جستجو در مقالات منتشر شده


137 نتیجه برای کام

فرحناز نجاتی دانش، امید صوابی، محمد رضا آزاد،
دوره 18، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده

بیان مسأله: یکی از مشکلات ترمیم‏های ثابت متال- سرامیک، شکستن باند بین فلز و پرسلن می‎باشد. با تولید آلیاژهای دندانپزشکی در داخل کشور بررسی خصوصیات فیزیکی و کاری این مواد لازم به نظر می‎رسد.
هدف: با توجه به تولید آلیاژهای بیس‌متال در داخل کشور، مطالعه حاضر با هدف ارزیابی باندینگ آلیاژ مینالوکس (ساخت ایران) به پرسلن به عنوان یک آلیاژ فاقد بریلیوم و مقایسه آن با یک آلیاژ بیس‎متال خارجی رایج (سوپرکست) به عنوان یک آلیاژ دارای بریلیوم انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی و آزمایشگاهی، از دو آلیاژ مینالوکس و سوپرکست 10 نمونه به شکل میله استوانه‏ای به طول 50 و قطر 2 میلیمتر تهیه گردید. به دنبال آمـاده‎سازی، سطح میله‏ها دگاز و سپس پرسلن‌گذاری (به صورت دیسکی به ضخامت 2 و قطر 8 میلمتر) انجام شد؛ سپس نمونه‏ها به نحوی درون یک مولد ویژه قرار گرفتند و توسط گچ محصور شدند که با اعمال نیرو توسط دستگاه اینسترون، نیرو تنها بر دیسک پرسلنی وارد و موجب جدا شدن پرسلن از فلز گردد. نیروی شکست برای هر نمونه ثبت گردید. اطلاعات جمع‌آوری شده با استفاده از آزمون آماری t مورد تحلیل قرار گرفتند. سطح معنی‌داری 05/0P< در نظر گرفته شد.
یافته‏ها: میانگین نیروی لازم برای شکست پرسلن نمونه‌های آلیاژ سوپرکست 4/6 ± 58/71 و برای آلیاژ مینالوکس 48/5±34/67 کیلوگرم نیرو و مقاومت باند پرسلن با آلیاژ مینالوکس 27/4±54/52 مگاپاسکال و با آلیاژ سوپرکست 99/4±85/55 مگاپاسکال به دست آمد که این اختلاف از نظر آماری معنی‏دار بود (001/0P<).
نتیجه‏گیری: نتایج این مطالعه، نشان داد که آلیاژ سوپرکست که یک آلیاژ نیکل کروم حاوی بریلیوم می‎باشد، نسبت به آلیاژ مینالوکس که فاقد بریلیوم می‎باشد، باند محکم‏‎تری با پرسلن ایجاد می‏کند.


وجیه‎السادات مرتضوی، محمد حسین فتحی، امیر احمد عجمی،
دوره 18، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده

بیان مسأله: آلودگی سطح عاج به خون در حین ترمیم دندانها می‌تواند استحکام اتصال مواد چسبنده به عاج را تحت تأثیر قرار دهد. روشهای مختلف پاکسازی خون نیز ممکن است تأثیر آلودگی را از بین ببرد و استحکام اتصال را افزایش دهد. هدف: مطالعه حاضر با هدف ارزیابی تأثیر آلودگی خون بر استحکام باند برشی کامپوزیت و کامپومر به عاج با استفاده از ادهزیو
Promt L-Pop و مؤثر بودن اصلاح‌سازیهای مختلف سطح بر روی استحکام باند انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه آزمایشگاهی، سطح‌ عاج اکلوزالی 120 دندان مولر سالم انسان با سنبـاده grit600 سائیـده شد؛ نمونه‎ها به 5 گروه12 تایی (گروههای F1-F5) برای کامپومر و 5 گروه12تایی (گروههای Z1-Z5) برای‌ ‌کامپوزیت تقسیم شدند. پس از کاربرد ماده ادهزیو (3M -ESPE USA) Prompt L-Pop بر سطح عاجی تمام نمونه‎ها، سطح آماده شده، به جز در مورد گروههای F1 و Z1 (شاهد) به خون تازه انسانی آغشته شد؛ نمونه‌های گروههای F2 و Z2 تحت هیچ عملیاتی قرار نگرفتند. نمونه‌ها در گروههای F3 و Z3 با آب شسته شدند؛ در گروههای F4 و Z4 شستشو با آب انجام و از ادهزیو نیز استفاده شد؛ نمونه‌های گروههای F5 و Z5 با هیپوکلریت سدیم شسته شدند و برای آنها مجدداً از ادهزیو استفاده شد. با استفاده از قالبهای پلاستیکی، مواد ترمیمی کامپومر و کامپوزیت به ترتیب بر سطح عاجی آماده شده گروههای مختلف F و Z قرار داده و سخت شدند. پس از اعمال چرخه‎های حرارتی، استحکام اتصال، نوع شکست و مورفولوژی، فصل مشترک ماده ترمیمی و عاج مورد ارزیابی قرار گرفت. اطلاعات جمع‌آوری شده با استفاده از آزمونهای آماری تحلیل واریانس عاملی، تحلیل واریانس یک‌طرفه، دانکن، t-student و Chi-Square مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. 05/0P به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‏ها:
ماده ترمیمی کامپومر به طور معنی‌داری استحکام باند بالاتری در مقایسه با کامپوزیت نشان داد (001/0P<). در گروههای کامپومر به جز تفاوت بین دو گروه F4 و F5 تفاوت بین تمام گروهها به طور دوبه دو معنی‏دار بود. در گروههای کامپوزیتی به جزتفاوت بین دوگروه Z1 وZ4 و همچنین بین‌دوگروه Z2 و Z3 تفاوت بین بقیه‌گروهها، به طور دوبه‌دو معنی‏دار بود. فروانی نوع شکست در گروه کامپومر 8/44% ادهزیو و 2/52% mixed و در کامپوزیت 60% ادهزیو و 40% mixed بود.
نتیجه‏گیری: یافته‌های مطالعه حاضر نشان داد که استحکام اتصال به عاج در ماده ترمیمی کامپومر به طور کلی و بخصوص بعد از شستشوی سطح با آب به طور مشخص بیش از کامپوزیت است. آلودگی سطح با خون باعث کاهش مشخص استحکام باند در هر دو ماده می‌گردد. شستن‎خون ‌با آب ‎و استفاده مجدد ادهزیو، استحکام باند کامپوزیت را به حد گروه شاهد و در کامپومر به طور مشخص به بیش از آن می‌رساند. شستن خون با هیپوکلریت سدیم و استفاده مجدد ادهزیو، استحکام باند هر دو ماده را به طور مشخص به بیش از گروه شاهد افزایش می‌دهد.


حمید جلالی، فرزانه آقاجانی، فریدون شیرزادی،
دوره 18، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده

بیان مسأله: از مواد سرامیکی به طور وسیعی در دندانپزشکی استفاده می‌شود. این مواد از نظر زیبایی، بهترین جایگزین برای دندان طبیعی هستند. اشکال عمده این مواد، ماهیت شکننده آنها است؛ بنابراین برای تقویت پرسلن از روشهای مختلفی مانند زیرساختار فلزی، تقویت پرسلن با کوره‌های سرامیکی با استحکام بالا و همین طور مکانیسم‌های تقویت سطحی مانند گلیز، work hardening و تبادل یونی استفاده می‌شود.
هدف: مطالعه حاضر با هدف ارزیابی اثر پالیش بر استحکام flexural پرسلن فلدسپاتیک و مقایسه آن با اورگلیز و اتوگلیز انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، ماده مورد مصرف پرسلن فلدسپاتیک Colorlogic ساخت کارخانه سرامکو بود. تعداد 40 نمونه به ابعاد 3×6×25 میلیمتر طبق استاندارد ISO 6872 و ADA No.69 به شکل بار ساخته شد. نمونه‌ها به 4 گروه 10تایی تقسیم شدند. گروههای اتوگلیز و اورگلیز بر اساس دستور کارخانه و ‌گروه پالیش استاندارد با کاغذ سمباده‌ با gritهای مشابه طبق توصیه آکادمی دندانپزشکی زیبایی آمریکا آماده شد (P360، P400 و P1200) و درمرحله آخر این نمونه‌ها، با استفاده از کیت پالیش پرسلن ویتا (Vita Zahnfabrik Bad Sackingen) پالیش نهایی شدند؛ به طوری که یک سطح کاملاً براق و زنده روی پرسلن ایجاد شود. گروه پالیش کلینیک بر اساس آنچه در بعضی کلینیک‌های دندانپزشکی متداول است، آماده شد؛ سپس آزمون استحکام خمشی tree point bending انجام شد (Universal testing machine, Zwick1494, Germany). برای مقایسه گروهها از آنالیز واریانس یک‌طرفه و آزمون Post-hoc از نوع Scheffe با سطح معنی‌داری 05/0P استفاده شد.
یافته‌ها: آزمون ANOVA اختلاف آماری معنی‌داری را بین گروهها نشان داد (001/0P<). نتایج آزمون Post-hoc نشان داد که استحکام گروه اورگلیز و پالیش استاندارد به طور معنی‌داری بالاتر از دو گروه اتوگلیز و پالیش کلینیک بود (001/0P<). اما در مقایسه بین دو گروه اورگلیز و پالیش استاندارد،‌ اختلاف معنی‌داری حاصل نگردید. دو گروه اتوگلیز و پالیش کلینیک نیز اختلاف معنی‌داری نداشتند.
نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های این تحقیق می‌توان نتیجه‌گیری کرد که پالیش استاندارد می‌تواند استحکام خمشی پرسلن فلدسپاتیک را به اندازه اورگلیز بالا ببرد؛همچنین انجام یک پالیش نرم (استاندارد و بر اساس آنچه که در این مطالعه انجام شد) می‌تواند جایگزین مناسبی برای روش متداول اتوگلیز باشد.


تبسم هوشمند، علیرضا کشواد،
دوره 18، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده

بیان مسأله: fracture properties یک پیش‌نیاز اساسی برای ارزیابی خصوصیات یک ماده شکننده می‌باشد. مواد رزین کامپوزیتی کاربرد وسیعی در دندانپزشکی امروزی دارند و جزو مواد شکننده محسوب می‌شوند؛ یکی از مهمترین آزمونهای بررسی fracture properties آزمون (FT) fracture toughness می‌باشد که اطلاعات ارزشمندی در مورد خواص و ماهیت ماده در برابر شکست ارائه می‌دهد.
هدف: مطالعه حاضر با هدف اندازه‌گیری fracture toughness کامپوزیت ایده‌آل ماکو (تولید داخل) و مقایسه آن با نمونه‌های خارجی انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، نمونه‌های مواد رزین کامپوزیتی شامل: الف- Tetric Ceram (Ivoclar-Vivadent)، ب- Brilliant (Coltene/Whaledent)، ج- SpectrumTPH (Dentsply) و د- Ideal Macoo (Ideal- Macoo) در مولد مخصوص که یک ناچ به شکل V با زاویه 90 درجه در آن تعبیه شده بود، پک و با light curing به مدت 120 ثانیه پلیمریزه شدند (تعداد=15)؛ سپس نمونه‌ها در آب مقطر با دمای 37 درجه سانتیگراد به مدت 48 ساعت قرار گرفتند. آزمون نمونه‌ها در دستگاه Zwick Universal Testing Machine با اعمال نیرو از یک رولر سیلندری شکل روی ناچ تعبیه شده در نمونه‌ها انجام گرفت (mm/min5/0). از داده‌های به‌دست آمده میزان FT محاسبه شد (KIC و torque to fracture). برای تحلیل‌داده‌ها از آزمون آماری One-way ANOVA و آزمون Tukey HSD استفاده شد.
یافته‌ها: مقدار میانگین KIC و torque to fracture برای هر یک از مواد مورد آزمون به ترتیب زیر بود:
08/3 (الف± 42/0, 99/16 ±34/2 88/2 (ب ± 63/0, 04/16 ± 98/1
40/3 (ج± 53/0, 75/18 ±93/2 87/2 (د ± 46/0, 78/15 ± 57/2 N/mm±SD, MN/m3/2±SD
نتایج آنالیز آماری بیشترین میزان T و KIC را در گروه ج نشان داد که به طور معنی‌داری با گروههای ب و د تفاوت داشت (05/0P<). میانگین T و KIC مربوط به کامپوزیت‌های گروههای الف، ب و د از نظر آماری با هم تفاوت معنی‌داری را نشان ندادند (05/0P>).
نتیجه‌گیری: با ارزیابی fracture toughness مواد مورد مطالعه در این تحقیق، میزان FT مربوط به رزین کامپوزیت SpectrumTPH (Dentsply) به طور معنی‌داری بیشتر از کامپوزیت ایده‌آل ماکو تولید داخل بود. اما میانگین FT کامپوزیت ایده‌آل ماکو با سایر مواد خارجی مورد آزمون تفاوت معنی‌داری را نشان نداد که می‌توان آن را قابل قبول دانست.


اسماعیل یاسینی، محمد عطائی، مریم امینی،
دوره 18، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده

بیان مسأله: مقاومت سایشی نسبتاً ضعیف کامپوزیت‌های دندانی در نواحی تحت فشار اکلوزالی خلفی، استفاده وسیع ازاین ماده را در کلینیک محدود کرده است.
هدف:‌ مطالعه حاضر با هدف ارزیابی سایش سه جزئی کامپوزیت لوسیت انجام شد. در این کامپوزیت از یک فیلر جدید (لوسیت: (KAlSi2O6، استفاده و مقاومت سایشی این کامپوزیت با سایش کامپوزیت شیشه (glass) که دارای فیلر شیشه آلومینیوم-باریوم سیلیکات است، مقایسه گردید.
روش بررسی: در این مطالعه مداخله‌ای که در پژوهشگاه پلیمر ایران انجام شد، در هر گروه 5 نمونه جهت مطالعه قرار گرفت. شمش‌های تمام سرامیک بر پایه کریستال‌های لوسیت با نام تجاری (Ivoclar-Vivadent) IPS Empress®، توسط آسیاب گویچه‌ای خرد و از الک شماره 800 گذرانده شدند. فیلرهای سایلن زده شده شیشه و لوسیت با مونومربیس فنل گلایسیدیل متاکریلات BisGMA)) و تری اتیلن گلیکول دی متاکریلات (TEGDMA) به صورت دستی مخلوط و کامفورکوئینون و آمین به عنوان شروع‌کننده نوری اضافه شد. درجه تبدیل باندهای دوگانه (DC) کامپوزیت‌ها بعد از پلیمریزه نوری و حرارتی توسط طیف سنج مادون قرمز(FTIR) اندازه‌گیری شد. خمیرهای آماده شده کامپوزیت شیشه، لوسیت و همچنین کامپوزیت تجارتی تتریک سرام به طور جداگانه، در قالب شفاف پلکسی گلاس قرار گرفتند و نوری با شدت mw/cm2 700 به مدت 40 ثانیه، از هر طرف تابانده شد؛ سپس نمونه‌ها در کوره‌ای با دمای 120 درجه سانتیگراد به مدت 5 ساعت قرار گرفتند تا میزان DC به حداکثر مقدار ممکن برسد. آزمون سایش نمونه‌ها، درون ظرفی که توسط یک موتور با سرعت 50 دور در دقیقه می‌چرخید، صورت گرفت. این ظرف حاوی پودر پامیس با مش 150 بود و پودر پامیس به منزله جزء سوم که نمونه‌ها را می‌سایید، عمل کرد. میزان کاهش وزن نمونه‌ها توسط ترازو با دقت چهارصدم اعشار بعد از هر 50 ساعت اندازه‌گیری شد. بعد از اتمام سایش نمونه‌ها، از سطح سائیده شده تصاویر SEM گرفته شد. اطلاعات جمع‌آوری شده با استفاده از آزمونهای آماری ANOVA و Tukey HSD مورد تحلیل قرار گرفتند. 05/0P< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: بین میزان سایش نمونه‌های کامپوزیتی در سه گروه مختلف کامپوزیت تفاوت معنی‌داری وجود داشت؛ بیشترین و کمترین سایش به ترتیب در گروه کامپوزیت‌ شیشه (28%) و کامپوزیت لوسیت (19%) به وجود آمد. احتمالاً تفاوت در میزان سایش نمونه‌ها به نوع فیلر، تبلور (crystallinity) و سختی (hardness) فیلرها مرتبط است. سایش کامپوزیت تتریک سرام ازکامپوزیت لوسیت بیشتر و از کامپوزیت شیشه کمتر بود (22%).
نتیجه‌گیری: معرفی این فیلر جدید به عنوان جایگزینی برای فیلر شیشه، میزان سایش کامپوزیت را به طور چشمگیر کاهش داد و تحقیقات بیشتر روی خواص این کامپوزیت می‌تواند در جهت معرفی یک کامپوزیت با خواص‌مکانیکی بالا به سازندگان آن مثمرثمر باشد.


معصومه حسنی طباطبایی، منصوره میرزایی، محمد عطایی، فریبا متوسلیان،
دوره 18، شماره 4 - ( 11-1384 )
چکیده

زمینه و هدف: لامپ‌های هالوژنه از کاربردیترین دستگاه‌های تابش در دندانپزشکی می‌باشند. دستگاه‌های تابش جدید از‌جمله دیودهای منتشر کننده نور, اخیرأ به بازار عرضه شده‌ است. یکی از عوارض جانبی پلیمریزاسیون نوری، افزایش دما است که اگر از حد مشخصی بیشتر شود، تهدید و خطری برای سلامتی پالپ محسوب می‌شود. در این افزایش دما علاوه بر نوع دستگاه، نوع کامپوزیت مورد استفاده نیز ممکن است تأثیر داشته باشد. هدف از این مطالعه ارزیابی میزان افزایش دما در دو نوع کامپوزیت دندانی، پلیمریزه شده با دو نوع دستگاه تابشی با روشهای مختلف تابش بود.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی دو نوع کامپوزیت هیبرید (Tetric Ceram) ونانوفیلد (Filteke Supreme) با رنگ A2 و دو دستگاه تابشی هالوژنه، Coltolux 50 با توان تابشی mW/cm2350 وOptilux 501 با توان تابشی mW/cm21030-100 و یک دستگاه تابشی دیود Ultralume-2 با شدت تابشی mW/cm2620 استفاده شد. Optilux 501با دو نوع روش تابشی استاندارد وRamp مورد استفاده قرار گرفت. 5 نمونه از هر کامپوزیت در قالبی با ابعاد مشخص قرار داده شد و تحت تابش با دستگاه‌های تابشی مختلف قرار گرفتند. میزان تغییرات دمایی، توسط ترموکوپل نوع K اندازه‌گیری شد. داده‌های به دست آمده توسط تحلیل واریانس یک طرفه و دو طرفه وآزمون مقایسه چندگانه توکی مورد بررسی آماری قرار گرفتند. 05/0P< به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: نوع دستگاه و روش تابش نور در کامپوزیت تتریک سرام از نظر افزایش دمای کلی و ناشی از تابش تفاوتهای معنی داری داشت (بیشترین مقدار دردستگاه هالوژنه با توان بالا با روش تابشی استاندارد ودستگاه LED و کمترین مقدار در دستگاه هالوژنه با توان پایین)؛ ولی افزایش دمای ناشی از واکنش، اختلاف معنی داری نشان نداد. در کامپوزیت سوپریم نیز افزایش دمای کلی و ناشی از تابش مانند کامپوزیت تتریک سرام بود؛ ولی در افزایش دمای ناشی از واکنش، تنها بین دستگاه هالوژنه توان بالای Ramp و دستگاه هالوژنه توان پایین اختلاف معنی دار به دست آمد. نوع کامپوزیت در حداکثر افزایش دمای کلی، ناشی از تابش و ناشی از واکنش تأثیر معنی داری داشت و کامپوزیت تتریک سرام مقادیر بیشتری نسبت به سوپریم نشان داد. در مورد زمان رسیدن به حداکثر دمای ناشی از واکنش بین دستگاه‌ها و روشهای مختلف تابش در هر دو نوع کامپوزیت تتریک سرام و سوپریم تفاوتهای معنی داری به دست آمد (در دستگاه هالوژنه با توان بالا با روش استاندارد، کمترین زمان و در دستگاه هالوژنه توان بالا با روش Ramp، بیشترین زمان بود). نوع کامپوزیت نیز در زمان رسیدن به حداکثر دمای ناشی از واکنش تأثیر معنی داری داشت و در کامپوزیت سوپریم بیشتر از تتریک سرام بود.
نتیجه‌گیری: بر طبق یافته‌های مطالعه حاضر، دستگاه تابشی هالوژنه با توان بالا و دیود منتشر کننده نور آبی در طی پلیمریزاسیون کامپوزیت‌های دندانی حرارت قابل ملاحظه‌ای ایجاد می‌کنند که احتمال دارد به پالپ دندان صدمه برسانند.


فرزین هروی، رویا ناصح،
دوره 18، شماره 4 - ( 11-1384 )
چکیده

زمینه و هدف: recycling براکت‌ها به دلیل کاهش قابل توجه هزینه دستگاه‌های ثابت ارتودنسی، از دیرباز مورد توجه متخصصان ارتودونسی بوده است. با این وجود اگر باند این براکت‌ها در طی درمان مستعد شکست شود، این مزیت اولیه از بین می‌رود؛ بنابراین داشتن اطلاعات کافی در این زمینه ضروری به نظر می‌رسد. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی تأثیر روش recycling شیمیایی بر روی استحکام برشی پیوند براکت‌های فلزی ارتودنسی و تعیین الگوی شکست این براکت‌ها انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، 60 دندان پره‌مولر اول تازه کشیده شده فک بالا، بااستفاده از کامپوزیت No-Mix مورد مطالعه قرار گرفتند؛ به نحوی که در دو مرحله استحکام برشی پیوند براکت‌های recycled و بررسی الگوی شکست آنها اندازه‌گیری و با براکت‌های نو مقایسه شد مقادیر به دست آمده با استفاده از آزمون ANOVA و Duncan مقایسه و محل شکست پیوند با استفاده از آزمون Chi-Square Pearson مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. 05/0P< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: میانگین استحکام پیوند گروه براکت نو، 00/12 مگاپاسکال، براکت recycled، 94/9 مگاپاسکال و براکت‌هایی که دوبار recycle شده بودند، 00/10 مگاپاسکال بود. ارزیابی شاخص Adhesive Remnant Index (ARI) نشان داد که در براکت‌های نو، اغلب کامپوزیت بر روی براکت و در گروه recycled بیشتر بر روی سطح دندان قرار داشت. پس از دفعه اول recycling، کاهش معنی‌داری (حدود 18%) در استحکام پیوند براکت‌های فلزی دیده شد؛ ولی recycling بار دوم تأثیری در میزان استحکام پیوند براکت‌ها نداشت. میزان کامپوزیت باقیمانده بر روی سطح دندان بعد از جدا نمودن براکت‌های recycled، به طور معنی‌داری، بیشتر از براکت‌های نو بود که نشانه‌ صرف زمان بیشتر برای تمیز نمودن بعد از debonding این براکت‌ها بود.
نتیجه‌گیری: باتوجه به نتایج مطالعه حاضر، قبل از اقدام به استفاده از براکت‌های r‏ecycled ، جنبه‌های متفاوت مزایا ومعایب آن باید درنظر گرفته شود.


فرشته شفیعی، مهران معتمدی، ساغر ضرغام،
دوره 18، شماره 4 - ( 11-1384 )
چکیده

زمینه وهدف: با وجود ارائه ادهزیوهای self-etch و ساده شدن مراحل باندینگ و کاربرد همزمان آنها بر روی مینا و عاج در یک حفره، باند به مینای این ادهزیوها در مقایسه با روش معمول اچینگ مینا هنوز مورد سؤال است. تحقیق حاضر با هدف مقایسه‌ استحکام برشی باند سه سیستم self-etch adhesive با سه pH مختلف بر روی مینای دندان گاو در شرایط خشک و مرطوب انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، تعداد 77 دندان قدامی سالم فک پائین گاو انتخاب شد و در قالبهای آکریلی ثابت گردید؛ سپس توسط صفحه پالیش 600 grit یک سطح صاف مینایی آماده شد. دندانها به 7 گروه 11 تایی به ترتیب زیر تقسیم شدند: در گروه 1 و 2 از سیستم Prompt L-Pop (PLP) به ترتیب در شرایط خشک و مرطوب، در گروه 3 و4 از سیستم Clearfil SE Bond (CSEB) در شرایط خشک و مرطوب، در گروه 5 و6 از سیستم iBond (iB) در شرایط خشک و مرطوب، در گروه 7 نیز به عنوان کنترل از Margin Bond استفاده شد. شرایط خشک با کمک پوار هوا به مدت 10 ثانیه فراهم گشته و در شرایط مرطوب آب اضافی بر سطح دندانها فقط توسط پنبه برداشته شد. با استفاده از قالب تفلونی به ارتفاع 4 و قطر 2 میلیمتر استوانه‌ای کامپوزیتی بر سطح باند تهیه شد؛ پس از 24 ساعت نگهداری در آب با دمای اطاق، نمونه‌ها تحت سیکل حرارتی قرار گرفتند؛ سپس نمونه‌ها در دستگاه Instron تحت نیروی برشی با سرعت mm/min 1 قرار گرفته و مقادیر استحکام برشی باند بر حسب MPa محاسبه شد. اطلاعات جمع‌آوری شده با استفاده از آزمون آماری ANOVA و Scheffe مورد تحلیل قرار گرفته و نحوه شکست با استفاده از استریومیکروسکوپ بررسی گردید. 05/0P< به عنوان سطح معنی‌دار آماری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: استحکام باند گروه CSEB در شرایط خشک (MPa 8/4 ± 5/21) به طور معنی داری از دو گروه PLP و iB بیشتر بود (001/0P<). استحکام باند دو گروه iB (MPa 3±49/9) و PLP (MPa 2/2±60/9) در شرایط خشک به طور معنی داری از گروه CSEB و کنترل (MPa 1/5±99/20) کمتر بود (001/0P<). تفاوت آماری معنی داری از لحاظ استحکام باند بین دو گروه PLP و iB در شرایط خشک مشاهده نشد (0/1P=). استحکام باند گروه CSEB در شرایط مرطوب (MPa 3±8/21) به طور معنی داری از PLP و iB بیشتر بود (001/0P<). استحکام باند دو گروه iB (MPa 3±83/10) و PLP (MPa 4±6/10) در شرایط مرطوب به طور معنی داری از گروه CSEB و کنترل کمتر بود (0/0P=). تفاوت آماری معنی داری از لحاظ استحکام باند بین دو گروه PLP و iB در شرایط مرطوب مشاهده نشد (99/0P=). در هیچ‌ یک از 3 سیستم self-etch مورد بررسی میانگین استحکام باند در شرایط خشک و مرطوب تفاوت آماری معنی داری نشان نداد (P به ترتیب 53/0PLP:، 84/0CSEB: و 34/0iB:). شکست در دو گروه PLP و دو گروه iB اغلب به صورت adhesive و در دو گروه CSEB بیشتر به صورت mixed (شکست adhesive به همراه cohesive در کامپوزیت) مشاهده شد.
نتیجه‎گیری: بر اساس نتایج این تحقیق باندینگ CSEB بر روی مینا استحکام باند مناسبی داشت ؛ در حالی که دو سیستم iB و PLP بر روی مینای تراش خورده، باند کمتری داشتند. 3 سیستم چسبنده self-etch حساسیت تکنیکی به رطوبت اولیه مینا نشان ندادند.


حبیب حاجی‌میرآقا، سعید نوکار، زیارتعلی نعمتی، آزاده خاجوی،
دوره 19، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: مرحله سمان کردن یکی از مهمترین مراحل، در تکنیک تهیه ترمیمهای پرسلنی محسوب می‌شود؛ ولی اطلاعات محدودی در ارتباط با میزان استحکام باند سیستمهای رایج سرامیکی- به خصوص سرامیک‌های IPS-Empress2، در دسترس می‌باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان استحکام باند برشی میان سرامیک‌هایIPS-Empress2 و سه نوع سمان رزینی Dual-Cure و مقایسه آنها با یکدیگر انجام شد.
روش بررسی: در این بررسی تجربی آزمایشگاهی،30 جفت بلوک سرامیکی از نوعIPS-Empress2 به شکل دیسک و به ضخامت 5/2 میلیمتر و قطرهای 8 و 10 میلیمتر آماده شدند. پس از سندبلاستینگ و پاکسازی اولتراسونیک، سطح کلیه نمونه‌ها توسط اسید هیدروفلوریک 9% به مدت 60 ثانیه اچ شد؛ سپس در سه گروه 10 تایی، توسط سه سیستم رزینی باندینگ سرامیک‌ها، شامل Panavia F2 ، Variolink II و Rely X ARC دو به دو به یکدیگر باند شدند. پس از نگهداری کلیه نمونه‌ها در محیط آبی، با حرارت 137 درجه سانتیگراد به مدت 24 ساعت، عمل ترموسایکلینگ به تعداد 500 سیکل، بین درجه حرارتهای 5 و 55 درجه سانتیگراد، به مدت یک دقیقه در هر محیط، صورت گرفت. استحکام باند برشی برحسب مگاپاسکال، با کمک دستگاه Instron با سرعت 5/0mm/min اندازه‌گیری شد. اطلاعات موجود با استفاده از آزمون آماری One Way ANOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. مقایسه دو به دو گروه‌ها به روش Tukey HSD انجام شد. در انتها نوع شکست با کمک میکروسکوپ الکترونی (SEM) ارزیابی گردید. 05/0P< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: اختلاف آماری معنی‌داری بین استحکام باند برشی انواع سمانها یافت شد (05/0P<). سمانVariolink II دارای بیشترین میزان استحکام باند با مواد سرامیکیIPS-Empress2 بود؛ همچنین ترکیبی از انواع شکستها مشاهده گردید.
نتیجه‌گیری: براساس نتایج مطالعه حاضر، سمانVariolink II با بیشترین درصد وقوع شکست cohesive، دارای بیشترین استحکام باند با سرامیک‌هایIPS-Empress2 بود.


فرشته شفیعی، مهران مرتضوی، مهتاب معمارپور،
دوره 19، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

زمینه و هدف:یکی از مشکلات رایج در ترمیم‌های کامپوزیتی، ریزنشت از لبه‌های ترمیم می‎باشد. استفاده از سیستم‎های چسبنده که باند مطلوب با دندان برقرار می‎کنند، می‎تواند در کاهش ریزنشت مؤثر باشد. تحقیق حاضر با هدف مقایسه چهار سیستم چسبنده عاجی در کاهش میزان ریزنشت ترمیم‎های کامپوزیت رزین در دندانهای شیری و دائمی انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، حفرات کلاس V در 80 دندان کانین شیری و 80 دندان پره‌مولر دائمی کشیده شده سالم انسان، به گونه‎ای که حاشیه اکلوزالی حفرات در مینا و لبه لثه‎ای آنها در حدود 1 میلیمتر پایینتر از CEJ قرار داشته باشد، تعبیه گردید. دندانها به دو بخش دائمی و شیری که هر کدام شامل 4 گروه 20 تایی ‎بودند، تقسیم شدند. حفرات در چهار گروه دندانهای دائمی توسط چهار سیستم چسبنده شامل،Scotchbond Multipurpose ، Single Bond، Clearfil SE Bond و Prompt L-Pop و با کامپوزیت رزین‎های مربوطه ترمیم گردیدند. همین روند در 4 گروه دندان شیری انجام گرفت. پس ازپرداخت ترمیم‌ها و انجام ترموسیکل، نمونه‌ها در محلول فوشین 5/0% به مدت 24 ساعت نگهداری شدند. بعد از آن در جهت باکولینگوالی برش داده شده و برای بررسی نفوذ رنگ در زیر استریومیکروسکوپ قرار گرفتند. جهت مقایسه ریزنشت بین گروه‌ها از آزمون کروسکال والیس و آزمون تکمیلی Dunn استفاده گردید و 05/0>P به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‎ها: بررسی بر روی چهار سیستم چسبنده در دندانهای دائمی در مارجین اینسیزالی و لثه‌‌ای و در مارجین اینسیزالی دندانهای شیری اختلاف معنی ‌داری نشان داد (به ترتیب 000/0P=، 002/0P=، 000/0P=). با مقایسه عملکرد هر یک از سیستم‌های آزمایشی به طور جداگانه بین دندانهای دائمی با شیری و در دو مارجین اینسیزالی و لثه‌ای تفاوت قابل ملاحظه‌‌ای مشاهده نشد. تنها PLP اختلاف آماری واضحی را در ریزنشت مارجین لثه‌ای نشان داد (009/0P=). به طوری که کاربرد PLP در دندانهای شیری نسبت به دائمی، سیل سرویکالی بهتری را نشان داد. CSEB نتایج قابل قبولی را در کاهش ریزنشت حاشیه سرویکالی و اینسیزالی دندانهای شیری به همراه داشت.
بحث و نتیجه‌گیری: عملکرد سیستم‌های SBMP، SB و CSEB در دندانهای شیری و دائمی، می‌تواند با نتایج قابل قبول کلینیکی همراه باشد و تنها PLP (به استثنای مارجین لثه‌ای شیری) در کاهش ریزنشت، عملکرد ضعیفی را نشان می‎دهد. با توجه به اهمیت سهولت و کوتاهی مراحل کلینیکی در کودکان و نیز نتایج مطلوب CSEB در دو حاشیه مینایی و عاجی دندانهای شیری، به نظر می‎رسد که می‎توان از این سیستم در کاهش ریزنشت ترمیم‎های کامپوزیت رزین بهره گرفت


مریم قوام، محمد عطائی، فرنوش فلاح زاده،
دوره 19، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: عرفی کامپوزیت‌های packable در سالهای اخیر، امکان ترمیم دندانهای خلفی با این مواد را فراهم آورده است. هرچند کاهش انقباض پلیمریزاسیون و نزدیکی ضریب انبساط حرارتی آنها به دندان، استرس وارده به ساختمان دندان را کاهش می‌دهد؛ اما ویسکوزیتۀ بالا، ممکن است سبب تطابق کمتر شود؛ بنابراین به طور واضح نمی‌دانیم که آیا این مواد می‌توانند سبب استحکام ساختمان دندان شوند یا خیر؟ هدف از مطالعه حاضر ارزیابی مقاومت به شکست دندانهایی است که به روشهای مختلف جایگزینی و curing، با کامپوزیت packable یا هیبرید ترمیم شده‌اند.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی- مداخله‌ای 75 دندان پره‌مولر سالم به صورت تصادفی به 5 گروه 15 تائی تقسیم شدند.گروه اول به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد و بر روی بقیۀ دندانها ابتدا حفرات مزیواکلوزودیستال مشابه یکدیگر تراش داده شد. در گروه دوم، دندانها با کامپوزیت اسپکتروم (هیبرید) به روش incremental و با شدت نوری 2mw/cm500 پر شدند. در گروه سوم، از کامپوزیت (packable) Surefil ، با روش incremental و شدت نوری mw/cm500 استفاده شد. دندانهای گروه چهارم و پنجم با کامپوزیت Surefil و روش bulk پر شدند. با این تفاوت که در گروه چهارم شدت نوری 2mw/cm500 و در گروه پنجم روش
ramp (2mw/cm900-100) به کار رفت. بعد از ترموسایکل، نیروی مقاومت به شکست توسط Universal Testing Machine ارزیابی شد. برای تعیین درجۀ تبدیل مونومر به پلیمر (DC یا Degree of Conversion) در عمیق‌ترین ناحیه از روش FTIR (Fourier Transformation Infrared) استفاده شد که روش کار در گروه‌های مورد آزمایش (A-D) مشابه با گروه‌های آزمایش مقاومت به شکست (2-5) بود. از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و Tukey HSD برای بررسی نتایج استفاده و 05/0P< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: مقاومت به شکست در گروه کنترل به صورت معنی داری بیش از سایر گروه‌ها بود؛ ولی در بین گروه‌های ترمیم شده تفاوتی از لحاظ آماری وجود نداشت. DC برای کامپوزیت اسپکتروم به طور قابل توجهی بیشتر از Surefil بود. روش bulk و شدت نوری 2mw/cm500 سبب کاهش DC گردید. DC در روش bulk و شدت نوری بالا به روش ramp با روش incremental و شدت نوری 2mw/cm500 تفاوت معنی داری نداشت.
نتیجه‌گیری: روش جایگزینی، شدت و نحوه تابش و نوع کامپوزیت بر مقاومت دندانها به شکست، اثری نداشت. استفاده از کامپوزیت packable به روش bulk و با شدت نور 2mw/cm 500 یا کمتر در حفرات به عمق 4 میلیمتر و یا بیشتر به دلیل عدم حصولDC مناسب توصیه نمی‌شود.


شاهین کسرایی، محمد عطایی، خسرو مانی کاشانی، امیر قاسمی،
دوره 19، شماره 2 - ( 2-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: به دست آوردن چسبندگی مواد ترمیمی با عاج دندان به عنوان یک بستر مرطوب و دینامیک یکی از موضوعات مهم دندانپزشکی ترمیمی به خصوص دندانپزشکی محافظه‎کارانه است. چسبندگی اغلب سیستمهای باندینگ عاجی کنونی براساس تشکیل لایه هیبرید و ایجاد گیر میکرومکانیکال است. یافته‎های جدید در ارتباط با مکانیسم چسبندگی به عاج بیانگر افزایش پایداری باند در صورت برداشت کلاژن از سطح عاج دمینرالیزه می‎باشند. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر برداشت کلاژن بر روی استحکام باند چهار سیستم باند عاجی یک جزیی با توجه به تفاوتهای ساختاری آنها انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه به روش تجربی و با تکنیک مشاهده‌ای بر روی56 دندان پره‌مولر سالم انسان انجام گرفت. در سطوح باکال و لینگوال دندانها، سطح صافی از عاج ایجاد شد. نمونه‎ها به هشت گروه 14 تایی تقسیم شدند به نحوی که در هر گروه،7 سطح باکالی از 7 دندان و 7 سطح لینگوالی از 7 دندان پره‌مولر دیگر قرار گرفت. سطح عاج توسط اسید فسفریک 37% به مدت 15 ثانیه اچ و سپس شستشو داده شد. در چهار گروه به عنوان کنترل، سیستمهای باند یک جزیی(3M) Single Bond ،(Dentsply) Prime & Bond NT ،(Vivadent) Excite و (Bisco)One Step با تکنیک باند مرطوب به کار برده شد. سپس یک استوانه از کامپوزیت (3M)Z100 به قطر 3 میلیمتر و ارتفاع 2 میلیمتر به دندان باند گردید. در چهار گروه دیگر پس از دمینرالیزاسیون عاج با اسید، از هیپوکلریت سدیم 25/5% جهت برداشت مواد آلی سطح عاج به مدت یک دقیقه استفاده شد. پس از آن سیستمهای ذکر شده با روش باند مرطوب جهت باند استوانه کامپوزیتی به کار رفت. پس از یک هفته نگهداری در آب مقطر با دمای اتاق (24 درجه سانتیگراد) نمونه‎ها تحت 3000 سیکل حرارتی در حمام آب بین 5-55 درجه سانتیگراد قرار گرفتند. استحکام باند برشی نمونه‎ها به وسیله دستگاه تست مکانیکی اینسترون و توسط یک تیغه به فرم چیزل و با سرعت 5/0 میلیمتر در دقیقه اندازه‎گیری شد. داده‌ها به وسیله آزمونهایTwo Way ANOVA و Tukey HSD مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند و 05/0p< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‎ها: میانگین و انحراف معیار استحکام باند برشی به عاج (بر حسب Mpa) تمامی گروه‌ها به ترتیب زیر بود:
83/1 60/19One Step= 01/2 72/19One Step +H=
93/3 44/21Single Bond= 85/2 26/18Single Bond +H=
02/5 51/26= Prime & bond NT 70/5 98/26 Prime & bond NT+H=
85/3 78/29 Excite = 94/8 07/19Excite+H =
تجزیه و تحلیل داده‌‌ها نشان داد که استفاده از هیپوکلریت سدیم 25/5% به مدت 1 دقیقه در سطح عاج دمینرالیزه استحکام باند برشی سیستمهای Excite و Single Bond را به طور قابل ملاحظه‌ای کم نمود (05/0P<). استحکام باند برشی سیستمهای One Step وPrime & Bond NT با این روش افزایش یافت؛ ولی این اختلاف از نظر آماری معنی دار نبود (05/0P>).
نتیجه‌گیری: براساس یافته‌های مطالعه حاضر، برداشت کلاژن سطح عاج دمینرالیزه با هیپوکلریت سدیم موجب کاهش معنی‌دار استحکام باند برشی سیستمهای با پایه آب/الکل می‌گردد؛ در حالی ‌که استحکام باند سیستمهای استونی تغییر نمی‌نماید، بنابراین بسته به نوع سیستم باندینگ و حلال آن، این روش، استحکام باند متفاوتی را ایجاد می‌نماید.


حسن درریز، بانو ایلخان،
دوره 19، شماره 3 - ( 3-1385 )
چکیده

زمینه و هدف:  امروزه پلیمرها جایگاه بسیار ویژه‌ای را در تمامی رشته‌های دندانپزشکی دارا می‌باشند. با بهبود خواص فیزیکی و مکانیکی رزین‌ها و پیشرفتهای زیادی که در زمینه بهبود باند شیمیایی رزین به فلز صورت گرفته، رزین‌های لابراتواری نسل دوم، در شرایط کلینیکی خاص به عنوان ماده ترمیم انتخابی، مطرح هستند. برای بهره‌مندی از مزایای سیستم فلز- رزین باید این پیوند استحکام قابل قبولی در کلینیک داشته باشد، در غیر این صورت ترمیم مقاومتی در دهان نخواهد داشت. مطالعه حاضر با هدف مقایسه استحکام پیوند ماده سرومر تارجیس با دو آلیاژ noble (نقره، پالادیوم، طلا) و پایه (نیکل، کروم، بریلیوم) و نیز بررسی نقش شوک حرارتی بر روی پیوند تارجیس با آلیاژها، به صورت in vitro انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، برای تهیه نمونه‌های یکسان به کمک مولد فلزی نمونه‌های مومی آماده شد و عملیات سیلندرگذاری و ریختگی با آلیاژها انجام گرفت. از هر آلیاژ 10 نمونه تهیه شد و اتصال تارجیس به نمونه‌های فلزی توسط عامل باندینگ targis link که اسید بهینه ‌شده اسید فسفریک است، طبق توصیه کارخانه انجام گرفت. کل نمونه‌ها 24 ساعت در آب C37 نگهداری شدند و نیمی از نمونه‌های هر آلیاژ تحت 1000 سیکل حرارتی در دو دمای 5 و 55 درجه سانتیگراد قرار گرفتند. روش آزمایش برای بررسی استحکام باند، تست برشی پلانار بود. نمونه‌ها توسط دستگاه Instron با سرعت mm 5/0 در دقیقه تحت نیرو قرار گرفتند. سپس نیروی برشی از تقسیم نیرو بر سطح مقطع محاسبه گردید. برای مقایسه میانگین قدرت باند بین چهار گروه از آنالیز واریانس دوطرفه و برای مقایسه میانگین دو آلیاژ از آزمون t استفاده شد. برای تعیین چگونگی تداخل اثر ترموسایکلینگ و نوع آلیاژ بر قدرت باند، آزمون من‌ویتنی به کار برده و 05/0p< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: دو گروه آلیاژ (نجیب و پایه) بدون در نظر گرفتن شوک، اختلاف معنی‌دار آماری با یکدیگر نداشتند (136/0=P)، ولی در دو گروه شوک حرارتی اختلاف معنی‌دار بود (000/0P=). نوع آلیاژ و عامل شوک حرارتی دارای اثر متقابل (interaction) بودند، به عبارت دیگر ترکیب آلیاژ و شوک دارای اختلاف معنی‌دار بود (003/0=P). در آلیاژ نجیب اختلاف میانگین قدرت باند قبل و بعد از ترموسایکلینگ از نظر آماری معنی‌دار بود (009/0=P)، ولی در آلیاژ پایه اختلاف میانگین قدرت باند قبل و بعد از ترموسایکلینگ معنی‌دار نبود (29/0=P). بیشترین استحکام (09/19 مگاپاسکال) مربوط به گروه Degubond-4 قبل از ترموسایکلینگ یا شوک حرارتی بود. کمترین استحکام (21/8 مگاپاسکال) مربوط به گروه Degubond-4 بعد از شوک حرارتی بود.
نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که ترموسایکلینگ بسته به نوع آلیاژ، اثر مشخصی در کاهش قدرت باند دارد. در آلیاژ نجیب پس از ترموسایکلینگ قدرت باند کاهش قابل توجهی داشت که با توجه به یکسان‌ بودن نوع رزین و روش آماده‌سازی سطح آلیاژها، این امر مربوط به خواص حرارتی و ترکیبات متفاوت دو آلیاژ از نظر توانایی تولید اکسیدهای شرکت‌کننده در باند می‌باشد
.


وحید سلطان کریمی، سید مسعود   بیان زاده،
دوره 19، شماره 3 - ( 3-1385 )
چکیده

 زمینه و هدف: سمان موقت ایرانی Tem Band ساخت شرکت گلچای، به عنوان جایگزین مناسبی برای سمان‌های موقت خارجی، بدون گذراندن آزمایشهای کیفیت در یک مرکز دانشگاهی به بازار معرفی گردیده است که لازم است تحقیقات بیشتری در خصوص این سمان انجام شود. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی زمان سخت شدن (setting time)، ضخامت لایه‌ای (film thickness)، استحکام فشاری (compressive strength)، میزان حلالیت (solubility) و میزان آرسنیک سمان موقت ایرانی Temp Band ساخت شرکت گلچای و سمان موقت خارجی Temp Bond ساخت کارخانه Kerr و مقایسه آن دو با استاندارد انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، از هر سمان 12 نمونه تهیه گردید و آزمایشهای تعیین زمان سخت شدن، ضخامت لایه‌ای، استحکام فشاری، میزان حلالیت بر طبق استانداردISO 3107 و همچنین میزان آرسنیک براساس استاندارد ASTMD 6052، بر روی سمان‌ها انجام گرفت و میانگین آنها محاسبه شد. داده‌ها با استفاده از آزمون t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و 05/0p< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: میانگین زمان سخت شدن سمان ایرانی، 5 دقیقه و47 ثانیه و نمونه خارجی، 4 دقیقه و 17 ثانیه و میانگین ضخامت لایه‌ای سمان ایرانی 67/6 میکرون و نمونه خارجی 08/4 میکرون، بدون مشاهده اختلاف آماری معنی‌دار در هر دو مورد بود. استحکام فشاری سمان ایرانی، 67/5 مگاپاسکال و سمان خارجی، 5/8 مگاپاسکال بود که دارای اختلاف آماری معنی‌دار بودند (001/0p<). میزان حلالیت سمان ایرانی m/m 28/2% و میزان حلالیت سمان خارجی m/m 42/2% بود. نتایج به دست آمده در محدوده قابل قبول استاندارد ISO 3107 قرار داشت. میزان آرسنیک در هر دو سمان قابل مشاهده و تعیین نبود، ولی میزان سرب موجود در سمان ایرانی معادل حداکثر میزان مجاز استاندارد ASTMD 6052 بود.
نتیجه‌گیری: طبق نتایج این تحقیق امکان استفاده از هر یک از این سمان‌های موقت، در شرایط مختلف کلینکی تعریف شده براساس خواص فیزیکی آنها وجود دارد، ولی به منظور بررسی کاملتر سمان ایرانی، بررسی biocompatibility آن ضروری به نظر می‌رسد.


همایون علاقه‌مند، هنگامه صفرچراتی، فرامرز قاسم‌زاده آذر،
دوره 19، شماره 3 - ( 3-1385 )
چکیده

 زمینه و هدف: یکی از فاکتورهای بسیار مهم و حیاتی در به دست آوردن خواص فیزیکی و کارآیی کلینیکی مواد ترمیمی ‌هم‌رنگ دندان، پلیمریزاسیون کافی می‌باشد. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی میزان سایش کامپوزیت‌های سخت شده توسط دستگاه لایت کیور LED (Light Emitting Diodes) و مقایسه آن با سیستمهای لایت کیور هالوژن انجام شد.
روش بررسی:در این مطالعه آزمایشگاهی،20 نمونه کامپوزیت لایت کیور Tetric Ceram رنگ A3 به ضخامت 2 میلیمتر و طول و عرض 10 میلیمتر در مولد برنجی، با زمان تابش نور به مدت 40 ثانیه و با فاصله یک میلیمتر از سطح تهیه شد. 10 نمونه توسط دستگاه LED (دیودهای تابنده نور) و 10 نمونه توسط دستگاه هالوژن پلیمریزه شدند. جهت انجام عمل سایش دستگاه سایش با قابلیت اعمال بار ساخته شد. پس از قرارگیری به مدت 10 روز در آب مقطر، نمونه‌ها در دستگاه سایش به ترتیب در دورهای سایشی 5000، 10000، 20000، 40000، 80000 و 120000 سیکل تحت نیروی 2 کیلوگرم و با ساینده‌ای از جنس کروم کبالت با قطر12/1 میلیمتر سائیده شد و قبل و بعد از پایان هر دور سایشی توسط ترازوی الکترونیکی با دقت 4-10 وزن شدند. آزمونهای t وpaired samples t برای بررسی نتایج مورد استفاده قرار گرفت.
یافته‌ها: میانگین وزن نمونه‌ها در هر دو گروه پس از انواع دورهای سایشی با قبل از سایش تفاوت آماری معنی‌داری را نشان داد (05/0P<). در گروه هالوژن دورهای سایشی 5000 و 10000 با دورهای سایشی 40000، 80000 و 120000 اختلاف معنی‌داری داشتند. در گروه LED دور سایشی 5000 با 20000 و دور سایشی 20000 با 120000 اختلاف معنی‌داری را نشان داد. میزان سایش در کامپوزیت‌های سخت شده توسط نور هالوژن با LED اختلاف معنی‌داری نداشت (05/0P>).
نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که دستگاه‌های LED و هالوژن از نظر مقاومت به سایش ترمیم کامپوزیتی اختلاف معنی‌داری با یکدیگر نشان نمی‌دهند.


عباس منزوی، سیمیندخت زرّاتی، طاهره جعفرزاده ، محمدحسین   امینی،
دوره 19، شماره 3 - ( 3-1385 )
چکیده

 زمینه و هدف: استفاده از رستوریشن‌های موقت، یکی از فازهای مهم درمانی در بیماران نیازمند پروتز ثابت می‌باشد. موادی که جهت ساخت این گونه رستوریشن‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند، باید دارای خصوصیات فیزیکی مطلوبی باشند. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی برخی خواص فیزیکی رزین‌های Tempron، Trim، Duralay (آریادنت) و Acropars TRII از نظر استحکام خمشی (TS)، زمان سخت شدن (ST)، میزان انقباض در هنگام پلیمریزیشن (PS) و تغییرات دما در حین پلیمریزیشن (TR) انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی از چهار آزمون استفاده گردید. در آزمون بررسی TS، از هر گروه از رزین‌ها، 5 نمونه هم اندازه مکعب مستطیل شکل تهیه شد. نمونه‌های مذکور در دستگاه اینسترون تحت اِعمال نیرو قرار گرفتند. پس از اِعمال نیرو توسط دستگاه اینتسترون بر نمونه‌های مزبور و وقوع شکستگی در آنها، میزان TS محاسبه گردید. در آزمون بررسی ST (در هر گروه 5 نمونه)، توسط دستگاه Gilmore needle، میزان ST محاسبه گردید. در آزمون بررسی PS، از هر گروه از رزین‌ها، 11 نمونه استوانه‌ای شکل تهیه و در مدت 24 ساعت میزان انقباض ناشی از پلیمریزیشن توسط میکرومتر دیجیتالی محاسبه شد. در آزمون بررسی افزایش دمای ناشی از پلیمریزیشن TR، پس از مخلوط نمودن پودر و مایع رزین (در هر گروه 8 نمونه)، توسط ترمومتر دیجیتالی به فاصله هر 10 ثانیه و به مدت 15 دقیقه، افزایش دما ثبت گردید. از آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون Tukey HSD جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها استفاده و 05/0p به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: در آزمون بررسی TS، نمونه‌های رزین Trim صرفاً خم شده و دچار یک دفورمیشن پلاستیک شدند، ولی شکستگی در آنها ایجاد نگردید. در این آزمون، دو گروه Tempron و Duralay (آریادنت) اختلاف آماری معنی‌داری نداشتند (5/0P=)، ولی Acropars TRII با دو رزین دیگر اختلاف معنی‌دار داشت و TS آن به طور قابل توجهی کمتر بود (01/0P<). در آزمون بررسی ST، اختلاف بین همه گروه‌ها معنی‌دار بود (01/0P<). کمترین ST مربوط به Acropars TRII (7 دقیقه) و بیشترین مربوط به Tempron (53/9 دقیقه) بود. در آزمون بررسی PS خطی، فقط اختلاف بین Trim و Acropars TRII معنی‌دار بود (01/0P<)، ولی بین بقیه گروه‌ها اختلاف معنی‌دار نبود (05/0P<). پس از 120 دقیقه، روند انقباض در Trim و Tempron تقریباً متوقف شده بود، ولی این روند در دو رزین ‌دیگر به میزان کم ادامه داشت. در آزمون بررسی افزایش دما حین ‌پلیمریزیشن، اختلاف بین رزین‌ها معنی‌دار بود (05/0P<). متوسط بیشترین افزایش دما مربوط به Duralay و کمترین دما مربوط به Trim بود.
نتیجه‌گیری: در مطالعه حاضر، در مجموع رزین Trim بر بقیه رزین‌ها برتری داشت. Acropars TRII از نظر استحکام خمشی، ضعیفتر از بقیه بود و Duralay و Tempron به ترتیب بیشترین افزایش دما در هنگام پلیمریزیشن را نشان ‌دادند.


بهجت الملوک عجمی، مرجانه قوام نصیری، فریناز نوربخش،
دوره 19، شماره 4 - ( 11-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: روکش استنلس استیل با دوامترین و مورد اعتمادترین ترمیم دندانهای شیری با پوسیدگی وسیع محسوب می‌شود که اغلب ظاهر فلزی آن مسئله‌ساز می‌باشد. با پیشرفت مواد ترمیمی و فرآیند باند به فلز،‌ می‌توان از ونیر کامپوزیت جهت بهبود زیبایی این روکش در کلینیک استفاده کرد. مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر سه روش آماده‌سازی سطح روکش استنلس استیل و سه نوع ادهزیو در استحکام باند برشی ونیر کامپوزیت رزین مستقیم انجام شد.

روش‌ بررسی: در این مطالعه آزمایشگاهی، تعداد ‌90 روکش استنلس استیل انتخاب شد. پس از مانت روکشها درون مولد، نمونه‌ها به سه گروه 30 تایی (F-E-S) تقسیم شدند. در گروه S (سندبلاست) سطح نمونه‌ها با دستگاه سندبلاست داخل دهانی به مدت 5 ثانیه سائیده شدند. در گروه E (اچ) از ژل اسیدی جهت اچ‌کردن سطح باکال نمونه‌ها به مدت 5 دقیقه استفاده شد و در گروه F (فرز) سطح نمونه‌ها با فرز فیشورالماسی خشن گردید. پس از آماده‌سازی نمونه‌ها، هر گروه بر مبنای نوع ماده ادهزیو به کار رفته، به سه زیر گروه 10 تایی (P-AB-SB) تقسیم شد. در زیر گروه SB از ماده Single Bond در زیر گروه AB از ماده All Bond2 و در زیر گروه P از ماده Panavia طبق دستور کارخانه سازنده استفاده شد. پس از باند کامپوزیت، نمونه‌ها در رطوبت 100% در درجه حرارت 37 درجه سانتیگراد در انکوباتور قرار گرفتند. سپس میزان استحکام باند برشی کامپوزیت هرکدام از گروه‌ها با استفاده از آزمون Shear در دستگاه Zwick‌ با سرعت کراس‌هد 5/0 میلیمتر در دقیقه محاسبه گردید. برای تحلیل داده‌ها از آنالیز واریانس دو عاملی ANOVA یک متغیره با ضریب اطمینان 95% استفاده و 05/0p< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.

یافته‌ها: تأثیر متقابل آماری بین دو عامل روش آماده‌سازی سطح روکش و ماده ادهزیو مشاهده نشد (05/0P>)، بنابراین هر عامل به طور جداگانه مورد بررسی قرار گرفت. بین میانگین استحکام باند برشی کامپوزیت در استفاده از سه نوع ادهزیو، همچنین بین میانگین استحکام باند برشی کامپوزیت با  استفاده از سه نوع روش آماده‌سازی اختلاف معنی‌داری مشاهده نشد (05/0P>).

نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج مطالعه حاضر، به دلیل این که کاربرد ماده ادهزیو Single Bond ‌آسان است و استفاده از روش آماده‌سازی فرز احتیاج به تجهیزات نداشته و مقرون به صرفه نیز می‌باشد، این ماده ادهزیو و روش آماده‌سازی می‌تواند در ونیر کردن کامپوزیت به روکش استنلس استیل در دندانپزشکی کودکان به عنوان انتخاب اول محسوب گردد.


مریم خروشی، علیرضا عابدینی،
دوره 20، شماره 1 - ( 2-1386 )
چکیده

زمینه و هدف:  امروزه استفاده از ترمیم‌های ترکیبی آمالگام- کامپوزیت در دندان‌های خلفی به منظور کاهش مشکلات ترمیم‌های آمالگام یا کامپوزیت به تنهایی توصیه می‌شود. نظر به این که در ترمیم‌های ترکیبی ریزنشت بین دو ماده از اهمیت بالایی برخوردار است، تحقیق حاضر با هدف ارزیابی اثر یک سمان چسبنده جدید به نام Rely-X ARC بر میزان ریزنشت فصل مشترک دو ماده مزبور انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 24 دندان پره‌مولر سالم ماگزیلا که به تازگی کشیده شده بودند، انتخاب شدند. پس از انجام تراش‌های مزیالی و دیستالی و متراکم کردن آمالگام تا 2 میلیمتری سرویکالی حفرات، دندان‌ها به طور تصادفی در 4 گروه 12 تایی به صورت زیر قرار داده شدند. در گروه اول بلافاصله کامپوزیت رزین قرار گرفت. در گروه دوم پس از کاربرد سمانARC Rely-X، کامپوزیت رزین قرار داده و کیور شد. در گروه‌های 3 و 4، 24 ساعت پس از متراکم کردن آمالگام به ترتیب بدون کاربرد سمان و با کاربرد آن کامپوزیت رزین قرارداده و کیور شد. پس از انجام عملیات سیکل حرارتی، نمونه‌ها برای بررسی میزان ریزنشت با تکنیک نفوذ رنگ (dye penetration) آماده شدند. سپس درجات نفوذ رنگ تعیین و با استفاده از آزمون آماری کروسکال والیس مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفته و 05/0p< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: فراوانی درجات نفوذ رنگ از بیشترین به کمترین به ترتیب در گروه‌های 3، 2، 1 و4 به دست آمد. بررسی نتایج حاصل از رتبه‌بندی نفوذ رنگ اختلاف معنی‌داری در میزان ریزنشت بین گروه‌ها نشان نداد (05/0P>).
نتیجه‌گیری: هیچ‌کدام از شرایط مورد آزمایش به طور کامل از ریزنشت بین دو ماده آمالگام و کامپوزیت جلوگیری نکردند که این مسئله ممکن است به عوامل مختلفی مانند نوع سمان رزینی به کار رفته و عدم توانایی اتصال کافی بین دو ماده آمالگام و کامپوزیت ارتباط داشته باشد.


بهمن سراج، پوریا مطهری، مرجان فخری، راحیل احمدی،
دوره 20، شماره 2 - ( 2-1386 )
چکیده

ادنتوم شایعترین تومور ادنتوژنیک می‌باشد اما بندرت در سیستم دندانهای شیری مشاهده می‌گردد. ادنتوم توموری خوش خیم با منشأ دندانی است که رشدی آهسته دارد و همچنین اتیولوژی آن ناشناخته می‌باشد اما فاکتورهایی مثل ترومای موضعی، عفونت و فاکتورهای ژنتیکی به عنوان عوامل احتمالی مطرح می‌باشند. ادنتوم موجب اختلالاتی در رویش دندان‌ها مانند نهفتگی و یا تأخیر در رویش دندان‌های شیری و ناهنجاری در موقعیت دندان مثل tipping و یا جابجایی دندان‌های مجاور می‌گردد. در این مقاله، یک مورد ادنتوم کامپاند در دختر 5 ساله که به دلیل عدم رویش دندان کانین شیری مندیبل در سمت راست مراجعه کرده بود، گزارش می‌گردد.


منصوره میرزائی، نیما مرادی مجد،
دوره 20، شماره 2 - ( 2-1386 )
چکیده

زمینه و هدف: کاربرد کامپوزیت‌ها و مواد ترمیمی با نور سخت شونده در دندانپزشکی رواج زیادی یافته است. موفقیت ترمیم‌‌های انجام شده تا حدود زیادی بستگی به کارائی مناسب دستگاه‌های لایت‌کیور شامل شدت اشعه خروجی و طول موج دستگاه دارد. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی کارایی دستگاه‌های لایت‌کیور در مطب‌های دندانپزشکی خصوصی شهر تهران در سال 1384 انجام شد.

روش‌ بررسی: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی مقطعی، دستگاه‌های لایت‌کیور 240 مطب دندانپزشکی شهر تهران به طور تصادفی مورد بررسی قرار گرفتند. شدت اشعه توسط دستگاه رادیومتر و میزان دبری جمع شده روی fan دستگاه و وجود خراش یا ترک بر روی فیلتر از طریق بررسی و مشاهده مستقیم دستگاه ثبت شد. سن دستگاه، تعداد دفعات تعویض لامپ و رضایت دندانپزشک از دستگاه از طریق پرسش از افراد در فرم‌های مخصوصی درج گردید. داده‌ها به کمک نرم‌‌افزار SPSS و با استفاده از آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن و آزمون t مورد  تحلیل آماری قرار گرفتند. 05/0>P به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.

یافته‌ها: شدت اشعه 8/53% دستگاه‌ها بیشتر از mW/cm2 300 بود که این شدت اشعه مطلوب می‌باشد. شدت اشعه 4/30% دستگاه‌ها بین mW/cm2 201 تا 300 و شدت اشعه 8/15% از دستگاه‌های لایت کیور mW/cm2 200 و کمتر از آن بود. در ضمن بین میزان نور خروجی دستگاه با افزایش سن دستگاه و یا افزایش دفعات تعویض لامپ، یا خش دار بودن فیلتر و یا افزایش دبری بر روی fan رابطه‌ای منفی وجود داشت.

نتیجه‌گیری: طبق یافته‌های این مطالعه شدت اشعه دستگاه‌های لایت کیور در 2/46% مطب‌های دندانپزشکی برای کیورینگ مناسب نبوده و از آنجایی که با افزایش سن دستگاه و یا افزایش دفعات تعویض لامپ و یا افزایش میزان دبری بر روی fan  دستگاه و یا وجود خراش بر روی فیلتر از شدت اشعه کاسته می‌شود، بنابراین کنترل منظم کیفیت این دستگاه­ها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.



صفحه 2 از 7     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb