جستجو در مقالات منتشر شده


157 نتیجه برای SS

سعید نوکار، سیامک مرادیان، محمدرضا محمدزاده،
دوره 16، شماره 4 - ( 11-1382 )
چکیده

بیان مسأله: یکی از مسائل دیرین در دندانپزشکی، هماهنگی رنگ ترمیم با دندانهای طبیعی فرد می‎باشد. در ترمیم‌های سرامومتال نوع آلیاژ زیرساختاری بر رنگ نهایی پرسلن تأثیر می‎گذارد. از شایعترین آلیاژهای مصرفی، آلیاژهای نیکل- کروم است که نمونه ایرانی آن آلیاژ مینالوکس مشابه وراباند2 می‎باشد.

هدف: مطالعه حاضر با هدف اندازه‎گیری و مقایسه ابعاد مختلف رنگ منتج از کاربری دو آلیاژ مینالوکس و وراباند2 انجام شد.

روش بررسی: در این تحقیق از هر آلیاژ 9 دیسک به ضخامت 5/0 و قطر 16 میلیمتر تهیه و طبق دستور کارخانه سازنده پرسلن Vita VMK68  به رنگ A2 روی آنها پخته شد. رنگ نمونه‎ها در یک زمان و تحت شرایط یکسان توسط دستگاه اسپکتروفتومتر data color در سیستم CIE Lab و مانسل تحت چهار منبع نوری A، C، D65 و TL81 تعیین گردید؛ سپس با استفاده از نرم‎افزار MATLAB Tool Box Statistic 5.2 تعیین میانگین و آنالیز واریانس دو طرفه  انجام شد.

یافته‌ها: مقدار آماره F در hue، value و chroma از مقدار F جدول با ضریب اطمینان 99% کوچکتر بود؛ بنابراین فرضیه H0 مبنی بر عدم وجود اختلاف معنی‎دار بین این دو گروه در هر سه بعد رنگ رد نمی‎شود؛ به عبارتی دیگر بین دیسک‌های سرامومتال تهیه شده با دو نوع آلیاژ نیکل کروم مینالوکس و وراباند2 در ابعاد سه گانه رنگ اختلاف معنی‎داری وجود ندارد.

نتیجه‌گیری: چنانچه سایر خواص فیزیکی, مکانیکی و بیولوژیکی آلیاژ مینالوکس مطلوب باشد، می‎توان آن را جایگزین آلیاژ وراباند2 نمود.


ایوب پهلوان، سپیده بانوا،
دوره 16، شماره 4 - ( 11-1382 )
چکیده

بیان مسأله: طی چند سال اخیر کاربرد کامپوزیت‌ها برای ترمیم دندانها بویژه دندانهای خلفی رایج شده است. یکی از مشکلات موجود در مورد ترمیم دندانها با رزین‌های کامپوزیت, بروز درز در حد فاصل کامپوزیت با دندان می‌باشد؛ از جمله روشهای مقابله با این مشکل، استفاده از روش ساندویچ یعنی کاربرد گلاس آینومر به عنوان بیس, قبل از کاربرد رزین کامپوزیت می‌باشد. از آنجا که الگوی پلیمریزاسیون در کامپوزیت‌های سخت‌شونده به طور شیمیایی وکامپوزیت‌های سخت‌شونده با نور متفاوت است، به نظر می‌رسد تأثیرات متفاوتی بر باند گلاس آینومر با عاج دندان داشته باشند.

هدف: مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیرکاربرد کامپوزیت نوری وشیمیایی بر باندگلاس آینومر نوری به عاج دندان انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی (In- vitro), 40 دندان پرمولر انسانی انتخاب و به چهار گروه زیر تقسیم شدند. در گروه 1, فقط گلاس آینومر نوری با ضخامت 1 میلیمتر بر روی سطح عاج قرار گرفت. در گروه 2, گلاس آینومر نوری با ضخامت 1 میلیمتر و کامپوزیت شیمیایی ضخامت 2 میلیمتر و به صورت توده قرارداده شد. در گروه 3, گلاس آینومر نوری با ضخامت 1 میلیمتر- کامپوزیت نوری به ضخامت 2 میلیمتر و به صورت دو لایه 1میلیمتری قرار گرفت. در گروه 4, گلاس آینومر نوری با ضخامت 1 میلیمتر- اچینگ با اسید فسفریک 37% به مدت 10 ثانیه- کامپوزیت نوری به ضخامت 2 میلیمتر و به صورت 2 لایه 1 میلیمتری قرار گرفت. اندازه درز در حد فاصل گلاس آینومر دندان و گلاس آینومر-کامپوزیت با استفاده از میکروسکوپ الکترونی مشخص گردید و با آزمونهای آماری ANOVA وt-student تجزیه و تحلیل شد. نمونه‌ها از نظر بروز ترک درمواد نیز بررسی شدند.

یافته‌ها: درگروههای 1 و2 هیچ درزی در حدفاصل گلاس آینومر- عاج دندان و ترک در گلاس آینومر مشاهده نشد. در گروه 3 در حد فاصل گلاس آینومر- کامپوزیت نوری، درز مشاهده شد ولی ترک در همه نمونه‌ها در گلاس آینومرنوری مشاهده شد. در گروه 4 در هردو حد فاصل, درز وجود داشت و ترکهای شدیدی نیز در گلاس آینومرنوری مشاهده گردید. کمترین میزان درز مربوط به گروه 1 و2 و بیشترین میزان مربوط به گروه  4 بود و بین میزان درز در گروههای 3 و 4 با گروه شاهد و گروه 2 اختلاف معنی‌داری وجود داشت (05/0P<)

نتیجه‌گیری: با توجه به شرایط این تحقیق، با کاربرد کامپوزیت شیمیایی بر روی گلاس آینومر نوری, هیچ‌گونه درز و ترکی بروز نکرد و ترمیم کاملاً یکپارچه بود؛ اما کاربرد کامپوزیت نوری و نیز اچ کردن گلاس آینومر نوری قبل از کاربرد کامپوزیت نوری, بروز درز و ترک را تشدید نمود.


عباس منزوی، شیرین لوّاف،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده

ject id="ieooui" classid="clsid:38481807-CA0E-42D2-BF39-B33AF135CC4D" >بیان مسأله: امروزه به دلیل افزایش قیمت آلیاژهای با طلای بالا (High Gold) تمایل بسیار چشمگیری به استفاده از آلیاژهای بیس‌متال در ترمیم‌های فلز- سرامیک ایجاد شده است. یکی از آلیاژهای بیس‎متال تولیدشده در داخل کشور، آلیاژ مینالوکس می‎باشد. در بررسی یک آلیاژ دندانی، تطابق مارژین از مهمترین خصوصیاتی است که باید مورد ارزیابی قرار گیرد.
هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی و مقایسه دو آلیاژ مینالوکس (ساخت شرکت موادکاران وابسته به جهاد سازندگی) و وراباند2 (Albadent Co. USA) از لحاظ تطابق لبه‎ای در مراحل حرارتی پخت پرسلن انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، تعداد 24 عدد دای برنجی استاندارد با طرح Finishing Line چمفر º135 توسط دستگاه تراش Computer Numeric Controlled (CNC) تهیه گردید. مجموعه دای‎ها به دو دسته 12 عددی A و B تقسیم شدند. پس از Wax Up، نیمی از نمونه‎ها با آلیاژ مینالوکس و نیم دیگر با وراباند2 ریخته شدند و سپس مراحل پخت پرسلن بر روی آنها انجام گردید. در هر گروه چهار نمونه کنترل وجود داشت که ونیر پرسلن نشدند و تنها مراحل حرارتی پخت پرسلن بر روی آنها انجام شد. Marginal Gap تمامی نمونه‎ها پس از چهار مرحله (Casting، Degassing، پرسلن‎گذاری و Glazing) از ناحیه باکال و لینگوال توسط Scanning Electron Microscope (SEM) اندازه‌گیری شد. داده‌ها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس چهار طرفه و آزمون مقایسات چند گانه با ملاک Tukey تحلیل شدند.
یافته‌ها: Marginal Gap دو آلیاژ مینالوکس (µm 8/7±10/31) و وراباند2 (µm96/6±27/30) با 95% اطمینان اختلاف معنی‎داری را نشان ندادند (43/0=P). در هر دو آلیاژ بیشترین تغییرات Marginal Gap پس از مرحله دگازینگ به وجود آمد (05/0P<). مجاورت پرسلن و ونیر پرسلن در آلیاژ مینالوکس, موجب تغییرات معنی‎دار در تطابق لبه‎ای ‎شد (05/0P<) ولی در آلیاژ وراباند2 تغییری در این مورد مشاهده نشد (05/0P>).
نتیجه‌گیری: طبق یافته‌های این مطالعه, تطابق لبه‌ای آلیاژ مینالوکس مشابه آلیاژ وراباند2 و Marginal Gap آلیاژ مینالوکس در محدوده کلینیکی قابل قبول می‌باشد و می‌توان با این آلیاژ تطابق لبه‌ای بسیار مناسبی را بدست آورد.


مجید صاحبی، شهین رکنی،
دوره 17، شماره 2 - ( 3-1383 )
چکیده

بیان مسأله: کشور ایران از نظر اقلیمی دارای شرایط آب و هوای مختلف است و با توجه به اختلاف زیاد دما و رطوبت در شهرهای مختلف و استفاده وسیع و همگانی لابراتوارهای پروتز از استون نوع IV برای ساخت دای، انجام این بررسی ضروری به نظر رسید.

هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر دما, رطوبت و زمان بر تغییرات ابعادی استون نوع IV (Velmix) انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی, به منظور قالبگیری نیاز به یک مدل با ابعاد ثابت بود که نمونه مکعبی شکل فلزی با ابعاد 10 میلی‌متر ساخته شد سپس با استفاده از ماده قالبگیری از نوع سیلیکون تراکمی به کمک تری مخصوص با 10 خانه به ابعاد 25*20*15 قالبگیری در 10 مرحله انجام گرفت. قالبها به طور همزمان با استون نوع IV ریخته و 80 نمونه در دستگاه مخصوص نگهداری شد. پس از زمانهای انتخابی 2 تا 24 ساعت و یک هفته نمونه‌ها که در 3 گروه 10 تایی با مشخصات رطوبت ثابت و دمای متغیر و 5 گروه
10تایی با مشخصات دما ثابت و رطوبت متغیر نگهداری شده بودند, با میکرومتر با دقت 01/0 میلیمتر اندازه‌گیری گردیدند؛ سپس با استفاده از آنالیز واریانس تک عاملی- دو عاملی و دانکن نمونه‌ها تحلیل شد.

یافته‌ها: نتایج این مطالعه نشان داد که زمان در ایجاد تغییرات ابعادی نقش ندارد؛ تغییرات دما و رطوبت باعث ایجاد تغییرات ابعادی در گچ می‌شود؛ همچنین افزایش دما باعث انقباض و افزایش رطوبت باعث انبساط می‌گردد.

نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج این مطالعه بهترین دما برای ایجاد کمترین تغییر ابعادی 20 درجه و بهترین رطوبت برای ایجاد کمترین تغییرات ابعادی 30% می‌باشد.


شکوفه شهرابی، محمدرضا طالبی اردکانی،
دوره 17، شماره 2 - ( 3-1383 )
چکیده

Benign Mesenchymoma, تومور خوش‌خیم نسج نرم است که علاوه بر داشتن زمینه‌ای از بافت فیبروز، حاوی حداقل دو بافت مزانشیمی بالغ می‌باشد. در این مقاله, یک مورد نادر از این ضایعه در لثه مردی 53 ساله گزارش می‌گردد؛ همچنین پاتوژنز و خصوصیات کلینیکی و پاتولوژیکی این تومور غیر شایع در ناحیه سر و گردن مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد.


مریم سقازاده، نرگس عشایری،
دوره 17، شماره 2 - ( 3-1383 )
چکیده

بیان مسأله: جهت برداشت پلاک میکروبی از سطوح دندانی، تاکنون روشهای مختلفی برای مسواک‎زدن ارائه شده است. توانایی این روشها در برداشت پلاک میکروبی و نیز زمان لازم برای آموزش، یادگیری و انجام آنها، می‎تواند متفاوت باشد؛ ضمن این که کارایی هر یک از این روشها ممکن است در طول زمان به دلیل کاهش دقت عمل‌کننده در رعایت اصول آموخته شده، کاهش یابد؛ به همین دلیل انتخاب مؤثرترین روش مسواک‎زدن مطلبی قابل بررسی است.
هدف: مطالعه حاضر با هدف مقایسه کارایی شش روش رایج و پذیرفته شده مسواک‎زدن بلافاصله پس از آموزش و نیز پس از مدت 1±7 روز استفاده از هر روش، انجام شد؛ همچنین زمان لازم برای آموزش، یادگیری و کاربرد روشها مورد مقایسه قرار گرفت.
روش بررسی: این تحقیق به صورت Single Blind Randomized Controlled Trial طراحی‌شد؛ 15 نفر داوطلب از بین دانشجویان دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران در مقطع علوم پایه، مورد مطالعه قرار گرفتند. روشهای‌مسواک‌زدن مورد بررسی شامل روشهای Roll، Bass، Charters (C)، Modified Stillman (MS) و Modified Bass به دو طریق (MB2, MB1) بود. تمام روشهای مورد بررسی با ترتیب انتخاب تصادفی و طی شش دوره متوالی به هر شرکت‌کننده آموزش داده شد. طی دوره نخست در جلسه اول پس از پالیش کامل دندانها، از شرکت‌کننده درخواست شد به مدت 72-48 ساعت از تمیزکردن دهان به هر نحوی خودداری نماید. در جلسه دوم پس از ثبت پلاک ایندکس اولری، روش انتخاب‌شده آموزش داده شد و در پایان داوطلب دهان خود را به همان روش مسواک می‌زد. مجدداً ایندکس پلاک اولری ثبت گردید. زمان لازم برای آموزش، یادگیری و استفاده از روش، تعیین و ثبت گردید. در پایان از داوطلب خواسته شد که به مدت 1±7 روز و روزی دو مرتبه به روش تازه آموخته شده، مسواک بزند. پس از این مدت در جلسه سوم ایندکس پلاک اولری برای بار سوم ثبت گردید و پس از پالیش مجدد دندانها دستور مجدد توقف هر گونه اقدام تمیزکننده دندانها به مدت 72-48 ساعت داده شد. این مدت به عنوان دوره Wash Out مرحله قبل و آماده‌سازی مرحله بعد در نظر گرفته شد؛ سپس دوره‌های بعد نیز با همین روند در جلسات اول تا سوم انجام گرفت. در نهایت میزان پلاک میکروبی در دندانهای مختلف و سطوح مختلف دندانی، در اولین مرتبه استفاده و نیز پس از 1±7 روز استفاده از روشها مورد بررسی قرار گرفت؛ همچنین زمان لازم برای آموزش و استفاده از روشها نیز مقایسه شد. اطلاعات به دست آمده با استفاده از برنامه SPSS و بر اساس آنالیز واریانس بلوک‌های کامل تصادفی تحلیل گردید.
یافته‌ها: از نظر تمیزکردن همه سطوح دندانها، در کاربرد بلافاصله پس از آموزش، روش C نسبت به بقیه روشها بجز MB1 و روش MB1 نسبت به دیگر روشها بجز C کارایی بیشتری نشان دادند (05/0P<) ولی در این مرحله اختلاف بین این دو روش و نیز بین دیگر روشها معنی‌دار نبود. پس از یک هفته استفاده از روشها، در کارایی روشهای مختلف تفاوت معنی‌دار مشاهده نگردید؛ از نظر تمیزکردن دندانهای خلفی در کاربرد بلافاصله پس از آموزش, روش C از بقیه روشها بجز MB1 بطور معنی‌داری کارایی بیشتری نشان داد (05/0P<). برتری روش MB1 نیز نسبت به برخی روشهای دیگر معنی‌دار بود (05/0P<) ولی بین روش C و MB1 تفاوت آماری معنی‌داری مشاهده نشد. پس از یک هفته کاربرد نیز روش C نسبت به بقیه روشها بجز MB1 برتری معنی‌دار آماری نشان داد(05/0P<) ولی اختلاف دو روش C و MB1 معنی‌دار نبود. در اولین کاربرد روشها، کارایی روش C در تمیزکردن دندانهای قدامی بطور معنی‌داری بیشتر از روشهای MS، Bass و MB2 بود (05/0P<). روش MB1 نیز از این نظر نسبت به روشهای دیگر برتری معنی‌داری نشان داد اما بین دو روش MB1 و C تفاوت آماری معنی‌داری وجود نداشت. پس از یک هفته کاربرد روشها نیز، کارایی روشهای مختلف در تمیزکردن دندانهای قدامی تفاوت آماری معنی‌داری نشان نداد. از نظر زمان مورد نیاز برای آموزش یادگیری و کاربرد, از نظر آماری روش C تنها از روشهای Bass و Roll و نیز روش MBI فقط از روش Roll وقت‌گیرتر بوده‌اند؛ همچنین روش MB2 نیز از روشهای Boss, Roll و MS به صورت معنی‌داری وقت‌گیرتر بود (001/0P<).
نتیجه‌گیری: بر اساس تحقیق حاضر به نظر می‌رسد با استفاده کامل و صحیح از روشها، از نظر برداشت پلاک میکروبی روشهای C و MB1 که طی آن روشهای Bass و Roll بطور مستقل ولی متوالی بکار می‌رود، کارآمدتر از سایر روشها می‌باشند ولی با گذشت زمان از کارایی روشها و اختلاف بین آنها کاسته می‌شود که به نظر می‌رسد این امر ناشی از کاهش دقت عمل‌کننده و عدم رعایت تمام جزئیات روش باشد؛ همچنین هر چند زمان لازم برای روشهای مختلف تفاوت دارد، ولی زمان لازم برای مؤثرترین روشها (C و MB1) با یکدیگر و با بیشتر روشهای دیگر تفاوت معنی‌دار نداشته است.


تبسم هوشمند، علیرضا کشواد، کیوان محرم زاده،
دوره 17، شماره 2 - ( 3-1383 )
چکیده

بیان مسأله: با کاربرد صحیح سایلن (Silane) بدون نیاز به اچ ‌کردن سطوح سرامیکی با اسید هیدروفلوئوریک, اتصال (Bond) مطلوب کششی بین سرامیک ورزین حاصل می‌گردد. با توجه به اهمیت اتصال سرامیک به رزین کامپوزیتی در دندانپزشکی، امروزه بررسی بیشتر روش کاربردی صحیح سایلن با آزمونهای مناسب‌تردیگر ضروری به نظر می‌رسد.
هدف: مطالعه حاضر با هدف مقایسه Interfacial Fracture Toughness سطوح سرامیکی صاف و خشن باندشده با روش صحیح کاربرد سایلن به یک رزین انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی, 80 دیسک‌ سرامیکی به قطر 10 و ضخامت 2 میلیمتر تهیه گردید. به منظور Surface Treatment از چهار روش مختلف 1) پالیش سطوح سرامیکی تا 1 میکرون, 2) Gritblast با ذرات آلومینای 50 میکرون, 3) اچینگ با اسید HF 10% به مدت 2 دقیقه و 4) Gritblast و اچینگ استفاده شد. (در هر گروه 20 نمونه مورد بررسی قرار گرفت.) دیسک‌های سرامیکی داخل رزین PMMA قرار داده شدند و در ناحیه Adhesive، توسط نوار تفلون پوشانده شدند. یک سوراخ گرد به قطر 3 میلیمتر با زاویه 90 درجه روی نوار تفلون پانچ شد. سطوح سرامیکی Expose مانده, توسط روش بهینه‌شده کاربرد سایلن، Treat شدند و بعد از کاربرد یک Unfilled Resin, رزین استوانه‌ای به قطر 4 و طول 11 میلیمتر بر روی آن ساخته شد؛ سپس نمونه‌ها در دو محیط نگهداری مختلف (گروه A: آب مقطر 37 درجه سانتیگراد به مدت 24 ساعت و گروه B: آب مقطر 37 درجه سانتیگراد به مدت 30 روز) قرار گرفتند. (IC) Interfacial Fracture Toughness با سرعت mm/min1 اندازه‌گیری شد. نحوه شکست با استفاده از استریومیکروسکوپ و سطوح شکست با استفاده از میکروسکوپ الکترونی بررسی گردیدند. به منظور تحلیل داده‌ها از آنالیز واریانس یک‌طرفه و آزمون Independent-Samples t استفاده شد.
یافته‌ها: مقدار میانگین Interfacial Fracture Toughness به شرح زیر بود:
1) گروه A:          ±SD J/m2  8/127±4/379 (4، 8/169±5/364 (3، 2/109±5/304 (2، 8/114±1/317
2) گروه B:           ±SD J/m2  489±9/639 (4، 6/182±3/629 (3، 1/185±648 (2، 4/134±6/255
بین میانگین میزان GIC گروههای A1 تا A4 اختلاف معنی‌داری وجود نداشت (05/0P>). اما میانگین میزان GIC در گروه B1 به طور معنی‌داری با گروههای B2، B3 و B4 اختلاف داشت (05/0P<)؛ همچنین افزایش قابل ملاحظه‌ای در میزان GIC در گروههای اچ‌شده و Gritblastشده بعد از 30 روز نگهداری در آب مقطر 37 درجه سانتیگراد وجود داشت (05/0P<). نحوه شکست به‌طور غالب به‌صورت Interfacial و یا Cohesive در رزین بود.
نتیجه‌گیری: روش آزمون اندازه‌گیری Fracture Toughness مورد استفاده در این تحقیق می‌تواند برای ارزیابی ناحیه Adhesive در سیستم‌های سرامیک- رزین مناسب باشد و در صورت استفاده از روش مناسب کاربرد سایلن، گیرمیکرومکانیکال با Gritblast نمودن سطوح سرامیکی بدون نیاز به اچ کردن سطوح سرامیکی با HF کافی است.


فرشته شفیعی، زهره برهان حقیقی،
دوره 17، شماره 3 - ( 5-1383 )
چکیده

بیان مسأله: به علت عدم چسبندگی آمالگام به ساختمان دندان، استفاده از سیمان‌های چسبنده در ترمیم‌های باندشونده آمالگام رواج یافته است.

هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی مقایسه‌ای نقش سه نوع گلاس آینومر با آلیاژ نقره، گلاس آینومر معمولی و گلاس آینومر تغییر یافته با رزین به عنوان لاینر چسبنده در افزایش مقاومت شکست دندان ترمیم شده با آمالگام با یکدیگر و همچنین وارنیش به عنوان لاینر انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه‌ آزمایشگاهی, پس از جمع‌آوری 70 دندان کشیده‌شده پره‌مولرفک بالا، حفره‌های  MODتهیه شد. به استثنای یک گروه 10 تایی که دندانها دست نخورده (بدون حفره) به عنوان گروه شاهد مثبت در نظر گرفته شد. یک گروه 10 تایی نیز با حفره MOD بدون ترمیم (گروه شاهد منفی) نگه داشته شد. ترمیم با آمالگام اسفریکالgs.80 (SDI) در 5 گروه آزمایشی به ترتیب با لاینر گلاس آینومر, با آلیاژ نقره (Miracle Mix)، لاینر گلاس آینومر معمولی (خودسخت‌شونده Fuji II)، لاینر وارنیش، لاینرگلاس آینومرنوری (Fuji II LC) و لاینرگلاس آینومر نوری با تابش تأخیری انجام شد. بعد از گذشت 7 روز دوره نگهداری در آب ºC37، دندانها در دستگاه اینسترون تحت نیروی Compressive قرار گرفتند و در لحظه شکست میزان نیرو برحسب کیلوگرم ثبت شد و مقادیر حاصله مورد بررسی آماری قرار گرفت.

یافته‌ها: طبق آزمون ANOVA، تفاوت آماری در مقاومت شکست نمونه‌های ترمیم‌شده و نشده مشاهده گردید و آزمون Tukey HSD در مقایسه دو به دو گروهها نشان داد که لاینر گلاس آینومر نوری (Fuji II LC) تأثیر معنی‌داری در افزایش استحکام شکست دندان ترمیم شده داشته است (05/0P<). در بررسی نوع شکست نمونه‌ها، معمولاً یک کاسپ شکسته ولی کاسپی که سالم باقی مانده آمالگام به صورت باند شده به آن به جای مانده است.

نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج این تحقیق، استفاده از لاینر گلاس آینومر نوری در دندانهای ترمیم شده با آمالگام در افزایش مقاومت شکست، تأثیر آماری معنی‌داری داشت.


طاهره حسین‌زاده نیک، اعظم ملکوتی،
دوره 17، شماره 4 - ( 11-1383 )
چکیده

بیان مسأله: موقعیت (Posture) سر و ستون گردنی(Craniocervical Posture)  به عنوان عاملی مؤثر در رشد و نمو و عملکرد ساختارهای دندانی صورتی مطرح شده است. توجه به ارتباط بین Posture کرانیوسرویکال و انواع مال‌اکلوژن‌ها و فرم سر و صورت (‌مورفولوژی کرانیوفاسیال) می‌تواند در تصمیم‌گیری بهتر جهت درمان مال‌اکلوژن‌های مختلف مفید باشد.

هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی وجود یا عدم وجود ارتباط بین Posture کرانیوسرویکال و مال‌اکلوژن‌های کلاسII و کلاس III اسکلتال انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه‌ توصیفی- تحلیلی و مقطعی، 76 بیمار مبتلا به مال اکلوژن اسکلتال کلاس II و کلاس III در دو محدوده سنی 11-9 سال و بالای 18 سال انتخاب شدند؛ از بیماران در موقعیت طبیعی سر (Natural Head Position: NHP) رادیوگرافی لترال سفالومتری تهیه شد. بعد از Tracing علاوه بر آنالیزهای رایج سفالومتری، زوایای کرانیوسرویکال(NSL/CVT,NSL/OPT) و زوایای سرویکوهوریزونتال (,OPT/HOR (CVT/HOR نیز جهت تعیین Posture کرانیوسرویکال اندازه گیری شد.

یافته‌ها: با توجه به Posture کرانیوسرویکال، بیماران کلاس II اسکلتال بیشتر سرشان را به سمت جلو و پایین متمایل کردند (Flexion) و بیماران کلاس III اسکلتال بیشتر سرشان را به سمت عقب و بالا متمایل کردند (Extension)؛ در نتیجه مال‌اکلوژن این بیماران شدیدتر به نظر رسید. با افزایش سن، بیماران کلاس II اسکلتال سرشان را به سمت جلو و پایین بیشتر متمایل کردند و مال‌اکلوژن بیماران شدیدتر به نظر رسید؛ در صورتی که بیماران کلاس III اسکلتال با افزایش سن، سرشان را به سمت عقب و بالا متمایل کردند و باز هم موجب شدیدتر به نظر رسیدن مال اکلوژن شد. در بیماران کلاس II اسکلتال،  Postureکرانیوسرویکال همبستگی معنی‌داری با رشد عمودی داشت، ولی با رشد افقی همبستگی کمی نشان داد. در بیماران کلاس III اسکلتال Postureکرانیوسرویکال با هیچ‌کدام از ابعاد رشدی عمودی و افقی همبستگی نشان نداد. در بیماران کلاس II و III اسکلتال، مقادیر
Na.prep-point A  وpog-Na.prep  با Posture کرانیوسرویکال همبستگی معنی‌داری نشان داد.

نتیجه‌گیری: از آنجا که اساس طرح درمان در دیدگاههای جدید ارتودنسی از نمای صورت آغاز می‌گردد و با استفاده از نتایج حاصل از آنالیزهای سفالومتری تعدیل می‌گردد، توجه به Posture کرانیوسرویکال علاوه بر زوایای سفالومتری این مزیت را دارد که تشدید یا اصلاح روابط فکی با تغییر در موقعیت سر در طرح درمان در نظر گرفته می‌شود.


مژگان پاک‌نژاد، سعید اشراقی، مریم جعفری قاجار،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1384 )
چکیده

بیان مسأله: یکی از بهترین روشها برای درمان پریودنتیت مهاجم شناسـایی و حـذف عوامل اتیولوژیک بخصوص دو میکروارگانیسم
Actinobacillus Actinomycetemcomitans (Aa) و Porphyromonas Gingivalis (Pg) در بیماران حامل آنها می‌باشد.
هدف: مطالعه حاضر با هدف تعیین فراوانی Pg و Aaو ارتباط آن با سن، جنس، تعداد افراد خانواده و عمق پاکت در نواحی فعال بیماران مبتلا به پریودنتیت مهاجم انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- مقطعی، 54 ناحیه (پاکت با عمق بیش از 5 میلیمتر) در 15 بیمار برای کشت میکروبی در نظر گرفته شد. ابتدا مارجین لثه خشک شد و سپس با استفاده از Paper Point شماره 30 نمونه‌برداری انجام شد. محیط کشت اختصاصی
Aa، Trypticase Soy Agar-Bacitracin-Vancomycin (TSBV)و در مورد Pg بروسلا آگار بود. اطلاعات جمع‌آوری‌شده، با استفاده از آزمونهای آماری Fisher و Chi-Square با سطح معنی‌داری 05/0P< مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: تعداد 13 بیمار یا 38 ناحیه (4/70%)Aa مثبت و 3 بیمار یا 10 ناحیه (4/18%)Pg مثبت شناخته شدند. رابطه آماری معنی‌داری بین فراوانی Aa و جنس و سن مشاهده نشد. Pg در مردان بیش از زنان مشاهده شد (001/0P<) اما در مورد سن اختلاف معنی‌داری وجود نداشت. Aa با عمق پاکت همبستگی آماری معنی‌داری داشت (02/0P=)؛ به عبارت دیگر با افزایش عمق پاکت، احتمال حضور Aa نیز بیشتر می‌شد ولی در مورد Pg چنین نبود؛ همچنین Aa نسبت معکوس با تعداد افراد خانواده داشت؛ به طوری که با افزایش تعداد افراد خانواده، تعداد نواحی Aa مثبت کاهش می‌یافت.
نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج این تحقیق، فراوانی Aa در پاکت‌های عمیق بیماران مبتلا به AP، نسبت به Pg بیشتر است.


احمدرضا طلایی‌پور، ساندرا مهرعلی‌زاده، ابوالحسن مسگر‌زاده،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1384 )
چکیده

بیان مسأله: رادیوگرافی به عنوان ابزار اصلی بررسیهای پیش از جراحی ایمپلنت محسوب می‌شود. در حال حاضر از روش سی‌تی‌اسکن به عنوان دقیقترین روش برای این بررسیها به منظور مطالعه کیفیت و کمّیت استخوانهای فکین استفاده می‌شود. با این حال در سالهای اخیر میزان دوز دریافتی بیمار که در روش سی‌تی‌اسکن نسبت به روشهای عادی تا چندین برابر بیشتر است، ایده کاربرد دقیقتر روشهای عادی و یا استفاده از روشهای جدید با میزان دوز پایین‌تر را تقویت نموده است.
هدف: مطالعه حاضر با هدف مقایسه دقت روش توموگرافی عادی با روش داخل دهانی دیجیتال رادیوویزیوگرافی (RVG) در اندازه‌گیری ارتفاع استخوان فک پایین انجام شد.
روش بررسی: در این تحقیق که از نوع بررسی آزمونها بود، اندازه فاصله لبه کرست آلوئول تا بوردر فوقانی فورامن منتال در 16 مورد که طرح درمان جراحی ایمپلنت در این ناحیه داشتند، با روشهای توموگرافی عادی و رادیوویزیوگرافی تعیین گردید. برای تعیین ضریب بزرگنمایی نگاره‌های رادیوگرافیک از Stent آکریلی با نشانه‌های سربی‌گوی مانند با قطر معلوم استفاده شد؛ سپس در مرحله جراحی فاصله ذکر شده توسط پروب بر روی استخوان فک بیمار به طور مستقیم اندازه‌گیری گردید. برای بررسی سطح معنی‌داری اختلاف بین یافته‌های رادیوگرافی و استاندارد طلایی از آزمون توزیع دو جمله‎ای استفاده شد.
یافته‌ها: در اندازه‌های حاصل از روش RVG با روش بصری مستقیم اختلاف معنی‌داری مشاهده شد (05/0P<)؛ اندازه‌های حاصل از روش توموگرافی نیز اختلاف معنی‌داری با روش بصری درحین جراحی داشتند.
نتیجه‌گیری: در مقایسه دو روش توموگرافی و رادیوویزیوگرافی برای اندازه‌گیری، به نظر می‌رسد، روش رادیوویزیوگرافی (RVG) نتایج دقیقتری داشته باشد.


جواد فاریابی،
دوره 18، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده

بیان مسأله: از دست دادن بینایی متعاقب صدمات وارده به ناحیه فک و صورت یکی از بدترین عوارضی می‌باشد که در صورت عدم درمان و دائمی‌شدن، آینده بیمار را به طور جدی تحت تأثیر قرار خواهد داد.
هدف: مطالعه حاضر با هدف تعیین فراوانی اختلال شدید بینایی (کوری) متعاقب صدمات ناحیه میانی صورت انجام شد.روش بررسی: این تحقیق توصیفی و گذشته‌نگر بر روی 207 بیمار دارای صدمات ناحیه میانی صورت مراجعه‌کننده به بیمارستان باهنر کرمان از مهر ماه سال 1375 تا مهرماه سال 1381 انجام شد.
یافته‌ها: خطر وقوع کوری یک طرفه متعاقب شکستگی‌های ناحیه میانی صورت 3/5% و عامل اتیولوژیک وقوع کوری در بیشتر بیماران (8/81%) حوادث جاده‌ای بود. شایعترین نواحی دارای شکستگی همراه با از دست دادن بینایی بیمار در این تحقیق شکستگی‌های لفورت III، لفورت II و NOE بود.
نتیجه‌گیری: فراوانی وقوع کوری متعاقب صدمات ناحیه میانی صورت در این مطالعه با بیشتر مطالعات انجام‌شده مشابه بود اما از نظر عامل اتیولوژیک با کشورهای پیشرفته متفاوت ولی با کشورهای در حال توسعه مشابه بود.


شکوفه شهرابی، سکینه‌السادات موسوی راد،
دوره 18، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده

بیان مسأله: ضایعات epulis fissuratum (EF)، ضایعاتی پرولیفراتیو و شایع ناشی از دست دندان مصنوعی در حفره دهان به شمار می‌آیند که بیشتر در جنس مؤنث ایجاد می‌شوند؛ همین مسأله، امکان نقش هورمون‌های جنسی استروئیدی را در شکل‌گیری و رشد این ضایعات مطرح می‌نماید.
هدف: مطالعه حاضر با هدف ارزیابی ایمونوهیستوشیمیایی EF از نظر بروز گیرنده‌های استروژن و پروژسترون در سلول‌های اپیتلیالی، استرومایی، آماسی و اندوتلیال انجام شد.
روش‌ بررسی: در این مطالعه توصیفی- مقطعی، 15 نمونه از EF که همه به صورت ثابت‌شده در فرمالین و بلوک‌های پارافینه آماده شده بودند، با روش ایمونوهیستوشیمی از نظر وجود گیرنده‌های استروژن و پروژسترون، مورد بررسی قرار گرفتند (گروه مورد). بافت حاشیه 4 نمونه نیز به عنوان گروه شاهد در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: در 10 مورد واکنش مثبت برای گیرنده استروژن و 8 مورد برای گیرنده پروژسترون در اپیتلیوم مشاهده شد. در بیشتر نمونه‌ها سلول‌های استروما رنگ‌پذیری را با گیرنده‌های استروژن و پروژسترون نشان دادند؛ اما فقط تعدادکمی از نمونه‌ها، دارای این گیرنده‌ها در سلول‌های آماسی و سلول‌های اندوتلیال بودند؛ همچنین گیرنده‌های استروژن و پروژسترون در بعضی نمونه‌هایی که حاوی بافت غده بزاقی بودند، مشاهده گردید.
نتیجه‌گیری: اگر چه تحریک مزمن ممکن است به عنوان عامل شروع‌کننده در ایجاد EF مطرح باشد، اما برخی از سلول‌های تشکیل‌دهنده این ضایعه، می‌توانند هدفی بالقوه برای هورمون‌های استروژن و پروژسترون باشند.


حمید محمودهاشمی،
دوره 18، شماره 3 - ( 2-1384 )
چکیده

زمینه و هدف: درمان معمول هیپرپلازی فیبروز آماسی یا اپولیس فیشوراتوم، هنگامی که برای مدت زمانی باقی مانده باشد و در بافت هیپرپلاستیک، فیبروز مشاهده شود، قطع ساده توسط تیغ جراحی و نزدیک کردن بافت باقیمانده توسط بخیه منقطع یا ممتد می‌باشد. پس از ورود لیزر به عنوان پدیده‌ای نوین در عرصه پزشکی، لیزر دی‌اکسیدکربن نیز به عنوان جایگزینی برای تیغ جراحی، در جراحیهای نسوج نرم مطرح گردید. مطالعه حاضر با هدف مقایسه تیغ جراحی و لیزر دی‌اکسیدکربن در جراحی اپولیس فیشوراتوم و نیز ارزیابی ویژگیهای استفاده از لیزر دی‌اکسیدکربن انجام شد.
روش بررسی: در این تحقیق که به صورت کارآزمایی بالینی انجام پذیرفت، 12 بیمار دارای ضایعه اپولیس فیشوراتوم نسبتاً قرینه در قسمت قدام فکین انتخاب شدند. ضایعه از خط وسط به دو قسمت، تقسیم گردید. در هر بیمار یک قسمت که به صورت تصادفی انتخاب شده بود، توسط لیزر دی‌اکسیدکربن و قسمت دیگر توسط تیغ جراحی، مورد درمان قرار گرفتند. قسمت جراحی‌شده توسط تیغ جراحی، به صورت ممتد بخیه زده شد. در مورد متغیرهای کمّی از آزمون Paired Sample t و در مورد متغیر رتبه‌ای از آزمون غیرپارامتری Wilcoxon- Sign استفاده شد. زمان انجام جراحی در هر قسمت و نیز میزان بهبود در روز هفتم و چهاردهم تعیین گردید؛ در روز چهاردهم، علاوه بر این کار، عمق وستیبول در هر قسمت محاسبه شد. 05/0P< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: زخم ناشی از لیزر دی‌اکسیدکربن در جراحی حذف اپولیس فیشوراتوم، در روز هفتم و چهاردهم پس از جراحی، بهبود بهتری نسبت به زخم ناشی از تیغ جراحی نشان داد؛ به طوری که در روز هفتم در 11 مورد و در روز چهاردهم در 10 مورد، زخم ناشی از لیزر دی‌‌اکسیدکربن، بهبود بهتری را نشان داد؛ اما در هیچ یک از نمونه‌ها تشکیل اپیتلیوم به صورت کامل مشاهده نشد. عمق وستیبول در دو قسمت نسبت به هم دارای اختلاف آماری معنی‌داری بود (05/0P<). زمان انجام جراحی نیز در دو قسمت، دارای اختلاف آماری معنی‌داری بود (05/0P<).
نتیجه‌گیری: با توجه به کاهش شدید عمق وستیبول هنگام استفاده از تیغ جراحی و همچنین زمان کمتر جراحی با لیزر دی‌‌اکسیدکربن، و نیز میزان ترمیم زخم، استفاده از لیزر دی‌‌اکسیدکربن برای جراحی اپولیس فیشوراتوم، نسبت به تیغ جراحی دارای مزیتهای بیشتری می‌باشد.


اصغر عبادی فر، محمدرضا محمدی، ناصر ولائی،
دوره 18، شماره 4 - ( 11-1384 )
چکیده

زمینه و هدف: اگرچه در حیطه وظایف آموزشی اعضای هیئت علمی دندانپزشکی کشور اطلاعات مفیدی موجود است؛ ولی درخصوص عملکرد پژوهشی آنها اطلاعات مناسبی وجود ندارد. این تحقیق که دندانپزشکان هیئت علمی درسال 83 را شامل می‌شود، با هدف حصول به این اطلاعات و نیز تعیین عملکرد پژوهشی و نیازهای واقعی اعضای هیئت علمی دندانپزشکی در مقوله آموزش پژوهش طراحی گردیده است
روش بررسی: مطالعه حاضر با طراحی cross sectional بر روی کلیه اعضای هیئت علمی دندانپزشکی کشور انجام گرفت. خصوصیات فردی شامل سن، جنس، محل خدمت، سوابق تحصیلی و آموزشی، کارگاه‌های طی شده، تمایل به شرکت در کارگاه‌ها و نیز عملکرد پژوهشی بر اساس تعداد طرح‌های مصوب، تعداد مقاله‌های منتشره داخلی و خارجی و استفاده از اینترنت از طریق پرسشنامه‌ای مورد ارزیابی قرار گرفت و با آمار توصیفی ارائه گردید.
یافته‌ها: با توجه به فرم‌های اطلاعاتی ارسالی، تعداد 436 پرسشنامه واجد شرایط وجود داشت که حدود 58 % اعضای هیئت علمی را شامل می‌شد. از نظر تعداد طرح‌های پژوهشی 4/7 % بیش از 10 طرح، 15 % بین 5 تا 10 طرح، 9/49% کمتر از 5 طرح داشتند و 7/27% فاقد طرح تحقیقاتی بودند. از نظر تعداد مقاله‌های داخلی، 2/28% فاقد مقاله بودند و 8/51% بین 1 تا 5 مقاله و20% بیش از 5 مقاله داشتند. از نظر تعداد مقاله‌های خارجی 5/77% فاقد مقاله بودند، 2/20% بین 1-3 مقاله و2/3% بیش از 3 مقاله داشتند. از نظر شرکت در کارگاه‌های پژوهشی، کارگاه روش تحقیق مقدماتی با 6/71% بیشترین و آشنایی با stata با 7 /0% کمترین تعداد شرکت کنندگان را به خود اختصاص دادند. در مورد تمایل به شرکت در کارگاه‌ها، کارگاه مقاله نویسی جهت مقالات انگلیسی با 3/26%، اصول مقاله نویسی با 5/17% و تهیه پروپوزال‌های تحقیقاتی با 1/16% به عنوان سه اولویت نخست انتخابی بودند.
نتیجه‌گیری: هرچند عملکرد پژوهشی هیئت علمی دندانپزشکی در سالهای اخیر بهتر شده؛ ولی در مجموع نازل است. به همین منظور، برگزاری کارگاه‌های متدولوژی تحقیق، مقاله نویسی و تهیه و تدوین پروپوزال‌های تحقیقاتی توصیه می‌شود.


رخساره صادقی، حسن سمیاری، طوبی عزیز، پریسا عابدی، اکرم خداوردی پور، سارا ریاضی،
دوره 18، شماره 4 - ( 11-1384 )
چکیده

زمینه و هدف: پریودنتیت مهاجم (Aggressive Periodontitis= AP) شامل گروهی از پریودنتیت‌های نادر، اغلب شدید و با پیشرفت سریع می‌باشد که می‌تواند به دو زیر گروه موضعی (Localized Aggressive Periodontitis = LAP) یا عمومی ‌
(Generalized Aggressive Periodontitis = GAP) تقسیم شود. نوع موضعی بیماری در سنین جوانی در حدود سن بلوغ آغاز و به‌ ‌صورت تحلیل استخوان به خصوص در اطراف دندانهای مولر وانسیزور مشاهده می‌شود. نوع ژنرالیزه این بیماری معمولا" در افراد زیر 30 سال (گاهی در سن بالاتر) مشاهده می‌گردد. از دست رفتن چسبندگی پریودنتال علاوه بر انسیزورها و مولرهای اول دائمی، حداقل در سه دندان دیگر نیز دیده می‌شود (بیش از 14 دندان درگیر می‌باشد). این مطالعه به منظور تعیین شیوع AP در دانش آموزان دختر 15-18 ساله دبیرستانهای مناطق آموزش و پرورش شهر تهران انجام پذیرفت.
روش بررسی: در این بررسی مقطعی، 2870 نفر از دانش آموزان دبیرستانهای شهر تهران در سال 82-83 به صورت تصادفی خوشه‌ای و سیستماتیک انتخاب شدند. در این افراد عمق پاکت در دندانهای مولر اول وانسیزورها با استفاده از پروب ویلیامز بررسی شد. افرادی که دارای عمق پاکت مساوی یا بیش از 4 میلیمتر در بیش از یک دندان (شامل حداقل یک مولر اول) بودند، جهت تهیه رادیوگرافی بایت وینگ از دندانهای مولر اول و رادیوگرافی پری اپیکال از ناحیه انسیزورها در دانشکده دندانپزشکی دانشگاه شاهد پذیرفته ‌شدند. در بررسی کلیشه‌های رادیوگرافی چنانچه فاصله CEJ تا لبه سپتوم بین دندانی 2 میلیمتر یا بیشتر بود از بیمار رادیوگرافی کامل پری اپیکال همراه با معاینه کامل کلینیکی به عمل ‌آمد.
یافته‌ها: از بین افراد مورد معاینه فقط 4 نفر معیارهای تشخیصی LAP را نشان دادند؛ بنابراین شیوع بیماری در این مطالعه14/0% بود. هیچ بیماری با علایم پریودنتیت مهاجم ژنرالیزه در بین معاینه شدگان مشاهده نشد.
نتیجه‌گیری: اگرچه نتایج به دست آمده در این دامنه سنی تقریبا" با نتایج مطالعات در سایر کشورها مشابه می‌باشد؛ ولی برای تعیین شیوع این بیماری در تهران بررسی مشابه در مدارس پسرانه نیز ضروری می‌باشد.


فریده حقیقتی، سولماز اکبری،
دوره 19، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه به علت افزایش تقاضای بیماران برای تأمین حداکثر زیبایی، پوشش سطح عریان ریشه، اهمیت ویژه‌ای پیدا کرده است. از میان تکنیک‌های ارائه شده، بیشترین احتمال بازسازی انساج پریودنتال با استفاده از اصول (GTR) Guided Tissue Regeneration اتفاق می‌افتد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه بالینی روش GTR-based root coverage با غشای کلاژنه و پیوند استخوان و روش (SCTG) Subepithelial Connective Tissue Graft (کنترل مثبت) در درمان تحلیلهای لثه‌ای انجام شد.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی 11 بیمار (9 زن و 2 مرد، 25-52 ساله) با 31 تحلیل لثه‌ای کلاس I و II میلر (عمق تحلیل  2میلیمتر) مورد بررسی قرار گرفتند. ضایعات جهت درمان تحلیل لثه به صورت تصادفی در دو گروه SCTG و GTR تقسیم شدند. متغیرهای مطالعه شامل عمق تحلیل (RD)، سطح چسبندگی بالینی(CAL) و عمق پروبینگ (PD) در مید باکال و عرض تحلیل در سطح CEJ بودند که قبل از مداخله و 6 ماه بعد اندازه‌گیری شدند، یافته‌ها توسط آزمون آماریIndependent t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و 05/0P< به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: با مقایسه نتایج اولیه و 6 ماه بعد مشاهده شد، هر دو روش به صورت معنی‌داری باعث کاهش عمق تحلیل (=GTR 1/2 میلیمتر، =SCTG3/2 میلیمتر، 0001/0P<) و بهبود سطح چسبندگی بالینی (GTR= 1/2 میلیمتر، =SCTG 5/2 میلیمتر، 0001/0P<) شدند. بعد از 6 ماه متوسط پوشش ریشه با روش GTR، 62% و با روش SCTG، 74 % به دست آمد.
نتیجه‌گیری: براساس مطالعه حاضر، در هر دو روش، نتایج کلینیکی مشابه هم بودند. استفاده از غشای کلاژنه و یک پیوند استخوان، ممکن است نیاز به برداشت بافت پیوندی از خود بیمار را برطرف نماید.


مژگان پاک‌نژاد، امیررضا رکن، پوریا مطهری، رضا میرزا طلوعی،
دوره 19، شماره 2 - ( 2-1385 )
چکیده

 زمینه و هدف: امروزه بیومتریال‌های مخلتفی برای بازسازی ضایعات داخل استخوانی ارائه شده‌اند و در این میان Bio-Oss یکی از قابل‌ قبولترین مواد می‌باشد؛ ممکن است Neo-Oss اولین و تنها ماده رژنراتیو ساخت ایران باشد که البته مطالعات اندکی در مورد آن انجام شده است. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی بافت شناختی Neo-Oss در مقایسه با Bio-Oss در ضایعات جمجمه خرگوش انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه از نوع مداخله‌ای in vivo ‌بود. پس از کنار زدن فلپ موکوپریوستئال 18 ضایعه استاندارد (3×6 میلیمتر) در ناحیه ‌استخوان ‌فرونتال و پاریتال توسط فرز روند در جمجمه 6 خرگوش ‌نیوزلندی ایجاد شد. ضایعات در هر خرگوش به صورت تصادفی توسط یکی از روشهای زیر درمان شد:
1- بدون پیوند (کنترل) 2- پیوند Bio-Oss3- پیوند Neo-Oss. پس از 4 هفته، حیوانات کشته شده و مقاطع آماده شده تحت بررسی بافت‌شناختی قرار گرفتند. شاخصها شامل آماس، نوع استخوان، ضخامت ترابکولاسیون و واکنش جسم خارجی بودند. داده‌ها با استفاده از آزمون Friedman مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و 05/0p< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: مطالعه حاضر نشان داد که Bio-Oss در بازسازی استخوان مؤثر بود ولی آماس و واکنش جسم خارجی در گروه Neo-Oss به صورت معنی‌داری بیشتر از گروه Bio-Oss بود (به ترتیب 026/0=P و 002/0=P)؛ همچنین ضخامت ترابکول‌ها در Neo-Oss (نازک 7/66%) اختلاف معنی‌داری باBio-Oss (ضخیم 100%) و گروه کنترل (ضخیم 50% نازک 50%) داشت (006/0P=). در گروه Neo-Oss بافت گرانولوماتوز حاوی سلولهای ژانت مشاهده شد و سرعت تحلیل نیز در 4 هفته بالا بود.
نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج مطالعه حاضر، ظرفیت‌ ترمیم Neo-Oss در مقایسه باBio-Oss جهت بازسازی ‌استخوان‌ قابل‌ قبول‌ نیست.


حسین افشار، مهسا مظفری کجیدی،
دوره 19، شماره 2 - ( 2-1385 )
چکیده

 زمینه و هدف: نیاز به یک کریمپینگ مجدد روکشهای استنلس استیل از پیش فرم گرفته (precrimped) توسط دندانپزشک مورد تردید می‎باشد. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی میزان تغییر محیط و ضخامت لبه روکشهای استنلس استیل از پیش فرم گرفته بعد از کریمپینگ، انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، از لبه‎های 30 روکش استنلس استیل (Ni-Cr ،3M) مربوط به دومین دندان مولر شیری پایین سمت چپ به کمک دوربین دیجیتالی که در فاصله ثابتی تنظیم شده بود، 30 تصویر اولیه تهیه شد. سپس لبه‎های روکش توسط پلایرهای 114 و 137 به کمک نیروسنج (با نیروی 2/0 نیوتن) کریمپ شد؛ پس از آن 30 تصویر ثانویه از لبه‎های روکش‎ با همان شرایط قبلی تهیه گردید. کلیه تصاویر در شرایط یکسان آگراندیسمان و چاپ شد. محیط لبه روکش‎ها در تصاویر اولیه (گروه A) و ثانویه (گروه B) توسط دستگاه digitizer محاسبه گردید. با مقایسه میانگین محیط لبه روکش‎ها در تصاویر اولیه و ثانویه کاهش محیط معنی‎داری به دست آمد. ضخامت 30 نقطه به طور تصادفی بر لبه روکشی مشابه نمونه‎های قبلی به کمک SEM (150×) بر حسب میکرون اندازه‎گیری شد. عمل کریمپینگ و تهیه تصاویر ثانویه به کمک دوربین دیجیتالی بر روی روکش نمونه انجام شد. پس از اطمینان از کاهش معنی‎دار محیط، ضخامت 30 نقطه تصادفی دیگر بر روی لبه‎های این روکش توسط SEM اندازه‎گیری شد. ارقام به دست آمده مربوط به قبل و بعد از کریمپینگ در جداولی تنظیم گردید و به کمک آزمون Paired Sample t-test ارزیابی و 05/0p< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: میانگین محیط لبه روکشهای استنلس استیل precrimped پس از کریمپینگ 3/7% کاهش یافت که معنی‎دار بود (001/0 P<). از طرفی میانگین ضخامت لبه روکش استنلس استیل نمونه پس از کریمپینگ به طور متوسط 18 میکرون افزایش نشان داد.
نتیجه‌گیری:طبق یافته‎های مطالعه حاضر محیط لبه روکشهای استنلس استیل از پیش کریمپ شده (Ni-Cr ،3M) پس از کریمپینگ، کاهش قابل ملاحظه‎ای نشان داد؛ بنابراین به نظر می‎رسد که انجام کریمپینگ حتی در روکشهای precrimped ضروری می‎باشد.


وحید سلطان کریمی، سید مسعود   بیان زاده،
دوره 19، شماره 3 - ( 3-1385 )
چکیده

 زمینه و هدف: سمان موقت ایرانی Tem Band ساخت شرکت گلچای، به عنوان جایگزین مناسبی برای سمان‌های موقت خارجی، بدون گذراندن آزمایشهای کیفیت در یک مرکز دانشگاهی به بازار معرفی گردیده است که لازم است تحقیقات بیشتری در خصوص این سمان انجام شود. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی زمان سخت شدن (setting time)، ضخامت لایه‌ای (film thickness)، استحکام فشاری (compressive strength)، میزان حلالیت (solubility) و میزان آرسنیک سمان موقت ایرانی Temp Band ساخت شرکت گلچای و سمان موقت خارجی Temp Bond ساخت کارخانه Kerr و مقایسه آن دو با استاندارد انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، از هر سمان 12 نمونه تهیه گردید و آزمایشهای تعیین زمان سخت شدن، ضخامت لایه‌ای، استحکام فشاری، میزان حلالیت بر طبق استانداردISO 3107 و همچنین میزان آرسنیک براساس استاندارد ASTMD 6052، بر روی سمان‌ها انجام گرفت و میانگین آنها محاسبه شد. داده‌ها با استفاده از آزمون t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و 05/0p< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: میانگین زمان سخت شدن سمان ایرانی، 5 دقیقه و47 ثانیه و نمونه خارجی، 4 دقیقه و 17 ثانیه و میانگین ضخامت لایه‌ای سمان ایرانی 67/6 میکرون و نمونه خارجی 08/4 میکرون، بدون مشاهده اختلاف آماری معنی‌دار در هر دو مورد بود. استحکام فشاری سمان ایرانی، 67/5 مگاپاسکال و سمان خارجی، 5/8 مگاپاسکال بود که دارای اختلاف آماری معنی‌دار بودند (001/0p<). میزان حلالیت سمان ایرانی m/m 28/2% و میزان حلالیت سمان خارجی m/m 42/2% بود. نتایج به دست آمده در محدوده قابل قبول استاندارد ISO 3107 قرار داشت. میزان آرسنیک در هر دو سمان قابل مشاهده و تعیین نبود، ولی میزان سرب موجود در سمان ایرانی معادل حداکثر میزان مجاز استاندارد ASTMD 6052 بود.
نتیجه‌گیری: طبق نتایج این تحقیق امکان استفاده از هر یک از این سمان‌های موقت، در شرایط مختلف کلینکی تعریف شده براساس خواص فیزیکی آنها وجود دارد، ولی به منظور بررسی کاملتر سمان ایرانی، بررسی biocompatibility آن ضروری به نظر می‌رسد.


کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb