه و هدف: هدف از این مطالعه، پوشش مستقیم پالپ دندان گربه توسط دو ماده اکتا کلسیم فسفات (OCP) و کلسیم هیدروکسید (CH) و ارزیابی پاسخ‌های بافتی به آنها بود.

  روش بررسی : در این تحقیق 72 دندان پرمولر 9 قلاده گربه انتخاب و به سه گروه (دو گروه آزمایشی و گروه کنترل) تقسیم گردیدند. در گروه‌های آزمایشی، عمل پوشش پالپ توسط دو ماده OCP و CH انجام شد و در گروه کنترل ، از هیچ ماده پوشاننده‌ای استفاده نگردید. تمامی حفره‌های ایجاد شده پس از پوشش پالپ، با گلاس‌آینومر نوری ترمیم شد. نمونه‌برداری در طی هفته‌های دوم، چهارم و هشتم پس از پوشش مستقیم پالپ انجام و پس از طی مراحل آماده‌سازی بافتی، بلوکهای پارافینی تهیه گردید. پس از تهیه مقاطع و انجام رنگ‌آمیزی، متغیرهای مربوطه توسط میکروسکوپ نوری اندازه‌گیری و با استفاده از تست‌های Mann-Whitney و Chi-square مورد ارزیابی قرار گرفت (05/0= α ).

  یافته‌ها : در نمونه‌های دو هفته‌ای، در هر سه گروه التهاب خفیف تا شدید ملاحظه گردید و در گروه‌های آزمایشی نسج سخت (پل عاجی) در هر دو گروه تشکیل شد که در گروه CH بارزتر بود و دارای تفاوت معنی‌دار آماری با گروه OCP بود (001/0> P ). در نمونه‌های چهار هفته‌ای میزان نسج سخت ساخته شده بیشتری در هر دو گروه آزمایشی مشاهده شد و در گروه CH بارزتر و دارای تفاوت معنی‌دار آماری (003/0> P ) همانند گروه‌های دو هفته‌ای بود. در نمونه‌های هشت هفته‌ای ‎ ‏ٌُْ، علیرغم افزایش‏‏‎ْ ضخامت نسج سخت در هر دو گروه، تفاوت معنی‌دار آماری در بین آنها دیده نشد (05/0 < P )، اما در گروه OCP از پیوستگی بهتری نسبت به گروه CH برخوردار بود.

  نتیجه‌گیری : به نظر می‌رسد نسج سخت ساخته شده در گروه کلسیم هیدروکساید با پیشرفت زمان به دلیل ایجاد تخلخل در آن، از سیل مناسبی جهت حفاظت پالپ در مقایسه با گروه اکتا کلسیم فسفات برخوردار نمی‌باشد.


رزا حقگو، حمید رضا حقگو، فرید عباسی، محمد توکلی،
دوره 27، شماره 4 - ( 11-1393 )
چکیده

  زمینه و هدف: علت اصلی اروژن قرار گرفتن در معرض اسید است. عوارض ناشی از اروژن کاربرد عوامل درمانی را ضروری می‌گرداند. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر محلول نانو هیدروکسی آپاتیت در رمینرالیزه شدن دندان متعاقب دمینرالیزه شدن آن با دلستر بود.

  روش بررسی: این مطالعه به روش تجربی آزمایشگاهی انجام شد. ریزسختی 18 دندان مولر سوم دایمی‌نهفته که به روش جراحی خارج شده بودند، اندازه‌گیری شد. سپس دندان‌ها در معرض دلستر قرار گرفته و میکروهاردنس ثانویه آن‌ها اندازه‌گیری شد. سپس دندان‌ها به 2 گروه، آب و محلول نانو هیدروکسی آپاتیت تقسیم شدند و 9 جفت دندان در 9 پلاک قرار داده شدند و هر پلاک در دهان 1 داوطلب قرار گرفت . داوطلبان دندان‌ها را در یک طرف 5 دقیقه در آب و در طرف مقابل 5 دقیقه در محلول نانو هیدروکسی آپاتیت برای 6 بار در روز به مدت 10 روز قرار دادند و میزان میکروهاردنس دندان‌ها اندازه‌گیری شد و تغییرات میکروهاردنس دندان‌ها در داخل و بین هر گروه با آزمون Paired t test آنالیز گردید.

  یافته‌ها: کاهش میکروهاردنس مینای دندان‌ها بعد از قرار گرفتن در معرض ماالشعیر معنی‌دار بود (04/0 P= ). ریزسختی 9 دندان بعد از قرار گرفتن در آب تغییر معنی‌داری نشان داد (012/0 P= ). ریزسختی 9 دندان بعد از قرار گرفتن در معرض محلول نانوهیدروکسی آپاتیت به طور معنی‌داری تغییر کرد (001/0 P= ).

  نتیجه‌گیری: براساس نتایج این مطالعه محلول 10 ٪ نانوهیدروکسی آپاتیت می‌تواند ضایعات اروزیو را ترمیم نماید.


مهدی قندهاری مطلق، جلال پورهاشمی، سارا قدیمی، فریده بقایی،
دوره 27، شماره 4 - ( 11-1393 )
چکیده

  زمینه و هدف: محیط دندانپزشکی یکی از مکان‌های استرس‌آور برای کودکان به شمار می‌آید که در بسیاری موارد والدین ترس و نگرانی خود را در اولین ملاقات دندانپزشکی به کودک خود منتقل می‌کنند. مادران به عنوان نزدیک‌ترین فرد به کودک احتمالاً نقش مهمی بر همکاری کودک در درمان دندانپزشکی دارند. هدف از این مطالعه بررسی اثر بخشی پمفلت آموزشی برای مادران بر رفتار و همکاری کودکان 7-3 سال در اولین ملاقات دندانپزشکی بود.

  روش بررسی: اثر بخشی پمفلت آموزشی برای مادران، بر روی 238 مادر از میان مراجعه‌کنندگان به بخش کودکان دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران که کودک 7-3 سال داشتند و کودک خود را برای اولین بار به مرکز دندانپزشکی می‌بردند، بررسی شد . شرکت کنندگان در مطالعه بطور تصادفی به دو گروه مداخله و شاهد تقسیم شدند. همکاری کودکان از طریق پرسشنامه‌ای که بر اساس مقیاس 4 درجه‌ای فرانکل تهیه شده بود سنجیده شد. این پرسشنامه حاوی 5 قسمت بود: جدایی کودک از مادر، ورود به اتاق و قرارگیری روی صندلی دندانپزشکی، باز کردن دهان، ارتباط با دندانپزشک وگرفتن جایزه. داده‌های مطالعه با آزمون Chi-square ارزیابی گردید.

  یافته‌ها: نتایج نشان داد پمفلت فقط در مرحله جدایی کودک از مادر تأثیرگذار است بطوری که در گروه مداخله رفتار و همکاری کودکان بهتر از گروه شاهد بود (006/0= P ). در گروه مداخله 2/96% کودکان دارای رفتار خوب و خیلی خوب بودند و در گروه شاهد 8/90% کودکان دارای رفتار خوب و خیلی خوب بودند که این تفاوت معنی‌داری نبود (11/0= P ).

  نتیجه‌گیری: اگرچه پمفلت در مرحله جدایی کودک از مادر تأثیرگذار بود، اما میزان همکاری در دو گروه مقایسه و مداخله در اولین جلسه دندانپزشکی تفاوت معنی‌داری نداشت.



صفحه 2 از 3     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb